لطفا در مورد مشکوک بودن نامه 6/1/68 امام(ره)به آقای منتظری توضیح دهید؟ آیا نامه قطعا از خود امام است؟
لطفا در مورد مشکوک بودن نامه 6/1/68 امام(ره)به آقای منتظری توضیح دهید؟ آیا نامه قطعا از خود امام است؟ حضرت امام(ره) نامه های متعددی به آیت الله منتظری نوشته اند که مشهورترین آنها نامه 6/1/68 مبنی بر عدم صلاحیت آقای منتظری برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی است. اصالت این نامه کاملاً معتبر و مورد تأیید اطرافیان حضرت امام (ره) ، مؤسسه نشر و آثار حضرت امام خمینی(ره) بوده و حتی خود آیت الله منتظری در 7/1/68 به آن اشاره و پاسخ داده اند . متن کامل نامه 6/1/68 بدین شرح است: (بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خودم مقدم می دانم: خدا را در نظر می گیرم و مسائل را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضعگیری هایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین تر می دانستید و با این که برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که برای شما پول می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدلله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید -که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند- با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید: 1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد. 2. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد. 3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند. 4. نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحی له الفدا- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای این که در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند. والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر این گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی می دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم. سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت بر نمی دارم. من کار به تاریخ و آن چه اتفاق می افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می کنند، نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست او است. والسلام یکشنبه 6/1/68 روح الله الموسوی الخمینی).(ر.ک: صحیفه امام(ره)، ج 21، ص 330) نامه مورخ 6/1/68 حضرت امام(ره)، به آقای منتظری، کاملاً معتبر و غیرقابل خدشه است. و دلایل متعددی برای اثبات آن وجود دارد. از جمله: 1. شهادت افراد متعدد که در جریان آن نامه بوده و در بیت حضرت امام(ره) و آقای منتظری حضور داشتند. 2. پاسخ آن نامه که توسط آقای منتظری در مورخ 7/1/68 به حضرت امام نوشته شده و خطاب به حضرت امام(ره) (پس از سلام و تحیت مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد.) متن استعفا نامه آیت الله منتظری در تاریخ 7/1/68 بدین شرح است : بسم الله الرحمن الرحیم محضر مبارک آیه الله العظمی امام خمینی مد ظله العالی پس از سلام و تحیت مرقومه شریف مورخه 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنمائیهای حضرتعالی به عرض می رساند: مطمئن باشید همان طور که از اغاز مبارزه تا کنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام اینک نیز خود را ملزم باطاعت و اجراء دستورات حضرتعالی میدانم زیرا بقاء و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری است. برای هیچکس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل که دستشان بخون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است و سایر جناحهای مخالف و ضدانقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمرانه این روسیاهان کوردل بانقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می کنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها بنام این جانب می توانند باهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند. و راجع به تعیین این جانب به عنوان قائم مقام رهبری خود من از اول جدا مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین این جانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحا اعلام می کنم و از حضرتعالی تقاضا میکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمائید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف های که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد ان شاءالله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد. و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقمند تقاضا میکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم به بهانه حمایت از من کاری انجام دهند و یا کلمه ای بر زبان جاری نمایند زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی خواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمائیها ارزنده خود بهره مند و از دعای خیر فراموش نفرمائید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 7/1/68 ( منبع: خاطرات سیاسی، محمدی ری شهری ) با ارسال این نامه از سوی آقای منتظری و وساطت جمعی از مسئولان و شخصیتهای موجه نظام، نزد حضرت‌امام(ره) نامه 6/1/68 مسکوت گذاشته شد و قرار شد که از انتشار این نامه جلوگیری شود و از این رو کمتر کسی از این نامه مطلع و حتی در صحیفه نور هم آورده نشد. متعاقب جریانات فوق در مورخ 8/1/68 حضرت امام(ره) نامه دیگری به آقای منتظری می‌نویسند که لحن و نگرشی متفاوت با نامه 6/1/68 دارد و علت این تفاوت از نظر سخن و محتوا با توجه به فاصله کم زمانی، حکایت از آن دارد که نظرات امام(ره) در شرایط نگارشی نامه دوم، عمدتاً تأمین شده بود و برخورد تند امام(ره) در نامه اول، عمدتاً به این دلیل بود که ایشان می‌خواستند تأمین مصلحت نظام اسلامی و انقلاب را با چنان شکلی عملی کنند که در آینده هم نه آقای منتظری و نه دیگر نیروهای درون نظام هرگز جرئت نکنند که بازگشت وی به جایگاه رهبری را مطرح سازند. در واقع، قصد امام(ره) این بود که به عنوان بانی نظام و رهبر انقلاب و با شناختی که از میزان توان مدیریتی و شخصیت آقای منتظری داشتند، بازگشت وی به جایگاه رهبری را محال و ناممکن سازند و مانع از حضور او در مسائل سیاسی شوند و با توجه به سوابق و جایگاه فقهی، درس و بحث حوزوی و فقهی را اصلی‌ترین وظیفه ایشان قرار دهند، در عمل چون آقای منتظری با توجه به نامه اول امام(ره) راضی به تصمیم رهبر انقلاب شده بود، امام(ره) نیز لحن نامه دوم را نرمتر و صمیمانه‌تر کرد و بدین شکل، عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری عملی شد. بعد از رحلت حضرت امام(ره) آقای منتظری طبق سفارش امام در حوزه به بحث و تدریس و.. اشتغال داشتند، تا اینکه متأسفانه اطرافیان ایشان دست به شیطنت زده و با استفاده از ساده لوحی نامبرده، ایشان را به دخالت در مسائل سیاسی و تضعیف نظام اسلامی واداشتند. متعاقب این موضوع با توجه به عدم پای‌بندی آقای منتظری به شرایط و سفارشی حضرت امام(ره)، دلسوزان انقلاب و برخی از افرادی که در نامه 6/1/68 بودند دیگر جایی برای سکوت ندیده و جهت تنویر افکار جامعه، نامه مذکور را منتشر نمودند که مورد تأیید مؤسسه نشر آثار حضرت امام(ره) نیز قرار گرفت. (جهت آشنایی ر. ک: ویژه نامه منتظری از اوج تا فرود، ویژه نامه جهت دفاع از ارزشها،بهمن 76). 3. . بالآخره همانگونه که گذشت تأیید نامه 6/1/68 توسط مؤسسه نشر و آثار حضرت امام خمینی(ره) ، دیل دیگری بر اصالت و صحت نامه مذکور است . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100121739)
عنوان سوال:

لطفا در مورد مشکوک بودن نامه 6/1/68 امام(ره)به آقای منتظری توضیح دهید؟ آیا نامه قطعا از خود امام است؟


پاسخ:

لطفا در مورد مشکوک بودن نامه 6/1/68 امام(ره)به آقای منتظری توضیح دهید؟ آیا نامه قطعا از خود امام است؟

حضرت امام(ره) نامه های متعددی به آیت الله منتظری نوشته اند که مشهورترین آنها نامه 6/1/68 مبنی بر عدم صلاحیت آقای منتظری برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی است. اصالت این نامه کاملاً معتبر و مورد تأیید اطرافیان حضرت امام (ره) ، مؤسسه نشر و آثار حضرت امام خمینی(ره) بوده و حتی خود آیت الله منتظری در 7/1/68 به آن اشاره و پاسخ داده اند . متن کامل نامه 6/1/68 بدین شرح است:
(بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خودم مقدم می دانم: خدا را در نظر می گیرم و مسائل را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضعگیری هایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین تر می دانستید و با این که برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که برای شما پول می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند.
بحمدلله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید -که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند- با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید:
1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد.
2. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4. نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحی له الفدا- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای این که در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر این گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم.
والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی می دانستم.
والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم:
من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت بر نمی دارم. من کار به تاریخ و آن چه اتفاق می افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می کنند، نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست او است.
والسلام
یکشنبه 6/1/68
روح الله الموسوی الخمینی).(ر.ک: صحیفه امام(ره)، ج 21، ص 330)

نامه مورخ 6/1/68 حضرت امام(ره)، به آقای منتظری، کاملاً معتبر و غیرقابل خدشه است. و دلایل متعددی برای اثبات آن وجود دارد. از جمله:
1. شهادت افراد متعدد که در جریان آن نامه بوده و در بیت حضرت امام(ره) و آقای منتظری حضور داشتند.
2. پاسخ آن نامه که توسط آقای منتظری در مورخ 7/1/68 به حضرت امام نوشته شده و خطاب به حضرت امام(ره) (پس از سلام و تحیت مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد.) متن استعفا نامه آیت الله منتظری در تاریخ 7/1/68 بدین شرح است :
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیه الله العظمی امام خمینی مد ظله العالی
پس از سلام و تحیت مرقومه شریف مورخه 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنمائیهای حضرتعالی به عرض می رساند: مطمئن باشید همان طور که از اغاز مبارزه تا کنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام اینک نیز خود را ملزم باطاعت و اجراء دستورات حضرتعالی میدانم زیرا بقاء و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری است. برای هیچکس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل که دستشان بخون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است و سایر جناحهای مخالف و ضدانقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمرانه این روسیاهان کوردل بانقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می کنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها بنام این جانب می توانند باهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.
و راجع به تعیین این جانب به عنوان قائم مقام رهبری خود من از اول جدا مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین این جانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحا اعلام می کنم و از حضرتعالی تقاضا میکنم
به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمائید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی اشتغال داشته باشم.
و اگر اشتباهات و ضعف های که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد ان شاءالله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.
و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقمند تقاضا میکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم به بهانه حمایت از من کاری انجام دهند و یا کلمه ای بر زبان جاری نمایند زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی خواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمائیها ارزنده خود بهره مند و از دعای خیر فراموش نفرمائید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 7/1/68 ( منبع: خاطرات سیاسی، محمدی ری شهری )
با ارسال این نامه از سوی آقای منتظری و وساطت جمعی از مسئولان و شخصیتهای موجه نظام، نزد حضرت‌امام(ره) نامه 6/1/68 مسکوت گذاشته شد و قرار شد که از انتشار این نامه جلوگیری شود و از این رو کمتر کسی از این نامه مطلع و حتی در صحیفه نور هم آورده نشد.
متعاقب جریانات فوق در مورخ 8/1/68 حضرت امام(ره) نامه دیگری به آقای منتظری می‌نویسند که لحن و نگرشی متفاوت با نامه 6/1/68 دارد و علت این تفاوت از نظر سخن و محتوا با توجه به فاصله کم زمانی، حکایت از آن دارد که نظرات امام(ره) در شرایط نگارشی نامه دوم، عمدتاً تأمین شده بود و برخورد تند امام(ره) در نامه اول، عمدتاً به این دلیل بود که ایشان می‌خواستند تأمین مصلحت نظام اسلامی و انقلاب را با چنان شکلی عملی کنند که در آینده هم نه آقای منتظری و نه دیگر نیروهای درون نظام هرگز جرئت نکنند که بازگشت وی به جایگاه رهبری را مطرح سازند. در واقع، قصد امام(ره) این بود که به عنوان بانی نظام و رهبر انقلاب و با شناختی که از میزان توان مدیریتی و شخصیت آقای منتظری داشتند، بازگشت وی به جایگاه رهبری را محال و ناممکن سازند و مانع از حضور او در مسائل سیاسی شوند و با توجه به سوابق و جایگاه فقهی، درس و بحث حوزوی و فقهی را اصلی‌ترین وظیفه ایشان قرار دهند، در عمل چون آقای منتظری با توجه به نامه اول امام(ره) راضی به تصمیم رهبر انقلاب شده بود، امام(ره) نیز لحن نامه دوم را نرمتر و صمیمانه‌تر کرد و بدین شکل، عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری عملی شد.
بعد از رحلت حضرت امام(ره) آقای منتظری طبق سفارش امام در حوزه به بحث و تدریس و.. اشتغال داشتند، تا اینکه متأسفانه اطرافیان ایشان دست به شیطنت زده و با استفاده از ساده لوحی نامبرده، ایشان را به دخالت در مسائل سیاسی و تضعیف نظام اسلامی واداشتند.
متعاقب این موضوع با توجه به عدم پای‌بندی آقای منتظری به شرایط و سفارشی حضرت امام(ره)، دلسوزان انقلاب و برخی از افرادی که در نامه 6/1/68 بودند دیگر جایی برای سکوت ندیده و جهت تنویر افکار جامعه، نامه مذکور را منتشر نمودند که مورد تأیید مؤسسه نشر آثار حضرت امام(ره) نیز قرار گرفت. (جهت آشنایی ر. ک: ویژه نامه منتظری از اوج تا فرود، ویژه نامه جهت دفاع از ارزشها،بهمن 76).

3. . بالآخره همانگونه که گذشت تأیید نامه 6/1/68 توسط مؤسسه نشر و آثار حضرت امام خمینی(ره) ، دیل دیگری بر اصالت و صحت نامه مذکور است .

(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100121739)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین