انقلاب اسلامی چه تاثیراتی بر لبنان داشت؟ 2. صحنه فکری و فرهنگی اسلامی در محافل اهل سنّت لازم است در آغاز بدانیم شخصیتهای فکری بارز اهل سنّت نیز به این نکته اعتراف دارند که جامعه اهل سنّت لبنان از نیمه دوم قرن بیستم تا امروز، شخصیتهای بارزی همانند شخصیتهای شیعه به خود ندیده است. بارزترین این شخصیتها که دارای نفوذ و تأثیر بودند، شیخ (صبحی صالح) و شیخ (حسن خالد) بوده که در دو حادثه جداگانه ترور شدند. مسایل مورد توجّه این دو شخصیت، فقط مسایل علمی، اجتماعی و سیاست عملی بوده است. در مرحله بعد شیخ (فتحی یکن) قرار دارد. همچنین در آغاز لازم است به این نکته اشاره کنم که بسیاری از جریانهای اسلامی اهل سنّت بعد از ترور آقای (رفیق حریری) تغییر اندیشه دادند یا سیاست دیگری را در پیش گرفتند، زیرا تودههای اهل سنّت همبسته با هم، قدرتمندانه به نفع (سعد حریری) ایستادگی کردند. جامعه اهل سنّت نیز با از دنیا رفتن بزرگترین شخصیت قدرتمندی که اهل سنّت لبنان از دهههای طولانی گذشته تا به حال به خود دیده بود، ضربه محکمی خورد. این عوامل همگی موجب شد برخی جنبشهای اسلامی بزرگ به خطّ جریان رسمی اهل سنّت که (دار الافتاء) به رهبری شیخ(محمد رشید قبانی) و همچنین به جریان سکولار (المستقبل) نزدیک شوند. به همین جهت مواضعی را اتخاذ کردند که چه بسا با تاریخ فکری، فرهنگی و سیاسی آنان سازگار نیست. جامعه اهل سنّت شاهد پیدایش تشکیلات نسبتاً قوی در کنار جریانهایی بود که در شیوه تفکّر و روشهای عملی با هم متفاوت بودند. برخی از این جریانها به سلفیت علمی سنّتی گرایش داشتند و برخی به سلفیّت جهادی. برخی گرایش اخوانی داشته و برخی دیگر سنّتی و اجتهادی هستند و نه با سلفیّت و نه با اخوان همسویی ندارند. بارزترین این جریانها عبارت است از: 1-2. جنبشهای دارای گرایش اخوانی 1-1-2. (جماعت اسلامی) جماعت اسلامی، نخستین جنبش تشکیلاتی لبنان در دهه پنجاه قرن گذشته به حساب میآید. این گروه از رحم، گروه (عبادالرحمن) به دنیا آمد. گروه عبادالرحمن نیز به عنوان عکس العمل به نکبت سال 1948 میلادی در شهر طرابلس تشکیل شده بود. این گروه حقیقتاً در سال 1935 میلادی در کنگره (بحمدون) در لبنان تأسیس شد. در این کنگره رهبران بزرگ اخوان المسلمین در جهان شرکت کرده بودند. در سال 1964 میلادی برای فعّالیّت حزبی مجاز شدند. این گروهاندیشه و روش اخوان المسلمین را انتخاب کرده بود. گرایش اخوانی خود را از راههای گوناگون به دست آورده بود: به وسیله کتاب (رسائل) شیخ (حسن بنّاء) و مجلّه (الدعوه) مصری و همچنین توسّط اخوان المسلمین سوریه، به ویژه شیخ (مصطفی سباعی) با این حال و با وجود پروژه ایجاد حکومت اسلامی در اندیشه اخوان، جماعت اسلامی لبنان، به لبنانی سازی پروژه خود مبادرت کرد. به سرعت از چارچوب جهاد سید قطب، خارج شد و توانست در چارچوب سیاسی متحوّل شود و بر اساس طبیعت واقعیتهای لبنان حرکت نماید. جماعت اسلامی اندیشههای اصلاح طلبانهای داشت و به همین جهت نیز، از روش خشونت آمیز دوری کرد و میانه روی و اعتدال را مبنا قرار داد. اندیشه میانه رو و اعتدالی در جماعت اسلامی، در پی پیدایش گروههای تندرو اهل سنّت در لبنان آشکار شد. این گروهها عملیاتهای خشونت آمیزی انجام دادند. برخی اقدامات امنیتی مانند انفجار (بلمند)، حوادث (ضنیه)، حمله به ارتش لبنان، حوادث فوریه 2006 و قیام جنبش (فتح الاسلام) را به وجود آوردند. جماعت اسلامی، با اقدامی متقابل در برابر این نوع اندیشه خشونت آمیز به نام اسلام، سلسله همایشهایی را علیه به کار گیری خشونت در رفتار سیاسی برگزار نمود و به مبنا قراردادن پیمانی اسلامی با تکیه بر میانه روی و اعتدال دعوت نمود. جماعت اسلامی در بیشتر مناطق لبنان حضور دارد ولی بزرگترین قدرت مردمی جماعت، در شمال لبنان متمرکز است. جماعت اسلامی، شعبههای فعّالی در بیروت، صیدا، عرقوب، اقلیم خروب و دومنطقه میانه و غربی بقاع دارد. علی رغم فشار و تنگناهایی که در دوران حضور سوریه، به جماعت اسلامی وارد شد، همچنان مهمترین تشکیلات اهل سنّت است. نام دکتر (علی شیخ عمار) و شیخ (فیصل مولوی) و(ابراهیم مصری)، امروز به عنوان مهمترین شخصیتهای جماعت اسلامی خودنمایی میکند. امروز در نتیجه اختلافات داخلی در جماعت و همچنین در پی رشد (جریان مستقبل) و طلوع ستاره بخت حریری در میان محافل اهل سنّت از ابتدای دهه نود، نفوذ جماعت اسلامی بسیار کاهش یافته است. به اضافه اینکه سوریه دارای تاریخی از درگیری و چالش با اخوان المسلمین است، به همین جهت در دوره قدرت پیشین سوریه در لبنان، با اینکه این گروه با رهبری سوریه پیمان مصالحه امضا کرده بود، ولی فضا برای جماعت تنگ کرد و همین مساله موجب محدودیت نفوذ و رشد این گروه شد. گفته میشود: جنبش فلسطینی حماس یکی از ..... به اعتقاد برخی، سوریه برای رویارویی با تشکیلات قوی اخوان المسلمین در لبنان، جنبش اسلامی رقیبی را به نام (جمعیت طرحهای خیریه یا جنبش احباش) به وجود آورد. این جنبش، خشونت آمیزترین حملهها را علیه جماعت اسلامی و تفکّر آن انجام داد. با این حال نفوذ این جریان اخوانی را با قدرت در درون جامعه اهل سنّت مییابیم: جماعت در برخی دورهها موفق شد، چند نفر را به پارلمان بفرستد. همچنین در انتخابات شوراهای شهرداری، انتخابات (مجلس اعلای شرعی) که یکی از مجالس (دار الفتوی السنی) است، انتخابات (مجلس اعلای قضاء)، (مجلس مفتیان)، (دادگاههای اهل سنّت)، (مدیریت کلّ اوقاف)، (صندوق زکات)، (ازهر لبنان) و موسسههای دیگر دار فتوای لبنان، با قدرت حضور و موفقیّت داشته است. این جنبش به مقاومت اعتقاد دارد و با تشکیل (نیروی فجر) نقش تأسیس کننده مقاومت اسلامی را بازی کرد، چنانکه در بیرون راندن اشغالگران از شهر صیدا نقش اساسی داشته است. دهها نفر از اعضای این جنبش به شهادت رسیدهاند که مهمترین شهدای جماعت اسلامی، شهید (جمال حبال) است. برخی رهبران این گروه نیز مانند (محرم عارفی) در زندان انصار، دستگیر شدهاند. پیدایش جریانهای اسلامی اهل سنّت و شیعه، موجب کاسته شدن نفوذ جماعت اسلامی شده است. در شمال (جنبش توحید اسلامی) به رهبری شیخ (سعید شعبان) به وجود آمد. شیخ شعبان پیشتر با جماعت اسلامی همراه بود. در بیروت و مناطق (جمعیت طرحهای خیریه) به وجود آمد و در دهه نود، جریان رفیق حریری شکل گرفت. از آغاز دهه هشتاد، حزب الله به عنوان بزرگترین قدرت اسلامی در تاریخ لبنان جدید پدیدار شد و دیگر جماعت نمایندهاندیشه اسلامی نبود، به همین دلیل نیز نفوذش بسیار کمتر شد. 2-1-2. جبهه عمل اسلامی جبهه عمل اسلامی، جنبشی جدا شده از جماعت اسلامی بود که از مجموعهای از نیروهای کوچک و پراکنده در محافل اهل سنّت شکل گرفت. این گروهها با این عنوان از چندسال گذشته، در دور جدید فعالیت، کنار هم قرار گرفته بودند. عالم دینی، شیخ دکتر (فتحی یکن)(متولد سال: 1933) این جنبش را تأسیس کرد. ایشان جزو موسسان جنبش عمل اسلامی و جماعت اسلامی در دهه پنجاه به شمار میآید. تا سال 1992 سمت دبیرکل جماعت اسلامی را داشت. در این تاریخ از جماعت اسلامی استعفا داد و بیشتر به فعالیت سیاسی پرداخت. او به همراه همسرش (منی حداد) که یکی از فعالان عرصه تبلیغ دینی است، (دانشگاه الجنان) را در لبنان تأسیس کردند. فتحی یکن یکی از مهمترین پژوهشگران و نویسندگان اهل سنّت است کهاندیشه هایش نزدیک به نیم قرن است که بر اسلامگرایان اهل سنّت لبنان تأثیر بسیار گذاشته است. یکن یکی از مهمترین متفکّران و پژوهشگران اهل سنّت به شمار میآید. 35 کتاب دارد که بیشتر در اندیشه اسلامی معاصر، دغدغههای تبلیغ و اندیشه جنبش اسلامی و ... نگاشته شده است. برخی معتقدند: نوشتههای دکتر یکن، بهاندیشه سید قطب متمایل است ولی به نظر میرسد عملکرد او بر مبنای روش اعتدالی و روشی که جماعت اسلامی لبنان بدان شناخته شده است، پیش میرود. با این که بهاندیشه خلافت اسلامی و بازگشت خلافت عثمانی متمایل است ولی اندیشه تشکیل حکومت اسلامی در لبنان را در قاموس سیاسی- اسلامی خود قرار نمیدهد و طایفه گری سیاسی را ردّ میکند. یکن به سازگارکردن فقه، متناسب با جغرافیا و مناطق خاص دعوت میکند. به همین جهت معتقد است فقه (دار الحرب) با (فقه دار الاسلام) متفاوت است. به گفتگو به عنوان سرلوحه اندیشه دینی، معتقد است. به سیاستی رحمانی و تبلیغی دعوت میکند و از عالمان دینی که گرایشی تندرو و خشمگین دارند، انتقاد مینماید. به پروژههایی با هدف پاسداری از هویّت دعوت میکند. به نقش زن در عملکرد اجتماعی و سیاسی و عدم زندان کردن زن در خانه اعتقاد دارد. به شدّت از فعالیت زنان دفاع میکند، با این حال تا حدودی با حرکت تصحیحی جریانهای سلفی-چنانکه خود توصیف میکنند- در عقاید و شعائر موافق است و البته به شدّت با روش تکفیر مخالفت میکند. افکار اساسی یکن با اندیشه اخوان المسلمین، اشتراک دارد. بعد از ترور رفیق حریری، یکن به ائتلاف مخالفان دولت به رهبری حزب الله پیوست. با وجود احترام زیادی که به جایگاه عربستان سعودی میگذارد، به شدّت از روش مقاومت و پایداری دفاع میکند. ارتباطات شخصی و دیدارهای متعدد، او را با رهبر تشکیلات القاعده، مرتبط کرده. از او دفاع میکند و معتقد است بزرگترین دشمن آمریکاست. حوادث 11 سپتامبر را نفی نمیکند ولی با برخی سیاستهای القاعده به ویژه عملکرد ابومصعب زرقاوی را در بریدن سر گروگانها و ... بسیار مخالف است. همچنین به تقریب میان مذاهب اعتقاد دارد و به همکاری عمیق میان شیعه و اهل سنّت ایمان دارد. 3-1-2. جنبش توحید اسلامی جنبشی است که در سال 1982 میلادی توسط شیخ (سعید شعبان) تأسیس شد. شعبان در دهه هشتاد، ارتباط خوبی با ایران داشت. او با پشتیبانی جریانهای دینی اهل سنّت، قدرت نظامی نیرومندی در شهر طرابلس تشکیل داد. جنبش او از چند مجموعه اسلامی کوچک مانند (جندالله) و (جنبش لبنان عربی) به وجود آمده بود. بر شهر طرابلس حاکمیت پیدا کرد و در سال 1984، در این شهر (امارت اسلامی) اعلام نمود ولی نیروهای سوریه جنگ خشونت باری را علیه او و تمامی جریانهای دینی اهل سنّت آن شهر، آغاز کردند و توانستند در سال 1985 میلادی بر تمامی طرابلس مسلّط شوند و جریانهای اسلامی-سیاسی را تا اندازه زیادی نابود کنند. بعد از این درگیری ها، نفوذ این جنبش کاهش پیدا کرد، ولی توسّط فرزند مؤسس این جنبش شیخ (بلال شعبان) دوباره با تأثیرکمتری به میدان بازگشت. امروز هم جنبشی نزدیک به جریان حزب الله به شمار میآید. 4-1-2. حزب تحریر شاخهای از حزب تحریر مشهور در جهان عرب است که در دهه پنجاه میلادی به دست شیخ (تقی الدین نبهانی)(1979 میلادی) از اهالی فلسطین تأسیس شده است. این حزب حضوری ضعیف و پنهانی در صحنه داشت ولی در سال 2006 میلادی از طرف حکومت فژاد سنیوره، برای فعّالیّت خود، اجازه رسمی عمومی دریافت کرد. اندیشههای این حزب که کنگره سالیانه دوم خود را در سال 2007میلادی به شکل قابل توجهی، برگزار کرد و طرابلس را مرکز خود در نظر گرفته، با اندیشههای مبنایی حزب یعنی بازگشت به حکومت خلافت و مسایل مشابه مشهور دیگر، تحریر تطابق دارد: 2-2. جریان سنّتی اجتهادی؛ جمعیت طرحهای خیریه اسلامی(احباش) این جمعیّت در سال 1980 میلادی زیر نظر رهبر معنوی این گروه شیخ (عبدالله هرری حبشی) تأسیس شد، مدیریت این جمعیّت را شیخ (نزار حلبی) به عهده داشت که در سال 1999میلادی ترور شد. حلبی در تبدیل این جمعیّت به قدرتی منسجم و متفاوت از دیگر جریانهای اهل سنّت، نقش آفرین بود. این جریان خود را وقف نقد و محکوم کردن تمامی مبانی اندیشه اخوان المسلمین کرده بود و کتابهای زیادی در این زمینه نگاشت. جمعیت با نگاهی انتقادی به تمامی ادبیات اخوان مینگریست به همین جهت این جمعیّت از رویارویی رژیمهای عربی با جنبشهای اسلامی اهل سنّت پشتیبانی میکرد. احباش با خشونت و ترور رهبران حکومتهای عربی مخالف بود. به مذاهب چهارگانه رسمی اهل سنّت اعتقاد داشت و بر مذهب شافعی تأکید میکرد. به مذاهب جدید اعتقادی نداشت. به همین جهت از سویی با اندیشه اخوان المسلمین و از سوی دیگر با جریان سلفی-وهابی رودر رو میشد، زیرا این مذاهب، نوپدید هستند. حلبی در سال 1999میلادی ترور شد و جنبش احباش بعد از او به شیخ (حسام الدین قراقیره) تحویل داده شد. در دوره حضور سوریه در لبنان، احباش از طرف این کشور به شکل مستمر حمایت میشدند. گفته میشود: سوریه این حرکت را با هدف مواجهه با اخوان المسلمین به وجود آورده است. برخی معتقدند: جنبش احباش به جهت داشتن اندیشههای متعددی، تمایز یافته: گرایشی تهاجمی علیه بیشتر نهادهای دینی و شخصیتهای اسلامی دارد؛ در فهم متون دینی به روش تأویل تکیه میکند؛ نظرات فقهی ناآشنایی با جامعه اهل سنّت دارد، مانند: جواز گرفتن ربا از کافران، جواز بیرون آمدن زن از خانه در حالی که از عطر استفاده کرده، جواز دزدی از غیر مسلمانان، ممنوعیّت زکات دادن به وسیله اسکناس. گروه احباش اندیشه اجرای شریعت و تشکیل حکومت دینی را تحقیر میکند. 3-2. جنبش سلفی گری در لبنان: جنبش سلفیّت در لبنان در سال 1946میلادی، با عنوان (جوانان محمد) سپس با عنوان (جماعت مسلمانان) در شهر طرابلس توسّط (شیخ سالم شهال) بعد از بازگشت او از عربستان سعودی، تأسیس شد. با وجود انسجام درونی این گروه زیر نظر خانواده شهال -که شامل پدر خانواده شیخ سالم، و دو پسر او (داعی الاسلام) و (راضی الاسلام) و پسرعموی آنان(حسن) میشد- از ابتدای دهه نود، این گروه آغاز به تفکیک نمود. دهها نهاد تبلیغی، خیریه و ....در تحت این عنوان تشکیل شد و بدین وسیله شمال لبنان پایگاه اصلی این گروه گردید. جنبش سلفیّت که در چهار سال اخیر، نامش به شدّت آشکار شده است، روش تبلیغ دینی مسالمت آمیز، اعمال خیریه و اجتماعی را در پی گرفته و ارتباط این گروه را با فعالیت سیاسی یا خشونت آمیز مانند القاعده منکر میشود. ولی پیشتر در دهه هفتاد، گروهی را تشکیل داده بود که (هستههای ارتش اسلامی) نامیده شد. این هستههای نظامی نیز بعد از ورود ارتش سوره به شهر طرابلس در پی جنگ با جنبش توحید در سال 1985 میلادی، منحل گردید. جنبش سلفی مسیر خود را در دهه نود به وسیله گروهی که (جمعیت هدایت و احسان) نامیده شد، ادامه داد. این گروه به اصلاح اجتماعی، ساخت مساجد و مدارس، آموزش قرآن و کمک به فقراء اهتمام داشت. در میانه دهه نود، اختلافهایی با حکومت لبنان پیدا کرد. حکومت، به شکل عمومی، این جنبش را به ترویج تندروی مذهبی متّهم میکرد و نفوذ و پایگاههای این جنبش را محدود کرد، ولی بار دیگر به رهبری فرزند موسس، داعی الاسلام شهال، فعالیت جنبش در قالب جمعیتهای متعدد دیگر به حالت قبلی بازگشت. بعد از ترور رفیق حریری، جنبش سلفیّت با جریان (مستقبل) ائتلاف کرد، هر چند این ائتلاف خالی از مشکلات نبود مانند نتایجی که حوادث اردوگاه (نهر البارد) به بار آورد. جنبش سلفیت لبنان میگوید: به دنبال اندیشهای خاصّ و فعالیّت سیاسی نیست و این جنبش عملکرد تبلیغی و اجتماعی دارد، ولی آرام آرام، به ویژه بعد از جنگ سی و سه روزه، وارد فعالیت سیاسی شد. در پی ایجاد ارتباط با حزب الله، درون جنبش دسته بندیهایی به وجود آمد. برخی منتقدان جوان درون جنبش، مانند (شیخ محمد خدر) شروع به انتقاد از روش این جنبش کردند. 4-2. سلفیّت جهادی و اقدامات خشونت آمیز گرایشهای سلفی قطبی تأثیرگرفته از اندیشه القاعده، این ویژگی را دارد که به فعّالیت سیاسی معتقد نیست. این گرایش معتقد است خشونت راه خوبی برای به وجود آوردن حکومت اسلامی است و فعّالیت زیر زمینی از فعالیت آشکار بهتر است. این گروههای کوچک و پراکنده، با برخی شخصیّتهای معتقد بهاندیشه القاعده، ارتباط تشکیلاتی دارند. بخشی از این مجموعه ها، مانند (جند الشام) و (فتح الاسلام) بعد از حوادثی که در درگیری با حکومت لبنان ایجاد شد، همچنان روش خود را ادامه میدهند و بخشی دیگر مانند (عصبه الانصار) روش خود را به عملکرد سیاسی و مسالمت آمیز تغییر دادهاند. الف) مجموعه الضنیّه: این مجموعه، نزدیکترین گروه بهاندیشه القاعده به شمار میآید و در راستای انتقال تجربه القاعده به لبنان فعالیت میکند. این گروه را (بسام کنج)(ابوعایشه) بعد از بازگشت از افغانستان تأسیس کرد. برخی مجموعههای کوچک از برخی جنبشهای اسلامی مانند برخی عناصر جنبش توحید به او پیوستند. او قصد داشت تجربه امارت اسلامی را به روش شیخ سعید شعبان تکرار کند. در پایان سال 1999میلادی، این مجموعه وارد جنگ سختی علیه ارتش لبنان در منطقه (ضنّیه) در شمال لبنان شد. بسیاری از افراد این گروه کشته و بسیاری دیگر دستگیر شدند که بعدها از زندان آزاد گردیدند. ب) عصبه الانصار: این جنبش، نگاه فکری مستقلّی ندارد ولی تحت تأثیر جنبشهای اسلامی قطبی در مصر قرار دارد و به بازگشت خلافت دعوت میکند. شیخ (هشام شریدی) در آغاز دهه هشتاد قرن گذشته، در اردوگاه (عین الحلوه) در منطقه صیدا این گروه را تشکیل داد. شریدی در زندان (انصار) اسرائیل در بند بود و سپس آزاد شد. هدف از تشکیل این گروه ساده و بیپیرایه بود. این گروه قصد داشت از اردوگاه (عین الحلوه) دفاع کند. عین الحلوه بزرگترین اردوگاه فلسطینیان در لبنان به شمار میآید. هدف دیگر این گروه، مواجهه با برخی رفتارهای فردی منافی با دین و اخلاق بود. به همین جهت به انفجار مغازههای شراب فروشی در صیدا و اردوگاه عین الحلوه متّهم شد. شریدی متأثّر از اندیشه حزب تحریر بود. کتاب (اصول الدعوه) نوشته (عبدالکریم زیدان) اندیشمند و رهبر اخوان المسلمین در عراق، یکی از کتابهایی بود که در محافل این گروه تدریس میشد. در سال 1991میلادی یکی از عناصر جنبش فتح، شریدی را ترور کرد. بعد از او (احمد عبدالکریم سعدی) معروف به (ابومحجن) امیر عصبه الانصار شد. نخستین بار، اسم این جنبش و امیرش در پی ترور شیخ نزار حلبی، رئیس جمعیت طرحهای خیریه اسلامی(احباش) در سال 1999میلادی مطرح شد، زیرا برخی اعضای گروه اجرا کننده ترور، به آموزش و به دست آوردن سلاح از عصبه الانصار اعتراف کردند. به همین جهت میان عصبه الانصار و مجموعه ضنیه ارتباط برقرار شد. عصبه الانصار همچنین به دست داشتن در عملیات ترور چهار قاضی لبنانی در صیدا و انجام عملیات ترور و دزدی از بانکها متّهم بود. البته این اتهامها از سوی رهبران این گروه تکذیب میشد. در دهه نود و بعد از آن مشاهده میشد این گروه تحت تأثیر سخنرانیهای القاعده قرار دارد و نسبت به آن عکس العمل نشان میدهد ولی نشانههایی از ارتباط مستقیم میان آنها وجودنداشت. (ابومحجن) بیش از ده سال است که مخفی شده و گفته میشود: همراه گروهی از مبارزان به عراق رفته است و بیشتر همراهانش کشته شده، سرانجام تعداد اندکی از آنان به اردوگاه عین الحلوه برگشتهاند. بعد از مخفی شدن ابومحجن، برادرش (ابوطارق سعدی) مسوولیت عصبه الانصار را به عهده داشت که (وفیق عقل) (ابوشریف) در رهبری این گروه با او همکاری میکرد. شیخ ماهر حمود- امام جماعت مسجد قدس در شهر صیدا و یکی از شخصیتهای پیشین جماعت اسلامی- از نزدیکان به این جنبش به شمار میآید و یکی از کسانی است که سیاست این گروه را از خشونت گرایی به روش مسالمت آمیز تغییر داده است. جنبش حماس و جهاد اسلامی و گروههای دیگر در این مسیر او را یاری دادهاند. به همین جهت شیخ ماهر حمود معتقد است اتهامات عصبه الانصار به غارت، دزدی و ... در حقیقت عملکرد گروههای کوچک جداشده از این مجموعه بوده است. گروههایی مانند: عصبه النور و جند الشام و ... وفیق عقل، مدرک علوم شرعی را از دانشکده مرشد دینی، دریافت کرده. با سلسله ضرباتی که از طرف ارتش لبنان به این گروه و دیگر گروهها وارد شد و همچنین به جهت انتقال رهبران و برخی عناصر این گروه به عراق تغییراتی در این جنبش به وجود آمد: با رنگ و بوی سلفیت متأثّر از حجاز، به شکل مستقیم در فضای تبلیغی و اخلاقی متمرکز شد و از اندیشه قطبی و اعمال خشونت آمیز به سود تلاشهای مسالمت آمیز و عملکرد سیاسی، کناره گرفت. این جنبش از پنج سال گذشته تا کنون، در حلّ بسیاری از مشکلات منطقه صیدا نقش آفرینی کرد. ارتباط وهماهنگی خود را با جنبش فتح گسترش داد، چنانکه در منطقه با جنبش (جند الشام) که سلفیان تندرو هستند، رودر رو شد. با این حال جنبشهایی درکنار عصبه الانصار وجود دارد که از آن جدا شده یا به آن نزدیک است مانند: (عصبه النور) که توسّط (عبدالله شریدی) فرزند هشام شریدی تأسیس شده و به ترور مجموعهای از عناصر و رهبران جنبش فتح در لبنان متّهم است. ج) جند الشام: این گروه ائتلافی است از چند مجوعه کوچک انشقاق یافته که ملیّتهای مختلف را که به (عرب افغان) مشهورشدهاند، درون خود جمع کرده و تحت تأثیر تجربه افغانسان هستند. یکی از این مجموعهها از عصبه الانصار جدا شده است و گروه دوم از بقایای مجموعه ضنّیه میباشد. گروه سوم برخی شخصیتهای اسلامگرا مانند (عبدالله شریدی) و (موسی طحبیش) هستند. این نام را به خود اطلاق میکنند تا به پایگاهی که در سال 1999میلادی ابومصعب زرقاوی در افغانستان ایجاد کرده، منتسب شوند. این تشکیلات عین الحلوه را مقرّ خود قرار داده و شخصی که (ابویوسف شرقیه) خوانده میشود، این گروه را تأسیس کرده است. او پیشتر به گروه (فتح-مجلس انقلاب) فلسطین و سپس به ابودجانه گرایش داشت. به حاکمیت خلافت اعتقاد دارند و بر این باورند که باید تمامی عناصر منتسب به حکومت و ارتش لبنان کشته شوند. (احمد ابوعدس) شخصی که در نوار ویدئویی، ترور رفیق حریری را به عهده گرفته بود، یکی از عناصر جندالشام به شمار میآید. گفته میشود: این گروه در ترور حریری نقش داشته است. پیشتر نیز این مجموعه، بسیاری از شخصیتهای شیعه را به ترور تهدید کرده بود. این گروه به ترور یکی از مسوولان حزب الله به نام (غالب عوالی) متّهم است ولی خود منکر این اتّهام هستند. این مجموعهها وارد درگیریهای خشونت باری علیه گروههای فلسطینی در اردوگاههای عین الحلوه شدند و سرانجام ضعیف گردیدند. د) فتح الاسلام: تشکیلاتی است که شخصی به نام (شاکر عبسی) تأسیس کرده است. این شخص ملیّت فلسطینی- اردنی دارد و به ابومصعب زرقاوی نزدیک است. در اردن به اعدام محکوم شده و بعد از کشته شدن زرقاوی از عراق خارج شد، به سوی اردن، سپس سوریه و بعد لبنان رهسپار گردید. در طول جنگ سی و سه روزه سال 2006 میلادی، تشکیلات فتح الاسلام جبههای ضدّ آمریکایی در لبنان برای حمایت از جریانهای اسلامی درون اردوگاهها تشکیل داد. یکی از تحلیلهای انجام شده این است که این پروژه عربی- آمریکایی با هدف از بین بردن این گروه، بعد از جنگ سی و سه روزه اجرا شده است. این جریان، روش انفجار و اعمال خشونت آمیز را علیه شهروندان به شیوه القاعده در پی گرفت. عبسی، با سازمان فلسطینی (فتح- انتفاضه) مرتبط بود، سپس تشکیلاتی را درون اردوگاه نهر البارد در سال 2006میلادی تأسیس کرد تا با کودتا علیه جریان فتح- انتفاضه، بر بخش بزرگی از اردوگاه مسلّط شود. این همان تشکیلاتی است که ارتش لبنان علیه او وارد جنگ معروفش به نام جنگ نهرالبارد شد. این گروه، مجموعههایی از ملیّتهای مختلف را دربردارد. این مقاله نگاهی گذرا و بسیار خلاصه بود از صحنه جریانهای اسلامگرا در لبنان. شاید چهره سادهای از طبیعت گرایش ها، دیدگاه ها، مواضع و اندیشهها را در اختیار خواننده قرار دهد. جریانهای اسلامی، انتقادها و پیشنهادها می توان در ضمن نکتههای زیر، برخی انتقادها و پیشنهادهای عمومی را نسبت به جریانهای اسلامی ارایه کرد: 1. جریانهای اسلامی اهل سنّت غالباً از نبود رهبری اندیشمند و نظریه پردازان متفکّر و روشنفکر رنج میبرد. بیشتر رهبران یا شخصیتهای جوان مبارز و نظامی هستند یا عالمان دینی فعّال در عرصه تبلیغ دینی. کمتر پیش میآید اندیشمندان و نظریه پردازن و فقها را در این جایگاه بیابیم. شاید مهمترین شخصیت، آقای فتحی یکن باشد. رهبران دینی و عالمان متفکر در صحنه حضور ندارند، کاملاً عکس جریانهای اسلامگرای شیعه. به همین جهت در محافل اهل سنّت جنبشهای کوچک بسیار و همچنین رشد اندیشه سلفی و جهادی قطبی را مشاهده میکنیم. این پدیده در کشوری مانند لبنان ناآشنا و عجیب است و به همین جهت هم ضعف بزرگ تشکیلاتی و گسستهای بیحد و مرزی را در جریانهای اهل سنّت مشاهده میکنیم. 2. برخی نسبت به جریان انقلابی شیعه این انتقاد را مطرح میکنند که فاقد کادر متفکّری است که بتواند فضای خالی اندیشه اسلامی را پر نماید. البته این جریان، دارای شخصیتهای روشنفکر و اساتیدی حوزوی مانند شیخ(شفیق جرادی) و شیخ (مالک وهبی) است. این ضعف علمی آشکار، که به سبب مصرف گرایی نسبت به تولیدات ایرانی به وجود آمده، موجب رشد جریانهای سنّتی مذهبی درون یا نزدیک به این جریان شده است. این کاستی هشداری است و ممکن است در آینده باعث فقدان مشروعیت دینی این جریان درون لبنان گردد، مسالهای که شاید امروز به جهت قدرت سیاسی، نظامی و تبلیغاتی این جریان به چشم نیاید. به همین جهت به این جریان پیشنهاد میشود که خود را از میدان اندیشه به ویژهاندیشه حوزوی کنار نکشد و به بهانههای مختلف این صحنه را رها ننماید، بلکه با تمام نفوذی که دارد در مقابله با جریانهای دعوت کننده به ارتجاع تلاش کند. البته مواجههای با استفاده از روش گفتگو و اختلاف مثبت و نه به معنای خشونت اعتقادی. پیشنهاد ما این است که اجازه ندهند دست آورد مکرر و تجربه اهل سنّت تکرار شود و نگذارند همانند بسیاری از جریانهای اهل سنّت گرفتار تفکّر سلفی شده، به جمود کشیده شوند و تجربه جنبش انقلابی شیعه گرفتار ارتجاع شود. 3. نقدی که برخی نسبت به دو جریانهای شیعه انقلابی و شیعه جنبش گرا مطرح میکنند، غلبه شخصیت گرایی میباشد. به این معنا که این جریانها در سطح فکری و فرهنگی حول محور اشخاص میچرخند، به جای اینکه نهادهای فکری استوار و قدرتمندی را برای مواجهه با شرایط مختلف فکری و فرهنگی در کشور، به وجود آورند. 4. نقدی که نسبت به اغلب- اگر نگوییم به تمامی- جریانهای اسلامی شیعه و سنّی وارد است این که: در درون جریان ها، فرصت نقد و آزادی اندیشه گرفته میشود، حتی در جریانهایی که آزادی اندیشه را شعار خود قرار دادهاند، در مقایسه با نظریاتی که هر گروه بدان معتقد است، حاشیه نقد فقط محدود به سطح فکری و فرهنگی است. 5. این نقد اجمالاً به جریانهای اسلامی وارد است: جریانهای اسلامگرا در سیاستگذاری و تعیین راهبردهای فکری و فرهنگی فقیر هستند. مواردی را به خاطر نمیآورم که جریانی اسلامی در این سطح سیاست گذاری کرده باشد. شاید دلیل ضعیف شدن پروژه تولید فرهنگی، غلبه سیاست بر زندگی مردم لبنان است. در لبنان همه چیز سیاست زده و همچنین تابع وضعیّت اقتصادی است. نمونه آنچه گفتیم این که نزدیک به نصف مردم لبنان مسیحی هستند ولی اغلب قریب به اتّفاق عالمان دینی مسلمان، با مذاهب مسیحیت، آشنایی ندارند. 6. یکی از نقدهای وارد به جریانهای فکری شیعه، گسستشان از تجربه فکری اهل سنّت اخوان المسلمین و دیگر تجربههای اهل سنّت است. این تجربه که از نیمه قرن کنونی تا امروز ادامه داشته، فواید بسیاری دربردارد که میتواند تجربه شیعه را برای حلّ برخی مشکلات یا بحرانها به پیش ببرد. زیرا تجربه اهل سنّت سابقه زمانی بیشتری از تجربه شیعیان در این زمینه دارد. چنانکه بر تجربه اهل سنّت نیز این نقد وارد است که با دغدغه و احتیاط با اندیشه شیعه تعامل برقرار میکند. بسیاری از شخصیتهای اهل سنّت گرایش مذهبی را بر گرایش فراگیر اسلامی ترجیح میدهند همینطور افراد زیادی را در میان آنان نمیبینیم که برای بهره برداری از عناصر موفقیت آمیز تجربه شیعه تلاش کند. 7. نقدی که به جریانهای اهل سنّت وارد است این که: در بسیاری از موارد برای نهی از منکر در سطح فردی و اجتماعی کوشش میکنند ولی نهی از منکر سیاسی را فراموش نمودهاند، و به عکس، فعالیّتهای قدرتمندی را در سطح جریانهای اسلامگرای شیعه، در سطح نهی منکر سیاسی مشاهده میکنیم در حالی که در بستر فرهنگ سازی و ارشاد دینی، بسیار ضعیف اند. در بیشتر موارد به منبر رفتن، خطبه خواندن در نماز جمعه، برپاکردن مجالس حسینی، برپایی نماز جماعت در مساجد و... اکتفا میکنند، چنانکه اسلام رسمی این چنین است. از همین منظر لازم است، همه جریانهای اسلامگرای شیعه و سنّی، تمامی ابعاد فریضه امر به معروف و نهی از منکر را عملی کنند. ------------------------------------- پی نوشتها: [1] این نشریه توسط هواداران اتحادیه دانشجویان مسلمان اداره میشد، و برخی روشنفکران شیعه مانند دکتر حسن جابر، دکتر زینب شوربه، دکتر صادق فضل الله و... از این نشریه به صحنه آمدند. [2] الحرکة الإسلامیة هموم و قضایا [3] فقه العنف المسلّح فی الإسلام *نویسنده: استاد حیدر حب اللهاندیشمند لبنانی منبع: وبلاگ حمیدرضا غریب رضا
انقلاب اسلامی چه تاثیراتی بر لبنان داشت؟
2. صحنه فکری و فرهنگی اسلامی در محافل اهل سنّت
لازم است در آغاز بدانیم شخصیتهای فکری بارز اهل سنّت نیز به این نکته اعتراف دارند که جامعه اهل سنّت لبنان از نیمه دوم قرن بیستم تا امروز، شخصیتهای بارزی همانند شخصیتهای شیعه به خود ندیده است. بارزترین این شخصیتها که دارای نفوذ و تأثیر بودند، شیخ (صبحی صالح) و شیخ (حسن خالد) بوده که در دو حادثه جداگانه ترور شدند. مسایل مورد توجّه این دو شخصیت، فقط مسایل علمی، اجتماعی و سیاست عملی بوده است. در مرحله بعد شیخ (فتحی یکن) قرار دارد.
همچنین در آغاز لازم است به این نکته اشاره کنم که بسیاری از جریانهای اسلامی اهل سنّت بعد از ترور آقای (رفیق حریری) تغییر اندیشه دادند یا سیاست دیگری را در پیش گرفتند، زیرا تودههای اهل سنّت همبسته با هم، قدرتمندانه به نفع (سعد حریری) ایستادگی کردند. جامعه اهل سنّت نیز با از دنیا رفتن بزرگترین شخصیت قدرتمندی که اهل سنّت لبنان از دهههای طولانی گذشته تا به حال به خود دیده بود، ضربه محکمی خورد. این عوامل همگی موجب شد برخی جنبشهای اسلامی بزرگ به خطّ جریان رسمی اهل سنّت که (دار الافتاء) به رهبری شیخ(محمد رشید قبانی) و همچنین به جریان سکولار (المستقبل) نزدیک شوند. به همین جهت مواضعی را اتخاذ کردند که چه بسا با تاریخ فکری، فرهنگی و سیاسی آنان سازگار نیست.
جامعه اهل سنّت شاهد پیدایش تشکیلات نسبتاً قوی در کنار جریانهایی بود که در شیوه تفکّر و روشهای عملی با هم متفاوت بودند. برخی از این جریانها به سلفیت علمی سنّتی گرایش داشتند و برخی به سلفیّت جهادی. برخی گرایش اخوانی داشته و برخی دیگر سنّتی و اجتهادی هستند و نه با سلفیّت و نه با اخوان همسویی ندارند. بارزترین این جریانها عبارت است از:
1-2. جنبشهای دارای گرایش اخوانی
1-1-2. (جماعت اسلامی)
جماعت اسلامی، نخستین جنبش تشکیلاتی لبنان در دهه پنجاه قرن گذشته به حساب میآید. این گروه از رحم، گروه (عبادالرحمن) به دنیا آمد. گروه عبادالرحمن نیز به عنوان عکس العمل به نکبت سال 1948 میلادی در شهر طرابلس تشکیل شده بود. این گروه حقیقتاً در سال 1935 میلادی در کنگره (بحمدون) در لبنان تأسیس شد. در این کنگره رهبران بزرگ اخوان المسلمین در جهان شرکت کرده بودند. در سال 1964 میلادی برای فعّالیّت حزبی مجاز شدند. این گروهاندیشه و روش اخوان المسلمین را انتخاب کرده بود. گرایش اخوانی خود را از راههای گوناگون به دست آورده بود: به وسیله کتاب (رسائل) شیخ (حسن بنّاء) و مجلّه (الدعوه) مصری و همچنین توسّط اخوان المسلمین سوریه، به ویژه شیخ (مصطفی سباعی) با این حال و با وجود پروژه ایجاد حکومت اسلامی در اندیشه اخوان، جماعت اسلامی لبنان، به لبنانی سازی پروژه خود مبادرت کرد. به سرعت از چارچوب جهاد سید قطب، خارج شد و توانست در چارچوب سیاسی متحوّل شود و بر اساس طبیعت واقعیتهای لبنان حرکت نماید. جماعت اسلامی اندیشههای اصلاح طلبانهای داشت و به همین جهت نیز، از روش خشونت آمیز دوری کرد و میانه روی و اعتدال را مبنا قرار داد.
اندیشه میانه رو و اعتدالی در جماعت اسلامی، در پی پیدایش گروههای تندرو اهل سنّت در لبنان آشکار شد. این گروهها عملیاتهای خشونت آمیزی انجام دادند. برخی اقدامات امنیتی مانند انفجار (بلمند)، حوادث (ضنیه)، حمله به ارتش لبنان، حوادث فوریه 2006 و قیام جنبش (فتح الاسلام) را به وجود آوردند.
جماعت اسلامی، با اقدامی متقابل در برابر این نوع اندیشه خشونت آمیز به نام اسلام، سلسله همایشهایی را علیه به کار گیری خشونت در رفتار سیاسی برگزار نمود و به مبنا قراردادن پیمانی اسلامی با تکیه بر میانه روی و اعتدال دعوت نمود.
جماعت اسلامی در بیشتر مناطق لبنان حضور دارد ولی بزرگترین قدرت مردمی جماعت، در شمال لبنان متمرکز است. جماعت اسلامی، شعبههای فعّالی در بیروت، صیدا، عرقوب، اقلیم خروب و دومنطقه میانه و غربی بقاع دارد. علی رغم فشار و تنگناهایی که در دوران حضور سوریه، به جماعت اسلامی وارد شد، همچنان مهمترین تشکیلات اهل سنّت است.
نام دکتر (علی شیخ عمار) و شیخ (فیصل مولوی) و(ابراهیم مصری)، امروز به عنوان مهمترین شخصیتهای جماعت اسلامی خودنمایی میکند. امروز در نتیجه اختلافات داخلی در جماعت و همچنین در پی رشد (جریان مستقبل) و طلوع ستاره بخت حریری در میان محافل اهل سنّت از ابتدای دهه نود، نفوذ جماعت اسلامی بسیار کاهش یافته است. به اضافه اینکه سوریه دارای تاریخی از درگیری و چالش با اخوان المسلمین است، به همین جهت در دوره قدرت پیشین سوریه در لبنان، با اینکه این گروه با رهبری سوریه پیمان مصالحه امضا کرده بود، ولی فضا برای جماعت تنگ کرد و همین مساله موجب محدودیت نفوذ و رشد این گروه شد. گفته میشود: جنبش فلسطینی حماس یکی از .....
به اعتقاد برخی، سوریه برای رویارویی با تشکیلات قوی اخوان المسلمین در لبنان، جنبش اسلامی رقیبی را به نام (جمعیت طرحهای خیریه یا جنبش احباش) به وجود آورد. این جنبش، خشونت آمیزترین حملهها را علیه جماعت اسلامی و تفکّر آن انجام داد. با این حال نفوذ این جریان اخوانی را با قدرت در درون جامعه اهل سنّت مییابیم: جماعت در برخی دورهها موفق شد، چند نفر را به پارلمان بفرستد. همچنین در انتخابات شوراهای شهرداری، انتخابات (مجلس اعلای شرعی) که یکی از مجالس (دار الفتوی السنی) است، انتخابات (مجلس اعلای قضاء)، (مجلس مفتیان)، (دادگاههای اهل سنّت)، (مدیریت کلّ اوقاف)، (صندوق زکات)، (ازهر لبنان) و موسسههای دیگر دار فتوای لبنان، با قدرت حضور و موفقیّت داشته است.
این جنبش به مقاومت اعتقاد دارد و با تشکیل (نیروی فجر) نقش تأسیس کننده مقاومت اسلامی را بازی کرد، چنانکه در بیرون راندن اشغالگران از شهر صیدا نقش اساسی داشته است. دهها نفر از اعضای این جنبش به شهادت رسیدهاند که مهمترین شهدای جماعت اسلامی، شهید (جمال حبال) است. برخی رهبران این گروه نیز مانند (محرم عارفی) در زندان انصار، دستگیر شدهاند.
پیدایش جریانهای اسلامی اهل سنّت و شیعه، موجب کاسته شدن نفوذ جماعت اسلامی شده است. در شمال (جنبش توحید اسلامی) به رهبری شیخ (سعید شعبان) به وجود آمد. شیخ شعبان پیشتر با جماعت اسلامی همراه بود. در بیروت و مناطق (جمعیت طرحهای خیریه) به وجود آمد و در دهه نود، جریان رفیق حریری شکل گرفت. از آغاز دهه هشتاد، حزب الله به عنوان بزرگترین قدرت اسلامی در تاریخ لبنان جدید پدیدار شد و دیگر جماعت نمایندهاندیشه اسلامی نبود، به همین دلیل نیز نفوذش بسیار کمتر شد.
2-1-2. جبهه عمل اسلامی
جبهه عمل اسلامی، جنبشی جدا شده از جماعت اسلامی بود که از مجموعهای از نیروهای کوچک و پراکنده در محافل اهل سنّت شکل گرفت. این گروهها با این عنوان از چندسال گذشته، در دور جدید فعالیت، کنار هم قرار گرفته بودند. عالم دینی، شیخ دکتر (فتحی یکن)(متولد سال: 1933) این جنبش را تأسیس کرد. ایشان جزو موسسان جنبش عمل اسلامی و جماعت اسلامی در دهه پنجاه به شمار میآید. تا سال 1992 سمت دبیرکل جماعت اسلامی را داشت. در این تاریخ از جماعت اسلامی استعفا داد و بیشتر به فعالیت سیاسی پرداخت. او به همراه همسرش (منی حداد) که یکی از فعالان عرصه تبلیغ دینی است، (دانشگاه الجنان) را در لبنان تأسیس کردند.
فتحی یکن یکی از مهمترین پژوهشگران و نویسندگان اهل سنّت است کهاندیشه هایش نزدیک به نیم قرن است که بر اسلامگرایان اهل سنّت لبنان تأثیر بسیار گذاشته است. یکن یکی از مهمترین متفکّران و پژوهشگران اهل سنّت به شمار میآید. 35 کتاب دارد که بیشتر در اندیشه اسلامی معاصر، دغدغههای تبلیغ و اندیشه جنبش اسلامی و ... نگاشته شده است. برخی معتقدند: نوشتههای دکتر یکن، بهاندیشه سید قطب متمایل است ولی به نظر میرسد عملکرد او بر مبنای روش اعتدالی و روشی که جماعت اسلامی لبنان بدان شناخته شده است، پیش میرود. با این که بهاندیشه خلافت اسلامی و بازگشت خلافت عثمانی متمایل است ولی اندیشه تشکیل حکومت اسلامی در لبنان را در قاموس سیاسی- اسلامی خود قرار نمیدهد و طایفه گری سیاسی را ردّ میکند.
یکن به سازگارکردن فقه، متناسب با جغرافیا و مناطق خاص دعوت میکند. به همین جهت معتقد است فقه (دار الحرب) با (فقه دار الاسلام) متفاوت است. به گفتگو به عنوان سرلوحه اندیشه دینی، معتقد است. به سیاستی رحمانی و تبلیغی دعوت میکند و از عالمان دینی که گرایشی تندرو و خشمگین دارند، انتقاد مینماید. به پروژههایی با هدف پاسداری از هویّت دعوت میکند. به نقش زن در عملکرد اجتماعی و سیاسی و عدم زندان کردن زن در خانه اعتقاد دارد. به شدّت از فعالیت زنان دفاع میکند، با این حال تا حدودی با حرکت تصحیحی جریانهای سلفی-چنانکه خود توصیف میکنند- در عقاید و شعائر موافق است و البته به شدّت با روش تکفیر مخالفت میکند.
افکار اساسی یکن با اندیشه اخوان المسلمین، اشتراک دارد. بعد از ترور رفیق حریری، یکن به ائتلاف مخالفان دولت به رهبری حزب الله پیوست. با وجود احترام زیادی که به جایگاه عربستان سعودی میگذارد، به شدّت از روش مقاومت و پایداری دفاع میکند. ارتباطات شخصی و دیدارهای متعدد، او را با رهبر تشکیلات القاعده، مرتبط کرده. از او دفاع میکند و معتقد است بزرگترین دشمن آمریکاست. حوادث 11 سپتامبر را نفی نمیکند ولی با برخی سیاستهای القاعده به ویژه عملکرد ابومصعب زرقاوی را در بریدن سر گروگانها و ... بسیار مخالف است. همچنین به تقریب میان مذاهب اعتقاد دارد و به همکاری عمیق میان شیعه و اهل سنّت ایمان دارد.
3-1-2. جنبش توحید اسلامی
جنبشی است که در سال 1982 میلادی توسط شیخ (سعید شعبان) تأسیس شد. شعبان در دهه هشتاد، ارتباط خوبی با ایران داشت. او با پشتیبانی جریانهای دینی اهل سنّت، قدرت نظامی نیرومندی در شهر طرابلس تشکیل داد. جنبش او از چند مجموعه اسلامی کوچک مانند (جندالله) و (جنبش لبنان عربی) به وجود آمده بود. بر شهر طرابلس حاکمیت پیدا کرد و در سال 1984، در این شهر (امارت اسلامی) اعلام نمود ولی نیروهای سوریه جنگ خشونت باری را علیه او و تمامی جریانهای دینی اهل سنّت آن شهر، آغاز کردند و توانستند در سال 1985 میلادی بر تمامی طرابلس مسلّط شوند و جریانهای اسلامی-سیاسی را تا اندازه زیادی نابود کنند.
بعد از این درگیری ها، نفوذ این جنبش کاهش پیدا کرد، ولی توسّط فرزند مؤسس این جنبش شیخ (بلال شعبان) دوباره با تأثیرکمتری به میدان بازگشت. امروز هم جنبشی نزدیک به جریان حزب الله به شمار میآید.
4-1-2. حزب تحریر
شاخهای از حزب تحریر مشهور در جهان عرب است که در دهه پنجاه میلادی به دست شیخ (تقی الدین نبهانی)(1979 میلادی) از اهالی فلسطین تأسیس شده است. این حزب حضوری ضعیف و پنهانی در صحنه داشت ولی در سال 2006 میلادی از طرف حکومت فژاد سنیوره، برای فعّالیّت خود، اجازه رسمی عمومی دریافت کرد. اندیشههای این حزب که کنگره سالیانه دوم خود را در سال 2007میلادی به شکل قابل توجهی، برگزار کرد و طرابلس را مرکز خود در نظر گرفته، با اندیشههای مبنایی حزب یعنی بازگشت به حکومت خلافت و مسایل مشابه مشهور دیگر، تحریر تطابق دارد:
2-2. جریان سنّتی اجتهادی؛ جمعیت طرحهای خیریه اسلامی(احباش)
این جمعیّت در سال 1980 میلادی زیر نظر رهبر معنوی این گروه شیخ (عبدالله هرری حبشی) تأسیس شد، مدیریت این جمعیّت را شیخ (نزار حلبی) به عهده داشت که در سال 1999میلادی ترور شد. حلبی در تبدیل این جمعیّت به قدرتی منسجم و متفاوت از دیگر جریانهای اهل سنّت، نقش آفرین بود. این جریان خود را وقف نقد و محکوم کردن تمامی مبانی اندیشه اخوان المسلمین کرده بود و کتابهای زیادی در این زمینه نگاشت. جمعیت با نگاهی انتقادی به تمامی ادبیات اخوان مینگریست به همین جهت این جمعیّت از رویارویی رژیمهای عربی با جنبشهای اسلامی اهل سنّت پشتیبانی میکرد. احباش با خشونت و ترور رهبران حکومتهای عربی مخالف بود. به مذاهب چهارگانه رسمی اهل سنّت اعتقاد داشت و بر مذهب شافعی تأکید میکرد. به مذاهب جدید اعتقادی نداشت. به همین جهت از سویی با اندیشه اخوان المسلمین و از سوی دیگر با جریان سلفی-وهابی رودر رو میشد، زیرا این مذاهب، نوپدید هستند.
حلبی در سال 1999میلادی ترور شد و جنبش احباش بعد از او به شیخ (حسام الدین قراقیره) تحویل داده شد. در دوره حضور سوریه در لبنان، احباش از طرف این کشور به شکل مستمر حمایت میشدند. گفته میشود: سوریه این حرکت را با هدف مواجهه با اخوان المسلمین به وجود آورده است.
برخی معتقدند: جنبش احباش به جهت داشتن اندیشههای متعددی، تمایز یافته: گرایشی تهاجمی علیه بیشتر نهادهای دینی و شخصیتهای اسلامی دارد؛ در فهم متون دینی به روش تأویل تکیه میکند؛ نظرات فقهی ناآشنایی با جامعه اهل سنّت دارد، مانند: جواز گرفتن ربا از کافران، جواز بیرون آمدن زن از خانه در حالی که از عطر استفاده کرده، جواز دزدی از غیر مسلمانان، ممنوعیّت زکات دادن به وسیله اسکناس. گروه احباش اندیشه اجرای شریعت و تشکیل حکومت دینی را تحقیر میکند.
3-2. جنبش سلفی گری در لبنان:
جنبش سلفیّت در لبنان در سال 1946میلادی، با عنوان (جوانان محمد) سپس با عنوان (جماعت مسلمانان) در شهر طرابلس توسّط (شیخ سالم شهال) بعد از بازگشت او از عربستان سعودی، تأسیس شد. با وجود انسجام درونی این گروه زیر نظر خانواده شهال -که شامل پدر خانواده شیخ سالم، و دو پسر او (داعی الاسلام) و (راضی الاسلام) و پسرعموی آنان(حسن) میشد- از ابتدای دهه نود، این گروه آغاز به تفکیک نمود. دهها نهاد تبلیغی، خیریه و ....در تحت این عنوان تشکیل شد و بدین وسیله شمال لبنان پایگاه اصلی این گروه گردید.
جنبش سلفیّت که در چهار سال اخیر، نامش به شدّت آشکار شده است، روش تبلیغ دینی مسالمت آمیز، اعمال خیریه و اجتماعی را در پی گرفته و ارتباط این گروه را با فعالیت سیاسی یا خشونت آمیز مانند القاعده منکر میشود. ولی پیشتر در دهه هفتاد، گروهی را تشکیل داده بود که (هستههای ارتش اسلامی) نامیده شد. این هستههای نظامی نیز بعد از ورود ارتش سوره به شهر طرابلس در پی جنگ با جنبش توحید در سال 1985 میلادی، منحل گردید.
جنبش سلفی مسیر خود را در دهه نود به وسیله گروهی که (جمعیت هدایت و احسان) نامیده شد، ادامه داد. این گروه به اصلاح اجتماعی، ساخت مساجد و مدارس، آموزش قرآن و کمک به فقراء اهتمام داشت.
در میانه دهه نود، اختلافهایی با حکومت لبنان پیدا کرد. حکومت، به شکل عمومی، این جنبش را به ترویج تندروی مذهبی متّهم میکرد و نفوذ و پایگاههای این جنبش را محدود کرد، ولی بار دیگر به رهبری فرزند موسس، داعی الاسلام شهال، فعالیت جنبش در قالب جمعیتهای متعدد دیگر به حالت قبلی بازگشت.
بعد از ترور رفیق حریری، جنبش سلفیّت با جریان (مستقبل) ائتلاف کرد، هر چند این ائتلاف خالی از مشکلات نبود مانند نتایجی که حوادث اردوگاه (نهر البارد) به بار آورد.
جنبش سلفیت لبنان میگوید: به دنبال اندیشهای خاصّ و فعالیّت سیاسی نیست و این جنبش عملکرد تبلیغی و اجتماعی دارد، ولی آرام آرام، به ویژه بعد از جنگ سی و سه روزه، وارد فعالیت سیاسی شد. در پی ایجاد ارتباط با حزب الله، درون جنبش دسته بندیهایی به وجود آمد. برخی منتقدان جوان درون جنبش، مانند (شیخ محمد خدر) شروع به انتقاد از روش این جنبش کردند.
4-2. سلفیّت جهادی و اقدامات خشونت آمیز
گرایشهای سلفی قطبی تأثیرگرفته از اندیشه القاعده، این ویژگی را دارد که به فعّالیت سیاسی معتقد نیست. این گرایش معتقد است خشونت راه خوبی برای به وجود آوردن حکومت اسلامی است و فعّالیت زیر زمینی از فعالیت آشکار بهتر است.
این گروههای کوچک و پراکنده، با برخی شخصیّتهای معتقد بهاندیشه القاعده، ارتباط تشکیلاتی دارند. بخشی از این مجموعه ها، مانند (جند الشام) و (فتح الاسلام) بعد از حوادثی که در درگیری با حکومت لبنان ایجاد شد، همچنان روش خود را ادامه میدهند و بخشی دیگر مانند (عصبه الانصار) روش خود را به عملکرد سیاسی و مسالمت آمیز تغییر دادهاند.
الف) مجموعه الضنیّه:
این مجموعه، نزدیکترین گروه بهاندیشه القاعده به شمار میآید و در راستای انتقال تجربه القاعده به لبنان فعالیت میکند. این گروه را (بسام کنج)(ابوعایشه) بعد از بازگشت از افغانستان تأسیس کرد. برخی مجموعههای کوچک از برخی جنبشهای اسلامی مانند برخی عناصر جنبش توحید به او پیوستند. او قصد داشت تجربه امارت اسلامی را به روش شیخ سعید شعبان تکرار کند. در پایان سال 1999میلادی، این مجموعه وارد جنگ سختی علیه ارتش لبنان در منطقه (ضنّیه) در شمال لبنان شد. بسیاری از افراد این گروه کشته و بسیاری دیگر دستگیر شدند که بعدها از زندان آزاد گردیدند.
ب) عصبه الانصار:
این جنبش، نگاه فکری مستقلّی ندارد ولی تحت تأثیر جنبشهای اسلامی قطبی در مصر قرار دارد و به بازگشت خلافت دعوت میکند. شیخ (هشام شریدی) در آغاز دهه هشتاد قرن گذشته، در اردوگاه (عین الحلوه) در منطقه صیدا این گروه را تشکیل داد. شریدی در زندان (انصار) اسرائیل در بند بود و سپس آزاد شد. هدف از تشکیل این گروه ساده و بیپیرایه بود. این گروه قصد داشت از اردوگاه (عین الحلوه) دفاع کند. عین الحلوه بزرگترین اردوگاه فلسطینیان در لبنان به شمار میآید. هدف دیگر این گروه، مواجهه با برخی رفتارهای فردی منافی با دین و اخلاق بود. به همین جهت به انفجار مغازههای شراب فروشی در صیدا و اردوگاه عین الحلوه متّهم شد. شریدی متأثّر از اندیشه حزب تحریر بود. کتاب (اصول الدعوه) نوشته (عبدالکریم زیدان) اندیشمند و رهبر اخوان المسلمین در عراق، یکی از کتابهایی بود که در محافل این گروه تدریس میشد. در سال 1991میلادی یکی از عناصر جنبش فتح، شریدی را ترور کرد. بعد از او (احمد عبدالکریم سعدی) معروف به (ابومحجن) امیر عصبه الانصار شد.
نخستین بار، اسم این جنبش و امیرش در پی ترور شیخ نزار حلبی، رئیس جمعیت طرحهای خیریه اسلامی(احباش) در سال 1999میلادی مطرح شد، زیرا برخی اعضای گروه اجرا کننده ترور، به آموزش و به دست آوردن سلاح از عصبه الانصار اعتراف کردند. به همین جهت میان عصبه الانصار و مجموعه ضنیه ارتباط برقرار شد.
عصبه الانصار همچنین به دست داشتن در عملیات ترور چهار قاضی لبنانی در صیدا و انجام عملیات ترور و دزدی از بانکها متّهم بود. البته این اتهامها از سوی رهبران این گروه تکذیب میشد. در دهه نود و بعد از آن مشاهده میشد این گروه تحت تأثیر سخنرانیهای القاعده قرار دارد و نسبت به آن عکس العمل نشان میدهد ولی نشانههایی از ارتباط مستقیم میان آنها وجودنداشت.
(ابومحجن) بیش از ده سال است که مخفی شده و گفته میشود: همراه گروهی از مبارزان به عراق رفته است و بیشتر همراهانش کشته شده، سرانجام تعداد اندکی از آنان به اردوگاه عین الحلوه برگشتهاند. بعد از مخفی شدن ابومحجن، برادرش (ابوطارق سعدی) مسوولیت عصبه الانصار را به عهده داشت که (وفیق عقل) (ابوشریف) در رهبری این گروه با او همکاری میکرد.
شیخ ماهر حمود- امام جماعت مسجد قدس در شهر صیدا و یکی از شخصیتهای پیشین جماعت اسلامی- از نزدیکان به این جنبش به شمار میآید و یکی از کسانی است که سیاست این گروه را از خشونت گرایی به روش مسالمت آمیز تغییر داده است. جنبش حماس و جهاد اسلامی و گروههای دیگر در این مسیر او را یاری دادهاند. به همین جهت شیخ ماهر حمود معتقد است اتهامات عصبه الانصار به غارت، دزدی و ... در حقیقت عملکرد گروههای کوچک جداشده از این مجموعه بوده است. گروههایی مانند: عصبه النور و جند الشام و ...
وفیق عقل، مدرک علوم شرعی را از دانشکده مرشد دینی، دریافت کرده.
با سلسله ضرباتی که از طرف ارتش لبنان به این گروه و دیگر گروهها وارد شد و همچنین به جهت انتقال رهبران و برخی عناصر این گروه به عراق تغییراتی در این جنبش به وجود آمد: با رنگ و بوی سلفیت متأثّر از حجاز، به شکل مستقیم در فضای تبلیغی و اخلاقی متمرکز شد و از اندیشه قطبی و اعمال خشونت آمیز به سود تلاشهای مسالمت آمیز و عملکرد سیاسی، کناره گرفت. این جنبش از پنج سال گذشته تا کنون، در حلّ بسیاری از مشکلات منطقه صیدا نقش آفرینی کرد. ارتباط وهماهنگی خود را با جنبش فتح گسترش داد، چنانکه در منطقه با جنبش (جند الشام) که سلفیان تندرو هستند، رودر رو شد.
با این حال جنبشهایی درکنار عصبه الانصار وجود دارد که از آن جدا شده یا به آن نزدیک است مانند: (عصبه النور) که توسّط (عبدالله شریدی) فرزند هشام شریدی تأسیس شده و به ترور مجموعهای از عناصر و رهبران جنبش فتح در لبنان متّهم است.
ج) جند الشام:
این گروه ائتلافی است از چند مجوعه کوچک انشقاق یافته که ملیّتهای مختلف را که به (عرب افغان) مشهورشدهاند، درون خود جمع کرده و تحت تأثیر تجربه افغانسان هستند. یکی از این مجموعهها از عصبه الانصار جدا شده است و گروه دوم از بقایای مجموعه ضنّیه میباشد. گروه سوم برخی شخصیتهای اسلامگرا مانند (عبدالله شریدی) و (موسی طحبیش) هستند.
این نام را به خود اطلاق میکنند تا به پایگاهی که در سال 1999میلادی ابومصعب زرقاوی در افغانستان ایجاد کرده، منتسب شوند. این تشکیلات عین الحلوه را مقرّ خود قرار داده و شخصی که (ابویوسف شرقیه) خوانده میشود، این گروه را تأسیس کرده است. او پیشتر به گروه (فتح-مجلس انقلاب) فلسطین و سپس به ابودجانه گرایش داشت. به حاکمیت خلافت اعتقاد دارند و بر این باورند که باید تمامی عناصر منتسب به حکومت و ارتش لبنان کشته شوند. (احمد ابوعدس) شخصی که در نوار ویدئویی، ترور رفیق حریری را به عهده گرفته بود، یکی از عناصر جندالشام به شمار میآید. گفته میشود: این گروه در ترور حریری نقش داشته است. پیشتر نیز این مجموعه، بسیاری از شخصیتهای شیعه را به ترور تهدید کرده بود. این گروه به ترور یکی از مسوولان حزب الله به نام (غالب عوالی) متّهم است ولی خود منکر این اتّهام هستند. این مجموعهها وارد درگیریهای خشونت باری علیه گروههای فلسطینی در اردوگاههای عین الحلوه شدند و سرانجام ضعیف گردیدند.
د) فتح الاسلام:
تشکیلاتی است که شخصی به نام (شاکر عبسی) تأسیس کرده است. این شخص ملیّت فلسطینی- اردنی دارد و به ابومصعب زرقاوی نزدیک است. در اردن به اعدام محکوم شده و بعد از کشته شدن زرقاوی از عراق خارج شد، به سوی اردن، سپس سوریه و بعد لبنان رهسپار گردید. در طول جنگ سی و سه روزه سال 2006 میلادی، تشکیلات فتح الاسلام جبههای ضدّ آمریکایی در لبنان برای حمایت از جریانهای اسلامی درون اردوگاهها تشکیل داد. یکی از تحلیلهای انجام شده این است که این پروژه عربی- آمریکایی با هدف از بین بردن این گروه، بعد از جنگ سی و سه روزه اجرا شده است. این جریان، روش انفجار و اعمال خشونت آمیز را علیه شهروندان به شیوه القاعده در پی گرفت. عبسی، با سازمان فلسطینی (فتح- انتفاضه) مرتبط بود، سپس تشکیلاتی را درون اردوگاه نهر البارد در سال 2006میلادی تأسیس کرد تا با کودتا علیه جریان فتح- انتفاضه، بر بخش بزرگی از اردوگاه مسلّط شود. این همان تشکیلاتی است که ارتش لبنان علیه او وارد جنگ معروفش به نام جنگ نهرالبارد شد. این گروه، مجموعههایی از ملیّتهای مختلف را دربردارد.
این مقاله نگاهی گذرا و بسیار خلاصه بود از صحنه جریانهای اسلامگرا در لبنان. شاید چهره سادهای از طبیعت گرایش ها، دیدگاه ها، مواضع و اندیشهها را در اختیار خواننده قرار دهد.
جریانهای اسلامی، انتقادها و پیشنهادها
می توان در ضمن نکتههای زیر، برخی انتقادها و پیشنهادهای عمومی را نسبت به جریانهای اسلامی ارایه کرد:
1. جریانهای اسلامی اهل سنّت غالباً از نبود رهبری اندیشمند و نظریه پردازان متفکّر و روشنفکر رنج میبرد. بیشتر رهبران یا شخصیتهای جوان مبارز و نظامی هستند یا عالمان دینی فعّال در عرصه تبلیغ دینی. کمتر پیش میآید اندیشمندان و نظریه پردازن و فقها را در این جایگاه بیابیم. شاید مهمترین شخصیت، آقای فتحی یکن باشد. رهبران دینی و عالمان متفکر در صحنه حضور ندارند، کاملاً عکس جریانهای اسلامگرای شیعه. به همین جهت در محافل اهل سنّت جنبشهای کوچک بسیار و همچنین رشد اندیشه سلفی و جهادی قطبی را مشاهده میکنیم. این پدیده در کشوری مانند لبنان ناآشنا و عجیب است و به همین جهت هم ضعف بزرگ تشکیلاتی و گسستهای بیحد و مرزی را در جریانهای اهل سنّت مشاهده میکنیم.
2. برخی نسبت به جریان انقلابی شیعه این انتقاد را مطرح میکنند که فاقد کادر متفکّری است که بتواند فضای خالی اندیشه اسلامی را پر نماید. البته این جریان، دارای شخصیتهای روشنفکر و اساتیدی حوزوی مانند شیخ(شفیق جرادی) و شیخ (مالک وهبی) است. این ضعف علمی آشکار، که به سبب مصرف گرایی نسبت به تولیدات ایرانی به وجود آمده، موجب رشد جریانهای سنّتی مذهبی درون یا نزدیک به این جریان شده است. این کاستی هشداری است و ممکن است در آینده باعث فقدان مشروعیت دینی این جریان درون لبنان گردد، مسالهای که شاید امروز به جهت قدرت سیاسی، نظامی و تبلیغاتی این جریان به چشم نیاید. به همین جهت به این جریان پیشنهاد میشود که خود را از میدان اندیشه به ویژهاندیشه حوزوی کنار نکشد و به بهانههای مختلف این صحنه را رها ننماید، بلکه با تمام نفوذی که دارد در مقابله با جریانهای دعوت کننده به ارتجاع تلاش کند. البته مواجههای با استفاده از روش گفتگو و اختلاف مثبت و نه به معنای خشونت اعتقادی. پیشنهاد ما این است که اجازه ندهند دست آورد مکرر و تجربه اهل سنّت تکرار شود و نگذارند همانند بسیاری از جریانهای اهل سنّت گرفتار تفکّر سلفی شده، به جمود کشیده شوند و تجربه جنبش انقلابی شیعه گرفتار ارتجاع شود.
3. نقدی که برخی نسبت به دو جریانهای شیعه انقلابی و شیعه جنبش گرا مطرح میکنند، غلبه شخصیت گرایی میباشد. به این معنا که این جریانها در سطح فکری و فرهنگی حول محور اشخاص میچرخند، به جای اینکه نهادهای فکری استوار و قدرتمندی را برای مواجهه با شرایط مختلف فکری و فرهنگی در کشور، به وجود آورند.
4. نقدی که نسبت به اغلب- اگر نگوییم به تمامی- جریانهای اسلامی شیعه و سنّی وارد است این که: در درون جریان ها، فرصت نقد و آزادی اندیشه گرفته میشود، حتی در جریانهایی که آزادی اندیشه را شعار خود قرار دادهاند، در مقایسه با نظریاتی که هر گروه بدان معتقد است، حاشیه نقد فقط محدود به سطح فکری و فرهنگی است.
5. این نقد اجمالاً به جریانهای اسلامی وارد است: جریانهای اسلامگرا در سیاستگذاری و تعیین راهبردهای فکری و فرهنگی فقیر هستند. مواردی را به خاطر نمیآورم که جریانی اسلامی در این سطح سیاست گذاری کرده باشد. شاید دلیل ضعیف شدن پروژه تولید فرهنگی، غلبه سیاست بر زندگی مردم لبنان است. در لبنان همه چیز سیاست زده و همچنین تابع وضعیّت اقتصادی است.
نمونه آنچه گفتیم این که نزدیک به نصف مردم لبنان مسیحی هستند ولی اغلب قریب به اتّفاق عالمان دینی مسلمان، با مذاهب مسیحیت، آشنایی ندارند.
6. یکی از نقدهای وارد به جریانهای فکری شیعه، گسستشان از تجربه فکری اهل سنّت اخوان المسلمین و دیگر تجربههای اهل سنّت است. این تجربه که از نیمه قرن کنونی تا امروز ادامه داشته، فواید بسیاری دربردارد که میتواند تجربه شیعه را برای حلّ برخی مشکلات یا بحرانها به پیش ببرد. زیرا تجربه اهل سنّت سابقه زمانی بیشتری از تجربه شیعیان در این زمینه دارد. چنانکه بر تجربه اهل سنّت نیز این نقد وارد است که با دغدغه و احتیاط با اندیشه شیعه تعامل برقرار میکند. بسیاری از شخصیتهای اهل سنّت گرایش مذهبی را بر گرایش فراگیر اسلامی ترجیح میدهند همینطور افراد زیادی را در میان آنان نمیبینیم که برای بهره برداری از عناصر موفقیت آمیز تجربه شیعه تلاش کند.
7. نقدی که به جریانهای اهل سنّت وارد است این که: در بسیاری از موارد برای نهی از منکر در سطح فردی و اجتماعی کوشش میکنند ولی نهی از منکر سیاسی را فراموش نمودهاند، و به عکس، فعالیّتهای قدرتمندی را در سطح جریانهای اسلامگرای شیعه، در سطح نهی منکر سیاسی مشاهده میکنیم در حالی که در بستر فرهنگ سازی و ارشاد دینی، بسیار ضعیف اند. در بیشتر موارد به منبر رفتن، خطبه خواندن در نماز جمعه، برپاکردن مجالس حسینی، برپایی نماز جماعت در مساجد و... اکتفا میکنند، چنانکه اسلام رسمی این چنین است. از همین منظر لازم است، همه جریانهای اسلامگرای شیعه و سنّی، تمامی ابعاد فریضه امر به معروف و نهی از منکر را عملی کنند.
-------------------------------------
پی نوشتها:
[1] این نشریه توسط هواداران اتحادیه دانشجویان مسلمان اداره میشد، و برخی روشنفکران شیعه مانند دکتر حسن جابر، دکتر زینب شوربه، دکتر صادق فضل الله و... از این نشریه به صحنه آمدند.
[2] الحرکة الإسلامیة هموم و قضایا
[3] فقه العنف المسلّح فی الإسلام
*نویسنده: استاد حیدر حب اللهاندیشمند لبنانی
منبع: وبلاگ حمیدرضا غریب رضا
- [سایر] انقلاب اسلامی ایران چه تأثیراتی بیداری اسلامی جهان داشته است؟
- [سایر] انقلاب اسلامی ایران چه تأثیراتی بر بیداری اسلامی جهان داشته است؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه تاثیراتی بر جهان غرب گذاشته است؟
- [سایر] hانقلاب اسلامی چه تاثیراتی بر لبنان داشت؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه بازتابی در کشور لبنان داشته است؟
- [سایر] درباره تاریخچه و عملکرد حزب الله لبنان و نقش انقلاب اسلامی ایران توضیح دهید.
- [سایر] نقش رسانه در انقلاب اسلامی؟چه رسانههایی صدای انقلاب اسلامی را به گوش مردم رساندند؟
- [سایر] منظور از انقلاب و انقلاب اسلامی چیست؟ علت وقوع، ارکان و نقش انقلاب اسلامی در جهان چیست؟
- [سایر] آیا انقلاب اسلامی، انقلاب طبقهی متوسط جدید بود؟ چگونه می توان رویکرد طبقاتی در تحلیل انقلاب اسلامی را نقد کرد؟
- [سایر] نقطه اساسی نزاع انقلاب اسلامی ایران و ضدّ انقلاب چیست؟
- [آیت الله مظاهری] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است. 5 - انقلاب:
- [آیت الله سیستانی] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه ، نجس است . 5 انقلاب :
- [آیت الله جوادی آملی] .در این زمان که نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای شرق و غرب و دولت های کفّار حربی , معاهده و پیمان عدم تعرّض و تجاوز بسته است، سرقت و نیرنگ و عدم وفا به تعهّد نسبت به حقوق و اموال کفّار حربی, جایز نیست.
- [آیت الله مظاهری] اقلیتهای مذهبی در طرح دعوی باید به قاضی اسلامی مراجعه نمایند و قاضی نیز باید طبق موازین اسلامی حکم نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] اگر شراب به خودی خود یا به واسطه ریختن چیزی مثل سرکه و نمک در آن، سرکه شود پاک میگردد، و این را انقلاب مینامند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه شراب به خودی خود یا به واسطه ریختن چیزی در آن مبدل به سرکه گردد، پاک می شود و آن را (انقلاب) گویند.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.