1 - خیال می کنند که اگر حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، دیگر هر که میخواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام میترسند. (1) 2 - اینهایی که میگویند; (دیکتاتوری)، اسلام را نمیفهمند چی هست. فقیه اسلام را نمیدانند، خیال میکنند ما هر فقیه، هر فقیه هرچه فاسد باشد، این حکومت، فقیه اگر پایش را این طور بگذارد. اگر یک گناه صغیره هم بکند، از لایتساقط است. (2) 3 - ما میخواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد، نگذارد نخستوزیر دیکتاوری کند، نگذارد رئیس مثلا لشگر دیکتاتوری بکند، ... نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. (3) 4 - این که در قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیتبیشتر از اینها در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنن، یک مقداری کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون ولایت فقیه. (4) 5 - از ولایت فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است هیچ کس ضرر نمیبیند; یعنی آن اوصافی که در ولی است، در فقیه است که به آن اوصاف خدا او را ولیامر قرار داده است و اسلام او را ولی امر قرار داده است، با آن اوصاف که نمیشود که یک پایش را کنار یک قدر غلط بگذارد، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم برخلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد. (5) 6 - با همین مادهای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده ، این استبداد را جلویش را میگیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند، میگفتند که: (این استبداد میآورد.) ... فقیه مستبد نمیشود، فقیهی که این اوصاف را دارد، عادل است. (6) 7 - بهترین اصل در قانون اساسی این (اصل ولایت فقیه) است و غفلت دارند بعضی از آن. یک اصلی است که اصل یک مملکت را اصلاح میکند. این یک اصل شریفی است که اگر چنانچه انشاءالله تحقق پیدا بکند، همه امور ملت اصلاح میشود. (7) 8 - اشخاصی که کاندیدا میشوند برای ریاست جمهوری شما توجه کنید و کسی که از همه متعهدتر باشد نه غربی باشد نه غربزده باشد. نه شرقزده باشد ... اعتقاد به قوانین اسلام دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صد و دهم ظاهرا که راجع به ولایت فقیه است متعقد است و وفادار نسبتبه او یک همچو شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید. (8) 9 - قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسولالله است و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند. (9) 10 - مگر شما میتوانید که مجلس خبرگانی که ملتبا آن آراء زیاد آن مجلس را درست کرده، با یک کلمهای که شما میگویید: (ما میگوییم که منحل باشد.) مگر با این حرفها، شما میتوانید، مگر شما قابل آدم هستید (اگر چنانچه ولایت فقیه بشود، دیگر همه قدرتها دست فقیه میآید) پس بنابراین عزا باید بگیرید. (10) 11 - در اسلام قانون حکومت میکند. پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود، قانون الهی ... ولایت فقیه، ولایتبر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور ... ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه طرفدار دیکتاتوری. (11) 12 - اسلام اطاعت فقیه را واجب دانسته است و من امر میکنم به شما که اطاعت کنید از مافوقهای خود و حفظ نظام را بکنید. (12) 13 - اگر رئیس جمهور، باید با تصویب فقیه باشد ... نمیگذارد این رئیس جمهور یک کار خطا بکند، اینها این را نمیخواهند، اینها اگر یک رئیس جمهور غربی باشد، همه اختیارات دستش بدهند، هیچ مضایقهای ندارند و اشکالی نمیکنند. (13) ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسولالله است و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند. 14 - غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کسی حکومت نیست; نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل میکنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانونند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند نه اینکه میخواهد خودش یک حکومتی بکند. (14) 15 - ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیهای است که خدای تبارک و تعالی داده است. (15) 16 - یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است و معالاسف این روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه. یکیاش هم تحدید این امور است. مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولیامر میتواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف مصالح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره بشود. (16) 17 - یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که ... دست میگذارند روی ولایت فقیه. اول دست آنجا میگذارند برای اینکه این، یک طرح اسلامی است و آنها از اسلامی میترسند. (17) 18 - آنقدر به ولایت فقیه اثر مترقی بار است که در سایر این موارد که شما ملاحظه میکنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همه جهات (اخلاقیش و دینیاش و ملی بودنش و علم و عملش) ثابت است، پیش ملت و خود ملت این را تعیین میکنند، این، نظارت میکند بر این که مبادا خیانتبشود... (18) 19 - پیغمبر اکرم که از دنیا میخواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد. تا ائمه هدی بودند آنها بودند و بعد فقها. آنهایی که معتقدند، آنهایی که اسلام شناسند، آنهایی که زهد دارند، زاهدند. آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زرق و برق دنیا ندارند و آنهایی که دلسوز برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندان خودشان میدانند، آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امت. (19) 20 - آن فقیهی که برای امت تعیین شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است که میخواهد ... همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد. (20) 21 - من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان میدهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. (21) 22 - نگویید: (ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه میشود.) این معنایش تکذیب ائمه است، تکذیب اسلام است و شما (من حیث لا یشعر) این حرف را میزنید; بیایید دنبال ملت که همه با هم به جمهوری اسلامی رای دادهاند. (22) 23 - اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد... طاغوت است. یا خدا یا طاغوت یا خداستیا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است. اطاعت او، اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او، وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود. (23) 24 - آقایان بعضیشان میگویند: (مساله ولایت فقیه یک مساله تشریفاتی باشد مضایقه نداریم اما اگر بخواهد ولی دخالتبکند، در امور، نه ما آن را قبول نداریم حتما باید کسی از غرب بیاید. ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالتبکند.) اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد میشوند; لکن متوجه نیستند. (24) 25 - شما فرض بکنید که [ولایت فقیه] یک فاجعه است ما فرض میکنیم که فاجعه است، ملت میخواهد، شما چه میگویید؟ این فاجعه ولایت فقیه را - شما میگویید. - این فاجعه را ملت ما میخواهند، شما چه میگویید؟ بیایید سؤال بکنیم. به رفراندم میگذاریم که آقا ولایت فقیه را - آقایان میفرمایند فاجعه است. - شما میخواهید یا نمیخواهید؟ بروید آریاش را چقدر نهاش چقدر ... (25) 26 - من باید یک تنبه دیگری هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است ملتباید از او اتباع کند. یک حکومت عادی نیستیک حکومتشرعی است. (26) 27 - در معانی الاخبار شیخ صدوق و کتاب (فقیه) که یکی از بزرگترین کتابهای شیعه است از امیرالمؤمنین نقل میکند: (... پیغمبر گفت: خدایا! رحمت کن جانشینهای مرا. پرسیدند: کیانند جانشینهای شما؟ گفت: آنهایی که پس از من میآیند و حدیث و سنتمرا روایت میکنند.) پس معلوم شد آنهایی که روایتسنت و حدیث پیغمبر میکنند جانشین پیغمبرند و هرچه برای پیغمبر از لازم بودن اطاعت و ولایت و حکومت ثابت است، برای آنها هم ثابت است. (27) 28 - مقبوله عمر بن حنظله ... در این روایت مجتهد را حاکم قرار داده و رد او را رد امام و رد امام را رد خدا و رد خدا را در حد شرک به خدا دانسته. (28) 29 - روایت تحفالعقول از سیدالشهداء ... از این روایت ظاهر میشود اجراء همه امور به دست علماء شریعت است که امین بر حلال و حرامند. (29) 30 - از سوی معصومان علیهم السلام برای فقیهان ولایت ثابت است، در هر آنچه که برای خود آنان ولایت ثابتبوده است از آن جهت که آنان سلطان بر امتبودهاند اگر موردی را بخواهیم از این قاعده کلی خارج کنیم نیاز به دلیلی داریم که بر ویژگی آن به امام معصوم علیه السلام دلالت کند... (30) 31 - البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر علیه السلام از همه بیشتر است لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. (31) 32 - همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه صلواتالله علیهم در تدارک سپاه و بسیجسپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است. (32) 33 - اختیارهایی که از جهت ولایت و سلطنتبرای پیامبر و امام ثابتشده برای فقیه نیز ثابت است ولی اگر اختیارهایی که از سوی دیگر داشته باشد که مربوط به ریاست و شئون اجتماعی آنان نباشد، این گونه ولایت را برای فقیه نمیتوان ثابت کرد. بنابراین اگر گفتیم معصوم علیه السلام اختیار دارد همسر کسی را طلاق دهد و یا مال شخصی را بفروشد و یا از او بگیرد بدون آن که مصلحتی عمومی در آن باشد، این گونه ولایتبرای فقیه ثابت نیست. (33) 34 - برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه علیهم السلام و رسول اکرم(ص) است زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایتیعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس. (34) 35 - ممکن است در این که میگوییم حکومتحق فقهای عادل است، اشکال شود که فقها توانایی اداره سیاسی و نظامی کشور و مانند آن را ندارند ولی این اشکال وارد نیست زیرا اداره کشور در هر حکومتی با همکاری و شرکتشمار زیادی از خبرگان و کارشناسان انجام میگیرد و همه حاکمان و رؤسای جمهور از گذشته تا هم اکنون - مگر گروهی اندک از آنان - آشنا به فن سیاست و رهبری و امور نظامی نبودند، بلکه امور حکومتی به دست متخصصان هر فن اداره میشود... (35) 36 - فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسانی و اجتماع از گهواره تا گور است. (36) 37 - اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند، تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. (37) 38 - [رئیس مجلس خبرگان درباره شرایط رهبر از امام پرسید، فرمود:] من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست; مجتهد عادل مورد تایید خبرگان سراسر کشور کفایت میکند. (38) 39 - اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دستبگیرد. (39) 40 - پاسداری از نظام و مرزبانی از حدود اسلام و پیشگیری از انحراف جوانان از اسلام و خنثیسازی تبلیغات دشمنان علیه اسلام و مانند آن از روشنترین مصادیق امور حسبیه است که دستیابی به آنها بدون تشکیل حکومت عادلانه اسلامی ممکن نیست. بنابراین صرفنظر از دلیلهای ولایت فقیه از این زاویه نیز فقهای عادل مقدم هستند. (40) پینوشتها: 3 تا 1 - صحفیه نور، ج 11، ص 38 6 تا 4 - ص133. 7 - ص 134. 8 - ص 152. 9 - ج 10، ص27. 10 - ص 28. 11 - ص29. 12 - ص 44. 13 و 14 - ص53. 15 - ص 78. 16 - ص 138. 17 و 18 - ص 155. 19 و 20 - ص 174. 21 و 22 - ج9، ص 170. 23 - ص 251. 24 - ص 252. 25 - ص253. 26 - ج 5، ص 31. 27 تا29 - کشف الاسرار، امام خمینی، ص 188، نشر ظفر. 30 - کتاب البیع، امام خمینی، ج 2، ص 488، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان. 31 و 32 - ولایت فقیه، امام خمینی، ص 40، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام. 33 - کتاب البیع، ج 2، ص489. 34 - ولایت فقیه، ص 40. 35 - کتاب البیع، ج 2، ص 498. 36 - صحفیه نور، ج 21، ص 98. 37 - ص149. 38 - ج 2، ص129. 39 - ج 21، ص47. 40 - کتاب البیع، ج 2، ص497. ( منبع : ولایت فقیه در اندیشه روحالله ، کوثر ، شهریور 1378، شماره 30 )
1 - خیال می کنند که اگر حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، دیگر هر که میخواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام میترسند. (1)
2 - اینهایی که میگویند; (دیکتاتوری)، اسلام را نمیفهمند چی هست. فقیه اسلام را نمیدانند، خیال میکنند ما هر فقیه، هر فقیه هرچه فاسد باشد، این حکومت، فقیه اگر پایش را این طور بگذارد. اگر یک گناه صغیره هم بکند، از لایتساقط است. (2)
3 - ما میخواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد، نگذارد نخستوزیر دیکتاوری کند، نگذارد رئیس مثلا لشگر دیکتاتوری بکند، ... نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. (3)
4 - این که در قانون اساسی یک مطلبی ولو به نظر من یک قدری ناقص است و روحانیتبیشتر از اینها در اسلام اختیارات دارد و آقایان برای اینکه خوب دیگر خیلی با این روشنفکرها مخالفت نکنن، یک مقداری کوتاه آمدند اینکه در قانون اساسی هست، این بعض شئون ولایت فقیه هست نه همه شئون ولایت فقیه. (4)
5 - از ولایت فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است، به آن شرایطی که اسلام قرار داده است هیچ کس ضرر نمیبیند; یعنی آن اوصافی که در ولی است، در فقیه است که به آن اوصاف خدا او را ولیامر قرار داده است و اسلام او را ولی امر قرار داده است، با آن اوصاف که نمیشود که یک پایش را کنار یک قدر غلط بگذارد، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک کلمه، یک قدم برخلاف بگذارد، آن ولایت را دیگر ندارد. (5)
6 - با همین مادهای که در قانون اساسی است که ولایت فقیه را درست کرده ، این استبداد را جلویش را میگیرند. آنهایی که مخالف با اساس بودند، میگفتند که: (این استبداد میآورد.) ... فقیه مستبد نمیشود، فقیهی که این اوصاف را دارد، عادل است. (6)
7 - بهترین اصل در قانون اساسی این (اصل ولایت فقیه) است و غفلت دارند بعضی از آن. یک اصلی است که اصل یک مملکت را اصلاح میکند. این یک اصل شریفی است که اگر چنانچه انشاءالله تحقق پیدا بکند، همه امور ملت اصلاح میشود. (7)
8 - اشخاصی که کاندیدا میشوند برای ریاست جمهوری شما توجه کنید و کسی که از همه متعهدتر باشد نه غربی باشد نه غربزده باشد. نه شرقزده باشد ... اعتقاد به قوانین اسلام دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صد و دهم ظاهرا که راجع به ولایت فقیه است متعقد است و وفادار نسبتبه او یک همچو شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید. (8)
9 - قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسولالله است و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند. (9)
10 - مگر شما میتوانید که مجلس خبرگانی که ملتبا آن آراء زیاد آن مجلس را درست کرده، با یک کلمهای که شما میگویید: (ما میگوییم که منحل باشد.) مگر با این حرفها، شما میتوانید، مگر شما قابل آدم هستید (اگر چنانچه ولایت فقیه بشود، دیگر همه قدرتها دست فقیه میآید) پس بنابراین عزا باید بگیرید. (10)
11 - در اسلام قانون حکومت میکند. پیغمبر اکرم(ص) هم تابع قانون بود، قانون الهی ... ولایت فقیه، ولایتبر امور است که نگذارد این امور از مجاری خودش بیرون برود. نظارت کند بر مجلس، بر رئیس جمهور ... ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است نه طرفدار دیکتاتوری. (11)
12 - اسلام اطاعت فقیه را واجب دانسته است و من امر میکنم به شما که اطاعت کنید از مافوقهای خود و حفظ نظام را بکنید. (12)
13 - اگر رئیس جمهور، باید با تصویب فقیه باشد ... نمیگذارد این رئیس جمهور یک کار خطا بکند، اینها این را نمیخواهند، اینها اگر یک رئیس جمهور غربی باشد، همه اختیارات دستش بدهند، هیچ مضایقهای ندارند و اشکالی نمیکنند. (13)
ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است. همان ولایت رسولالله است و اینها از ولایت رسولالله هم میترسند.
14 - غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کسی حکومت نیست; نه فقیه و نه غیر فقیه. همه تحت قانون عمل میکنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانونند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند، خلاف نکنند نه اینکه میخواهد خودش یک حکومتی بکند. (14)
15 - ولایت فقیه برای مسلمین یک هدیهای است که خدای تبارک و تعالی داده است. (15)
16 - یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است و معالاسف این روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه. یکیاش هم تحدید این امور است. مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولیامر میتواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف مصالح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره بشود. (16)
17 - یکی از اموری که توطئه در آن هست این است که ... دست میگذارند روی ولایت فقیه. اول دست آنجا میگذارند برای اینکه این، یک طرح اسلامی است و آنها از اسلامی میترسند. (17)
18 - آنقدر به ولایت فقیه اثر مترقی بار است که در سایر این موارد که شما ملاحظه میکنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد. یک نفر آدمی که همه جهات (اخلاقیش و دینیاش و ملی بودنش و علم و عملش) ثابت است، پیش ملت و خود ملت این را تعیین میکنند، این، نظارت میکند بر این که مبادا خیانتبشود... (18)
19 - پیغمبر اکرم که از دنیا میخواست تشریف ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد. تا ائمه هدی بودند آنها بودند و بعد فقها. آنهایی که معتقدند، آنهایی که اسلام شناسند، آنهایی که زهد دارند، زاهدند. آنهایی که اعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زرق و برق دنیا ندارند و آنهایی که دلسوز برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندان خودشان میدانند، آنها را تعیین کردند برای پاسداری از این امت. (19)
20 - آن فقیهی که برای امت تعیین شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است که میخواهد ... همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد. (20)
21 - من به همه ملت، به همه قوای انتظامی اطمینان میدهم که امر دولت اسلامی اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبی بر این مملکت نخواهد وارد شد. (21)
22 - نگویید: (ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه، اسلام تباه میشود.) این معنایش تکذیب ائمه است، تکذیب اسلام است و شما (من حیث لا یشعر) این حرف را میزنید; بیایید دنبال ملت که همه با هم به جمهوری اسلامی رای دادهاند. (22)
23 - اگر چنانچه ولایت فقیه در کار نباشد... طاغوت است. یا خدا یا طاغوت یا خداستیا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است. اطاعت او، اطاعت طاغوت است. وارد شدن در حوزه او، وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود. (23)
24 - آقایان بعضیشان میگویند: (مساله ولایت فقیه یک مساله تشریفاتی باشد مضایقه نداریم اما اگر بخواهد ولی دخالتبکند، در امور، نه ما آن را قبول نداریم حتما باید کسی از غرب بیاید. ما قبول نداریم که یک کسی اسلام تعیین کرده، او دخالتبکند.) اگر متوجه به لازم این معنا باشند، مرتد میشوند; لکن متوجه نیستند. (24)
25 - شما فرض بکنید که [ولایت فقیه] یک فاجعه است ما فرض میکنیم که فاجعه است، ملت میخواهد، شما چه میگویید؟ این فاجعه ولایت فقیه را - شما میگویید. - این فاجعه را ملت ما میخواهند، شما چه میگویید؟ بیایید سؤال بکنیم. به رفراندم میگذاریم که آقا ولایت فقیه را - آقایان میفرمایند فاجعه است. - شما میخواهید یا نمیخواهید؟ بروید آریاش را چقدر نهاش چقدر ... (25)
26 - من باید یک تنبه دیگری هم بدهم و آن اینکه من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم ایشان را قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم واجب الاتباع است ملتباید از او اتباع کند. یک حکومت عادی نیستیک حکومتشرعی است. (26)
27 - در معانی الاخبار شیخ صدوق و کتاب (فقیه) که یکی از بزرگترین کتابهای شیعه است از امیرالمؤمنین نقل میکند: (... پیغمبر گفت: خدایا! رحمت کن جانشینهای مرا. پرسیدند: کیانند جانشینهای شما؟ گفت: آنهایی که پس از من میآیند و حدیث و سنتمرا روایت میکنند.) پس معلوم شد آنهایی که روایتسنت و حدیث پیغمبر میکنند جانشین پیغمبرند و هرچه برای پیغمبر از لازم بودن اطاعت و ولایت و حکومت ثابت است، برای آنها هم ثابت است. (27)
28 - مقبوله عمر بن حنظله ... در این روایت مجتهد را حاکم قرار داده و رد او را رد امام و رد امام را رد خدا و رد خدا را در حد شرک به خدا دانسته. (28)
29 - روایت تحفالعقول از سیدالشهداء ... از این روایت ظاهر میشود اجراء همه امور به دست علماء شریعت است که امین بر حلال و حرامند. (29)
30 - از سوی معصومان علیهم السلام برای فقیهان ولایت ثابت است، در هر آنچه که برای خود آنان ولایت ثابتبوده است از آن جهت که آنان سلطان بر امتبودهاند اگر موردی را بخواهیم از این قاعده کلی خارج کنیم نیاز به دلیلی داریم که بر ویژگی آن به امام معصوم علیه السلام دلالت کند... (30)
31 - البته فضایل حضرت رسول اکرم(ص) بیش از همه عالم است و بعد از ایشان فضائل حضرت امیر علیه السلام از همه بیشتر است لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. (31)
32 - همان اختیارات و ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه صلواتالله علیهم در تدارک سپاه و بسیجسپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فعلی قرار داده است. (32)
33 - اختیارهایی که از جهت ولایت و سلطنتبرای پیامبر و امام ثابتشده برای فقیه نیز ثابت است ولی اگر اختیارهایی که از سوی دیگر داشته باشد که مربوط به ریاست و شئون اجتماعی آنان نباشد، این گونه ولایت را برای فقیه نمیتوان ثابت کرد. بنابراین اگر گفتیم معصوم علیه السلام اختیار دارد همسر کسی را طلاق دهد و یا مال شخصی را بفروشد و یا از او بگیرد بدون آن که مصلحتی عمومی در آن باشد، این گونه ولایتبرای فقیه ثابت نیست. (33)
34 - برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه علیهم السلام و رسول اکرم(ص) است زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است، ولایتیعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس. (34)
35 - ممکن است در این که میگوییم حکومتحق فقهای عادل است، اشکال شود که فقها توانایی اداره سیاسی و نظامی کشور و مانند آن را ندارند ولی این اشکال وارد نیست زیرا اداره کشور در هر حکومتی با همکاری و شرکتشمار زیادی از خبرگان و کارشناسان انجام میگیرد و همه حاکمان و رؤسای جمهور از گذشته تا هم اکنون - مگر گروهی اندک از آنان - آشنا به فن سیاست و رهبری و امور نظامی نبودند، بلکه امور حکومتی به دست متخصصان هر فن اداره میشود... (35)
36 - فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسانی و اجتماع از گهواره تا گور است. (36)
37 - اگر مردم به خبرگان رای دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند، تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است در این صورت او ولی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است. (37)
38 - [رئیس مجلس خبرگان درباره شرایط رهبر از امام پرسید، فرمود:] من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست; مجتهد عادل مورد تایید خبرگان سراسر کشور کفایت میکند. (38)
39 - اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دستبگیرد. (39)
40 - پاسداری از نظام و مرزبانی از حدود اسلام و پیشگیری از انحراف جوانان از اسلام و خنثیسازی تبلیغات دشمنان علیه اسلام و مانند آن از روشنترین مصادیق امور حسبیه است که دستیابی به آنها بدون تشکیل حکومت عادلانه اسلامی ممکن نیست. بنابراین صرفنظر از دلیلهای ولایت فقیه از این زاویه نیز فقهای عادل مقدم هستند. (40)
پینوشتها:
3 تا 1 - صحفیه نور، ج 11، ص 38
6 تا 4 - ص133.
7 - ص 134.
8 - ص 152.
9 - ج 10، ص27.
10 - ص 28.
11 - ص29.
12 - ص 44.
13 و 14 - ص53.
15 - ص 78.
16 - ص 138.
17 و 18 - ص 155.
19 و 20 - ص 174.
21 و 22 - ج9، ص 170.
23 - ص 251.
24 - ص 252.
25 - ص253.
26 - ج 5، ص 31.
27 تا29 - کشف الاسرار، امام خمینی، ص 188، نشر ظفر.
30 - کتاب البیع، امام خمینی، ج 2، ص 488، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
31 و 32 - ولایت فقیه، امام خمینی، ص 40، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.
33 - کتاب البیع، ج 2، ص489.
34 - ولایت فقیه، ص 40.
35 - کتاب البیع، ج 2، ص 498.
36 - صحفیه نور، ج 21، ص 98.
37 - ص149.
38 - ج 2، ص129.
39 - ج 21، ص47.
40 - کتاب البیع، ج 2، ص497.
( منبع : ولایت فقیه در اندیشه روحالله ، کوثر ، شهریور 1378، شماره 30 )
- [سایر] امام خمینی ره درباره وهابیت چه نظری دارند؟
- [سایر] آیا فرامین ولایت فقیه را باید سمعاً و طاعتاً پذیرفت؟ قبل از امام خمینی(ره)، ولایت فقیه چگونه انتخاب میشد؟
- [سایر] ولایت فقیه رو امام خمینی(ره) طرح ریزی کردند یا کس دیگری؟ فرق بین ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه چیست؟
- [سایر] از دیدگاه امام خمینی ره نشانه فقیه چیست؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه یک نظریه فقهی جدید و از ابتکارات امام خمینی(ره) است؟ اصولاً دلیل بر ولایت فقیه در عصر غیبت و ضرورت آن چیست؟
- [سایر] باسلام! امام خمینی(ره). اندیشه ولایت وبرقراری حکومت اسلامی را درکدام کتاب بیانفرمودند؟ با تشکر
- [سایر] استادان امام خمینی (ره) چه کسانی بودند؟
- [سایر] استادان امام خمینی (ره) چه کسانی بودند؟
- [سایر] شیوه مدیریتی امام خمینی ره چه بود؟
- [سایر] امام خمینی (ره) و جنبشهای اسلامی معاصر؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوی دهد ، مقلد آن مجتهد ، یعنی کسی که از او تقلید میکند ، نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند ، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود ، مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه ، یعنی سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر بگویند ، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید ، یا به فتوای مجتهد دیگری عمل کند و بنابر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهد های دیگر بیشتر است عمل نماید . پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند ، می تواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است .
- [آیت الله وحید خراسانی] اشهد ان علیا ولی الله جزء اذان و اقامه نیست ولی چون ولایت ان حضرت مکمل دین است شهادت به ان در هر حال و از جمله بعد از اشهد ان محمدا رسول الله از افضل قربات است
- [آیت الله بروجردی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوی دهد، مقلّد آن مجتهد یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوای ندهد و بفرماید:احتیاط آن است که فلان طور عمل شود مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبحانَ اللهِ و اَلحَمدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلّا اللهُ وَ اللهُ اَکبَرُ) بگوید مقلّد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش میگویند عمل کند و سه مرتبه بگوید و یا به فتوای مجتهدی که علم او را از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، میتواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید:مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [امام خمینی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوی دهد، مقلد آن مجتهد، یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مثلًا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی (سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ) بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش میگویند عمل کند و سه مرتبه بگوید، یا بنا بر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند میتواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.
- [آیت الله بهجت] اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوا دهد، مقلِّدِ آن مجتهد ( یعنی کسی که از او تقلید می کند ) نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوا ندهد و بفرماید : احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مثلاً بفرماید : ( احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه ( یعنی ( سُبْحانَ اللّه وَالْحَمْدُ للّه وَ لااِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَکْبَرْ ) بگویند ) مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید و یا بنا بر احتیاط واجب به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر و یا مساوی است با احراز سایر شرایط تقلید عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، می تواند یک مرتبه بگوید . و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید : ( مسأله محل تأمّل یا محل اشکال است ) .
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [امام خمینی] اگر در مسألهای به فتوای مجتهدی عمل کند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمیتواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد. ولی اگر مجتهد زنده در مسألهای فتوی ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره میتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید. مثلًا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه (سُبحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ) را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره میتواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوا دهد کسی که وظیفه اش تقلید از اوست نمی تواند در ان مساله به فتوای مجتهد دیگری عمل کند ولی اگر فتوا ندهد و بفرماید احتیاط ان است که فلان طور عمل شود مثلا بفرماید احتیاط ان است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه بگوید سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش گویند عمل کند یا به فتوای مجتهد دیگری که بعد از او از دیگران اعلم باشد و می گوید یک مرتبه کفایت می کند عمل نماید و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است و در فعل مستحبات و ترک مکروهات ذکر شده در این رساله قصد رجاء شود