تزلزل در نظام سرمایه داری را میتوان شاهد ادعای لنین در کتاب امپریالیسم دانست؟
تزلزل در نظام سرمایه داری را میتوان شاهد ادعای لنین در کتاب امپریالیسم دانست؟ دانشجوی گرامی از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید سپاسگذاریم . در مورد پاسخ سوال شما ابتدا باید این نکته کلی را متذکر گردیم که دیدگاههای لنین و به طور کلیه کسانی که دم از دیدگاههای مارکسیستی و کمونیستی می زدند با سقوط تنها پایگاه عمده امپراتوری مارکسیستی یعنی شوروی و اقمار آن و تغییرات ایجاد شده در خط مشی های کمونیستی سایر کشورهای کمونیستی که به تغییر و تعدیل این نظریات منجر شد در عمل به شکست منجر گردید . در واقع دیدگاههای کمونیستی از خطاهای زیربنایی مهمی رنج می بردند که از جمله آنها می توان به بحث ماتریالیسم دیالکتیکی تاریخی اشاره نمود که دیدگاهی جبرگرایانه نسبت به جریان حرکت تاریخ ارائه می نمود و این دیدگاه هم به لحاظ گذشته تاریخی برخلاف ادعای مارکس هیچ واقعیت تاریخی نداشت و هم به لحاظ تاریخی بر خلاف آن چیزی واقع شد که مارکس پیش بینی می کرد (مارکس پیش بینی کرده بود که نخستین انقلابهای کمونیستی در صنعتی ترین کشورها از جمله اروپای غربی صورت خواهند پذیرفت ولی این اتفاق نخستین بار در کشوری همچون روسیه که به دلیل شرایط مختلف با فقر و بدبختی دست و پنجه نرم می کرد و اساسا کشوری صنعتی به شمار نمی آمد اتفاق افتاد) و هم در نهایت ، خود به جای تحقق جامعه بی طبقه به کشوری با ویژگی دیکتاتوری پرولتاریایی منجر شد که همچنان بافت طبقاتی با شدت بیشتری به ظلم بر علیه مردم پرداخته و در نهایت به سقوط این نظام منجر گردید. همچنین نظامات سوسیالیستی و کمونیستی از نواقص تئوریک دیگری همچون ماده گرایی افراطی و نفی خدا در جوامع ، زیر بنا دانستن اقتصاد و روبنا دانستن سایر چیز ها حتی فرهنگ و ... نیز رنج می بردند که آن را در عمل به یک نظریه ناکارآمد، حتی برای اداره یک کشور تبدیل ساخته بود. بنابر این امروزه سخن گفتن از تحقق دیدگاههای لنین و یا هر مارکسیست دیگری صحیح به نظر نمی رسد. با این حال ممکن است در برخی مواقع به دلیل شباهت هایی که در تحولات جاری جهانی با آنچه که در گوشه و کنار کتابهای این افراد به چشم می خورد احساس نماییم که این تحولات همان پیش بینی هایی هستندکه قبلا صورت پذیرفته و با تاخیری چند ساله در حال تحقق هستند که از جمله این پیش بینی ها ، دیدگاههای می باشد که لنین در کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) مطرح نموده بود . بنابر این برای بررسی واقعیت این عقیده ابتدا بهتر است نیم نگاهی به این کتاب بیاندازیم . لنین در کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) به اقتصاد امپریالیستی توجه کرده و به نوعی اقتصاد سیاسی خود را بیان کرده است. در واقع این کتاب، به نوعی پاسخ به کائوتسکی نیز می باشد . لنین می گوید رقابت آزاد در نظام سرمایه داری قابل دفاع نیست چرا که این رقابت، به انحصار منجر می شود و نهایتاً این انحصار است که امپریالیسم را شکل می دهد. او با آوردن آمار و ارقام مربوط به مبادلات اقتصادی سرمایه دارها، سعی می کند این انحصار را عیان کند. (پیدایش انحصاری ها، که معلول تمرکز تولیدات است، قانون عمومی و بنیادین مرحله کنونی رشد و توسعه سرمایه داری است.) (ص 26) از نظر او سرمایه داری در مرحله امپریالیستی، تولید را اجتماعی می کند. به عبارتی سرمایه داران را (از مرحله رقابت آزاد کامل) به (اجتماعی شدن کامل) می کشاند. (تولید اجتماعی می شود اما مالکیت کماکان خصوصی باقی می ماند. ابزار اجتماعی تولید کماکان در مالکیت خصوصی عده قلیلی باقی می ماند.) (ص33) پس رقابت آزاد، تمرکز تولید می آورد، تمرکز تولید، امکانات و منابع خام و بازار بیشتر می طلبد. سرمایه داران بزرگ با بی رحمی سرمایه داران کوچک را می بلعند. انحصار بین چند بنگاه، کارتل و تراست شکل می گیرد. این به نوبه خود به تقسیم جهان میان قدرت های بزرگ منجر می شود. پس رقابت در نظام سرمایه داری در تضاد با انحصار عمل می کند. (بنابراین ما در دوران ویژه سیاست مستعمراتی جهانی زندگی می کنیم که با آخرین مرحله رشد و توسعه سرمایه داری و با سرمایه داری مالی ارتباط بسیار نزدیکی دارد.) (ص 97) لنین از سسیل رودس مدافع امپریالیسم، نقل قولی می آورد که جالب است: (من دیروز در منطقه ایست- اند لندن (محله کارگری) بودم و به یکی از جلسات بیکاران رفتم. من به سخنرانی های تند و هیجان زده ای در آنجا گوش دادم که فقط فریادهایی بودند برای (نان، نان)... [پس] بیش از پیش به اهمیت امپریالیسم متقاعد شدم... برای نجات 40 میلیون نفر از سکنه شاهنشاهی متحد [انگلستان] از بلایای یک جنگ خانمانسوز داخلی، ما دولتمردان استعمارگرا باید اراضی جدیدی به دست آوریم، تا بتوانیم جمعیت مازاد را در آن اسکان دهیم و بازارهای جدیدی... تامین کنیم، من همیشه گفته ام که مسئله امپراتوری مسئله شکم است. برای جلوگیری از جنگ داخلی باید امپریالیست شد.) (ص100) سپس در فصل هفتم لنین امپریالیسم را تعریف می کند و اختلافش را با کائوتسکی ارائه می دهد. او پنج خصلت را برای امپریالیسم برمی شمارد: 1- تمرکز تولید و سرمایه [به چنان مرحله ای از تکامل می رسد که انحصارهایی به وجود می آیند که نقشی تعیین کننده در زندگی اقتصادی دارند .]، 2- ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و ایجاد الیگارشی (سرمایه مالی)، 3- صدور سرمایه [جدا از صدور کالا اهمیت ویژه ای پیدا می کند]، 4- تشکیل کارتل ها، تراست ها و سازمان های انحصارگر بین المللی سرمایه داران و 5- تقسیم منطقه ای جهان. (امپریالیسم یعنی اینکه سرمایه داری به مرحله ای از رشد و توسعه رسیده که سلطه انحصارها و سرمایه مالی برقرار می شود.) (ص112) ... کائوتسکی امپریالیسم را یک سیاست می دانست که باید با دموکراسی مسالمت آمیز با آن مبارزه کرد. لنین با این نظر مخالف است. او به نقل از هیلفردینگ می نویسد: (هدفی که سیاست پرولتاری در حال حاضر باید تعقیب کند آرمان برقراری مجدد رقابت آزاد نیست، که اکنون دیگر به یک آرمان ارتجاعی تبدیل شده است، بلکه فقط نابودی کامل رقابت از طریق برچیدن نظام سرمایه داری است.) (ص141) (امیرهوشنگ افتخاری راد ، روزنامه شرق ، نظری به کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) نوشته لنین به نقل از سایت ویستا) از نظر لنین امپریالیسم مرحله انحصار گرایی سرمایه داری است . در این مرحله سرمایه داری ناچار به هر وسیله ممکن از جمله صدور سرمایه ، نفوذ اقتصادی با حمایت همه جانبه سیاسی ، تصرف به زور و جنگ امپریالیستی دست می زند . وی پس از توصیف ویژگی امپریالیسم که در بالا اشاره شد شرایط را به این گونه وصف می کند که کشورهای توسعه نیافته به صورت مفرّی برای سرمایه مازاد در می آیند و وسیله ای برای جلوگیری از تنزل نرخهای سود می شوند . اما لنین خاطر نشان می کند که این فرایند در بلند مدت به جای آن که وضع راسامان دهد آن را آشفته خواهد کرد . زیرا گسترش جهانی سرمایه داری رقابت را شدت می بخشد و بنابر این نرخهای سود با سرعت بیشتری تنزل می کند . به هر حال پایان این فرایند به نابودی سرمایه داری به دست خود می انجامد که احتمالا با جنگهای امپریالیستی همراه خواهد بود . لنین امپریالیسم را به عنوان مرحله ای تعریف می کند که در آن تضادهای داخلی اردوگاه سرمایه داری رو به افزایش خواهد گذاشت . او جنگ جهانی اول را پیامد مستقیم این وضع و پیش درآمدی بر سرنگونی فوری سرمایه داری می دانست . به همین ترتیب (سرمایه دار در مرحله امپریالیستی خود مستقیما به سوی اجتماعی کردن بیشتر تولید هدایت خواهد شد و سرمایه داران را بر خلاف اراده) و آگاهی شان به درون نظام اجتماعی نوینی خواهد کشید که نظام گذار از رقابت آزاد به سوسیالیسم کامل است . (احمد ساعی ، نظریه های امپریالیسم ، نشر قومس ، ص 42) لنین در برشمردن برخی تحولاتی که در میانه تغییر امپریالیسم به سوسیالیسم رخ خواهد داد چند مطلب را هم ذکر می کند که در واقع مربوط به ویژگی های امپریالیسم می باشد : انحصار اقتصادی که به جای اقتصاد مبتنی بر رقابت آزاد نشسته است ، حاکمیت بانکهای بزرگ بر وسایل تولید ومنابع خام کشور و ... ، کاهش اهمیت بورس و افزایش اهمیت بانک ، رکود فنی به دلیل از بین رفتن انگیزه ترقیات فنی ناشی از پدیده انحصار ، ناگریز بودن تعارض و تضاد میان پدیده انحصار و رقابت بازار آزاد که زمینه را برای نابودی امپریالیسم و تحقق سوسیالیسم فراهم خواهد نمود (رک : سازمان ایرلند ، درباره امپریالیسم ، ترجمه کاظم دانشیان ، انتشارات آگاه ، تهران ، 1361 ، ص 88-77) ارزیابی پیش بینی لنین : لنین کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) را در پاسخ به علت عدم تحقق انقلاب در جوامع سرمایه داری نگاشته و در آن و نیز کتب دیگری که در توضیح دیدگاههای مارکسیستی خود نگاشته است تلاش می کند تا از دیدگاههای خوش بینانه مارکس مبنی بر جبر تاریخی ای که منجر به انقلاب در کشورهای سرمایه داری خواهد شد اندکی عدول نموده و مساله اراده انسانی را به عنوان یک عامل دخیل در امر انقلاب تاثیر دهد که خود این مساله اعتراف به اشتباه بودن مبانی ای می باشد که لنین بر اساس آنها در صدد است تا دیدگاههای خود را بیان کند اما اگر از این اشتباه نیز در گذریم دیدگاه و پیش بینی لنین در چندین زمینه با واقعیت هایی که اتفاق افتاده است در تعارض است (هر چند بخشی از تحلیل هایی که ارائه نموده است همچون حاکمیت امپریالیستی جهان سرمایه داری صحیح می باشند که البته چنین مواردی نیز بیشتر تحلیل واقعیت های مشهود هستند و نه پیش بینی) که بخشی از این تعارضات عبارتند از : 1 – لنین در مباحث خود بر پررنگ شدن مساله استعمار در دوران امپریالیسم به دلیل مساله (انحصار) تاکید می کند و آن را به عنوان ویژگی پنجم استعمار بر می شمارد (هر قدر سرمایه داری بیشتر گسترش می یابد نیاز به مواد خام بیشتر می گردد ، رقابت شدیدتر می شود و جستجو برای به چنگ آوردن مواد خام در سراسر جهان حادتر می شود ، مبارزه در راه به دست آوردن مستعمرات شدید تر می شود) (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری ، فصل ششم ، به نقل از سازمان ایرلند ، درباره امپریالیسم ، ترجمه کاظم دانشیان ، انتشارات آگاه ، تهران ، 1361 ، ص 66) این در حالی است که مساله استعمار در سالهای بعد نه تنها گسترش نیافت بلکه به تدریج از برنامه سلطه گران جهانی خارج شد و امروزه اگر چه موضوعاتی همچون استعمار نو و فرانو را در جهان شاهد هستیم اما استعمار به معنایی که لنین ادعا می کرد و دقیقا به شکل استعمار کهن بود دیگر حتی وجود خارجی هم ندارد . از طرفی مساله امپریالیسم با ویژگی هایی که لنین بر می شمارد در دهه های بعدی با آمریکا گره خورد که این کشور نه در سابقه خود مساله استعمار دارد نه در ادامه به استعمار سرزمین های دیگران به شکل استعمار کهن پرداخت و حال آنکه مفروض لنین این بود که شرایط امپریالیسم به رقابت قدرتها بر سر استعمار گری بیشتر و تقسیم جهان منجر خواهد شد مگر اینکه با نوعی تسامح استعمار موردنظر لنین را با استعمار نوین آمریکا یکسان بدانیم . 2 – حاکمیت بانکهای بزرگ بر اقتصادها که بخشی از مفروض لنین در امپریالیسم بود صرفا بر اساس واقعیاتی که در آلمان اتفاق می افتاد تحلیل شده و اگر چه نمودهایی از آن را در کشورهای سرمایه داری بزرگ مشاهده می کنیم اما این به معنای کلی بودن صحت این قضیه نبوده و به قول برخی تحلیل گران دیدگاه لنین (اگر بریتانیا یا آمریکا به مثابه نمونه [در استدلال لنین] در نظر گرفته می شد دیگر رسیدن به هژمونی بانکها امکان نداشت ... در بریتانیا بانکها که نقشی تبعی ، یعنی تسهیل کننده در گسترش اولیه سرمایه داری داشتند نتوانستند در دوران 1914-1880 یا پس از آن بر صنایع هژمونی به دست آورند)(سازمان ایرلند ، همان ، ص76) 3 – پررنگتر شدن نقش بانکها به جای بورس نیز با واقعیاتی که امروزه در جوامع سرمایه داری شاهد هستیم سازگار نیست . به عبارتی در کنار بانکها بورس ها نیز خود غول های حاکم بر اقتصاد جهانی هستند و مفروض لنین این بود که بورس ها در جهتی مغایر با امپریالیسم در حال فعالیت هستند و حال آنکه امروزه بورس ها خود به عنوان ابزار امپریالیسم در آمده و اساسا جنبش ضد سرمایه داری امروز که به جنبش تسخیر وال استریت مشهور شده است جنبشی بر علیه نظام فاسدی است که در بورس ها شکل گرفته و آن را از یک نهادی که می تواند زمینه را برای فعالیت های اقتصادی سالم آماده نماید به نهادی فاسد که سرمایه داران از طریق آن سرمایه دارتر می شوند تبدیل نموده است می باشد و آغاز این جنبش هم از محل بزرگترین بورس جهان یعنی از برابر ساختمان بورس وال استریت آمریکا که نقطه کانونی اقتصاد امپریالیسم آمریکا می باشد بود . 4 – لنین اگر چه ادعا می کند به دلیل از بین رفتن انگیزه ترقیات فنی ناشی از پدیده انحصار، ما شاهد رکود فنی خواهیم بود و این دیدگاه او به لحاظ تئوریک صحیح به نظر می رسد اما واقعیت این است که در مقام عمل مساله افت فنی هرگز به وقوع نپیوسته است . 5 – این بند مهم ترین اشکال نسبت به تحقق پیش بینی لنین است و آن این است که لنین ادعا می کند که امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری و مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم می باشد و حال آنکه جنبش های ضد سرمایه داری که امروزه شکل گرفته اند اگر چه در صدد نفی نظام حاکم هستند اما هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه نفی نظام سرمایه داری به اثبات نظام سوسیالیستی به گونه ای که لنین پیش بینی می کند بیانجامد وجود ندارد و اساسا در این جنبش های ضد سرمایه داری هیچ نشانه ای از نشانه های تحقق سوسیالیسم به چشم نمی خورد هر چند تاکنون نه به لحاظ نظر و نه به لحاظ عمل هیچ بدیل دیگری نیز برای نظام سرمایه داری توسط طرفداران جنبش مطرح نشده است و از طرفی به دلیل تجربه ناکام سوسیالیسم که با شکست و فرورفتن آن به زباله دانی تاریخ همراه شد بعید است که این جنبش به سمت سوسیالیسم گام بردارد و بنابر این بر خلاف جنبش های ضد سرمایه داری دهه های قبل به ویژه دهه 60 که عمدتا صبغه چپ گرایانه و سوسیالیستی داشتند هیچ نشانه و نمادی از حرکت به سمت سوسیالیسم را در جنبش های امروزین نمی توان مشاهده کرد . به گونه ای که با بررسی تحولات و آنچه طرفداران این جنبش می خواهند و آنچه نمی خواهند می توان ادعا نمود که طرفداران جنبش ضد سرمایه داری دقیقا می دانند که چه نمی خواهند اما نمی دانند که چه می خواهند و هر چیزی هم که بخواهند قطعا سوسیالیسم را نمی خواهند . 6 – یکی دیگر از تفاوت های دیدگاه لنین با جنبش های اعتراضی ضد سرمایه داری امروز این است که بر اساس دیدگاههای لنین به تبع عمده دیدگاههای مارکسیستی رهبران و فعالان جنبش های ضد سرمایه داری باید طبقه کارگر باشند اما در این جنبش ها در کنار طبقه کارگر کلیه طبقات اجتماعی غیر از طبقه سرمایه دار و سیاستمداران وابسته به طبقه سرمایه دار که گفته می شود تنها یک درصد جامعه را تشکیل می دهند حضور دارند و بنابر این ، این جنبش اساسا جنبشی بر مبنای طبقه نمی باشد . بنابر این در یک نتیجه گیری کلی باید بگوییم که آنچه در حال حاضر در جهان تحت عنوان جنبش های ضد سرمایه داری در حال انجام بوده و به تزلزل نظام سرمایه داری منجر شده است هر چند از نظر تزلزل نظام سرمایه داری با دیدگاه لنین تشابه ظاهری دارد اما به معنای تحقق پیش بینی لنین مبنی بر حرکت این نظام به سمت سوسیالیسم نمی باشد و به عبارتی آلترناتیو نظام سرمایه داری هر چه باشد قطعا سوسیالیسم نخواهد بود. پرسشگر محترم امیدواریم این مطالب پاسخگوی سوال شما بوده باشد . در پایان ضمن آرزوی موفقیت برای شما منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم .
عنوان سوال:

تزلزل در نظام سرمایه داری را میتوان شاهد ادعای لنین در کتاب امپریالیسم دانست؟


پاسخ:

تزلزل در نظام سرمایه داری را میتوان شاهد ادعای لنین در کتاب امپریالیسم دانست؟

دانشجوی گرامی از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید سپاسگذاریم . در مورد پاسخ سوال شما ابتدا باید این نکته کلی را متذکر گردیم که دیدگاههای لنین و به طور کلیه کسانی که دم از دیدگاههای مارکسیستی و کمونیستی می زدند با سقوط تنها پایگاه عمده امپراتوری مارکسیستی یعنی شوروی و اقمار آن و تغییرات ایجاد شده در خط مشی های کمونیستی سایر کشورهای کمونیستی که به تغییر و تعدیل این نظریات منجر شد در عمل به شکست منجر گردید . در واقع دیدگاههای کمونیستی از خطاهای زیربنایی مهمی رنج می بردند که از جمله آنها می توان به بحث ماتریالیسم دیالکتیکی تاریخی اشاره نمود که دیدگاهی جبرگرایانه نسبت به جریان حرکت تاریخ ارائه می نمود و این دیدگاه هم به لحاظ گذشته تاریخی برخلاف ادعای مارکس هیچ واقعیت تاریخی نداشت و هم به لحاظ تاریخی بر خلاف آن چیزی واقع شد که مارکس پیش بینی می کرد (مارکس پیش بینی کرده بود که نخستین انقلابهای کمونیستی در صنعتی ترین کشورها از جمله اروپای غربی صورت خواهند پذیرفت ولی این اتفاق نخستین بار در کشوری همچون روسیه که به دلیل شرایط مختلف با فقر و بدبختی دست و پنجه نرم می کرد و اساسا کشوری صنعتی به شمار نمی آمد اتفاق افتاد) و هم در نهایت ، خود به جای تحقق جامعه بی طبقه به کشوری با ویژگی دیکتاتوری پرولتاریایی منجر شد که همچنان بافت طبقاتی با شدت بیشتری به ظلم بر علیه مردم پرداخته و در نهایت به سقوط این نظام منجر گردید. همچنین نظامات سوسیالیستی و کمونیستی از نواقص تئوریک دیگری همچون ماده گرایی افراطی و نفی خدا در جوامع ، زیر بنا دانستن اقتصاد و روبنا دانستن سایر چیز ها حتی فرهنگ و ... نیز رنج می بردند که آن را در عمل به یک نظریه ناکارآمد، حتی برای اداره یک کشور تبدیل ساخته بود. بنابر این امروزه سخن گفتن از تحقق دیدگاههای لنین و یا هر مارکسیست دیگری صحیح به نظر نمی رسد. با این حال ممکن است در برخی مواقع به دلیل شباهت هایی که در تحولات جاری جهانی با آنچه که در گوشه و کنار کتابهای این افراد به چشم می خورد احساس نماییم که این تحولات همان پیش بینی هایی هستندکه قبلا صورت پذیرفته و با تاخیری چند ساله در حال تحقق هستند که از جمله این پیش بینی ها ، دیدگاههای می باشد که لنین در کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) مطرح نموده بود . بنابر این برای بررسی واقعیت این عقیده ابتدا بهتر است نیم نگاهی به این کتاب بیاندازیم .
لنین در کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) به اقتصاد امپریالیستی توجه کرده و به نوعی اقتصاد سیاسی خود را بیان کرده است. در واقع این کتاب، به نوعی پاسخ به کائوتسکی نیز می باشد . لنین می گوید رقابت آزاد در نظام سرمایه داری قابل دفاع نیست چرا که این رقابت، به انحصار منجر می شود و نهایتاً این انحصار است که امپریالیسم را شکل می دهد. او با آوردن آمار و ارقام مربوط به مبادلات اقتصادی سرمایه دارها، سعی می کند این انحصار را عیان کند. (پیدایش انحصاری ها، که معلول تمرکز تولیدات است، قانون عمومی و بنیادین مرحله کنونی رشد و توسعه سرمایه داری است.) (ص 26) از نظر او سرمایه داری در مرحله امپریالیستی، تولید را اجتماعی می کند. به عبارتی سرمایه داران را (از مرحله رقابت آزاد کامل) به (اجتماعی شدن کامل) می کشاند. (تولید اجتماعی می شود اما مالکیت کماکان خصوصی باقی می ماند. ابزار اجتماعی تولید کماکان در مالکیت خصوصی عده قلیلی باقی می ماند.) (ص33) پس رقابت آزاد، تمرکز تولید می آورد، تمرکز تولید، امکانات و منابع خام و بازار بیشتر می طلبد. سرمایه داران بزرگ با بی رحمی سرمایه داران کوچک را می بلعند. انحصار بین چند بنگاه، کارتل و تراست شکل می گیرد. این به نوبه خود به تقسیم جهان میان قدرت های بزرگ منجر می شود. پس رقابت در نظام سرمایه داری در تضاد با انحصار عمل می کند. (بنابراین ما در دوران ویژه سیاست مستعمراتی جهانی زندگی می کنیم که با آخرین مرحله رشد و توسعه سرمایه داری و با سرمایه داری مالی ارتباط بسیار نزدیکی دارد.) (ص 97)
لنین از سسیل رودس مدافع امپریالیسم، نقل قولی می آورد که جالب است: (من دیروز در منطقه ایست- اند لندن (محله کارگری) بودم و به یکی از جلسات بیکاران رفتم. من به سخنرانی های تند و هیجان زده ای در آنجا گوش دادم که فقط فریادهایی بودند برای (نان، نان)... [پس] بیش از پیش به اهمیت امپریالیسم متقاعد شدم... برای نجات 40 میلیون نفر از سکنه شاهنشاهی متحد [انگلستان] از بلایای یک جنگ خانمانسوز داخلی، ما دولتمردان استعمارگرا باید اراضی جدیدی به دست آوریم، تا بتوانیم جمعیت مازاد را در آن اسکان دهیم و بازارهای جدیدی... تامین کنیم، من همیشه گفته ام که مسئله امپراتوری مسئله شکم است. برای جلوگیری از جنگ داخلی باید امپریالیست شد.) (ص100)
سپس در فصل هفتم لنین امپریالیسم را تعریف می کند و اختلافش را با کائوتسکی ارائه می دهد. او پنج خصلت را برای امپریالیسم برمی شمارد: 1- تمرکز تولید و سرمایه [به چنان مرحله ای از تکامل می رسد که انحصارهایی به وجود می آیند که نقشی تعیین کننده در زندگی اقتصادی دارند .]، 2- ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی و ایجاد الیگارشی (سرمایه مالی)، 3- صدور سرمایه [جدا از صدور کالا اهمیت ویژه ای پیدا می کند]، 4- تشکیل کارتل ها، تراست ها و سازمان های انحصارگر بین المللی سرمایه داران و 5- تقسیم منطقه ای جهان. (امپریالیسم یعنی اینکه سرمایه داری به مرحله ای از رشد و توسعه رسیده که سلطه انحصارها و سرمایه مالی برقرار می شود.) (ص112)
... کائوتسکی امپریالیسم را یک سیاست می دانست که باید با دموکراسی مسالمت آمیز با آن مبارزه کرد. لنین با این نظر مخالف است. او به نقل از هیلفردینگ می نویسد: (هدفی که سیاست پرولتاری در حال حاضر باید تعقیب کند آرمان برقراری مجدد رقابت آزاد نیست، که اکنون دیگر به یک آرمان ارتجاعی تبدیل شده است، بلکه فقط نابودی کامل رقابت از طریق برچیدن نظام سرمایه داری است.) (ص141) (امیرهوشنگ افتخاری راد ، روزنامه شرق ، نظری به کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) نوشته لنین به نقل از سایت ویستا)
از نظر لنین امپریالیسم مرحله انحصار گرایی سرمایه داری است . در این مرحله سرمایه داری ناچار به هر وسیله ممکن از جمله صدور سرمایه ، نفوذ اقتصادی با حمایت همه جانبه سیاسی ، تصرف به زور و جنگ امپریالیستی دست می زند . وی پس از توصیف ویژگی امپریالیسم که در بالا اشاره شد شرایط را به این گونه وصف می کند که کشورهای توسعه نیافته به صورت مفرّی برای سرمایه مازاد در می آیند و وسیله ای برای جلوگیری از تنزل نرخهای سود می شوند . اما لنین خاطر نشان می کند که این فرایند در بلند مدت به جای آن که وضع راسامان دهد آن را آشفته خواهد کرد . زیرا گسترش جهانی سرمایه داری رقابت را شدت می بخشد و بنابر این نرخهای سود با سرعت بیشتری تنزل می کند . به هر حال پایان این فرایند به نابودی سرمایه داری به دست خود می انجامد که احتمالا با جنگهای امپریالیستی همراه خواهد بود . لنین امپریالیسم را به عنوان مرحله ای تعریف می کند که در آن تضادهای داخلی اردوگاه سرمایه داری رو به افزایش خواهد گذاشت . او جنگ جهانی اول را پیامد مستقیم این وضع و پیش درآمدی بر سرنگونی فوری سرمایه داری می دانست . به همین ترتیب (سرمایه دار در مرحله امپریالیستی خود مستقیما به سوی اجتماعی کردن بیشتر تولید هدایت خواهد شد و سرمایه داران را بر خلاف اراده) و آگاهی شان به درون نظام اجتماعی نوینی خواهد کشید که نظام گذار از رقابت آزاد به سوسیالیسم کامل است . (احمد ساعی ، نظریه های امپریالیسم ، نشر قومس ، ص 42)
لنین در برشمردن برخی تحولاتی که در میانه تغییر امپریالیسم به سوسیالیسم رخ خواهد داد چند مطلب را هم ذکر می کند که در واقع مربوط به ویژگی های امپریالیسم می باشد : انحصار اقتصادی که به جای اقتصاد مبتنی بر رقابت آزاد نشسته است ، حاکمیت بانکهای بزرگ بر وسایل تولید ومنابع خام کشور و ... ، کاهش اهمیت بورس و افزایش اهمیت بانک ، رکود فنی به دلیل از بین رفتن انگیزه ترقیات فنی ناشی از پدیده انحصار ، ناگریز بودن تعارض و تضاد میان پدیده انحصار و رقابت بازار آزاد که زمینه را برای نابودی امپریالیسم و تحقق سوسیالیسم فراهم خواهد نمود (رک : سازمان ایرلند ، درباره امپریالیسم ، ترجمه کاظم دانشیان ، انتشارات آگاه ، تهران ، 1361 ، ص 88-77)
ارزیابی پیش بینی لنین :
لنین کتاب (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری) را در پاسخ به علت عدم تحقق انقلاب در جوامع سرمایه داری نگاشته و در آن و نیز کتب دیگری که در توضیح دیدگاههای مارکسیستی خود نگاشته است تلاش می کند تا از دیدگاههای خوش بینانه مارکس مبنی بر جبر تاریخی ای که منجر به انقلاب در کشورهای سرمایه داری خواهد شد اندکی عدول نموده و مساله اراده انسانی را به عنوان یک عامل دخیل در امر انقلاب تاثیر دهد که خود این مساله اعتراف به اشتباه بودن مبانی ای می باشد که لنین بر اساس آنها در صدد است تا دیدگاههای خود را بیان کند اما اگر از این اشتباه نیز در گذریم دیدگاه و پیش بینی لنین در چندین زمینه با واقعیت هایی که اتفاق افتاده است در تعارض است (هر چند بخشی از تحلیل هایی که ارائه نموده است همچون حاکمیت امپریالیستی جهان سرمایه داری صحیح می باشند که البته چنین مواردی نیز بیشتر تحلیل واقعیت های مشهود هستند و نه پیش بینی) که بخشی از این تعارضات عبارتند از :
1 – لنین در مباحث خود بر پررنگ شدن مساله استعمار در دوران امپریالیسم به دلیل مساله (انحصار) تاکید می کند و آن را به عنوان ویژگی پنجم استعمار بر می شمارد (هر قدر سرمایه داری بیشتر گسترش می یابد نیاز به مواد خام بیشتر می گردد ، رقابت شدیدتر می شود و جستجو برای به چنگ آوردن مواد خام در سراسر جهان حادتر می شود ، مبارزه در راه به دست آوردن مستعمرات شدید تر می شود) (امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری ، فصل ششم ، به نقل از سازمان ایرلند ، درباره امپریالیسم ، ترجمه کاظم دانشیان ، انتشارات آگاه ، تهران ، 1361 ، ص 66) این در حالی است که مساله استعمار در سالهای بعد نه تنها گسترش نیافت بلکه به تدریج از برنامه سلطه گران جهانی خارج شد و امروزه اگر چه موضوعاتی همچون استعمار نو و فرانو را در جهان شاهد هستیم اما استعمار به معنایی که لنین ادعا می کرد و دقیقا به شکل استعمار کهن بود دیگر حتی وجود خارجی هم ندارد . از طرفی مساله امپریالیسم با ویژگی هایی که لنین بر می شمارد در دهه های بعدی با آمریکا گره خورد که این کشور نه در سابقه خود مساله استعمار دارد نه در ادامه به استعمار سرزمین های دیگران به شکل استعمار کهن پرداخت و حال آنکه مفروض لنین این بود که شرایط امپریالیسم به رقابت قدرتها بر سر استعمار گری بیشتر و تقسیم جهان منجر خواهد شد مگر اینکه با نوعی تسامح استعمار موردنظر لنین را با استعمار نوین آمریکا یکسان بدانیم .
2 – حاکمیت بانکهای بزرگ بر اقتصادها که بخشی از مفروض لنین در امپریالیسم بود صرفا بر اساس واقعیاتی که در آلمان اتفاق می افتاد تحلیل شده و اگر چه نمودهایی از آن را در کشورهای سرمایه داری بزرگ مشاهده می کنیم اما این به معنای کلی بودن صحت این قضیه نبوده و به قول برخی تحلیل گران دیدگاه لنین (اگر بریتانیا یا آمریکا به مثابه نمونه [در استدلال لنین] در نظر گرفته می شد دیگر رسیدن به هژمونی بانکها امکان نداشت ... در بریتانیا بانکها که نقشی تبعی ، یعنی تسهیل کننده در گسترش اولیه سرمایه داری داشتند نتوانستند در دوران 1914-1880 یا پس از آن بر صنایع هژمونی به دست آورند)(سازمان ایرلند ، همان ، ص76)
3 – پررنگتر شدن نقش بانکها به جای بورس نیز با واقعیاتی که امروزه در جوامع سرمایه داری شاهد هستیم سازگار نیست . به عبارتی در کنار بانکها بورس ها نیز خود غول های حاکم بر اقتصاد جهانی هستند و مفروض لنین این بود که بورس ها در جهتی مغایر با امپریالیسم در حال فعالیت هستند و حال آنکه امروزه بورس ها خود به عنوان ابزار امپریالیسم در آمده و اساسا جنبش ضد سرمایه داری امروز که به جنبش تسخیر وال استریت مشهور شده است جنبشی بر علیه نظام فاسدی است که در بورس ها شکل گرفته و آن را از یک نهادی که می تواند زمینه را برای فعالیت های اقتصادی سالم آماده نماید به نهادی فاسد که سرمایه داران از طریق آن سرمایه دارتر می شوند تبدیل نموده است می باشد و آغاز این جنبش هم از محل بزرگترین بورس جهان یعنی از برابر ساختمان بورس وال استریت آمریکا که نقطه کانونی اقتصاد امپریالیسم آمریکا می باشد بود .
4 – لنین اگر چه ادعا می کند به دلیل از بین رفتن انگیزه ترقیات فنی ناشی از پدیده انحصار، ما شاهد رکود فنی خواهیم بود و این دیدگاه او به لحاظ تئوریک صحیح به نظر می رسد اما واقعیت این است که در مقام عمل مساله افت فنی هرگز به وقوع نپیوسته است .
5 – این بند مهم ترین اشکال نسبت به تحقق پیش بینی لنین است و آن این است که لنین ادعا می کند که امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری و مرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم می باشد و حال آنکه جنبش های ضد سرمایه داری که امروزه شکل گرفته اند اگر چه در صدد نفی نظام حاکم هستند اما هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه نفی نظام سرمایه داری به اثبات نظام سوسیالیستی به گونه ای که لنین پیش بینی می کند بیانجامد وجود ندارد و اساسا در این جنبش های ضد سرمایه داری هیچ نشانه ای از نشانه های تحقق سوسیالیسم به چشم نمی خورد هر چند تاکنون نه به لحاظ نظر و نه به لحاظ عمل هیچ بدیل دیگری نیز برای نظام سرمایه داری توسط طرفداران جنبش مطرح نشده است و از طرفی به دلیل تجربه ناکام سوسیالیسم که با شکست و فرورفتن آن به زباله دانی تاریخ همراه شد بعید است که این جنبش به سمت سوسیالیسم گام بردارد و بنابر این بر خلاف جنبش های ضد سرمایه داری دهه های قبل به ویژه دهه 60 که عمدتا صبغه چپ گرایانه و سوسیالیستی داشتند هیچ نشانه و نمادی از حرکت به سمت سوسیالیسم را در جنبش های امروزین نمی توان مشاهده کرد . به گونه ای که با بررسی تحولات و آنچه طرفداران این جنبش می خواهند و آنچه نمی خواهند می توان ادعا نمود که طرفداران جنبش ضد سرمایه داری دقیقا می دانند که چه نمی خواهند اما نمی دانند که چه می خواهند و هر چیزی هم که بخواهند قطعا سوسیالیسم را نمی خواهند .
6 – یکی دیگر از تفاوت های دیدگاه لنین با جنبش های اعتراضی ضد سرمایه داری امروز این است که بر اساس دیدگاههای لنین به تبع عمده دیدگاههای مارکسیستی رهبران و فعالان جنبش های ضد سرمایه داری باید طبقه کارگر باشند اما در این جنبش ها در کنار طبقه کارگر کلیه طبقات اجتماعی غیر از طبقه سرمایه دار و سیاستمداران وابسته به طبقه سرمایه دار که گفته می شود تنها یک درصد جامعه را تشکیل می دهند حضور دارند و بنابر این ، این جنبش اساسا جنبشی بر مبنای طبقه نمی باشد .
بنابر این در یک نتیجه گیری کلی باید بگوییم که آنچه در حال حاضر در جهان تحت عنوان جنبش های ضد سرمایه داری در حال انجام بوده و به تزلزل نظام سرمایه داری منجر شده است هر چند از نظر تزلزل نظام سرمایه داری با دیدگاه لنین تشابه ظاهری دارد اما به معنای تحقق پیش بینی لنین مبنی بر حرکت این نظام به سمت سوسیالیسم نمی باشد و به عبارتی آلترناتیو نظام سرمایه داری هر چه باشد قطعا سوسیالیسم نخواهد بود.
پرسشگر محترم امیدواریم این مطالب پاسخگوی سوال شما بوده باشد . در پایان ضمن آرزوی موفقیت برای شما منتظر تماسهای بعدی شما با این مرکز هستیم .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین