اثبات کنید که ولایت فقیه و وجود رهبری دیکتاتوری نیست؟ جهت بررسی صحیح این موضوع نخست ویژگیهای حکومتهای دیکتاتوری و استبدادی را مطرح کرده، سپس آنها را با ویژگیهای حکومت ولایی فقیه، که در قانون اساسی آمده است مقایسه میکنیم: حکومتهای استبدادی با همه تنوعی که دارند در ویژگیهای زیر مشترکند: 1 شخص یا طبقهای خاص بدون رضایت مردم بر آنان حکومت میکند. 2 دامنه قدرتِ حکومت فوق قانون است و هیچ قانونی آن را محدود نمیکند. 3 مکانیزمی برای نظارت بر حکومت، نه از سوی مردم و نه از سوی دستگاههای خاص نظارتی وجود ندارد. این ویژگیها، حکومت استبدادی را از حکومت غیراستبدادی جدا و ممتاز میکند در نظام ولایی فقیه، طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هیچ یک از این ویژگیها وجود ندارد. ویژگی اول: اولاً، اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با پذیرش قاطع 98/2 درصد مردم به تصویب رسید. ودر ادامه نیز هر گونه تغییری در قانون اساسی باید به تصویب مردم برسد. ثانیا: طبق قانون اساسی، مردم در تعیین ولی فقیه، از طریق انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان دخالت دارند. ثالثا: مردم در مجاری قانونگذاری و اجرایی حکومت، از طریق انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات ریاستجمهوری دخالت دارند. این سه نحوه دخالت مردم در حکومت، در هیچ یک از حکومتهای استبدادی وجود ندارد. ویژگی دوم: دامنه قدرت ولی فقیه در قانون اساسی به دو شکل به گونهای محدود است که به کلی با قدرت درحکومتهای استبدادی متفاوت میشود. اول) در اصل چهارم قانون اساسی آمده است: (کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری،فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد) یعنی قوانین اسلام اولین محدود کنندهقدرت ولی فقیه و یا به تعبیر دقیقتر تعیین کننده اختیارات او است. پس چنین نیست که ولی فقیه فوق هر قانونیباشد. این نکته در پاسخ سؤال دهم به طور مفصل توضیح داده شده است. دوم) تعهدی که ولی فقیه در برابر قانون اساسی داده است. ولی فقیه علاوه بر تعهد الهی خود به اجرای احکام اسلام،تعهدی در برابر ملت، به قانون اساسی دارد که چون این تعهد، لازم (نه جایز) و بدون حق فسخ است، تعهدیمضاعف برای او محسوب میشود و تخلف او از قانون اساسی باعث خروج او از عدالت و در نتیجه سلب او ازولایت میگردد. پس اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی از ناحیه قوانین اسلام و قانون اساسی مقید و محدود است، محدودیتی که درنظامهای استبدادی وجود ندارد. مطلقه بودن ولایت فقیه به معنای بیقید و شرط بودن اعمال قدرت او نیست، بلکه بدین معنا است که اختیاراتاو محدود به حوزهای خاص از مسائل اجتماعی نیست و همه آنها را دربر میگیرد اما اعمال قدرت در هر حوزه بایدبر اساس موازین اسلامی و قانونی باشد. ویژگی سوم: حکومت ولایی فقیه از سه ناحیه نظارت میشود. سه ناحیهای که در نظامهای استبدادی وجودندارد. ناحیه اول: نظارت درونی؛ ولی فقیه باید دارای سه شرط باشد: فقاهت، عدالت و درایت. هر یک از این سهشرط، او را از درون نظارت میکنند. فقاهت او را از تجاوز از قانون الهی باز میدارد، عدالت او را از اعمال خواستههای شخصی و نفسانی باز میدارد ودرایت، او را از خودرأیی و ترک مشورت با اندیشمندان و متخصصان حفظ میکند. این سه شرط از شرایط ثبوتی ولایت فقیه است یعنی اگر شخصی یکی از این سه شرط را نداشته باشد واقعا ولایتندارد و مرجع تشخیص این شرایط، چه در حدوث ولایت و چه در بقای آن، مجلس خبرگان است. ناحیه دوم: نظارت مستمر نمایندگان مجلس خبرگان؛ مجلس خبرگان، علاوه بر وظیفه انتخاب رهبری که دارایشرایط سهگانه مذکور است، وظیفه نظارت بر استمرار این شرایط را نیز دارد. مجلس خبرگان، علاوه بر نظارت براستمرار شرایط، وظیفه نظارت بر اعمال قدرت و رعایت شرایط اسلامی و قانونی در آن را نیز بر عهده دارد. در واقعنظارت بر رعایت شرایط اسلامی و قانونی در اعمال قدرت، برای نظارت بر استمرار شرایط سه گانه رهبراست. ناحیه سوم: نظارت مردم بر رهبری در جمهوری اسلامی از دو طریق اعمال میشود:طریق اول) مردم با انتخاب نمایندگان لایق در مجلس خبرگان، به صورت غیرمستقیم، از طریق مجلس خبرگان بر رهبرنظارت دارند. طریق دوم) آزادی بیان، که در قانون اساسی فضای سالمی برای مطبوعات فراهم میکند نظارت افکار عمومی را برحکومت تشکیل میدهد. هر گاه مطبوعات، به راستی برخاسته از افکار عمومی مردم باشد میتواند این وظیفه را چهبه صورت مستقیم در توجه دادن ولی فقیه به خواست مردم، و چه به صورت غیرمستقیم در جهت دهی عمومی مردمدر انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان به خوبی انجام دهد. این سه نوع نظارت در حکومتهای استبدادی یا اصلاً وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ و غیر مؤثر است. در این زمینه میتوانید به منابع زیر رجوع کنید: 1 ولایت فقیه، جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ص 463 482. 2 اصول سیاست و حکومت، احمد جهان بزرگی، ص 133 172. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100119102)
اثبات کنید که ولایت فقیه و وجود رهبری دیکتاتوری نیست؟
جهت بررسی صحیح این موضوع نخست ویژگیهای حکومتهای دیکتاتوری و استبدادی را مطرح کرده، سپس آنها را با ویژگیهای حکومت ولایی فقیه، که در قانون اساسی آمده است مقایسه میکنیم:
حکومتهای استبدادی با همه تنوعی که دارند در ویژگیهای زیر مشترکند:
1 شخص یا طبقهای خاص بدون رضایت مردم بر آنان حکومت میکند.
2 دامنه قدرتِ حکومت فوق قانون است و هیچ قانونی آن را محدود نمیکند.
3 مکانیزمی برای نظارت بر حکومت، نه از سوی مردم و نه از سوی دستگاههای خاص نظارتی وجود ندارد.
این ویژگیها، حکومت استبدادی را از حکومت غیراستبدادی جدا و ممتاز میکند در نظام ولایی فقیه، طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، هیچ یک از این ویژگیها وجود ندارد.
ویژگی اول: اولاً، اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با پذیرش قاطع 98/2 درصد مردم به تصویب رسید. ودر ادامه نیز هر گونه تغییری در قانون اساسی باید به تصویب مردم برسد.
ثانیا: طبق قانون اساسی، مردم در تعیین ولی فقیه، از طریق انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان دخالت دارند.
ثالثا: مردم در مجاری قانونگذاری و اجرایی حکومت، از طریق انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات ریاستجمهوری دخالت دارند.
این سه نحوه دخالت مردم در حکومت، در هیچ یک از حکومتهای استبدادی وجود ندارد.
ویژگی دوم: دامنه قدرت ولی فقیه در قانون اساسی به دو شکل به گونهای محدود است که به کلی با قدرت درحکومتهای استبدادی متفاوت میشود.
اول) در اصل چهارم قانون اساسی آمده است: (کلیه قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری،فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامی باشد) یعنی قوانین اسلام اولین محدود کنندهقدرت ولی فقیه و یا به تعبیر دقیقتر تعیین کننده اختیارات او است. پس چنین نیست که ولی فقیه فوق هر قانونیباشد. این نکته در پاسخ سؤال دهم به طور مفصل توضیح داده شده است.
دوم) تعهدی که ولی فقیه در برابر قانون اساسی داده است. ولی فقیه علاوه بر تعهد الهی خود به اجرای احکام اسلام،تعهدی در برابر ملت، به قانون اساسی دارد که چون این تعهد، لازم (نه جایز) و بدون حق فسخ است، تعهدیمضاعف برای او محسوب میشود و تخلف او از قانون اساسی باعث خروج او از عدالت و در نتیجه سلب او ازولایت میگردد.
پس اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی از ناحیه قوانین اسلام و قانون اساسی مقید و محدود است، محدودیتی که درنظامهای استبدادی وجود ندارد.
مطلقه بودن ولایت فقیه به معنای بیقید و شرط بودن اعمال قدرت او نیست، بلکه بدین معنا است که اختیاراتاو محدود به حوزهای خاص از مسائل اجتماعی نیست و همه آنها را دربر میگیرد اما اعمال قدرت در هر حوزه بایدبر اساس موازین اسلامی و قانونی باشد.
ویژگی سوم: حکومت ولایی فقیه از سه ناحیه نظارت میشود. سه ناحیهای که در نظامهای استبدادی وجودندارد.
ناحیه اول: نظارت درونی؛ ولی فقیه باید دارای سه شرط باشد: فقاهت، عدالت و درایت. هر یک از این سهشرط، او را از درون نظارت میکنند.
فقاهت او را از تجاوز از قانون الهی باز میدارد، عدالت او را از اعمال خواستههای شخصی و نفسانی باز میدارد ودرایت، او را از خودرأیی و ترک مشورت با اندیشمندان و متخصصان حفظ میکند.
این سه شرط از شرایط ثبوتی ولایت فقیه است یعنی اگر شخصی یکی از این سه شرط را نداشته باشد واقعا ولایتندارد و مرجع تشخیص این شرایط، چه در حدوث ولایت و چه در بقای آن، مجلس خبرگان است.
ناحیه دوم: نظارت مستمر نمایندگان مجلس خبرگان؛ مجلس خبرگان، علاوه بر وظیفه انتخاب رهبری که دارایشرایط سهگانه مذکور است، وظیفه نظارت بر استمرار این شرایط را نیز دارد. مجلس خبرگان، علاوه بر نظارت براستمرار شرایط، وظیفه نظارت بر اعمال قدرت و رعایت شرایط اسلامی و قانونی در آن را نیز بر عهده دارد. در واقعنظارت بر رعایت شرایط اسلامی و قانونی در اعمال قدرت، برای نظارت بر استمرار شرایط سه گانه رهبراست.
ناحیه سوم: نظارت مردم بر رهبری در جمهوری اسلامی از دو طریق اعمال میشود:طریق اول) مردم با انتخاب نمایندگان لایق در مجلس خبرگان، به صورت غیرمستقیم، از طریق مجلس خبرگان بر رهبرنظارت دارند.
طریق دوم) آزادی بیان، که در قانون اساسی فضای سالمی برای مطبوعات فراهم میکند نظارت افکار عمومی را برحکومت تشکیل میدهد. هر گاه مطبوعات، به راستی برخاسته از افکار عمومی مردم باشد میتواند این وظیفه را چهبه صورت مستقیم در توجه دادن ولی فقیه به خواست مردم، و چه به صورت غیرمستقیم در جهت دهی عمومی مردمدر انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان به خوبی انجام دهد.
این سه نوع نظارت در حکومتهای استبدادی یا اصلاً وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ و غیر مؤثر است.
در این زمینه میتوانید به منابع زیر رجوع کنید:
1 ولایت فقیه، جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، ص 463 482.
2 اصول سیاست و حکومت، احمد جهان بزرگی، ص 133 172. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100119102)
- [سایر] آیا ولایت فقیه همان دیکتاتوری است؟
- [سایر] تفاوت ولایت فقیه با دیکتاتوری در چیست؟
- [سایر] شبهه: آیا ولایت فقیه همان دیکتاتوری صالحان نیست؟[1]
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیا به استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] توضیح بدهید نبودن اصل ولایت فقیه چگونه باعث دیکتاتوری می شود؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] دلایل اثبات ولایت فقیه چیست؟
- [سایر] آیا مشروعیت ولایت فقیه و قدرت رهبری کاریزمایی است؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسیکه انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد، در صورتیکه انسانبه درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.