اطلاعاتی درباره با دست خالی جنگیدیم یا همون آمارهای مهمات و ... رزمندگان و جام زهر و چرا امام قطع نامه رو قبول کردند، می خواستم میشه در اختیارم بگذارین؟ با سلام و آرزوی قبولی عبادات شما ، پرسش فوق از ابعاد مختلفی نیازمند بررسی است که به تناسب ظرفیت نامه به پاسخ بخشهایی از آن می پردازیم . نحوه عملکرد حضرت امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق، نیازمند شناخت دقیق اهداف و انتظارات نظام اسلامی و حضرت امام(ره) از دفاع مقدس در مقابل تهاجم نظامی دشمن و موضع گیری های کلان و بلند مدت ایشان درباره جنگ تحمیلی و بالاخره شرایطی که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، می باشد. از این رو به اختصار مطالبی را بیان می نماییم: الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس الف. هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت. در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند و می فرمودند: (اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم) ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598 مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و ... تبدیل شده بود. (امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، سید علی نبی لوحی، ص 408) و از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود. ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر در چنین شرایطی حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد. طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند: (... قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام). البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالیکه از (ماشین جنگی) برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید. و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد. سوال . چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟ اگر بخواهیم از منظر تاریخ دفاع مقدس و با توجه به تحولات، حوادث و شرایط مختلفی که در دوران هشت ساله دفاع مقدس به وجود آمد، به بررسی این موضوع بپردازیم دو مقطع اصلی را می توان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بیان نمود ، عبارتند از : 1 . از شروع جنگ تا فتح خرمشهر 2 . از فتح خرمشهر تا پایان جنگ تحمیلی و البته ممکن است برخی افراد با دیدگاههای شخصی و اهدافی که دارند تقسیم بندی های مختلفی از دروران هشت ساله داشته باشند که لازم است به صورت دقیق این نظریات بررسی و ارزیابی شود. در هرصورت پیرامون جنگ مسائل مختلفی وجود دارد که بررسی آنها در یک نامه ممکن نیست در ادامه به دلیل اهمیتی که تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر داشته به این بحث پرداخته می شود : چرا بعد از فتح خرمشهر که به ایران پیشنهاد اتمام جنگ شد، جنگ تا هشت سال تداوم یافت ؟ جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که ایران اسلامی به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بینالمللی، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در یک جنگ گسترده نبود. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینههای زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب میشد. درباره به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح میشود: 1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاهتری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمانها که موازنه نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟ 2. چه مؤلفههای جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که منجر به آتشبس رسمی شد؟ گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحبنظران، تنها مقطعی که میتوانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود؛ اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367ش. (زمان پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت) ادامه یافت. الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه میکردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدّد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولتهای بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از: 1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق). 2. مرزهای ایران تأمین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر میرسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت. 3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزیهای زیادی کسب میکردند، توقف جنگ و چانهزنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود. 4. شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود. 5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمکهای همه جانبه دولتهای بزرگ افزایش هم یافته بود. 6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود. 7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتش بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیانهایی به بار میآورد. اگر آن روز جنگ متوقف میشد و تجربهای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار میگرفت و ما ناچار میشدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانهزنی بیحاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت میکرد. 8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دورهای این جنبش، برای تحقق خواستههای نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت. 9. به همین منظور در 20 خرداد 1361ش. جلسهای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند. در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب مینماییم. 1. از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع شد، تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمتهای عمدهای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بینالمللی و منطقهای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقی بودند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده بود. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از: الف. سیستم بینالملل؛ در سطح ابرقدرتها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگانگیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس، ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران بود، استقبال میکرد، بلکه خود درصدد چارهجویی برای انتقام و جبران شکستهای قبلی بود. شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. قدرتهای بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز به شدت ضربه خورده بودند، بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولتهای منطقه خاورمیانه (دولتهای عربی به استثنای سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضعگیری کرده، بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی برای ادامه حکومت نامشروع خود میدانستند. ب. شخصیت تصمیمگیرنده جنگ یعنی صدام در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود: 1. تلاش برای کسب رهبری جهان عرب. 2. با استفاه از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده، نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند. 3. جبران تحقیری که شخصا در امضای قرارداد 1975م. الجزایر متقبل شده بود. ج. بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونهای است که همواره حکومت را دچار بیثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامیهای شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق میباشند و خواستار حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانیهایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به عراق داشت، عامل مهمی در آغاز جنگ بود. در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود، بلکه به خاطر پیروزیهای چشمگیر ایران در جبههها، شدت یافت. قدرتهای بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبههها نیز به پیروزی برسد. 2. بعد از فتح خرمشهر تلاشهای زیادی بین مجامع بینالمللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولی همچنان که گفته شد این تلاشها صرفا برای خروج از بنبست پیشآمده بود؛ زیرا هیچگونه مکانیزم حقوقی مطمئنی را برای دستیابی به صلحی همهجانبه ارائه ندادند. قطعنامه 514 شورای امنیت به گونهای طراحی شده بود که خواستههای مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران میباشد و نه حل آن؛ ولی در پایان جنگ مجامع بینالمللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرنده برخی از خواستههای مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدتهای رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به (فاو)، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 بود. 3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخشهایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود ما نیز بخشهایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم. 4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود. 5. جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت. 6. قوّت این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد. 7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زمانی که ایران آتشبس و قطعنامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیاش دوباره بخشهایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد. در پایان میتوان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود و بعد از بازپسگیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفهای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود؛ اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشهکن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه (عملیات و دفاع) تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد. بررسی علل و عوامل پایان جنگ؛ در پایان جنگ هر چند ویژگیهای روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود - چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد - ولی شرایط بینالمللی و منطقهای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند؛ بنابراین در قطعنامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواستههای مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده، عزم خود را بر پایان جنگ نمایان ساختند که در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهمترین زمینههای آن اشاره میشود: در سالهای پایانی جنگ، جهان از پیروزیهای نظامی ایران احساس خطر و نگرانی میکرد و شرایط نظامی و سیاسی به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامی ایران، نقاط درخشانی همچون بازپسگیری خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطی در کردستان عراق به چشم میخورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثی سازد و با برنامهها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماههای آخر با حمله به نفتکشها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و... ادامه یافت، به ضرر برخی قدرتهای بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزیهای نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهای ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاستهای غرب در حمایت از عراق به شمار میآمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند و خود عراق نیز بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکستهای پیدرپی دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیلهای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرتهای بزرگ از شکست ایران، آنان قطعنامه 598 را که بر خلاف قطعنامههای پیشین تا اندازهای متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب برسانند؛ اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود؛ از اینرو قدرتهای بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از: دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبههها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامهی 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاعی بینظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرتهای بزرگ با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. همچنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت را در مقابل استکبار جهانی تعلیم داد. برای مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه کنید: پینوشت: 1. جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص51 و 232). 2. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، علیاکبر ولایتی، ص137. 3. آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه. 4. پس از بحران، هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، 1361. 5. علیرضا لطفاللهزادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379. ( منبع : فتح خرمشهر و چرایی ادامه جنگ؟! ، علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، شماره 21 - خرداد 1383) در پایان مناسب دیدیم گفتگویی با دکتر ولایتی در این زمینه ارائه شود: یکی دیگر از ابهاماتی که درباره مواضع ایران در جنگ مطرح است، فاصله بیش از یک سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتشبس از سوی ایران است. منتقدان دیپلماسی جمهوری اسلامی که عمدتا از طیف غربگرا و لیبرال هستند، شما را به سرسختی و عملکرد ایدئولوژیکی در این مقطع متهم میکنند و مدعی هستند، در زمانی که شما باید منعطف عمل کرده و به سرعت به جنگ پایان میدادید، بیش از یک سال برای پذیرش مقاومت کردید و این مسئله باعث شد تا ما هزینههای سنگینی تحمل کنیم؟ خلاصه سوال : جواب: جواب زرنگار: دکتر ولایتی: این اظهارات نیز همانند دیگر اظهارات آنان، بیش از آنکه بر اساس اطلاعات و دیدگاههای کارشناسی باشد، از سر بیاطلاعی و از موضع سیاسی مطرح شده است. واقعیت آن است که وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یک آییننامه اجرایی بود که دبیرکل پس از مدتی کوتاه، آییننامه اجرایی آن را ارائه کرد. در حالی که ما معتقد بودیم، قطعنامه و آییننامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آییننامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمیپذیرفت و این مسئله یک سال ادامه پیدا کرد. موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آییننامه اجرایی، بیمعنا و بینتیجه است. بند اول قطعنامه درباره عقبنشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمیشد، عراقیها پس از آتشبس، آنقدر در خاک ما باقی میماندند و مناطق اشغالشده را در تصرف خود نگه میداشتند که فضای حاکم بر جامعه بینالمللی از بین میرفت. بنابراین عراقیها با آییننامه اجرایی که توسط (خاویر پرز دکوئیار) ارائه شده بود، مخالفت کردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود. نشانه این امر نیز آن بود که حتی پس از پذیرش یکطرفه قطعنامه و آییننامه اجرایی از سوی ایران، عراق آن را نپذیرفت و به ما حمله کرد، منافقین را به داخل خاک کشور اعزام کرد و تعداد زیادی اسیر از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلی با ما داشته باشد. بنابراین تا زمانی که ما قطعنامه را بدون پذیرش آییننامه اجرایی از طرف عراق، در تابستان 1367 پذیرفتیم، کشورهای غربی که به صورت مداوم بر این نکته تأکید میکردند که عراق قطعنامه را پذیرفته و ایران نمیپذیرد، غافلگیر شدند چراکه ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله میکرد. در این هنگام وقتی که برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، دیدم که طارق عزیز حاضر نیست آتشبس را بپذیرد و فقط اصرار دارد که مذاکرات دوجانبه، سریعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار میآمد که زودتر آتشبس را اعلام کنید. ولی عراقیها نمیپذیرفتند. لذا من با یک ترفند دقیق اعلام کردم تا وقتی عراق آتشبس را نپذیرد مذاکره با وزیر خارجه این کشور معنی ندارد در حقیقت آغاز مذاکره را به پذیرش آتشبس از سوی عراق منوط کردم و توانستیم از این ابزار استفاده کنیم. در این شرایط، همه دنیا بسیج شد تا عراق را وادار به پذیرش قطعنامه کند. (بندر بن سلطان) سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربیها به صدام فشار آوردند که آتشبس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، (طارق عزیز) هم زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار میکرد که دستوری برای پذیرش آتشبس ندارد، ولی پس از فشار زیاد جامعه بینالملل، سرانجام عراق آتشبس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت. طبق آییننامه اجرایی قطعنامه، پس از آتشبس، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین مواضع عراق و ایران مستقر میشدند تا بر آتشبس نظارت کنند و پس از تعیین یک وقت مشخص، عقبنشینی به مرزها انجام میشد؛ پس از یک زمان معین هم مبادله اسرا و تعیین متجاوز انجام میشد. عراقیها به این خاطر زیر بار پذیرش قطعنامه نمیرفتند که میخواستند با آتشبس گروکشی کنند؛ یعنی از اهرم آتشبس برای لغو قرارداد (1975 الجزایر) استفاده کنند، هدفی که در جنگ به آن دست نیافته بودند. به خاطر همین مسئله، زمانی که ما مذاکره با طارق عزیز را آغاز کردیم، عراقیها اصرار کردند که آتشبس و لایروبی اروندرود، همزمان مورد مذاکره قرار گیرد؛ ما گفتیم لایروبی بر اساس ساز و کار پیشبینیشده در قرارداد (1975 الجزایر) باید انجام شود، اما طارق عزیز گفت: (ما حاضر نیستیم در چارچوب قرارداد 1975 به لایروبی بپردازیم. ابتدا لایروبی کنیم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 میشویم) که اینجا ترفند عراقیها برای ما مشخص شد، چراکه از نظر حقوق بینالملل، اگر شما بتوانید یکی از بندهای یک قرارداد را معلق و بیاثر کنید، سایر بندهای آن هم غیرقطعی و قابل مذاکره تلقی میشود و به همین خاطر، عراقیها میخواستند با کنار گذاشتن بند مربوط به لایروبی اروند در قرارداد (1975 الجزایر) کل قرارداد را زیر سؤال ببرند. این مسئله باعث گره خوردن مذاکرات شد و حدود دو سال پس از آتشبس، مسئله معلق ماند. البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتشبس شده بود، اما از صلح خبری نبود. نکته مهم در مذاکرات و مواضع عراق و طارق عزیز این بود که آنها تمایل داشتند که نقش سازمان ملل را تضعیف یا حذف کنند و مذاکرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار داشتیم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراکه در میدان نظامی، شرایط پیش از سال 1366 را نداشتیم و میخواستیم از ابزار سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده کنیم و هرکجا که مذاکرات به بنبست میخورد، از عامل سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده میکردیم. حتی در ژنو مدتها بر سر نحوه چیدن میز مذاکره بحث کردیم، چراکه این مسئله معنای خاصی میدهد. موضع ما این بود که میز مذاکره باید به شکل مثلث چیده شود؛ یک طرف ما، یک ضلع عراق و ضلع سوم هم سازمان ملل که سرانجام هم همینگونه شد. اختلاف دیگر، محل مذاکره بود. ما اصرار داشتیم مذاکرات در نیویورک برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند که در ژنو انجام شود. چراکه در نیویورک، با حضور سفرای برجسته کشورهای جهان، لابی سیاسی قویتری وجود داشت و ما میتوانستیم از آن برای فشار به عراق برای رسیدن به صلح استفاده کنیم. اما در ژنو این امکان وجود نداشت. به هر حال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاکرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر (جام زهر) کردند و در نامه محرمانه خود که برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارساییها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره کردند. جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق، خواهان صلح بوده است اما صلحی حقیقی و شرافتمندانه که حاوی مقدمات زیر می باشد: 1. دفع آتش تجاوز 2. شناسایی متجاوز 3. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز 4. تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز بر این اساس امام(ره) همواره خواهان پایان دادن به جنگ بود اما پایانی که متضمن حقوق ملت مظلوم ایران باشد. وانگهی امام راحل(ره) در هر کاری به نظر کارشناسان و متخصصان بسیار اهمیت می داد، چنان که در نامه مشهور ایشان در پایان جنگ مشاهده می نماییم. تحقیقا اگر نظر فرماندهان و کارشناسان جنگ مبتنی بر ادامه دفاع مقدس بود، امام همان نظر را می پذیرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتوای رهنمودهای امام خمینی(ره) به ویژه پس از فتح خرمشهر، گویای صلحی عادلانه بود ه از ارکان حقوقی صلح حکایت می کرد. برای مثال معظم له طی سخنانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشکده افسری ارتش و مسئولین این دانشکده فرمودند: (از اول هم صلح طلب بودیم و صلح یکی از اموری است که ما به تبع از اسلام قبول کردیم. صلح اسلامی، صلحی که برادر می شوند بعد از صلح و ما طالب این هستیم. اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به این که جنایت کردند در این جا و اعتنا نکنند به این که غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند این اسمش صلح نیست، این اسمش را می توانی بگذاریم صلح صدامی.)روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/1361 امام راحل؛ همین منطق را تا پایان جنگ دنبال نمودند و حتی مفاد قطعنامه 598 را که پذیرفتند متضمن صلح واقعی و عادلانه ندانستند، از این جهت پذیرش آن را چون نوشیدن جام زهر دانستند، بنابراین می توان در یک کلام گفت که امام امت، بر اساس حفظ مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم گیری می کرد. کما این که پذیرش قطعنامه 598 نیز بر اساس همین مسئله صورت پذیرفت. این مسئله در پیام تاریخی ایشان پس از قبول قطعنامه، به چشم می خورد: (و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معتقد بودم و مصلح نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی ... با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.) البته بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگیهای روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بینالمللی و منطقهای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطعنامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواستههای مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند. در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهمترین زمینههای آن اشاره میشود: در سالهای پایانی جنگ، جهان از پیروزیهای نظامی ایران احساس خطر و نگرانی میکرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامهی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپسگیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم میخورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامهها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامهی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماههای آخر (حمله به نفتکشها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرتهای بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزیهای نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهای ایران در مورد عراق، نشانهی شکست کامل سیاستهای غرب در حمایت از عراق به شمار میآمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکستهای پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیلهای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرتهای بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامهی 598 را که بر خلاف قطعنامههای پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرتهای بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبههها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامهی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاع بینظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرتهای بزرگ به رغم همهی مشکلات و ناملایمات انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 ) 2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علیاکبر ولایتی 3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361 5- علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379 6- تاریخ دفاع مقدس، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، 1380. 7- مجموعه مصاحبه روزنامه کیهان با آقای هاشمی رفسنجانی، بهمن 1382. 8 . سایت جامع دفاع مقدس http://www.sajed.ir// 9 . http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19673&ParentID=4597&Language=1 10 . http://www.dsrc.ir/ (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100134548)
اطلاعاتی درباره با دست خالی جنگیدیم یا همون آمارهای مهمات و ... رزمندگان و جام زهر و چرا امام قطع نامه رو قبول کردند، می خواستم میشه در اختیارم بگذارین؟
اطلاعاتی درباره با دست خالی جنگیدیم یا همون آمارهای مهمات و ... رزمندگان و جام زهر و چرا امام قطع نامه رو قبول کردند، می خواستم میشه در اختیارم بگذارین؟
با سلام و آرزوی قبولی عبادات شما ، پرسش فوق از ابعاد مختلفی نیازمند بررسی است که به تناسب ظرفیت نامه به پاسخ بخشهایی از آن می پردازیم .
نحوه عملکرد حضرت امام(ره) در مورد پذیرش قطعنامه و آتش بس با عراق، نیازمند شناخت دقیق اهداف و انتظارات نظام اسلامی و حضرت امام(ره) از دفاع مقدس در مقابل تهاجم نظامی دشمن و موضع گیری های کلان و بلند مدت ایشان درباره جنگ تحمیلی و بالاخره شرایطی که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران شد، می باشد. از این رو به اختصار مطالبی را بیان می نماییم: الف. اهداف نظام اسلامی از دفاع مقدس الف. هر چند شروع جنگ تحمیل به هیچ وجه با خواست و ارادهء نظام اسلامی ایران نبود، اما بعد از آغاز آن وضعیتی به وجود آمد که نظام انقلابی ایران به عنوان کانون و منادی اسلام ناب محمدی(ص) و تنها سنگر پیکار در مقابل امپریالیسم و استبکار جهانی و امید بخش مستضعفان جهان و نهضت های آزادیبخش، باید مردانه و با تمام قوا در مقابل این تهاجم نظامی ایستادگی می نمود و با دادن درس سختی به متجاوزین و حامیان آنها و احقاق کامل حقوق ایران، درس ایستادگی و مقاومت تا پیروزی را به تمامی ملتهای مورد ستم و نهضت های آزادی بخش جهان، می آموخت. در واقع نظام اسلامی علاوه بر مقاصد مادی مانند بیرون راندن متجاوزین از خاک ایران، محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت و ...، اهداف معنوی بسیار بالاتری از تداوم دفاع مقدس تعقیب می کرد که این اهداف برگرفته از اصول و مبانی اسلامی بود؛ از این رو دفاع مقدس نه یک جنگ معمولی بین دو دولت بلکه جنگی سرنوشت ساز بین جهان کفر با جهان اسلام بود که می بایست تا پیروزی قاطع جبهه اسلام و تسلیم استکبار جهانی و رفع فتنه تداوم می یافت. بر این اساس حضرت امام(ره) به صورت مرتب بر تداوم جنگ تا تأمین اهداف مشروع نظام اسلامی تأکید داشتند و می فرمودند: (اگر این جنگ بیست سال هم طول بکشد ما همچنان ایستاده ایم) ب. شرایط و اوضاع پذیرش قطعنامه 598 مقاومت، ایستادگی و پیروزی های مکرر ایران در جبهه های نبرد در طول سالهای جنگ به هیچ وجه خوشایند استکبار جهانی نبود از این رو در ماههای آخر جنگ، حمایت جهانی از عراق به اوج رسید و آمریکایی ها عملا و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. سکوهای نفتی ما را بمباران می کردند و با هدایت هواپیماهای عراقی بمباران نفت کش ها را تسهیل می کردند. هواپیمای مسافربری ایران را مستقیما منهدم کردند. فرانسوی ها هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد و میراژ 2000 در اختیار آنها گذاشتند، روسها مدرنترین هواپیماهای جنگنده و دورپرداز و بلند پرواز و ... را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلارهای خود را به عراق روانه ساختند. آلمانیها مواد لازم برای سلاح شیمیایی در اخیتار آنها می گذاشتند. عراق به طور وسیع مناطق مسکونی و جبهه ها را بمباران شیمیایی می کرد و مجامع بین المللی با سکوت خود این جنایات را تأیید می کردند. در نتیجه جنگ از حالت طبیعی خود خارج و به یک نسل کشی گسترده و بدون هیچ گونه ملاحظات اخلاقی، انسانی، حقوقی و ... تبدیل شده بود. (امام خمینی(ره)، دفاع مقدس، سید علی نبی لوحی، ص 408) و از سوی دیگر تحریم های همه جانبه و شدید بین المللی، فشارهای بسیار زیادی در زمینه اقتصادی، نظامی و ... بر مردم و مسؤولین ایران به وجود آورده بود. ج. پذیرش قطعنامه 598 به مثابه جام زهر در چنین شرایطی حضرت امام(ره) با مشورت مسؤولین نظام و کارشناسان، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه 598 و قبول آتش بس دیدند و لذا باید از آن همه آرمانها و اهداف کلان و بلند مدتی که از تداوم دفاع مقدس انتظار داشتند چشم پوشی می نمودند اما این موضوع گیری جدید به هیچ وجه با روحیات و انتظارات مردم ایران و خصوصا رزمندگان و خانواده های شهدا و ایثارگران هماهنگی نداشت و آنان پذیرش چنین چرخش ناگهانی را نداشتند. افزون بر این، این موضع گیری می توانست تأثیر منفی بر حرکت های انقلابی و نهضت های آزادی بخش جهان نیز داشته باشد. طبیعی است در چنین شرایطی پذیرش قطعنامه و آتش بس، به مثابه کشیدن جام زهری برای حضرت امام(ره) بود که تنها به خاطر رضای خداوند و حفظ اسلام و مصالح نظام اسلامی آن را با جان و دل پذیرا شدند. و لذا در پیام تاریخی خود در مورد پذیرش قطعنامه می فرمایند: (... قبول این مسأله برای من از زهر کشنده تر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم ، در شرایط کنونی آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود. شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کرده ام). البته اقدام خالصانهء حضرت امام(ره) هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت شرایط را به نفع نظام اسلامی رقم زد؛ زیرا این موضوع ناگهانی که به هیچ مورد انتظار دشمنان نبود، یکباره دشمن را به موضع انفعالی کشاند و در حالیکه از (ماشین جنگی) برتر و حمایت همه جانبه بین المللی برخوردار بود، با قبول قطعنامه از سوی ایران و حضور گسترده و بی نظیر مردم در جبهه ها، پس از نبردی یک ماهه شکست را پذیرفت و به قبول قطعنامه گردن نهاد و از سوی دیگر باعث شد تا شعار صلح طلبی را از دست دشمنان بگیرد و آنان را کاملا خلع سلاح نماید. و با حمله عراق به کویت و شکل گیری ائتلاف بین المللی علیه عراق، حقانیت ایران در جنگ تحمیلی برای همگان آشکار و دولت عراق به عنوان متجاوز شناخته شد.
سوال . چرا امام خمینی(ره) پس از فتح خرمشهر به جنگ خاتمه ندادند و چرا پس از گذشت چند سال با پذیرفتن قطع نامه به جنگ پایان دادند؟
اگر بخواهیم از منظر تاریخ دفاع مقدس و با توجه به تحولات، حوادث و شرایط مختلفی که در دوران هشت ساله دفاع مقدس به وجود آمد، به بررسی این موضوع بپردازیم دو مقطع اصلی را می توان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بیان نمود ، عبارتند از : 1 . از شروع جنگ تا فتح خرمشهر 2 . از فتح خرمشهر تا پایان جنگ تحمیلی و البته ممکن است برخی افراد با دیدگاههای شخصی و اهدافی که دارند تقسیم بندی های مختلفی از دروران هشت ساله داشته باشند که لازم است به صورت دقیق این نظریات بررسی و ارزیابی شود. در هرصورت پیرامون جنگ مسائل مختلفی وجود دارد که بررسی آنها در یک نامه ممکن نیست در ادامه به دلیل اهمیتی که تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر داشته به این بحث پرداخته می شود : چرا بعد از فتح خرمشهر که به ایران پیشنهاد اتمام جنگ شد، جنگ تا هشت سال تداوم یافت ؟ جنگ تحمیلی زمانی شروع شد که ایران اسلامی به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بینالمللی، به هیچ وجه آماده درگیر شدن در یک جنگ گسترده نبود. در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز دیگر بود. این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینههای زیاد جنگ، تا آخرین روز تعقیب میشد. درباره به طول انجامیدن جنگ، دو سؤال مطرح میشود: 1. آیا امکان نداشت جنگ تحمیلی، در مدت زمان کوتاهتری خاتمه یابد؟ به عبارت دیگر در بعضی از زمانها که موازنه نظامی و سیاسی به نفع ایران بود، چرا دولت ایران اقدام به پایان دادن جنگ نکرد؟ 2. چه مؤلفههای جدیدی در پایان هشتمین سال جنگ وارد معادلات سیاسی و نظامی شد که منجر به آتشبس رسمی شد؟ گفتنی است که از دیدگاه کارشناسان و صاحبنظران، تنها مقطعی که میتوانست جنگ به پایان برسد، بعد از فتح خرمشهر بود؛ اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367ش. (زمان پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت) ادامه یافت. الف. بررسی چرایی تداوم جنگ بعد از فتح خرمشهر اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران، تنها آتش بس و در واقع حالت نه جنگ نه صلح را توصیه میکردند. در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدّد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادهای ارائه شده، تنها در حد آتش بس و مذاکره طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یک طرفه و آشکار دولتهای بزرگ و نهادهای بین المللی از عراق، هیچ گاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. به این ترتیب ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت. این دلایل عبارت بود از: 1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق). 2. مرزهای ایران تأمین نداشت و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود و نیز شهرهای سومار، نفتشهر و مهران عملاً در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور، غیرمعقول به نظر میرسید و راهی جز ادامه جنگ وجود نداشت. 3. در حالی که نیروهای خودی، پیروزیهای زیادی کسب میکردند، توقف جنگ و چانهزنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزاد شده، صحیح نبود. 4. شهرهای آزاد شده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود. 5. توانایی کمی ارتش عراق ترمیم شده و با کمکهای همه جانبه دولتهای بزرگ افزایش هم یافته بود. 6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیه فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود. 7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتش بس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیانهایی به بار میآورد. اگر آن روز جنگ متوقف میشد و تجربهای چون مذاکرات سوریه و اسرائیل، بر سر ارتفاعات جولان، فراروی ما قرار میگرفت و ما ناچار میشدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانهزنی بیحاصل کنیم؛ امروز جامعه، مسئولان وقت را شماتت میکرد. 8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیر متعهد در بغداد و کسب ریاست دورهای این جنبش، برای تحقق خواستههای نامشروع خود، به ایران فشار آورد؛ ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از عراق گرفت. 9. به همین منظور در 20 خرداد 1361ش. جلسهای در حضور امام خمینی در جماران تشکیل گردید و موضوع به شور گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت؛ زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود. مهمتر این که با تکیه بر اصل متعارف نظامی (تعقیب دشمن) هرگونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل امام خمینی(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق با استماع دلایل نظامیان و نا امیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند. در هر صورت علاوه بر مطالب فوق، توجه شما را به نکاتی در این زمینه جلب مینماییم. 1. از همان آغاز که جنگ تحمیلی بر علیه ایران شروع شد، تنها راه منطقی دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با فتح خرمشهر ما توانستیم قسمتهای عمدهای از خاک کشور عزیزمان را از دست عراق پس بگیریم؛ اما شرایط بینالمللی و منطقهای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عوامل که در شروع جنگ توسط عراق نقش داشتند، هنوز باقی بودند و مطرح نمودن صلح توسط عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیش آمده بود. عوامل شروع جنگ توسط عراق عبارت بود از: الف. سیستم بینالملل؛ در سطح ابرقدرتها ایالات متحده آمریکا که بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جریان گروگانگیری و شکست مفتضحانه عملیات طبس، ضربات پیاپی و سختی از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتی که متضمن ضربه زدن به ایران بود، استقبال میکرد، بلکه خود درصدد چارهجویی برای انتقام و جبران شکستهای قبلی بود. شواهد و دلایل بسیاری وجود دارد که آمریکا مشوق و ترغیب کننده رژیم عراق در آغاز جنگ بوده است. قدرتهای بزرگ مانند فرانسه و انگلیس که روابط عمیق و منافع قابل توجهی در عراق داشتند و از وقوع انقلاب اسلامی نیز به شدت ضربه خورده بودند، بنیه نظامی عراق را تقویت نمودند. دولتهای منطقه خاورمیانه (دولتهای عربی به استثنای سوریه، لیبی و الجزایر) نه تنها به نفع عراق موضعگیری کرده، بلکه از هر نوع کمک ممکن به عراق خودداری نکردند. آنها وجود انقلاب اسلامی در ایران را خطر بزرگی برای ادامه حکومت نامشروع خود میدانستند. ب. شخصیت تصمیمگیرنده جنگ یعنی صدام در آغاز تجاوز به ایران دارای سه انگیزه عمده شخصی بود: 1. تلاش برای کسب رهبری جهان عرب. 2. با استفاه از سقوط شاه که براساس دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه بتواند با شکست ایران، خلأ سقوط شاه را پرنموده، نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازی کند. 3. جبران تحقیری که شخصا در امضای قرارداد 1975م. الجزایر متقبل شده بود. ج. بافت اجتماعی و جمعیتی عراق به گونهای است که همواره حکومت را دچار بیثباتی و بحران نموده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران موج جدیدی از ناآرامیهای شیعیان را در عراق به وجود آورد که شامل اکثریت مردم عراق میباشند و خواستار حکومت اسلامی در عراق بودند. نگرانیهایی که دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامی به عراق داشت، عامل مهمی در آغاز جنگ بود. در زمان فتح خرمشهر نه تنها این عوامل از بین نرفته بود، بلکه به خاطر پیروزیهای چشمگیر ایران در جبههها، شدت یافت. قدرتهای بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبههها نیز به پیروزی برسد. 2. بعد از فتح خرمشهر تلاشهای زیادی بین مجامع بینالمللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشی شده رژیم بعث صورت گرفت؛ ولی همچنان که گفته شد این تلاشها صرفا برای خروج از بنبست پیشآمده بود؛ زیرا هیچگونه مکانیزم حقوقی مطمئنی را برای دستیابی به صلحی همهجانبه ارائه ندادند. قطعنامه 514 شورای امنیت به گونهای طراحی شده بود که خواستههای مشروع ایران را در بر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران میباشد و نه حل آن؛ ولی در پایان جنگ مجامع بینالمللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر (فاو) عزم راسخ بر اتمام جنگ نموده به ناچار قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که در برگیرنده برخی از خواستههای مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدتهای رزمندگان پس از فتح خرمشهر تا ورود به (فاو)، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامه 598 بود. 3. از آن جا که بعد از فتح خرمشهر هنوز بخشهایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود ما نیز بخشهایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم. 4. از دلایل دیگر داخل شدن نیروهای ایران به خاک عراق، خارج ساختن شهرهای آبادان و خرمشهر از برد توپخانه عراق و فراهم کردن زمینه بازگشت مردم به این شهرها بود. 5. جلوگیری از استمرار استراتژی هجومی عراق در دریا و هوا؛ زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق در دریا و هوا ادامه داشت. 6. قوّت این احتمال که با فشار به صدام، زمینه سرنگونی او و نجات مردم عراق و ایران از این حکومت تبهکار فراهم گردد. 7. عدم اطمینان به حکومت بعث عراق و شخص صدام؛ همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد؛ زمانی که ایران آتشبس و قطعنامه 598 را پذیرفت، عراق به دلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیاش دوباره بخشهایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد. در پایان میتوان گفت که پس از فتح خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود و بعد از بازپسگیری خرمشهر، منطقه با حمله اسرائیل به جنوب لبنان روبرو شد و وقفهای در ادامه جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود؛ اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر به تنهایی برای ریشهکن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامه (عملیات و دفاع) تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد. بررسی علل و عوامل پایان جنگ؛ در پایان جنگ هر چند ویژگیهای روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود - چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد - ولی شرایط بینالمللی و منطقهای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند؛ بنابراین در قطعنامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواستههای مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده، عزم خود را بر پایان جنگ نمایان ساختند که در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهمترین زمینههای آن اشاره میشود: در سالهای پایانی جنگ، جهان از پیروزیهای نظامی ایران احساس خطر و نگرانی میکرد و شرایط نظامی و سیاسی به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامه نظامی ایران، نقاط درخشانی همچون بازپسگیری خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطی در کردستان عراق به چشم میخورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را خنثی سازد و با برنامهها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماههای آخر با حمله به نفتکشها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و... ادامه یافت، به ضرر برخی قدرتهای بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزیهای نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهای ایران در مورد عراق، نشانه شکست کامل سیاستهای غرب در حمایت از عراق به شمار میآمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند و خود عراق نیز بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکستهای پیدرپی دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد، بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیلهای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرتهای بزرگ از شکست ایران، آنان قطعنامه 598 را که بر خلاف قطعنامههای پیشین تا اندازهای متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود، به تصویب برسانند؛ اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود؛ از اینرو قدرتهای بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از: دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبههها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامهی 598 و قبول آتش بس گرفت؛ البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاعی بینظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرتهای بزرگ با وجود همه مشکلات و ناملایمات، انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. همچنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت را در مقابل استکبار جهانی تعلیم داد. برای مطالعه بیشتر به کتاب زیر مراجعه کنید: پینوشت: 1. جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص51 و 232). 2. تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، علیاکبر ولایتی، ص137. 3. آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه. 4. پس از بحران، هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، 1361. 5. علیرضا لطفاللهزادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379. ( منبع : فتح خرمشهر و چرایی ادامه جنگ؟! ، علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، شماره 21 - خرداد 1383) در پایان مناسب دیدیم گفتگویی با دکتر ولایتی در این زمینه ارائه شود: یکی دیگر از ابهاماتی که درباره مواضع ایران در جنگ مطرح است، فاصله بیش از یک سال بین تصویب قطعنامه 598 در شورای امنیت تا پذیرش آتشبس از سوی ایران است. منتقدان دیپلماسی جمهوری اسلامی که عمدتا از طیف غربگرا و لیبرال هستند، شما را به سرسختی و عملکرد ایدئولوژیکی در این مقطع متهم میکنند و مدعی هستند، در زمانی که شما باید منعطف عمل کرده و به سرعت به جنگ پایان میدادید، بیش از یک سال برای پذیرش مقاومت کردید و این مسئله باعث شد تا ما هزینههای سنگینی تحمل کنیم؟ خلاصه سوال : جواب: جواب زرنگار: دکتر ولایتی: این اظهارات نیز همانند دیگر اظهارات آنان، بیش از آنکه بر اساس اطلاعات و دیدگاههای کارشناسی باشد، از سر بیاطلاعی و از موضع سیاسی مطرح شده است. واقعیت آن است که وقتی قطعنامه 598 در سال 1366 تصویب شد، نیازمند یک آییننامه اجرایی بود که دبیرکل پس از مدتی کوتاه، آییننامه اجرایی آن را ارائه کرد. در حالی که ما معتقد بودیم، قطعنامه و آییننامه اجرایی آن باید همزمان پذیرفته شوند، اما عراق آییننامه اجرایی را که در واقع روح اصلی قطعنامه بود، نمیپذیرفت و این مسئله یک سال ادامه پیدا کرد. موضع ایران این بود که پذیرش قطعنامه بدون پذیرفتن آییننامه اجرایی، بیمعنا و بینتیجه است. بند اول قطعنامه درباره عقبنشینی به مرزها بود و اگر برنامه زمانبندی آن تعیین نمیشد، عراقیها پس از آتشبس، آنقدر در خاک ما باقی میماندند و مناطق اشغالشده را در تصرف خود نگه میداشتند که فضای حاکم بر جامعه بینالمللی از بین میرفت. بنابراین عراقیها با آییننامه اجرایی که توسط (خاویر پرز دکوئیار) ارائه شده بود، مخالفت کردند و این به معنای مخالفت با خود قطعنامه بود. نشانه این امر نیز آن بود که حتی پس از پذیرش یکطرفه قطعنامه و آییننامه اجرایی از سوی ایران، عراق آن را نپذیرفت و به ما حمله کرد، منافقین را به داخل خاک کشور اعزام کرد و تعداد زیادی اسیر از ما گرفت تا در زمان مبادله اسرا وضع متعادلی با ما داشته باشد. بنابراین تا زمانی که ما قطعنامه را بدون پذیرش آییننامه اجرایی از طرف عراق، در تابستان 1367 پذیرفتیم، کشورهای غربی که به صورت مداوم بر این نکته تأکید میکردند که عراق قطعنامه را پذیرفته و ایران نمیپذیرد، غافلگیر شدند چراکه ما صلح را پذیرفته بودیم و این عراق بود که باز هم حمله میکرد. در این هنگام وقتی که برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، دیدم که طارق عزیز حاضر نیست آتشبس را بپذیرد و فقط اصرار دارد که مذاکرات دوجانبه، سریعا آغاز شود. از تهران هم به من فشار میآمد که زودتر آتشبس را اعلام کنید. ولی عراقیها نمیپذیرفتند. لذا من با یک ترفند دقیق اعلام کردم تا وقتی عراق آتشبس را نپذیرد مذاکره با وزیر خارجه این کشور معنی ندارد در حقیقت آغاز مذاکره را به پذیرش آتشبس از سوی عراق منوط کردم و توانستیم از این ابزار استفاده کنیم. در این شرایط، همه دنیا بسیج شد تا عراق را وادار به پذیرش قطعنامه کند. (بندر بن سلطان) سفیر عربستان در واشنگتن به عراق رفت؛ همه غربیها به صدام فشار آوردند که آتشبس را بپذیرد. سرانجام پس از چند روز که من به دعوت دبیرکل سازمان ملل برای مذاکره به نیویورک رفته بودم، (طارق عزیز) هم زیر فشار دنیا به نیویورک آمد و البته باز هم اظهار میکرد که دستوری برای پذیرش آتشبس ندارد، ولی پس از فشار زیاد جامعه بینالملل، سرانجام عراق آتشبس را در روز 29 مرداد 1367 پذیرفت. طبق آییننامه اجرایی قطعنامه، پس از آتشبس، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین مواضع عراق و ایران مستقر میشدند تا بر آتشبس نظارت کنند و پس از تعیین یک وقت مشخص، عقبنشینی به مرزها انجام میشد؛ پس از یک زمان معین هم مبادله اسرا و تعیین متجاوز انجام میشد. عراقیها به این خاطر زیر بار پذیرش قطعنامه نمیرفتند که میخواستند با آتشبس گروکشی کنند؛ یعنی از اهرم آتشبس برای لغو قرارداد (1975 الجزایر) استفاده کنند، هدفی که در جنگ به آن دست نیافته بودند. به خاطر همین مسئله، زمانی که ما مذاکره با طارق عزیز را آغاز کردیم، عراقیها اصرار کردند که آتشبس و لایروبی اروندرود، همزمان مورد مذاکره قرار گیرد؛ ما گفتیم لایروبی بر اساس ساز و کار پیشبینیشده در قرارداد (1975 الجزایر) باید انجام شود، اما طارق عزیز گفت: (ما حاضر نیستیم در چارچوب قرارداد 1975 به لایروبی بپردازیم. ابتدا لایروبی کنیم، بعد وارد بحث قرارداد 1975 میشویم) که اینجا ترفند عراقیها برای ما مشخص شد، چراکه از نظر حقوق بینالملل، اگر شما بتوانید یکی از بندهای یک قرارداد را معلق و بیاثر کنید، سایر بندهای آن هم غیرقطعی و قابل مذاکره تلقی میشود و به همین خاطر، عراقیها میخواستند با کنار گذاشتن بند مربوط به لایروبی اروند در قرارداد (1975 الجزایر) کل قرارداد را زیر سؤال ببرند. این مسئله باعث گره خوردن مذاکرات شد و حدود دو سال پس از آتشبس، مسئله معلق ماند. البته طی این مدت، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل بین نیروهای ما و ارتش عراق مستقر بودند و در واقع آتشبس شده بود، اما از صلح خبری نبود. نکته مهم در مذاکرات و مواضع عراق و طارق عزیز این بود که آنها تمایل داشتند که نقش سازمان ملل را تضعیف یا حذف کنند و مذاکرات بدون نظارت و دخالت سازمان انجام شود، اما اصرار داشتیم سازمان ملل حضور داشته باشد؛ چراکه در میدان نظامی، شرایط پیش از سال 1366 را نداشتیم و میخواستیم از ابزار سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده کنیم و هرکجا که مذاکرات به بنبست میخورد، از عامل سازمان ملل برای فشار به عراق استفاده میکردیم. حتی در ژنو مدتها بر سر نحوه چیدن میز مذاکره بحث کردیم، چراکه این مسئله معنای خاصی میدهد. موضع ما این بود که میز مذاکره باید به شکل مثلث چیده شود؛ یک طرف ما، یک ضلع عراق و ضلع سوم هم سازمان ملل که سرانجام هم همینگونه شد. اختلاف دیگر، محل مذاکره بود. ما اصرار داشتیم مذاکرات در نیویورک برگزار شود، اما آنها اصرار داشتند که در ژنو انجام شود. چراکه در نیویورک، با حضور سفرای برجسته کشورهای جهان، لابی سیاسی قویتری وجود داشت و ما میتوانستیم از آن برای فشار به عراق برای رسیدن به صلح استفاده کنیم. اما در ژنو این امکان وجود نداشت. به هر حال طی مدت دو سال و با شورهای فراوان، مذاکرات 598 انجام شد. هرچند، قطعنامه 598 برای ما شیرین نبود و حضرت امام(ره) هنگام پذیرش قطعنامه از آن تعبیر (جام زهر) کردند و در نامه محرمانه خود که برای مسئولان مجلس قرائت شد، به علل نارساییها و دلایل پذیرش قطعنامه اشاره کردند. جمهوری اسلامی ایران از آغاز تجاوز رژیم عراق، خواهان صلح بوده است اما صلحی حقیقی و شرافتمندانه که حاوی مقدمات زیر می باشد: 1. دفع آتش تجاوز 2. شناسایی متجاوز 3. تعیین خسارات و تنبیه متجاوز 4. تضمین صلح و بقای آن به کشور مورد تجاوز بر این اساس امام(ره) همواره خواهان پایان دادن به جنگ بود اما پایانی که متضمن حقوق ملت مظلوم ایران باشد. وانگهی امام راحل(ره) در هر کاری به نظر کارشناسان و متخصصان بسیار اهمیت می داد، چنان که در نامه مشهور ایشان در پایان جنگ مشاهده می نماییم. تحقیقا اگر نظر فرماندهان و کارشناسان جنگ مبتنی بر ادامه دفاع مقدس بود، امام همان نظر را می پذیرفتند، و از همه مهم تر لحن سخنان و محتوای رهنمودهای امام خمینی(ره) به ویژه پس از فتح خرمشهر، گویای صلحی عادلانه بود ه از ارکان حقوقی صلح حکایت می کرد. برای مثال معظم له طی سخنانی در جمع گروهی از دانشجویان دانشکده افسری ارتش و مسئولین این دانشکده فرمودند: (از اول هم صلح طلب بودیم و صلح یکی از اموری است که ما به تبع از اسلام قبول کردیم. صلح اسلامی، صلحی که برادر می شوند بعد از صلح و ما طالب این هستیم. اما صلحی که اصلا اعتنا نکنند به این که جنایت کردند در این جا و اعتنا نکنند به این که غراماتی وارد شده است و باید جبران بکنند، خساراتی وارد شده است و باید جبران بکنند این اسمش صلح نیست، این اسمش را می توانی بگذاریم صلح صدامی.)روزنامه جمهوری اسلامی، 12/7/1361 امام راحل؛ همین منطق را تا پایان جنگ دنبال نمودند و حتی مفاد قطعنامه 598 را که پذیرفتند متضمن صلح واقعی و عادلانه ندانستند، از این جهت پذیرش آن را چون نوشیدن جام زهر دانستند، بنابراین می توان در یک کلام گفت که امام امت، بر اساس حفظ مصلحت اسلام و مسلمین تصمیم گیری می کرد. کما این که پذیرش قطعنامه 598 نیز بر اساس همین مسئله صورت پذیرفت. این مسئله در پیام تاریخی ایشان پس از قبول قطعنامه، به چشم می خورد: (و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصا برای من بود، این است که من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معتقد بودم و مصلح نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی ... با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم.) البته بررسی علل و عوامل پایان جنگ در پایان جنگ هر چند ویژگیهای روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان که در حمله به کویت دوباره بروز کرد ولی شرایط بینالمللی و منطقهای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطعنامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواستههای مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند. در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهمترین زمینههای آن اشاره میشود: در سالهای پایانی جنگ، جهان از پیروزیهای نظامی ایران احساس خطر و نگرانی میکرد. شرایط نظامی و سیاسی، به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده بود و اینک در کارنامهی نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپسگیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در کردستان عراق) به چشم میخورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران، تقریبا یکه و تنها موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامهها و اقدامات تبلیغی سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامهی جنگ و منازعه به خصوص به شکلی که در ماههای آخر (حمله به نفتکشها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرتهای بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزیهای نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمانهای ایران در مورد عراق، نشانهی شکست کامل سیاستهای غرب در حمایت از عراق به شمار میآمد. کشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شکستهای پی در پی، دریافته بود که در آن شرایط نه تنها امکان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلکه باید به هر ترتیب ممکن و با تمسک به هر وسیلهای، از شکست خود جلوگیری کند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد. در چنین فضایی و پس از یأس قدرتهای بزرگ از شکست ایران، باعث شد آنان قطعنامهی 598 را که بر خلاف قطعنامههای پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (ر.ک: علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرتهای بزرگ که مصمم بر پایان جنگ بودند فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریکا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریکا در خلیج فارس، بمباران سکوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسکونی و جبههها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامهی 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. مقاومت دفاع بینظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرتهای بزرگ به رغم همهی مشکلات و ناملایمات انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم چنین استقلال و تمامیت ارضی کشور را تضمین کرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استکبار جهانی داد. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 ) 2- تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علیاکبر ولایتی 3- آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه 4- پس از بحران، هاشمی رفسنجانی کارنامه و خاطرات، 1361 5- علیرضا لطف الله زادگان، پاسخ به ابهامات، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379 6- تاریخ دفاع مقدس، دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی، بنیاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، 1380. 7- مجموعه مصاحبه روزنامه کیهان با آقای هاشمی رفسنجانی، بهمن 1382.
8 . سایت جامع دفاع مقدس http://www.sajed.ir//
9 . http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19673&ParentID=4597&Language=1
10 . http://www.dsrc.ir/ (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/100134548)
- [سایر] آیا پذیرش قطعنامه 598 خیانت بود؟ و عده ای سر امام خمینی در ماجرای پذیرش قطع نامه کلاه گذاشتند؟ علت تعبیر به جام زهر از سوی امام؟
- [سایر] سلام درخصوص قطعنامه 598 مطالب مبهمی وجود دارد و حتی در بعضی موارد نمیتوان موضع گیری درست امام خمینی را نیز متوجه شد . مثلا در مقاله ای در همین سایت از زبان دکتر ولایتی اشاره شده که امام حتی در سال 61 خواهان صلح بود اما صلحی که متجاوز مشخص و غرامت پرداخت شود . حال چرا امام قبول قطعنامه 598را جام زهر نامید این قطعنامه اگر چه خواسته امام برای پرداخت غرامت و تعیین متجاوز را به به صورت روشن مطرح نکرده بود اما در آن تا حدودی به آن اشاره شده است پس اگر چه با توجه به دیدگاه امام برای صلح چندان مطلوب نبوده اما آنقدر نیز بد نبوده که امام آن را جام زهر بنامد؟
- [سایر] باسلام من هر از گاهی در ناحیه سمت چپ سرم به سمت پشت سرم و بالا سرم احساس درد شدید و خالی شدن ناگهانی میکنم مثل اینکه یه لحظه به برق وصل بشه یه موج شدید از بالا به پایین عبور میکنه بعد اروم میشه و دو سه دقیقه بعد دوباره تکرار میشه و در فاصله دو درد شدید یک درد خفیف داره که وقتی به همون نحایه دست میزنم جاش درد میگیره انگار که سرم به جایی خورده باشه اما هیچ ضربه ای به سرم نخورده. نمیدونم اینها علامت های سکته مغزی میتونه باشه ؟
- [سایر] سلام حاجاقا.خسته نباشید. از اینکه زحمت کشیدید و به دانشگاهمون(فردوسی)اومدید ممنونم. سالای قبل همیشه به عشق دیدن شما تو مردم ایران سلام صبح ها زود از خواب بیدار میشدم.امروز وقتی اطلاعیه اومدنتون رو دیدم کلی خوشحال شدم با اینکه دیشب تا ساعت 3 تمرین تحویلی آماده میکردم ولی از کلاسام زدم و اومدم کلی استفاده کردم .خداقوت کاش خوابگاه میذاشت شبم میومدم سخنرانیتون. من یه دختر 19-20 ساله م دانشجو تو مشهد.از یه خونواده نیمه مذهبی که به ظواهر دین زیاد اهمیت نمیدن.از وقتی اومدم دانشگاه عاشق این اخلاقای اسلامی شدم(مثل ساق دست کردن و جلوی نامحرم جوراب پوشیدن و...)کلی تشویق شدم راجع به دینم و مذهبم و امام زمانم که قبلا فقط میدونستم باید دعا فرج بخونم و بس تحقیق کنم به جاهای خوبی هم رسیدم ولی میترسم چون سروکله خواستگارا پیدا شده و همشونم از نظر مذهبی هم خط خونواده منن ولی من نمیخوام عقایدی که با کلی زحمت اینجا بدست آوردم از دست بدم.تا الآن هم از خانوادم خیلی حرفا شنیدم که این مسخره بازی ها چیه و... دخترای فامیل ما همشون وقتی ازدواج میکنن عقایدشون هم کمرنگتر میشه من نمیخوام اینجوری بشم.تصمیم گرفته بودم با یک مشاور حرف بزنم وقتی اومدم سایتتون رو دیدم فهمیدم بهترین مشاور که منم عقاید و طرز فکرشو قبول داشته باشم شمایید.اگه میشه راهنماییم کنید.ببخشید طولانی شد.روزتون بخیر
- [سایر] سلام .این سومین نامست دارم می نویسم(شایت بخواطر اینکه خواطرم ناراحت)ببخشید. خواهش میکنم تو سایت نیاریدش(منظورم نوشتمه) بعد از چند ماه، یه دفه دلم هواتونو کرد. سایتتون یادم رفته بود. تلویزیون هم زیاد نگاه نمیکنم. سرچ کردم سایتتون رو پیدا کردم. حالم گرفته بود. دنبال راه آزادی از افکار پلید میگشتم، از اونجا که خودم رو گم کردم یا نه، میدونم کی ام ولی افکار پلیدم(شیطانی)به هزار منطق عقل(شیطانی) دنباله رو راه شیطان بودم و هستم.و از انجا که حق تعالی را در خودم پیدا نکردم. تا به آرامش دست پیدا کنم پیش شما امدم. خلاصه سایت شما مقابل چشمانم بود. بعد یه کم دید زدن صفحه اول رفتم سراغ \"پیام های شما\". اولین نامه که دیدم که شما جوابش رو دادین این بود. ((شهاب مرادی : سلام/ فقط یک پیام از شما با نام \"رضوانه\" دریافت کردم ولی مربوط به شش ماه پیش. پیام هایی مشابه سوال شما را چند بار پاسخ داده ام :چت مضر و خطرناک است! - هر دو رابطه ات را قطع کن و فراموش - چرا به اظهار دینداری پسرهایی که آشکارا رعایت تقوی نمی کنند چرا اعتماد می کنید؟ - علاقمندی واقعی را با خواستگاری رسمی تست کنید. - اعتیادت را به چت و وبگردی های بی ثمر، ترک کنید. - عصبانیت تان را (از دست خودتان)سر ما خالی نکنید..)) با عرض شرمندگی جهت گرفتن وقت گرانبهاتون. به طور اتفاقی که کلی شکه شدم با این نامه مواجه شدم این همون دختری هست که هر روز با من یعنی میلاد چت میکنه. این رو مثبت از جانب پرور دگارم میبینم. که هنوز بندش رو دوست داره هر چند خطای این پسر سنگین تر از چت با همون دختر خانم شده. این مطلب شما من رو آتش زد((چرا به اظهار دینداری پسرهایی که آشکارا رعایت تقوی نمی کنند چرا اعتماد می کنید؟)) ثانیه به ثانیه از این جمله می سوزم، حرف حق شیرینه مثبت میبینم این پیام رو از جانب شمادر خودم. من تا 21 سالگی با هیچ دختری رابطه نداشتم اصلا خوشم هم نمی اومد و نمیاد. نمیدونم این دختر خانم امتحانی از جانب حق بود بر غرور من که به سلامت نفس خود در مقابل این موجودات آزین شده در خیابان هااطمینان داشتم. که متاسفانه در اولین امتحان نفس خویش از جانب حق با پیام آتشین شما که قلبم را خروشان کرده خودم را مردود میبینم. من اشتباه خود را منکر نیستم چون لذت با خدا بودن وعشق به حق رو در اوایل جوانی حس کردم. و لذت شهوت رو هم حس کردم. ولی افسوس و صد افسوس که قدرت شیطان از ما بیشتر بود. (میدونم تقصیر خودمه) میخواستم احساس کنم رابطه با جنس مقابلم رو . با این خانم دوست شدم (چتی). بعد رومون باز شد. بعد تلفن اومد . بعد پشت تلفن رومون باز شد . بعد هم دگه رو دیدیم ... البته در چت کردن های روزانه که داشتیم، همه چیز آمده شده بود برای گناهی بزرگتر.(هر گناه بزرگی روح پاک انسان رو آزار میده از هم اونجا میشه به اشتباه پی برد) خلاصه این بودوهست سرنوشت من و اون خانم. تقریبا میشه گفت اصلا علاقه بهش نداشتم. به مرور زمان کمی علاقه مند شدم بهش که اونم حتما شهوانی هست. ... مرتکب اشتباهی شدیم که حال جفتمون پریشون شد. من اومدم سراغ شما. اونم که اومده بود. از همون اول من بهش گفتم که من کس دیگه ای رو دوست دارم منظورم بار اولی که با هم آشنا شدیم(تو چت). پیام شما به اون خانم((علاقمندی واقعی را با خواستگاری رسمی تست کنید)) اونم گفت کسی هم خواستگار اونه و اون هم قصد ازدواج با من رو نداره و فقط من رو دوست داره. اونم قراره ازدواج کنه با یه آقا پسر که همون اول اگه دروغ نگفته باشه که گمان نکنم دروغ گفته باشه با یه هم دانشجویی ازدواج کنه که زمان دانشجویی با هم آشنا شدن و همون موقع کار تموم شده بود فقط آقا پسر دنبال کار دولتی به در خواست پدر عروس خانم بودن تا ازدواج صورت بگیره. (گناهم دو برابر شد شایدم بیشترنه، نشون کرده ان، من نباید راهم رو ادامه میدادم اشتباه هاتم تمامی نداره) خلاصه من موندم و کوله باری از گناه و البته امید به بخشش حق. و رابطه ای که نمیدونم چطور تمومش کنم که به احساس اون خانم لطمه نخوره و من هم دست از سرش بر دارم . هر دفه میام تمومش کنم نمیشه.(شیطون ول کن ما نیست که نیست) نمیدونم جوابم رو چطوری میدین یا اصلا نمیدین (ولی خواهش میکنم به هیچ عنوان نامه من رو رو سایت نیارید) به امید موفقیت روز افزون شما درامر نزدیکی جوانان به حق
- [سایر] جناب آقای مرادی سلام ، من تازه برای اولین بار سایت شمارا دیدم داشتم کلید واژه ترس از آینده رو جستجو می کردم که به سایت شما برخوردم از این که پاسخ نامه ها رو میدادین حس خوبی بهم دست داد وامیدوار که شاید پاسخ من رو هم بدین دختری هستم 27 ساله مجرد از همون سالهای دبیرستان به ازدواج فکر می کردم فقط واسه این که یکی باشه دوستم داشته باشه هیچ نیاز جنسی مطرح نیست با برادرم نمی توانم ارتباط خوبی داشته باشم در واقع هیچ کس در خانه من رو تحویل نمی گیره حتی برادر کوچکم که سوم راهنمایی هر بار که با کسی سر موضوعی بحث می کنم سریع از طرف مقابل جانب داری می کنه چه کنم که حس احترام را در دیگران بوجود بیارم از محل کارم هم اخراج شده ام. اگر در خانه حسابی هم کار کنم باز هم جایگاهی ندارم و من که احساس می کنم داره ازم سوواستفاده می شه سعی می کنم خیلی خودم رو زحمت ندم تنها تسکین دهندم خداست تو یه شهر دور قبول شدم می دونم جدایی ازشون سخته اما می گم بروم شاید کمی به من محبت کنند شاید احترامم زیاد بشه
- [سایر] سلام آقای مرادی امیدوارم الان که دارین پیام من می خونید حالتون خوب باشه ( البته انشاالله که همیشه حالتون خوب باشه } نوشتین کوتاه پس منم می رم سر حرفام : آقای مرادی من از دست خودم کلافم& خستم&آخه پس کی این زندگی تموم میشه . واقعا بی معنی واسه چی داریم زندگی می کنیم ؟ واسه چی داریم کار می کنیم درس می خونیم ؟ تا کی این روزها همین طور تکرار میشن ؟ کی راحت میشیم ؟ زندگی برای من خیلی سخت می گذره . از این که جلوی چشمات زندگی که با تمام امید می خوایی سرپا نگهش داری به ... هم بدونی این زندگی چطور داره فنا میشه و کی داره بهش آتیش می زنه ولی اجازه حرف زدن و دفاع از مسائل شخصیتم نداشته باشی تو زندگیم عین کسی شدم که دست و پا و دهنش بستن و انداختنش تو یه استخر آب و میگن حالا اگه هنر داری شنا کن . شدم عین سگ .دیدن سگای خونگی چطور مطیع صاحبانشون هستن ؟ غیر اونا اجازه هیچ کاری ندارن اگه اونا بخوان میره گردش اگه اونا بخوان میره بازی وووووو زندگی من و خانوادم عمو و زن عموم دارن به باد میدن تو هر کاری دخالت میکن من الان 23 سالم و دانشجوی سال آخر کارشناسیم ولی خوب یادم که عموم اجازه نمی داد من درس بخونم همون کلاس چهارم من می خواستن از مدرسه در بیارن تا بچه هاشون نگه دارم چیزی که برام غیر قابل قبول اینه که چرا پدر و مادرم اینقدر گوش به حرف اون موجودات آدم نما می کنن هر خواستگاری که در خونمون می زنه زن عموم با گفتن حرفایی که هر کسی با شنیدنش شاخ در میاره می ذاره مبره ( من هیچ وقت کاری نکردم که پیش خدا رو سیاه باشم و ازطرفی من منتظر این نیستم که کسی بیاد دستم بگیره و ببره تا خوشبختم کنه من تو زندگیم برای همه ی اون چیزای نداشته خدام داشتم ولی نمی تونم اجازه بدم که بعد این همه سال با احترام آبرو زندگی کردن هر ناکسی من بد نام کنه . خیلی اتفاقات هست برای نوشتن ولی می دونم زیاد میشه و حوصله ی شما هم سر میره فقط یه خواهشی دارم برام ننویسین که با پدر و مادرت حرف بزن و بپرس چرا ؟ چون فایده نداره من تقریبا هر راهی امتحان کردم جز خودکشی اونم می خواستم بکنم که خدا بد جوری زد رو دستم پس دیگه به فکرش نیستم )
- [سایر] سلام.وقت شما بخیر. من از بچگی به خاطر تربیت خانوادگی و تاثیر بد حسادت های اطرافیان همیشه با ضربات روحی(به تعبیر عامیانه ضد حال) و عدم توجه مواجه میشدم .در عین اینکه بچه ای فوق العاده پرهیجان و بازیگوش بودم و باید این هیجانات به نوعی تخلیه میشد ولی در سن 15 سالگی به محله ی جدیدی رفتیم که اصلا با هیچ کس نمیتونستم رابطه برقرار کنم و فقط برای رفتن به مدرسه از خونه بیرون می اومدم یا اگر کاری داشتم.تو مدرسه ام به دلیل اینکه می خواستم هیجاناتم خالی بشه هر کاری می کردم مثل زیاد حرف زدن که باعث دور شدن بچه ها ازم میشد.این شرایط کم کم من رو دچار افسردگی و وسواس کرد.مثلا برای یک غسل 1.5ساعت در حمام میماندم جون فکر میکردم آب به همه جا برسه! زندگی من به همین روال ادامه پیدا کرد تا وارد دانشگاه شدم.به دلیل نداشتن پول و بتدریج زیاد شدن وسواس های فکری دوران دانشجویی خوبی نداشتم.با همین روحیات شروع کردم به خوندن درس واسه فوق لیسانس که خوشبختانه قبول شدم و یکی از موفق ترین ادمها در رشته ی خودم و در شهر خودم یا حتی استان خودم هستم.توانایی های ذهنی و جسمی زیادی دارم.وقتی وارد دانشگاه ارشد شدم شرایطم از نظر روحی تا حدودی بهتر شده بود،ولی از وقتی به خاطر پایان نامه و دکتری اومدم خونه که کارهام رو انجام بدم باز شرایطم مثل اول شده شاید بدتر از قبل.مثلا ترس زیاد از خدا و شاید بشه گفت ترس افراطی هم به افکار وسواسی ومنفی و مضطربم اضافه شده. خیلی از این قضیه ناراحتم چون تو زندگیم فقط راه راست رو رفتم و سعی کردم ادم خوبی باشم در هر زمینه ای.الانم ک تصمیم ب ازدواج گرفتم این وسواس ها و ترسه و افکار منفی بیشتر شده و مانع تصمیم درستم میشه.احساس میکنم ادم بدرد بخوری واسه طرف مقابلم نیستم.تنها چیزی هم که باعث ارامشم در این شرایط میشه خدا و نمازه. لطفا کمکم کنید
- [سایر] سلام حاج آقا .من 19 سالمه و دانشجوی رشته داروسازی هستم .چند تاعبارت رو جستجو کردم درمورد سوالم ولی هیچ نتیجه ای به دست نیومد.شاید سوال من یه سوال تازه باشه و کسی از شما درموردش نپرسیده باشه . حدود 5 سال پیش دچار یه بیماری شدم که به احتمال خیلی زیاد ژنتیکی هستش .نمیدونم اسمش به گوش شما خورده یا نه ،دیستروفی عضلانی که انواع مختلف و علایم مختلفی هم داره علایمی که در من ایجاد کرد مهمترینش ضعف درراه رفتن وحرکت وکاهش قدرت جسمی بود ،زود خسته میشم ،از پس بعضی کارام به تنهایی برنمیام ، حالا بیماریم متوقف شده اگه پیشرفت میکرد شاید دیگه اصلا نمی تونستم راه برم .خودتون که خبر دارید شرایط خیلی از دانشگاهها برای افرادی که سلامتی کامل ندارند مناسب نیست.پله تا دلتون بخواد تو دانشگاه هست وآسانسور اکثراوقات یه رویای دست نیافتنی برای امثال منه .گاهی امتحانا طبقه ی سومه ، اسانسور نیست یا خرابه .فکرشو بکنید وقتی پاهات یاری نمی کنن، وقتی میرسی بالا اول خوشحال میشی فکر میکنی اورست رو فتح کردی بعد میبینی پاهات داره میلرزه وحالا باید بشینی سر امتحان و با سوالای عجیب و غریب سروکله بزنی . خیلی دوست دارم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم اما رو زمین برام سخته نماز خوندن . تا نماز خونه هم یه مقداری راه هست که راهش کمه ولی برا من سخته .اگه اتوبوس هم باشه من نمیتونم استفاده کنم چون پله اش خیلی بلنده. تو تمام سال های دبیرستانم هم مشکلاتی داشتم .می دونید سخته که هم سن وسالات پله ها رو دوتا یکی برن بالا ولی تو همش تو فکر این هستی که یعنی این جایی که دارم میرم پله داره یا نه ،سریالاییه یا سرازیری و وو. اینا درد ودل بود حالا حرف اصلیم .خدا تو تمام این سالها به طور ویژه هوای منو داشت منم برای هرچیز وهرلحظه ازش کمک میخوام ،جایی تنهام نذاشت ،کمکم کرد تو کنکور وکلا همه لحظه های زندگیم وتوی ان پله ها .تو این سالها من معنای توکل رو به طور واقعی فهمیدم .سعی کردم هرگز به خدا نگم چراوهمیشه شاکر خداوند باشم . سعی کردم همیشه بگم خدایا راضی ام به رضای تو .هیچ وقت دعا نکردم که خوب بشم .یه جایی خوندم که خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر ،که داده ات نعمت است ،نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان .هیچ وقت از خدا نخواستم شفام بده چون میخواستم والان هم میخوام که از امتحان خدا سربلند بیرون بیام .دلم میخواد همونی بشه که خدا خودش میخواد اگر برام بیماری رو میخواد منم همون رو میخوام وراضی ام وسختی هاشو به جون میخرم واگر هم خدا برام سلامتی رو بخواد من هم همون رو میخوام وراضی ام .به خاطر همین چیزا هم هرگز دعا نکردم برای بهبودی .فقط همیشه ازش خواستم کمکم کنه که جایی کم نیارم و هرگز ناشکری نکنم .حاج اقا من تمام سالها دلم نمیخواست وهنوز هم دلم نمیخواد که خدا ازم تو این موضوع ناراضی بشه .گاهی وقتها فکرمیکنم نکنه من طاقت امتحان سخت تر از این رو نداشتم که به اینجا ختم شده..چیزهای زیادی درمورد این مطالب شنیدم :من از درمان ودرد ووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد. هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ،من فکرمیکنم این یکی درمورد من صدق نمیکنه. جایی هم شنیدم که روزی یکی ازامامان معصوم به شخصی میگن که اگرخدا برای ما سلامتی رو بخواد ما همون رو دوست داریم واگرهم برای ما بیماری رو بخواد همون رو دوست داریم . نمی دونم حاج آقا اصلا نمیدونم میخوام چی بپرسم: مادروپدرم میگن اشتباه میکنی که دعا نمیکنی باید ازخدا بخوای که خوب بشی اما من نمیتونم دعاکنم ،میترسم اگه خوب بشم دیگه خدا ازم راضی نباشه وتو امتحان خدا موفق نشم .حاج آقا من می دونم که اگه از خدا بخوام که شفام بده باز همونی میشه که خدا میخواد پس چه نیازی به دعا هست .حاج اقا من میترسم از خدا بخوام که خوب بشم بعد دعامو قبول کنه اما به خاطر دعای من باشه ،اخه میدونید فکرمیکنم هرچی از خدا میخوام بهم میده اگه این طورباشه آیا من تو امتحان خدا موفق میشم یا نه ؟.حاج اقا اصلا من گیجم نمیدونم چی کارکنم .فعلا هیچ راه درمانی برای بیماریم نیست .تازگی ها دکتری رو شناختیم که درمان قرانی برای بیماریها میدن البته قبلش باید مطمین بشن که راه درمان علمی برای این بیماری نیست وهمه ی راهها رو رفتی واین خیلی خوبه چون ما باید اول ازراه واسطه هایی که خدا برامون قرارمیده مثلا همون راههای علمی درمان بیماری ها دنبال حل مشکلمون باشیم .چون برای من این راهها وجود نداشت ،ایشون به من گفتند که سوره ی حمد رو چهل روز هرروز هفتاد بار بخونم با هفتاد صلوات ایشون پشت تلفن اینو به من گفتند وهیچ مبلغی هم ازما نگرفتند اینو میگم تا ثابت بشه ایشون ازاین ادمهای دروغگو نیستند که تازگی ها خیلی زیاد شدندومردم رو گول میزنند. من اعتقاددارم به اینکه قرآن و سوره ی حمد حتما اگه خدا بخواد میتونه کسی رو شفا بده اما من نمیدونم بخونم یا نه .اگه بخونم یعنی از خدا خواستم که خوب بشم یعنی گفتم من اینو بیشتر دوست دارم نه اونی رو که تو میخوای .حاج اقا من تمام این سالها رو با این فکر گذروندم که خدا درمورد بیماریم وعکس العمل من به اون ازم راضیه و حالا اگه اشتباه کرده باشم چی ! حاج اقا امیدوارم متوجه منظورم شده باشید .لطفا برام توضیح بدیدچی کارکنم ؟چه طورمیشه که ازامتحان خدا حالا هرموقع که قراره تموم بشه یا تموم نشه سربلندبیرون بیام ،دعابکنم با نکنم ،اگه دعاکنم چی میشه ؟به هرجا ایمیل وپیام میدم کسی جوابمو نمیده کاشکی شما جوابمو خیلی قابل درک بدید . برام دعاکنید...دعاکنید
- [سایر] [اللهم عجل لولیک الفرج ] سلام آقای مرادی .فرارسیدن ماه شوال را به شما تبریک عرض می کنم و امیدوارم همگی از ماه پر فضیلت رمضان دست پر بیرون آمده باشیم ، خوشبختانه ماه رمضون امسال برای من یک فرق عمده داشت و اون این بود که خدا منو به یه جای خوبی دعوت کرد که خیلی خیلی عالی بود ، خدا منو دعوت کرد به یه اعتکاف توی 3 روز آخر ماه رمضون که اعتکاف دانشجویی بود و توی حرم امام خوبیها ( امام رضا (ع))در مسجد گوهرشاد برگزار شد من اصلا تصور اینکه یه روز برم اعتکاف اونم توی ماه رمضون (چون فکر می کردم فقط اعتکاف در ماه رجب برگزار می شه )بالاخره رفتم و جاتون خالی چه محیطی بود هرچی بگم کم گفتم چقدر تونستم با خدا درد و دل کنم بماند ولی فقط همین که خیلی کمکم کرد تا خدا رو بهتر بشناسم فقط از این می ترسم که باز با برگشتن به جامعه و محیط زندگی مادی دوباره منو برگردونه به زندگیه سابقم و این داره عذابم می ده خیلی دوست دارم که تا آخر عمرم توی همون حال و هوای اعتکاف باقی بمونم و شیطون و هوای نفسم دیگه نتونن بر من تسلط پیدا کنند ، برای همین از شما خواهش می کنم که منو راهنمایی کنم تا بتونم به هر طریقی که شده به خدا نزدیک و نزدیک تر بشوم (البته می دونم که خیلی سخته ولی هرچی باشه با توکل بر خدا و با کمک خود خدا انجام می دهم ) . ومی خواهم بدانم گفتن (( اعوذ بالله من النفسی و شیطان الرجیم ))چقدر در دوری از شیطان موثر است. از شما ممنونم که این فرصت را برقرار کردید تا بی واسطه با شما سخن بگویم . ان شاءالله خداوند بهترین اجرها را در دنیا و آخرت برای شما قرار دهد . خدا نگهدارتان باشد