در مورد ساده زیستی و زندگی خصوصی ایت الله خامنه ای برایم بنویسید ؟ جهت آشنائی با گوشه هائی از حقایق موجود پیرامون زندگی خصوصی و دیدگاههای شخصی آیتالله خامنهای مطالبی ارائه می شود؛ آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در زندگی شخصی و سلوک فردی خود چگونه رفتار میکنند؟ غیر از رسیدگی به امور حکومتی، اوقات خود را چگونه میگذرانند؟ و.... در پاسخ پرسشهای فوق اظهارات حجتالاسلام و المسلمین (احمد مروی) که از دوران نوجوانی با آیتالله خامنهای آشنایی و ارتباط نزدیک داشته و از 19 سال پیش تاکنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزهای دفتر مقام معظم رهبری از نزدیک زندگی رهبر انقلاب را دیده مرور می نمائیم : نحوه زندگی آیتالله خامنهای یک وقت گزارشی را خدمتشان بردم، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع قاضی شده بود. خانهای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه میخواست. گزارشی را خدمت ایشان دادم. با اینکه خیلی خانه گرانقیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد یک طلبه، خانهای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است. با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه هم آن چنانی نبود. بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین بهوجود میآوریم. این را با یک نگرانی اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انقلاب و امکانات و موقعیتهایی که هست و میشود به یک جاهایی دستاندازی کرد، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون بهوجود بیاوریم. من نگران این هستم. بعد فرمودند خانواده ما گاهی میروند منزل بعضی از آقایان و میآیند تعریف میکنند که مثلاً دورتادور اتاق، پشتی قالیچهای بود؛ که ایشان فرمودند من تعجب میکنم! چه ضرورتی دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچهای باشد؟! نمیشود یک پشتی معمولی باشد؟ حتماً باید قالیچهای باشد؟ گران قیمت باشد؟ یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند؛ با یک پارچه معمولی هم میشود این را تأمین کرد و کنار اتاق گذاشت. چه ضرورتی دارد مخصوصاً ما روحانیون، زندگیها، خانهها و وضعیتمان این جوری باشد؟ بعد فرمودند در خانه ما یک فرش دستبافت بیشتر نداریم، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که الان هم دیگر نخنما شده است. ولی چون یادگاری است، این را در خانه نگه داشتیم؛ والاّ همه خانه ما موکت هست و اصلاً فرش دستبافت نداریم، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با موکت فرش شده است. بعد این را هم خودشان فرمودند که من برای اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچهها باشم چون قبل از انقلاب که همهاش مبارزه و زندان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم که بچهها خیلی خلا نبود پدر را احساس نکنند، فرمودند من به دفتر گفتم که یک مبل دو نفره نه یک سرویس برای ما تهیه کنند که وقتی داخل خانه و زندگی شخصی میروم، روی مبل باشم که کمر و پایم درد میگیرد، راحت باشم، ضمناً بتوانم در آن فرصت به کارها هم برسم، نامهها و گزارشها را مطالعه کنم. در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچهها وجود پدر را احساس کنند. بعد فرمودند یک روز آمدم دیدم این مبل را که آوردهاند، خانواده ما آن را بیرون گذاشتهاند. به ایشان گفتم که چرا بیرون گذاشتید؟ خانواده گفتند که آقا! تا حالا در خانه ما مبل نبوده، تا الان زندگی ما طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید. حضرت آقا فرمودند گفتم این را از پول شخصیام تهیه کردند، نه از پول دفتر، که حضورم در خانه، بیشتر باشد. گفتند خیلی خوب، حالا اگر این باعث میشود شما حضورتان در خانه بیشتر باشد، بچهها بیشتر پدر را احساس بکنند، ما این مبل دو نفره را تحمل میکنیم. بعد من سؤالی از دوستان دفتر کردم، گفتند این یک مبل دست دومی بود، این را تهیه کردیم، دادیم تعمیرش کردند، پارچهای روی آن کشیدند و برای آقا آوردیم. این خاطرهای بود که خود آقا تعریف کردند. یک خاطره دیگر، همین ایام ماه مبارک بود. برای قضیه استهلال ما در دفتر مانده بودیم. شب با یکی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استهلال ماندهایم. فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان میخواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم میکردیم. گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کردهاند. فرمودند نه، بیایید برویم. ما هم رفتیم. این آقای حاج ناصر که پذیرایی میکند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار هم حلوا خوردیم. ولی منتظر بودیم که غذا را بیاورند. بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار آقا نشسته بودیم. ایشان چشمشان توی چشم ما نمیافتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که میآمد، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه، که اگر ادامه ندارد، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم. ایشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم. ولی اگر دفتر میآمدیم، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند چربتر از غذای حضرت آقا بود. بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما میدادند. ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شدهاند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردهاند. به اندازه این سه چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم سحر چه کار میکنید؟ ایشان گفت برای سحر هم آبگوشت درست میکنیم و به اندازه یک پیاله برای حضرت آقا آبگوشت میدهیم و بقیهاش را هم خودمان میخوریم. این برنامه غذایی آقا بود. از این نمونهها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا، یک زندگی کاملاً زاهدانه است. یعنی من میتوانم به جرات عرض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت، هیچ فرقی با قبل از انقلاب نکرده است. البته تعداد اولاد بیشتر شدهاند، عروس، داماد و نوه و یک مقدار فضای بیشتری لازم است اما کیفیت زندگی هیچ فرقی نکرده است، همان زندگی، همان خانه، همان امکاناتی که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست. ماجرای هدیه رئیسجمهور کره شمالی یک وقتی حضرت آقا سفری به کره شمالی داشتند در دوره ریاست جمهوری که سفر خارجی تشریف میبردند خوب، رسم است که روِسای جمهور کشورها به مهمانهایشان، در سفر خارجی هدیه میدهند. یک سرویس ظرف به اصطلاح چینی، رئیس جمهور کره یا یکی از این کشورها به حضرت آقا داده بود. ایشان هم به خانه آورده بودند. این را هم باز خانم آقا بیرون گذاشته بودند. حضرت آقا فرموده بودند این هدیه است. طلا و نقره هم نیست، یک ظرف چینی معمولی است و آن چنان گران قیمت هم نیست. این را بگویم که حضرت آقا هدایایی که به ایشان داده میشود، هم در دوره ریاست جمهوریشان، هم در دوره رهبری، همه هدایا را به آستان قدس رضوی میدهند. در آنجا یک موزهای درست شده، بخش هدایای حضرت آقا، تابلویی هم دارد، مشخص است. حالا این ظرف را آقا در خانه، نگه داشته بودند. با اینکه عرض میکنم خیلی ظرف گران قیمت یا طلا و نقره هم نبود. خانم حضرت آقا میگویند ما این غذاهایی که میخوریم، با این ظرفها جور درنمیآید، همان ظرفهای خودمان خوب است، اینها را رد کنید، برود. ما اینها را لازم نداریم. فرزندان آیتالله خامنهای ایشان چهار پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند. خوب هم درس میخوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت میکنیم. یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمیبینیم. نه خودشان، نه خانوادهشان! قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههاشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمیپسندند. خود اینها هم هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. لذا میبینید حتی ضدانقلابترین مجموعهها و گروهها، داخل و خارج، برای هر کس حرفی بزنند البته من آن حرفها را تأیید نمیکنم، خیلی از آنها هم شایعات و حرفهای دروغ است، من نمیخواهم آنها را تصدیق کنم ولی در مورد حضرت آقا و آقازادهها من نشنیدهام چیزی گفته شود. هیچ کس هم شاید نشنیده باشد. چون میدانند اگر این را بگویند، کسی باور نمیکند و آن حرفهای دیگرشان را هم کسی باور نمیکند. یعنی این قدر زندگی آقا و زندگی خانواده و فرزندان آقا سادگیشان، بیرغبتیشان و بیتوجهیشان به مسائل دنیایی تقریباً محرز است که هیچ وقت حتی آن ضدانقلابها، متعرض این معنا نشدهاند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آیندهای باشند زندگی، مال، منال، پول، پسانداز اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع میشدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیدهام. آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانهای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازهداماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازهداماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازهداماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میکردم. حواسم بود و تا آنجا که میتوانستم، رصد میکردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم. آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والاّ هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس میکنند. نحوه اداره زندگی آیتالله خامنهای اداره زندگی ایشان عمدتاً یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام میدهند. نذورات میآید. برای امام هم (رضوانالله تعالی علیه) خیلی نذورات میرفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد میآید که نذر شخصی آقا میکنند که آقا، زندگیشان عمدتاً از همین نذورات اداره میشود و از بیتالمال و از دفتر استفاده نمیکنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمیکنند. عمدتاً همین نذورات است. ماجرای پذیرایی از رهبری در هواپیما حضرت آقا هدایایی که به ایشان داده میشود ، هم در دوره ریاست جمهوریشان، هم در دوره رهبری، همه هدایا را به آستان قدس رضوی میدهند. من حالا دو خاطره عرض بکنم. یک بار با هواپیما در خدمتشان بودیم، مشهد مشرف میشدیم. خوب، پذیرایی هواپیماها، بالاخره در آن پروتکلی که نوشته شده، هواپیماهای خاص مسؤلان، پذیراییشان مقداری مفصّلتر از هواپیماهای معمولی است. یک مقدار میوه هم میگذارند. یک مختصر آجیل هم میگذارند. یک مقدار شیرینی هم میگذارند. ما یک بار در هواپیما بودیم، برای حضرت آقا آوردند، جلوی ما هم گذاشتند - همان سینیهایی بود که داخل سینی، این چیزها را گذاشته بودند در خدمت یکی از دوستان دفتر هم بودیم. دیدیم ایشان نمیخورند. خود آقا هم خیلی کم. بعد فرمودند که من پول این را از خودم کنار گذاشتم، شما مصرف کنید، نگران نباشید. بعد از آن هم دیگر حضرت آقا فرمودند که پذیرایی هواپیمای ما هم، مثل پذیرایی هواپیمای مسافربری باشد. نباید هیچ چیزی اضافه باشد. الان گاهی در سفرهای استانها در خدمتشان هستیم، پذیرایی کمتر از همان پذیرایی هواپیمای مسافربری است. هیچ چیزی بیشتر در آن نیست. از این نظر ایشان مقیدند. همین چندی قبل، یکی از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادی را دادند و فرمودند این را جزو پولهای دفتر قرار بدهید. از پول شخصی خودم هست. جزو پولهای دفتر بگذارید. برای استفادههایی که ما از امکانات میکنیم، گاهی تلفنی و گاهی از امکانات بیتالمال که استفاده میکنیم. پذیرایی از میهمانان در منزل آیتالله خامنهای نوعاً پذیرایی آقا دیگر همه جا معروف است، یک رقم غذا، یک رقم خورش. آقازادههای ایشان مراسم عروسی که داشتند، ما هم دعوت بودیم. در همین دفتر، چند نفری را دعوت کردند، بستگانشان و چند نفر هم همین دفتریها مراسم ایشان، هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است. در همین دو سه تا اتاقهای دفتر بوده است. یادم هست یکی از همین جلسات مهمانی همیشهاش همین جوری بوده، این سه چهار تا عروسیهایی که داشتند، ما شرکت کردیم میوه، همان میوه فصل، آن هم دو رقم. مثلاً سیب و خیار. آن هم نه اینکه دیس بچینند بلکه توی بشقاب، یک خیار و یک دانه سیب. با یکی از دوستان دفتر بودیم. گفت این مجلس ختمهای تهران، بیشتر از مجلس عروسی پسران حضرت آقا پذیرایی میکنند. آنها باز یک شیرینی، چیزی هم میآورند. حلوا هم میآورند. میبرند دور میگردانند. باز دو سه رقم میوه میگذارند. اینجا حلوا هم نیست، شیرینی هم که همین یک شیرینی دانمارکی و یک سیب، یک خیار. بیشتر هم نمیشود خورد! هیچ وقت من ندیدم سر سفره ایشان، چه جلسات عمومی، چه مهمانیهای خصوصی، حتی دو نفر، سه نفر، من ندیدم که دو رقم خورش سر سفره ایشان باشد. شبها که حاضری است. مهمان داشته باشند، نداشته باشند. یک شب یادم هست خدمت حضرت آقا بودیم. سفره انداخته بودند، آقایهاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه هم مهمان آقا بودند. نان و پنیر و سبزی، یک مختصر هم سوپ خیلی رقیق، فقط همین. برنامه شبشان یک غذای خیلی سبک و خیلی ساده است. خلاصه، در مهمانیهای ایشان توفیقی پیدا کردیم، همسفره با ایشان بودیم و سعادتی داشتیم، چه جلسات عمومی در حسینیه، یا در منزل ایشان یا جای دیگر، یک رقم غذا، یک رقم خورش. من واقعاً تا حالا دو رقم ندیدهام و ایشان مقیدند به این جور قضایا. بحث مرجعیت و انتشار رساله بحث مرجعیت هم واقعاً خودش یک بابی است. چون من از نظر کاری هم در این حوزه بیشتر انجام وظیفه میکنم، میتوانم با تمام وجود، با اطمینان کامل عرض کنم که حضرت آقا هیچ رغبتی به مسئله مرجعیت و این جور مسائل ندارند. همان جور که در تلویزیون امسال، ایام سالگرد رحلت امام (رضوانالله تعالی علیه)، تلویزیون برنامه خوبی نشان داد. مجلس خبرگان و موضعگیری خود آقا نسبت به رهبریشان و اینهایی که نشان دادند برای مردم ما خیلی جالب و دیدنی بود. البته ما شنیده بودیم ولی فیلم آن را ندیده بودیم. من این را میتوانم بگویم همان جوری که حضرت آقا در مورد رهبری هیچ رغبتی نداشتند، بلکه استنکاف میکردند و قبول نمیکردند و بر ایشان تحمیل شد، در مرجعیت هم واقعاً این جور است. من هیچ رغبتی و هیچ استقبالی از ناحیه آقا نسبت به قضیه مرجعیت ندیدهام. هر وقت هم ما در این حوزه با ایشان صحبت کردیم، جوابی از ایشان نگرفتیم و استقبال نکردند. خیلی راه ندادند که ما با ایشان صحبت کنیم برای رساله با اینکه الان براساس برآوردی که ما داریم، شاید مقلدین ایشان تقریباً در داخل کشور، در صدر مقلدین دیگر مراجع باشند. یعنی شاید بیشتر جمعیت از حضرت آقا تقلید میکنند اما هنوز ما نتوانستهایم ایشان را راضی کنیم که رساله بدهند و هر وقت هم صحبت کردیم، به یک شکلی شانه از بار این قضیه خالی کردند و ما را به راههای دیگری ارجاع دادند. واقعاً تحت فشار هستیم، از طرف مردم مورد سؤال هستیم. رساله میخواهند، مسائل شرعی را میخواهند، مقلّد هستند. بالاخره آقا را پذیرفتند. کسی هم آقا را تحمیل نکرده است، خودشان انتخاب کردهاند. خوب، باید راه را باز کنیم. ولی دیدیم آقا راه را باز نمیکنند. استقبال نمیکنند. این خاطره را هم عرض بکنم. برای مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی که فوت کردند، حضرت آقا مجلس ختمی در قم گرفتند مسجد اعظم و یک مجلس ختمی هم در تهران مدرسه عالی شهید مطهری آنجا یکی از آقایان منبر رفتند. بخشی از صحبت ایشان راجع به مرجعیت آقا بود. بالاخره ایشان خواست در آن فضا، بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی، مرجعیت آقا را جا بیندازد. بعد که آمدیم بیرون، آقا فرمودند که عجب منبر بدی ایشان رفت! که فهمیدم آقا حقیقتاً ناراحت شدهاند، به خاطر اینکه این جوری صحبت شده است . یک وقت یکی از آقایان به ما گفت: بالاخره در خارج از کشور، مرجعیت را به رساله میشناسند، مثلاً کشورهای خلیجفارس و کشورهای عربی، مرجع را به رساله میشناسند. مرجع، هر چقدر هم ملاّ باشد، اگر رساله نداشته باشد، اینها او را نمیتوانند بپذیرند و الان بسیاری از شیعیان کشورهای خلیجفارس، مقلّد آقا هستند و وجوهات خوبی هم میدهند. ما به زعم خودمان خواستیم روی همان درک و فهم محدود خودمان، یک جوری حضرت آقا را تحریک کنیم که رساله بدهند. من عرض کردم که بسیاری از مقلدین شما، از این شیعیان کشورهای خلیجفارس هستند و اینها وجوهات خوبی هم میدهند، اگر رساله ندهید، اینها از شما برمیگردند، به کس دیگری مراجعه میکنند، وجوهات هم دیگر نمیدهند. حضرت آقا فرمودند که خوب، وجوهات ندهند. میدهند به یک مرجع دیگر. آن مرجع دیگر هم شهریه میدهد و در اختیار طلبهها قرار میدهد. مگر بنا است همه خیرات به دست ما انجام بشود. دیگران هم خیرات انجام بدهند. این وجوهات توی جیب من که نمیرود. برای من که نیست. این مالِ طلبهها است. حق این طلبهها است. به بنده ندهند، به یکی دیگر میدهند. به یک مرجع دیگر میدهند. او هم میدهد به طلبهها. مگر بناست همه کارهای خیر از طریق من انجام بشود! بحث و مباحثه؛ نقد و نقادی یکی از خصوصیاتی که درس ایشان دارد، اجازه میدهند شاگردها سر درس اشکال کنند. این یکی از امتیازات درسهای حوزه است که شاگرد، جلوی استاد اشکال، سؤال و مباحثه میکند. این یک امتیاز بزرگی است. حضرت آقا هم سر درس، اجازه میدهند، فضا هم آن قدر فضای طلبگی و حوزهای است که اگر کسی اشکالی، سؤالی به ذهنش میآید، احساس نگرانی و ترس و اُبهت نکند و راحت بتواند آنها را مطرح کند. حضرت آقا هم به همه اجازه میدهند، این خیلی برای من جالب است؛ حتّی بعضیها اشکالات یا سؤالهایشان خیلی هم عمیق نیست، آقا به همان هم اجازه میدهند که صحبت بکند. تحقیرش نمیکنند، وسط حرفش نمیآیند. البته ممکن است در مواردی پاسخی ندهند تا مشخص میشود سؤال و اشکالی که کرده، حرف عالمانهای نبوده است. گاهی جلسات درس تبدیل به مناظره و مباحثه میشود. حضرت آقا چیزی میفرمایند، یک اشکال مطرح میشود. باز آقا میفرمایند، باز یک اشکال. کاملاً آزادند. راحت افراد سؤال و اشکال میکنند و آقا هم همین را میپسندند. آقا هم همین را دوست دارند. خودشان این جور فضای بحث و مباحثه و نقد و نقادی را دوست دارند. مخالفت رهبر انقلاب با تخریب، حمایت از نقادی اینکه گاهی حضرت آقا مطالبی را میفرمایند، افراد توجه ندارند. ایشان با تخریب، با توطئه، با بیان و یا نوشتن مطالب کذب که موجب تشویش اذهان میشود، با این چیزها مخالفند در مجلات، در کتابها، در رسانهها امّا فضای نقد و نقادی و مباحثه و گفتوگو را میپسندند. خود ایشان چند سال پیش بحث آزاداندیشی را مطرح کردند و تا الان چند بار هم پیگیری کردهاند که این کرسی آزاداندیشی در دانشگاهها و در قم به کجا رسید. نه اینکه فقط یک بار بیان بکنند - در پاسخ به آن نامه جمعی از فضلای حوزه بلکه بارها پیگیری کردند و ما هم داریم این را پیگیری میکنیم. هم بخشی در حوزه، بخشی هم در دانشگاهها که این منویات آقا به نتیجه برسد. حضرت آقا از این فضای این جوری خیلی خوششان میآید. خیلی دوست دارند چون معتقدند نقد و نقادی و مباحثه و...، موجب رشد و کمال میشود. حقّ هم همین است. اصلاً رشد علم و دانش، براساس همین نقادیها و همین مباحثهها بوده است. یک خاطرهای من دارم. خدمت آقا عرض کردم آقا! یک نفر از آقایان آیتالله سید جعفر کریمی مرتب خدمت شما میرسند و مباحث فقهی و بحث استفتائات مطرح میشود، اگر اجازه بفرمایید یکی دیگر از آقایان هم که از شاگردان امام در نجف بودند و ملاّ و فاضلاند و الان در بخش استفتائات همکاری دارند، ایشان هم گاهی بیایند با خود شما جلساتی را داشته باشند که برای پاسخگویی به سؤالات خیلی به ما کمک میکند. حضرت آقا فرمودند خیلی خوب، گاهی ترتیب بدهید ایشان هم بیایند. ما یکی دو جلسه ترتیب دادیم، ایشان خدمت آقا رفتند و همین بحثهای طلبگی، راجع به استفتائات و مسائل شرعی مطرح میشد و به اصطلاح یک فرع فقهی را مطرح میکردند. بعدا دیدم حضرت آقا دیگر از ادامه این جلسه استقبال نکردند. من به ایشان عرض کردم چرا جلسه را دیگر ادامه ندادید؟ آقا فرمودند آقای کریمی که میآیند، با من مباحثه میکنند. نظر من را حسابی نقد میکند و من دفاع میکنم. این را من میپسندم. این آقای بزرگوار که میآید، ایشان حالا حجب و حیایش جوری است که بحث نمیکند. من اگر یک مطلبی را بگویم، میدانم اگر ایشان هم قبول نداشته باشد، با من بحث نمیکند. حالا یا حرمت نگه میدارد، یا خجالت میکشد با ما بحث کند. لذا این جور جلسهای به درد من نمیخورد. من جلسهای را دوست دارم که طرف بیاید، وقتی من یک حرف میزنم، او ده تا نقد بر آن وارد کند که من مجبور بشوم از خودم دفاع کنم تا به نتیجه خوبی برسیم. این روحیه حضرت آقا در مباحث است، در جلسات خصوصی هم همین جور است. ایشان خیلی نقادی و مباحثه را دوست دارند. منابع خبری و اطلاعاتی رهبر انقلاب از کجاست؟ این گزارشها دو بخش است؛ یکی از کانالهای رسمی است. یک بخش هم در دفتر داریم به عنوان معاونت ارتباطات مردمی که در دوره ریاست جمهوری حضرت آقا هم بود و الان هم هست که خیلی هم گسترده و فعال است. ایشان به همه روِسای جمهور هم همیشه توصیه میکنند که این ارتباطات مردمی را تشکیل بدهند. خوب، این ارتباطات مردمی، هم نامههایی است که مردم میفرستند، هم تلفنهایی است که میزنند که همه ثبت میشود. بعداً تلخیص میشود و خدمت آقا داده میشود. در این نامهها و تلفنها، خیلی از حرفهای مردم هست، نظراتشان، مشکلاتشان، گرفتاریهایشان، انتقاداتشان، همه هم بدون سانسور، خلاصه میشود و در یک جزوه، هر روز مسئول ارتباطات مردمی خدمت آقا تقدیم میکند، صبح به صبح روی میز آقا میگذارند که این خودش یک دریچه بزرگی است به سوی همه مردم. یک وقتی یادم هست یکی از دولتها دولت آقایهاشمی یا آقای خاتمی - خدمت حضرت آقا بودند. ایشان فرمودند من بعضی از طرحهایی و نظراتی را که به آن میرسم، بر اساس همین اطلاعاتی است که از همین ارتباطات مردمی به دست من میرسد. میبینم عجب نکات خوبی است. من کاملاً استفاده میکنم. غیر از این، هر کدام از دستگاههای سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی در کشور، به نوعی گزارشهای کاری خودشان را شرایطشان، موقعیتشان، وضعیتشان، تحلیلهایشان، پیشنهادها و انتقاداتشان را برای آقا میفرستند. از این دستگاههای رسمی هم همه نوع گزارش میآید و همه اینها خدمت آقا داده میشود. یک وقتی حضرت آقا مقالهای را در مجلهای خوانده بودند و این مقاله را خیلی پسندیده بودند یک بحث فقهی روز راجع به همین مباحث تولید نسل و ... بود. حضرت آقا نوشته بودند که نویسنده این مقاله را پیدا کنید و ببینید کیست و از او تشکر کنید، عجب مقاله خوبی نوشته است. ما رفتیم نویسنده این مقاله را که یکی از طلبههای جوان قم بود، پیدا کردیم. گفتیم این مقاله شما را حضرت آقا خواندند و خواستند از شما تشکر کنیم. ایشان تعجب کرد. یک طلبه گمنامی است. حضرت آقا را هم هیچ وقت ندیده و ایشان هم او را نمیشناختند! گفت حضرت آقا چطور مقاله مرا خواندند، من تعجب میکنم، آن هم مقاله من در یک مجله، من هم یک آدم گمنام! حالا یک کسی نام و نشان دار است، مقالهای مینویسد، تحلیلی مینویسد، مخاطب را جذب میکند که ببیند چی نوشته شده اما خواندن مقاله یک طلبه گمنام از سوی رهبری، خیلی تعجب دارد. گفت من تشکر حضرت آقا برایم خیلی ارزشمند است و اینکه ایشان این مقاله را خواندند و این وقت را گذاشتند، برایم خیلی جالب است که رهبری، این جور در همه عرصهها حضور دارد. افراد مختلف هم با آقا دیدار دارند. اینکه بگوییم توده مردم، همه، به صورت مستقیم با حضرت آقا ارتباط دارند، این نیست. امکانپذیر هم نیست، امّا اینکه بگوییم نمایندگانی از بخشهای مختلف مردم با ایشان ارتباط دارند غیر از این دستگاههای رسمی این هم مبالغه نیست. یعنی از قشرهای مختلف مردم، هر کدام به نوعی مستقیم با آقا ارتباط دارند. یا میآیند با آقا صحبت میکنند یا به آقا نامه میدهند و ایشان هم مقیدند بخوانند. گاهی وقتها آقا دستوری میدهند، همه ما در دفتر تعجب میکنیم که از کجا دست حضرت آقا رسیده است. این جور نیست که مطالب و گزارشهایی که به ایشان داده میشود، از کانال دفتر یا از کانال فقط دستگاههای رسمی دولت باشد. ابداً این طور نیست. به موازات این، افراد با آقا دیدار میکنند و با واسطههایی با آقا مرتبطند. همین درس حضرت آقا، یکی از برکاتش همین ارتباط یک بخشی از مردم با آقا است. نامههایشان را میدهند، آقا هم مقیدند بخوانند. ماجرای انتقادات یک جانباز از دفتر رهبر انقلاب من خاطرهای دارم عرض بکنم. سال 70 حضرت آقا به قم مشرف شده بودند و در فیضیه مستقر بودند، در کتابخانه دیداری با جمعی از طلبههای جانباز داشتند. بعد آمدند بالا نماز و ناهار و در اتاق استراحت میکردند. مرا صدا زدند. رفتم خدمتشان. دیدم یک نامه هفت هشت صفحهای از این کاغذهای بزرگ، با خط ریز نوشته شده بود. این نامه را یک جانباز به ایشان نوشته بود و در همان دیدار به آقا داده بود. ایشان آن نامه را میخواندند. فرمودند این نامه را یکی از این جانبازانی که پایین بودند، به من دادند و نامهاش هم مفصل، امّا شیرین است. میخواهم همهاش را بخوانم. بعد به شما میدهم. به آن رسیدگی کنید. بعد فرمودند در این نامه، از دفتر ما گرفته تا بقیه، همه را زیر سؤال برده، هیچ کسی را مصون نگذاشته و خیلی چیزها گفته است! ببینید، ایشان اولاً نامه هفت هشت صفحهای طولانی را نفرمودند برای من خلاصه کنید. بعد در این نامه همهاش انتقاد به دستگاههای حضرت آقا بوده. فرمودند این نامه شیرینی است! خوب، طلبه جانبازی از روی احساس مسئولیت، نامه نوشته، حضرت آقا خوشحال از این بودند! بنابراین کانالهای مختلف هست که به آقا گزارشها داده میشود و ایشان هم مقیدند نامههایی که به دست خود ایشان میرسد را بخوانند، خوب، رسانهها و اینها هم که هر کدام به نوعی باز مطالبشان خدمت آقا میرسد مجلهها، رسانهها، کتابها معمولاً کتاب برای ایشان زیاد میآید. گاهی گزارشهایی ما میفرستیم خدمت حضرت آقا، احساس نمیکنیم ایشان بخوانند. ما فرصت خواندش را پیدا نمیکنیم. ولی وقتی خدمت ایشان میرود، میبینیم ایشان اینها را خواندهاند و رویش دستور دادهاند. البته عرض کردم اینها بعضی نکاتی است که من میدانم و طبعاً از همه چیز مطلع نیستم به جهت محدوده مسئولیتی که در دفتر دارم. مهریه دختر آقای حداد عادل این خاطره را من از قول آقای حداد عادل، نقل میکنم. ایشان گفتند وقتی حضرت آقا برای خواستگاری دختر ما، آمدند، فرمودند مهریه، هر جور خودتان میدانید باشد. شما دخترتان را دارید میدهید. ما آمدیم به خواستگاری دختر شما. هر جور خودتان میخواهید، مهر قرار بدهید. ولی اگر میخواهید من عقد را بخوانم، مهریه حداکثر چهارده سکه باشد. ولی شما هر چه بیشتر میخواهید، مهرتان را قرار بدهید، ولی کسی دیگر عقد را بخواند، من بر شما تحمیل نمیکنم. گلایه از افراط در پخش برنامههای رهبری مشهد خدمتشان بودیم. سر ناهار بود. موقع اخبار تلویزیون بود. اخبار ساعت 2 بعد از ظهر، این مراسم غبارروبی ضریح مطهر حضرت رضا (علیهالسّلام) را نشان میداد. ظاهراً شب قبلش هم نشان داده بود. باز فردا ظهر هم نشان داد. من آنجا خدمتشان نشسته بودم. ایشان فرمودند چند بار یک برنامه را نشان میدهند؟! چقدر افراط میکنند در نشان دادن برنامههای ما! من دیدم خود ایشان هیچ اقبالی به این چیزها اصلاً ندارند. برخورد آیتالله خامنهای با مخالفان یکی دیگر از مطالب شنیدنی، برخوردهای آقا با مخالفینشان هست که در این قضیه هم حضرت آقا انصافاً یک سعه صدر و یک بزرگواری ویژهای دارند و سینه ایشان از هر گونه کینه و عقده و ناراحتی از هر کس پاک است، مثل آینه، صاف است، خدا میداند. من بارها شده خدمت ایشان، به تناسب وضعیت و مسئولیتم در دفتر و حوزه کاریام، راجع به بعضی از روحانیون با ایشان صحبت کردم. وضعیتشان و گرفتاریهایشان را گفتم که یک توجهی به آنها بکنیم. بعضیها را ایشان شناختند، فرمودند بله، این آقا مثلاً در فلان جا قبل از انقلاب عجب منبرهایی علیه ما میرفت. چه سخنرانیهایی علیه ما میکرد. چه کارها! چون ایشان از ناحیه بخشی از متحجرین در مشهد، حقیقتاً در فشار بودند؛ خودشان یک وقت چنین مضمونی را داشتند که من از ناحیه این متحجرین و مقدس نماها در مشهد، بیشتر تحت فشار و اذیت و آزار بودم تا ساواک! ساواک این قدر مرا آزار نمیداد. من یک مورد، سراغ ندارم خدمت ایشان رفته باشم و راجع به یک روحانی یا کسی صحبت کرده باشم و توجهی را از آقا به او خواسته باشم و آقا بفرمایند نه، این جزو مخالفین ما بوده و این با ما نبوده و اعتنا نکنید. من سراغ ندارم. با اینکه زیاد هم رفتم و عمدتاً این جور افراد را سراغشان رفتم و حضرت آقا فرمودند بروید سراغشان و به آنها توجه کنید. در همین سفر مشهد سال گذشته (اردیبهشت سال 86)، دیدار علما با ایشان بود. همه علما و برجستگان حوزه مشهد بودند اما آقازاده یکی از آقایان و علمای مشهور مشهد، در جلسه ما نبود. ببینید، ایشان حواسشان هم جمع است و پرسیدند چرا فلانی نبود؟ عرض کردم مثل اینکه ایشان به خاطر سوابقی که داشته، چون میگفتند مقداری با دستگاه حکومت در زمان طاغوت، ارتباطاتی دارد، دعوتش نکردهاند. حضرت آقا فرمودند چرا دعوت نکردند؟ یعنی ایشان اصلاً نسبت به آن افراد که ایشان را اذیت کرده بودند، هیچ در دلشان چیزی ندارند و واقعاً دل پاک و صافی دارند. روحیات آیتالله خامنهای یک وقت یادم هست، یکی از همین روحانیون سرشناس کشور آمدند خدمت حضرت آقا آقای کروبی بودند و آقا به ایشان فرمودند آقای کروبی! آن دوره جوانی که همه دنبال خوشگذرانی، رفاه و بهرهبرداری از نعمات هستند، ما و شما دنبال مبارزه بودیم. زندان و شکنجه و تبعید و...، حالا که دیگر آخر عمر ما شده است؛ حالا باید بیشتر به فکر دنیای بعد باشیم. همه کسانی که با حضرت آقا کمترین ارتباط و انسی داشته باشند، همین روحیه انقلابی، همین روحیه ضداستکباری، این روحیهای که جز عزت و سربلندی و افتخار برای این نظام و کشور نیاورده است را میبینند. بعد از امام، این روحیه در زندگی آقا هم هست، در زندگی شخصی ایشان هم همین جور است. این جور نیست که در بیرون حضرت آقا مبارزه و فریاد و شعار انقلابی باشد، امّا در درون، رفاه و نعمت و بهرهبرداری. نه، زندگی داخلی آقا هم همین جور است. ( منبع: ناگفتههایی از زندگی خصوصی و دیدگاههای شخصی آیتالله خامنهای ، شهاب نیوز ،15 مرداد 1387 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 56/100110437)
در مورد ساده زیستی و زندگی خصوصی ایت الله خامنه ای برایم بنویسید ؟
جهت آشنائی با گوشه هائی از حقایق موجود پیرامون زندگی خصوصی و دیدگاههای شخصی آیتالله خامنهای مطالبی ارائه می شود؛
آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در زندگی شخصی و سلوک فردی خود چگونه رفتار میکنند؟ غیر از رسیدگی به امور حکومتی، اوقات خود را چگونه میگذرانند؟ و.... در پاسخ پرسشهای فوق اظهارات حجتالاسلام و المسلمین (احمد مروی) که از دوران نوجوانی با آیتالله خامنهای آشنایی و ارتباط نزدیک داشته و از 19 سال پیش تاکنون نیز در مقام معاون ارتباطات حوزهای دفتر مقام معظم رهبری از نزدیک زندگی رهبر انقلاب را دیده مرور می نمائیم :
نحوه زندگی آیتالله خامنهای
یک وقت گزارشی را خدمتشان بردم، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع قاضی شده بود. خانهای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه میخواست. گزارشی را خدمت ایشان دادم. با اینکه خیلی خانه گرانقیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد یک طلبه، خانهای مثلاً بیست میلیون تومانی بخرد این قضیه مال مثلاً دوازده سیزده سال قبل است. با اینکه بیست میلیون تومان آن موقع هم خیلی زیاد نبود و خانه هم آن چنانی نبود. بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین بهوجود میآوریم.
این را با یک نگرانی اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انقلاب و امکانات و موقعیتهایی که هست و میشود به یک جاهایی دستاندازی کرد، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون بهوجود بیاوریم. من نگران این هستم. بعد فرمودند خانواده ما گاهی میروند منزل بعضی از آقایان و میآیند تعریف میکنند که مثلاً دورتادور اتاق، پشتی قالیچهای بود؛ که ایشان فرمودند من تعجب میکنم! چه ضرورتی دارد حالا دور تا دور اتاق ما پشتی قالیچهای باشد؟! نمیشود یک پشتی معمولی باشد؟ حتماً باید قالیچهای باشد؟ گران قیمت باشد؟ یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند؛ با یک پارچه معمولی هم میشود این را تأمین کرد و کنار اتاق گذاشت. چه ضرورتی دارد مخصوصاً ما روحانیون، زندگیها، خانهها و وضعیتمان این جوری باشد؟ بعد فرمودند در خانه ما یک فرش دستبافت بیشتر نداریم، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که الان هم دیگر نخنما شده است. ولی چون یادگاری است، این را در خانه نگه داشتیم؛ والاّ همه خانه ما موکت هست و اصلاً فرش دستبافت نداریم، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با موکت فرش شده است.
بعد این را هم خودشان فرمودند که من برای اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچهها باشم چون قبل از انقلاب که همهاش مبارزه و زندان و تبعید و اینها بود و ما نبودیم که بچهها خیلی خلا نبود پدر را احساس نکنند، فرمودند من به دفتر گفتم که یک مبل دو نفره نه یک سرویس برای ما تهیه کنند که وقتی داخل خانه و زندگی شخصی میروم، روی مبل باشم که کمر و پایم درد میگیرد، راحت باشم، ضمناً بتوانم در آن فرصت به کارها هم برسم، نامهها و گزارشها را مطالعه کنم. در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچهها وجود پدر را احساس کنند.
بعد فرمودند یک روز آمدم دیدم این مبل را که آوردهاند، خانواده ما آن را بیرون گذاشتهاند. به ایشان گفتم که چرا بیرون گذاشتید؟ خانواده گفتند که آقا! تا حالا در خانه ما مبل نبوده، تا الان زندگی ما طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید. حضرت آقا فرمودند گفتم این را از پول شخصیام تهیه کردند، نه از پول دفتر، که حضورم در خانه، بیشتر باشد. گفتند خیلی خوب، حالا اگر این باعث میشود شما حضورتان در خانه بیشتر باشد، بچهها بیشتر پدر را احساس بکنند، ما این مبل دو نفره را تحمل میکنیم. بعد من سؤالی از دوستان دفتر کردم، گفتند این یک مبل دست دومی بود، این را تهیه کردیم، دادیم تعمیرش کردند، پارچهای روی آن کشیدند و برای آقا آوردیم. این خاطرهای بود که خود آقا تعریف کردند.
یک خاطره دیگر، همین ایام ماه مبارک بود. برای قضیه استهلال ما در دفتر مانده بودیم. شب با یکی از دوستان دفتر به نماز حضرت آقا رفتیم. بعد از نماز آقا فرمودند چطور شما این موقع - موقع افطار - در دفتر هستید؟ گفتیم برای استهلال ماندهایم. فرمودند خیلی خوب، افطار را برویم منزل ما. ما هم دلمان میخواست که برای افطار منزل آقا برویم، ولی تعارف هم میکردیم. گفتیم نه آقا در دفتر غذا تهیه کردهاند. فرمودند نه، بیایید برویم. ما هم رفتیم. این آقای حاج ناصر که پذیرایی میکند، مقداری نان و پنیر و سبزی و حلوا آورد. ما مقداری نان و پنیر، یک مقدار هم حلوا خوردیم. ولی منتظر بودیم که غذا را بیاورند. بالاخره افطار است و با غذایی باید ادامه پیدا کند. چون ما کنار آقا نشسته بودیم. ایشان چشمشان توی چشم ما نمیافتاد، مقداری آزادتر بودیم. این آقای حاج ناصر که میآمد، من یک جوری علامت دادم که چیزی ادامه دارد یا نه، که اگر ادامه ندارد، ما همین را بخوریم و گرسنه نباشیم. اگر ادامه دارد، خوب خودمان را به اینها سیر نکنیم. علامتی دادم. ایشان گفت نه، ادامه ندارد. ما همان نان و حلوا و همان نان و پنیر را خوردیم. ولی اگر دفتر میآمدیم، قطعاً غذایی که در دفتر درست کرده بودند برای همین پرسنلی که شیفت کاری داشتند چربتر از غذای حضرت آقا بود.
بعد که افطار کردیم و حضرت آقا تشریف بردند داخل، ما به آقای حاج ناصر عرض کردیم که این چه افطاری بود؟ اگر ما دفتر بودیم یک غذای حسابی به ما میدادند. ایشان گفت که خانواده حضرت آقا مشهد مشرف شدهاند و قبل از رفتن یک قابلمه بزرگ از این حلواها درست کردهاند. به اندازه این سه چهار شب، افطارمان هر شب حلوا است و با حضرت آقا نان و پنیر و حلوا میخوریم. گفتم سحر چه کار میکنید؟ ایشان گفت برای سحر هم آبگوشت درست میکنیم و به اندازه یک پیاله برای حضرت آقا آبگوشت میدهیم و بقیهاش را هم خودمان میخوریم.
این برنامه غذایی آقا بود. از این نمونهها تقریباً فراوان است که واقعاً زندگی آقا، یک زندگی کاملاً زاهدانه است. یعنی من میتوانم به جرات عرض بکنم که زندگی ایشان از نظر کیفیت، هیچ فرقی با قبل از انقلاب نکرده است. البته تعداد اولاد بیشتر شدهاند، عروس، داماد و نوه و یک مقدار فضای بیشتری لازم است اما کیفیت زندگی هیچ فرقی نکرده است، همان زندگی، همان خانه، همان امکاناتی که ایشان در دوره قبل از انقلاب در مشهد داشتند، ما شاهدیم الان همان وضعیت هست.
ماجرای هدیه رئیسجمهور کره شمالی
یک وقتی حضرت آقا سفری به کره شمالی داشتند در دوره ریاست جمهوری که سفر خارجی تشریف میبردند خوب، رسم است که روِسای جمهور کشورها به مهمانهایشان، در سفر خارجی هدیه میدهند. یک سرویس ظرف به اصطلاح چینی، رئیس جمهور کره یا یکی از این کشورها به حضرت آقا داده بود. ایشان هم به خانه آورده بودند. این را هم باز خانم آقا بیرون گذاشته بودند. حضرت آقا فرموده بودند این هدیه است. طلا و نقره هم نیست، یک ظرف چینی معمولی است و آن چنان گران قیمت هم نیست. این را بگویم که حضرت آقا هدایایی که به ایشان داده میشود، هم در دوره ریاست جمهوریشان، هم در دوره رهبری، همه هدایا را به آستان قدس رضوی میدهند. در آنجا یک موزهای درست شده، بخش هدایای حضرت آقا، تابلویی هم دارد، مشخص است. حالا این ظرف را آقا در خانه، نگه داشته بودند. با اینکه عرض میکنم خیلی ظرف گران قیمت یا طلا و نقره هم نبود. خانم حضرت آقا میگویند ما این غذاهایی که میخوریم، با این ظرفها جور درنمیآید، همان ظرفهای خودمان خوب است، اینها را رد کنید، برود. ما اینها را لازم نداریم.
فرزندان آیتالله خامنهای
ایشان چهار پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه و معمم هستند و حقیقتاً هم درس میخوانند. خوب هم درس میخوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت میکنیم. یک بار ندیدهام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است. این خیلی ارزش دارد که امکانات باشد و موقعیت فراهم باشد و هیچ اقبالی به آن نشان داده نشود. این خیلی ارزشمند است. برای خود حضرت آقا، همه رقم امکانات هست ولی هیچ اقبالی ما نمیبینیم. نه خودشان، نه خانوادهشان! قطعاً خود حضرت آقا دوست ندارند که بستگانشان و مخصوصاً آقازادههاشان در کارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمیپسندند. خود اینها هم هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شدهاند که هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. لذا میبینید حتی ضدانقلابترین مجموعهها و گروهها، داخل و خارج، برای هر کس حرفی بزنند البته من آن حرفها را تأیید نمیکنم، خیلی از آنها هم شایعات و حرفهای دروغ است، من نمیخواهم آنها را تصدیق کنم ولی در مورد حضرت آقا و آقازادهها من نشنیدهام چیزی گفته شود. هیچ کس هم شاید نشنیده باشد. چون میدانند اگر این را بگویند، کسی باور نمیکند و آن حرفهای دیگرشان را هم کسی باور نمیکند. یعنی این قدر زندگی آقا و زندگی خانواده و فرزندان آقا سادگیشان، بیرغبتیشان و بیتوجهیشان به مسائل دنیایی تقریباً محرز است که هیچ وقت حتی آن ضدانقلابها، متعرض این معنا نشدهاند. فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانیهایی که نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغههایی است که خود آقا دارند. این که آنها برای خودشان دنبال آیندهای باشند زندگی، مال، منال، پول، پسانداز اصلاً وجود ندارد.
اگر بود، من مطلع میشدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیدهام. آقا مصطفی آقازاده بزرگ آقا همان سال اول ازدواجشان که طلبه قم بودند الان هم قم هستند خانهای اجاره کرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند - ما را یک روز برای ناهار دعوت کردند. ما رفتیم منزل ایشان. یک سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یک گلدان معمولی خریدیم و رفتیم که دست خالی نرویم. من واقعاً تعجب کردم که آیا این خانه، خانه یک تازهداماد است؟! حالا نه خانه فرزند رهبر انقلاب و مقام اول کشور، حتّی خانه یک تازهداماد هم این نیست. یعنی یک خانه تازهداماد، بالاخره یک زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه تازهداماد و خانه تازه عروس، هست. من توی خانه اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یک تازهداماد و یک تازه عروس را ندیدم.
بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه در چهار چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه میکردم. حواسم بود و تا آنجا که میتوانستم، رصد میکردم اوضاع و احوال خانه را. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موکت بود و دو سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازادههای ایشان سراغ داریم. آقازادهها در دفتر مسئولیتی ندارند. فقط در نشر آثار همکاری دارند والاّ هیچ کدام از آقازادهها مسئولیتی ندارند. جایی هم مشغول نیستند. ممحّض در درس و کار طلبگی هستند. درس میخوانند و انصافاً هم درسشان خیلی خوب است. خیلی خوب پیشرفت کردهاند. خود آقا مصطفی که الان سطوح عالیه را در قم تدریس میکنند. ایشان مکاسب و کفایه در قم تدریس میکنند.
نحوه اداره زندگی آیتالله خامنهای
اداره زندگی ایشان عمدتاً یعنی آن قدر که من اطلاع دارم که تا حدی دقیق است بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام میدهند. نذورات میآید. برای امام هم (رضوانالله تعالی علیه) خیلی نذورات میرفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد میآید که نذر شخصی آقا میکنند که آقا، زندگیشان عمدتاً از همین نذورات اداره میشود و از بیتالمال و از دفتر استفاده نمیکنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمیکنند. عمدتاً همین نذورات است.
ماجرای پذیرایی از رهبری در هواپیما
حضرت آقا هدایایی که به ایشان داده میشود ، هم در دوره ریاست جمهوریشان، هم در دوره رهبری، همه هدایا را به آستان قدس رضوی میدهند. من حالا دو خاطره عرض بکنم. یک بار با هواپیما در خدمتشان بودیم، مشهد مشرف میشدیم. خوب، پذیرایی هواپیماها، بالاخره در آن پروتکلی که نوشته شده، هواپیماهای خاص مسؤلان، پذیراییشان مقداری مفصّلتر از هواپیماهای معمولی است. یک مقدار میوه هم میگذارند. یک مختصر آجیل هم میگذارند. یک مقدار شیرینی هم میگذارند. ما یک بار در هواپیما بودیم، برای حضرت آقا آوردند، جلوی ما هم گذاشتند - همان سینیهایی بود که داخل سینی، این چیزها را گذاشته بودند در خدمت یکی از دوستان دفتر هم بودیم.
دیدیم ایشان نمیخورند. خود آقا هم خیلی کم. بعد فرمودند که من پول این را از خودم کنار گذاشتم، شما مصرف کنید، نگران نباشید. بعد از آن هم دیگر حضرت آقا فرمودند که پذیرایی هواپیمای ما هم، مثل پذیرایی هواپیمای مسافربری باشد. نباید هیچ چیزی اضافه باشد. الان گاهی در سفرهای استانها در خدمتشان هستیم، پذیرایی کمتر از همان پذیرایی هواپیمای مسافربری است.
هیچ چیزی بیشتر در آن نیست. از این نظر ایشان مقیدند. همین چندی قبل، یکی از دوستان دفتر گفتند حضرت آقا مبلغ زیادی را دادند و فرمودند این را جزو پولهای دفتر قرار بدهید. از پول شخصی خودم هست. جزو پولهای دفتر بگذارید. برای استفادههایی که ما از امکانات میکنیم، گاهی تلفنی و گاهی از امکانات بیتالمال که استفاده میکنیم.
پذیرایی از میهمانان در منزل آیتالله خامنهای
نوعاً پذیرایی آقا دیگر همه جا معروف است، یک رقم غذا، یک رقم خورش. آقازادههای ایشان مراسم عروسی که داشتند، ما هم دعوت بودیم. در همین دفتر، چند نفری را دعوت کردند، بستگانشان و چند نفر هم همین دفتریها مراسم ایشان، هیچ کدام در تالار و مفصل نبوده است.
در همین دو سه تا اتاقهای دفتر بوده است. یادم هست یکی از همین جلسات مهمانی همیشهاش همین جوری بوده، این سه چهار تا عروسیهایی که داشتند، ما شرکت کردیم میوه، همان میوه فصل، آن هم دو رقم. مثلاً سیب و خیار. آن هم نه اینکه دیس بچینند بلکه توی بشقاب، یک خیار و یک دانه سیب. با یکی از دوستان دفتر بودیم.
گفت این مجلس ختمهای تهران، بیشتر از مجلس عروسی پسران حضرت آقا پذیرایی میکنند. آنها باز یک شیرینی، چیزی هم میآورند. حلوا هم میآورند. میبرند دور میگردانند. باز دو سه رقم میوه میگذارند. اینجا حلوا هم نیست، شیرینی هم که همین یک شیرینی دانمارکی و یک سیب، یک خیار. بیشتر هم نمیشود خورد! هیچ وقت من ندیدم سر سفره ایشان، چه جلسات عمومی، چه مهمانیهای خصوصی، حتی دو نفر، سه نفر، من ندیدم که دو رقم خورش سر سفره ایشان باشد.
شبها که حاضری است. مهمان داشته باشند، نداشته باشند. یک شب یادم هست خدمت حضرت آقا بودیم. سفره انداخته بودند، آقایهاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضائیه هم مهمان آقا بودند. نان و پنیر و سبزی، یک مختصر هم سوپ خیلی رقیق، فقط همین. برنامه شبشان یک غذای خیلی سبک و خیلی ساده است. خلاصه، در مهمانیهای ایشان توفیقی پیدا کردیم، همسفره با ایشان بودیم و سعادتی داشتیم، چه جلسات عمومی در حسینیه، یا در منزل ایشان یا جای دیگر، یک رقم غذا، یک رقم خورش. من واقعاً تا حالا دو رقم ندیدهام و ایشان مقیدند به این جور قضایا.
بحث مرجعیت و انتشار رساله
بحث مرجعیت هم واقعاً خودش یک بابی است. چون من از نظر کاری هم در این حوزه بیشتر انجام وظیفه میکنم، میتوانم با تمام وجود، با اطمینان کامل عرض کنم که حضرت آقا هیچ رغبتی به مسئله مرجعیت و این جور مسائل ندارند. همان جور که در تلویزیون امسال، ایام سالگرد رحلت امام (رضوانالله تعالی علیه)، تلویزیون برنامه خوبی نشان داد. مجلس خبرگان و موضعگیری خود آقا نسبت به رهبریشان و اینهایی که نشان دادند برای مردم ما خیلی جالب و دیدنی بود.
البته ما شنیده بودیم ولی فیلم آن را ندیده بودیم. من این را میتوانم بگویم همان جوری که حضرت آقا در مورد رهبری هیچ رغبتی نداشتند، بلکه استنکاف میکردند و قبول نمیکردند و بر ایشان تحمیل شد، در مرجعیت هم واقعاً این جور است. من هیچ رغبتی و هیچ استقبالی از ناحیه آقا نسبت به قضیه مرجعیت ندیدهام.
هر وقت هم ما در این حوزه با ایشان صحبت کردیم، جوابی از ایشان نگرفتیم و استقبال نکردند. خیلی راه ندادند که ما با ایشان صحبت کنیم برای رساله با اینکه الان براساس برآوردی که ما داریم، شاید مقلدین ایشان تقریباً در داخل کشور، در صدر مقلدین دیگر مراجع باشند. یعنی شاید بیشتر جمعیت از حضرت آقا تقلید میکنند اما هنوز ما نتوانستهایم ایشان را راضی کنیم که رساله بدهند و هر وقت هم صحبت کردیم، به یک شکلی شانه از بار این قضیه خالی کردند و ما را به راههای دیگری ارجاع دادند. واقعاً تحت فشار هستیم، از طرف مردم مورد سؤال هستیم. رساله میخواهند، مسائل شرعی را میخواهند، مقلّد هستند.
بالاخره آقا را پذیرفتند. کسی هم آقا را تحمیل نکرده است، خودشان انتخاب کردهاند. خوب، باید راه را باز کنیم. ولی دیدیم آقا راه را باز نمیکنند. استقبال نمیکنند. این خاطره را هم عرض بکنم. برای مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی که فوت کردند، حضرت آقا مجلس ختمی در قم گرفتند مسجد اعظم و یک مجلس ختمی هم در تهران مدرسه عالی شهید مطهری آنجا یکی از آقایان منبر رفتند. بخشی از صحبت ایشان راجع به مرجعیت آقا بود. بالاخره ایشان خواست در آن فضا، بعد از فوت مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی، مرجعیت آقا را جا بیندازد. بعد که آمدیم بیرون، آقا فرمودند که عجب منبر بدی ایشان رفت! که فهمیدم آقا حقیقتاً ناراحت شدهاند، به خاطر اینکه این جوری صحبت شده است . یک وقت یکی از آقایان به ما گفت: بالاخره در خارج از کشور، مرجعیت را به رساله میشناسند، مثلاً کشورهای خلیجفارس و کشورهای عربی، مرجع را به رساله میشناسند. مرجع، هر چقدر هم ملاّ باشد، اگر رساله نداشته باشد، اینها او را نمیتوانند بپذیرند و الان بسیاری از شیعیان کشورهای خلیجفارس، مقلّد آقا هستند و وجوهات خوبی هم میدهند.
ما به زعم خودمان خواستیم روی همان درک و فهم محدود خودمان، یک جوری حضرت آقا را تحریک کنیم که رساله بدهند. من عرض کردم که بسیاری از مقلدین شما، از این شیعیان کشورهای خلیجفارس هستند و اینها وجوهات خوبی هم میدهند، اگر رساله ندهید، اینها از شما برمیگردند، به کس دیگری مراجعه میکنند، وجوهات هم دیگر نمیدهند. حضرت آقا فرمودند که خوب، وجوهات ندهند. میدهند به یک مرجع دیگر. آن مرجع دیگر هم شهریه میدهد و در اختیار طلبهها قرار میدهد. مگر بنا است همه خیرات به دست ما انجام بشود. دیگران هم خیرات انجام بدهند. این وجوهات توی جیب من که نمیرود. برای من که نیست. این مالِ طلبهها است. حق این طلبهها است. به بنده ندهند، به یکی دیگر میدهند. به یک مرجع دیگر میدهند. او هم میدهد به طلبهها. مگر بناست همه کارهای خیر از طریق من انجام بشود!
بحث و مباحثه؛ نقد و نقادی
یکی از خصوصیاتی که درس ایشان دارد، اجازه میدهند شاگردها سر درس اشکال کنند. این یکی از امتیازات درسهای حوزه است که شاگرد، جلوی استاد اشکال، سؤال و مباحثه میکند. این یک امتیاز بزرگی است. حضرت آقا هم سر درس، اجازه میدهند، فضا هم آن قدر فضای طلبگی و حوزهای است که اگر کسی اشکالی، سؤالی به ذهنش میآید، احساس نگرانی و ترس و اُبهت نکند و راحت بتواند آنها را مطرح کند. حضرت آقا هم به همه اجازه میدهند، این خیلی برای من جالب است؛ حتّی بعضیها اشکالات یا سؤالهایشان خیلی هم عمیق نیست، آقا به همان هم اجازه میدهند که صحبت بکند. تحقیرش نمیکنند، وسط حرفش نمیآیند. البته ممکن است در مواردی پاسخی ندهند تا مشخص میشود سؤال و اشکالی که کرده، حرف عالمانهای نبوده است.
گاهی جلسات درس تبدیل به مناظره و مباحثه میشود. حضرت آقا چیزی میفرمایند، یک اشکال مطرح میشود. باز آقا میفرمایند، باز یک اشکال. کاملاً آزادند. راحت افراد سؤال و اشکال میکنند و آقا هم همین را میپسندند. آقا هم همین را دوست دارند. خودشان این جور فضای بحث و مباحثه و نقد و نقادی را دوست دارند.
مخالفت رهبر انقلاب با تخریب، حمایت از نقادی
اینکه گاهی حضرت آقا مطالبی را میفرمایند، افراد توجه ندارند. ایشان با تخریب، با توطئه، با بیان و یا نوشتن مطالب کذب که موجب تشویش اذهان میشود، با این چیزها مخالفند در مجلات، در کتابها، در رسانهها امّا فضای نقد و نقادی و مباحثه و گفتوگو را میپسندند.
خود ایشان چند سال پیش بحث آزاداندیشی را مطرح کردند و تا الان چند بار هم پیگیری کردهاند که این کرسی آزاداندیشی در دانشگاهها و در قم به کجا رسید. نه اینکه فقط یک بار بیان بکنند - در پاسخ به آن نامه جمعی از فضلای حوزه بلکه بارها پیگیری کردند و ما هم داریم این را پیگیری میکنیم. هم بخشی در حوزه، بخشی هم در دانشگاهها که این منویات آقا به نتیجه برسد. حضرت آقا از این فضای این جوری خیلی خوششان میآید. خیلی دوست دارند چون معتقدند نقد و نقادی و مباحثه و...، موجب رشد و کمال میشود. حقّ هم همین است. اصلاً رشد علم و دانش، براساس همین نقادیها و همین مباحثهها بوده است. یک خاطرهای من دارم. خدمت آقا عرض کردم آقا! یک نفر از آقایان آیتالله سید جعفر کریمی مرتب خدمت شما میرسند و مباحث فقهی و بحث استفتائات مطرح میشود، اگر اجازه بفرمایید یکی دیگر از آقایان هم که از شاگردان امام در نجف بودند و ملاّ و فاضلاند و الان در بخش استفتائات همکاری دارند، ایشان هم گاهی بیایند با خود شما جلساتی را داشته باشند که برای پاسخگویی به سؤالات خیلی به ما کمک میکند. حضرت آقا فرمودند خیلی خوب، گاهی ترتیب بدهید ایشان هم بیایند. ما یکی دو جلسه ترتیب دادیم، ایشان خدمت آقا رفتند و همین بحثهای طلبگی، راجع به استفتائات و مسائل شرعی مطرح میشد و به اصطلاح یک فرع فقهی را مطرح میکردند.
بعدا دیدم حضرت آقا دیگر از ادامه این جلسه استقبال نکردند. من به ایشان عرض کردم چرا جلسه را دیگر ادامه ندادید؟ آقا فرمودند آقای کریمی که میآیند، با من مباحثه میکنند. نظر من را حسابی نقد میکند و من دفاع میکنم. این را من میپسندم. این آقای بزرگوار که میآید، ایشان حالا حجب و حیایش جوری است که بحث نمیکند.
من اگر یک مطلبی را بگویم، میدانم اگر ایشان هم قبول نداشته باشد، با من بحث نمیکند. حالا یا حرمت نگه میدارد، یا خجالت میکشد با ما بحث کند. لذا این جور جلسهای به درد من نمیخورد. من جلسهای را دوست دارم که طرف بیاید، وقتی من یک حرف میزنم، او ده تا نقد بر آن وارد کند که من مجبور بشوم از خودم دفاع کنم تا به نتیجه خوبی برسیم. این روحیه حضرت آقا در مباحث است، در جلسات خصوصی هم همین جور است. ایشان خیلی نقادی و مباحثه را دوست دارند.
منابع خبری و اطلاعاتی رهبر انقلاب از کجاست؟
این گزارشها دو بخش است؛ یکی از کانالهای رسمی است. یک بخش هم در دفتر داریم به عنوان معاونت ارتباطات مردمی که در دوره ریاست جمهوری حضرت آقا هم بود و الان هم هست که خیلی هم گسترده و فعال است.
ایشان به همه روِسای جمهور هم همیشه توصیه میکنند که این ارتباطات مردمی را تشکیل بدهند. خوب، این ارتباطات مردمی، هم نامههایی است که مردم میفرستند، هم تلفنهایی است که میزنند که همه ثبت میشود. بعداً تلخیص میشود و خدمت آقا داده میشود. در این نامهها و تلفنها، خیلی از حرفهای مردم هست، نظراتشان، مشکلاتشان، گرفتاریهایشان، انتقاداتشان، همه هم بدون سانسور، خلاصه میشود و در یک جزوه، هر روز مسئول ارتباطات مردمی خدمت آقا تقدیم میکند، صبح به صبح روی میز آقا میگذارند که این خودش یک دریچه بزرگی است به سوی همه مردم.
یک وقتی یادم هست یکی از دولتها دولت آقایهاشمی یا آقای خاتمی - خدمت حضرت آقا بودند. ایشان فرمودند من بعضی از طرحهایی و نظراتی را که به آن میرسم، بر اساس همین اطلاعاتی است که از همین ارتباطات مردمی به دست من میرسد.
میبینم عجب نکات خوبی است. من کاملاً استفاده میکنم. غیر از این، هر کدام از دستگاههای سیاسی، فرهنگی، امنیتی و اقتصادی در کشور، به نوعی گزارشهای کاری خودشان را شرایطشان، موقعیتشان، وضعیتشان، تحلیلهایشان، پیشنهادها و انتقاداتشان را برای آقا میفرستند. از این دستگاههای رسمی هم همه نوع گزارش میآید و همه اینها خدمت آقا داده میشود.
یک وقتی حضرت آقا مقالهای را در مجلهای خوانده بودند و این مقاله را خیلی پسندیده بودند یک بحث فقهی روز راجع به همین مباحث تولید نسل و ... بود. حضرت آقا نوشته بودند که نویسنده این مقاله را پیدا کنید و ببینید کیست و از او تشکر کنید، عجب مقاله خوبی نوشته است.
ما رفتیم نویسنده این مقاله را که یکی از طلبههای جوان قم بود، پیدا کردیم. گفتیم این مقاله شما را حضرت آقا خواندند و خواستند از شما تشکر کنیم. ایشان تعجب کرد. یک طلبه گمنامی است.
حضرت آقا را هم هیچ وقت ندیده و ایشان هم او را نمیشناختند! گفت حضرت آقا چطور مقاله مرا خواندند، من تعجب میکنم، آن هم مقاله من در یک مجله، من هم یک آدم گمنام! حالا یک کسی نام و نشان دار است، مقالهای مینویسد، تحلیلی مینویسد، مخاطب را جذب میکند که ببیند چی نوشته شده اما خواندن مقاله یک طلبه گمنام از سوی رهبری، خیلی تعجب دارد. گفت من تشکر حضرت آقا برایم خیلی ارزشمند است و اینکه ایشان این مقاله را خواندند و این وقت را گذاشتند، برایم خیلی جالب است که رهبری، این جور در همه عرصهها حضور دارد.
افراد مختلف هم با آقا دیدار دارند. اینکه بگوییم توده مردم، همه، به صورت مستقیم با حضرت آقا ارتباط دارند، این نیست. امکانپذیر هم نیست، امّا اینکه بگوییم نمایندگانی از بخشهای مختلف مردم با ایشان ارتباط دارند غیر از این دستگاههای رسمی این هم مبالغه نیست. یعنی از قشرهای مختلف مردم، هر کدام به نوعی مستقیم با آقا ارتباط دارند.
یا میآیند با آقا صحبت میکنند یا به آقا نامه میدهند و ایشان هم مقیدند بخوانند. گاهی وقتها آقا دستوری میدهند، همه ما در دفتر تعجب میکنیم که از کجا دست حضرت آقا رسیده است. این جور نیست که مطالب و گزارشهایی که به ایشان داده میشود، از کانال دفتر یا از کانال فقط دستگاههای رسمی دولت باشد. ابداً این طور نیست. به موازات این، افراد با آقا دیدار میکنند و با واسطههایی با آقا مرتبطند. همین درس حضرت آقا، یکی از برکاتش همین ارتباط یک بخشی از مردم با آقا است. نامههایشان را میدهند، آقا هم مقیدند بخوانند.
ماجرای انتقادات یک جانباز از دفتر رهبر انقلاب
من خاطرهای دارم عرض بکنم. سال 70 حضرت آقا به قم مشرف شده بودند و در فیضیه مستقر بودند، در کتابخانه دیداری با جمعی از طلبههای جانباز داشتند. بعد آمدند بالا نماز و ناهار و در اتاق استراحت میکردند. مرا صدا زدند. رفتم خدمتشان. دیدم یک نامه هفت هشت صفحهای از این کاغذهای بزرگ، با خط ریز نوشته شده بود. این نامه را یک جانباز به ایشان نوشته بود و در همان دیدار به آقا داده بود.
ایشان آن نامه را میخواندند. فرمودند این نامه را یکی از این جانبازانی که پایین بودند، به من دادند و نامهاش هم مفصل، امّا شیرین است. میخواهم همهاش را بخوانم. بعد به شما میدهم. به آن رسیدگی کنید. بعد فرمودند در این نامه، از دفتر ما گرفته تا بقیه، همه را زیر سؤال برده، هیچ کسی را مصون نگذاشته و خیلی چیزها گفته است! ببینید، ایشان اولاً نامه هفت هشت صفحهای طولانی را نفرمودند برای من خلاصه کنید. بعد در این نامه همهاش انتقاد به دستگاههای حضرت آقا بوده.
فرمودند این نامه شیرینی است! خوب، طلبه جانبازی از روی احساس مسئولیت، نامه نوشته، حضرت آقا خوشحال از این بودند! بنابراین کانالهای مختلف هست که به آقا گزارشها داده میشود و ایشان هم مقیدند نامههایی که به دست خود ایشان میرسد را بخوانند، خوب، رسانهها و اینها هم که هر کدام به نوعی باز مطالبشان خدمت آقا میرسد مجلهها، رسانهها، کتابها معمولاً کتاب برای ایشان زیاد میآید. گاهی گزارشهایی ما میفرستیم خدمت حضرت آقا، احساس نمیکنیم ایشان بخوانند.
ما فرصت خواندش را پیدا نمیکنیم. ولی وقتی خدمت ایشان میرود، میبینیم ایشان اینها را خواندهاند و رویش دستور دادهاند. البته عرض کردم اینها بعضی نکاتی است که من میدانم و طبعاً از همه چیز مطلع نیستم به جهت محدوده مسئولیتی که در دفتر دارم.
مهریه دختر آقای حداد عادل
این خاطره را من از قول آقای حداد عادل، نقل میکنم. ایشان گفتند وقتی حضرت آقا برای خواستگاری دختر ما، آمدند، فرمودند مهریه، هر جور خودتان میدانید باشد. شما دخترتان را دارید میدهید. ما آمدیم به خواستگاری دختر شما. هر جور خودتان میخواهید، مهر قرار بدهید. ولی اگر میخواهید من عقد را بخوانم، مهریه حداکثر چهارده سکه باشد. ولی شما هر چه بیشتر میخواهید، مهرتان را قرار بدهید، ولی کسی دیگر عقد را بخواند، من بر شما تحمیل نمیکنم.
گلایه از افراط در پخش برنامههای رهبری
مشهد خدمتشان بودیم. سر ناهار بود. موقع اخبار تلویزیون بود. اخبار ساعت 2 بعد از ظهر، این مراسم غبارروبی ضریح مطهر حضرت رضا (علیهالسّلام) را نشان میداد. ظاهراً شب قبلش هم نشان داده بود. باز فردا ظهر هم نشان داد. من آنجا خدمتشان نشسته بودم. ایشان فرمودند چند بار یک برنامه را نشان میدهند؟! چقدر افراط میکنند در نشان دادن برنامههای ما! من دیدم خود ایشان هیچ اقبالی به این چیزها اصلاً ندارند.
برخورد آیتالله خامنهای با مخالفان
یکی دیگر از مطالب شنیدنی، برخوردهای آقا با مخالفینشان هست که در این قضیه هم حضرت آقا انصافاً یک سعه صدر و یک بزرگواری ویژهای دارند و سینه ایشان از هر گونه کینه و عقده و ناراحتی از هر کس پاک است، مثل آینه، صاف است، خدا میداند. من بارها شده خدمت ایشان، به تناسب وضعیت و مسئولیتم در دفتر و حوزه کاریام، راجع به بعضی از روحانیون با ایشان صحبت کردم.
وضعیتشان و گرفتاریهایشان را گفتم که یک توجهی به آنها بکنیم. بعضیها را ایشان شناختند، فرمودند بله، این آقا مثلاً در فلان جا قبل از انقلاب عجب منبرهایی علیه ما میرفت. چه سخنرانیهایی علیه ما میکرد. چه کارها! چون ایشان از ناحیه بخشی از متحجرین در مشهد، حقیقتاً در فشار بودند؛ خودشان یک وقت چنین مضمونی را داشتند که من از ناحیه این متحجرین و مقدس نماها در مشهد، بیشتر تحت فشار و اذیت و آزار بودم تا ساواک! ساواک این قدر مرا آزار نمیداد.
من یک مورد، سراغ ندارم خدمت ایشان رفته باشم و راجع به یک روحانی یا کسی صحبت کرده باشم و توجهی را از آقا به او خواسته باشم و آقا بفرمایند نه، این جزو مخالفین ما بوده و این با ما نبوده و اعتنا نکنید. من سراغ ندارم. با اینکه زیاد هم رفتم و عمدتاً این جور افراد را سراغشان رفتم و حضرت آقا فرمودند بروید سراغشان و به آنها توجه کنید. در همین سفر مشهد سال گذشته (اردیبهشت سال 86)، دیدار علما با ایشان بود. همه علما و برجستگان حوزه مشهد بودند اما آقازاده یکی از آقایان و علمای مشهور مشهد، در جلسه ما نبود. ببینید، ایشان حواسشان هم جمع است و پرسیدند چرا فلانی نبود؟ عرض کردم مثل اینکه ایشان به خاطر سوابقی که داشته، چون میگفتند مقداری با دستگاه حکومت در زمان طاغوت، ارتباطاتی دارد، دعوتش نکردهاند.
حضرت آقا فرمودند چرا دعوت نکردند؟ یعنی ایشان اصلاً نسبت به آن افراد که ایشان را اذیت کرده بودند، هیچ در دلشان چیزی ندارند و واقعاً دل پاک و صافی دارند.
روحیات آیتالله خامنهای
یک وقت یادم هست، یکی از همین روحانیون سرشناس کشور آمدند خدمت حضرت آقا آقای کروبی بودند و آقا به ایشان فرمودند آقای کروبی! آن دوره جوانی که همه دنبال خوشگذرانی، رفاه و بهرهبرداری از نعمات هستند، ما و شما دنبال مبارزه بودیم. زندان و شکنجه و تبعید و...، حالا که دیگر آخر عمر ما شده است؛ حالا باید بیشتر به فکر دنیای بعد باشیم.
همه کسانی که با حضرت آقا کمترین ارتباط و انسی داشته باشند، همین روحیه انقلابی، همین روحیه ضداستکباری، این روحیهای که جز عزت و سربلندی و افتخار برای این نظام و کشور نیاورده است را میبینند. بعد از امام، این روحیه در زندگی آقا هم هست، در زندگی شخصی ایشان هم همین جور است.
این جور نیست که در بیرون حضرت آقا مبارزه و فریاد و شعار انقلابی باشد، امّا در درون، رفاه و نعمت و بهرهبرداری. نه، زندگی داخلی آقا هم همین جور است.
( منبع: ناگفتههایی از زندگی خصوصی و دیدگاههای شخصی آیتالله خامنهای ، شهاب نیوز ،15 مرداد 1387 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 56/100110437)
- [سایر] در مورد ویژگی های مهم امام خمینی(ره) از منظر حضرت آیت الله خامنه ای به طور مختصر بنویسید؟
- [سایر] در مورد ویژگی های مهم امام خمینی(ره) از منظر حضرت آیت الله خامنه ای به طور مختصر بنویسید؟
- [سایر] آیت الله سیستانی ولایت آیت الله خامنه ای را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] آیت الله العظمی سیستانی(دامت برکاته) ولایت آیت الله العظمی خامنه ای(دامت برکاته) را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] نظر آیت الله خامنه ای درباره ولایت مطلقه چیست؟
- [سایر] آیا آیت الله خامنه ای نایب امام زمان (عج) هستند؟ لطفاً توضیح دهید.
- [سایر] با عرض سلام بنده حقیر در حال حیض انجام غسل جنابت برایم واجب شده قصد خواندن قران دارم تکلیف چیست مرجع تقلید ایت الله خامنه ای
- [سایر] آیا عطر زدن روزه را باطل می کند؟ (مقلد آیت الله خامنه ای هستم).
- [سایر] عملکرد رهبری آیت الله خامنه ای را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [سایر] آیت الله خامنه ای به چه دلیلی شایستگی رهبری را دارند؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر عمداً قنوت نخواند قضا ندارد و اگر فراموش کند و پیش از آنکه به اندازة رکوع خم شود یادش بیاید ، مستحب است بایستد و بخواند و اگر در رکوع یادش بیاید ، مستحب است بعد از رکوع قضا کند و اگر در سجده یادش بیاید ، مستحب است بعد از سلام نماز قضا نماید . ترجمة نماز 1- ترجمة سورة حمد بسم الله الرحمن الرحیم ، یعنی : ابتدا می کنم به نام خداوندی که در دنیا بر مومن و کافر رحم میکند و در آخرت بر مومن رحم می نماید . الحمدلله رب العالمین یعنی : ثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهندة همه موجودات است . الرحمن الرحیم یعنی : در دنیا بر مومن و کافر و در آخرت بر مومن رحم می کند . مالک یوم الدین یعنی : پادشاه وصاحب اختیار روز قیامت است . ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی : فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم . اهدنا الصراط المستقیم یعنی : هدایت کن ما را به راه راست در جزئیات زندگی تا طوری گام بر داریم که از دین اسلام منحرف نشویم . صراط الذین انعمت علیهم یعنی : به راه کسانی که به آنان نعمت دادی که آنان پیغمبران و جانشینان پیغمبران هستند . غیر المغضوب علیهم و لاالضالین یعنی : نه به راه کسانی که غضب کرده ای برایشان و نه آن کسانی که گمراهند . 2 – ترجمة سورة قل هو الله احد بسم الله الرحمن الرحیم . قل هو الله احد یعنی : بگو ای محمد ( ص ) که خداوند ، خدائی است یگانه . الله الصمد یعنی : خدائی که از تمام موجودات بی نیاز است . لم یلد و لم یولد ، فرزند ندارد و فرزند کسی نیست . ولم یکن له کفوا احد یعنی : هیچ کس از مخلوقات ، مثل او نیست . 3 – ترجمة ذکر رکوع و سجود و ذکرهائی که بعد از آنها مستحب است . سبحان ربی العظیم و بحمده یعنی : پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم ، سبحان ربی الاعلی و بحمده یعنی : پروردگار من که از همه کس بالاتر می باشد از هر عیب و نقصی پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم ، سمع الله لمن حمده یعنی : خدا بشنود و بپذیرد ثنای کسی که او را ستایش می کند ، استغفر الله ربی و اتوب الیه یعنی : طلب آمرزش و مغفرت می کنم از خداوندی که پرورش دهندة من است و من به طرف او بازگشت می نمایم بحول الله و قوته اقوم و اقعد یعنی : به یاری خدای متعال و قوة او بر می خیزم و می نشینم . 4 –ترجمة قنوت لا اله الا الله الحلیم الکریم یعنی : نیست خدائی سزاورتر پرستش مگر خدای یکتای بی همتائی که صاحب حلم و کرم است ، لا اله الا الله العلی العظیم یعنی : نیست خدائی سزاوار پرستش مگر خدای یکتای بی همتائی که بلند مرتبه و بزرگ است . سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع یعنی : پاک و منزه است خداوندی که پروردگار هفت آسمان و پروردگار هفت زمین است . و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم . یعنی : پروردگار هر چیزی است که در آسمانها و زمینها و مابین آنها است و پروردگار عرش بزرگ است . و الحمد لله رب العالمین ، یعنی : حمد وثنا مخصوص خداوندی است که پرورش دهندة تمام موجودات است . 5 – ترجمة تسبیحات اربعه سبحان الله و الحمدلله و لا اله الله و الله اکبر ، یعنی : پاک و منزه است خداوند تعالی و ثنا مخصوص اوست و نیست خدائی سزاوار پرستش ، مگر خدای بی همتا و بزرگتر است از اینکه او را وصف کنند . 6 – ترجمة تشهد و سلام الحمدلله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ة یعنی : ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدائی سزاوار پرستش نیست مگر خدائی که یگانه است و شریک ندارد . واشهد ان محمداً عبده و رسوله ، یعنی : شهادت می دهم که محمد – صلی الله علیه و آله – بندة خدا و فرستادة اوست . اللهم صل علی محمد و آل محمد ، یعنی : خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد . و تقبل شفاعته وارفع درجته یعنی : قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجة آن حضرت را نزد خود بلند کن . اسلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته ،یعنی : سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد . اسلام علینا و علی عبادالله الصالحین ، یعنی سلام از خداوند عالم بر ما نمازگزاران و نمام بندگان خوب او . السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ، یعنی : سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مومنین باد تعقیب نماز
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.