انقلاب اسلامی چه بازتابی در کشور لبنان داشته است؟
انقلاب اسلامی و بازتاب آن بر لبنان مقدّمه با گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به نظر می رسد زمان مقتضی برای ارزیابی آثار و بازتاب برون مرزی انقلاب اسلامی فرا رسیده است. انقلاب اسلامی ایران انعکاس زیادی در ورای مرزهای خود داشته و به لحاظ هواخواهانی که جلب کرده، به عنوان یک نیروی قابل محاسبه توسط دولت‌های خارجی و همچنین دولت‌های منطقه عنوان شده است.([1]) انقلاب ایران در افتخار و اعتماد به نفس مسلمانان، چه سنّی و چه شیعه، بدون توجه به ملّیت یا تمایلات سیاسی آن‌ها نقش داشته و یکی از مهم ترین انقلاب‌های قرن بوده است. این مسئله نه فقط بر اساس نتایج بلند مدتی که برای خلیج فارس، خاورمیانه و تمام جهان اسلام داشته، بلکه بر اساس دستاوردهایی که برای سراسر جهان به ارمغان آورده، ارزیابی شده است، به گونه ای که می توان ادعا کرد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مهم ترین حادثه قرن اخیر از زمان انقلاب بلشویکی در سال 1917 می باشد.([2]) به جرئت می توان گفت: انقلاب اسلامی ایران بیشترین تأثیر را در میان مسلمانان لبنان داشته است; چرا که گروه‌های اسلامی شیعه مانند جنبش (حزب اللّه) و (امل) و گروه‌های اسلامی سنّی مانند جنبش (توحید اسلامی)، تحت تأثیر مستقیم انقلاب ایران رشد کرده اند و با خروج اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال، چنین تلقّی می شود که (حزب اللّه) و (مقاومت اسلامی)، که بازوی انقلاب اسلامی به حساب می آیند، سهم بسزایی در این امر داشته اند. این مقاله بازتاب انقلاب اسلامی ایران را در سه محور داخلی، منطقه ای و بین المللی لبنان بررسی می کند و به نقش ایران بر روی این سه محور می پردازد. بازتاب داخلی انقلاب اسلامی برای نشان دادن بازتاب انقلاب اسلامی بر لبنان، ابتدا باید به جغرافیای سیاسی، ساختار حکومت و ترکیب طایفه ای، که پیامد سلطه و حضور فرانسه می باشد، پرداخت و در نهایت، به چگونگی شکل گیری احزاب و گروه‌های اسلامی لبنان و نقش انقلاب اسلامی بر آن‌ها اشاره شود، که در ذیل به اختصار، به آن پرداخته می شود. جغرافیای سیاسی لبنان (لبنان) کشور کوچکی در خاورمیانه، در غرب آسیا و ساحل شرقی دریای مدیترانه است که از شمال و شرق، به سوریه و از جنوب، به فلسطین اشغالی محدود شده است.([3]) لبنان در وضعیت مناسبی برای ارتباطات اقتصادی، تجاری و فرهنگی بین سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا قرار گرفته است. وجود پناه جویان فلسطینی و همجواری این کشور با اسرائیل موجب تهاجمات این رژیم علیه لبنان و بی ثباتی در این کشور گردیده و این دو عامل همواره چالش‌های زیادی را در مقابل دولت‌های این کشور قرار داده است. طوایف گوناگون در لبنان، که به صورت دو جریان عمده مسیحی و مسلمان می باشند، باعث تضادهای زیادی در این کشور گردیده اند. ویژگی کوهستانی بودن آن و طبیعت ساکنان آن همواره باعث گردیده که لبنان پناهگاه مناسبی برای اقلّیت‌های مذهبی محروم سرزمین‌های همسایه باشد.([4]) از لبنان بزرگ تا جمهوری لبنان جنگ جهانی اول موجب نابودی امپراتوری عثمانی و نظام خلافت اسلامی گردید که بخشی از جهان اسلام را تحت پوشش خود داشت و مسلمانان را با وضع جدیدی روبه رو ساخت.([5]) فرانسه و انگلیس در سال 1916 در قرارداد (سایکس پیکوت)،([6]) مناطق نفوذ خود را در خاورمیانه مشخص نمودند که طبق آن فرانسه سرپرستی لبنان و سوریه را به دست آورد و انگلیس سرپرستی عراق، فلسطین و ماوراء اردن را کسب کرد.([7]) در اکتبر 1918 ترکان عثمانی از سوریه و لبنان بیرون رانده شدند و در کنفرانس (سان رمو) در 1920 سرپرستی لبنان و سوریه به فرانسه واگذار گردید و به دنبال آن، کمیسر عالی فرانسه تأسیس (لبنان بزرگ) را اعلام داشت. (لبنان بزرگ) نه تنها ناحیه (جبل لبنان)، بلکه شهرهای ساحلی طرابلس، بیروت، صیدا، صور و همچنین جنوب لبنان و درّه شرقی (بقاع) را در برداشت.([8]) در سال 1923 جامعه ملل، سوریه و لبنان را رسماً تحت قیومیت فرانسه قرارداد که حکومت لبنان به وسیله یک فرماندار فرانسوی اداره می شد و در مه 1926 فرانسه، قانون اساسی لنبان را اعلام کرد و حکومت این کشور جمهوری گردید. سرانجام، پس از حوادث گوناگون و قیام‌های متعدد مردم برای کسب استقلال کشور خود، در سال 1943 فرانسه استقلال لبنان را اعلام کرد و در انتخابات ریاست جمهوری، بشارالخوری به ریاست جمهوری رسید. ساختار حکومت لبنان برای بررسی ساختار مذهبی و سیاسی حکومت در لبنان، ابتدا باید ترکیب طایفه ای لبنان مورد بررسی قرار گیرد. طایفه گرایی نشانگر ساختار جامعه لبنان می باشد. ساختار سنّتی قدرت سیاسی در لبنان بر اساس توازن طایفه ای استوار می باشد که مجموعه ای از طوایف گوناگون، ساختار سیاسی لبنان را شکل داده اند. لبنان دارای تعدد مذاهب و دارای هفده فرقه دینی به رسمیت شناخته شده می باشد: یازده فرقه مسیحی (مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنی‌های ارتدوکس، ارمنی‌های کاتولیک، پروتستان ها، سریانی‌های ارتدوکس، سریانی‌های کاتولیک، لاتین ها، کلدانی‌ها و نستوری ها)، پنج فرقه اسلامی (شیعیان، سنّیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) و یک فرقه یهودی، که جزو کم اهمیت ترین فرقه هاست.([9]) هسته اصلی بی ثباتی لبنان فرقه گرایی است که بر این کشور حاکم است. در این نظام، پست‌های دولتی در حکومت، خدمات عمومی، ارتش و قوّه قضائیه بر اساس وابستگی‌های طایفه ای و مذهبی و نه بر اساس مزیت و شایستگی لازم تقسیم شده اند. بنابراین، وفاداری‌های فرقه ای (طایفه ای) بر وفاداری‌های ملّی برتری دارند. بر اساس آخرین آمار رسمی، جمعیت در سال 1932 یعنی در زمان حاکمیت فرانسه بر این کشور، 51 درصد جمعیت کل کشور را مسیحیان تشکیل می دادند. طبق آمار مذکور، مارونی‌ها بزرگ ترین فرقه منفرد با 29% آراء و پس از آن سنّی‌ها 22% و شیعیان در حدود 20% نشان داده شده اند. طبق قانون اساسی لبنان، رئیس جمهور از میان مارونی ها، نخستوزیر از میان سنّی‌ها و رئیس مجلس از میان شیعه‌ها و تعدادی از وزرای کابینه نیز از میان سایر فرقه‌های مهم مانند ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌های یونانی و دروزی‌ها باید برگزیده شوند. اما همواره این سؤال مطرح گردیده که چگونه است که تاکنون بجز آمارگیری سال 1932، که طی آن مارونی‌ها اکثریت را به دست آوردند، دیگر هیچ گونه آمارگیری رسمی انجام نشده است؟ در حالی که با امکان دست یابی مسئولان لبنانی به آمار ثبت شناسنامه‌ها یا آمارهای انتخاباتی و اسناد کشور، این شک و شبهه باقی می ماند که چنین سکوتی در مشخص کردن و اعلام تغییر و دگرگونی در ترکیب جمعیت طوایف مختلف صرفاً به سود مسیحیان و به زیان مسلمانان صورت می گیرد. در حال حاضر، با توجه به سرشماری‌های غیررسمی و اسناد و مدارک موجود، این ادعا مطرح است که شیعیان دارای اکثریت می باشند.([10]) احزاب و گروه‌های اسلامی لبنان تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مسلمانان، بخصوص شیعیان، سازمان دهی عمده ای نداشتند که تبلور هویت ایدئولوژیکی و بیان کننده نظرات سیاسی آن‌ها باشد و غالباً شکل مبارزه افراد مسلمان در تجمّعات مردمی و یا در قالب عضویت در گروه‌های ملّی و مترقّی بود. از این رو، در تقسیم بندی سازمان‌ها و احزاب لبنانی توسط کارشناسان امور لبنان، جایگاهی برای گروه‌های مسلمان وجود نداشت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروه‌های مسلمان، اعم از شیعه و سنّی، با الگو گرفتن از انقلاب ایران، نقش فزاینده ای در تحوّلات سیاسی نظامی لبنان به عهده گرفتند، به گونه ای که در حال حاضر، بدون در نظر گرفتن نظرات و خواسته‌های این گروه ها، دست یابی به هرگونه توافقی در صحنه لبنان غیرممکن می باشد. احزاب و گروه‌های اسلامی شیعه در لبنان در میان گروه‌های اسلامی شیعه، جنبش (امل)، جنبش (امل اسلامی) و جنبش (حزب اللّه) بیشترین تأثیر را از انقلاب اسلامی ایران گرفته و انقلاب ایران را الگویی برای خود قرار داده اند: الف. جنبش امل گرچه جنبش (امل) در اوایل 1970م توسط امام موسی صدر برای سازمان دهی جامعه شیعه لبنان و با کمک برخی گروه‌های فلسطینی به وجود آمد، اما تا سال 1979، یعنی سال وقوع انقلاب اسلامی ایران، از فعالیت چشمگیری برخوردار نبود و در سیاست‌های لبنان جای خاصی نداشت.([11]) اولین اقدام امام موسی صدر، تأسیس (مجلس اعلای شیعیان لبنان) بود; چرا که تنوّع مذهب در لبنان موجب شده بود دولت اداره امور مذهبی را به خود افراد مذهبی واگذار نماید، اما شیعیان لبنان با آنکه از بسیاری از فرقه‌های دیگر مذاهب جمعیت بیشتری داشتند، دارای هیچ گونه تشکیلاتی نبودند. امام موسی صدر با تلاش چهار ساله خود، در سال 1969 با تصویب ریاست جمهوری لبنان و تأیید مجلس نمایندگان، در کنار دیگر مجالس لبنان، مجلس شیعیان به نام (المجلس الاسلامی و الشیعی الاعلی) را تأسیس کرد و این اولین بار در تاریخ لبنان بود که یک گروه شیعی به نوعی استقلال سیاسی خود را بازیافته بود.([12])امام موسی صدر در فوریه 1974 با انتشار اعلامیه ای، مبارزه آشکار خود را علیه حکّام سیاسی لبنان آغاز نمود و اعلام داشت حکّام کشور نسبت به حقوق محرومان بی تفاوت بوده و با شیوه‌های در پیش گرفته، امنیت و کیان لبنان را تهدید می کنند.([13]) ابتدا شیعیان لبنان از روی عواطف و احساسات پا به میدان مبارزه نهادند که این مرحله، مرحله رشد سیاسی و تحریک عواطف و احساسات شیعیان بود. امّا امام موسی صدر تأکید داشت تنها با تکیه بر احساسات و تظاهرات نمی توان راه به جایی برد. به همین دلیل، مرحله دوم مبارزه با تأسیس (حرکة المحرومین) آغاز شد. اما برای پاس داری از دستاوردها و مبارزه برای دست یابی به اهداف جنبش، تأسیس شاخه نظامی حرکت در دستور کار قرار گرفت. سازمان نظامی (امل) به مدت دو سال به طور غیرعلنی فعالیت می کرد، تا اینکه بر اثر یک انفجار در یکی از اردوگاه‌های آموزشی جنبش در بعلبک، ماهیت جنبش افشا گردید. امام موسی صدر با انتشار خبر انفجار به ناچار وجود سازمان نظامی (حرکة المحرومین) را با عنوان (افواج المقاومة اللبنانیه) اعلام نمود.([14]) هنگامی که دکتر چمران رهبری شاخه نظامی امل را به دست گرفت، با همیاری امام موسی صدر به آموزش نظامی و تربیت سیاسی جوانان شیعه پرداخت. دکتر چمران معتقد بود: در اقدامات تشکیلاتی، ابتدا باید بر اصول فکری ایدئولوژیک تکیه کرد، سپس به انضباط و امور نظامی پرداخت.([15]) پس از وقوع انقلاب اسلامی و به ویژه بعد از ناپدید شدن امام موسی صدر، جنبش شروع به گسترش کرد و هنگامی که نبیه بری به رهبری آن انتخاب شد، رشد کمّی و کیفی آن شدت یافت و از سال 1982 به بعد، این گروه به یکی از بازیگران عمده صحنه سیاست‌های لبنان تبدیل گردید. نقش نظامی (امل) در جریان حمله اسرائیل در ژوئن 1982 و درگیری مسلمانان با فالانژها در سال 1983 پس از توافق اسرائیل و لبنان به خوبی آشکار شد. ب. جنبش امل اسلامی نبیه بری شخصیت نسبتاً مستقلی داشت و در پی آن بود که در سطح سیاسی تصمیمات مستقلی اتخاذ نماید. به هیمن دلیل، میان او و جمهوری اسلامی ایران اختلاف نظرهایی بروز کرد. نبیه بری معتقد بود: (امل) از نظر عقیدتی، خود را پیرو و مقلّد امام خمینی(قدس سره) می داند، ولی از نظر سیاسی، می خواهد به طور مستقل و با توجه به منافع شیعیان در لبنان حرکت کند.([16]) این اختلافات، به ویژه پس از شرکت (امل) در (کمیته نجات ملّی لبنان) در ژوئن 1983، شدت گرفت.([17])شکاف میان (امل) و انقلاب اسلامی و شرکت نبیه بری در (کمیته نجات ملّی لبنان) فرصت را به گروهی از طرفداران امل به رهبری سید حسین موسوی (ابوهشام)، نایب رئیس و سخنگوی (امل)، که چندی قبل از (امل) طرد شده بود، فراهم کرد تا گروهی را تحت عنوان (امل اسلامی) به وجود آورد. (امل اسلامی) متشکل از شیعیانی بود که به شدت از انقلاب اسلامی و خط مشی آن پی روی می کردند و خود را از نظر سیاسی و مذهبی طرفدار امام خمینی(قدس سره)می دانستند. سپس ابوهشام اعلام نمود: جنبش (امل اسلامی) رقیب جنبش (امل) نمی باشد، بلکه می کوشد اصالت حقیقی (امل) را حفظ کند; زیرا جنبش (امل) مخالف ایده اطاعت از امام خمینی(قدس سره)بود.([18]) (امل اسلامی) بعدتر به جنبش (حزب اللّه) پیوست. ج. جنبش حزب اللّه (حزب اللّه) لبنان پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982 و در پی وخامت اوضاع، توسط برخی از شیعیان لبنان از جمله شیخ صبحی طفیلی، سید حسین موسوی و برادر او سید عباس موسوی، ابراهیم امین و حسن نصراللّه به وجود آمد. انقلاب اسلامی ایران الهام بخش مهمی در پیدایش این جنبش بود.([19])تمام این افراد در دو نکته با یکدیگر اتفاق نظر داشتند: 1. اعتقاد به ولایت فقیه و پی روی از رهبر انقلاب اسلامی ایران; 2. مقابله با اسرائیل. اینان دریافته بودند که گروه‌های موجود در لبنان نمی توانند برای لبنان کاری انجام دهند. آنان با بهره گیری از تجارب و موفقیت‌های انقلاب اسلامی ایران، درصدد ایجاد تشکیلاتی جدید برای تحقق بخشیدن به نظریه‌های اسلامی و اهداف موردنظر خود بودند.([20]) این عوامل موجب گردید تا این نیروهای متفرّق تحت سرپرستی و نظارت ایران، در یک تشکیلات واحد و جدید ادغام شوند. دولت ایران از طریق سفیر خود در دمشق (علی اکبر محتشمی) و سپاه پاسداران (مستقر در بعلبک) زمینه را برای گردهمایی و مذاکره کادرهای این مجموعه‌های اسلام گرا فراهم نمود. پس از مذاکرات اولیه، یک کمیته نُه نفره مأموریت یافت تا برای جریان‌های اسلامی متفرّق، یک تشکیلات سیاسی جدید بر اساس پای بندی به ولایت فقیه و نبرد با اسرائیل پی ریزی کند. مجموعه این گروه‌ها که به عنوان (شورای لبنان) شناخته می شد، در مه 1984 به نام (حزب اللّه انقلاب اسلامی لبنان) تغییر نام داد.([21]) (حزب اللّه) در واقع، بازوی سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در لبنان به شمار می آید. این مطلب از نامه سرگشاده (حزب اللّه) معروف به (مانفیست حزب اللّه) که در سال 1985 به طور رسمی انتشار یافت و همچنین اذعان داشتن رهبران این جنبش بر این مسئله، به دست می آید. در نامه سرگشاده (حزب اللّه) آمده است: (... تعهد خود را نسبت به دستورات رهبری یگانه، حکیمانه و عادلانه ولی فقیه جامع الشرائط، که در حال حاضر در شخص امام آیة اللّه العظمی روح اللّه موسوی خمینی (دام ظله) تجسّم یافته است، اعلام می داریم. وی برانگیزاننده انقلاب مسلمانان و نهضت با عظمت آنان می باشد.)([22]) سیدحسن نصراللّه در خصوص پی روی (حزب اللّه) از رهبری امام خمینی(قدس سره)می گوید: از نظر ما، امام خمینی، مرجع دینی، امام و رهبر به تمام معنای کلمه می باشد; همان گونه که هر رهبر بزرگ دینی در هر کیشی در جهان این گونه است. اما امام برای ما بیش از این است، ایشان نماد انقلاب علیه طاغوت ها، مستکبران و نظام‌های استبدادی می باشد. این رابطه روحی و معنوی بین ما و امام، حتی پیش از تجاوز نظامی اسرائیل در سال 1982 نیز وجود داشت.([23]) سید ابراهیم الامین در خصوص رابطه ایران و شیعیان لبنان می گوید: ما نمی گوییم که بخشی از ایران هستیم، ما ایران در لبنان و لبنان در ایران هستیم.([24]) احزاب و گروه‌های اسلامی سنّی در لبنان مهم ترین گروه سنّی طرفدار انقلاب اسلامی ایران در لبنان و در واقع، در کل جهان عرب، جنبش (توحید اسلامی) (حرکة التوحید الاسلامی) است. این گروه در سال 1982 تحت رهبری شیخ سعید شعبان در طرابلس لبنان از ائتلاف برخی گروه‌های کوچک تر سنّی به وجود آمد. شیخ سعید شعبان رهبر این گروه، از اعضای سابق (اخوان المسلمین) سوریه بود که در اوایل دهه 1970 به لبنان رفت و رهبر مسلمانان سنّی شهر طرابلس شد. شعبان بعدها طی مصاحبه ای گفت: جنبش (توحید) را در 1982 در طرابلس تشکیل داده و در این رابطه، از انقلاب اسلامی ایران و پیروزی مسلمانان آن منطقه الهام گرفته است.([25]) جنبش (توحید اسلامی) ابتدا رابطه چندانی با ایران نداشت، اما هنگامی که جمهوری اسلامی در جریان محاصره شهر طرابلس از سوی ارتش سوریه و طرفداران حزب (بعث) در 1984، به حمایت از این جنبش برخاست و سیاست سوریه را به باد انتقاد گرفت و توانست سوریه را به دست کشیدن از محاصره متقاعد سازد، رابطه میان جنبش (توحید اسلامی) و انقلاب اسلامی حسنه شد. شیخ سعید شعبان از آن به بعد، بارها به ایران سفر کرد و حمایت خود را از جمهوری اسلامی در جریان جنگ ایران و عراق، کشتار حجّاج ایران توسط عربستان و صدور حکم اعدام سلمان رشدی اعلام کرده است. اما برخی از گروه‌های سنّی مانند (الجماعة الاسلامیه) (تحت رهبری علی عمّار و فتحی یکن) و (الجبهة الاسلامیه) (به رهبری محرم عارفی) و (تجمّع علماء المسلمین) (به رهبری شیخ ماهر حمود)، رابطه چندانی با انقلاب اسلامی ایران ندارند و از آن تأثیر نمی پذیرند.([26]) بازتاب منطقه ای انقلاب اسلامی وقوع انقلاب اسلامی ایران همان گونه که موجب تحوّل و دگرگونی در داخل لبنان گردید، از جهت منطقه ای هم آثاری به دنبال داشت: با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، از نفوذ کشورهایی همچون سوریه، مصر و اسرائیل که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران در لبنان یکه تازی می کردند، به شکل چشمگیری کاسته شد و در مقابل، نفوذ جمهوری اسلامی ایران در لبنان بیشتر گردید. الف) سوریه در ابتدا، از لحاظ تاریخی باید به این نکته اشاره کرد که (سوریه بزرگ)، که شامل فلسطین، لبنان، اردن و سوریه کنونی می باشد، پس از جنگ جهانی اول، توسط قدرت‌های بزرگ به چند کشور تقسیم گردید و بسیاری از سوری‌ها موجودیت مستقل لبنان را از زمان استقلال آن در 1943 به بعد قبول ندارند و لبنان را جزئی از یک طرح امپریالیستی می دانند که با توطئه، از خاک سوریه جدا گردیده است. از این رو، دولت سوریه همواره امتیازات خاصی برای خود در لبنان قایل بوده است و رهبران سوریه برای توجیه سیاسی این موضوع، به وجود ارتباط میان امنیت سوریه و لبنان اشاره می نمایند و ابراز می دارند: لبنان لنگرگاه امنیتی سوریه می باشد و امنیت سوریه پیوسته از این مکان آسیب پذیر می باشد.([27]) از سوی دیگر، بافت طایفه ای و عدم انسجام سیاسی در لبنان موجب شده است گروه‌ها و احزاب داخلی لبنان برای استمرار و گسترش فعالیت خود، به حمایت یک کشور خارجی متّکی باشند که در این میان، جامعه شیعیان لبنان از این امر مستثنا نبوده است. به همین دلیل، در سال 1973 ائتلاف سیاسی بین حافظ اسد و امام موسی صدر آغاز شد. امام موسی صدر با صدور فتوایی اعلام کرد که اقلّیت علوی‌های سوریه، مسلمان شیعه هستند. او مشروعیت دینی را نیز به حافظ اسد اعطا نمود. حافظ اسد ابتدا کمک‌های مالی و سیاسی و سپس پشتیبانی نظامی و تسلیحاتی را در اختیار شیعیان قرار داد. هنگام مداخله سوریه در لبنان در نیمه سال 1976، ارتش سوریه با مخالفت شدید (سازمان آزادی بخش فلسطین) (ساف) و نیز گروه‌های چپگرای رادیکال لبنان مواجه گردید، امّا امام موسی صدر همانند گروه‌های مارونی، ورود ارتش سوریه به لبنان را مورد تأیید قرار داد و این امر بیشتر به خاطر حمایت از نظام سیاسی لبنان بود که در نیمه دوم سال 1976 به شدت از سوی گروه‌های چپگرا مورد تهدید قرار گرفته بود.([28]) با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یکی از نگرانی‌های عمده برای سیاست خارجی سوریه در لبنان، نفوذ ایران در بین مسلمانان، به ویژه شیعیان، بود. سوریه رشد حرکت‌های اسلامی در لبنان را به معنای حذف تدریجی خود می دانست; زیرا عملکردهای قهرآمیز (حزب اللّه) را در مقابله با استراتژی سوریه در دهه 80 به خوبی در لبنان مشاهده می کرد; مثلا (حزب اللّه) به مخالفت شدید با موارد ذیل برخاست: اجلاس (بکفیا) در بهار سال 1363، که تحت نظارت سوریه بین رهبران جنگ داخلی لبنان برگزار شده بود. توافقنامه سه جانبه دمشق، که در شهریور سال 1364 بین (نبیه بری، ولید جنبلاط و ایلی حبیقه) و تحت نظارت سوریه در دمشق امضا شد. یکی از دلایل عمده مخالفت (حزب اللّه) با این موارد آن است که چون هنگامی که دولت امین جمیل قرارداد 17 می 1983 با اسرائیل را الغا نمود، خط مشی سوریه در لبنان بر امضای توافق نامه ای میان جناح‌های مختلف درگیر در لبنان و جذب هرچه بیشتر دولت امین جمیل به سمت سوریه متمرکز شد. (حزب اللّه) هم که در دهه هشتاد میلادی به عنوان یک نیروی انقلابی و نظامی پرتوان پا به صحنه سیاست گذاشته بود، این گونه راه حل‌ها را به عنوان سازش و انحراف از خط مشی ایدئولوژیک خود تلقّی می کرد. از این رو، با تمامی توان خود، سعی در خنثاسازی تلاش‌های سوریه در این خصوص داشت. از سوی دیگر، سوریه در سال 1985 و پس از عقب نشینی اسرائیل به کمربند امنیتی، رشد و فعالیت حرکت‌های اسلامگرا در لبنان را به ضرر خود تلقّی می کرد; زیرا این حرکت‌ها می توانستند آینده لبنان را در مسیری مخالف سیاست‌های سوریه هدایت کنند. سوریه به دنبال طرحی بود که با ایجاد یک حکومت آشتی ملّی و برقراری توازن قوا، هیچ یک از گروه‌های مسلمان و مسیحی نتوانند قدرت برتر را در دست بگیرند و کاملا مشخص بود که (حزب اللّه) به عنوان یک گروه رادیکال و انقلابی اسلامگرا نمی توانست تن به استراتژی مزبور بدهد. به همین دلیل، در موارد متعددی درگیری و برخورد میان نیروهای (حزب اللّه) و ارتش سوریه به وجود آمد. از مهم ترین این برخوردها، می توان به حادثه پادگان (فتح اللّه) در اسفندماه 1365 که منجر به کشته شدن 21 نفر از اعضای (حزب اللّه) گردید و نیز مخالفت (حزب اللّه) با سرکوب فلسطینیان در جریان جنگ اردوگاه‌ها و کمک به آنان، مخالفت با سرکوب حزب (توحید اسلامی) شیخ سعید شعبان به وسیله ارتش سوریه([29]) اشاره نمود.([30]) ب) مصر کشور مصر از اعضای بنیانگذار (جنبش غیرمتعهدها) می باشد که در دوره جمال عبدالناصر وجهه و نفوذ بسیاری در این جنبش و کشورهای عربی و مسلمان، بخصوص در میان مردم مسلمان و مبارز لبنان، داشت. اما انعقاد صلح (کمپ دیوید) و معاهده مصر با اسرائیل و آمریکا، موقعیت این کشور را به خطر انداخت، به گونه ای که عضویت مصر در (سازمان کنفرانس اسلامی)، پس از امضای پیمان صلح مصر با اسرائیل در سال 1979 به حالت تعلیق درآمد. به همین دلیل، مصر دیگر موقعیت کلیدی خود را در جنبش غیرمتعهدها از دست داده بود و از همه مهم تر، چنان بحران مشروعیتی را برای رژیم این کشور رقم زد که به انزوای گسترده مصر در میان کشورهای عرب و مسلمان منجر شد.([31]) اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم لبنان انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن را برای خود الگو قرار دادند; چرا که همه امیدی که به مصر داشتند برای مبارزه با اسرائیل با انعقاد صلح (کمپ دیوید) به یأس مبدّل شد و تنها کشور مسلمانی که می توانستند برای مبارزه با اسرائیل به آن امید داشته باشند ایران بود. ج) رژیم اشغالگر قدس (اسرائیل) کشور لبنان در یک موقعیت استراتژیکی حسّاس قرار گرفته که از رهگذر این موقعیت مهم، هم فواید و امتیازاتی نصیب آن شده و هم دچار آسیب هایی گردیده است. کشور لبنان از یک سو، در موقعیتی قرار گرفته است که می تواند ارتباطات بین سه قاره اروپا، آفریقا و آسیا را پوشش دهد. اما از سوی دیگر، همسایگی آن با رژیم اشغالگر قدس در آسیب پذیری آن در برابر تجاوزات مکرّر آن رژیم، از لبنان منطقه ای ناامن و بی ثبات ساخته است. اولین جنگ با اشغال جنوب لبنان تا رودخانه (لیطانی) در مارس 1978 خاتمه یافت و دومین جنگ در شکل اشغال بیش از نیمی از خاک لبنان از جمله بیروت پایتخت این کشور در تابستان 1982 به وقوع پیوست.([32]) هدف اعلام شده اسرائیل از تهاجم سال 1982، اخراج رزمندگان فلسطینی از لبنان بود، اما هدف اصلی آن در این تجاوز نظامی، روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان و کاستن از قدرت نظامی و سیاسی سوریه در صحنه لبنان بود.([33]) پاتریک سیل در کتاب خود، که درباره حافظ اسد نوشته، چنین آورده است: شارون (وزیر دفاع وقت اسرائیل و طرّاح حمله نظامی به لبنان) به دنبال این بود که بشیر جمیل را رئیس جمهور لبنان کند; زیرا این فئودال مارونی آمادگی امضای پیمان صلح با اسرائیل را داشت.([34]) پس از حمله نظامی اسرائیل به لبنان (1982)، الیاس سرکیس، رئیس جمهور لبنان، هیأتی مرکّب از پنج نفر (شفیق الوزان نخستوزیر، فؤاد پطرس وزیر امورخارجه، ولید جنبلاط رهبر حزب سوسیالیست ترقّی خواه، بشیر جمیل رهبر شبه نظامیان مسیحی و نبیه بری رهبر جنبش (امل)) را تحت عنوان (هیأت نجات ملّی) تشکیل داد تا به مذاکره با فیلیپ حبیب (نماینده ریگان در امور لبنان) بپردازند. نتیجه آن، موافقت با طرح فیلیپ بود که مقرّر شد آتش بس برقرار شود و رزمندگان فلسطینی در سیزده مرحله از 21 اوت تا 3 سپتامبر 1982 از لبنان خارج شوند. مشارکت نبیه بری در این هیأت و توافق وی موجب نارضایتی برخی از شیعیان و کادر (امل) گردید([35]) و همان گونه که گذشت به دنبال آن، (حزب اللّه) لبنان به وجود آمد که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته بود و برای نابودی اسرائیل وارد عمل شد. لازم به ذکر است که در خرداد 1361، تهران میزبان (کنفرانس نهضت‌های آزادی بخش) بود. از لبنان شخصیت‌های روحانی از جمله علامه سید محمّدحسین فضل اللّه، شیخ راغب حرب و شیخ صبحی طفیلی در این کنفرانس شرکت کردند.([36]) در این هنگام، تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان آغاز شد و دستور کار کنفرانس را تحت الشعاع خود قرار داد. شرکت کنندگان لبنانی خواستار کمک فوری ایران به مردم لبنان گردیدند. حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی (رئیس وقت مجلس شورای اسلامی) در یکی از جلسات کنفرانس اعلام نمود که یک هیأت بلندپایه نظامی از ایران به سوریه اعزام شده تا نحوه کمک ایران و مقابله با تهاجم بررسی گردد. هیأت نظامی ایران به ریاست سرهنگ سلیمی (وزیر دفاع)، محسن رضایی (فرمانده سپاه پاسداران) و سرهنگ صیاد شیرازی (فرمانده نیروی زمینی ارتش) در سوریه با حافظ اسد دیدار کردند. نتیجه این دیدار امضای توافقنامه میان ایران و سوریه برای اعزام نیروهای ایرانی به لبنان و مقابله با هجوم اسرائیل بود. اولین گروه از نیروهای سپاه پاسداران متشکّل از تیپ (محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)) به فرمان دهی حاج احمد متوسّلیان در روز 21/3/1361 وارد دمشق گردید تا از آنجا به لبنان اعزام شوند، اما دولت سوریه به بهانه‌های مختلف جلوی این امر را گرفت. از این رو، مأموریت نیروهای اعزامی تغییر کرد و نیروهای سپاه در شهرهای بعلبک، هرمل و بسیاری از شهرک‌ها مشغول آموزش‌های نظامی و عقیدتی شدند. اولین دوره آموزشی 180 تن را شامل می شد که بسیاری از کادرها و روحانیان کنونی حزب اللّه و در رأس همه آنان، شهید سید عباس موسوی را که بعدها دبیر کل (حزب اللّه) گردید دربرمی گرفت.([37]) پس از راه اندازی دوره‌های آموزش نظامی، به تدریج هسته‌های مقاومت تشکیل شدند و با اعلام موجودیت (مقاومت اسلامی)، (حزب اللّه) بدون واهمه حجم عملیات نظامی خود را علیه ارتش اسرائیل گسترش داد و سرانجام، فشارهای نظامی (مقاومت اسلامی) بر ارتش اسرائیل کارساز شد. کابینه ائتلافی اسرائیل در 14 ژانویه 1985 تصمیم به عقب نشینی گرفت و این عقب نشینی به سرعت آغاز گردید و یک ماه بعد، اسرائیل شهر صیدا و اطراف آن را تخلیه نمود و طی چند مرحله، از بخش‌های وسیعی از جنوب لبنان خارج شد و سرانجام، در 14 ژوئن 1985 (25/3/1364) نیروهای خود را در یک منطقه همجوار مرزهای خود در جنوب لبنان مستقر کرد و نام این منطقه را (کمربند امنیتی) نهاد.([38]) رابین رایت در خصوص این عقب نشینی می گوید: در طول تاریخ کشور یهودی اسرائیل این اولین بار بود که یک دولت یهودی تحت فشار یک کشور عربی و دشمن، تن به عقب نشینی داده بود. حتی بعضی از مفسّران این گونه اظهارنظر کردند که اسرائیل به عنوان چهارمین قدرت نظامی جهان، اولین شکست خود را تجربه کرده و جنوب اسرائیل به صورت یک ویتنام درآمده است. اسرائیل از لبنان عقب رانده شده بود، آن هم به وسیله شجاع ترین و سرسخت ترین دشمنی که تا آن روز با آن برخورد کرده بود.([39]) مبارزات حزب اللّه علیه اسرائیلِ متجاوز تا آنجا ادامه یافت که سرانجام، پس از اولین تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان در سال 1978 و اشغال مناطقی در نوار مرزی، شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 425، خواهان خروج (بی قید و شرط) ارتش اسرائیل از لبنان گردید. دولت‌های اسرائیل تا مدت 20 سال این قطعنامه را به رسمیت نمی شناختند. اما پس از آنکه ارتش اسرائیل در دهه 90 زیر ضربات سنگین (مقاومت اسلامی) متحمّل تلفات سنگینی گردید، به ناچار دولت وقت اسرائیل به ریاست نتنیاهو در تابستان 1988 (1377) اعلام نمود که قطعنامه 425 را به رسمیت شناخته است و سرانجام، اسرائیل طی نامه ای رسمی به کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل، اعلام نمود که ارتش اسرائیل در 7 ژوئیه 2000 (17/4/1379) به صورت یک جانبه اقدام به ترک خاک لبنان خواهد نمود. بدین سان، تصمیم دولت اسرائیل در خصوص عقب نشینی، به یک تعهد بین المللی تبدیل گردید. این عقب نشینی سرانجام تحقق پیدا کرد، اما نه در موعد مقرّر، بلکه 45 روز پیش از آن به یکباره و به صورت کاملا ناگهانی در بامداد روز چهارشنبه 4 خرداد 1379، ارتش اسرائیل به صورت شبانه اقدام به تخلیه کلیه مواضع خود در جنوب لبنان نمود و خاک لبنان را ترک کرد و دولت لبنان روز پنجشنبه 5 خرداد 1379 را به عنوان (روز مقاومت و آزادسازی) تعطیل رسمی اعلام و آن را تحت عنوان (عید ملّی) برای همیشه در تاریخ لبنان ثبت نمود.([40]) بازتاب بین المللی انقلاب اسلامی با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جوامع اسلامی، که طعم حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند، به این آگاهی و حقیقت مهم رهنمون شدند که آن‌ها نیز می توانند در مقابل قدرت‌های بزرگ به مقابله برخیزند. ثمره این آگاهی، این است که امروزه روحیه ضداستکباری، به ویژه ضدآمریکایی، در جهان اسلام عمومیت و گسترش پیدا کرده است. کشور کوچک لبنان نیز، که سالیان متمادی تحت سلطه قدرت‌های بزرگ بود، توانست با خارج کردن اسرائیل و نیروهای چند ملّیتی، شکست سنگین و مفتضحانه ای بر کشورهای غربی وارد کند. مداخله کشورهای غربی در لبنان همان گونه که گذشت، پس از حمله نظامی اسرائیل به لبنان (1982)، الیاس سرکیس رئیس جمهور لبنان هیأتی مرکّب از پنج نفر تحت عنوان (کمیته نجات ملّی) تشکیل داد تا به مذاکره با فیلیپ (نماینده ریگان در امور لبنان) بپردازند. نتیجه مذاکره این شد که رزمندگان فلسطینی تا سوم سپتامبر 1982 از لبنان خارج شوند و بین کشورهای عربی تقسیم گردند. به همین دلیل، در روز 21 اوت 1982 اولین گروه از نیروهای چند ملّیتی متشکّل از آمریکایی ها، فرانسوی ها، ایتالیایی‌ها و انگلیسی‌ها وارد بیروت گردید تا بر خروج نیروهای فلسطین نظارت کند. پس از خروج کامل فلسطینی ها، نیروی‌های چند ملّیتی نیز از لبنان خارج شدند.([41]) همزمان با آغاز خروج فلسطینی‌ها از لبنان و استقرار نیروهای چندملّیتی، فیلیپ حبیب موفق شد زمینه را برای انتخاب بشیر جمیل، رهبر نیروهای شبه نظامی مسیحی، به عنوان رئیس جمهور فراهم نماید. اما بشیر جمیل سه هفته پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری لبنان، در اثر انفجار یک بمب قوی در دفتر حزب فالانژها کشته شد. دو روز بعد، شبه نظامیان مسیحی با حمله به اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در (صبرا) و (شتیلا) دست به کشتار وحشیانه زدند و سه هزار فلسطینی، اعم از پیرمرد و پیرزن و زنان و کودکان را، که در اثر خروج رزمندگان فلسطینی بدون حامی باقی مانده بودند، قتل عام کردند. یک هفته پس از کشته شدن بشیر جمیل، برادر وی امین جمیل رئیس جمهور شد. سه روز پس از آن نیروی‌های چندملّیتی به بهانه بازگرداندن نظم و امنیت، به بیروت بازگشتند.([42]) مأموریت اصلی این نیروها، حمایت از امین جمیل و ایجاد زمینه امنیتی مناسب برای امضای قرارداد صلح بین لبنان و اسرائیل بود. نیروهای ایتالیایی و انگلیسی سعی کردند بی طرفی خود را در قبال طوایف مذهبی لبنان نشان دهند، اما نیروهای آمریکایی و فرانسوی به صورت کاملا آشکار و علنی، به نفع مسیحیان مارونی و علیه مسلمانان وارد عمل شدند، به گونه ای که توپخانه عظیم رزم ناو (نیوجرسی) آمریکا و هواپیماهای فرانسوی به بمباران مناطق شیعه نشین جنوب بیروت و (بقاع) پرداختند.([43]) رابین رایت، خبرنگار معروف آمریکایی، در این خصوص می نویسد: (استفاده از توپخانه رزمناو نیوجرسی در لبنان، به عنوان یک اقدام مبارزه طلبانه و عامل تحریک و بهانه تراشی تلقّی می شد. این مطلب، عقیده آمریکاییان مقیم بیروت نیز بود، به طوری که دو استاد دانشگاه آمریکایی بیروت، نامه تندی خطاب به ریگان برای روزنامه نیویورک تایمز فرستادند. در این نامه آمده بود: آقای ریگان! آقای شولتس! بگذارید حقایق را صریح و روشن به شما بگوییم. قربانیان اخیر آمریکایی در بیروت، خونشان مستقیماً به خاطر شلیک‌های توپخانه رزمناو نیوجرسی بر روی شهر بیروت به زمین ریخته شد. تروریسم از خلأ و از هیچ به وجود نمی آید و بدون منطق مخصوص خودش، موجودیت پیدا نمی کند. این منطق می تواند اجباراً دارای عواقبی باشد; آن گونه که انسان حاضر شود تا در مقابل دهانه توپ بایستد. لطفاً نیوجرسی را به آمریکا برگردانید، یا لااقل دستور دهید دیگر این کشتی شلیک نکند. ما حمایت این کشتی را از آمریکاییان نمی خواهیم. کارهای این کشتی شرافتمندانه نیست و برای ما مایه ننگ است.)([44]) آگوستین ریچارد نورتون، تحلیلگر آمریکایی، که مدت‌ها در نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان خدمت کرده بود و اکنون یکی از معدود متخصصان دانشگاهی در آمریکا در خصوص (حزب اللّه) لبنان می باشد، چنین می گوید: (باید پذیرفت که کماندوهای عملیات انتحاری ]شهادت طلبانه[، فقط قسمت پیدای یک نیروی عظیم است. در مورد تروریسم ضدآمریکایی، مسئله به اینجا مربوط می شود که ایالات متحده آمریکا در بیشتر مواقع، به عنوان دشمن اعراب شناخته شده است. احساسات خصمانه ضدآمریکایی، روز به روز بیشتر و خطرناک تر می شود... ما نباید مبنای کار تروریست‌ها را غلط بدانیم و آن را منفی ارزیابی کنیم... متعصبّین اسلامی عملیات نظامی خود را به عنوان عکس العمل در مقابل دشمنی تلقّی می کنند که به عقیده آن ها، همه چیز را او شروع کرده است. بنیادگرایی آنان از عشق آن‌ها به خشونت سرچشمه نمی گیرد، انقلاب آن‌ها علیه تسلّط و تفوق خارجی است.)([45]) مبارزه مردم لبنان علیه غرب دخالت دولت آمریکا و قدرت‌های غربی در حمایت از تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان و حمایت آن‌ها از دولت امین جمیل از طریق اعزام نیروهای چندملّیتی، نقش آمریکا در امضای توافقنامه 17 مه 1983([46]) و همچنین دیدگاه‌های عقیدتی و ایدئولوژیک (حزب اللّه) به تدریج، زمینه را برای مقابله و درگیری میان رزمندگان (حزب اللّه) و غرب فراهم آورد. سرانجام، این درگیری در 18 آوریل 1983 (28/1/1362) به وقوع پیوست. در این روز، یک انفجار مهیب، سفارت آمریکا در بیروت را به لرزه درآورد و ضمن منهدم شدن بخش عمده ای از ساختمان سفارت، رابرت آمیس، رئیس سابق نمایندگی سازمان سیا در لبنان، و هشت تن از مأموران مخفی وی کشته شدند و سرفرمان دهی جاسوسی سیا در لبنان از بین رفت.([47]) این انفجار آغاز جنگ طولانی (حزب اللّه) علیه حضور سیاسی، نظامی و فرهنگی غرب در لبنان بود. سپس مرکز تفنگداران آمریکایی در کنار فرودگاه بین المللی بیروت و مقر چتربازان فرانسوی طی دو عملیات شهادت طلبانه و به وسیله دو کامیون حاوی بمب منفجر شدند. 241 تفنگدار آمریکایی و چترباز فرانسوی کشته شدند و ده‌ها تن دیگر مجروح گردیدند. (این بزرگ ترین فاجعه برای ارتش آمریکا پس از جنگ ویتنام بود.)([48]) عملیات‌های دیگری نیز به وقوع پیوستند که طی آن‌ها تعداد زیادی کشته و مجروح گردیدند. کمال صلیبی، تاریخ شناس برجسته لبنان در این خصوص می گوید: (آمریکا اکنون خود را با یک انقلاب واقعی رودر رو می بیند... این افراد به این راضی اند که گم نام باشند و رضایت درونی آن‌ها در این است که ببینند چگونه ریگان شکست می خورد و تسلیم می شود.)([49]) موضع رسمی (حزب اللّه) در خصوص حضور نیروهای غربی در لبنان این گونه اعلام شد: (نه، به نفوذ استعمار در کشورمان، به هر صورتی و تحت هر شعاری.)([50]) شیخ محمّد بزیک، یکی از روحانیان بلندپایه (حزب اللّه) و عضو شورای رهبری حزب نیز در یک سخنرانی در شهر بعلبک چنین گفت: (حزب اللّه به دنبال متزلزل کردن سلطه آمریکا و عظمت فرانسه است.)([51]) حسن فضل اللّه، نویسنده هوادار حزب اللّه، نیز معتقد است: (مداخله نیروهای غربی به طرف داری از مسیحیان مارونی علیه مسلمانان چنان نفرتی از غرب ایجاد کرد که این نفرت منجر به اتخاذ تاکتیک جدیدی در مبارزه شد که گروگان گیری نام دارد.)([52]) از واقعیت‌های مزبور، کاملا مشخص می شود که مداخله نیروهای چندملّیتی غرب به نفع شبه نظامیان مسیحی و همچنین ایجاد چتر امنیتی برای امضای قرارداد صلح بین لبنان و اسرائیل، عامل مهمی در گرایش حزب اللّه به کاربرد روش هایی همچون (عملیات شهادت طلبانه) و (گروگان گیری) بوده است. خروج نیروهای چندملّیتی از لبنان سرانجام، دولت‌های غربی شرکت کننده در نیروهای چندملّیتی در لبنان تصمیم گرفتند تا نیروهای خود را از لبنان خارج سازند. حملات شهادت طلبانه (حزب اللّه)، که موجب وارد آمدن تلفات سنگین به نظامیان آمریکایی و فرانسوی گردید و امین جمیل نیز ضمن لغو قرارداد صلح 17 می سال 1983، از اسرائیل دوری گزید، موجب شدند تا سه کشور آمریکا، انگلیس و ایتالیا نیروهای خود را در فوریه 1984 (بهمن 1362) از لبنان خارج کنند. فرانسه نیز در مارس 1984 (اسفند 1362) مجبور به همین کار گردید. بدین گونه، نیروهای چندملّیتی از هم پاشیدند.([53]) خروج نیروهای چندملّیتی از لبنان، پیروزی قاطعی برای (حزب اللّه) به شمار می آمد و شکست سنگین و مفتضحانه ای برای کشورهای غربی بود. کاسپار واینبرگر، وزیردفاع وقت آمریکا، در کتاب خود با نام مبارزه برای صلح یا هفت سال بحرانی می نویسد: (همواره باور داشتم که مشارکت آمریکا در نیروهای چندملّیتی در لبنان بی فایده است، ولی تصمیم گیران سیاسی کاخ سفید نگرانی پرزیدنت ریگان را به بازی گرفته و اصرار داشتند که حضور نظامی ما در لبنان اهداف آمریکا در این کشور را تضمین می کند. ولی با بر جای گذاشتن چند صد کشته، از لبنان عقب نشینی کردیم. بدین ترتیب، یکی از بدترین و رنج آورترین دوران پنتاگون را در لبنان طی کردیم.)([54]) نتیجه‌گیری امروزه نه تنها علاقه مندان و شیفتگان انقلاب اسلامی، بلکه حتی دشمنان و مخالفان آن معترف هستند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقطه عطفی نه تنها در تاریخ تحولّات سیاسی اجتماعی ایران، بلکه جهان اسلام و حتی جهان بشریت بوده است. البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان نبوده; به دلیل آنکه این انقلاب بر پایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) به پیروزی رسیده، بر شیعیان جهان تأثیر بیشتری داشته است. از این رو، به جرئت می توان گفت: تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی ایران در میان شیعیان لبنان بیش از دیگر جوامع بوده است. گروه‌های اسلامی شیعه مانند (حزب اللّه)، جنبش (امل) و جنبش (امل اسلامی) و در میان گروه‌های اسلامی سنّی، جنبش (توحید اسلامی) تحت تأثیر مستقیم انقلاب اسلامی ایران رشد کرده اند. خارج کردن اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال و خارج کردن چهار قدرت بزرگ غربی (آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا)، بدون دادن کوچک ترین امتیازی به آن‌ها از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران می باشد; چرا که با بیدار کردن مردم مسلمان لبنان و انسجام دادن به آن‌ها در قالب (حزب اللّه) این امر مهم متحقق گشته است. پی‌نوشت‌ها [1]. David Menashri, The Iranian Revolution and the Muslim World, (Westview press, 1990), p.1. [2]. Roger. M. Savory, The Export of Ithna Ashari Shiism: Historical and Ideological Background, p.13. [3] محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، تهران، قلم، 1372، ص 748. [4] مصطفی معینی آرانی، ساختار اجتماعی لبنان و آثار آن، تهران، وزارت امور خارجه، 1372، ص 83. [5] سید جلال الدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، تهران، پایدار، 1375، ج 2، ص 318. [6]. Sykes- Pickots. [7] جرارد شالیند، نهضت های مقاومت فلسطین، ترجمه مهدی خسروی، تهران، سپهر، 1352، ص 26و 27 / ژاک تانته، تاریخ لبنان، ترجمه اسداللّه علوی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1379، ص 350. [8] د.ر. فوبلیکوف و دیگران، تاریخ معاصر کشورهای عربی، ترجمه محمدحسین روحانی، تهران، توس، 1367، ص 3و4 / مصطفی معینی آرانی، پیشین، ص 147. [9] ه. علیزاده، فرهنگ سیاسی لبنان، ترجمه محمّدرضا گلسرخی و محمّدرضا معمّایی، تهران، سفیر، 1368، ص 13. [10] احمد نادری سمیرمی، لبنان، تهران، وزارت امورخارجه، 1376، ص8و13/ مصطفی معینی آرانی، پیشین، ص 104و 105. [11] عبدالوهّاب فراتی، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، تهران، زلال کوثر، 1381، ص 46. [12] علی حجتی کرمانی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، تهران، قلم، 1364، ص 25. [13] میرابوالفتح دعوتی، مسلمین شیعه در لبنان: فعالیت ها و مقالاتی از امام موسی صدر، تهران، امیرکبیر، 1351، ص 9. [14]. WWW.Chamran.org /texts/tashkiharekat amals. [15]. http: tebyan.org/maaref eslami /82 /30 /html/ shahadat.chamran.htm [16] عبدالوهّاب فراتی، پیشین، ص 46. [17] حسن فضل اللّه،الخیارالآخر،بیروت،دارالهادی،1994،ص31. [18] مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور، 1379، ص 5758. [19] جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران، تهران، اطلاعات، 1379، ص 116 / آگوستوس ریچارد نورتون، (روندهای آتی پیرامون مسئله صلح در خاورمیانه)، ترجمه سعیده لطفیان، فصلنامه خاورمیانه، ش 1، سال ششم (1378)، ص 238. [20]. Hala Jaber, Hezbollah : Born With a Vengeance (New York:Columbia University prees, 1997), p.99. [21] احمد الموسوی، (حزب اللّه از لباس ایرانی تا لباس عربی)، ترجمه م. باهر، ترجمان سیاسی، ش 20، 21،22، 26 و 29 / مسعود اسداللهی، پیشین، ص 67و 68 / حسن فضل اللّه، حرب الارادات، بیروت، دارالهادی، 1998، ص 90. [22] مسعود اسداللهی، پیشین، ص 192193. 23و24 مسعود اسداللهی، جنبش حزب اللّه لبنان; گذشته و حال، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382، ص 175 / ص 172. [25] ر.ک.به: کیهان، 4 دی 1362، (مصاحبه با شیخ سعید شعبان) / عبدالوهاب فراتی، پیشین، ص 48. [26] عبدالوهّاب فراتی، پیشین، ص 4849. [27] زامل سعیدی، جبهه نجات ملی فلسطین، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1370، ص 78. [28]. WWW. Siahsepid.com/Week/archives/ 00029.php. [29] با انقلاب اسلامی ایران، حرکت اسلام گرایی سنّی نیز در لبنان رشد پیدا کرد. این حرکت در شهر طرابلس در شمال لبنان به اوج رسید. حزب (توحید اسلامی) به رهبری شیخ سعید شعبان همان رسالت اسلامی را تبلیغ می کرد که (حزب اللّه) منادی آن بود. نزدیک شدن شیخ سعید شعبان و (حزب اللّه) به یکدیگر زنگ خطر جدّی برای سوریه بود; چون نشان می داد رادیکال های سنّی و شیعه را می توان تحت چتر انقلاب اسلامی با یکدیگر متحد ساخت. از سوی دیگر، شیخ سعید شعبان ارتباط نزدیکی با ایران داشت. [30] مسعود اسداللهی، جنبش حزب اللّه لبنان، ص 114115. [31] مختار حسینی و دیگران، برآورد استراتژیک مصر، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ج 1، 1381، ص 281 / جمیله کدیور، مصر از زاویه ای دیگر، تهران، اطلاعات، 1373، ص 1930. [32] محمود حیدر و سید حسین موسوی، بررسی تجاوزات اسرائیل به لبنان، تهران، مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1381، ص 2324. [33]. Hussein J. & Agha Ahmad S.Khalidi,Syria and Iran: Rivalary and Cooperation (London: Pinter Pubishers, 1995), p.34. [34]. Patrick Seale, Asad (Berkeley, C.A.: University of California press, 1988), p.374. [35] مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، ص 5359. [36]. Hala Jaber, op.cit, p.47. [37] مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، ص 6065. [38]. Eyal Zisser, Hizbollah on the Crossroad, Middel East Review of International Affaires (MERIA, 1997. Sep.30), p. 34. نکته جالب این بود که تکمیل عقب نشینی اسرائیل مصادف با روز قدس بود. ر.ک: Magnus Ranstrop, Hiz''bollah in Lebanon (New York: St.Martin''s Press, 1997), p.95. [39] رابین رایت، شیعیان مبارزان راه خدا، ترجمه علی اندیشه، تهران، قومس، 1372، ص 140142. [40] مسعود اسداللهی، پیشین، ص 167، 172176. [41] حسن فضل اللّه، پیشین، ص 31. [42] همان، ص 32. [43] مسعود
عنوان سوال:

انقلاب اسلامی چه بازتابی در کشور لبنان داشته است؟


پاسخ:

انقلاب اسلامی و بازتاب آن بر لبنان

مقدّمه
با گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به نظر می رسد زمان مقتضی برای ارزیابی آثار و بازتاب برون مرزی انقلاب اسلامی فرا رسیده است. انقلاب اسلامی ایران انعکاس زیادی در ورای مرزهای خود داشته و به لحاظ هواخواهانی که جلب کرده، به عنوان یک نیروی قابل محاسبه توسط دولت‌های خارجی و همچنین دولت‌های منطقه عنوان شده است.([1]) انقلاب ایران در افتخار و اعتماد به نفس مسلمانان، چه سنّی و چه شیعه، بدون توجه به ملّیت یا تمایلات سیاسی آن‌ها نقش داشته و یکی از مهم ترین انقلاب‌های قرن بوده است. این مسئله نه فقط بر اساس نتایج بلند مدتی که برای خلیج فارس، خاورمیانه و تمام جهان اسلام داشته، بلکه بر اساس دستاوردهایی که برای سراسر جهان به ارمغان آورده، ارزیابی شده است، به گونه ای که می توان ادعا کرد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مهم ترین حادثه قرن اخیر از زمان انقلاب بلشویکی در سال 1917 می باشد.([2]) به جرئت می توان گفت: انقلاب اسلامی ایران بیشترین تأثیر را در میان مسلمانان لبنان داشته است; چرا که گروه‌های اسلامی شیعه مانند جنبش (حزب اللّه) و (امل) و گروه‌های اسلامی سنّی مانند جنبش (توحید اسلامی)، تحت تأثیر مستقیم انقلاب ایران رشد کرده اند و با خروج اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال، چنین تلقّی می شود که (حزب اللّه) و (مقاومت اسلامی)، که بازوی انقلاب اسلامی به حساب می آیند، سهم بسزایی در این امر داشته اند. این مقاله بازتاب انقلاب اسلامی ایران را در سه محور داخلی، منطقه ای و بین المللی لبنان بررسی می کند و به نقش ایران بر روی این سه محور می پردازد.

بازتاب داخلی انقلاب اسلامی
برای نشان دادن بازتاب انقلاب اسلامی بر لبنان، ابتدا باید به جغرافیای سیاسی، ساختار حکومت و ترکیب طایفه ای، که پیامد سلطه و حضور فرانسه می باشد، پرداخت و در نهایت، به چگونگی شکل گیری احزاب و گروه‌های اسلامی لبنان و نقش انقلاب اسلامی بر آن‌ها اشاره شود، که در ذیل به اختصار، به آن پرداخته می شود.

جغرافیای سیاسی لبنان
(لبنان) کشور کوچکی در خاورمیانه، در غرب آسیا و ساحل شرقی دریای مدیترانه است که از شمال و شرق، به سوریه و از جنوب، به فلسطین اشغالی محدود شده است.([3]) لبنان در وضعیت مناسبی برای ارتباطات اقتصادی، تجاری و فرهنگی بین سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا قرار گرفته است. وجود پناه جویان فلسطینی و همجواری این کشور با اسرائیل موجب تهاجمات این رژیم علیه لبنان و بی ثباتی در این کشور گردیده و این دو عامل همواره چالش‌های زیادی را در مقابل دولت‌های این کشور قرار داده است. طوایف گوناگون در لبنان، که به صورت دو جریان عمده مسیحی و مسلمان می باشند، باعث تضادهای زیادی در این کشور گردیده اند. ویژگی کوهستانی بودن آن و طبیعت ساکنان آن همواره باعث گردیده که لبنان پناهگاه مناسبی برای اقلّیت‌های مذهبی محروم سرزمین‌های همسایه باشد.([4])

از لبنان بزرگ تا جمهوری لبنان
جنگ جهانی اول موجب نابودی امپراتوری عثمانی و نظام خلافت اسلامی گردید که بخشی از جهان اسلام را تحت پوشش خود داشت و مسلمانان را با وضع جدیدی روبه رو ساخت.([5]) فرانسه و انگلیس در سال 1916 در قرارداد (سایکس پیکوت)،([6]) مناطق نفوذ خود را در خاورمیانه مشخص نمودند که طبق آن فرانسه سرپرستی لبنان و سوریه را به دست آورد و انگلیس سرپرستی عراق، فلسطین و ماوراء اردن را کسب کرد.([7]) در اکتبر 1918 ترکان عثمانی از سوریه و لبنان بیرون رانده شدند و در کنفرانس (سان رمو) در 1920 سرپرستی لبنان و سوریه به فرانسه واگذار گردید و به دنبال آن، کمیسر عالی فرانسه تأسیس (لبنان بزرگ) را اعلام داشت. (لبنان بزرگ) نه تنها ناحیه (جبل لبنان)، بلکه شهرهای ساحلی طرابلس، بیروت، صیدا، صور و همچنین جنوب لبنان و درّه شرقی (بقاع) را در برداشت.([8]) در سال 1923 جامعه ملل، سوریه و لبنان را رسماً تحت قیومیت فرانسه قرارداد که حکومت لبنان به وسیله یک فرماندار فرانسوی اداره می شد و در مه 1926 فرانسه، قانون اساسی لنبان را اعلام کرد و حکومت این کشور جمهوری گردید.

سرانجام، پس از حوادث گوناگون و قیام‌های متعدد مردم برای کسب استقلال کشور خود، در سال 1943 فرانسه استقلال لبنان را اعلام کرد و در انتخابات ریاست جمهوری، بشارالخوری به ریاست جمهوری رسید.

ساختار حکومت لبنان
برای بررسی ساختار مذهبی و سیاسی حکومت در لبنان، ابتدا باید ترکیب طایفه ای لبنان مورد بررسی قرار گیرد. طایفه گرایی نشانگر ساختار جامعه لبنان می باشد. ساختار سنّتی قدرت سیاسی در لبنان بر اساس توازن طایفه ای استوار می باشد که مجموعه ای از طوایف گوناگون، ساختار سیاسی لبنان را شکل داده اند. لبنان دارای تعدد مذاهب و دارای هفده فرقه دینی به رسمیت شناخته شده می باشد: یازده فرقه مسیحی (مارونی، ارتدوکس، کاتولیک، ارمنی‌های ارتدوکس، ارمنی‌های کاتولیک، پروتستان ها، سریانی‌های ارتدوکس، سریانی‌های کاتولیک، لاتین ها، کلدانی‌ها و نستوری ها)، پنج فرقه اسلامی (شیعیان، سنّیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) و یک فرقه یهودی، که جزو کم اهمیت ترین فرقه هاست.([9]) هسته اصلی بی ثباتی لبنان فرقه گرایی است که بر این کشور حاکم است. در این نظام، پست‌های دولتی در حکومت، خدمات عمومی، ارتش و قوّه قضائیه بر اساس وابستگی‌های طایفه ای و مذهبی و نه بر اساس مزیت و شایستگی لازم تقسیم شده اند. بنابراین، وفاداری‌های فرقه ای (طایفه ای) بر وفاداری‌های ملّی برتری دارند. بر اساس آخرین آمار رسمی، جمعیت در سال 1932 یعنی در زمان حاکمیت فرانسه بر این کشور، 51 درصد جمعیت کل کشور را مسیحیان تشکیل می دادند. طبق آمار مذکور، مارونی‌ها بزرگ ترین فرقه منفرد با 29% آراء و پس از آن سنّی‌ها 22% و شیعیان در حدود 20% نشان داده شده اند. طبق قانون اساسی لبنان، رئیس جمهور از میان مارونی ها، نخستوزیر از میان سنّی‌ها و رئیس مجلس از میان شیعه‌ها و تعدادی از وزرای کابینه نیز از میان سایر فرقه‌های مهم مانند ارتدوکس‌ها و کاتولیک‌های یونانی و دروزی‌ها باید برگزیده شوند.

اما همواره این سؤال مطرح گردیده که چگونه است که تاکنون بجز آمارگیری سال 1932، که طی آن مارونی‌ها اکثریت را به دست آوردند، دیگر هیچ گونه آمارگیری رسمی انجام نشده است؟ در حالی که با امکان دست یابی مسئولان لبنانی به آمار ثبت شناسنامه‌ها یا آمارهای انتخاباتی و اسناد کشور، این شک و شبهه باقی می ماند که چنین سکوتی در مشخص کردن و اعلام تغییر و دگرگونی در ترکیب جمعیت طوایف مختلف صرفاً به سود مسیحیان و به زیان مسلمانان صورت می گیرد. در حال حاضر، با توجه به سرشماری‌های غیررسمی و اسناد و مدارک موجود، این ادعا مطرح است که شیعیان دارای اکثریت می باشند.([10])

احزاب و گروه‌های اسلامی لبنان
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مسلمانان، بخصوص شیعیان، سازمان دهی عمده ای نداشتند که تبلور هویت ایدئولوژیکی و بیان کننده نظرات سیاسی آن‌ها باشد و غالباً شکل مبارزه افراد مسلمان در تجمّعات مردمی و یا در قالب عضویت در گروه‌های ملّی و مترقّی بود. از این رو، در تقسیم بندی سازمان‌ها و احزاب لبنانی توسط کارشناسان امور لبنان، جایگاهی برای گروه‌های مسلمان وجود نداشت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروه‌های مسلمان، اعم از شیعه و سنّی، با الگو گرفتن از انقلاب ایران، نقش فزاینده ای در تحوّلات سیاسی نظامی لبنان به عهده گرفتند، به گونه ای که در حال حاضر، بدون در نظر گرفتن نظرات و خواسته‌های این گروه ها، دست یابی به هرگونه توافقی در صحنه لبنان غیرممکن می باشد.

احزاب و گروه‌های اسلامی شیعه در لبنان
در میان گروه‌های اسلامی شیعه، جنبش (امل)، جنبش (امل اسلامی) و جنبش (حزب اللّه) بیشترین تأثیر را از انقلاب اسلامی ایران گرفته و انقلاب ایران را الگویی برای خود قرار داده اند:

الف. جنبش امل
گرچه جنبش (امل) در اوایل 1970م توسط امام موسی صدر برای سازمان دهی جامعه شیعه لبنان و با کمک برخی گروه‌های فلسطینی به وجود آمد، اما تا سال 1979، یعنی سال وقوع انقلاب اسلامی ایران، از فعالیت چشمگیری برخوردار نبود و در سیاست‌های لبنان جای خاصی نداشت.([11])

اولین اقدام امام موسی صدر، تأسیس (مجلس اعلای شیعیان لبنان) بود; چرا که تنوّع مذهب در لبنان موجب شده بود دولت اداره امور مذهبی را به خود افراد مذهبی واگذار نماید، اما شیعیان لبنان با آنکه از بسیاری از فرقه‌های دیگر مذاهب جمعیت بیشتری داشتند، دارای هیچ گونه تشکیلاتی نبودند. امام موسی صدر با تلاش چهار ساله خود، در سال 1969 با تصویب ریاست جمهوری لبنان و تأیید مجلس نمایندگان، در کنار دیگر مجالس لبنان، مجلس شیعیان به نام (المجلس الاسلامی و الشیعی الاعلی) را تأسیس کرد و این اولین بار در تاریخ لبنان بود که یک گروه شیعی به نوعی استقلال سیاسی خود را بازیافته بود.([12])امام موسی صدر در فوریه 1974 با انتشار اعلامیه ای، مبارزه آشکار خود را علیه حکّام سیاسی لبنان آغاز نمود و اعلام داشت حکّام کشور نسبت به حقوق محرومان بی تفاوت بوده و با شیوه‌های در پیش گرفته، امنیت و کیان لبنان را تهدید می کنند.([13]) ابتدا شیعیان لبنان از روی عواطف و احساسات پا به میدان مبارزه نهادند که این مرحله، مرحله رشد سیاسی و تحریک عواطف و احساسات شیعیان بود. امّا امام موسی صدر تأکید داشت تنها با تکیه بر احساسات و تظاهرات نمی توان راه به جایی برد. به همین دلیل، مرحله دوم مبارزه با تأسیس (حرکة المحرومین) آغاز شد. اما برای پاس داری از دستاوردها و مبارزه برای دست یابی به اهداف جنبش، تأسیس شاخه نظامی حرکت در دستور کار قرار گرفت. سازمان نظامی (امل) به مدت دو سال به طور غیرعلنی فعالیت می کرد، تا اینکه بر اثر یک انفجار در یکی از اردوگاه‌های آموزشی جنبش در بعلبک، ماهیت جنبش افشا گردید. امام موسی صدر با انتشار خبر انفجار به ناچار وجود سازمان نظامی (حرکة المحرومین) را با عنوان (افواج المقاومة اللبنانیه) اعلام نمود.([14])

هنگامی که دکتر چمران رهبری شاخه نظامی امل را به دست گرفت، با همیاری امام موسی صدر به آموزش نظامی و تربیت سیاسی جوانان شیعه پرداخت. دکتر چمران معتقد بود: در اقدامات تشکیلاتی، ابتدا باید بر اصول فکری ایدئولوژیک تکیه کرد، سپس به انضباط و امور نظامی پرداخت.([15])

پس از وقوع انقلاب اسلامی و به ویژه بعد از ناپدید شدن امام موسی صدر، جنبش شروع به گسترش کرد و هنگامی که نبیه بری به رهبری آن انتخاب شد، رشد کمّی و کیفی آن شدت یافت و از سال 1982 به بعد، این گروه به یکی از بازیگران عمده صحنه سیاست‌های لبنان تبدیل گردید. نقش نظامی (امل) در جریان حمله اسرائیل در ژوئن 1982 و درگیری مسلمانان با فالانژها در سال 1983 پس از توافق اسرائیل و لبنان به خوبی آشکار شد.

ب. جنبش امل اسلامی
نبیه بری شخصیت نسبتاً مستقلی داشت و در پی آن بود که در سطح سیاسی تصمیمات مستقلی اتخاذ نماید. به هیمن دلیل، میان او و جمهوری اسلامی ایران اختلاف نظرهایی بروز کرد. نبیه بری معتقد بود: (امل) از نظر عقیدتی، خود را پیرو و مقلّد امام خمینی(قدس سره) می داند، ولی از نظر سیاسی، می خواهد به طور مستقل و با توجه به منافع شیعیان در لبنان حرکت کند.([16]) این اختلافات، به ویژه پس از شرکت (امل) در (کمیته نجات ملّی لبنان) در ژوئن 1983، شدت گرفت.([17])شکاف میان (امل) و انقلاب اسلامی و شرکت نبیه بری در (کمیته نجات ملّی لبنان) فرصت را به گروهی از طرفداران امل به رهبری سید حسین موسوی (ابوهشام)، نایب رئیس و سخنگوی (امل)، که چندی قبل از (امل) طرد شده بود، فراهم کرد تا گروهی را تحت عنوان (امل اسلامی) به وجود آورد. (امل اسلامی) متشکل از شیعیانی بود که به شدت از انقلاب اسلامی و خط مشی آن پی روی می کردند و خود را از نظر سیاسی و مذهبی طرفدار امام خمینی(قدس سره)می دانستند. سپس ابوهشام اعلام نمود: جنبش (امل اسلامی) رقیب جنبش (امل) نمی باشد، بلکه می کوشد اصالت حقیقی (امل) را حفظ کند; زیرا جنبش (امل) مخالف ایده اطاعت از امام خمینی(قدس سره)بود.([18]) (امل اسلامی) بعدتر به جنبش (حزب اللّه) پیوست.

ج. جنبش حزب اللّه
(حزب اللّه) لبنان پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982 و در پی وخامت اوضاع، توسط برخی از شیعیان لبنان از جمله شیخ صبحی طفیلی، سید حسین موسوی و برادر او سید عباس موسوی، ابراهیم امین و حسن نصراللّه به وجود آمد. انقلاب اسلامی ایران الهام بخش مهمی در پیدایش این جنبش بود.([19])تمام این افراد در دو نکته با یکدیگر اتفاق نظر داشتند:

1. اعتقاد به ولایت فقیه و پی روی از رهبر انقلاب اسلامی ایران;

2. مقابله با اسرائیل.

اینان دریافته بودند که گروه‌های موجود در لبنان نمی توانند برای لبنان کاری انجام دهند. آنان با بهره گیری از تجارب و موفقیت‌های انقلاب اسلامی ایران، درصدد ایجاد تشکیلاتی جدید برای تحقق بخشیدن به نظریه‌های اسلامی و اهداف موردنظر خود بودند.([20]) این عوامل موجب گردید تا این نیروهای متفرّق تحت سرپرستی و نظارت ایران، در یک تشکیلات واحد و جدید ادغام شوند. دولت ایران از طریق سفیر خود در دمشق (علی اکبر محتشمی) و سپاه پاسداران (مستقر در بعلبک) زمینه را برای گردهمایی و مذاکره کادرهای این مجموعه‌های اسلام گرا فراهم نمود. پس از مذاکرات اولیه، یک کمیته نُه نفره مأموریت یافت تا برای جریان‌های اسلامی متفرّق، یک تشکیلات سیاسی جدید بر اساس پای بندی به ولایت فقیه و نبرد با اسرائیل پی ریزی کند. مجموعه این گروه‌ها که به عنوان (شورای لبنان) شناخته می شد، در مه 1984 به نام (حزب اللّه انقلاب اسلامی لبنان) تغییر نام داد.([21])

(حزب اللّه) در واقع، بازوی سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در لبنان به شمار می آید. این مطلب از نامه سرگشاده (حزب اللّه) معروف به (مانفیست حزب اللّه) که در سال 1985 به طور رسمی انتشار یافت و همچنین اذعان داشتن رهبران این جنبش بر این مسئله، به دست می آید. در نامه سرگشاده (حزب اللّه) آمده است: (... تعهد خود را نسبت به دستورات رهبری یگانه، حکیمانه و عادلانه ولی فقیه جامع الشرائط، که در حال حاضر در شخص امام آیة اللّه العظمی روح اللّه موسوی خمینی (دام ظله) تجسّم یافته است، اعلام می داریم. وی برانگیزاننده انقلاب مسلمانان و نهضت با عظمت آنان می باشد.)([22])

سیدحسن نصراللّه در خصوص پی روی (حزب اللّه) از رهبری امام خمینی(قدس سره)می گوید: از نظر ما، امام خمینی، مرجع دینی، امام و رهبر به تمام معنای کلمه می باشد; همان گونه که هر رهبر بزرگ دینی در هر کیشی در جهان این گونه است. اما امام برای ما بیش از این است، ایشان نماد انقلاب علیه طاغوت ها، مستکبران و نظام‌های استبدادی می باشد. این رابطه روحی و معنوی بین ما و امام، حتی پیش از تجاوز نظامی اسرائیل در سال 1982 نیز وجود داشت.([23])

سید ابراهیم الامین در خصوص رابطه ایران و شیعیان لبنان می گوید: ما نمی گوییم که بخشی از ایران هستیم، ما ایران در لبنان و لبنان در ایران هستیم.([24])

احزاب و گروه‌های اسلامی سنّی در لبنان
مهم ترین گروه سنّی طرفدار انقلاب اسلامی ایران در لبنان و در واقع، در کل جهان عرب، جنبش (توحید اسلامی) (حرکة التوحید الاسلامی) است. این گروه در سال 1982 تحت رهبری شیخ سعید شعبان در طرابلس لبنان از ائتلاف برخی گروه‌های کوچک تر سنّی به وجود آمد. شیخ سعید شعبان رهبر این گروه، از اعضای سابق (اخوان المسلمین) سوریه بود که در اوایل دهه 1970 به لبنان رفت و رهبر مسلمانان سنّی شهر طرابلس شد. شعبان بعدها طی مصاحبه ای گفت: جنبش (توحید) را در 1982 در طرابلس تشکیل داده و در این رابطه، از انقلاب اسلامی ایران و پیروزی مسلمانان آن منطقه الهام گرفته است.([25]) جنبش (توحید اسلامی) ابتدا رابطه چندانی با ایران نداشت، اما هنگامی که جمهوری اسلامی در جریان محاصره شهر طرابلس از سوی ارتش سوریه و طرفداران حزب (بعث) در 1984، به حمایت از این جنبش برخاست و سیاست سوریه را به باد انتقاد گرفت و توانست سوریه را به دست کشیدن از محاصره متقاعد سازد، رابطه میان جنبش (توحید اسلامی) و انقلاب اسلامی حسنه شد. شیخ سعید شعبان از آن به بعد، بارها به ایران سفر کرد و حمایت خود را از جمهوری اسلامی در جریان جنگ ایران و عراق، کشتار حجّاج ایران توسط عربستان و صدور حکم اعدام سلمان رشدی اعلام کرده است. اما برخی از گروه‌های سنّی مانند (الجماعة الاسلامیه) (تحت رهبری علی عمّار و فتحی یکن) و (الجبهة الاسلامیه) (به رهبری محرم عارفی) و (تجمّع علماء المسلمین) (به رهبری شیخ ماهر حمود)، رابطه چندانی با انقلاب اسلامی ایران ندارند و از آن تأثیر نمی پذیرند.([26])

بازتاب منطقه ای انقلاب اسلامی
وقوع انقلاب اسلامی ایران همان گونه که موجب تحوّل و دگرگونی در داخل لبنان گردید، از جهت منطقه ای هم آثاری به دنبال داشت: با به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، از نفوذ کشورهایی همچون سوریه، مصر و اسرائیل که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران در لبنان یکه تازی می کردند، به شکل چشمگیری کاسته شد و در مقابل، نفوذ جمهوری اسلامی ایران در لبنان بیشتر گردید.

الف) سوریه
در ابتدا، از لحاظ تاریخی باید به این نکته اشاره کرد که (سوریه بزرگ)، که شامل فلسطین، لبنان، اردن و سوریه کنونی می باشد، پس از جنگ جهانی اول، توسط قدرت‌های بزرگ به چند کشور تقسیم گردید و بسیاری از سوری‌ها موجودیت مستقل لبنان را از زمان استقلال آن در 1943 به بعد قبول ندارند و لبنان را جزئی از یک طرح امپریالیستی می دانند که با توطئه، از خاک سوریه جدا گردیده است. از این رو، دولت سوریه همواره امتیازات خاصی برای خود در لبنان قایل بوده است و رهبران سوریه برای توجیه سیاسی این موضوع، به وجود ارتباط میان امنیت سوریه و لبنان اشاره می نمایند و ابراز می دارند: لبنان لنگرگاه امنیتی سوریه می باشد و امنیت سوریه پیوسته از این مکان آسیب پذیر می باشد.([27])

از سوی دیگر، بافت طایفه ای و عدم انسجام سیاسی در لبنان موجب شده است گروه‌ها و احزاب داخلی لبنان برای استمرار و گسترش فعالیت خود، به حمایت یک کشور خارجی متّکی باشند که در این میان، جامعه شیعیان لبنان از این امر مستثنا نبوده است. به همین دلیل، در سال 1973 ائتلاف سیاسی بین حافظ اسد و امام موسی صدر آغاز شد. امام موسی صدر با صدور فتوایی اعلام کرد که اقلّیت علوی‌های سوریه، مسلمان شیعه هستند. او مشروعیت دینی را نیز به حافظ اسد اعطا نمود. حافظ اسد ابتدا کمک‌های مالی و سیاسی و سپس پشتیبانی نظامی و تسلیحاتی را در اختیار شیعیان قرار داد. هنگام مداخله سوریه در لبنان در نیمه سال 1976، ارتش سوریه با مخالفت شدید (سازمان آزادی بخش فلسطین) (ساف) و نیز گروه‌های چپگرای رادیکال لبنان مواجه گردید، امّا امام موسی صدر همانند گروه‌های مارونی، ورود ارتش سوریه به لبنان را مورد تأیید قرار داد و این امر بیشتر به خاطر حمایت از نظام سیاسی لبنان بود که در نیمه دوم سال 1976 به شدت از سوی گروه‌های چپگرا مورد تهدید قرار گرفته بود.([28])

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یکی از نگرانی‌های عمده برای سیاست خارجی سوریه در لبنان، نفوذ ایران در بین مسلمانان، به ویژه شیعیان، بود. سوریه رشد حرکت‌های اسلامی در لبنان را به معنای حذف تدریجی خود می دانست; زیرا عملکردهای قهرآمیز (حزب اللّه) را در مقابله با استراتژی سوریه در دهه 80 به خوبی در لبنان مشاهده می کرد; مثلا (حزب اللّه) به مخالفت شدید با موارد ذیل برخاست:

اجلاس (بکفیا) در بهار سال 1363، که تحت نظارت سوریه بین رهبران جنگ داخلی لبنان برگزار شده بود.

توافقنامه سه جانبه دمشق، که در شهریور سال 1364 بین (نبیه بری، ولید جنبلاط و ایلی حبیقه) و تحت نظارت سوریه در دمشق امضا شد.

یکی از دلایل عمده مخالفت (حزب اللّه) با این موارد آن است که چون هنگامی که دولت امین جمیل قرارداد 17 می 1983 با اسرائیل را الغا نمود، خط مشی سوریه در لبنان بر امضای توافق نامه ای میان جناح‌های مختلف درگیر در لبنان و جذب هرچه بیشتر دولت امین جمیل به سمت سوریه متمرکز شد. (حزب اللّه) هم که در دهه هشتاد میلادی به عنوان یک نیروی انقلابی و نظامی پرتوان پا به صحنه سیاست گذاشته بود، این گونه راه حل‌ها را به عنوان سازش و انحراف از خط مشی ایدئولوژیک خود تلقّی می کرد. از این رو، با تمامی توان خود، سعی در خنثاسازی تلاش‌های سوریه در این خصوص داشت.

از سوی دیگر، سوریه در سال 1985 و پس از عقب نشینی اسرائیل به کمربند امنیتی، رشد و فعالیت حرکت‌های اسلامگرا در لبنان را به ضرر خود تلقّی می کرد; زیرا این حرکت‌ها می توانستند آینده لبنان را در مسیری مخالف سیاست‌های سوریه هدایت کنند. سوریه به دنبال طرحی بود که با ایجاد یک حکومت آشتی ملّی و برقراری توازن قوا، هیچ یک از گروه‌های مسلمان و مسیحی نتوانند قدرت برتر را در دست بگیرند و کاملا مشخص بود که (حزب اللّه) به عنوان یک گروه رادیکال و انقلابی اسلامگرا نمی توانست تن به استراتژی مزبور بدهد. به همین دلیل، در موارد متعددی درگیری و برخورد میان نیروهای (حزب اللّه) و ارتش سوریه به وجود آمد. از مهم ترین این برخوردها، می توان به حادثه پادگان (فتح اللّه) در اسفندماه 1365 که منجر به کشته شدن 21 نفر از اعضای (حزب اللّه) گردید و نیز مخالفت (حزب اللّه) با سرکوب فلسطینیان در جریان جنگ اردوگاه‌ها و کمک به آنان، مخالفت با سرکوب حزب (توحید اسلامی) شیخ سعید شعبان به وسیله ارتش سوریه([29]) اشاره نمود.([30])

ب) مصر
کشور مصر از اعضای بنیانگذار (جنبش غیرمتعهدها) می باشد که در دوره جمال عبدالناصر وجهه و نفوذ بسیاری در این جنبش و کشورهای عربی و مسلمان، بخصوص در میان مردم مسلمان و مبارز لبنان، داشت. اما انعقاد صلح (کمپ دیوید) و معاهده مصر با اسرائیل و آمریکا، موقعیت این کشور را به خطر انداخت، به گونه ای که عضویت مصر در (سازمان کنفرانس اسلامی)، پس از امضای پیمان صلح مصر با اسرائیل در سال 1979 به حالت تعلیق درآمد. به همین دلیل، مصر دیگر موقعیت کلیدی خود را در جنبش غیرمتعهدها از دست داده بود و از همه مهم تر، چنان بحران مشروعیتی را برای رژیم این کشور رقم زد که به انزوای گسترده مصر در میان کشورهای عرب و مسلمان منجر شد.([31])

اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مردم لبنان انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن را برای خود الگو قرار دادند; چرا که همه امیدی که به مصر داشتند برای مبارزه با اسرائیل با انعقاد صلح (کمپ دیوید) به یأس مبدّل شد و تنها کشور مسلمانی که می توانستند برای مبارزه با اسرائیل به آن امید داشته باشند ایران بود.

ج) رژیم اشغالگر قدس (اسرائیل)
کشور لبنان در یک موقعیت استراتژیکی حسّاس قرار گرفته که از رهگذر این موقعیت مهم، هم فواید و امتیازاتی نصیب آن شده و هم دچار آسیب هایی گردیده است. کشور لبنان از یک سو، در موقعیتی قرار گرفته است که می تواند ارتباطات بین سه قاره اروپا، آفریقا و آسیا را پوشش دهد. اما از سوی دیگر، همسایگی آن با رژیم اشغالگر قدس در آسیب پذیری آن در برابر تجاوزات مکرّر آن رژیم، از لبنان منطقه ای ناامن و بی ثبات ساخته است. اولین جنگ با اشغال جنوب لبنان تا رودخانه (لیطانی) در مارس 1978 خاتمه یافت و دومین جنگ در شکل اشغال بیش از نیمی از خاک لبنان از جمله بیروت پایتخت این کشور در تابستان 1982 به وقوع پیوست.([32])

هدف اعلام شده اسرائیل از تهاجم سال 1982، اخراج رزمندگان فلسطینی از لبنان بود، اما هدف اصلی آن در این تجاوز نظامی، روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان و کاستن از قدرت نظامی و سیاسی سوریه در صحنه لبنان بود.([33])

پاتریک سیل در کتاب خود، که درباره حافظ اسد نوشته، چنین آورده است: شارون (وزیر دفاع وقت اسرائیل و طرّاح حمله نظامی به لبنان) به دنبال این بود که بشیر جمیل را رئیس جمهور لبنان کند; زیرا این فئودال مارونی آمادگی امضای پیمان صلح با اسرائیل را داشت.([34])

پس از حمله نظامی اسرائیل به لبنان (1982)، الیاس سرکیس، رئیس جمهور لبنان، هیأتی مرکّب از پنج نفر (شفیق الوزان نخستوزیر، فؤاد پطرس وزیر امورخارجه، ولید جنبلاط رهبر حزب سوسیالیست ترقّی خواه، بشیر جمیل رهبر شبه نظامیان مسیحی و نبیه بری رهبر جنبش (امل)) را تحت عنوان (هیأت نجات ملّی) تشکیل داد تا به مذاکره با فیلیپ حبیب (نماینده ریگان در امور لبنان) بپردازند. نتیجه آن، موافقت با طرح فیلیپ بود که مقرّر شد آتش بس برقرار شود و رزمندگان فلسطینی در سیزده مرحله از 21 اوت تا 3 سپتامبر 1982 از لبنان خارج شوند. مشارکت نبیه بری در این هیأت و توافق وی موجب نارضایتی برخی از شیعیان و کادر (امل) گردید([35]) و همان گونه که گذشت به دنبال آن، (حزب اللّه) لبنان به وجود آمد که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته بود و برای نابودی اسرائیل وارد عمل شد.

لازم به ذکر است که در خرداد 1361، تهران میزبان (کنفرانس نهضت‌های آزادی بخش) بود. از لبنان شخصیت‌های روحانی از جمله علامه سید محمّدحسین فضل اللّه، شیخ راغب حرب و شیخ صبحی طفیلی در این کنفرانس شرکت کردند.([36]) در این هنگام، تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان آغاز شد و دستور کار کنفرانس را تحت الشعاع خود قرار داد. شرکت کنندگان لبنانی خواستار کمک فوری ایران به مردم لبنان گردیدند. حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی (رئیس وقت مجلس شورای اسلامی) در یکی از جلسات کنفرانس اعلام نمود که یک هیأت بلندپایه نظامی از ایران به سوریه اعزام شده تا نحوه کمک ایران و مقابله با تهاجم بررسی گردد. هیأت نظامی ایران به ریاست سرهنگ سلیمی (وزیر دفاع)، محسن رضایی (فرمانده سپاه پاسداران) و سرهنگ صیاد شیرازی (فرمانده نیروی زمینی ارتش) در سوریه با حافظ اسد دیدار کردند. نتیجه این دیدار امضای توافقنامه میان ایران و سوریه برای اعزام نیروهای ایرانی به لبنان و مقابله با هجوم اسرائیل بود. اولین گروه از نیروهای سپاه پاسداران متشکّل از تیپ (محمّد رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)) به فرمان دهی حاج احمد متوسّلیان در روز 21/3/1361 وارد دمشق گردید تا از آنجا به لبنان اعزام شوند، اما دولت سوریه به بهانه‌های مختلف جلوی این امر را گرفت. از این رو، مأموریت نیروهای اعزامی تغییر کرد و نیروهای سپاه در شهرهای بعلبک، هرمل و بسیاری از شهرک‌ها مشغول آموزش‌های نظامی و عقیدتی شدند. اولین دوره آموزشی 180 تن را شامل می شد که بسیاری از کادرها و روحانیان کنونی حزب اللّه و در رأس همه آنان، شهید سید عباس موسوی را که بعدها دبیر کل (حزب اللّه) گردید دربرمی گرفت.([37]) پس از راه اندازی دوره‌های آموزش نظامی، به تدریج هسته‌های مقاومت تشکیل شدند و با اعلام موجودیت (مقاومت اسلامی)، (حزب اللّه) بدون واهمه حجم عملیات نظامی خود را علیه ارتش اسرائیل گسترش داد و سرانجام، فشارهای نظامی (مقاومت اسلامی) بر ارتش اسرائیل کارساز شد. کابینه ائتلافی اسرائیل در 14 ژانویه 1985 تصمیم به عقب نشینی گرفت و این عقب نشینی به سرعت آغاز گردید و یک ماه بعد، اسرائیل شهر صیدا و اطراف آن را تخلیه نمود و طی چند مرحله، از بخش‌های وسیعی از جنوب لبنان خارج شد و سرانجام، در 14 ژوئن 1985 (25/3/1364) نیروهای خود را در یک منطقه همجوار مرزهای خود در جنوب لبنان مستقر کرد و نام این منطقه را (کمربند امنیتی) نهاد.([38])

رابین رایت در خصوص این عقب نشینی می گوید: در طول تاریخ کشور یهودی اسرائیل این اولین بار بود که یک دولت یهودی تحت فشار یک کشور عربی و دشمن، تن به عقب نشینی داده بود. حتی بعضی از مفسّران این گونه اظهارنظر کردند که اسرائیل به عنوان چهارمین قدرت نظامی جهان، اولین شکست خود را تجربه کرده و جنوب اسرائیل به صورت یک ویتنام درآمده است. اسرائیل از لبنان عقب رانده شده بود، آن هم به وسیله شجاع ترین و سرسخت ترین دشمنی که تا آن روز با آن برخورد کرده بود.([39])

مبارزات حزب اللّه علیه اسرائیلِ متجاوز تا آنجا ادامه یافت که سرانجام، پس از اولین تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان در سال 1978 و اشغال مناطقی در نوار مرزی، شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 425، خواهان خروج (بی قید و شرط) ارتش اسرائیل از لبنان گردید. دولت‌های اسرائیل تا مدت 20 سال این قطعنامه را به رسمیت نمی شناختند. اما پس از آنکه ارتش اسرائیل در دهه 90 زیر ضربات سنگین (مقاومت اسلامی) متحمّل تلفات سنگینی گردید، به ناچار دولت وقت اسرائیل به ریاست نتنیاهو در تابستان 1988 (1377) اعلام نمود که قطعنامه 425 را به رسمیت شناخته است و سرانجام، اسرائیل طی نامه ای رسمی به کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل، اعلام نمود که ارتش اسرائیل در 7 ژوئیه 2000 (17/4/1379) به صورت یک جانبه اقدام به ترک خاک لبنان خواهد نمود.

بدین سان، تصمیم دولت اسرائیل در خصوص عقب نشینی، به یک تعهد بین المللی تبدیل گردید. این عقب نشینی سرانجام تحقق پیدا کرد، اما نه در موعد مقرّر، بلکه 45 روز پیش از آن به یکباره و به صورت کاملا ناگهانی در بامداد روز چهارشنبه 4 خرداد 1379، ارتش اسرائیل به صورت شبانه اقدام به تخلیه کلیه مواضع خود در جنوب لبنان نمود و خاک لبنان را ترک کرد و دولت لبنان روز پنجشنبه 5 خرداد 1379 را به عنوان (روز مقاومت و آزادسازی) تعطیل رسمی اعلام و آن را تحت عنوان (عید ملّی) برای همیشه در تاریخ لبنان ثبت نمود.([40])

بازتاب بین المللی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جوامع اسلامی، که طعم حقارت و سلطه استعمار و استکبار را چشیده بودند، به این آگاهی و حقیقت مهم رهنمون شدند که آن‌ها نیز می توانند در مقابل قدرت‌های بزرگ به مقابله برخیزند. ثمره این آگاهی، این است که امروزه روحیه ضداستکباری، به ویژه ضدآمریکایی، در جهان اسلام عمومیت و گسترش پیدا کرده است. کشور کوچک لبنان نیز، که سالیان متمادی تحت سلطه قدرت‌های بزرگ بود، توانست با خارج کردن اسرائیل و نیروهای چند ملّیتی، شکست سنگین و مفتضحانه ای بر کشورهای غربی وارد کند.

مداخله کشورهای غربی در لبنان
همان گونه که گذشت، پس از حمله نظامی اسرائیل به لبنان (1982)، الیاس سرکیس رئیس جمهور لبنان هیأتی مرکّب از پنج نفر تحت عنوان (کمیته نجات ملّی) تشکیل داد تا به مذاکره با فیلیپ (نماینده ریگان در امور لبنان) بپردازند. نتیجه مذاکره این شد که رزمندگان فلسطینی تا سوم سپتامبر 1982 از لبنان خارج شوند و بین کشورهای عربی تقسیم گردند. به همین دلیل، در روز 21 اوت 1982 اولین گروه از نیروهای چند ملّیتی متشکّل از آمریکایی ها، فرانسوی ها، ایتالیایی‌ها و انگلیسی‌ها وارد بیروت گردید تا بر خروج نیروهای فلسطین نظارت کند. پس از خروج کامل فلسطینی ها، نیروی‌های چند ملّیتی نیز از لبنان خارج شدند.([41]) همزمان با آغاز خروج فلسطینی‌ها از لبنان و استقرار نیروهای چندملّیتی، فیلیپ حبیب موفق شد زمینه را برای انتخاب بشیر جمیل، رهبر نیروهای شبه نظامی مسیحی، به عنوان رئیس جمهور فراهم نماید. اما بشیر جمیل سه هفته پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری لبنان، در اثر انفجار یک بمب قوی در دفتر حزب فالانژها کشته شد. دو روز بعد، شبه نظامیان مسیحی با حمله به اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در (صبرا) و (شتیلا) دست به کشتار وحشیانه زدند و سه هزار فلسطینی، اعم از پیرمرد و پیرزن و زنان و کودکان را، که در اثر خروج رزمندگان فلسطینی بدون حامی باقی مانده بودند، قتل عام کردند.

یک هفته پس از کشته شدن بشیر جمیل، برادر وی امین جمیل رئیس جمهور شد. سه روز پس از آن نیروی‌های چندملّیتی به بهانه بازگرداندن نظم و امنیت، به بیروت بازگشتند.([42]) مأموریت اصلی این نیروها، حمایت از امین جمیل و ایجاد زمینه امنیتی مناسب برای امضای قرارداد صلح بین لبنان و اسرائیل بود. نیروهای ایتالیایی و انگلیسی سعی کردند بی طرفی خود را در قبال طوایف مذهبی لبنان نشان دهند، اما نیروهای آمریکایی و فرانسوی به صورت کاملا آشکار و علنی، به نفع مسیحیان مارونی و علیه مسلمانان وارد عمل شدند، به گونه ای که توپخانه عظیم رزم ناو (نیوجرسی) آمریکا و هواپیماهای فرانسوی به بمباران مناطق شیعه نشین جنوب بیروت و (بقاع) پرداختند.([43])

رابین رایت، خبرنگار معروف آمریکایی، در این خصوص می نویسد: (استفاده از توپخانه رزمناو نیوجرسی در لبنان، به عنوان یک اقدام مبارزه طلبانه و عامل تحریک و بهانه تراشی تلقّی می شد. این مطلب، عقیده آمریکاییان مقیم بیروت نیز بود، به طوری که دو استاد دانشگاه آمریکایی بیروت، نامه تندی خطاب به ریگان برای روزنامه نیویورک تایمز فرستادند. در این نامه آمده بود: آقای ریگان! آقای شولتس! بگذارید حقایق را صریح و روشن به شما بگوییم. قربانیان اخیر آمریکایی در بیروت، خونشان مستقیماً به خاطر شلیک‌های توپخانه رزمناو نیوجرسی بر روی شهر بیروت به زمین ریخته شد. تروریسم از خلأ و از هیچ به وجود نمی آید و بدون منطق مخصوص خودش، موجودیت پیدا نمی کند. این منطق می تواند اجباراً دارای عواقبی باشد; آن گونه که انسان حاضر شود تا در مقابل دهانه توپ بایستد. لطفاً نیوجرسی را به آمریکا برگردانید، یا لااقل دستور دهید دیگر این کشتی شلیک نکند. ما حمایت این کشتی را از آمریکاییان نمی خواهیم. کارهای این کشتی شرافتمندانه نیست و برای ما مایه ننگ است.)([44])

آگوستین ریچارد نورتون، تحلیلگر آمریکایی، که مدت‌ها در نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان خدمت کرده بود و اکنون یکی از معدود متخصصان دانشگاهی در آمریکا در خصوص (حزب اللّه) لبنان می باشد، چنین می گوید: (باید پذیرفت که کماندوهای عملیات انتحاری ]شهادت طلبانه[، فقط قسمت پیدای یک نیروی عظیم است. در مورد تروریسم ضدآمریکایی، مسئله به اینجا مربوط می شود که ایالات متحده آمریکا در بیشتر مواقع، به عنوان دشمن اعراب شناخته شده است. احساسات خصمانه ضدآمریکایی، روز به روز بیشتر و خطرناک تر می شود... ما نباید مبنای کار تروریست‌ها را غلط بدانیم و آن را منفی ارزیابی کنیم... متعصبّین اسلامی عملیات نظامی خود را به عنوان عکس العمل در مقابل دشمنی تلقّی می کنند که به عقیده آن ها، همه چیز را او شروع کرده است. بنیادگرایی آنان از عشق آن‌ها به خشونت سرچشمه نمی گیرد، انقلاب آن‌ها علیه تسلّط و تفوق خارجی است.)([45])

مبارزه مردم لبنان علیه غرب
دخالت دولت آمریکا و قدرت‌های غربی در حمایت از تجاوز نظامی اسرائیل به لبنان و حمایت آن‌ها از دولت امین جمیل از طریق اعزام نیروهای چندملّیتی، نقش آمریکا در امضای توافقنامه 17 مه 1983([46]) و همچنین دیدگاه‌های عقیدتی و ایدئولوژیک (حزب اللّه) به تدریج، زمینه را برای مقابله و درگیری میان رزمندگان (حزب اللّه) و غرب فراهم آورد.

سرانجام، این درگیری در 18 آوریل 1983 (28/1/1362) به وقوع پیوست. در این روز، یک انفجار مهیب، سفارت آمریکا در بیروت را به لرزه درآورد و ضمن منهدم شدن بخش عمده ای از ساختمان سفارت، رابرت آمیس، رئیس سابق نمایندگی سازمان سیا در لبنان، و هشت تن از مأموران مخفی وی کشته شدند و سرفرمان دهی جاسوسی سیا در لبنان از بین رفت.([47]) این انفجار آغاز جنگ طولانی (حزب اللّه) علیه حضور سیاسی، نظامی و فرهنگی غرب در لبنان بود. سپس مرکز تفنگداران آمریکایی در کنار فرودگاه بین المللی بیروت و مقر چتربازان فرانسوی طی دو عملیات شهادت طلبانه و به وسیله دو کامیون حاوی بمب منفجر شدند. 241 تفنگدار آمریکایی و چترباز فرانسوی کشته شدند و ده‌ها تن دیگر مجروح گردیدند. (این بزرگ ترین فاجعه برای ارتش آمریکا پس از جنگ ویتنام بود.)([48]) عملیات‌های دیگری نیز به وقوع پیوستند که طی آن‌ها تعداد زیادی کشته و مجروح گردیدند. کمال صلیبی، تاریخ شناس برجسته لبنان در این خصوص می گوید: (آمریکا اکنون خود را با یک انقلاب واقعی رودر رو می بیند... این افراد به این راضی اند که گم نام باشند و رضایت درونی آن‌ها در این است که ببینند چگونه ریگان شکست می خورد و تسلیم می شود.)([49])

موضع رسمی (حزب اللّه) در خصوص حضور نیروهای غربی در لبنان این گونه اعلام شد: (نه، به نفوذ استعمار در کشورمان، به هر صورتی و تحت هر شعاری.)([50])

شیخ محمّد بزیک، یکی از روحانیان بلندپایه (حزب اللّه) و عضو شورای رهبری حزب نیز در یک سخنرانی در شهر بعلبک چنین گفت: (حزب اللّه به دنبال متزلزل کردن سلطه آمریکا و عظمت فرانسه است.)([51])

حسن فضل اللّه، نویسنده هوادار حزب اللّه، نیز معتقد است: (مداخله نیروهای غربی به طرف داری از مسیحیان مارونی علیه مسلمانان چنان نفرتی از غرب ایجاد کرد که این نفرت منجر به اتخاذ تاکتیک جدیدی در مبارزه شد که گروگان گیری نام دارد.)([52])

از واقعیت‌های مزبور، کاملا مشخص می شود که مداخله نیروهای چندملّیتی غرب به نفع شبه نظامیان مسیحی و همچنین ایجاد چتر امنیتی برای امضای قرارداد صلح بین لبنان و اسرائیل، عامل مهمی در گرایش حزب اللّه به کاربرد روش هایی همچون (عملیات شهادت طلبانه) و (گروگان گیری) بوده است.

خروج نیروهای چندملّیتی از لبنان
سرانجام، دولت‌های غربی شرکت کننده در نیروهای چندملّیتی در لبنان تصمیم گرفتند تا نیروهای خود را از لبنان خارج سازند. حملات شهادت طلبانه (حزب اللّه)، که موجب وارد آمدن تلفات سنگین به نظامیان آمریکایی و فرانسوی گردید و امین جمیل نیز ضمن لغو قرارداد صلح 17 می سال 1983، از اسرائیل دوری گزید، موجب شدند تا سه کشور آمریکا، انگلیس و ایتالیا نیروهای خود را در فوریه 1984 (بهمن 1362) از لبنان خارج کنند. فرانسه نیز در مارس 1984 (اسفند 1362) مجبور به همین کار گردید. بدین گونه، نیروهای چندملّیتی از هم پاشیدند.([53])

خروج نیروهای چندملّیتی از لبنان، پیروزی قاطعی برای (حزب اللّه) به شمار می آمد و شکست سنگین و مفتضحانه ای برای کشورهای غربی بود.

کاسپار واینبرگر، وزیردفاع وقت آمریکا، در کتاب خود با نام مبارزه برای صلح یا هفت سال بحرانی می نویسد: (همواره باور داشتم که مشارکت آمریکا در نیروهای چندملّیتی در لبنان بی فایده است، ولی تصمیم گیران سیاسی کاخ سفید نگرانی پرزیدنت ریگان را به بازی گرفته و اصرار داشتند که حضور نظامی ما در لبنان اهداف آمریکا در این کشور را تضمین می کند. ولی با بر جای گذاشتن چند صد کشته، از لبنان عقب نشینی کردیم. بدین ترتیب، یکی از بدترین و رنج آورترین دوران پنتاگون را در لبنان طی کردیم.)([54])

نتیجه‌گیری
امروزه نه تنها علاقه مندان و شیفتگان انقلاب اسلامی، بلکه حتی دشمنان و مخالفان آن معترف هستند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نقطه عطفی نه تنها در تاریخ تحولّات سیاسی اجتماعی ایران، بلکه جهان اسلام و حتی جهان بشریت بوده است. البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان نبوده; به دلیل آنکه این انقلاب بر پایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) به پیروزی رسیده، بر شیعیان جهان تأثیر بیشتری داشته است.

از این رو، به جرئت می توان گفت: تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی ایران در میان شیعیان لبنان بیش از دیگر جوامع بوده است. گروه‌های اسلامی شیعه مانند (حزب اللّه)، جنبش (امل) و جنبش (امل اسلامی) و در میان گروه‌های اسلامی سنّی، جنبش (توحید اسلامی) تحت تأثیر مستقیم انقلاب اسلامی ایران رشد کرده اند. خارج کردن اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال و خارج کردن چهار قدرت بزرگ غربی (آمریکا، انگلیس، فرانسه و ایتالیا)، بدون دادن کوچک ترین امتیازی به آن‌ها از دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران می باشد; چرا که با بیدار کردن مردم مسلمان لبنان و انسجام دادن به آن‌ها در قالب (حزب اللّه) این امر مهم متحقق گشته است.

پی‌نوشت‌ها
[1]. David Menashri, The Iranian Revolution and the Muslim World, (Westview press, 1990), p.1.

[2]. Roger. M. Savory, The Export of Ithna Ashari Shiism: Historical and Ideological Background, p.13.

[3] محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، تهران، قلم، 1372، ص 748.

[4] مصطفی معینی آرانی، ساختار اجتماعی لبنان و آثار آن، تهران، وزارت امور خارجه، 1372، ص 83.

[5] سید جلال الدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، تهران، پایدار، 1375، ج 2، ص 318.

[6]. Sykes- Pickots.

[7] جرارد شالیند، نهضت های مقاومت فلسطین، ترجمه مهدی خسروی، تهران، سپهر، 1352، ص 26و 27 / ژاک تانته، تاریخ لبنان، ترجمه اسداللّه علوی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1379، ص 350.

[8] د.ر. فوبلیکوف و دیگران، تاریخ معاصر کشورهای عربی، ترجمه محمدحسین روحانی، تهران، توس، 1367، ص 3و4 / مصطفی معینی آرانی، پیشین، ص 147.

[9] ه. علیزاده، فرهنگ سیاسی لبنان، ترجمه محمّدرضا گلسرخی و محمّدرضا معمّایی، تهران، سفیر، 1368، ص 13.

[10] احمد نادری سمیرمی، لبنان، تهران، وزارت امورخارجه، 1376، ص8و13/ مصطفی معینی آرانی، پیشین، ص 104و 105.

[11] عبدالوهّاب فراتی، انقلاب اسلامی و بازتاب آن، تهران، زلال کوثر، 1381، ص 46.

[12] علی حجتی کرمانی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، تهران، قلم، 1364، ص 25.

[13] میرابوالفتح دعوتی، مسلمین شیعه در لبنان: فعالیت ها و مقالاتی از امام موسی صدر، تهران، امیرکبیر، 1351، ص 9.

[14]. WWW.Chamran.org /texts/tashkiharekat amals.

[15]. http: tebyan.org/maaref eslami /82 /30 /html/ shahadat.chamran.htm

[16] عبدالوهّاب فراتی، پیشین، ص 46.

[17] حسن فضل اللّه،الخیارالآخر،بیروت،دارالهادی،1994،ص31.

[18] مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اندیشه سازان نور، 1379، ص 5758.

[19] جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران، تهران، اطلاعات، 1379، ص 116 / آگوستوس ریچارد نورتون، (روندهای آتی پیرامون مسئله صلح در خاورمیانه)، ترجمه سعیده لطفیان، فصلنامه خاورمیانه، ش 1، سال ششم (1378)، ص 238.

[20]. Hala Jaber, Hezbollah : Born With a Vengeance (New York:Columbia University prees, 1997), p.99.

[21] احمد الموسوی، (حزب اللّه از لباس ایرانی تا لباس عربی)، ترجمه م. باهر، ترجمان سیاسی، ش 20، 21،22، 26 و 29 / مسعود اسداللهی، پیشین، ص 67و 68 / حسن فضل اللّه، حرب الارادات، بیروت، دارالهادی، 1998، ص 90.

[22] مسعود اسداللهی، پیشین، ص 192193.

23و24 مسعود اسداللهی، جنبش حزب اللّه لبنان; گذشته و حال، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382، ص 175 / ص 172.

[25] ر.ک.به: کیهان، 4 دی 1362، (مصاحبه با شیخ سعید شعبان) / عبدالوهاب فراتی، پیشین، ص 48.

[26] عبدالوهّاب فراتی، پیشین، ص 4849.

[27] زامل سعیدی، جبهه نجات ملی فلسطین، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1370، ص 78.

[28]. WWW. Siahsepid.com/Week/archives/ 00029.php.

[29] با انقلاب اسلامی ایران، حرکت اسلام گرایی سنّی نیز در لبنان رشد پیدا کرد. این حرکت در شهر طرابلس در شمال لبنان به اوج رسید. حزب (توحید اسلامی) به رهبری شیخ سعید شعبان همان رسالت اسلامی را تبلیغ می کرد که (حزب اللّه) منادی آن بود. نزدیک شدن شیخ سعید شعبان و (حزب اللّه) به یکدیگر زنگ خطر جدّی برای سوریه بود; چون نشان می داد رادیکال های سنّی و شیعه را می توان تحت چتر انقلاب اسلامی با یکدیگر متحد ساخت. از سوی دیگر، شیخ سعید شعبان ارتباط نزدیکی با ایران داشت.

[30] مسعود اسداللهی، جنبش حزب اللّه لبنان، ص 114115.

[31] مختار حسینی و دیگران، برآورد استراتژیک مصر، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، ج 1، 1381، ص 281 / جمیله کدیور، مصر از زاویه ای دیگر، تهران، اطلاعات، 1373، ص 1930.

[32] محمود حیدر و سید حسین موسوی، بررسی تجاوزات اسرائیل به لبنان، تهران، مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1381، ص 2324.

[33]. Hussein J. & Agha Ahmad S.Khalidi,Syria and Iran: Rivalary and Cooperation (London: Pinter Pubishers, 1995), p.34.

[34]. Patrick Seale, Asad (Berkeley, C.A.: University of California press, 1988), p.374.

[35] مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، ص 5359.

[36]. Hala Jaber, op.cit, p.47.

[37] مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی، ص 6065.

[38]. Eyal Zisser, Hizbollah on the Crossroad, Middel East Review of International Affaires (MERIA, 1997. Sep.30), p. 34.

نکته جالب این بود که تکمیل عقب نشینی اسرائیل مصادف با روز قدس بود. ر.ک:

Magnus Ranstrop, Hiz''bollah in Lebanon (New York: St.Martin''s Press, 1997), p.95.

[39] رابین رایت، شیعیان مبارزان راه خدا، ترجمه علی اندیشه، تهران، قومس، 1372، ص 140142.

[40] مسعود اسداللهی، پیشین، ص 167، 172176.

[41] حسن فضل اللّه، پیشین، ص 31.

[42] همان، ص 32.
[43] مسعود





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین