آیا امام صادق علیه سلام زراره را لعنت کرده است؟ در رابطه با شخصیت زراره مطالب بسیار است که یک نتیجه کلی به دست ما می دهد و آن اینکه زراره از بزرگترین و مورد اعتمادترین راویان نزد ائمه بوده است و آنچه در مذمت زراره رسیده همه از باب تقیه و برای حفظ جان وی بوده است، اینک برای روشن شدن مطلب نگاهی کوتاه داریم به شخصیت این مرد بزرگ: زراره بن اعین شیبانی، محدث مشهور شیعه و از اصحاب و شاگردان امام پنجم و ششم شیعیان. او فقیه، متکلم و ادیب بود و در نقل روایات از امامان بسیار دقت و احتیاط داشت. خاندان او منسوب به اعین بن سنسن است که از نظر زمانی، طولانی ترین دوران خدمات علمی را در بین خاندانهای دیگر شیعه، به خود اختصاص داده است. اکثر این خاندان، کوفی و بیشتر در شهر کوفه ساکن بودند، مجددا تعدادی از آنها به نقاط دیگر رفتند. ولی اکثرا آنها در محله خاصی در کوفه زندگی می کردند که سال 334 ه ق، بر اثر حمله قرمطیان بر شیعیان، آنجا خراب شد و آنها آسیب زیادی دیدند. زراره، از این خاندان بسیار مورد توجه امام صادق علیه السلام و شیعیان بود. او شاگرد امام پنجم، حضرت محمدباقر بود، و از حضرت روایات زیادی نقل کرده است. در مناظره ها بر همه غالب می شد، از همین رو کسی قدرت مباحثه با او را نداشت. نقش زراره، در گسترش معارف اهل بیت تا آنجاست که امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند او را بیامرزد که اگر او و همگنانش نبودند، سخنان پدرم از بین رفته بود. روایات زیادی در فضائلش نقل شده و برخی هم روایاتی در مذمت او آورده اند، ولی با توجه به جایگاه روشن و مهم او نزد امام پنجم و ششم و امامان بعدی که در مدح و تأیید اوست، رجال شناسان اینگونه روایات را ضعیف و ناشی از شرایط خاص سیاسی و تقیه و برای حفظ جان او می دانند، زیرا که این امکان بوده که مورد خشم حاکمان ستمکار عباسی قرار بگیرد. امام صادق علیه السلام در پیامی به او همین مطلب را فرمود: تو را برای حفظ جانت مذمت می کنم. او مردی درشت اندام و سفیدرو بود و وقتی به نمازجمعه می رفت، کلاهی بر سرش می گذاشت و اثر سجده بر پیشانیش، زیبائی او را دو برابر می کرد. مردم به تماشای او می ایستادند. زراره از نظر امام صادق علیه السلام: از امام صادق روایت است که فرمود: 4 نفر نزد من محبوب ترین هستند؛ زراره، ابوبصیر، محمدبن مسلم و بریدبن معاویه بجلی. در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام او را از بهشتیان می داند. مسأله ای که نزد محققان شیعه مورد گفتگوست، انکار یا تردید او در امر امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم است، هرچند این مسئله هم کاملا محرز نیست، ولی اگر چنین تردیدی هم در زراره پیدا شده باشد، با توجه به تأییدات امامان و شیعیان بعدی از او، قطعا او به امامت امام هفتم گردن نهاده است. بنا به نقل تاریخ او 90 سال عمر کرد و سال 150 ه ق از دنیا رحلت نمود. بعضی ها او را از اصحاب امام علی بن الحسین علیه السلام و از زمان آن حضرت می دانند. زراره، چند فرزند پسر داشت که از راویان شیعه و غالبا از شاگردان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بودند. عبید یکی از فرزندان زراره، از همه بیشتر معتبر و مشهور بود و همه او را موثق میدانستند و شیعیان کوفه برای ملاقات با امام صادق علیه السلام و سئوالات خود، در موقع نیاز، او را به مدینه می فرستادند. زراره دارای تألیفات بوده ولی فقط یک کتاب با نام (الاستطاعة والجبر والعهود) از او مانده که ابن بابویه قمی گوید که آن کتاب را دیده است. آنچه که در این تحقیق مختصر پیرامون شخصیت والای فقیهی وارسته، محدثی صادق و شاگردی موثق و مورد اعتماد خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بدان رسیدم این بود که این گوهر کم نظیر در اوج مظلومیت و غربت ائمه (علیهم السلام) و شیعیان، آنچنان خود را وقف خدمت به مذهب حنیف تشیع نمود که امامان ما شفاعت از او را از سوی خود حتمی دانستند. حال برای معرفی شخصیت او از روایات ائمه (علیهم السلام) و سخنان بزرگان دین مطالبی را میآورم. ( زندگی نامه زراره بن أعین ) زراره فرزند أعین سُنسُن می باشد. از زادگاه و زاد روزش اطلاع چندانی در دست نیست. از این که شیخ طوسی وی را کوفی مینامد ممکن است در آنجا متولد شده باشد و چون وفات او در سال 150 ه.ق بوده و نوشته اند هفتاد سال عمر کرده است ، میتوان ولادتش را در سال 80 ه. ق تخمین زد. پدر وی غلامی رومی بود که مردی از بنی شیبان او را در شهر حلب خریداری کرد و پس از آموختن قرآن و معالم دین و ادب وی را آزاد کرد و خواست او را به فرزندی قبول کند که أعین از پذیرفتن آن خودداری کرد و گفت: ولای تو را خوشتر دارم از اینکه (در میان مردم) فرزند خوانده ات شناخته شوم. سنسن جد زراره از اهالی ایران و از راهبان بنام روم به حساب می آمده است . از أعین فرزندانی به نامهای زراره، حمران، عبدالملک و بکیر برجای ماند که هر یک گوی فضل و دانش را از هم عصران خود ربوده بودند. آل أعین بزرگترین خاندان شیعی هستند که بیشترین محدثان و فقیهان را به جامعه ارزانی داشتند. کم مردی از این خاندان را می یابی که راوی حدیث نباشد. حسین بن عبیدالله غضایری (411 ه.ق) می گوید: هر یک از رجال این خانواده، مگر عبدالرحمن بن أعین، مجتهد و فقیهی بودند که می توانستند مرجع و جوابگوی مسائل یک شهر باشند. از میان این ستارگان کهکشان علم و دانش نام زراره درخشنده تر و پرآوازه تر است. نامش عبدربّه، لقبش زراره، کنیه اش ابوالحسن و ابوعلی، فرزند أعین إبن سنسن می باشد. زراره را شیبانی نیز لقب داده اند و این لقب به مناسبت دوران بردگی پدرش در خاندان بنی شیبان بوده است. در اوصاف ظاهری او چنین نوشته اند: زراره مردی تنومند، خوش سیما، سفیدرو، جذاب، باوقار و در پیشانیش آثار سجده آشکار بود. روزهای جمعه، در حالی که کلاه سیاهی بر سر و عصایی در دست داشت، به سوی جایگاه نماز جمعه به راه می افتاد. بر هر دسته و گروهی که میگذشت سیمای دلربا و پر هیبتش، آنان را به احترام و تعظیم وا میداشت. وی به پدرش أعین بسیار شبیه بود در اولین تشرف زراره به محضر امام محمد باقر (علیه السلام) در مکه معظمه، حضرت او را از شباهت ظاهری به پدرش أعین شناخت و پس از تمجید از حمران برادر زراره به او سلام می رساند . ( شخصیت علمی زراره ) زراره در فقاهت، حدیث، کلام، ادب و شعر از بزرگترین رجال شیعه است. صاحبنظران علم رجال اعتراف دارند که وی در بلندی مقام و عظمت از اعتماد مورد نظر رجال شناسان فراتر میباشد . زراره خود میگوید : ( هر سخنی که از امام صادق (علیه السلام) میشنیدم، بر ایمانم افزوده می گردید. ) زراره در آگاهی به احکام دین بدانجا رسید که همه بر فقیه بودن، بلکه فقیه تر بودن وی از دیگر اصحاب گواهی می دهند. در کتاب المناقب چنین آمده است: بزرگان شیعه اتفاق دارند که فقیه ترین فقهای صدر اسلام از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شش نفر هستند.... زراره بن أعین از همه آنها فقیه تر است. وی در میان یاران ائمه به گونه ای شهرت یافته که گویند هر کس او را درک کند مثل این است که امام صادق (علیه السلام) را درک کرده است . او در پرتو توفیق الهی و تلاش بی دریغ خویش در جمع آوری احادیث ائمه (علیهم السلام) و اندیشه در فهم احادیث و به کارگیری آنها، بدین مقام و منزلت رسیده بود. هرگاه به محضر یکی از امامان وارد می شد لوحهایی همراه داشت که سخنان آنها را در آن ثبت می کرد . ابن ابی عمیر که یکی از علمای بزرگ شیعه است می گوید: (به جمیل بن دّراج گفتم: محضر درس تو چه باشکوه و پربار است.) گفت:(آری! به خدا سوگند ما نزد زراره بن أعین جز به منزله کودکان مکتبی که اطراف معلمشان باشند، نبودیم) برتری فقاهت و دانش زراره آنگاه روشن میشود که امام به او دستور می دهد در مسجد بنشیند و فتوا بدهد. امام (علیه السلام) به وی می فرماید: ای زراره در مسجد پیامبر بنشین و برای مردم فتوا بده. چون دین مانند تو برای من بسی مایه خرسندی است . وجود احادیث نقل شده از سوی زراره بهترین گواه بر مراتب دانش وی در فقه و علوم اهل بیت است. پرسشهای زراره از امام (علیه السلام) به گونه ای است که جز فقیه و مجتهد را نرسد که چنین بپرسد: راویان غیر فقیه آنچه می پرسیدند، بیشتر به حکم مسائل مربوط می شد. اما او از علت حکم مسائل سوال می کرد. نمونه ای از آن چنین است: زراره گوید: ( به امام پنجم عرض کردم آیا به من خبر می دهید از کجا دانستید که در وضو باید فقط قسمتی از سر و پا را مسح کرد؟) حضرت تبسمی کرد، فرمود: ای زراره! هم پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) و هم قرآن این را بیان کرده است. خداوند متعال میفرماید:(فَاغسِلُوا وُجُوهَکم ) از این جا شناختیم که باید همه صورت شسته شود پس فرمود:(وَاَیدیکُم إِلَی المَرافِقِ)این جمله را به جمله قبل عطف کرد. یعنی باید تمام دست تا آرنج شسته شود . بعد فرمود:(وَامسَحوُا بِرُؤُسِکُم) از این که این جمله را با دو جمله قبل فرق گذاشته و (رُؤُسِکُم) را با حرف (با) که به معنای بعض است آورده، شناختیم که باید بخشی از سر را مسح کرد. پس با عطف به کلمه (رُؤُسِکُم) فرمود: (وَاَرجُلَکُم إِلَی الکَعبینِ)پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) نیز چنین فرمود. اما مردم (مخالفان مذهب) آن را ضایع کردند . نجاشی در کتاب رجالی خود، زراره را علاوه بر فقاهت، استاد قرائت نیز معرفی میکند . در روایتی آمده است که چهل سال زراره از محضر امام صادق (علیه السلام) استفاده نمود. شیخ صدوق (ره) نقل می کند: زراره می گوید:(به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: خداوند مرا فدایت کند! چهل سال است درباره مسائل حج از شما می پرسم و شما پاسخ می دهید. حضرت فرمود: ای زراره خانه ای که دو هزار سال پیش از خلقت حضرت آدم (علیه السلام) تاکنون محل به جا آوردن اعمال مناسک و حج است می خواهی در چهل سال مسائل آن تمام شود؟) زراره از افراد کمیابی است که عمر خود را در راه نگهداری سخنان ائمه سپری کرده، احادیث زیادی از وی در ابواب مختلف فقه و غیر آن باقی مانده است به گونه ای که بعضی، او را زبان گویای ائمه (علیهم السلام) نامیدند. با آن همه کتابسوزی و نابود شدن مجموعه های روایی ما، هم اینک از طریق زراره بیش از 2094 روایت به ما رسیده است . بابی از ابواب فقه نیست مگر این که یک یا چند حدیث از زراره در آنجا موجود است و از آن جا می توان ارزش او را در حدیث دیگری از امام صادق ( علیه السلام) دید که فرمودند : ( بدانید مقام و منزلت مردم نزد ما به اندازه احادیثی است که از ما نقل کردهاند ). زراره علاوه بر آنکه از محضر امام محمد باقر (علیه السلام) و امام جعفر صادق ( علیه السلام) بهره جسته و از آنها روایت نقل کرده است، از محضر بیش از دوازده استاد نیز بهره مند گردیده است. اسامی بعضی از آنها از این قرار است : بکیر، حسن بزّاز، حمران بن أعین، سالم بن أبی حفصه، عبدالکریم بن عتبۀ هاشمی، عمر بن حنظله، محمد بن مسلم و ........... وی در هر فرصتی آموخته های خود را نیز در اختیار دیگران می گذاشت و کلاسهای کوچک و بزرگی تشکیل می داد و در این راستا بیش از نود شاگرد تربیت نمود که بیشتر آنها شاگردانی را پرورش داده اند. اسامی تعدادی از شاگردان زراره از این قرار است: ابن بکیر، إبن مسکان، ابوخالد، جَمیل بن درّاج، حمّاد بن عثمان، عبدا... و عبید دو فرزند خودش، هشام بن سالم ..... از آنجا که او مردی عالم، محدث و مورد اعتماد بوده علومی را از محضر امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) فرامیگرفته و تصنیف میکرده است . مهمترین تصنیفاتش چنین است : 1- کتاب التاریخ 2- کتاب الافضال 3- کتاب مناسک الحج، کبیر 4- کتاب مناسک الحج، صغیر 5- کتاب ادعیه السّفر 6- رساله فی آل أعین 7- مختاره فی الکتاب بصائر الدرجات ( 2 جلد) 8- أخبار علی بن سلیمان بن مبارک ، القمی 9- أخبار فی الصوم، عن جده ابی طاهر عن الرّجال 10-أخبار فی ظهور، 11- کتاب الاستطاعه و الجبر . 12- احادیث جمعها فی الحج و رسائل و کتابهای کوچک و بزرگ دیگر. ( فضائل زراره ) أبی عبیده حذّاء گوید از امام صادق (علیه السلام)، شنیدم که میفرمود : ( زراره و ابو بصیر و محمد بن مسلم و بُرید، از کسانی هستند که خداوند متعال در حقشان فرموده : ( السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون ) آنان به حقیقت از مقربان درگاه حقاند . در روایتی حضرت این چهار تن را از بزرگان دین و پایداران زمین معرفی میکند . همچنین فرمودند : خداوند زرارة بن أعین را بیامرزد؛ اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از بین میرفت و دیگر این که فرمودند : ( محبوبترین مردم نزد من – زنده یا مرده – چهار نفرند : بُرید عِجلی، زراره بن أعین، محمد بن مسلم و اَحوَل. این چهار نفر – زنده یا مرده – از همه مردم نزد من محبوبترند ). شدت اشتیاق امام ( علیه السلام) به این چهار تن باعث شده است که در این بیان کوتاه، دو مرتبه این جمله را درباره آنان تکرار کند : اینها محبوبترین افراد نزد من هستند. بی شک زراره این عظمت را یک باره و بی زحمت بدست نیاورده است. مراتب معرفت و اخلاق و فداکاری و کوشش در راه احیاء و ترقی دین، تحمل رنجها، محرومیتها و خون دل خوردنها، زراره و امثال او را محبوب امام معصوم (علیه السلام) کرده است. از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که زراره از امام باقر (علیه السلام) درباره ارث چنین نقل کرده است ...... حضرت می فرماید : آنچه زراره از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است نمیشود مردود شمرد . یحیی بن حبیب می گوید : از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم بهترین چیزی که انسان را به خدا نزدیک میسازد چیست؟ حضرت فرمود : چهل و شش رکعت نمازهای واجب (روزانه) و نافلههای آن است ) گفتم این روایت زراره است. فرمود : آیا کسی را سراغ داری که از او بهتر و بیشتر حق را آشکار کند؟ ابن منصور واسطی گوید : در محضر امام کاظم (علیه السلام) نام زراره به گونهای (ناسزاوار) به میان آمد. حضرت فرمود: به خدا سوگند، روز قیامت او را از خداوند خواهانم. (شفاعتش خواهم کرد) و به من عطا خواهد شد. وای بر تو! زراره بن أعین به خاطر خدا دشمنان ما را دشمن و دوستان ما را دوست می دارد . امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: ای زراره بر خدا حق است که تو را در بهشت جای دهد و بشارت بهشت از سوی امام صادق (علیه السلام) نیز به زراره و برخی اصحاب داده شد. ( مذمت زراره از سوی امام صادق ( علیه السلام)) بعد از بیان فضائل زراره از سوی ائمه (علیهم السلام) به روایات متضادی نیز بر می خوریم که در آن امام صادق (علیه السلام) زبان به نکوهش، مذمت و حتی لعن زراره گشود. مثلاً مردی بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد. حضرت از او پرسید چه مدتی است زراره را ندیدی؟ گفت : چند روزی است. امام فرمود: مهم نیست. اگر مریض شد عیادتش نرو. اگر از دنیا رفت در تشیع جنازه اش شرکت نکن . از سیاق روایات بر می آید که حضرت بدون هیچ مقدمه و سوالی نام زراره را به میان می کشد.و گویی حضرت در این که مطلب در حضور بیگانگان انتشار یابد عمد داشته است. امام صادق ( ع) در جایی علت بدگوییهایش نسبت به زراره را به روشنی بیان فرموده اند. در آن روایت معتبر چنین آمده است: عبدا... فرزند زراره گوید : امام صادق (ع) به من فرمود :( سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو من اگر از تو بدگویی می کنم فقط برای دفاع از توست. چرا که مخالفان و دشمنان در کمین هستند که هر کس را ما به خود نزدیک دانستیم و از او به خوبی یاد کردیم، به او دست یابند و آنان را که مورد محبت و قرب ما هستند، به خاطر محبت و دوستی و قرب به ما اذیت و آزار کنند و به قتل برسانند. پس رحمت خدا بر تو در زندگیت و آمرزش خدا بر تو، پس از مرگت ) . در حدیثی دیگر چنین آمده است. حسین فرزند دیگر زراره می گوید: به امام ششم (ع) عرض کردم پدرم شما را سلام می رساند و می گوید: خداوند مرا فدای شما گرداند! اشخاصی از نزد شما می آیند و از اینکه آن حضرت مرا به بدی یاد کرده، (نقص هایی) وارد ساخته، خبر میدهند. حضرت فرمود: پدرت را سلام برسان و به او بگو به خدا سوگند، خیر دنیا و آخرت تو را میخواهم. به خدا سوگند از تو راضی هستم.پس از این به آنچه مردم درباره تو می گویند توجهی نکن و اهمیت نده . منابع و مآخذ : 1- اختیار معرفه الرجال، المعروف برجال الکشی، شیخ طوسی 2- بحارالانوار، علامه مجلسی 3- تاریخ آل زراره، سید محمد علی الموسوی الموحدی الابطحی الاصفهانی. 4- تتمه المنتهی، محدث ، شیخ عباس قمی 5- رجال النّجاشی، نجاشی. 6- رجال الطوسی، شیخ طوسی. 7- زراره بن أعین، زلال شریعت، مولف احمد محیطی اردکانی.
آیا امام صادق علیه سلام زراره را لعنت کرده است؟
در رابطه با شخصیت زراره مطالب بسیار است که یک نتیجه کلی به دست ما می دهد و آن اینکه زراره از بزرگترین و مورد اعتمادترین راویان نزد ائمه بوده است و آنچه در مذمت زراره رسیده همه از باب تقیه و برای حفظ جان وی بوده است، اینک برای روشن شدن مطلب نگاهی کوتاه داریم به شخصیت این مرد بزرگ:
زراره بن اعین شیبانی، محدث مشهور شیعه و از اصحاب و شاگردان امام پنجم و ششم شیعیان. او فقیه، متکلم و ادیب بود و در نقل روایات از امامان بسیار دقت و احتیاط داشت.
خاندان او منسوب به اعین بن سنسن است که از نظر زمانی، طولانی ترین دوران خدمات علمی را در بین خاندانهای دیگر شیعه، به خود اختصاص داده است. اکثر این خاندان، کوفی و بیشتر در شهر کوفه ساکن بودند، مجددا تعدادی از آنها به نقاط دیگر رفتند. ولی اکثرا آنها در محله خاصی در کوفه زندگی می کردند که سال 334 ه ق، بر اثر حمله قرمطیان بر شیعیان، آنجا خراب شد و آنها آسیب زیادی دیدند. زراره، از این خاندان بسیار مورد توجه امام صادق علیه السلام و شیعیان بود. او شاگرد امام پنجم، حضرت محمدباقر بود، و از حضرت روایات زیادی نقل کرده است. در مناظره ها بر همه غالب می شد، از همین رو کسی قدرت مباحثه با او را نداشت.
نقش زراره، در گسترش معارف اهل بیت تا آنجاست که امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند او را بیامرزد که اگر او و همگنانش نبودند، سخنان پدرم از بین رفته بود. روایات زیادی در فضائلش نقل شده و برخی هم روایاتی در مذمت او آورده اند، ولی با توجه به جایگاه روشن و مهم او نزد امام پنجم و ششم و امامان بعدی که در مدح و تأیید اوست، رجال شناسان اینگونه روایات را ضعیف و ناشی از شرایط خاص سیاسی و تقیه و برای حفظ جان او می دانند، زیرا که این امکان بوده که مورد خشم حاکمان ستمکار عباسی قرار بگیرد. امام صادق علیه السلام در پیامی به او همین مطلب را فرمود: تو را برای حفظ جانت مذمت می کنم. او مردی درشت اندام و سفیدرو بود و وقتی به نمازجمعه می رفت، کلاهی بر سرش می گذاشت و اثر سجده بر پیشانیش، زیبائی او را دو برابر می کرد. مردم به تماشای او می ایستادند.
زراره از نظر امام صادق علیه السلام:
از امام صادق روایت است که فرمود: 4 نفر نزد من محبوب ترین هستند؛ زراره، ابوبصیر، محمدبن مسلم و بریدبن معاویه بجلی. در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام او را از بهشتیان می داند. مسأله ای که نزد محققان شیعه مورد گفتگوست، انکار یا تردید او در امر امامت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام امام هفتم است، هرچند این مسئله هم کاملا محرز نیست، ولی اگر چنین تردیدی هم در زراره پیدا شده باشد، با توجه به تأییدات امامان و شیعیان بعدی از او، قطعا او به امامت امام هفتم گردن نهاده است. بنا به نقل تاریخ او 90 سال عمر کرد و سال 150 ه ق از دنیا رحلت نمود.
بعضی ها او را از اصحاب امام علی بن الحسین علیه السلام و از زمان آن حضرت می دانند. زراره، چند فرزند پسر داشت که از راویان شیعه و غالبا از شاگردان امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام بودند. عبید یکی از فرزندان زراره، از همه بیشتر معتبر و مشهور بود و همه او را موثق میدانستند و شیعیان کوفه برای ملاقات با امام صادق علیه السلام و سئوالات خود، در موقع نیاز، او را به مدینه می فرستادند. زراره دارای تألیفات بوده ولی فقط یک کتاب با نام (الاستطاعة والجبر والعهود) از او مانده که ابن بابویه قمی گوید که آن کتاب را دیده است.
آنچه که در این تحقیق مختصر پیرامون شخصیت والای فقیهی وارسته، محدثی صادق و شاگردی موثق و مورد اعتماد خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بدان رسیدم این بود که این گوهر کم نظیر در اوج مظلومیت و غربت ائمه (علیهم السلام) و شیعیان، آنچنان خود را وقف خدمت به مذهب حنیف تشیع نمود که امامان ما شفاعت از او را از سوی خود حتمی دانستند.
حال برای معرفی شخصیت او از روایات ائمه (علیهم السلام) و سخنان بزرگان دین مطالبی را میآورم.
( زندگی نامه زراره بن أعین )
زراره فرزند أعین سُنسُن می باشد. از زادگاه و زاد روزش اطلاع چندانی در دست نیست. از این که شیخ طوسی وی را کوفی مینامد ممکن است در آنجا متولد شده باشد و چون وفات او در سال 150 ه.ق بوده و نوشته اند هفتاد سال عمر کرده است ، میتوان ولادتش را در سال 80 ه. ق تخمین زد.
پدر وی غلامی رومی بود که مردی از بنی شیبان او را در شهر حلب خریداری کرد و پس از آموختن قرآن و معالم دین و ادب وی را آزاد کرد و خواست او را به فرزندی قبول کند که أعین از پذیرفتن آن خودداری کرد و گفت: ولای تو را خوشتر دارم از اینکه (در میان مردم) فرزند خوانده ات شناخته شوم.
سنسن جد زراره از اهالی ایران و از راهبان بنام روم به حساب می آمده است . از أعین فرزندانی به نامهای زراره، حمران، عبدالملک و بکیر برجای ماند که هر یک گوی فضل و دانش را از هم عصران خود ربوده بودند. آل أعین بزرگترین خاندان شیعی هستند که بیشترین محدثان و فقیهان را به جامعه ارزانی داشتند.
کم مردی از این خاندان را می یابی که راوی حدیث نباشد. حسین بن عبیدالله غضایری (411 ه.ق) می گوید: هر یک از رجال این خانواده، مگر عبدالرحمن بن أعین، مجتهد و فقیهی بودند که می توانستند مرجع و جوابگوی مسائل یک شهر باشند.
از میان این ستارگان کهکشان علم و دانش نام زراره درخشنده تر و پرآوازه تر است. نامش عبدربّه، لقبش زراره، کنیه اش ابوالحسن و ابوعلی، فرزند أعین إبن سنسن می باشد.
زراره را شیبانی نیز لقب داده اند و این لقب به مناسبت دوران بردگی پدرش در خاندان بنی شیبان بوده است. در اوصاف ظاهری او چنین نوشته اند: زراره مردی تنومند، خوش سیما، سفیدرو، جذاب، باوقار و در پیشانیش آثار سجده آشکار بود. روزهای جمعه، در حالی که کلاه سیاهی بر سر و عصایی در دست داشت، به سوی جایگاه نماز جمعه به راه می افتاد.
بر هر دسته و گروهی که میگذشت سیمای دلربا و پر هیبتش، آنان را به احترام و تعظیم وا میداشت. وی به پدرش أعین بسیار شبیه بود در اولین تشرف زراره به محضر امام محمد باقر (علیه السلام) در مکه معظمه، حضرت او را از شباهت ظاهری به پدرش أعین شناخت و پس از تمجید از حمران برادر زراره به او سلام می رساند .
( شخصیت علمی زراره )
زراره در فقاهت، حدیث، کلام، ادب و شعر از بزرگترین رجال شیعه است.
صاحبنظران علم رجال اعتراف دارند که وی در بلندی مقام و عظمت از اعتماد مورد نظر رجال شناسان فراتر میباشد . زراره خود میگوید : ( هر سخنی که از امام صادق (علیه السلام) میشنیدم، بر ایمانم افزوده می گردید. )
زراره در آگاهی به احکام دین بدانجا رسید که همه بر فقیه بودن، بلکه فقیه تر بودن وی از دیگر اصحاب گواهی می دهند. در کتاب المناقب چنین آمده است: بزرگان شیعه اتفاق دارند که فقیه ترین فقهای صدر اسلام از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شش نفر هستند.... زراره بن أعین از همه آنها فقیه تر است. وی در میان یاران ائمه به گونه ای شهرت یافته که گویند هر کس او را درک کند مثل این است که امام صادق (علیه السلام) را درک کرده است .
او در پرتو توفیق الهی و تلاش بی دریغ خویش در جمع آوری احادیث ائمه (علیهم السلام) و اندیشه در فهم احادیث و به کارگیری آنها، بدین مقام و منزلت رسیده بود. هرگاه به محضر یکی از امامان وارد می شد لوحهایی همراه داشت که سخنان آنها را در آن ثبت می کرد .
ابن ابی عمیر که یکی از علمای بزرگ شیعه است می گوید: (به جمیل بن دّراج گفتم: محضر درس تو چه باشکوه و پربار است.) گفت:(آری! به خدا سوگند ما نزد زراره بن أعین جز به منزله کودکان مکتبی که اطراف معلمشان باشند، نبودیم)
برتری فقاهت و دانش زراره آنگاه روشن میشود که امام به او دستور می دهد در مسجد بنشیند و فتوا بدهد. امام (علیه السلام) به وی می فرماید: ای زراره در مسجد پیامبر بنشین و برای مردم فتوا بده. چون دین مانند تو برای من بسی مایه خرسندی است .
وجود احادیث نقل شده از سوی زراره بهترین گواه بر مراتب دانش وی در فقه و علوم اهل بیت است.
پرسشهای زراره از امام (علیه السلام) به گونه ای است که جز فقیه و مجتهد را نرسد که چنین بپرسد: راویان غیر فقیه آنچه می پرسیدند، بیشتر به حکم مسائل مربوط می شد. اما او از علت حکم مسائل سوال می کرد.
نمونه ای از آن چنین است: زراره گوید: ( به امام پنجم عرض کردم آیا به من خبر می دهید از کجا دانستید که در وضو باید فقط قسمتی از سر و پا را مسح کرد؟)
حضرت تبسمی کرد، فرمود: ای زراره! هم پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) و هم قرآن این را بیان کرده است. خداوند متعال میفرماید:(فَاغسِلُوا وُجُوهَکم ) از این جا شناختیم که باید همه صورت شسته شود پس فرمود:(وَاَیدیکُم إِلَی المَرافِقِ)این جمله را به جمله قبل عطف کرد. یعنی باید تمام دست تا آرنج شسته شود . بعد فرمود:(وَامسَحوُا بِرُؤُسِکُم) از این که این جمله را با دو جمله قبل فرق گذاشته و (رُؤُسِکُم) را با حرف (با) که به معنای بعض است آورده، شناختیم که باید بخشی از سر را مسح کرد. پس با عطف به کلمه (رُؤُسِکُم) فرمود: (وَاَرجُلَکُم إِلَی الکَعبینِ)پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) نیز چنین فرمود. اما مردم (مخالفان مذهب) آن را ضایع کردند .
نجاشی در کتاب رجالی خود، زراره را علاوه بر فقاهت، استاد قرائت نیز معرفی میکند . در روایتی آمده است که چهل سال زراره از محضر امام صادق (علیه السلام) استفاده نمود. شیخ صدوق (ره) نقل می کند: زراره می گوید:(به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: خداوند مرا فدایت کند! چهل سال است درباره مسائل حج از شما می پرسم و شما پاسخ می دهید. حضرت فرمود: ای زراره خانه ای که دو هزار سال پیش از خلقت حضرت آدم (علیه السلام) تاکنون محل به جا آوردن اعمال مناسک و حج است می خواهی در چهل سال مسائل آن تمام شود؟)
زراره از افراد کمیابی است که عمر خود را در راه نگهداری سخنان ائمه سپری کرده، احادیث زیادی از وی در ابواب مختلف فقه و غیر آن باقی مانده است به گونه ای که بعضی، او را زبان گویای ائمه (علیهم السلام) نامیدند.
با آن همه کتابسوزی و نابود شدن مجموعه های روایی ما، هم اینک از طریق زراره بیش از 2094 روایت به ما رسیده است . بابی از ابواب فقه نیست مگر این که یک یا چند حدیث از زراره در آنجا موجود است و از آن جا می توان ارزش او را در حدیث دیگری از امام صادق ( علیه السلام) دید که فرمودند : ( بدانید مقام و منزلت مردم نزد ما به اندازه احادیثی است که از ما نقل کردهاند ).
زراره علاوه بر آنکه از محضر امام محمد باقر (علیه السلام) و امام جعفر صادق ( علیه السلام) بهره جسته و از آنها روایت نقل کرده است، از محضر بیش از دوازده استاد نیز بهره مند گردیده است. اسامی بعضی از آنها از این قرار است : بکیر، حسن بزّاز، حمران بن أعین، سالم بن أبی حفصه، عبدالکریم بن عتبۀ هاشمی، عمر بن حنظله، محمد بن مسلم و ........... وی در هر فرصتی آموخته های خود را نیز در اختیار دیگران می گذاشت و کلاسهای کوچک و بزرگی تشکیل می داد و در این راستا بیش از نود شاگرد تربیت نمود که بیشتر آنها شاگردانی را پرورش داده اند.
اسامی تعدادی از شاگردان زراره از این قرار است: ابن بکیر، إبن مسکان، ابوخالد، جَمیل بن درّاج، حمّاد بن عثمان، عبدا... و عبید دو فرزند خودش، هشام بن سالم .....
از آنجا که او مردی عالم، محدث و مورد اعتماد بوده علومی را از محضر امام صادق و امام باقر (علیهما السلام) فرامیگرفته و تصنیف میکرده است . مهمترین تصنیفاتش چنین است :
1- کتاب التاریخ
2- کتاب الافضال
3- کتاب مناسک الحج، کبیر
4- کتاب مناسک الحج، صغیر
5- کتاب ادعیه السّفر
6- رساله فی آل أعین
7- مختاره فی الکتاب بصائر الدرجات ( 2 جلد)
8- أخبار علی بن سلیمان بن مبارک ، القمی
9- أخبار فی الصوم، عن جده ابی طاهر عن الرّجال
10-أخبار فی ظهور،
11- کتاب الاستطاعه و الجبر .
12- احادیث جمعها فی الحج و رسائل و کتابهای کوچک و بزرگ دیگر.
( فضائل زراره )
أبی عبیده حذّاء گوید از امام صادق (علیه السلام)، شنیدم که میفرمود : ( زراره و ابو بصیر و محمد بن مسلم و بُرید، از کسانی هستند که خداوند متعال در حقشان فرموده : ( السّابقون السّابقون اولئک المقرّبون ) آنان به حقیقت از مقربان درگاه حقاند . در روایتی حضرت این چهار تن را از بزرگان دین و پایداران زمین معرفی میکند . همچنین فرمودند : خداوند زرارة بن أعین را بیامرزد؛ اگر زراره و امثال او نبودند، احادیث پدرم از بین میرفت و دیگر این که فرمودند : ( محبوبترین مردم نزد من – زنده یا مرده – چهار نفرند : بُرید عِجلی، زراره بن أعین، محمد بن مسلم و اَحوَل. این چهار نفر – زنده یا مرده – از همه مردم نزد من محبوبترند ).
شدت اشتیاق امام ( علیه السلام) به این چهار تن باعث شده است که در این بیان کوتاه، دو مرتبه این جمله را درباره آنان تکرار کند : اینها محبوبترین افراد نزد من هستند. بی شک زراره این عظمت را یک باره و بی زحمت بدست نیاورده است. مراتب معرفت و اخلاق و فداکاری و کوشش در راه احیاء و ترقی دین، تحمل رنجها، محرومیتها و خون دل خوردنها، زراره و امثال او را محبوب امام معصوم (علیه السلام) کرده است. از امام صادق (علیه السلام) سوال شد که زراره از امام باقر (علیه السلام) درباره ارث چنین نقل کرده است ...... حضرت می فرماید : آنچه زراره از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است نمیشود مردود شمرد .
یحیی بن حبیب می گوید : از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم بهترین چیزی که انسان را به خدا نزدیک میسازد چیست؟ حضرت فرمود : چهل و شش رکعت نمازهای واجب (روزانه) و نافلههای آن است ) گفتم این روایت زراره است. فرمود : آیا کسی را سراغ داری که از او بهتر و بیشتر حق را آشکار کند؟
ابن منصور واسطی گوید : در محضر امام کاظم (علیه السلام) نام زراره به گونهای (ناسزاوار) به میان آمد. حضرت فرمود: به خدا سوگند، روز قیامت او را از خداوند خواهانم. (شفاعتش خواهم کرد) و به من عطا خواهد شد. وای بر تو! زراره بن أعین به خاطر خدا دشمنان ما را دشمن و دوستان ما را دوست می دارد .
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: ای زراره بر خدا حق است که تو را در بهشت جای دهد و بشارت بهشت از سوی امام صادق (علیه السلام) نیز به زراره و برخی اصحاب داده شد.
( مذمت زراره از سوی امام صادق ( علیه السلام))
بعد از بیان فضائل زراره از سوی ائمه (علیهم السلام) به روایات متضادی نیز بر می خوریم که در آن امام صادق (علیه السلام) زبان به نکوهش، مذمت و حتی لعن زراره گشود.
مثلاً مردی بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد. حضرت از او پرسید چه مدتی است زراره را ندیدی؟ گفت : چند روزی است. امام فرمود:
مهم نیست. اگر مریض شد عیادتش نرو. اگر از دنیا رفت در تشیع جنازه اش شرکت نکن . از سیاق روایات بر می آید که حضرت بدون هیچ مقدمه و سوالی نام زراره را به میان می کشد.و گویی حضرت در این که مطلب در حضور بیگانگان انتشار یابد عمد داشته است. امام صادق ( ع) در جایی علت بدگوییهایش نسبت به زراره را به روشنی بیان فرموده اند. در آن روایت معتبر چنین آمده است: عبدا... فرزند زراره گوید : امام صادق (ع) به من فرمود :( سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو من اگر از تو بدگویی می کنم فقط برای دفاع از توست. چرا که مخالفان و دشمنان در کمین هستند که هر کس را ما به خود نزدیک دانستیم و از او به خوبی یاد کردیم، به او دست یابند و آنان را که مورد محبت و قرب ما هستند، به خاطر محبت و دوستی و قرب به ما اذیت و آزار کنند و به قتل برسانند. پس رحمت خدا بر تو در زندگیت و آمرزش خدا بر تو، پس از مرگت ) .
در حدیثی دیگر چنین آمده است. حسین فرزند دیگر زراره می گوید: به امام ششم (ع) عرض کردم پدرم شما را سلام می رساند و می گوید: خداوند مرا فدای شما گرداند! اشخاصی از نزد شما می آیند و از اینکه آن حضرت مرا به بدی یاد کرده، (نقص هایی) وارد ساخته، خبر میدهند. حضرت فرمود: پدرت را سلام برسان و به او بگو به خدا سوگند، خیر دنیا و آخرت تو را میخواهم. به خدا سوگند از تو راضی هستم.پس از این به آنچه مردم درباره تو می گویند توجهی نکن و اهمیت نده .
منابع و مآخذ :
1- اختیار معرفه الرجال، المعروف برجال الکشی، شیخ طوسی
2- بحارالانوار، علامه مجلسی
3- تاریخ آل زراره، سید محمد علی الموسوی الموحدی الابطحی الاصفهانی.
4- تتمه المنتهی، محدث ، شیخ عباس قمی
5- رجال النّجاشی، نجاشی.
6- رجال الطوسی، شیخ طوسی.
7- زراره بن أعین، زلال شریعت، مولف احمد محیطی اردکانی.
- [سایر] در بعضی از روایات کتاب رجال کشی نقل شده که جناب زُراره نظریات مخصوصی در مورد مسئله جبر و استطاعت داشت و این نظریات مورد نقد امام صادق(ع) قرار گرفتند. نظریات ایشان چه بوده که این قدر مورد انتقاد امام(ع) قرار گرفته بود؟ آیا انتقاد امام از او میتواند دلیل برای ضعف زراره در نقل حدیث باشد؟
- [سایر] عظمت زراره پیش امامان چقدر بوده است؟ آیا همه روایات او را می توان قبول کرد؟
- [سایر] آیا آیه "وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ..." در شأن امام علی نازل شده است؟ چنان که زراره از امام صادق (ع) نقل کرده است، اگر چنین باشد استعمال صیغه جمع بر یک فرد، چگونه توجیه پذیر است؟ و با چشم پوشی از این آیه، آیا واقعیت تاریخی این مطلب را ثابت می کند که از میان مردان علی بن ابی طالب اولین شخصی بود که به رسول خدا ایمان آورد؟! یا کسی دیگر غیر از او به این افتخار نایل آمد.
- [سایر] در حدیثی آمده است: (امام صادق ع پس از هر نماز؛ امّ الحکم؛ خواهر معاویه و دختر ابوسفیان را لعنت میکردند)؛ کافی، ج 3، ص 342 . امّ الحکم که بود و به چه دلیل مستحقّ لعنت امام ع گردیده است؟
- [سایر] معنا و منظور امام صادق(ع) در روایت زیر در مورد عایشه و حفصه چیست؟ آیا این روایت از نظر سند اعتبار دارد؟ (مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْکَشِّیُّ فِی کِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ دَخَلَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی عَبْدِ الله فَقَالَ یَا زُرَارَةُ مُتَأَهِّلٌ أَنْتَ قَالَ لَا قَالَ وَ مَا یَمْنَعُکَ مِنْ ذَلِکَ قَالَ لِأَنِّی لَا أَعْلَمُ تَطِیبُ مُنَاکَحَةُ هَؤُلَاءِ أَمْ لَا فَقَالَ فَکَیْفَ تَصْبِرُ وَ أَنْتَ شَابٌّ قَالَ أَشْتَرِی الْإِمَاءَ قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ نِکَاحُ الْإِمَاءِ قَالَ لِأَنَّ الْأَمَةَ إِنْ رَابَنِی مِنْ أَمْرِهَا شَیْءٌ بِعْتُهَا قَالَ لَمْ أَسْأَلْکَ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ سَأَلْتُکَ مِنْ أَیْنَ طَابَ لَکَ فَرْجُهَا قَالَ لَهُ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَالَ لَهُ ذَلِکَ إِلَیْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ زُرَارَةُ هَذَا الْکَلَامُ یَنْصَرِفُ عَلَی ضَرْبَیْنِ إِمَّا أَنْ لَا تُبَالِیَ أَنْ أَعْصِیَ الله إِذْ لَمْ تَأْمُرْنِی بِذَلِکَ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ أَنْ یَکُونَ مُطْلَقاً لِی قَالَ فَقَالَ لِی عَلَیْکَ بِالْبَلْهَاءِ قَالَ فَقُلْتُ مِثْلُ الَّذِی یَکُونُ عَلَی رَأْیِ الْحَکَمِ بْنِ عُتَیْبَةَ وَ سَالِمِ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لَا الَّتِی لَا تَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ لَا تَنْصِبُ قَدْ زَوَّجَ رَسُولُ الله أَبَا الْعَاصِ بْنَ الرَّبِیعِ وَ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ وَ تَزَوَّجَ عَائِشَةَ وَ حَفْصَةَ وَ غَیْرَهُمَا قُلْتُ لَسْتُ أَنَا بِمَنْزِلَةِ النَّبِیِّ ص الَّذِی کَانَ یَجْرِی عَلَیْهِمْ حُکْمُهُ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ قَالَ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ الله فَأَیْنَ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ وَ أَیْنَ الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ وَ أَیْنَ الَّذِینَ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً وَ أَیْنَ الَّذِینَ لَمْ یَدْخُلُوهَا وَ هُمْ یَطْمَعُونَ...).
- [سایر] آیا نسل امام صادق علیه السلام به ابوبکر می رسد؟
- [سایر] چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟
- [سایر] صعصعة بن صوحان که بود؟ چرا امام صادق(ع) او را از معدود افرادی میداند که، امام علی(ع) را شناخته است؟
- [سایر] با سلام اگر امکان دارد نمونه هایی از اخلاق امام صادق علیه السلام را بیان نمایید؟
- [سایر] آیا این روایت صحیح است: زراره میگوید: (ما همسایهای داشتیم که پیر بود ولی کنیز جوانی داشت که او را به 30 هزار درهم خریده بود. اما نمیتوانست آنچنان که میخواهد از او لذّت ببرد. و آن زن به او میگفت: دستت را بین دو طرف آلت تناسلی من قرار بده که من از این کار لذت میبرم .اما آن مرد دوست نداشت اینکار را انجام دهد. او به من گفت: تو از امام صادق بپرس آیا این کار جایز است؟ آنحضرت فرمود: اشکالی ندارد. از هر قسمتی از بدنش میتواند برای این کار کمک بگیرد ولی از غیر بدنش (مثلاً از آلت مصنوعی) برای این کار استفاده نکند).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند، و از تعقیبهایی که سفارش بسیار شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه، و امام صادق علیه السلام فرموده است: تسبیح مادرم حضرت زهرا علیها السلام نزد من بهتر از هزار رکعت نماز است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ