1 آیا قدرت نفس با قدرت روح تفاوت دارد؟2 قدرت نفس که فرموده بودید تمام موارد فوق به آن بر می گردد چیست؟ 3 چگونه می توان آن قدرت را تقویت کرد؟
یکی از مباحث دقیق و مهم، بحث پیرامون نفس و روح است که فلاسفه، عرفا، مفسرین و بزرگان هر کدام از آن سخن به میان آورده و به گونه ای به تعریف و تفسیر پرداخته اند و لذا اقوال و آراء در این زمینه بسیار است و نمی توان به آسانی به معنا و مفهوم حقیقی آن دست پیدا کرد. فیلسوف نامی، ملا صدر(رحمه الله) می فرماید: (بحث نفس از مباحث دقیقی است که اختلاف نظر در آن زیاد است چون نفسِ انسان دارای مقام و هویت مشخص و معلومی نیست و حدّ و درجه معینی ندارد. بلکه دارای مقامات و درجات متفاوتی است... و این باعث می شود که درک حقیقی روح و نفس و فهم حقیقت آن مشکل شود.)[1] نفس و روح هر کدام معانی مختلفی دارند. بعضی از معانی نفس[2] عبارتند از: 1 ذات و حقیقت چیزی; 2 نَفَس; 3 هوای نفس; 4 خون; 5 روح و بعضی از معانی روح[3] عبارتند از: 1 حیات; 2 قرآن; 3 ملکی از ملائک خداوند; 4 جبرئیل; 5 نَفْس. البته اکثر این معانی از بحث ما خارج است چون هر وقت بحث از حقیقتِ انسان به میان می آید یعنی چیزی که قوام و هستی انسان وابسته، آن است، روح و نفس یک چیز است و مفهومِ واحدی دارد، چنان که در کلمات مفسرین و بزرگان گاهی از نفس استفاده شده و گاهی از روح و گاه این دو در کنار هم به کار رفته اند. از جمله علامه طباطبایی(رحمه الله) می فرماید: (خداوند انسان را از دو جزء خلق کرده: یکی ماده و بدن و دیگری جوهر مجرد یعنی نفس و روح).[4] پس اگر سخن از قدرت نفس یا قدرت روح به میان آید، هر دو به یک معناست. دوست گرامی در مورد معنا و مفهوم قدرت نفس و روح که بسیاری از امور غیر طبیعی مثل چشم برزخی و ارتباط با ارواح، به آن مربوط می شوند، باید بیان شود که قبل از شناختن قدرت و نفس لازم است به شناخت خود نفس پرداخته شود. در مورد حقیقت نفس سخن بسیار است و هر کس به نحوی آن را تعریف و تفسیر نموده، بعضی آن را جسمی نورانی و آسمانی می دانند که هم چون نور خورشید جوهری لطیف دارد[5] و بعضی آن را جوهر بسیط و مجرد می دانند.[6] عده ای می گویند نفسِ هر کس مزاج خاصی است که در وجود اوست[7] و ده ها تعریف و تفسیر دیگر[8] که در اینجا مجالی برای بیان تمام آنها نیست و علت این اختلاف نظرها مخفی بودن حقیقت و ماهیت نفس و روح است چنان چه یکی از فلاسفه می گوید: (روح و نفس مخفی ترین چیز نزد انسان است.)[9] حال با وجود این اختلاف نظرها و مبهم بودن موضوع بحث، پی بردن به قدرت نفس هم کاری است مشکل و نمی توان به طور دقیق حوزه و محدوده فعالیت نفس را مشخص نمود چرا که به قول یکی از بزرگان، حقیقت و هویت انسان از فرش تا عرش می تواند به فعالیت بپردازد،[10] و اگر سخن از قدرت نفس و روح و بعضی از افعال آن به میان می آید، فقط گوشه ای از آن بیان شده. عارف بزرگ ملا صدرا(رحمه الله) می فرماید: (ما فقط می توانیم از بعضی مقامات و قوای نفس و منزلتهای نفسانی بحث کنیم نه از کنه و حقیقت و تمام آن، چون کاری است غیر ممکن.)[11] بهترین دلیل بر مطالب بیان شده قول خداوند سبحان است که می فرماید: (و یسئلونک عن الروح قل الروح من اَمر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)[12] (یعنی از تو (پیامبر(صلی الله علیه وآله)) درباره (روح) سؤال می کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.) و این جواب برای آن است که به سؤال کنندگان بفهماند که (روح) خلقتی اسرارآمیز دارد و در آن رازهای شگفت انگیزی نهفته است و بهره شما از علم و دانش نسبت به آن کم و ناچیز است.[13] در مورد تقویت این نیروی روحانی (قدرت نفس و روح) و رسیدن به مراتب بالا و کمالات نفسانی و گسترش دادن محدوده فعالیت نفس و انجام امور خارق العاده و دور از درک و باور افراد عادی، باید متذکر شویم که محور اصلی و مرکز ثقل تمام فعالیت ها دوری از عالم ماده و مخالفت کردن با خواسته ها و هواهای نفسانی و صرف قوای طبیعی در امور نفسانی و رسیدن به کرامات اخلاقی است. علامه طباطبایی(رحمه الله) می فرماید: (اصل و اساس در ریاضتها و مجاهدتهای نفسانی با تمام انواعش که قابل شمارش نیست مخالفت نمودن با خواسته های نامشروع نفس است چرا که پرداختن به هواهای نفسانی موجب می شود که قوای انسان در بین آنها تقسیم و مصرف شود و نفس به حال خود رها شود.)[14] برای تحقق چنین مطلوبی در دو موضع باید به جهد و کوشش بپردازیم، یکی علم و دیگری عمل. به گفته یکی از بزرگان (علم و عمل به منزله دو بال نفس ناطقه اند که به اندازه نیروی این دو بال، در عوالم بی پایان پرواز می کند.)[15] برای جامه تحقق پوشاندن به علم و عمل راه کارهایی وجود دارد که بیان تمامی آنها در اینجا میسّر نیست. لذا به ذکر بعضی از موارد مهم می پردازیم: در ناحیه علم: 1 شناختن خداوند از طریق شناختن نفس. حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: (کسی که خویشتن را شناخت، خدای خود را خواهد شناخت.)[16] 2 در تصور و فکر خود، نفس را از بدن و مادیات جدا نمائیم تا به حقیقت آن پی ببریم چون بعد از شناختن ارزش آن دیگر خود را محصور در مادیات نخواهیم کرد. ارسطو در این زمینه می گوید: (من گاهی نفسِ خود را از بدنم تخلیه و جدا می نمایم و نفس را جوهری مجرد می یابم که دارای ارزش و مقام است و از این طریق پی به علت و خالق عالَم می برم، و خود را فوق و برتر از تمام موجودات عقلی می بینم.)[17] 3 فراگیری علومی که صلاح و سعادت انسان را به دنبال دارد. امیرالمؤمنین( علیه السلام) می فرمایند: (بهترین علوم، علمی است که باعث اصلاح تو گردد.)[18] اما در مورد عمل: 1 دوری از دنیا و جاذبه های فریبنده آن. مولای متقیان(علیه السلام) می فرمایند: (دوری از دنیا موجب اصلاح نفس می گردد.)[19] 2 مبارزه با هواها و خواسته های نامشروع و بی پایان نفس. در غرر الحکم آمده: (جهاد و مبارزه با هوای نفس باعث ترقی و تکامل نفس است.)[20] 3 معاشرت و همنشینی با علماء و عقلاء و پرهیز از همنشینی با سفیهان چنانچه امام علی(علیه السلام) می فرماید: (معاشرت و همنشینی با سفیهان موجب فساد اخلاقی ولی معاشرت با عقلاء و علماء موجب اصلاح نفس می گردد.)[21] -------------------------------------------------------------------------------- [1]- صدرالدین محمد شیرازی، اسفار (مکتبة المصطفوی، 1378 ه) ج 8، باب 7، فصل 3، ص 343. [2]- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ه) ج 58، ص 79. [3]- همان، ص 80. [4]- محمد حسین طباطبایی، المیزان (بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ پنجم، 1403 ه) ج 2، ص 113. [5]- بحار الانوار، همان، ص 11. [6]- همان، ص 69. [7]- بحارالانوار، همان، ص 68. [8]- همان. [9]- همان، ص 89، به نقل از غزالی در اربعین. [10]- حسن حسن زاده آملی، انسان در عرف عرفان (تهران، سروش، چاپ دوم، 1377) ص 109، اصل 42. [11]- اسفار، همان، ج 8، ص 310. [12]- قرآن کریم، سوره اسراء: 85. [13]- آیت اللّه مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1370) ج 12، ص 252. [14]- المیزان، همان، ج 6، ص 181. [15]- حسن زاده آملی، هزار و یک کلمه (قم دفتر تبلیغات اسلامی) ج 1، کلمه 29، ص 46. [16]- غرر الحکم، 4637. [17]- اسفار، همان، ص 307. [18]- غرر الحکم، 182. [19]- همان، 2386. [20]- همان، 4881. [21]- بحارالانوار، همان، ج 75، ص 82.
عنوان سوال:

1 آیا قدرت نفس با قدرت روح تفاوت دارد؟2 قدرت نفس که فرموده بودید تمام موارد فوق به آن بر می گردد چیست؟ 3 چگونه می توان آن قدرت را تقویت کرد؟


پاسخ:

یکی از مباحث دقیق و مهم، بحث پیرامون نفس و روح است که فلاسفه، عرفا، مفسرین و بزرگان هر کدام از آن سخن به میان آورده و به گونه ای به تعریف و تفسیر پرداخته اند و لذا اقوال و آراء در این زمینه بسیار است و نمی توان به آسانی به معنا و مفهوم حقیقی آن دست پیدا کرد.
فیلسوف نامی، ملا صدر(رحمه الله) می فرماید: (بحث نفس از مباحث دقیقی است که اختلاف نظر در آن زیاد است چون نفسِ انسان دارای مقام و هویت مشخص و معلومی نیست و حدّ و درجه معینی ندارد. بلکه دارای مقامات و درجات متفاوتی است... و این باعث می شود که درک حقیقی روح و نفس و فهم حقیقت آن مشکل شود.)[1]
نفس و روح هر کدام معانی مختلفی دارند. بعضی از معانی نفس[2] عبارتند از: 1 ذات و حقیقت چیزی; 2 نَفَس; 3 هوای نفس; 4 خون; 5 روح و بعضی از معانی روح[3] عبارتند از: 1 حیات; 2 قرآن; 3 ملکی از ملائک خداوند; 4 جبرئیل; 5 نَفْس. البته اکثر این معانی از بحث ما خارج است چون هر وقت بحث از حقیقتِ انسان به میان می آید یعنی چیزی که قوام و هستی انسان وابسته، آن است، روح و نفس یک چیز است و مفهومِ واحدی دارد، چنان که در کلمات مفسرین و بزرگان گاهی از نفس استفاده شده و گاهی از روح و گاه این دو در کنار هم به کار رفته اند. از جمله علامه طباطبایی(رحمه الله) می فرماید: (خداوند انسان را از دو جزء خلق کرده: یکی ماده و بدن و دیگری جوهر مجرد یعنی نفس و روح).[4] پس اگر سخن از قدرت نفس یا قدرت روح به میان آید، هر دو به یک معناست.
دوست گرامی در مورد معنا و مفهوم قدرت نفس و روح که بسیاری از امور غیر طبیعی مثل چشم برزخی و ارتباط با ارواح، به آن مربوط می شوند، باید بیان شود که قبل از شناختن قدرت و نفس لازم است به شناخت خود نفس پرداخته شود. در مورد حقیقت نفس سخن بسیار است و هر کس به نحوی آن را تعریف و تفسیر نموده، بعضی آن را جسمی نورانی و آسمانی می دانند که هم چون نور خورشید جوهری لطیف دارد[5] و بعضی آن را جوهر بسیط و مجرد می دانند.[6] عده ای می گویند نفسِ هر کس مزاج خاصی است که در وجود اوست[7] و ده ها تعریف و تفسیر دیگر[8] که در اینجا مجالی برای بیان تمام آنها نیست و علت این اختلاف نظرها مخفی بودن حقیقت و ماهیت نفس و روح است چنان چه یکی از فلاسفه می گوید: (روح و نفس مخفی ترین چیز نزد انسان است.)[9] حال با وجود این اختلاف نظرها و مبهم بودن موضوع بحث، پی بردن به قدرت نفس هم کاری است مشکل و نمی توان به طور دقیق حوزه و محدوده فعالیت نفس را مشخص نمود چرا که به قول یکی از بزرگان، حقیقت و هویت انسان از فرش تا عرش می تواند به فعالیت بپردازد،[10] و اگر سخن از قدرت نفس و روح و بعضی از افعال آن به میان می آید، فقط گوشه ای از آن بیان شده. عارف بزرگ ملا صدرا(رحمه الله) می فرماید: (ما فقط می توانیم از بعضی مقامات و قوای نفس و منزلتهای نفسانی بحث کنیم نه از کنه و حقیقت و تمام آن، چون کاری است غیر ممکن.)[11]
بهترین دلیل بر مطالب بیان شده قول خداوند سبحان است که می فرماید: (و یسئلونک عن الروح قل الروح من اَمر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)[12] (یعنی از تو (پیامبر(صلی الله علیه وآله)) درباره (روح) سؤال می کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.)
و این جواب برای آن است که به سؤال کنندگان بفهماند که (روح) خلقتی اسرارآمیز دارد و در آن رازهای شگفت انگیزی نهفته است و بهره شما از علم و دانش نسبت به آن کم و ناچیز است.[13]
در مورد تقویت این نیروی روحانی (قدرت نفس و روح) و رسیدن به مراتب بالا و کمالات نفسانی و گسترش دادن محدوده فعالیت نفس و انجام امور خارق العاده و دور از درک و باور افراد عادی، باید متذکر شویم که محور اصلی و مرکز ثقل تمام فعالیت ها دوری از عالم ماده و مخالفت کردن با خواسته ها و هواهای نفسانی و صرف قوای طبیعی در امور نفسانی و رسیدن به کرامات اخلاقی است. علامه طباطبایی(رحمه الله) می فرماید: (اصل و اساس در ریاضتها و مجاهدتهای نفسانی با تمام انواعش که قابل شمارش نیست مخالفت نمودن با خواسته های نامشروع نفس است چرا که پرداختن به هواهای نفسانی موجب می شود که قوای انسان در بین آنها تقسیم و مصرف شود و نفس به حال خود رها شود.)[14] برای تحقق چنین مطلوبی در دو موضع باید به جهد و کوشش بپردازیم، یکی علم و دیگری عمل. به گفته یکی از بزرگان (علم و عمل به منزله دو بال نفس ناطقه اند که به اندازه نیروی این دو بال، در عوالم بی پایان پرواز می کند.)[15]
برای جامه تحقق پوشاندن به علم و عمل راه کارهایی وجود دارد که بیان تمامی آنها در اینجا میسّر نیست. لذا به ذکر بعضی از موارد مهم می پردازیم:
در ناحیه علم:
1 شناختن خداوند از طریق شناختن نفس. حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: (کسی که خویشتن را شناخت، خدای خود را خواهد شناخت.)[16]
2 در تصور و فکر خود، نفس را از بدن و مادیات جدا نمائیم تا به حقیقت آن پی ببریم چون بعد از شناختن ارزش آن دیگر خود را محصور در مادیات نخواهیم کرد. ارسطو در این زمینه می گوید: (من گاهی نفسِ خود را از بدنم تخلیه و جدا می نمایم و نفس را جوهری مجرد می یابم که دارای ارزش و مقام است و از این طریق پی به علت و خالق عالَم می برم، و خود را فوق و برتر از تمام موجودات عقلی می بینم.)[17]
3 فراگیری علومی که صلاح و سعادت انسان را به دنبال دارد. امیرالمؤمنین( علیه السلام) می فرمایند: (بهترین علوم، علمی است که باعث اصلاح تو گردد.)[18]
اما در مورد عمل:
1 دوری از دنیا و جاذبه های فریبنده آن. مولای متقیان(علیه السلام) می فرمایند: (دوری از دنیا موجب اصلاح نفس می گردد.)[19]
2 مبارزه با هواها و خواسته های نامشروع و بی پایان نفس. در غرر الحکم آمده: (جهاد و مبارزه با هوای نفس باعث ترقی و تکامل نفس است.)[20]
3 معاشرت و همنشینی با علماء و عقلاء و پرهیز از همنشینی با سفیهان چنانچه امام علی(علیه السلام) می فرماید: (معاشرت و همنشینی با سفیهان موجب فساد اخلاقی ولی معاشرت با عقلاء و علماء موجب اصلاح نفس می گردد.)[21]

--------------------------------------------------------------------------------
[1]- صدرالدین محمد شیرازی، اسفار (مکتبة المصطفوی، 1378 ه) ج 8، بابفصل 3، ص 343.
[2]- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ه) ج 58، ص 79.
[3]- همان، ص 80.
[4]- محمد حسین طباطبایی، المیزان (بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ پنجم، 1403 ه) ج 2، ص 113.
[5]- بحار الانوار، همان، ص 11.
[6]- همان، ص 69.
[7]- بحارالانوار، همان، ص 68.
[8]- همان.
[9]- همان، ص 89، به نقل از غزالی در اربعین.
[10]- حسن حسن زاده آملی، انسان در عرف عرفان (تهران، سروش، چاپ دوم، 1377) ص 109، اصل 42.
[11]- اسفار، همان، ج 8، ص 310.
[12]- قرآن کریم، سوره اسراء: 85.
[13]- آیت اللّه مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1370) ج 12، ص 252.
[14]- المیزان، همان، ج 6، ص 181.
[15]- حسن زاده آملی، هزار و یک کلمه (قم دفتر تبلیغات اسلامی) ج 1، کلمه 29، ص 46.
[16]- غرر الحکم، 4637.
[17]- اسفار، همان، ص 307.
[18]- غرر الحکم، 182.
[19]- همان، 2386.
[20]- همان، 4881.
[21]- بحارالانوار، همان، ج 75، ص 82.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین