معتقدیم حکومت ولی فقیه انشعاب حکومت رسول الله است. در حالی که پیامبر معصوم بود و ولی فقیه نه. آیا نظر رهبری در برخی مسایل مثل همکاری بیشتر مجلس در انتخاب وزیران و ... دخالت در امور کشور و استبداد نیست پرسش فوق را به صورت دقیق تر ب در قالب دو پرسش بررسی می نمائیم : یکم . کسی که اشتباه میکند و معصوم نیست، چگونه میتواند ولایت داشته باشد؟ ولایت مراتبی دارد و بسیاری از مراتب آن هیچ ارتباطی با عصمت ندارد؛ مثل ولایت پدر بر فرزند، شوهر بر زن، قیّم بر صغیر و .... قرآن مجید مواردی از ولایت را ذکر میکند که لزوماً مشروط به عصمت نیست؛ مثلاً میفرماید: (برخی از مؤمنان بر دیگری ولایت دارند)[1] یا: (همانا کسانی که ایمان آورده و هجرت کردند و با مال و جانشان در راه خدا جهاد نمودند و کسانی که آنان را پناه داده و یاری کردند، برخی بر بعضی دیگر ولایت دارند). [2] از سوی دیگر یکی از اقسام ولایت (زعامت و رهبری سیاسی) است. اکنون این سؤال پدید میآید که آیا این مرتبه از ولایت، عصمت میخواهد؟ پاسخ آن است که وجود عصمت برای رهبر و پیشوای سیاسی، بسیار خوب و مفید است و با وجود شخص معصوم، هیچ فرد دیگری، حق حکمرانی و ولایت ندارد. حال اگر شخص معصوم وجود نداشت و یا در غیبت به سر میبرد، چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری و ولایت طاغوت تن دهند؟ و یا باید بهترین کسی که از نظر علم، زهد، تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد، به رهبری برگزینند؟ در واقع با وجود معصوم، باید خود او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان(عج)، ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را به دست گیرد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم و یا ناچار به پیروی از طاغوت نشود. این مسأله هم از نظر عقلی پذیرفته شده و مورد تأیید است و هم نصوص دینی بر آن صحّه میگذارد. ناگفته نماند خطا دوگونه است: یکم. خطاهای فاحش و روشنی که حداقل برای عموم کارشناسان مسائل دینی، سیاسی و اجتماعی، بطلان آن روشن است. کسی که مرتکب چنین خطاهایی بشود، دارای شایستگی رهبری نیست و ولایت ندارد. دوّم. خطاهای پیچیده و کارشناختی که در میان کارشناسان نیز چندان روشن نیست و معمولاً مورد اختلاف آرا و نظرات است. در این صورت نمیتوان با قاطعیت حکم کرد که نظر کدام یک صحیح است؛ زیرا هر کس بر اساس مبانی پذیرفته شده خود، حکم میراند. این گونه موارد در مسائل اجتماعی و سیاسی زیاد به چشم میخورد و ولی فقیه هم یکی از آرای متفاوت را بر میگزیند. از طرف دیگر در چنین مواردی، چارهای جز این نیست که یک رأی ملاک عمل قرار گیرد؛ زیرا کنش اجتماعی و سیاسی نیازمند وحدت رویه است و در غیر این صورت جامعه دچار هرج و مرج میشود. ضمن آنکه از نظر فکری، راه تحلیل و نقد و بررسی سالم برای همگان باز است؛ اما نظم و انضباط اجتماعی مستلزم وحدت رویه و عمل است؛ همچنان که در تمام نظامهای سیاسی این گونه عمل میشود و از آن گریزی نیست. بنابراین در فرض فقدان معصوم یا غیبت او، هیچ راهی برای به صفر رساندن خطا وجود ندارد. از طرفی نمیتوان به آنارشیسم و هرج و مرج تن داد و لاجرم باید یک رأی مورد تبعیت قرار گیرد. گفتنی است امامانعلیهم السلام مرجعیت کامل دینی را در تمام ابعاد دارند و حجت واقعی خداوند میباشند. لازمه چنین چیزی مسلماً عصمت است؛ در حالی که مجتهد و ولیفقیه حجت ظاهری است و لازمه آن عصمت نیست، بلکه عدالت و فقاهت است که نزدیکترین مرتبه ممکن به عصمت میباشد. [1] (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ) توبه (9)، آیه 71. [2] (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ)انفال (8)، آیه 72. دوم . آیا وجود قوه ای برتر به عنوان ولی فقیه با فلسفه تفکیک قوا مغایر نیست ؟ پاسخ در این باره توجه به چندنکته بایسته است: یک. هر نظام سیاسی دارای یک رئیس حکومت است که، نقش فراقوهای دارد؛ حتی اگر رئیس حکومت، رئیس یکی از قوا همچون قوه مجریه باشد. در حکومتها معمولاً (مجریه سالاری) است؛ زیرا بودجه و امکانات عمده در اختیار آن قوه است. در نظامهای ریاستی -که قدرت اجرایی به طور کامل در اختیار رئیس جمهور است، قوه مجریه در قوه مقننه و قضائیه اعمال نفوذ میکند. بر طبق بعضی از قوانین اساسی کشورها، برخورداری رئیسجمهور از حق وتو در قبال مجلس، نشانگر برتری وی در مقابل قوه مقننه است. به عبارت دیگر تفکیک کامل قوا امکان وجود ندارد و (حاکمیت) عمدتا، از آنِ قوه مجریه است. این مساله گونههایی از دیکتاتوری و فساد قدرت از سوی قوه مجریه را در پی دارد. دو. بر فرض امکان تفکیک کامل قوا، مشکل تشتت و چندگانگی در نظام حکومتی به وجود میآید. گویی سه دولت هر کدام عهدهدار بخشی از امور هستند و حوزه فعالیت آنان با یکدیگر ارتباطی ندارد، در حالی که جامعه نیازمند یک محور وحدتبخش است تا با جایگاه برتری که دارد، در موارد تزاحم و اصطکاک قوا - میان آنها هماهنگی ایجاد کند و محور وحدت جامعه باشد. سه. اساسیترین هدف از تفکیک قوا، جلوگیری از فساد قدرت بوده است؛ ولی تفکیک قوا در جهان به تفکیک و توزیع فساد انجامیده، نه نابودی آن. جلوگیری از مفاسد قدرت، بدون تأکید بر عنصر تقوا و صلاحیتهای اخلاقی همراه با نظارتها و ضمانتهای ویژه، ممکن نیست و کاملترین شیوه آن، منحصراً در نظام دینی مشاهده میشود. هر مدیر و کارگزار حکومتی -به تناسب هر رده از مسؤولیت اجتماعی و مقامی که عهدهدار است باید از تقوا برخوردار باشد و بالطبع کسی که در رأس هرم قدرت قرار میگیرد، باید پارساترین آنان و از لحاظ مدیریت و آشنایی به قوانین نیز سرآمد افراد جامعه باشد. در جمهوری اسلامی کسی در رأس هرم قدرت قرار میگیرد که علاوه بر برخورداری از دیگر شرایط لازم، از لحاظ تقوا و عدالت، عالیترین مرتبه پس از معصوم را دارا است. چنین شخصیتی -که به عنوان ولیفقیه شناخته میشود محور وحدت جامعه و حکومت و هماهنگ کننده قوا و ناظر بر عملکردهای کارگزاران است و سیاستگذاریهای کلان از سوی ایشان انجام میگیرد. بنابراین ولایت فقیه و او نه تنها مغایر با فلسفه تفکیک قوا نیست، بلکه حداقل دو امتیاز بر دیگر نظامهای سیاسی مبتنی بر تفکیک قوا دارد: 1. به جای رئیس قوه مجریه، شخص یا نهاد دیگری را در جایگاه فراقوهای قرار میدهد تا به لحاظ ساختاری از مجریه سالاری جلوگیری کند. 2. با افزودن اهرمهای کنترل درونی بالاترین تضمین را برای کنترل قدرت فراهم میآورد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 13/100137471)
معتقدیم حکومت ولی فقیه انشعاب حکومت رسول الله است. در حالی که پیامبر معصوم بود و ولی فقیه نه. آیا نظر رهبری در برخی مسایل مثل همکاری بیشتر مجلس در انتخاب وزیران و ... دخالت در امور کشور و استبداد نیست
معتقدیم حکومت ولی فقیه انشعاب حکومت رسول الله است. در حالی که پیامبر معصوم بود و ولی فقیه نه. آیا نظر رهبری در برخی مسایل مثل همکاری بیشتر مجلس در انتخاب وزیران و ... دخالت در امور کشور و استبداد نیست
پرسش فوق را به صورت دقیق تر ب در قالب دو پرسش بررسی می نمائیم :
یکم . کسی که اشتباه میکند و معصوم نیست، چگونه میتواند ولایت داشته باشد؟
ولایت مراتبی دارد و بسیاری از مراتب آن هیچ ارتباطی با عصمت ندارد؛ مثل ولایت پدر بر فرزند، شوهر بر زن، قیّم بر صغیر و ....
قرآن مجید مواردی از ولایت را ذکر میکند که لزوماً مشروط به عصمت نیست؛ مثلاً میفرماید: (برخی از مؤمنان بر دیگری ولایت دارند)[1] یا: (همانا کسانی که ایمان آورده و هجرت کردند و با مال و جانشان در راه خدا جهاد نمودند و کسانی که آنان را پناه داده و یاری کردند، برخی بر بعضی دیگر ولایت دارند). [2]
از سوی دیگر یکی از اقسام ولایت (زعامت و رهبری سیاسی) است. اکنون این سؤال پدید میآید که آیا این مرتبه از ولایت، عصمت میخواهد؟ پاسخ آن است که وجود عصمت برای رهبر و پیشوای سیاسی، بسیار خوب و مفید است و با وجود شخص معصوم، هیچ فرد دیگری، حق حکمرانی و ولایت ندارد. حال اگر شخص معصوم وجود نداشت و یا در غیبت به سر میبرد، چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری و ولایت طاغوت تن دهند؟ و یا باید بهترین کسی که از نظر علم، زهد، تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد، به رهبری برگزینند؟
در واقع با وجود معصوم، باید خود او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان(عج)، ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را به دست گیرد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم و یا ناچار به پیروی از طاغوت نشود. این مسأله هم از نظر عقلی پذیرفته شده و مورد تأیید است و هم نصوص دینی بر آن صحّه میگذارد.
ناگفته نماند خطا دوگونه است:
یکم. خطاهای فاحش و روشنی که حداقل برای عموم کارشناسان مسائل دینی، سیاسی و اجتماعی، بطلان آن روشن است. کسی که مرتکب چنین خطاهایی بشود، دارای شایستگی رهبری نیست و ولایت ندارد.
دوّم. خطاهای پیچیده و کارشناختی که در میان کارشناسان نیز چندان روشن نیست و معمولاً مورد اختلاف آرا و نظرات است. در این صورت نمیتوان با قاطعیت حکم کرد که نظر کدام یک صحیح است؛ زیرا هر کس بر اساس مبانی پذیرفته شده خود، حکم میراند. این گونه موارد در مسائل اجتماعی و سیاسی زیاد به چشم میخورد و ولی فقیه هم یکی از آرای متفاوت را بر میگزیند. از طرف دیگر در چنین مواردی، چارهای جز این نیست که یک رأی ملاک عمل قرار گیرد؛ زیرا کنش اجتماعی و سیاسی نیازمند وحدت رویه است و در غیر این صورت جامعه دچار هرج و مرج میشود. ضمن آنکه از نظر فکری، راه تحلیل و نقد و بررسی سالم برای همگان باز است؛ اما نظم و انضباط اجتماعی مستلزم وحدت رویه و عمل است؛ همچنان که در تمام نظامهای سیاسی این گونه عمل میشود و از آن گریزی نیست.
بنابراین در فرض فقدان معصوم یا غیبت او، هیچ راهی برای به صفر رساندن خطا وجود ندارد. از طرفی نمیتوان به آنارشیسم و هرج و مرج تن داد و لاجرم باید یک رأی مورد تبعیت قرار گیرد.
گفتنی است امامانعلیهم السلام مرجعیت کامل دینی را در تمام ابعاد دارند و حجت واقعی خداوند میباشند. لازمه چنین چیزی مسلماً عصمت است؛ در حالی که مجتهد و ولیفقیه حجت ظاهری است و لازمه آن عصمت نیست، بلکه عدالت و فقاهت است که نزدیکترین مرتبه ممکن به عصمت میباشد.
[1] (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ) توبه (9)، آیه 71.
[2] (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ)انفال (8)، آیه 72.
دوم . آیا وجود قوه ای برتر به عنوان ولی فقیه با فلسفه تفکیک قوا مغایر نیست ؟
پاسخ
در این باره توجه به چندنکته بایسته است:
یک. هر نظام سیاسی دارای یک رئیس حکومت است که، نقش فراقوهای دارد؛ حتی اگر رئیس حکومت، رئیس یکی از قوا همچون قوه مجریه باشد. در حکومتها معمولاً (مجریه سالاری) است؛ زیرا بودجه و امکانات عمده در اختیار آن قوه است. در نظامهای ریاستی -که قدرت اجرایی به طور کامل در اختیار رئیس جمهور است، قوه مجریه در قوه مقننه و قضائیه اعمال نفوذ میکند. بر طبق بعضی از قوانین اساسی کشورها، برخورداری رئیسجمهور از حق وتو در قبال مجلس، نشانگر برتری وی در مقابل قوه مقننه است. به عبارت دیگر تفکیک کامل قوا امکان وجود ندارد و (حاکمیت) عمدتا، از آنِ قوه مجریه است. این مساله گونههایی از دیکتاتوری و فساد قدرت از سوی قوه مجریه را در پی دارد.
دو. بر فرض امکان تفکیک کامل قوا، مشکل تشتت و چندگانگی در نظام حکومتی به وجود میآید. گویی سه دولت هر کدام عهدهدار بخشی از امور هستند و حوزه فعالیت آنان با یکدیگر ارتباطی ندارد، در حالی که جامعه نیازمند یک محور وحدتبخش است تا با جایگاه برتری که دارد، در موارد تزاحم و اصطکاک قوا - میان آنها هماهنگی ایجاد کند و محور وحدت جامعه باشد.
سه. اساسیترین هدف از تفکیک قوا، جلوگیری از فساد قدرت بوده است؛ ولی تفکیک قوا در جهان به تفکیک و توزیع فساد انجامیده، نه نابودی آن. جلوگیری از مفاسد قدرت، بدون تأکید بر عنصر تقوا و صلاحیتهای اخلاقی همراه با نظارتها و ضمانتهای ویژه، ممکن نیست و کاملترین شیوه آن، منحصراً در نظام دینی مشاهده میشود. هر مدیر و کارگزار حکومتی -به تناسب هر رده از مسؤولیت اجتماعی و مقامی که عهدهدار است باید از تقوا برخوردار باشد و بالطبع کسی که در رأس هرم قدرت قرار میگیرد، باید پارساترین آنان و از لحاظ مدیریت و آشنایی به قوانین نیز سرآمد افراد جامعه باشد.
در جمهوری اسلامی کسی در رأس هرم قدرت قرار میگیرد که علاوه بر برخورداری از دیگر شرایط لازم، از لحاظ تقوا و عدالت، عالیترین مرتبه پس از معصوم را دارا است. چنین شخصیتی -که به عنوان ولیفقیه شناخته میشود محور وحدت جامعه و حکومت و هماهنگ کننده قوا و ناظر بر عملکردهای کارگزاران است و سیاستگذاریهای کلان از سوی ایشان انجام میگیرد.
بنابراین ولایت فقیه و او نه تنها مغایر با فلسفه تفکیک قوا نیست، بلکه حداقل دو امتیاز بر دیگر نظامهای سیاسی مبتنی بر تفکیک قوا دارد:
1. به جای رئیس قوه مجریه، شخص یا نهاد دیگری را در جایگاه فراقوهای قرار میدهد تا به لحاظ ساختاری از مجریه سالاری جلوگیری کند.
2. با افزودن اهرمهای کنترل درونی بالاترین تضمین را برای کنترل قدرت فراهم میآورد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 13/100137471)
- [سایر] در کشور ما، مجلس خبرگان، ناظران بر رهبر حکومت اسلامی هستند. چرا این افراد با رأی مردم انتخاب می شوند؟ و آیا در شرع مقدس، مردم صلاحیت انتخاب افرادی که ناظر بر ولی فقیه اند را دارند؟
- [آیت الله خامنه ای] کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به این معنی استعمال شده است که اگر رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) شخصی را به انجام کاری امر کنند، انجام آن حتی اگر از سخت ترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) به کسی دستور خودکشی بدهند. آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) معصوم بودند و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) است؟
- [سایر] آیا ولایت و حکومت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بر خواست و رأی مردم مبتنی بود و اصولاً مردم و آرای آنان، چه جایگاهی در دولت پیامبر(صلی الله علیه وآله) داشتند؟
- [سایر] آیا نظام ولایت فقیه توانسته است مانند حکومت رسول اکرم (ص) و حضرت امیر (ع) عمل کند؟
- [سایر] چرا خداوند شخصی به نام حضرت محمد صلّی الله علیه و آله را پیامبر انتخاب کرده و دیگر انسان ها را انتخاب ننموده است؟
- [سایر] بعضی از افراد آیت الله خامنه ای را نائب امام زمان می دانند در حالی که ایشان معصوم نیست. ایشان را ولی مطلق فقیه می دانند در حالی که ولایت فقیه مختص رسول اکرم و 12 امام می باشد. سؤال دیگر من آن است که آیا بر رهبری نیز می توان نظارت کرد ؟ و در صورت بروز تخلف به چه مرجعی باید مراجعه کرد؟
- [سایر] آیا ولی فقیه همچون پیامبر اکرم (ص) می تواند واسطه ی خیر و برکت الهی (ولایت معنوی) برای امت باشد یا خیر؟
- [سایر] کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم (ص) به این معنا استعمال شده است که اگر رسول اکرم (ص)، شخصی را به انجام کاری امر کنند، انجام آن حتی اگر از سختترین کارها هم باشد، بر آن فرد واجب است. به طور مثال اگر پیامبر (ص) به کسی دستور خودکشی بدهند، آن فرد باید خود را به قتل برساند. سوال این است که آیا ولایت مطلقه فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم (ص) معصوم بودند، و در این زمان ولی معصوم وجود ندارد، به همان معنای عصر پیامبر (ص) است.
- [سایر] آیا پیامبراکرم (ص) در سخنانش معصوم است؟
- [سایر] دلیل عصمت پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران الهی چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله وحید خراسانی] اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست ولی چون ولایت ان حضرت مکمل دین است شهادت به ان در هر حال و از جمله بعد از اشهد ان محمدا رسول الله از افضل قربات است
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافر یعنی کسی که منکر خدا است یا برای خدا شریک قرار می دهد، یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را قبول ندارد، نجس است. و نیز کسی که یکی از ضروریات دین مبین اسلام را منکر شود، چنان چه بداند آن چیز ضروری دین است، نجس می باشد، و اگر نداند احتیاطاً باید از او اجتناب کرد. و نیز کافر کتابی بنابر قول مشهور نجس است و احتیاط واجب رعایت این قول است.
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله اردبیلی] هیچ مسلمانی نباید نسبت به مسائل و مشکلات سایر مسلمانان بیتفاوت باشد و به اندازه قدرت و توان خود موظّف است در اصلاح امور دینی و دنیایی دیگران اقدام نماید. از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است که فرمودند: (کسی که صبح کند در حالی که به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست).(1)
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. ______ 1) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال و اینکه محمد(ص) پیام آور خداوند است. 2) پروردگارا دورد فرست بر محمد و آل محمد. 3) پروردگارا رحمت آور بر مردان با ایمان و بر زنان با ایمان. 4) خداوندا رحمت آور بر این مرد میت. 5) خداوندا رحمت آور بر این زن میت. 6) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال که یکتاست و هیچ شریکی برای او نیست و شهادت میدهم به اینکه محمدصلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیام آور اوست که خداوند او را در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده به حقمیباشد، در پیشاپیش قیامت به پیامبری مبعوث فرموده است. 7) پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و برکت آور بر محمد و آل محمد و رحمت آور بر محمد و آل محمد، همانند بهترین درود و برکت و رحمت که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به درستی که تو ستایش شده بزرگواری. و درود فرست بر همه پیامبران و شهیدان و صدّیقین و همه بندگان صالح خداوند. 8) خداوندا رحمت آور بر مردان با ایمان و زنان با ایمان و بر مردان مسلمان و زنان مسلمان، آنان که زندهاند و آنان که مردهاند، و میان ما و آنان به وسیله نیکیها وابستگی ایجاد فرما، به درستی که تو اجابت کننده همه دعاهایی و به تحقیق که تو بر هر امری قادری. 9) پروردگارا بدرستی که این میّت، بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند خادمه توست که اینک بر تو وارد شده است و تو بهترین میزبانی. خداوندا بدرستی که ما به جز نیکی از این میّت چیزی نمیدانیم و تو از ما به او آگاهتری. خداوندا اگر او در زمره نیکوکاران است پس بر نیکی او بیافزا و اگر در شمار گناهکاران است پس از او در گذر و او را ببخش. بار الها او را در بالاترین مقامات در نزد خودت قرار ده و برای بازماندگان او در میان خاکیان، جانشین باش و با او مهربانی کن بحقّ رحمتت ای مهربانترین مهربانان. 10) به پاورقی ( 2 ) مراجعه شود.
- [آیت الله سبحانی] فردی که به حد تکلیف رسیده ولی معترف به وجود خدا و یا وحدانیّت و یا نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) یا معاد(روز قیامت) نباشد بنابر احتیاط واجب نجس است. و همچنین اگر کسی یکی از احکام ضروری اسلام (مانند وجوب نماز و روزه و حج) را انکار کند و در نظر او ملازم با انکار یکی از امور یادشده باشد، نیز نجس می باشد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.