جایگاه سیاست در اسلام کجاست؟ قبل از بررسی این موضوع ابتدا لازم است مطالبی در جهت تبیین مفهومی سیاست و دین به عنوان مقدمه بحث داشته باشیم و سپس جایگاه سیاست در اسلام را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم : یکی از موضوعات کلیدی که در بحث (دین و سیاست ) نقش بسیار مهمی ایفا می نماید و راه گشای بسیاری از شبهات و ابهامات موجود است ؛ تعریف دقیق دو متغیر دین و سیاست است . به عبارت دیگر قبل از هر گونه قضاوت و داوری علمی ابتدا لازم است مشخص شود که وقتی از رابطه سلبی یا ایجابی میان دین و سیاست بحث میشود؛ کدام دین و سیاست با چه ویژگی هایی مد نظر است ؛ آن گاه به ارائه دلایل در جهت نفی رابطه یا اثبات آن پرداخت: الف- تعریف دین : دین ( Religion ) و دین داری قدمتی به درازای تاریخ بشریت داشته و همواره یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی بشر را تشکیل می داده است.[1] به تعبیر یکی از پژوهشگران٬ ( انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع و اقسام شیوه ها ٬ دینی و دین ورز است و موقعیت و طبیعت انسانی لا محاله در چنین جهتی است. رازهای عظیم و شگرف و بی اعتباری جهان و همچنین خود آگاهی پرسشگر ارزیابی کننده ٬ جست وجوی ارزشها و حقایق والا را ناگزیر می سازد.)[2] با وجود این هنوز تعریف مشترکی - به ویژه در غرب - در باره دین وجود ندارد؛ واندیشمندان علوم مختلف بانگرش ها ورویکردهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند. [3] که با توجه به موانع و نارسائیهای این رویکردها ارائه تعریفی مشترک و مورد قبول همگان از دین ممکن نمی باشد. و از سوی دیگر به دلیل مصادیق گوناگونی که مفهوم دین دارد ؛ نمی توان به طور مطلق از چگونگی رابطه دین و سیاست سخن گفت ؛ زیرا مصادیق مختلف مفهوم دین - صرف نظر از جنبه حقانیت هر یک از آن ها- تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند. در نتیجه ٬ صدور هر گونه حکم کلی درباره چگونگی رابطه دین و سیاست به نحوی عام ناممکن است ؛ چرا که از حیث نظری ممکن است یکی از مصداق های مفهوم دین با سیاست رابطه خاصی داشته باشد ٬ ولی مصداق دیگر آن مفهوم ٬ با سیاست چنان رابطه ای نداشته باشد. [4] تعریف دین از منظر اندیشمندان مسلمان: واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفی از دین ٬ باید بدون پیشداوری ٬ اعمال سلایق ٬ و آرای نویسندگان مغرب زمین باشد .در تعریف دین لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم . در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده و امکان بررسی رابطه آن را با موضوعاتی نظیر؛ سیاست ٬ عقلانیت ٬ حقوق بشر و... را محقق می سازد. بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود؛ از این منظر ابتدا لازم است میان ادیان توحیدی با ادیان غیر توحیدی تفکیک قائل شد : ا. ادیان توحیدی: ادیان توحیدی و الهی ٬ ادیانی هستند که پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الی استوار است و از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند. و پس از نزول گرفتار تحریف نشده اند. 2. ادیان غیر توحیدی: این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته های آدمی داشته و مصنوع و مخلوق بشر است . اعم از این که ابتدا منشا الهی داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشری باشند. از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتا بر ویژگی ( حقانیت) دین تاکید داشته و در صدد ارائه تعریفی عام که شامل هر آنچه که دین نامیده می شود نبوده اند. به عنوان نمونه : از دید گاه علامه طباطبائی ؛ ( دین عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمای و هدایت بشر آورده اند. ) [5] ایشان همچنین در تفسیر آیه (وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ )[6] می فرماید: ( مراد به آن دینی است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا می کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار می سازد. ) .[7] آیت الله جوادی آملی نیز می فرماید: ( معنای اصطلاحی دین، مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره ی امور جامعه ی انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل می نامند . ) .[8] ویژگیهای دین حق: در جمع بندی تعاریفی که اندیشمندان اسلامی پیرامون دین داشته اند ؛ ویژگیهای دین حق عبارتند از: 1- آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی؛ 2- پیام الاهی، موجود و در دسترس مردم باشد؛ 3 متن مقدّس آسمانی، از تحریف به زیادت و نقیصه در امان باشد. چنین ویژگی هایی در شرایط کنونی تنها بر دین مبین اسلام انطباق دارد.براین اساس تعریف مورد نظر از دین، عبارت است از: ( مجموعه ی حقایق و ارزش هایی که از طریقِ وحی به وسیله کتاب و سنّت، جهت هدایت انسان ها به دست بشر می رسد. اعم از این که مضامین آن از راه های عادی نیز به دست آیند یا این که حسّ و عقل و شهود بشری از آن آموزه ها محروم باشند; البته هیچ گاه نباید آموزه های دینی، خرد ستیز باشند.) . [9] ب تعریف سیاست: واژه سیاست (Politics ) همانند دین دارای معانی و گونه های متعددی است. در لغت به معنای : حکم راندن٬ ریاست کردن ٬ تدبیر ٬ ریاست ٬ داوری ٬ حفاظت٬ حراست و تنبیه به کار می رود.[10] و در اصطلاح دارای تعاریف گوناگونی است: 1 . به معنای علم به دست آوردن قدرت و حفظ آن ؛ 2 . در معنی خاص ٬ دانش و هنر کارآمد نمودن دولت و در معنی عام ٬ هرگونه روش اداره یا بهبود امور شخصی یا اجتماعی ؛ 3 . فن حکومت کردن دولت و رهبری روابط آن با دیگر دولت ها ؛ و...[11] . اگر بخواهیم به صورت دقیق تر به بررسی معانی سیاست بپردازیم لازم است یک تقسیم بندی میان سیاست در نظام های توحیدی با سیاست در نظام های سکولار داشته باشیم : 1. سیاست از دید گاه اسلام : سیاست بخشی از منظومه منسجم اندیشه اسلامی تلقی می گردد و رویکرد مسلمانان به آن ٬ ریشه در وحی ٬ سنت و سیره معصومین (ع) دارد. از دید گاه علامه محمد تقی جعفری ( سیاست از دیدگاه اسلام: عبارت از مدیریت حیات انسانها چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی برای وصول به عالیترین هدفهای مادّی و معنوی است. ) .[12] و از منظر حضرت امام خمینی (ره) ٬ (سیاست همان هدایت دینی جامعه از طریق اصلاح خلق در بعد وسیع است).[13] براین اساس مبانی سیاست حاکم بر نظام توحیدی عبارتند از: ولایت الهی، اطاعت از رهبران شایسته (پیامبر و جانشینان آن) ، مشروط بودن اطاعت از رهبران، سلطه ناپذیری و عزت و کرامت انسانی ، تأکید بر ایمان و تقوای الهی به عنوان رمز عزت وکرامت، جلب مشارکت مردمی و پرهیز از خودکامگی و دیکتاتوری، عدالتجویی و ظلمستیزی، ایمان به اصالت ارزشها در قالب امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد تحول و دگرگونی در فرد جامعه، ستیز با استکبار و سازش ناپذیری در مقابل ستمگران، استقلالجویی (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی)، حقگرایی وانتقاد پذیری، هوشیاری در برابر بیگانگان، صلح خواهی و امنیت جویی، حاکمیت ضابطه، فقرزدایی و تعدیل ثروت، همزیستی مسالمتآمیز بر اساس محبت و رحمت. 2. سیاست در مکاتب الحادی : اما در مقابل سیاست در اندیشه سیاسی و فرهنگ غرب ٬ ره آورد عینیت گرایی ( Objectivism ) مطلقی است که بر تفکر معاصر غرب سایه افکنده و توجهی به پرسشهای بنیادین درباره انسان و آرمان او ندارد. و با دین و ارزش های دینی بیگانه است . تا آنجا که صاحب نظران غربی در تعریف سیاست ٬ عموما بر اصالت قدرت ٬ و چگونگی کس قدرت غ حفظ و گسترش آن تاکید داشته و با تفکرات اومانیستی(Humanism)[14]٬ کسب قدرت را به عنوان یک هدف می پندارند نه یک وسیله و ابزاری در جهت هدایت و خدمت به حیات مادی و معنوی بشر . بر این اساس ویژگی سیاست در نظام های سکولار عبارت است از: شیطانی، ناپسند و ضد ارزشی، مبتنی بر زور، غلبه، نیرنگ و خدعه٬ دیکتاتوری و خود محوری ، نفی ارزشهای والای انسانی و محورساختن ارزشهای جاهلی (زر و زور و تزویر) ، بیشخصیت بار آوردن و تحقیر و تهی کردن انسانها جهت بقاء قدرت و تحکیم مناسبات سلطه و استثمار، جوسازی و شایعهپراکنی و غلوّ واقعیتها، کتمان حقایق و سانسور، دامن زدن به تعصبهای جاهلی ، هراس از بیداری ملتها، استثمار و بهرهکشی و در فقر و فلاکت نگهداشتن مردم و نفاق و دورویی. چنین سیاستی که از آن به ( سیاست ماکیاولی )نیز تعبیر می شود ؛ در(مبانی فکری) ٬ ( اهداف ) و(خط مشی ها و روند اجرایی) با سیاست الهی و آموزه های وحیانی تفاوت های اساسی دارد.[15] حضرت امام خمینی(ره) پس از آزادی از زندان - ضمن بیان خاطرهای از دوران حبس فرمود: (آمد یک نفر... گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ و خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید... گفتم: از اول ما وارد این سیاست که شما میگویید، نبودهایم). [16] بنابراین دو واژه دین و سیاست تعاریف و گونه های متعدد داشته و در چگونگی رابطه تبیین دقیق مفهومی و مصداقی این دو متغیر ضرورت دارد؛ بسیاری از تعاریفی که در مورد دین وجود دارند نظیر تعاریف شهودی ٬ روانشناختی و جامعه شناختی و یا ادیان تحریف شده ٬ به دلیل پیش فرضها و مبانی فکری که دارند ٬ یا اساسا رابطه ای با سیاست نداشته و یا اینکه تنها گونه ای خاص از سیاست مانند سیاست سکولار و غیر توحیدی را بر می تابند. از این رو در تعیین رابطه و مناسبات دین و سیاست ٬ ابتدا باید تعریفی جامع و اعتماد پذیر از این دو واژه ارائه داد ؛ و این مهم تنها با توجه به درون مایه ها ٬ محتوا و پیام دین امکان پذیر است . از دیدگاه اندیشمندان مسلمان برخلاف متفکران غربی ٬ دین با سه ویژگی حقانیت ٬ جامعیت و توجه به درون مایه های آن تعریف می شود. و سیاست نیز بر خلاف تعاریف رایج در غرب ٬ با ویژگی هایی نظیر توجه به امور معنوی ٬ هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسان ها همراه است .[17] چنین ویژگی هایی اثبات کننده پیوند و تلازم عمیق دین حق با سیاست توحیدی است. تبیین و تحلیل جایگاه و رابطه سیاست با اسلام : پیرامون بررسی جایگاه و رابطه سیاس با دین مبین اسلام، استدلالهای مفصّل و ارزشمندی بیان شده است که پرداختن به تمامی آنها، از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکته بسنده میشود: یک. گستره قوانین اسلام با توجه به حجم عظیمی از احکام اجتماعی و اهداف سیاسی - دینی اسلام، میتوان هدفگیری اصلی این دین مقدّس را شناخت. امام خمینی(ره) در این باره میفرماید: (اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار میگردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را).صحیفه نور، ج 1، ص 6. با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن، روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیایی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته است و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی، دعوت نموده و دارای دستورات اخلاقی و خودسازی فردی است؛ احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل و... دارا میباشد. بدیهی است اجرای چنین احکام و دستوراتی، بدون قدرت اجرایی، امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر آموزههای سیاسی و اجتماعی دین لزوماً حکومت دینی را نیز به دنبال دارد. حکومت دینی -به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینههای رشد استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعهای برین، صالح و شایسته را برای مردم آماده سازد و با فسادهای اخلاقی، اجتماعی و... مبارزه کند. دو. سیره پیشوایان دین سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد. حکومت کوتاهمدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومتهای وقت از سوی دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزههای سیاسی و (تشکیل حکومت صالح) از ضروریات دین اسلام است. سه. اهداف سیاسی و اجتماعی بعثت انبیا در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، اصلاح امور جامعه و برقراری مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسی دین است. پارهای از آیاتی که بر این مطلب گواهی میدهد، عبارت است از: 1. (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)؛ حدید (57)، آیه 25. (به راستی که پیامبران را با پدیدههای روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان برای مردم است، پدید آوردیم). 2. (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛نحل (16)، آیه 36. (و به راستی در هر امتی، پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از پیروی طاغوت دوری جویید).برای آگاهی بیشتر ر.ک: نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. چهار. مبانی قرآنی رابطه دین و سیاست 1. اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستی همه جانبه مادی، معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ مائده (5)، آیه 55 و ر.ک: یوسف (12)، آیه 40؛ مائده (5)، آیه 42 و 43. (سرپرست و ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز به پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند). 2. اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...)؛ نساء (4)، آیه 58 و ر.ک: مائده (5)، آیه 67. (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان بدهید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید). توضیح اینکه امانت در قرآن، گستره وسیعی دارد و یکی از مهمترین عرصههای آن، مسأله امامت و رهبری است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، میفرماید: (اهل امانت امامان هستند؛ هر امامی امانت رهبری را باید به امام بعد از خود بسپارد...)الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، 496. 3. اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)؛ ص (38)، آیه 26 و ر.ک: همان، آیه 20؛ نمل (27)، آیه 26 و 27؛ نساء (4)، آیه 54. (ای داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن). 4. قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی میکند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ...)؛ انبیاء (21)، آیه 78 و ر.ک: نساء (4)، آیات 58 و 65؛ مائده (5)، آیه 42؛ انبیاء (21)، آیه 78؛ انعام (6)، آیه 89. (و داود و سلیمان هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند...). 5. دعوت به کار شورایی و جمعی کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ)؛ آل عمران (3)، آیه 159 و ر.ک: شوری (42)، آیه 38. (در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش و] بر خدا توکل کن). 6. مبارزه با فساد و تباهی، ظلمزدایی و عدلگستری از وظایف اصلی اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛ هود (11)، آیه 113 و ر.ک: نساء (4)، آیه 58؛ نحل (16)، آیه 90؛ ص (38)، آیه 28؛ حج (22)، آیه 41؛ بقره (2)، آیه 279. (بر ظالمان تکیه نکنید که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد). 7. احترام به حقوق انسانها و کرامتبخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ...)؛ اسراء (17)، آیه 70 و ر.ک: آل عمران (3)، آیه 19؛ نساء (4)، آیه 32. (ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم...). 8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوتها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعی: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛تحریم (66)، آیه 9 و ر.ک: اعراف (7)، آیه 56؛ بقره (2)، آیه 218. (ای پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر). (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ)؛انفال (8)، آیه 60. (هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده میتوانید برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً)؛ نساء (4)، آیه 71. (ای اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا با هم برای جهاد بیرون روید). (ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ)؛همان، آیه 75. (چرا در راه خدا جهاد نمیکنید).... 9. عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه و ذلتپذیری: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ)؛آل عمران (3)، آیه 149 و ر.ک: منافقون (63)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 35؛ هود (11)، آیه 113؛ آلعمران (3)، آیه 146. (ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز میگردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد). 10. اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً)؛بقره (2)، آیه 246 و 247 و ر.ک: کهف، آیات 83-98. (و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است). از آنچه گذشت روشن میشود که بخش عظیمی از معارف و آموزههای اسلامی شامل مسائل سیاسی - اجتماعی است. و نه تنها تعیین خط مشیهای مهمی در این باره از سوی خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبری و اجرای سیاستهای تعیینی، از سوی خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیای الهی و مؤمنان برجسته، نهاده شده است. به تعبیر حضرت امام(ره) (آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است. باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این طور چیزها است. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم). صحیفه نور، ج 2، ص 180. [1] - رابرت. ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ص 18. [2] - میرچاالیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375 ، ج 1 ، ص 87 . [3] - ر. ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 24-25 . [4] - ایرج میر ، رابطه دین و سیاست ، تهران: نشر نی1380، ، ص 34 . [5] - سید محمد حسین طباطبائی ، آموزش دین ، قم: جهان آرا ، [ بی تا] ، ص 9. [6] - سوره توبه، آیه 29. [7] - محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 9، ص 368. [8] - عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص 93 . [9] - کلام جدید ، پیشین ، ص 29. [10] - ر.ک: عبد الحمید ابو الحمد، مبانی سیاست ، تهران : توس ، 1368 ، ص 6. [11] - IranDoc , A Dictionary Of Politics, 2 nd Edition, spring 1996 , P304 . ؛ و ر. ک: ر.ک : عبد الرحمن عالم ، بنیاد های علم سیاست ، تهران :نشر نی ، 1375 ، صص 26-31 . [12] - ر.ک:محمد تقی جعفری ، تحلیل و بررسی سکولاریسم ، مجله قبسات ، ش 1 ؛ و ؛ محمد تقی جعفری، سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی، گردآوری ، تنظیم و تلخیص، محمد رضا جوادی، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 8.. [13] - ر. ک : چشمه خورشید ، مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و فرهنگ عاشورا ، نشر عروج ، 1374 . [14] - این واژه به معنای (انسان مداری) ، ( اصالت انسان ) ، ( انسان محوری) و.. است . و در اصطلاح فلسفی به ( چندی از رویکردهای نظری و عملی اخلاقی که بر کاوش های علمی ، خرد و دستاوردهای بشری در جهان طبیعت پافشاری کرده و غالبا اهمیت خدا باوری را انکار می نمایند.) اطلاق می شود .) Random House Unabridged Dictionary . [15] - ر.ک : فلسفه سیاست ، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) ، 1378 ، صص 22- 25. [16] - صحیفه نور ، ج 1 ، ص 65 . [17] - ر.ک : حمید رضا شاکرین ، سکولاریسم ، تهران ، کانون اندیشه جوان ، 1384 ، صص 60-71 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 4/100104048)
جایگاه سیاست در اسلام کجاست؟
قبل از بررسی این موضوع ابتدا لازم است مطالبی در جهت تبیین مفهومی سیاست و دین به عنوان مقدمه بحث داشته باشیم و سپس جایگاه سیاست در اسلام را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم :
یکی از موضوعات کلیدی که در بحث (دین و سیاست ) نقش بسیار مهمی ایفا می نماید و راه گشای بسیاری از شبهات و ابهامات موجود است ؛ تعریف دقیق دو متغیر دین و سیاست است . به عبارت دیگر قبل از هر گونه قضاوت و داوری علمی ابتدا لازم است مشخص شود که وقتی از رابطه سلبی یا ایجابی میان دین و سیاست بحث میشود؛ کدام دین و سیاست با چه ویژگی هایی مد نظر است ؛ آن گاه به ارائه دلایل در جهت نفی رابطه یا اثبات آن پرداخت:
الف- تعریف دین :
دین ( Religion ) و دین داری قدمتی به درازای تاریخ بشریت داشته و همواره یکی از مهمترین اشتغالات ذهنی بشر را تشکیل می داده است.[1] به تعبیر یکی از پژوهشگران٬ ( انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع و اقسام شیوه ها ٬ دینی و دین ورز است و موقعیت و طبیعت انسانی لا محاله در چنین جهتی است. رازهای عظیم و شگرف و بی اعتباری جهان و همچنین خود آگاهی پرسشگر ارزیابی کننده ٬ جست وجوی ارزشها و حقایق والا را ناگزیر می سازد.)[2] با وجود این هنوز تعریف مشترکی - به ویژه در غرب - در باره دین وجود ندارد؛ واندیشمندان علوم مختلف بانگرش ها ورویکردهای اخلاقی، تاریخی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و زیبا شناختی تعاریف متعدد و گوناگونی از دین ارائه نموده اند. [3] که با توجه به موانع و نارسائیهای این رویکردها ارائه تعریفی مشترک و مورد قبول همگان از دین ممکن نمی باشد. و از سوی دیگر به دلیل مصادیق گوناگونی که مفهوم دین دارد ؛ نمی توان به طور مطلق از چگونگی رابطه دین و سیاست سخن گفت ؛ زیرا مصادیق مختلف مفهوم دین - صرف نظر از جنبه حقانیت هر یک از آن ها- تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند.
در نتیجه ٬ صدور هر گونه حکم کلی درباره چگونگی رابطه دین و سیاست به نحوی عام ناممکن است ؛ چرا که از حیث نظری ممکن است یکی از مصداق های مفهوم دین با سیاست رابطه خاصی داشته باشد ٬ ولی مصداق دیگر آن مفهوم ٬ با سیاست چنان رابطه ای نداشته باشد. [4]
تعریف دین از منظر اندیشمندان مسلمان:
واقعیت آن است که ارائه هرگونه تعریفی از دین ٬ باید بدون پیشداوری ٬ اعمال سلایق ٬ و آرای نویسندگان مغرب زمین باشد .در تعریف دین لازم است به منابع دینی و کسی که دین را نازل کرده است رجوع کنیم . در این صورت نه تنها ارائه تعریفی مشخص با ویژگی های معین از دین امکان پذیر بوده و امکان بررسی رابطه آن را با موضوعاتی نظیر؛ سیاست ٬ عقلانیت ٬ حقوق بشر و... را محقق می سازد. بلکه باعث تمایز دین حق و الهی از ادیان باطل نیز می شود؛ از این منظر ابتدا لازم است میان ادیان توحیدی با ادیان غیر توحیدی تفکیک قائل شد :
ا. ادیان توحیدی: ادیان توحیدی و الهی ٬ ادیانی هستند که پایه و اساس آنها بر وحی و پیام الی استوار است و از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان ها بر پیامبران نازل شده اند. و پس از نزول گرفتار تحریف نشده اند.
2. ادیان غیر توحیدی: این قبیل ادیان ریشه در نیازها و خواسته های آدمی داشته و مصنوع و مخلوق بشر است . اعم از این که ابتدا منشا الهی داشته و سپس تحریف شده باشند یا اینکه از ابتدا بشری باشند.
از این رو اندیشمندان مسلمان در تعریف دین عمدتا بر ویژگی ( حقانیت) دین تاکید داشته و در صدد ارائه تعریفی عام که شامل هر آنچه که دین نامیده می شود نبوده اند. به عنوان نمونه : از دید گاه علامه طباطبائی ؛ ( دین عقاید و دستورهای علمی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خدا برای راهنمای و هدایت بشر آورده اند. ) [5] ایشان همچنین در تفسیر آیه (وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ )[6] می فرماید: ( مراد به آن دینی است که منسوب به حقّ است و نسبتش به حقّ این است که حقّ اقتضا می کند انسان آن دین را داشته باشد و انسان را به پیروی از آن دین وادار می سازد. ) .[7] آیت الله جوادی آملی نیز می فرماید: ( معنای اصطلاحی دین، مجموعه ی عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره ی امور جامعه ی انسانی و پرورش انسان ها باشد. گاهی همه این مجموعه، حقّ و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حقّ و باطل است. اگر مجموعه حقّ باشد، آن را دین حق و در غیر این صورت، آن را دین باطل و یا التقاطی از حق و باطل می نامند . ) .[8]
ویژگیهای دین حق:
در جمع بندی تعاریفی که اندیشمندان اسلامی پیرامون دین داشته اند ؛ ویژگیهای دین حق عبارتند از: 1- آسمانی و الاهی باشد، نه زمینی و بشری و ساخته دست انسانی؛ 2- پیام الاهی، موجود و در دسترس مردم باشد؛ 3 متن مقدّس آسمانی، از تحریف به زیادت و نقیصه در امان باشد. چنین ویژگی هایی در شرایط کنونی تنها بر دین مبین اسلام انطباق دارد.براین اساس تعریف مورد نظر از دین، عبارت است از: ( مجموعه ی حقایق و ارزش هایی که از طریقِ وحی به وسیله کتاب و سنّت، جهت هدایت انسان ها به دست بشر می رسد. اعم از این که مضامین آن از راه های عادی نیز به دست آیند یا این که حسّ و عقل و شهود بشری از آن آموزه ها محروم باشند; البته هیچ گاه نباید آموزه های دینی، خرد ستیز باشند.) . [9]
ب تعریف سیاست:
واژه سیاست (Politics ) همانند دین دارای معانی و گونه های متعددی است. در لغت به معنای : حکم راندن٬ ریاست کردن ٬ تدبیر ٬ ریاست ٬ داوری ٬ حفاظت٬ حراست و تنبیه به کار می رود.[10] و در اصطلاح دارای تعاریف گوناگونی است: 1 . به معنای علم به دست آوردن قدرت و حفظ آن ؛ 2 . در معنی خاص ٬ دانش و هنر کارآمد نمودن دولت و در معنی عام ٬ هرگونه روش اداره یا بهبود امور شخصی یا اجتماعی ؛ 3 . فن حکومت کردن دولت و رهبری روابط آن با دیگر دولت ها ؛ و...[11] . اگر بخواهیم به صورت دقیق تر به بررسی معانی سیاست بپردازیم لازم است یک تقسیم بندی میان سیاست در نظام های توحیدی با سیاست در نظام های سکولار داشته باشیم :
1. سیاست از دید گاه اسلام : سیاست بخشی از منظومه منسجم اندیشه اسلامی تلقی می گردد و رویکرد مسلمانان به آن ٬ ریشه در وحی ٬ سنت و سیره معصومین (ع) دارد. از دید گاه علامه محمد تقی جعفری ( سیاست از دیدگاه اسلام: عبارت از مدیریت حیات انسانها چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی برای وصول به عالیترین هدفهای مادّی و معنوی است. ) .[12] و از منظر حضرت امام خمینی (ره) ٬ (سیاست همان هدایت دینی جامعه از طریق اصلاح خلق در بعد وسیع است).[13]
براین اساس مبانی سیاست حاکم بر نظام توحیدی عبارتند از: ولایت الهی، اطاعت از رهبران شایسته (پیامبر و جانشینان آن) ، مشروط بودن اطاعت از رهبران، سلطه ناپذیری و عزت و کرامت انسانی ، تأکید بر ایمان و تقوای الهی به عنوان رمز عزت وکرامت، جلب مشارکت مردمی و پرهیز از خودکامگی و دیکتاتوری، عدالتجویی و ظلمستیزی، ایمان به اصالت ارزشها در قالب امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد تحول و دگرگونی در فرد جامعه، ستیز با استکبار و سازش ناپذیری در مقابل ستمگران، استقلالجویی (فرهنگی، سیاسی، اقتصادی)، حقگرایی وانتقاد پذیری، هوشیاری در برابر بیگانگان، صلح خواهی و امنیت جویی، حاکمیت ضابطه، فقرزدایی و تعدیل ثروت، همزیستی مسالمتآمیز بر اساس محبت و رحمت.
2. سیاست در مکاتب الحادی : اما در مقابل سیاست در اندیشه سیاسی و فرهنگ غرب ٬ ره آورد عینیت گرایی ( Objectivism ) مطلقی است که بر تفکر معاصر غرب سایه افکنده و توجهی به پرسشهای بنیادین درباره انسان و آرمان او ندارد. و با دین و ارزش های دینی بیگانه است . تا آنجا که صاحب نظران غربی در تعریف سیاست ٬ عموما بر اصالت قدرت ٬ و چگونگی کس قدرت غ حفظ و گسترش آن تاکید داشته و با تفکرات اومانیستی(Humanism)[14]٬ کسب قدرت را به عنوان یک هدف می پندارند نه یک وسیله و ابزاری در جهت هدایت و خدمت به حیات مادی و معنوی بشر .
بر این اساس ویژگی سیاست در نظام های سکولار عبارت است از: شیطانی، ناپسند و ضد ارزشی، مبتنی بر زور، غلبه، نیرنگ و خدعه٬ دیکتاتوری و خود محوری ، نفی ارزشهای والای انسانی و محورساختن ارزشهای جاهلی (زر و زور و تزویر) ، بیشخصیت بار آوردن و تحقیر و تهی کردن انسانها جهت بقاء قدرت و تحکیم مناسبات سلطه و استثمار، جوسازی و شایعهپراکنی و غلوّ واقعیتها، کتمان حقایق و سانسور، دامن زدن به تعصبهای جاهلی ، هراس از بیداری ملتها، استثمار و بهرهکشی و در فقر و فلاکت نگهداشتن مردم و نفاق و دورویی. چنین سیاستی که از آن به ( سیاست ماکیاولی )نیز تعبیر می شود ؛ در(مبانی فکری) ٬ ( اهداف ) و(خط مشی ها و روند اجرایی) با سیاست الهی و آموزه های وحیانی تفاوت های اساسی دارد.[15]
حضرت امام خمینی(ره) پس از آزادی از زندان - ضمن بیان خاطرهای از دوران حبس فرمود: (آمد یک نفر... گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ و خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید... گفتم: از اول ما وارد این سیاست که شما میگویید، نبودهایم). [16]
بنابراین دو واژه دین و سیاست تعاریف و گونه های متعدد داشته و در چگونگی رابطه تبیین دقیق مفهومی و مصداقی این دو متغیر ضرورت دارد؛ بسیاری از تعاریفی که در مورد دین وجود دارند نظیر تعاریف شهودی ٬ روانشناختی و جامعه شناختی و یا ادیان تحریف شده ٬ به دلیل پیش فرضها و مبانی فکری که دارند ٬ یا اساسا رابطه ای با سیاست نداشته و یا اینکه تنها گونه ای خاص از سیاست مانند سیاست سکولار و غیر توحیدی را بر می تابند.
از این رو در تعیین رابطه و مناسبات دین و سیاست ٬ ابتدا باید تعریفی جامع و اعتماد پذیر از این دو واژه ارائه داد ؛ و این مهم تنها با توجه به درون مایه ها ٬ محتوا و پیام دین امکان پذیر است . از دیدگاه اندیشمندان مسلمان برخلاف متفکران غربی ٬ دین با سه ویژگی حقانیت ٬ جامعیت و توجه به درون مایه های آن تعریف می شود. و سیاست نیز بر خلاف تعاریف رایج در غرب ٬ با ویژگی هایی نظیر توجه به امور معنوی ٬ هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسان ها همراه است .[17] چنین ویژگی هایی اثبات کننده پیوند و تلازم عمیق دین حق با سیاست توحیدی است.
تبیین و تحلیل جایگاه و رابطه سیاست با اسلام :
پیرامون بررسی جایگاه و رابطه سیاس با دین مبین اسلام، استدلالهای مفصّل و ارزشمندی بیان شده است که پرداختن به تمامی آنها، از حوصله این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکته بسنده میشود:
یک. گستره قوانین اسلام با توجه به حجم عظیمی از احکام اجتماعی و اهداف سیاسی - دینی اسلام، میتوان هدفگیری اصلی این دین مقدّس را شناخت. امام خمینی(ره) در این باره میفرماید: (اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار میگردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را).صحیفه نور، ج 1، ص 6.
با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن، روشن میگردد که اسلام دینی جامع و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیایی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته است و همان گونه که مردم را به عبادت و یکتا پرستی، دعوت نموده و دارای دستورات اخلاقی و خودسازی فردی است؛ احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی، امور مربوط به اداره صحیح جامعه، روابط بینالملل و... دارا میباشد. بدیهی است اجرای چنین احکام و دستوراتی، بدون قدرت اجرایی، امکانپذیر نیست. به عبارت دیگر آموزههای سیاسی و اجتماعی دین لزوماً حکومت دینی را نیز به دنبال دارد. حکومت دینی -به معنای صحیح آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینههای رشد استعدادها و امکان رسیدن انسانها به کمال و ایجاد جامعهای برین، صالح و شایسته را برای مردم آماده سازد و با فسادهای اخلاقی، اجتماعی و... مبارزه کند.
دو. سیره پیشوایان دین سیره و روش رسول اکرم(ص) نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسؤولیت اجرایی و قضایی آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان علی(ع) نیز حکومتی بر اساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد. حکومت کوتاهمدت امام حسن(ع)، قیام خونین امام حسین(ع) و مشروع ندانستن حکومتهای وقت از سوی دیگر امامان(ع)، همه بیانگر این واقعیت است که آموزههای سیاسی و (تشکیل حکومت صالح) از ضروریات دین اسلام است.
سه. اهداف سیاسی و اجتماعی بعثت انبیا در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، اصلاح امور جامعه و برقراری مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعالیم اساسی دین است. پارهای از آیاتی که بر این مطلب گواهی میدهد، عبارت است از:
1. (لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ)؛ حدید (57)، آیه 25. (به راستی که پیامبران را با پدیدههای روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان برای مردم است، پدید آوردیم).
2. (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ)؛نحل (16)، آیه 36. (و به راستی در هر امتی، پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از پیروی طاغوت دوری جویید).برای آگاهی بیشتر ر.ک: نصری، عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
چهار. مبانی قرآنی رابطه دین و سیاست
1. اختصاص حاکمیت، ولایت و سرپرستی همه جانبه مادی، معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او: (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ مائده (5)، آیه 55 و ر.ک: یوسف (12)، آیه 40؛ مائده (5)، آیه 42 و 43. (سرپرست و ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز به پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند). 2. اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر(ص)، امام(ع) و منصوبان از ناحیه آنان: (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ...)؛ نساء (4)، آیه 58 و ر.ک: مائده (5)، آیه 67. (خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان بدهید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید).
توضیح اینکه امانت در قرآن، گستره وسیعی دارد و یکی از مهمترین عرصههای آن، مسأله امامت و رهبری است. امام رضا(ع) در تفسیر این آیه، میفرماید: (اهل امانت امامان هستند؛ هر امامی امانت رهبری را باید به امام بعد از خود بسپارد...)الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، 496.
3. اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داود(ع) و سلیمان(ع): (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)؛ ص (38)، آیه 26 و ر.ک: همان، آیه 20؛ نمل (27)، آیه 26 و 27؛ نساء (4)، آیه 54. (ای داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن).
4. قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی میکند: (وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ...)؛ انبیاء (21)، آیه 78 و ر.ک: نساء (4)، آیات 58 و 65؛ مائده (5)، آیه 42؛ انبیاء (21)، آیه 78؛ انعام (6)، آیه 89. (و داود و سلیمان هنگامی که درباره کشتزاری داوری میکردند...).
5. دعوت به کار شورایی و جمعی کردن: (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ)؛ آل عمران (3)، آیه 159 و ر.ک: شوری (42)، آیه 38. (در کارها با آنان مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی، [قاطع باش و] بر خدا توکل کن).
6. مبارزه با فساد و تباهی، ظلمزدایی و عدلگستری از وظایف اصلی اهل ایمان است: (وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ)؛ هود (11)، آیه 113 و ر.ک: نساء (4)، آیه 58؛ نحل (16)، آیه 90؛ ص (38)، آیه 28؛ حج (22)، آیه 41؛ بقره (2)، آیه 279. (بر ظالمان تکیه نکنید که موجب میشود آتش شما را فرا گیرد).
7. احترام به حقوق انسانها و کرامتبخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ...)؛ اسراء (17)، آیه 70 و ر.ک: آل عمران (3)، آیه 19؛ نساء (4)، آیه 32. (ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم...).
8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوتها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه امکانات دفاعی: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)؛تحریم (66)، آیه 9 و ر.ک: اعراف (7)، آیه 56؛ بقره (2)، آیه 218. (ای پیامبر! با کفار و منافقان پیکار کن و بر آنان سخت بگیر). (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ)؛انفال (8)، آیه 60. (هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده میتوانید برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِیعاً)؛ نساء (4)، آیه 71. (ای اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا با هم برای جهاد بیرون روید). (ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ)؛همان، آیه 75. (چرا در راه خدا جهاد نمیکنید)....
9. عزت و آقایی را مخصوص خدا واهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه و ذلتپذیری: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ)؛آل عمران (3)، آیه 149 و ر.ک: منافقون (63)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 35؛ هود (11)، آیه 113؛ آلعمران (3)، آیه 146. (ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از کسانی که کافر شدهاند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز میگردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد). 10. اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: (وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً)؛بقره (2)، آیه 246 و 247 و ر.ک: کهف، آیات 83-98. (و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث کرده است).
از آنچه گذشت روشن میشود که بخش عظیمی از معارف و آموزههای اسلامی شامل مسائل سیاسی - اجتماعی است. و نه تنها تعیین خط مشیهای مهمی در این باره از سوی خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبری و اجرای سیاستهای تعیینی، از سوی خداوند بر عهده پیامبران و دیگر اولیای الهی و مؤمنان برجسته، نهاده شده است. به تعبیر حضرت امام(ره) (آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است. باقیاش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این طور چیزها است. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم). صحیفه نور، ج 2، ص 180.
[1] - رابرت. ا. هیوم، ادیان زنده جهان، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ص 18.
[2] - میرچاالیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375 ، ج 1 ، ص 87 .
[3] - ر. ک: ادیان زنده جهان، پیشین، صص 24-25 .
[4] - ایرج میر ، رابطه دین و سیاست ، تهران: نشر نی1380، ، ص 34 .
[5] - سید محمد حسین طباطبائی ، آموزش دین ، قم: جهان آرا ، [ بی تا] ، ص 9.
[6] - سوره توبه، آیه 29.
[7] - محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 9، ص 368.
[8] - عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ص 93 .
[9] - کلام جدید ، پیشین ، ص 29.
[10] - ر.ک: عبد الحمید ابو الحمد، مبانی سیاست ، تهران : توس ، 1368 ، ص 6.
[11] - IranDoc , A Dictionary Of Politics, 2 nd Edition, spring 1996 , P304 . ؛ و ر. ک: ر.ک : عبد الرحمن عالم ، بنیاد های علم سیاست ، تهران :نشر نی ، 1375 ، صص 26-31 .
[12] - ر.ک:محمد تقی جعفری ، تحلیل و بررسی سکولاریسم ، مجله قبسات ، ش 1 ؛ و ؛ محمد تقی جعفری، سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی، گردآوری ، تنظیم و تلخیص، محمد رضا جوادی، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، ص 8..
[13] - ر. ک : چشمه خورشید ، مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و فرهنگ عاشورا ، نشر عروج ، 1374 .
[14] - این واژه به معنای (انسان مداری) ، ( اصالت انسان ) ، ( انسان محوری) و.. است . و در اصطلاح فلسفی به ( چندی از رویکردهای نظری و عملی اخلاقی که بر کاوش های علمی ، خرد و دستاوردهای بشری در جهان طبیعت پافشاری کرده و غالبا اهمیت خدا باوری را انکار می نمایند.) اطلاق می شود .) Random House Unabridged Dictionary .
[15] - ر.ک : فلسفه سیاست ، قم: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ( ره) ، 1378 ، صص 22- 25.
[16] - صحیفه نور ، ج 1 ، ص 65 .
[17] - ر.ک : حمید رضا شاکرین ، سکولاریسم ، تهران ، کانون اندیشه جوان ، 1384 ، صص 60-71 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 4/100104048)
- [سایر] جایگاه حدیث در علم سیاست چیست؟ آیا ارتباطی بین این دو هست؟
- [سایر] فرق سیاست مداری و سیاست بازی چیست؟ و سیاست پسندیده از دیدگاه اسلام چیست؟
- [سایر] تعریف اسلام از سیاست چیست؟ آیا میتوان بین سیاست اسلامی با بحث دموکراسی پلی زد؟
- [سایر] آیا اسلام در حوزه اجتماع و سیاست، خطوط کلّی را داده یا جزئیات را نیز فرموده؟ خطوط اصلی اسلام درباره سیاست کدامند؟
- [سایر] جایگاه زن در اسلام چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] جایگاه وقف در دین اسلام چیست؟
- [سایر] معنای واژهی سیاست چیست؟ چه تفاوتی بین تعریف «سیاست» در فرهنگ سیاسی اسلام و فرهنگهای غربی وجود دارد؟
- [سایر] جایگاه حقوق حیوانات در اسلام چیست؟
- [سایر] رابطه بین دین و سیاست در اسلام چیست؟
- [سایر] جایگاه مسلمان بالاتر است یا جاهل قاصر؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دفن مسلمان درقبرستان کفار ودفن کافردرقبرستان مسلمانان جائز نیست.
- [آیت الله بهجت] مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه سابقاً کافر بوده، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک است و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان شامل او نیز میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد ولی اگر اماره ای بر اسلام او نباشد و در بلاد اسلام هم نباشد، احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً زن مسلمان نمی تواند با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان با او ازدواج کند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [امام خمینی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه پاک می باشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلا نمی تواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.