جایگاه حدیث در علم سیاست چیست؟ آیا ارتباطی بین این دو هست؟ (سیاست) از حیث گستره و رهیافت بسیار متنوع است. با توجّه به این توسعه موضوعی و تکثر رهیافت، این پرسش مطرح است: آیا دانش سیاست با دین پیوند دارد و آیا میتوان از دین در عرصه سیاست انتظاری معقول داشت؟ برای پاسخ به این پرسش مهم، نخست علوم سیاسی و مجموعه رشتههای پیرامون آن تعریف میشود و آنگاه چگونگی پیوند دین و علم سیاست بررسی میگردد. برای آشنایی با انتظار بشر از دین در گستره علوم سیاسی، ناگزیر باید نخست علم سیاست و شاخههای پراکنده آن در عرصههایی چون جامعهشناسی، اقتصادی، حقوقی توضیح داده شود. علم سیاست نظریه پردازان تعاریف گوناگون از سنخ توصیفی، تجویزی یا مختلط درباره سیاست ارائه دادهاند؛ برای نمونه توجّه به تعریفهای زیر سودمند مینماید: 1. سیاست، علم فرمانروایی بر کشورها است.1 2. سیاست، یعنی فن و عمل فرمانروایی در جوامع انسانی.2 3. سیاست عبارت است از مطالعه قدرت و نفوذ.3 4. علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبههای سیاسی پدیدههای اجتماعی نظر دارد.4 5. سیاست هنر استفاده از امکانات، حکومت کردن بر انسانها، مبارزه برای قدرت، دانستن اینکه چه کسی میبَرد، چه میبَرد، چه موقع میبَرد، چگونه میبَرد و چرا میبَرد و توزیع آمرانه ارزشها است.5 6. علم سیاست دانشی است که پدیدهها و روندهای سیاسی موجود و سازمانها و گروههای جویای قدرت و روابط شهروندان و گروههای گوناگون با دولت و روابط دولت با دیگر دولتها و سازمانهای بین المللی را مطالعه میکند.6 امروزه علم سیاست دانشی تجربی شمرده میشود و در پی کشف روابط بین پدیدهها و رفتارهای سیاسی با روش تجربی و طبیعی است. بریتانیاییها اغلب به استفاده از اصطلاح علوم سیاسی تمایل ندارند. مدرسه اقتصاد لندن (LSE) در سال 1895 با عنوان مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی گشایش یافت؛ امّا دانشگاههای بریتانیایی در سراسر قرن بیستم از به کار بردن چنین عنوانی اجتناب ورزیده و عناوینی چون حکومت، سیاست، اندیشه و نهادهای سیاسی یا سیاست و روابط بین الملل را ترجیح دادهاند. انگلستان، به جای انجمن علوم سیاسی امریکا (APSA)، انجمن مطالعات سیاسی (PSA) دارد. بیتردید عدم استفاده از واژه (علم) نشان دهنده موقعیت ویژهای است که دانشمندان علوم طبیعی برای دیسیپلین خود قائل هستند.7 فلسفه سیاسی تفکر منظم درباره غرض و غایت حکومت و یا تنقیح مناط تحلیل مفاهیم سیاسی که به صورت انتزاعی ارائه میگردد، فلسفه سیاسی نام دارد.8 در گذشته فلسفه سیاسی غالباً به دو مسأله میپرداخت: 1. توضیح چگونگی عملکرد حکومتها، خاستگاه و کیفیت تحقق آنها و ضرورت اطاعت از آنها. 2. اظهار نظر درباره هدف حکومت و روش سازمان یافتن آن و نیل به این هدف.9 برخی از نویسندگان بر این باورند که فلسفه سیاسی از دو بخش توصیفی و تجویزی پدید میآید. در مباحث توصیفی، پرسشهایی چون حکم حاکم بر چه اساس است؟ چرا باید از حکومت اطاعت کرد؟ ماهیّت دولت چیست؟ پاسخ داده میشود و در مباحث تجویزی که نابترین بخش فلسفه سیاسی است، مسائلی مانند غایت اصلی زندگی سیاسی و روش تأمین آن، مصلحت و خیر عامه و چگونگی تأمین آن، رابطه عدالت و برابری و رابطه آزادی و خیر تبیین میگردد.10 بنابراین، فلسفه سیاسی که در گذشته با علم سیاست یکسان تلقی میشد، از ویژگیهای زیر بهره میبرد: 1. به شیوه انتزاعی وعقلی دنبال میشود. 2. به مباحث بنیادین و فکری حکومت مانند مشروعیت حاکم و حکومت، غایات حکومت و ابزار آنها میپردازد. 3. به زمان و مکانی خاص محدود نمیشود. 4. توسط متفکران حرفهای و متخصص پیگیری میشود. کلام سیاسی تعلیمات سیاسی که از وحی الاهی ناشی میشود، کلام سیاسی نام دارد؛ به عبارت دیگر اگر پرسشهای مربوط به فلسفه سیاسی که به روش انتزاعی و عقلی پاسخ داده میشوند، از طریق وحی الاهی و متون دینی پاسخ داده شود، کلام سیاسی تحقق مییابد. فقه و حقوق سیاسی مجموعه مباحث حقوقی و فقهی که به رفتار سیاسی دولتها و مردم ارتباط پیدا میکند، مانند حقوق اساسی و حقوق بین الملل، فقه و حقوق سیاسی خوانده میشود. نظام سیاسی مجموعه نظریهها و آرای هماهنگ به شکل یک کل نظام و سیستم که خطوط اصلی ارزشهای مورد نظر مکتب در زمینه مباحث سیاسی مثل فرد، دولت و عدالت را بیان میکند و میان حقوق سیاسی بایدهای جزیی و جهان بینی (بینشهای کلی) ارتباط منسجم برقرار میسازد، نظام سیاسی نام دارد. نظریه یا تئوری سیاسی در گذشته به معنای مجموعه تفکرات فیلسوفان سیاسی همچون افلاطون، ارسطو به کار میرفت؛ ولی در اصطلاح جدید به معنای مجموعه منسجمی است که در آن متغیرهایی معین در شرایط مشخص با یکدیگر ارتباط دارند. بنابراین، نظریه سیاسی باید به ظاهر از گرایشهای ایدئولوژیکی و فلسفی فارغ و از عنصر تجویز و عمل تهی بوده، جنبه اثباتی داشته باشد. تا نیمه دوم قرن 20، تئوری سیاسی در معنای علوم سیاسی و فلسفه سیاسی به کار برده میشد. اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی، مجموعه منسجم فلسفی و غیر فلسفی در ارتباط با سیاست و حکومت است که همواره حالت توصیفی و تفسیری دارد. اندیشه سیاسی در روش عقلی و ترکیبی با فلسفه سیاسی تفاوت دارد؛ چنان که تفاوت آن با نظام سیاسی در جنبه توصیفی و ترکیبی از توصیفی و تجویزی است. جامعهشناسی سیاسی دانشی که به بررسی محیط اجتماعی سیاست میپردازد، جامعهشناسی سیاسی نام دارد؛ به عبارت دیگر، بررسی تأثیرات جامعه به طور کلی اعم از حوزه روابط تولید و اقتصاد و لایه بندیهای اجتماعی و فرهنگ بر ساخت و فرآیند و رفتار سیاسی جوهر جامعهشناسی سیاسی را پدید میآورد؛ به عبارت سادهتر، در جامعهشناسی سیاسی، زندگی سیاسی به وسیله متغیرهای اجتماعی توضیح داده میشود. بیشک همواره میان دولت و جامعه تعامل و تأثیر متقابل وجود دارد؛ ولی جامعهشناسی سیاسی به آن وجه از این روابط که محیط اجتماعی سیاست و حکومت میسازد، نظر دارد.11 رابطه میان دولت با جامعه و احزاب و تشکلها و طبقات اجتماعی مانند ارتش، روشنفکران، روحانیان، زنان و دانشجویان موضوع اصلی جامعهشناسی سیاسی است. تحلیل سیاسی تبیین و تفسیر پدیدههای سیاسی و بررسی علل و عوامل آنها که از سوی افراد یا گروههای سیاسی ارائه میگردد، تحلیل سیاسی خوانده میشود. تحلیل سیاسی، انسان را در شناخت بهتر جهانی که در آن زندگی میکند یاری میدهد تا از میان گزینههای گوناگون پیش روی خویش بهترین را برگزیند و موفق شود تأثیر، تغییرات کوچک و بزرگ را که جنبههای لاینفک زندگی به شمار میآیند، فزونتر سازد.12 شکل سیاسی نوع و فرم حکومت، مانند سلطنتی و جمهوری، را شکل سیاسی میخوانند. جریان سیاسی مجموعه پدیدههای منظم و پی در پی سیاسی، جریان سیاسی خوانده میشود. رفتار سیاسی مجموعه اعمال سیاسی فرد یا گروه، رفتار سیاسی نام دارد. موضوع علوم سیاسی درباره عرصه و مرزهای علوم سیاسی نمیتوان به آسانی نظر داد. شاید بتوان تمام جنبههای زندگی اجتماعی با سیاست را موضوع علوم سیاسی دانست. گروهی مطالعه قدرت و نفوذ و عدهای مطالعه دولت یا علم دولت یا فن حکومت کردن را موضوع علم سیاست دانستهاند.13 موضوعاتی که در علم سیاست مطالعه میشود، عبارت است از: 1. نظریه سیاسی و تاریخ اندیشههای سیاسی 2. حکومت 3. احزاب و گروهها و افکار عمومی 4. روابط بین الملل و سازمانها و حقوق بین الملل14 آنچه گذشت، نشان میدهد علوم سیاسی تنها به مطالعه دولت محدود نمیشود. سیاست فعالیتی بسیار گسترده است که در همه عرصههای حیات انسان دخالت دارد. سیاست میتواند شامل منازعه و همکاری باشد و به ایجاد و حلّ مشکلات از طریق تصمیمگیری جمعی انجامد.15 سیاست، علاوه بر مطالعه فعالیتهای متمرکز در نهادهای دولت، به سایر عرصههای زندگی اجتماعی مانند جنسیت، نژاد، طبقه، جوان، زنان نیز میپردازد.16 علوم سیاسی نه تنها از حیث موضوع و گستره، از جهت رهیافت و رویکرد نیز بسیار متنوع است. همین امر به تکثر مکاتب علوم سیاسی میانجامد. رهیافتهایی چون نظریه هنجاری، مطالعات نهادی، تحلیل رفتاری، نظریه انتخاب عقلایی، دیدگاه فمینیستی و تحلیل گفتمانی از یک زاویه و رهیافتهایی چون حقوقی، اقتصادی، روانشناسی، تجربی و علمی و هنجاری از زاویه دیگر که از روشهای مختلفی چون کمّی، مقایسهای، ساختارگرایی، تحلیل کیفی تاریخی، مشاهدهای، تطبیقی استفاده میکنند. بر این اساس، درباره دولت نظریههای مختلف مانند کثرت گرایی، نخبه گرایی و نظریه متقارب ارائه میگردد.17 آیا علوم سیاسی با دین پیوند دارد؟ با توجّه به توسعه موضوعی و تکثر رهیافت روش و نظریه در علوم سیاسی، پیوند این دانشها با رشتههای مختلف مانند جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی، اخلاق، حقوق، اقتصاد، جغرافی آمار و غیره آشکار میگردد. آیا علوم سیاسی با دین نیز پیوند دارد و آیا میتوان از دین در عرصه وسیع سیاست انتظاری معقول داشت. پاسخ بدین پرسش به نگاه دین به مقولاتی محوری که امروز در گستره علوم و مکاتب سیاسی وجود دارد، وابسته است. بدین معنا که برخی از این مقولات با مبانی دینی تعارض ندارند و حتّی از متن دین بر میآیند. بررسی اجمالی مرزهای پیوند دین با برخی از مبانی علوم سیاسی، خود به خود مرز (سیاست دینی) را از (سیاست غیر دینی) آشکار میسازد. 1. باید دانست، دین جامع و کامل اسلام با عقل و تجربه عناد ندارد و وقتی از سیاست دینی سخن به میان میآید، هرگز به معنای نفی بهره برداری از عقل و تجربه نیست. براین اساس، باید سیاستمداران و عالمان مسلمان به مطالعه تجربی و آماری پدیدهها، رفتارها و تصمیمهای سیاسی در جوامع اسلامی و غیر اسلامی روی آورند و علم تجربی سیاست و جامعهشناسی سیاسی را جهت کشف روابط بین دولت و گروهها و طبقات و احزاب و رفتارهای سیاسی مردم توسعه دهند تا راه برای تصمیمگیریهای مناسب بر اساس اصول و ارزشهای اسلامی هموار گردد. همچنین مطالعه نظریههای سیاسی و دیدگاه فیلسوفان سیاست در زمینه قدرت، دولت، آزادی، حاکمیت، حکومت و غیره بسیار ضرورت دارد. غفلت متفکران و عالمان سیاسی جهان اسلام از مطالب و نظریهها و روشها و رهیافتهای مختلف و استفاده از روش عقل و تجربه در عرصه موضوعات سیاسی، خسارتی جبران ناپذیر به همراه خواهد داشت. البتّه باید توجّه کرد: الف )علم سیاست اثباتی و تجربی محض نیست. چنان که گذشت، متافیزیک و آکسیوم ها و پاردایمهای غیر تجربی بر تمام علوم تجربی از جمله علم سیاست اثر میگذارند. از این جهت، علم تجربی سیاست میتواند از متافیزیک دینی تأثیر پذیرد. ب )مسائل فلسفه سیاست با روش عقلی دنبال میشود؛ ولی امروزه روشهای مختلف عقلانی پدید آمده و انواع مکاتب رئالیسم و ایدئالیسم را در پی داشته است. فیلسوفان اسلامی با توجّه به روش معرفتشناختی رئالیستی یعنی با پذیرش نظریه مطابقت در تئوریهای صدق و نظریه مبناگرایی و بداهت در تئوریهای توجیه و امکان شناخت و معیار معرفت و نفی شکاکیت و نسبی گرایی، مباحث عقلی را دنبال میکنند و دیدگاه فلسفی خود درباره قدرت، دولت، حکومت، حاکمیت، آزادی و غیره را ارائه میدهند. از آنجا که این رویکرد از تأیید اسلام و آموزههای آن بهره میبرد، میتوان فلسفه سیاست را به اسلام نسبت داد. افزون بر این، باید دستاوردهای فلسفی را به متون دین اسلام عرضه کرد تا از انحراف عقلایی پیشگیری شود. 2 - قرآن و سنّت پیشوایان دین اسلام، به صورت موجبه جزئیه، برخی روابط علت و معلولی میان رویدادهای سیاسی را بیان کردهاند؛ برای نمونه میتوان به رابطه رهبری شایسته و آزمایشهای توانفرسا،18 نسبت مستقیم تحولات سیاسی و اجتماعی و اراده مردم،19 رابطه امر به معروف و نهی از منکر و نظارت عمومی و کنترل جامعه سیاسی،20 عملکرد حاکمان فاسق و فاجر و متکبر در تفرقه افکنی و نفاق انگیزی21 و گزارش خداوند متعال و امامان معصوم از تحولات سیاسی دنیای آینده مانند حاکمیت مستضعفان بر زمین22 اشاره کرد. 3 - کلام سیاسی، به معنای تعلیمات سیاسی برگرفته از کتاب و سنّت، برای هر انسان آگاه به دین اسلام انکارناپذیر است. در اسلام آشکارا از مقولاتی مانند امامت، امّت، قبایل و گروهها و احزاب، حکومتهای طاغوت، مستکبر، مستضعف، راهکارهای نظارت درونی تقوا و بیرونی امر به معروف و نهی از منکر و اهداف حکومت مسؤولیت پذیری، ظلم ستیزی و پاسداری از حقوق عمومی مردم به ویژه امنیت جانی، مالی، حریم حقوق اشخاص و عدالت و مشارکت سخن به میان آمده است. تفسیر اسلام از قدرت، مسؤولیت پذیری و توجّه حاکم به خیر و رحمت مردم و عدالت اجتماعی و احترام به افکار عمومی است. اگر عناصر بنیادین دولت را مردم (جمعیت)، سرزمین، حکومت (سازمان) و حاکمیت بدانیم، اسلام به تمام ارکان چهارگانه دولت توجّه کرده است، برای مثال اسلام درباره خاستگاه دولت نظریههایی مانند زور، ژنتیک (پدر سالاری و مادر سالاری)، طبیعی، قرارداد اجتماعی و مدلها و تفسیرهای گوناگون آنها را طرد میکند و نظریه خاستگاه الاهی با تفسیر مردم سالاری دینی را مطرح میسازد. حاکمیت تکوینی و تشریعی و سیاسی و اجتماعی را از آنِ خداوند و کسانی که از سوی وی اجازه دارند، میداند؛ به مردم بسیار اهمیّت میدهد و بر این اساس، بر نظارت عمومی و مسؤولیت همگانی و آمادگی مردم برای دفاع از سرزمین و شرافت و کرامت و حقوق انسانها (حق داد خواهی، آموزش و پرورش و برخورداری از تأمین اجتماعی و امنیت عمومی و آزادیهای مشروع و...) تأکید میورزد.23 اسلام وجود احزاب و کثرت گرایی گروههای سیاسی در چارچوب قوانین و اصول الاهی و تشکیل پارلمان و تفکیک قوا را ردّ نمیکند؛ ولی بر تمرکز و اقتدار حکومت نیز تأکید میورزد.24 قرآن، پیامبران را دعوت کنندگان بشر به اجتماع و رفع اختلافات میخواند25 و ملّتها و قبیلهها را منشأ اختلاف و تشتت میداند.26 سرزمینهای جغرافیایی که جمعیتها در آنجا استقرار مییابند و رکن مهم حکومتها است، در اسلام مورد احترام قرار میگیرد. اسلام درباره سازمان دولت و نوع حکومت با هر گونه حکومت و سلطنت مطلقه فردی، سلطنت مشروطه، اشرافی، زرمداری، استبداد مطلقه فردی، استبداد فراگیر، استبداد کارگری و دموکراسی - به اصطلاح غربی - مخالفت میکند و جمهوری اسلامی را جایگزین آنها میسازد. حکومتی که مبنای قانونش، خواست خداوند است، مشارکت سیاسی اکثریت و تساوی افراد در برابر قانون را میپذیرد و آزادیهای مشروع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را مجاز میشمارد.27 متون دینی اسلام درباره حاکمیت و مشروعیت حاکم، موازینی خاص ارائه میکند و ویژگیهایی برای مدیران و حاکمان بر میشمارد؛ چنان که کارآمدی و صلاحیت و توان بالفعل حاکم و حکومت را نیز مورد توجّه قرار میدهد.28 4 - در عرصه نظام سیاسی، چهار نظریه سیاسی از سوی مسلمانان مطرح گردیده است. نظریه خلافت که سقیفه را راه انداخت؛ نظریه امامت که نظام سیاسی تشیع است؛ نظریه خوارج که به آنارشیسم و نفی حاکمیت روی آوردند و نظریه سلطنت که از سوی بنی امیّه و بنی عبّاس تعقیب شد. آموزههای اسلام و تفسیر صحیح آنها از نظریه امامت و ولایت دفاع میکنند. 5 - کتاب و سنّت نیز بر پذیرش حقوق و فقه سیاسی و مباحث حقوقی مربوط به رفتار سیاسی دولتها و مردم یعنی حقوق اساسی و حقوق بین الملل در اسلام گواهی میدهند. 6 - با نگاه بیرون دینی نیز میتوان انتظار منطقی بشر از دین در عرصه سیاست را تأیید کرد؛ زیرا پرسشهای اساسی سیاست بر محور حکومت و قدرت میچرخد؛ مانند حکومت چیست؟ چگونه باید باشد؟ چه هدفی را دنبال میکند و در برابر مردم چه وظایفی به دارد؟29 اگر پژوهشگر سیاسی نگرشی خاص به جهان و انسان داشته باشد و در هستیشناسی در خالقیت، مالکیت و ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوند اعتقاد داشته باشد و ازنظر معرفتشناسی، به حجیت و اعتبار عقل و تجربه از یک سو و محدودیت و ناتوانی آنها در درک تمام مصالح و مفاسد انسانها از سوی دیگر اعتراف کند، ناگزیر به اطاعت از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم تن در میدهد و دستورها و بینشهای سیاسی آنها را سر مشق خویش میسازد. در این موقعیت، پژوهشگر اصولاً حق خود میداند که کیستی حاکم و چیستی و اهداف حکومت را از خداوند متعال که هدایتگر دنیا و آخرت است، بپرسد. البتّه - همانگونه که گذشت - این مطلب تحقیقات تجربی در عرصه علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی یا تحقیقات عقلانی در عرصه فلسفه سیاسی و تحلیل سیاسی را نفی نمیکند و بدان معنانیست که حکومت اسلامی کارگزار منفرد و تک ذهنی در سطح دولت را میپذیرد. 7 - با توجّه به حقوق و فقه سیاسی و کلام سیاسی در اسلام و فلسفه سیاسی با گرایش معرفتشناسی و فلسفه اسلامی و علم سیاست با رویکرد متافیزیک اسلامی، میتوان از نظام سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام نیز سخن گفت و با روش بیرون و درون دینی، انتظار عقلایی بشر از دین در عرصه سیاسی را تثبیت کرد. بر این اساس، شخصیتهای علمی و متفکران سیاسی از جمله ماوردی، غزالی، ابن جماعه، ابن تیمیه، فارابی، ابن سینا، علی عبدالرزاق، ابن رشد، خواجه طوسی، ابن خلدون، سید جمال، محمد عبده، کواکبی، رشید رضا، نائینی، شیخ فضل اللّه، سید جعفر کشفی، سید عبدالحسین لاری، امام خمینی، در کتابهای ادب الدنیا والدین، میزان الملوک و الطوائف و صراط المستقیم فی سلوک الخلائف اندیشههای اهل مدینه فاضله اوصاف الاشراف، عروة الوثقی، طبیعت استبداد، الاسلام و اصول الحکم، تنبیه الامة و تنزیه الملة و ولایت فقیه به بیان اندیشه یا نظام سیاسی اسلام پرداختند. البتّه فقهای مسلمان از دوران آغازین اسلام به تدوین مسائل حقوق سیاسی اسلام اشتغال داشتند. منابع. 1. اصول علم سیاست، موریس دوورژه، ترجمه ابوالفضل قاضی شریعت پناهی، ص 11. 2. همان. 3. مبانی علم سیاست، عبدالحمید ابوالمحمد، ج 1، ص 27. 4. بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم، ص 26. 5. همان، ص 29 - 30. 6. همان، ص 33. 7. روش و نظریه در علوم سیاسی، دیویدمارش و جری استرکر، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی، ص 24. 8. فلسفه سیاسی، آنتونی کوئیس، مرتضی اسعدی، ص 44 و 48. 9. همان، ص 45. 10. دولتِ عقل، حسین بشیریه، ص 32. 11. جامعهشناسی سیاسی، حسین بشیریه، ص 19. 12. بنیادهای علم سیاسیت، ص 26. 13. قدرت، برتراند راسل، ترجمه نجف دریابندری، ص 12 و اصول علم سیاست، ص 4 و علم سیاست، ص 34؛ و مقدمهای بر سیاست، هارولدج. لاسکی، تجرمه منوچهر صفا، ص 10. 14. بنیادهای علم سیاسیت، ص 34 - 35. 15. روش و نظریه در علوم سیاسی، ص 30. 16. همان، ص 270. 17. همان، ص 47 - 220. 18. وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ بقره124 :19.إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ رعد 11 . 20. کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ آل عمران 110 . 21. إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ قصص4 : 22. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ قصص 5 :23. مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عباسعلی عمید زنجانی، ص 215 - 371. 24. ر. ک: جامعه مدنی و حاکمیت دینی، عبدالحسین خسروپناه، فصل جایگاه احزاب در حکومت ولایی. 25. بقره 213 . 26. حجرات 12 . 27. ر. ک: اصول سیاست و حکومت، احمد جهان بزرگی، ص 171. 28. جامعه مدنی و حاکمیت دینی، عبدالحسین خسروپناه، ص 20 - 21. 29. مسائل اساسی علم سیاست، محمدباقر حشمت زاده، ص 25. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/100100843)
جایگاه حدیث در علم سیاست چیست؟ آیا ارتباطی بین این دو هست؟
(سیاست) از حیث گستره و رهیافت بسیار متنوع است. با توجّه به این توسعه موضوعی و تکثر رهیافت، این پرسش مطرح است: آیا دانش سیاست با دین پیوند دارد و آیا میتوان از دین در عرصه سیاست انتظاری معقول داشت؟ برای پاسخ به این پرسش مهم، نخست علوم سیاسی و مجموعه رشتههای پیرامون آن تعریف میشود و آنگاه چگونگی پیوند دین و علم سیاست بررسی میگردد.
برای آشنایی با انتظار بشر از دین در گستره علوم سیاسی، ناگزیر باید نخست علم سیاست و شاخههای پراکنده آن در عرصههایی چون جامعهشناسی، اقتصادی، حقوقی توضیح داده شود.
علم سیاست
نظریه پردازان تعاریف گوناگون از سنخ توصیفی، تجویزی یا مختلط درباره سیاست ارائه دادهاند؛ برای نمونه توجّه به تعریفهای زیر سودمند مینماید:
1. سیاست، علم فرمانروایی بر کشورها است.1
2. سیاست، یعنی فن و عمل فرمانروایی در جوامع انسانی.2
3. سیاست عبارت است از مطالعه قدرت و نفوذ.3
4. علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبههای سیاسی پدیدههای اجتماعی نظر دارد.4
5. سیاست هنر استفاده از امکانات، حکومت کردن بر انسانها، مبارزه برای قدرت، دانستن اینکه چه کسی میبَرد، چه میبَرد، چه موقع میبَرد، چگونه میبَرد و چرا میبَرد و توزیع آمرانه ارزشها است.5
6. علم سیاست دانشی است که پدیدهها و روندهای سیاسی موجود و سازمانها و گروههای جویای قدرت و روابط شهروندان و گروههای گوناگون با دولت و روابط دولت با دیگر دولتها و سازمانهای بین المللی را مطالعه میکند.6
امروزه علم سیاست دانشی تجربی شمرده میشود و در پی کشف روابط بین پدیدهها و رفتارهای سیاسی با روش تجربی و طبیعی است. بریتانیاییها اغلب به استفاده از اصطلاح علوم سیاسی تمایل ندارند. مدرسه اقتصاد لندن (LSE) در سال 1895 با عنوان مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی گشایش یافت؛ امّا دانشگاههای بریتانیایی در سراسر قرن بیستم از به کار بردن چنین عنوانی اجتناب ورزیده و عناوینی چون حکومت، سیاست، اندیشه و نهادهای سیاسی یا سیاست و روابط بین الملل را ترجیح دادهاند. انگلستان، به جای انجمن علوم سیاسی امریکا (APSA)، انجمن مطالعات سیاسی (PSA) دارد. بیتردید عدم استفاده از واژه (علم) نشان دهنده موقعیت ویژهای است که دانشمندان علوم طبیعی برای دیسیپلین خود قائل هستند.7
فلسفه سیاسی
تفکر منظم درباره غرض و غایت حکومت و یا تنقیح مناط تحلیل مفاهیم سیاسی که به صورت انتزاعی ارائه میگردد، فلسفه سیاسی نام دارد.8 در گذشته فلسفه سیاسی غالباً به دو مسأله میپرداخت:
1. توضیح چگونگی عملکرد حکومتها، خاستگاه و کیفیت تحقق آنها و ضرورت اطاعت از آنها.
2. اظهار نظر درباره هدف حکومت و روش سازمان یافتن آن و نیل به این هدف.9 برخی از نویسندگان بر این باورند که فلسفه سیاسی از دو بخش توصیفی و تجویزی پدید میآید. در مباحث توصیفی، پرسشهایی چون حکم حاکم بر چه اساس است؟ چرا باید از حکومت اطاعت کرد؟ ماهیّت دولت چیست؟ پاسخ داده میشود و در مباحث تجویزی که نابترین بخش فلسفه سیاسی است، مسائلی مانند غایت اصلی زندگی سیاسی و روش تأمین آن، مصلحت و خیر عامه و چگونگی تأمین آن، رابطه عدالت و برابری و رابطه آزادی و خیر تبیین میگردد.10 بنابراین، فلسفه سیاسی که در گذشته با علم سیاست یکسان تلقی میشد، از ویژگیهای زیر بهره میبرد:
1. به شیوه انتزاعی وعقلی دنبال میشود.
2. به مباحث بنیادین و فکری حکومت مانند مشروعیت حاکم و حکومت، غایات حکومت و ابزار آنها میپردازد.
3. به زمان و مکانی خاص محدود نمیشود.
4. توسط متفکران حرفهای و متخصص پیگیری میشود.
کلام سیاسی
تعلیمات سیاسی که از وحی الاهی ناشی میشود، کلام سیاسی نام دارد؛ به عبارت دیگر اگر پرسشهای مربوط به فلسفه سیاسی که به روش انتزاعی و عقلی پاسخ داده میشوند، از طریق وحی الاهی و متون دینی پاسخ داده شود، کلام سیاسی تحقق مییابد.
فقه و حقوق سیاسی
مجموعه مباحث حقوقی و فقهی که به رفتار سیاسی دولتها و مردم ارتباط پیدا میکند، مانند حقوق اساسی و حقوق بین الملل، فقه و حقوق سیاسی خوانده میشود.
نظام سیاسی
مجموعه نظریهها و آرای هماهنگ به شکل یک کل نظام و سیستم که خطوط اصلی ارزشهای مورد نظر مکتب در زمینه مباحث سیاسی مثل فرد، دولت و عدالت را بیان میکند و میان حقوق سیاسی بایدهای جزیی و جهان بینی (بینشهای کلی) ارتباط منسجم برقرار میسازد، نظام سیاسی نام دارد.
نظریه یا تئوری سیاسی
در گذشته به معنای مجموعه تفکرات فیلسوفان سیاسی همچون افلاطون، ارسطو به کار میرفت؛ ولی در اصطلاح جدید به معنای مجموعه منسجمی است که در آن متغیرهایی معین در شرایط مشخص با یکدیگر ارتباط دارند. بنابراین، نظریه سیاسی باید به ظاهر از گرایشهای ایدئولوژیکی و فلسفی فارغ و از عنصر تجویز و عمل تهی بوده، جنبه اثباتی داشته باشد. تا نیمه دوم قرن 20، تئوری سیاسی در معنای علوم سیاسی و فلسفه سیاسی به کار برده میشد.
اندیشه سیاسی
اندیشه سیاسی، مجموعه منسجم فلسفی و غیر فلسفی در ارتباط با سیاست و حکومت است که همواره حالت توصیفی و تفسیری دارد. اندیشه سیاسی در روش عقلی و ترکیبی با فلسفه سیاسی تفاوت دارد؛ چنان که تفاوت آن با نظام سیاسی در جنبه توصیفی و ترکیبی از توصیفی و تجویزی است.
جامعهشناسی سیاسی
دانشی که به بررسی محیط اجتماعی سیاست میپردازد، جامعهشناسی سیاسی نام دارد؛ به عبارت دیگر، بررسی تأثیرات جامعه به طور کلی اعم از حوزه روابط تولید و اقتصاد و لایه بندیهای اجتماعی و فرهنگ بر ساخت و فرآیند و رفتار سیاسی جوهر جامعهشناسی سیاسی را پدید میآورد؛ به عبارت سادهتر، در جامعهشناسی سیاسی، زندگی سیاسی به وسیله متغیرهای اجتماعی توضیح داده میشود. بیشک همواره میان دولت و جامعه تعامل و تأثیر متقابل وجود دارد؛ ولی جامعهشناسی سیاسی به آن وجه از این روابط که محیط اجتماعی سیاست و حکومت میسازد، نظر دارد.11 رابطه میان دولت با جامعه و احزاب و تشکلها و طبقات اجتماعی مانند ارتش، روشنفکران، روحانیان، زنان و دانشجویان موضوع اصلی جامعهشناسی سیاسی است.
تحلیل سیاسی
تبیین و تفسیر پدیدههای سیاسی و بررسی علل و عوامل آنها که از سوی افراد یا گروههای سیاسی ارائه میگردد، تحلیل سیاسی خوانده میشود. تحلیل سیاسی، انسان را در شناخت بهتر جهانی که در آن زندگی میکند یاری میدهد تا از میان گزینههای گوناگون پیش روی خویش بهترین را برگزیند و موفق شود تأثیر، تغییرات کوچک و بزرگ را که جنبههای لاینفک زندگی به شمار میآیند، فزونتر سازد.12
شکل سیاسی
نوع و فرم حکومت، مانند سلطنتی و جمهوری، را شکل سیاسی میخوانند.
جریان سیاسی
مجموعه پدیدههای منظم و پی در پی سیاسی، جریان سیاسی خوانده میشود.
رفتار سیاسی
مجموعه اعمال سیاسی فرد یا گروه، رفتار سیاسی نام دارد.
موضوع علوم سیاسی
درباره عرصه و مرزهای علوم سیاسی نمیتوان به آسانی نظر داد. شاید بتوان تمام جنبههای زندگی اجتماعی با سیاست را موضوع علوم سیاسی دانست. گروهی مطالعه قدرت و نفوذ و عدهای مطالعه دولت یا علم دولت یا فن حکومت کردن را موضوع علم سیاست دانستهاند.13 موضوعاتی که در علم سیاست مطالعه میشود، عبارت است از:
1. نظریه سیاسی و تاریخ اندیشههای سیاسی
2. حکومت
3. احزاب و گروهها و افکار عمومی
4. روابط بین الملل و سازمانها و حقوق بین الملل14
آنچه گذشت، نشان میدهد علوم سیاسی تنها به مطالعه دولت محدود نمیشود. سیاست فعالیتی بسیار گسترده است که در همه عرصههای حیات انسان دخالت دارد. سیاست میتواند شامل منازعه و همکاری باشد و به ایجاد و حلّ مشکلات از طریق تصمیمگیری جمعی انجامد.15 سیاست، علاوه بر مطالعه فعالیتهای متمرکز در نهادهای دولت، به سایر عرصههای زندگی اجتماعی مانند جنسیت، نژاد، طبقه، جوان، زنان نیز میپردازد.16 علوم سیاسی نه تنها از حیث موضوع و گستره، از جهت رهیافت و رویکرد نیز بسیار متنوع است. همین امر به تکثر مکاتب علوم سیاسی میانجامد. رهیافتهایی چون نظریه هنجاری، مطالعات نهادی، تحلیل رفتاری، نظریه انتخاب عقلایی، دیدگاه فمینیستی و تحلیل گفتمانی از یک زاویه و رهیافتهایی چون حقوقی، اقتصادی، روانشناسی، تجربی و علمی و هنجاری از زاویه دیگر که از روشهای مختلفی چون کمّی، مقایسهای، ساختارگرایی، تحلیل کیفی تاریخی، مشاهدهای، تطبیقی استفاده میکنند. بر این اساس، درباره دولت نظریههای مختلف مانند کثرت گرایی، نخبه گرایی و نظریه متقارب ارائه میگردد.17
آیا علوم سیاسی با دین پیوند دارد؟
با توجّه به توسعه موضوعی و تکثر رهیافت روش و نظریه در علوم سیاسی، پیوند این دانشها با رشتههای مختلف مانند جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی، اخلاق، حقوق، اقتصاد، جغرافی آمار و غیره آشکار میگردد. آیا علوم سیاسی با دین نیز پیوند دارد و آیا میتوان از دین در عرصه وسیع سیاست انتظاری معقول داشت. پاسخ بدین پرسش به نگاه دین به مقولاتی محوری که امروز در گستره علوم و مکاتب سیاسی وجود دارد، وابسته است. بدین معنا که برخی از این مقولات با مبانی دینی تعارض ندارند و حتّی از متن دین بر میآیند. بررسی اجمالی مرزهای پیوند دین با برخی از مبانی علوم سیاسی، خود به خود مرز (سیاست دینی) را از (سیاست غیر دینی) آشکار میسازد.
1. باید دانست، دین جامع و کامل اسلام با عقل و تجربه عناد ندارد و وقتی از سیاست دینی سخن به میان میآید، هرگز به معنای نفی بهره برداری از عقل و تجربه نیست. براین اساس، باید سیاستمداران و عالمان مسلمان به مطالعه تجربی و آماری پدیدهها، رفتارها و تصمیمهای سیاسی در جوامع اسلامی و غیر اسلامی روی آورند و علم تجربی سیاست و جامعهشناسی سیاسی را جهت کشف روابط بین دولت و گروهها و طبقات و احزاب و رفتارهای سیاسی مردم توسعه دهند تا راه برای تصمیمگیریهای مناسب بر اساس اصول و ارزشهای اسلامی هموار گردد. همچنین مطالعه نظریههای سیاسی و دیدگاه فیلسوفان سیاست در زمینه قدرت، دولت، آزادی، حاکمیت، حکومت و غیره بسیار ضرورت دارد. غفلت متفکران و عالمان سیاسی جهان اسلام از مطالب و نظریهها و روشها و رهیافتهای مختلف و استفاده از روش عقل و تجربه در عرصه موضوعات سیاسی، خسارتی جبران ناپذیر به همراه خواهد داشت. البتّه باید توجّه کرد:
الف )علم سیاست اثباتی و تجربی محض نیست. چنان که گذشت، متافیزیک و آکسیوم ها و پاردایمهای غیر تجربی بر تمام علوم تجربی از جمله علم سیاست اثر میگذارند. از این جهت، علم تجربی سیاست میتواند از متافیزیک دینی تأثیر پذیرد.
ب )مسائل فلسفه سیاست با روش عقلی دنبال میشود؛ ولی امروزه روشهای مختلف عقلانی پدید آمده و انواع مکاتب رئالیسم و ایدئالیسم را در پی داشته است. فیلسوفان اسلامی با توجّه به روش معرفتشناختی رئالیستی یعنی با پذیرش نظریه مطابقت در تئوریهای صدق و نظریه مبناگرایی و بداهت در تئوریهای توجیه و امکان شناخت و معیار معرفت و نفی شکاکیت و نسبی گرایی، مباحث عقلی را دنبال میکنند و دیدگاه فلسفی خود درباره قدرت، دولت، حکومت، حاکمیت، آزادی و غیره را ارائه میدهند. از آنجا که این رویکرد از تأیید اسلام و آموزههای آن بهره میبرد، میتوان فلسفه سیاست را به اسلام نسبت داد. افزون بر این، باید دستاوردهای فلسفی را به متون دین اسلام عرضه کرد تا از انحراف عقلایی پیشگیری شود.
2 - قرآن و سنّت پیشوایان دین اسلام، به صورت موجبه جزئیه، برخی روابط علت و معلولی میان رویدادهای سیاسی را بیان کردهاند؛ برای نمونه میتوان به رابطه رهبری شایسته و آزمایشهای توانفرسا،18 نسبت مستقیم تحولات سیاسی و اجتماعی و اراده مردم،19 رابطه امر به معروف و نهی از منکر و نظارت عمومی و کنترل جامعه سیاسی،20 عملکرد حاکمان فاسق و فاجر و متکبر در تفرقه افکنی و نفاق انگیزی21 و گزارش خداوند متعال و امامان معصوم از تحولات سیاسی دنیای آینده مانند حاکمیت مستضعفان بر زمین22 اشاره کرد.
3 - کلام سیاسی، به معنای تعلیمات سیاسی برگرفته از کتاب و سنّت، برای هر انسان آگاه به دین اسلام انکارناپذیر است. در اسلام آشکارا از مقولاتی مانند امامت، امّت، قبایل و گروهها و احزاب، حکومتهای طاغوت، مستکبر، مستضعف، راهکارهای نظارت درونی تقوا و بیرونی امر به معروف و نهی از منکر و اهداف حکومت مسؤولیت پذیری، ظلم ستیزی و پاسداری از حقوق عمومی مردم به ویژه امنیت جانی، مالی، حریم حقوق اشخاص و عدالت و مشارکت سخن به میان آمده است. تفسیر اسلام از قدرت، مسؤولیت پذیری و توجّه حاکم به خیر و رحمت مردم و عدالت اجتماعی و احترام به افکار عمومی است.
اگر عناصر بنیادین دولت را مردم (جمعیت)، سرزمین، حکومت (سازمان) و حاکمیت بدانیم، اسلام به تمام ارکان چهارگانه دولت توجّه کرده است، برای مثال اسلام درباره خاستگاه دولت نظریههایی مانند زور، ژنتیک (پدر سالاری و مادر سالاری)، طبیعی، قرارداد اجتماعی و مدلها و تفسیرهای گوناگون آنها را طرد میکند و نظریه خاستگاه الاهی با تفسیر مردم سالاری دینی را مطرح میسازد. حاکمیت تکوینی و تشریعی و سیاسی و اجتماعی را از آنِ خداوند و کسانی که از سوی وی اجازه دارند، میداند؛ به مردم بسیار اهمیّت میدهد و بر این اساس، بر نظارت عمومی و مسؤولیت همگانی و آمادگی مردم برای دفاع از سرزمین و شرافت و کرامت و حقوق انسانها (حق داد خواهی، آموزش و پرورش و برخورداری از تأمین اجتماعی و امنیت عمومی و آزادیهای مشروع و...) تأکید میورزد.23
اسلام وجود احزاب و کثرت گرایی گروههای سیاسی در چارچوب قوانین و اصول الاهی و تشکیل پارلمان و تفکیک قوا را ردّ نمیکند؛ ولی بر تمرکز و اقتدار حکومت نیز تأکید میورزد.24 قرآن، پیامبران را دعوت کنندگان بشر به اجتماع و رفع اختلافات میخواند25 و ملّتها و قبیلهها را منشأ اختلاف و تشتت میداند.26 سرزمینهای جغرافیایی که جمعیتها در آنجا استقرار مییابند و رکن مهم حکومتها است، در اسلام مورد احترام قرار میگیرد. اسلام درباره سازمان دولت و نوع حکومت با هر گونه حکومت و سلطنت مطلقه فردی، سلطنت مشروطه، اشرافی، زرمداری، استبداد مطلقه فردی، استبداد فراگیر، استبداد کارگری و دموکراسی - به اصطلاح غربی - مخالفت میکند و جمهوری اسلامی را جایگزین آنها میسازد. حکومتی که مبنای قانونش، خواست خداوند است، مشارکت سیاسی اکثریت و تساوی افراد در برابر قانون را میپذیرد و آزادیهای مشروع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را مجاز میشمارد.27 متون دینی اسلام درباره حاکمیت و مشروعیت حاکم، موازینی خاص ارائه میکند و ویژگیهایی برای مدیران و حاکمان بر میشمارد؛ چنان که کارآمدی و صلاحیت و توان بالفعل حاکم و حکومت را نیز مورد توجّه قرار میدهد.28
4 - در عرصه نظام سیاسی، چهار نظریه سیاسی از سوی مسلمانان مطرح گردیده است. نظریه خلافت که سقیفه را راه انداخت؛ نظریه امامت که نظام سیاسی تشیع است؛ نظریه خوارج که به آنارشیسم و نفی حاکمیت روی آوردند و نظریه سلطنت که از سوی بنی امیّه و بنی عبّاس تعقیب شد. آموزههای اسلام و تفسیر صحیح آنها از نظریه امامت و ولایت دفاع میکنند.
5 - کتاب و سنّت نیز بر پذیرش حقوق و فقه سیاسی و مباحث حقوقی مربوط به رفتار سیاسی دولتها و مردم یعنی حقوق اساسی و حقوق بین الملل در اسلام گواهی میدهند.
6 - با نگاه بیرون دینی نیز میتوان انتظار منطقی بشر از دین در عرصه سیاست را تأیید کرد؛ زیرا پرسشهای اساسی سیاست بر محور حکومت و قدرت میچرخد؛ مانند حکومت چیست؟ چگونه باید باشد؟ چه هدفی را دنبال میکند و در برابر مردم چه وظایفی به دارد؟29 اگر پژوهشگر سیاسی نگرشی خاص به جهان و انسان داشته باشد و در هستیشناسی در خالقیت، مالکیت و ربوبیت تکوینی و تشریعی خداوند اعتقاد داشته باشد و ازنظر معرفتشناسی، به حجیت و اعتبار عقل و تجربه از یک سو و محدودیت و ناتوانی آنها در درک تمام مصالح و مفاسد انسانها از سوی دیگر اعتراف کند، ناگزیر به اطاعت از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم تن در میدهد و دستورها و بینشهای سیاسی آنها را سر مشق خویش میسازد. در این موقعیت، پژوهشگر اصولاً حق خود میداند که کیستی حاکم و چیستی و اهداف حکومت را از خداوند متعال که هدایتگر دنیا و آخرت است، بپرسد. البتّه - همانگونه که گذشت - این مطلب تحقیقات تجربی در عرصه علم سیاست و جامعهشناسی سیاسی یا تحقیقات عقلانی در عرصه فلسفه سیاسی و تحلیل سیاسی را نفی نمیکند و بدان معنانیست که حکومت اسلامی کارگزار منفرد و تک ذهنی در سطح دولت را میپذیرد.
7 - با توجّه به حقوق و فقه سیاسی و کلام سیاسی در اسلام و فلسفه سیاسی با گرایش معرفتشناسی و فلسفه اسلامی و علم سیاست با رویکرد متافیزیک اسلامی، میتوان از نظام سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام نیز سخن گفت و با روش بیرون و درون دینی، انتظار عقلایی بشر از دین در عرصه سیاسی را تثبیت کرد. بر این اساس، شخصیتهای علمی و متفکران سیاسی از جمله ماوردی، غزالی، ابن جماعه، ابن تیمیه، فارابی، ابن سینا، علی عبدالرزاق، ابن رشد، خواجه طوسی، ابن خلدون، سید جمال، محمد عبده، کواکبی، رشید رضا، نائینی، شیخ فضل اللّه، سید جعفر کشفی، سید عبدالحسین لاری، امام خمینی، در کتابهای ادب الدنیا والدین، میزان الملوک و الطوائف و صراط المستقیم فی سلوک الخلائف اندیشههای اهل مدینه فاضله اوصاف الاشراف، عروة الوثقی، طبیعت استبداد، الاسلام و اصول الحکم، تنبیه الامة و تنزیه الملة و ولایت فقیه به بیان اندیشه یا نظام سیاسی اسلام پرداختند. البتّه فقهای مسلمان از دوران آغازین اسلام به تدوین مسائل حقوق سیاسی اسلام اشتغال داشتند.
منابع. 1. اصول علم سیاست، موریس دوورژه، ترجمه ابوالفضل قاضی شریعت پناهی، ص 11. 2. همان. 3. مبانی علم سیاست، عبدالحمید ابوالمحمد، ج 1، ص 27. 4. بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم، ص 26. 5. همان، ص 29 - 30. 6. همان، ص 33. 7. روش و نظریه در علوم سیاسی، دیویدمارش و جری استرکر، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی، ص 24. 8. فلسفه سیاسی، آنتونی کوئیس، مرتضی اسعدی، ص 44 و 48. 9. همان، ص 45. 10. دولتِ عقل، حسین بشیریه، ص 32. 11. جامعهشناسی سیاسی، حسین بشیریه، ص 19. 12. بنیادهای علم سیاسیت، ص 26. 13. قدرت، برتراند راسل، ترجمه نجف دریابندری، ص 12 و اصول علم سیاست، ص 4 و علم سیاست، ص 34؛ و مقدمهای بر سیاست، هارولدج. لاسکی، تجرمه منوچهر صفا، ص 10. 14. بنیادهای علم سیاسیت، ص 34 - 35. 15. روش و نظریه در علوم سیاسی، ص 30. 16. همان، ص 270. 17. همان، ص 47 - 220. 18. وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ بقره124 :19.إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ رعد 11 . 20. کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ آل عمران 110 . 21. إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ قصص4 : 22. وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ قصص 5 :23. مبانی اندیشه سیاسی اسلام، عباسعلی عمید زنجانی، ص 215 - 371. 24. ر. ک: جامعه مدنی و حاکمیت دینی، عبدالحسین خسروپناه، فصل جایگاه احزاب در حکومت ولایی. 25. بقره 213 . 26. حجرات 12 . 27. ر. ک: اصول سیاست و حکومت، احمد جهان بزرگی، ص 171. 28. جامعه مدنی و حاکمیت دینی، عبدالحسین خسروپناه، ص 20 - 21. 29. مسائل اساسی علم سیاست، محمدباقر حشمت زاده، ص 25. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/100100843)
- [سایر] جایگاه علم در ایات و روایات را بیان کنید؟
- [سایر] جایگاه سیاست در اسلام کجاست؟
- [سایر] جایگاه صداقت و راستی در قرآن و روایات چگونه است؟ و چه ارتباطی با اعمالی، مانند: ایمان، تقوا، امانتداری، وفا و... دارد؟
- [سایر] چه ارتباطی بین دین و سیاست وجود دارد؟
- [سایر] دین و سیاست با توجه به سیره امام خمینی ره چه ارتباطی دارند؟
- [سایر] از نگاه امام خمینی ره بین اخلاق و سیاست چه ارتباطی وجود دارد؟
- [سایر] جایگاه علم در تمدن اسلامی؟
- [سایر] چه ارتباطی میان علم و اخلاق وجود دارد؟
- [سایر] جایگاه حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در روایات بیان کنید؟
- [سایر] جایگاه انسان را در قرآن و روایات بیان کنید؟
- [آیت الله مظاهری] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند گرچه آن علم، علم دینی نباشد، میشود به او زکات داد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنان چه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد. ولی احتیاط برای اهل علم نگرفتن زکات است مگر در صورتی که از تحصیل مخارج عاجز باشند ولکن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.
- [آیت الله بهجت] در صورت مساوی بودن دو مجتهد ، جایز است انسان در مسائلی که ارتباطی با هم ندارند، بعضی مسائل را از یکی و بعضی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه آن علم واجب یا مستحبّ باشد، میشود به او زکاْ داد، و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکاْ دادن به او اشکال دارد، بنابر احتیاط واجب نباید بگیرد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [امام خمینی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحب باشد، می شود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند میتواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ باشد میشود به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحبّ نباشد، زکات دادن به او اشکال دارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می توان به او زکات داد و اگر تحصیل آن علم واجب یا مستحب نباشد، زکات دادن به او جایز نیست.
- [آیت الله سبحانی] کسی که مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نکند می تواند برای معاش خود کسب کند، چنانچه تحصیل آن علم، واجب یا مستحب باشد می شود از سهم (فی سبیل الله) به او زکات داد. زکات فطره;
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . خاک نجسی که به واسطه باران گل شود و علم برسیدن باران به وصف اطلاق به تمام اجزای آن حاصل شود پاک است ولی حصول علم به آن مشکل است.