آیا روابط ایران و عربستان احیاء می شود؟
آیا روابط ایران و عربستان احیاء می شود؟ با پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که یخ‌های روابط ایران و اعراب به صورت عام و ایران و عربستان به صورت خاص از میان می‌رود. آن‌ها تنش‌های میان ایران و اعراب را میراث دولت احمدی‌نژاد می‌دانند که روحانی قرار است آن‌ها ار از میان بردارد. اما اصلی‌ترین استدلال این تحلیل‌گران برای این بهبود روابط، ویژگی‌های شخصیتی روحانی از جمله اعتدال‌گرایی و نزدیکی به هاشمی رفسنجانی است، شخصی که روابط حسنه‌ای حتی در شرایط کنونی با خاندان پادشاهی عربستان دارد. اما آیا این شیوه تحلیل که عمدتا فارغ از متغیرهای منطقه‌ای است می‌تواند ما را در مسیری درست قرار دهد؟ در ادامه سعی می‌شود تا از منظر ساختاری به این موضوع نگاهی مختصر شود. نئورئالیسم چه می‌گوید؟ برخلاف رئالیست‌های کلاسیک که به مرکزیت (قدرت) در سیاست بین‌الملل اعتقاد دارند و (ذات شرور بشر) را در شکل دادن (آنارشی) در روابط بین‌الملل موثر می‌دانند، نئورئالیست‌ها یا رئالیست‌های ساختاری، ضمن پذیرش اهمیت قدرت، بر (ساختار) در سیاست بین‌الملل تاکید دارند. آن‌ها بر این باورند که این ساختارها هستند که سایه سنگینی بر سیاست بین الملل داشته و عملا تصمیم‌گیری‌های دیپلمات‌ها در ذیل جبر این ساختارها امکان‌پذیر است. آن‌ها هرگونه تحلیل و تصمیم‌گیری‌‌ که خارج از چارچوب متغیرهای ساختاری اتخاذ شده باشند را ناقص می‌دانند. بر این اساس اگرچه سطح تحلیل فردی که در بررسی تصمیم‌گیران سیاست خارجی مطرح می‌شود، امری است که در مسیر دیپلماسی، اهمیت دارد اما آن چه اصل و اساس هم‌گرایی‌ها و تعارضات منطقه‌ای و بین‌المللی می‌شود، ساختارهای منطقه‌ای و بین‌المللی است. به نظر می‌رسد در فهم آینده روابط ایران و اعراب به خصوص عربستان، سطح تحلیل ساختاری (نئورئالیسم) بیشتر از سطح تحلیل فردی (تصمیم‌گیری) می‌توانند ما را به واقعیت رهنمون سازد. (البته نه به صورت مطلق) سایه سنگین متغیرهای ساختاری بر روابط ایران و عربستان براین اساس، اگر نگاهی به تاریخ روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای عربی بیاندازیم خواهیم یافت که متغیرهای منطقه‌ای و ساختاری حتی در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی که شخصیتی هم‌گرا با اعراب دارد نیز مهم‌ترین عامل اثرگذار بر این روابط بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، سران عرب بر اساس متغیرهای ژئوپلیتیکی، ژئوکالچری (ایرانیت و عروبیت، تشیع و تسنن، غرب‌ستیزی و غرب‌گرایی و … ) و حتی ژئواکونومیکی احساس خطر کردند. آن‌ها در طی هشت سال جنگ تحمیلی در کنار صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق ایستادند تا خطرات ناشی از انقلاب اسلامی را بر حوزه امنیت ملی خود بکاهند. کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 از سیاه‌ترین حوادث در روابط ایران و عربستان محسوب می‌شود که موجب شد تا چند سال روابط این دو کشور قطع باشد. اما با پایان جنگ تحمیلی و با روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی، دوران تنش زدایی میان این دو کشور آغاز شد. البته اگرچه برخی سعی کردند این فرایند تنش زدایی را گره زده به دیپلماسی شخصی هاشمی و روحیات و رفتارهای او تلقی کنند اما واقعیت این است که این ساختارها و متغیرهای منطقه‌ای جدید بود که ایران و عربستان را به یکدیگر نزدیک ساخته بود. فروپاشی شوروی، حمله عراق به کویت و موضع اصولی ایران در قبال این رویداد، تبدیل شدن عراق به دشمن مشترک ایران و عربستان و … از جمله این متغیرها بودند. البته رویه هاشمی نیز در این میان مطمئنا اثرگذار است اما تعیین کننده نهایی نیست. اما در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی که در چارچوب روحیات هاشمی با اعراب گام بر می‌داشت، امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان به تهران آمد تا در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی شرکت کرده باشد. خاتمی نیز چندی بعد به دیدار ملک فهد پادشاه عربستان رفت. اما در زمان 8 ساله‌ی خاتمی نیز سایه ساختارها بر روابط دو کشور احساس می‌شد. حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام، پرونده هسته‌ای ایران، جزایر سه‌گانه ایرانی که امارات متحده عربی ادعای مالکیت آن‌ها را دارد، ادعاهای واهی مبنی بر حمایت ایران از برخی رفتارهای تروریستی (که در زمان هاشمی نیز مطرح شده بود) از این دست متغیرهای منطقه‌ای بودند. اگرچه نمی‌توان هم‌گرایی ایران و اعراب را در زمان خاتمی انکار کرد اما این نزدیکی مبنایی نبوده و صرفا در دیدارها و برخی تعاملات دیده می‌شود و الا تعارضات منطقه‌ای هم‌چنان پابرجا بود تا جایی که پس از حضور عربستان و سایر کشورهای عربی در تهران و شرکت در اجلاس سران کشورهای اسلامی، آن‌ها چندی بعد طی بیانیه‌ای، دوباره ادعاهای امارات در خصوص مالکیت بر جزایر سه‌گانه ایرانی را تکرار کردند. اما سطح هم‌گرایی میان عربستان و ایران، در زمان ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد همان‌قدر که کاهش یافت، تنش‌ها افزایش پیدا کرد. اگرچه احمدی‌نژاد بار نخستی که به عربستان رفت، ملک عبدالله او را در میان همه مهمانان مورد عنایت ویژه‌ای قرار داد و دست در دست هم قدم برداشتند، اما سایه ساختارها و متغیرهای منطقه‌ای سنگین‌تر از این بود که این دست در دست هم دادن‌ها کارساز باشد. پرونده‌های هسته‌ای و عراق هم‌چنان ادامه داشت. پرونده لبنان فعال‌تر از قبل شده بود و عملا لبنان به محلی برای درگیری سیاسی ایران و عربستان تبدیل شده بود و از سویی نیز حمایت ایران از مقاومت در منطقه که در زمان هاشمی و خاتمی هم وجود داشت ولی حالا برجسته‌تر شده بود، عملا حساسیت عربستان را بیشتر از قبل کرد تا جایی که اتهام ترور سفیر این کشور در آمریکا به ایران زده شد که تنشی بسیار قوی در روابط دو کشور محسوب می‌شد. اما اوج این تنش‌ها با بروز تحولات جدید در منطقه رخ داد. دخالت نظامی عربستان در بحرین و کشتار شیعیان، دخالت سیاسی در یمن و انحراف انقلاب آن، حمایت از حسنی مبارک حتی تا روزهای آخر مسئولیت او و کارشکنی در ارتباطات ایران با مصر انقلابی و از همه مهم تر بحران سوریه که اوج درگیری‌های سیاسی و حتی تمدنی دو کشور طی سال‌های اخیر است، همه متغیرهای منطقه‌ای مهمی هستند که در نوع روابط ایران و عربستان اثرگذار هستند. این تنش‌ها چه از منظر کمی و چه از منظر کیفی میان این دو کشور، شاید از زمان جنگ تحمیلی تا کنون هیچ‌گاه به این شکل وجود نداشته است. شواهد حاکی از این است که این تنش‌ها به زودی قابل حل نیستند. بحران بحرین هم‌چنان ادامه دارد و حتی در صورت فرض پیروزی انقلابیون بحرین در آینده نزدیک، باز هم این تنش‌ها افزایش می‌یابد چه برسد به این‌که عربستان مداخلات و حساسیت‌های خود نسبت به حکومت آل خلیفه را گسترش هم دهد. در سوریه، حمایت‌های تسلیحاتی، مالی و سیاسی عربستان از تروریست‌ها با احتساب این‌که قطر تقریبا از معادلات سوریه خارج شده است و عربستان بازیگر منطقه‌ای اصلی در صف مخالفان بشار اسد است، تنش‌ها میان ایران با این کشور را افزایش می‌دهد. در صورت هرگونه تسری بحران سوریه به لبنان و عراق، این ایران و عربستان‌اند که در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرد. دکتر روحانی و روابط ایران و عربستان دکتر روحانی بیشتر از این‌که میراث‌دار تنش‌های ساخته شده احمدی‌نژاد در روابط ایران و عربستان باشد، میراث‌دار بحران‌هایی است که از ساختارهای منطقه‌ای به ایران تحمیل شده است. نمی توان گفت که کارگزاران و دیپلمات‌ها بر مسیر رویدادها بی‌اثر هستند اما اصل مسئله این است که این معادلات توازن قوای منطقه‌ای است که باعث می‌شود تعارضات شکل بگیرند چنان‌چه که روسیه و چین در مقابل آمریکا و غرب از سوریه حمایت می‌کنند و عملا ایران و عربستان تقریبا در هیچ پرونده منطقه‌ای مهمی اشتراک نظر نداشته‌اند. تجربه دوران خاتمی و هاشمی نشان داده است که هرچقدر هم که دیپلماسی شخصیتی رئیس جمهور موثر باشد، نمی‌تواند متغیرهای منطقه‌ای که حالا و با وجود بحران در سوریه (به عنوان تنها متحد استراتژیک ایران در کل جهان)، برای ایران بسیار مهم‌تر هم شده است را تغییر بدهد. اگرچه ضروری است تا دولت روحانی با استفاده حداکثری از ویژگی‌های شخصیتی خود در مسیر دیپلماسی این تنش‌ها را کاهش دهد و حداقل، از تنش‌زایی بی‌مورد دوری کند اما این را نباید فراموش کرد که اختلافات ایران و عربستان با گفتگو و رفت و آمد‌های دیپلماتیک و نشست و برخاست‌های سیاسی و اقتصادی حل نمی‌شود. دولت جدید در عرصه دیپلماسی باید تلاش کند تا عربستان را در معادلات منطقه‌ای از حالت دشمن استراتژیک ایران به رقیب استراتژیک برای خود تبدیل سازد. این مسئله اصلی‌ترین رسالت دولت جدید در حوزه تعاملات با اعراب در شرایط بحرانی کنونی است، مسئله‌ای سخت و بسیار پیچیده که نباید با خوش‌بینی و ساده‌بینی به آن نگریست و احساس کرد که با چند دیدار و چند تماس تلفنی و پیام تبریک و حتی قرارداد، همه چیز حل می‌شود. مشکلات ایران و عربستان اساسا و در عمق آن، چندان ربط وثیقی به ویژگی‌های رئیس جمهور ایران ندارد هرچند این ویژگی‌ها می‌تواند ظاهر مشکلات را به گونه‌ای تغییر دهد. اگر دولت جدید ضمن ایستادگی بر مواضع و اصول مستحکم انقلاب اسلامی توانست به امتیازدهی و امتیازگیری با اعراب و به خصوص عربستان دست بزند، کار بزرگی انجام داده است. واقعیت این است که ایران و عربستان نماینده دوگونه فکری‌اند، دو گونه تمدنی که شاید بتوانند کمتر با یکدیگر دچار تنش شوند اما صفر شدن این تنش‌ها،‌ مشروط به تغییرات گسترده در مبانی فکری و هویتی آنان دارد، امری که در شرایط کنونی محال به نظر می رسد. نویسنده: سعید ساسانیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
عنوان سوال:

آیا روابط ایران و عربستان احیاء می شود؟


پاسخ:

آیا روابط ایران و عربستان احیاء می شود؟

با پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که یخ‌های روابط ایران و اعراب به صورت عام و ایران و عربستان به صورت خاص از میان می‌رود. آن‌ها تنش‌های میان ایران و اعراب را میراث دولت احمدی‌نژاد می‌دانند که روحانی قرار است آن‌ها ار از میان بردارد. اما اصلی‌ترین استدلال این تحلیل‌گران برای این بهبود روابط، ویژگی‌های شخصیتی روحانی از جمله اعتدال‌گرایی و نزدیکی به هاشمی رفسنجانی است، شخصی که روابط حسنه‌ای حتی در شرایط کنونی با خاندان پادشاهی عربستان دارد.

اما آیا این شیوه تحلیل که عمدتا فارغ از متغیرهای منطقه‌ای است می‌تواند ما را در مسیری درست قرار دهد؟ در ادامه سعی می‌شود تا از منظر ساختاری به این موضوع نگاهی مختصر شود.

نئورئالیسم چه می‌گوید؟

برخلاف رئالیست‌های کلاسیک که به مرکزیت (قدرت) در سیاست بین‌الملل اعتقاد دارند و (ذات شرور بشر) را در شکل دادن (آنارشی) در روابط بین‌الملل موثر می‌دانند، نئورئالیست‌ها یا رئالیست‌های ساختاری، ضمن پذیرش اهمیت قدرت، بر (ساختار) در سیاست بین‌الملل تاکید دارند. آن‌ها بر این باورند که این ساختارها هستند که سایه سنگینی بر سیاست بین الملل داشته و عملا تصمیم‌گیری‌های دیپلمات‌ها در ذیل جبر این ساختارها امکان‌پذیر است. آن‌ها هرگونه تحلیل و تصمیم‌گیری‌‌ که خارج از چارچوب متغیرهای ساختاری اتخاذ شده باشند را ناقص می‌دانند. بر این اساس اگرچه سطح تحلیل فردی که در بررسی تصمیم‌گیران سیاست خارجی مطرح می‌شود، امری است که در مسیر دیپلماسی، اهمیت دارد اما آن چه اصل و اساس هم‌گرایی‌ها و تعارضات منطقه‌ای و بین‌المللی می‌شود، ساختارهای منطقه‌ای و بین‌المللی است. به نظر می‌رسد در فهم آینده روابط ایران و اعراب به خصوص عربستان، سطح تحلیل ساختاری (نئورئالیسم) بیشتر از سطح تحلیل فردی (تصمیم‌گیری) می‌توانند ما را به واقعیت رهنمون سازد. (البته نه به صورت مطلق)

سایه سنگین متغیرهای ساختاری بر روابط ایران و عربستان

براین اساس، اگر نگاهی به تاریخ روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای عربی بیاندازیم خواهیم یافت که متغیرهای منطقه‌ای و ساختاری حتی در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی که شخصیتی هم‌گرا با اعراب دارد نیز مهم‌ترین عامل اثرگذار بر این روابط بوده است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، سران عرب بر اساس متغیرهای ژئوپلیتیکی، ژئوکالچری (ایرانیت و عروبیت، تشیع و تسنن، غرب‌ستیزی و غرب‌گرایی و … ) و حتی ژئواکونومیکی احساس خطر کردند. آن‌ها در طی هشت سال جنگ تحمیلی در کنار صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق ایستادند تا خطرات ناشی از انقلاب اسلامی را بر حوزه امنیت ملی خود بکاهند. کشتار حجاج ایرانی در سال 1366 از سیاه‌ترین حوادث در روابط ایران و عربستان محسوب می‌شود که موجب شد تا چند سال روابط این دو کشور قطع باشد. اما با پایان جنگ تحمیلی و با روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی، دوران تنش زدایی میان این دو کشور آغاز شد. البته اگرچه برخی سعی کردند این فرایند تنش زدایی را گره زده به دیپلماسی شخصی هاشمی و روحیات و رفتارهای او تلقی کنند اما واقعیت این است که این ساختارها و متغیرهای منطقه‌ای جدید بود که ایران و عربستان را به یکدیگر نزدیک ساخته بود. فروپاشی شوروی، حمله عراق به کویت و موضع اصولی ایران در قبال این رویداد، تبدیل شدن عراق به دشمن مشترک ایران و عربستان و … از جمله این متغیرها بودند. البته رویه هاشمی نیز در این میان مطمئنا اثرگذار است اما تعیین کننده نهایی نیست.

اما در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی که در چارچوب روحیات هاشمی با اعراب گام بر می‌داشت، امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان به تهران آمد تا در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی شرکت کرده باشد. خاتمی نیز چندی بعد به دیدار ملک فهد پادشاه عربستان رفت. اما در زمان 8 ساله‌ی خاتمی نیز سایه ساختارها بر روابط دو کشور احساس می‌شد. حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام، پرونده هسته‌ای ایران، جزایر سه‌گانه ایرانی که امارات متحده عربی ادعای مالکیت آن‌ها را دارد، ادعاهای واهی مبنی بر حمایت ایران از برخی رفتارهای تروریستی (که در زمان هاشمی نیز مطرح شده بود) از این دست متغیرهای منطقه‌ای بودند. اگرچه نمی‌توان هم‌گرایی ایران و اعراب را در زمان خاتمی انکار کرد اما این نزدیکی مبنایی نبوده و صرفا در دیدارها و برخی تعاملات دیده می‌شود و الا تعارضات منطقه‌ای هم‌چنان پابرجا بود تا جایی که پس از حضور عربستان و سایر کشورهای عربی در تهران و شرکت در اجلاس سران کشورهای اسلامی، آن‌ها چندی بعد طی بیانیه‌ای، دوباره ادعاهای امارات در خصوص مالکیت بر جزایر سه‌گانه ایرانی را تکرار کردند.

اما سطح هم‌گرایی میان عربستان و ایران، در زمان ریاست جمهوری دکتر احمدی‌نژاد همان‌قدر که کاهش یافت، تنش‌ها افزایش پیدا کرد. اگرچه احمدی‌نژاد بار نخستی که به عربستان رفت، ملک عبدالله او را در میان همه مهمانان مورد عنایت ویژه‌ای قرار داد و دست در دست هم قدم برداشتند، اما سایه ساختارها و متغیرهای منطقه‌ای سنگین‌تر از این بود که این دست در دست هم دادن‌ها کارساز باشد. پرونده‌های هسته‌ای و عراق هم‌چنان ادامه داشت. پرونده لبنان فعال‌تر از قبل شده بود و عملا لبنان به محلی برای درگیری سیاسی ایران و عربستان تبدیل شده بود و از سویی نیز حمایت ایران از مقاومت در منطقه که در زمان هاشمی و خاتمی هم وجود داشت ولی حالا برجسته‌تر شده بود، عملا حساسیت عربستان را بیشتر از قبل کرد تا جایی که اتهام ترور سفیر این کشور در آمریکا به ایران زده شد که تنشی بسیار قوی در روابط دو کشور محسوب می‌شد.

اما اوج این تنش‌ها با بروز تحولات جدید در منطقه رخ داد. دخالت نظامی عربستان در بحرین و کشتار شیعیان، دخالت سیاسی در یمن و انحراف انقلاب آن، حمایت از حسنی مبارک حتی تا روزهای آخر مسئولیت او و کارشکنی در ارتباطات ایران با مصر انقلابی و از همه مهم تر بحران سوریه که اوج درگیری‌های سیاسی و حتی تمدنی دو کشور طی سال‌های اخیر است، همه متغیرهای منطقه‌ای مهمی هستند که در نوع روابط ایران و عربستان اثرگذار هستند. این تنش‌ها چه از منظر کمی و چه از منظر کیفی میان این دو کشور، شاید از زمان جنگ تحمیلی تا کنون هیچ‌گاه به این شکل وجود نداشته است. شواهد حاکی از این است که این تنش‌ها به زودی قابل حل نیستند. بحران بحرین هم‌چنان ادامه دارد و حتی در صورت فرض پیروزی انقلابیون بحرین در آینده نزدیک، باز هم این تنش‌ها افزایش می‌یابد چه برسد به این‌که عربستان مداخلات و حساسیت‌های خود نسبت به حکومت آل خلیفه را گسترش هم دهد. در سوریه، حمایت‌های تسلیحاتی، مالی و سیاسی عربستان از تروریست‌ها با احتساب این‌که قطر تقریبا از معادلات سوریه خارج شده است و عربستان بازیگر منطقه‌ای اصلی در صف مخالفان بشار اسد است، تنش‌ها میان ایران با این کشور را افزایش می‌دهد. در صورت هرگونه تسری بحران سوریه به لبنان و عراق، این ایران و عربستان‌اند که در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرد.

دکتر روحانی و روابط ایران و عربستان

دکتر روحانی بیشتر از این‌که میراث‌دار تنش‌های ساخته شده احمدی‌نژاد در روابط ایران و عربستان باشد، میراث‌دار بحران‌هایی است که از ساختارهای منطقه‌ای به ایران تحمیل شده است. نمی توان گفت که کارگزاران و دیپلمات‌ها بر مسیر رویدادها بی‌اثر هستند اما اصل مسئله این است که این معادلات توازن قوای منطقه‌ای است که باعث می‌شود تعارضات شکل بگیرند چنان‌چه که روسیه و چین در مقابل آمریکا و غرب از سوریه حمایت می‌کنند و عملا ایران و عربستان تقریبا در هیچ پرونده منطقه‌ای مهمی اشتراک نظر نداشته‌اند. تجربه دوران خاتمی و هاشمی نشان داده است که هرچقدر هم که دیپلماسی شخصیتی رئیس جمهور موثر باشد، نمی‌تواند متغیرهای منطقه‌ای که حالا و با وجود بحران در سوریه (به عنوان تنها متحد استراتژیک ایران در کل جهان)، برای ایران بسیار مهم‌تر هم شده است را تغییر بدهد.

اگرچه ضروری است تا دولت روحانی با استفاده حداکثری از ویژگی‌های شخصیتی خود در مسیر دیپلماسی این تنش‌ها را کاهش دهد و حداقل، از تنش‌زایی بی‌مورد دوری کند اما این را نباید فراموش کرد که اختلافات ایران و عربستان با گفتگو و رفت و آمد‌های دیپلماتیک و نشست و برخاست‌های سیاسی و اقتصادی حل نمی‌شود. دولت جدید در عرصه دیپلماسی باید تلاش کند تا عربستان را در معادلات منطقه‌ای از حالت دشمن استراتژیک ایران به رقیب استراتژیک برای خود تبدیل سازد. این مسئله اصلی‌ترین رسالت دولت جدید در حوزه تعاملات با اعراب در شرایط بحرانی کنونی است، مسئله‌ای سخت و بسیار پیچیده که نباید با خوش‌بینی و ساده‌بینی به آن نگریست و احساس کرد که با چند دیدار و چند تماس تلفنی و پیام تبریک و حتی قرارداد، همه چیز حل می‌شود. مشکلات ایران و عربستان اساسا و در عمق آن، چندان ربط وثیقی به ویژگی‌های رئیس جمهور ایران ندارد هرچند این ویژگی‌ها می‌تواند ظاهر مشکلات را به گونه‌ای تغییر دهد. اگر دولت جدید ضمن ایستادگی بر مواضع و اصول مستحکم انقلاب اسلامی توانست به امتیازدهی و امتیازگیری با اعراب و به خصوص عربستان دست بزند، کار بزرگی انجام داده است. واقعیت این است که ایران و عربستان نماینده دوگونه فکری‌اند، دو گونه تمدنی که شاید بتوانند کمتر با یکدیگر دچار تنش شوند اما صفر شدن این تنش‌ها،‌ مشروط به تغییرات گسترده در مبانی فکری و هویتی آنان دارد، امری که در شرایط کنونی محال به نظر می رسد.

نویسنده:
سعید ساسانیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین