نقش پهلوی در عقب ماندگی کشور؟ به نظر شما اگر بعد دوره ی ننگین قاجار بدون واسطه حکومت کنونی تشکیل می شد ، الان ایران در چه وضعیتی قرار داشت؟
نقش پهلوی در عقب ماندگی کشور؟ به نظر شما اگر بعد دوره ی ننگین قاجار بدون واسطه حکومت کنونی تشکیل می شد ، الان ایران در چه وضعیتی قرار داشت؟ با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز با توجه به سه بخش پرسش شما، در سه گام به بیان پاسخ می پردازیم: گام نخست : نقش انگلیس در انقلاب اسلامی ایران انگلیس در انقلاب اسلامی ایران هیچ نقشی نداشته است. بلکه انقلاب اسلامی ملت ایران حاصل مجاهدات طولانی و نهضت اسلامی ملت ایران از 15 خرداد سال 1342 به رهبری امام خمینی (ره) بوده است و نه تنها انگلیس بلکه هیچ قدرت جهانی دیگری در بستر سازی و پیروزی انقلاب و معماری نظام سیاسی بعد از انقلاب هیچ نقشی نداشته است. برای توضیح بیشتر مناسب می بینیم نگاهی اجمالی به چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران داشته باشیم. در این راستا باید بگوییم چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران را می توان در موارد چهار گانه ذیل دسته بندی کرد: 1 . نارضایتی عمیق از شرایط حاکم: نارضایتی عمیق از سلطنت محمد رضا شاه بویژه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که موجی از خفقان سیاسی سراسر کشور را فراگرفت ، اولین زمینه وقوع انقلاب بود. نارضایتی از وضع موجود از زمان قاجاریه و دیکتاتوری رضاخان به صورت مستمر در سطح جامعه وجود داشته است اما این نارضایتی در دوره محمد رضا به اوج خود رسید. این نارضایتی و تنفر در سال های پایانی حکومت پهلوی گسترش یافته و در آستانه وقوع انقلاب در بین همه اقشار جامعه فراگیر و در عین حال عمیق تر وشدیدتر شد. ضعف و ناکارآمدی ساختار های سیاسی ، اقتصادی، و فرهنگی رسمی و در نتیجه از دست رفتن مشروعیت حکومت را می توان از عوامل ظهور و گسترش نارضایتی دانست. 2. پذیرش و گسترش ایدئولوژی اسلامی : تعالیم اسلامی به عنوان اندیشه و آرمان جدید به تدریج توانست ایدئولوژی های رقیب یعنی مارکسیسم و ناسیونالیسم را به حاشیه برده و در سطح گسترده ای بین نخبگان سیاسی و توده های مردم نفوذ کند. و از سوی دیگر جمعیت پذیرنده ی آرمان های انقلاب اسلامی ، جمعیتی بسیار بود به گونه ای که می توان گفت بجز بخشی از روشنفکران – که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند – عموم مردم تابع آرمان های اسلامی بودند. 3. گسترش روحیه انقلابی: به هنگام وقوع انقلاب اسلامی روحیه انقلابی همگانی و عمیقی در سطح جامعه مشاهده می شد. بی توجهی انقلابیون به اقدامات رفرمیستی شاه و نیز بی اعتنایی آنان به اقدامات سرکوبگرانه حکومت از سویی و ظهور گسترده احساس شهادت طلبی و فداکاری در راه آرمان انقلاب از دیگر سو بیانگر وجود این روحیه در میان مردم بود. 4. نقش آفرینی رهبری و نهاد های بسیج گر: در وقوع انقلاب اسلامی ، وجود نقش رهبری مقتدر و دانا همراه با نهاد های بسیج گری مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی انکار ناپذیر است. رهبری هوشمند، قاطع و بلامنازع امام خمینی (قدس سره) ، اعتماد خاص مردم به وی و نیز پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم روند انقلاب را سرعت بخشید؛ بدین گونه که باعث برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمان های انقلاب اسلامی ، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی ، بسیج عمومی و نیز بنیاد گذاری سامان سیاسی جدید شد. در یک کلام اساسی ترین دلیل پیروزی ملت ایران در انقلاب اسلامی سال 1357 را می توان ، وجود رهبری مقتدر و نافذ الکلمه ای دانست که ضمن آگاه سازی مردم از عمق فساد و ظلم و استبداد و استعمار ، روحیه انقلابی را در مردم تقویت نموده و ضمن ارائه و تدوین ایدئولوژی اسلامی برای حکومت ، توده های مردم را برای مبارزه با رژیم طاغوت به خیابان ها کشاند و در نهایت موفق شد با فرماندهی انقلاب آن را به پیروزی رسانده و پس از آن با مبنا قرار دادن ایدئولوژی اسلامی ، ساختار های سیاسی و اجتماعی جامعه را تغییر داده و نظامی سیاسی – اجتماعی بر طبق اصول و مولفه های اسلامی را معماری کرده و تاسیس نماید. با این توضیحات روشن می گردد که انگلیس نمیتوانسته هیچ نقشی در انقلاب اسلامی ایران داشته باشد و اساسا پیروزی انقلاب سالامی دقیقا در تضاد و تقابل با منافع انگلیس در ایران و منطقه داشته و دارد. سطح روابط بسیار محدود و پایین جمهوری اسلامی ایران با انگلیس، شاهد مستحکمی بر این مطلب می باشد . گام دوم : کمک آمریکا و انگلیس و تعدادی از کشورهای عربی برای سرنگونی حکومت پهلوی بخش دوم از پرسش شما بر پیش فرض نادرستی بنا شده است . چه منبع مستندی گفته است که این کشور ها از ادامه ی حکومت پهلوی ناراضی بوده و یا در سرنگونی رژیم پهلوی نقش داشته اند؟ با توجه به نکاتی که در گام نخست گفته آمد نه تنها هیچ کدام از این کشور ها در انقلاب اسلامی و سرنگونی طاغوت پهلوی نقشی نداشته اند بلکه انگلیس و غرب برای حفظ حکومت پهلوی و جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی نهایت تلاش خود را انجام داده و اقدامات متعددی را انجام دادند ، ولی آنچه که موجب ناکامی این قدرت ها در جلوگیری از انقلاب اسلامی ایران گردید، عدم پیش بینی انقلاب اسلامی و توجه دیرهنگام این قدرت ها برای جلوگیری از سقوط پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. با وجود نفوذ فوق العاده ای که سازمان های بزرگ جاسوسی جهان در ایران داشتند هیچ کدام نتوانستند شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را پیش بینی نمایند، و حتی بعضی از آنها معتقد بودند رژیم شاه تا ده سال آینده با استحکام بر اریکه ی قدرت باقی خواهد ماند(انقلاب اسلامی ؛ زمینه ها و پیامد ها، منوچهر محمدی، ص 16). سازمان سیا در اوایل اوت 1978 – 5 ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی – به این جمع بندی رسیده بود که ایران نه در یک موقعیت انقلابی و نه حتی در یک وضعیت پیش از انقلاب می باشد، و در 28 سپتامبر یعنی 8 شهریور 57 ، سازمان اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکا پیش بینی کرد: (شاه فعالانه برای ده سال آینده در راس قدرت باقی خواهد ماند).(بنگرید به : Dilip. Hiro, Iran Under The Ayatollahs) و به محض احساس خطر برای رژیم پهلوی قدرت های غربی تمامی تلاش های خود را برای جلوگیری از سقوط رژیم و یا حداقل مدیریت فضای بعد از سقوط انجام دادند. در ارتباط با اقداماتی که قدرت های غربی از جمله انگلیس برای حفظ و استمرار حکومت پهلوی انجام دادند می توان به موارد زیر اشاره کرد : 1. کنفرانس گوآدلوپ : کنفرانس گوآدلوپ از 4 تا 7 ژانویه 1979 -14 تا 17 دی ماه 1357- با حضور چهار قدرت غربی شامل ایالات متحده آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و آلمان غربی در مجمع الجزایر گوآدلوپ به میزبانی والری ژیسکاردستن ، رئیس جمهور فرانسه؛ و با حضور جیمی کارتر ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا؛ جیمز کالاهان ، نخست وزیر بریتانیا؛ هلموت اشمیت ، صدر اعظم جمهوری فدرال آلمان ، برگزار شد. مهمترین دستور جلسه این کنفرانس بررسی راهکارهای پایان بخشیدن به نا آرامی‌های سیاسی ایران و ارزیابی امکان حفظ رژیم پهلوی و در صورت عدم امکان حفظ پهلوی، برنامه ریزی برای در دست گرفتن قدرت بعد از سقوط محمد رضا بود. اما علی رغم تمام تدابیر اندیشیده شده در این کنفرانس، و علی رغم میل قدرت های غربی کمتر از یک ماه بعد از این کنفرانس انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و بازهم علی رغم میل صریح این قدرت ها ، نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر ویرانه های رژیم منحوس و منحط شاهنشاهی پهلوی بنا گردید. ( برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی کنفرانس فوق می توانید به مقاله ی کنفرانس گوادلوپ مندرج در پایگاه اطلاع رسانی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به آدرس اینترنتی http://www.ir-psri.com مراجعه نمایید) 2. فشار به حکومت پهلوی برای تغییر پی در پی دولت ها جهت بهبود و برقراری نسبی آرامش در ماه های آخر حکومت پهلوی قدرت های غربی تمامی تلاش خود را برای آرامش بخشیدن به اوضاع آشفته ی ایران به کار بستند یکی از این کار ها ، تغییر پی در پی دولت ها جهت بهبود و برقراری نسبی آرامش بود. آموزگار در 5 شهریور جای خود را به شریف‌امامی داده و او نیز در 14 آبان جای خود را به دولت نظامی ازهاری سپرده و این دولت نیز در 16 دی ماه همزمان با تشکیل اجلاس گوادلوپ سقوط کرده و شاه به عوامل جبهه ملی متوسل شده بود. مع‌الوصف غلامحسین صدیقی از پذیرفتن دستور شاه برای تشکیل کابینه امتناع ورزید و بختیار بار این مسئولیت را در واپسین روزهای حیات رژیم شاه برعهده گرفته بود. 3. تماس با امام و تهدید ایشان پس از پایان اجلاس گوادلوپ، کارتر به توصیه ژیسکار دستن و همچنین همراهان خود از جمله سایر وس‌ونس وزیر خارجه و برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا، تصمیم گرفت امام خمینی را به وضعیتی میان سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی متقاعد سازد. او این وضع را در حفظ دولت بختیار جستجو می‌کرد. به همین دلیل یک روز پس از پایان اجلاس 18 دی پیغام خود را به‌طور غیرمستقیم و توسط دو تن از مقامات فرانسوی به اطلاع امام خمینی رساند. او در پیام خود از امام خمینی خواست تا تمام نیرو و اهتمام خویش را جهت جلوگیری از مخالفت مرد م علیه بختیار به کار بندد وی در این پیام به قطعی بودن خروج شاه اشاره کرد و سپس تهدید کرد که (تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که تلفات فراوان برجای خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجامید.) امام در پاسخ درخواست کارتر را قاطعانه رد کردند و فرمودند: ( ...پیام آقای کارتر دو جهت داشت یکی موافقت با دولت بختیار یا دست کم سکوت در شرایط فترت موجود و دوم راجع به احتمال کودتای نظامی یا پیش‌بینی وقوع‌ آن. در باب موضوع اول امام تأکید کرد که همه مصایب و خونهای ریخته شده ملت برای رهایی از زیر بارگران سلسله پهلوی است. ملت ما حاضر نیست با دولت بختیار به‌عنوان میراث شاه و یا با تدابیری چون تشکیل شورای سلطنت که همه آنها غیرقانونی است، کنار آید. اما درباره حفظ آرامش ما بارها تأکید کرده‌ایم که همواره خواهان مملکتی آرام و با ثبات بوده‌ایم. اما با وجود شاه آرامش هیچ‌گاه باز نخواهد گشت. آقای کارتر اگر حسن نیت دارند می‌بایست از پشتیبانی کودتا یا دخالت در امور ایران دست بکشند، تا خواسته مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمی برقرار شود. ملت ایران نیز از کودتای نظامی هیج هراسی به خود راه نخواهد داد. زیرا چندین ماه است که رژیم با خشونت و قهر و غلبه نظامی و با حادترین شکل آن با مردم رفتار کرده است. مردم ایران برای من پیام فرستاده‌اند که در صورت بروز کودتای نظامی باید حکم جهاد مقدس داد. من کودتا را نه به صلاح ملت ایران می‌دانم و نه به صلاح ملت امریکا. اما اگر چنانچه کودتایی صورت پذیرد ملت ایران از چشم شما خواهد دید. من به حکم این که یک روحانی هستم همیشه مصلحت بشر در نظر می‌گیرم. لذا به شما توصیه می‌کنم که جلوی این خون‌ریزی‌ها را بگیرند و ایران را به حال خود واگذارید. در این صورت است که نه تسلیم شرق خواهد شد و نه تسلیم غرب. ملت را به حال خود واگذارید تا من از اشخاص پاکدامن برای انتقال قدرت، یک شورای انقلاب تأسیس کنم تا امکانات مناسب جهت به ثمر نشستن حکومت مبعوث ملت انجام پذیرد، در غیر این صورت امید به آرامش نیست. اکنون در سازمان نیروهای مسلح ایران اختلاف عمیق و اساسی بروز کرده است و در صورت کودتای بسیاری را ارتشییان که به ما پیوسته‌اند این تلاش را در نطفه خفه خواهند نمود... )( صحیفه امام، جلد 5، ص 376.) 4. کارشکنی و تاخیر در ورود امام خمینی به ایران بعد از عزم امام راحل برای بازگشت به میهن اسلامی، دول غربی به ویژه فرانسه که محل اقامت امام خمینی (ره) بود، انواع کارشکنی ها را برای تاخیر در حرکت ایشان به سمت ایران انجام دادند به نحوی که چندین بار پرواز ایشان به تاخیر افتاد. بدیهی است که تمام این کارشکنی ها برای تحصیل زمان جهت تدبیر امور و حفظ پهلوی و جلوگیری از افتادن زمام امور به دست امام خمینی و مذهبیون بوده است. 5. ماموریت هایزر در تهران مصداق بارز تلاش قدرت های غربی برای حفظ پهلوی را می توان در اعزام ژنرال هایزر توسط آمریکا به تهران در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده نمود. شرح تلاش های بی وقفه ی ژنرال هایزر در تهران برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی را می توانید در کتاب ماموریت در تهران نوشته ی ژنرال هایزر منتشر شده توسط انتشارات روزنامه ی اطلاعات مطالعه نمایید. علاوه بر تمام این اقدامات ، عملکرد غرب و از جمله انگلیس در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون نشانگر نارضایتی آنان از سقوط پهلوی و نظام سیاسی جمهوری اسلامی در ایران می باشد. در تمام طول این سال ها، دول غربی از تمامی ظرفیت های خود –پشتیبانی از صدام در جنگ ایران و عراق تا انواع تحریم های اقتصادی و علمی – برای مقابله با نظام برآمده ی از خواست ملت ایران استفاده نموده است. غرب در طول این سال ها انواع توطئه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نظامی را برای برانداختن نظام سیاسی جمهوری اسلامی امتحان نموده است و همین مطلب حاکی از نامطلوب بودن استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران ، از دیدگاه قدرت های غربی از جمله انگلیس می باشد. گام سوم : در ارتباط با بخش سوم پرسش باید عرض نماییم : هر مقطع تاریخی شرایط، الزامات، و پیامد های خود را دارا می باشد و نمی توان یک پدیده در مقطعی از تاریخ را به راحتی در جایگاه دیگری از تاریخ تصور و تحلیل نمود . در باره ی مورد اشاره شده در پرسش نیز باید بگوییم نه ملت آن زمان ایران را - از جهت سطح اگاهی و یا وجود برخی انگیزه های قوی دینی - می توان با ملت ایران در دهه ی 50 مقایسه نمود و نه رهبران مذهبی و سیاسی آن دوره – از جهت نفوذ کلمه و وسعت تاثیرگذاری اجتماعی - با امام راحل عظیم الشان و سایر نقش آفرینان انقلاب اسلامی قابل مقایسه می باشند. بنابراین اولا اساسا چنین فرضی غیر واقعی و صد در صد غیر قابل تصور می باشد و ثانیا فایده ای بر این جایگزینی تاریخی متصور نیست. اما به هر حال اگر در آن زمان چنین نظام سیاسی ای با چنین ظرفیت های عظیمی چه در عرصه ی رهبری و چه در عرصه ی حضور مردم امکان تحقق داشت، - با توجه به وسعت و عمق بسیار زیاد خیانت ها و جنایات رژیم منحوس پهلوی و نقش غیر قابل انکار این رژیم در عقب نگه داشتن ایران از قافله ی پیشرفت و تمدن جهان- هم اکنون ایران در جایگاهی به مراتب بالاتر و والاتر قرار داشت. رژیم منحوس پهلوی با پایه گذاری دولتی شبه مدرن بدون توجه به تامین زیر ساخت های بومی، به گونه ای به مدیریت کلان کشور پرداخت که نتیجه ی آن در دهه ی 50 تبدیل ایران به کشوری عقب مانده از جهت اقتصادی، علمی، فن اوری و ... بود. انتخاب استراتژی غلط توسعه ای برای ایران در عصر پهلوی منجر به ایجاد پدیده هایی گردید که همه و همه به مثابه ی موانعی برای پیشرفت یک کشور به شمار می روند. توضیح بیشتر :منظور از استراتژی توسعه، انتخاب و تدوین اصول کلی حرکت برای ایجاد تحولات در ساختارها، نهادها و اجرای طرحهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی به منظور تسریع در پیشرفت و سازندگی کشور است. اگر در روند سازندگی کشورهایی که طی دو و سه دهه اخیر خود را از مرز یک کشور عقب افتاده به کشورهای توسعه یافته رسانده‌اند مطالعه‌ای صورت گیرد، الگویی از استراتژی آنها استخراج می‌گردد که کم و بیش مراحل زیر را در بردارد:. 1 اصلاحات وسیع همراه با اولویت دادن در تخصیص منابع به نظامهای آموزشی و تربیتی‌خود، که از رهگذر آن تحولات زیر را در نسل جدید خویش ایجاد کرده‌اند: ریشه کنی بی سوادی و افزایش معلومات عمومی جامعه، گسترش علم، پژوهش و تحقیق، خلاقیت و نو آوری، ایجاد همبستگی شدید ذهنی بین نسل جوان و منافع ملی کشور، ایجاد آمادگی برای کار و تلاش بیشتر همراه با کاهش توقع و انتظار، ایجاد آمادگی برای قانون پذیری، نظم پذیری، مشارکت جمعی در سازندگی کشور، ایجاد نگرش و رفتار اقتصادی مناسب برای توسعه، با کاهش مصرف و آمادگی ذهنی برای پس انداز و سرمایه گذاری برای ساختن آینده،. 2 تلاش سازمان یافته برای دستیابی به علم و تکنولوژی جدید و بومی سازی آن در چارچوب نیازهای جامعه خودی،. 3 حرکت در چارچوب برنامه‌ای منظم برای آماده سازی زیر ساختها و زیر بناهای اقتصادی،. 4 قدرتمند ساختن دولت برای بازسازی بخش خصوصی فعال در فعالیتهای اقتصادی در چارچوب مصالح ملی. در ارزیابی عمومی از اقدامات این کشورها مشاهده می‌گردد که اولویتها و توجهات، عمدتا متوجه بهبود نقش انسانها در توسعه است و لذا شروع اصلاحات با نهادهای آموزشی و فرهنگی است و به موازات آن، نهادها و ساختارهای اجرایی را اصلاح کرده‌اند و به طور طبیعی از حاصل کیفیت بخشیدن به توانمندی انسانها و اصلاح ساختارها و نهادهای اجتماعی زمینه برای تداوم توسعه اقتصادی فراهم شده و امکان کسب مالیات برای ساخت زیر بناهای جدید فراهم گردیده است. اما آنچه در طول حیات رژیم گذشته در ایران اتفاق افتاد، حرکتی از انتها بود. بدین معنا که منابع درآمدی نفت این فرصت را فراهم ساخت که از طریق دلارهای نفتی اولویت اقدامات توسعه‌ای رژیم گذشته از طریق ساخت فیزیکی جامعه شروع شود، بدون آنکه توجه کافی به کار آمد سازی انسانها از طریق نظامهای آموزشی و فرهنگی بشود و تلاش سازمان یافته و پیگیری برای اصلاحات نهادی در ساختارهای مختلف اجرایی صورت پذیرد. این اتفاق از آنجا حادث می‌گردد که معمولا مسئولان حکومتی کشورهای جهان سوم ابتدا باظاهر کشورهای پیشرفته آشنا می‌شوند و اگر منابع درآمدی برون زایی مثل نفت، الماس و غیره داشته باشند، امکان این را می‌یابند که با اجرای طرحهای عمدتا فیزیکی و به اصطلاح چشم پرکن، ظاهر جامعه را تغییر دهند و احساس کاذب پیشرفت را از طریق دستگاههای تبلیغاتی در بین مردم خودشان القا نمایند. متأسفانه این اتفاق تلخ در رژیم گذشته در ایران رخ داده و انواع مشکلات را برای جامعه ایران به یادگار گذاشته است. توجه شود که اگر درآمد برون زایی مثل نفت نباشد، حتی حکومتهای وابسته کشورهای جهان سوم برای ادامه حیات خود ناچار می‌شوند از طریق کارآمد کردن نظامهای فرهنگی، آموزشی خود و اصلاح ساختارهای اجرایی، امکان صنعتی شدن و به وجود آمدن بنگاههای اقتصادی و خدماتی مدون را فراهم سازند تا زمینه دریافت مالیات برای ادامه حکومتشان فراهم گردد. به هر حال وجود درآمدهای حاصل از صدور نعمت نفت خام در کنار وابستگی و فساد رژیم شاهنشاهی آثار نامطلوب زیر را در جامعه ما به ارث گذاشته است:. 1. ایجاد یک نظام بزرگ دولتی مصرف کننده منابع و مخرب در سازندگی و توسعه کشور، 2. عدم انتقال علم و تکنولوژی مناسب به ساختارهای مختلف: اقتصادی، سیاسی، مدیریتی‌و فرهنگی،. 3. عدم ایجاد نهادهای تحقیقاتی و مطالعاتی مناسب برای شناخت واقعی مسائل جامعه،. 4. رشد نا متعادل و توسعه ناموزون مناطق مختلف کشور،. 5. ناشناخته ماندن بسیاری از خصوصیات فرهنگی، رفتاری اقشار مختلف جامعه برای مسئولین،. 13 ناشناخته ماندن بسیاری از منابع و مزیتهای نسبی کشور،. 6. فیزیک گرایی و ظاهر بینی افراطی در مفهوم سازندگی در بین مسئولان و مردم،. 7. توسعه مصرف گرایی مبتنی بر واردات کالاهای صنعتی و مصرفی خارجی،. 8. توزیع نامتعادل استعدادهای درخشان بین علوم مختلف مورد نیاز جامعه،. 9. عدم ایجاد یک نظام مالیاتی کارآمد،. 10. عدم شکل گیری ساختار نظارت عمومی مردم بر تصمیم‌گیری مدیران اجرایی و دستگاههای دولتی به دلیل مشارکت نداشتن در تأمین هزینه‌های دولتی،. 11. از بین رفتن حساسیت در مورد مصرف بیت المال و اموال عمومی در فرهنگ رفتاری تصمیم گیرندگان و مردم،. 12. تخریب نظام قضاوت جامعه نسبت به عناصر حکومت و دولت. و بدیهی است که اگر به جای رژیم ناکارآمد و وابسته ای ، نظامی سیاسی منطبق بر آرمان ها و ارزش های ملت ایران ، در آن دوره امکان بروز و ظهور پیدا می نمود هم اکنون ایران اسلامی در قله های بسیار والاتر و بالاتری از پیشرفت و تمدن جای گرفته بود. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز تشکر می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم. برای کسب اطلاعات بیشتر و عمق بخشی به مطالعاتتان پیرامون انقلاب اسلامی توصیه می کنیم حتما منابع ذیل را مورد مطالعه قرار دهید. انقلاب اسلامی ؛ زمینه ها و پیامد ها، تالیف منوچهر محمدی، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، نشر معارف، 1387 انقلاب اسلامی ایران(ویراست چهارم)، تالیف جمعی از نویسندگان، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، نشر معارف، 1387 تاریخ تحولات سیاسی ایران: بررسی مولفه های دین – حاکمیت – مدنیت و تکوین دولت – ملت در گستره هویت ملی ایران، موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1384 در گوادلوپ چه گذشت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، فردوست مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی ماموریت در تهران، هایزر، ترجمه و چاپ انتشارات اطلاعات هفت‌هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی
عنوان سوال:

نقش پهلوی در عقب ماندگی کشور؟ به نظر شما اگر بعد دوره ی ننگین قاجار بدون واسطه حکومت کنونی تشکیل می شد ، الان ایران در چه وضعیتی قرار داشت؟


پاسخ:

نقش پهلوی در عقب ماندگی کشور؟ به نظر شما اگر بعد دوره ی ننگین قاجار بدون واسطه حکومت کنونی تشکیل می شد ، الان ایران در چه وضعیتی قرار داشت؟

با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز
با توجه به سه بخش پرسش شما، در سه گام به بیان پاسخ می پردازیم:
گام نخست : نقش انگلیس در انقلاب اسلامی ایران
انگلیس در انقلاب اسلامی ایران هیچ نقشی نداشته است. بلکه انقلاب اسلامی ملت ایران حاصل مجاهدات طولانی و نهضت اسلامی ملت ایران از 15 خرداد سال 1342 به رهبری امام خمینی (ره) بوده است و نه تنها انگلیس بلکه هیچ قدرت جهانی دیگری در بستر سازی و پیروزی انقلاب و معماری نظام سیاسی بعد از انقلاب هیچ نقشی نداشته است. برای توضیح بیشتر مناسب می بینیم نگاهی اجمالی به چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران داشته باشیم.
در این راستا باید بگوییم چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران را می توان در موارد چهار گانه ذیل دسته بندی کرد:
1 . نارضایتی عمیق از شرایط حاکم: نارضایتی عمیق از سلطنت محمد رضا شاه بویژه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که موجی از خفقان سیاسی سراسر کشور را فراگرفت ، اولین زمینه وقوع انقلاب بود. نارضایتی از وضع موجود از زمان قاجاریه و دیکتاتوری رضاخان به صورت مستمر در سطح جامعه وجود داشته است اما این نارضایتی در دوره محمد رضا به اوج خود رسید. این نارضایتی و تنفر در سال های پایانی حکومت پهلوی گسترش یافته و در آستانه وقوع انقلاب در بین همه اقشار جامعه فراگیر و در عین حال عمیق تر وشدیدتر شد.
ضعف و ناکارآمدی ساختار های سیاسی ، اقتصادی، و فرهنگی رسمی و در نتیجه از دست رفتن مشروعیت حکومت را می توان از عوامل ظهور و گسترش نارضایتی دانست.
2. پذیرش و گسترش ایدئولوژی اسلامی : تعالیم اسلامی به عنوان اندیشه و آرمان جدید به تدریج توانست ایدئولوژی های رقیب یعنی مارکسیسم و ناسیونالیسم را به حاشیه برده و در سطح گسترده ای بین نخبگان سیاسی و توده های مردم نفوذ کند. و از سوی دیگر جمعیت پذیرنده ی آرمان های انقلاب اسلامی ، جمعیتی بسیار بود به گونه ای که می توان گفت بجز بخشی از روشنفکران – که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند – عموم مردم تابع آرمان های اسلامی بودند.
3. گسترش روحیه انقلابی: به هنگام وقوع انقلاب اسلامی روحیه انقلابی همگانی و عمیقی در سطح جامعه مشاهده می شد. بی توجهی انقلابیون به اقدامات رفرمیستی شاه و نیز بی اعتنایی آنان به اقدامات سرکوبگرانه حکومت از سویی و ظهور گسترده احساس شهادت طلبی و فداکاری در راه آرمان انقلاب از دیگر سو بیانگر وجود این روحیه در میان مردم بود.
4. نقش آفرینی رهبری و نهاد های بسیج گر: در وقوع انقلاب اسلامی ، وجود نقش رهبری مقتدر و دانا همراه با نهاد های بسیج گری مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی انکار ناپذیر است. رهبری هوشمند، قاطع و بلامنازع امام خمینی (قدس سره) ، اعتماد خاص مردم به وی و نیز پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم روند انقلاب را سرعت بخشید؛ بدین گونه که باعث برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمان های انقلاب اسلامی ، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی ، بسیج عمومی و نیز بنیاد گذاری سامان سیاسی جدید شد. در یک کلام اساسی ترین دلیل پیروزی ملت ایران در انقلاب اسلامی سال 1357 را می توان ، وجود رهبری مقتدر و نافذ الکلمه ای دانست که ضمن آگاه سازی مردم از عمق فساد و ظلم و استبداد و استعمار ، روحیه انقلابی را در مردم تقویت نموده و ضمن ارائه و تدوین ایدئولوژی اسلامی برای حکومت ، توده های مردم را برای مبارزه با رژیم طاغوت به خیابان ها کشاند و در نهایت موفق شد با فرماندهی انقلاب آن را به پیروزی رسانده و پس از آن با مبنا قرار دادن ایدئولوژی اسلامی ، ساختار های سیاسی و اجتماعی جامعه را تغییر داده و نظامی سیاسی – اجتماعی بر طبق اصول و مولفه های اسلامی را معماری کرده و تاسیس نماید.
با این توضیحات روشن می گردد که انگلیس نمیتوانسته هیچ نقشی در انقلاب اسلامی ایران داشته باشد و اساسا پیروزی انقلاب سالامی دقیقا در تضاد و تقابل با منافع انگلیس در ایران و منطقه داشته و دارد. سطح روابط بسیار محدود و پایین جمهوری اسلامی ایران با انگلیس، شاهد مستحکمی بر این مطلب می باشد .
گام دوم : کمک آمریکا و انگلیس و تعدادی از کشورهای عربی برای سرنگونی حکومت پهلوی
بخش دوم از پرسش شما بر پیش فرض نادرستی بنا شده است . چه منبع مستندی گفته است که این کشور ها از ادامه ی حکومت پهلوی ناراضی بوده و یا در سرنگونی رژیم پهلوی نقش داشته اند؟ با توجه به نکاتی که در گام نخست گفته آمد نه تنها هیچ کدام از این کشور ها در انقلاب اسلامی و سرنگونی طاغوت پهلوی نقشی نداشته اند بلکه انگلیس و غرب برای حفظ حکومت پهلوی و جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی نهایت تلاش خود را انجام داده و اقدامات متعددی را انجام دادند ، ولی آنچه که موجب ناکامی این قدرت ها در جلوگیری از انقلاب اسلامی ایران گردید، عدم پیش بینی انقلاب اسلامی و توجه دیرهنگام این قدرت ها برای جلوگیری از سقوط پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. با وجود نفوذ فوق العاده ای که سازمان های بزرگ جاسوسی جهان در ایران داشتند هیچ کدام نتوانستند شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را پیش بینی نمایند، و حتی بعضی از آنها معتقد بودند رژیم شاه تا ده سال آینده با استحکام بر اریکه ی قدرت باقی خواهد ماند(انقلاب اسلامی ؛ زمینه ها و پیامد ها، منوچهر محمدی، ص 16). سازمان سیا در اوایل اوت 1978 – 5 ماه پیش از وقوع انقلاب اسلامی – به این جمع بندی رسیده بود که ایران نه در یک موقعیت انقلابی و نه حتی در یک وضعیت پیش از انقلاب می باشد، و در 28 سپتامبر یعنی 8 شهریور 57 ، سازمان اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکا پیش بینی کرد: (شاه فعالانه برای ده سال آینده در راس قدرت باقی خواهد ماند).(بنگرید به : Dilip. Hiro, Iran Under The Ayatollahs) و به محض احساس خطر برای رژیم پهلوی قدرت های غربی تمامی تلاش های خود را برای جلوگیری از سقوط رژیم و یا حداقل مدیریت فضای بعد از سقوط انجام دادند.
در ارتباط با اقداماتی که قدرت های غربی از جمله انگلیس برای حفظ و استمرار حکومت پهلوی انجام دادند می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1. کنفرانس گوآدلوپ :
کنفرانس گوآدلوپ از 4 تا 7 ژانویه 1979 -14 تا 17 دی ماه 1357- با حضور چهار قدرت غربی شامل ایالات متحده آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و آلمان غربی در مجمع الجزایر گوآدلوپ به میزبانی والری ژیسکاردستن ، رئیس جمهور فرانسه؛ و با حضور جیمی کارتر ، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا؛ جیمز کالاهان ، نخست وزیر بریتانیا؛ هلموت اشمیت ، صدر اعظم جمهوری فدرال آلمان ، برگزار شد. مهمترین دستور جلسه این کنفرانس بررسی راهکارهای پایان بخشیدن به نا آرامی‌های سیاسی ایران و ارزیابی امکان حفظ رژیم پهلوی و در صورت عدم امکان حفظ پهلوی، برنامه ریزی برای در دست گرفتن قدرت بعد از سقوط محمد رضا بود. اما علی رغم تمام تدابیر اندیشیده شده در این کنفرانس، و علی رغم میل قدرت های غربی کمتر از یک ماه بعد از این کنفرانس انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و بازهم علی رغم میل صریح این قدرت ها ، نظام سیاسی جمهوری اسلامی بر ویرانه های رژیم منحوس و منحط شاهنشاهی پهلوی بنا گردید. ( برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی کنفرانس فوق می توانید به مقاله ی کنفرانس گوادلوپ مندرج در پایگاه اطلاع رسانی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به آدرس اینترنتی http://www.ir-psri.com مراجعه نمایید)
2. فشار به حکومت پهلوی برای تغییر پی در پی دولت ها جهت بهبود و برقراری نسبی آرامش
در ماه های آخر حکومت پهلوی قدرت های غربی تمامی تلاش خود را برای آرامش بخشیدن به اوضاع آشفته ی ایران به کار بستند یکی از این کار ها ، تغییر پی در پی دولت ها جهت بهبود و برقراری نسبی آرامش بود. آموزگار در 5 شهریور جای خود را به شریف‌امامی داده و او نیز در 14 آبان جای خود را به دولت نظامی ازهاری سپرده و این دولت نیز در 16 دی ماه همزمان با تشکیل اجلاس گوادلوپ سقوط کرده و شاه به عوامل جبهه ملی متوسل شده بود. مع‌الوصف غلامحسین صدیقی از پذیرفتن دستور شاه برای تشکیل کابینه امتناع ورزید و بختیار بار این مسئولیت را در واپسین روزهای حیات رژیم شاه برعهده گرفته بود.
3. تماس با امام و تهدید ایشان
پس از پایان اجلاس گوادلوپ، کارتر به توصیه ژیسکار دستن و همچنین همراهان خود از جمله سایر وس‌ونس وزیر خارجه و برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا، تصمیم گرفت امام خمینی را به وضعیتی میان سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی متقاعد سازد. او این وضع را در حفظ دولت بختیار جستجو می‌کرد. به همین دلیل یک روز پس از پایان اجلاس 18 دی پیغام خود را به‌طور غیرمستقیم و توسط دو تن از مقامات فرانسوی به اطلاع امام خمینی رساند. او در پیام خود از امام خمینی خواست تا تمام نیرو و اهتمام خویش را جهت جلوگیری از مخالفت مرد م علیه بختیار به کار بندد وی در این پیام به قطعی بودن خروج شاه اشاره کرد و سپس تهدید کرد که (تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که تلفات فراوان برجای خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجامید.)
امام در پاسخ درخواست کارتر را قاطعانه رد کردند و فرمودند:
( ...پیام آقای کارتر دو جهت داشت یکی موافقت با دولت بختیار یا دست کم سکوت در شرایط فترت موجود و دوم راجع به احتمال کودتای نظامی یا پیش‌بینی وقوع‌ آن. در باب موضوع اول امام تأکید کرد که همه مصایب و خونهای ریخته شده ملت برای رهایی از زیر بارگران سلسله پهلوی است. ملت ما حاضر نیست با دولت بختیار به‌عنوان میراث شاه و یا با تدابیری چون تشکیل شورای سلطنت که همه آنها غیرقانونی است، کنار آید. اما درباره حفظ آرامش ما بارها تأکید کرده‌ایم که همواره خواهان مملکتی آرام و با ثبات بوده‌ایم. اما با وجود شاه آرامش هیچ‌گاه باز نخواهد گشت. آقای کارتر اگر حسن نیت دارند می‌بایست از پشتیبانی کودتا یا دخالت در امور ایران دست بکشند، تا خواسته مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمی برقرار شود. ملت ایران نیز از کودتای نظامی هیج هراسی به خود راه نخواهد داد. زیرا چندین ماه است که رژیم با خشونت و قهر و غلبه نظامی و با حادترین شکل آن با مردم رفتار کرده است.
مردم ایران برای من پیام فرستاده‌اند که در صورت بروز کودتای نظامی باید حکم جهاد مقدس داد. من کودتا را نه به صلاح ملت ایران می‌دانم و نه به صلاح ملت امریکا. اما اگر چنانچه کودتایی صورت پذیرد ملت ایران از چشم شما خواهد دید. من به حکم این که یک روحانی هستم همیشه مصلحت بشر در نظر می‌گیرم. لذا به شما توصیه می‌کنم که جلوی این خون‌ریزی‌ها را بگیرند و ایران را به حال خود واگذارید. در این صورت است که نه تسلیم شرق خواهد شد و نه تسلیم غرب.
ملت را به حال خود واگذارید تا من از اشخاص پاکدامن برای انتقال قدرت، یک شورای انقلاب تأسیس کنم تا امکانات مناسب جهت به ثمر نشستن حکومت مبعوث ملت انجام پذیرد، در غیر این صورت امید به آرامش نیست. اکنون در سازمان نیروهای مسلح ایران اختلاف عمیق و اساسی بروز کرده است و در صورت کودتای بسیاری را ارتشییان که به ما پیوسته‌اند این تلاش را در نطفه خفه خواهند نمود... )( صحیفه امام، جلد 5، ص 376.)
4. کارشکنی و تاخیر در ورود امام خمینی به ایران
بعد از عزم امام راحل برای بازگشت به میهن اسلامی، دول غربی به ویژه فرانسه که محل اقامت امام خمینی (ره) بود، انواع کارشکنی ها را برای تاخیر در حرکت ایشان به سمت ایران انجام دادند به نحوی که چندین بار پرواز ایشان به تاخیر افتاد. بدیهی است که تمام این کارشکنی ها برای تحصیل زمان جهت تدبیر امور و حفظ پهلوی و جلوگیری از افتادن زمام امور به دست امام خمینی و مذهبیون بوده است.
5. ماموریت هایزر در تهران
مصداق بارز تلاش قدرت های غربی برای حفظ پهلوی را می توان در اعزام ژنرال هایزر توسط آمریکا به تهران در ماه های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده نمود. شرح تلاش های بی وقفه ی ژنرال هایزر در تهران برای جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی را می توانید در کتاب ماموریت در تهران نوشته ی ژنرال هایزر منتشر شده توسط انتشارات روزنامه ی اطلاعات مطالعه نمایید.
علاوه بر تمام این اقدامات ، عملکرد غرب و از جمله انگلیس در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون نشانگر نارضایتی آنان از سقوط پهلوی و نظام سیاسی جمهوری اسلامی در ایران می باشد. در تمام طول این سال ها، دول غربی از تمامی ظرفیت های خود –پشتیبانی از صدام در جنگ ایران و عراق تا انواع تحریم های اقتصادی و علمی – برای مقابله با نظام برآمده ی از خواست ملت ایران استفاده نموده است. غرب در طول این سال ها انواع توطئه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نظامی را برای برانداختن نظام سیاسی جمهوری اسلامی امتحان نموده است و همین مطلب حاکی از نامطلوب بودن استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران ، از دیدگاه قدرت های غربی از جمله انگلیس می باشد.
گام سوم : در ارتباط با بخش سوم پرسش باید عرض نماییم : هر مقطع تاریخی شرایط، الزامات، و پیامد های خود را دارا می باشد و نمی توان یک پدیده در مقطعی از تاریخ را به راحتی در جایگاه دیگری از تاریخ تصور و تحلیل نمود . در باره ی مورد اشاره شده در پرسش نیز باید بگوییم نه ملت آن زمان ایران را - از جهت سطح اگاهی و یا وجود برخی انگیزه های قوی دینی - می توان با ملت ایران در دهه ی 50 مقایسه نمود و نه رهبران مذهبی و سیاسی آن دوره – از جهت نفوذ کلمه و وسعت تاثیرگذاری اجتماعی - با امام راحل عظیم الشان و سایر نقش آفرینان انقلاب اسلامی قابل مقایسه می باشند. بنابراین اولا اساسا چنین فرضی غیر واقعی و صد در صد غیر قابل تصور می باشد و ثانیا فایده ای بر این جایگزینی تاریخی متصور نیست.
اما به هر حال اگر در آن زمان چنین نظام سیاسی ای با چنین ظرفیت های عظیمی چه در عرصه ی رهبری و چه در عرصه ی حضور مردم امکان تحقق داشت، - با توجه به وسعت و عمق بسیار زیاد خیانت ها و جنایات رژیم منحوس پهلوی و نقش غیر قابل انکار این رژیم در عقب نگه داشتن ایران از قافله ی پیشرفت و تمدن جهان- هم اکنون ایران در جایگاهی به مراتب بالاتر و والاتر قرار داشت.
رژیم منحوس پهلوی با پایه گذاری دولتی شبه مدرن بدون توجه به تامین زیر ساخت های بومی، به گونه ای به مدیریت کلان کشور پرداخت که نتیجه ی آن در دهه ی 50 تبدیل ایران به کشوری عقب مانده از جهت اقتصادی، علمی، فن اوری و ... بود. انتخاب استراتژی غلط توسعه ای برای ایران در عصر پهلوی منجر به ایجاد پدیده هایی گردید که همه و همه به مثابه ی موانعی برای پیشرفت یک کشور به شمار می روند.
توضیح بیشتر :منظور از استراتژی توسعه، انتخاب و تدوین اصول کلی حرکت برای ایجاد تحولات در ساختارها، نهادها و اجرای طرحهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی به منظور تسریع در پیشرفت و سازندگی کشور است.
اگر در روند سازندگی کشورهایی که طی دو و سه دهه اخیر خود را از مرز یک کشور عقب افتاده به کشورهای توسعه یافته رسانده‌اند مطالعه‌ای صورت گیرد، الگویی از استراتژی آنها استخراج می‌گردد که کم و بیش مراحل زیر را در بردارد:.
1 اصلاحات وسیع همراه با اولویت دادن در تخصیص منابع به نظامهای آموزشی و تربیتی‌خود، که از رهگذر آن تحولات زیر را در نسل جدید خویش ایجاد کرده‌اند: ریشه کنی بی سوادی و افزایش معلومات عمومی جامعه، گسترش علم، پژوهش و تحقیق، خلاقیت و نو آوری، ایجاد همبستگی شدید ذهنی بین نسل جوان و منافع ملی کشور، ایجاد آمادگی برای کار و تلاش بیشتر همراه با کاهش توقع و انتظار، ایجاد آمادگی برای قانون پذیری، نظم پذیری، مشارکت جمعی در سازندگی کشور، ایجاد نگرش و رفتار اقتصادی مناسب برای توسعه، با کاهش مصرف و آمادگی ذهنی برای پس انداز و سرمایه گذاری برای ساختن آینده،.
2 تلاش سازمان یافته برای دستیابی به علم و تکنولوژی جدید و بومی سازی آن در چارچوب نیازهای جامعه خودی،.
3 حرکت در چارچوب برنامه‌ای منظم برای آماده سازی زیر ساختها و زیر بناهای اقتصادی،.
4 قدرتمند ساختن دولت برای بازسازی بخش خصوصی فعال در فعالیتهای اقتصادی در چارچوب مصالح ملی.
در ارزیابی عمومی از اقدامات این کشورها مشاهده می‌گردد که اولویتها و توجهات، عمدتا متوجه بهبود نقش انسانها در توسعه است و لذا شروع اصلاحات با نهادهای آموزشی و فرهنگی است و به موازات آن، نهادها و ساختارهای اجرایی را اصلاح کرده‌اند و به طور طبیعی از حاصل کیفیت بخشیدن به توانمندی انسانها و اصلاح ساختارها و نهادهای اجتماعی زمینه برای تداوم توسعه اقتصادی فراهم شده و امکان کسب مالیات برای ساخت زیر بناهای جدید فراهم گردیده است.
اما آنچه در طول حیات رژیم گذشته در ایران اتفاق افتاد، حرکتی از انتها بود. بدین معنا که منابع درآمدی نفت این فرصت را فراهم ساخت که از طریق دلارهای نفتی اولویت اقدامات توسعه‌ای رژیم گذشته از طریق ساخت فیزیکی جامعه شروع شود، بدون آنکه توجه کافی به کار آمد سازی انسانها از طریق نظامهای آموزشی و فرهنگی بشود و تلاش سازمان یافته و پیگیری برای اصلاحات نهادی در ساختارهای مختلف اجرایی صورت پذیرد.
این اتفاق از آنجا حادث می‌گردد که معمولا مسئولان حکومتی کشورهای جهان سوم ابتدا باظاهر کشورهای پیشرفته آشنا می‌شوند و اگر منابع درآمدی برون زایی مثل نفت، الماس و غیره داشته باشند، امکان این را می‌یابند که با اجرای طرحهای عمدتا فیزیکی و به اصطلاح چشم پرکن، ظاهر جامعه را تغییر دهند و احساس کاذب پیشرفت را از طریق دستگاههای تبلیغاتی در بین مردم خودشان القا نمایند. متأسفانه این اتفاق تلخ در رژیم گذشته در ایران رخ داده و انواع مشکلات را برای جامعه ایران به یادگار گذاشته است. توجه شود که اگر درآمد برون زایی مثل نفت نباشد، حتی حکومتهای وابسته کشورهای جهان سوم برای ادامه حیات خود ناچار می‌شوند از طریق کارآمد کردن نظامهای فرهنگی، آموزشی خود و اصلاح ساختارهای اجرایی، امکان صنعتی شدن و به وجود آمدن بنگاههای اقتصادی و خدماتی مدون را فراهم سازند تا زمینه دریافت مالیات برای ادامه حکومتشان فراهم گردد. به هر حال وجود درآمدهای حاصل از صدور نعمت نفت خام در کنار وابستگی و فساد رژیم شاهنشاهی آثار نامطلوب زیر را در جامعه ما به ارث گذاشته است:.
1. ایجاد یک نظام بزرگ دولتی مصرف کننده منابع و مخرب در سازندگی و توسعه کشور،
2. عدم انتقال علم و تکنولوژی مناسب به ساختارهای مختلف: اقتصادی، سیاسی، مدیریتی‌و فرهنگی،.
3. عدم ایجاد نهادهای تحقیقاتی و مطالعاتی مناسب برای شناخت واقعی مسائل جامعه،.
4. رشد نا متعادل و توسعه ناموزون مناطق مختلف کشور،.
5. ناشناخته ماندن بسیاری از خصوصیات فرهنگی، رفتاری اقشار مختلف جامعه برای مسئولین،. 13 ناشناخته ماندن بسیاری از منابع و مزیتهای نسبی کشور،.
6. فیزیک گرایی و ظاهر بینی افراطی در مفهوم سازندگی در بین مسئولان و مردم،.
7. توسعه مصرف گرایی مبتنی بر واردات کالاهای صنعتی و مصرفی خارجی،.
8. توزیع نامتعادل استعدادهای درخشان بین علوم مختلف مورد نیاز جامعه،.
9. عدم ایجاد یک نظام مالیاتی کارآمد،.
10. عدم شکل گیری ساختار نظارت عمومی مردم بر تصمیم‌گیری مدیران اجرایی و دستگاههای دولتی به دلیل مشارکت نداشتن در تأمین هزینه‌های دولتی،.
11. از بین رفتن حساسیت در مورد مصرف بیت المال و اموال عمومی در فرهنگ رفتاری تصمیم گیرندگان و مردم،.
12. تخریب نظام قضاوت جامعه نسبت به عناصر حکومت و دولت.
و بدیهی است که اگر به جای رژیم ناکارآمد و وابسته ای ، نظامی سیاسی منطبق بر آرمان ها و ارزش های ملت ایران ، در آن دوره امکان بروز و ظهور پیدا می نمود هم اکنون ایران اسلامی در قله های بسیار والاتر و بالاتری از پیشرفت و تمدن جای گرفته بود.
مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز تشکر می نماییم.
منتظر سوالات بعدی شما هستیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر و عمق بخشی به مطالعاتتان پیرامون انقلاب اسلامی توصیه می کنیم حتما منابع ذیل را مورد مطالعه قرار دهید.
انقلاب اسلامی ؛ زمینه ها و پیامد ها، تالیف منوچهر محمدی، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، نشر معارف، 1387
انقلاب اسلامی ایران(ویراست چهارم)، تالیف جمعی از نویسندگان، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، نشر معارف، 1387
تاریخ تحولات سیاسی ایران: بررسی مولفه های دین – حاکمیت – مدنیت و تکوین دولت – ملت در گستره هویت ملی ایران، موسی نجفی و موسی فقیه حقانی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، 1384
در گوادلوپ چه گذشت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، فردوست مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
ماموریت در تهران، هایزر، ترجمه و چاپ انتشارات اطلاعات
هفت‌هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین