آیا این درسته که آیت الله سیستانی ولایت مطلقه را برای فقیه قبول ندارند و فقط ولایت در امور حسبیه را می پذیرند؟ دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز. ممکن است این تصور به وجود آید که آیت الله العظمی سیستانی که معتقد به ولایت در امور حسبیه هستند ، منکر ولایت مطلقه فقیه هستند و حال آنکه به راحتی نمی توان ایشان را منکر این دیدگاه دانست و در این زمینه بایستی توضیحاتی ارائه شود . برای این منظور ابتدا باید به این نکته اشاره نماییم که آنچه می توان از آن به عنوان نقطه عطف و مجمع انظار تمام فقهای بزرگ شیعه،پیرامون مساله ولایت فقیه یاد نمود این است که تمام این بزرگواران، ولایت را برای فقیه جامع الشرائط،در سه حوزه¬ی افتا،قضا و امور حسبیه پذیرفته اند ولی برخی با تمسک به اطلاق ادله موجود،معتقد به ولایت فقیه در زمینه زعامت سیاسی جامعه شده و آن را در پهنه تشکیل حکومت نیز دیده وگفته¬اند این ولایت در واقع همان ولایت نبی اکرم و امامان معصوم(ع) می باشد اما عده¬ای دیگر،ازاین ادله چنین اطلاقی استفاده نکرده وآن را محدود به موارد فوق دانسته اند. بر این اساس آنچه از برخی ظواهر بر می آید این است که آیت الله سیستانی در زمره دسته دوم از فقهاءمی باشندکه ولایت را برای فقیه جامع الشرائط در راستای حفظ نظام مملکت اسلامی که مقبول عامه مومنین باشد پذیرفته¬اند که درحقیقت همان ولایت مقیده فقیه منظورمی باشد. ایشان در این زمینه معتقدند: (ولایت فقیه در زمان غیبت در امور عامه ثابت می شود و حکم حاکم شرعی عادل که مورد قبول عامه مؤمنین است در مواردی که نظام جامعه بر آن متوقف است، نافذ است.) ایشان می فرمایند: (حکم کسی که ولایت شرعی دارد در امور عامه که نظام جامعه و معاش مردم به آن مبتنی است بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر.)( http://www.sistani.org. (استفتاء از دفتر آیت الله سیستانی در قم) . با این وجود برخی دیدگاهی غیر از آنچه از این ظواهر فهمیده می شود دارند که از آن اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه فهمیده می شود . در تبیین این دیدگاه باید ابتدا متذکر گردیم که همانگونه که می دانیم آیت الله سیستانی ، شاگرد و به تعبیر دقیقتر جانشین آیت الله خویی بوده و ادامه دهنده مکتب فکری ایشان هستند . لذا به اعتقاد برخی ، برای بررسی دیدگاه آیت الله سیستانی در مورد ولایت مطلقه فقیه ، باید مراجعه ای به دیدگاه آیت الله خویی داشته باشیم . از طرفی با مراجعه به دیدگاه آن مرحوم در می یابیم که ایشان به لحاظ نظری ولایت فقیه را در امور حسبه قبول دارند که ظاهرا همان ولایت مقیده فقیه می باشد . اما نکته ظریفی در این میان وجود دارد و آن اینکه با بررسی دقیقتر دیدگاه های آیت الله خویی در می یابیم که ایشان امور حسبه را به گونه ای تفسیر می کنند که امور حکومتی را نیز شامل می شود که عملا همان معنای ولایت مطلقه فقیه را می دهد . البته در اینجا هدف ما بیان جزئیات دیدگاه آیت الله خویی نمی باشد و بررسی دقیق این مطلب حوصله دیگری را می طلبد ولی نویسندگانی همچون حجت الاسلام دکتر جهان بزرگی در کتاب (در آمدی بر تحول نظریه دولت در اسلام) معتقدند که حضرت آیت الله خویی ره (دایره مسائل حسبیه را مانند آیت الله نائینی بسیار گسترده می داند که تقریبا همه مسائل اجتماعی غیر قضایی را در بر می گیرد ؛ البته مسائلی که شرع مقدس راضی به تعطیل شدن آنها نیست) (درآمدی بر تحول نظریه دولت در اسلام ، احمد جهان بزرگی ، ص 224) و برای این دیدگاه خویش شواهدی از کتب مرحوم آیت الله خویی از جمله کتاب (منهاج الصالحین) ذکر می کنند که برای مطالعه بیشتر می توانید به این کتاب مراجعه نمایید . بنابر این دیدگاه نظری آیت الله خویی با این تفسیر موسع از دیدگاه ایشان نسبت به امور حسبیه که امور حسبیه را شامل امور حکومتی را نیز می گرداند و نیز عملکرد ایشان در انتفاضه مردم عراق در سال 1369 بر ضد نظام بعثی عراق که در آن نقش رهبری انقلاب را عهده دار شده و شورایی به نام شورای انتفاضه عراق را تشکیل داده و عملا ولایت در زعامت سیاسی را برای خود به عرصه ظهور رساندند نشاندهنده این است که ایشان نیز معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستند و نه ولایت مقیده ای که صرفا دربرخی امور همچون رسیدگی به صغیران و یتیمان و ... و حداکثر در امور قضایی ولایت داشته باشد . همین دیدگاه در مورد دائره امور حسبیه و مشمول نمودن امور حکومتی در تحت دائره امور حسبیه را می توان حتی در دیدگاه تئوری پرداز و مجری بزرگ ولایت مطلقه فقیه در دوران معاصر یعنی حضرت امام خمینی ره نیز مشاهده کرد به این معنا که ایشان نیز وظایف فقها را در مسائل حکومتی از مصادیق بارز امور حسبه دانسته. چنانکه ایشان در این زمینه می فرمایند : ( پنهان نیست که حفظ نظام، حراست از مرزهای مسلمانان، نگه داری جوانان از رویگردانی از اسلام، جلوگیری از تبلیغات ضد اسلامی و مانند آن از واضح ترین حسبیات است و دسترسی به آنها جز با تشکیل حکومت عدل اسلامی میسر نمی باشد. پس با صرف نظر کردن از ادله ولایت فقیه، شکی نیست که فقها برای انجام این حسبیات و تصدی حکومت اسلامی قدر متقین می باشند. ) با توجه به این نکته شاید بتوان آیت الله سیستانی را نیز به عنوان شاگرد و ادامه دهنده مکتب آیت الله خویی جزء طرفداران ولایت مطلقه فقیه دانست . با این حال حتی اگر ولایت مطلقه فقیه را نتوان به آیت الله سیستانی نسبت داد ولی عملکرد ایشان به ویژه دیدگاهها ومواضع ایشان در دوران پس از اشغال عراق حاکی از اعتقاد و التزام ایشان به مراتب بالایی از ولایت در خود بوده و حمایت ها و پشتیبانی هایی که از مقام معظم رهبری داشته و در دیدارهایی که با برخی علما و شخصیتهای سیاسی ایرانی داشته آن را ابراز نموده اند حاکی از اعتقاد ایشان به لزوم وجود ولایت مطلقه فقیه و لزوم اطاعت پذیری از ایشان می باشد .
آیا این درسته که آیت الله سیستانی ولایت مطلقه را برای فقیه قبول ندارند و فقط ولایت در امور حسبیه را می پذیرند؟
آیا این درسته که آیت الله سیستانی ولایت مطلقه را برای فقیه قبول ندارند و فقط ولایت در امور حسبیه را می پذیرند؟
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز. ممکن است این تصور به وجود آید که آیت الله العظمی سیستانی که معتقد به ولایت در امور حسبیه هستند ، منکر ولایت مطلقه فقیه هستند و حال آنکه به راحتی نمی توان ایشان را منکر این دیدگاه دانست و در این زمینه بایستی توضیحاتی ارائه شود . برای این منظور ابتدا باید به این نکته اشاره نماییم که آنچه می توان از آن به عنوان نقطه عطف و مجمع انظار تمام فقهای بزرگ شیعه،پیرامون مساله ولایت فقیه یاد نمود این است که تمام این بزرگواران، ولایت را برای فقیه جامع الشرائط،در سه حوزه¬ی افتا،قضا و امور حسبیه پذیرفته اند ولی برخی با تمسک به اطلاق ادله موجود،معتقد به ولایت فقیه در زمینه زعامت سیاسی جامعه شده و آن را در پهنه تشکیل حکومت نیز دیده وگفته¬اند این ولایت در واقع همان ولایت نبی اکرم و امامان معصوم(ع) می باشد اما عده¬ای دیگر،ازاین ادله چنین اطلاقی استفاده نکرده وآن را محدود به موارد فوق دانسته اند.
بر این اساس آنچه از برخی ظواهر بر می آید این است که آیت الله سیستانی در زمره دسته دوم از فقهاءمی باشندکه ولایت را برای فقیه جامع الشرائط در راستای حفظ نظام مملکت اسلامی که مقبول عامه مومنین باشد پذیرفته¬اند که درحقیقت همان ولایت مقیده فقیه منظورمی باشد. ایشان در این زمینه معتقدند: (ولایت فقیه در زمان غیبت در امور عامه ثابت می شود و حکم حاکم شرعی عادل که مورد قبول عامه مؤمنین است در مواردی که نظام جامعه بر آن متوقف است، نافذ است.) ایشان می فرمایند: (حکم کسی که ولایت شرعی دارد در امور عامه که نظام جامعه و معاش مردم به آن مبتنی است بر همه نافذ است حتی بر مجتهدین دیگر.)( http://www.sistani.org. (استفتاء از دفتر آیت الله سیستانی در قم) .
با این وجود برخی دیدگاهی غیر از آنچه از این ظواهر فهمیده می شود دارند که از آن اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه فهمیده می شود . در تبیین این دیدگاه باید ابتدا متذکر گردیم که همانگونه که می دانیم آیت الله سیستانی ، شاگرد و به تعبیر دقیقتر جانشین آیت الله خویی بوده و ادامه دهنده مکتب فکری ایشان هستند . لذا به اعتقاد برخی ، برای بررسی دیدگاه آیت الله سیستانی در مورد ولایت مطلقه فقیه ، باید مراجعه ای به دیدگاه آیت الله خویی داشته باشیم . از طرفی با مراجعه به دیدگاه آن مرحوم در می یابیم که ایشان به لحاظ نظری ولایت فقیه را در امور حسبه قبول دارند که ظاهرا همان ولایت مقیده فقیه می باشد . اما نکته ظریفی در این میان وجود دارد و آن اینکه با بررسی دقیقتر دیدگاه های آیت الله خویی در می یابیم که ایشان امور حسبه را به گونه ای تفسیر می کنند که امور حکومتی را نیز شامل می شود که عملا همان معنای ولایت مطلقه فقیه را می دهد .
البته در اینجا هدف ما بیان جزئیات دیدگاه آیت الله خویی نمی باشد و بررسی دقیق این مطلب حوصله دیگری را می طلبد ولی نویسندگانی همچون حجت الاسلام دکتر جهان بزرگی در کتاب (در آمدی بر تحول نظریه دولت در اسلام) معتقدند که حضرت آیت الله خویی ره (دایره مسائل حسبیه را مانند آیت الله نائینی بسیار گسترده می داند که تقریبا همه مسائل اجتماعی غیر قضایی را در بر می گیرد ؛ البته مسائلی که شرع مقدس راضی به تعطیل شدن آنها نیست) (درآمدی بر تحول نظریه دولت در اسلام ، احمد جهان بزرگی ، ص 224) و برای این دیدگاه خویش شواهدی از کتب مرحوم آیت الله خویی از جمله کتاب (منهاج الصالحین) ذکر می کنند که برای مطالعه بیشتر می توانید به این کتاب مراجعه نمایید .
بنابر این دیدگاه نظری آیت الله خویی با این تفسیر موسع از دیدگاه ایشان نسبت به امور حسبیه که امور حسبیه را شامل امور حکومتی را نیز می گرداند و نیز عملکرد ایشان در انتفاضه مردم عراق در سال 1369 بر ضد نظام بعثی عراق که در آن نقش رهبری انقلاب را عهده دار شده و شورایی به نام شورای انتفاضه عراق را تشکیل داده و عملا ولایت در زعامت سیاسی را برای خود به عرصه ظهور رساندند نشاندهنده این است که ایشان نیز معتقد به ولایت مطلقه فقیه هستند و نه ولایت مقیده ای که صرفا دربرخی امور همچون رسیدگی به صغیران و یتیمان و ... و حداکثر در امور قضایی ولایت داشته باشد . همین دیدگاه در مورد دائره امور حسبیه و مشمول نمودن امور حکومتی در تحت دائره امور حسبیه را می توان حتی در دیدگاه تئوری پرداز و مجری بزرگ ولایت مطلقه فقیه در دوران معاصر یعنی حضرت امام خمینی ره نیز مشاهده کرد به این معنا که ایشان نیز وظایف فقها را در مسائل حکومتی از مصادیق بارز امور حسبه دانسته. چنانکه ایشان در این زمینه می فرمایند : ( پنهان نیست که حفظ نظام، حراست از مرزهای مسلمانان، نگه داری جوانان از رویگردانی از اسلام، جلوگیری از تبلیغات ضد اسلامی و مانند آن از واضح ترین حسبیات است و دسترسی به آنها جز با تشکیل حکومت عدل اسلامی میسر نمی باشد. پس با صرف نظر کردن از ادله ولایت فقیه، شکی نیست که فقها برای انجام این حسبیات و تصدی حکومت اسلامی قدر متقین می باشند. )
با توجه به این نکته شاید بتوان آیت الله سیستانی را نیز به عنوان شاگرد و ادامه دهنده مکتب آیت الله خویی جزء طرفداران ولایت مطلقه فقیه دانست . با این حال حتی اگر ولایت مطلقه فقیه را نتوان به آیت الله سیستانی نسبت داد ولی عملکرد ایشان به ویژه دیدگاهها ومواضع ایشان در دوران پس از اشغال عراق حاکی از اعتقاد و التزام ایشان به مراتب بالایی از ولایت در خود بوده و حمایت ها و پشتیبانی هایی که از مقام معظم رهبری داشته و در دیدارهایی که با برخی علما و شخصیتهای سیاسی ایرانی داشته آن را ابراز نموده اند حاکی از اعتقاد ایشان به لزوم وجود ولایت مطلقه فقیه و لزوم اطاعت پذیری از ایشان می باشد .
- [سایر] آیت الله سیستانی در مورد ولایت مطلقه فقیه چه نظری دارند؟
- [سایر] آیت الله سیستانی ولایت آیت الله خامنه ای را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] آیت الله العظمی سیستانی(دامت برکاته) ولایت آیت الله العظمی خامنه ای(دامت برکاته) را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] نگاهی تحلیلی به تقریر آیتالله خامنه ای از ولایت مطلقة فقیه؟ دیدگاه آیت الله خامنه ای در مورد ولایت مطلقه فقیه و حدود اختیارات ولی فقیه چیست ؟
- [سایر] نظر آیت الله خامنه ای درباره ولایت مطلقه چیست؟
- [سایر] لطفا بفرمایید که ولایت فقیه یا ولایت مطلقه فقیه یک نظریه است یا یک اصل؟ و همچنین بفرمایید که نظر آیت الله اراکی در این مورد چه بوده؟ و نظر آیت الله سیستانی چیست؟ و بفرمایید که در علمای قبل از امام و ا
- [سایر] آیا این سخن که شرط قبولی ولایت امام زمان قبولی ولایت حضرت آقای خامنه ای است درست است یا نه اگر درست است چرا آقای سیستانی در عراق ولایت فقیه تشکیل نمی دهد؟
- [سایر] ویژگی های اندیشه سیاسی و فقهی آیت الله سیستانی چیست؟
- [سایر] سلام با عرض خسته نباشید. نظر آیت الله سیستانی در مورد بازاریابی شبکه ای چیست؟
- [سایر] آیا نماز خواندن با چشم بسته از نظر آیت الله سیستانی صحیح است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن به قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده) و بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را به مهری که معین شده) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل زن خطاب به وکیل مرد با قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ)، یعنی: (موکّل خودم فاطمه را به زوجیّت موکّل تو احمد در آوردم به مهری که معین شده) و بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجَ لِمُوَکِّلِی أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را برای موکّلم احمد به مهری که معین شده)، عقد صحیح میباشد.
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد.
- [امام خمینی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می باشد.
- [آیت الله بهجت] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم)؛ یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، و پس از آن مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجْ)، یعنی: (ازدواج را قبول کردم)، عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَة، مُوَکلَکَ اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، و سپس وکیل مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِی اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ)، صحیح میباشد.
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد موقّت وکیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل بگوید: (مَتَّعْتُ مُوکِّلی أَحْمَدَ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (موکّل خود فاطمه را در مدّتی که معلوم شده به زوجیّت موکّل خودم احمد در آوردم به مهری که معیّن شده است) و بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ هکَذا) یعنی: (به همین گونه قبول کردم) عقد صحیح میباشد و میتواند به جای (مَتَّعْتُ)، (زَوَّجْتُ) بگوید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد دائم وکیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل به قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُ مُوکِّلِی أَحْمَدَ مُوَکِّلَتِی فاطمَةَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلومِ) یعنی: (موکّل خودم فاطمه را به زوجیّت موکّل خود احمد در آوردم به مهری که معیّن شده) و بدون فاصله به قصد انشا بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوکِّلِی أَحْمَدَ عَلیَ الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را برای موکّلم احمد به مهری که معیّن شده)، عقد صحیح میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده)، پس از آن بدون فاصله قابل توجّه مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ عَلَی الصِّداق المعلُوم) (یعنی ازدواج را با مهری که معیّن شده قبول کردم) عقد صحیح است. جمله دوم میتواند با اشاره به مهر مذکور باشد، مانند: (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ هکذا) بلکه اگر در جواب تنها بگوید: (قَبِلْتُ) یا (قَبِلْتُ التَّزْویْجَ) و مقصود او قبول تزویج با مهر معیّن شده باشد کفایت میکند. در عقد ازدواج دائم اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أَحْمَدَ علی الصّداقِ المعلُومِ) و پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَزْویج لمُوکّلی عَلَی الصّداقِ المعلُومِ) صحیح میباشد، همین طور به شکلهای دیگری که اشاره شد. گفتنیست که لازم نیست صیغه ایجاب را زن بخواند و صیغه قبول را مرد، بلکه بر عکس، میتواند صیغه ایجاب را مرد و صیغه قبول را زن بخواند. در هر حال باید صیغهای که مرد و زن میخوانند معنای یکسانی را برساند، هر چند با یک لفظ نباشد، مثلاً اگر زن با لفظ (زوّجتک) صیغه ایجاب را بخواند و مرد با لفظ (قبلت النّکاح) آن را قبول کند اشکالی ندارد.