نقش رهبر معظم و مؤید انقلاب اسلامی(حفظه الله) در حوادث پس از انتخابات سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟
نقش رهبر معظم و مؤید انقلاب اسلامی(حفظه الله) در حوادث پس از انتخابات سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟ با سلام به شما دانشجوی گرامی از این‌که این مرکز را برای بیان نظرات خود انتخاب نموده‌اید قدردانیم. امید است در ادامه بتوانیم به همفکری مناسبی در خصوص مسئله مدنظر شما دست یابیم. نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر اندیشه‌های شیعی است که از مهمترین مؤلفه‌های آن توجه به جایگاه ولایت به عنوان مبنای مشروعیت حکومت است. این امر در زمان غیبت بر عهده فقهای عادل گذاشته شده که از آن با نام ولایت‌فقیه یاد می‌شود. این نظریه سیاسی هم از نظر فکری و هم از نظر عینی اثرات قابل توجهی در جمهوری اسلامی ایران داشته است که از نمونه‌های آن مهار فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بود. بررسی ابعاد این ماجرا و نیز استراتژی‌های مهار آن یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی است که به اعتراف دوست و دشمن کارآمدی نظام ولایت‌فقیه را اثبات می‌کند. در تبیین این امر باید گفت؛ انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر سه اصل اسلام، رهبری و مردم بر پا شده است و تداوم این سه اصل، باعث می‌شود هیچ قدرتی نتواند به این نظام ضربه بزند. این سه اصل نوعی هم‌پوشانی نسبت به همدیگر در رسیدن به اهداف دارند. یعنی به طور مثال مردم در عمکردهای خود باعث تقویت جایگاه اسلام و به تبع آن ولایت‌فقیه شده، قوانین اسلامی و نیز عملکرد رهبری نیز باعث حفظ جایگاه مردم در مسائل و جلوگیری از ظلم و اجحاف به ایشان خواهد شد. در مورد حوادث پس از انتخابات که در تعبیرات فراوانی از مصادیق فتنه دانسته شده است، نکته قابل ذکر این‌که، در هر کشور و نظامی موضوعی وجود دارد به نام فصل‌الخطاب. یعنی نهاد یا کسی که سخن نهایی را در مسائل بیان کرده همگان به آن تسلیم باشند. به این صورت که در هنگام بروز چالش به سمت فصل الخطاب بروند اگر چه آن فصل الخطاب مطابق میل تمامی افراد نیز سخن نگوید. این مسئله در بسیاری از کشورها مورد توجه است. برای مثال در ایالات متحده پس از رسوایی اخلاقی بیل کلینتون، و مسائلی که در این باره پیش آمد، دادستان عالی این کشور اعلام کرد که دیگر بحث در مورد این مسئله ممنوع می‌باشد. این نظر مورد رعایت تمامی احزاب و افراد در این کشور قرار گرفت. حال کشوری به مانند ایران که مبتنی بر اخلاق و دیانت اداره می‌شود، این فصل‌الخطاب نه به یک فرد بلکه به نهادی تعلق گرفته که با رعایت موازین شرع و قانون سخن می‌گوید. در تبیین اقدامات و عملکرد رهبری در مسائل پس از انتخابات که دغدغه ذهنی شما نیز بوده است، ابتدا باید کلیت فضایی که پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری شکل گرفت را تبیین، سپس به تحلیل استراتژی‌های مهار آن پرداخت. گروه‌های مختلفی در مسائل رخ داده پس از انتخابات دخیل بوده هرکدام به نوبه خود عملکردهای متفاوتی داشتند، هم عملکردهای منفی در تشدید و هم مثبت در مهار. نقش ولی‌فقیه در این باره هماهنگی هر چه بهتر میان گروه‌های موثر در مهار و جلوگیری از عملکردهای ناصواب در تشدید بوده است. نکته دیگری که در این زمینه قابل ذکر است این‌که یک نظام سیاسی را نمی‌توان تنها با موعظه اداره کرد و مردم هم نباید توقع داشته باشند رهبر تنها به موعظه بسنده کند. رهبر در یک نظام سیاسی، باید نسبت به مسائلی که در جامعه رخ می‌دهد حساس باشد به خصوص در مسائلی که کلیت نظام را با چالش مواجه می‌کند. حتی در برخی موارد با قاطعیت عمل نماید. بعضی گمان می‌کنند چون رهبر یک روحانی است تنها باید موعظه کند. معنای ولی امر یعنی فرمانده، که در موارد لازم دستور داده و اجرا را از تمامی ارکان جامعه بخواهد. از این جهت است که می‌بینیم رهبری معظم که به حق بهترین فرد برای رهبری این انقلاب پس از دوران حیات امام بودند، زیرا به مانند امام خمینی (ره) در برابر فشارهای دشمنان اسلام و انقلاب با صلابت ایستادند، در مواقع حساس یک قدم به عقب برنداشته‌اند، پس از مسائل به وجود آمده، ابتدا طرفین را به منطق و قانون دعوت نموده با صدور فرمان‌های مختلف به نهادها و افراد، به صورت منطقی و قانونی سعی در حل و فصل مسئله داشتند. پس از آن که مشاهده شد، ابزار منطق برای برخی از افراد مغرض جوابگو نیست، دست به روشنگری عموم مردم زدند. که روشی بسیار مؤثر در ریزش برخی اطرافیان ناآگاه جریان فتنه بود. در کنار همه این مسائل روش‌های برخورد قانونی با سران و مغرضان فتنه اجرا شد که از طریق محاکمه قانونی مورد پیگیری قرار گرفت. در همه این موارد رهبری معظم با تدابیر خود آتشی را که به دنبال بود در خرمن انقلاب شعله اندازد مهارکرده یکی از حساس‌ترین چالش‌های نظام طی سی سال گذشته را به فرصتی برای بالارفتن فضای فکری و فرهنگی نظام تبدیل نمودند. اما اگر بخواهیم نقش رهبری را تحلیل بکنیم‌، باید بگوییم که اساساً توانمندی هر مدیر‌ی در مواقع بحرانی خودش را نشان می‌دهد. این‌که ‌مدیران چگونه بحران‌ها را مدیریت می‌کنند و با کم‌ترین هزینه‌ها جامعه را از مشکلات بزرگ ‌‌می‌رها‌نند‌، مسئله‌ای بسیار مهم است. این اتفاقات هم محدود به کشور ما نیست‌، بلکه در هر کشوری ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد‌. اتفاقاً در کشورهایی که مردم‌سالاری بیشتری وجود دارد، زمینه چنین اتفاقاتی بیشتر خواهد بود. لذا چگونگی مدیریت این حوادث بسیار مهم است و خودش یک شاخص اساسی است. در تبیین این امر می‌توان عملکرد رهبری را در مسائل اخیر در سه مقطع بررسی نمود. مقام معظم رهبری قبل از انتخابات، در حین و بعد از انتخابات چه تد‌ابیری اتخاذ کرده‌اند و این تدابیر آیا می‌توانسته در وضعیت بهتری هم باشد یا نه؟ به صورت کلی، رفتار رهبر انقلاب ‌در قبل، حین و بعد از انتخابات یک رفتار مدبرانه، اخلاقی، مبتنی بر قانون و در جهت مصالح و تعالی کشور بوده‌ است. 1. قبل از انتخابات؛ در این مقطع رهبری به مانند برگزاری تمامی انتخابات گذشته که دستگاه‌هایی در کشور اعم از مجریان و ناظران مسئول آن هستند،ضمن تاکید بر مشارکت حد اکثری و پرهیز از شایعات دشمنان مبنی بر وقوع تقلب ، هیچ‌گونه جانبداری و موضع‌گیری صریحی نیز نسبت به کاندیداها نداشتند. تنها برخی رهنمودها را برای مسائل بیان می‌نمودند. در این باره می‌توان به پیام رهبری به بعضی از کاندیداها اشاره کرد که از ایشان خواسته بودند، که اسمی را قبل از این‌که مسئله‌ای ثابت شود نبرند و این نشان می‌دهد که رهبری در پیشگیری از حوادثی اقدام کردند که احساس می‌کردند امکان دارد اتفاق بیفتد. رهبری در این برهه، ضمن این‌که بنا به یک وظیفه‌ی الهی مردم را به شرکت حداکثری در این انتخابات تشویق کردند. تدابیری را هم انجام دادند که تمام جناح‌های سیاسی بتوانند در این انتخابات شرکت کنند تا میزان مشارکت افزایش پیدا کند و درواقع آن اقتدار سیاسی نظام بتواند خودش را نشان بدهد. در عین حال شاخص‌هایی را هم مشخص کردند که به شخص خاصی متوجه نبود‌، بلکه می‌شد در بین کاندیداها با نسبت‌های مختلف برای آن مصادیق پیدا کرد. مدعی این امر این است که بعضی روزنامه‌ها که طرفدار جناح‌های مختلف بودند‌، هرکدام آن شاخص‌های مد نظر رهبری را با کاندیدای خودشان تطبیق می‌دادند. لذا به طور کلی می‌توان گفت؛ که قبل از انتخابات‌، رهبری تمام تلاش و تدبیر خودشان را به کار بردند که جامعه به دور از تشنج و درگیری بتواند در یک رقابت پرشور ‌وارد انتخابات شود. 2. در طول انتخابات هم رهبر انقلاب از هرگونه اظهار نظری که توازن انتخاباتی را به نفع یکی از کاندیداها تغییر بدهد خودداری کردند. ایشان همچون برنامه انتخابات گذشته در اولین ساعات حضور پیدا کرده و ضمن انتخاب کاندیدای مورد نظرشان، همگان را به شرکت در انتخابات و حفظ آرامش و اتحاد دعوت نمودند. این روش هر ساله ایشان نوعی ایجاد آرامش در جامعه است که توجه به آن می‌تواند باعث برگزاری یک انتخابات پرشور و سالم شود. 3. اما بعد از انتخابات موقعیتی شکل گرفت که خارج از اداره‌ی نهادهای جمهوری اسلامی ‌بود. در آن موقعیت باز رهبری بهترین و اثرگذارترین تدابیر را به کار بردند‌. آن فتنه‌ای را که همه فکر می‌کردند که تا ماه‌ها ممکن است رشد ‌کند و جامعه را ‌به سوی مسائل غیرقابل پیش‌‌بینی ببرد‌، با تدابیر رهبری و البته با اتکاء به خداوند و آموزه‌های اسلامی و نیز حمایت توده‌های مردم، یعنی تشکیل سه اصل اسلام رهبری و مردم، با حداقل هزینه آرام شد. درواقع بردباری مقتدرانه‌ی رهبری‌، آن اخلاق الهی و انصاف‌، قانون‌مداری و حق‌مداری واقع‌بینانه‌ی ایشان و مهمتر از همه سطح بصیرت عموم مردم‌، توانست کسانی را هم که دچار غفلت یا حتی تردید شدند‌، به‌تدریج هوشیار کند. رهبری با تبیین و ارائه‌ی تحلیل، با گذر زمان و حوادثی که بعداً اتفاق ‌افتاد‌، زمینه را فراهم کردند تا حتی برخی از کسانی که دچار لغزش شده بودند، خودشان متوجه و متنبه شوند. با وجود این‌که در فضای منفی بعد از انتخابات‌، قدرت‌طلبی بعضی جناح‌ها، بی‌انصافی‌ها، تهمت‌ها، خودخواهی‌ها و کینه‌ورزی‌‌ها نسبت به رهبری و نظام و انقلاب موج می‌زد، ما می‌بینیم که خوشبختانه ایشان با مدیریت بسیار عالی و خویشتن‌داری، بدون شتابزدگی‌، با آن اعتماد قلبی که نسبت به توان و همراهی مردم داشتند و با توکل به خداوند متعال توانستند بسیار مدبرانه جامعه را از این مسیر عبور بدهند. به نظر می‌رسد خود این جریان‌های یک سال گذشته که به تعبیر مقام معظم رهبری امتحان بزرگ بود برای همه‌ی اقشار جامعه، برای شخص رهبری ‌هم یک امتحان الهی بزرگ‌تر بود که ‌ایشان بسیار سربلند و سرافراز از آن بیرون آمدند. امروز هیچ کس نمی‌تواند بگوید که رهبری به‌خاطر رفاقت یا نسبت‌های خاصی که با برخی اشخاص داشتند‌، از آنها حمایت‌های خاصی کردند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که رهبری در این جریان‌ها از یک جناح خاص جانب‌داری غیر قانونی کردند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که رهبری راه را برای تبیین و اعتراض منطقی معترضان بستند‌، چرا که در همان چند روز اول حاضر شدند ‌که بنشینند و با نمایندگان کاندیدا‌ها به‌طور صریح صحبت کنند و مسائل‌شان را مطرح کنند. رهبری از لحاظ قانونی شاید چنین وظیفه و تکلیفی نداشتند. ولی برای رهبری انجام تکلیف الهی، حفظ کشور و نظام و انقلاب و پیشبرد جریان امور در جهت مصالح کشور بر همه چیز اولویت داشته و دارد. به طور کلی در قضایای یک سال اخیر رهبری نظام در مقام این نبود که اقتدار حکومتی خویش را به رخ معترضان بکشد، بلکه به‌عکس‌، دائماً معترضان را هم به عنوان بخشی از مردم و به عنوان کسانی تلقی می‌کردند که به هر حال اگر حرف قانونی دارند، باید شنیده شود. به نظر می‌رسد که خود همین برخورد‌، قضایا را برای خیلی از افراد روشن کرده است. به همین جهت موجب شد که آن پشتیبانی اجتماعی که بعضی‌ها توانسته بودند با یک نوع اغواگری و فریب برای خودشان به دست بیاورند‌، به‌شدت تضعیف شد و جریان فتنه دچار ریزش شدیدی شود. به‌گونه‌ای که امروز وقتی آنها حرفی می‌زنند و اقدامی انجام می‌دهند‌، اساساً در جامعه هیچ گوشی به سمت ‌آن برنمی‌گردد و هیچ چشمی به آنان نگاه نمی‌کند. بنابراین خودبه‌خود می‌شود گفت که آنها در حاشیه قرار گرفته‌اند. البته این به آن معنی نیست که ما آن لایه‌های عمیق این فتنه را نادیده بگیریم و از طراحی‌های دشمن غافل باشیم‌، ولی به نظر می‌رسد آن‌چه را که تا امروز پشت سر گذاشته‌ایم‌، بهترین وضعیتی بوده ‌و این خودش یکی از نمادهای توانمندی و کارآمدی رهبری ولایی است. در ادامه جهت مطالعه بیشتر توجه شما را به مقاله ای جلب می نمائیم : (نقش رهبری در مدیریت بحران‌های سیاسی ) غایله پس از انتخابات و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینه‌ها برای کشور و نظام جلوگیری می‌کنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. به‌عبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند. بحران‌ها و چالش‌های سیاسی - امنیتی که نظام جمهوری اسلامی با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده، چندان کم نیستند. ماهیت نظام جمهوری به‌گونه‌ای است که حقد و کینه دشمنان را برمی‌انگیزد و آنان از هر فرصتی برای ضربه‌زدن به منافع این ملت، بهره می‌برند. تاریخ انقلاب هم مملو از این‌گونه چالش‌هاست؛ از غایله‌های تجزیه‌طلبانه آغازین روزهای پیروزی انقلاب، تا حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری و تلاش برای سازمان‌دهی انقلاب مخملی در ایران، همه و همه نمونه‌هایی از تلاش دشمنان برای ضربه زدن به ثبات این کشور است. رهبر انقلاب همواره سعی کرده‌اند با هشدارهای خود، انقلاب را در مسیر تعالی آن به جلو هدایت کنند و مانع انحراف از اصول و ارزش‌های مبتنی بر آرمان‌ها و افکار حضرت امام(ره) شوند. هرچند از اولین روزهای رهبری آیت‌ا... خامنه‌ای طیفی از نخبگان سیاسی به‌علت عدم توانایی در بازشناسی جایگاه حقوقی و نه شخصی ولی فقیه زمان، در مسیر زاویه گرفتن با مواضع رهبری قدم گذاشتند و در مواقع مختلف و از جمله انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری علی‌رغم تأکید رهبری بر برگزاری پرشور این انتخابات با ارایه طرحی سه فوریتی به مجلس سوم، در پی به تعویق انداختن این انتخابات برآمدند. اما رهبری موضع‌گیری چندان صریحی در قبال آن‌ها نداشتند و آنان نیز کم‌و‌بیش به این‌گونه رفتار که در بیشتر مواقع به ضرر منافع ملی کشور نیز بود، ادامه می‌دادند تا این‌که بالاخره در پی بالاگرفتن التهابات سیاسی در کشور و کارشکنی‌هایی که در مسیر کار دولت از سوی تعدادی از گروه‌های سیاسی انجام می‌گرفت، رهبر انقلاب در سخنانی درباره انتخابات مجلس چهارم فرمودند: بنده بسیاری از فتنه‌گری‌ها را در این مجلس دیدم و به مردم نگفتم؛ چون نخواستم خاطر عزیز مردممان را آزرده کنم. گفتم، این دوران، می‌گذرد و تمام می‌شود و می‌رود. مردم چگونه حاضرند به کسانی که فتنه‌گری کردند و حقایق را در نظر آن‌ها باژگونه جلوه دادند، رأی بدهند که دوباره وارد مجلس شوند؟! البته تعداد فتنه‌گرها، معدود بود. اکثریت قاطع نمایندگان مجلس، از هر جای کشور که بودند - چه از تهران و چه از شهرهای دیگر - مردمانی شریف، دلسوز و علاقه‌مند بودند. یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد، حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق است. در آن سال‌ها گروهی از نخبگان سیاسی بر این باور بودند که در حمله آمریکا به عراق باید به سود عراق وارد جنگ شد، آن‌ها در نطق‌های پیش از دستور خود به انتقاد از این عدم مداخله به سود عراق پرداختند و حتی در این راه ‌تظاهرات‌هایی هم به راه‌ انداختند و در نامه‌ای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستد ایران از بی‌طرفی خارج شده و به همراه ‌صدام بر علیه‌ آمریکا وارد جنگ شود. البته به‌نظر می‌رسد در عرصه سیاست خارجی باید به این نکته توجه کرد که هرچند دولت اصلی‌ترین شکل‌دهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، ولی با توجه به ساختار قدرت، باید سازوکاری بالاتر از سطح دولت مدیریت سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد؛ چراکه مثلا در همان دوره که عده‌ای از مخالفین دولت بر جنگ با آمریکا اصرار می‌ورزیدند، عده‌ای از دولت‌مردان بر گفت‌و‌گوی با ایالات متحده و غرب و همراهی با آن‌ها برای کسب منافع تجاری و تسهیل توسعه اقتصادی تأکید می‌کردند. رهبر انقلاب در تاریخ بیست و سوم خرداد 1370 در پیام به حجاج بیت‌ا... الحرام در این‌باره فرمودند: هنگامی که ارتش عراق برای ارضای جاه‌طلبی و افزون‌خواهی سران رژیم آن کشور، به کشور کویت حمله و آن را تصرف کرد و بهانه‌ای نقد به‌دست آمریکا برای حضور بی‌سابقه نظامی و بالطبع نفوذ شوم سیاسی و اقتصادی در منطقه خلیج فارس داد و منطقه خلیج فارس از هر دو طرف - رژیم عراق و متحدین غربی - به آتش کشیده شد، کسانی از مسلمین غالبا از روی ساده‌اندیشی خیرخواهانه، و شاید معدودی از سر بدخواهی و حساب‌گرانه، به جمهوری اسلامی مصرانه پیشنهاد می‌کردند که به کمک رژیم بعثی عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گسترده‌تر سازد... اسلام دفاع از چنین رژیمی را جهاد نمی‌شمرد و آن را جایز نمی‌داند؛ لیکن این پیشنهادکنندگان بعضا تحت تأثیر اظهارات ریاکارانه و فرصت‌طلبانه مسئولان ویرانی عراق، که در برهه‌ای کوتاه برای جلب نظر ساده‌لوحان، به‌دروغ دم از اسلام و مقدسات دینی می‌زدند و بعضا با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژیم، دفاع از ملت عراق را انگیزه خود از این پیشنهاد می‌دانستند، ما به آنان یادآوری می‌کردیم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ به‌نفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضد‌مردمی عراق و ظلم به مردم عراق است که ده سال است آن رژیم منحوس، جنگی ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است. رفتارهای مدیریتی و هشدارهای سیاسی و امنیتی رهبر انقلاب کم و بیش ادامه داشت اما باید اوج این هشدارها را در سال‌های بعد از دوم خرداد 1376 جست‌وجو کرد. قتل‌های زنجیره‌ای یکی از نخستین حوادثی بود که نشان از ورود کشور به دوره‌ای جدید از بحران‌های امنیتی می‌داد که تنها در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب، نمونه‌هایی از آن دست مشاهده شده بود. در این قتل‌ها که در پاییز سال 1377 رخ داد، چند نویسنده گمنام و یکی از فعالین سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سال‌های اخیر کمتر نامی از او به میان آمد و همسرش به قتل رسیدند. بعد از قتل این افراد، وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر این وزارتخانه مسئول وقوع این قتل‌ها بوده‌اند. این اتفاق که با پوشش رسانه‌ای و تبلیغاتی رادیو تلویزیون‌های بیگانه همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و به‌خصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی به‌وجود آورد. رهبر انقلاب در سخنانی ضمن تأکید بر ضرورت تلاش وزارت اطلاعات برای روشن کردن دست‌های پشت پرده این ماجرا، نکاتی را در این‌باره مطرح کردند که تأثیر زیادی در تنویر اذهان و خنثی شدن توطئه برعلیه نظام داشت، ایشان فرمودند: این قتل‌ها به‌ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود. یک گروه داخلی که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتل‌هایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضی‌ها را ما از نزدیک می‌شناختیم. این‌ها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرف‌ها باشد، سراغ این‌ها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمن‌کشی است، دشمنان خودش را می‌کشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اولِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنه‌های سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بی‌خطر و بی‌ضرر... ایشان معروفیتی در میان مردم نداشت؛ نفوذی نداشت؛ دشمن بی‌خطری بود؛ انصافا آدم نانجیبی هم نبود. البته ما دشمنانی هم داریم که انصافا نجیب نیستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه؛ آدم‌ها نانجیبی نبودند. حالا شما فکر کنید، کسی که مثل فروهر را می‌کشد، آیا می‌تواند دوست نظام باشد؟! می‌تواند برای نظام کار کند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمی‌کنم. آشنایی من با مسایل سیاسی این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئه‌های گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بوده‌ایم - اجازه نمی‌دهد که من باور کنم این کار عناصری است که با نظام مسئله‌ای ندارند و نمی‌خواهند علیه نظام کار کنند. بعضی از این دو، سه نفر نویسنده‌ای هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالبا مجلات و کتاب‌ها و تازه‌های فرهنگ را می‌بینم. من آدمی نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفی در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلا در بعضی از محافل فرهنگی یا غیرفرهنگی خارجی، این‌ها را می‌شناختند؛ اما در داخل آن‌قدر معروف نبودند که بنده اسم این‌ها به گوشم خورده باشد. بعضی‌هایشان را هم که اسم‌هایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادی که مردم این‌ها را نمی‌شناسند، مردم از کتاب‌ها و نوشته‌ها و آثار فکری‌شان هیچ خبری ندارند و کسی از این‌ها حرفی نمی‌شنود، برد تبلیغی ندارند. آن دستی که به فکر می‌افتد بیاید این‌ها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانه‌هایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر می‌تواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شده‌ای نباشد؟! در حالی‌که چندین ماه از سخنان و تأکید رهبری برای روشن شدن ماهیت افراد پشت پرده این جنایت‌ها می‌گذشت، ولی هیچ نتیجه مثبتی از روشن شدن موضوع و مشخص شدن عوامل قتل‌ها دیده نمی‌شد و فقط اخبار مبهم در فضای رسانه‌ای منتشر می‌شد که فقط اوضاع را ملتهب‌تر می‌کرد. در این شرایط، بحرانی دیگر سر باز کرد؛ حادثه‌ای که بعدها به کوی دانشگاه مشهور شد. ماجرا از این قرار بود که مجلس شورای اسلامی تصمیم به بازنگری قانون مطبوعات برای حذف نکات مبهم آن گرفت. اما تعدادی از گروه‌های دوم خردادی با این کار مخالف بودند. روزنامه سلام که در اختیار طیفی از نیروهای استحاله‌طلب دوم خردادی بود با انتشار سندی از اسناد محرمانه وزارت اطلاعات مدعی شد، سعید امامی که پیش از این از سوی مطبوعات دوم خردادی به‌عنوان عامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای معرفی شده بود، تدوین‌کننده طرح بازنگری و اصلاح قانون مطبوعات است. در این شرایط وزارت اطلاعات از این روزنامه به‌خاطر انتشار این سند محرمانه شکایت کرد و بدین ترتیب روزنامه سلام توقیف شد. در شامگاه روز هفدهم تیر 1378 تعدادی از دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران با برگزاری تجمعات اعتراض‌آمیز نسبت به توقیف این روزنامه اعتراض کردند. این تجمعات صد و یا دویست نفره کم‌کم به بیرون از محوطه کوی رسید و اراذل و اوباش هم با سوء‌استفاده به شرایط به معترضین پیوسته در مناطقی از مرکز تهران دست به آشوب زده و به اموال مردم خسارت زدند.هر روز ابعاد این آشوب‌ها بیشتر می‌شد تا این‌که رهبر انقلاب در یک سخنرانی تاریخی و مهم برای پایان دادن به این بحران از ملت دعوت کردند تا به صحنه بیایند. نکته جالب توجه دعوت از ملت و نه نیروهای نظامی و انتظامی برای پایان دادن به فتنه‌ها و اغتشاشات بود. ایشان در این سخنرانی ضمن محکوم کردن حمله به خوابگاه دانشجویان تأکید کردند: این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن جمعی - به‌خصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچ‌وجه در نظام اسلامی قابل‌قبول نیست. جوانان این کشور - چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان - فرزندان من هستند و هرگونه چیزی که برای این مجموعه‌ها مایه اضطراب و ناراحتی و اشتباه در فهم باشد، برای من بسیار سخت و سنگین است. هر کسی بوده، فرق نمی‌کند؛ چه در لباس نیروی انتظامی، چه در غیر آن. مسلما با کسانی‌ که در نظام جمهوری اسلامی تخلف می‌کنند، باید برخورد شود؛ اما با کسی که تخلفی نکرده است؛ کسی‌که در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محیط جوان دانشجویی، کار بسیار خطا و ناروایی است اگر برخورد شود. رهبر انقلاب همچنین در پایان نکته‌ای را که در آن سال‌ها معمولا بر آن تأکید داشتند، بازهم به مسئولین و گروه‌های سیاسی یادآوری کردند: آقایانی که سردمداران خطوط سیاسی و گرایش‌های سیاسی هستید، حالا برسید به این حرفی که ما می‌گوییم. شما خودی‌ها وقتی سر قضایای بیهوده این‌طور با هم درگیر می‌شوید، دشمن سوءاستفاده می‌کند؛ بفرمایید، این یک نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده کرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسایل را کنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم که همه یک‌طور فکر کنند؛ اما برای کار سیاسی و درگیری سیاسی، حدی قایل شوید و خط قرمزی بگذارید. اغتشاشات مربوط به غایله کوی دانشگاه با حضور گسترده مردم پایان یافت، اما بازهم تعدادی از گروه‌های سیاسی در رقابت، خطوط قرمز و منافع ملی را نادیده گرفتند. اوج این مسایل را باید در انتخابات مجلس ششم و هفتم مشاهده کرد. در انتخابات مجلس ششم بحران پدید آمده مربوط به تقلب صورت گرفته در بعضی حوزه‌های رأی‌گیری بود که پس از بازشماری آرای تهران اختلافات فاحشی در تعداد آرا پدید آمد و شورای نگهبان حاضر به تأیید انتخابات نشد. جناح حاکم که خود را پیروز انتخابات می‌دانست و البته مناصب کلیدی در ستاد انتخابات کشور را هم در دست داشت، بر مواضع خود تأکید می‌کرد و حملات شدیدی را بر علیه نهادهای نظارتی تدارک دید و از تمکین نظر آن‌ها امتناع کرد. در این شرایط، شورای نگهبان در نامه‌ای به رهبر انقلاب ماوقع حوادث انتخابات و تغییر نتایج بر اثر بازشماری تعدادی از صندوق‌ها را بازگو کرد و با توجه به‌مدت‌زمان زیادی که بازشماری آرا می‌گرفت، از ایشان راهنمایی خواست. رهبر انقلاب ضمن تشکر از شورای نگهبان برای انجام وظیفه قانونیش در پاسخ تأکید کردند: 1. صندوق‌هایی که مخدوش بودن آن از نظر شورای نگهبان به اثبات رسیده است و با معیارهای آن شورا قابل‌تأیید نیست، باید ابطال گردد. 2. به‌نظر می‌رسد که بازشماری بقیه صندوق‌ها که طبق آن‌چه در نامه خود مرقوم داشته‌اید، جز در مدتی طولانی ناممکن و برخلاف مصلحت است، وظیفه‌ای شرعی و قانونی را متوجه آن شورا نمی‌سازد، زیرا وجود تخلف در آن‌ها محرز نیست. 3. وضعیت منتخبان تهران با توجه به کلیه صندوق‌ها به‌جز آن‌چه در بند یک آمده است، ملاحظه و نتایج آن به‌عنوان نتایج قطعی انتخابات تهران اعلام شود. 4. دستگاه قضایی و بازرسی موظفند عاملان تخلف در صندوق‌های مخدوش را شناسایی و تحت تعقیب قانونی قرار دهند. در انتخابات مجلس هفتم باز هم بحرانی دیگر از سوی تعدادی از گروه‌های سیاسی برای نظام پدید آمد. در آستانه انتخابات مجلس هفتم تعدادی از نمایندگان مجلس که از طیف استحاله‌طلبان دوم خرداد بودند، در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، در مجلس دست به تحصن زدند و خواستار عدم برگزاری انتخابات و یا حداقل تعویق آن که قرار بود بر‌اساس برنامه اعلام شده در روز اول اسفند ماه برگزار شود، شدند. علاوه‌بر ‌این نمایندگان تعدادی از استانداران و معاونین وزرا نیز در نامه‌ای از مناصب خود استعفا دادند.رهبر انقلاب در دیدار با وزیر کشور و استانداران که برای گله از شورای نگهبان به حضور ایشان رسیده بودند، بر رعایت قانون تأکید کردند: اگر [مسایل] به‌جای حساسی برسد و محتاج تصمیم‌گیری باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونی بگذرد و به رهبری برسد، شکی نیست که بنده وارد می‌شوم و به آن‌چه تشخیص می‌دهم وظیفه است، عمل خواهم کرد؛ کما این‌که تا الان هم چنین چیزی اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق افتاده و بازهم همین‌طور خواهد بود؛ اما این معنایش این نیست که اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و دیگری رد کرد، یا شما رد کردید و دیگری او را قبول داشت، لازم باشد رهبری وسط بیاید و بین شما و آن‌ها داوری کند؛ نه، مجرای قانونی و روش قانونی وجود دارد. یا مثلا اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و او صالح نبود و از زیر دست شما رد شد، ممکن است بنده او را بشناسم و به این کار راضی هم نباشم؛ اما من هیچ وظیفه‌ای ندارم بیایم جلوی این آدم را بگیرم؛ مجرای قانونی‌اش را طی می‌کند. دو روز بعد رهبر انقلاب با هیئت‌های اجرایی هم دیدار داشتند و در آن دیدار در مورد بررسی صلاحیت کسانی که در دوره ششم نماینده مجلس بوده‌اند، تأکید کردند: آقایان احراز را حتمی بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلی تنگ نگیرید؛... فرض کنید جوانی است که در محیطی هیجانی قرار گرفته و چند نفر مطلبی گفته‌اند و او هم حرفی زده، یا در جلسه‌ای که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت می‌کنند، جمله‌ای گفته که این جمله ممکن است در صحبتی دوستانه قابل‌قبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبری یا از برخی از مبانی نظام - اما نمی‌توان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکی بدانیم از این‌که این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را برای توضیح معنای تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطی هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسایلی که حاکی از وجود یا فقدان این شرایط هست، آن‌ها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا می‌کند. بعد از این سخنان رهبر انقلاب، شورای نگهبان صلاحیت‌ها را مجددا مورد بررسی قرار داد و صلاحیت هزار و 160 نفر دیگر را تأیید کرد. این تأیید صلاحیت باعث شد تا تعداد کاندیداها به 5 هزار و 450 نفر برسد به‌عبارت بهتر، برای هر کرسی نوزده داوطلب وجود داشت؛ ولی باز هم استحاله‌طلبان راضی نشده بودند و دم از تعویق انتخابات می‌زدند. با ادامه یافتن زمزمه‌ها برای سرد کردن تنور انتخابات و تعویق آن، آیت‌ا... خامنه‌ای در سخنانی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر و برخورد قاطع با اخلال‌گران در برگزاری انتخابات تأکید کردند. انتخابات باید در موعد خود - روز اول اسفند - بدون حتی یک روز تأخیر انجام گیرد. من متأسفم از این‌که بعضی افراد از روی غفلت، همان حرف‌هایی را تکرار می‌کنند که دشمنان این ملت می‌زنند. آن‌ها با تبلیغات و روش‌های سیاسی و حیله‌های خود برخی از مسئولان اجرایی را به کنار رفتن و اجرا نکردن مسئولیت قانونی تشویق می‌کنند. مگر اجرا و برگزاری انتخابات، حق کسی از مسئولان است که بگوید من این حق را می‌خواهم یا نمی‌خواهم؟ وظیفه است؛ وظیفه قانونی دستگاه‌های مشخص دولتی است؛ باید این وظیفه را انجام دهند؛ این حق مردم است. مگر کسی در داخل کشور می‌تواند بگوید چون من این پدیده را نمی‌پسندم، یا فلان روش را نمی‌پسندم، آن‌چه را که قانون به‌عنوان وظیفه بر عهده من قرار داده است انجام نمی‌دهم؟ مگر می‌شود چنین کاری کرد؟! شانه خالی کردن از مسئولیت، به صورت کناره‌گیری و استعفا و غیر این‌ها، برای این مسئولان، هم خلاف قانون است، هم حرام شرعی است. مگر می‌شود با این حق بزرگ مردم بازی کرد؟! بعد از این سخنان، آقایان خاتمی و کروبی در نامه‌ای به رهبر انقلاب بر اطاعت امر ایشان و برگزاری انتخابات در موعد مقرر تأکید کردند که آیت‌ا... خامنه‌ای نیز در پاسخ به آن‌ها تأکید کردند. اما علی‌رغم خواست رهبری، بازهم تعدادی از گروه‌های دوم خردادی همراه با اپوزیسیون خارج‌نشین این انتخابات را تحریم کردند، ولی نتیجه این انتخابات برای آنان، قدم گذاشتن در مسیر حذف از فضای سیاسی ایران بود. شکست در انتخابات بعدی که اوج آن نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری بود، نمود بارز حذف این جریان از فضای سیاسی ایران بود. این پایان غایله‌های سیاسی و امنیتی در تاریخ پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی نبود. انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری آخرین نمونه از این غایله‌ها بود که متأسفانه به علت عدم رعایت منافع ملی و خط قرمزها در رقابت‌های سیاسی، هزینه‌های مادی و معنوی زیادی را بر نظام وارد ساخت و سرمایه اجتماعی ناشی از حضور هشتاد و پنج درصدی مشارکت در انتخابات را از بین برد. اندکی دقیق شدن در علت به‌وجود آمدن چنین غایله‌ای ما را به این حقیقت می‌رساند که توجه به هشدارهای رهبری از کاندیداها و طرفداران آن‌ها گرفته تا صدا و سیما و رسانه، تأثیر به‌سزایی در رخ ندادن چنین غایله‌ای داشت و البته این غایله و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینه‌ها برای کشور و نظام جلوگیری می‌کنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. به‌عبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند؛ درست همانند جمهوری اسلامی که خود ایشان فرمودند: من سال‌هاست این را گفته‌ام - جمهوری اسلامی نظامی است که تمام ارکان اقتدار معنوی در او جمع است؛ مقتدر است، اما مقتدر مظلوم. این‌ها با هم منافات ندارد. مظلوم است به‌خاطر چی؟... یکی‌اش این است که دشمنان جمهوری اسلامی برای این‌که فکر و آرمان جمهوری اسلامی در بین جامعه عظیم مسلمان‌ها گسترش پیدا نکند، انواع و اقسام دروغ‌ها را به جمهوری اسلامی بسته‌اند؛ از دروغ‌های اعتقادی و فکری بگیرید تا دروغ‌های فرقه‌ای و سیاسی و اجرایی. این کار را می‌کنند، آن کار را می‌کنند، این‌جور می‌گویند، آن‌جور می‌گویند، این‌جور فکر می‌کنند، آن‌جور عمل می‌کنند. سی سال است که دارند علیه ما دروغ می‌بافند. ( منبع : نقش رهبری در مدیریت بحران‌های سیاسی ، علی فرازمند ، فارس) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8/100133166)
عنوان سوال:

نقش رهبر معظم و مؤید انقلاب اسلامی(حفظه الله) در حوادث پس از انتخابات سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟


پاسخ:

نقش رهبر معظم و مؤید انقلاب اسلامی(حفظه الله) در حوادث پس از انتخابات سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟

با سلام به شما دانشجوی گرامی از این‌که این مرکز را برای بیان نظرات خود انتخاب نموده‌اید قدردانیم. امید است در ادامه بتوانیم به همفکری مناسبی در خصوص مسئله مدنظر شما دست یابیم.
نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی مبتنی بر اندیشه‌های شیعی است که از مهمترین مؤلفه‌های آن توجه به جایگاه ولایت به عنوان مبنای مشروعیت حکومت است. این امر در زمان غیبت بر عهده فقهای عادل گذاشته شده که از آن با نام ولایت‌فقیه یاد می‌شود. این نظریه سیاسی هم از نظر فکری و هم از نظر عینی اثرات قابل توجهی در جمهوری اسلامی ایران داشته است که از نمونه‌های آن مهار فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته بود. بررسی ابعاد این ماجرا و نیز استراتژی‌های مهار آن یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب اسلامی است که به اعتراف دوست و دشمن کارآمدی نظام ولایت‌فقیه را اثبات می‌کند. در تبیین این امر باید گفت؛ انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر سه اصل اسلام، رهبری و مردم بر پا شده است و تداوم این سه اصل، باعث می‌شود هیچ قدرتی نتواند به این نظام ضربه بزند. این سه اصل نوعی هم‌پوشانی نسبت به همدیگر در رسیدن به اهداف دارند. یعنی به طور مثال مردم در عمکردهای خود باعث تقویت جایگاه اسلام و به تبع آن ولایت‌فقیه شده، قوانین اسلامی و نیز عملکرد رهبری نیز باعث حفظ جایگاه مردم در مسائل و جلوگیری از ظلم و اجحاف به ایشان خواهد شد.
در مورد حوادث پس از انتخابات که در تعبیرات فراوانی از مصادیق فتنه دانسته شده است، نکته قابل ذکر این‌که، در هر کشور و نظامی موضوعی وجود دارد به نام فصل‌الخطاب. یعنی نهاد یا کسی که سخن نهایی را در مسائل بیان کرده همگان به آن تسلیم باشند. به این صورت که در هنگام بروز چالش به سمت فصل الخطاب بروند اگر چه آن فصل الخطاب مطابق میل تمامی افراد نیز سخن نگوید. این مسئله در بسیاری از کشورها مورد توجه است. برای مثال در ایالات متحده پس از رسوایی اخلاقی بیل کلینتون، و مسائلی که در این باره پیش آمد، دادستان عالی این کشور اعلام کرد که دیگر بحث در مورد این مسئله ممنوع می‌باشد. این نظر مورد رعایت تمامی احزاب و افراد در این کشور قرار گرفت. حال کشوری به مانند ایران که مبتنی بر اخلاق و دیانت اداره می‌شود، این فصل‌الخطاب نه به یک فرد بلکه به نهادی تعلق گرفته که با رعایت موازین شرع و قانون سخن می‌گوید.
در تبیین اقدامات و عملکرد رهبری در مسائل پس از انتخابات که دغدغه ذهنی شما نیز بوده است، ابتدا باید کلیت فضایی که پس از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری شکل گرفت را تبیین، سپس به تحلیل استراتژی‌های مهار آن پرداخت. گروه‌های مختلفی در مسائل رخ داده پس از انتخابات دخیل بوده هرکدام به نوبه خود عملکردهای متفاوتی داشتند، هم عملکردهای منفی در تشدید و هم مثبت در مهار. نقش ولی‌فقیه در این باره هماهنگی هر چه بهتر میان گروه‌های موثر در مهار و جلوگیری از عملکردهای ناصواب در تشدید بوده است.
نکته دیگری که در این زمینه قابل ذکر است این‌که یک نظام سیاسی را نمی‌توان تنها با موعظه اداره کرد و مردم هم نباید توقع داشته باشند رهبر تنها به موعظه بسنده کند. رهبر در یک نظام سیاسی، باید نسبت به مسائلی که در جامعه رخ می‌دهد حساس باشد به خصوص در مسائلی که کلیت نظام را با چالش مواجه می‌کند. حتی در برخی موارد با قاطعیت عمل نماید. بعضی گمان می‌کنند چون رهبر یک روحانی است تنها باید موعظه کند. معنای ولی امر یعنی فرمانده، که در موارد لازم دستور داده و اجرا را از تمامی ارکان جامعه بخواهد.
از این جهت است که می‌بینیم رهبری معظم که به حق بهترین فرد برای رهبری این انقلاب پس از دوران حیات امام بودند، زیرا به مانند امام خمینی (ره) در برابر فشارهای دشمنان اسلام و انقلاب با صلابت ایستادند، در مواقع حساس یک قدم به عقب برنداشته‌اند، پس از مسائل به وجود آمده، ابتدا طرفین را به منطق و قانون دعوت نموده با صدور فرمان‌های مختلف به نهادها و افراد، به صورت منطقی و قانونی سعی در حل و فصل مسئله داشتند. پس از آن که مشاهده شد، ابزار منطق برای برخی از افراد مغرض جوابگو نیست، دست به روشنگری عموم مردم زدند. که روشی بسیار مؤثر در ریزش برخی اطرافیان ناآگاه جریان فتنه بود. در کنار همه این مسائل روش‌های برخورد قانونی با سران و مغرضان فتنه اجرا شد که از طریق محاکمه قانونی مورد پیگیری قرار گرفت. در همه این موارد رهبری معظم با تدابیر خود آتشی را که به دنبال بود در خرمن انقلاب شعله اندازد مهارکرده یکی از حساس‌ترین چالش‌های نظام طی سی سال گذشته را به فرصتی برای بالارفتن فضای فکری و فرهنگی نظام تبدیل نمودند.
اما اگر بخواهیم نقش رهبری را تحلیل بکنیم‌، باید بگوییم که اساساً توانمندی هر مدیر‌ی در مواقع بحرانی خودش را نشان می‌دهد. این‌که ‌مدیران چگونه بحران‌ها را مدیریت می‌کنند و با کم‌ترین هزینه‌ها جامعه را از مشکلات بزرگ ‌‌می‌رها‌نند‌، مسئله‌ای بسیار مهم است. این اتفاقات هم محدود به کشور ما نیست‌، بلکه در هر کشوری ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد‌. اتفاقاً در کشورهایی که مردم‌سالاری بیشتری وجود دارد، زمینه چنین اتفاقاتی بیشتر خواهد بود. لذا چگونگی مدیریت این حوادث بسیار مهم است و خودش یک شاخص اساسی است.
در تبیین این امر می‌توان عملکرد رهبری را در مسائل اخیر در سه مقطع بررسی نمود. مقام معظم رهبری قبل از انتخابات، در حین و بعد از انتخابات چه تد‌ابیری اتخاذ کرده‌اند و این تدابیر آیا می‌توانسته در وضعیت بهتری هم باشد یا نه؟ به صورت کلی، رفتار رهبر انقلاب ‌در قبل، حین و بعد از انتخابات یک رفتار مدبرانه، اخلاقی، مبتنی بر قانون و در جهت مصالح و تعالی کشور بوده‌ است.
1. قبل از انتخابات؛ در این مقطع رهبری به مانند برگزاری تمامی انتخابات گذشته که دستگاه‌هایی در کشور اعم از مجریان و ناظران مسئول آن هستند،ضمن تاکید بر مشارکت حد اکثری و پرهیز از شایعات دشمنان مبنی بر وقوع تقلب ، هیچ‌گونه جانبداری و موضع‌گیری صریحی نیز نسبت به کاندیداها نداشتند. تنها برخی رهنمودها را برای مسائل بیان می‌نمودند. در این باره می‌توان به پیام رهبری به بعضی از کاندیداها اشاره کرد که از ایشان خواسته بودند، که اسمی را قبل از این‌که مسئله‌ای ثابت شود نبرند و این نشان می‌دهد که رهبری در پیشگیری از حوادثی اقدام کردند که احساس می‌کردند امکان دارد اتفاق بیفتد.
رهبری در این برهه، ضمن این‌که بنا به یک وظیفه‌ی الهی مردم را به شرکت حداکثری در این انتخابات تشویق کردند. تدابیری را هم انجام دادند که تمام جناح‌های سیاسی بتوانند در این انتخابات شرکت کنند تا میزان مشارکت افزایش پیدا کند و درواقع آن اقتدار سیاسی نظام بتواند خودش را نشان بدهد. در عین حال شاخص‌هایی را هم مشخص کردند که به شخص خاصی متوجه نبود‌، بلکه می‌شد در بین کاندیداها با نسبت‌های مختلف برای آن مصادیق پیدا کرد. مدعی این امر این است که بعضی روزنامه‌ها که طرفدار جناح‌های مختلف بودند‌، هرکدام آن شاخص‌های مد نظر رهبری را با کاندیدای خودشان تطبیق می‌دادند. لذا به طور کلی می‌توان گفت؛ که قبل از انتخابات‌، رهبری تمام تلاش و تدبیر خودشان را به کار بردند که جامعه به دور از تشنج و درگیری بتواند در یک رقابت پرشور ‌وارد انتخابات شود.
2. در طول انتخابات هم رهبر انقلاب از هرگونه اظهار نظری که توازن انتخاباتی را به نفع یکی از کاندیداها تغییر بدهد خودداری کردند. ایشان همچون برنامه انتخابات گذشته در اولین ساعات حضور پیدا کرده و ضمن انتخاب کاندیدای مورد نظرشان، همگان را به شرکت در انتخابات و حفظ آرامش و اتحاد دعوت نمودند. این روش هر ساله ایشان نوعی ایجاد آرامش در جامعه است که توجه به آن می‌تواند باعث برگزاری یک انتخابات پرشور و سالم شود.
3. اما بعد از انتخابات موقعیتی شکل گرفت که خارج از اداره‌ی نهادهای جمهوری اسلامی ‌بود. در آن موقعیت باز رهبری بهترین و اثرگذارترین تدابیر را به کار بردند‌. آن فتنه‌ای را که همه فکر می‌کردند که تا ماه‌ها ممکن است رشد ‌کند و جامعه را ‌به سوی مسائل غیرقابل پیش‌‌بینی ببرد‌، با تدابیر رهبری و البته با اتکاء به خداوند و آموزه‌های اسلامی و نیز حمایت توده‌های مردم، یعنی تشکیل سه اصل اسلام رهبری و مردم، با حداقل هزینه آرام شد. درواقع بردباری مقتدرانه‌ی رهبری‌، آن اخلاق الهی و انصاف‌، قانون‌مداری و حق‌مداری واقع‌بینانه‌ی ایشان و مهمتر از همه سطح بصیرت عموم مردم‌، توانست کسانی را هم که دچار غفلت یا حتی تردید شدند‌، به‌تدریج هوشیار کند. رهبری با تبیین و ارائه‌ی تحلیل، با گذر زمان و حوادثی که بعداً اتفاق ‌افتاد‌، زمینه را فراهم کردند تا حتی برخی از کسانی که دچار لغزش شده بودند، خودشان متوجه و متنبه شوند. با وجود این‌که در فضای منفی بعد از انتخابات‌، قدرت‌طلبی بعضی جناح‌ها، بی‌انصافی‌ها، تهمت‌ها، خودخواهی‌ها و کینه‌ورزی‌‌ها نسبت به رهبری و نظام و انقلاب موج می‌زد، ما می‌بینیم که خوشبختانه ایشان با مدیریت بسیار عالی و خویشتن‌داری، بدون شتابزدگی‌، با آن اعتماد قلبی که نسبت به توان و همراهی مردم داشتند و با توکل به خداوند متعال توانستند بسیار مدبرانه جامعه را از این مسیر عبور بدهند.
به نظر می‌رسد خود این جریان‌های یک سال گذشته که به تعبیر مقام معظم رهبری امتحان بزرگ بود برای همه‌ی اقشار جامعه، برای شخص رهبری ‌هم یک امتحان الهی بزرگ‌تر بود که ‌ایشان بسیار سربلند و سرافراز از آن بیرون آمدند. امروز هیچ کس نمی‌تواند بگوید که رهبری به‌خاطر رفاقت یا نسبت‌های خاصی که با برخی اشخاص داشتند‌، از آنها حمایت‌های خاصی کردند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که رهبری در این جریان‌ها از یک جناح خاص جانب‌داری غیر قانونی کردند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که رهبری راه را برای تبیین و اعتراض منطقی معترضان بستند‌، چرا که در همان چند روز اول حاضر شدند ‌که بنشینند و با نمایندگان کاندیدا‌ها به‌طور صریح صحبت کنند و مسائل‌شان را مطرح کنند. رهبری از لحاظ قانونی شاید چنین وظیفه و تکلیفی نداشتند. ولی برای رهبری انجام تکلیف الهی، حفظ کشور و نظام و انقلاب و پیشبرد جریان امور در جهت مصالح کشور بر همه چیز اولویت داشته و دارد. به طور کلی در قضایای یک سال اخیر رهبری نظام در مقام این نبود که اقتدار حکومتی خویش را به رخ معترضان بکشد، بلکه به‌عکس‌، دائماً معترضان را هم به عنوان بخشی از مردم و به عنوان کسانی تلقی می‌کردند که به هر حال اگر حرف قانونی دارند، باید شنیده شود. به نظر می‌رسد که خود همین برخورد‌، قضایا را برای خیلی از افراد روشن کرده است. به همین جهت موجب شد که آن پشتیبانی اجتماعی که بعضی‌ها توانسته بودند با یک نوع اغواگری و فریب برای خودشان به دست بیاورند‌، به‌شدت تضعیف شد و جریان فتنه دچار ریزش شدیدی شود. به‌گونه‌ای که امروز وقتی آنها حرفی می‌زنند و اقدامی انجام می‌دهند‌، اساساً در جامعه هیچ گوشی به سمت ‌آن برنمی‌گردد و هیچ چشمی به آنان نگاه نمی‌کند. بنابراین خودبه‌خود می‌شود گفت که آنها در حاشیه قرار گرفته‌اند. البته این به آن معنی نیست که ما آن لایه‌های عمیق این فتنه را نادیده بگیریم و از طراحی‌های دشمن غافل باشیم‌، ولی به نظر می‌رسد آن‌چه را که تا امروز پشت سر گذاشته‌ایم‌، بهترین وضعیتی بوده ‌و این خودش یکی از نمادهای توانمندی و کارآمدی رهبری ولایی است.
در ادامه جهت مطالعه بیشتر توجه شما را به مقاله ای جلب می نمائیم :
(نقش رهبری در مدیریت بحران‌های سیاسی )
غایله پس از انتخابات و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینه‌ها برای کشور و نظام جلوگیری می‌کنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. به‌عبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند.

بحران‌ها و چالش‌های سیاسی - امنیتی که نظام جمهوری اسلامی با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده، چندان کم نیستند. ماهیت نظام جمهوری به‌گونه‌ای است که حقد و کینه دشمنان را برمی‌انگیزد و آنان از هر فرصتی برای ضربه‌زدن به منافع این ملت، بهره می‌برند.
تاریخ انقلاب هم مملو از این‌گونه چالش‌هاست؛ از غایله‌های تجزیه‌طلبانه آغازین روزهای پیروزی انقلاب، تا حوادث بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری و تلاش برای سازمان‌دهی انقلاب مخملی در ایران، همه و همه نمونه‌هایی از تلاش دشمنان برای ضربه زدن به ثبات این کشور است. رهبر انقلاب همواره سعی کرده‌اند با هشدارهای خود، انقلاب را در مسیر تعالی آن به جلو هدایت کنند و مانع انحراف از اصول و ارزش‌های مبتنی بر آرمان‌ها و افکار حضرت امام(ره) شوند.
هرچند از اولین روزهای رهبری آیت‌ا... خامنه‌ای طیفی از نخبگان سیاسی به‌علت عدم توانایی در بازشناسی جایگاه حقوقی و نه شخصی ولی فقیه زمان، در مسیر زاویه گرفتن با مواضع رهبری قدم گذاشتند و در مواقع مختلف و از جمله انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری علی‌رغم تأکید رهبری بر برگزاری پرشور این انتخابات با ارایه طرحی سه فوریتی به مجلس سوم، در پی به تعویق انداختن این انتخابات برآمدند. اما رهبری موضع‌گیری چندان صریحی در قبال آن‌ها نداشتند و آنان نیز کم‌و‌بیش به این‌گونه رفتار که در بیشتر مواقع به ضرر منافع ملی کشور نیز بود، ادامه می‌دادند تا این‌که بالاخره در پی بالاگرفتن التهابات سیاسی در کشور و کارشکنی‌هایی که در مسیر کار دولت از سوی تعدادی از گروه‌های سیاسی انجام می‌گرفت، رهبر انقلاب در سخنانی درباره انتخابات مجلس چهارم فرمودند: بنده بسیاری از فتنه‌گری‌ها را در این مجلس دیدم و به مردم نگفتم؛ چون نخواستم خاطر عزیز مردممان را آزرده کنم.
گفتم، این دوران، می‌گذرد و تمام می‌شود و می‌رود. مردم چگونه حاضرند به کسانی که فتنه‌گری کردند و حقایق را در نظر آن‌ها باژگونه جلوه دادند، رأی بدهند که دوباره وارد مجلس شوند؟! البته تعداد فتنه‌گرها، معدود بود. اکثریت قاطع نمایندگان مجلس، از هر جای کشور که بودند - چه از تهران و چه از شهرهای دیگر - مردمانی شریف، دلسوز و علاقه‌مند بودند.
یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که در این دوره از تاریخ جمهوری اسلامی ایران رخ داد، حمله عراق به کویت و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق است. در آن سال‌ها گروهی از نخبگان سیاسی بر این باور بودند که در حمله آمریکا به عراق باید به سود عراق وارد جنگ شد، آن‌ها در نطق‌های پیش از دستور خود به انتقاد از این عدم مداخله به سود عراق پرداختند و حتی در این راه ‌تظاهرات‌هایی هم به راه‌ انداختند و در نامه‌ای به مقام معظم رهبری از ایشان خواستد ایران از بی‌طرفی خارج شده و به همراه ‌صدام بر علیه‌ آمریکا وارد جنگ شود.
البته به‌نظر می‌رسد در عرصه سیاست خارجی باید به این نکته توجه کرد که هرچند دولت اصلی‌ترین شکل‌دهنده سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، ولی با توجه به ساختار قدرت، باید سازوکاری بالاتر از سطح دولت مدیریت سیاست خارجی کشور را در دست داشته باشد؛ چراکه مثلا در همان دوره که عده‌ای از مخالفین دولت بر جنگ با آمریکا اصرار می‌ورزیدند، عده‌ای از دولت‌مردان بر گفت‌و‌گوی با ایالات متحده و غرب و همراهی با آن‌ها برای کسب منافع تجاری و تسهیل توسعه اقتصادی تأکید می‌کردند.
رهبر انقلاب در تاریخ بیست و سوم خرداد 1370 در پیام به حجاج بیت‌ا... الحرام در این‌باره فرمودند: هنگامی که ارتش عراق برای ارضای جاه‌طلبی و افزون‌خواهی سران رژیم آن کشور، به کشور کویت حمله و آن را تصرف کرد و بهانه‌ای نقد به‌دست آمریکا برای حضور بی‌سابقه نظامی و بالطبع نفوذ شوم سیاسی و اقتصادی در منطقه خلیج فارس داد و منطقه خلیج فارس از هر دو طرف - رژیم عراق و متحدین غربی - به آتش کشیده شد، کسانی از مسلمین غالبا از روی ساده‌اندیشی خیرخواهانه، و شاید معدودی از سر بدخواهی و حساب‌گرانه، به جمهوری اسلامی مصرانه پیشنهاد می‌کردند که به کمک رژیم بعثی عراق شتافته، به سهم خود ابعاد جنگ را گسترده‌تر سازد... اسلام دفاع از چنین رژیمی را جهاد نمی‌شمرد و آن را جایز نمی‌داند؛ لیکن این پیشنهادکنندگان بعضا تحت تأثیر اظهارات ریاکارانه و فرصت‌طلبانه مسئولان ویرانی عراق، که در برهه‌ای کوتاه برای جلب نظر ساده‌لوحان، به‌دروغ دم از اسلام و مقدسات دینی می‌زدند و بعضا با اعتراف به خباثت و فساد و ظلم سران آن رژیم، دفاع از ملت عراق را انگیزه خود از این پیشنهاد می‌دانستند، ما به آنان یادآوری می‌کردیم که کمک به مردم مظلوم عراق واجب است، اما ورود در جنگ به‌نفع رژیم عراق و تحکیم سلطه آن رژیم، کمک به مردم عراق نیست؛ بلکه کمک به رژیم ضد‌مردمی عراق و ظلم به مردم عراق است که ده سال است آن رژیم منحوس، جنگی ناخواسته را بر آنان تحمیل کرده است.
رفتارهای مدیریتی و هشدارهای سیاسی و امنیتی رهبر انقلاب کم و بیش ادامه داشت اما باید اوج این هشدارها را در سال‌های بعد از دوم خرداد 1376 جست‌وجو کرد. قتل‌های زنجیره‌ای یکی از نخستین حوادثی بود که نشان از ورود کشور به دوره‌ای جدید از بحران‌های امنیتی می‌داد که تنها در سال‌های اولیه پیروزی انقلاب، نمونه‌هایی از آن دست مشاهده شده بود. در این قتل‌ها که در پاییز سال 1377 رخ داد، چند نویسنده گمنام و یکی از فعالین سیاسی روزهای اول انقلاب که البته در سال‌های اخیر کمتر نامی از او به میان آمد و همسرش به قتل رسیدند. بعد از قتل این افراد، وزارت اطلاعات در بیانیه‌ای اعلام کرد تعدادی از افراد خودسر این وزارتخانه مسئول وقوع این قتل‌ها بوده‌اند. این اتفاق که با پوشش رسانه‌ای و تبلیغاتی رادیو تلویزیون‌های بیگانه همراه بود، التهابات زیادی را در جامعه و به‌خصوص محافل سیاسی و مطبوعاتی به‌وجود آورد.
رهبر انقلاب در سخنانی ضمن تأکید بر ضرورت تلاش وزارت اطلاعات برای روشن کردن دست‌های پشت پرده این ماجرا، نکاتی را در این‌باره مطرح کردند که تأثیر زیادی در تنویر اذهان و خنثی شدن توطئه برعلیه نظام داشت، ایشان فرمودند: این قتل‌ها به‌ضرر ملت ایران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حکومت بود.
یک گروه داخلی که جزو وزارت اطلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض کنید که متعصب باشند و بنای این کار را داشته باشند، در سطوحی از وزارت اطلاعات که اهل تحلیلند، امکان ندارد دست به چنین قتل‌هایی بزنند. این افرادی که کشته شدند، بعضی‌ها را ما از نزدیک می‌شناختیم. این‌ها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرف‌ها باشد، سراغ این‌ها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمن‌کشی است، دشمنان خودش را می‌کشد؛ چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟! مرحوم فروهر، قبل از انقلاب دوست ما بود؛ اولِ انقلاب همکار ما بود؛ بعد از پدید آمدن این فتنه‌های سال شصت دشمن ما شد؛ اما دشمن بی‌خطر و بی‌ضرر... ایشان معروفیتی در میان مردم نداشت؛ نفوذی نداشت؛ دشمن بی‌خطری بود؛ انصافا آدم نانجیبی هم نبود. البته ما دشمنانی هم داریم که انصافا نجیب نیستند؛ اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه؛ آدم‌ها نانجیبی نبودند.
حالا شما فکر کنید، کسی که مثل فروهر را می‌کشد، آیا می‌تواند دوست نظام باشد؟! می‌تواند برای نظام کار کند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمی‌کنم. آشنایی من با مسایل سیاسی این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب - آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئه‌های گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بوده‌ایم - اجازه نمی‌دهد که من باور کنم این کار عناصری است که با نظام مسئله‌ای ندارند و نمی‌خواهند علیه نظام کار کنند. بعضی از این دو، سه نفر نویسنده‌ای هم که متأسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالبا مجلات و کتاب‌ها و تازه‌های فرهنگ را می‌بینم. من آدمی نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفی در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلا در بعضی از محافل فرهنگی یا غیرفرهنگی خارجی، این‌ها را می‌شناختند؛ اما در داخل آن‌قدر معروف نبودند که بنده اسم این‌ها به گوشم خورده باشد. بعضی‌هایشان را هم که اسم‌هایشان را شنیده بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادی که مردم این‌ها را نمی‌شناسند، مردم از کتاب‌ها و نوشته‌ها و آثار فکری‌شان هیچ خبری ندارند و کسی از این‌ها حرفی نمی‌شنود، برد تبلیغی ندارند. آن دستی که به فکر می‌افتد بیاید این‌ها را تصفیه کند و به قتل برساند - یا در داخل خانه‌هایشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان - مگر می‌تواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه از پیش طراحی شده‌ای نباشد؟!
در حالی‌که چندین ماه از سخنان و تأکید رهبری برای روشن شدن ماهیت افراد پشت پرده این جنایت‌ها می‌گذشت، ولی هیچ نتیجه مثبتی از روشن شدن موضوع و مشخص شدن عوامل قتل‌ها دیده نمی‌شد و فقط اخبار مبهم در فضای رسانه‌ای منتشر می‌شد که فقط اوضاع را ملتهب‌تر می‌کرد. در این شرایط، بحرانی دیگر سر باز کرد؛ حادثه‌ای که بعدها به کوی دانشگاه مشهور شد. ماجرا از این قرار بود که مجلس شورای اسلامی تصمیم به بازنگری قانون مطبوعات برای حذف نکات مبهم آن گرفت. اما تعدادی از گروه‌های دوم خردادی با این کار مخالف بودند. روزنامه سلام که در اختیار طیفی از نیروهای استحاله‌طلب دوم خردادی بود با انتشار سندی از اسناد محرمانه وزارت اطلاعات مدعی شد، سعید امامی که پیش از این از سوی مطبوعات دوم خردادی به‌عنوان عامل اصلی قتل‌های زنجیره‌ای معرفی شده بود، تدوین‌کننده طرح بازنگری و اصلاح قانون مطبوعات است. در این شرایط وزارت اطلاعات از این روزنامه به‌خاطر انتشار این سند محرمانه شکایت کرد و بدین ترتیب روزنامه سلام توقیف شد. در شامگاه روز هفدهم تیر 1378 تعدادی از دانشجویان ساکن در کوی دانشگاه تهران با برگزاری تجمعات اعتراض‌آمیز نسبت به توقیف این روزنامه اعتراض کردند. این تجمعات صد و یا دویست نفره کم‌کم به بیرون از محوطه کوی رسید و اراذل و اوباش هم با سوء‌استفاده به شرایط به معترضین پیوسته در مناطقی از مرکز تهران دست به آشوب زده و به اموال مردم خسارت زدند.هر روز ابعاد این آشوب‌ها بیشتر می‌شد تا این‌که رهبر انقلاب در یک سخنرانی تاریخی و مهم برای پایان دادن به این بحران از ملت دعوت کردند تا به صحنه بیایند. نکته جالب توجه دعوت از ملت و نه نیروهای نظامی و انتظامی برای پایان دادن به فتنه‌ها و اغتشاشات بود. ایشان در این سخنرانی ضمن محکوم کردن حمله به خوابگاه دانشجویان تأکید کردند: این حادثه تلخ، قلب مرا جریحه‌دار کرد؛ حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود. حمله به منزل و مأوا و مسکن جمعی - به‌خصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت - به هیچ‌وجه در نظام اسلامی قابل‌قبول نیست. جوانان این کشور - چه دانشجویان و چه غیر دانشجویان - فرزندان من هستند و هرگونه چیزی که برای این مجموعه‌ها مایه اضطراب و ناراحتی و اشتباه در فهم باشد، برای من بسیار سخت و سنگین است. هر کسی بوده، فرق نمی‌کند؛ چه در لباس نیروی انتظامی، چه در غیر آن. مسلما با کسانی‌ که در نظام جمهوری اسلامی تخلف می‌کنند، باید برخورد شود؛ اما با کسی که تخلفی نکرده است؛ کسی‌که در خانه خود در حال استراحت است، آن هم در محیط جوان دانشجویی، کار بسیار خطا و ناروایی است اگر برخورد شود.
رهبر انقلاب همچنین در پایان نکته‌ای را که در آن سال‌ها معمولا بر آن تأکید داشتند، بازهم به مسئولین و گروه‌های سیاسی یادآوری کردند: آقایانی که سردمداران خطوط سیاسی و گرایش‌های سیاسی هستید، حالا برسید به این حرفی که ما می‌گوییم. شما خودی‌ها وقتی سر قضایای بیهوده این‌طور با هم درگیر می‌شوید، دشمن سوءاستفاده می‌کند؛ بفرمایید، این یک نمونه؛ دیدید دشمن چطور استفاده کرد؟! دیدید دشمن چگونه نیش خود را زد؟! این مسایل را کنار بگذارید. البته ما اصرار نداریم که همه یک‌طور فکر کنند؛ اما برای کار سیاسی و درگیری سیاسی، حدی قایل شوید و خط قرمزی بگذارید. اغتشاشات مربوط به غایله کوی دانشگاه با حضور گسترده مردم پایان یافت، اما بازهم تعدادی از گروه‌های سیاسی در رقابت، خطوط قرمز و منافع ملی را نادیده گرفتند. اوج این مسایل را باید در انتخابات مجلس ششم و هفتم مشاهده کرد. در انتخابات مجلس ششم بحران پدید آمده مربوط به تقلب صورت گرفته در بعضی حوزه‌های رأی‌گیری بود که پس از بازشماری آرای تهران اختلافات فاحشی در تعداد آرا پدید آمد و شورای نگهبان حاضر به تأیید انتخابات نشد. جناح حاکم که خود را پیروز انتخابات می‌دانست و البته مناصب کلیدی در ستاد انتخابات کشور را هم در دست داشت، بر مواضع خود تأکید می‌کرد و حملات شدیدی را بر علیه نهادهای نظارتی تدارک دید و از تمکین نظر آن‌ها امتناع کرد. در این شرایط، شورای نگهبان در نامه‌ای به رهبر انقلاب ماوقع حوادث انتخابات و تغییر نتایج بر اثر بازشماری تعدادی از صندوق‌ها را بازگو کرد و با توجه به‌مدت‌زمان زیادی که بازشماری آرا می‌گرفت، از ایشان راهنمایی خواست. رهبر انقلاب ضمن تشکر از شورای نگهبان برای انجام وظیفه قانونیش در پاسخ تأکید کردند: 1. صندوق‌هایی که مخدوش بودن آن از نظر شورای نگهبان به اثبات رسیده است و با معیارهای آن شورا قابل‌تأیید نیست، باید ابطال گردد.
2. به‌نظر می‌رسد که بازشماری بقیه صندوق‌ها که طبق آن‌چه در نامه خود مرقوم داشته‌اید، جز در مدتی طولانی ناممکن و برخلاف مصلحت است، وظیفه‌ای شرعی و قانونی را متوجه آن شورا نمی‌سازد، زیرا وجود تخلف در آن‌ها محرز نیست.
3. وضعیت منتخبان تهران با توجه به کلیه صندوق‌ها به‌جز آن‌چه در بند یک آمده است، ملاحظه و نتایج آن به‌عنوان نتایج قطعی انتخابات تهران اعلام شود.
4. دستگاه قضایی و بازرسی موظفند عاملان تخلف در صندوق‌های مخدوش را شناسایی و تحت تعقیب قانونی قرار دهند.
در انتخابات مجلس هفتم باز هم بحرانی دیگر از سوی تعدادی از گروه‌های سیاسی برای نظام پدید آمد. در آستانه انتخابات مجلس هفتم تعدادی از نمایندگان مجلس که از طیف استحاله‌طلبان دوم خرداد بودند، در اعتراض به رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، در مجلس دست به تحصن زدند و خواستار عدم برگزاری انتخابات و یا حداقل تعویق آن که قرار بود بر‌اساس برنامه اعلام شده در روز اول اسفند ماه برگزار شود، شدند. علاوه‌بر ‌این نمایندگان تعدادی از استانداران و معاونین وزرا نیز در نامه‌ای از مناصب خود استعفا دادند.رهبر انقلاب در دیدار با وزیر کشور و استانداران که برای گله از شورای نگهبان به حضور ایشان رسیده بودند، بر رعایت قانون تأکید کردند: اگر [مسایل] به‌جای حساسی برسد و محتاج تصمیم‌گیری باشد، و اگر نوبت از مراحل قانونی بگذرد و به رهبری برسد، شکی نیست که بنده وارد می‌شوم و به آن‌چه تشخیص می‌دهم وظیفه است، عمل خواهم کرد؛ کما این‌که تا الان هم چنین چیزی اتفاق افتاده است؛ در مورد انتخابات هم اتفاق افتاده و بازهم همین‌طور خواهد بود؛ اما این معنایش این نیست که اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و دیگری رد کرد، یا شما رد کردید و دیگری او را قبول داشت، لازم باشد رهبری وسط بیاید و بین شما و آن‌ها داوری کند؛ نه، مجرای قانونی و روش قانونی وجود دارد. یا مثلا اگر شما صلاحیت کسی را تأیید کردید و او صالح نبود و از زیر دست شما رد شد، ممکن است بنده او را بشناسم و به این کار راضی هم نباشم؛ اما من هیچ وظیفه‌ای ندارم بیایم جلوی این آدم را بگیرم؛ مجرای قانونی‌اش را طی می‌کند. دو روز بعد رهبر انقلاب با هیئت‌های اجرایی هم دیدار داشتند و در آن دیدار در مورد بررسی صلاحیت کسانی که در دوره ششم نماینده مجلس بوده‌اند، تأکید کردند: آقایان احراز را حتمی بگیرید؛ اما دایره محرز را خیلی تنگ نگیرید؛... فرض کنید جوانی است که در محیطی هیجانی قرار گرفته و چند نفر مطلبی گفته‌اند و او هم حرفی زده، یا در جلسه‌ای که دو، سه یا پنج نفر از دوستان راجع به کشور و اسلام صحبت می‌کنند، جمله‌ای گفته که این جمله ممکن است در صحبتی دوستانه قابل‌قبول باشد - هرچند که انتقادآمیز بوده؛ یا انتقاد از رهبری یا از برخی از مبانی نظام - اما نمی‌توان این جمله و حرف را که به گوش ما رسیده، حاکی بدانیم از این‌که این شخص از صلاحیت ساقط شده است. این مطلب را برای توضیح معنای تنگ نگرفتن دایره محرز گفتم. شرایطی هست که باید احراز شود؛ منتها اندازه وجود این شرایط در اشخاص مختلف، ممکن است مختلف باشد؛ همچنان که آن مسایلی که حاکی از وجود یا فقدان این شرایط هست، آن‌ها هم در شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت پیدا می‌کند. بعد از این سخنان رهبر انقلاب، شورای نگهبان صلاحیت‌ها را مجددا مورد بررسی قرار داد و صلاحیت هزار و 160 نفر دیگر را تأیید کرد. این تأیید صلاحیت باعث شد تا تعداد کاندیداها به 5 هزار و 450 نفر برسد به‌عبارت بهتر، برای هر کرسی نوزده داوطلب وجود داشت؛ ولی باز هم استحاله‌طلبان راضی نشده بودند و دم از تعویق انتخابات می‌زدند.
با ادامه یافتن زمزمه‌ها برای سرد کردن تنور انتخابات و تعویق آن، آیت‌ا... خامنه‌ای در سخنانی بر برگزاری انتخابات در موعد مقرر و برخورد قاطع با اخلال‌گران در برگزاری انتخابات تأکید کردند. انتخابات باید در موعد خود - روز اول اسفند - بدون حتی یک روز تأخیر انجام گیرد. من متأسفم از این‌که بعضی افراد از روی غفلت، همان حرف‌هایی را تکرار می‌کنند که دشمنان این ملت می‌زنند. آن‌ها با تبلیغات و روش‌های سیاسی و حیله‌های خود برخی از مسئولان اجرایی را به کنار رفتن و اجرا نکردن مسئولیت قانونی تشویق می‌کنند. مگر اجرا و برگزاری انتخابات، حق کسی از مسئولان است که بگوید من این حق را می‌خواهم یا نمی‌خواهم؟
وظیفه است؛ وظیفه قانونی دستگاه‌های مشخص دولتی است؛ باید این وظیفه را انجام دهند؛ این حق مردم است. مگر کسی در داخل کشور می‌تواند بگوید چون من این پدیده را نمی‌پسندم، یا فلان روش را نمی‌پسندم، آن‌چه را که قانون به‌عنوان وظیفه بر عهده من قرار داده است انجام نمی‌دهم؟ مگر می‌شود چنین کاری کرد؟!
شانه خالی کردن از مسئولیت، به صورت کناره‌گیری و استعفا و غیر این‌ها، برای این مسئولان، هم خلاف قانون است، هم حرام شرعی است. مگر می‌شود با این حق بزرگ مردم بازی کرد؟! بعد از این سخنان، آقایان خاتمی و کروبی در نامه‌ای به رهبر انقلاب بر اطاعت امر ایشان و برگزاری انتخابات در موعد مقرر تأکید کردند که آیت‌ا... خامنه‌ای نیز در پاسخ به آن‌ها تأکید کردند. اما علی‌رغم خواست رهبری، بازهم تعدادی از گروه‌های دوم خردادی همراه با اپوزیسیون خارج‌نشین این انتخابات را تحریم کردند، ولی نتیجه این انتخابات برای آنان، قدم گذاشتن در مسیر حذف از فضای سیاسی ایران بود. شکست در انتخابات بعدی که اوج آن نهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری بود، نمود بارز حذف این جریان از فضای سیاسی ایران بود. این پایان غایله‌های سیاسی و امنیتی در تاریخ پر فراز و نشیب جمهوری اسلامی نبود. انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری آخرین نمونه از این غایله‌ها بود که متأسفانه به علت عدم رعایت منافع ملی و خط قرمزها در رقابت‌های سیاسی، هزینه‌های مادی و معنوی زیادی را بر نظام وارد ساخت و سرمایه اجتماعی ناشی از حضور هشتاد و پنج درصدی مشارکت در انتخابات را از بین برد. اندکی دقیق شدن در علت به‌وجود آمدن چنین غایله‌ای ما را به این حقیقت می‌رساند که توجه به هشدارهای رهبری از کاندیداها و طرفداران آن‌ها گرفته تا صدا و سیما و رسانه، تأثیر به‌سزایی در رخ ندادن چنین غایله‌ای داشت و البته این غایله و حواشی آن باز هم سند مظلومیتی برای رهبر انقلاب است. هرچند ایشان با قاطعیت در مواقع بحرانی وارد شده و از بروز هزینه‌ها برای کشور و نظام جلوگیری می‌کنند، ولی عدم توجه به هشدارهای ایشان از سوی مسئولین و نخبگان سیاسی سندی بر مظلومیت ایشان است. به‌عبارت بهتر، ایشان یک مظلوم مقتدر هستند؛ درست همانند جمهوری اسلامی که خود ایشان فرمودند: من سال‌هاست این را گفته‌ام - جمهوری اسلامی نظامی است که تمام ارکان اقتدار معنوی در او جمع است؛ مقتدر است، اما مقتدر مظلوم. این‌ها با هم منافات ندارد. مظلوم است به‌خاطر چی؟...
یکی‌اش این است که دشمنان جمهوری اسلامی برای این‌که فکر و آرمان جمهوری اسلامی در بین جامعه عظیم مسلمان‌ها گسترش پیدا نکند، انواع و اقسام دروغ‌ها را به جمهوری اسلامی بسته‌اند؛ از دروغ‌های اعتقادی و فکری بگیرید تا دروغ‌های فرقه‌ای و سیاسی و اجرایی. این کار را می‌کنند، آن کار را می‌کنند، این‌جور می‌گویند، آن‌جور می‌گویند، این‌جور فکر می‌کنند، آن‌جور عمل می‌کنند. سی سال است که دارند علیه ما دروغ می‌بافند.
( منبع : نقش رهبری در مدیریت بحران‌های سیاسی ، علی فرازمند ، فارس) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8/100133166)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین