ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟
ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟ (ولایت فقیه) تعبیر عامی است که به (مطلق) و (مقید) تقسیم پذیر است. بنابراین (ولایت مطلقه فقیه)، از نظر مفهومی یکی از اقسام (ولایت فقیه) شناخته می شود. البته معنایی که به طور معمول امروز، از کاربرد واژه (ولایت فقیه) استفاده می شود، همان (ولایت مطلقه فقیه) است و با آن تفاوتی ندارد. راز این مسئله، در توضیح معنای آن آشکار خواهد شد. ولایت مطلقه فقیه در فقه شیعه به دو معنا استعمال می شود: 1. ولایت فقیه، منحصر به ولایت بر قضا، محجورین و ... نیست؛ بلکه شامل زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی نیز می شود. 2. اختیارات (ولی امر) در زمامداری منحصر به اجرای احکام اولیه و  ثانویه نیست؛ به عبارت دیگر وظیفه او، رهبری جامعه به گونه ای است که مصالح جامعه، در پرتو هدایت های الهی، به خوبی تأمین شود و نیازمندی های متنوّع و تغییرپذیر جامعه، در شرایط مختلف تفویت نشود و جامعه از رشد و ترقی باز نماند. از این رو اگر در شرایط ویژه ای، یکی از مصالح و نیازمندی های جامعه با یکی از احکام اولیه در تزاحم قرار گرفت؛ در چنین صورتی (ولی فقیه) باید بین آن دو مقایسه کند. پس اگر مسئله ای که با حکم اولی در (تزاحم) قرار گرفته، دارای مصلحتی برتر برای جامعه باشد؛ در این صورت ولی فقیه می تواند، آن حکم اولیه را موقتا تعطیل کند و مصلحت برتر جامعه را بر آن مقدم بدارد. به عنوان مثال در فقه اسلامی، تخریب مسجد حرام است. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان کشی حاجت افتاد، چه باید کرد؟ دیدگاه مخالف (ولایت مطلقه) بر آن است که صرف مصلحت اهم اجتماعی، مجوز تخریب مسجد نیست و تا زمانی که کار به ضرورت نرسد، نمی توان دست به این کار زد؛ لیکن بر اساس نظریه (ولایت مطلقه)، لازم نیست حکومت اسلامی آن قدر صبر کند که برای جامعه، مشکلات زیادی فراهم شود و کارد به استخوان برسد؛ آن گاه از سر ناچاری و برای خروج از بن بست و انفجار اجتماعی، مسجد را تخریب کرد؛ بلکه در این صورت همیشه از قافله ی تمدن عقب خواهیم ماند و همواره در مشکلات دست و پا خواهیم زد و شارع مقدس، به چنین چیزی راضی نیست. از آنچه گذشت روشن می شود که: اولاً ولایت مطلقه فقیه از قواعد رافع تزاحم است؛ یعنی، مطلق بودن ولایت گره گشا در تزاحم احکام و مصالح اجتماعی است و نشانه واقع نگری اسلام در برخورد با مقتضیات زمان است. ثانیا ولایت مطلقه خود، مقید به قیودی است نه اینکه از هر حیث مطلق باشد. این قیود عبارت از این است که: یک. او باید مجری احکام الهی باشد و حق ندارد خود سرانه و  دلخواهانه عمل کند؛ بلکه این فلسفه اصلی ولایت فقیه است. دو. مصالح جامعه را باید رعایت کند. سه. در زمانی می تواند حکم اولی شرعی را موقتا تعطیل کند که با یکی از مصالح اهم جامعه، در تزاحم باشد؛ نه با خواست و میل یا مصلحت شخصی و یا مصلحتی در رتبه فروتر از حکم اولی شرعی. اکنون اگر واقع بینانه بنگریم، درخواهیم یافت که (ولایت مطلقه) به معنایی که گذشت یکی از مهم ترین راه حل هایی است که اسلام برای خروج از بن بست ها در عرصه ی تزاحم مصالح اجتماعی پیش بینی کرده و بدون آن حکومت با مشکلات زیادی رو به رو خواهد شد. استاد مطهری اینگونه اختیارات را اختیار دادن به جامعه اسلامی دانسته و آن را یکی از رموز جاودانگی اسلام به شمار می آورد.[1] از طرف دیگر این مقدار از اختیارات در هر حکومتی وجود دارد؛ بلکه حاکمان دیگر کشورها از اختیاراتی بسیار بیشتر از اختیارات ولی فقیه بهره مند می باشند.[2] از آنچه گذشت روشن می شود که (مطلقه بودن) به معنایی که ذکر شده، هیچ پیوندی با (دیکتاتوری و استبداد) ندارد. آنچه موجب توهم دیکتاتوری شده، تشابه لفظی (ولایت مطلقه) با (رژیمهای مطلقه) (Absolutisic) است که در آن حاکم مطلق العنان است. در حالی که مطلقه در معنای فوق، اساسا با آن متفاوت است. از این رو حضرت امام خمینی (قدس سره)  فرمودند: (ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است).[3] پی نوشت ها _____________ [1] برای آگاهی بیشتر نگا: مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص 6465؛ قم؛ صدرا، چاپ نهم، 1374. [2] برای آگاهی بیشتر ر.ک: جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت دینی، صص 3538. [3] صحیفه نور، ج 10، ص 306.
عنوان سوال:

ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟


پاسخ:

ولایت مطلقه فقیه یعنی چه و فرق آن با ولایت فقیه چیست؟ دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه چگونه توجیه می شود؟ و آیابه استبداد و دیکتاتوری نمی انجامد؟

(ولایت فقیه) تعبیر عامی است که به (مطلق) و (مقید) تقسیم پذیر است. بنابراین (ولایت مطلقه فقیه)، از نظر مفهومی یکی از اقسام (ولایت فقیه) شناخته می شود. البته معنایی که به طور معمول امروز، از کاربرد واژه (ولایت فقیه) استفاده می شود، همان (ولایت مطلقه فقیه) است و با آن تفاوتی ندارد. راز این مسئله، در توضیح معنای آن آشکار خواهد شد.
ولایت مطلقه فقیه در فقه شیعه به دو معنا استعمال می شود:
1. ولایت فقیه، منحصر به ولایت بر قضا، محجورین و ... نیست؛ بلکه شامل زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی نیز می شود.
2. اختیارات (ولی امر) در زمامداری منحصر به اجرای احکام اولیه و  ثانویه نیست؛ به عبارت دیگر وظیفه او، رهبری جامعه به گونه ای است که مصالح جامعه، در پرتو هدایت های الهی، به خوبی تأمین شود و نیازمندی های متنوّع و تغییرپذیر جامعه، در شرایط مختلف تفویت نشود و جامعه از رشد و ترقی باز نماند.
از این رو اگر در شرایط ویژه ای، یکی از مصالح و نیازمندی های جامعه با یکی از احکام اولیه در تزاحم قرار گرفت؛ در چنین صورتی (ولی فقیه) باید بین آن دو مقایسه کند. پس اگر مسئله ای که با حکم اولی در (تزاحم) قرار گرفته، دارای مصلحتی برتر برای جامعه باشد؛ در این صورت ولی فقیه می تواند، آن حکم اولیه را موقتا تعطیل کند و مصلحت برتر جامعه را بر آن مقدم بدارد.
به عنوان مثال در فقه اسلامی، تخریب مسجد حرام است. اکنون اگر به تخریب مسجدی جهت خیابان کشی حاجت افتاد، چه باید کرد؟ دیدگاه مخالف (ولایت مطلقه) بر آن است که صرف مصلحت اهم اجتماعی، مجوز تخریب مسجد نیست و تا زمانی که کار به ضرورت نرسد، نمی توان دست به این کار زد؛ لیکن بر اساس نظریه (ولایت مطلقه)، لازم نیست حکومت اسلامی آن قدر صبر کند که برای جامعه، مشکلات زیادی فراهم شود و کارد به استخوان برسد؛ آن گاه از سر ناچاری و برای خروج از بن بست و انفجار اجتماعی، مسجد را تخریب کرد؛ بلکه در این صورت همیشه از قافله ی تمدن عقب خواهیم ماند و همواره در مشکلات دست و پا خواهیم زد و شارع مقدس، به چنین چیزی راضی نیست. از آنچه گذشت روشن می شود که:
اولاً ولایت مطلقه فقیه از قواعد رافع تزاحم است؛ یعنی، مطلق بودن ولایت گره گشا در تزاحم احکام و مصالح اجتماعی است و نشانه واقع نگری اسلام در برخورد با مقتضیات زمان است.
ثانیا ولایت مطلقه خود، مقید به قیودی است نه اینکه از هر حیث مطلق باشد. این قیود عبارت از این است که:
یک. او باید مجری احکام الهی باشد و حق ندارد خود سرانه و  دلخواهانه عمل کند؛ بلکه این فلسفه اصلی ولایت فقیه است.
دو. مصالح جامعه را باید رعایت کند.
سه. در زمانی می تواند حکم اولی شرعی را موقتا تعطیل کند که با یکی از مصالح اهم جامعه، در تزاحم باشد؛ نه با خواست و میل یا مصلحت شخصی و یا مصلحتی در رتبه فروتر از حکم اولی شرعی.
اکنون اگر واقع بینانه بنگریم، درخواهیم یافت که (ولایت مطلقه) به معنایی که گذشت یکی از مهم ترین راه حل هایی است که اسلام برای خروج از بن بست ها در عرصه ی تزاحم مصالح اجتماعی پیش بینی کرده و بدون آن حکومت با مشکلات زیادی رو به رو خواهد شد. استاد مطهری اینگونه اختیارات را اختیار دادن به جامعه اسلامی دانسته و آن را یکی از رموز جاودانگی اسلام به شمار می آورد.[1] از طرف دیگر این مقدار از اختیارات در هر حکومتی وجود دارد؛ بلکه حاکمان دیگر کشورها از اختیاراتی بسیار بیشتر از اختیارات ولی فقیه بهره مند می باشند.[2]
از آنچه گذشت روشن می شود که (مطلقه بودن) به معنایی که ذکر شده، هیچ پیوندی با (دیکتاتوری و استبداد) ندارد. آنچه موجب توهم دیکتاتوری شده، تشابه لفظی (ولایت مطلقه) با (رژیمهای مطلقه) (Absolutisic) است که در آن حاکم مطلق العنان است. در حالی که مطلقه در معنای فوق، اساسا با آن متفاوت است. از این رو حضرت امام خمینی (قدس سره)  فرمودند: (ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است).[3]

پی نوشت ها
_____________
[1] برای آگاهی بیشتر نگا: مطهری، مرتضی، ختم نبوت، ص 6465؛ قم؛ صدرا، چاپ نهم، 1374.
[2] برای آگاهی بیشتر ر.ک: جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت دینی، صص 3538.
[3] صحیفه نور، ج 10، ص 306.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین