به نظر شما آیا شکل گیری اتحادیه اروپا امری مثبت می تواند باشد و آیا موفقیت این امر می تواند ادامه داشته باشد؟ مزایا و معایب اتحادیه اروپا چیست؟ آیااین نسخه برای کشورهای اسلامی هم قابل پیاده شدن است؟ قبل از ورود به اصل پاسخ ، ذکر مقدمه ای کوتاه خالی از لطف نخواهد بود. مقدمه: بی تردید اتحاد که به معنای تلاش جمعی برای اهداف مشترک می باشد، در هر زمینه ای می تواند در زندگی بشر از اهمیت و کارآیی منحصر به فردی برخوردار باشد بلکه تحقیقا می بایست برای پیشبرد صحیح و سریع برخی امور، به این مهم تن داده و به آن سوی حرکت نمود. با بررسی آموزه های دینی در می یابیم که دین براین است تا که احاد جامعه را به عناوین مختلف،تجمیع و با یکدیگر متحد سازد وازهر گونه تفرقه بر حذر دارد تا در نهایت از این رهگذر بتوان به خواسته های جامعه بدرستی پاسخ داد. تحقیقا چیزی که در سایه وحدت بدست می آید در تنهایی و به تعبیری در جدایی و تفرقه حاصل نمی شود.پیروزی های اسلام در عرصه های های مختلف؛ انقلاب ها ، قیام ها، تمدن سازی و توانمندی های علمی و... جملگی تحت همین اصل اساسی و حیات بخش به نتیجه رسیده و مردم از ثمرات شیرین آنها بهره ها برده اند. اتحاد در ابعاد مختلفی ممکن است شکل گیرد.گاه این موضوع در مباحث فرهنگی،گاه اجتماعی،گاه سیاسی و... رخ می نماید که طبعا درهر کدام از این عرصه ها از فرم و نوع خاص همان عرصه باید بهره گرفته شود. اما اصل سخن این که: همان گونه که اشاره شد یکی از زمینه های تحقق اتحاد( که طبعا با اتفاق از حیث تدوام و متعلق،متفاوت می باشد به این که اتحاد امری مستمر و پایدار بوده ولی اتفاق برای برخی مقاطع و موضوعات حساس برقرار می شود)،مسایل سیاسی است که امروزه ما در بخشی از دنیا یعنی در اروپا شاهد شکل گیری این اتحاد،تحت عنوان اتحادیه اروپا هستیم که فی نفسه و فارغ از نوع اهداف و عملکردها امری مثبت بوده و تا زمانی که کشورهای این اتحادیه در مسایل میان خود بر باور اتحاد می باشند می تواند این مهم استمراریابد. طبعا هر امری می تواند بالفعل یا بالقوه دارای معایب و نیز محاسنی باشد و اتحادیه اورپا هم از این قاعده مستثنا نخواهد بود لذا ما در این مجال،به برخی از معایب و مزایا اشاره می کنیم. معایب: 1: بروز ناامنی این امر طبیعی است که اگر یک کشور، محدود باشد از ضریب امنیت بالایی برخوردار خواهد بود و هر چه حیطه و گستره آن وسعت یابد این مهم تقلیل خواهد یافت لذا این موضوع در اتحادیه اروپا که تقریبا مرزی به معنای حقیقی کلمه،میان کشورهای عضو معنا نخواهد یافت بعنوان تهدیدی جدی فراروی آن تلقی و مسایل ضد امنیتی در درون آن رخ خواهد نمود. 2:عدم توجه به تمام نیازهای برخی کشورها یکی دیگر از معایب این نوع از اتحادها( که در موارد کلان و حساس از قبیل مجلس ،واحد پول ،قانون اساسی و... می باشد ) موضوع عدم توجه تام،به خواسته ها و نیازهای برخی از کشورهای ضعیف(در درون این اتحادیه) می باشد لذا ما در برخی موارد شاهد مخالفت برخی از کشورهایی هستیم که مردم با ورود به این اتحادیه مخالفت و به برنامه های آن رای نمی دهند. 3:مشکلات فرهنگی در این زمینه می توان به این موضوع نیز اشاره کرد که این گونه اتحادها با این وسعت می تواند به همراه خود برخی مشکلات و تعارضات فرهنگی را نیز موجب گردد چرا که ما در این اتحادیه شاهد فرهنگ های مختلف و بعضا متضاد با یکدیگر هستیم که اگر بدرستی به آنها توجه نشود دچار برخی اتفاقات ناگوار فرهنگی خواهند شد. مزایا: 1:قدرت سیاسی ما دردو جنگ جهانی شاهد این بودیم که کشورهای متحد و نیز متفق ،بدرستی توانستند در بحران های نظامی به کمک یکدیگر شتافته و نتیجه را به خواست خود تغییر دهند. در دنیای امروز نیز امر این گونه است به این که اگر در عرصه مسایل سیاسی افراد و یا کشورهایی با یکدیگر متحد باشند تحقیقا در پهنه سیاست و به تعبیری باج گیری های سیاسی، قدرت چانه زنی بیشتری خواهند داشت و از امتیازات بیشتری بهره خواهند برد که اتحادیه اروپا نیزاین چنین می کند بدان گونه که امروز به یک قطب قدرت سیاسی در دنیا بدل گشته است. 2:توان اقتصادی مسایل اقتصادی و بحث امنیت سرمایه گذاری از جمله مباحث بسیار مهم در عصر کنونی است به این که هر کشوری که این امنیت را بیشتر و بهتر برقرار نماید طبعا سرمایه های دنیا به سمت آن کشور روانه خواهند شد و در نهایت اقتصاد آن توانمندتر خواهد گردید. اتحادیه اروپا نه تنها از بعد سیاسی بلکه از زاویه مسایل اقتصادی نیز با این اتحاد می تواند بر توان اقتصادی کشورهای عضو بیافزاید ونیازهای خود را مرتفع و به سودهای کلانی دست یابد چرا که علاوه بر تامین امنیت سرمایه گذاری می تواند دایره وسیع تری را نیز تحت پوشش داشته باشد. 3:دفاع جمعی یکی دیگر از مزایای اتحاد این است که کشورهای متحد می توانند در مواقع بحرانی به کمک یکدیگر شتافته و دشمن مشترک را دفع کنند لذا ما در اروپا موضوع سازمان دفاعی ناتو را شاهد هستیم که بدین منظور از جنگ های جهانی تا کنون شکل گرفته و تشدید و تقویت شده است که این امر تنها در یک چنین اتحادی معنا می یابد. اما در پاسخ به این سخن که آیا این نسخه برای کشورهای اسلامی نیز قابل پیاده سازی می باشد یا خیر؟ باید گفت اصل این اتحاد،همانطور که اشاره شد بر اساس آموزه های دینی امری ضروری و قابل توجه خواهد بود ولی مدل اجرا را باید به فراخور حال کشورهایی تعریف کرد که بنای مشارکت و همکاری با یکدیگر دارند لذا ما شاهد اتحادیه های مختلفی از جمله اتحادیه عرب،اتحادیه آفریقا ، اتحادیه بین المجالس اسلامی و... در دینا هستیم که از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت می باشند. بنابراین اگر کشورهای اسلامی بخواهند با یکدیگر متحد شوند باید با توجه به نیازها و اقتضائات و مسایل کشورهای خود( کما و کیفا) به موضوع اتحاد توجه و آن را پی ریزی نمایند. اما در باب نحوه شکل گیری اتحادیه میان جوامع اسلامی باید گفت اگر این کشورها بخواهند به جایگاه و منافع واقعی خود در دنیای کنونی دست یابند باید در ابتدا موضوعات و منافع مشترکی از قبیل امنیت،مسایل اقتصادی،فرهنگی،سیاسی و... را برای خود تعریف و بر آن تفاهم و نهایتا بر انجام آن تعهد نمایند تا بتوان شاهد شکل گیری اتحادیه میان مسلمانان بود وگرنه عملا نخواهند توانست در دنیا به اهداف و منافع حقیقی خود برسند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8/100123549)
به نظر شما آیا شکل گیری اتحادیه اروپا امری مثبت می تواند باشد و آیا موفقیت این امر می تواند ادامه داشته باشد؟ مزایا و معایب اتحادیه اروپا چیست؟ آیااین نسخه برای کشورهای اسلامی هم قابل پیاده شدن است؟
به نظر شما آیا شکل گیری اتحادیه اروپا امری مثبت می تواند باشد و آیا موفقیت این امر می تواند ادامه داشته باشد؟ مزایا و معایب اتحادیه اروپا چیست؟ آیااین نسخه برای کشورهای اسلامی هم قابل پیاده شدن است؟
قبل از ورود به اصل پاسخ ، ذکر مقدمه ای کوتاه خالی از لطف نخواهد بود.
مقدمه:
بی تردید اتحاد که به معنای تلاش جمعی برای اهداف مشترک می باشد، در هر زمینه ای می تواند در زندگی بشر از اهمیت و کارآیی منحصر به فردی برخوردار باشد بلکه تحقیقا می بایست برای پیشبرد صحیح و سریع برخی امور، به این مهم تن داده و به آن سوی حرکت نمود.
با بررسی آموزه های دینی در می یابیم که دین براین است تا که احاد جامعه را به عناوین مختلف،تجمیع و با یکدیگر متحد سازد وازهر گونه تفرقه بر حذر دارد تا در نهایت از این رهگذر بتوان به خواسته های جامعه بدرستی پاسخ داد.
تحقیقا چیزی که در سایه وحدت بدست می آید در تنهایی و به تعبیری در جدایی و تفرقه حاصل نمی شود.پیروزی های اسلام در عرصه های های مختلف؛ انقلاب ها ، قیام ها، تمدن سازی و توانمندی های علمی و... جملگی تحت همین اصل اساسی و حیات بخش به نتیجه رسیده و مردم از ثمرات شیرین آنها بهره ها برده اند.
اتحاد در ابعاد مختلفی ممکن است شکل گیرد.گاه این موضوع در مباحث فرهنگی،گاه اجتماعی،گاه سیاسی و... رخ می نماید که طبعا درهر کدام از این عرصه ها از فرم و نوع خاص همان عرصه باید بهره گرفته شود.
اما اصل سخن این که:
همان گونه که اشاره شد یکی از زمینه های تحقق اتحاد( که طبعا با اتفاق از حیث تدوام و متعلق،متفاوت می باشد به این که اتحاد امری مستمر و پایدار بوده ولی اتفاق برای برخی مقاطع و موضوعات حساس برقرار می شود)،مسایل سیاسی است که امروزه ما در بخشی از دنیا یعنی در اروپا شاهد شکل گیری این اتحاد،تحت عنوان اتحادیه اروپا هستیم که فی نفسه و فارغ از نوع اهداف و عملکردها امری مثبت بوده و تا زمانی که کشورهای این اتحادیه در مسایل میان خود بر باور اتحاد می باشند می تواند این مهم استمراریابد.
طبعا هر امری می تواند بالفعل یا بالقوه دارای معایب و نیز محاسنی باشد و اتحادیه اورپا هم از این قاعده مستثنا نخواهد بود لذا ما در این مجال،به برخی از معایب و مزایا اشاره می کنیم.
معایب:
1: بروز ناامنی
این امر طبیعی است که اگر یک کشور، محدود باشد از ضریب امنیت بالایی برخوردار خواهد بود و هر چه حیطه و گستره آن وسعت یابد این مهم تقلیل خواهد یافت لذا این موضوع در اتحادیه اروپا که تقریبا مرزی به معنای حقیقی کلمه،میان کشورهای عضو معنا نخواهد یافت بعنوان تهدیدی جدی فراروی آن تلقی و مسایل ضد امنیتی در درون آن رخ خواهد نمود.
2:عدم توجه به تمام نیازهای برخی کشورها
یکی دیگر از معایب این نوع از اتحادها( که در موارد کلان و حساس از قبیل مجلس ،واحد پول ،قانون اساسی و... می باشد ) موضوع عدم توجه تام،به خواسته ها و نیازهای برخی از کشورهای ضعیف(در درون این اتحادیه) می باشد لذا ما در برخی موارد شاهد مخالفت برخی از کشورهایی هستیم که مردم با ورود به این اتحادیه مخالفت و به برنامه های آن رای نمی دهند.
3:مشکلات فرهنگی
در این زمینه می توان به این موضوع نیز اشاره کرد که این گونه اتحادها با این وسعت می تواند به همراه خود برخی مشکلات و تعارضات فرهنگی را نیز موجب گردد چرا که ما در این اتحادیه شاهد فرهنگ های مختلف و بعضا متضاد با یکدیگر هستیم که اگر بدرستی به آنها توجه نشود دچار برخی اتفاقات ناگوار فرهنگی خواهند شد.
مزایا:
1:قدرت سیاسی
ما دردو جنگ جهانی شاهد این بودیم که کشورهای متحد و نیز متفق ،بدرستی توانستند در بحران های نظامی به کمک یکدیگر شتافته و نتیجه را به خواست خود تغییر دهند.
در دنیای امروز نیز امر این گونه است به این که اگر در عرصه مسایل سیاسی افراد و یا کشورهایی با یکدیگر متحد باشند تحقیقا در پهنه سیاست و به تعبیری باج گیری های سیاسی، قدرت چانه زنی بیشتری خواهند داشت و از امتیازات بیشتری بهره خواهند برد که اتحادیه اروپا نیزاین چنین می کند بدان گونه که امروز به یک قطب قدرت سیاسی در دنیا بدل گشته است.
2:توان اقتصادی
مسایل اقتصادی و بحث امنیت سرمایه گذاری از جمله مباحث بسیار مهم در عصر کنونی است به این که هر کشوری که این امنیت را بیشتر و بهتر برقرار نماید طبعا سرمایه های دنیا به سمت آن کشور روانه خواهند شد و در نهایت اقتصاد آن توانمندتر خواهد گردید.
اتحادیه اروپا نه تنها از بعد سیاسی بلکه از زاویه مسایل اقتصادی نیز با این اتحاد می تواند بر توان اقتصادی کشورهای عضو بیافزاید ونیازهای خود را مرتفع و به سودهای کلانی دست یابد چرا که علاوه بر تامین امنیت سرمایه گذاری می تواند دایره وسیع تری را نیز تحت پوشش داشته باشد.
3:دفاع جمعی
یکی دیگر از مزایای اتحاد این است که کشورهای متحد می توانند در مواقع بحرانی به کمک یکدیگر شتافته و دشمن مشترک را دفع کنند لذا ما در اروپا موضوع سازمان دفاعی ناتو را شاهد هستیم که بدین منظور از جنگ های جهانی تا کنون شکل گرفته و تشدید و تقویت شده است که این امر تنها در یک چنین اتحادی معنا می یابد.
اما در پاسخ به این سخن که آیا این نسخه برای کشورهای اسلامی نیز قابل پیاده سازی می باشد یا خیر؟ باید گفت اصل این اتحاد،همانطور که اشاره شد بر اساس آموزه های دینی امری ضروری و قابل توجه خواهد بود ولی مدل اجرا را باید به فراخور حال کشورهایی تعریف کرد که بنای مشارکت و همکاری با یکدیگر دارند لذا ما شاهد اتحادیه های مختلفی از جمله اتحادیه عرب،اتحادیه آفریقا ، اتحادیه بین المجالس اسلامی و... در دینا هستیم که از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت می باشند.
بنابراین اگر کشورهای اسلامی بخواهند با یکدیگر متحد شوند باید با توجه به نیازها و اقتضائات و مسایل کشورهای خود( کما و کیفا) به موضوع اتحاد توجه و آن را پی ریزی نمایند.
اما در باب نحوه شکل گیری اتحادیه میان جوامع اسلامی باید گفت اگر این کشورها بخواهند به جایگاه و منافع واقعی خود در دنیای کنونی دست یابند باید در ابتدا موضوعات و منافع مشترکی از قبیل امنیت،مسایل اقتصادی،فرهنگی،سیاسی و... را برای خود تعریف و بر آن تفاهم و نهایتا بر انجام آن تعهد نمایند تا بتوان شاهد شکل گیری اتحادیه میان مسلمانان بود وگرنه عملا نخواهند توانست در دنیا به اهداف و منافع حقیقی خود برسند. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8/100123549)
- [سایر] مدت 5 سال است که با همسرم زندگی می کنم اما از نظر روابط جنسی بسیار نسبت به هم سرد هستیم و این امر برای ما مشکل ساز و برای بنده مفسده انگیز شده است. مکررا به مشاور و روانشناس و پزشک متخصص و عطار و دعانویس و ... مراجعه کرده ولی هیچ تغییری در وضع ما ایجاد نشده است. این اواخر به فکر جدایی افتاده ایم اما نمی دانم آیا طلاق که امری نکوهیده است با توجه به اینکه ادامه این رابطه فعلی با همسرم مرا به سمت مفسده هایی سوق داده و می دهد، جایز است؟
- [آیت الله اردبیلی] نظر به مواضع خصمانه دول غربی نسبت به سرزمینهای اسلامی لطفاً به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید: 1- رفتن به جهت ادامه تحصیل به کشورهای غربی چه حکمی دارد؟ 2- آیا در جواب این سؤال با این فرض که شخص قصد کند پس از اتمام تحصیل دانش خود را در خدمت اسلام قرار دهد تغییر حاصل می شود؟ باید دقت کرد که حضور نخبگان مسلمان در این کشورها سبب عزتمند شدن این دول به سبب کارهای علمی ایشان میشود، چه این کارها در حوزه علوم کاربردی باشد چه در حوزه علوم محض.
- [آیت الله مکارم شیرازی] از آن جا که در عرف قانون حقوقی کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سن رشد متعاملین برای ذکور و اناث 18 سال شمسی تمام دانسته شده همین طور در قوانین جزایی کشور ما و اکثر کشورها اطفال کسانی هستند که بیش از 6 سال تمام و تا 18 سال تمام سن دارند و باید طبق قانون در دادگاه اطفال به جرایم آن ها رسیدگی شود؛ بفرمایید: 1. آیا حاکم شرع در محاکم قضایی میتواند در احکام کیفری این افراد که از نظر شرعی بالغند ولی زیر سن قانونی 18 سال هستند تخفیفاتی قایل شود؟ 2. اگر جواب منفی است. با توجه به این که در اکثر کشورهای جهان برای بزهکاران زیر سن 18 سال رژیم حقوقی و کیفری خاصی اعمال میشود که بیشتر مبتنی بر اقدامات تأمینی و تربیتی است و این امر به عنوان عرف قانونی در سطح بین المللی شناخته شده است؛ بفرمایید: الف . آیا حاکم شرع میتواند با توجه به عناوین ثانویه (پیشگیری از وهن اسلام و نظام اسلامی و نیز جلوگیری از بهانه جویی سازمان های بین المللی و معاندین اسلام و نظام اسلامی و به منظور عمل اجمالی به تعهدات بین المللی) در بعضی از مجازات های این دسته، تخفیف قایل شود؟ ب . آیا در موارد مذکور بین پسر و دختر تفاوتی وجود دارد؟ ج . آیا در موارد مذکور بین حد و قصاص تفاوتی وجود دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] از آنجا که در عرف قانون حقوقی کشور ما و بسیاری از کشورهای جهان سن رشد متعاملین برای ذکور و اناث 18 سال شمسی تمام دانسته شده، همینطور درقوانین جزایی کشور ما و اکثر کشورها اطفال کسانی هستند که بین 6 سال تمام و 18 سال تمام سن دارند و باید طبق قانون در دادگاه اطفال به جرائم آنها رسیدگی شود: 1 آیا حاکم شرع در محاکم قضایی می تواند در احکام کیفری این افراد که از نظر شرعی بالغند ولی زیر سن قانونی 18 سال هستند تخفیفاتی قائل شود؟ 2 اگر جواب منفی است، با توجه به اینکه در اکثر کشورهای جهان برای بزهکاران زیر سن 18 سال رژیم حقوقی و کیفری خاصی اعمال می شود که بیشتر مبتنی بر اقدامات تأمینی و تربیتی است و این امر به عنوان عرف قانونی در سطح بین المللی شناخته شده است; آیا حاکم شرع می تواند با توجه به عناوین ثانویه (پیشگیری از وهن اسلام و نظام اسلامی و نیز جلوگیری از بهانه جویی سازمانهای بین المللی و معاندین اسلام و نظام اسلامی و به منظور عمل اجمالی به تعهدات بین المللی) در بعضی از مجازاتهای این دسته تخفیف قائل شود؟ 3 آیا در موارد مذکور بین پسر و دختر تفاوتی وجود دارد؟ 4 آیا در موارد مذکور بین حدود و قصاص تفاوتی وجود دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اخیراً طرح اقتصادی مشکوکی، که ظاهراً از کشورهای اروپایی اقتباس شده، با مجوّز رسمی از سوی دولت در برخی از نقاط کشور اجرا می شود. طرح مذکور بدین شکل است: شخصی که قصد شرکت در این طرح را دارد برگه ای دریافت می دارد، که در پشت این برگه نام هفت نفر با مشخّصات کامل و شماره حساب بانکی آنها، به همراه شماره حساب بانکی مجریان طرح درج شده است. گیرنده برگه برای شرکت در این طرح باید مبلغ پانصد تومان به حساب مجریان طرح و 200 تومان به حساب نفراتی که در پشت برگه آمده واریز کند و سپس برگه فوق را به همراه قبض رسید بانکی وجوهی که واریز کرده، به آدرس دفتر طرح مذکور ارسال کند. پس از مدّتی از سوی آن دفتر هفت برگه دیگر برای او ارسال می شود که نام خود او در ردیف اوّل پشت برگه است. او موظّف است برگه های مذکور را بین هفت عضو فعّال و پرکار توزیع کند، و دریافت کنندگان برگه ها، نیز به ترتیب فوق عمل می کنند، و این جریان به همین شکل ادامه پیدا می کند. آنها مدّعی هستند در نهایت به هر شرکت کننده مبلغ 000/400/681/1 ریال خواهد رسید، و ده درصد وجوهی که به حساب دفتر طرح ریخته می شود صرف امور خیریّه می گردد. لطفاً نظر مبارک خویش را در مورد این مسأله بیان فرمایید.
- [سایر] سلام علیکم روزتون به خیر بنده در چند ماه آینده صاحب فرزندی خواهم شد و می خواهم بعد از تولد نوزاد مراسمی برای تولد نوزاد که در آن آشنایان به دیدن نوزاد می آیند، بگیرم. البته مطمئنا مجلسی نخواهد بود که در آن تفاخر موجود باشد مثل رسم زشت نشان دادن سیسمونی بچه!! یا رفتن به آرایشگاه و پوشیدن لباس های آنچنانی که معمولا در این مراسم مرسوم است!!!می خواهم این مراسم برای رضای خدای من باشد. این مراسم قرار است در شمال کشور برگزار گردد. بنده فکر کردم که خانم سخنرانی که توانایی کافی در این امر داشته دعوت نمایم تا در مورد لزوم فرزند آوری و در زمینه تربیت فرزند با ارائه احادیث و روایات و ووو صحبت نموده و در انتها روضه ای هر چند کوچک برای حضرت علی اصغر خوانده شود. خواستم نظر شما رو برای چگونه اداره کردن این مراسم و مباحثی که بهتر است مطرح شود بدانم. عجله ای برای دریافت پاسخ ندارم .خواهشمندم هر زمان که فرصت کردید به این سوال بنده پاسخ دهید. ممنون که ما را در پیاده سازی سبک زندگی اسلامی ،ایرانی راهنمایی می نمایید.
- [سایر] با سلام و وقت بخیر شاید متن پیامم کمی طولانی شود ببخشید لطفا شماره ی 6 خصوصی باشد جستجو کردم ولی به جواب قانع کننده برای خودم نرسیدم 1 . 17 ساله 2 . سال سوم دبیرستان رشته ی ریاضی مدرسه استعداد های درخشان 3 . عاشق دانشگاه خوب رفتن و رشته ی فیزیک و هم عاشق حوزه رفتن و فلسفه! 3 . مرحله ی اول جامعه الزهرای قم قبول شدم 4 . اگه حوزه برم با اعتراض اطرافیان روبرو خواهم شد به خاطر بدبینی آنها و انتظارشان از من به دلیل موفقیت در رشته های دانشگاهی خانواده ام هم زیاد راضی نیستند 4 . واقعا مردد هستم که حوزه بروم یا نه از یک طرف احساس مسئولیت و علاقه و اینکه دوست دارم مدتی دور از اطرافیان و تنها در یک محیط معنوی باشم (و از این یکنواختی زندگی بیرون بیایم و حال و هوایم عوض شود) من رو به این سمت سوق میده و از طرف دیگه احساس مسئولیت در مقابل جامعه ی دانشگاهی و تاثیر کزاری مثبت در آن و علاقه و خواست دیگران مانع ام میشه و من رو سوق میده به این سمت که پیش دانشگاهی و بعد از آن دانشگاه رو ادامه بدم 5 . راستش درس نمیخونم یعنی حس اش نیست و البته چون بیشتر فکر و ذهنم با مطالب دینی و فلسفه و ... درگیره و بیشتر از درسم، برای اینها وقت مییگذارم و فعلا روحیاتم بیشتر با این فضا سازگاری دارد 6 . 7 . احساس میکنم با توجه به علاقه ای که به دروس حوزوی دارم شاید بتوانم موفق و تاثیرگزار باشم البته به یک شناخت کاملتر از خودم احتیاج دارم(چرا که میدانم برای حوزه رفتن خیلی باید دقت کنیم چرا که مسئله ی حساسی است و در صورت توجه نکردن حتی رفتار یک طلبه میتواند مخرب و آسیب زننده هم باشه و خودم اینگونه افراد را دیده ام ) 8 . درسته که به ظاهر شرایط علیه حوزه رفتنم هست ولی راستش من نمیخواهم این را قبول کنم! علاقه و احساس نیاز و نیز احساس مسئولیت چیز دیگری به من میگوید... 9 . و نکات بسیار دیگر که مجال بیان نیست 10 . خلاصه اینکه میترسم هم از رفتنم و هم از نرفتنم! 11 . استخاره هم خواهم کرد ولی مشورت را قدم اول میدانم 12 . اگر هم حوزه بروم در کنار آن و یا سالهای بعد انشاءالله دانشگاه هم خواهم رفت چون واجب میدانم! لطفا مرا برای تمامی مشکلاتی که گفتم به خصوص شماره 6 و تصمیم نهایی راهنمایی کنید میدانم که بسیار طولانی بود ولی برای مشورت گرفتن بهتر لازم دانستم بسیار بسیار معذرت و بسیار بسیار ممنون یا حق
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )
- [سایر] با سلام. همانطور که می دانیم یکی از امورمهم در زندگی هر فردی ازدواج است.و اسلام نیز در این زمینه بسیار تاکید کرده و نوعی از ازدواج را نیز به عنوان ازدواج موقت تعریف کرده است.احادیث و روایاتی در این زمینه وجود دارد .از جمله :((امام باقر (ع) فرمودند : زنی که مالک نفس خود ( آزاد) باشد و سفیه ، مجنون و کودک نباشد . در چنین حالی شوهر کردن او بدون اجازه ولی جائز است.امام صادق (ع) فرمودند : هر زنی که بخواهد اگر مالک نفس خود باشد ( یعنی کنیز یا دیوانه نباشد ) می تواند ازدواج کند و اگر آن زن بخواهد می تواند وکیل بگیرد.امام صادق (ع) فرمودند : بکر و غیر بکر مساوی است که باید نکاح به اذن آنها باشد و هیچ زنی را نکاح نمی توان کرد مگر به امر و رخصت او .ابو عبد الله (ع) فرمودند : باکره می تواند بدون اجازه پدرش ازدواج کند.امام صادق (ع) فرمودند : اگر دختر راضی شود بدون رضایت پدرش ازدواج موقت نماید اشکالی ندارد.امام صادق (ع) فرمودند :ازدواج موقت با دختر اشکالی ندارد . تا زمانی که دختر از باکره بودن خارج نشود . به خاطر آنکه ممکن است باکره نبودن دختر برای خانواده دختر یک عیب حساب شود.و روایتی را در این زمینه شنیده ام که ائمه صیغه های موقتی که شرط عدم مقاربت در آنها باشد را بدون اذن ولی برای دیگران می خواندند. ازدواج موقت بین دختر و پسر از نظر اسلامی مانند ازدواج دائم است ولی اسلام شناسان و مراجع تقلید از زمان کهن تا به حال درباره اینکه دختر بتواند بدون اذن ولی ازدواج نماید اختلاف نظر داشته اند و بسیاری از آنان به خاطر دوری از هرج و مرج و فساد اذن ولی را شرط عقد می دانسته اند و می دانند . ولی بسیاری بر این عقیده اند که در اسلام بنابر حکم اولیه اذن ولی در عقد دختر بالغ و رشیده شرط نیست چرا که ائمه اطهار (ع) در بسیاری از اخبار رسیده اذن ولی را در ازدواج باکره رشیده شرط نمی دانند و حتی در برخی از روایات ازدواج موقت دختران را بدون اذن ولی و در صورت عدم ازاله بکارت جایز می دانند.حال بسیاری از مراجع به علت مسائل اجتماعی ازدواج موقت را با اذن پدر احتیاط واجب یا واجب و لازم دانسته اند.که به حق می توان گفت صحیح است.با وجوداینکه حکم مراجع تقلید سند است و باید به آن عمل شود از حضرت عالی می خواستم بپرسم آیا گفته های مرا تایید می کنید یا در برخی جملات آن ایراداتی مشاهده می کنید.لطفا آنها را ذکر کنید. من مشغول به تحقیق در این زمینه هستم. سوال دوم من این است.من و دختر خانومی که به هم علاقه داشتیم،از طریق تلفن و پیام کوتاه و گاهی نیز به شکل حضوری ارتباط داشتیم. ارتباط ما فقط در حد صحبت کردن با یکدیگر بود.اما مرجع تقلیدم این ارتباط را جایز نمی دانستند.من در آن زمان حکم دقیق مرجع تقلیدم را در مورد ازدواج موقت نمی دانستم و بی اذن ولی دختر او را به عقد موقت خود در آوردم. شرط عقد ما این بود که ارتباط ما به احترام پدر دختر با وجود محرم بودن در همان حد صحبت کردن باقی بماند واز آن حد تجاوز نکند. (آیا تا اینجا به دلیل اینکه که عالم نبودیم گناهی مرتکب شدیم؟) اما بعدا فهمیدم که ما می بایست تکلیفا از پدر دختر اجازه می گرفتیم.و عقد ما صحیح است اما دختر مرتکب گناه شده است. ولی ما عقدمان را به هم نزدیم و ارتباط خودمان را به همان شکل حفظ کردیم.و از حد صحبت تجاوز نکرد.به یکدیگرجملات عاشقانه می گفتیم اما از گفتن خیلی از جملات نیز خودداری می کردیم.آیا با بر هم نزدن عقد بعد از آگاه شدن از حکم صحیح آن،مرتکب گناه شدیم؟آیا با گفتن جملات عاشقانه به یکدیگرمرتکب گناه شدیم؟لازم به ذکر است که بعدا به لطف خداوند خانواده های خود را از علاقه مان به یکدیگر آگاه ساختیم و الان نیز با هم زن و شوهر هستیم.