اثبات عقلانی ولایت مطلقه فقیه؟ ولایت مطلقه فقیه در فقه شیعه به دو معنا استعمال میشود: 1.ولایت فقیه، منحصر به ولایت بر قضا، محجورین و ...نیست؛بلکه شامل زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی نیز میشود.2.اختیارات (ولی امر) در زمامداری منحصر به اجرای احکام اولیه و ثانویه نیست؛به عبارت دیگر وظیفه او، رهبری جامعه به گونهای است که مصالح جامعه، در پرتو هدایتهای الهی، به خوبی تأمین شود و نیازمندیهای متنوّع و تغییرپذیر جامعه، در شرایط مختلف تفویت نشود و جامعه از رشد و ترقی باز نماند. از این رو اگر در شرایط ویژهای، یکی از مصالح و نیازمندیهای جامعه با یکی از احکام اولیه در تزاحم قرار گرفت؛ در چنین صورتی (ولی فقیه) باید بین آن دو مقایسه کند. پس اگر مسألهای که با حکم اولی در (تزاحم) قرار گرفته، دارای مصلحتی برتر برای جامعه باشد؛ در این صورت ولی فقیه میتواند، آن حکم اولیه را موقتاً تعطیل کند و مصلحت برتر جامعه را بر آن مقدم بدارد. به عنوان مثال در فقه اسلامی، تخریب مسجد حرام است. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابانکشی حاجت افتاد، چه باید کرد؟ دیدگاه مخالف (ولایت مطلقه) بر آن است که صرف مصلحت اهم اجتماعی، مجوز تخریب مسجد نیست و تا زمانی که کار به ضرورت نرسد، نمیتوان دست به این کار زد؛ لیکن بر اساس نظریه (ولایت مطلقه)، لازم نیست حکومت اسلامی آن قدر صبر کند که برای جامعه، مشکلات زیادی فراهم شود و کارد به استخوان برسد؛ آن گاه از سر ناچاری و برای خروج از بن بست و انفجار اجتماعی، مسجد را تخریب کرد؛ بلکه در این صورت همیشه از قافلهی تمدن عقب خواهیم ماند و همواره در مشکلات دست و پا خواهیم زد و شارع مقدس، به چنین چیزی راضی نیست. در این میان مهم ترین معنایی که از ولایت مطلقه فقیه فهمیده می شود همین معنای دوم است که با تلفیقی از ادله عقلی و نقلی قابل اثبات می باشد . از جمله از طریق اهم دانستن احکام حکومتی که خود به خود مستلزم تقدم آن بر احکام شرعی دیگر می شود . به عبارت دیگر میدانیم که همه احکام شریعت، از نظر اهمیت، یکسان و در یک ردیف نیستند؛ زیرا احکام، بر مبنای مصالح و مفاسد قرار دارند و پر واضح است که این مصالح و مفاسد، دارای مراتب گوناگون و متفاوت هستند؛ مثلاً حرمت مال مسلمان و حرمت جان مسلمان، هر دو از احکام اولیه شریعتند؛ ولی بدون تردید، حرمت جان از اهمیت بیشتری برخوردار است و این اهمیت بیشتر، سبب آن میشود که در تزاحم بین این دو حکم، رعایت حفظ جان، بر رعایت حفظ مال، تقدم یابد و برای آن که جان انسانی از خطر رهایی یابد، حُرمت مالی نادیده گرفته شده و پایمال گردد. مثال دیگر: اسلام به جهت حفظ آبروی انسانهای محترم، غیبت را ممنوع کرده است؛ ولی در عین حال، مواردی وجود دارد که غیبت جایز است. در این موارد، رعایت مصلحت اهمّ، غیبت کردن را مجاز میگرداند؛ از قبیل آنکه شخصی برای خیرخواهی و در پاسخ بهکسی که برای مشورت، نظرش را میخواهد، نقطه ضعف دیگری را بازگو کند، تا فردی که مشورت میخواهد، در اثر سکوت او، گرفتار مشکلات بزرگتر و مفاسد سنگینتر نگردد(رک : امام خمینی ، المکاسب المحرمه ، ج1، ص 289.) تشخیص میزان اهمیت یک واجب، گاه از دیدگاه عقل روشن و واضح است و گاه با توجه به شواهدی که در شرع وجود دارد، کشف میشود؛ مثلاً وقتی شرع بیان میکند که بنای اسلام بر پایه عمل خاصی قرارگرفته، فهمیده میشود که آن عمل، از واجبات دیگر، اهمیت بیشتری دارد و یا وقتی در ترک واجبی، تهدید بیشتری در شرع دیده میشود و نسبت به سهلانگاری در انجام آن، شدت عمل بیشتری اعمال میگردد، به دست میآید که آن واجب، از اهمیت خاصی برخوردار است(رک : سیدمحمود هاشمی شاهرودی ، تعارض الادله الشرعیه ، ص97.) اینک باید در باره حکومت و ولایت، درنگ نموده و با استمداد از تشخیص عقلانی و بیانات شریعت، به میزان اهمیت آن پی برد. عقل شفاف و خرد ناب، در اهمیت حکومت در مقایسه با حقوق و احکام دیگر، تردیدی به خود راه نمیدهد؛ زیرا دستیابی به همه حقوق فردی و اجتماعی، درصورت استقرار نظام حکومتی عادلانه، میسّر است. و برای شکوفایی خردورزی در انسانهاو بروز استعدادها و قابلیتهای آنها، به نظام حکومتی نیاز است؛ چه این که بدون دولتی مقتدر، به اجرای هیچ قانونی نمیتوان دل بست، و از شر هیچ فتنهگر و قانون ناشناسی نمیتوان در امان بود. پس حکومت، در عرض دیگر واجبات عقلی نمینشیند و در ردیف دیگر نیازهای بشر قرار نمیگیرد، بلکه در طول همه حکمتها و مصالح و برتر از احکام دیگر است. بیاناتی هم که در شرع دیده میشود، تاییدی بر این فهم عقلانی و خردمندانه است؛ مثلاً در قرآن کریم، آنجا که سخن از تعیین خلافت و ولایت به میان میآید و به پیامبر(ص) فرمان ابلاغ آن داده میشود، این تعبیر وجود دارد: (فان لم تفعل فما بلّغت رسالته)(مائده/66) اگر انجام ندهی، رسالت الهی را ابلاغ نکردهای. به تعبیر برخی از دانشمندان اسلامی، به کدام موضوع اسلامی، این اندازه اهمیت داده شده و کدام موضوع دیگر است که ابلاغ نکردن آن، با عدم ابلاغ رسالت، مساوی باشد؟ (مرتضی مطهری ، سیری در نهج البلاغه ، ص103.) برخی از اندیشمندان دیگر، در این باره به آیات مربوط به جنگ احد، استناد کردهاند که در جریان این جنگ، وقتی خبر کشته شدن رسول خدا(ص) پخش گردید، گروهی از مسلمانان پابه فرار گذاشتند و خداوند آنها را مورد توبیخ قرار داد که: (افان مات اوقتل انقلبتم علی اعقابکم) (آل عمران/144) اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید و از دین او روی گردان میشوید؟ از این آیه چنین برداشت کردهاند: خداوند مسلمانان را به خاطر عدم اهتمام به نظاماجتماعی و فرماندهی جنگ، در صورت فقدان پیامبر(ص) ملامت نموده و از آن به روی گردانی از دین و بازگشت به عقب تعبیر کردهاست، در حالی که آنان به بتپرستی روی نیاورده بودند(سید محمد حسین طباطبایی ، مقاله ولایت و زعامت ، مرجعیت و روحانیت ، ص81.). علاوه بر این، شواهد فراوانی، در اهمیت فوقالعاده حکومت، در روایات وجود دارد، که به بعضی از آنها اشاره میشود: الف) حکومت صالح، اقامه کننده هدف عالی انبیا، عدالت و زمینهساز بروز و شکوفایی استعدادهای انسانی است. ب) حکومت شایسته، مانع انحرافات و فسادها، و عامل نابودی حقکشیها و تبعیضها است. ج) حکومت لایق، اقامه کننده مهمترین فرایض اسلامی و دستورات دینی است و ... . با توجه به آنچه گذشت اهم بودن حکومت بر احکام الهی دیگر اثبات می شود حضرت امام نیز با استفاده از این مبنا میفرمایند: حکومت، اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه الهیّه تقدم دارد. در عین حال، اهمیت موضوع اقتضا دارد تا با توضیح بیشتری بهبررسی آن بپردازیم: در زندگی اجتماعی، موارد فراوانی پیش میآید که رعایت تکالیف گوناگون، با مانع و محذور مواجه است وچارهای جز انتخاب و گزینش یکی از تکالیف وجود ندارد؛ چه اینکه در دایره مسائل شخصی و انتخابهای فردی نیز، گاه چنین محدودیتهایی رخ میدهد؛ مانند دانشآموزی که از یک طرف، باید در کلاس حاضر شده و درسهای خود را فراگیرد، و از طرف دیگر، بهعلت بیماری، حضورِ در کلاس، برای خود او یا همکلاسانش، زیانآور است. و یا پزشک جراحی که از یک سو برای معالجه بیمار تلاش میکند و از سوی دیگر، نجات جان او را در قطع عضو فاسد، تشخیص میدهد. در اینگونه موارد، چارهای جز رعایت مصلحت بالاتر و تقدم تکلیف مهمتر نیست، گرچه در جریان این انتخاب و گزینش، مصلحت دیگر، نادیده گرفته میشود. از اینرو، دانشآموز تا پایان دوران بیماری خود، به استراحت میپردازد و از حضور در کلاس معاف است. هم چنین پزشک، حفظ جان بیمار را بر معالجه یک عضو او، مقدم میدارد. در روابط پیچیده اجتماعی، اینگونه تزاحمها بیشتر خود را نشان میدهد؛ زیرا رعایت مصلحت جامعه، در هر مورد، چه بسا که با مصلحت شخصی افرادی، ناسازگار میافتد، واگر بنا شود که حکومت در برنامهها و اقدامات خود، به رعایت مصلحت تکتک افراد بیندیشد، چارهای جز تعطیل کارها و متوقف ساختن کلیه برنامهها، نخواهد داشت. مگر طرحی را میتوان یافت که احدی، از آن ناخشنود نباشد؟ و مگر قانونی میتوان تدوین کرد که مورد پسند همگان باشد؟ حتی اگر با سوداگران مرگ و عوامل توزیع مواد مخدر، بهشدت برخورد شود، خود آنها و عدهای از اطرافیانشان دچار مشکل خواهند شد واگر آزاد باشند که مصلحت جامعه تضییع میشود. همچنین اگر به مقررات راهنمایی و رانندگی اهمیت داده نشود و هر کس برای استفاده از هر وسیله نقلیه و برای هرگونه رانندگی، مجاز باشد، مصلحت جامعه از بین میرود و امنیت جان عابران و دیگر رانندگان در معرض خطر قرار میگیرد، نظم عبور و مرور مختل میشود، ساعتها از عمر انسانها ضایع میشود و... واگر رعایت قوانین الزامی باشد، عدهای که خود را در محدودیت دیده و به تخلف روی میآورند، رضایت ندارند. در کلیه این موارد، چارهای جز آن نیست که گروهی از خردمندان و متخصصان فن، بهبررسی موضوع پرداخته و با تعیین مصلحت جامعه ومحدوده آن،دست دولت را برای اعمال مقررات و برخورد با متخلفان، بازگذارند؛ زیرا توقف دولت در محدودهای که هیچگونه صدمهای بر آزادیهای فردی وارد نیاید، و احدی بر کار خلاف میلش وادار نشود، عملاً بهاز بین رفتن نقش حکومت در اداره جامعه و نابودی اهداف یک جامعه مترقی و پیشرفته میانجامد. اگر الزامهای دولتی در کار نباشد، نه نظم اقتصادی برقرار میشود و نه از نظم شهری خبری است. هرکس بدون ضابطه و مانعی برای ورود به هرگونه فعالیت اجتماعی و هر اقدام، آزاد است و در نتیجه، نه بر ورود و خروج کالا در کشور میتوان سیاستی اِعمال کرد و نه کسی را بر حضور در دوره خدمت اجباری ِ نظام وظیفه میتوان الزام کرد و نه.... طبعاً در چنین جامعهای از حکومت به معنای حقیقی آن، خبری نخواهد بود و مکتبی که چنین الگوی آشفتهای را ارائه کند، در واقع، به انکار حکومت رای داده است. امام خمینی، با ذکر مواردی از اختیارات دولت، مبنای خویش را درتقدم حکومت، بر همه احکام فرعیه بیان نمودهاند: اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید... حکومت الهیه یک پدیده بیمعنا و محتوا باشد، اشاره میکنم به پیآمدهای آن که هیچ کس نمیتواند ملتزم به آنها باشد؛ مثلاً: - خیابانکشیها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است، در چارچوب احکام فرعیه نیست. - نظام وظیفه و اعزام به جبههها. - جلوگیری از ورود و خروج کالا. - منع احتکار (در غیر دو سه مورد). - گمرکات. - مالیات. - جلوگیری از گران فروشی. - قیمت گذاری. - جلوگیری از پخش مواد مخدر. - منع اعتیاد به هر نحو، غیر از مشروبات الکلی. - حمل اسلحه به هر نوع که باشد. و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است... خارج است. حکومت، که شعبهای از ولایت مطلقه رسول اللّه(ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است: - حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است، خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. - حاکم میتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند. - و مسجدی که ضرار باشد، در صورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. - حکومت میتواند قراردادهای شرعی خود را که با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد، مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند. - حاکم میتواند هر امری، چه عبادی و چه غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است، جلوگیری کند. - حکومت میتواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتاً جلوگیری کند(صحیفه امام ، ج20 ، ص 170و171) برای مطالعه و تحقیق بیشتر ر.ک:1- ولایت فقیه ،امام خمینی 2- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع،علی عطایی 3- ولایت فقیه به زبان ساده،شفیعی 4- ولایت فقیه،جوادی آملی 5- حدود ولایت حاکم اسلامی،احمد نراقی 6- حکومت الهی و ولایت و زعامت،مصطفی آیت اللهی 7- ولایت فقیه و حاکمیت ملت،طاهری خرمآبادی 8- ولایت فقیه،شهید هاشمینژاد 9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثی درباره ولایت فقیه،نجابت 10- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت،محمد یزدی 11- ولایت فقیه،آیتاللَّهمعرفت
اثبات عقلانی ولایت مطلقه فقیه؟
ولایت مطلقه فقیه در فقه شیعه به دو معنا استعمال میشود: 1.ولایت فقیه، منحصر به ولایت بر قضا، محجورین و ...نیست؛بلکه شامل زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی نیز میشود.2.اختیارات (ولی امر) در زمامداری منحصر به اجرای احکام اولیه و ثانویه نیست؛به عبارت دیگر وظیفه او، رهبری جامعه به گونهای است که مصالح جامعه، در پرتو هدایتهای الهی، به خوبی تأمین شود و نیازمندیهای متنوّع و تغییرپذیر جامعه، در شرایط مختلف تفویت نشود و جامعه از رشد و ترقی باز نماند. از این رو اگر در شرایط ویژهای، یکی از مصالح و نیازمندیهای جامعه با یکی از احکام اولیه در تزاحم قرار گرفت؛ در چنین صورتی (ولی فقیه) باید بین آن دو مقایسه کند. پس اگر مسألهای که با حکم اولی در (تزاحم) قرار گرفته، دارای مصلحتی برتر برای جامعه باشد؛ در این صورت ولی فقیه میتواند، آن حکم اولیه را موقتاً تعطیل کند و مصلحت برتر جامعه را بر آن مقدم بدارد. به عنوان مثال در فقه اسلامی، تخریب مسجد حرام است. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابانکشی حاجت افتاد، چه باید کرد؟ دیدگاه مخالف (ولایت مطلقه) بر آن است که صرف مصلحت اهم اجتماعی، مجوز تخریب مسجد نیست و تا زمانی که کار به ضرورت نرسد، نمیتوان دست به این کار زد؛ لیکن بر اساس نظریه (ولایت مطلقه)، لازم نیست حکومت اسلامی آن قدر صبر کند که برای جامعه، مشکلات زیادی فراهم شود و کارد به استخوان برسد؛ آن گاه از سر ناچاری و برای خروج از بن بست و انفجار اجتماعی، مسجد را تخریب کرد؛ بلکه در این صورت همیشه از قافلهی تمدن عقب خواهیم ماند و همواره در مشکلات دست و پا خواهیم زد و شارع مقدس، به چنین چیزی راضی نیست. در این میان مهم ترین معنایی که از ولایت مطلقه فقیه فهمیده می شود همین معنای دوم است که با تلفیقی از ادله عقلی و نقلی قابل اثبات می باشد . از جمله از طریق اهم دانستن احکام حکومتی که خود به خود مستلزم تقدم آن بر احکام شرعی دیگر می شود . به عبارت دیگر میدانیم که همه احکام شریعت، از نظر اهمیت، یکسان و در یک ردیف نیستند؛ زیرا احکام، بر مبنای مصالح و مفاسد قرار دارند و پر واضح است که این مصالح و مفاسد، دارای مراتب گوناگون و متفاوت هستند؛ مثلاً حرمت مال مسلمان و حرمت جان مسلمان، هر دو از احکام اولیه شریعتند؛ ولی بدون تردید، حرمت جان از اهمیت بیشتری برخوردار است و این اهمیت بیشتر، سبب آن میشود که در تزاحم بین این دو حکم، رعایت حفظ جان، بر رعایت حفظ مال، تقدم یابد و برای آن که جان انسانی از خطر رهایی یابد، حُرمت مالی نادیده گرفته شده و پایمال گردد. مثال دیگر: اسلام به جهت حفظ آبروی انسانهای محترم، غیبت را ممنوع کرده است؛ ولی در عین حال، مواردی وجود دارد که غیبت جایز است. در این موارد، رعایت مصلحت اهمّ، غیبت کردن را مجاز میگرداند؛ از قبیل آنکه شخصی برای خیرخواهی و در پاسخ بهکسی که برای مشورت، نظرش را میخواهد، نقطه ضعف دیگری را بازگو کند، تا فردی که مشورت میخواهد، در اثر سکوت او، گرفتار مشکلات بزرگتر و مفاسد سنگینتر نگردد(رک : امام خمینی ، المکاسب المحرمه ، ج1، ص 289.) تشخیص میزان اهمیت یک واجب، گاه از دیدگاه عقل روشن و واضح است و گاه با توجه به شواهدی که در شرع وجود دارد، کشف میشود؛ مثلاً وقتی شرع بیان میکند که بنای اسلام بر پایه عمل خاصی قرارگرفته، فهمیده میشود که آن عمل، از واجبات دیگر، اهمیت بیشتری دارد و یا وقتی در ترک واجبی، تهدید بیشتری در شرع دیده میشود و نسبت به سهلانگاری در انجام آن، شدت عمل بیشتری اعمال میگردد، به دست میآید که آن واجب، از اهمیت خاصی برخوردار است(رک : سیدمحمود هاشمی شاهرودی ، تعارض الادله الشرعیه ، ص97.) اینک باید در باره حکومت و ولایت، درنگ نموده و با استمداد از تشخیص عقلانی و بیانات شریعت، به میزان اهمیت آن پی برد. عقل شفاف و خرد ناب، در اهمیت حکومت در مقایسه با حقوق و احکام دیگر، تردیدی به خود راه نمیدهد؛ زیرا دستیابی به همه حقوق فردی و اجتماعی، درصورت استقرار نظام حکومتی عادلانه، میسّر است. و برای شکوفایی خردورزی در انسانهاو بروز استعدادها و قابلیتهای آنها، به نظام حکومتی نیاز است؛ چه این که بدون دولتی مقتدر، به اجرای هیچ قانونی نمیتوان دل بست، و از شر هیچ فتنهگر و قانون ناشناسی نمیتوان در امان بود. پس حکومت، در عرض دیگر واجبات عقلی نمینشیند و در ردیف دیگر نیازهای بشر قرار نمیگیرد، بلکه در طول همه حکمتها و مصالح و برتر از احکام دیگر است. بیاناتی هم که در شرع دیده میشود، تاییدی بر این فهم عقلانی و خردمندانه است؛ مثلاً در قرآن کریم، آنجا که سخن از تعیین خلافت و ولایت به میان میآید و به پیامبر(ص) فرمان ابلاغ آن داده میشود، این تعبیر وجود دارد: (فان لم تفعل فما بلّغت رسالته)(مائده/66) اگر انجام ندهی، رسالت الهی را ابلاغ نکردهای. به تعبیر برخی از دانشمندان اسلامی، به کدام موضوع اسلامی، این اندازه اهمیت داده شده و کدام موضوع دیگر است که ابلاغ نکردن آن، با عدم ابلاغ رسالت، مساوی باشد؟ (مرتضی مطهری ، سیری در نهج البلاغه ، ص103.) برخی از اندیشمندان دیگر، در این باره به آیات مربوط به جنگ احد، استناد کردهاند که در جریان این جنگ، وقتی خبر کشته شدن رسول خدا(ص) پخش گردید، گروهی از مسلمانان پابه فرار گذاشتند و خداوند آنها را مورد توبیخ قرار داد که: (افان مات اوقتل انقلبتم علی اعقابکم) (آل عمران/144) اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید و از دین او روی گردان میشوید؟ از این آیه چنین برداشت کردهاند: خداوند مسلمانان را به خاطر عدم اهتمام به نظاماجتماعی و فرماندهی جنگ، در صورت فقدان پیامبر(ص) ملامت نموده و از آن به روی گردانی از دین و بازگشت به عقب تعبیر کردهاست، در حالی که آنان به بتپرستی روی نیاورده بودند(سید محمد حسین طباطبایی ، مقاله ولایت و زعامت ، مرجعیت و روحانیت ، ص81.). علاوه بر این، شواهد فراوانی، در اهمیت فوقالعاده حکومت، در روایات وجود دارد، که به بعضی از آنها اشاره میشود: الف) حکومت صالح، اقامه کننده هدف عالی انبیا، عدالت و زمینهساز بروز و شکوفایی استعدادهای انسانی است. ب) حکومت شایسته، مانع انحرافات و فسادها، و عامل نابودی حقکشیها و تبعیضها است. ج) حکومت لایق، اقامه کننده مهمترین فرایض اسلامی و دستورات دینی است و ... . با توجه به آنچه گذشت اهم بودن حکومت بر احکام الهی دیگر اثبات می شود حضرت امام نیز با استفاده از این مبنا میفرمایند: حکومت، اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه الهیّه تقدم دارد. در عین حال، اهمیت موضوع اقتضا دارد تا با توضیح بیشتری بهبررسی آن بپردازیم: در زندگی اجتماعی، موارد فراوانی پیش میآید که رعایت تکالیف گوناگون، با مانع و محذور مواجه است وچارهای جز انتخاب و گزینش یکی از تکالیف وجود ندارد؛ چه اینکه در دایره مسائل شخصی و انتخابهای فردی نیز، گاه چنین محدودیتهایی رخ میدهد؛ مانند دانشآموزی که از یک طرف، باید در کلاس حاضر شده و درسهای خود را فراگیرد، و از طرف دیگر، بهعلت بیماری، حضورِ در کلاس، برای خود او یا همکلاسانش، زیانآور است. و یا پزشک جراحی که از یک سو برای معالجه بیمار تلاش میکند و از سوی دیگر، نجات جان او را در قطع عضو فاسد، تشخیص میدهد. در اینگونه موارد، چارهای جز رعایت مصلحت بالاتر و تقدم تکلیف مهمتر نیست، گرچه در جریان این انتخاب و گزینش، مصلحت دیگر، نادیده گرفته میشود. از اینرو، دانشآموز تا پایان دوران بیماری خود، به استراحت میپردازد و از حضور در کلاس معاف است. هم چنین پزشک، حفظ جان بیمار را بر معالجه یک عضو او، مقدم میدارد. در روابط پیچیده اجتماعی، اینگونه تزاحمها بیشتر خود را نشان میدهد؛ زیرا رعایت مصلحت جامعه، در هر مورد، چه بسا که با مصلحت شخصی افرادی، ناسازگار میافتد، واگر بنا شود که حکومت در برنامهها و اقدامات خود، به رعایت مصلحت تکتک افراد بیندیشد، چارهای جز تعطیل کارها و متوقف ساختن کلیه برنامهها، نخواهد داشت. مگر طرحی را میتوان یافت که احدی، از آن ناخشنود نباشد؟ و مگر قانونی میتوان تدوین کرد که مورد پسند همگان باشد؟ حتی اگر با سوداگران مرگ و عوامل توزیع مواد مخدر، بهشدت برخورد شود، خود آنها و عدهای از اطرافیانشان دچار مشکل خواهند شد واگر آزاد باشند که مصلحت جامعه تضییع میشود. همچنین اگر به مقررات راهنمایی و رانندگی اهمیت داده نشود و هر کس برای استفاده از هر وسیله نقلیه و برای هرگونه رانندگی، مجاز باشد، مصلحت جامعه از بین میرود و امنیت جان عابران و دیگر رانندگان در معرض خطر قرار میگیرد، نظم عبور و مرور مختل میشود، ساعتها از عمر انسانها ضایع میشود و... واگر رعایت قوانین الزامی باشد، عدهای که خود را در محدودیت دیده و به تخلف روی میآورند، رضایت ندارند. در کلیه این موارد، چارهای جز آن نیست که گروهی از خردمندان و متخصصان فن، بهبررسی موضوع پرداخته و با تعیین مصلحت جامعه ومحدوده آن،دست دولت را برای اعمال مقررات و برخورد با متخلفان، بازگذارند؛ زیرا توقف دولت در محدودهای که هیچگونه صدمهای بر آزادیهای فردی وارد نیاید، و احدی بر کار خلاف میلش وادار نشود، عملاً بهاز بین رفتن نقش حکومت در اداره جامعه و نابودی اهداف یک جامعه مترقی و پیشرفته میانجامد. اگر الزامهای دولتی در کار نباشد، نه نظم اقتصادی برقرار میشود و نه از نظم شهری خبری است. هرکس بدون ضابطه و مانعی برای ورود به هرگونه فعالیت اجتماعی و هر اقدام، آزاد است و در نتیجه، نه بر ورود و خروج کالا در کشور میتوان سیاستی اِعمال کرد و نه کسی را بر حضور در دوره خدمت اجباری ِ نظام وظیفه میتوان الزام کرد و نه.... طبعاً در چنین جامعهای از حکومت به معنای حقیقی آن، خبری نخواهد بود و مکتبی که چنین الگوی آشفتهای را ارائه کند، در واقع، به انکار حکومت رای داده است. امام خمینی، با ذکر مواردی از اختیارات دولت، مبنای خویش را درتقدم حکومت، بر همه احکام فرعیه بیان نمودهاند: اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید... حکومت الهیه یک پدیده بیمعنا و محتوا باشد، اشاره میکنم به پیآمدهای آن که هیچ کس نمیتواند ملتزم به آنها باشد؛ مثلاً: - خیابانکشیها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است، در چارچوب احکام فرعیه نیست. - نظام وظیفه و اعزام به جبههها. - جلوگیری از ورود و خروج کالا. - منع احتکار (در غیر دو سه مورد). - گمرکات. - مالیات. - جلوگیری از گران فروشی. - قیمت گذاری. - جلوگیری از پخش مواد مخدر. - منع اعتیاد به هر نحو، غیر از مشروبات الکلی. - حمل اسلحه به هر نوع که باشد. و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است... خارج است. حکومت، که شعبهای از ولایت مطلقه رسول اللّه(ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است: - حاکم میتواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است، خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. - حاکم میتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند. - و مسجدی که ضرار باشد، در صورتی که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. - حکومت میتواند قراردادهای شرعی خود را که با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد، مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند. - حاکم میتواند هر امری، چه عبادی و چه غیرعبادی، که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن، مادامی که چنین است، جلوگیری کند. - حکومت میتواند از حج، که از فرایض مهم الهی است، در مواقعی که مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتاً جلوگیری کند(صحیفه امام ، ج20 ، ص 170و171) برای مطالعه و تحقیق بیشتر ر.ک:1- ولایت فقیه ،امام خمینی 2- ولایت فقیه از دیدگاه فقها و مراجع،علی عطایی 3- ولایت فقیه به زبان ساده،شفیعی 4- ولایت فقیه،جوادی آملی 5- حدود ولایت حاکم اسلامی،احمد نراقی 6- حکومت الهی و ولایت و زعامت،مصطفی آیت اللهی 7- ولایت فقیه و حاکمیت ملت،طاهری خرمآبادی 8- ولایت فقیه،شهید هاشمینژاد 9- مجله حوزه شماره 85 - 86 بحثی درباره ولایت فقیه،نجابت 10- ولایت فقیه یا حکومت اسلامی در عصر غیبت،محمد یزدی 11- ولایت فقیه،آیتاللَّهمعرفت
- [سایر] منظور از لفظ مطلقه در ولایت مطلقه فقیه چیست؟ و اصولا چگونه چنین حکومتی قابل اثبات است؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه ، نظریه ای عقلانی است؟
- [سایر] چه آیاتی از قرآن درباره ولایت مطلقه فقیه است تا بتوان بر اساس آنها این موضوع را اثبات کرد؟
- [سایر] چه آیاتی از قرآن درباره ولایت مطلقه فقیه است تا بتوان بر اساس آنها این موضوع را اثبات کرد؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه، مطلقه است؟ (ولایت مطلقه فقیه) به چه معناست؟ منظور از ( مطلقه) چیست؟ چه دیدگاههایی وجود دارد؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟
- [سایر] آیاآخوند خراسانی ولایت فقیه را قبول داشند؟ ولایت مطلقه فقیه؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
- [سایر] ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه میشود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمیانجامد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان به فتوای مجتهدی عمل کرد نمیتواند از مجتهد دیگر تقلید کند، مگر آنکه مجتهد دیگر اعلم از مجتهد اول شده باشد که لازم است به فتوای مجتهد دیگر عدول کند.
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اجاره دهنده و اجاره کننده باید بالغ، عاقل، با اختیار و در مال یا کار خود حقّ تصرف داشته باشد. اجاره سفیه، نیز اجاره سفیهانه که هیچ جهت عقلانی ندارد, باطل است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مأموم در اثناء حمد یا سوره امام نیّت فرادی کند، باید حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند، بلکه بنابر احتیاط اگر بعد از حمد و سوره و قبل از رفتن به رکوع نیز نیت فرادی کند، باید حمد و سوره را به قصد قربت مطلقه بخواند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.