رژیم دیکتاتوری سعودی تا چه حد در برابر سیل خیزشهای اسلامی به راه افتاده در منطقه، دوام خواهد آورد؟ خیزشهای اسلامی منطقه و شمال آفریقا مدتی است که به آرامی مناطقی از عربستان سعودی را نیز در بر گرفته و مردم معترض به فساد و تبعیض خاندان آل سعود، خواهان تغییرات اساسی در کشورشان هستند. از زمان لشکرکشی نیروهای سعودی به بحرین و مشارکت این نیروها در کشتار مردم این کشور و نقض حقوق اساسی مردم در آزادی بیان و همچنین مقابله مسلحانه با تظاهرات مسالمتآمیز بحرینیها، برخی از سازمانهای بینالمللی و تعدادی از کشورهای مستقل بارها اعتراضشان را به اقدامات جنایتکارانه نیروهای سعودی و بحرینی اعلام و بر ضرورت خروج نیروهای سعودی از این کشور و توجه به حقوق و مطالبات مردمی تاکید کردند. بر این اساس از چندی پیش که خیزشهای مردمی آرام آرام به سواحل عربستان رسیده و مردم عربستان به خصوص در شرق این کشور با شرکت در تظاهراتی با شعارهای اصلاحات و تغییر، علیه فساد و تبعیض خاندان حاکم بر این کشور اعتراض میکنند. مردم عربستان که خواستار تغییرات ریشهای در کشورشان هستند، معتقدند که قطار تغییرات به عربستان رسیده و تمرکز مقامات سعودی بر بخششهای شاهانه به جای اصلاحات اساسی آن هم در زمانی که انقلابها و خیزشهای مردمی بسیاری از کشورهای عربی را فراگرفته است، تنها مسکنهایی هستند که اثری دایمی ندارند و نمیتوانند برای همیشه این قطار را متوقف کنند. آنچه در این میان اهمیت دارد تلاش گسترده آلسعود برای رهایی از سقوط و فروپاشی است. اما سئوال اساسی اینجاست که رژیم دیکتاتوری سعودی تا چه حد در برابر سیل خیزشهای اسلامی به راه افتاده در منطقه، دوام خواهد آورد؟ و در این راستا آلسعود اساسا چه برنامههایی برای منحرف کردن این خیزشها و جلوگیری از سرایت آنها به عربستان دارد؟ برای ارائه پاسخی روشن به این سئوالات اشاره به برخی کلیات و شناخت نقاط آسیب پذیر حکومت آلسعود ضروری به نظر میرسد. آل سعود؛ از شکل گیری تا تثبیت دیکتاتوری رژیم آلسعود در عربستان برآیند یک سلسله تحولات ناشی از جنگ جهانی اول بود. در این جنگ قدرتهای جهانی، انگلیس و فرانسه بودند که غنایم و قدرت را در منطقه تقسیم کردند. در آن زمان آمریکا قدرتی نداشت. در دوران پس از جنگ جهانی اول دو اتفاق رخ داد یکی پیمان بالفور در زمینه تاسیس رژیم صهیونیستی و دیگری طرح سایکس- پیکو بود که به موجب آن خاورمیانه میان انگلیس و فرانسه تقسیم شد. در این تقسیمبندی انگلیسیها بخشی از شمال آفریقا و خاورمیانه شامل عراق و اردن، فلسطین را ازآن خود کردند. فرانسویها هم سوریه و لبنان و قسمت هایی از غرب آفریقا را از آن خود کردند. عربستان در آن زمان وضعیت خاصی داشت و وجود عثمانیها یکی از مشکلات دو ابرقدرت آن زمان بود. عثمانیها یک مانع بزرگ برای اجرای وعده بالفور بودند. به همین دلیل انگلیسیها به این فکر افتادند که آنان را از میان برداشته و به جای آنها رژیمی قبیلهای را حاکم کنند که دارای یک زیرساختار فکری عقبمانده باشد و با محیط مجاور خود همچون ایران و عراق (کشورهای شیعه) سازگار نباشد. در واقع آنها در پی نظامی بودند که جامع سنت فکری بوده و در عین حال به دلیل منابع نفتی عربستان حافظ منافع انگلیسیها در این منطقه باشند. اما عثمانیها مانع شکل گیری رژیم صهیونیستی بودند "سلطان عبدالحمید" در آن زمان هرگز زیر بار تشکیل دولت یهودی در فلسطین نرفت. پس در سال 1916 انقلاب بزرگ عربی را به راه انداختند که علیه عثمانیها بجنگند. آنان پایه حکومتی در عربستان را میخواستند بر مبنایی بگذارند که تفکرات آن با محیط مجاورش در تعارض باشد. در همین راستا وهابیها توسط انگلیس انتخاب شدند. یعنی آبشخور فکری خاندان آلسعود وهابیها بودند. این بهترین گزینه، برای آن بود که عراق و ایران شیعه مهار شوند. البته یکی دیگر از موانعی که انگلیسیها در راستای تشکیل کشور یهودی با آن برخورد کردند مخالفت شیعیان بود. برخی شاید ندانند که سالها پیش رئیس کمیته دفاع از بیت المقدس یک ایرانی بود و نخستین کسی که نماز جماعت 10 هزار نفری را در بیت المقدس اقامه کرد مرحوم شیخ "محمد حسن کاشف الغطاء" مرجع عالیقدر شیعیان در عراق بود. آنان شیعیان را مانع تاسیس رژیم صهیونیستی میدانستند. به همین دلیل انگلیسیها درصدد ایجاد گروهی برای منزوی کردن و مهار قدرت شیعیان بودند، بهترین گزینه برای آنها هم آلسعود با زیربنای وهابیت بود. در آن دوره انگلیسها از مسائل زیادی از شیعیان زخم خورده بودند. از جمله اینکه کمیته قدس به ریاست "سیدضیاء الدین طباطبایی" رجل سیاسی ایران تشکیل میشود که اجازه شهرک سازی در نزدیکی بیت المقدس را به یهودیان نمیدهند. بر همین اساس نظام آلسعود بنیان نهاده شد، یک نظام با تفکرات کاملا ضد شیعی که دربست در اختیار غربیها باشد. در نهایت رژیم آلسعود با رهبری "ملک عبدالعزیز" در شبه جزیره عربستان حکمرانی را آغاز کرد و از همان ابتدا موافقت خود را با تشکیل دولت یهودی در فلسطین اعلام کرد. این باعث شد انگلیسیها با یک تیر دو نشان بزنند هم شیعیان را محدود کنند و هم اینکه نظامی قبیلهای و خشونت طلب را بر سر قدرت بیاورند که از منافع انگلیسیها در منطقه شامل منابع نفتی و کشتیرانی در دریای سرخ حفاظت کند.به طور کلی برآیند جنگ جهانی اول را میتوان تشکیل دولت آلسعود و برآیند جنگ جهانی دوم را میتوان تاسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 دانست. ساختار سیاسی و چالشهای موجود عربستان سعودی دارای یکی از عجیب ترین نظامهای دنیاست .جامعی متشکل از سنت و مدرنیته. یعنی مظاهر و نمادهایی همچون ساختمانهای بسیار مدرن چند ده طبقه در شهرهای این کشور دیده میشود که در آنها مغزهایی مربوط به دوران جاهلیت اعراب زندگی میکنند. در واقع عربستان در زمره کشورهایی است که دارای ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خاص خود است. این جامعه با ارزشهای تجدد در ساختار اقتصادی آشناست و با آن سر وکار دارد. در حوزه فرهنگ عمومی متاثر از عوارض تجدد همچون مصرفگرایی، رفاه و شیوههای مدرن زندگی است، اما در حوزه فرهنگ خصوصی به شدت سنتگرا میباشد و از آنچه پیامدهای دنیای مدرن است دوری میجوید. این کشور در ساخت سیاسی محافظه کار و سنتگرا است و در الگوهای اجتماعی و فرهنگی در تنگنای سنن محلی-بومی و عارضههای مدرنیسم گرفتار شده است. در چنین وضعیتی عربستان و بسیاری از کشورهایی که دارای مشخصههای مشابه هستند، با اثر پذیرفتن از روند عمومی جهانی شدن و نیز وضعیت سیاسی خاص حاکم بر نظام جهانی، اصلاحات –البته به شکل کنترل شده- را به عنوان یک ضرورت پذیرفته و ناخواسته در مسیر آن قرار گرفتهاند. اصلاحات در عربستان سعودی متاثر از عوامل داخلی و خارجی است. از جمله زمینههای داخلی اصلاحات میتوان به روند تعامل اقتصادی - سیاسی غرب با عربستان سعودی طی شش دهه گذشته اشاره کرد که مرزهای این کشور را در برابر موج مدرنیسم باز کرد و باعث شد تا سطح توقعات اجتماعی-سیاسی تغییر کند. ساختار قدرت در برابر مطالبات اجتماعی آسیب پذیر شده و بافت فرهنگی نیز تغییر کرده به گونهای که رویارویی بین سنت و مدرنیسم به تغییر تعادل اجتماعی منجر شده است. جدای از گسستهای اجتماعی-سیاسی که ناشی از تقابل سنت و مدرنیسم در این کشور است و در بروز مطالباتی چون حقوق بشر، حقوق زنان و دیگر ارزشهای لیبرالی مصداق یافته، تعارضات آشکار و پنهان دیگری از ابتدای تشکیل حکومت سعودی در این کشور وجود داشته که اکنون وجهی دیگر از گسستهای سیاسی و اجتماعی را هویدا میسازد. پایهریزی حکومت آلسعود بر مبنای اتحاد با جنبشهای سلفیگری و وهابیت، خود مبنایی برای بروز تنشها و بحرانهایی بود که اکنون ریشههای حکومت سعودی را هدف قرار داده است. در نوامبر 1979 میلادی (آبان 1358ه.ش) وهابیان افراطی که حاکمان ریاض را مرتد دانسته و خواستار بازگشت به اصول، سنتها و ارزشهای دینی بودند، با غلبه بر نیروهای امنیتی سعودی مسجدالحرام را به تصرف خود درآوردند. در سال 1991 میلادی (1370 ه.ش) به دنبال افزایش حضور آمریکاییان در خلیج فارس و عربستان، 700 نفر از علمای وهابی به رهبری 'عبدالعزیز بن باز' مفتی بزرگ عربستان بیانیهای عمومی را صادر کردند که با انتقاد از سیاستها و رویههای دولتی، اعلام نمودند که خواهان اجرای کامل اصول سلفی گری هستند. اقدامات این چنینی از سوی وهابیون افراطی تفاوت فاحش دیدگاه آنان را با رهبران ریاض هویدا ساخته و چالشی آشکار را در برابر خاندان آلسعود به وجود آورده است. علاوه بر این به رغم حمایتهای پیشین ریاض از تشکیل گروههای شبکهای چون 'القاعده' تهدیدات ناشی از فعالیت این گروهها هم اکنون دامنگیر رهبران سعودی شده است. علاوه بر تهدیداتی که از سوی وهابیون متوجه خاندان حاکم است، چالش ایدئولوژیکی دیگری که آلسعود با آن روبروست، وجود یک اقلیت حدود 15درصدی شیعه به ویژه در منطقه شرقی 'الاحساء' عربستان است. وجود این اقلیت شیعی از یک سو زمینه حساسیت افراطیون سلفی را فراهم ساخته و از سوی دیگر موجب ایجاد یک نگاه امنیتی از سوی حکومت به شیعیان شده است. زمینه دیگری که مساله اصلاحات در آن مورد بررسی قرار میگیرد مربوط به پیوند محکمی است که خاندان حاکم سعودی از ابتدا با غرب داشته است آلسعود از ابتدای روی کار آمدن در عربستان با نظر مساعد لندن توانست تا سال 1932 تسلط خود را بر عربستان کامل کرده و حکومت سعودی را تشکیل دهد. از آن پس تا به امروز حکومت عربستان رابطه تنگاتنگی با غرب به ویژه با آمریکا داشته است، به طوری که روندهای سیاسی واشنگتن در زمره متغیرهای مهم تاثیرگذار در سیاست و حکومت عربستان بوده است. دولت سعودی به واسطه ماهیت ساختاری حکومت، به صورت اساسی با طرحها و استراتژیهای تغییر کنترل شده وضع موجود که از سوی آمریکا برای دولتهای منطقه در نظر گرفته شده مخالف است. دکترینهای خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ اگرچه به عنوان واکسنهایی برای تثبیت دولتهای طرفدار آمریکا در خاورمیانه مطرح شد، اما نظام خشک حکومتی ریاض در برابر هرگونه تحول در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غیرقابل انعطاف مینمود. تا ابتدای قرن بیست و یکم نیازها و خواستههای غرب با وضعیت عربستان همخوانی داشت. معادله امنیت عربستان در برابر امنیت انرژی برای غرب معادلهای بود که از دهه 30 میلادی پایدار تلقی میشد، اما پس از سپتامبر 2001 (شهریورماه 1380) در اولویت قرار گرفتن تهدید تروریسم برای امنیت ملی آمریکا روابط ریاض-واشنگتن را وارد فاز جدیدی کرد. با وجود نامطلوب بودن هرگونه تغییر برای حکام سعودی، الزامات روابط پیچیده و تنگاتنگ ریاض با دنیای غرب به ویژه آمریکا، حرکت به سوی اصلاحات را برای پادشاهی عربستان ناگزیر ساخت و حرکت به سوی کمترین میزان دموکراسی و آزادیهای مدنی اجتناب ناپذیر شده است. یکی از ویژگیهای حکومت سنتی آلسعود این است که هرگز اجازه شکلگیری یک جریان اپوزیسیون قدرتمند را حتی در خارج از این کشور نمیدهند. "ناصر السعید" از شخصیتهای متفکر و مخالف سعودی بود. وی در دهه 70 میلادی شبکهای رادیویی را به راه انداخت و در کتابی با عنوان "تاریخ آل سعود" از برخی جنایات و فساد موجود در این رژیم پرده برداشت. مقامات سعودی با پرداخت یک میلیون دلار به برخی مزدوران خود در لبنان، این شخصیت مخالف را ربودند و به عربستان انتقال داده و در حوض اسید انداخته و او را ذوب کردند. هم اکنون هم در پی ترور برخی از مخالفان رژیم هستند که برخی از آنها در لندن هستند. بنابراین همین ساختار سنتی فرسوده که با هیچکدام از اصول شناخته شده امروزی اداره حکومت سازگاری و مطابقت ندارد خود نقطه آسیب پذیر مهمی جهت سقوط رژیم آلسعود است . منازعه قدرت کارشناسان و تحلیلگران سیاسی با اشاره به رقابت تنگاتنگ و شدید میان شاهزادگان بیشمار سعودی برای تصاحب قدرت، دورنمایی مسئله جانشینی پادشاه کنونی عربستان (ملک عبدالله) را در این کشور مبهم ارزیابی میکنند. بحران حاکمیت در کشور عربستان از دیرباز وجود داشته، اما به دلیل شرایط خفقان و تک صدایی که حاکم است این اختلافات همواره مخفی نگه داشته میشد و همواره از بروز آن واهمه داشتند. این اختلافات به زمان پیدایش و تسلط وهابیت بر شبه جزیره عربستان بر میگردد. برای تسلط بر این سرزمین پیمانها و توافقات پنهانی با انگلیس در رویارویی با حکومت عثمانی صورت گرفت. پس از آن توافقی بین دو جریان از بدو حاکمیت بر عربستان بوجود آمد که در آن، جریان وهابیت به رهبری خاندان"آل شیخ" سلطه دینی و جریان"آل سعود و فرزندانش" تا کنون سلطه سیاسی را برعهده داشتهاند. آل شیخ هم اکنون نیز سلطه مذهبی را در شبه جزیره برعهده دارد که شامل مساجد، حرمین شریفین، هیئت امر به معروف و نهی از منکر و سازمانهای و موسسات فرهنگی و مذهبی میشود. مسائل سیاسی هم در اختیار آلسعود است. این دو جریان اگر چه درباره تقسیم قدرت توافق کردند اما یک تضاد و تعارض در بین آنها وجود داشته و دارد که بحث بسیار مفصلی است. همچنین در درون خاندان آلسعود اختلافات حکومتی از گذشته وجود داشته است. در واقع در این رابطه دو جریان وجود دارد؛ یک جریان شامل هفت پسر سدیریها میشود. (السدیریون السبعه یا عشیره السدیری، اصطلاحاً به هفت برادر تنی گفته میشود که همه از فرزندان ملک عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان و همسر او حصه سدیری هستند.) این هفت تن به نام آلفهد هم مشهورند. این گروه با گروه نجدیها در رقابت شدیدی هستند و هم اکنون این رقابت در جانشینی ملک عبدالله تجلی پیدا کرده است.از زمان به پادشاهی رسیدن ملک فهد در سال 1982، هفت سدیری تبدیل به نیرومندترین ائتلاف در خاندان حاکم سعودیها شدهاند. در عربستان جابجایی قدرت همیشه بر موازین قانونی نبوده است و همین مسئله باعث شد این اختلافات زمینه بروز پیدا کند. بر همین اساس بود که ملک عبدالله برای جبران خلاء قدرت پس از مرگش شورایی به نام"شورای بیعت" تعیین کرد. این شورا خود محل اختلاف است. چون ملک عبدالله ریاست آن را بر عهده برادر ناتنی خود یعنی "شاهزاده مشعل" نهاد. مشعل فردی تاجرمنش است و از فهم و درک سیاسی برخوردار نیست به همین دلیل بسیاری از شاهزادگان به این مسئله اعتراض دارند. براساس برآوردها تعداد شاهزادهها در عربستان به علت تکاثر نسلها به 6 هزار شاهزاده رسیده است که از سه نسل مختلف هستند. و این 6 هزار شاهزاده هر کدام در یک ائتلافی در برابر یک ائتلاف دیگر قرار گرفتهاند. در واقع این شاهزادهها همه مدعی هستند که اگر قدرت اول را نگیرند، قدرت دوم و سوم را در دست داشته باشند. انتخاب شاهزاده "متعب" (فرزند سوم ملک عبدالله) توسط ملک عبدالله به عنوان رئیس گارد ملی و عضو ارشد حکومتی سبب شد ناظران سیاسی تاکید کنند که همچنان رقابت بر سر قدرت در عربستان وجود دارد و وی میخواهد "متعب" را به جای خودش بنشاند. در این میان باید یادآور شد که مسئله انتخاب شاهزاده متعب به عنوان رئیس گارد ملی که نهادی حکومتی نظامی و بسیار تاثیرگذاری است سبب ایجاد شبهاتی شد. لازم به ذکر است که گارد ملی عربستان حداقل 130هزار نیروی تمام حرفهای دارد و این گارد مسئولیتش حفظ رژیم است و انتخاب متعب نشان میدهد که ملک عبدالله یک اقدام پیشگیرانهای را انجام داد که قدرت در نسلش باقی بماند. در همین رابطه بازگشت ناگهانی چندی پیش "بندر بن سلطان" به ریاض که از سه سال پیش با سرطان دست و پنجه نرم میکند اوراق بازی جانشینی ملک عبد الله را در عربستان به هم ریخت. این مسئله سبب شد کمی تحلیلها و برداشتهای سیاسی تغییر کند.البته درون هیئت حاکمه عربستان رقابتهای مختلفی وجود دارد. "بندر" فرزند "سلطان" (ولیعهد فعلی) است. وی 22 سال در دستگاه دیپلماسی عربستان مشغول به کار بود که بیشتر این مدت را در آمریکا به عنوان سفیر مشغول به فعالیت بوده است. وی ارتباطات تنگاتنگی با سرویسهای اطلاعاتی غرب به ویژه سازمان سیا دارد. بندر مدتی پیش پس از پایان ماموریتش به عنوان سفیر در آمریکا به عربستان بازگشت در آن زمان اعلام شد که وی قصد کودتا داشته است. پس از آن مورد غضب قرار گرفت و دور رانده شد. بندر پس از سفر سال گذشته ملک عبدالله به آمریکا برای درمان، دوباره به ریاض بازگشت. این مسائل سبب شده بحث و ابهامات درباره مسئله جابجایی قدرت در عربستان جدی شود. آمریکا روی بندر برای پادشاهی در عربستان نظر مثبتی دارد تا پس از ملک عبدالله به تخت حکومت تکیه زند. در حال حاضر میتوان گفت عربستان کشوری با چهار پادشاه است؛ یکی از آنها "ملک عبدالله" است، دیگری ولیعهد وی "سلطان"، سومی شاهزاده "سلمان" (امیر ریاض) و چهارمی" بندر" است. بنابراین همانطور که گفته شده اختلافی طایفهای میان سدیریها و نجدیها در مسئله قدرت در عربستان وجود دارد، علاوه بر این اختلاف گرایشی دیگری نیز بین محافظهکاران سنتی و غرب زدههای اصلاحطلب و مدرن وجود دارد که مسئله قابل توجهی است. در این میان بندر بن سلطان سردسته غربزدههای اصلاحطلب است و در مقابل، نوادگان ملک فهد (پادشاه قبلی) از محافظهکاران سنتی محسوب میشوند. این رقابت میان این دو جریان هم اکنون شدید شده که آن را از چند جهت میتوان تحلیل کرد. با وجود اینکه بندر مهره سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به شمار میرود، اما بر اساس عرف حاکم چون فرزند یک زن برده بوده است هرگز شانسی برای پادشاه شدن ندارد. در واقع شانس بندر برای رسیدن به پادشاهی صفر است، اما وی هم اکنون با توجه به ارتباطاتی که با واشنگتن دارد تاثیرگذارترین فرد در عربستان سعودی است که میتواند حکومت را برای پدرش سلطان (ولیعهد فعلی) حفظ کند. در بین اعراب جاهلی این رسم وجود داشته است که اگر زنی چند بار پی در پی دختر به دنیا میآورده، شوهر وی یکی از کنیزان را به همسری میگرفته تا پسر داشته باشد. بندر نیز به این شیوه متولد شده است. بر این اساس، خاندان پادشاهی آلسعود بندر را شاهزاده حقیقی نمیدانند و روی او به عنوان پادشاه نمیشود حسابی باز کرد. مجموع این مسائل باعث شده که اولا غرب و آمریکا در قبال خلاء احتمالی قدرت در عربستان دچار نگرانی شوند و ثانیا یکی از مهم ترین آسیبها و به عنوان پاشنه آشیل سقوط رژیم سعودی برای همگان روشن شود. مواضع عربستان درخصوص خیزشهای منطقه از زمان آغاز انقلابهای منطقهای، دولت ریاض تمامی حاکمان عرب را تشویق کرد که در برابر اصلاحات ایستادگی کنند. عربستان سعودی با تمام قوا در برابر انقلابهای منطقهای ایستاد و این موضوع به طور برجستهای در بحرین نمایان شد. از سوی دیگر ریاض خواستار گسترش شورای همکاری خلیج فارس شد، این شورا گروهی از کشورهای عربی تولید کننده نفت هستند که در حاشیه خلیج فارس قرار دارند. عربستان برای مشروعیت بخشیدن به دخالتهای نظامی آینده اش، مشخصا خواستار پیوستن اردن و مراکش به این شورا شده است. خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ در این باره در گزارشی با عنوان" شورای همکاری خلیج فارس به باشگاه پادشاهان عرب تبدیل خواهد شد " نوشت: گسترش شورای همکای خلیج فارس، این شورا را به باشگاه پادشاهان جهان عرب تبدیل خواهد کرد. عضویت این دو کشور باعث خواهد شد تا اردن و مراکش بتوانند به منابع مالی برای آرام کردن خشم اعتراضکنندگان دست یابند. در مقابل، اردن و مراکش مانع از تحقق اصلاحات در کشور خود شده و آماده میشوند تا ارتشهای خود را در سرکوب اعتراضاتی که بار دیگر در کشورهای خلیج فارس شعلهور خواهد شد، در اختیار بگذارند روزنامه نیویورک تایمز هم در تحلیلی پیرامون مواضع عربستان درخصوص خیزشهای منطقه مینویسد: دولت ریاص تلاش بسیاری میکند تا موج گسترده تغییرات را در منطقه خاورمیانه مهارکند و از دیگر نظامهای پادشاهی در مقابل نارضایتیهای مردمی مراقبت، از سرنگونی انها جلوگیری و ملتها را نیزآرام کند. بر اساس این گزارش عربستان سعودی به منظور تحکیم موقعیت شورای نظامی در مصر چندی پیش مبلغ چهار میلیارد دلار به آن کمک کرد و در یمن نیز سعی در کاهش ناآرامیها دارد و از پادشاهیهای اردن و مغرب نیز خواسته به شورای نظامهای پادشاهی شورای همکاری خلیج فارس ملحق شوند که به نیروهای سعودی اجازه داده است به منظور سرکوب شیعیان مخالف در بحرین و جلوگیری از شکل گیری نظام شیعی حامی ایران در بیست مایلی مرزها و مهمترین منابع نفتی خود وارد خاک این کشور شوند و حتی متعهد شده است به منظور کمک به برقراری ثبات در بحرین و عمان مبلغ بیست میلیارد دلار اختصاص دهد و در مجموع این کشور تلاش بسیاری میکند تا علاوه بر جلوگیری از موج افراطی تغییرات از نفوذ ایران نیز جلوگیری کند. برخی مفسران سیاسی به ویژه در مصر این مداخلات فوقالعاده سعودیها را اقدام ضد انقلابی میدانند که موازی با تحولات منطقه پیش نمی رود که از آن جمله میتوان به اظهار نظر"خالد دخیل" تحلیلگر سیاسی و ستون نویس در عربستان سعودی اشاره کرد که اعتقاد دارد مقامات ریاص از موج انقلابها در منطقه خرسند نیستند و در هراس و نگرانی به سر میبرند به طوری که در پی سرنگونی رژیم حسنی مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر و متحد عربستان نگران قدرت گرفتن اخوانالمسلمین هستند که الگویی متفاوت از وهابیت در اجرای قوانین شریعت و اسلام پیاده کنند و به مشروعیت ریاص نیزآسیب برسانند. تحلیلگران بر این باورند که عربستان نگران تغییر در سیاست خارجی مصر به ویژه در قبال گروه اسلامگرای حماس در فلسطین و از سرگیری روابط با ایران است. درخصوص سوریه نیز پیام اولیه ملک عبدالله پادشاه عربستان مبنی بر حمایت از بشار اسد رئیسجمهور سوریه در ادامه به سکوت مبدل شد که البته با درخواستهایی در نماز جمعه شهرهای سعودی مبنی بر حمایت خداوند از معترضان نیز همراه بوده است. نیویورک تایمز در ادامه میافزاید: اما آن چه مسلم است این که خاندان سعودی از بشار اسد دل خوشی ندارد چراکه نماینده مناسبات نزدیک با ایران در منطقه است اما نگران هستند سرنگونی وی خشونتهای فرقهای را افزایش دهد و تضمینی نیز وجود ندارد مبنی بر این که نفوذ تهران کاهش یابد. در خصوص لیبی نیز عربستان سعودی در ابتدا از طریق اتحادیه عرب خواهان مداخله بین المللی شد اما پس از آن به قطر و امارات عربی متحده اجازه داد تا به ائتلاف نظامی حامی انقلابیون مخالف معمر قذافی بپیوندند.این در حالی است که مقامات ریاص فاصله خود را به طور علنی با تونس حفظ کرده اند جایی که به زین العابدین بن علی رئیس جمهور مخلوع این کشور پناه داده اند. با این وجود عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس در برخورد با اقدامات حقطلبانه ملتهایشان راهی را انتخاب کردند که آنها را از نجات دور میکند. آنها با این تصور که گوش دادن به مطالبات به حق مردم و گردن نهادن به آن یک نوع عقب نشینی محسوب میشود که معترضین را تشویق به افزایش خواستههای شان میکند و آنها آنقدر خواستههای شان را افزایش میدهند تا حاکمان را ساقط کنند، راه و روش پرمخاطره سرکوب را برگزیدند که یقیناً باید بابت آن هزینههای گزاف بپردازند. آلسعود و پروژه ایرانهراسی مقامات عربستانی از اینکه یک حکومت دینی قدرتمند به نام ایران اسلامی رقیب منطقهای آنها است، بسیار ناراحت و عصبانی اند. آنها معتقدند قدرت جمهوری اسلامی ایران در همه ابعاد در حال افزایش است و کشور ایران در وضعیت پیشرفت فزاینده قرار دارد و بنیههای دینی و شعارهایش همچنان توان انگیختگی و سرمشق شدن دارد. این ایران اسلامی رشک برانگیز میتواند برای دیگر ملل مسلمان به ویژه مسلمانان منطقه حسرت افروز و تمناآور باشد تا آنجا که دیگران در مقایسه خودشان با این کشور احساس عقب ماندگی و تحقیر کنند. در منطقه همه صحبت از ایران میکنند؛ صحبتهایی که نقد ضمنی و بعضاً آشکار سایر حکومتها از جمله و به طور خاص عربستان را نیز شامل میشود. حضور یک ایران ضعیف و وابسته و فاقد نفوذ معنوی در همسایگی عربستان تمامی رویاهای آلسعود را محقق میکند، اما وجود ایران موجود بزرگترین مانع تعبیر شدن خوابهای خوش مقامات عربستان است. روند پیشرفت ایران اسلامی میتواند منجر به حادثهای تلخ برای عربستان شود، یعنی تمایل تدریجی برخی از شرکای عربستان به ایران که بعضاً در مواردی کم و بیش مشاهده میشود. عربستان برای حفظ موقعیت فعلیاش در بین کشورهای منطقه و مهمتر از آن پس از دورهای که جامعه جهانی ناچار خواهد شد مشروعیت و توانمندی فناوری صلحآمیز هستهای ایران را بپذیرد، با غرب در پروژه ایران هراسی مشارکت میکند تا هر روزنهای را با تبلیغات وحشتزا بر روی دیگر کشورها ببندد تا متمایل به ایران نشوند، غافل از آنکه، همانگونه که ملتها را از دست دادند در آینده نه چندان دور، دولتها را نیز از دست خواهند داد. نتیجه مقامات عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس نسبت به دو گزینه کنار آمدن با مردم و یا سرکوب آنها عالم و آگاه بودند، اما دو عامل آنها را به سمت اقدامات جاهلانه سوق داد: 1- هول و اضطراب ناشی از قدرت قیام مردمی که در زمان بسیار کوتاهی بن علی، مبارک و عبدالله صالح را ساقط کردند، قذافی را نیز در آستانه سقوط و حاکم بحرین را مورد تنفر شدید عمومی قرار دادند. 2- امیدواری به حمایت غرب و به ویژه آمریکا. سران این کشورها میدانستند و یا حداقل امیدوار بودند به سبب اهمیتی که برای غرب دارند، از ناحیه آنها حمایت میشوند، حتی اگر دست به قلع و قمع خونین معترضین بزنند. غرب نیز تا به حال نشان داده حاضر است ننگ سکوت در برابر کشتار مردم بی گناه بحرین را در حمایت از این کشور و برای منافع خودش بپذیرد. با این وجود لشگرکشی آلسعود به بحرین و قتل عام وحشیانه مردم مظلوم و غیرمسلح این سرزمین شیعهنشین اگر چه رخدادی تلخ و فاجعه آمیز است اما تمامی شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که آلسعود به پایان حیات نفرت انگیز خود رسیده است و خاورمیانه اسلامی در آیندهای بسیار نزدیک از این جرثومه فساد و تباهی و متحد تابلودار رژیم غاصب اسرائیل پاکسازی میشود. در همین رابطه (مارتین ایندایک) سفیر سابق آمریکا در رژیم صهیونیستی و مدیر بخش خارجی موسسه (بروکینگز) طی یادداشتی در روزنامه واشنگتن پست - 7 آوریل / 18 فروردین- به فهرستی از نقاط آسیب پادشاهی آلسعود اشاره کرده و به گونهای تلویحی، ادامه حاکمیت این خاندان در شبه جزیره عربستان را ناممکن ارزیابی میکند. (ایندایک) که نظرات وی در میان دولتمردان آمریکا از اعتبار بالایی برخوردار است، تنها راه پیش پای آمریکا برای حفظ حاکمیت آلسعود را تبدیل (پادشاهی مطلقه) به (مشروطه سلطنتی) میداند ولی بلافاصله میافزاید (با توجه به امواج بلند سونامی اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، بعید به نظر میرسد که فرصتی برای این تغییر ساختار در حکومت آلسعود باقی مانده باشد). مارتین ایندایک توضیح میدهد حکومت کنونی عربستان، بر گرفته از مدل حکومتهای استبدادی قرن 15 میلادی است که نمیتواند در قرن 21 شانس دوام داشته باشد و در مواجهه با خیزشهای امروز خاورمیانه، به طور کامل از بین خواهد رفت. سفیر سابق آمریکا در اسرائیل در ادامه تحلیل خود از شرایط شکننده و روبه زوال آلسعود مینویسد؛ (بسته کمکهای مالی به ارزش یکصد میلیارد دلار و تعهد ایجاد 60 هزار فرصت شغلی که ملک عبدالله وعده داده است، نمیتواند از خروش مردم و مخصوصاً جوانان عربستان علیه آلسعود جلوگیری کند) و میافزاید :(مردم این مبلغ را فقط بخشی از مطالبات خود میدانند که تاکنون از آنان دریغ شده است) و مینویسد (جاذبه استقلال و آزادی سیاسی که از آن سوی مرزها و امروز از ایران پمپاژ میشود و از طریق اینترنت و تلویزیونهای کابلی در میان شهروندان عربستان منتشر میشود، چیزی نیست که ملک عبدالله بتواند با پرداخت رشوه مالی و اختناق پلیسی مانع گسترش آن شود). در یکی از اسناد منتشر شده ویکی لیکس به ملاقات سری (مئیر داگان) - رئیس وقت سازمان موساد- با (نیکلاس برنز) معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در سال 2007 میلادی اشاره شده است. این ملاقات همزمان با فروش 63 میلیارد دلار تسلیحات نظامی از سوی آمریکا به عربستان سعودی صورت گرفته و موضوع آن رایزنی با رژیم غاصب صهیونیستی و ارزیابی پیآمدهای فروش تسلیحات یاد شده به عربستان است. در این ملاقات، مئیر داگان به وزارت خارجه آمریکا اطمینان میدهد که از فروش تسلیحات نظامی به عربستان نگران نیست و در توضیح نظر خود میگوید؛ آلسعود، متحد منطقهای ما هستند ضمن آن که توان و مهارتهای لازم برای استفاده از سلاحهای مدرن را ندارند و این تسلیحات در اختیار مستشاران و نظامیان آمریکایی باقی میماند. رئیس وقت موساد در این ملاقات به نکتهای اشاره میکند که با توجه به تهدید اخیر عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران و حضور جنایتکارانه ارتش این کشور در بحرین، نکتهای شنیدنی است. داگان میگوید؛ توان ارتش عربستان فقط در حد و اندازه مقابله با یک قبیله بدون سلاح عرب است و اساساً قدرت تقابل با یک ارتش منظم و حتی یک قبیله عرب مسلح را ندارد. گفتنی است که دو سال قبل، ارتش آلسعود با تجهیزات کامل زمینی و هوایی برای کمک به علی عبدالله صالح در سرکوب انقلابیون جنوب یمن- الحوثی ها- وارد یمن شد ولی در فاصلهای بسیار کوتاه، شکست سخت و سنگینی را تحمل کرده و با برجای نهادن بسیاری از ادوات نظامی خود- حداقل 7 تانک و دو فروند بالگرد و انبوهی از تجهیزات و تسلیحات فردی نظامیان سعودی - مجبور به عقبنشینی شد. با توجه امواج بلند سونامی اسلامی که منطقه را فرا گرفته و هر روز بر دامنه و بلندای آن افزوده میشود، به آسانی میتوان نتیجه گرفت که پادشاهان آلسعود با سرکوب معترضان داخلی و لشگرکشی به بحرین و قتل عام مردم بیدفاع این کشور دست به خودکشی زدهاند و سقوط حتمی خود را جلو انداختهاند. ( منبع:بررسی عملکرد عربستان در قبال تحولات منطقه / احد کریمخانی , سایت بصیرت,90/05/19)]
رژیم دیکتاتوری سعودی تا چه حد در برابر سیل خیزشهای اسلامی به راه افتاده در منطقه، دوام خواهد آورد؟
رژیم دیکتاتوری سعودی تا چه حد در برابر سیل خیزشهای اسلامی به راه افتاده در منطقه، دوام خواهد آورد؟
خیزشهای اسلامی منطقه و شمال آفریقا مدتی است که به آرامی مناطقی از عربستان سعودی را نیز در بر گرفته و مردم معترض به فساد و تبعیض خاندان آل سعود، خواهان تغییرات اساسی در کشورشان هستند. از زمان لشکرکشی نیروهای سعودی به بحرین و مشارکت این نیروها در کشتار مردم این کشور و نقض حقوق اساسی مردم در آزادی بیان و همچنین مقابله مسلحانه با تظاهرات مسالمتآمیز بحرینیها، برخی از سازمانهای بینالمللی و تعدادی از کشورهای مستقل بارها اعتراضشان را به اقدامات جنایتکارانه نیروهای سعودی و بحرینی اعلام و بر ضرورت خروج نیروهای سعودی از این کشور و توجه به حقوق و مطالبات مردمی تاکید کردند.
بر این اساس از چندی پیش که خیزشهای مردمی آرام آرام به سواحل عربستان رسیده و مردم عربستان به خصوص در شرق این کشور با شرکت در تظاهراتی با شعارهای اصلاحات و تغییر، علیه فساد و تبعیض خاندان حاکم بر این کشور اعتراض میکنند.
مردم عربستان که خواستار تغییرات ریشهای در کشورشان هستند، معتقدند که قطار تغییرات به عربستان رسیده و تمرکز مقامات سعودی بر بخششهای شاهانه به جای اصلاحات اساسی آن هم در زمانی که انقلابها و خیزشهای مردمی بسیاری از کشورهای عربی را فراگرفته است، تنها مسکنهایی هستند که اثری دایمی ندارند و نمیتوانند برای همیشه این قطار را متوقف کنند.
آنچه در این میان اهمیت دارد تلاش گسترده آلسعود برای رهایی از سقوط و فروپاشی است. اما سئوال اساسی اینجاست که رژیم دیکتاتوری سعودی تا چه حد در برابر سیل خیزشهای اسلامی به راه افتاده در منطقه، دوام خواهد آورد؟ و در این راستا آلسعود اساسا چه برنامههایی برای منحرف کردن این خیزشها و جلوگیری از سرایت آنها به عربستان دارد؟ برای ارائه پاسخی روشن به این سئوالات اشاره به برخی کلیات و شناخت نقاط آسیب پذیر حکومت آلسعود ضروری به نظر میرسد.
آل سعود؛ از شکل گیری تا تثبیت دیکتاتوری
رژیم آلسعود در عربستان برآیند یک سلسله تحولات ناشی از جنگ جهانی اول بود. در این جنگ قدرتهای جهانی، انگلیس و فرانسه بودند که غنایم و قدرت را در منطقه تقسیم کردند. در آن زمان آمریکا قدرتی نداشت. در دوران پس از جنگ جهانی اول دو اتفاق رخ داد یکی پیمان بالفور در زمینه تاسیس رژیم صهیونیستی و دیگری طرح سایکس- پیکو بود که به موجب آن خاورمیانه میان انگلیس و فرانسه تقسیم شد.
در این تقسیمبندی انگلیسیها بخشی از شمال آفریقا و خاورمیانه شامل عراق و اردن، فلسطین را ازآن خود کردند. فرانسویها هم سوریه و لبنان و قسمت هایی از غرب آفریقا را از آن خود کردند. عربستان در آن زمان وضعیت خاصی داشت و وجود عثمانیها یکی از مشکلات دو ابرقدرت آن زمان بود. عثمانیها یک مانع بزرگ برای اجرای وعده بالفور بودند. به همین دلیل انگلیسیها به این فکر افتادند که آنان را از میان برداشته و به جای آنها رژیمی قبیلهای را حاکم کنند که دارای یک زیرساختار فکری عقبمانده باشد و با محیط مجاور خود همچون ایران و عراق (کشورهای شیعه) سازگار نباشد.
در واقع آنها در پی نظامی بودند که جامع سنت فکری بوده و در عین حال به دلیل منابع نفتی عربستان حافظ منافع انگلیسیها در این منطقه باشند. اما عثمانیها مانع شکل گیری رژیم صهیونیستی بودند "سلطان عبدالحمید" در آن زمان هرگز زیر بار تشکیل دولت یهودی در فلسطین نرفت. پس در سال 1916 انقلاب بزرگ عربی را به راه انداختند که علیه عثمانیها بجنگند. آنان پایه حکومتی در عربستان را میخواستند بر مبنایی بگذارند که تفکرات آن با محیط مجاورش در تعارض باشد. در همین راستا وهابیها توسط انگلیس انتخاب شدند. یعنی آبشخور فکری خاندان آلسعود وهابیها بودند. این بهترین گزینه، برای آن بود که عراق و ایران شیعه مهار شوند.
البته یکی دیگر از موانعی که انگلیسیها در راستای تشکیل کشور یهودی با آن برخورد کردند مخالفت شیعیان بود. برخی شاید ندانند که سالها پیش رئیس کمیته دفاع از بیت المقدس یک ایرانی بود و نخستین کسی که نماز جماعت 10 هزار نفری را در بیت المقدس اقامه کرد مرحوم شیخ "محمد حسن کاشف الغطاء" مرجع عالیقدر شیعیان در عراق بود. آنان شیعیان را مانع تاسیس رژیم صهیونیستی میدانستند. به همین دلیل انگلیسیها درصدد ایجاد گروهی برای منزوی کردن و مهار قدرت شیعیان بودند، بهترین گزینه برای آنها هم آلسعود با زیربنای وهابیت بود. در آن دوره انگلیسها از مسائل زیادی از شیعیان زخم خورده بودند. از جمله اینکه کمیته قدس به ریاست "سیدضیاء الدین طباطبایی" رجل سیاسی ایران تشکیل میشود که اجازه شهرک سازی در نزدیکی بیت المقدس را به یهودیان نمیدهند.
بر همین اساس نظام آلسعود بنیان نهاده شد، یک نظام با تفکرات کاملا ضد شیعی که دربست در اختیار غربیها باشد. در نهایت رژیم آلسعود با رهبری "ملک عبدالعزیز" در شبه جزیره عربستان حکمرانی را آغاز کرد و از همان ابتدا موافقت خود را با تشکیل دولت یهودی در فلسطین اعلام کرد. این باعث شد انگلیسیها با یک تیر دو نشان بزنند هم شیعیان را محدود کنند و هم اینکه نظامی قبیلهای و خشونت طلب را بر سر قدرت بیاورند که از منافع انگلیسیها در منطقه شامل منابع نفتی و کشتیرانی در دریای سرخ حفاظت کند.به طور کلی برآیند جنگ جهانی اول را میتوان تشکیل دولت آلسعود و برآیند جنگ جهانی دوم را میتوان تاسیس رژیم صهیونیستی در سال 1948 دانست.
ساختار سیاسی و چالشهای موجود
عربستان سعودی دارای یکی از عجیب ترین نظامهای دنیاست .جامعی متشکل از سنت و مدرنیته. یعنی مظاهر و نمادهایی همچون ساختمانهای بسیار مدرن چند ده طبقه در شهرهای این کشور دیده میشود که در آنها مغزهایی مربوط به دوران جاهلیت اعراب زندگی میکنند.
در واقع عربستان در زمره کشورهایی است که دارای ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خاص خود است. این جامعه با ارزشهای تجدد در ساختار اقتصادی آشناست و با آن سر وکار دارد. در حوزه فرهنگ عمومی متاثر از عوارض تجدد همچون مصرفگرایی، رفاه و شیوههای مدرن زندگی است، اما در حوزه فرهنگ خصوصی به شدت سنتگرا میباشد و از آنچه پیامدهای دنیای مدرن است دوری میجوید. این کشور در ساخت سیاسی محافظه کار و سنتگرا است و در الگوهای اجتماعی و فرهنگی در تنگنای سنن محلی-بومی و عارضههای مدرنیسم گرفتار شده است. در چنین وضعیتی عربستان و بسیاری از کشورهایی که دارای مشخصههای مشابه هستند، با اثر پذیرفتن از روند عمومی جهانی شدن و نیز وضعیت سیاسی خاص حاکم بر نظام جهانی، اصلاحات –البته به شکل کنترل شده- را به عنوان یک ضرورت پذیرفته و ناخواسته در مسیر آن قرار گرفتهاند.
اصلاحات در عربستان سعودی متاثر از عوامل داخلی و خارجی است. از جمله زمینههای داخلی اصلاحات میتوان به روند تعامل اقتصادی - سیاسی غرب با عربستان سعودی طی شش دهه گذشته اشاره کرد که مرزهای این کشور را در برابر موج مدرنیسم باز کرد و باعث شد تا سطح توقعات اجتماعی-سیاسی تغییر کند. ساختار قدرت در برابر مطالبات اجتماعی آسیب پذیر شده و بافت فرهنگی نیز تغییر کرده به گونهای که رویارویی بین سنت و مدرنیسم به تغییر تعادل اجتماعی منجر شده است.
جدای از گسستهای اجتماعی-سیاسی که ناشی از تقابل سنت و مدرنیسم در این کشور است و در بروز مطالباتی چون حقوق بشر، حقوق زنان و دیگر ارزشهای لیبرالی مصداق یافته، تعارضات آشکار و پنهان دیگری از ابتدای تشکیل حکومت سعودی در این کشور وجود داشته که اکنون وجهی دیگر از گسستهای سیاسی و اجتماعی را هویدا میسازد.
پایهریزی حکومت آلسعود بر مبنای اتحاد با جنبشهای سلفیگری و وهابیت، خود مبنایی برای بروز تنشها و بحرانهایی بود که اکنون ریشههای حکومت سعودی را هدف قرار داده است. در نوامبر 1979 میلادی (آبان 1358ه.ش) وهابیان افراطی که حاکمان ریاض را مرتد دانسته و خواستار بازگشت به اصول، سنتها و ارزشهای دینی بودند، با غلبه بر نیروهای امنیتی سعودی مسجدالحرام را به تصرف خود درآوردند. در سال 1991 میلادی (1370 ه.ش) به دنبال افزایش حضور آمریکاییان در خلیج فارس و عربستان، 700 نفر از علمای وهابی به رهبری 'عبدالعزیز بن باز' مفتی بزرگ عربستان بیانیهای عمومی را صادر کردند که با انتقاد از سیاستها و رویههای دولتی، اعلام نمودند که خواهان اجرای کامل اصول سلفی گری هستند. اقدامات این چنینی از سوی وهابیون افراطی تفاوت فاحش دیدگاه آنان را با رهبران ریاض هویدا ساخته و چالشی آشکار را در برابر خاندان آلسعود به وجود آورده است. علاوه بر این به رغم حمایتهای پیشین ریاض از تشکیل گروههای شبکهای چون 'القاعده' تهدیدات ناشی از فعالیت این گروهها هم اکنون دامنگیر رهبران سعودی شده است.
علاوه بر تهدیداتی که از سوی وهابیون متوجه خاندان حاکم است، چالش ایدئولوژیکی دیگری که آلسعود با آن روبروست، وجود یک اقلیت حدود 15درصدی شیعه به ویژه در منطقه شرقی 'الاحساء' عربستان است. وجود این اقلیت شیعی از یک سو زمینه حساسیت افراطیون سلفی را فراهم ساخته و از سوی دیگر موجب ایجاد یک نگاه امنیتی از سوی حکومت به شیعیان شده است.
زمینه دیگری که مساله اصلاحات در آن مورد بررسی قرار میگیرد مربوط به پیوند محکمی است که خاندان حاکم سعودی از ابتدا با غرب داشته است آلسعود از ابتدای روی کار آمدن در عربستان با نظر مساعد لندن توانست تا سال 1932 تسلط خود را بر عربستان کامل کرده و حکومت سعودی را تشکیل دهد. از آن پس تا به امروز حکومت عربستان رابطه تنگاتنگی با غرب به ویژه با آمریکا داشته است، به طوری که روندهای سیاسی واشنگتن در زمره متغیرهای مهم تاثیرگذار در سیاست و حکومت عربستان بوده است.
دولت سعودی به واسطه ماهیت ساختاری حکومت، به صورت اساسی با طرحها و استراتژیهای تغییر کنترل شده وضع موجود که از سوی آمریکا برای دولتهای منطقه در نظر گرفته شده مخالف است. دکترینهای خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ اگرچه به عنوان واکسنهایی برای تثبیت دولتهای طرفدار آمریکا در خاورمیانه مطرح شد، اما نظام خشک حکومتی ریاض در برابر هرگونه تحول در زمینههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی غیرقابل انعطاف مینمود.
تا ابتدای قرن بیست و یکم نیازها و خواستههای غرب با وضعیت عربستان همخوانی داشت. معادله امنیت عربستان در برابر امنیت انرژی برای غرب معادلهای بود که از دهه 30 میلادی پایدار تلقی میشد، اما پس از سپتامبر 2001 (شهریورماه 1380) در اولویت قرار گرفتن تهدید تروریسم برای امنیت ملی آمریکا روابط ریاض-واشنگتن را وارد فاز جدیدی کرد. با وجود نامطلوب بودن هرگونه تغییر برای حکام سعودی، الزامات روابط پیچیده و تنگاتنگ ریاض با دنیای غرب به ویژه آمریکا، حرکت به سوی اصلاحات را برای پادشاهی عربستان ناگزیر ساخت و حرکت به سوی کمترین میزان دموکراسی و آزادیهای مدنی اجتناب ناپذیر شده است.
یکی از ویژگیهای حکومت سنتی آلسعود این است که هرگز اجازه شکلگیری یک جریان اپوزیسیون قدرتمند را حتی در خارج از این کشور نمیدهند. "ناصر السعید" از شخصیتهای متفکر و مخالف سعودی بود. وی در دهه 70 میلادی شبکهای رادیویی را به راه انداخت و در کتابی با عنوان "تاریخ آل سعود" از برخی جنایات و فساد موجود در این رژیم پرده برداشت. مقامات سعودی با پرداخت یک میلیون دلار به برخی مزدوران خود در لبنان، این شخصیت مخالف را ربودند و به عربستان انتقال داده و در حوض اسید انداخته و او را ذوب کردند. هم اکنون هم در پی ترور برخی از مخالفان رژیم هستند که برخی از آنها در لندن هستند.
بنابراین همین ساختار سنتی فرسوده که با هیچکدام از اصول شناخته شده امروزی اداره حکومت سازگاری و مطابقت ندارد خود نقطه آسیب پذیر مهمی جهت سقوط رژیم آلسعود است .
منازعه قدرت
کارشناسان و تحلیلگران سیاسی با اشاره به رقابت تنگاتنگ و شدید میان شاهزادگان بیشمار سعودی برای تصاحب قدرت، دورنمایی مسئله جانشینی پادشاه کنونی عربستان (ملک عبدالله) را در این کشور مبهم ارزیابی میکنند.
بحران حاکمیت در کشور عربستان از دیرباز وجود داشته، اما به دلیل شرایط خفقان و تک صدایی که حاکم است این اختلافات همواره مخفی نگه داشته میشد و همواره از بروز آن واهمه داشتند. این اختلافات به زمان پیدایش و تسلط وهابیت بر شبه جزیره عربستان بر میگردد.
برای تسلط بر این سرزمین پیمانها و توافقات پنهانی با انگلیس در رویارویی با حکومت عثمانی صورت گرفت. پس از آن توافقی بین دو جریان از بدو حاکمیت بر عربستان بوجود آمد که در آن، جریان وهابیت به رهبری خاندان"آل شیخ" سلطه دینی و جریان"آل سعود و فرزندانش" تا کنون سلطه سیاسی را برعهده داشتهاند.
آل شیخ هم اکنون نیز سلطه مذهبی را در شبه جزیره برعهده دارد که شامل مساجد، حرمین شریفین، هیئت امر به معروف و نهی از منکر و سازمانهای و موسسات فرهنگی و مذهبی میشود.
مسائل سیاسی هم در اختیار آلسعود است. این دو جریان اگر چه درباره تقسیم قدرت توافق کردند اما یک تضاد و تعارض در بین آنها وجود داشته و دارد که بحث بسیار مفصلی است. همچنین در درون خاندان آلسعود اختلافات حکومتی از گذشته وجود داشته است. در واقع در این رابطه دو جریان وجود دارد؛ یک جریان شامل هفت پسر سدیریها میشود. (السدیریون السبعه یا عشیره السدیری، اصطلاحاً به هفت برادر تنی گفته میشود که همه از فرزندان ملک عبدالعزیز آل سعود، پادشاه عربستان و همسر او حصه سدیری هستند.) این هفت تن به نام آلفهد هم مشهورند. این گروه با گروه نجدیها در رقابت شدیدی هستند و هم اکنون این رقابت در جانشینی ملک عبدالله تجلی پیدا کرده است.از زمان به پادشاهی رسیدن ملک فهد در سال 1982، هفت سدیری تبدیل به نیرومندترین ائتلاف در خاندان حاکم سعودیها شدهاند.
در عربستان جابجایی قدرت همیشه بر موازین قانونی نبوده است و همین مسئله باعث شد این اختلافات زمینه بروز پیدا کند. بر همین اساس بود که ملک عبدالله برای جبران خلاء قدرت پس از مرگش شورایی به نام"شورای بیعت" تعیین کرد. این شورا خود محل اختلاف است. چون ملک عبدالله ریاست آن را بر عهده برادر ناتنی خود یعنی "شاهزاده مشعل" نهاد. مشعل فردی تاجرمنش است و از فهم و درک سیاسی برخوردار نیست به همین دلیل بسیاری از شاهزادگان به این مسئله اعتراض دارند.
براساس برآوردها تعداد شاهزادهها در عربستان به علت تکاثر نسلها به 6 هزار شاهزاده رسیده است که از سه نسل مختلف هستند. و این 6 هزار شاهزاده هر کدام در یک ائتلافی در برابر یک ائتلاف دیگر قرار گرفتهاند. در واقع این شاهزادهها همه مدعی هستند که اگر قدرت اول را نگیرند، قدرت دوم و سوم را در دست داشته باشند.
انتخاب شاهزاده "متعب" (فرزند سوم ملک عبدالله) توسط ملک عبدالله به عنوان رئیس گارد ملی و عضو ارشد حکومتی سبب شد ناظران سیاسی تاکید کنند که همچنان رقابت بر سر قدرت در عربستان وجود دارد و وی میخواهد "متعب" را به جای خودش بنشاند.
در این میان باید یادآور شد که مسئله انتخاب شاهزاده متعب به عنوان رئیس گارد ملی که نهادی حکومتی نظامی و بسیار تاثیرگذاری است سبب ایجاد شبهاتی شد. لازم به ذکر است که گارد ملی عربستان حداقل 130هزار نیروی تمام حرفهای دارد و این گارد مسئولیتش حفظ رژیم است و انتخاب متعب نشان میدهد که ملک عبدالله یک اقدام پیشگیرانهای را انجام داد که قدرت در نسلش باقی بماند.
در همین رابطه بازگشت ناگهانی چندی پیش "بندر بن سلطان" به ریاض که از سه سال پیش با سرطان دست و پنجه نرم میکند اوراق بازی جانشینی ملک عبد الله را در عربستان به هم ریخت. این مسئله سبب شد کمی تحلیلها و برداشتهای سیاسی تغییر کند.البته درون هیئت حاکمه عربستان رقابتهای مختلفی وجود دارد. "بندر" فرزند "سلطان" (ولیعهد فعلی) است. وی 22 سال در دستگاه دیپلماسی عربستان مشغول به کار بود که بیشتر این مدت را در آمریکا به عنوان سفیر مشغول به فعالیت بوده است. وی ارتباطات تنگاتنگی با سرویسهای اطلاعاتی غرب به ویژه سازمان سیا دارد. بندر مدتی پیش پس از پایان ماموریتش به عنوان سفیر در آمریکا به عربستان بازگشت در آن زمان اعلام شد که وی قصد کودتا داشته است. پس از آن مورد غضب قرار گرفت و دور رانده شد.
بندر پس از سفر سال گذشته ملک عبدالله به آمریکا برای درمان، دوباره به ریاض بازگشت. این مسائل سبب شده بحث و ابهامات درباره مسئله جابجایی قدرت در عربستان جدی شود. آمریکا روی بندر برای پادشاهی در عربستان نظر مثبتی دارد تا پس از ملک عبدالله به تخت حکومت تکیه زند.
در حال حاضر میتوان گفت عربستان کشوری با چهار پادشاه است؛ یکی از آنها "ملک عبدالله" است، دیگری ولیعهد وی "سلطان"، سومی شاهزاده "سلمان" (امیر ریاض) و چهارمی" بندر" است. بنابراین همانطور که گفته شده اختلافی طایفهای میان سدیریها و نجدیها در مسئله قدرت در عربستان وجود دارد، علاوه بر این اختلاف گرایشی دیگری نیز بین محافظهکاران سنتی و غرب زدههای اصلاحطلب و مدرن وجود دارد که مسئله قابل توجهی است. در این میان بندر بن سلطان سردسته غربزدههای اصلاحطلب است و در مقابل، نوادگان ملک فهد (پادشاه قبلی) از محافظهکاران سنتی محسوب میشوند. این رقابت میان این دو جریان هم اکنون شدید شده که آن را از چند جهت میتوان تحلیل کرد.
با وجود اینکه بندر مهره سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به شمار میرود، اما بر اساس عرف حاکم چون فرزند یک زن برده بوده است هرگز شانسی برای پادشاه شدن ندارد. در واقع شانس بندر برای رسیدن به پادشاهی صفر است، اما وی هم اکنون با توجه به ارتباطاتی که با واشنگتن دارد تاثیرگذارترین فرد در عربستان سعودی است که میتواند حکومت را برای پدرش سلطان (ولیعهد فعلی) حفظ کند.
در بین اعراب جاهلی این رسم وجود داشته است که اگر زنی چند بار پی در پی دختر به دنیا میآورده، شوهر وی یکی از کنیزان را به همسری میگرفته تا پسر داشته باشد. بندر نیز به این شیوه متولد شده است. بر این اساس، خاندان پادشاهی آلسعود بندر را شاهزاده حقیقی نمیدانند و روی او به عنوان پادشاه نمیشود حسابی باز کرد.
مجموع این مسائل باعث شده که اولا غرب و آمریکا در قبال خلاء احتمالی قدرت در عربستان دچار نگرانی شوند و ثانیا یکی از مهم ترین آسیبها و به عنوان پاشنه آشیل سقوط رژیم سعودی برای همگان روشن شود.
مواضع عربستان درخصوص خیزشهای منطقه
از زمان آغاز انقلابهای منطقهای، دولت ریاض تمامی حاکمان عرب را تشویق کرد که در برابر اصلاحات ایستادگی کنند. عربستان سعودی با تمام قوا در برابر انقلابهای منطقهای ایستاد و این موضوع به طور برجستهای در بحرین نمایان شد. از سوی دیگر ریاض خواستار گسترش شورای همکاری خلیج فارس شد، این شورا گروهی از کشورهای عربی تولید کننده نفت هستند که در حاشیه خلیج فارس قرار دارند. عربستان برای مشروعیت بخشیدن به دخالتهای نظامی آینده اش، مشخصا خواستار پیوستن اردن و مراکش به این شورا شده است.
خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ در این باره در گزارشی با عنوان" شورای همکاری خلیج فارس به باشگاه پادشاهان عرب تبدیل خواهد شد " نوشت: گسترش شورای همکای خلیج فارس، این شورا را به باشگاه پادشاهان جهان عرب تبدیل خواهد کرد. عضویت این دو کشور باعث خواهد شد تا اردن و مراکش بتوانند به منابع مالی برای آرام کردن خشم اعتراضکنندگان دست یابند. در مقابل، اردن و مراکش مانع از تحقق اصلاحات در کشور خود شده و آماده میشوند تا ارتشهای خود را در سرکوب اعتراضاتی که بار دیگر در کشورهای خلیج فارس شعلهور خواهد شد، در اختیار بگذارند
روزنامه نیویورک تایمز هم در تحلیلی پیرامون مواضع عربستان درخصوص خیزشهای منطقه مینویسد: دولت ریاص تلاش بسیاری میکند تا موج گسترده تغییرات را در منطقه خاورمیانه مهارکند و از دیگر نظامهای پادشاهی در مقابل نارضایتیهای مردمی مراقبت، از سرنگونی انها جلوگیری و ملتها را نیزآرام کند.
بر اساس این گزارش عربستان سعودی به منظور تحکیم موقعیت شورای نظامی در مصر چندی پیش مبلغ چهار میلیارد دلار به آن کمک کرد و در یمن نیز سعی در کاهش ناآرامیها دارد و از پادشاهیهای اردن و مغرب نیز خواسته به شورای نظامهای پادشاهی شورای همکاری خلیج فارس ملحق شوند که به نیروهای سعودی اجازه داده است به منظور سرکوب شیعیان مخالف در بحرین و جلوگیری از شکل گیری نظام شیعی حامی ایران در بیست مایلی مرزها و مهمترین منابع نفتی خود وارد خاک این کشور شوند و حتی متعهد شده است به منظور کمک به برقراری ثبات در بحرین و عمان مبلغ بیست میلیارد دلار اختصاص دهد و در مجموع این کشور تلاش بسیاری میکند تا علاوه بر جلوگیری از موج افراطی تغییرات از نفوذ ایران نیز جلوگیری کند.
برخی مفسران سیاسی به ویژه در مصر این مداخلات فوقالعاده سعودیها را اقدام ضد انقلابی میدانند که موازی با تحولات منطقه پیش نمی رود که از آن جمله میتوان به اظهار نظر"خالد دخیل" تحلیلگر سیاسی و ستون نویس در عربستان سعودی اشاره کرد که اعتقاد دارد مقامات ریاص از موج انقلابها در منطقه خرسند نیستند و در هراس و نگرانی به سر میبرند به طوری که در پی سرنگونی رژیم حسنی مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر و متحد عربستان نگران قدرت گرفتن اخوانالمسلمین هستند که الگویی متفاوت از وهابیت در اجرای قوانین شریعت و اسلام پیاده کنند و به مشروعیت ریاص نیزآسیب برسانند.
تحلیلگران بر این باورند که عربستان نگران تغییر در سیاست خارجی مصر به ویژه در قبال گروه اسلامگرای حماس در فلسطین و از سرگیری روابط با ایران است.
درخصوص سوریه نیز پیام اولیه ملک عبدالله پادشاه عربستان مبنی بر حمایت از بشار اسد رئیسجمهور سوریه در ادامه به سکوت مبدل شد که البته با درخواستهایی در نماز جمعه شهرهای سعودی مبنی بر حمایت خداوند از معترضان نیز همراه بوده است.
نیویورک تایمز در ادامه میافزاید: اما آن چه مسلم است این که خاندان سعودی از بشار اسد دل خوشی ندارد چراکه نماینده مناسبات نزدیک با ایران در منطقه است اما نگران هستند سرنگونی وی خشونتهای فرقهای را افزایش دهد و تضمینی نیز وجود ندارد مبنی بر این که نفوذ تهران کاهش یابد.
در خصوص لیبی نیز عربستان سعودی در ابتدا از طریق اتحادیه عرب خواهان مداخله بین المللی شد اما پس از آن به قطر و امارات عربی متحده اجازه داد تا به ائتلاف نظامی حامی انقلابیون مخالف معمر قذافی بپیوندند.این در حالی است که مقامات ریاص فاصله خود را به طور علنی با تونس حفظ کرده اند جایی که به زین العابدین بن علی رئیس جمهور مخلوع این کشور پناه داده اند.
با این وجود عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس در برخورد با اقدامات حقطلبانه ملتهایشان راهی را انتخاب کردند که آنها را از نجات دور میکند. آنها با این تصور که گوش دادن به مطالبات به حق مردم و گردن نهادن به آن یک نوع عقب نشینی محسوب میشود که معترضین را تشویق به افزایش خواستههای شان میکند و آنها آنقدر خواستههای شان را افزایش میدهند تا حاکمان را ساقط کنند، راه و روش پرمخاطره سرکوب را برگزیدند که یقیناً باید بابت آن هزینههای گزاف بپردازند.
آلسعود و پروژه ایرانهراسی
مقامات عربستانی از اینکه یک حکومت دینی قدرتمند به نام ایران اسلامی رقیب منطقهای آنها است، بسیار ناراحت و عصبانی اند. آنها معتقدند قدرت جمهوری اسلامی ایران در همه ابعاد در حال افزایش است و کشور ایران در وضعیت پیشرفت فزاینده قرار دارد و بنیههای دینی و شعارهایش همچنان توان انگیختگی و سرمشق شدن دارد. این ایران اسلامی رشک برانگیز میتواند برای دیگر ملل مسلمان به ویژه مسلمانان منطقه حسرت افروز و تمناآور باشد تا آنجا که دیگران در مقایسه خودشان با این کشور احساس عقب ماندگی و تحقیر کنند. در منطقه همه صحبت از ایران میکنند؛ صحبتهایی که نقد ضمنی و بعضاً آشکار سایر حکومتها از جمله و به طور خاص عربستان را نیز شامل میشود. حضور یک ایران ضعیف و وابسته و فاقد نفوذ معنوی در همسایگی عربستان تمامی رویاهای آلسعود را محقق میکند، اما وجود ایران موجود بزرگترین مانع تعبیر شدن خوابهای خوش مقامات عربستان است.
روند پیشرفت ایران اسلامی میتواند منجر به حادثهای تلخ برای عربستان شود، یعنی تمایل تدریجی برخی از شرکای عربستان به ایران که بعضاً در مواردی کم و بیش مشاهده میشود. عربستان برای حفظ موقعیت فعلیاش در بین کشورهای منطقه و مهمتر از آن پس از دورهای که جامعه جهانی ناچار خواهد شد مشروعیت و توانمندی فناوری صلحآمیز هستهای ایران را بپذیرد، با غرب در پروژه ایران هراسی مشارکت میکند تا هر روزنهای را با تبلیغات وحشتزا بر روی دیگر کشورها ببندد تا متمایل به ایران نشوند، غافل از آنکه، همانگونه که ملتها را از دست دادند در آینده نه چندان دور، دولتها را نیز از دست خواهند داد.
نتیجه
مقامات عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس نسبت به دو گزینه کنار آمدن با مردم و یا سرکوب آنها عالم و آگاه بودند، اما دو عامل آنها را به سمت اقدامات جاهلانه سوق داد: 1- هول و اضطراب ناشی از قدرت قیام مردمی که در زمان بسیار کوتاهی بن علی، مبارک و عبدالله صالح را ساقط کردند، قذافی را نیز در آستانه سقوط و حاکم بحرین را مورد تنفر شدید عمومی قرار دادند. 2- امیدواری به حمایت غرب و به ویژه آمریکا. سران این کشورها میدانستند و یا حداقل امیدوار بودند به سبب اهمیتی که برای غرب دارند، از ناحیه آنها حمایت میشوند، حتی اگر دست به قلع و قمع خونین معترضین بزنند. غرب نیز تا به حال نشان داده حاضر است ننگ سکوت در برابر کشتار مردم بی گناه بحرین را در حمایت از این کشور و برای منافع خودش بپذیرد.
با این وجود لشگرکشی آلسعود به بحرین و قتل عام وحشیانه مردم مظلوم و غیرمسلح این سرزمین شیعهنشین اگر چه رخدادی تلخ و فاجعه آمیز است اما تمامی شواهد و قرائن موجود حکایت از آن دارند که آلسعود به پایان حیات نفرت انگیز خود رسیده است و خاورمیانه اسلامی در آیندهای بسیار نزدیک از این جرثومه فساد و تباهی و متحد تابلودار رژیم غاصب اسرائیل پاکسازی میشود.
در همین رابطه (مارتین ایندایک) سفیر سابق آمریکا در رژیم صهیونیستی و مدیر بخش خارجی موسسه (بروکینگز) طی یادداشتی در روزنامه واشنگتن پست - 7 آوریل / 18 فروردین- به فهرستی از نقاط آسیب پادشاهی آلسعود اشاره کرده و به گونهای تلویحی، ادامه حاکمیت این خاندان در شبه جزیره عربستان را ناممکن ارزیابی میکند. (ایندایک) که نظرات وی در میان دولتمردان آمریکا از اعتبار بالایی برخوردار است، تنها راه پیش پای آمریکا برای حفظ حاکمیت آلسعود را تبدیل (پادشاهی مطلقه) به (مشروطه سلطنتی) میداند ولی بلافاصله میافزاید (با توجه به امواج بلند سونامی اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا، بعید به نظر میرسد که فرصتی برای این تغییر ساختار در حکومت آلسعود باقی مانده باشد). مارتین ایندایک توضیح میدهد حکومت کنونی عربستان، بر گرفته از مدل حکومتهای استبدادی قرن 15 میلادی است که نمیتواند در قرن 21 شانس دوام داشته باشد و در مواجهه با خیزشهای امروز خاورمیانه، به طور کامل از بین خواهد رفت.
سفیر سابق آمریکا در اسرائیل در ادامه تحلیل خود از شرایط شکننده و روبه زوال آلسعود مینویسد؛ (بسته کمکهای مالی به ارزش یکصد میلیارد دلار و تعهد ایجاد 60 هزار فرصت شغلی که ملک عبدالله وعده داده است، نمیتواند از خروش مردم و مخصوصاً جوانان عربستان علیه آلسعود جلوگیری کند) و میافزاید :(مردم این مبلغ را فقط بخشی از مطالبات خود میدانند که تاکنون از آنان دریغ شده است) و مینویسد (جاذبه استقلال و آزادی سیاسی که از آن سوی مرزها و امروز از ایران پمپاژ میشود و از طریق اینترنت و تلویزیونهای کابلی در میان شهروندان عربستان منتشر میشود، چیزی نیست که ملک عبدالله بتواند با پرداخت رشوه مالی و اختناق پلیسی مانع گسترش آن شود).
در یکی از اسناد منتشر شده ویکی لیکس به ملاقات سری (مئیر داگان) - رئیس وقت سازمان موساد- با (نیکلاس برنز) معاون وقت وزارت خارجه آمریکا در سال 2007 میلادی اشاره شده است. این ملاقات همزمان با فروش 63 میلیارد دلار تسلیحات نظامی از سوی آمریکا به عربستان سعودی صورت گرفته و موضوع آن رایزنی با رژیم غاصب صهیونیستی و ارزیابی پیآمدهای فروش تسلیحات یاد شده به عربستان است. در این ملاقات، مئیر داگان به وزارت خارجه آمریکا اطمینان میدهد که از فروش تسلیحات نظامی به عربستان نگران نیست و در توضیح نظر خود میگوید؛ آلسعود، متحد منطقهای ما هستند ضمن آن که توان و مهارتهای لازم برای استفاده از سلاحهای مدرن را ندارند و این تسلیحات در اختیار مستشاران و نظامیان آمریکایی باقی میماند. رئیس وقت موساد در این ملاقات به نکتهای اشاره میکند که با توجه به تهدید اخیر عربستان علیه جمهوری اسلامی ایران و حضور جنایتکارانه ارتش این کشور در بحرین، نکتهای شنیدنی است. داگان میگوید؛ توان ارتش عربستان فقط در حد و اندازه مقابله با یک قبیله بدون سلاح عرب است و اساساً قدرت تقابل با یک ارتش منظم و حتی یک قبیله عرب مسلح را ندارد.
گفتنی است که دو سال قبل، ارتش آلسعود با تجهیزات کامل زمینی و هوایی برای کمک به علی عبدالله صالح در سرکوب انقلابیون جنوب یمن- الحوثی ها- وارد یمن شد ولی در فاصلهای بسیار کوتاه، شکست سخت و سنگینی را تحمل کرده و با برجای نهادن بسیاری از ادوات نظامی خود- حداقل 7 تانک و دو فروند بالگرد و انبوهی از تجهیزات و تسلیحات فردی نظامیان سعودی - مجبور به عقبنشینی شد.
با توجه امواج بلند سونامی اسلامی که منطقه را فرا گرفته و هر روز بر دامنه و بلندای آن افزوده میشود، به آسانی میتوان نتیجه گرفت که پادشاهان آلسعود با سرکوب معترضان داخلی و لشگرکشی به بحرین و قتل عام مردم بیدفاع این کشور دست به خودکشی زدهاند و سقوط حتمی خود را جلو انداختهاند.
( منبع:بررسی عملکرد عربستان در قبال تحولات منطقه / احد کریمخانی
, سایت بصیرت,90/05/19)]
- [سایر] وضعیت عربستان سعودی در دوره ریاست جمهوری ترامپ چگونه خواهد بود؟ آیا مقامات این رژیم که با پیشبینی پیروزی قطعی کلینتون، سیاست اتحاد استراتژیک با رژیم صهیونیستی و تبدیل این محور به قدرت برتر منطقه را دنبال میکردند، میتوانند چنین سیاستی را با دونالدترامپ هم دنبال نمایند؟ یک سؤال اساسیتر هم این است که آیا قیمت عربستان در دوره جمهوریخواهان بالاتر میرود و وزنه آن در تحولات منطقه افزایش مییابد یا کاهش؟
- [سایر] اقدامات و عملکرد سفارت آمریکا برای حفظ رژیم پهلوی در زمان انقلاب اسلامی چگونه بود؟
- [سایر] کدام کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی ارتباط دیپلماتیک دارند و روابط در چه سطحی است؟
- [سایر] آیا از نظر اسلام، زنان مجاز به رانندگی هستند؟ اگر مجازند چرا در یک کشور اسلامی مانند عربستان سعودی اینگونه نیست؟
- [سایر] مهمترین علل سیاسی- مذهبی که در پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی نقش داشتند را توضیح دهید؟
- [سایر] انقلاب اسلامی چه تاثیری بر قیامهای منطقه داشته ؟ درباره گروه ها و جریانات فعال در انقلاب اسلامی لیبی توضیح دهید؟
- [سایر] پیروزی انقلاب اسلامی چه تاثیری بر سایر کشوهای منطقه وجهان داشت؟
- [سایر] آیا تحولات منطقه در راستای مطالبات اسلامی بود؟در امتداد کدام انقلاب؛ فرانسه یا ایران؟
- [سایر] می خواستم بدانم حد و حدود ابراز مخالفتها و انتقادهای در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا نیروهای امدادی که به منطقه حادثه دیده رفتهاند، میتوانند در حدّ ضرورت از میوههای درختان منطقه و مواد غذایی مغازهها و منازل ویران شده مجهولالمالک یا مالکین که امکان اجازه از آنها نیست استفاده کنند؟ آیا استفاده موجب ضمان است یا خیر؟
- [امام خمینی] قانونی که اخیراً به اسم قانون خانواده به امر عمال اجانب برای هدم احکام اسلام و بر هم زدن کانون خانواده مسلمانان از مجلسین غیر قانونی و شرعی رژیم سابق گذشته است، بر خلاف احکام اسلام، و امرکننده و رأیدهندگان از نظر شرع و قانون مجرم هستند، و زنهایی که به استناد آن قانون به امر محکمه طلاق داده میشوند، طلاق آنها باطل و زنهای شوهرداری هستند که اگر شوهر کنند زناکارند. و کسی که دانسته آنها را بگیرد زناکار است، و مستحق حد شرعی، و اولادهای آنها اولاد غیر شرعی، وارث نمیبرند، و سایر احکام اولاد زنا بر آنها جاری است، چه محکمه مستقیماً طلاق بدهد یا امر دهد طلاق دهند، و شوهر را الزام کنند به طلاق.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام احتکار است، و در روایات آمده است که پروردگار عالم از محتکر بیزار است، و گناه آن در حدّ قتل نفس است، و معنای آن این است که چیزی را که امّت اسلامی به آن احتیاج دارند نگاه دارد و آن را در معرض فروش قرار ندهد، و آن اقسامی دارد: الف) نگاهداری چیزی برای اینکه بازار سیاه درست شود و آن را به قیمت گران بفروشد. و این قسم، فرد بارز احتکار است و قطعاً روایات حرمت، شامل آن میشود. ب) نگاهداری برای اینکه مردم یا حکومت اسلامی را در مضیقه قرار دهد و یا ضرر به اقتصاد مملکت اسلامی بزند، و معلوم است که این قسم گناهش خیلی بالاتر از گناه قسم اوّل است و گاهی محتکر مصداق مفسد فی الارض محسوب میشود. ج) نگاهداشتن چیزی که بازار آن کساد است، گرچه مردم احتیاج به آن هم دارند، برای اینکه آن چیز رونقی پیدا کند، این قسم نیز حرام است، گرچه حرمت آن به اندازه قسم اوّل و دوّم نیست. د) نگاه داشتن چیزی که به اندازه تقاضای مردم موجود است و عرضه نکردن آن، ضرر اقتصادی یا غیراقتصادی ندارد، این قسم حرام نیست، گرچه سزاوار است از این قسم هم پرهیز نماید. ه) نگاه داشتن چیزی که خود احتیاج به آن دارد، نظیر نگاهداشتن گندم برای مصرف سال خود، و این قسم نیز حرام نیست، گرچه مردم به آن احتیاج داشته باشند؛ ولی در صورت احتیاج شدید مردم، سزاوار نیست که نگاه دارد، زیرا ایثار و فداکاری باید از جمله سجایای مسلمان باشد.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام خیانت است که به مرتکب آن خائن گفته میشود و در روایات سلب اسلام و سلب ولایت از او شده است، و آن اقسامی دارد: الف) خیانت به خدای متعال و رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمّه اطهار(سلاماللهعلیهم)، و آن مراتب و مصادیقی دارد و از موارد آن، که از گناهان بزرگ شمرده شده است، کشف اسرار نظامی و سیاسی و اقتصادی و اداری حکومت اسلامی است. و بعضی از مصادیق دیگر آن، نظیر مصرف بیجا یا به هدر دادن نِعم الهی مانند عقل و اعضا و جوارح و مال و عمر که در نزد ما امانت است، هر چند گناه نیست، ولی یک مسلمان واقعی باید به اندازه قدرتش از آن پرهیز کند. ب) خیانت در عرض و ناموس مسلمانان که گناهش در حدّ کفر است. ج) خیانت در امانت که آن هم گناهش بزرگ است، علاوه بر اینکه حقّالنّاس نیز میباشد. د) خیانت در معاملات نظیر غش در معامله و فریبدادن طرف معامله و نقض عقود لازمه و نقض عهود و بیعتها و شروط و امثال اینها و این قسم نیز گناهش بزرگ و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، حقّالنّاس و ضمانآور نیز میباشد. ه) نقض عهد و نذر و قسم با خدای متعال که این قسم از خیانت علاوه بر اینکه گناه است، کفّاره نیز دارد و اگر مربوط به اموال و حقوق باشد، آن مال یا حقّ بر ذمّه او خواهد بود. و) خیانت در مشورت، و همه مراتب و مصادیق این قسم گناه است، ولی بعضی از موارد آن نظیر خیانت در امر ازدواج و خیانت در مهمّ امور، گناهش در حدّ کفر است. ز) خیانت در اسرار، و این قسم از خیانت نظیر کشف اسرار نظام اسلامی، گناهش بسیار بزرگ است و اگر اشاعه فحشا باشد، از نظر قرآن عذاب دردناک در دنیا و آخرت دارد: (لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (برای آنان عذابی دردناک در دنیا و آخرت است.)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.