آیا دیانت و سیاست در تعارض با هم هستند یا نه؟ یکم. توضیح ( پیوستگی و ملازمه دیانت با سیاست ) قبل از بررسی چگونگی ارتباط این دو ، باید تعریف خود از سیاست و دیانت را مشخص نمود زیرا آنچه که در آموزه های اصیل اسلامی و اندیشه بزرگان اسلام پیرامون ارتباط دین و سیاست وجود دارد ؛ منظورپیوستگی دین اصیل توحیدی و سیاست الهی است نه هرگونه دین بشر ساخته و یا تحریف شده و سیاست های شیطانی که کاملاً خارج از بحث ارتباط دین و سیاست می باشند . نکته دیگر اینکه منظور از (سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست) بر گرفتن منش و روش سیاسی از دین است، نه به خدمت گرفتن دین در جهت سیاستهای دلخواهانه و خودمدارانه، زیرا اساساً دین مبین اسلام با هرگونه سیاستی همخوانی نداشته و آن را مورد تأئید قرار نمیدهد. سیاستهای شیطانی که همراه با دروغگویی، فریب و چپاول مردم میباشند و با حیله و تزویر سعی در تسلط بر اموال و نفوس مردم داشته و فقط به فکر منافع شخصی و گروهی خود میباشند، قطعاً مطرود اسلام است. منظور از سیاست در این زمینه، سیاست مورد نظر آموزههای دینی است. امام علی(ع) سیاست را ملازم با هدایت میداند، تا آنجا که میفرماید: (بدان به درستی بهترین بندگان خدا نزد خدا رهبر سیاسی عادلی است که هدایت شده و هدایتگر باشد)(نهجالبلاغه، ص 73). امام خمینی(ره) نیز همین برداشت از سیاست را ارائه میکند و میگوید: (سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست و این نوع سیاست، سیاست ائمه معصومین و ادامه دهندگان راه آنها یعنی علماء میباشد)(صحیفه نور، ج 12، ص 218 - 217). افزون بر این در تبیین جمله فوق چند موضوع حائز اهمیت است : الف. جامعیت اسلام: با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن می گردد که اسلام دینی است جامع و همه سونگر که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی , اجتماعی , دنیوی , اخروی , مادی و معنوی ) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی , سیاسی , اقتصادی , اجتماعی , قضایی و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین المللی , حقوقی و... داراست و مقررات قضایی , حقوقی , روابط اجتماعی , مسائل اقتصادی , تربیتی و ... دارد و بدیهی است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتی بدون قدرت اجرایی امکان پذیر نیست و حکومت دینی به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینه های رشد و استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعه ای برین صالح و شایسته را برای مردم آماده کند و با فسادهای اخلاقی اجتماعی و هر که موجب تباهی دنیا و آخرت انسان می شود مبارزه کند. قرآن کریم در وصف مردان الهی فرموده : ((الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور)), (حج , آیه 41) سیره و روش رسول اکرم (ص ) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست وخود آن بزرگوار ضمن تشکیل حکومت مسوئولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشت . امیرالمومنین علی (ع ) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد و ... پس تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد; از جمله : 1- آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر (آل عمران 104 110 ; توبه 71 ) 2- اطاعت از اولی الامر (نسائ, آیات 59, 65,) 3- نپذیرفتن ولایت و سرپرستی بیگانگان کافران و ظالمان (آل عمران , 118 ; نسائ 141 و 144 ; مائده , 51, 57; هود, 113) 4- ولایت پیامبر و ولایت مومنین بر یکدیگر (احزاب 6 ; توبه 71 ) 5- مشورت با مومنین (آل عمران 115, 151 ; شوری 38) 6- نجات مظلومین و مستضعفان (نسا 75) و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع . 7- هدف از دین و بعثت انبیا برپایی عدالت اجتماعی و قوانین الهی است (نسا 58 135 ; حدید 29 ; مائده 8 ; نحل 90) 8- نهی از حکم به غیر دستورات الهی (مائده 44 45 47 50) 9- خصوصیات جامعه اسلامی (اعراف 157 ; فتح 29) 10- لزوم وجود نیرو و تجهیزات برای حکومت اسلامی (انفال 60) 11- رهبر و کسی که مردم از او اطاعت و پیروی می کنند باید از همه اصلح باشد (یونس 35) 12- سرانجام دین خدا بر همه ادیان و مکاتب پیروز می گردد و حکومت در دست صالحان قرار می گیرد (قصص 5 ; فتح 28 ; توبه 33) 13- نمونه حکومت انبیا در قرآن (نمل ) مانند حکومت داود و سلیمان (ع ) و روایات در این زمینه زیاد است از جمله روایتی است که صدوق در کتاب ((علل الشرایع )) نقل کرده است که فضل بن شاذان از امام رضا(ع ) پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولو الامر اطاعت کنید؟ حضرت در ضمن جواب فرمودند: اگر خداوند امامی که امین و حافظ دستورات الهی باشد برای مردم قرار ندهد دین از بین می رود و سنت ها و دستورات الهی دگرگون می گردد (علل الشرایع ج 1 باب 182 حدیث 9) و نامه امیرالمومنین به مالک اشتر و ... همه اینها دلالت بر عدم تفکیک سیاست از این دین دارند. از آنچه گذشت روشن می شود که جدایی دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمی از معارف و آموزه های اسلامی شامل مسائل سیاسی و اجتماعی است . به تعبیر حضرت امام در میان حدود 57, 58 کتاب فقهی , تنها 7,8 تای آنها مربوط به مسائل عبادی صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسی , اجتماعی , قضایی و مناسبات اساسی است . ب - تبیین آمیختگی دین و سیاست: دین اسلام مجموعه ای نظام مند و منسجم است که احکام و ارزشهایش با اهداف، مبدأ و مبانی فکری آن هماهنگ است و دارای ساختار خاص سیاسی، فرهنگی، عبادی، اقتصادی و نظامی است؛ اگر رسالت دین تحقق عدالت اجتماعی، احقاق حق، ایجاد بستری مناسب برای رشد و تعالی افراد بشر است، بی تردید مستلزم ساختار سیاسی و حکومتی است و مسلما بدون ساختار سیاسی نیلی به اهداف مزبور ممکن نیست. از این رو در تعالیم انبیا و متون و منابع اصیل دینی سیاست و حکومت جایگاه ارزشمندی دارد و منصب امامت امری است که مورد اهتمام شارع بوده و پیامبران برای تحقق آن تلاش کرده اند. اکنون به صورت مختصر به نمونه هایی از عینیت دیانت و سیاست در اسلام اشاره می نماییم: یکم : در بخش اعتقادات: در دل توحید به عنوان زیربنای عقاید و اندیشه های اسلامی سیاست نهفته بوده و در آیات متعدد قرآن، عبودیت الهی با نفی طواغیت همراه است؛ بسط و سریان توحید در حیات فردی و جمعی و اعتقاد به ربوبیت تکوینی و تشریعی، مستلزم برپایی جامعه ای موحدانه و حاکمیت قوانینی است که ناشی از خداوند است (و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون) (مائده، آیه 44). نبوت و امامت نیز دو رکن دیگر عقاید اسلامی است. تأمل در سیره پیامبران و هدف بعثت آنان نشان از توجه ایشان به اصلاح جامعه از طواغیت، مفاسد و اجرای قوانین الهی دارد و بالاخره اعتقاد به معاد نیز در حیات اجتماعی و سیاست تأثیر داشته و زمینه شهادت طلبی و روحیه ایثار و فداکاری و جهاد علیه فساد و طواغیت را فراهم نموده و هدف غایی حرکت اجتماعی و نظام سیاسی را ترسیم می کند (درآمدی بر نظام سیاسی اسلام، محمد جواد نوروزی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380، ص 36). دوم: در بخش احکام: بررسی مباحث مختلف فقهی حاکی از آن است که سیاست در تمامی ابواب فقهی طرح گردیده است. البته جوهره برخی ابواب فقهی کاملا سیاسی است؛ نظیر کتاب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قضا و شهادات و حدود و دیات، و به طور کلی حضرت امام معتقد بودند که اگر کتب فقهی را در 50 باب خلاصه کنیم تنها اندکی از آنها غیر سیاسی هستند (مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عمید زنجانی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375). سوم: در بخش اخلاق: سیاست با گذاره های اخلاقی دین مبین اسلام ارتباطی تنگاتنگ داشته و مسایل اخلاقی هر دو حوزه فردی و اجتماعی را در بر می گیرد؛ پذیرش مسؤولیت های اجتماعی و سیاسی مستلزم دارا بودن ویژگی ها و صفات بارز اخلاقی است و تأمین توأمان سعادت دنیوی و اخروی جامعه و نیل به اهداف متعالی حکومت اسلامی تنها در گرو تربیت مدیران لایق که متخلق به صفات رهبران الهی چون پیامبر و امامان معصوم(ع) باشند میسر است. عهدنامه امام علی(ع) به مالک اشتر که مملو از دستورات اخلاقی - سیاسی است نمونه ای از این موضوع است (نهج البلاغه، نامه 53). و بالاخره این که سیره بزرگان دین اسلام از پیامبران و معصومین(ع) گرفته تا فقهای بزرگوار و همچنین منابع اسلامی (قرآن، روایات و عقل) همگی حاکی از اشتمال دین بر سیاست و آمیختگی این دو است. در حکومت های سکولار، سیاست علم یا هنر اداره جامعه در جهت تأمین نیازها و مصالح مادی آن براساس عقل ابزاری می باشد. اما از دیدگاه دینی هدف سیاست هرگز در نیازها و مصالح مادی بشر خلاصه نمی شود بلکه فراتر از آن تأمین سعادت و نیازهای واقعی انسان اعم از مادی و معنوی را مورد توجه داشته و برای این منظور علاوه بر عقل، وحی و شریعت نیز از منابع اصلی آن به شمار می آیند (حکومت دینی، احمد واعظی، نشر مرصاد 1378 ؛ نظریه دولت دینی، علی اکبر نوایی، نشر معارف 1381). بر این اساس علاوه بر وحی و شریعت، عقل نیز از منابع بسیار مهم در اداره جامعه و مدیریت سیاسی آن می باشد و در تشخیص مقتضیات زمان و مکان و همچنین حوزه هایی که از دیدگاه دینی مسکوت مانده است در چارچوب معیارها و ارزش های کلی دینی به سیاستگذاری و اجرا می پردازد (حکومت دینی، حمید رضا شاکرین، نشر معارف 1382). هر چند سیاست حق انحصاری دیانت نیست، ولی با توجه به این که منابع مختلف و اهداف متعدد سیاست اسلامی، برخواسته از دین می باشند، باز هم سیاست در محدوده کلی آموزه ها و ارزش های اسلامی مشروعیت یافته و بر این اساس نیز حکومت دینی شکل می گیرد. ج : نتیجه گیری: با توجه به آنچه که گذشت مشخص می شود که وقتی صحبت از عینیت دین و سیاست و عدم جدایی این دو مطرح می شود، منظور جامعیت و اشتمال دین بر سیاست و حکومت و محور قرار دادن دین در تمامی خط و مشی ها و فعالیت های سیاسی است. اما این که لازم باشد هر مسأله فقهی با مسائل سیاسی روز مرتبط باشد. چنین چیزی صحیح نیست بلکه هم مسائل فقهی و هم مسائل سیاسی هر کدام متخصصان و کارشناسان مستقل می طلبد که در مواقع نیاز می توانند از نظرات کارشناسی یکدیگر کمک بگیرند. برای آگاهی بیشتر ر.ک : 1- دین و دولت , علی ربانی گلپایگانی 2- کاظم قاضی زاده , اندیشه های فقهی - سیاسی امام خمینی 3- نبی الله ابراهیم زاده آملی , حاکمیت دینی 4- محمدجواد نوروزی , نظام سیاسی اسلام دوم . نمونه هایی از مصادیق تاریخی همانگونه که گذشت اصولاً دین مبین اسلام آمیخته با سیاست اسلامی است و این سیاست که برانگیخته از آموزه های اصیل وحیانی است به بهترین و متکامل ترین وجه توانایی اداره جوامع انسانی در بخشهای مختلف آن را داشته و تامین کننده سعادت دنیوی و اخروی تمامی افراد بشر می باشد . در سیاست اسلامی که هم در اهداف و هم در تعیین شرایط و صلاحیتهای لازم کارگزاران و مدیران جامعه و هم در تعیین خط و مشی ها ،قانونگذاری و تصمیم سازی و بالآخره در اجرا ، همه و همه لازم است در چارچوب دین جامع و مترقی اسلام و مصالح جامعه بشری انجام پذیرد ، به هیچ وجه امکان عقب ماندگی مادی و معنوی یک جامعه معنا ندارد. و کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان هرگاه در چارچوب سیاست اسلامی اداره شده اند به بهترین صورت منافع مادی و معنوی آنان تامین و تضمین بوده و از آنجا که در اکثر مقاطع تاریخی سیاست های مادیگرا ، شیطانی و غیر اسلامی بر این جوامع حاکم بوده همواره با رکود ، ضعف و عقب ماندگی مواجه بوده اند. بی شک مصادیق زیادی در طول تاریخ می توان بیان نمود که اجرای سیاست اسلامی تضمین کننده پیشرفت کشورهای اسلامی باشد ، کافی است نگاهی کوتاه بر دوران کوتاه حکومت پیامبر (ص) یا امام علی(ع) داشته باشیم که نه تنها برای مسلمانان حجاز بلکه برای بشریت بیشترین دستاوردها را حتی در حوزه علوم جدید و...به دنبال داشته است. همچنین دورانهایی که برخی حاکمان نسبتاً عادل در کشورهای اسلامی حکومت داشته و توانسته اند با تحقق قسمت هایی از آموزه های اسلامی ، تمدن عظیم اسلامی را به وجود بیاورند که تمدن غرب در بسیاری جهات مرهون و وامدار آن می باشد.(ر.ک : علی اکبرولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران: وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1382) و بالآخره مصداق ملموس سیاست اسلامی در دوران حاضر پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تلاش برای اداره حکومت بر اساس آموزه های اصیل و حیات بخش اسلامی است که به نسبت تحقق عملی این آموزه ها توانسته است بی سابقه ترین و درخشان ترین خدمات را در پیشرفت مادی و معنوی کشورمان به دنبال داشته باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100111554)
آیا دیانت و سیاست در تعارض با هم هستند یا نه؟
یکم. توضیح ( پیوستگی و ملازمه دیانت با سیاست ) قبل از بررسی چگونگی ارتباط این دو ، باید تعریف خود از سیاست و دیانت را مشخص نمود زیرا آنچه که در آموزه های اصیل اسلامی و اندیشه بزرگان اسلام پیرامون ارتباط دین و سیاست وجود دارد ؛ منظورپیوستگی دین اصیل توحیدی و سیاست الهی است نه هرگونه دین بشر ساخته و یا تحریف شده و سیاست های شیطانی که کاملاً خارج از بحث ارتباط دین و سیاست می باشند . نکته دیگر اینکه منظور از (سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست) بر گرفتن منش و روش سیاسی از دین است، نه به خدمت گرفتن دین در جهت سیاستهای دلخواهانه و خودمدارانه، زیرا اساساً دین مبین اسلام با هرگونه سیاستی همخوانی نداشته و آن را مورد تأئید قرار نمیدهد. سیاستهای شیطانی که همراه با دروغگویی، فریب و چپاول مردم میباشند و با حیله و تزویر سعی در تسلط بر اموال و نفوس مردم داشته و فقط به فکر منافع شخصی و گروهی خود میباشند، قطعاً مطرود اسلام است.
منظور از سیاست در این زمینه، سیاست مورد نظر آموزههای دینی است. امام علی(ع) سیاست را ملازم با هدایت میداند، تا آنجا که میفرماید: (بدان به درستی بهترین بندگان خدا نزد خدا رهبر سیاسی عادلی است که هدایت شده و هدایتگر باشد)(نهجالبلاغه، ص 73). امام خمینی(ره) نیز همین برداشت از سیاست را ارائه میکند و میگوید: (سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست و این نوع سیاست، سیاست ائمه معصومین و ادامه دهندگان راه آنها یعنی علماء میباشد)(صحیفه نور، ج 12، ص 218 - 217). افزون بر این در تبیین جمله فوق چند موضوع حائز اهمیت است : الف. جامعیت اسلام: با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن می گردد که اسلام دینی است جامع و همه سونگر که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی , اجتماعی , دنیوی , اخروی , مادی و معنوی ) را در نظر گرفته و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی , سیاسی , اقتصادی , اجتماعی , قضایی و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین المللی , حقوقی و... داراست و مقررات قضایی , حقوقی , روابط اجتماعی , مسائل اقتصادی , تربیتی و ... دارد و بدیهی است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتی بدون قدرت اجرایی امکان پذیر نیست و حکومت دینی به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینه های رشد و استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعه ای برین صالح و شایسته را برای مردم آماده کند و با فسادهای اخلاقی اجتماعی و هر که موجب تباهی دنیا و آخرت انسان می شود مبارزه کند.
قرآن کریم در وصف مردان الهی فرموده : ((الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاه و اتوا الزکاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور)), (حج , آیه 41) سیره و روش رسول اکرم (ص ) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست وخود آن بزرگوار ضمن تشکیل حکومت مسوئولیت اجرایی و قضایی آن را بر عهده داشت .
امیرالمومنین علی (ع ) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد و ... پس تشکیل حکومت از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانی در این زمینه وجود دارد; از جمله : 1- آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر (آل عمران 104 110 ; توبه 71 ) 2- اطاعت از اولی الامر (نسائ, آیات 59, 65,) 3- نپذیرفتن ولایت و سرپرستی بیگانگان کافران و ظالمان (آل عمران , 118 ; نسائ 141 و 144 ; مائده , 51, 57; هود, 113) 4- ولایت پیامبر و ولایت مومنین بر یکدیگر (احزاب 6 ; توبه 71 ) 5- مشورت با مومنین (آل عمران 115, 151 ; شوری 38) 6- نجات مظلومین و مستضعفان (نسا 75) و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع . 7- هدف از دین و بعثت انبیا برپایی عدالت اجتماعی و قوانین الهی است (نسا 58 135 ; حدید 29 ; مائده 8 ; نحل 90) 8- نهی از حکم به غیر دستورات الهی (مائده 44 45 47 50) 9- خصوصیات جامعه اسلامی (اعراف 157 ; فتح 29) 10- لزوم وجود نیرو و تجهیزات برای حکومت اسلامی (انفال 60) 11- رهبر و کسی که مردم از او اطاعت و پیروی می کنند باید از همه اصلح باشد (یونس 35) 12- سرانجام دین خدا بر همه ادیان و مکاتب پیروز می گردد و حکومت در دست صالحان قرار می گیرد (قصص 5 ; فتح 28 ; توبه 33) 13- نمونه حکومت انبیا در قرآن (نمل ) مانند حکومت داود و سلیمان (ع ) و روایات در این زمینه زیاد است از جمله روایتی است که صدوق در کتاب ((علل الشرایع )) نقل کرده است که فضل بن شاذان از امام رضا(ع ) پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولو الامر اطاعت کنید؟ حضرت در ضمن جواب فرمودند: اگر خداوند امامی که امین و حافظ دستورات الهی باشد برای مردم قرار ندهد دین از بین می رود و سنت ها و دستورات الهی دگرگون می گردد (علل الشرایع ج 1 باب 182 حدیث 9) و نامه امیرالمومنین به مالک اشتر و ... همه اینها دلالت بر عدم تفکیک سیاست از این دین دارند. از آنچه گذشت روشن می شود که جدایی دین از سیاست در مورد اسلام به هیچ وجه صادق نیست و بخش عظیمی از معارف و آموزه های اسلامی شامل مسائل سیاسی و اجتماعی است . به تعبیر حضرت امام در میان حدود 57, 58 کتاب فقهی , تنها 7,8 تای آنها مربوط به مسائل عبادی صرف است و بقیه آنها در حوزه مسایل سیاسی , اجتماعی , قضایی و مناسبات اساسی است . ب - تبیین آمیختگی دین و سیاست: دین اسلام مجموعه ای نظام مند و منسجم است که احکام و ارزشهایش با اهداف، مبدأ و مبانی فکری آن هماهنگ است و دارای ساختار خاص سیاسی، فرهنگی، عبادی، اقتصادی و نظامی است؛ اگر رسالت دین تحقق عدالت اجتماعی، احقاق حق، ایجاد بستری مناسب برای رشد و تعالی افراد بشر است، بی تردید مستلزم ساختار سیاسی و حکومتی است و مسلما بدون ساختار سیاسی نیلی به اهداف مزبور ممکن نیست.
از این رو در تعالیم انبیا و متون و منابع اصیل دینی سیاست و حکومت جایگاه ارزشمندی دارد و منصب امامت امری است که مورد اهتمام شارع بوده و پیامبران برای تحقق آن تلاش کرده اند.
اکنون به صورت مختصر به نمونه هایی از عینیت دیانت و سیاست در اسلام اشاره می نماییم: یکم : در بخش اعتقادات: در دل توحید به عنوان زیربنای عقاید و اندیشه های اسلامی سیاست نهفته بوده و در آیات متعدد قرآن، عبودیت الهی با نفی طواغیت همراه است؛ بسط و سریان توحید در حیات فردی و جمعی و اعتقاد به ربوبیت تکوینی و تشریعی، مستلزم برپایی جامعه ای موحدانه و حاکمیت قوانینی است که ناشی از خداوند است (و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون) (مائده، آیه 44). نبوت و امامت نیز دو رکن دیگر عقاید اسلامی است.
تأمل در سیره پیامبران و هدف بعثت آنان نشان از توجه ایشان به اصلاح جامعه از طواغیت، مفاسد و اجرای قوانین الهی دارد و بالاخره اعتقاد به معاد نیز در حیات اجتماعی و سیاست تأثیر داشته و زمینه شهادت طلبی و روحیه ایثار و فداکاری و جهاد علیه فساد و طواغیت را فراهم نموده و هدف غایی حرکت اجتماعی و نظام سیاسی را ترسیم می کند (درآمدی بر نظام سیاسی اسلام، محمد جواد نوروزی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1380، ص 36). دوم: در بخش احکام: بررسی مباحث مختلف فقهی حاکی از آن است که سیاست در تمامی ابواب فقهی طرح گردیده است. البته جوهره برخی ابواب فقهی کاملا سیاسی است؛ نظیر کتاب جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قضا و شهادات و حدود و دیات، و به طور کلی حضرت امام معتقد بودند که اگر کتب فقهی را در 50 باب خلاصه کنیم تنها اندکی از آنها غیر سیاسی هستند (مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عمید زنجانی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375). سوم: در بخش اخلاق: سیاست با گذاره های اخلاقی دین مبین اسلام ارتباطی تنگاتنگ داشته و مسایل اخلاقی هر دو حوزه فردی و اجتماعی را در بر می گیرد؛ پذیرش مسؤولیت های اجتماعی و سیاسی مستلزم دارا بودن ویژگی ها و صفات بارز اخلاقی است و تأمین توأمان سعادت دنیوی و اخروی جامعه و نیل به اهداف متعالی حکومت اسلامی تنها در گرو تربیت مدیران لایق که متخلق به صفات رهبران الهی چون پیامبر و امامان معصوم(ع) باشند میسر است.
عهدنامه امام علی(ع) به مالک اشتر که مملو از دستورات اخلاقی - سیاسی است نمونه ای از این موضوع است (نهج البلاغه، نامه 53). و بالاخره این که سیره بزرگان دین اسلام از پیامبران و معصومین(ع) گرفته تا فقهای بزرگوار و همچنین منابع اسلامی (قرآن، روایات و عقل) همگی حاکی از اشتمال دین بر سیاست و آمیختگی این دو است. در حکومت های سکولار، سیاست علم یا هنر اداره جامعه در جهت تأمین نیازها و مصالح مادی آن براساس عقل ابزاری می باشد.
اما از دیدگاه دینی هدف سیاست هرگز در نیازها و مصالح مادی بشر خلاصه نمی شود بلکه فراتر از آن تأمین سعادت و نیازهای واقعی انسان اعم از مادی و معنوی را مورد توجه داشته و برای این منظور علاوه بر عقل، وحی و شریعت نیز از منابع اصلی آن به شمار می آیند (حکومت دینی، احمد واعظی، نشر مرصاد 1378 ؛ نظریه دولت دینی، علی اکبر نوایی، نشر معارف 1381). بر این اساس علاوه بر وحی و شریعت، عقل نیز از منابع بسیار مهم در اداره جامعه و مدیریت سیاسی آن می باشد و در تشخیص مقتضیات زمان و مکان و همچنین حوزه هایی که از دیدگاه دینی مسکوت مانده است در چارچوب معیارها و ارزش های کلی دینی به سیاستگذاری و اجرا می پردازد (حکومت دینی، حمید رضا شاکرین، نشر معارف 1382). هر چند سیاست حق انحصاری دیانت نیست، ولی با توجه به این که منابع مختلف و اهداف متعدد سیاست اسلامی، برخواسته از دین می باشند، باز هم سیاست در محدوده کلی آموزه ها و ارزش های اسلامی مشروعیت یافته و بر این اساس نیز حکومت دینی شکل می گیرد. ج : نتیجه گیری: با توجه به آنچه که گذشت مشخص می شود که وقتی صحبت از عینیت دین و سیاست و عدم جدایی این دو مطرح می شود، منظور جامعیت و اشتمال دین بر سیاست و حکومت و محور قرار دادن دین در تمامی خط و مشی ها و فعالیت های سیاسی است.
اما این که لازم باشد هر مسأله فقهی با مسائل سیاسی روز مرتبط باشد. چنین چیزی صحیح نیست بلکه هم مسائل فقهی و هم مسائل سیاسی هر کدام متخصصان و کارشناسان مستقل می طلبد که در مواقع نیاز می توانند از نظرات کارشناسی یکدیگر کمک بگیرند. برای آگاهی بیشتر ر.ک : 1- دین و دولت , علی ربانی گلپایگانی 2- کاظم قاضی زاده , اندیشه های فقهی - سیاسی امام خمینی 3- نبی الله ابراهیم زاده آملی , حاکمیت دینی 4- محمدجواد نوروزی , نظام سیاسی اسلام دوم . نمونه هایی از مصادیق تاریخی همانگونه که گذشت اصولاً دین مبین اسلام آمیخته با سیاست اسلامی است و این سیاست که برانگیخته از آموزه های اصیل وحیانی است به بهترین و متکامل ترین وجه توانایی اداره جوامع انسانی در بخشهای مختلف آن را داشته و تامین کننده سعادت دنیوی و اخروی تمامی افراد بشر می باشد . در سیاست اسلامی که هم در اهداف و هم در تعیین شرایط و صلاحیتهای لازم کارگزاران و مدیران جامعه و هم در تعیین خط و مشی ها ،قانونگذاری و تصمیم سازی و بالآخره در اجرا ، همه و همه لازم است در چارچوب دین جامع و مترقی اسلام و مصالح جامعه بشری انجام پذیرد ، به هیچ وجه امکان عقب ماندگی مادی و معنوی یک جامعه معنا ندارد. و کشورهای اسلامی و جوامع مسلمان هرگاه در چارچوب سیاست اسلامی اداره شده اند به بهترین صورت منافع مادی و معنوی آنان تامین و تضمین بوده و از آنجا که در اکثر مقاطع تاریخی سیاست های مادیگرا ، شیطانی و غیر اسلامی بر این جوامع حاکم بوده همواره با رکود ، ضعف و عقب ماندگی مواجه بوده اند.
بی شک مصادیق زیادی در طول تاریخ می توان بیان نمود که اجرای سیاست اسلامی تضمین کننده پیشرفت کشورهای اسلامی باشد ، کافی است نگاهی کوتاه بر دوران کوتاه حکومت پیامبر (ص) یا امام علی(ع) داشته باشیم که نه تنها برای مسلمانان حجاز بلکه برای بشریت بیشترین دستاوردها را حتی در حوزه علوم جدید و...به دنبال داشته است.
همچنین دورانهایی که برخی حاکمان نسبتاً عادل در کشورهای اسلامی حکومت داشته و توانسته اند با تحقق قسمت هایی از آموزه های اسلامی ، تمدن عظیم اسلامی را به وجود بیاورند که تمدن غرب در بسیاری جهات مرهون و وامدار آن می باشد.(ر.ک : علی اکبرولایتی، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران: وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1382) و بالآخره مصداق ملموس سیاست اسلامی در دوران حاضر پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و تلاش برای اداره حکومت بر اساس آموزه های اصیل و حیات بخش اسلامی است که به نسبت تحقق عملی این آموزه ها توانسته است بی سابقه ترین و درخشان ترین خدمات را در پیشرفت مادی و معنوی کشورمان به دنبال داشته باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100111554)
- [سایر] سیاست ما عین دیانت ما است، یعنی چه؟
- [سایر] چرا دیانت ما عین سیاست ما می باشد؟
- [سایر] علت آن صحبت تاریخی مدرس در آن سالها چه بود؟( سیاست ما عین دیانت ماست ...)
- [سایر] ایا این سخن که سیاست ما عین دیانت ماست از مدرس است؟ چون عده ای میگویند پسر مدرس تکذیب کرده است که این سخن از مدرس است
- [سایر] فرق سیاست مداری، سیاست دانی و سیاست بازی چیست؟
- [سایر] فرق سیاست مداری، سیاست دانی و سیاست بازی چیست؟
- [سایر] فرق سیاست مداری، سیاست دانی و سیاست بازی چیست؟
- [سایر] فرق سیاست مداری و سیاست بازی چیست؟ و سیاست پسندیده از دیدگاه اسلام چیست؟
- [سایر] اگر کسی دیانت داشته باشد آیا لازم است شرایط دیگر را هم برای ازدواج داشته باشد؟
- [سایر] اگر کسی دیانت داشته باشد آیا لازم است شرایط دیگر را هم برای ازدواج داشته باشد؟
- [آیت الله سیستانی] اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد ، بهتر آن است که رد نشود ؛ از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که : هر گاه خواستگاری برای دختر شما آمد که اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آورید ، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین بپا خواهد شد .
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ناسیه بیشتر از ده روز خون ببیند و تمام آن دارای صفات حیض باشد و یا خونی که دارای صفات حیض است بیشتر از ده روز باشد و یا خون دیگری با آن تعارض کند، بنابر احتیاط واجب باید از ابتدای دیدن خون تا هفت روز را حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
- [آیت الله اردبیلی] امام جمعه باید بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی و عادل باشد و توانایی خواندن خطبهها را در حال ایستاده داشته باشد و بنابر احتیاط واجب بیماری خوره و یا پیسی نمایان نداشته و نیز حدّ شرعی نخورده باشد و باید امام جمعه از طرف مجتهد جامع الشرایط منصوب باشد و اگر چند مجتهد واجد الشرایط باشند، هر کدام قبلاً اجازه داده باشند کافی است و در صورت تعارض، نظر مجتهد اعلم و اعدل مقدّم است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله اردبیلی] زنی که عادت وقتیّه دارد، اگر بیشتر از ده روز خون ببیند، چنانچه مقداری از خون دارای صفات حیض بوده و بقیه دارای صفات حیض نباشد، باید خونی را که دارای صفات حیض است، حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد، به شرط آن که اولاً: خونی که دارای صفات حیض است، کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و ثانیا: خون دیگری با آن تعارض نکند؛ یعنی قبل از گذشتن ده روز از پایان خون اول که دارای صفات حیض است، خون دیگری نبیند که دارای صفات حیض بوده و مجموع آن و خون اول و روزهایی که در بین آنها واقع شده، بیشتر از ده روز باشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مضطربه، مبتدئه و یا ناسیه، بیشتر از ده روز خون ببیند، خونی را که دارای صفات حیض است، حیض و خونی را که دارای صفات استحاضه است، استحاضه قرار میدهد، به شرط آن که اوّلاً: خون دارای صفات حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد و ثانیا: خون دیگری با آن تعارض نکند، یعنی قبل از گذشتن ده روز از پایان خونی که دارای صفات حیض است، خون دیگری نبیند که دارای صفات حیض بوده و مجموع آن و خون اول که دارای صفات حیض است و روزهایی که در بین آنها واقع شده، بیشتر از ده روز باشد، مثل آن که پنج روز خون سرخ یا تیره و چهار روز خون زرد و دوباره هفت روز خون سرخ یا تیره ببیند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مضطربه و یا مبتدئه، بیشتر از ده روز خون ببیند و تمام آن دارای صفات حیض باشد و یا قسمتی از آن دارای صفات حیض باشد، ولی خونی که دارای صفات حیض است بیشتر از ده روز باشد و یا خون دیگری با آن تعارض کند، باید در عدد روزهای حیض به عادت خویشان خود مراجعه کند، پس اگر عادت آنان کمتر از هفت روز باشد، از ابتدای دیدن خون به اندازه عادت آنان را حیض قرار میدهد و اگر عادت آنان بیشتر از هفت روز باشد، از ابتدای دیدن خون به اندازه هفت روز را حیض قرار میدهد و در هر دو صورت، در اختلاف روزهای عادت خویشان و هفت روز، بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع میکند و اگر خویشاوندی نداشت یا شماره روزهای عادت آنان یک اندازه نبود، بنابر احتیاط واجب باید از ابتدای دیدن خون تا هفت روز را حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد.