اگر دین از سیاست جدا نیست پس چرا آیت الله بهجت در مسائل دینی و سیاسی کشور دخالت نمی کنند؟
اگر دین از سیاست جدا نیست پس چرا آیت الله بهجت در مسائل دینی و سیاسی کشور دخالت نمی کنند؟ در جواب این پرسش گفتنی است: الف) مسأله پیوند دین و سیاست، از موضوعات مورد اتفاق علما و بزرگان دین مبین اسلام می باشد که هم در اندیشه و هم در عمل بر آن تأکید داشته اند. این مسأله، اختصاص به عالمان شیعی ندارد که علمای اهل سنت نیز بر این مسأله تأکید داشته‌اند. ابن خلدون (دانشمند و مورخ معروف)می‌نویسد: (باید بدانیم که صاحب شرع، عهده‌دار دو امر مهم است: یکی اجرای امور دینی - که مأموریت آنها را تبلیغ کند - و دیگری تنفیذ سیاست به مقتضای مصالح عمومی و عمران واجتماع بشری). قاضی ابو یوسف کتاب (الخراج) را در زمینه مسائل سیاسی، اقتصادی و روابط خارجی، از دیدگاه فقه رایج تدوین کرد. در قرن سوم، ابن قتیبه (از علمای به نام اهل سنت) کتاب (الامامة‌والسیاسه) را در تاریخ خلافت و شرایط خلیفه مسلمانان نوشت. ماوردی کتاب (الاحکام السلطانیه) را نوشت و پیوند دین و حکومت را در آن شرح داد. در قرن هشتم سعد الدین تفتازانی کتاب (المقاصد) را در دانش کلام و پیوند دین و حکومت و شرایط حاکم به نگارش درآورد و به همین کیفیت در طول تاریخ، دانشمندان اهل تسنن این مسأله را پیگیری کرده‌اند. و اما از عالمان شیعی: به عنوان نمونه شیخ صدوق، با دیلمیان پیوند نزدیکی داشت و با همکاری رکن‌الدوله وصاحب بن عباد، توانست به تبلیغات دینی شیعیان سامان بخشد. شیخ مفید نیز با همکاری و ارتباط با دیالمه، توانست سمت و سوی کارها و جهت‌گیری حکومت دیالمه را به سوداسلام و اهل بیت(ع) متوجّه سازد. سید رضی، عهده‌دار سمت‌های پدرش شد و نقابت سادات و نظارت بر اموردادرسی و نیز ریاست حاجیان به او واگذار گردید. شهید اول، با مبارزان شیعه در شام، فارس، خراسان و ری در پیوند بود و میان ایشان و دولت نوپای سربداران درخراسان پیوند تنگاتنگی وجود داشت و همواره با یکدیگر مکاتبه داشتند. خواجه نصیر طوسی، از نیازی که دستگاه مغول به فکر و دانش وی داشت، توانست به خوبی بهره ببرد و جلوویران‌گری آنها را گرفته و مهارشان کند و در راستای گسترش اسلام و علم و دانش، از قدرت آنان بهره بگیرد. شیخ بهاییو علامه مجلسی، که در دوران صفویه می‌زیستند، در راستای اجرای احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، قدم‌هایشایسته‌ای برداشتند. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: نشریه حوزه، شماره 86 و 85، ص 295 . در یک صد سال اخیر اشخاصی مانند آیت‌اللّه‌نائینی را مشاهده می‌کنیم که در کتاب (تنزیه الامة و تنبیه الملّه) برپیوند دین و سیاست تأکید بسیار دارد. هم‌چنین نقش میرزای شیرازی را در تحریم تنباکو و مختل نمودن طرح استعمارانگلیس می‌توان مشاهده کرد. شهید مدرس، یکی از مجتهدان قرن اخیر است. در تعبیرات آن بزرگوار، رابطه تنگاتنگ بین دین و سیاست را مکرّر می‌توان یافت و این جمله معروف از ایشان است که دیانت ما عین سیاست ما است وسیاست ما عین دیانت ما است و اصولاً اگر نظام و سیاستی برای دین مطرح نباشد، وضع آن همه قوانین در اقتصاد وسیاست و قضاوت، عبث و بیهوده خواهد بود. و یا این که در عصر و زمان خودمان چه شخصیت های بزرگ علمی و عرفانی، نظیر مرحوم آیت الله بروجردی، حضرت امام، مرحوم آیت الله گلپایگانی، مرحوم آیت الله اراکی، شهدای محراب، علامه طباطبایی، شهید مطهری، مرحوم بهاءالدینی و... و بالاخره علماء و مراجع عظام فعلی، همگی قائل به پیوند و عدم انفکاک دین از سیاست بوده و هم از نظر مبانی فکری و هم در عرصه فعالیت های اجتماعی خویش بر آن تأکید دارند، بنابراین رسیدن به مقامات والای علمی و عرفانی، نه تنها باعث جلوگیری انسان از دخالت در امور سیاسی و امورات جامعه اسلامی نمی شود بلکه عارف و عالم واقعی تمامی وجود خویش را برای اصلاح امور جامعه و هدایت انسانها در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی براساس تعالیم دینی به کار می برد. همانگونه که وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) به عنوان انسان و عارف کامل و امام علی(ع) و سایر امامان معصوم(ع) در هیچ شرایطی از اهتمام به امور مسلمین در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... غافل نبودند بنابراین از دیدگاه اسلامی بین عرفان و سیاست رابطه ای ناگسستنی وجود دارد. ب ) هر چند پیوند دین و سیاست در اسلام و سیره بزرگان دین و علمای اسلام، اصلی ثابت و مسلم است اما در بررسی میزان فعالیت های سیاسی علما باید به این مهم توجه داشت که این موضوع با عوامل مختلفی در ارتباط می باشد. 1. توانایی های اشخاص: (لا یکلف الله نفسا الا وسعها) (بقره، آیه 286). از این رو مشاهده می نماییم که برخی علماء با توجه شناختی که از توانایی ها و استعدادهای خویش داشتند، به همان میزان در مسائل مختلف از جمله موضوعات سیاسی وارد می شده اند. 2. شرایط محیطی و میزان احساس نیاز: بسیاری مواقع علت این که علماء در مسائل اظهار نظر نمی کنند نه به خاطر عدم اهتمام به آن مسأله بلکه به خاطر احساس عدم نیاز به اظهار نظر می باشد خصوصا در شرایطی که فقیهی عادل و جامع الشرایط هدایت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفته و رهنمودهای لازم را ارائه می نمایند. بنابراین در چنین شرایطی دیگر ضرورتی برای ورود سایر علماء و اظهار نظر نمی ماند. هر چند مسلما در برخی موضوعات که با سرنوشت جامعه اسلامی در ارتباط است اظهار نظر و مشارکت آنان می تواند پشتوانه عظیمی برای نظام اسلامی محسوب گردد. خلاصه در بررسی چرایی میزان فعالیت سیاسی هر یک از بزرگان خصوصا در زمان کنونی باید به این قبیل مسائل توجه داشت. نه این که عدم مشهود بودن فعالیت های سیاسی آنان را دلیل بر، مطلوب بودن کناره گیری افراد جامعه از فعالیت ها و مشارکت های سیاسی دانست. بلکه هر فرد باید با شناخت وظایف و تکالیف فردی و اجتماعی خویش و نقش و جایگاهی که در جامعه و نظام اسلامی دارد به انجام وظایف خود در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و... بپردازد و بهترین الگو هم در چنین شرایطی، اسوه های کامل بشریت؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و جانشین واقعی آنان یعنی ولی فقیه جامع الشرایط می باشد. ج ) حضرت آیت الله بهجت همیشه نسبت به امور سیاسی جامعه اهتمام ویژه ای داشته اند و بستگی به توان خودو شرایط پیرامون، به انجام وظایف پرداخته اند. در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بعضی از فضلای برجسته حوزه در اثر تشویق و تأکید ایشان به فعالیت های سیاسی و مبارزه با رژیم منحوس پهلوی پرداختند و در طول انقلاب و دفاع مقدس دست مبارکشان نوازشگر همیشگی نیروهای انقلابی و بسیجی بود. حضور مقام معظم رهبری و مسؤولین نظام مقدس جمهوری اسلامی در بیت ایشان و ارتباط مستمر آنان با این فقیه ژرف اندیش تأیید مستحکمی است از خردمندی های سیاسی و ارزش های معنوی آن بزرگوار (برگی از دفتر آفتاب، گذری بر زندگی نامه فقیه عارف آیت الله العظمی بهجت، رضا باقی زاده، ص 73). یکی از شاگردان برجسته ایشان (آیت الله مصباح) می گوید: (... بزرگترین مشوق لااقل خود بنده در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، ایشان [آیت الله بهجت] بود و به صورت های مختلف دوستان و کسانی که در درس شرکت می کردند سفارش می کردند که به اینگونه مسائل اهمیت بدهند و اشاره می کردند اگر کسانی که تقید به مسائل معنوی و علمی دارند به این کارها نپردازند، روزگاری بیاید که جو سیاست و اجتماع به دست نا اهلان بیفتد و جامعه اسلامی را از مسیر خود منحرف کند در عین حال که به ما تأکید می کردند مثلا درس فقه را بنویسید دقت کنید یا توصیه های اخلاقی می کردند. در عین حال، اهتمام داشتند که ما دور از مسائل سیاسی و اجتماعی نباشیم و فعالیت هایی به خصوص در بعد فرهنگی به ما توصیه می کردند که انجام بدهیم و حتی گاهی یک پیغام های خاصی برای حضرت امام در ارتباط با همین مسائل سیاسی می دادند...) (همان، ص 74). بعد از مرجعیت، ایشان بیشتر در مسائل سیاسی وارد می شوند و رهنمود می دهند که پیام های ایشان در ایام انتخابات در تبیین شرایط انتخاب شوندگان (ریاست جمهوری، مجلس خبرگان) و ... در این راستا قابل ارزیابی است (همان، ص 75).{ به عنوان نمونه در انتخابات مجلس هشتم مشاهده می نمائیم که معظم له صلاحیت انتخاب کننده و انتخاب شونده را در سوالاتی که از ایشان شده است، بیان کرده اند و فرموده اند؛ متن کامل نظر حضرت آیت الله محمد تقی بهجت، درباره وظیفه مردم در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی بدین شرح است:
عنوان سوال:

اگر دین از سیاست جدا نیست پس چرا آیت الله بهجت در مسائل دینی و سیاسی کشور دخالت نمی کنند؟


پاسخ:

اگر دین از سیاست جدا نیست پس چرا آیت الله بهجت در مسائل دینی و سیاسی کشور دخالت نمی کنند؟
در جواب این پرسش گفتنی است: الف) مسأله پیوند دین و سیاست، از موضوعات مورد اتفاق علما و بزرگان دین مبین اسلام می باشد که هم در اندیشه و هم در عمل بر آن تأکید داشته اند. این مسأله، اختصاص به عالمان شیعی ندارد که علمای اهل سنت نیز بر این مسأله تأکید داشته‌اند. ابن خلدون (دانشمند و مورخ معروف)می‌نویسد: (باید بدانیم که صاحب شرع، عهده‌دار دو امر مهم است: یکی اجرای امور دینی - که مأموریت آنها را تبلیغ کند - و دیگری تنفیذ سیاست به مقتضای مصالح عمومی و عمران واجتماع بشری). قاضی ابو یوسف کتاب (الخراج) را در زمینه مسائل سیاسی، اقتصادی و روابط خارجی، از دیدگاه فقه رایج تدوین کرد. در قرن سوم، ابن قتیبه (از علمای به نام اهل سنت) کتاب (الامامة‌والسیاسه) را در تاریخ خلافت و شرایط خلیفه مسلمانان نوشت. ماوردی کتاب (الاحکام السلطانیه) را نوشت و پیوند دین و حکومت را در آن شرح داد. در قرن هشتم سعد الدین تفتازانی کتاب (المقاصد) را در دانش کلام و پیوند دین و حکومت و شرایط حاکم به نگارش درآورد و به همین کیفیت در طول تاریخ، دانشمندان اهل تسنن این مسأله را پیگیری کرده‌اند.
و اما از عالمان شیعی: به عنوان نمونه شیخ صدوق، با دیلمیان پیوند نزدیکی داشت و با همکاری رکن‌الدوله وصاحب بن عباد، توانست به تبلیغات دینی شیعیان سامان بخشد. شیخ مفید نیز با همکاری و ارتباط با دیالمه، توانست سمت و سوی کارها و جهت‌گیری حکومت دیالمه را به سوداسلام و اهل بیت(ع) متوجّه سازد.
سید رضی، عهده‌دار سمت‌های پدرش شد و نقابت سادات و نظارت بر اموردادرسی و نیز ریاست حاجیان به او واگذار گردید. شهید اول، با مبارزان شیعه در شام، فارس، خراسان و ری در پیوند بود و میان ایشان و دولت نوپای سربداران درخراسان پیوند تنگاتنگی وجود داشت و همواره با یکدیگر مکاتبه داشتند.
خواجه نصیر طوسی، از نیازی که دستگاه مغول به فکر و دانش وی داشت، توانست به خوبی بهره ببرد و جلوویران‌گری آنها را گرفته و مهارشان کند و در راستای گسترش اسلام و علم و دانش، از قدرت آنان بهره بگیرد. شیخ بهاییو علامه مجلسی، که در دوران صفویه می‌زیستند، در راستای اجرای احکام سیاسی و اجتماعی اسلام، قدم‌هایشایسته‌ای برداشتند.
جهت اطلاع بیشتر ر.ک: نشریه حوزه، شماره 86 و 85، ص 295 . در یک صد سال اخیر اشخاصی مانند آیت‌اللّه‌نائینی را مشاهده می‌کنیم که در کتاب (تنزیه الامة و تنبیه الملّه) برپیوند دین و سیاست تأکید بسیار دارد. هم‌چنین نقش میرزای شیرازی را در تحریم تنباکو و مختل نمودن طرح استعمارانگلیس می‌توان مشاهده کرد. شهید مدرس، یکی از مجتهدان قرن اخیر است. در تعبیرات آن بزرگوار، رابطه تنگاتنگ بین دین و سیاست را مکرّر می‌توان یافت و این جمله معروف از ایشان است که دیانت ما عین سیاست ما است وسیاست ما عین دیانت ما است و اصولاً اگر نظام و سیاستی برای دین مطرح نباشد، وضع آن همه قوانین در اقتصاد وسیاست و قضاوت، عبث و بیهوده خواهد بود. و یا این که در عصر و زمان خودمان چه شخصیت های بزرگ علمی و عرفانی، نظیر مرحوم آیت الله بروجردی، حضرت امام، مرحوم آیت الله گلپایگانی، مرحوم آیت الله اراکی، شهدای محراب، علامه طباطبایی، شهید مطهری، مرحوم بهاءالدینی و... و بالاخره علماء و مراجع عظام فعلی، همگی قائل به پیوند و عدم انفکاک دین از سیاست بوده و هم از نظر مبانی فکری و هم در عرصه فعالیت های اجتماعی خویش بر آن تأکید دارند، بنابراین رسیدن به مقامات والای علمی و عرفانی، نه تنها باعث جلوگیری انسان از دخالت در امور سیاسی و امورات جامعه اسلامی نمی شود بلکه عارف و عالم واقعی تمامی وجود خویش را برای اصلاح امور جامعه و هدایت انسانها در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی براساس تعالیم دینی به کار می برد. همانگونه که وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) به عنوان انسان و عارف کامل و امام علی(ع) و سایر امامان معصوم(ع) در هیچ شرایطی از اهتمام به امور مسلمین در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... غافل نبودند بنابراین از دیدگاه اسلامی بین عرفان و سیاست رابطه ای ناگسستنی وجود دارد. ب ) هر چند پیوند دین و سیاست در اسلام و سیره بزرگان دین و علمای اسلام، اصلی ثابت و مسلم است اما در بررسی میزان فعالیت های سیاسی علما باید به این مهم توجه داشت که این موضوع با عوامل مختلفی در ارتباط می باشد.
1. توانایی های اشخاص: (لا یکلف الله نفسا الا وسعها) (بقره، آیه 286). از این رو مشاهده می نماییم که برخی علماء با توجه شناختی که از توانایی ها و استعدادهای خویش داشتند، به همان میزان در مسائل مختلف از جمله موضوعات سیاسی وارد می شده اند.
2. شرایط محیطی و میزان احساس نیاز: بسیاری مواقع علت این که علماء در مسائل اظهار نظر نمی کنند نه به خاطر عدم اهتمام به آن مسأله بلکه به خاطر احساس عدم نیاز به اظهار نظر می باشد خصوصا در شرایطی که فقیهی عادل و جامع الشرایط هدایت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفته و رهنمودهای لازم را ارائه می نمایند. بنابراین در چنین شرایطی دیگر ضرورتی برای ورود سایر علماء و اظهار نظر نمی ماند. هر چند مسلما در برخی موضوعات که با سرنوشت جامعه اسلامی در ارتباط است اظهار نظر و مشارکت آنان می تواند پشتوانه عظیمی برای نظام اسلامی محسوب گردد. خلاصه در بررسی چرایی میزان فعالیت سیاسی هر یک از بزرگان خصوصا در زمان کنونی باید به این قبیل مسائل توجه داشت. نه این که عدم مشهود بودن فعالیت های سیاسی آنان را دلیل بر، مطلوب بودن کناره گیری افراد جامعه از فعالیت ها و مشارکت های سیاسی دانست. بلکه هر فرد باید با شناخت وظایف و تکالیف فردی و اجتماعی خویش و نقش و جایگاهی که در جامعه و نظام اسلامی دارد به انجام وظایف خود در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و... بپردازد و بهترین الگو هم در چنین شرایطی، اسوه های کامل بشریت؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و جانشین واقعی آنان یعنی ولی فقیه جامع الشرایط می باشد. ج ) حضرت آیت الله بهجت همیشه نسبت به امور سیاسی جامعه اهتمام ویژه ای داشته اند و بستگی به توان خودو شرایط پیرامون، به انجام وظایف پرداخته اند. در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بعضی از فضلای برجسته حوزه در اثر تشویق و تأکید ایشان به فعالیت های سیاسی و مبارزه با رژیم منحوس پهلوی پرداختند و در طول انقلاب و دفاع مقدس دست مبارکشان نوازشگر همیشگی نیروهای انقلابی و بسیجی بود. حضور مقام معظم رهبری و مسؤولین نظام مقدس جمهوری اسلامی در بیت ایشان و ارتباط مستمر آنان با این فقیه ژرف اندیش تأیید مستحکمی است از خردمندی های سیاسی و ارزش های معنوی آن بزرگوار (برگی از دفتر آفتاب، گذری بر زندگی نامه فقیه عارف آیت الله العظمی بهجت، رضا باقی زاده، ص 73). یکی از شاگردان برجسته ایشان (آیت الله مصباح) می گوید: (... بزرگترین مشوق لااقل خود بنده در پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، ایشان [آیت الله بهجت] بود و به صورت های مختلف دوستان و کسانی که در درس شرکت می کردند سفارش می کردند که به اینگونه مسائل اهمیت بدهند و اشاره می کردند اگر کسانی که تقید به مسائل معنوی و علمی دارند به این کارها نپردازند، روزگاری بیاید که جو سیاست و اجتماع به دست نا اهلان بیفتد و جامعه اسلامی را از مسیر خود منحرف کند در عین حال که به ما تأکید می کردند مثلا درس فقه را بنویسید دقت کنید یا توصیه های اخلاقی می کردند. در عین حال، اهتمام داشتند که ما دور از مسائل سیاسی و اجتماعی نباشیم و فعالیت هایی به خصوص در بعد فرهنگی به ما توصیه می کردند که انجام بدهیم و حتی گاهی یک پیغام های خاصی برای حضرت امام در ارتباط با همین مسائل سیاسی می دادند...) (همان، ص 74). بعد از مرجعیت، ایشان بیشتر در مسائل سیاسی وارد می شوند و رهنمود می دهند که پیام های ایشان در ایام انتخابات در تبیین شرایط انتخاب شوندگان (ریاست جمهوری، مجلس خبرگان) و ... در این راستا قابل ارزیابی است (همان، ص 75).{ به عنوان نمونه در انتخابات مجلس هشتم مشاهده می نمائیم که معظم له صلاحیت انتخاب کننده و انتخاب شونده را در سوالاتی که از ایشان شده است، بیان کرده اند و فرموده اند؛ متن کامل نظر حضرت آیت الله محمد تقی بهجت، درباره وظیفه مردم در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی بدین شرح است:





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین