آیا شروع جنگ علیه انقلاب اسلامی , مسأله صدور انقلاب و دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و ارسال نیرو و تسلیحات برای براندازی حکومت های آنها بود؟ دوست عزیز ابتدا از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . پیش از پرداختن به پاسخ این سوال باید به این نکته اشاره نماییم که همزمان با پایان هشت سال دفاع مقدس که عظیم ترین حماسه پایداری ملت ایران در برابر تجاوزات دشمنان در طی چند قرن گذشته به شمار می آید جریانی که در اوج جنگ یا از کشور خارج و در عافیت محیط غرب گذران زندگی می کردند و یا در درون کشور سر در لاک خویش فرو برده و اگر نگوییم در مواردی حتی به تقویت روحیه دشمنان از طریق صدور اطلاعیه های حاوی سیاه نمایی از درون کشور می پرداختند حداقل سکوت اختیار کرده و کنج عافیت طلبی را گزیده بودند ، تلاشی را آغاز کردند که هدف اصلی آن عبارت بود از خدشه دار کردن ماهیت و نتایج حماسه های عظیم و ماندگار ملت ایران در طی هشت سال دفاع مقدس تا به این ترتیب هم به تطهیر خویش در برابر اتهام همراهی با دشمن و سکوت در برابر تجاوز دشمن بپردازند و هم اینکه اساسا دفاعی را که در اذهان ملت ایران به عنوان دفاع مقدس نقش بسته بود ، لوث کرده و ماهیت آن را غیر مقدس جلوه داده و بالاتر اینکه انقلاب اسلامی را در پیدایش یا تداوم جنگ و بروز خسارات ناشی از آن مقصر دانسته و در نهایت یا جای شاکی و متهم را با هم عوض کنند و یا اینکه شاکی را هم در اتهام وارده شریک بدانند که متنی که شما در این جا نقل کرده اید و اصل آن در اینترنت به ویژه در دانشنامه به اصطلاح آزاد ویکی پدیا موجود است در همین راستا به نگارش در آمده است . این در حالی است که سند حقانیت ملت ایران در این جنگ به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان و بدخواهان ایران اسلامی نیز نهایتا مجبور به پذیرفتن آن شدند . آنان از سویی با اعلام عراق به عنوان آغازگر جنگ و در واقع اعلام رسمی متجاوز بودن صدام مجبور به پذیرش حقانیت کشورمان در دفاع مشروع از خود شدند و از سویی دیگر وقتی به دلیل جاه طلبی های صدام که منجر به تجاوز این کشور به کویت شد ، به فکر جمع آوری نیروهای چند ملیتی برای خارج کردن صدام از کویت افتادند عمده توجیهی که در این زمینه به کار می بردند اشاره به خوی تجاوزکارانه صدام بود که مثال بارزشان نیز سابقه تجاوز این کشور به جمهوری اسلامی ایران بود . بدین ترتیب اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران در دفاع مشروع از خود به گونه ای نیست که کسی بتواند آن را انکار کند . با این حال برخی به اصطلاح روشنفکران مدعی ملی گرایی امروزه در تلاشند تا با ارائه تحلیل هایی نه تنها گناه سکوت خویش در برابر تجاوز دشمن به میهن را توجیه کنند بلکه حتی مشروعیت دفاع ملت ایران را نیز زیر سوال ببرند . البته قصد ما از بیان این کلمات این نیست که شما را هم در کار این جریان قرار دهیم بلکه هدف ما این است که بگوییم چنین جریانی در کشور فعال بوده و اقدام به شبهه پراکنی می کنند که گاه تاثیر شبهات آنان باعث بروز سوال هایی اینگونه در ذهن برخی افراد جامعه می شود . یکی از مسائلی که در این زمینه گهگاه مطرح می شود موضع رهبران انقلاب اسلامی در برابر تحرکات خصمانه رژیم صدام می باشد . از منظر این افراد طرح برخی شعارها همچون صدور انقلاب انگیزه ای برای حمله رژیم صدام به ایران شد و یا بی اعتنایی رهبران انقلاب اسلامی نسبت به جامعه بین المللی و حاضر نشدن در مجامع بین المللی به منظور دفاع از خویشتن و در مقابل اعتقاد به خودبسنده بودن انقلاب اسلامی ایران و در واقع عدم نیاز آن به جامعه جهانی باعث شد تا گرهی که می توانست با دست باز شود به اندازه ای محکم تر شود که در نهایت صدام به فکر باز کردن آن با دندان جنگ افتاد . این در حالی است که کسانی که چنین توجیهات و مطالبی را ادعا می کنند یا واقعا از ماجراهای منجر به جنگ خبر ندارند و یا اینکه خود را به ندانستن می زنند تا بدینوسیله اغراض سیاسی خود را تامین نمایند و بتوانند در برابر نسلی که مسائل و شرایط دوران جنگ را از نزدیک ندیده ماسک دلسوزی را بر چهره خویش بزنند . بنابر این برای بررسی این مطالب بهترین راه این است که با واقعیت هایی که در این زمینه وجود دارد آشنا شویم : رابطه میان شعار و سیاست صدور انقلاب و آغاز جنگ : یکی از بهانه هایی که مدعیان امروزین جنگ تحمیلی از آن سخن به میان می آورند این است که طرح صدور انقلاب یکی از زمینه ها وبهانه های عراق برای آغاز جنگ علیه ایران بود . این در حالی است که به نظر می رسد این افراد اساسا معنای شعار صدور انقلاب را متوجه نشده اند . از نظر این افراد صدور انقلاب یعنی سیاست کشور گشایی و اعزام نیرو به کشورهای دیگر که این امر زمینه را برای دفاع مشروع و حتی دفاع پیشدستانه آماده می سازد و در نتیجه جمهوری اسلامی ایران به این دلیل در آغاز جنگ مقصر است . این در حالی است چنین برداشتی یک برداشت کاملا سطحی است که هیچ یک از رهبران نظام به آن اعتقاد نداشتند و تنها دشمنان بودند که با تمسک به آن و تعریفی اینچنینی از آن بدان دامن می زدند . فلذا به منظور آشنایی با مفهوم صدور انقلاب بهتر است به خود رهبران انقلاب مراجعه نماییم تا منظور آنان از طرح این شعار را بفهمیم . حضرت امام خمینی ره در پاسخ به چنین ادعاهایی و برای برطرف نمودن هر گونه شبهه ای فرمودند:( اینکه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود , این معنای غلط را از او برداشت نکنند که ما می خواهیم کشور گشایی کنیم . ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان می دانیم . همه کشورها باید در محل خودشان باشند . ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت ها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند , این در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود . آرزوی ما این است و معنای صدور انقلاب ما این است که همه ملت ها بیدار بشوند و همه دولت ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد می رود و خودشان به نحو فقر زندگی می کنند , نجات بدهند .) ( صحیفه نور , ج 13, ص 127) ( مایی که می خواهیم اسلام در همه جا باشد و می خواهیم اسلام صادر بشود , ما که نمی گوییم که می خواهیم با سرنیزه صادر بکنیم ما می خواهیم با دعوت , با دعوت به همه جا , اسلام را صادر کنیم . ما می خواهیم یک الگویی از اسلام در عالم و لو الگوی ناقصی باشد نشان بدهیم که همه عقلای عالم غیر از انهایی که جنایتکاران بالذات هستند , همه ملت های مظلوم بفهمند که اسلام چی آورده و می خواهد چه بکند در دنیا . اسلام با این محرومین , با این مظلومین با این گرفتارها می خواهد چه بکند که اینها را نجات بدهد .) ( صحیفه نور , ج18, ص 129) یکی از مهمترین جلوه های صدور انقلاب ، در جریان هشت سال دفاع مقدس اتفاق افتاد که دلاورمردان ایرانی با ایستادگی مثال زدنی خود ، اثبات کردند که با نیروی ایمان و عقیده می توان در برابر مسلح ترین ارتش های جهان ایستادگی کرد و در نهایت از میدان پیروز به در آمد و ثمره نمایش چنین فرهنگی شکل گیری جریان مقاومت اسلامی حزب الله در لبنان و جریانهای مقاومت اسلامی در فلسطین تحت عنوان جهاد اسلامی و حماس بود که این امر نشان میداد این شعار و فرهنگ مرتبط با انقلاب اسلامی توانسته است به خارج از مرزها صادر شود بدون اینکه این کار از طریق کشورگشایی و یا اقدامات مسلحانه صورت گیرد . همچنین یکی از جلوه های صدور انقلاب از طریق دعوت را می توان در ارسال نامه به رهبر شوروی سابق توسط رهبر کبیر انقلاب مشاهده کرد که در آن حضرت امام خمینی ره ، رهبر بزرگترین پایگاه الحادی را به اسلام دعوت کرده و به وی خبر سقوط قریب الوقوع کمونیسم را داده بود که نتیجه بی توجهی به این دعوت ، سقوط این پایگاه و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی بود که این اقدام نیز هرگز جنبه نظامی و کشورگشایی نداشت بلکه از سر خیرخواهی و در قالب دعوت که از اصول مهم اسلامی می باشد صورت گرفته بود و ثمره آن نیز موج بازگشت به اسلام به دنبال فروپاشی این کشور در جمهوری های تازه استقلال یافته بود . بنابر این هر چند انقلاب اسلامی دارای بازتاب ها و تأثیرهایی در بیرون مرزها بوده و موج بیداری و امید را میان ملت های مظلوم و ستمدیده ایجاد نمود و این را نمی توان در درون مرزها محدود نمود اما این مقدار تأثیر گذاری ، بدون وجود اقدامات عملی و دخالت در امور داخلی سایر کشورها را نمی توان به عنوان دخالت در امور سایر کشورها به حساب آورد . بنابر این اگر صدور انقلاب به این معنا و صرف تأثیرات برون مرزی انقلاب اسلامی و الگو پذیری سایر ملت ها از آن منظور باشد ، این مسأله هیچگاه به عنوان دخالت در امور داخلی سایر کشورها محسوب نمی شود . اما اگر صدور به معنای توطئه ، مداخله و تجاوز به یک کشور و تهدید تمامیت ارضی آن خوانده شود ، ضمن اینکه هیچ دلیل و مدرکی در این خصوص وجود ندارد و مقامات عراقی هیچ گونه مدرک و مستندی را مطرح نکردند ، دولتمردان عراق به این رفتار بسیار نزدیک تر هستند تا انقلاب اسلامی زیرا عراق با تحریک اعراب ایران ، عربستان خواندن خوزستان ، حمایت از گروههای خرابکار و تجزیه طلب ، ادعای جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس ، تمامیت ارضی ایران را مورد تهدید قرار داد تا جایی که صدام گستاخانه اظهار داشت ( ما به تمامیت ارضی ایران علاقه نداریم . این است راهبرد ما که از مدت ها پیش اعلام کرده ایم (تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران ، دفتر حقوقی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ، تهران ، انتشارات دفتر حقوقی وزارت امور خارجه ، 1361،ص 102) علاوه بر این سوال مهمی که در این زمینه مطرح می شود این است که اگر براستی دلیل شروع جنگ علیه انقلاب اسلامی , مسأله صدور انقلاب و دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و ارسال نیرو و تسلیحات برای براندازی حکومت های آنها بود , نباید در صدر دلایل آغاز جنگ قرا می گرفت و طرف آغاز گر جنگ آن را به عنوان مهمترین دلیل و بهترین بهانه آغاز جنگ مطرح می ساخت و روی آن مانور می داد و قدرتهای بزرگ نیز در سایه آن بدون هیچ گونه پوشش و مخفی کاری , آشکارا اقدام به جلوگیری از انقلاب اسلامی می کردند ؟ در حالی که به این مسأله تنها در برخی اظهارات اشاره گذرایی شده و به دلیل واقعی نبودن آن , روی آن مانوری نشده و مسائل دیگری به صورت پررنگ و جدی عنوان عوامل و دلایل حمله به ایران از سوی عراق مطرح گردید . به عنوان نمونه وزارت خارجه عراق در نامه ای به دبیر کل سازمان وحدت آفریقا نوشت : ( دولت ایران سه جزیره عربی را که شاه با زور و با تخلف از قوانین و عرف بین المللی اشغال کرده بود هنوز در تصرف خود دارد , به علاوه دولت ایران در امور داخلی کشورهای دیگر ما صدور به اصطلاح انقلاب ایران دخالت می کند و آنها را تهدید به اعمال زور می نماید . )( روزنامه لوموند , 17 مه 1980, به نقل از منصوری لاریجانی , اسماعیل , تاریخ دفاع مقدس , قم , خادم الرضا (ع) , 1382, ص 54) در این اظهارات مسأله جزایر سه گانه ایرانی به عنوان نخستین دلیل مخالفت با انقلاب اسلامی و شروع جنگ مطرح شده است در حالی که این مسأله هیچ ارتباطی با عراق نداشت. بی اعتنایی رهبران ایران به حل مشکلات از مجاری دیپلماتیک و نیز بی اعتنایی نسبت به جامعه بین الملل : در این زمینه باید بگوییم که اساسا این مساله که حضرت امام خمینی ره نسبت به روابط بین الملل بی اعتنا بودند تهمتی است که مواضع و دیدگاه های حضرت امام ، در تغایر با آن قرار دارد . البته موضوع رابطه نظام اسلامی با کشورهای دنیا مانند ابعاد دیگر حکومت, اصول و شرایط خاصی دارد. امام خمینی در بیان مشخصه ها و اصول روابط بین المللی در حکومت دینی در پاسخ خبرنگار می فرمایند: (حکومت اسلامی, حکومتی است آزاد و مستقل و روابطش با شرق و غرب به یک نحو است, و اگر آن ها روابط حسنه داشته باشند, دولت اسلام هم با آن ها روابط حسنه دارد و اجازه نمی دهیم, کسی در مقدرات مملکت مان دخالت کند.) صحیفه نور, ج4, ص199. و در پاسخ به پرسش خبرنگار از جهت و تمایل روابط حکومت اسلامی می فرمایند: (حکومت ما, حکومت مستقل است, در صورتی که کشورها دخالتی در امور داخلی ما نداشته باشند, ما با آن ها روابط دوستانه داریم.) همان, ص197. در پاسخ خبرنگار دیگری [از تغییر تعادل در روابط جهانی با انقلاب اسلامی و در نتیجه وقوع جنگ] امام می فرمایند: (ما امیدواریم که تعادل دنیا به خطر نیفتد برای این که ما به هیچ طرفی از دو طرف شرق و غرب تمایلی نداریم و ما با همه روابطی علی السواء داریم و با همه رفتاری عادلانه داریم, البته در صورتی که آن ها عدالت را در رابطه با ما رعایت کنند.) همان, ص193. امام در این چند پاسخ کوتاه اصل روابط بین المللی و محدوده آن را در حکومت اسلامی ترسیم فرمودند. در خصوص ماهیت روابط بین المللی نیز, کلام امام بسیار عمیق و قابل توجه است. ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید: (آیا شما قراردادهایی را که با کشورهای خارجی امضاء شده حفظ خواهید کردí) فرمودند: (اولاً: ما از مضمون و مواد مندرج در این قراردادها اطلاعی نداریم; یعنی رژیم شاه هرگز ملت را از مفاد این قراردادها مطلع نکرده و از مردم ایران مخفی نگاه داشته است. ولیکن حکومت آینده آن ها را مجدداً مورد بررسی قرار می دهد و از آن ها آن چه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد, لغو می کند, ولی ما در نوسازی کشور از همه امکاناتی که دولت های خارجی مایل باشند در اختیار ما بگذارند, با حفظ آزادی و استقلال کشور, براساس احترام متقابل از آن امکانات استفاده می کنیم و قراردادهایی منعقد می نماییم.) همان, ص177. امام در این بیانِ جامعِ خود, ماهیت روابط بین المللی را منطبق بر مصالح و منافع ملّی در حکومت دینی می دانند; به این معنا که مصالح و منافع ملی است که روابط بین المللی را در حکومت اسلامی شکل می بخشد. در این دیدگاه مصالح ملی, نوسازی کشور, آزادی و استقلال همیشه بر روابط خارجی حکومت اسلامی حاکم است. امام در پاسخ به پرسش دیگری که: (آیا شما می خواهید ماندن تکنسین ها و مستشاران را در ایران ببینیدí) فرموده اند: (در مورد هر یک از این گروه ها و نقش آن ها در ایران و میزان احتیاج کشور به آن ها حکومت آینده مطالعه و بررسی می کند و تصمیم می گیرد, حکومت آینده هیچ تعهدی جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آن ها ندارد.)همان. مشخصه های مصالح ملی, آزادی و استقلال در مقام ثبوت و اثبات در دیدگاه امام, تعیین کننده مسیر و ماهیت روابط برون مرزی حکومت اسلامی اند. مصالح ملی و مصلحت نظام از اصول ثابت و غیرقابل تغییری است که در حکومت اسلامی همواره باید مورد توجه قرار گیرد که در تاریخ حکومت دینی جلوه های خاصی را از توان مندی دین در حلّ دشواری های اجتماعی سیاسی و… به مرحله بروز و ظهور رسانده است. مصلحت نظام گرچه خود امری ثبوتی است اما مصادیق مختلف و متنوع آن در مقام اثبات گستره توجه و نگاه دین را به مقتضیات زمان و مکان در مدیریت اجتماعی و سیاسی به اثبات می رساند و این مصادیق خارجی عموماً ترکیبی از مقولات متفاوت و گاه متباین اند و عموماً موضوعات عرفی هستند که با نظر عرف خاص مشخص می گردند و این از جمله مواردی است که سمت و سوی دین را در امور عرفی و اجتماعی مشخص می نماید. (برای مطالعه رک : فصلنامه حکومت اسلامی شماره 12،امام خمینی(ره) و روابط بین الملل، سید محمّد سادات.) همچنین این دیدگاه که رهبران انقلاب اسلامی و به ویژه حضرت امام خمینی ره به اصول دیپلماسی و حل مشکلات از طریق مجاری دیپلماتیک بی اعتقاد بودند نیز اتهامی است بی پایه و اساس . چرا که حضرت امام خمینی ره به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و همچون هر رهبر حکومتی ضمن احترام به قواعد دیپلماتیک مشروع ، بر پیگیری مشکلاتی که لازم بود از مجاری دیپلماتیک پیگیری شوند تاکید داشت . ایشان در اوج شرایط انقلابی که ممکن است به ذهن برخی برسد که انقلاب اسلامی قصد قطع رابطه با کشورهای دنیا و به ویژه کشورهای وابسته به غرب و شرق را داشت ، طبق عرف دیپلماتیک معمول ، هم به مسئولان کشورهای مختلف نامه می نگاشت ، هم به نامه های آنان پاسخ می داد و هم هیات های نمایندگی مختلف را به حضور خویش می پذیرفت که متن تمامی این نامه ها و دیدارها در صحیفه حضرت امام خمینی ره موجود است . به عنوان مثال ایشان در آن شرایط التهاب آمیز به کلیه نامه هایی که در عرف دیپلماتیک به مناسبت های مختلف به ایشان نگاشته می شدند پاسخ تشکر آمیز می دادند همچون نامه های مختلف به پادشاه و ولیعهد عربستان ، صدر اتحاد جماهیر شوروی ... و یا هیات هایی همچون هیات مذهبی عربستان متشکل از علمای وهابی و نیز امام جماعت مسجدالحرام را به حضور می پذیرفتند و به هر حال مراودات دیپلماتیک رایج در جهان توسط حضرت امام خمینی ره نیز مورد رعایت قرار می گرفت . اما در موردحل دیپلماتیک مسائل میان ایران و عراق نیز باید بگوییم که این مسائل پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت دیپلماتیک حل شده بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هرگز مساله دعوت برای حل دیپلماتیک ماجرا مطرح نشده بود تا جمهوری اسلامی ایران نسبت به آن واکنش منفی نشان دهد . به عبارتی هر چند اگر هم چنین مطلبی اتفاق می افتاد با توجه به اینکه موضوعات میان طرفین به صورت دیپلماتیک قبلا حل و فصل شده و دیگر جایی برای طرح دوباره دعوا باقی نمانده بود جمهوری اسلامی ایران حق داشت به ادعاهای طرف عراقی بی تفاوت باشد اما مساله اینجاست که اساسا هیچ ادعا و یا دعوتی برای حل دیپلماتیک این موضوع مطرح نشده بود و اولین اقدامی که رژیم صدام در قبال این موضوع انجام داد حل خشونت آمیز ماجرا بود و شواهد نیز نشان می داد که عراق در تجاوز به خاک ایران کاملاً آگاهانه و با تمهیدهای قبلی حرکت کرده است و بحث حل نشدن ماجرا از طرق دیپلماتیک به دلیل بی اعتنایی ایران به آن و اموری از این دست اساسا مطرح نبوده است . طرح ناگهانی ادعای لزوم تغییر محل برخی از علائم مرزی با اینکه مراحل قطعی علامتگذاری آن با توافق طرفین به پایان رسیده بود، درخواست تجدید نظر در عهدنامهی 1975م. در زمینه تمدید مرز رودخانهای، تکرار مداخلات سابق در امور داخلی ایران مثل اعطای خودمختاری به اقلیتهای عرب، کرد و بلوچ، تجدید مطامع توسعهطلبانهی ارضی نسبت به خوزستان، تصریح صدام حسین در فروردین 1359 مبنی بر اینکه عراق آماده است تا اختلافهای خود با ایران را از راه توسل به زور حل کند، همگی از عناصر متشکله جرم و تجاوز به شمار میآیند. رژیم بعث عراق با اثبات سوء نیت خود در نقض تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران با مقدمهچینی برای ارتکاب عمل تجاوزکارانه و پیشدستی در حمله مرتکب نقض صریح اصل اسلامی بینالمللی لزوم وفای به عهد (اوفوا بالعقود) و کنوانسیون وین 1969م. در زمینهی مقررات مربوط به معاهدهها شده است. همچنین ادعای عراق مبنی بر اینکه حملهی آن کشور به خاک ایران اقدامی پیشگیرانه بوده است، فاقد مشروعیت میباشد که یادآور مطامع استعماری رژیم اشغالگر قدس در مورد مسلمین و سرزمینهای کشورهای اسلامی همجوار است. در واقع حتی اعلامیههای نظامی عراق نیز نشان میدهد که ارتش عراق در طول یکی دو روز اول جنگ با مقاومت زیادی روبهرو نشده، بنابراین تمامی شواهد حکایت دارند که این عراق بوده است که با آمادگی کامل و به کارگیری نیروهای نظامی، تهاجم همهجانبهای را برضد ایران سازماندهی داد، در حالی که ایران حتی از آمادگی دفاعی کامل برخوردار نبود. از آنجا که تمامی توافقهای حاصله (به دنبال عهدنامهی الجزایر) در سال 1354 بین ایران و عراق (عهدنامهی مرزی و حسن همجواری، پروتکل مربوط به علامتگذاری مجدد مرز زمینی، پروتکل مربوط به تعیین حدود مرز رودخانهای و پروتکل مربوط به امنیت مرزی و سپس چهار پروتکل تکمیلی)( منوچهر پارسادوست، ما و عراق از گذشته دور تا امروز، تهران: شرکت سهامی انتشار، ص 169) مجموعهی یکپارچهای را تشکیل میدهد، از این رو تلاش عراق برای لغو یکی از اجزای مورد توافق (تمدید مرز رودخانهای) از نظر حقوق بینالملل پذیرفتنی نیست و باید اضافه شود رژیم بعث عراق پس از سپردن اسناد تصویب معاهدههای یاد شده به دبیرخانهی سازمان ملل متحد و ثبت آن تحت شمارههای 14903 الی14907(همان) هیچ یک از مراحل فسخ یکجانبهی موافقتنامهی 1975م. الجزیره را رسماً به سازمان ملل متحد اطلاع نداده است. در حالی که در مادهی6 این قرارداد بر تغییرناپذیر بودن مرزها و لزوم احترام کامل به تمامیت ارضی دو کشور تصریح شده است. در قرارداد الجزایر، سازوکار جامعی برای حل اختلاف درباره تفسیر یا اجرایعهدنامه پیشبینی شده بود و دولت عراق بیآن که به هیچ یک از راههای پیشبینی شده در آن شامل مذاکرههایمستقیم، مساعیجمیله دولت ثالث دوست، داوری و... متوسل شود، این اصول را نقض نمود. بنابر این اساسا موضوع اختلافات ایران و عراق از طریق مجاری دیپلماتیک طرح نشده بود تا از آن طریق جمهوری اسلامی ایران بخواهد موضوع را پیگیری نماید و یا اتهام بی توجهی به فعالیت های دیپلماتیک به ایران وارد آید بلکه عراق با برنامه ریزی قبلی و در شرایطی که احساس می کرد در اثر رفتن شاه خلا قدرتی در ایران پیدا شده است که امکان پر شدن ندارد دست به حمله زد و قصد داشت تا اهداف نامشروع خود را صرفا از طریق زور و خشونت پیگیری نماید و در چنین شرایطی دفاع مشروع تنها ابزاری بود که از دست ملت ایران بر می آمد و جایگزین کردن هر گونه اقدام دیگری به معنای زیر پا گذاشتن حقوق ملت ایران بود . ضمن اینکه عدم صلح تا سال 67 ناشی از تجاوزکاری صدام بود و دفاع نکردن در برابر تجاوزکاری امری نیست که حتی یک نفر آن را بپذیرد . بنابر این این انتظار که جمهوری اسلامی ایران در همان آغاز تجاوز به درخواست های تجاوزکارانه صدام تن در دهد چیزی جز شکست و خیانت نمی باشد . از طرفی اگر منظور از بی تدبیری مسئولان نظام ، واکنش منفی ایران نسبت به قطعنامه های سازمان ملل در طی هشت سال جنگ تحمیلی باشد باید بگوییم که تا سال 67 هیچ قطعنامه ای که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولتهای بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. اما در سالهای پایانی جنگ، جهان از پیروزیهای نظامی ایران احساس خطر و نگرانی میکرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامهی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپسگیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم میخورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامهها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامهی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماههای آخر (حمله به نفتکشها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرتهای بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزیهای نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهای ایران در مورد عراق، نشانهی شکست کامل سیاستهای غرب در حمایت از عراق به شمار میآمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکستهای پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیلهای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرتهای بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامهی 598 را که بر خلاف قطعنامههای پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرتهای بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبههها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامهی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. لذا اولا هیچ بی تدبیری ای در جریان جنگ تحمیلی از سوی حضرت امام خمینی ره انجام نگرفته بود و ثانیا شهادت مردان و زنان ایرانی در جریان دفاع مقدس بهایی بود که آنان در راه دفاع از میهن و انقلاب پرداختند و رهبران نظام اسلامی در پیدایش یا تداوم آن نقشی نداشتند تا مقصر شناخته شوند و این رهبران تنها نقش رهبری و مدیریت را ایفا می کردند و بس و مقصر دانستن آنان مثل این است که در جبهه جنگ فرماندهی را که با تمام توان به فرماندهی نیروها مشغول است و در این راه هیچ اهمالی نیز انجام نداده است به خاطر کشته شدن سربازی که در اثر اصابت ترکش به او (که خاصیت و یکی از محتملات طبیعی جبهه جنگ می باشد) مقصر بدانیم .
آیا شروع جنگ علیه انقلاب اسلامی , مسأله صدور انقلاب و دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و ارسال نیرو و تسلیحات برای براندازی حکومت های آنها بود؟
آیا شروع جنگ علیه انقلاب اسلامی , مسأله صدور انقلاب و دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و ارسال نیرو و تسلیحات برای براندازی حکومت های آنها بود؟
دوست عزیز ابتدا از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم .
پیش از پرداختن به پاسخ این سوال باید به این نکته اشاره نماییم که همزمان با پایان هشت سال دفاع مقدس که عظیم ترین حماسه پایداری ملت ایران در برابر تجاوزات دشمنان در طی چند قرن گذشته به شمار می آید جریانی که در اوج جنگ یا از کشور خارج و در عافیت محیط غرب گذران زندگی می کردند و یا در درون کشور سر در لاک خویش فرو برده و اگر نگوییم در مواردی حتی به تقویت روحیه دشمنان از طریق صدور اطلاعیه های حاوی سیاه نمایی از درون کشور می پرداختند حداقل سکوت اختیار کرده و کنج عافیت طلبی را گزیده بودند ، تلاشی را آغاز کردند که هدف اصلی آن عبارت بود از خدشه دار کردن ماهیت و نتایج حماسه های عظیم و ماندگار ملت ایران در طی هشت سال دفاع مقدس تا به این ترتیب هم به تطهیر خویش در برابر اتهام همراهی با دشمن و سکوت در برابر تجاوز دشمن بپردازند و هم اینکه اساسا دفاعی را که در اذهان ملت ایران به عنوان دفاع مقدس نقش بسته بود ، لوث کرده و ماهیت آن را غیر مقدس جلوه داده و بالاتر اینکه انقلاب اسلامی را در پیدایش یا تداوم جنگ و بروز خسارات ناشی از آن مقصر دانسته و در نهایت یا جای شاکی و متهم را با هم عوض کنند و یا اینکه شاکی را هم در اتهام وارده شریک بدانند که متنی که شما در این جا نقل کرده اید و اصل آن در اینترنت به ویژه در دانشنامه به اصطلاح آزاد ویکی پدیا موجود است در همین راستا به نگارش در آمده است . این در حالی است که سند حقانیت ملت ایران در این جنگ به اندازه ای آشکار بود که حتی دشمنان و بدخواهان ایران اسلامی نیز نهایتا مجبور به پذیرفتن آن شدند . آنان از سویی با اعلام عراق به عنوان آغازگر جنگ و در واقع اعلام رسمی متجاوز بودن صدام مجبور به پذیرش حقانیت کشورمان در دفاع مشروع از خود شدند و از سویی دیگر وقتی به دلیل جاه طلبی های صدام که منجر به تجاوز این کشور به کویت شد ، به فکر جمع آوری نیروهای چند ملیتی برای خارج کردن صدام از کویت افتادند عمده توجیهی که در این زمینه به کار می بردند اشاره به خوی تجاوزکارانه صدام بود که مثال بارزشان نیز سابقه تجاوز این کشور به جمهوری اسلامی ایران بود . بدین ترتیب اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران در دفاع مشروع از خود به گونه ای نیست که کسی بتواند آن را انکار کند . با این حال برخی به اصطلاح روشنفکران مدعی ملی گرایی امروزه در تلاشند تا با ارائه تحلیل هایی نه تنها گناه سکوت خویش در برابر تجاوز دشمن به میهن را توجیه کنند بلکه حتی مشروعیت دفاع ملت ایران را نیز زیر سوال ببرند . البته قصد ما از بیان این کلمات این نیست که شما را هم در کار این جریان قرار دهیم بلکه هدف ما این است که بگوییم چنین جریانی در کشور فعال بوده و اقدام به شبهه پراکنی می کنند که گاه تاثیر شبهات آنان باعث بروز سوال هایی اینگونه در ذهن برخی افراد جامعه می شود .
یکی از مسائلی که در این زمینه گهگاه مطرح می شود موضع رهبران انقلاب اسلامی در برابر تحرکات خصمانه رژیم صدام می باشد . از منظر این افراد طرح برخی شعارها همچون صدور انقلاب انگیزه ای برای حمله رژیم صدام به ایران شد و یا بی اعتنایی رهبران انقلاب اسلامی نسبت به جامعه بین المللی و حاضر نشدن در مجامع بین المللی به منظور دفاع از خویشتن و در مقابل اعتقاد به خودبسنده بودن انقلاب اسلامی ایران و در واقع عدم نیاز آن به جامعه جهانی باعث شد تا گرهی که می توانست با دست باز شود به اندازه ای محکم تر شود که در نهایت صدام به فکر باز کردن آن با دندان جنگ افتاد . این در حالی است که کسانی که چنین توجیهات و مطالبی را ادعا می کنند یا واقعا از ماجراهای منجر به جنگ خبر ندارند و یا اینکه خود را به ندانستن می زنند تا بدینوسیله اغراض سیاسی خود را تامین نمایند و بتوانند در برابر نسلی که مسائل و شرایط دوران جنگ را از نزدیک ندیده ماسک دلسوزی را بر چهره خویش بزنند . بنابر این برای بررسی این مطالب بهترین راه این است که با واقعیت هایی که در این زمینه وجود دارد آشنا شویم :
رابطه میان شعار و سیاست صدور انقلاب و آغاز جنگ :
یکی از بهانه هایی که مدعیان امروزین جنگ تحمیلی از آن سخن به میان می آورند این است که طرح صدور انقلاب یکی از زمینه ها وبهانه های عراق برای آغاز جنگ علیه ایران بود . این در حالی است که به نظر می رسد این افراد اساسا معنای شعار صدور انقلاب را متوجه نشده اند . از نظر این افراد صدور انقلاب یعنی سیاست کشور گشایی و اعزام نیرو به کشورهای دیگر که این امر زمینه را برای دفاع مشروع و حتی دفاع پیشدستانه آماده می سازد و در نتیجه جمهوری اسلامی ایران به این دلیل در آغاز جنگ مقصر است . این در حالی است چنین برداشتی یک برداشت کاملا سطحی است که هیچ یک از رهبران نظام به آن اعتقاد نداشتند و تنها دشمنان بودند که با تمسک به آن و تعریفی اینچنینی از آن بدان دامن می زدند . فلذا به منظور آشنایی با مفهوم صدور انقلاب بهتر است به خود رهبران انقلاب مراجعه نماییم تا منظور آنان از طرح این شعار را بفهمیم . حضرت امام خمینی ره در پاسخ به چنین ادعاهایی و برای برطرف نمودن هر گونه شبهه ای فرمودند:( اینکه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود , این معنای غلط را از او برداشت نکنند که ما می خواهیم کشور گشایی کنیم . ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان می دانیم . همه کشورها باید در محل خودشان باشند . ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت ها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند , این در همه ملت ها و در همه دولت ها بشود . آرزوی ما این است و معنای صدور انقلاب ما این است که همه ملت ها بیدار بشوند و همه دولت ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد می رود و خودشان به نحو فقر زندگی می کنند , نجات بدهند .) ( صحیفه نور , ج 13, ص 127)
( مایی که می خواهیم اسلام در همه جا باشد و می خواهیم اسلام صادر بشود , ما که نمی گوییم که می خواهیم با سرنیزه صادر بکنیم ما می خواهیم با دعوت , با دعوت به همه جا , اسلام را صادر کنیم . ما می خواهیم یک الگویی از اسلام در عالم و لو الگوی ناقصی باشد نشان بدهیم که همه عقلای عالم غیر از انهایی که جنایتکاران بالذات هستند , همه ملت های مظلوم بفهمند که اسلام چی آورده و می خواهد چه بکند در دنیا . اسلام با این محرومین , با این مظلومین با این گرفتارها می خواهد چه بکند که اینها را نجات بدهد .) ( صحیفه نور , ج18, ص 129)
یکی از مهمترین جلوه های صدور انقلاب ، در جریان هشت سال دفاع مقدس اتفاق افتاد که دلاورمردان ایرانی با ایستادگی مثال زدنی خود ، اثبات کردند که با نیروی ایمان و عقیده می توان در برابر مسلح ترین ارتش های جهان ایستادگی کرد و در نهایت از میدان پیروز به در آمد و ثمره نمایش چنین فرهنگی شکل گیری جریان مقاومت اسلامی حزب الله در لبنان و جریانهای مقاومت اسلامی در فلسطین تحت عنوان جهاد اسلامی و حماس بود که این امر نشان میداد این شعار و فرهنگ مرتبط با انقلاب اسلامی توانسته است به خارج از مرزها صادر شود بدون اینکه این کار از طریق کشورگشایی و یا اقدامات مسلحانه صورت گیرد . همچنین یکی از جلوه های صدور انقلاب از طریق دعوت را می توان در ارسال نامه به رهبر شوروی سابق توسط رهبر کبیر انقلاب مشاهده کرد که در آن حضرت امام خمینی ره ، رهبر بزرگترین پایگاه الحادی را به اسلام دعوت کرده و به وی خبر سقوط قریب الوقوع کمونیسم را داده بود که نتیجه بی توجهی به این دعوت ، سقوط این پایگاه و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی بود که این اقدام نیز هرگز جنبه نظامی و کشورگشایی نداشت بلکه از سر خیرخواهی و در قالب دعوت که از اصول مهم اسلامی می باشد صورت گرفته بود و ثمره آن نیز موج بازگشت به اسلام به دنبال فروپاشی این کشور در جمهوری های تازه استقلال یافته بود .
بنابر این هر چند انقلاب اسلامی دارای بازتاب ها و تأثیرهایی در بیرون مرزها بوده و موج بیداری و امید را میان ملت های مظلوم و ستمدیده ایجاد نمود و این را نمی توان در درون مرزها محدود نمود اما این مقدار تأثیر گذاری ، بدون وجود اقدامات عملی و دخالت در امور داخلی سایر کشورها را نمی توان به عنوان دخالت در امور سایر کشورها به حساب آورد . بنابر این اگر صدور انقلاب به این معنا و صرف تأثیرات برون مرزی انقلاب اسلامی و الگو پذیری سایر ملت ها از آن منظور باشد ، این مسأله هیچگاه به عنوان دخالت در امور داخلی سایر کشورها محسوب نمی شود .
اما اگر صدور به معنای توطئه ، مداخله و تجاوز به یک کشور و تهدید تمامیت ارضی آن خوانده شود ، ضمن اینکه هیچ دلیل و مدرکی در این خصوص وجود ندارد و مقامات عراقی هیچ گونه مدرک و مستندی را مطرح نکردند ، دولتمردان عراق به این رفتار بسیار نزدیک تر هستند تا انقلاب اسلامی زیرا عراق با تحریک اعراب ایران ، عربستان خواندن خوزستان ، حمایت از گروههای خرابکار و تجزیه طلب ، ادعای جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس ، تمامیت ارضی ایران را مورد تهدید قرار داد تا جایی که صدام گستاخانه اظهار داشت ( ما به تمامیت ارضی ایران علاقه نداریم . این است راهبرد ما که از مدت ها پیش اعلام کرده ایم (تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران ، دفتر حقوقی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ، تهران ، انتشارات دفتر حقوقی وزارت امور خارجه ، 1361،ص 102)
علاوه بر این سوال مهمی که در این زمینه مطرح می شود این است که اگر براستی دلیل شروع جنگ علیه انقلاب اسلامی , مسأله صدور انقلاب و دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و ارسال نیرو و تسلیحات برای براندازی حکومت های آنها بود , نباید در صدر دلایل آغاز جنگ قرا می گرفت و طرف آغاز گر جنگ آن را به عنوان مهمترین دلیل و بهترین بهانه آغاز جنگ مطرح می ساخت و روی آن مانور می داد و قدرتهای بزرگ نیز در سایه آن بدون هیچ گونه پوشش و مخفی کاری , آشکارا اقدام به جلوگیری از انقلاب اسلامی می کردند ؟ در حالی که به این مسأله تنها در برخی اظهارات اشاره گذرایی شده و به دلیل واقعی نبودن آن , روی آن مانوری نشده و مسائل دیگری به صورت پررنگ و جدی عنوان عوامل و دلایل حمله به ایران از سوی عراق مطرح گردید . به عنوان نمونه وزارت خارجه عراق در نامه ای به دبیر کل سازمان وحدت آفریقا نوشت : ( دولت ایران سه جزیره عربی را که شاه با زور و با تخلف از قوانین و عرف بین المللی اشغال کرده بود هنوز در تصرف خود دارد , به علاوه دولت ایران در امور داخلی کشورهای دیگر ما صدور به اصطلاح انقلاب ایران دخالت می کند و آنها را تهدید به اعمال زور می نماید . )( روزنامه لوموند , 17 مه 1980, به نقل از منصوری لاریجانی , اسماعیل , تاریخ دفاع مقدس , قم , خادم الرضا (ع) , 1382, ص 54) در این اظهارات مسأله جزایر سه گانه ایرانی به عنوان نخستین دلیل مخالفت با انقلاب اسلامی و شروع جنگ مطرح شده است در حالی که این مسأله هیچ ارتباطی با عراق نداشت.
بی اعتنایی رهبران ایران به حل مشکلات از مجاری دیپلماتیک و نیز بی اعتنایی نسبت به جامعه بین الملل :
در این زمینه باید بگوییم که اساسا این مساله که حضرت امام خمینی ره نسبت به روابط بین الملل بی اعتنا بودند تهمتی است که مواضع و دیدگاه های حضرت امام ، در تغایر با آن قرار دارد . البته موضوع رابطه نظام اسلامی با کشورهای دنیا مانند ابعاد دیگر حکومت, اصول و شرایط خاصی دارد. امام خمینی در بیان مشخصه ها و اصول روابط بین المللی در حکومت دینی در پاسخ خبرنگار می فرمایند:
(حکومت اسلامی, حکومتی است آزاد و مستقل و روابطش با شرق و غرب به یک نحو است, و اگر آن ها روابط حسنه داشته باشند, دولت اسلام هم با آن ها روابط حسنه دارد و اجازه نمی دهیم, کسی در مقدرات مملکت مان دخالت کند.) صحیفه نور, ج4, ص199.
و در پاسخ به پرسش خبرنگار از جهت و تمایل روابط حکومت اسلامی می فرمایند:
(حکومت ما, حکومت مستقل است, در صورتی که کشورها دخالتی در امور داخلی ما نداشته باشند, ما با آن ها روابط دوستانه داریم.) همان, ص197.
در پاسخ خبرنگار دیگری [از تغییر تعادل در روابط جهانی با انقلاب اسلامی و در نتیجه وقوع جنگ] امام می فرمایند:
(ما امیدواریم که تعادل دنیا به خطر نیفتد برای این که ما به هیچ طرفی از دو طرف شرق و غرب تمایلی نداریم و ما با همه روابطی علی السواء داریم و با همه رفتاری عادلانه داریم, البته در صورتی که آن ها عدالت را در رابطه با ما رعایت کنند.) همان, ص193.
امام در این چند پاسخ کوتاه اصل روابط بین المللی و محدوده آن را در حکومت اسلامی ترسیم فرمودند.
در خصوص ماهیت روابط بین المللی نیز, کلام امام بسیار عمیق و قابل توجه است. ایشان در پاسخ به پرسش خبرنگاری که پرسید: (آیا شما قراردادهایی را که با کشورهای خارجی امضاء شده حفظ خواهید کردí) فرمودند:
(اولاً: ما از مضمون و مواد مندرج در این قراردادها اطلاعی نداریم; یعنی رژیم شاه هرگز ملت را از مفاد این قراردادها مطلع نکرده و از مردم ایران مخفی نگاه داشته است. ولیکن حکومت آینده آن ها را مجدداً مورد بررسی قرار می دهد و از آن ها آن چه را با منافع و مصالح ملت ما موافق نباشد, لغو می کند, ولی ما در نوسازی کشور از همه امکاناتی که دولت های خارجی مایل باشند در اختیار ما بگذارند, با حفظ آزادی و استقلال کشور, براساس احترام متقابل از آن امکانات استفاده می کنیم و قراردادهایی منعقد می نماییم.) همان, ص177.
امام در این بیانِ جامعِ خود, ماهیت روابط بین المللی را منطبق بر مصالح و منافع ملّی در حکومت دینی می دانند; به این معنا که مصالح و منافع ملی است که روابط بین المللی را در حکومت اسلامی شکل می بخشد. در این دیدگاه مصالح ملی, نوسازی کشور, آزادی و استقلال همیشه بر روابط خارجی حکومت اسلامی حاکم است.
امام در پاسخ به پرسش دیگری که: (آیا شما می خواهید ماندن تکنسین ها و مستشاران را در ایران ببینیدí) فرموده اند:
(در مورد هر یک از این گروه ها و نقش آن ها در ایران و میزان احتیاج کشور به آن ها حکومت آینده مطالعه و بررسی می کند و تصمیم می گیرد, حکومت آینده هیچ تعهدی جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آن ها ندارد.)همان.
مشخصه های مصالح ملی, آزادی و استقلال در مقام ثبوت و اثبات در دیدگاه امام, تعیین کننده مسیر و ماهیت روابط برون مرزی حکومت اسلامی اند.
مصالح ملی و مصلحت نظام از اصول ثابت و غیرقابل تغییری است که در حکومت اسلامی همواره باید مورد توجه قرار گیرد که در تاریخ حکومت دینی جلوه های خاصی را از توان مندی دین در حلّ دشواری های اجتماعی سیاسی و… به مرحله بروز و ظهور رسانده است. مصلحت نظام گرچه خود امری ثبوتی است اما مصادیق مختلف و متنوع آن در مقام اثبات گستره توجه و نگاه دین را به مقتضیات زمان و مکان در مدیریت اجتماعی و سیاسی به اثبات می رساند و این مصادیق خارجی عموماً ترکیبی از مقولات متفاوت و گاه متباین اند و عموماً موضوعات عرفی هستند که با نظر عرف خاص مشخص می گردند و این از جمله مواردی است که سمت و سوی دین را در امور عرفی و اجتماعی مشخص می نماید.
(برای مطالعه رک : فصلنامه حکومت اسلامی شماره 12،امام خمینی(ره) و روابط بین الملل، سید محمّد سادات.)
همچنین این دیدگاه که رهبران انقلاب اسلامی و به ویژه حضرت امام خمینی ره به اصول دیپلماسی و حل مشکلات از طریق مجاری دیپلماتیک بی اعتقاد بودند نیز اتهامی است بی پایه و اساس . چرا که حضرت امام خمینی ره به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و همچون هر رهبر حکومتی ضمن احترام به قواعد دیپلماتیک مشروع ، بر پیگیری مشکلاتی که لازم بود از مجاری دیپلماتیک پیگیری شوند تاکید داشت . ایشان در اوج شرایط انقلابی که ممکن است به ذهن برخی برسد که انقلاب اسلامی قصد قطع رابطه با کشورهای دنیا و به ویژه کشورهای وابسته به غرب و شرق را داشت ، طبق عرف دیپلماتیک معمول ، هم به مسئولان کشورهای مختلف نامه می نگاشت ، هم به نامه های آنان پاسخ می داد و هم هیات های نمایندگی مختلف را به حضور خویش می پذیرفت که متن تمامی این نامه ها و دیدارها در صحیفه حضرت امام خمینی ره موجود است . به عنوان مثال ایشان در آن شرایط التهاب آمیز به کلیه نامه هایی که در عرف دیپلماتیک به مناسبت های مختلف به ایشان نگاشته می شدند پاسخ تشکر آمیز می دادند همچون نامه های مختلف به پادشاه و ولیعهد عربستان ، صدر اتحاد جماهیر شوروی ... و یا هیات هایی همچون هیات مذهبی عربستان متشکل از علمای وهابی و نیز امام جماعت مسجدالحرام را به حضور می پذیرفتند و به هر حال مراودات دیپلماتیک رایج در جهان توسط حضرت امام خمینی ره نیز مورد رعایت قرار می گرفت .
اما در موردحل دیپلماتیک مسائل میان ایران و عراق نیز باید بگوییم که این مسائل پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت دیپلماتیک حل شده بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز هرگز مساله دعوت برای حل دیپلماتیک ماجرا مطرح نشده بود تا جمهوری اسلامی ایران نسبت به آن واکنش منفی نشان دهد . به عبارتی هر چند اگر هم چنین مطلبی اتفاق می افتاد با توجه به اینکه موضوعات میان طرفین به صورت دیپلماتیک قبلا حل و فصل شده و دیگر جایی برای طرح دوباره دعوا باقی نمانده بود جمهوری اسلامی ایران حق داشت به ادعاهای طرف عراقی بی تفاوت باشد اما مساله اینجاست که اساسا هیچ ادعا و یا دعوتی برای حل دیپلماتیک این موضوع مطرح نشده بود و اولین اقدامی که رژیم صدام در قبال این موضوع انجام داد حل خشونت آمیز ماجرا بود و شواهد نیز نشان می داد که عراق در تجاوز به خاک ایران کاملاً آگاهانه و با تمهیدهای قبلی حرکت کرده است و بحث حل نشدن ماجرا از طرق دیپلماتیک به دلیل بی اعتنایی ایران به آن و اموری از این دست اساسا مطرح نبوده است . طرح ناگهانی ادعای لزوم تغییر محل برخی از علائم مرزی با اینکه مراحل قطعی علامتگذاری آن با توافق طرفین به پایان رسیده بود، درخواست تجدید نظر در عهدنامهی 1975م. در زمینه تمدید مرز رودخانهای، تکرار مداخلات سابق در امور داخلی ایران مثل اعطای خودمختاری به اقلیتهای عرب، کرد و بلوچ، تجدید مطامع توسعهطلبانهی ارضی نسبت به خوزستان، تصریح صدام حسین در فروردین 1359 مبنی بر اینکه عراق آماده است تا اختلافهای خود با ایران را از راه توسل به زور حل کند، همگی از عناصر متشکله جرم و تجاوز به شمار میآیند.
رژیم بعث عراق با اثبات سوء نیت خود در نقض تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران با مقدمهچینی برای ارتکاب عمل تجاوزکارانه و پیشدستی در حمله مرتکب نقض صریح اصل اسلامی بینالمللی لزوم وفای به عهد (اوفوا بالعقود) و کنوانسیون وین 1969م. در زمینهی مقررات مربوط به معاهدهها شده است. همچنین ادعای عراق مبنی بر اینکه حملهی آن کشور به خاک ایران اقدامی پیشگیرانه بوده است، فاقد مشروعیت میباشد که یادآور مطامع استعماری رژیم اشغالگر قدس در مورد مسلمین و سرزمینهای کشورهای اسلامی همجوار است.
در واقع حتی اعلامیههای نظامی عراق نیز نشان میدهد که ارتش عراق در طول یکی دو روز اول جنگ با مقاومت زیادی روبهرو نشده، بنابراین تمامی شواهد حکایت دارند که این عراق بوده است که با آمادگی کامل و به کارگیری نیروهای نظامی، تهاجم همهجانبهای را برضد ایران سازماندهی داد، در حالی که ایران حتی از آمادگی دفاعی کامل برخوردار نبود.
از آنجا که تمامی توافقهای حاصله (به دنبال عهدنامهی الجزایر) در سال 1354 بین ایران و عراق (عهدنامهی مرزی و حسن همجواری، پروتکل مربوط به علامتگذاری مجدد مرز زمینی، پروتکل مربوط به تعیین حدود مرز رودخانهای و پروتکل مربوط به امنیت مرزی و سپس چهار پروتکل تکمیلی)( منوچهر پارسادوست، ما و عراق از گذشته دور تا امروز، تهران: شرکت سهامی انتشار، ص 169)
مجموعهی یکپارچهای را تشکیل میدهد، از این رو تلاش عراق برای لغو یکی از اجزای مورد توافق (تمدید مرز رودخانهای) از نظر حقوق بینالملل پذیرفتنی نیست و باید اضافه شود رژیم بعث عراق پس از سپردن اسناد تصویب معاهدههای یاد شده به دبیرخانهی سازمان ملل متحد و ثبت آن تحت شمارههای 14903 الی14907(همان) هیچ یک از مراحل فسخ یکجانبهی موافقتنامهی 1975م. الجزیره را رسماً به سازمان ملل متحد اطلاع نداده است. در حالی که در مادهی6 این قرارداد بر تغییرناپذیر بودن مرزها و لزوم احترام کامل به تمامیت ارضی دو کشور تصریح شده است.
در قرارداد الجزایر، سازوکار جامعی برای حل اختلاف درباره تفسیر یا اجرایعهدنامه پیشبینی شده بود و دولت عراق بیآن که به هیچ یک از راههای پیشبینی شده در آن شامل مذاکرههایمستقیم، مساعیجمیله دولت ثالث دوست، داوری و... متوسل شود، این اصول را نقض نمود.
بنابر این اساسا موضوع اختلافات ایران و عراق از طریق مجاری دیپلماتیک طرح نشده بود تا از آن طریق جمهوری اسلامی ایران بخواهد موضوع را پیگیری نماید و یا اتهام بی توجهی به فعالیت های دیپلماتیک به ایران وارد آید بلکه عراق با برنامه ریزی قبلی و در شرایطی که احساس می کرد در اثر رفتن شاه خلا قدرتی در ایران پیدا شده است که امکان پر شدن ندارد دست به حمله زد و قصد داشت تا اهداف نامشروع خود را صرفا از طریق زور و خشونت پیگیری نماید و در چنین شرایطی دفاع مشروع تنها ابزاری بود که از دست ملت ایران بر می آمد و جایگزین کردن هر گونه اقدام دیگری به معنای زیر پا گذاشتن حقوق ملت ایران بود . ضمن اینکه عدم صلح تا سال 67 ناشی از تجاوزکاری صدام بود و دفاع نکردن در برابر تجاوزکاری امری نیست که حتی یک نفر آن را بپذیرد . بنابر این این انتظار که جمهوری اسلامی ایران در همان آغاز تجاوز به درخواست های تجاوزکارانه صدام تن در دهد چیزی جز شکست و خیانت نمی باشد . از طرفی اگر منظور از بی تدبیری مسئولان نظام ، واکنش منفی ایران نسبت به قطعنامه های سازمان ملل در طی هشت سال جنگ تحمیلی باشد باید بگوییم که تا سال 67 هیچ قطعنامه ای که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولتهای بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. اما در سالهای پایانی جنگ، جهان از پیروزیهای نظامی ایران احساس خطر و نگرانی میکرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامهی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپسگیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم میخورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامهها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامهی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماههای آخر (حمله به نفتکشها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرتهای بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزیهای نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهای ایران در مورد عراق، نشانهی شکست کامل سیاستهای غرب در حمایت از عراق به شمار میآمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکستهای پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیلهای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد.
در چنین فضایی و پس از یأس قدرتهای بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامهی 598 را که بر خلاف قطعنامههای پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرتهای بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبههها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامهی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود.
لذا اولا هیچ بی تدبیری ای در جریان جنگ تحمیلی از سوی حضرت امام خمینی ره انجام نگرفته بود و ثانیا شهادت مردان و زنان ایرانی در جریان دفاع مقدس بهایی بود که آنان در راه دفاع از میهن و انقلاب پرداختند و رهبران نظام اسلامی در پیدایش یا تداوم آن نقشی نداشتند تا مقصر شناخته شوند و این رهبران تنها نقش رهبری و مدیریت را ایفا می کردند و بس و مقصر دانستن آنان مثل این است که در جبهه جنگ فرماندهی را که با تمام توان به فرماندهی نیروها مشغول است و در این راه هیچ اهمالی نیز انجام نداده است به خاطر کشته شدن سربازی که در اثر اصابت ترکش به او (که خاصیت و یکی از محتملات طبیعی جبهه جنگ می باشد) مقصر بدانیم .
- [سایر] راهبرد براندازی انقلاب اسلامی ایران از چه شیوه هایی جهت دست یابی به اهد اف خود استفاده می کند؟
- [سایر] چرا جمهوری اسلامی ایران قائل به صدور انقلاب بود؟ انقلاب اسلامی چه راهکارهایی برای صدور خود برگزیده است؟ قدرت نرم چه جایگاهی در اندیشهی انقلابیون ایران داشت؟ چه حرکتهایی را میتوان از مصادیق قدرت نرم در انقلاب ایران داست؟
- [سایر] تحولات کشورهای عربی با انقلاب های کلاسیک و انقلاب اسلامی ایران چه تفاوتی با هم دارند؟
- [سایر] تحولات کشورهای عربی با انقلاب های کلاسیک و انقلاب اسلامی ایران چه تفاوتی با هم دارند؟
- [سایر] آیا انقلاب اسلامی ایران، زمینه ساز حکومت موعود جهانی است؟
- [سایر] تجربیات انقلاب اسلامی ایران که میتواند به نهضت اسلامی کشورهای دیگر کمک کند چیست؟
- [سایر] آیا ارتش عراق در جنگ علیه ایران تنها به نیرو و تجهیزات نظامی خود متکی بود یا از کشورهای دیگر هم کمک می گرفت؟
- [سایر] چرا کشورهای غربی با انقلاب ایران دشمنی میکنند و در فکر نابودی نظام اسلامی ایران هستند؟
- [سایر] چرا کشورهای غربی با انقلاب ایران دشمنی میکنند و در فکر نابودی نظام اسلامی ایران هستند؟
- [سایر] موقعیت سیاسی ایران با سایر کشورهای اسلامی دنیا در بازه زمانی قبل از انقلاب؟