علت آن صحبت تاریخی مدرس در آن سالها چه بود؟( سیاست ما عین دیانت ماست ...) این جمله از یکسو مبین دیدگاه اعتقادی مدرس به مقوله دین و سیاست اسلامی است و از سوی دیگر مبین اقتضائات زمانه آن شهید بزرگوار است ؛ مدرس در زمانهای میزیست که در شرایط زمانی میان قاجار و پهلوی، شاهد رویکرد انزواگرایانه روحانیون به سیاست و نیز سیطره دو قدرت انگلیس و روسیه بر ایران و گرایش بسیاری از نخبگان سیاسی کشور به این دو قدرت هستیم. او با ارائه تز دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست و نیز سیاست موازنه عدمی و سلبی، رویکرد جدیدی را در میان نخبگان سیاسی ایران مطرح کرد. شهید مدرس، وضعیت اجتماعی سیاسی ایران در آن زمان را بسیار بد و ناگوار میخواند و میگوید: این وضعیت حالیهای که این مملکت سرتاسرش دارد از 150 سال تا به حال همچو وضعیتی نداشته است. تقریبا از زمان دولت افشاریه تا به حال که امروز باشد مملکت ایران چنین وضع ناگواری نداشته است. مدرس، این بحرانها و بیثباتیها را ناشی از حضور بیگانگان در ایران و تاثیرشان بر مراکز تصمیمگیری میداند بنابراین باید گفت مدرس با دو گونه بحران یا مشکل اساسی مواجه بود: استبداد حکام محلی و پایتخت و دیگری، استعمار و دخالت قدرتهای خارجی که در عصر پهلوی اول، هر دو بحران به شکل شدیدتر و با گرایش دینستیزی ظهور پیدا کرد. نبوغ و نوآوری و کلید اصلی شناخت شخصیت سیاسی اجتماعی و حتی دینی اخلاقی مدرس در نظریه (موازنه عدمی) او نهفته است. واضع این اصطلاح خود مدرس است و تا پیش از او کسی این اصطلاح را به کار نبرده بود. این نظریه پایه مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری مدرس است. مدرس در مورد نظریه خود چنین می گوید: (دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما… منشأ سیاست ما دیانت ما است، باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودی یعنی شما برای خودتان ما هم برای خودمان. قومیت قوم از حفظ جامع آن قوم است. اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم، اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید آزاد می شوید باید جان انسان از هرگونه قید و بندی آزاد باشد تامراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید.) با تأمل در این گفتار شهید مدرس مشخص می شود که نظریه سیاسی موازنه عدمی دارای مبنایی دینی و اعتقادی است و آن این است که منشأ سیاست ما دیانت ماست. به تعبیر دیگر این نظریه فقط یک نظریه سیاسی صرف نیست بلکه در وهله اول از دین سرچشمه می گیرد و در وهله دوم اینکه این نظریه فقط محدود در سیاست نمی شود بلکه تمامی وجود آدمی و حیات فردی و اجتماعی او را دربر می گیرد. آزادی و آزادگی، حفظ استقلال و کرامت انسانها در ذات دین ما است و وقتی که دیانت ما در سیاست ما متبلور می شود سیاست ما نیز جز آزادیخواهی و حفظ استقلال کشور و تلاش برای حفاظت از کرامت انسانی نخواهد بود. در منظر مدرس یک ایرانی مسلمان می بایست، نخست جان و وجود خویش را از هرگونه سلطه و قید و بندی آزاد کند تا به مرتبه انسانیت و آزادگی خود برسد. در نتیجه کسب فضیلت انسانیت و آزادگی است که مدرس نتیجه گیری می کند کسی که آزاده است و به مرتبه آزادگی رسید، سلطه هیچ قدرت مستکبر خارجی را نیز بر کشور و سرنوشت خود نمی پذیرد و تحمل نمی کند و بلکه درصدد کسب استقلال و حاکمیت ملی برمی آید.) همچنین مدرس هشدار می دهد که: (تمایل سیاستها برای ما مضر است ، عرض من متوجه شرق و غرب و شمال و جنوب است ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد، ایرانی بایدخودش ایرانی و سیاستش هم ایرانی باشد ما یک ملتی هستیم فقیر، ضعیف و باید بی طرف باشیم و هیچ رنگی نداشته باشیم چه رنگ شمال چه رنگ جنوب) مدرس به درستی و با علم به این واقعیتها است که مارا از هر عمل نسنجیده ای باز می دارد او می داند که دولت و ملتی که (با توجه به دوران خود مدرس) از نظر سیاسی ناپخته و خام و از نظر اقتصادی عقب مانده و فئودالی، از نظر فرهنگی سنتی و نسبت به دانش روز بی اطلاع است نباید خود را تحت حمایت یا قیمومیت هیچ ابرقدرتی درآورد تا بهانه لازم را جهت تعدی و تجاوز یا دخالت قدرتها را در امور کشور به آنها بدهد و تنها راه حفظ کیان و استقلال کشور حفظ بی طرفی است. و بالاخره اینکه شهید مدرس، شریعت اسلام را به منزله روح در پیکر میداند و با بیان این جمله معروف در نطق سال 1302 هجری شمسی خود که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست، به سراغ ریشهیابی علل انحطاط مسلمین رفته و آن را در جدایی سیاست و دیانت میجوید و میگوید: فکر میکردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیراسلامی رو به ترقی؟ چندین روز فکر میکردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کردهاند... لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری میکنند از اشخاصی که داخل در سیاست هستند. سیاست؛ در نگاه شهید مدرس، سیاست، تدبیری خاص است که در آن انسان، بیبرنامه و ناشیانه و خام در میادین و صحنههای حیات سیاسی وارد نشود؛ چرا که در این صورت شکست خواهد خورد، بلکه باید به گونهای وارد صحنهها شود که اسیر قدرتهای دیگر نشده که هیچ، بلکه پیروزمندانه از میادین و صحنهها بیرون آید. از دیدگاه شهید مدرس، سیاست به معنای تعمیرالبلاد و تامین العباد هم آمده است؛ بدین معنا که سیاست در نگاه ایشان فقط برد و باخت نیست، بلکه به پیش بردن و هدایت کردن با فرهنگ اسلامی و احیای فرهنگ ائمه و نه با هر فرهنگ دیگری. (برگرفته از : دیانت، عین سیاست و سیاست، عین دیانت سیدجواد میرخلیلی ، روزنامه جام جم ؛ خضوع دربرابرسخن ملت ، روزنامه ایران ، 11/آذر/1380 ؛ منابعی برای مطالعه درباره شهید مدرس: 1 مرد روزگاران، علی مدرسی؛ 2 مدرس در پنج دوره تقنینیه، محمد ترکمان؛ 3 حاشیه رسائل شیخ انصاری، رضا استادی؛ 4 اندیشه سیاسی شهید مدرس، رضا عیسی نیا؛ 5. فصلنامه یاد، ش 14؛ 6 تاملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، موسی نجفی؛ 7 تاریخ 20 ساله ایران، حسین مکی 8 -نطق ها و مکتوبات سیدحسن مدرس. انتشارات ابوذر چاپ 1355 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100122084)
علت آن صحبت تاریخی مدرس در آن سالها چه بود؟( سیاست ما عین دیانت ماست ...)
این جمله از یکسو مبین دیدگاه اعتقادی مدرس به مقوله دین و سیاست اسلامی است و از سوی دیگر مبین اقتضائات زمانه آن شهید بزرگوار است ؛ مدرس در زمانهای میزیست که در شرایط زمانی میان قاجار و پهلوی، شاهد رویکرد انزواگرایانه روحانیون به سیاست و نیز سیطره دو قدرت انگلیس و روسیه بر ایران و گرایش بسیاری از نخبگان سیاسی کشور به این دو قدرت هستیم. او با ارائه تز دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست و نیز سیاست موازنه عدمی و سلبی، رویکرد جدیدی را در میان نخبگان سیاسی ایران مطرح کرد.
شهید مدرس، وضعیت اجتماعی سیاسی ایران در آن زمان را بسیار بد و ناگوار میخواند و میگوید: این وضعیت حالیهای که این مملکت سرتاسرش دارد از 150 سال تا به حال همچو وضعیتی نداشته است. تقریبا از زمان دولت افشاریه تا به حال که امروز باشد مملکت ایران چنین وضع ناگواری نداشته است. مدرس، این بحرانها و بیثباتیها را ناشی از حضور بیگانگان در ایران و تاثیرشان بر مراکز تصمیمگیری میداند بنابراین باید گفت مدرس با دو گونه بحران یا مشکل اساسی مواجه بود: استبداد حکام محلی و پایتخت و دیگری، استعمار و دخالت قدرتهای خارجی که در عصر پهلوی اول، هر دو بحران به شکل شدیدتر و با گرایش دینستیزی ظهور پیدا کرد.
نبوغ و نوآوری و کلید اصلی شناخت شخصیت سیاسی اجتماعی و حتی دینی اخلاقی مدرس در نظریه (موازنه عدمی) او نهفته است. واضع این اصطلاح خود مدرس است و تا پیش از او کسی این اصطلاح را به کار نبرده بود. این نظریه پایه مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری مدرس است.
مدرس در مورد نظریه خود چنین می گوید: (دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما… منشأ سیاست ما دیانت ما است، باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد نه توازن وجودی یعنی شما برای خودتان ما هم برای خودمان. قومیت قوم از حفظ جامع آن قوم است. اگر من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می کنم و هر حرف حقی را بی پروا می زنم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی خواهم، اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید آزاد می شوید باید جان انسان از هرگونه قید و بندی آزاد باشد تامراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید.) با تأمل در این گفتار شهید مدرس مشخص می شود که نظریه سیاسی موازنه عدمی دارای مبنایی دینی و اعتقادی است و آن این است که منشأ سیاست ما دیانت ماست. به تعبیر دیگر این نظریه فقط یک نظریه سیاسی صرف نیست بلکه در وهله اول از دین سرچشمه می گیرد و در وهله دوم اینکه این نظریه فقط محدود در سیاست نمی شود بلکه تمامی وجود آدمی و حیات فردی و اجتماعی او را دربر می گیرد. آزادی و آزادگی، حفظ استقلال و کرامت انسانها در ذات دین ما است و وقتی که دیانت ما در سیاست ما متبلور می شود سیاست ما نیز جز آزادیخواهی و حفظ استقلال کشور و تلاش برای حفاظت از کرامت انسانی نخواهد بود. در منظر مدرس یک ایرانی مسلمان می بایست، نخست جان و وجود خویش را از هرگونه سلطه و قید و بندی آزاد کند تا به مرتبه انسانیت و آزادگی خود برسد. در نتیجه کسب فضیلت انسانیت و آزادگی است که مدرس نتیجه گیری می کند کسی که آزاده است و به مرتبه آزادگی رسید، سلطه هیچ قدرت مستکبر خارجی را نیز بر کشور و سرنوشت خود نمی پذیرد و تحمل نمی کند و بلکه درصدد کسب استقلال و حاکمیت ملی برمی آید.)
همچنین مدرس هشدار می دهد که: (تمایل سیاستها برای ما مضر است ، عرض من متوجه شرق و غرب و شمال و جنوب است ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد، ایرانی بایدخودش ایرانی و سیاستش هم ایرانی باشد ما یک ملتی هستیم فقیر، ضعیف و باید بی طرف باشیم و هیچ رنگی نداشته باشیم چه رنگ شمال چه رنگ جنوب) مدرس به درستی و با علم به این واقعیتها است که مارا از هر عمل نسنجیده ای باز می دارد او می داند که دولت و ملتی که (با توجه به دوران خود مدرس) از نظر سیاسی ناپخته و خام و از نظر اقتصادی عقب مانده و فئودالی، از نظر فرهنگی سنتی و نسبت به دانش روز بی اطلاع است نباید خود را تحت حمایت یا قیمومیت هیچ ابرقدرتی درآورد تا بهانه لازم را جهت تعدی و تجاوز یا دخالت قدرتها را در امور کشور به آنها بدهد و تنها راه حفظ کیان و استقلال کشور حفظ بی طرفی است.
و بالاخره اینکه شهید مدرس، شریعت اسلام را به منزله روح در پیکر میداند و با بیان این جمله معروف در نطق سال 1302 هجری شمسی خود که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست، به سراغ ریشهیابی علل انحطاط مسلمین رفته و آن را در جدایی سیاست و دیانت میجوید و میگوید: فکر میکردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیراسلامی رو به ترقی؟ چندین روز فکر میکردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کردهاند... لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری میکنند از اشخاصی که داخل در سیاست هستند.
سیاست؛ در نگاه شهید مدرس، سیاست، تدبیری خاص است که در آن انسان، بیبرنامه و ناشیانه و خام در میادین و صحنههای حیات سیاسی وارد نشود؛ چرا که در این صورت شکست خواهد خورد، بلکه باید به گونهای وارد صحنهها شود که اسیر قدرتهای دیگر نشده که هیچ، بلکه پیروزمندانه از میادین و صحنهها بیرون آید.
از دیدگاه شهید مدرس، سیاست به معنای تعمیرالبلاد و تامین العباد هم آمده است؛ بدین معنا که سیاست در نگاه ایشان فقط برد و باخت نیست، بلکه به پیش بردن و هدایت کردن با فرهنگ اسلامی و احیای فرهنگ ائمه و نه با هر فرهنگ دیگری.
(برگرفته از : دیانت، عین سیاست و سیاست، عین دیانت سیدجواد میرخلیلی ، روزنامه جام جم ؛ خضوع دربرابرسخن ملت ، روزنامه ایران ، 11/آذر/1380 ؛ منابعی برای مطالعه درباره شهید مدرس: 1 مرد روزگاران، علی مدرسی؛ 2 مدرس در پنج دوره تقنینیه، محمد ترکمان؛ 3 حاشیه رسائل شیخ انصاری، رضا استادی؛ 4 اندیشه سیاسی شهید مدرس، رضا عیسی نیا؛ 5. فصلنامه یاد، ش 14؛ 6 تاملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، موسی نجفی؛ 7 تاریخ 20 ساله ایران، حسین مکی 8 -نطق ها و مکتوبات سیدحسن مدرس. انتشارات ابوذر چاپ 1355 )
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100122084)
- [سایر] ایا این سخن که سیاست ما عین دیانت ماست از مدرس است؟ چون عده ای میگویند پسر مدرس تکذیب کرده است که این سخن از مدرس است
- [سایر] سیاست ما عین دیانت ما است، یعنی چه؟
- [سایر] چرا دیانت ما عین سیاست ما می باشد؟
- [سایر] آیا دیانت و سیاست در تعارض با هم هستند یا نه؟
- [سایر] به نام خدا و با سلام آیا اینکه گفته می شود امام جعفر صادق (ع) در دوران زندگی شان فعالیت سیاسی نمی کردند و فقط فعالیت فرهنگی داشتند درست است؟آن جمله معروف از عالمی که می گفت سیاست ما عین دیانت ماست با سخن فوق الذکر تطابق میکند؟ و اگر درست است بفرمایید که این چگونه با همه جانبه بودن اسلام جور در می آید ؟و درچه شرایطی از جامعه باید اینگونه بود ؟
- [سایر] آیا فرزند عمر (عبدالله بن عمر) در حوادث تاریخی دوران خلافت عثمان و حکومت حضرت علی(ع) تأثیرگذار بود؟ یا پس از مرگ پدر از سیاست فاصله گرفت؟
- [سایر] آیا این روایت تاریخی که امام علی (ع) پس از تولد در آغوش پیامبر اکرم (ص) به ایشان فرموده اند آیا می خواهی برای تو از تورات یا انجیل و... بخوانم و سپس آیاتی از سوره مؤمنون را تلاوت می فرمایند، از نظر روایی و تاریخی معتبر می باشد؟ آیا این واقعه با بحث رسالت پیغمبر و عدم آگاهی ایشان از محتوای قرآن قبل از رسالت و در عین حال تسلط امام علی (ع) بر قرآن و سایر کتب آسمانی قابل جمع است؟
- [سایر] 1.سلام 2.برنامه امروز شما از شبکه 5 را دیدم. 3.راجع به سیدها صحبت شد واین که فرمودید سید بودن یه فضیلته(البته عین عبارت به کار برده شده یادم نیست.) 4. ... خصوصی... لطفا راهنمایی بفرمایید. 6.ممنون
- [سایر] سلام 1-دانش اموز سوم راهنمایی 2-همان مدرسه شاهد که 29 بهمن تشریف اوردید. 3-من یکی از افرادی هستم که انروز اخر وقت با اقای صحبت کردیم . ازروزی که شما به مدرس مون اومدید دیدم نسبت به دنیای پیرامونم خیلی عوض شده اما باز یک مشکل بزرگ دارم(شبیه مال مهدیه) که به جز شما به هیچ کس دیگه نمی توانم بگوییم.لطفا لطفالطفا لطفا لطفالطفابار دیگر به مدرسه مان بیاییدودر باره ی مشکلات سوم هابشنوید برای پدر مادر ها نه بلکه برای بچه ها زیرا پس از 30 40 50 سال زندگی نمی توان روش انان راعوض کرد امااینده ی مارا از تباهی می توان جات داد.
- [سایر] سلام حدودا 40 ساله هستم سالها جمکران مشرف شدم یک شب که حال خوبی داشتم در یک حالت عجیب با یک صدای بی جوهره و در یک سکوت عجیب به من فرمودند مقرر شده تا اخر عمر فقیر بمانی به خودم امدم و ناراحت شدم -کاسب هستم و روز به روز مغروضتر میشوم ضمنا اهل مطالعه هستم و در مجلسهای سخنرانی اساتید مختلف شرکت میکنم و خودم هم در جمع جوانان زیادی صحبت میکنم با قران ارتباط دارم از فقر میترسم خیلی دین گردنم هست ضمنا در خیریه هم فعالیت دارم -دایم وضو هستم-شبها واقعه میخوانم-اهل صله رحم هستم-با این فقر چکار کنم بیچارم کرده