بررسی تطبیقی نظریه سوروکین بر انقلاب ایران به چه شکل است؟
بررسی تطبیقی نظریه سوروکین بر انقلاب ایران به چه شکل است؟ از نظر سوروکین،انقلاب پیامد سرکوب غرایز ششگانه انسانی است که شامل غریزه گرسنگی، غریزه تملک، غریزه صیانت نفس، غریزه جنسی، انگیزه آزادی و غریزه اظهار وجود است.سوروکین معتقد است که سرکوبی غرایز موجب تقاضای مردم برای خلاصی از سرکوب می شود در نهایت این نخبگان جامعه هستند که با عملکرد خود این سرکوبی را تشدید می کنند و موجب بروز انقلاب می شوند و یا سرکوبی را به نوعی کاهش می دهند و با ایجاد کانال های تخلیه فشار و تغییرات دستوری ، از بروز انقلاب جلوگیری می کنند. (www.jamejamonline.ir/newstext?newsnum=100004194920) بر اساس نظر وی انسانها غرایزی دارند که بایستی ارضا شوند، تا وقتی که غرایز انسان ها در کنار هم بصورت مسالمت آمیز ارضا می شوند شرایط جامعه از نوع عادی است ولی هر چقدر مسیر جامعه در جهت ممانعت از ارضای آن نوع نیازها پیش می رود می توان چنین پنداشت که جامعه از مسیر شرایط عادی خارج و به شرایط انقلابی نزدیک می شود. سوروکین و جامعه ایران سوروکین معتقد است سرکوب غرایز توسط حکومت پهلوی زمینه را برای انقلاب ایران به وجود آورد. حکومت پهلوی دوم یک حکومت دیکتاتوری بود که پایه‌های اقتدار خود را در بخش نظامی می‌دید و به تجهیز هر چه بیشتر آن می‌پرداخت. هزینه‌های کلانی از بخشهای اقتصادی و رفاهی جامعه می‌کاست و به این بخش هزینه می‌کرد و همچنین پست‌های حساس اداری را در اختیار این بخش قرار می‌داد طوری که وظیفه اصلی این بخش در کنترل سیاسی جامعه و حفظ سلطنت خلاصه می‌شد و این امر موجب نارضایتی بخش‌های دیگر جامعه از جمله طبقات پایین جامعه که از نابرابری رنج می‌بردند می‌شد. علت دیگر نارضایتی مردم و مخالفین سوء استفاده شاه از قدرت بود طوری که در زمان محمدرضا شاه، قانون اساسی به طور کامل مورد سوء استفاده قرار می‌گرفت و در عمل از استقلال قوا خبری نبود و همه تصمیمات مهم به وسیله او صورت می‌گرفت و این یعنی استبداد و یکی از نتایج استبداد هم این بود که وزرا برای باقی ماندن بر سرکار، همیشه می‌کوشیدند وزارتخانة آنها نظر موافق شاه را جلب کند بنابراین هرگونه که می‌خواستند در آمار و حقایق دست می‌بردند و به جای خدمت به مردم و مملکت تمام سعیشان حفظ موقعیت خودشان بود. از اقدامات دیگر پهلوی که موجب نارضایتی مردم می‌شد مبارزه با مذهب و مظاهر و شعائر آن بود. رواج فساد و بی‌بندو باری، از طریق عطای مجوز به عشرتکده‌‌ها و...، تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی و ... مذهب مردم را دچار خطر ‌نمود علاوه بر این مسائل مسأله کاپیتولاسیون، برتر شمردن عناصر وابسته به بیگانگان و ایرانیان غیر مسلمان بر ایرانیان مسلمان، نارضایتی را در اقشار مختلف مردم گسترش داد. در زمینه اقتصاد، هم باید گفت که تنها سرمایه خدادادی و ملی ایران یعنی نفت در دوره‌ پهلوی با توجه به رابطه‌ای که با بیگانگان داشت و به خاطر عدم توانایی نیروهای داخلی در استخراج و تصفیه آن در اختیار خارجی‌ها قرار می‌گرفت و عایدات کمی به ایران می‌رسید. کشاورزی وضع مناسبی نداشت و اغلب زمینها در اختیار مالکان و درباریان قرار داشت و این طبقه هم به گونه‌ای مردم روستایی را استثمار می‌کرد در مقابل روستائیان از حداقل امور رفاهی و امنیتی برخوردار بودند. این اقدامات و هزاران اقدام دیگر رژیم شاه که در راستای منافع بیگانه و ضرر مردم بود در نهایت موجب گردید که افرادی مثل امام(ره) جهت مقابله با این وضع وارد صحنه شوند و با بیدار کردن مردم پایه‌های حکومتی را به لرزه درآورند. با افزایش روزافزون نیازهای مردم ایران به ارضا غرایز مورد اشاره، شاه و هم مسلکانش از توجه به این مسائل بی تفاوت گذشتند در حالی که چه بسا با مدیریت حسابگرایانه و توجه به ارضای نیازهای مذکور و اتخاذ راهکارهای مناسب می توانستند اوضاع کشور را سروسامان بدهد و از وقوع انقلاب جلوگیری نمایند. عدم توجه به وضع بداقتصادی مردم و شیوع فقر بخصوص در مناطق روستایی کشور، فقدان مالکیت مردم بر زمین های کشاورزی مرغوب با وجود املاک خالصه ی فراوان شاه و اطرافیانش، تجسس در حیطه شخصی و عدم برخوردای افراد از حقوق شهروندی و انسانی و در نهایت عدم اجازه دهی به مردم درخصوص آزادی بیان، مطبوعات و حتی عدم احترام به خلقیات و کردارهای مذهبی به همراه وجود اهرم های سرکوبگرایانه شدید کار را برای شاه خیلی سخت کرد. در ارزیابی این نظریه می توان گفت ؛ هر چند نظریه سوروکین درباره روان شناسی اجتماعی عوامل انقلاب در جای خود صحیح است و در مورد مردم ایران نیز مصداق دارد و مردم ایران از سوی حکومت و راههای مختلف سرکوب شده و سرخورده بودند؛ به همین دلیل با تمام وجود می خواستند تا از فشار این سرکوب ها رهایی یابند. اما این نظریه تنها به بعد روان شناختی انقلاب اسلامی توجه داشته و سایر ابعاد را نادیده گرفته است و نظریه ای تک بعدی محسوب می گردد , علاوه بر اینکه در میان عوامل مختلفی موجب نارضایتی مردم ایران شدند , اما آنچه نقش محوری و اساسی در شکل گیری انقلاب اسلامی داشت جایگاه مذهب و دین و فرهنگ دینی مردم ایران بود که این امر در شعارها و خواست مردم و پذیرش رهبری امام و روحانیت و کنار زدن سایر جریان های سیاسی کاملاً آشکار بود . از این رو نمی توان نقش تمامی عوامل بروز نارضایتی و سرکوب های رژیم را در یک ردیف تلقی نمود و مجموعه آنها را تحت عنوان سرکوب غرایز برشمرد . برای آشنایی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود: ملکوتیان , مصطفی , سیری در نظریه های انقلاب , تهران: قومس , 1376 فراتی , عبد الوهاب , رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی , قم: معارف , 1379 مشیر زاده , حمیرا , نگرشی اجمالی به نظریه های انقلاب در علوم اجتماعی , مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشه های آن , قم: معارف , 1374, ج1
عنوان سوال:

بررسی تطبیقی نظریه سوروکین بر انقلاب ایران به چه شکل است؟


پاسخ:

بررسی تطبیقی نظریه سوروکین بر انقلاب ایران به چه شکل است؟

از نظر سوروکین،انقلاب پیامد سرکوب غرایز ششگانه انسانی است که شامل غریزه گرسنگی، غریزه تملک، غریزه صیانت نفس، غریزه جنسی، انگیزه آزادی و غریزه اظهار وجود است.سوروکین معتقد است که سرکوبی غرایز موجب تقاضای مردم برای خلاصی از سرکوب می شود در نهایت این نخبگان جامعه هستند که با عملکرد خود این سرکوبی را تشدید می کنند و موجب بروز انقلاب می شوند و یا سرکوبی را به نوعی کاهش می دهند و با ایجاد کانال های تخلیه فشار و تغییرات دستوری ، از بروز انقلاب جلوگیری می کنند.
(www.jamejamonline.ir/newstext?newsnum=100004194920)
بر اساس نظر وی انسانها غرایزی دارند که بایستی ارضا شوند، تا وقتی که غرایز انسان ها در کنار هم بصورت مسالمت آمیز ارضا می شوند شرایط جامعه از نوع عادی است ولی هر چقدر مسیر جامعه در جهت ممانعت از ارضای آن نوع نیازها پیش می رود می توان چنین پنداشت که جامعه از مسیر شرایط عادی خارج و به شرایط انقلابی نزدیک می شود.

سوروکین و جامعه ایران

سوروکین معتقد است سرکوب غرایز توسط حکومت پهلوی زمینه را برای انقلاب ایران به وجود آورد.

حکومت پهلوی دوم یک حکومت دیکتاتوری بود که پایه‌های اقتدار خود را در بخش نظامی می‌دید و به تجهیز هر چه بیشتر آن می‌پرداخت. هزینه‌های کلانی از بخشهای اقتصادی و رفاهی جامعه می‌کاست و به این بخش هزینه می‌کرد و همچنین پست‌های حساس اداری را در اختیار این بخش قرار می‌داد طوری که وظیفه اصلی این بخش در کنترل سیاسی جامعه و حفظ سلطنت خلاصه می‌شد و این امر موجب نارضایتی بخش‌های دیگر جامعه از جمله طبقات پایین جامعه که از نابرابری رنج می‌بردند می‌شد.

علت دیگر نارضایتی مردم و مخالفین سوء استفاده شاه از قدرت بود طوری که در زمان محمدرضا شاه، قانون اساسی به طور کامل مورد سوء استفاده قرار می‌گرفت و در عمل از استقلال قوا خبری نبود و همه تصمیمات مهم به وسیله او صورت می‌گرفت و این یعنی استبداد و یکی از نتایج استبداد هم این بود که وزرا برای باقی ماندن بر سرکار، همیشه می‌کوشیدند وزارتخانة آنها نظر موافق شاه را جلب کند بنابراین هرگونه که می‌خواستند در آمار و حقایق دست می‌بردند و به جای خدمت به مردم و مملکت تمام سعیشان حفظ موقعیت خودشان بود.

از اقدامات دیگر پهلوی که موجب نارضایتی مردم می‌شد مبارزه با مذهب و مظاهر و شعائر آن بود. رواج فساد و بی‌بندو باری، از طریق عطای مجوز به عشرتکده‌‌ها و...، تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی و ... مذهب مردم را دچار خطر ‌نمود علاوه بر این مسائل مسأله کاپیتولاسیون، برتر شمردن عناصر وابسته به بیگانگان و ایرانیان غیر مسلمان بر ایرانیان مسلمان، نارضایتی را در اقشار مختلف مردم گسترش داد.

در زمینه اقتصاد، هم باید گفت که تنها سرمایه خدادادی و ملی ایران یعنی نفت در دوره‌ پهلوی با توجه به رابطه‌ای که با بیگانگان داشت و به خاطر عدم توانایی نیروهای داخلی در استخراج و تصفیه آن در اختیار خارجی‌ها قرار می‌گرفت و عایدات کمی به ایران می‌رسید. کشاورزی وضع مناسبی نداشت و اغلب زمینها در اختیار مالکان و درباریان قرار داشت و این طبقه هم به گونه‌ای مردم روستایی را استثمار می‌کرد در مقابل روستائیان از حداقل امور رفاهی و امنیتی برخوردار بودند. این اقدامات و هزاران اقدام دیگر رژیم شاه که در راستای منافع بیگانه و ضرر مردم بود در نهایت موجب گردید که افرادی مثل امام(ره) جهت مقابله با این وضع وارد صحنه شوند و با بیدار کردن مردم پایه‌های حکومتی را به لرزه درآورند.

با افزایش روزافزون نیازهای مردم ایران به ارضا غرایز مورد اشاره، شاه و هم مسلکانش از توجه به این مسائل بی تفاوت گذشتند در حالی که چه بسا با مدیریت حسابگرایانه و توجه به ارضای نیازهای مذکور و اتخاذ راهکارهای مناسب می توانستند اوضاع کشور را سروسامان بدهد و از وقوع انقلاب جلوگیری نمایند. عدم توجه به وضع بداقتصادی مردم و شیوع فقر بخصوص در مناطق روستایی کشور، فقدان مالکیت مردم بر زمین های کشاورزی مرغوب با وجود املاک خالصه ی فراوان شاه و اطرافیانش، تجسس در حیطه شخصی و عدم برخوردای افراد از حقوق شهروندی و انسانی و در نهایت عدم اجازه دهی به مردم درخصوص آزادی بیان، مطبوعات و حتی عدم احترام به خلقیات و کردارهای مذهبی به همراه وجود اهرم های سرکوبگرایانه شدید کار را برای شاه خیلی سخت کرد.

در ارزیابی این نظریه می توان گفت ؛ هر چند نظریه سوروکین درباره روان شناسی اجتماعی عوامل انقلاب در جای خود صحیح است و در مورد مردم ایران نیز مصداق دارد و مردم ایران از سوی حکومت و راههای مختلف سرکوب شده و سرخورده بودند؛ به همین دلیل با تمام وجود می خواستند تا از فشار این سرکوب ها رهایی یابند. اما این نظریه تنها به بعد روان شناختی انقلاب اسلامی توجه داشته و سایر ابعاد را نادیده گرفته است و نظریه ای تک بعدی محسوب می گردد , علاوه بر اینکه در میان عوامل مختلفی موجب نارضایتی مردم ایران شدند , اما آنچه نقش محوری و اساسی در شکل گیری انقلاب اسلامی داشت جایگاه مذهب و دین و فرهنگ دینی مردم ایران بود که این امر در شعارها و خواست مردم و پذیرش رهبری امام و روحانیت و کنار زدن سایر جریان های سیاسی کاملاً آشکار بود . از این رو نمی توان نقش تمامی عوامل بروز نارضایتی و سرکوب های رژیم را در یک ردیف تلقی نمود و مجموعه آنها را تحت عنوان سرکوب غرایز برشمرد .
برای آشنایی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود:
ملکوتیان , مصطفی , سیری در نظریه های انقلاب , تهران: قومس , 1376
فراتی , عبد الوهاب , رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی , قم: معارف , 1379
مشیر زاده , حمیرا , نگرشی اجمالی به نظریه های انقلاب در علوم اجتماعی , مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشه های آن , قم: معارف , 1374, ج1





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین