با توجه به جهانی سازی یا جهانی شدن، دین اسلام در این زمینه چه نظری دارد یعنی جامعه دینی و جهانیسازی چگونه با هم کنار می آیند. اصلا اشتراک دارند یاهم را نفی می کنند ؟ جهت آشنائی کامل با دیدگاه اسلام پیرامون ابعاد مختلف این موضوع ، مقاله ای تحت عنوان ( اسلام و جهانی شدن ، عبدالقیم سجادی ، باشگاه اندیشه ) ارائه می گردد: در مورد ماهیت پدیده جهانی شدن نگرشها و رویکردهای متفاوتی وجود دارد. جهانی شدن به عنوان یک پروسه(1) و جهانی شدن به عنوان پروژه(2) دو نگرش کاملا متفاوت و نسبتا رایج در مورد این پدیده است. هر یک از دو نگرش مزبور در مورد پیشینه تاریخی، مبانی نظری، ویژگیها و لوازم و آثار (جهانی شدن) تفسیرهای متفاوتی را مطرح مینمایند. علیرغم تفاوت دیدگاه در مورد تعریف جهانی شدن و به عنوان نقطه اشتراک هر دو رویکرد، جهانی شدن دارای دو چهره ایدئولوژیک و تکنولوژیک میباشد. به عبارت دیگر جهانی شدن چه به عنوان پروسه و چه پروژه در هر حال دارای ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خاصی است. این ابعاد را از منظر فکری و تئوریک در دو حوزه کلی با عنوان (بُعد ایدئولوژیک) و (بُعد تکنولوژیک) میتوان طبقهبندی کرد. این تقسیمبندی از منظر روششناسی در بحث حاضر میتواند حایز اهمیت باشد، زیرا فرضیه این نوشتار موضع اسلام را در قبال هر یک از دو بُعد مذکور تفکیک میکند. براساس فرضیه مطرح شده، اسلام و تعالیم دینی با رویه تکنولوژیک جهانی شدن بیشتر میتواند تعامل و سازگاری داشته باشد، اما در بعد ایدئولوژیک تعارض اسلام و جهانیشدن بیشتر از درجه انطباق و سازگاری آندو میباشد. اما این سوال در اینجا به صورت جدی مطرح خواهد شد که آیا با توجه به درهمتنیدگی ابعاد مختلف زندگی جدید تا چه اندازه میتوان میان پدیدهها از این منظر جدایی انداخت؟ و آیا اساسا میتوان تکنولوژی را فاقد بار ارزشی و فرهنگی دانست؟ البته با توجه به اینکه امروزه بیش از هر زمان دیگر شاهد نوعی تداخل و تلفیق در حوزههای حیات بشری هستیم و اساسا نمیتوان میان فرهنگ و سیاست، اقتصاد و سیاست و بالاخره تکنولوژی و ایدئولوژی تفکیک مطلق انجام داد، در اینجا لازم است مقصود خود از رویه ایدئولوژیک و تکنولوژیک جهانی شدن را روشن سازیم و در نتیجه منطق این تقسیمبندی را توضیح دهیم. این بحث با توجه به پیوستگی ابعاد مختلف جهانی شدن که خود نوعی رهیافت جامع و عام را میطلبد از اهمیت جدی برخوردار میشود، زیرا به گفته رابرتسون جهانی شدن یک پدیده چند بُعدی است که دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میباشد.(3) باری اکسفورد با عنایت به همین نکته از ضرورت یک رهیافت عام و چند بعدی یاد نموده، میگوید: (فهم درست پیامدها و ماهیت جهانی شدن، مستلزم رهیافت چند بعدی است؛ رهیافتی که نسبت به روابط میان ویژگیهای نظام جهانگیر در حوزههای سیاست، اقتصاد و جامعهپذیری و نسبت به تعامل باز اندیشنامه میان تنوع فزایندهای کارگزاران و ساختارها و صورتهای فرهنگی که به شکلی فزاینده گستره جهانی پیدا میکند، حساس باشد، به بیان دیگر به همان اندازه که به امر جهانی توجه دارد به امر شخصی نیز توجه داشته باشد.)(4) چارچوب مفهومی گیدنز برای تبیین مساله جهانی شدن نیز تلاش میکند تا ابعاد مختلف جهانی شدن را مورد توجه قرار دهد. گیدنز جهانی شدن را در چهار حوزه جداگانه اما به هم مرتبط مطالعه میکند، وی این موضوع را چنین توضیح میدهد: (من برخلاف والرشتاین بر پایه طبقهبندی چهار بُعدی نهادهای مدرنیست که پیش از این یادآور شدم، اقتصاد جهانی سرمایهداری را یکی از چهار بُعد فرا گرد جهانی شدن میدانم، نظام دولت ملی بُعد دوم، سامان نظامی جهان و تقسیم بینالمللی کار از دیگر ابعاد آن محسوب میشود.)(5) مانوئل کاستنر معتقد است که همه جهان جدید به صورت شبکهای درآمده است که بافت اصلی و تاروپود آن را اطلاعات و نظام ارتباطات الکترونیک تشکیل میدهد. سرمایه مدرن از رهگذر نظام شبکهای در نقطه اوجی است که در آن سرمایه بر سرمایهداری حکومت میکند و تقابل تازهای را در قالب تقابل میان هر دو شبکه ایجاد کرده، در درون شبکه به استثنای یک گروه از نخبگان جهان وطن دیگران کنترل خود را بر زندگی خویش و محیط اطراف از دست دادهاند یا به سرعت از دست میدهند.(6) ریشه و عوامل شکلگیری جهان نو یا (جهان شبکهای) خود موضوعی است که با مناظرات علمی مبسوطی همراه است. اما آنچه که تا اندازهای مورد اجماع نظر نسبی قرار دارد این است که در شکلگیری جهان نو عوامل متعددی مدخلیت داشته است. بنابر یکی از پژوهشها جهان نو در حدود اواخر دهه 1960 و نیمه دهه 1970 بر اثر تقارن تاریخی سه فرایند مستقل پدیدار شد؛ انقلاب تکنولوژیکی اطلاعات، بحرانهای اقتصادی سرمایهداری و دولتسالار و تجدید ساختار متعاقب آنها و شکوفایی جنبشهای اجتماعی و فرهنگی همچون آزادی خواهی، حقوق بشر، فمنیسم و طرفداری از محیط زیست، بنا به عقیده کاستنر تعامل میان این فرایندها و واکنشهایی که به آن دامن زدند، یک ساختار نوین اجتماعی مسلط؛ یعنی جامعه شبکهای، اقتصاد نوین (اقتصاد اطلاعاتی --- جهانی) و فرهنگ نوین (فرهنگ مجازی --- واقعی) را به عرصه وجود آورد. منطق نهفته در این حوزهها زیر بنای کنش و نهادهای اجتماعی در سرتاسر جهانی به هم پیوسته است.(7) یکی از ویژگیهای مهم جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات، سرعت و شتاب بیسابقهای آن است که از این نظر سپرهای طبیعی، فرهنگی و معنوی جوامع در سراسر سیاره هستی در همه ابعاد در معرض تحولات بنیادین واساسی قرار داده است. تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات امکان ظهور جامعه شبکهای را فراهم آورد که افراد و جوامع را در درون قالبهای تازه هویتهای تازه میبخشد و تعاریف جدیدی از انسان عرضه میکند. در عین حال خود این شبکه تحتتاثیر دینامیسم داخلی دستخوش تغییرات دایمی و در نتیجه ایجاد الگوی جدید زیست و حیات در نقاط مختلف است.(8) اسلام و رویه تکنولوژیک جهانیشدن مقصود از رویه تکنولوژیک جهانی شدن به صورت کلی عبارت است از توسعه و گسترش تکنولوژی ارتباط جمعی و به ویژه تکنولوژی اطلاعات. جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات اشاره به وضعیتی دارد که در اثر کشف و ساخت تکنولوژیهای جدید ارتباطی، اطلاعات و نیازمندیهای بازرگانی و تجاری کشورها از طریق شبکههای اینترنت، ماهواره و نرمافزارهای رایانهای قابل تامین میباشد. به گفته یکی از پژوهشگران در عصر جدید شاهد جهانی بی مرز هستیم، دیگر مرزها اهمیت چندان ندارد و همگان به عنوان مصرفکننده شناخته میشوند. امروزه مردم در هر نقطه دنیا قادرند که اطلاعات مورد نیازشان را به صورت مستقیم از اکناف عالم به دست آورند و این امر را فهم نمایند که چه چیزی در زمره ترجیحات سایر کشورها قرار دارد.(9) بنابراین جهانی شدن تکنولوژی عبارت است از توسعه ابزارهای جدید اطلاعاتی به منظور تبادل افکار، ایدهها و باورها.(10) برخی از صاحبنظران مسایل جهانی، جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات را به عنوان چهره غالب و موثر جهانی شدن معرفی نموده و از جهان شبکهای یا دنیای مکهاMc warld یاد مینمایند. تاثیرات و پیامدهای تکنولوژی جدید فرض بر این است که قطع نظر از آثار و تبعات مثبت یا منفی تکنولوژی جدید، در عصر جهانی شدن تکنولوژی این پیامدها به طور وسیع و چشمگیری در سراسر جهان توسعه مییابد و از مرزهای ملی و قارهای عبور میکند. تکنولوژی جدید با پیامدهای مثبت و منفی قابل شناسایی است. در اینجا بهصورت خلاصه ماهیت تکنولوژی جدید مهمترین آثار و پیامدهای آن مورد طرح و بررسی قرار میگیرد. 1- تجدید ساختار اجتماعی --- اقتصادی: همانگونه که نخستین انقلاب صنعتی غرب ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جوامع غربی را دچار تحول و دگرگونی نمود، انقلاب تکنولوژیک قرن بیستم نیز به صورت جدی ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع را دستخوش دگرگونی ساخت. پارادایم تکنولوژی اطلاعات نه به سمت فروبستگی خود به عنوان یک سیستم بلکه به سمت گشودگی خود به عنوان یک شبکه چند وجهی حرکت میکند این الگو نیرومندی و عینی بودن خود را تحمیل میکند اما در توسعه تاریخی خود باز و انطباقپذیراست. جامعیت، پیچیدگی و شبکهسازی کیفیات اصلی و تعیینکننده آن است... بعد اجتماعی انقلاب تکنولوژی اطلاعات ملزم به پیروی از قانون مربوط به رابطه تکنولوژی و جامعه است که ملوین کرانزبرگ(11) پیشنهاد نمود؛ قانون اول او چنین است: تکنولوژی نه خوب است و نه بد و خلافش هم نیست.(12) بنابراین جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع سنتی را دچار دگرگونی نمود، زیرا (انقلاب تکنولوژی اطلاعات به ابزار اجتنابناپذیر اجرای کارآمد فرایندهای تجدید ساختار اجتماعی --- اقتصادی تبدیل شد.نقش این تکنولوژی در فراهم آوردن امکانات توسعه شبکهسازی به عنوان شکل پویا و خودگستر سازمان فعالیت انسانی به ویژه حایز اهمیت بود. این منطق شبکهسازی فراگیر تمامی عرصههای زندگی اجتماعی و اقتصادی را دگرگون میسازد.)(13) عدهای رویه تکنولوژی یک جهانی شدن را با مفهوم (ظهور تمدن اطلاعاتی توضیح میدهند: (پرتو تکنولوژی جدید قلمرو تازهای برای تحقق توان بالقوه آدمی پدید آمده است و اگر تمدنها بهترین عرضهگاه چنین تحققی باشند، پس تمدن تازهای زاده شده است. برخلاف تمدنهای پیشین که در حوزه جغرافیای خاصی از جهان بروز کردند، تمدن جدید جهان را فروپوشانیده و همه بشریت و هر تمدنی را در خود سهیم ساخته است.)(14) 2- تجدید ساختار سیاسی: تکنولوژی جدید که جهانی شدن جز از جهانگیر گردیدن آن میدهد، ساختار سیاسی جوامع را نیز دستخوش دگرگونی میسازد. این تاثیر را هم در روابط قدرت میتوان ردیابی کرد و هم در سازمان بوروکراتیک حکومت. از طرف دیگر تکنولوژی جدید فرایند حمایت و تقاضا را تحت تاثیر قرار داده و از این طریق خواستهای جدیدی را وارد سیستم سیاسی میکند. از سوی دیگر گرایشهای عام و جهانشمول در کنار رشد ایده محلیگرایی و ناسیونالیسم، ساختار سیاسی را با نوعی شاخص همراه میکند. در جامعه شبکهای شاهد وضعیت متناقضی هستیم. از یک سو گرایشهای ملیگرایانه قوت مییابد و از سوی دیگر حاکمیتهای ملی تضعیف میشود. در چنین هنگامهای دولتها و حکومتها از یکسو در برابر فشارهای خردکننده فرایند جهانی قرار دارند و از سوی دیگر با مطالبات نهضتهای بومی در قلمروهای خود مواجهاند که تحت لوای بنیادگرای یا دفاع از حقوق کارگران یا مصرفکنندگان خواستار مقابله با امواج تهدیدکننده جهانی شدن اقتصاد و الگوهای تازه فرهنگی هستند. به اعتقاد کاستنر این وضعیت نوعی بحران حاکمیت را برای دولتها به وجود میآورد. دولتها در شرایط جدید از حیات نهادهای برخوردار از حق حاکمیت به بازیگران فعالی در عرصه یک بده و بستان و همکاری گسترده در درون ساختهای فرا--- ملی بدل میشوند. این ساختها در همان حال که جوامع تازهای را شکل میدهد، از میزان اقتدار دولتها و حکومتهای ملی در امور داخلی خود میکاهد و وادارشان میسازند در چارچوب نظمی حرکت کنند که ساختار فراملی بر آنها تحمیل میکند.(15) 3- تجدید ساختار فرهنگی: آنگونه که بیشتر پژوهشگران مسایل جهانی اشاره نمودهاند، توسعه و گسترش تکنولوژی جدید و به ویژه تکنولوژی اطلاعات، هر چند به صورت غیرمستقیم، ساختار فرهنگی و هویتی جوامع را تحت تاثیر قرار میدهد. دگرگونیهای ناشی از تکنولوژی جدید تغییرات بنیادینی را در عرصههای اجتماع به وجود آورده و به ظهور فرهنگ جدید منجر میشود. دقیقا به همین علت است که نبرد قدرت در عصر تکنولوژی اطلاعات ماهیت فرهنگی مییابد. قدرت در شبکه مبادله اطلاعات و به کارگیری ماهرانه نهادها نهفته است که کنشگران اجتماعی، نهادها و جنبشهای فرهنگی را از طریق نهادها، سخنگویان و تقویتکنندگان فکری به هم مرتبط میسازد. بنابراین (زوال هویتهای مشترک که مترادف با اضمحلال جامعه به عنوان نظام معنیدار اجتماعی است، نشانگر اوضاع و احوال حاکم بر عصر تکنولوژی است.)(16) در مجموع میتوان گفت تکنولوژی جدید دارای ماهیت عام، فراگیر و انعطافپذیر است و همین ویژگیها موجب میگردد که سرعت گسترش و تعمیم آن افزایش یابد. بنابراین تکنولوژی به عنوان دستاورد بشری که در فرایند جهانی شدن به اقصی نقاط عالم انتقال مییابد، هر چند ظاهرا رنگ و بار فکری و ایدئولوژیک ندارد و بنابراین در ابتدای جذب و انتقال آن در دیگر کشورها با مانع خاصی روبرو نیست، اما با اندک تامل در ماهیت تکنولوژی جدید و با توجه به برخی آثار و تبعاتی که برای آن برشمرده شد، نمیتوان گفت دارای ماهیت خنثی و فاقد جهتگیری است. به هر حال تکنولوژی جدید را نمیتوان به صورت مطلق و کلی مورد مطالعه قرار داد؛ لازم است بین بخشهای مختلف آن تفکیک شود در این حالت روشنتر به استخراج دیدگاه اسلام در برابر این رویهای فراگیر جهانی شدن دست خواهیم یافت. پاسخ اسلامی به رویه تکنولوژیک جهانی شدن همانند پاسخ اسلامی به رویه ایدئولوژیک آن پاسخ واحد و یکدست نیست. متفکران اسلامی هر یک از ابعاد و زوایای خاص به تحلیل این مقوله پرداخته و تلاش نمودهاند تا نگرش اسلام را در این رابطه توضیح دهند. با توجه به مطالبی که در مورد رویه تکنولوژیک جهانی شدن، آثار و پیامدهای آن مطرح میباشد، رویکرد اسلام در مواجه با این پدیده چگونه است؟ آیا اسلام با رویه تکنولوژیک جهانی شدن انطباق و همآوایی دارد یا تعارض و مخالفت؟ احتمالا پاسخی یکدست به پرسش مزبور نتوان داد. بنابراین لازم است برای دستیابی به پاسخ معقول و مناسب نگرشهای موجود در زمینه را مورد بازخوانی و بررسی قرار داد. عمدتا سه رویکرد در این زمینه مطرح است: 1- اسلام با بعد تکنولوژیک جهانی شدن سازگار است و آن را میپذیرد. در این رویکرد تکنولوژی به عنوان دانش فنی جهت دستیابی به اهداف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در حوزه روشها جای میگیرد. روشها بر بستر تجربیات جوامع انسانی بارور میگردند و در چارچوب مرزهای فرهنگی و ایدئولوژیک محصور نمیگردند. بنابراین جامعه اسلامی نیز میتواند این تجربیات و فنون را صرفنظر از رنگ و بوی فرهنگی آن به استخدام گرفته و در راستای بهبودی مدیریت حیات اجتماعی از آن بهرهبرداری نماید. طرفداران این رویکرد اساسا میان دو حوزه روش و ارزش یا هستها و بایدها جدایی افکنده و بر این نکته تاکید دارند که حوزه روشها از قلمرو دین و باورهای دینی خارج است و در نتیجه روشها و فنون را نمیتوان از لحاظ خاستگاههای فکری و فرهنگی به سنجش گذاشت. در این تلقی تکنولوژی به عنوان ابزارها و روشهای جدید زندگی در ابعاد مختلف حیات اجتماعی یک پدیده کاملا فرادینی، فرافرهنگی [فراارزشی] و غیربومی است که مشروط به فرهنگ و اندیشه خاص نمیگردد. بنابراین از این منظر تکنولوژی دارای ماهیت خنثی و غیرارزشی است و همه انسانها بهعنوان یک تجربه میتوانند از آن بهرهمند شوند. 2- نگرش دوم کاملا در جهت مقابل رویکرد فوق قرار دارد. در این تلقی دین به عنوان مجموعهای از احکام، عقاید و اخلاق کلیه امور زندگی انسان را در حوزه خود قرار میدهد. بنابراین جامعهای دینی ناگزیر میبایستی از روش و ابزارهای دینی استفاده نمایند. تکنولوژی جدید بر بستر فرهنگی و اجتماعی غرب روئیده و پیشفرضهای ناسازگار با اسلام را با خود حمل میکند و بنابراین جامعه اسلامی نمیتواند از این روشها و فنون استفاده نمایند. چنین برداشتی هر چند از نظر تئوریک محتمل است اما ازنظر علمی با مشکلات جدی روبرو است. عالمان وهابی با تاکید بر جمود بر نص و اصالة الحذر در اشیا به این نگرش تمایل نشان میدهند، زیرا کلیه ابزارها و روشهای جدید زندگی که بر بستر تکنولوژی جدید غرب شکل میگیرد به حوزه مالانص فیه ارجاع داده میشود و حکم عدم استفاده بر آن بار میشود. در این چارچوب کلیه روشها و فنون رنگ و بوی دینی و غیردینی بودن به خود گرفته و اسلام در تعارض با تکنولوژی جدید که در عصر جهانیشدن وجه غالب آن را تکنولوژی اطلاعات ترسیم میکند، توضیح داده میشود. 3- نگاه میانه و معتدلتر از رویکرد فوق به پیامدهای ارزشی و فرهنگی تکنولوژی جدید اشاره نموده و این نکته را که روشها و فنون از نظر فرهنگی دارای ماهیت خنثی و بیرنگ و بو است، مورد نقد و اشکال قرار میدهد. بر این اساس، تکنولوژی پیامدهای فرهنگی و ارزشی خاصی را با خود حمل میکند که نظام ارزشی اسلام را به چالش میگیرد. دغدغه اصلی این دسته از اندیشمندان مسلمان روی این نکته متمرکز است که تکنولوژی جدید ارزشهای اخلاقی جدیدی را با خود حمل میکند: (جهان اسلام در مسیر دستیابی به توسعه، به علم و فنآوری غربی نیازمند است، با این حال وارد نمودن علم غربی بدون ارزشهای اخلاقی که زایده این علم است امکان ندارد. غرب در مسیر استعماریاش از فرهنگ و اندیشهها برای استعمار جهان سوم بهره برده که نشانهاش شکوفایی شرقشناسی و... است.)(17) هر چند نسبت به بعد ایدئولوژیک جهانی شدن به دلیل تعارضها و ناسازگاریهای آن با باورهای اسلامی، حساسیت بیشتری وجود دارد، اما برخی از نویسندگان رویه تکنولوژیک جهانی شدن را به علت پیامدهای خاص خود دارای اهمیت بیشتری نسبت به بُعد فکری و ایدئولوژیک جهانی شدن میدانند. در این نگرش وجه مهم مدرنیته در جهان امروز وجه ابزاری آن است که عالمگیر بوده و جهان را تحت تاثیر دارد، اما وجه روشنفکری آن که همان وجه انتقادی مدرنیته است وجه کماهمیتتر آن محسوب میگردد.(18) بنابراین اندیشمندان مسلمان در زمینه موضوعات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به گفتوگوی فعالی پرداختهاند. از دهههای گذشته تاکنون دودستة فکری در سطح کلان در مقابل هم قرار داشتهاند. گروهی که سنتگرایان نامیده شدند بر اصالت باورهای سنتی و استقلال فرهنگی تاکید نموده و متجددین را به خودباختگی و وابستگی و التقاط متهم نمودهاند. از سوی دیگر، متجددین با نسبتدادن عقبماندگی و ارتجاع به گروه دیگر، مسیر تجدد و فرهنگ غرب را به عنوان تجربه موفق توسعهیافتگی مورد تایید قرار میدهند. در این میان برخی متفکران نیز تلاش نمودهاند تا نوعی همسویی میان آن دو ایجادنموده و مکانیزی را جستوجو میکنند که از طریق آن جوامع اسلامی بتوانند ضمن بهرهگیری از تجربیات و فنون جدید، از اصالت هویت دینی و فرهنگی خود نیز دفاع نمایند. اما چنین مکانیزمی از نظر تئوریک و علمی چقدر ارایه شده است؟ اگر به قول کاستنر تکنولوژی جدید قابل تفکیک از الزامات و لوازم فکری و فرهنگی خاص خود نمیباشد، چگونه میتوان تکنولوژی را با باورهای دینی و نظام ارزشی دین، دمساز و هماهنگ نمود؟ پاسخ اینان به این پرسش دارای دو بخش حداقلی و حداکثری است. حداکثر پاسخ ناظر به همان رویکرد نخستینی میباشد که قبلا طرح گردید و بر این عقیده است که تکنولوژی و فنون در حوزه روشها قرار میگیرد و روش. عاری از هر نوع رنگ و بوی ارزشی است. بنابراین تکنولوژی یک فرآورده عام و فرافرهنگی است و نمیتوان آن را بر پیشفرضهای فرهنگی جامعه خاصی استوار ساخت. پاسخ دیگر این نکته را مطرح میکند که هر چند تکنولوژی ماهیت خنثی و بیخاصیت ندارد بلکه برخی لوازم فرهنگی و ارزشی را با خود حمل میکند اما عمدتا در حوزه تکنولوژی چالش و تعارض فرهنگی و ارزشی کمتر مشاهده میشود، زیرا تکنولوژی و فنون جدید ابزاری است در دست جوامع که میتوانند از طریق آن به بسط و تعمیق باورهای فرهنگی و ارزشی خویش نیز بپردازند. در این چارچوب، تکنولوژی از منظر اسلام به دو دسته کلان تقسیم میگردد؛ 1- تکنولوژی و فنون جدیدی که تعارض با مبانی دینی و تناقض آشکار با لوازم و نمودهای نظام ارزشی اسلام ندارد. 2- تکنولوژی گاه ممکن است برخی از باورهای دینی را نفی یا بیرنگ سازد و یا اینکه تعارض آشکار با نظام اعتقادی و ارزشی اسلام داشته باشد. در مورد دسته نخست دیدگاه اسلام واضح و آشکار است. بخصوص از منظر نگرش مبتنی بر اصل اباحه در اشیأ و روشها، تا زمانی که یک ابزار یا روش تعارض آشکار با اصول و مبانی اسلام نداشته باشد بهرهگیری از آن با محذوری روبرو نخواهد بود. اما در مورد دسته دوم استفاده از تکنولوژی با باورهای دینی را مورد نفی قرار میدهد. بنابراین بخشی از رویه تکنولوژیک جهانی شدن که با باورهای اسلامی تعارض آشکار ندارد مورد پذیرش قرار میگیرد و تنها بخش اندک آن که با اصول و مبانی دینی سازگاری ندارد کنار نهاده میشود. به علاوه اینکه در آن بخش اندک که به صورت ظاهر در تعارض با باورهای دینی است، عناصر دینی چون مصلحت، ضرورت و اضطرار از باب احکام ثانوی میتواند در بیشتر موارد مشکل را حل نماید.در واقع در اینجا است که پویایی و توانمندی اسلام و ظرفیت انطباقپذیری آن به کار آمده و پاسخگوی ضرورتها و نیازمندیهای زمانه است. دین در عرصه (جهانی شدن تکنولوژی) آیا نیازمندیهای بشر به دین در عصر تکنولوژی اطلاعات و جهانی شدن همچنان به عنوان یکی از خواستهها و نیازمندیهای عمومی باقی است؟ گسترش و ترویج اندیشههای لیبرال دمکراسی غربی تا اندازهای نقش و جایگاه دین را کمرنگ میکند، اما به هر حال رفاه اجتماعی انسانها مقولهای است عام و دارای ابعاد مختلف و تردیدی نیست که بخش عظیمی از رفاه عمومی انسانها با مفاهیمی چون عدالت و مسولیتهای اخلاقی انسان گره میخورد. بنابراین در آینده بشر نیز دین عنصر مهمی در حیات جوامع بشری خواهد بود. برخی در توضیح سرنوشت دین در عصر جهانی شدن میگویند که عدالت جهانی و صلح جهانی وظایفیاند که به تمام انسانها مربوط میشود و این وظایف نباید تنها به عهده سیاستمداران و اقتصاددانان گذاشته شود. در عصر جهانی شدن اقتصاد، اینترنت و بازارهای پولی، دینها مسوولیت ویژهای به منظور رفاه عمومی انسانها به عهده دارند، زیرا انسانها برخی پرسشهایی را مطرح میکنند که پاسخ آنها از عهده اقتصاددانان خارج است... در آینده بشر یک دین وجود نخواهد داشت و ما نباید در پی از بینبردن تفاوتها باشیم.(19) اسلام و رویه ایدئولوژیک (جهانی شدن) مقصود از رویه ایدئولوژیک جهانی شدن آن است که جهانی شدن مشتمل بر مجموعهای از بایدها و نبایدهای مرتبط با زندگی عملی جوامع انسانی است. به عبارت دیگر از آنجایی که جهانی شدن حداقل از منظر فرهنگی، برخی ارزشها و آرمانها را به جوامع میآموزد و مواضع آنان را در برابر حوادث و پرسشهای جاری روشن نموده و راهنمای عمل ایشان قرار میگیرد، دارای بعد ایدئولوژیک میباشد.(20) به نظر میرسد بعد ایدئولوژیک جهانی شدن نسبت به رویه تکنولوژیک آن تعارض بیشتری با اسلام و باورهای دینی دارد. زیرا غربیشدن سیاست، فرهنگ و اقتصاد برخی ارزشها و آموزههایی را با خود همراه دارد که عمدتا در تعارض با باورها و ارزشهای اسلامی است. این تعارض بخصوص در رویکردی که جهانی شدن را مترادف با غربی شدن (ationzWeterni) یا غربیسازی تفسیر میکند از وضوح آشکاری برخوردار میباشد. به هر حال، حتی تفسیر خوشبینانه از جهانیشدن که آن را به عنوان یک پروسه طبیعی میداند، باز هم نوعی تعارض فرهنگی و ارزشی میان (جهانی شدن) و آموزههای اسلامی مشاهده میشود. این تعارض ناشی از ماهیت زندگی جدید و جامعه مدرن است که در فرایند (جهانی شدن) توسعه مییابد. گیدنز این نکته را چنین توضیح میدهد: (در جامعه رهایییافته از قیدوبندهای سنتی چگونه باید زندگی کرد؟ لزوما پای مسایل و پرسشهای دیگری به میان کشیده میشود که از سنخ پرسشهای اخلاقی و وجودی است. مباحث مرتبط به سیاست زندگی را باید هموارکننده راه بازگشت پرسشهای سرکوبشده دانست. این گونه مباحث در عمل خواهان اخلاقیکردن زندگی اجتماعی و نوسازی حساسیتها نسبت به پرسشهایی هستند که نهادهای دوران تجدد به انحلال آنها کمر بسته بودند.)(21) به گفته گیدنز، سیاست زندگی به مفهوم سیاست تصمیمگیریهای مربوط به زندگی است. این تصمیمگیریها کداماند و چگونه باید آنها را به صورت مفاهیم درآوریم؟(22) طبعا پاسخ عصر جهانی شدن به این پرسش و نظایر آن بر مفروضات و پیشفرضهای ارزشی، اخلاقی و حداقل فرهنگی استوار است که احتمالا در تعارض و ناهمآوایی با باورهای اسلامی و نظام ارزشی اسلام میباشد. نوام چامسکی، اندیشمند معروف امریکایی بر این باور است که جهانی شدن به مفهوم جهانی سازی فرهنگی، چیزی جز تحول ماهوی در تاریخ تبلیغات نیست که هدف از آن تقویت سلطهای امریکا بر پیرامون؛ یعنی سراسر جهان است. وی بر این باور است که جهانی شدن به صورت جدی جهان عرب و اسلامی را تهدید میکند، زیرا یهودیان سلطه کامل بر دستگاههای اطلاعرسانی داشته و از این طریق حقایق را تحریف کرده و مظاهر تمدن اسلامی و میراث مسلمانان را از افکار عمومی جهان محو میکنند.(23) بهنظر چامسکی نه تنها میان باورهای فکری --- فرهنگی جهانی شدن با فرهنگ اسلامی تعارض و ناسازگاری وجود دارد بلکه یک رابطه تعارض و تضاد کامل میان این دو تفکر و دو حوزه تمدنی وجود دارد که فرایند جهانی شدن در پی استیلای یکی به سود استیلای دیگری میباشد. هانس پیتر مارتن و هارولد شومان نیز بر این باوراند که جهانی سازی فرایند یکسانسازی در هر گونه تغییر، خوراک، پوشاک و اداب و سنن مردم جهان است.(24) بنابراین دگرگونی باورها و ارزشهای فرهنگی جوامع که عمدتا در سنن و اداب تاریخی ریشه دارد در معرض دگرگونی و تغییر قرار میگیرد و جهانی شدن الگوهای خاصی از زندگی را در عرصههای مختلف حیات بشری مطرح میکند و به صورت طبیعی با بایدها و نبایدهای چندی نیز همراه خواهد داشت. حسن حنفی بر این عقیده است که جهانی شدن پرداخت هزینهای برای تحقق منافع دیگران از حساب خودی و افزایش توان دیگران به قیمت ضعف خود ایجاد وحدت میان آنان به قیمت فروپاشی است. وی همچنین معتقد است که در اثر جهانی شدن کشورهای مرکز و شمال به شکوفایی بیشتر دست مییابند و ملل حاشیهای و جهان سوم همچنان در عقبماندگی جدیتر گرفتار میشوند.(25) محمد عابدالجابری اهداف جهانی شدن را تخریب سه مقوله اساسی حکومت، امت و اخلاق برشمرده و میگوید جهانی شدن فرهنگها و مقدسات ملل، زبان، حکومتها، کشورها و ادیان آنان را مورد تجاوز قرار میدهد. روژه گارودی در باب جهانی شدن مینویسد: (وحدتی که حاکمان امریکایی و اربابان آیپاک(AIPAC) و سیاستمداران اسرائیلی پدید آوردند، بیش از هر زمان دیگر بر پایه هدف واحد یعنی ستیز با اسلام و آسیاست، زیرا در حقیقت آندو گردونههایی هستند که مانع روند سلطهجوییهای امریکا و صهیونیسم میباشند.)(26) اینکه چرا این دسته از پژوهشگران لبه تیز جهانی شدن را متوجه اسلام و فرهنگ اسلامی میدانند، خود بحث دامنهداری است که در جای خود نیازمند بررسی است. اما آنچه در اینجا مورد نظر است اینکه بالاخره جهانی شدن از نظر ایدئولوژیک با فرهنگ اسلامی و اندیشه دینی تعارض دارد. برخی از نویسندگان دلایل توجه جدی غرب نسبت به اسلام را که به نحوی در فرایند جهانی شدن عمدتا فرهنگ و تمدن اسلامی مورد هدف قرار میگیرد، در محورهای زیر مطرح نمودهاند؛ 1- کشورهای اسلامی دارای مواد اولیه عظیمی چون؛ نفت، گاز و دیگر منابع طبیعی میباشند. 2- برای قدرتمندان و شرقشناسان به انحای مختلف، چه از طریق مراکز تحقیقی و یا دانشگاهی به اثبات رسیده که این امت با حفظ هویت اسلامیاش، غیرقابل شکست است. بنابراین تنها راه شکست آنها بیهویتکردن و حذف دینی است که روح انقلاب و اعتراض علیه اشغال و سلطهجویی را در آنان میدهد. -3 تمدن اسلامی با همه ابعاد عقیدتی خود، مشتمل بر شریعت، نظام اخلاقی و دستاوردهای تاریخی، تنها واقعیتی است که درست در نقطه مقابل فلسفه، دین، نظامها و ارزشهای جهانی شدن قرار میگیرد.(27) ادوارد سعید در زمره پژوهشگرانی است که جهانی شدن را منفی میبیند زیرا در این تلقی، جهانی شدن رسانهها و ارتباطات باعث سلطه هر چه بیشتر سرمایهداری خواهد شد. نابرابری دسترسی به اطلاعات در جهان کنونی امکان دسترسی فرهنگهای غیرمسلط جهان سوم را ناممکن کرده و جریان اطلاعات در نظم جهانی به صورت یکسویه است که جهان سوم و کشورهای پیرامونی مصرفکننده صرف هستند. ادوارد سعید در چارچوب مارکسیستی جهانی شدن را نوعی امپریالیسم فرهنگی مینامد. او میگوید: (ما شاهد یک نوع امپریالیسم فرهنگی هستیم که درصدد است تا از طریق گسترش رسانههای جمعی، فرهنگ کشورهای عقبمانده وضعیت را تحت سلطه خود قرار دهد.)(28) این دیدگاه کاملا در نقطه مقابل نگرش لیبرال قرار دارد که نسبت به جهانی شدن رسانهها نگاه خوشبینانه داشته و آن را زمینهسازی قدرتیابی افراد در برابر سازمانها و دولت میداند. همچنین نگاه لیبرال از نظر فرهنگی نه تنها جهانی شدن را با استیلای فرهنگ واحد مترادف نمیداند، بلکه افراد موجب افزایش نوعی آگاهی جمعی نسبت به ارزشهای مشترک میداند. به هر حال هر چند بیشتر اندیشمندان مسلمان نسبت به پدیده جهانی شدن نگرش انتقادی دارند، اما کلیه تفاسیر جهانی شدن به نحوی فراگیری و چندوجهی بودن آن را مورد تاکید قرار دادهاند. جهانی شدن هر چند در آغاز بیشتر با رشد و توسعه تجارت آزاد و حرکت به سوی یک اقتصاد واحد جهانی مطرح گردید، اما به تدریج دیگر ابعاد آن نیز خود را نشان داد. اینک نمیتوان از جهانی شدن اقتصاد بدون مورد توجه قراردادن حوزههای سیاست و فرهنگ یاد کرد. اگر جهانی شدن را به عنوان یک پروژه غربی تلقی کنیم و آن را معادل با غربیسازی بدانیم، آنگونه که چامسکی، سعید و علوانی، گفتهاند، تعارض و چالش جدی جهانی شدن با اسلام واضحتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. این تعارض را با تحلیل محتوای درونی جهانی شدن، فرهنگ و آموزههایسیاسی، اقتصادی و ارزشی که در فرایند جهانی شدن عالمگیر میگردد، میتوان توضیح داد. سوال این است که در فرایند جهانی شدن کدام الگوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهانی و عالمگیر میشود؟ احتمالا برخی چنین میاندیشند که جهانی شدن ظرفی است عالمگیر که در اختیار کلیه جوامع گذاشته میشود تا در درون آن مظروف خاص و مورد نظرشان را جای دهند. یا به عبارت دیگر از این منظر آنچه جهانی و عالمگیر میشود برخورداری از تکنولوژی اطلاعات، ارتباطات و توانمندیهای ابزاری است که ملل دنیا با استفاده از این امکانات میتوانند پیام تمدنی و صدای فرهنگی خود را منعکس سازند. گفتهاند جهانی شدن شرایطی را ایجاد میکند که صداهای ضعیف قدرت انعکاس یابند و ندای خویشتن را به گوش ملل جهان برساند.(29) اما آیا به راستی جهانی شدن، صرفا به مفهوم عالمگیر شدن تکنولوژی غربی است؟ و آیا این تکنولوژی یک ظرف توخالی، خنثی و بیرنگوبو است، یا اینکه باورها و ارزشهایی خاص را با خود حمل میکند؟ اگر تکنولوژی دارای رنگ و بوی فرهنگی و ارزشی است. کدام الگوهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در فرایند جهانی با عالمگیرشدن تکنولوژی، جهانی و فراگیر میشود؟ و تا چه اندازه این الگوها با نظام ارزشی اسلام و باورهای دینی سازگاری و تلائم دارد؟ در بخش قبلی گفته شد که رویه تکنولوژیک جهانی شدن نیز بیارتباط با باورهای فرهنگی و نظام ارزشی نبوده و برخی از لوازم و پیامدهای ارزشی و فرهنگی را با خود حمل میکند. بنابراین تکنولوژی فرهنگ و نظام ارزش خاصی را ایجاب میکند که در بیشتر موارد در تعارض با ارزشهای بومی و اسلامی است. از طرف دیگر در فرایند جهانی شدن، عالمگیرشدن فرهنگ، سیاست و اقتصاد واحد و مشترک را در سطح جوامع بشری داریم و بنابراین به صورت منطق کلیه الگوهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جهانی نمیشوند زیرا در این حالت دیگر مفهوم جهانی شدن به معنای ترویج و تسلط الگوی واحد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نخواهد بود. حتی بنابر استدلال کسانی که جهانی شدن را ظرف بیمحتوا و ابزاری در اختیار همه فرهنگها و ادیان میدانند، باز هم این نکته واضح است که بالاخره همه جوامع و فرهنگها بهرهای برابر از این ابزار یا ظرف ندارند طبعا برخی از وضعیت برتر نسبت به دیگران برخوردار بوده و به میزان برتری از امکانات بیشتر برای عالمگیر ساختن الگوها و فرهنگ خود برخوردار میباشند.(30) بنابراین دنیای صنعتی غرب بیش از سایرین از توان جهانینمودن باورهای فرهنگی و ارزشی خود برخوردار میباشد و در نتیجه آنچه همراه با توسعه جهانی تکنولوژی جهانی و عالمگیر میشود، دمکراسی لیبرال، اقتصاد آزادو فرهنگ و تمدن غربی است. بنابراین هر چند بنا بر برخی تفاسیر جهانی شدن دارای ماهیت اقتصادی و در پی گسترش اندیشه اقتصادی لیبرال در نمودهایی چون بازار آزاد و تجارت جهانی است، اما از آنجایی که تفکیک سیاست از اقتصاد و تاثیر تحولات اقتصادی بر حیات سیاسی جوامع را نمیتوان پذیرفت، از این رو گسترش اقتصاد لیبرال با تعمیم لیبرالیسم سیاسی و دمکراسی غربی همراه خواهد بود.(31) برخی از نویسندگان غربی، ضمن یادآوری چالشهای اجتماعی جهانی شدن، این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که مشکلات عصر جهانی شدن از جهانگیرشدن دمکراسی لیبرال ناشی نمیگردد بلکه ریشه مشکلات در عدم توسعه دمکراسی است و بنابراین مواجه عقلانی با فرایند جهانی شدن تعمیم و گسترش دمکراسی است و در واقع مشکلات دمکراسی را با گسترش دمکراسی میتوان پاسخ داد.(32) به هر حال جهانیشدن قبل از هر چیزی بیانگر عالمگیرشدن ارزشهای فرهنگی، مدیریت سیاسی و الگوی اقتصادی غربی است و این امر دیگر جوامع را با چالشهای هویتی و سیاسی مواجه میسازد که در این میان جوامع اسلامی، با توجه به تعارض باورهای اسلامی با آموزههای لیبرالیسم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از وضعیت خاصی برخوردار میباشد. مهمترین محورهای تعارض اسلام با جهانی شدن را از منظر ایدئولوژیک در محورهای زیر میتوان مطرح کرد؛ 1- تعارض هویت اسلامی و جهانی شدن: جهانی شدن بنا به تفسیر گیدنز هویت جدیدی را مطرح نموده و به تعمیمسازی آن میپردازد. جهانی شدن از نظر فرهنگی اشاره به وضعیتی دارد که در پرتو آن سنن و فرهنگ بومی وlocal تخریب میگردد و نوعی همسانسازی فرهنگی ترویج میگردد.(33) بنابراین در فرایند جهانی شدن در چارچوب اندیشه گیدنز آموزههای تجدد عالمگیر و جهانی میشود که در این میان عناصر و مولفههای جدیدی به عنوان تشخص و هویت جهانی مطرح میگردد. هویت یاد شده بر بستر باورهای لیبرالیستی غرب و در چارچوب اندیشه لیبرالیسم تعریف و ارایه میگردد. به نظر آنتونی گیدنز این بُعد جهانی شدن را چنین توضیح میدهد: (جهانی شدن عملا این مفهوم را القا میکند که لااقل از لحاظ عواقب مترتب بر تکهبرداریها هیچکس قادر نیست از تحولات ناشی از گسترش تجدد در امان بماند یا برخلاف آن گزینشی به عمل آرد... بسیاری دیگر از وجوه نهادهای امروزین از جمله آنهایی که به مقیاسهای کوچک عمل میکنند، حتی مردمی را که در سنتیترین سکونتگاههای ممکن خارج از بخش پیشرفته جهان به سر میبرند، تحتتاثیر قرار میدهند. از طرف دیگر در همان بخشهای پیشرفته جهان نیز ماهیت زندگی روزمره به طور مستمر تحتتاثیر وصلت بین عناصر محلی و جهانی تحول مییابد.)(34) بنابراین جهانی شدن حتی در هویت شخصی افراد دگرگونی ایجاد نموده است به گونهای که این تغییرات آنچنان وسیع و گسترده است که وجوه بسیاری زندگی خصوصی افراد نیز دچار تحول میگردد و به قول گیدنز سطح و ابعاد فاصلهگیریهای زمانی --- فضایی دوران تجدد کنونی چنان گسترش یافته که برای نخستین بار در تاریخ نزدیکشدن و برخوردکردن با این قضایا خواهناخواه مفاهیم و راهبردهای ناشی از محیطهای غیرغربی را نیز باید در برگیرد. بحث مورد نظر در این فراز از نوشتار گیدنز شکلگیری صورتبندی جدید از حیات اجتماعی است که در چارچوب آن مرز میان خود و غیر یا خودی و بیگانه وجود ندارد. این صورتبندی جدید آنچنان هویت کلان و عام به جوامع میبخشد که همگی در یک ردیف (خودی) محسوب میشوند و اساسا مفهوم غیریت و (بیگانه) را برنمیتابد. آیا چنین هویتی بر مبنای چه ارزشهای عام و فراگیری شکل میگیرد؟ از طرف دیگر آیا در درون گفتمان دینی چنین هویتی تا چه اندازه قابل پذیرش میباشد؟ پاسخ اسلامی به پرسشهای فوق را نمیتوان در یک طبقهبندی مورد اجماعنظر مطرح کرد، هر چند ضرورت صورتبندی جدیدی از فرهنگ و باورهای دینی با توجه به تحولات جدید به ویژه در فرایند جهانی شدن نکتهای مورد اتفاق همگان است اما تاکنون پاسخ قطعی و نهایی که قابل قبول کل جهان اسلام باشد، به این پرسشها داده نشده است. (کشورهای اسلامی سخت برای صنعتیشدن تلاش میکنند، بدون آنکه پیامدهای جهانی شدن را از بُعد فرهنگی و مذهبی مورد توجه قرار دهند. این پرسشها ضرورت صورتبندی بشیریت خود و جامعه در محیط جهانی با یکدیگر به تعامل میپردازند.(35) البته گیدنز بین جهانی شدن و غربیشدن جهان تفکیک قائل است، هر چند این نکته را مورد اذعان قرار میدهد که جهانی شدن نوعی هویت جدیدی را ایجا
با توجه به جهانی سازی یا جهانی شدن، دین اسلام در این زمینه چه نظری دارد یعنی جامعه دینی و جهانیسازی چگونه با هم کنار می آیند. اصلا اشتراک دارند یاهم را نفی می کنند ؟
با توجه به جهانی سازی یا جهانی شدن، دین اسلام در این زمینه چه نظری دارد یعنی جامعه دینی و جهانیسازی چگونه با هم کنار می آیند. اصلا اشتراک دارند یاهم را نفی می کنند ؟
جهت آشنائی کامل با دیدگاه اسلام پیرامون ابعاد مختلف این موضوع ، مقاله ای تحت عنوان ( اسلام و جهانی شدن ، عبدالقیم سجادی ، باشگاه اندیشه ) ارائه می گردد:
در مورد ماهیت پدیده جهانی شدن نگرشها و رویکردهای متفاوتی وجود دارد. جهانی شدن به عنوان یک پروسه(1) و جهانی شدن به عنوان پروژه(2) دو نگرش کاملا متفاوت و نسبتا رایج در مورد این پدیده است. هر یک از دو نگرش مزبور در مورد پیشینه تاریخی، مبانی نظری، ویژگیها و لوازم و آثار (جهانی شدن) تفسیرهای متفاوتی را مطرح مینمایند. علیرغم تفاوت دیدگاه در مورد تعریف جهانی شدن و به عنوان نقطه اشتراک هر دو رویکرد، جهانی شدن دارای دو چهره ایدئولوژیک و تکنولوژیک میباشد.
به عبارت دیگر جهانی شدن چه به عنوان پروسه و چه پروژه در هر حال دارای ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خاصی است. این ابعاد را از منظر فکری و تئوریک در دو حوزه کلی با عنوان (بُعد ایدئولوژیک) و (بُعد تکنولوژیک) میتوان طبقهبندی کرد. این تقسیمبندی از منظر روششناسی در بحث حاضر میتواند حایز اهمیت باشد، زیرا فرضیه این نوشتار موضع اسلام را در قبال هر یک از دو بُعد مذکور تفکیک میکند.
براساس فرضیه مطرح شده، اسلام و تعالیم دینی با رویه تکنولوژیک جهانی شدن بیشتر میتواند تعامل و سازگاری داشته باشد، اما در بعد ایدئولوژیک تعارض اسلام و جهانیشدن بیشتر از درجه انطباق و سازگاری آندو میباشد. اما این سوال در اینجا به صورت جدی مطرح خواهد شد که آیا با توجه به درهمتنیدگی ابعاد مختلف زندگی جدید تا چه اندازه میتوان میان پدیدهها از این منظر جدایی انداخت؟ و آیا اساسا میتوان تکنولوژی را فاقد بار ارزشی و فرهنگی دانست؟
البته با توجه به اینکه امروزه بیش از هر زمان دیگر شاهد نوعی تداخل و تلفیق در حوزههای حیات بشری هستیم و اساسا نمیتوان میان فرهنگ و سیاست، اقتصاد و سیاست و بالاخره تکنولوژی و ایدئولوژی تفکیک مطلق انجام داد، در اینجا لازم است مقصود خود از رویه ایدئولوژیک و تکنولوژیک جهانی شدن را روشن سازیم و در نتیجه منطق این تقسیمبندی را توضیح دهیم. این بحث با توجه به پیوستگی ابعاد مختلف جهانی شدن که خود نوعی رهیافت جامع و عام را میطلبد از اهمیت جدی برخوردار میشود، زیرا به گفته رابرتسون جهانی شدن یک پدیده چند بُعدی است که دارای ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی میباشد.(3)
باری اکسفورد با عنایت به همین نکته از ضرورت یک رهیافت عام و چند بعدی یاد نموده، میگوید:
(فهم درست پیامدها و ماهیت جهانی شدن، مستلزم رهیافت چند بعدی است؛ رهیافتی که نسبت به روابط میان ویژگیهای نظام جهانگیر در حوزههای سیاست، اقتصاد و جامعهپذیری و نسبت به تعامل باز اندیشنامه میان تنوع فزایندهای کارگزاران و ساختارها و صورتهای فرهنگی که به شکلی فزاینده گستره جهانی پیدا میکند، حساس باشد، به بیان دیگر به همان اندازه که به امر جهانی توجه دارد به امر شخصی نیز توجه داشته باشد.)(4)
چارچوب مفهومی گیدنز برای تبیین مساله جهانی شدن نیز تلاش میکند تا ابعاد مختلف جهانی شدن را مورد توجه قرار دهد. گیدنز جهانی شدن را در چهار حوزه جداگانه اما به هم مرتبط مطالعه میکند، وی این موضوع را چنین توضیح میدهد:
(من برخلاف والرشتاین بر پایه طبقهبندی چهار بُعدی نهادهای مدرنیست که پیش از این یادآور شدم، اقتصاد جهانی سرمایهداری را یکی از چهار بُعد فرا گرد جهانی شدن میدانم، نظام دولت ملی بُعد دوم، سامان نظامی جهان و تقسیم بینالمللی کار از دیگر ابعاد آن محسوب میشود.)(5)
مانوئل کاستنر معتقد است که همه جهان جدید به صورت شبکهای درآمده است که بافت اصلی و تاروپود آن را اطلاعات و نظام ارتباطات الکترونیک تشکیل میدهد. سرمایه مدرن از رهگذر نظام شبکهای در نقطه اوجی است که در آن سرمایه بر سرمایهداری حکومت میکند و تقابل تازهای را در قالب تقابل میان هر دو شبکه ایجاد کرده، در درون شبکه به استثنای یک گروه از نخبگان جهان وطن دیگران کنترل خود را بر زندگی خویش و محیط اطراف از دست دادهاند یا به سرعت از دست میدهند.(6)
ریشه و عوامل شکلگیری جهان نو یا (جهان شبکهای) خود موضوعی است که با مناظرات علمی مبسوطی همراه است. اما آنچه که تا اندازهای مورد اجماع نظر نسبی قرار دارد این است که در شکلگیری جهان نو عوامل متعددی مدخلیت داشته است. بنابر یکی از پژوهشها جهان نو در حدود اواخر دهه 1960 و نیمه دهه 1970 بر اثر تقارن تاریخی سه فرایند مستقل پدیدار شد؛ انقلاب تکنولوژیکی اطلاعات، بحرانهای اقتصادی سرمایهداری و دولتسالار و تجدید ساختار متعاقب آنها و شکوفایی جنبشهای اجتماعی و فرهنگی همچون آزادی خواهی، حقوق بشر، فمنیسم و طرفداری از محیط زیست، بنا به عقیده کاستنر تعامل میان این فرایندها و واکنشهایی که به آن دامن زدند، یک ساختار نوین اجتماعی مسلط؛ یعنی جامعه شبکهای، اقتصاد نوین (اقتصاد اطلاعاتی --- جهانی) و فرهنگ نوین (فرهنگ مجازی --- واقعی) را به عرصه وجود آورد. منطق نهفته در این حوزهها زیر بنای کنش و نهادهای اجتماعی در سرتاسر جهانی به هم پیوسته است.(7)
یکی از ویژگیهای مهم جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات، سرعت و شتاب بیسابقهای آن است که از این نظر سپرهای طبیعی، فرهنگی و معنوی جوامع در سراسر سیاره هستی در همه ابعاد در معرض تحولات بنیادین واساسی قرار داده است. تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات امکان ظهور جامعه شبکهای را فراهم آورد که افراد و جوامع را در درون قالبهای تازه هویتهای تازه میبخشد و تعاریف جدیدی از انسان عرضه میکند. در عین حال خود این شبکه تحتتاثیر دینامیسم داخلی دستخوش تغییرات دایمی و در نتیجه ایجاد الگوی جدید زیست و حیات در نقاط مختلف است.(8)
اسلام و رویه تکنولوژیک جهانیشدن
مقصود از رویه تکنولوژیک جهانی شدن به صورت کلی عبارت است از توسعه و گسترش تکنولوژی ارتباط جمعی و به ویژه تکنولوژی اطلاعات. جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات اشاره به وضعیتی دارد که در اثر کشف و ساخت تکنولوژیهای جدید ارتباطی، اطلاعات و نیازمندیهای بازرگانی و تجاری کشورها از طریق شبکههای اینترنت، ماهواره و نرمافزارهای رایانهای قابل تامین میباشد. به گفته یکی از پژوهشگران در عصر جدید شاهد جهانی بی مرز هستیم، دیگر مرزها اهمیت چندان ندارد و همگان به عنوان مصرفکننده شناخته میشوند. امروزه مردم در هر نقطه دنیا قادرند که اطلاعات مورد نیازشان را به صورت مستقیم از اکناف عالم به دست آورند و این امر را فهم نمایند که چه چیزی در زمره ترجیحات سایر کشورها قرار دارد.(9) بنابراین جهانی شدن تکنولوژی عبارت است از توسعه ابزارهای جدید اطلاعاتی به منظور تبادل افکار، ایدهها و باورها.(10)
برخی از صاحبنظران مسایل جهانی، جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات را به عنوان چهره غالب و موثر جهانی شدن معرفی نموده و از جهان شبکهای یا دنیای مکهاMc warld یاد مینمایند.
تاثیرات و پیامدهای تکنولوژی جدید
فرض بر این است که قطع نظر از آثار و تبعات مثبت یا منفی تکنولوژی جدید، در عصر جهانی شدن تکنولوژی این پیامدها به طور وسیع و چشمگیری در سراسر جهان توسعه مییابد و از مرزهای ملی و قارهای عبور میکند. تکنولوژی جدید با پیامدهای مثبت و منفی قابل شناسایی است. در اینجا بهصورت خلاصه ماهیت تکنولوژی جدید مهمترین آثار و پیامدهای آن مورد طرح و بررسی قرار میگیرد.
1- تجدید ساختار اجتماعی --- اقتصادی: همانگونه که نخستین انقلاب صنعتی غرب ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جوامع غربی را دچار تحول و دگرگونی نمود، انقلاب تکنولوژیک قرن بیستم نیز به صورت جدی ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع را دستخوش دگرگونی ساخت. پارادایم تکنولوژی اطلاعات نه به سمت فروبستگی خود به عنوان یک سیستم بلکه به سمت گشودگی خود به عنوان یک شبکه چند وجهی حرکت میکند این الگو نیرومندی و عینی بودن خود را تحمیل میکند اما در توسعه تاریخی خود باز و انطباقپذیراست. جامعیت، پیچیدگی و شبکهسازی کیفیات اصلی و تعیینکننده آن است... بعد اجتماعی انقلاب تکنولوژی اطلاعات ملزم به پیروی از قانون مربوط به رابطه تکنولوژی و جامعه است که ملوین کرانزبرگ(11) پیشنهاد نمود؛ قانون اول او چنین است: تکنولوژی نه خوب است و نه بد و خلافش هم نیست.(12)
بنابراین جهانی شدن تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع سنتی را دچار دگرگونی نمود، زیرا (انقلاب تکنولوژی اطلاعات به ابزار اجتنابناپذیر اجرای کارآمد فرایندهای تجدید ساختار اجتماعی --- اقتصادی تبدیل شد.نقش این تکنولوژی در فراهم آوردن امکانات توسعه شبکهسازی به عنوان شکل پویا و خودگستر سازمان فعالیت انسانی به ویژه حایز اهمیت بود. این منطق شبکهسازی فراگیر تمامی عرصههای زندگی اجتماعی و اقتصادی را دگرگون میسازد.)(13)
عدهای رویه تکنولوژی یک جهانی شدن را با مفهوم (ظهور تمدن اطلاعاتی توضیح میدهند:
(پرتو تکنولوژی جدید قلمرو تازهای برای تحقق توان بالقوه آدمی پدید آمده است و اگر تمدنها بهترین عرضهگاه چنین تحققی باشند، پس تمدن تازهای زاده شده است. برخلاف تمدنهای پیشین که در حوزه جغرافیای خاصی از جهان بروز کردند، تمدن جدید جهان را فروپوشانیده و همه بشریت و هر تمدنی را در خود سهیم ساخته است.)(14)
2- تجدید ساختار سیاسی: تکنولوژی جدید که جهانی شدن جز از جهانگیر گردیدن آن میدهد، ساختار سیاسی جوامع را نیز دستخوش دگرگونی میسازد. این تاثیر را هم در روابط قدرت میتوان ردیابی کرد و هم در سازمان بوروکراتیک حکومت. از طرف دیگر تکنولوژی جدید فرایند حمایت و تقاضا را تحت تاثیر قرار داده و از این طریق خواستهای جدیدی را وارد سیستم سیاسی میکند. از سوی دیگر گرایشهای عام و جهانشمول در کنار رشد ایده محلیگرایی و ناسیونالیسم، ساختار سیاسی را با نوعی شاخص همراه میکند. در جامعه شبکهای شاهد وضعیت متناقضی هستیم. از یک سو گرایشهای ملیگرایانه قوت مییابد و از سوی دیگر حاکمیتهای ملی تضعیف میشود. در چنین هنگامهای دولتها و حکومتها از یکسو در برابر فشارهای خردکننده فرایند جهانی قرار دارند و از سوی دیگر با مطالبات نهضتهای بومی در قلمروهای خود مواجهاند که تحت لوای بنیادگرای یا دفاع از حقوق کارگران یا مصرفکنندگان خواستار مقابله با امواج تهدیدکننده جهانی شدن اقتصاد و الگوهای تازه فرهنگی هستند. به اعتقاد کاستنر این وضعیت نوعی بحران حاکمیت را برای دولتها به وجود میآورد. دولتها در شرایط جدید از حیات نهادهای برخوردار از حق حاکمیت به بازیگران فعالی در عرصه یک بده و بستان و همکاری گسترده در درون ساختهای فرا--- ملی بدل میشوند. این ساختها در همان حال که جوامع تازهای را شکل میدهد، از میزان اقتدار دولتها و حکومتهای ملی در امور داخلی خود میکاهد و وادارشان میسازند در چارچوب نظمی حرکت کنند که ساختار فراملی بر آنها تحمیل میکند.(15)
3- تجدید ساختار فرهنگی: آنگونه که بیشتر پژوهشگران مسایل جهانی اشاره نمودهاند، توسعه و گسترش تکنولوژی جدید و به ویژه تکنولوژی اطلاعات، هر چند به صورت غیرمستقیم، ساختار فرهنگی و هویتی جوامع را تحت تاثیر قرار میدهد. دگرگونیهای ناشی از تکنولوژی جدید تغییرات بنیادینی را در عرصههای اجتماع به وجود آورده و به ظهور فرهنگ جدید منجر میشود. دقیقا به همین علت است که نبرد قدرت در عصر تکنولوژی اطلاعات ماهیت فرهنگی مییابد. قدرت در شبکه مبادله اطلاعات و به کارگیری ماهرانه نهادها نهفته است که کنشگران اجتماعی، نهادها و جنبشهای فرهنگی را از طریق نهادها، سخنگویان و تقویتکنندگان فکری به هم مرتبط میسازد. بنابراین (زوال هویتهای مشترک که مترادف با اضمحلال جامعه به عنوان نظام معنیدار اجتماعی است، نشانگر اوضاع و احوال حاکم بر عصر تکنولوژی است.)(16)
در مجموع میتوان گفت تکنولوژی جدید دارای ماهیت عام، فراگیر و انعطافپذیر است و همین ویژگیها موجب میگردد که سرعت گسترش و تعمیم آن افزایش یابد. بنابراین تکنولوژی به عنوان دستاورد بشری که در فرایند جهانی شدن به اقصی نقاط عالم انتقال مییابد، هر چند ظاهرا رنگ و بار فکری و ایدئولوژیک ندارد و بنابراین در ابتدای جذب و انتقال آن در دیگر کشورها با مانع خاصی روبرو نیست، اما با اندک تامل در ماهیت تکنولوژی جدید و با توجه به برخی آثار و تبعاتی که برای آن برشمرده شد، نمیتوان گفت دارای ماهیت خنثی و فاقد جهتگیری است. به هر حال تکنولوژی جدید را نمیتوان به صورت مطلق و کلی مورد مطالعه قرار داد؛ لازم است بین بخشهای مختلف آن تفکیک شود در این حالت روشنتر به استخراج دیدگاه اسلام در برابر این رویهای فراگیر جهانی شدن دست خواهیم یافت.
پاسخ اسلامی به رویه تکنولوژیک جهانی شدن همانند پاسخ اسلامی به رویه ایدئولوژیک آن پاسخ واحد و یکدست نیست. متفکران اسلامی هر یک از ابعاد و زوایای خاص به تحلیل این مقوله پرداخته و تلاش نمودهاند تا نگرش اسلام را در این رابطه توضیح دهند. با توجه به مطالبی که در مورد رویه تکنولوژیک جهانی شدن، آثار و پیامدهای آن مطرح میباشد، رویکرد اسلام در مواجه با این پدیده چگونه است؟ آیا اسلام با رویه تکنولوژیک جهانی شدن انطباق و همآوایی دارد یا تعارض و مخالفت؟ احتمالا پاسخی یکدست به پرسش مزبور نتوان داد. بنابراین لازم است برای دستیابی به پاسخ معقول و مناسب نگرشهای موجود در زمینه را مورد بازخوانی و بررسی قرار داد.
عمدتا سه رویکرد در این زمینه مطرح است:
1- اسلام با بعد تکنولوژیک جهانی شدن سازگار است و آن را میپذیرد. در این رویکرد تکنولوژی به عنوان دانش فنی جهت دستیابی به اهداف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در حوزه روشها جای میگیرد. روشها بر بستر تجربیات جوامع انسانی بارور میگردند و در چارچوب مرزهای فرهنگی و ایدئولوژیک محصور نمیگردند. بنابراین جامعه اسلامی نیز میتواند این تجربیات و فنون را صرفنظر از رنگ و بوی فرهنگی آن به استخدام گرفته و در راستای بهبودی مدیریت حیات اجتماعی از آن بهرهبرداری نماید. طرفداران این رویکرد اساسا میان دو حوزه روش و ارزش یا هستها و بایدها جدایی افکنده و بر این نکته تاکید دارند که حوزه روشها از قلمرو دین و باورهای دینی خارج است و در نتیجه روشها و فنون را نمیتوان از لحاظ خاستگاههای فکری و فرهنگی به سنجش گذاشت. در این تلقی تکنولوژی به عنوان ابزارها و روشهای جدید زندگی در ابعاد مختلف حیات اجتماعی یک پدیده کاملا فرادینی، فرافرهنگی [فراارزشی] و غیربومی است که مشروط به فرهنگ و اندیشه خاص نمیگردد. بنابراین از این منظر تکنولوژی دارای ماهیت خنثی و غیرارزشی است و همه انسانها بهعنوان یک تجربه میتوانند از آن بهرهمند شوند.
2- نگرش دوم کاملا در جهت مقابل رویکرد فوق قرار دارد. در این تلقی دین به عنوان مجموعهای از احکام، عقاید و اخلاق کلیه امور زندگی انسان را در حوزه خود قرار میدهد. بنابراین جامعهای دینی ناگزیر میبایستی از روش و ابزارهای دینی استفاده نمایند. تکنولوژی جدید بر بستر فرهنگی و اجتماعی غرب روئیده و پیشفرضهای ناسازگار با اسلام را با خود حمل میکند و بنابراین جامعه اسلامی نمیتواند از این روشها و فنون استفاده نمایند. چنین برداشتی هر چند از نظر تئوریک محتمل است اما ازنظر علمی با مشکلات جدی روبرو است. عالمان وهابی با تاکید بر جمود بر نص و اصالة الحذر در اشیا به این نگرش تمایل نشان میدهند، زیرا کلیه ابزارها و روشهای جدید زندگی که بر بستر تکنولوژی جدید غرب شکل میگیرد به حوزه مالانص فیه ارجاع داده میشود و حکم عدم استفاده بر آن بار میشود. در این چارچوب کلیه روشها و فنون رنگ و بوی دینی و غیردینی بودن به خود گرفته و اسلام در تعارض با تکنولوژی جدید که در عصر جهانیشدن وجه غالب آن را تکنولوژی اطلاعات ترسیم میکند، توضیح داده میشود.
3- نگاه میانه و معتدلتر از رویکرد فوق به پیامدهای ارزشی و فرهنگی تکنولوژی جدید اشاره نموده و این نکته را که روشها و فنون از نظر فرهنگی دارای ماهیت خنثی و بیرنگ و بو است، مورد نقد و اشکال قرار میدهد. بر این اساس، تکنولوژی پیامدهای فرهنگی و ارزشی خاصی را با خود حمل میکند که نظام ارزشی اسلام را به چالش میگیرد. دغدغه اصلی این دسته از اندیشمندان مسلمان روی این نکته متمرکز است که تکنولوژی جدید ارزشهای اخلاقی جدیدی را با خود حمل میکند:
(جهان اسلام در مسیر دستیابی به توسعه، به علم و فنآوری غربی نیازمند است، با این حال وارد نمودن علم غربی بدون ارزشهای اخلاقی که زایده این علم است امکان ندارد. غرب در مسیر استعماریاش از فرهنگ و اندیشهها برای استعمار جهان سوم بهره برده که نشانهاش شکوفایی شرقشناسی و... است.)(17)
هر چند نسبت به بعد ایدئولوژیک جهانی شدن به دلیل تعارضها و ناسازگاریهای آن با باورهای اسلامی، حساسیت بیشتری وجود دارد، اما برخی از نویسندگان رویه تکنولوژیک جهانی شدن را به علت پیامدهای خاص خود دارای اهمیت بیشتری نسبت به بُعد فکری و ایدئولوژیک جهانی شدن میدانند. در این نگرش وجه مهم مدرنیته در جهان امروز وجه ابزاری آن است که عالمگیر بوده و جهان را تحت تاثیر دارد، اما وجه روشنفکری آن که همان وجه انتقادی مدرنیته است وجه کماهمیتتر آن محسوب میگردد.(18)
بنابراین اندیشمندان مسلمان در زمینه موضوعات مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی به گفتوگوی فعالی پرداختهاند. از دهههای گذشته تاکنون دودستة فکری در سطح کلان در مقابل هم قرار داشتهاند. گروهی که سنتگرایان نامیده شدند بر اصالت باورهای سنتی و استقلال فرهنگی تاکید نموده و متجددین را به خودباختگی و وابستگی و التقاط متهم نمودهاند. از سوی دیگر، متجددین با نسبتدادن عقبماندگی و ارتجاع به گروه دیگر، مسیر تجدد و فرهنگ غرب را به عنوان تجربه موفق توسعهیافتگی مورد تایید قرار میدهند. در این میان برخی متفکران نیز تلاش نمودهاند تا نوعی همسویی میان آن دو ایجادنموده و مکانیزی را جستوجو میکنند که از طریق آن جوامع اسلامی بتوانند ضمن بهرهگیری از تجربیات و فنون جدید، از اصالت هویت دینی و فرهنگی خود نیز دفاع نمایند.
اما چنین مکانیزمی از نظر تئوریک و علمی چقدر ارایه شده است؟ اگر به قول کاستنر تکنولوژی جدید قابل تفکیک از الزامات و لوازم فکری و فرهنگی خاص خود نمیباشد، چگونه میتوان تکنولوژی را با باورهای دینی و نظام ارزشی دین، دمساز و هماهنگ نمود؟ پاسخ اینان به این پرسش دارای دو بخش حداقلی و حداکثری است. حداکثر پاسخ ناظر به همان رویکرد نخستینی میباشد که قبلا طرح گردید و بر این عقیده است که تکنولوژی و فنون در حوزه روشها قرار میگیرد و روش. عاری از هر نوع رنگ و بوی ارزشی است. بنابراین تکنولوژی یک فرآورده عام و فرافرهنگی است و نمیتوان آن را بر پیشفرضهای فرهنگی جامعه خاصی استوار ساخت. پاسخ دیگر این نکته را مطرح میکند که هر چند تکنولوژی ماهیت خنثی و بیخاصیت ندارد بلکه برخی لوازم فرهنگی و ارزشی را با خود حمل میکند اما عمدتا در حوزه تکنولوژی چالش و تعارض فرهنگی و ارزشی کمتر مشاهده میشود، زیرا تکنولوژی و فنون جدید ابزاری است در دست جوامع که میتوانند از طریق آن به بسط و تعمیق باورهای فرهنگی و ارزشی خویش نیز بپردازند. در این چارچوب، تکنولوژی از منظر اسلام به دو دسته کلان تقسیم میگردد؛
1- تکنولوژی و فنون جدیدی که تعارض با مبانی دینی و تناقض آشکار با لوازم و نمودهای نظام ارزشی اسلام ندارد.
2- تکنولوژی گاه ممکن است برخی از باورهای دینی را نفی یا بیرنگ سازد و یا اینکه تعارض آشکار با نظام اعتقادی و ارزشی اسلام داشته باشد.
در مورد دسته نخست دیدگاه اسلام واضح و آشکار است. بخصوص از منظر نگرش مبتنی بر اصل اباحه در اشیأ و روشها، تا زمانی که یک ابزار یا روش تعارض آشکار با اصول و مبانی اسلام نداشته باشد بهرهگیری از آن با محذوری روبرو نخواهد بود. اما در مورد دسته دوم استفاده از تکنولوژی با باورهای دینی را مورد نفی قرار میدهد. بنابراین بخشی از رویه تکنولوژیک جهانی شدن که با باورهای اسلامی تعارض آشکار ندارد مورد پذیرش قرار میگیرد و تنها بخش اندک آن که با اصول و مبانی دینی سازگاری ندارد کنار نهاده میشود. به علاوه اینکه در آن بخش اندک که به صورت ظاهر در تعارض با باورهای دینی است، عناصر دینی چون مصلحت، ضرورت و اضطرار از باب احکام ثانوی میتواند در بیشتر موارد مشکل را حل نماید.در واقع در اینجا است که پویایی و توانمندی اسلام و ظرفیت انطباقپذیری آن به کار آمده و پاسخگوی ضرورتها و نیازمندیهای زمانه است.
دین در عرصه (جهانی شدن تکنولوژی)
آیا نیازمندیهای بشر به دین در عصر تکنولوژی اطلاعات و جهانی شدن همچنان به عنوان یکی از خواستهها و نیازمندیهای عمومی باقی است؟ گسترش و ترویج اندیشههای لیبرال دمکراسی غربی تا اندازهای نقش و جایگاه دین را کمرنگ میکند، اما به هر حال رفاه اجتماعی انسانها مقولهای است عام و دارای ابعاد مختلف و تردیدی نیست که بخش عظیمی از رفاه عمومی انسانها با مفاهیمی چون عدالت و مسولیتهای اخلاقی انسان گره میخورد. بنابراین در آینده بشر نیز دین عنصر مهمی در حیات جوامع بشری خواهد بود.
برخی در توضیح سرنوشت دین در عصر جهانی شدن میگویند که عدالت جهانی و صلح جهانی وظایفیاند که به تمام انسانها مربوط میشود و این وظایف نباید تنها به عهده سیاستمداران و اقتصاددانان گذاشته شود. در عصر جهانی شدن اقتصاد، اینترنت و بازارهای پولی، دینها مسوولیت ویژهای به منظور رفاه عمومی انسانها به عهده دارند، زیرا انسانها برخی پرسشهایی را مطرح میکنند که پاسخ آنها از عهده اقتصاددانان خارج است... در آینده بشر یک دین وجود نخواهد داشت و ما نباید در پی از بینبردن تفاوتها باشیم.(19)
اسلام و رویه ایدئولوژیک (جهانی شدن)
مقصود از رویه ایدئولوژیک جهانی شدن آن است که جهانی شدن مشتمل بر مجموعهای از بایدها و نبایدهای مرتبط با زندگی عملی جوامع انسانی است. به عبارت دیگر از آنجایی که جهانی شدن حداقل از منظر فرهنگی، برخی ارزشها و آرمانها را به جوامع میآموزد و مواضع آنان را در برابر حوادث و پرسشهای جاری روشن نموده و راهنمای عمل ایشان قرار میگیرد، دارای بعد ایدئولوژیک میباشد.(20)
به نظر میرسد بعد ایدئولوژیک جهانی شدن نسبت به رویه تکنولوژیک آن تعارض بیشتری با اسلام و باورهای دینی دارد. زیرا غربیشدن سیاست، فرهنگ و اقتصاد برخی ارزشها و آموزههایی را با خود همراه دارد که عمدتا در تعارض با باورها و ارزشهای اسلامی است. این تعارض بخصوص در رویکردی که جهانی شدن را مترادف با غربی شدن (ationzWeterni) یا غربیسازی تفسیر میکند از وضوح آشکاری برخوردار میباشد. به هر حال، حتی تفسیر خوشبینانه از جهانیشدن که آن را به عنوان یک پروسه طبیعی میداند، باز هم نوعی تعارض فرهنگی و ارزشی میان (جهانی شدن) و آموزههای اسلامی مشاهده میشود. این تعارض ناشی از ماهیت زندگی جدید و جامعه مدرن است که در فرایند (جهانی شدن) توسعه مییابد. گیدنز این نکته را چنین توضیح میدهد:
(در جامعه رهایییافته از قیدوبندهای سنتی چگونه باید زندگی کرد؟ لزوما پای مسایل و پرسشهای دیگری به میان کشیده میشود که از سنخ پرسشهای اخلاقی و وجودی است. مباحث مرتبط به سیاست زندگی را باید هموارکننده راه بازگشت پرسشهای سرکوبشده دانست. این گونه مباحث در عمل خواهان اخلاقیکردن زندگی اجتماعی و نوسازی حساسیتها نسبت به پرسشهایی هستند که نهادهای دوران تجدد به انحلال آنها کمر بسته بودند.)(21)
به گفته گیدنز، سیاست زندگی به مفهوم سیاست تصمیمگیریهای مربوط به زندگی است. این تصمیمگیریها کداماند و چگونه باید آنها را به صورت مفاهیم درآوریم؟(22) طبعا پاسخ عصر جهانی شدن به این پرسش و نظایر آن بر مفروضات و پیشفرضهای ارزشی، اخلاقی و حداقل فرهنگی استوار است که احتمالا در تعارض و ناهمآوایی با باورهای اسلامی و نظام ارزشی اسلام میباشد.
نوام چامسکی، اندیشمند معروف امریکایی بر این باور است که جهانی شدن به مفهوم جهانی سازی فرهنگی، چیزی جز تحول ماهوی در تاریخ تبلیغات نیست که هدف از آن تقویت سلطهای امریکا بر پیرامون؛ یعنی سراسر جهان است. وی بر این باور است که جهانی شدن به صورت جدی جهان عرب و اسلامی را تهدید میکند، زیرا یهودیان سلطه کامل بر دستگاههای اطلاعرسانی داشته و از این طریق حقایق را تحریف کرده و مظاهر تمدن اسلامی و میراث مسلمانان را از افکار عمومی جهان محو میکنند.(23)
بهنظر چامسکی نه تنها میان باورهای فکری --- فرهنگی جهانی شدن با فرهنگ اسلامی تعارض و ناسازگاری وجود دارد بلکه یک رابطه تعارض و تضاد کامل میان این دو تفکر و دو حوزه تمدنی وجود دارد که فرایند جهانی شدن در پی استیلای یکی به سود استیلای دیگری میباشد.
هانس پیتر مارتن و هارولد شومان نیز بر این باوراند که جهانی سازی فرایند یکسانسازی در هر گونه تغییر، خوراک، پوشاک و اداب و سنن مردم جهان است.(24) بنابراین دگرگونی باورها و ارزشهای فرهنگی جوامع که عمدتا در سنن و اداب تاریخی ریشه دارد در معرض دگرگونی و تغییر قرار میگیرد و جهانی شدن الگوهای خاصی از زندگی را در عرصههای مختلف حیات بشری مطرح میکند و به صورت طبیعی با بایدها و نبایدهای چندی نیز همراه خواهد داشت.
حسن حنفی بر این عقیده است که جهانی شدن پرداخت هزینهای برای تحقق منافع دیگران از حساب خودی و افزایش توان دیگران به قیمت ضعف خود ایجاد وحدت میان آنان به قیمت فروپاشی است. وی همچنین معتقد است که در اثر جهانی شدن کشورهای مرکز و شمال به شکوفایی بیشتر دست مییابند و ملل حاشیهای و جهان سوم همچنان در عقبماندگی جدیتر گرفتار میشوند.(25)
محمد عابدالجابری اهداف جهانی شدن را تخریب سه مقوله اساسی حکومت، امت و اخلاق برشمرده و میگوید جهانی شدن فرهنگها و مقدسات ملل، زبان، حکومتها، کشورها و ادیان آنان را مورد تجاوز قرار میدهد.
روژه گارودی در باب جهانی شدن مینویسد:
(وحدتی که حاکمان امریکایی و اربابان آیپاک(AIPAC) و سیاستمداران اسرائیلی پدید آوردند، بیش از هر زمان دیگر بر پایه هدف واحد یعنی ستیز با اسلام و آسیاست، زیرا در حقیقت آندو گردونههایی هستند که مانع روند سلطهجوییهای امریکا و صهیونیسم میباشند.)(26)
اینکه چرا این دسته از پژوهشگران لبه تیز جهانی شدن را متوجه اسلام و فرهنگ اسلامی میدانند، خود بحث دامنهداری است که در جای خود نیازمند بررسی است. اما آنچه در اینجا مورد نظر است اینکه بالاخره جهانی شدن از نظر ایدئولوژیک با فرهنگ اسلامی و اندیشه دینی تعارض دارد. برخی از نویسندگان دلایل توجه جدی غرب نسبت به اسلام را که به نحوی در فرایند جهانی شدن عمدتا فرهنگ و تمدن اسلامی مورد هدف قرار میگیرد، در محورهای زیر مطرح نمودهاند؛
1- کشورهای اسلامی دارای مواد اولیه عظیمی چون؛ نفت، گاز و دیگر منابع طبیعی میباشند.
2- برای قدرتمندان و شرقشناسان به انحای مختلف، چه از طریق مراکز تحقیقی و یا دانشگاهی به اثبات رسیده که این امت با حفظ هویت اسلامیاش، غیرقابل شکست است. بنابراین تنها راه شکست آنها بیهویتکردن و حذف دینی است که روح انقلاب و اعتراض علیه اشغال و سلطهجویی را در آنان میدهد.
-3 تمدن اسلامی با همه ابعاد عقیدتی خود، مشتمل بر شریعت، نظام اخلاقی و دستاوردهای تاریخی، تنها واقعیتی است که درست در نقطه مقابل فلسفه، دین، نظامها و ارزشهای جهانی شدن قرار میگیرد.(27)
ادوارد سعید در زمره پژوهشگرانی است که جهانی شدن را منفی میبیند زیرا در این تلقی، جهانی شدن رسانهها و ارتباطات باعث سلطه هر چه بیشتر سرمایهداری خواهد شد. نابرابری دسترسی به اطلاعات در جهان کنونی امکان دسترسی فرهنگهای غیرمسلط جهان سوم را ناممکن کرده و جریان اطلاعات در نظم جهانی به صورت یکسویه است که جهان سوم و کشورهای پیرامونی مصرفکننده صرف هستند. ادوارد سعید در چارچوب مارکسیستی جهانی شدن را نوعی امپریالیسم فرهنگی مینامد. او میگوید:
(ما شاهد یک نوع امپریالیسم فرهنگی هستیم که درصدد است تا از طریق گسترش رسانههای جمعی، فرهنگ کشورهای عقبمانده وضعیت را تحت سلطه خود قرار دهد.)(28)
این دیدگاه کاملا در نقطه مقابل نگرش لیبرال قرار دارد که نسبت به جهانی شدن رسانهها نگاه خوشبینانه داشته و آن را زمینهسازی قدرتیابی افراد در برابر سازمانها و دولت میداند. همچنین نگاه لیبرال از نظر فرهنگی نه تنها جهانی شدن را با استیلای فرهنگ واحد مترادف نمیداند، بلکه افراد موجب افزایش نوعی آگاهی جمعی نسبت به ارزشهای مشترک میداند.
به هر حال هر چند بیشتر اندیشمندان مسلمان نسبت به پدیده جهانی شدن نگرش انتقادی دارند، اما کلیه تفاسیر جهانی شدن به نحوی فراگیری و چندوجهی بودن آن را مورد تاکید قرار دادهاند. جهانی شدن هر چند در آغاز بیشتر با رشد و توسعه تجارت آزاد و حرکت به سوی یک اقتصاد واحد جهانی مطرح گردید، اما به تدریج دیگر ابعاد آن نیز خود را نشان داد. اینک نمیتوان از جهانی شدن اقتصاد بدون مورد توجه قراردادن حوزههای سیاست و فرهنگ یاد کرد. اگر جهانی شدن را به عنوان یک پروژه غربی تلقی کنیم و آن را معادل با غربیسازی بدانیم، آنگونه که چامسکی، سعید و علوانی، گفتهاند، تعارض و چالش جدی جهانی شدن با اسلام واضحتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. این تعارض را با تحلیل محتوای درونی جهانی شدن، فرهنگ و آموزههایسیاسی، اقتصادی و ارزشی که در فرایند جهانی شدن عالمگیر میگردد، میتوان توضیح داد. سوال این است که در فرایند جهانی شدن کدام الگوی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهانی و عالمگیر میشود؟ احتمالا برخی چنین میاندیشند که جهانی شدن ظرفی است عالمگیر که در اختیار کلیه جوامع گذاشته میشود تا در درون آن مظروف خاص و مورد نظرشان را جای دهند. یا به عبارت دیگر از این منظر آنچه جهانی و عالمگیر میشود برخورداری از تکنولوژی اطلاعات، ارتباطات و توانمندیهای ابزاری است که ملل دنیا با استفاده از این امکانات میتوانند پیام تمدنی و صدای فرهنگی خود را منعکس سازند. گفتهاند جهانی شدن شرایطی را ایجاد میکند که صداهای ضعیف قدرت انعکاس یابند و ندای خویشتن را به گوش ملل جهان برساند.(29)
اما آیا به راستی جهانی شدن، صرفا به مفهوم عالمگیر شدن تکنولوژی غربی است؟ و آیا این تکنولوژی یک ظرف توخالی، خنثی و بیرنگوبو است، یا اینکه باورها و ارزشهایی خاص را با خود حمل میکند؟ اگر تکنولوژی دارای رنگ و بوی فرهنگی و ارزشی است. کدام الگوهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در فرایند جهانی با عالمگیرشدن تکنولوژی، جهانی و فراگیر میشود؟ و تا چه اندازه این الگوها با نظام ارزشی اسلام و باورهای دینی سازگاری و تلائم دارد؟ در بخش قبلی گفته شد که رویه تکنولوژیک جهانی شدن نیز بیارتباط با باورهای فرهنگی و نظام ارزشی نبوده و برخی از لوازم و پیامدهای ارزشی و فرهنگی را با خود حمل میکند. بنابراین تکنولوژی فرهنگ و نظام ارزش خاصی را ایجاب میکند که در بیشتر موارد در تعارض با ارزشهای بومی و اسلامی است. از طرف دیگر در فرایند جهانی شدن، عالمگیرشدن فرهنگ، سیاست و اقتصاد واحد و مشترک را در سطح جوامع بشری داریم و بنابراین به صورت منطق کلیه الگوهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جهانی نمیشوند زیرا در این حالت دیگر مفهوم جهانی شدن به معنای ترویج و تسلط الگوی واحد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نخواهد بود. حتی بنابر استدلال کسانی که جهانی شدن را ظرف بیمحتوا و ابزاری در اختیار همه فرهنگها و ادیان میدانند، باز هم این نکته واضح است که بالاخره همه جوامع و فرهنگها بهرهای برابر از این ابزار یا ظرف ندارند طبعا برخی از وضعیت برتر نسبت به دیگران برخوردار بوده و به میزان برتری از امکانات بیشتر برای عالمگیر ساختن الگوها و فرهنگ خود برخوردار میباشند.(30) بنابراین دنیای صنعتی غرب بیش از سایرین از توان جهانینمودن باورهای فرهنگی و ارزشی خود برخوردار میباشد و در نتیجه آنچه همراه با توسعه جهانی تکنولوژی جهانی و عالمگیر میشود، دمکراسی لیبرال، اقتصاد آزادو فرهنگ و تمدن غربی است. بنابراین هر چند بنا بر برخی تفاسیر جهانی شدن دارای ماهیت اقتصادی و در پی گسترش اندیشه اقتصادی لیبرال در نمودهایی چون بازار آزاد و تجارت جهانی است، اما از آنجایی که تفکیک سیاست از اقتصاد و تاثیر تحولات اقتصادی بر حیات سیاسی جوامع را نمیتوان پذیرفت، از این رو گسترش اقتصاد لیبرال با تعمیم لیبرالیسم سیاسی و دمکراسی غربی همراه خواهد بود.(31)
برخی از نویسندگان غربی، ضمن یادآوری چالشهای اجتماعی جهانی شدن، این نکته را مورد تاکید قرار میدهد که مشکلات عصر جهانی شدن از جهانگیرشدن دمکراسی لیبرال ناشی نمیگردد بلکه ریشه مشکلات در عدم توسعه دمکراسی است و بنابراین مواجه عقلانی با فرایند جهانی شدن تعمیم و گسترش دمکراسی است و در واقع مشکلات دمکراسی را با گسترش دمکراسی میتوان پاسخ داد.(32) به هر حال جهانیشدن قبل از هر چیزی بیانگر عالمگیرشدن ارزشهای فرهنگی، مدیریت سیاسی و الگوی اقتصادی غربی است و این امر دیگر جوامع را با چالشهای هویتی و سیاسی مواجه میسازد که در این میان جوامع اسلامی، با توجه به تعارض باورهای اسلامی با آموزههای لیبرالیسم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از وضعیت خاصی برخوردار میباشد. مهمترین محورهای تعارض اسلام با جهانی شدن را از منظر ایدئولوژیک در محورهای زیر میتوان مطرح کرد؛
1- تعارض هویت اسلامی و جهانی شدن:
جهانی شدن بنا به تفسیر گیدنز هویت جدیدی را مطرح نموده و به تعمیمسازی آن میپردازد. جهانی شدن از نظر فرهنگی اشاره به وضعیتی دارد که در پرتو آن سنن و فرهنگ بومی وlocal تخریب میگردد و نوعی همسانسازی فرهنگی ترویج میگردد.(33) بنابراین در فرایند جهانی شدن در چارچوب اندیشه گیدنز آموزههای تجدد عالمگیر و جهانی میشود که در این میان عناصر و مولفههای جدیدی به عنوان تشخص و هویت جهانی مطرح میگردد. هویت یاد شده بر بستر باورهای لیبرالیستی غرب و در چارچوب اندیشه لیبرالیسم تعریف و ارایه میگردد. به نظر آنتونی گیدنز این بُعد جهانی شدن را چنین توضیح میدهد:
(جهانی شدن عملا این مفهوم را القا میکند که لااقل از لحاظ عواقب مترتب بر تکهبرداریها هیچکس قادر نیست از تحولات ناشی از گسترش تجدد در امان بماند یا برخلاف آن گزینشی به عمل آرد... بسیاری دیگر از وجوه نهادهای امروزین از جمله آنهایی که به مقیاسهای کوچک عمل میکنند، حتی مردمی را که در سنتیترین سکونتگاههای ممکن خارج از بخش پیشرفته جهان به سر میبرند، تحتتاثیر قرار میدهند. از طرف دیگر در همان بخشهای پیشرفته جهان نیز ماهیت زندگی روزمره به طور مستمر تحتتاثیر وصلت بین عناصر محلی و جهانی تحول مییابد.)(34)
بنابراین جهانی شدن حتی در هویت شخصی افراد دگرگونی ایجاد نموده است به گونهای که این تغییرات آنچنان وسیع و گسترده است که وجوه بسیاری زندگی خصوصی افراد نیز دچار تحول میگردد و به قول گیدنز سطح و ابعاد فاصلهگیریهای زمانی --- فضایی دوران تجدد کنونی چنان گسترش یافته که برای نخستین بار در تاریخ نزدیکشدن و برخوردکردن با این قضایا خواهناخواه مفاهیم و راهبردهای ناشی از محیطهای غیرغربی را نیز باید در برگیرد. بحث مورد نظر در این فراز از نوشتار گیدنز شکلگیری صورتبندی جدید از حیات اجتماعی است که در چارچوب آن مرز میان خود و غیر یا خودی و بیگانه وجود ندارد. این صورتبندی جدید آنچنان هویت کلان و عام به جوامع میبخشد که همگی در یک ردیف (خودی) محسوب میشوند و اساسا مفهوم غیریت و (بیگانه) را برنمیتابد. آیا چنین هویتی بر مبنای چه ارزشهای عام و فراگیری شکل میگیرد؟ از طرف دیگر آیا در درون گفتمان دینی چنین هویتی تا چه اندازه قابل پذیرش میباشد؟
پاسخ اسلامی به پرسشهای فوق را نمیتوان در یک طبقهبندی مورد اجماعنظر مطرح کرد، هر چند ضرورت صورتبندی جدیدی از فرهنگ و باورهای دینی با توجه به تحولات جدید به ویژه در فرایند جهانی شدن نکتهای مورد اتفاق همگان است اما تاکنون پاسخ قطعی و نهایی که قابل قبول کل جهان اسلام باشد، به این پرسشها داده نشده است. (کشورهای اسلامی سخت برای صنعتیشدن تلاش میکنند، بدون آنکه پیامدهای جهانی شدن را از بُعد فرهنگی و مذهبی مورد توجه قرار دهند. این پرسشها ضرورت صورتبندی بشیریت خود و جامعه در محیط جهانی با یکدیگر به تعامل میپردازند.(35)
البته گیدنز بین جهانی شدن و غربیشدن جهان تفکیک قائل است، هر چند این نکته را مورد اذعان قرار میدهد که جهانی شدن نوعی هویت جدیدی را ایجا
- [سایر] در حکومت دینی، تحقق جامعه دینی مهم است یاحاکمیت قوانین دینی؟ آیا فراهم شدن جامعه دینی فقط از طریق حکومت دینی ممکن است و یا راههای دیگری برای تحقق جامعه دینی وجود دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] با توجه به نفی ضرر در اسلام، در جایی که مرد از طلاق زن خودداری میکند، آیا زن اصالتاً حق طلاق دارد؟ در مواردی نظیر اعتیاد، غیبت، عدم توانایی در پرداخت نفقه، عدم مباشرت با زوجه و نظایر آن با توجه به نفی ضرر در اسلام، آیا زن میتواند اصالتاً اقدام به طلاق نماید؟
- [سایر] با توجه به این که دین مبین اسلام می فرماید: زن ها حق ازدواج با غیر مسلمان را ندارند، آیا با توجه به مبحث جامعه شناسی، این امر یک جامعه بسته تلقی می گردد یا خیر؟
- [سایر] آیا در منابع دینی به جهانی شدن اشاره شده است ؟
- [سایر] بامطرح شدن «دهکده ی جهانی» آیا زمان آن نرسیده است که بیش از تعصّبات دینی، به اصول پذیرفته شده ی جهانی فکر کنیم؟
- [سایر] جهانی شدن و جهانی سازی که اسلام معرفی می کند چه امتیازاتی دارد؟
- [سایر] با توجه به اشتراک منابع اجتهاد، علت اختلاف نظر بعضی مجتهدان در برخی مسائل مشترک چیست؟
- [سایر] با توجه به تفسیر سوره فرقان، وجه اشتراک پیامبران با مردم چیست؟
- [سایر] چرا با وجود اعتقادات صحیح، شاهد رفتارهایی هستیم که در تضاد با اعتقادات دینی و مذهبی ما مسلمانان است؟ (علت ایجاد زاویه میان اعتقادات دینی و مذهبی و رفتار ما در جامعه، چیست؟)
- [سایر] قرآن می فرماید: "ما هیچ پیامبری جز به زبان قومش نفرستادیم" (تا پیام او را قبول کنند)، حال با توجه به این که دین اسلام دین جهانی است و پیامبر اسلام پیامبر جهانی است، این قاعده در مورد غیر عرب ها که مکلف به پیروی از دین اسلام هستند چگونه جاری است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که در جامعه اسلامی زندگی می کند و از اعتقادات او خبر نداریم، پاک است و جستجو و تفتیش لازم نیست و نیز در جوامع غیر اسلامی چنانچه افرادی باشند که معلوم نباشد مسلمان هستند یا کافر، پاکند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چون اقتصاد و تجارت جامعه مسلمانان در اثر غفلت هایی که شده و وابسته به بانک ها گردیده است، تا بانک ها وضع خود را با تعالیم اقتصادی اسلامی تطبیق نکرده اند، مسلمانان متمکن با همکاری یکدیگر مؤسسات قرض الحسنه اسلامی تأسیس کنند و این مخالفت علنی با احکام خدا را به اطاعت احکام او مبدل سازند.
- [آیت الله اردبیلی] نیکویی رفتار، منش و حسن سلوک مسلمانان خصوصا عالمان، فرهیختگان و سرشناسان از بهترین وسایل امر به معروف و نهی از منکر است و بر همه واجب است با روش و منش پسندیده خود عملاً جامعه اسلامی را به انجام معروف و ترک منکر رهنمون بسازند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر مسلمانی منکر خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شود یا حکم ضروری دین یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثل واجب بودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که انکار آن حکم به انکار خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برگردد و با توجه به این موضع آن را انکار کند، (مرتدّ) است.
- [آیت الله اردبیلی] هر یک از اقشار جامعه که باعث ترویج مقاصد ستمگران و یا تقویت ظلم و شوکت آنان گردد، مرتکب عمل حرام میگردد و بر سایر مسلمانان لازم است که آنها را نهی کنند و اگر تأثیر نکرد، از آنها اِعراض کرده و با آنها معاشرت و معامله نکنند. * مرتبه دوم: امر و نهی به زبان؛ پس با احتمال تأثیر و وجود سایر شرایطی که گذشت، واجب است اهل معصیت را نهی کنند و ترک کننده واجب را به انجام آن امر نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . یاد گرفتن و یاددادن علوم و صنایعی که مورد احتیاج عموم است و هم چنین علوم و صنایعی که سبب قوت و شوکت جامعه مسلمین، و برتری قوای دفاعی آنها بر کفار می شود، بر همه واجب مؤکد است به وجوب کفایی و باید مسلمانان بنحوی قوی شوند که قطع طمع کفار را از بلاد و نوامیس و اعراض و اموال و معادن و ثروت خود بنمایند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که برای اثبات یا نفی مطلبی قسم میخورد اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان کبیره میباشد، ولی اگر برای این که خودش یا مسلمان یا غیر مسلمان را (که اموال وی احترام دارد) از شرّ ظالمی نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاهی واجب میشود امّا اگر بتواند توریه کند؛ یعنی موقع قسم خوردن طوری نیّت کند که دروغ نشود، بنا بر احتیاط مستحبّ توریه نماید، مثلاً اگر ظالمی بخواهد کسی را اذیّت کند و از انسان بپرسد که او را ندیدهای؟ و انسان یک ساعت قبل او را دیده باشد، احتیاط مستحبّ آن است که بگوید او را ندیدهام و قصد کند که مثلاً از پنج دقیقه پیش ندیدهام.
- [آیت الله اردبیلی] بر اساس احکام اسلام، باید به آبادی دنیا و رفاه خانواده و جامعه، کمال توجّه را داشت و با دیدگاهی اُخروی و عادلانه و نیز با تدبیر و آگاهی از احکام معاملات، به تجارت و زراعت و کسب حسنات دنیا و رشد اقتصادی و وسعت در رزق و معاش رسید. در روایت آمده است که تجارت موجب توانگری و فزونی عقل وعزت است(1) و نیز آن کسی که به جهت بینیازی از مردم و تأمین خانواده و نیکی به همسایگان به طلب دنیا رود، در روز قیامت چهرهای چون ماه درخشنده خواهد داشت(2) و نیز در روایات، بازرگانان و کسبه به آموختن فقه و پرهیز از ربا و راستگویی و مدارا امر شدهاند (3).
- [آیت الله جوادی آملی] .قبله اسلام, مکانی است که کعبه در آن واقع است حِجر اسماعیل جزء قبله نیست و امتداد این مکان از دو طرف عمق و ارتفاع تا آنچه فرض دارد, قبله است . هر عملی در اسلام که مراعات قبله در آن لازم است ; مانند نماز، سر بریدن حیوان و ... باید با توجه به این مکان خاص انجا م شود, چون این مکان مخصوص قبله است . هنگام بازسازی کعبه بر اثر زلزله، سیل یا حوادث دیگر , قبله محفوظ است, هر چند کعبه ویران شده, در دست عمران جدید باشد.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)