هنگامی که درامامت بحث وارد می شود میگویند که : باید معصوم باشد زیرادر تبلیغ حکم خدا گرفتار اشتباه وخطا می شود ، آیا این اشکال درباره ولایت فقه وارد نمی شود ؟ به عبارت دیگر اگر امام حکم را برساند باید خطا نکند ولی حالا اگربعدا اشتباه شد اشکال ندارد ؟
هنگامی که درامامت بحث وارد می شود میگویند که : باید معصوم باشد زیرادر تبلیغ حکم خدا گرفتار اشتباه وخطا می شود ، آیا این اشکال درباره ولایت فقه وارد نمی شود ؟ به عبارت دیگر اگر امام حکم را برساند باید خطا نکند ولی حالا اگربعدا اشتباه شد اشکال ندارد ؟ دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم . پاسخ به این سوال مستلزم این است که ابتدا فلسفه و ضرورت عصمت امام معصوم را درک کنیم ، برای این منظور از مقدماتی استفاده می کنیم : 1. وظایف و شؤون نبی گرامی اسلام 2. سرنوشت این وظایف بعد از رحلت پیامبر 3. معنای امامت مقدمه 1 وظایف و شؤون نبی اکرم: الف) تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم ب) مرجعیت دینی: یعنی تفسیر وحی و تشریح مقاصد آن، بیان حکم الهی در موضوعات مستحدثه، تبیین و تشریح جزئیات مسائل اعتقادی و ردّ شبهات و تشکیکات اعتقادی و محافظت از دین و جلوگیری از وقوع تحریف در آن. ج) رهبری اجتماع: یعنی حکومت و اداره جامعه مقدمه 2 سرنوشت این وظایف بعد از نبی اکرم(ص): بدون شک، پس از ارتحال رسول اکرم(ص) وحی آسمانی قطع شد. اما دو شأن دیگر، چه وضعیتی پیدا کردند؟ سه احتمال وجود دارد: الف خداوند، در این زمینه هیچ دستوری و سخنی بیان نکرده است و آن را مهمل گذاشته است. ب امت اسلامی، خود صلاحیت این امور را دارد و نیازی به نصب جانشینی از ناحیه خداوند، نیست از این رو، خداوند امت اسلامی را شایسته در جبران و پر کردن جای نبی اکرم در این دو شأن دانسته است. ج پیامبر اکرم، موظف بوده که شخصی را که از ناحیه خداوند منصوب شده است، به عنوان جانشین خود در این دو شأن معرفی کند و او موظف به استمرار وظایف پیامبر باشد. احتمال اول مردود است، چون با هدف بعثت انبیا منافات دارد و نقض غرض محسوب می‌شود. احتمال دوم نیز مردود است چون مطالعه وضعیت امت اسلامی از صدر تا به امروز نشان می‌دهد که امت اسلامی به ویژه در مورد شأن (مرجعیت دینی) به هیچ وجه توانایی انجام وظایف نبی اکرم را نداشته است. به عنوان نمونه، قرآن کریم در مورد دزد می‌فرماید: دست دزد باید قطع شود اما اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود، اختلافات فراوانی وجود دارد. خوارج، محل قطع را، محل اتصال بازو و کتف دانسته و برخی دیگر (ابو حنیفه، مالک و شافعی) از مچ دست پنداشته‌اند. و شیعه امامیه به استناد سخن ائمه معتقد است که تنها چهار انگشت دست باید قطع گردد. T{معنای امامت}T امامت به معنای جانشینی در جمیع شؤون انبیا به جز دریافت و تلقی وحی است. یکی از شؤون انبیا مسأله رهبری اجتماع و حکومت است و شأن دیگر مرجعیت دینی است، این شأن به تعبیر شهید مطهری به معنای کارشناسی اسلام است، اما نه در حد یک مجتهد بلکه کارشناسی که از طرف خدا علوم اسلامی را از پیغمبر اکرم گرفته و از او به معصوم بعدی منتقل شده است. با توجه به خاتمیت دین اسلام و اینکه تمامی آنچه را که سعادت دنیوی و اخروی بشر تا روز قیامت مورد نیاز است، اسلام تأمین می‌نماید و با توجه به اینکه پیامبر اکرم در طول رسالت خویش، شخصا چنین فرصتی را نداشتند که اسلام را به تمام و کمال با عمق معارف اعتقادی آن و دستور العمل‌ها و احکام فقهی آن که شامل جمیع شؤون مختلف زندگی بشر می‌شود، بیان کنند و از طرفی دیگر، امکان ندارد که پیامبر اکرم، دین خدا را به صورتی ناقص بیان کرده باشند در حالی که قرآن، اسلام را به عنوان دین جامع و کامل معرفی می‌کندA{الیوم اکملت لکم دینکم...}A نتیجه‌ای که از مقدمات فوق به دست می‌آید این است که باید در بین اصحاب پیامبر اکرم انسان یا انسانهایی باشند که اسلام را به صورت کامل از آن حضرت فرا گرفته و بعد از او به توضیح و تبیین آن بپردازند و چنین اشخاصی باید معصوم باشند بدون وجود چنین اشخاصی که با برخورداری از عصمت به تبیین و توضیح احکام دین بپردازند، سخن از دسترسی مردم به دین خالص و کامل الهی نمی‌توان به میان آورد و غرض از بعثت تحقق نخواهد یافت به همین جهت اهل سنت در مسائل جدیدی که برای آنها پیش می‌آید، از آنجا که به اسلام‌شناس معصوم اعتقاد نداشتند به استفاده از قیاس و استحسانات ظنی و گمانی روی آوردند. بر همین اساس ، همواره افرادی هستند که به عنوان امام معصوم ، جانشین پیامبر بوده و کلیه شئونات نبوی را غیر از دریافت وحی بر عهده می گیرند ، به گونه ای که در صورت فراهم بودن شرایط ، حتی به تشکیل حکومت و زعامت سیاسی و اجتماعی مردم نیز می پردازند که در دوران حاضر یعنی عصر غیبت ، حضرت امام زمان عج ، عهده دار چنین مسئولیتی می باشند و انشاء الله با فراهم شدن شرایط دست به تشکیل حکومتی جهانی خواهند زد و به همین دلیل می توان گفت شخصیتی که ضرورت عصمت او به ادله عقلی و نقلی اثبات شده است در دوران حاضر نیز وجود دارد اما بنا به مصالح الهی فعلا در پس پرده غیبت بوده و دست امت از ایشان کوتاه است ، در این میان نکته مهمی که وجود دارد این است که چه در مقطع حضور امام معصوم و چه در مقطع غیبت ، ضرورت دارد افرادی وجود داشته باشند که به نیابت از امام معصوم ع ، به تبیین احکام شریعت بپردازند و یا به اندازه مقدور اقدام به تشکیل حکومت و تولی امور مسلمانان بنمایند (بنا به اصل تنزل تدریجی که اصلی عقلی است) چنانکه به عنوان مثال مالک اشتر در زمان حضرت علی ع ، با وجود حضور حضرت ، به عنوان حاکم سرزمین مصر منصوب شد و یا بر اساس برخی روایات همچون مقبوله عمر بن حنظله ، امامان معصوم شیعیان را به سمت فقهایی که شرایط خاصی داشتند سوق داده و آنها را به عنوان حاکم بر مسلمانان به نیابت از خود معرفی می کردند که باید به حکمشان عمل شود و از مراجعه به طاغوت پرهیز شود ، با توجه به این موضوع ، مساله مهم این است که اگر چه ضرورت هایی عصمت امام معصوم را ثابت می کند اما این دلایل شامل عصمت نائب امام معصوم نمی شود ، به عبارت دیگر کسی که از جانب امام معصوم ع ، برای تبیین احکام شریعت و حکومت بر امور مسلمین نیابت پیدا می کند ضرورتی ندارد که حتما معصوم باشد و همینقدر که عادل باشد کفایت می کند و گرنه حتی مالک اشتر نیز نباید از سوی امام علی ع به عنوان حاکم مصر انتخاب می شد چرا که او نیز معصوم نبود . برای توضیح این مساله ، آن را بر اساس اصل تنزل تدریجی در دوران غیبت تشریح می کنیم : این دلیل از مقدمات ذیل تشکیل شده است: 1. برای تأمین نیازمندی‌های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه، امری ضروری است. 2. اجرای احکام اجتماعی اسلام ضروری است و این امر به زمان حضور پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اختصاص ندارد؛ یعنی احکام اسلام جاودان است و باید در همه زمان‌ها و مکان‌ها اجرا گردد. 3. حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم(ع) در رأس آن باشد. 4. هنگامی که فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب میسر نشد، باید نزدیک‌ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مصالح حکومت معصوم(ع)، مرحوم باشند، باید به دنبال نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین حکومت به حکومت امام معصوم(ع) باشیم. نزدیکی یک حکومت به امام معصوم(ع) در سه امر متبلور می‌شود: نخست، علم به احکام کلی اسلام (فقاهت)؛ دوم، شایستگی روحی و اخلاقی، به گونه‌ای که تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیع‌ها قرار نگیرد (تقوا) سوم، کارایی در مقام مدیریت جامعه که به خصلت‌های فرعی از قبیل درک سیاسی، اجتماعی، آگاهی از مسائل بین المللی، شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهکاران تشخیص اولویت‌ها و اهمیت‌ها. با توجه به این مقدمات نتیجه می‌گیریم کسی که بیش از سایر مردم، واجد این شرایط باشد باید رهبری جامعه را عهده‌دار شود و ارکان حکومت را به سوی کمال مطلوب سوق دهد که چنین کسی مسلما معصوم نمی باشد (چه اینکه فرض عدم حضور معصوم ما را به سمت استفاده از چنین گزینه ای هدایت کرده است) بلکه فقیه عادل، زمان‌شناسی و قادر به مدیریت کلان اجتماعی می باشد . نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که علاوه بر ضرورت های عقلی که برای اثبات عصمت امام معصوم مطرح می شود ، ادله شرعی همچون آیات قرآنی نیز عصمت امام معصوم را اثبات می کند همچون آیه (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) که اطاعت از اولی الامر یعنی امام معصوم را همردیف اطاعت پیامبر و خدا و به صورت مطلق معرفی کرده است که حاکی از ضرورت معصوم بودن امام دارد ، اما همانگونه که فقهای تشیع تصریح نموده اند این روایت شامل فقها نمی شود ، از طرفی ادله متعددی وجود دارد که بر لزوم ولایت فقیه به عنوان جانشین امام معصوم در عصر غیبت تاکید دارد که با توجه به این دو مقدمه مشخص می شود که صرفا عصمت امام ، ضرورت داشته و حتی از نظر خداوند متعال ، ضرورتی برای عصمت ولی فقیه وجود ندارد چرا که اگر چنین ضرورتی وجود داشت قطعا باید خداوند متعال در ادامه آیه ، اطاعت مطلق از ولی فقیه و نائب اولی الامر را هم ذکر می کرد و یا اولی الامر را به گونه ای مطرح می کرد که شامل وی نیز می شد .به هر حال هیچ یک از ادله ضرورت عصمت امام معصوم دلالتی بر ضرورت عصمت ولی فقیه نداشته و در ولایت فقیه تنها عنصر عدالت کافی است چرا که ولی فقیه همه شئونات و ولایت های امام معصوم را دارا نمی باشد بلکه بخشی از این شئونات را دارا می باشد و به تناسب آن نیز اختیارات وی شامل همه اختیارات امام معصوم نمی شود و تنها در زمینه مسائل سیاسی و حکومتی کلیه اختیارات امام معصوم را دارا می باشد (هر چند در زمینه این بخش نیز اختلافی وجود دارد که مثلا آیا جهاد ابتدایی هم از شئونات ولی فقیه است یا اختصاص به امام معصوم دارد) . در واقع ادله ضرورت عصمت ، شامل کسی می شود که کلیه شئونات نبوی را غیر از دریافت وحی دارا می باشد که آن هم امام معصوم می باشد و مصداق آن در زمان ما ، وجود شریف امام زمان عج می باشد که هر چند از نظر های ما غایب می باشند اما در زمان ما وجود دارند و با وجود ایشان نیازی به معصوم دیگر وجود ندارد . حضرت امام خمینی (ره) در این زمینه می فرماید: (وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقهاء همان مقام ائمه و پیامبر اکرم (ص) است؛ زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس که یک وظیفه سنگین و مهم است می‌باشد، نه شأن و مقام برتر و غیر عادی، به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجراء قوانین الهی واداره جامعه اسلامی و ولایت فقیه از امور قراردادی و اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل قانونی ندارد، وقتی کسی به عنوان ولی در موردی نصب می‌شود، مثلًا برای حضانت و سرپرستی کسی یا حکومت، دیگر معقول نیست در اعمال این ولایت فرقی بین رسول اکرم (ص) و امام یا فقیه وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ولایتی که فقیه در اجرای حدود و قوانین کیفری اسلام دارد، در اجرای این حدود بین رسول اکرم (ص) و امام و فقیه امتیازی نیست. حاکم، متصدی اجرای قوانین الهی است و باید حکم خدا را اجرا نماید، چه رسول الله (ص) باشد و چه امام معصوم (ع) یا نماینده او یا فقیه عصر) (ولایت فقیه امام خمینی، ص 65 ). بنابراین و با توجه به کلام حضرت امام لزومی ندارد که ولی فقیه معصوم اصطلاحی باشد و کسی از علما نیز چنین ادعایی ندارد، بلکه حد عدالت که تنها حکایت‌گر وجود ملکه‌ای راسخ در نفس بوده و آدمی را از گناه بازمی‌دارد، کافی است. به این معنی که اگر کسی بتواند به مقداری تقوا را رعایت و خویشتن داری نماید که خود را به عصمت از گناه نزدیک کند و به مرحله ای برسد که عمداً گناه از او سر نزند و بقیه شرائط و صلاحیتهای لازم را داشته باشد می تواند به عنوان ولی فقیه، حاکم بر جامعه اسلامی گردد. چرا که با وجود چنین تقوایی احتمال گناه به حد صفر نزدیک می شود؛ و از طرفی نیز با توجه به دارا بودن دیگر شرائط لازم و از جمله متخصص بودن در فهم دین ، امور سیاسی ، کشورداری و غیره احتمال خطا و اشتباه نیز بسیار ناچیز و یا منتفی خواهد بود . و البته هر گاه شخص فقیه شرط عدالت یا سایر شرائط را از دست داد، از ولایت نیز ساقط می شود.
عنوان سوال:

هنگامی که درامامت بحث وارد می شود میگویند که : باید معصوم باشد زیرادر تبلیغ حکم خدا گرفتار اشتباه وخطا می شود ، آیا این اشکال درباره ولایت فقه وارد نمی شود ؟ به عبارت دیگر اگر امام حکم را برساند باید خطا نکند ولی حالا اگربعدا اشتباه شد اشکال ندارد ؟


پاسخ:

هنگامی که درامامت بحث وارد می شود میگویند که : باید معصوم باشد زیرادر تبلیغ حکم خدا گرفتار اشتباه وخطا می شود ، آیا این اشکال درباره ولایت فقه وارد نمی شود ؟ به عبارت دیگر اگر امام حکم را برساند باید خطا نکند ولی حالا اگربعدا اشتباه شد اشکال ندارد ؟

دانشجوی محترم ابتدا از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید از شما سپاسگذاریم .
پاسخ به این سوال مستلزم این است که ابتدا فلسفه و ضرورت عصمت امام معصوم را درک کنیم ، برای این منظور از مقدماتی استفاده می کنیم :
1. وظایف و شؤون نبی گرامی اسلام 2. سرنوشت این وظایف بعد از رحلت پیامبر 3. معنای امامت
مقدمه 1 وظایف و شؤون نبی اکرم:
الف) تلقی وحی و ابلاغ آن به مردم
ب) مرجعیت دینی: یعنی تفسیر وحی و تشریح مقاصد آن، بیان حکم الهی در موضوعات مستحدثه، تبیین و تشریح جزئیات مسائل اعتقادی و ردّ شبهات و تشکیکات اعتقادی و محافظت از دین و جلوگیری از وقوع تحریف در آن.
ج) رهبری اجتماع: یعنی حکومت و اداره جامعه
مقدمه 2 سرنوشت این وظایف بعد از نبی اکرم(ص):
بدون شک، پس از ارتحال رسول اکرم(ص) وحی آسمانی قطع شد. اما دو شأن دیگر، چه وضعیتی پیدا کردند؟ سه احتمال وجود دارد:
الف خداوند، در این زمینه هیچ دستوری و سخنی بیان نکرده است و آن را مهمل گذاشته است.
ب امت اسلامی، خود صلاحیت این امور را دارد و نیازی به نصب جانشینی از ناحیه خداوند، نیست از این رو، خداوند امت اسلامی را شایسته در جبران و پر کردن جای نبی اکرم در این دو شأن دانسته است.
ج پیامبر اکرم، موظف بوده که شخصی را که از ناحیه خداوند منصوب شده است، به عنوان جانشین خود در این دو شأن معرفی کند و او موظف به استمرار وظایف پیامبر باشد.
احتمال اول مردود است، چون با هدف بعثت انبیا منافات دارد و نقض غرض محسوب می‌شود.
احتمال دوم نیز مردود است چون مطالعه وضعیت امت اسلامی از صدر تا به امروز نشان می‌دهد که امت اسلامی به ویژه در مورد شأن (مرجعیت دینی) به هیچ وجه توانایی انجام وظایف نبی اکرم را نداشته است.
به عنوان نمونه، قرآن کریم در مورد دزد می‌فرماید: دست دزد باید قطع شود اما اینکه دست دزد از کجا باید قطع شود، اختلافات فراوانی وجود دارد. خوارج، محل قطع را، محل اتصال بازو و کتف دانسته و برخی دیگر (ابو حنیفه، مالک و شافعی) از مچ دست پنداشته‌اند. و شیعه امامیه به استناد سخن ائمه معتقد است که تنها چهار انگشت دست باید قطع گردد.
T{معنای امامت}T
امامت به معنای جانشینی در جمیع شؤون انبیا به جز دریافت و تلقی وحی است. یکی از شؤون انبیا مسأله رهبری اجتماع و حکومت است و شأن دیگر مرجعیت دینی است، این شأن به تعبیر شهید مطهری به معنای کارشناسی اسلام است، اما نه در حد یک مجتهد بلکه کارشناسی که از طرف خدا علوم اسلامی را از پیغمبر اکرم گرفته و از او به معصوم بعدی منتقل شده است. با توجه به خاتمیت دین اسلام و اینکه تمامی آنچه را که سعادت دنیوی و اخروی بشر تا روز قیامت مورد نیاز است، اسلام تأمین می‌نماید و با توجه به اینکه پیامبر اکرم در طول رسالت خویش، شخصا چنین فرصتی را نداشتند که اسلام را به تمام و کمال با عمق معارف اعتقادی آن و دستور العمل‌ها و احکام فقهی آن که شامل جمیع شؤون مختلف زندگی بشر می‌شود، بیان کنند و از طرفی دیگر، امکان ندارد که پیامبر اکرم، دین خدا را به صورتی ناقص بیان کرده باشند در حالی که قرآن، اسلام را به عنوان دین جامع و کامل معرفی می‌کندA{الیوم اکملت لکم دینکم...}A
نتیجه‌ای که از مقدمات فوق به دست می‌آید این است که باید در بین اصحاب پیامبر اکرم انسان یا انسانهایی باشند که اسلام را به صورت کامل از آن حضرت فرا گرفته و بعد از او به توضیح و تبیین آن بپردازند و چنین اشخاصی باید معصوم باشند بدون وجود چنین اشخاصی که با برخورداری از عصمت به تبیین و توضیح احکام دین بپردازند، سخن از دسترسی مردم به دین خالص و کامل الهی نمی‌توان به میان آورد و غرض از بعثت تحقق نخواهد یافت به همین جهت اهل سنت در مسائل جدیدی که برای آنها پیش می‌آید، از آنجا که به اسلام‌شناس معصوم اعتقاد نداشتند به استفاده از قیاس و استحسانات ظنی و گمانی روی آوردند.
بر همین اساس ، همواره افرادی هستند که به عنوان امام معصوم ، جانشین پیامبر بوده و کلیه شئونات نبوی را غیر از دریافت وحی بر عهده می گیرند ، به گونه ای که در صورت فراهم بودن شرایط ، حتی به تشکیل حکومت و زعامت سیاسی و اجتماعی مردم نیز می پردازند که در دوران حاضر یعنی عصر غیبت ، حضرت امام زمان عج ، عهده دار چنین مسئولیتی می باشند و انشاء الله با فراهم شدن شرایط دست به تشکیل حکومتی جهانی خواهند زد و به همین دلیل می توان گفت شخصیتی که ضرورت عصمت او به ادله عقلی و نقلی اثبات شده است در دوران حاضر نیز وجود دارد اما بنا به مصالح الهی فعلا در پس پرده غیبت بوده و دست امت از ایشان کوتاه است ، در این میان نکته مهمی که وجود دارد این است که چه در مقطع حضور امام معصوم و چه در مقطع غیبت ، ضرورت دارد افرادی وجود داشته باشند که به نیابت از امام معصوم ع ، به تبیین احکام شریعت بپردازند و یا به اندازه مقدور اقدام به تشکیل حکومت و تولی امور مسلمانان بنمایند (بنا به اصل تنزل تدریجی که اصلی عقلی است) چنانکه به عنوان مثال مالک اشتر در زمان حضرت علی ع ، با وجود حضور حضرت ، به عنوان حاکم سرزمین مصر منصوب شد و یا بر اساس برخی روایات همچون مقبوله عمر بن حنظله ، امامان معصوم شیعیان را به سمت فقهایی که شرایط خاصی داشتند سوق داده و آنها را به عنوان حاکم بر مسلمانان به نیابت از خود معرفی می کردند که باید به حکمشان عمل شود و از مراجعه به طاغوت پرهیز شود ، با توجه به این موضوع ، مساله مهم این است که اگر چه ضرورت هایی عصمت امام معصوم را ثابت می کند اما این دلایل شامل عصمت نائب امام معصوم نمی شود ، به عبارت دیگر کسی که از جانب امام معصوم ع ، برای تبیین احکام شریعت و حکومت بر امور مسلمین نیابت پیدا می کند ضرورتی ندارد که حتما معصوم باشد و همینقدر که عادل باشد کفایت می کند و گرنه حتی مالک اشتر نیز نباید از سوی امام علی ع به عنوان حاکم مصر انتخاب می شد چرا که او نیز معصوم نبود . برای توضیح این مساله ، آن را بر اساس اصل تنزل تدریجی در دوران غیبت تشریح می کنیم :
این دلیل از مقدمات ذیل تشکیل شده است:
1. برای تأمین نیازمندی‌های اجتماعی و جلوگیری از هرج و مرج، فساد و اختلال نظام، وجود حکومت در جامعه، امری ضروری است.
2. اجرای احکام اجتماعی اسلام ضروری است و این امر به زمان حضور پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اختصاص ندارد؛ یعنی احکام اسلام جاودان است و باید در همه زمان‌ها و مکان‌ها اجرا گردد.
3. حکومت مطلوب در اسلام، حکومتی است که معصوم(ع) در رأس آن باشد.
4. هنگامی که فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب میسر نشد، باید نزدیک‌ترین مرتبه به حد مطلوب را تأمین کرد. هنگامی که مردم از مصالح حکومت معصوم(ع)، مرحوم باشند، باید به دنبال نزدیک‌ترین و شبیه‌ترین حکومت به حکومت امام معصوم(ع) باشیم. نزدیکی یک حکومت به امام معصوم(ع) در سه امر متبلور می‌شود:
نخست، علم به احکام کلی اسلام (فقاهت)؛
دوم، شایستگی روحی و اخلاقی، به گونه‌ای که تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیع‌ها قرار نگیرد (تقوا)
سوم، کارایی در مقام مدیریت جامعه که به خصلت‌های فرعی از قبیل درک سیاسی، اجتماعی، آگاهی از مسائل بین المللی،
شجاعت در برخورد با دشمنان و تبهکاران تشخیص اولویت‌ها و اهمیت‌ها.
با توجه به این مقدمات نتیجه می‌گیریم کسی که بیش از سایر مردم، واجد این شرایط باشد باید رهبری جامعه را عهده‌دار شود و ارکان حکومت را به سوی کمال مطلوب سوق دهد که چنین کسی مسلما معصوم نمی باشد (چه اینکه فرض عدم حضور معصوم ما را به سمت استفاده از چنین گزینه ای هدایت کرده است) بلکه فقیه عادل، زمان‌شناسی و قادر به مدیریت کلان اجتماعی می باشد .
نکته دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که علاوه بر ضرورت های عقلی که برای اثبات عصمت امام معصوم مطرح می شود ، ادله شرعی همچون آیات قرآنی نیز عصمت امام معصوم را اثبات می کند همچون آیه (اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) که اطاعت از اولی الامر یعنی امام معصوم را همردیف اطاعت پیامبر و خدا و به صورت مطلق معرفی کرده است که حاکی از ضرورت معصوم بودن امام دارد ، اما همانگونه که فقهای تشیع تصریح نموده اند این روایت شامل فقها نمی شود ، از طرفی ادله متعددی وجود دارد که بر لزوم ولایت فقیه به عنوان جانشین امام معصوم در عصر غیبت تاکید دارد که با توجه به این دو مقدمه مشخص می شود که صرفا عصمت امام ، ضرورت داشته و حتی از نظر خداوند متعال ، ضرورتی برای عصمت ولی فقیه وجود ندارد چرا که اگر چنین ضرورتی وجود داشت قطعا باید خداوند متعال در ادامه آیه ، اطاعت مطلق از ولی فقیه و نائب اولی الامر را هم ذکر می کرد و یا اولی الامر را به گونه ای مطرح می کرد که شامل وی نیز می شد .به هر حال هیچ یک از ادله ضرورت عصمت امام معصوم دلالتی بر ضرورت عصمت ولی فقیه نداشته و در ولایت فقیه تنها عنصر عدالت کافی است چرا که ولی فقیه همه شئونات و ولایت های امام معصوم را دارا نمی باشد بلکه بخشی از این شئونات را دارا می باشد و به تناسب آن نیز اختیارات وی شامل همه اختیارات امام معصوم نمی شود و تنها در زمینه مسائل سیاسی و حکومتی کلیه اختیارات امام معصوم را دارا می باشد (هر چند در زمینه این بخش نیز اختلافی وجود دارد که مثلا آیا جهاد ابتدایی هم از شئونات ولی فقیه است یا اختصاص به امام معصوم دارد) . در واقع ادله ضرورت عصمت ، شامل کسی می شود که کلیه شئونات نبوی را غیر از دریافت وحی دارا می باشد که آن هم امام معصوم می باشد و مصداق آن در زمان ما ، وجود شریف امام زمان عج می باشد که هر چند از نظر های ما غایب می باشند اما در زمان ما وجود دارند و با وجود ایشان نیازی به معصوم دیگر وجود ندارد .
حضرت امام خمینی (ره) در این زمینه می فرماید: (وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) داشتند، بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقهاء همان مقام ائمه و پیامبر اکرم (ص) است؛ زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس که یک وظیفه سنگین و مهم است می‌باشد، نه شأن و مقام برتر و غیر عادی، به عبارت دیگر ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجراء قوانین الهی واداره جامعه اسلامی و ولایت فقیه از امور قراردادی و اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز جعل قانونی ندارد، وقتی کسی به عنوان ولی در موردی نصب می‌شود، مثلًا برای حضانت و سرپرستی کسی یا حکومت، دیگر معقول نیست در اعمال این ولایت فرقی بین رسول اکرم (ص) و امام یا فقیه وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ولایتی که فقیه در اجرای حدود و قوانین کیفری اسلام دارد، در اجرای این حدود بین رسول اکرم (ص) و امام و فقیه امتیازی نیست. حاکم، متصدی اجرای قوانین الهی است و باید حکم خدا را اجرا نماید، چه رسول الله (ص) باشد و چه امام معصوم (ع) یا نماینده او یا فقیه عصر) (ولایت فقیه امام خمینی، ص 65 ).
بنابراین و با توجه به کلام حضرت امام لزومی ندارد که ولی فقیه معصوم اصطلاحی باشد و کسی از علما نیز چنین ادعایی ندارد، بلکه حد عدالت که تنها حکایت‌گر وجود ملکه‌ای راسخ در نفس بوده و آدمی را از گناه بازمی‌دارد، کافی است. به این معنی که اگر کسی بتواند به مقداری تقوا را رعایت و خویشتن داری نماید که خود را به عصمت از گناه نزدیک کند و به مرحله ای برسد که عمداً گناه از او سر نزند و بقیه شرائط و صلاحیتهای لازم را داشته باشد می تواند به عنوان ولی فقیه، حاکم بر جامعه اسلامی گردد. چرا که با وجود چنین تقوایی احتمال گناه به حد صفر نزدیک می شود؛ و از طرفی نیز با توجه به دارا بودن دیگر شرائط لازم و از جمله متخصص بودن در فهم دین ، امور سیاسی ، کشورداری و غیره احتمال خطا و اشتباه نیز بسیار ناچیز و یا منتفی خواهد بود . و البته هر گاه شخص فقیه شرط عدالت یا سایر شرائط را از دست داد، از ولایت نیز ساقط می شود.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین