سلام علیکم. مؤید باشید. علت حقیقی حمله متفقین به ایران چه بود؟ آیا علتی که متفقین برای حمله به ایران اعلام کردند، علت واقعی ای بود؟ خیلی متشکرم. با سلام و احترام،پیرامون دلایل اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط متفقین گفتنی است:در این جنگ با توجه به پیشروی ها و موفقیتهایی که آلمان هیتلری داشت،جهت مقابله با آلمان، انگلیس و شوروی متحد شدند.پس از این اتحاد،ضرورت ایجاد یک خط تدارکاتی برای ارسال کمک به شوروی کاملا احساس میگردید. پس از بررسی، مناسبترین راه کمکرسانی به آن کشور از طریق ایران تشخیص داده شد. اهمیت این راه بهویژه با توجه به وضعیت و موقعیت سوقالجیشی ایران، حتی بیشتر از آن بود که در وهله نخست بهنظر میآمد. این راه نسبت به هر خط ارتباطی دیگر با روسیه شوروی، دارای درصد امنیت بیشتری بود. این راه، امکان گسیل فوری نیروی هوایی متفقین برای تقویت جبهه شوروی و همچنین امکان ارسال مطمئن و بدون خطر نابودی کالا توسط نیروهای دشمن را به شوروی ممکن میساخت. ضمنآنکه انگلیس، جدای از کمک به شوروی، انگیزه دیگری نیز در ایران داشت و آن حفاظت از حوزههای نفتی خود در برابر تهدیدات داخلی و خارجی (خرابکاری آلمان) بود. بدینترتیب راه ایران یکی از دلایل عمده اشغال ایران ذکر گردید. سر ریدر بولارد (Sir Reader Bullard) در خاطرات خود آشکارا مینویسد: (مهمترین خواسته ما، چیزی جز حمل سریع محمولات و کمکهای نظامی از طریق ایران به خاک شوروی نبود.) در بخش دیگری از نوشتهها، دلیل حمله به ایران، خطر ستون پنجم آلمان در ایران برای متفقین ذکر شده است. البته در این بین آرائی که حاصل التقاط و درهمآمیختگی دو نظر ذکرشده (راه ایران و خطر آلمانها در ایران) باشند نیز ولو به نسبتهای مختلف وجود دارند. در این میان منابعی نیز هستند که معتقدند طرح مساله خطر وجود اتباع آلمانی در ایران و تقاضای اخراج کارشناسان آلمانی صرفا مقدمات دیپلماتیک اشغال ایران بوده است و ازآنجا که دولت ایران صراحتا بیطرفی خود را در جنگ اعلان داشته بود، متفقین به دنبال دستاویزی بودند تا بدان وسیله اشغال نظامی این کشور را توسط نیروهای خویش در نظر جهانیان موجه جلوه دهند. در این راستا متفقین، حضور آلمانیها در ایران را دستاویز قرار داده و دست به تبلیغات گستردهای در مورد فعالیت ستون پنجم و جاسوسان آلمانی در ایران زدند. متفقین عنوان میکردند که وجود آلمانیها برای آنان ایجاد خطر نموده است. به عقیده طرفداران این نظریه، خطر آلمانیها در ایران برای متفقین، بهانهای بیش نبوده است و انگلستان با اتکاء به گزارشهای محرمانه سازمان جاسوسی خود، تردیدی نداشت که اتباع معدود آلمانی شاغل در ایران در موقعیتی قرار ندارند که به چنین عملی دست بزنند. اما درخصوص اینکه آیا تقاضای اخراج اتباع آلمانی از ایران، تنها بهانهای برای تجاوز بوده یا واقعا حائز اهمیت محسوب میشده است، در پاسخ باید گفت اسناد و مدارک کافی نشان میدهد که اخراج اتباع آلمانی بهراستی برای متفقین اهمیت واقعی داشته و وجود این اشخاص در ایران در نظر آنها خطر جدی بهشمار میآمده است. چنانکه ایدن (Eden) طی ملاقاتی میکوشید به مقدم وزیر مختار ایران نشان دهد آلمانیها نهتنها برای متفقین بلکه برای دولت ایران نیز خطرناک هستند. همچنین استالین در ملاقات محرمانهای با سر استافورد کریپس (Sir Staford Cripse)، سفیر انگلیس در مسکو، از خطر تمرکز کارشناسان آلمانی برای خرابکاری در منابع نفت باکو اظهار نگرانی شدید نمود و معتقد بود متفقین باید (علیه این خرابکاری دست به اقدام مشترک بزنند.) همانگونهکه ملاحظه گردید، در نظر متفقین وجود تعدادی از اتباع آلمانی در ایران، شرایط را از هر جهت برای فعالیت ستون پنجم آلمان فراهم نموده بود. نکته بسیار مهم آنکه، مشاغل مهم و کلیدی در راهآهن، کارخانههای صنایع جنگی، صنایع حملونقل و غیره در اختیار آلمانیها قرار داشت و ازاینرو آلمانیها میتوانستند در صورت حمله آلمان به منطقه، به صورت یک نیروی ستون پنجم وارد عمل شوند. سر ریدر بولارد، سفیر انگلیس در تهران، درباره علت حمله متفقین به ایران مینویسد: (اگر کسی بخواهد در این زمینه از نظرات متفقین آگاه شود میبایست خطر بزرگی را که حضور بیدلیل تعداد کثیری اتباع آلمانی در ایران میتوانست برای منافع متفقین داشته باشد، در نظر بگیرد.) ضمنآنکه از نظر دولت انگلستان، وجود کارشناسان آلمانی در ایران، مانع بزرگی نیز در برقراری ارتباط میان آنها و شوروی محسوب میگردید. بدینسان مشاهده میگردد که خطر عمال آلمان برای همه سیاستمداران انگلیسی مسلم بوده، تنها میان آنها در مورد اقدام علیه آلمانها در ایران اختلاف نظر جدی وجود داشته است، اما پیشروی سریع آلمانها در خاک شوروی و همچنین نیاز مبرم این کشور به کمک انگلیس و امریکا، به اضافه خطر روزافزون عمال آلمان در ایران، موجب گردید بهتدریج اختلاف نظر میان سیاستمداران انگلیس از میان برود و همه آنها متفقا مصمم شوند ایران را از حالت بیطرفی خارج سازند و یا به اقدام شدیدی در ایران دست بزنند. بنابراین در بیستوهشتم تیر، دولتهای انگلیس و شوروی دو یادداشت مشابه را تسلیم ایران نمودند و ضمن ابراز نگرانی از فعالیت کارشناسان آلمانی در ایران، ادعا نمودند وجود عده کثیری از آلمانیها در ایران، امنیت و منافع متفقین را در این کشور با خطر مواجه ساخته است، و بنابراین از دولت ایران خواستند تعداد اتباع آلمانی را در ایران تقلیل دهد. اما دولت ایران در قبال فشار دیپلماتیک انگلیس و شوروی انعطافی از خود نشان نداد و اعلام نمود اخراج آلمانیها، نهتنها با بیطرفی ایران مغایرت دارد، بلکه نقض معاهده تجاری ایران و آلمان محسوب میگردد. پاسخ دولت ایران به متفقین تغییری در سیاست آنان نسبت به ایران ایجاد ننمود؛ زیرا اشغال ایران از نظر آنان امری اجتنابناپذیر بود و متفقین میکوشیدند با اعمال فشار بر ایران آن دولت را مجبور به ترک بیطرفی خود نماید. بر این اساس در سحرگاه سوم شهریور 1320، نیروهای نظامی انگلیس و شوروی از مرزهای ایران در شمال و جنوب غربی عبور نموده و به خاک ایران هجوم آوردند. چندساعت پس از آغاز تهاجم، سفرای انگلیس و شوروی آخرین یادداشت مشترک خود را تسلیم دولت ایران نمودند که در آن دلیل حمله به ایران وجود اتباع آلمانی در این کشور و اعمال خرابکارانه آنها و نیز بیتوجهی دولت ایران به یادداشتهای انگلیس و شوروی مبنی بر اخراج آلمانیها از خاک ایران ذکر گردیده بود. منابع جهت مطالعه: [1] محمد ترکمان، اسناد نقش بیطرفی ایران در شهریور 1320، سیاست خارجی در آستانه اشغال، تهران، انتشارات کویر، 1370. [2] سرکلارمونت اسکراین، جنگ جهانی در ایران (خاطرات سرکلارمونت اسکراین)، ترجمه: غلامحسین صالحیار، بیجا، نشر سلسله. [3] همایون الهی، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1365. [4] علیاصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه: کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین معین، 1372. [5] عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 13571300، تهران، انتشارات البرز، 1375. [6] ریچارد استوارت، آخرین روزهای رضاشاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320، ترجمه: عبدالرضا هوشنگمهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، 1370. [7] لاله شناسی آذری، متفقین و رضاخان ؛ علل اشغال ایران در شهریور 1320، نشریه زمانه.
سلام علیکم. مؤید باشید. علت حقیقی حمله متفقین به ایران چه بود؟ آیا علتی که متفقین برای حمله به ایران اعلام کردند، علت واقعی ای بود؟ خیلی متشکرم.
سلام علیکم. مؤید باشید. علت حقیقی حمله متفقین به ایران چه بود؟ آیا علتی که متفقین برای حمله به ایران اعلام کردند، علت واقعی ای بود؟ خیلی متشکرم.
با سلام و احترام،پیرامون دلایل اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط متفقین گفتنی است:در این جنگ با توجه به پیشروی ها و موفقیتهایی که آلمان هیتلری داشت،جهت مقابله با آلمان، انگلیس و شوروی متحد شدند.پس از این اتحاد،ضرورت ایجاد یک خط تدارکاتی برای ارسال کمک به شوروی کاملا احساس میگردید. پس از بررسی، مناسبترین راه کمکرسانی به آن کشور از طریق ایران تشخیص داده شد. اهمیت این راه بهویژه با توجه به وضعیت و موقعیت سوقالجیشی ایران، حتی بیشتر از آن بود که در وهله نخست بهنظر میآمد. این راه نسبت به هر خط ارتباطی دیگر با روسیه شوروی، دارای درصد امنیت بیشتری بود. این راه، امکان گسیل فوری نیروی هوایی متفقین برای تقویت جبهه شوروی و همچنین امکان ارسال مطمئن و بدون خطر نابودی کالا توسط نیروهای دشمن را به شوروی ممکن میساخت. ضمنآنکه انگلیس، جدای از کمک به شوروی، انگیزه دیگری نیز در ایران داشت و آن حفاظت از حوزههای نفتی خود در برابر تهدیدات داخلی و خارجی (خرابکاری آلمان) بود. بدینترتیب راه ایران یکی از دلایل عمده اشغال ایران ذکر گردید. سر ریدر بولارد (Sir Reader Bullard) در خاطرات خود آشکارا مینویسد: (مهمترین خواسته ما، چیزی جز حمل سریع محمولات و کمکهای نظامی از طریق ایران به خاک شوروی نبود.) در بخش دیگری از نوشتهها، دلیل حمله به ایران، خطر ستون پنجم آلمان در ایران برای متفقین ذکر شده است. البته در این بین آرائی که حاصل التقاط و درهمآمیختگی دو نظر ذکرشده (راه ایران و خطر آلمانها در ایران) باشند نیز ولو به نسبتهای مختلف وجود دارند. در این میان منابعی نیز هستند که معتقدند طرح مساله خطر وجود اتباع آلمانی در ایران و تقاضای اخراج کارشناسان آلمانی صرفا مقدمات دیپلماتیک اشغال ایران بوده است و ازآنجا که دولت ایران صراحتا بیطرفی خود را در جنگ اعلان داشته بود، متفقین به دنبال دستاویزی بودند تا بدان وسیله اشغال نظامی این کشور را توسط نیروهای خویش در نظر جهانیان موجه جلوه دهند. در این راستا متفقین، حضور آلمانیها در ایران را دستاویز قرار داده و دست به تبلیغات گستردهای در مورد فعالیت ستون پنجم و جاسوسان آلمانی در ایران زدند. متفقین عنوان میکردند که وجود آلمانیها برای آنان ایجاد خطر نموده است. به عقیده طرفداران این نظریه، خطر آلمانیها در ایران برای متفقین، بهانهای بیش نبوده است و انگلستان با اتکاء به گزارشهای محرمانه سازمان جاسوسی خود، تردیدی نداشت که اتباع معدود آلمانی شاغل در ایران در موقعیتی قرار ندارند که به چنین عملی دست بزنند. اما درخصوص اینکه آیا تقاضای اخراج اتباع آلمانی از ایران، تنها بهانهای برای تجاوز بوده یا واقعا حائز اهمیت محسوب میشده است، در پاسخ باید گفت اسناد و مدارک کافی نشان میدهد که اخراج اتباع آلمانی بهراستی برای متفقین اهمیت واقعی داشته و وجود این اشخاص در ایران در نظر آنها خطر جدی بهشمار میآمده است. چنانکه ایدن (Eden) طی ملاقاتی میکوشید به مقدم وزیر مختار ایران نشان دهد آلمانیها نهتنها برای متفقین بلکه برای دولت ایران نیز خطرناک هستند. همچنین استالین در ملاقات محرمانهای با سر استافورد کریپس (Sir Staford Cripse)، سفیر انگلیس در مسکو، از خطر تمرکز کارشناسان آلمانی برای خرابکاری در منابع نفت باکو اظهار نگرانی شدید نمود و معتقد بود متفقین باید (علیه این خرابکاری دست به اقدام مشترک بزنند.) همانگونهکه ملاحظه گردید، در نظر متفقین وجود تعدادی از اتباع آلمانی در ایران، شرایط را از هر جهت برای فعالیت ستون پنجم آلمان فراهم نموده بود. نکته بسیار مهم آنکه، مشاغل مهم و کلیدی در راهآهن، کارخانههای صنایع جنگی، صنایع حملونقل و غیره در اختیار آلمانیها قرار داشت و ازاینرو آلمانیها میتوانستند در صورت حمله آلمان به منطقه، به صورت یک نیروی ستون پنجم وارد عمل شوند. سر ریدر بولارد، سفیر انگلیس در تهران، درباره علت حمله متفقین به ایران مینویسد: (اگر کسی بخواهد در این زمینه از نظرات متفقین آگاه شود میبایست خطر بزرگی را که حضور بیدلیل تعداد کثیری اتباع آلمانی در ایران میتوانست برای منافع متفقین داشته باشد، در نظر بگیرد.) ضمنآنکه از نظر دولت انگلستان، وجود کارشناسان آلمانی در ایران، مانع بزرگی نیز در برقراری ارتباط میان آنها و شوروی محسوب میگردید. بدینسان مشاهده میگردد که خطر عمال آلمان برای همه سیاستمداران انگلیسی مسلم بوده، تنها میان آنها در مورد اقدام علیه آلمانها در ایران اختلاف نظر جدی وجود داشته است، اما پیشروی سریع آلمانها در خاک شوروی و همچنین نیاز مبرم این کشور به کمک انگلیس و امریکا، به اضافه خطر روزافزون عمال آلمان در ایران، موجب گردید بهتدریج اختلاف نظر میان سیاستمداران انگلیس از میان برود و همه آنها متفقا مصمم شوند ایران را از حالت بیطرفی خارج سازند و یا به اقدام شدیدی در ایران دست بزنند. بنابراین در بیستوهشتم تیر، دولتهای انگلیس و شوروی دو یادداشت مشابه را تسلیم ایران نمودند و ضمن ابراز نگرانی از فعالیت کارشناسان آلمانی در ایران، ادعا نمودند وجود عده کثیری از آلمانیها در ایران، امنیت و منافع متفقین را در این کشور با خطر مواجه ساخته است، و بنابراین از دولت ایران خواستند تعداد اتباع آلمانی را در ایران تقلیل دهد. اما دولت ایران در قبال فشار دیپلماتیک انگلیس و شوروی انعطافی از خود نشان نداد و اعلام نمود اخراج آلمانیها، نهتنها با بیطرفی ایران مغایرت دارد، بلکه نقض معاهده تجاری ایران و آلمان محسوب میگردد. پاسخ دولت ایران به متفقین تغییری در سیاست آنان نسبت به ایران ایجاد ننمود؛ زیرا اشغال ایران از نظر آنان امری اجتنابناپذیر بود و متفقین میکوشیدند با اعمال فشار بر ایران آن دولت را مجبور به ترک بیطرفی خود نماید. بر این اساس در سحرگاه سوم شهریور 1320، نیروهای نظامی انگلیس و شوروی از مرزهای ایران در شمال و جنوب غربی عبور نموده و به خاک ایران هجوم آوردند. چندساعت پس از آغاز تهاجم، سفرای انگلیس و شوروی آخرین یادداشت مشترک خود را تسلیم دولت ایران نمودند که در آن دلیل حمله به ایران وجود اتباع آلمانی در این کشور و اعمال خرابکارانه آنها و نیز بیتوجهی دولت ایران به یادداشتهای انگلیس و شوروی مبنی بر اخراج آلمانیها از خاک ایران ذکر گردیده بود. منابع جهت مطالعه: [1] محمد ترکمان، اسناد نقش بیطرفی ایران در شهریور 1320، سیاست خارجی در آستانه اشغال، تهران، انتشارات کویر، 1370. [2] سرکلارمونت اسکراین، جنگ جهانی در ایران (خاطرات سرکلارمونت اسکراین)، ترجمه: غلامحسین صالحیار، بیجا، نشر سلسله. [3] همایون الهی، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی تهران، 1365. [4] علیاصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه: کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین معین، 1372. [5] عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 13571300، تهران، انتشارات البرز، 1375. [6] ریچارد استوارت، آخرین روزهای رضاشاه، تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 1320، ترجمه: عبدالرضا هوشنگمهدوی و کاوه بیات، تهران، نشر نو، 1370. [7] لاله شناسی آذری، متفقین و رضاخان ؛ علل اشغال ایران در شهریور 1320، نشریه زمانه.
- [سایر] سلام بعضی ها میگن امریکا اگه بخواد به ایران حمله کنه میتونه و قدرتشو داره و دلیل حمله نکردنشو دیپلماسی این دولت میدونن نه قدرت سیاسی و قدرت نظامی ایران،دلیلی بر رد این صحبت وجود داره؟
- [سایر] اهداف حمله نظامی عراق به ایران چه بود؟
- [سایر] اهداف حمله نظامی عراق به ایران چه بود؟
- [سایر] سلام چرا حامیان عراق درجنگ باایران به عراق سلاح اتمی ندادن تاعلیه ایران استفاده کند؟چرا امریکا یا اسراییل که متحدان این کشوربودن مستقلا درهمان دوران به ایران حمله اتمی نکردندالبته به نام دولت عراق؟
- [سایر] اگر هنگام حمله ی اعراب پیامبر اسلام در قید حیات بودند اجازه ی حمله به ایران را می داد یا خیر؟
- [سایر] عوامل مؤثر در تشویق رژیم بعثی عراق در حمله به ایران چه بودند؟
- [سایر] کدام کشورها به عراق برای حمله به ایران کمک مالی کردند؟
- [سایر] با سلام راه آهن ایران توسط چه شرکتی و کدام کشور ساخته شد و چند سال طول کشید ( ازخرمشهر تا بندرگز ) متشکرم .
- [سایر] نقش رهبر معظم و مؤید انقلاب اسلامی(حفظه الله) در حوادث پس از انتخابات سال گذشته را چگونه ارزیابی می کنید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] بنام خدا سلام علیکم اگر فردی در شرایطی از محیط اداری در جهت کارهای شخصی استفاده کند و سود برد چگونه میتواند آن را جبران نماید؟ متشکرم 19/5/87
- [آیت الله نوری همدانی] در حال نماز ، انسان نباید به دیگری سلام کند واگر دیگری به ا و سلام کند ، باید طوری جواب دهد که سلام مقدم باشد مثلاً بگوید (السلامُ علیکُم ) یا (سلام علیکُم ) و نباید (علیکمِ السلامُ ) بگوید .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند باید طوری جواب دهد که سلام مقدّم باشد مثلاً بگوید: (اَلسّلامُ عَلَیْکُم) یا (سَلام عَلَیْکم)و نباید (عَلَیْکُمُ السَّلامُ) بگوید.
- [امام خمینی] در حال نماز انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند باید طوری جواب دهد که سلام مقدم باشد مثلا بگوید: (السلام علیکم ) یا (سلام علیکم ) و نباید (علیکم السلام ) بگوید.
- [آیت الله وحید خراسانی] در حال نماز انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند باید همان طور که او سلام کرده جواب دهد مثلا اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم مگر در جواب علیکم السلام که بنابر احتیاط واجب باید بگوید سلام علیکم
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند، و اگر دیگری به او سلام کند، باید همان طور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته: "سَلامٌ عَلَیْکُمْ" در جواب بگوید: "سَلامٌ عَلَیْکُمْ" ولی در جواب "عَلَیْکُمُ السَّلامُ" باید بگوید: "سَلامٌ عَلَیْکُمْ".
- [آیت الله بروجردی] در حال نماز انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند باید همان طور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته (سَلامٌ عَلَیکُم) در جواب بگوید:(سَلامٌ عَلَیکُم)؛ ولی در جوابِ (عَلَیکُمُ السَّلام) باید بگوید، (سَلامٌ عَلَیکُم).
- [آیت الله وحید خراسانی] در غیر نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید مثلا اگر کسی گفت سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ورحمه الله
- [آیت الله بروجردی] در غیر نماز مستحب است جواب سلام را بهتر از سلام بگوید، مثلاً اگر کسی گفت:(سَلامٌ عَلَیکُم) در جواب بگوید:(سَلامٌ عَلَیکُمْ وَ رَحمَةُ اللهِ).
- [آیت الله اردبیلی] انسان نباید در حال نماز به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید به گونهای پاسخ دهد که سلام مقدّم باشد، مثلاً بگوید: (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ) و نباید (عَلَیْکُمُ السَّلامْ) بگوید و احتیاط واجب آن است که اجزای جواب سلام، مانند اجزای خود سلام باشد، مثلاً در جواب (علیکم السلام) باید بگوید: (السلام علیکم) و نمیتواند در جواب آن بگوید: (سلامٌ علیکم) و یا (السلام علیک).
- [آیت الله علوی گرگانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ونباید علیکم السلام بگوید و بنابر احتیاط واجب باید بین سلام وجواب مماثلت در تعریف وتنکیر وافراد وجمع باشد.