گرچه انبیاء عظام و اولیای کرام و امامان معصوم (علیهمالسلام) که رهبری حکومتهای دینی را بر ‌عهده داشتند، با هیچ فرد دیگری قابل قیاس نیستند، لیکن مردم هر عصری را میتوان با مردم عصر دیگر و نیز ‌نظام حکومتیِ هر امت را میشود با نظام حکومتی امت دیگر سنجید. مثلا ً وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله ‌علیه و آله و سلم) هشتاد جنگ را برای حکومت در مدت ده سال تحمّل کرد، ولی تمام احکام دین در زمان آن ‌حضرت اجرا نشد. یک سوم مردم مدینه در آن زمان در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منافقانه عمل ‌میکردند؛ چون در جنگ اُحد، هزار نفر ظاهراً برای جهاد از مدینه حرکت کردند و بیش از سیصد نفر آنان منافق ‌بودند و در بین راه برگشتند، تقریباً یک سوم مردم مدینه منافق بودند، ولی آن حضرت به صراحت اسامی آنان را ‌اعلام نمیکرد(1). هیچ شخصی غیر از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از اولین و آخرین انسانها، به ‌رتبه و درجه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نمیرسد و اگر حکومت ایشان را با حکومت جمهوری اسلامی ‌بسنجیم، میبینیم که مردم مسلمان در این حکومت اسلامی ما، موفقتر از مردم در حکومت آن حضرت عمل ‌کرده است. البته همانگونه که اشاره شد، خود حضرت امیر (علیهالسلام) را با هیچ کس نمیتوان سنجید، ‌ولی حکومت اسلامی معاصر را میتوان با حکومت صدر اسلام سنجید و مقایسه کرد. اوضاع حکومت آن ‌حضرت را با نامهها و بخشنامههائی که در جوامع و مجامع روائی مانند نهجالبلاغه آمده است، میتوان فهمید ‌که چه بوده است.‌ کارگزاران حضرت امیر (علیهالسلام) سه گروه بودند؛ یک عده نظیر مالک اشتر (رض) که اینها بسیار کم ‌هستند. مالک یک فقیه جامع الشرایط بود، فرمانده لشکر بود، مدیر و مدبّر بود و مصر پهناور را خوب میتوانست ‌اداره کند. علی (علیهالسلام) درباره او میگوید: (مالک وما مالک، واللهِ لو کان جَبَلا ً لکان فِنْداً ولو کان حجراً ‌لکان صَلْداً لا یرتقیه الحافر ولا یُوفی علیه الطائر)(2)؛ به خدا سوگند اگر مالک اشتر کوه بود، کوه یگانه و ‌بیبدیل بود و اگر مالک سنگ بود، سرسخت و نستوه و مقاوم و مستحکم بود؛ هیچ مرکبی نمیتوانست از ‌قامت افراشتهاش بالا رود و هیچ پرندهای توان اوجگیری در فضای او را نداشت.‌ گروه دوم، افرادی هستند مثل کمیل (رض). کمیل، از عارفان عالیقدر اصحاب حضرت علی (علیهالسلام) بود. ‌خیلیها علاقهمند بودند که با وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مصاحبتی داشته باشند، ولی دیدار ‌خصوصی و وقت اختصاصی نصیب آنان نمیشد، ولی آن حضرت، دست کمیل را گرفت و از مسجد جامع کوفه ‌بیرون برد؛ خودش به او وقت خصوصی داد و آن حدیث بلند (یا کمیل بن زیاد إنّ هذه القلوب أوعیة فخیرها ‌أوعاها)(3) و دهها مطلب دیگر را به او آموخت؛ آن دعای خضر (علیهالسلام) را که به دعای کمیل معروف ‌شده، به او آموخت.‌ در نهجالبلاغه دارد که آن حضرت، کمیل را به منطقهای به نام (هیت) که انبار مهمات و مصالح جنگی و وسائل ‌دفاعی دیگر داشت فرستاد و مسؤولیت آن منطقه را به او سپرد، ولی غارتگران اُموی حمله نمودند و همه چیز ‌را غارت کردند. نامه اعتراضآمیز و گلایه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به کمیل رسید که خلاصهاش این است: ‌سهلانگاری انسان نسبت به تعهدات اجتماعی و همت گماشتن بر انجام چیزی که بر عهده او نیست، عجز ‌نقد و ناتوانی روش میباشد: (امّا بعد فإن تضییع المرء ما وُلّی وتکلّفه ما کُفِی لعجز حاضرٌ ورأی مُتَبَر وإن ‌تعاطیک الغارةَ علی أهل قرقیسیا…)(4).‌ گروه سوم کارگزاران آن حضرت، برخی افراد بد سابقه و بد عمل بودند و آن حضرت نامههای گلایهآمیز و ‌تهدیدآمیزی به آنان نوشته که برخی از آنها در نهج البلاغه آمده است. یکی از آن نامهها، برای زیاد بن ابیه ‌است که معاون استانداری بصره بود. این استانداری در آن زمان، شامل خود بصره و فلات اطرافش تا اهواز با ‌همه منطقه اطراف آن و تا کرمان و حواشیاش میشد. از بصره تا کرمان، در حقیقت یک کشور است که در آن ‌وقت، مسؤول و استاندارش ابن عباس بود و معاون رسمی او نیز زیاد بن ابیه، یکی از بدنامترین افراد آن عصر ‌بود. آن حضرت به او نامه مینویسد و او را تهدید میکند که اگر به من گزارش داده شود که تو بیت المال ‌خیانت کردهای، اگر چنین کرده باشی، من بر تو سخت خواهم گرفت: (وانّی أقسم بالله قسماً صادقاً، لئن ‌بَلَغَنی أنّک خُنتَ من فیء المسلمین شیئاً صغیراً أو کبیراً لأشدّنّ علیک شدّةً تُدَعُک قلیلَ الوَفْر ثقیلَ الظَهْر ضئیلَ ‌الأمر والسلام)(5).‌ سرّ موعظتناپذیری کارگزاران حکومت علوی، همانا دنیازدگی آنان بود که رأس هر گناه میباشد. البته مردمی ‌که نیرنگ امویان از یک سو، و سوء رفتار عدّهای از کارمندان گذشته از سوی دیگر، مانع اتّعاظ و پندپذیری آنان ‌شده است، کمتر به نصایح خالصانه حضرت علی (علیهالسلام) گوش میدادند و کشتار و تبعید و زندان کردن ‌آنان نه تنها مشکل را حلّ نمیکرد، که سبب افزایش مُعْضِل میشد؛ لذا خود آن حضرت فرمود: (ما زلت ‌مظلوماً)(6)؛ از آن روزی که من سِمَت حکومت را به دست گرفتم، مرتّباً بر من ظلم میشود. ایشان اولین ‌مظلوم است؛ آن وقتی که خانهنشین بود مظلوم بود و آن پنج سال حکومت نیز در مظلومیّت با آنان کشور را ‌اداره کرد.‌ اکنون وقتی که نظام جمهوری اسلامی و مردم مسلمان ایران را با مردم عصر حکومت علوی مقایسه ‌میکنیم، روشن میشود که کدام یک از آن دو، بهتر و موفقتر بوده است. مردمی که اکنون در کشور اسلامی ‌ایران هستند، در صدر اسلام به این وفور و کثرت نبودند. مردم ما همیشه در صحنه اسلام و انقلاب حاضرند؛ ‌هر زمان که نظام اسلامی نیازمند حضور مردمی از لحاظ ایثار نفیس و نثار نفس باشد، خواه در صحنه تظاهرات ‌یا انتخابات، خواه در جبهه دفاع مقدس یا سازندگی کشور، مردم به دعوت رهبران دینی پاسخ مثبت میدهند ‌و چیزی مانع از امتثال دستورهای الهی نخواهد بود.‌ البته روشن است که فضیلت مردم، نشاندهنده برجستگی نظام و اصول پایدار آن خواهد بود؛ زیرا مردم فقط ‌آنچه نظام اسلامی ارائه نموده است عمل کردهاند و تجربه نشان داد که حکومت اسلامی اگر مورد آزمایش ‌قرار گیرد، سرافراز خواهد شد و کامیابی مردم، سند قطعی موفقیت نظام اسلامی است.‌ ‌ ‌ ‌(1) نهایة الأرب؛ ج 2، ص 83.‌ ‌(2) نهجالبلاغه، حکمت 443.‌ ‌(3) همان، حکمت 147.‌ ‌(4) همان، نامه ‌61.‌ ‌(5) همان، حکمت 20.‌ ‌(6) شرح ابن ابی الحدید؛ ج 9، ص 201.‌ ‌‌ مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 364، 368)‌
گرچه انبیاء عظام و اولیای کرام و امامان معصوم (علیهمالسلام) که رهبری حکومتهای دینی را بر عهده داشتند، با هیچ فرد دیگری قابل قیاس نیستند، لیکن مردم هر عصری را میتوان با مردم عصر دیگر و نیز نظام حکومتیِ هر امت را میشود با نظام حکومتی امت دیگر سنجید. مثلا ً وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هشتاد جنگ را برای حکومت در مدت ده سال تحمّل کرد، ولی تمام احکام دین در زمان آن حضرت اجرا نشد. یک سوم مردم مدینه در آن زمان در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منافقانه عمل میکردند؛ چون در جنگ اُحد، هزار نفر ظاهراً برای جهاد از مدینه حرکت کردند و بیش از سیصد نفر آنان منافق بودند و در بین راه برگشتند، تقریباً یک سوم مردم مدینه منافق بودند، ولی آن حضرت به صراحت اسامی آنان را اعلام نمیکرد(1). هیچ شخصی غیر از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از اولین و آخرین انسانها، به رتبه و درجه حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نمیرسد و اگر حکومت ایشان را با حکومت جمهوری اسلامی بسنجیم، میبینیم که مردم مسلمان در این حکومت اسلامی ما، موفقتر از مردم در حکومت آن حضرت عمل کرده است. البته همانگونه که اشاره شد، خود حضرت امیر (علیهالسلام) را با هیچ کس نمیتوان سنجید، ولی حکومت اسلامی معاصر را میتوان با حکومت صدر اسلام سنجید و مقایسه کرد. اوضاع حکومت آن حضرت را با نامهها و بخشنامههائی که در جوامع و مجامع روائی مانند نهجالبلاغه آمده است، میتوان فهمید که چه بوده است. کارگزاران حضرت امیر (علیهالسلام) سه گروه بودند؛ یک عده نظیر مالک اشتر (رض) که اینها بسیار کم هستند. مالک یک فقیه جامع الشرایط بود، فرمانده لشکر بود، مدیر و مدبّر بود و مصر پهناور را خوب میتوانست اداره کند. علی (علیهالسلام) درباره او میگوید: (مالک وما مالک، واللهِ لو کان جَبَلا ً لکان فِنْداً ولو کان حجراً لکان صَلْداً لا یرتقیه الحافر ولا یُوفی علیه الطائر)(2)؛ به خدا سوگند اگر مالک اشتر کوه بود، کوه یگانه و بیبدیل بود و اگر مالک سنگ بود، سرسخت و نستوه و مقاوم و مستحکم بود؛ هیچ مرکبی نمیتوانست از قامت افراشتهاش بالا رود و هیچ پرندهای توان اوجگیری در فضای او را نداشت. گروه دوم، افرادی هستند مثل کمیل (رض). کمیل، از عارفان عالیقدر اصحاب حضرت علی (علیهالسلام) بود. خیلیها علاقهمند بودند که با وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مصاحبتی داشته باشند، ولی دیدار خصوصی و وقت اختصاصی نصیب آنان نمیشد، ولی آن حضرت، دست کمیل را گرفت و از مسجد جامع کوفه بیرون برد؛ خودش به او وقت خصوصی داد و آن حدیث بلند (یا کمیل بن زیاد إنّ هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاها)(3) و دهها مطلب دیگر را به او آموخت؛ آن دعای خضر (علیهالسلام) را که به دعای کمیل معروف شده، به او آموخت. در نهجالبلاغه دارد که آن حضرت، کمیل را به منطقهای به نام (هیت) که انبار مهمات و مصالح جنگی و وسائل دفاعی دیگر داشت فرستاد و مسؤولیت آن منطقه را به او سپرد، ولی غارتگران اُموی حمله نمودند و همه چیز را غارت کردند. نامه اعتراضآمیز و گلایه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به کمیل رسید که خلاصهاش این است: سهلانگاری انسان نسبت به تعهدات اجتماعی و همت گماشتن بر انجام چیزی که بر عهده او نیست، عجز نقد و ناتوانی روش میباشد: (امّا بعد فإن تضییع المرء ما وُلّی وتکلّفه ما کُفِی لعجز حاضرٌ ورأی مُتَبَر وإن تعاطیک الغارةَ علی أهل قرقیسیا…)(4). گروه سوم کارگزاران آن حضرت، برخی افراد بد سابقه و بد عمل بودند و آن حضرت نامههای گلایهآمیز و تهدیدآمیزی به آنان نوشته که برخی از آنها در نهج البلاغه آمده است. یکی از آن نامهها، برای زیاد بن ابیه است که معاون استانداری بصره بود. این استانداری در آن زمان، شامل خود بصره و فلات اطرافش تا اهواز با همه منطقه اطراف آن و تا کرمان و حواشیاش میشد. از بصره تا کرمان، در حقیقت یک کشور است که در آن وقت، مسؤول و استاندارش ابن عباس بود و معاون رسمی او نیز زیاد بن ابیه، یکی از بدنامترین افراد آن عصر بود. آن حضرت به او نامه مینویسد و او را تهدید میکند که اگر به من گزارش داده شود که تو بیت المال خیانت کردهای، اگر چنین کرده باشی، من بر تو سخت خواهم گرفت: (وانّی أقسم بالله قسماً صادقاً، لئن بَلَغَنی أنّک خُنتَ من فیء المسلمین شیئاً صغیراً أو کبیراً لأشدّنّ علیک شدّةً تُدَعُک قلیلَ الوَفْر ثقیلَ الظَهْر ضئیلَ الأمر والسلام)(5). سرّ موعظتناپذیری کارگزاران حکومت علوی، همانا دنیازدگی آنان بود که رأس هر گناه میباشد. البته مردمی که نیرنگ امویان از یک سو، و سوء رفتار عدّهای از کارمندان گذشته از سوی دیگر، مانع اتّعاظ و پندپذیری آنان شده است، کمتر به نصایح خالصانه حضرت علی (علیهالسلام) گوش میدادند و کشتار و تبعید و زندان کردن آنان نه تنها مشکل را حلّ نمیکرد، که سبب افزایش مُعْضِل میشد؛ لذا خود آن حضرت فرمود: (ما زلت مظلوماً)(6)؛ از آن روزی که من سِمَت حکومت را به دست گرفتم، مرتّباً بر من ظلم میشود. ایشان اولین مظلوم است؛ آن وقتی که خانهنشین بود مظلوم بود و آن پنج سال حکومت نیز در مظلومیّت با آنان کشور را اداره کرد. اکنون وقتی که نظام جمهوری اسلامی و مردم مسلمان ایران را با مردم عصر حکومت علوی مقایسه میکنیم، روشن میشود که کدام یک از آن دو، بهتر و موفقتر بوده است. مردمی که اکنون در کشور اسلامی ایران هستند، در صدر اسلام به این وفور و کثرت نبودند. مردم ما همیشه در صحنه اسلام و انقلاب حاضرند؛ هر زمان که نظام اسلامی نیازمند حضور مردمی از لحاظ ایثار نفیس و نثار نفس باشد، خواه در صحنه تظاهرات یا انتخابات، خواه در جبهه دفاع مقدس یا سازندگی کشور، مردم به دعوت رهبران دینی پاسخ مثبت میدهند و چیزی مانع از امتثال دستورهای الهی نخواهد بود. البته روشن است که فضیلت مردم، نشاندهنده برجستگی نظام و اصول پایدار آن خواهد بود؛ زیرا مردم فقط آنچه نظام اسلامی ارائه نموده است عمل کردهاند و تجربه نشان داد که حکومت اسلامی اگر مورد آزمایش قرار گیرد، سرافراز خواهد شد و کامیابی مردم، سند قطعی موفقیت نظام اسلامی است.
(1) نهایة الأرب؛ ج 2، ص 83.
(2) نهجالبلاغه، حکمت 443.
(3) همان، حکمت 147.
(4) همان، نامه 61.
(5) همان، حکمت 20.
(6) شرح ابن ابی الحدید؛ ج 9، ص 201.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه، ص 364، 368)
- [سایر] همان طور که می دانیم در ولایت فقیه، اگر مردم همراهی نکنند بر فقیه نیست که حکومت تشکیل دهد (حضرت امیر و عدم همراهی بعد از رحلت حضرت رسول)؛ حال اگر بعد از تشکیل حکومت و خصوصاً در حال حاضر مثل حکومت ولایت فقیه در کشورمان مردم دیگر خواستار این حکومت نباشند، آیا باید کنار رفت؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در اذان و اقامه شان ذکر اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله را می گفتند؟
- [سایر] آیا در زمان پیامبر اسلام(ص) حکومت عدل تشکیل شد؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] رسول اکرم(ص)، چگونه حضرت علی(ع) را معرفی کردند؟
- [سایر] آیا پیامبراکرم(ص) و معصومین(ع) هم فشار قبر دارند؟
- [سایر] دیدگاه پیامبراکرم(ص) نسبت به یاری امام حسین(ع) چیست؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [سایر] ارتباط تشکیل حکومت حضرت رسول الله (ص) با فطرت خدا جوی انسان ها چیست؟
- [سایر] چرا زنان پیامبر اسلام (ص ) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص ), نمی توانستند ازدواج کنند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)