آیا بر فقیهان واجب است که از ولی فقیه تبعیت کنند؟ آیا حق مخالفت و نقض حکم والی را دارند؟ فقیه جامع الشرایط، سه کار رسمی دارد; یک کارش "افتاء " است که پس از دادن فتوا، عمل به آن فتوا، بر خودش و بر مقلدانش واجب است، ولی نسبت به فقیهان دیگر اعتباری ندارد؛ زیرا مجتهد حق ندارد از مجتهد دیگر تقلید کند. کار دیگر فقیه جامع الشرایط، "قضاء " است که بر کرسی قضا مینشیند و بین متخاصمین که هردو طرف شخصیتحقیقیاند یا شخصیتحقوقی یا آنکه یک طرف حقیقی است و طرف دیگر حقوقی، بر اساس ایمان و بیّنات، حکم الهی را صادر مینماید که نقض این حکم، بر خود او و بر متخاصمین و بر هرکس دیگر حتی فقیهان حرام است و عمل به آن نیز واجب است، حتی بر مجتهدان و فقیهان و مراجع تقلید. وظیفه سوم فقیه جامع الشرایط، "ولایت " امت اسلامی و صدور احکام ولایی است. اگر والی اسلامی حکم ولایی کند به اینکه مثلاً رابطه ایران اسلامی با اسرائیل باید قطع شود، یا رابطه با آمریکا که دشمن اسلام و رأس استکبار جهانی و حامی اسرائیل است، باید قطع شود، یا رابطه با فلان کشورها باید برقرار شود، یا در کشور چنین اموری باید رعایت گردد، عمل به این احکام بر مردم و بر خود والی و بر فقیهان و مجتهدان دیگر واجب است و هیچکس حتی خود والی حق نقض این حکم را ندارد زیرا حاکم اسلامی فقط مجری احکام است و او نیز مانند همگان مشمول قانون الهی و تابع محض آن میباشد و دیگر فقیهان نیز چنین میباشند و باید از این حکم الهی که توسط والی انشا شده است، پیروی و تبعیت کنند; مگر آنکه در فرض نادر، یقین وجدانی به اشتباه بودن حکم فقیه حاصل شود. البته شک داشتن در درستی حکم فقیه یا گمان داشتن به اشتباه بودنش، نمیتواند مجوز عدم پیروی باشد بلکه فقط یقین وجدانی چنین است نه غیر آن. این مطلب، شامل فقیهانی که به ولایت فقیه معتقد نیستند و مقلدان آنان نیز میشود، زیرا فقیهانی که در ولایت فقیه اختلاف نظر دارند و مثلاً "مقبوله عمربن حنظله " و "مشهوره ابیخدیجه " را برای ولایت فقیه کافی نمیدانند، از نظر حسبه میپذیرند که اگر مردم یک کشور حاضر شدهاند که حکومت را بر اساس اسلام اداره کنند، این یک امر زمینماندهای است که بر همگان و خصوصاً بر فقیهان واجب کفایی است که تصدی آن را بهعهده بگیرند و اگر یک فقیه واجد شرایط رهبری، تصدی آن را بهعهده گرفته و امت اسلامی نیز او را قبول دارند، در این حال، مخالفت با احکام این حاکم و تضعیف او جایز نیست و کسی نمیتواند بگوید من چون ولایت فقیه را قبول ندارم، میتوانم از هر قانون کشور اسلامی سرپیچی کنم و قوانین و مقررات آن را رعایت نکنم. (ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، آیتالله جوادی آملی)
آیا بر فقیهان واجب است که از ولی فقیه تبعیت کنند؟ آیا حق مخالفت و نقض حکم والی را دارند؟
آیا بر فقیهان واجب است که از ولی فقیه تبعیت کنند؟ آیا حق مخالفت و نقض حکم والی را دارند؟
فقیه جامع الشرایط، سه کار رسمی دارد; یک کارش "افتاء " است که پس از دادن فتوا، عمل به آن فتوا، بر خودش و بر مقلدانش واجب است، ولی نسبت به فقیهان دیگر اعتباری ندارد؛ زیرا مجتهد حق ندارد از مجتهد دیگر تقلید کند. کار دیگر فقیه جامع الشرایط، "قضاء " است که بر کرسی قضا مینشیند و بین متخاصمین که هردو طرف شخصیتحقیقیاند یا شخصیتحقوقی یا آنکه یک طرف حقیقی است و طرف دیگر حقوقی، بر اساس ایمان و بیّنات، حکم الهی را صادر مینماید که نقض این حکم، بر خود او و بر متخاصمین و بر هرکس دیگر حتی فقیهان حرام است و عمل به آن نیز واجب است، حتی بر مجتهدان و فقیهان و مراجع تقلید.
وظیفه سوم فقیه جامع الشرایط، "ولایت " امت اسلامی و صدور احکام ولایی است. اگر والی اسلامی حکم ولایی کند به اینکه مثلاً رابطه ایران اسلامی با اسرائیل باید قطع شود، یا رابطه با آمریکا که دشمن اسلام و رأس استکبار جهانی و حامی اسرائیل است، باید قطع شود، یا رابطه با فلان کشورها باید برقرار شود، یا در کشور چنین اموری باید رعایت گردد، عمل به این احکام بر مردم و بر خود والی و بر فقیهان و مجتهدان دیگر واجب است و هیچکس حتی خود والی حق نقض این حکم را ندارد زیرا حاکم اسلامی فقط مجری احکام است و او نیز مانند همگان مشمول قانون الهی و تابع محض آن میباشد و دیگر فقیهان نیز چنین میباشند و باید از این حکم الهی که توسط والی انشا شده است، پیروی و تبعیت کنند; مگر آنکه در فرض نادر، یقین وجدانی به اشتباه بودن حکم فقیه حاصل شود. البته شک داشتن در درستی حکم فقیه یا گمان داشتن به اشتباه بودنش، نمیتواند مجوز عدم پیروی باشد بلکه فقط یقین وجدانی چنین است نه غیر آن.
این مطلب، شامل فقیهانی که به ولایت فقیه معتقد نیستند و مقلدان آنان نیز میشود، زیرا فقیهانی که در ولایت فقیه اختلاف نظر دارند و مثلاً "مقبوله عمربن حنظله " و "مشهوره ابیخدیجه " را برای ولایت فقیه کافی نمیدانند، از نظر حسبه میپذیرند که اگر مردم یک کشور حاضر شدهاند که حکومت را بر اساس اسلام اداره کنند، این یک امر زمینماندهای است که بر همگان و خصوصاً بر فقیهان واجب کفایی است که تصدی آن را بهعهده بگیرند و اگر یک فقیه واجد شرایط رهبری، تصدی آن را بهعهده گرفته و امت اسلامی نیز او را قبول دارند، در این حال، مخالفت با احکام این حاکم و تضعیف او جایز نیست و کسی نمیتواند بگوید من چون ولایت فقیه را قبول ندارم، میتوانم از هر قانون کشور اسلامی سرپیچی کنم و قوانین و مقررات آن را رعایت نکنم.
(ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت، آیتالله جوادی آملی)
- [سایر] آیا بر فقیهان واجب است که از ولی فقیه تبعیت کنند؟ آیا حق مخالفت و نقض حکم والی را دارند؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا بر فقیهی که در کشور جمهوری اسلامی ایران زندگی می کند و اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از دستورات ولی فقیه واجب است؟ و اگر با ولی فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب می شود؟ و در صورتی که فقیهی اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه دارد ولی خود را از او شایسته تر به مقام ولایت می داند، اگر با اوامر فقیهی که متصدی مقام ولایت امر است مخالفت نماید، فاسق است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه بر مراجع تقلید هم واجب است ؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه با رأی مردم مشروعیت پیدا می کند یا خیر؟ اگر رأی مردم بر کسی غیر از ولی فقیه حقیقی تعلق گرفت، تبعیت از کدام واجب است؟
- [آیت الله مظاهری] آیا برای ابتدای ماه، تبعیت از ولی فقیه الزامی است؟
- [سایر] حکم حکومتی چیست و عدم تبعیت از حکم حکومتی ولی فقیه چه حکمی دارد. دامنه تبعیت از حکم حکومتی شامل چه افرادی می شود آیا مراجع و فقها را هم شامل می شود؟
- [سایر] ولی فقیه کیست و ولایت فقیه چه ضرورتی دارد؟
- [سایر] در تعارض بین نظریه ولی فقیه و مرجع تقلید، مقلّد باید از نظر کدامیک تبعیت کند؟
- [سایر] ولایت فقیه در دین اسلام وارد است آیا گوش دادن به او بر غیر مسلمانان هم واجب است؟ چرا فقط شیعه ها ولی فقیه دارند؟ مگر کشور رئیس جمهور ندارد پس چرا ولی فقیه انتخاب می شود؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا اوامر ولی فقیه برای همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسی که مقلد مرجعی است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولی فقیه واجب است یا خیر؟
- [امام خمینی] نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و بایدبه ماعت خوانده شود، و در زمان ما که امام علیه السلام غایب است مستحب می باشد. و احتیاط واجب آن است که آن را به جماعت نخوانند، ولی به قصد رجاء مانع ندارد. و چنانچه ولی فقیه یا ماذون از طرف او اقامه جماعت نماید،اشکال ندارد.
- [آیت الله جوادی آملی] .معادنی که در اعماق هزاران متری زمین وجود دارد مانند معادن نفت، گاز و مواد معدنی دیگر جزء انفال است و استخراج آنها منوط به اذن امام معصوم(ع) یا ولیّ فقیه است.
- [آیت الله نوری همدانی] تقلید در احکام ، عمل کردن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد . و نیز بنابر احتیاط واجب باید از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد ، و بنابر اقوی در صورت علم به مخالفت فتوای او با فتوای غیر اعلم موافق با احتیاط باشد و اعلم یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهد های زمان خود ، استاد تر باشد .
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مجتهد واعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد، دوم آن که دو نفر عالم عادل، که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند، سوم آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، بلکه مطلق شیاعی که مفید علم باشد نیز کافی است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم آن که دو نفر عالم عادل، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند بشرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم آن که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [امام خمینی] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اول: آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آن که دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اول : آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . دوم : آنکه دو نفر عالم عادل ، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفتة آنان مخالفت ننمایند . سوم : آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، و از گفتة آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله بروجردی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه میتوان شناخت:اوّل:آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.دوم:آن که دو نفر عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفتهی آنان مخالفت ننمایند.سوم:آن که عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفتهی آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد بودن یا اعلم بودنِ کسی را تصدیق کنند.