عرفان حلقه تهدیدی برای معنوی جامعه محسوب می شود یا اینکه کمک می کند به بعد معنوی جامعه؟ سلامت زندگی انسان همیشه از سوی عوامل مخربی تهدید میشود، گاهی این عوامل به بدن و سلامت جسمانی آسیب میرسانند، که در این صورت بهداشت جسمی و مباحث علوم پزشکی مطرح میشود. گاه دیگر عوامل آسیبزای روانی هستند که موضوع بهداشت روانی را پیش میکشند و دانش روانشناسی به آن رسیدگی میکند. اما نوع دیگری از عوامل آسیبزا هستند که اندیشههای معنوی، باورها، اخلاق و ارزشهای انسانی را تهدید میکنند، در این جاست که بهداشت معنوی به میان میاید و علمای علوم دینی، انسانشناسان متأله و اساتید اخلاق و عرفان مسئول رسیدگی به آن هستند. با افزایش خرافات و آسیبهای معنوی صاحب این قلم به تازگی نظریة بهداشت معنوی را در مجامع علمی مطرح کرده و امیدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهایی برای بخشی از مسائل و مشکلات امروز مردم پیدا شود. بسمه تعالی عرفان حلقه تهدیدی جدی برای بهداشت معنوی جامعه مقدمه سلامت زندگی انسان همیشه از سوی عوامل مخربی تهدید میشود، گاهی این عوامل به بدن و سلامت جسمانی آسیب میرسانند، که در این صورت بهداشت جسمی و مباحث علوم پزشکی مطرح میشود. گاه دیگر عوامل آسیبزای روانی هستند که موضوع بهداشت روانی را پیش میکشند و دانش روانشناسی به آن رسیدگی میکند. اما نوع دیگری از عوامل آسیبزا هستند که اندیشههای معنوی، باورها، اخلاق و ارزشهای انسانی را تهدید میکنند، در این جاست که بهداشت معنوی به میان میاید و علمای علوم دینی، انسانشناسان متأله و اساتید اخلاق و عرفان مسئول رسیدگی به آن هستند. با افزایش خرافات و آسیبهای معنوی صاحب این قلم به تازگی نظریة بهداشت معنوی را در مجامع علمی مطرح کرده و امیدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهایی برای بخشی از مسائل و مشکلات امروز مردم پیدا شود. یکی از بستر پیدایش آسیبهای معنوی همیشه نیازهای انسانی موجب میشود که عدهای آگاهانه به قصد سوءاستفاده یا ناآگاهانه جایگزینی بدلی برای پاسخ به نیاز مردم ارائه دهند. نیاز به معنویت در روزگار ما از یک سو و افزایش بیماریهای ناشناختة جسمی و روحی از سوی دیگر باعث شده است که مدعیان دروغین و عرفان فروشان درونتهی بازاری برای ترویج خرافات و بازیگریهای خود پیدا کنند. در این بین عدهای که هوشمندتر هستند و با تشکیلات و کارگروهی وارد عمل میشوند، موفقتر بوده و گروهی از مردم گرفتار را به سوی خود جذب میکنند. وقتی کسی دچار مشکلات باشد بیش از اینکه به اشکلات مدعی حل مشکل فکر کند، در جستجوی نتیجه است و نسبت به تناقضها، دروغها و کجرویهای طرف مقابل چشم فرومیبندد و تجربه را بر تحقیق مقدم میکند. حتی ممکن است خطاهای آشکاری را به عنوان اینکه شاید من نمیفهمم، فروبگذارد، تا روزنة امیدی را برای درمان دردها و پایان رنجهای خود از دست ندهد. و صد البته آمیخته شدن موضوع خطیر درمان با اسرار پیچیدة عرفان، کار اندیشهورزی و تحقیق را دشوار میسازد و برای کسانی که شتابزده در انتظار نتیجه هستند، زمینهساز سست گرفتن رشتة خرد و تحقیق میشود. عرفان حلقه اما چند سالی در کشور ما تاخت و تحلیلهای نقادان و هشدارهای دلسوزان کمتر اثری میگذاشت. اشتیاق و سادهدلی عدهای از یک سو و اشتباه و سهلانگاری مسئولین از سوی دیگر بستر گسترش سرطانی این جریان فریبنده و پرتناقض را در کشور فراهم کرد. تا جایی که شبکة هرمی آموزش عرفان حلقه در تمام کشور گسترده شد و شاید امروز دیگر نتوان از پیشرفت آن جلوگیری کرد، مگر با ایجاد یک نهضت روشنگری و هوشیاری گروهی از مردم که مخاطب این جریان بودهاند. در این مقالة کوتاه به جایگاه معنوی عرفان حلقه و سپس نمونههایی از تناقضگوییهای آنها اشاره میشود. عرفان حلقه در جغرافیای معنوی از دیدگاه عرفانی سراسر عالم هستی رحمت عام الاهی است. مؤمنان و کافران، خوبان و بدان، حقیقتطلبان و حقیقتستیزان و حتا شیاطین و فرشتگان غرق در رحمت عام یا رحمت رحمانی هستند. رحمانیت خداوند هیچ مقابل و متضادی ندارد. اما رحمت خاصه یا رحیمی خدا مخصوص خوبان و حقیقتجویان و دوستان خداست، و در مقابل آن قهر و غصب الاهی است. خداوند به رحمانیتش به شیطان فرست داد و به بدکاران زندگی و نعمت میدهد تا یا خود را تغییر دهند و به رحیمیت خداوند راهیابند و یا در قهر او غوطهور شوند. بنابراین رحمانیت او هیچ خصوصیتی ندارد و همه را در برگرفته است. از یک جهت هم شامل رحیمیت خدا و هم شامل قهر غضب اوست و نتیجة برخورداری از رحمانیت هم هدایت است و هم گمراهی و اضلال. در عرفان حلقه ادعا این است که پیروان به حلقههای رحمانیت خداوند متصل میشوند. و حقیقت رحمانیت هم فرصتی برای همشنینی با شیاطین و شرارت کردن است و هم مقدمهای برای همسخنی با فرشتگان و سیر به سوی معبود. که البته هر کدام از اینها نشانههایی دارد. اگر در فرصتی که رحمانیت خداوند به انسان داده به رحیمیت او بیاندیشد و آن را بجوید به راستی اهل رحمت است و به زودی در آغوش عشق و رحمت خاصة خداوند آرام خواهند گرفت و از او خواهند شنید که (ای جان به آرامش رسیده به سوی پروردگارت بازگرد در حالیکه شادمان و راضی هستی و او نیز از تو خشنود و راضی است.) (فجر/27و28) اما کسانی که به رحمانیت تکیه کرده و در آن فروماندهاند، مثل شیطان و بلکه شیاطنی انساننما خواهند بود که از فرصتها و نعمتهای الاهی برای دور شدن و دشمنی با خدا استفاده میکنند، و مورد قهر و ناخشنودی او قرار میگیرند. عرفان حلقه به اعتراف پایهگذاران آن برای اتصال به حلقههای رحمانی است (انساناز منظری دیگر ص 15تا18) و در طول این سالها نه در دورههای آموزشی و نه در کتابهایشان برای حلقههای رحیمیت تعریف و برنامهای ارائه نداده است. بنابراین با صرف نظر از شواهد عینی که تسلیم شدن در برابر شیطان و وسوسههای نفسانی را در عرفان حلقه نشان میدهد، با تحلیل مدعای آنها بر اساس چارچوب نظری برآمده از عرفان، این جنبش شبه معنوی به روشنی در فضای شیطانی قرار میگیرد. در این باره نمونههایی از تناقضگویی و خودپرستی که در اساسنامة این فرقه موجود است، موضوع را کاملاً روشن مینماید. واسطة فیض!ْ پایهگذاران عرفان حلقه معتقدند که: (رحمت عام شامل همة انسانها میشود و انسان در این مورد، حق انتخاب داشته و میتواند از آن استفاده نموده و یا اجتناب نماید و برای برخوردار شدن از آن هیچ اجباری ندارد؛ سفرهای است که هر روز گسترده است، تا چه کسی به سوی آن دست برده، لقمهای را بردارد. هر سحرگه کیمیای سرخ رویی، میزند آفتاب رحمت عام تو بر دیوارها (صائب تبریزی) به طور کلی، همة انسانها صرف نظر از نژاد، ملیت، جنسیت، سن و سال، سودا و معلومات، استعداد و لیاقتهای فردی، دین و مذهب، گناهکاری و بیگناهی، پاکی و ناپاکی و... میتوانند از رحمت عام الهی برخوردار شوند. خار وگل، در پلهی تردستان یکی است چون کنم قطع امید، از رحمت عام بهار (صائب تبریزی) فیض و رحمت الهی در انحصار هیچ گروه خاصی نیست. افراد و گروهها فقط میتوانند معرف باشند، تا اشخاصی که خود را از پرتو این نور نجات بخش مخفی کردهاند، در معرض آن قرار بگیرند.) (انسان از منظری دیگر .ص15) این سخن اشکالاتی دارد و بر کسانی که تا حدودی با عرفان آشنا هستند پوشیده نیست، ولی به هر صورت در اساس نامه عرفان حلقه تبیین بیشتر موضوع آمده است. البته در اساسنامه، حلقههای رحمانیت با نام شعور الهی مورد اشاره قرار گرفته و این طور معرفی شده است: )نظر به اینکه شعور الهی نیاز به هیچ مکملی ندارد، لذا چیزی تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نبوده و این موضوع به راحتی قابل اثبات میباشد؛ چرا که با حذف عامل اضافه شده، مشاهده میشود که حلقهی وحدت همچنان عمل مینماید و این خود رسواکنندهی بدعت گذاران و متقلبان خواهد بود، که در دل این رابطه برای تشخیص حق از باطل وجود دارد. در این رابطه، هیچ گونه بدعتی پذیرفته نیست و فقط نشان دهندهی میل فرد به خودنمایی و مطرح نمودن خود میباشد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص103) با این عقیده در دورههای آموزشی عرفان حلقه موضوع توسل به معصومین و زیارت و دعاهای مربوطه مورد نفی و نکوهش قرار میگیرد. و این دقیقاً شبیه موضعگیری وهابیان است، که کشتن شیعیان را موجب ورود به بهشت میدانند. زیارت از نظر آنها مکانپرستی و توسل شخصپرستی و روحپرستی و مردهپرستی است؛ حتا تکریم قران کریم را کتابپرستی میپندارند و از خواندن آن که شفا و رحمت است، بر بالین بیماران جلوگیری میکنند. چنانکه در اصل دیگری از اساس نامه آمده است: (نام خداوند در رأس همهی نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است. (اصل اجتناب از من دون الله) مهمترین مصادیق بارز شرک عبارتند از: شخصپرستی، روحپرستی، مردهپرستی، مکانپرستی، کتابپرستی، خودپرستی، دنیاپرستی، ظاهرپرستی. بین انسان و خدا، تنها واسطهای که وجود دارد، هوشمندی و شعور الهی (یدالله) است، که به صورتهای مختلف نقش یداللهی خود را ایفا نموده، پل ارتباط عالم پایین و عالم بالا میباشد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص119و120) نکتة جالب در این اصل اینکه روحپرستی و کتابپرستی و مکانپرستی حتا قبل از خودپرستی و دنیا پرستی ذکر شده است. حالا بر فرض صحت این حرفها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانیت برخوردارند و هیچ افزودهای به شعور کیهانی و حلقههای رحمانی لازم نیست و همه بدعت گذاری و تقلب است؛ در جایی از مانیفست عرفان حلقه این طور میخوانیم: (برای بهرهبرداری از عرفان عملی عرفان کیهانی (حلقه)، نیاز به ایجاد اتصال به حلقههای متعدد شبکة شعور کیهانی میباشد و این اتصالات، اصل لاینفک این شاخهی عرفانی است. جهت تحقق بخشیدن به هر مبحث در عرفان عملی، نیاز به حلقهی خاص و حفاظهای خاص آن حلقه میباشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارایه میشود، که تفویضی بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامههای مربوط، به آنان تفویض میگردد. تفویضها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایتکنندهی جریان عرفان کیهانی (حلقه) میباشد، انجام میگیرد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص80) به این ترتیب مربیان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مدیریت عرفان حلقه دریافت کردهاند میتوانند آن را به دیگران انتقال دهند یعنی اتصال به رحمت عام الاهی با وساطت فیض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکان پذیر است! با این وصف یک مربی عرفان حلقه اگر چه دروغ گو باشد و یا به ناپاکیهای دیگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الاهی فراتر از این قیدهاست، چون او اتصال را از مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کیهانی دریافت کرده و اجازة تفویض را هم گرفته است، میتواند آن را به دیگران منتقل کند، اگرچه گیرندة اتصال از مربیخود پرهیزکارتر باشد، در غیر این صورت شاید، بلکه قطعاً به رحمت عام الاهی نمیرسد! بنابراین رحمت عام الاهی با اجازة مرکزیت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار میگیرد. توسل و توجه به انبیاء و اولیاء و واسطة فیض بودن آنها مردود است و تنها مرکزیت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربیان آن واسطة فیض شعور الاهی و اتصال به رحمت عام حق تعالی هستند. برای نقش واسطة فیض بودن مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصیفهای زیبایی بیان شده است از جمله اینکه (از آن چه را که روزی آسمانی دارند، مانند روزی زمینی خود، به دیگران انفاق کنند (مما رزقناهم ینفقون) و از اتصال خود برای آنها نیز ایجاد اتصال کنند.) (انسان از منظری دیگر.ص15و16) اما این توصیفات زیبا و استفاده تأویلی از آیات قرآن مشکل تناقض گویی را پیچیدهتر میکند. چون از دیدگاه قرآن رحمت عام الاهی در دسترس همه است و هیچ اختیاری برای استفاده از آن وجود ندارد، نعمتها و مهلتهایی که بین مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه میگیرد و کسانی که از آن درست استفاده کنند و به راه ایمان و شکرگذاری و عشق به خداوند قدم بردارند در حقیقت به حلقهها یا مراتب رحمت خاصه و رحیمیت او متصل شدهاند. (و کان بالمؤمنین رحیماً) (سورة مبارکة احزاب/آیة 43) بنابراین تناقض بزرگ عرفان حلقه را میتوانیم این طور عنوان گذاری کنیم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان این فرقه دست به ابتکار میزدند و نوع دیگری از رحمت الاهی را تعریف میکردند، به نام رحمت حلقهای بهتر بود، البته باز هم دروغ میشد، ولی دست کم تناقضی دیگر تناقضی وجود نداشت. طراحان عرفان حلقه میتوانستند بگویند این یک کشف جدید عرفانی است، حتا میتوانستند بگویند این رحمت جدید و تازه کشف شده، اساساً به تازگی از سوی خداوند در جهان جریان یافته است، و اگر پیامبران گذشته از آن سخن نگفتهاند به این علت است که در زمانة آنها این نوع رحمت وجود نداشته است. خداوند مهربان در روزگاری که پلیدی همة دنیا را فراگرفته است و بشر راه نجات و سعادت را در غوغای زندگی مدرن و تکنولوژی گم کرده، رحمت حلقهای را اعمال فرمود تا راهی برای بندگانش بگشاید. به این ترتیب عرفانی کاملاً جدید و مناسب با شرایط زمانه طراحی میشد که پیوند زدن آن با نظریات فیزیک کوآنتوم و نسبیت و نیز منشور حقوق بشر و اندیشه صلح جهانی و سایر پدیدهها و مفاهیم امروزی خیلی سادهتر انجام میگرفت. در این صورت با سرعت مدخلها و سرفصلهایی در دانشنامههای ادیان جدید (New Religious Movements) به نام عرفان حلقه نوشته میشد و با چند اقدام دیگر حتی میتوانستند جایزة پلکروس یا جایزة صلح نبل را به خود اختصاص دهند. آنچه گفته شد پیشنهاد نیست، بلکه پیشبینیهایی است که برای بازار پررونق معنویتهای آسیبزا قابل تصور است و افرادی که بهداشت معنوی جامعه را مسألة خود میدانند، باید به آنها فکر کنند و برای جامعه نسبت به این آسیبها (ایمنی معنوی) ایجاد کنند. تا اینجا معلوم شد که عرفان حلقه رحمت عام الاهی را در اختیار خود میداند و اتصال بندگان خدا با آن باید از طریق مرکزیت و سلسله مراتب مربیان این فرقه انجام شود. اگر بخواهیم با ادبیات عرفان حلقه سخن بگوییم، باید گفت که خودپرستیها و خودنماییهای عرفان حلقه به این اندازه پایان نیافته و دامنة آن بسیار گسترده شده است. در واقع این فرقه نه تنها عقاید و تصورات خود را یگانه راه حقیقت میپندارد بلکه هیچ نام دیگری را غیر از نام خود مجاز نمیشمارد. (هیچ کس حق معرفی این اتصال را با نام دیگری غیر از شبکهی شعور کیهانی و یا شعور الهی نداشته، این کار فریب دیگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غیر از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد و همچنین هر عاملی که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسیله خود را مطرح نماید و یا منجر به منیت و ادعای رجحان و برتری نسبت به دیگران شود، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خیر منه).) (عرفان کیهانی (حلقه).ص90و91) معلوم نیست که اگر حقیقت ماجرا فرقی نداشته باشد تغییر نام چگونه موجب سوق به سمت غیر خدا و فریب دیگران خواهد شد؟ و جالب اینجاست که ادعای رجحان و برتریطلبی برای همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه انحراف بارز نیست؛ اگر چه در حد پرستیدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالی دارد که گروهی به جای شعور کیهانی بگویند، شعور جهانی، یا روح کیهانی، یا آگاهی الهی، یا شعور هستی، یا هوشیاری خلاق، یا نیروی بیکران، یا نیروی الهی، یا هر نام دیگر؟ این در حالی است که دربارة خداوند معتقدند، اگر چه با نامهای گوناگون یاد شود، چون منظور و مقصود یکی است، خواندن او به نامهای گوناگون در ادیان مختلف اشکالی ندارد. درمانگری شیطانی در عبارات بالا خواندیم که اساسنامة عرفان حلقه همة کسانی که بر رحمت الاهی چیزی میافزایند متقلب اعلام میکند و اثبات این تقلب و بدعت گذاری به این است که با حذف آن عامل حلقة وحدت که همان حلقههای شعور کیهانی یا رحمانیت است همچنان عمل میکند. (عرفان کیهانی (حلقه).ص103) به طور مصداقی و روشن توسل به اهل بیت و قرآن کریم در تعالیم عرفان حلقه افزودههای متقلبانه است و طلب اتصال از طریق تشکیلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بیت شعور کیهانی عمل میکند، ولی بدون اتصال از طریق تشکیلات حلقه عمل نمیکند. پس میبینیم که درمانگری در تشکیلات عرفان حلقه فقط درمان نیست بلکه یک متدلوژی معرفتشناختی است و برای اثبات عرفان راستین و عرفان تقلبی ارائه میشود و نتیجة آن هم این است که نفی رسول الله و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطههای اتصال به رحمت الاهی است، در حالی که خداوند پیامبر را رحمةٌ للعالمین معرفی کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت میشناساند. به همین علت لازم است که با دقت موضوع درمانگری در عرفان حلقه را بررسی کنیم. مهمترین مسألة مطرح دربارة عرفان حلقه، توانایی ظاهری آنها برای درمانگری است. توضیح اینکه افراد تحت تعلیم در این فرقه با چند لحظه تسلیم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کیهانی متصل میشوند و از آن پس نیروی درمانگری پیدا میکنند. بدون اینکه تغییری در خود ایجاد کنند یا برای جلب رضای خدا عملی انجام دهند، در یک لحظه تسلیم شدن به نیروی درمانگری دست پیدا میکنند. راز ماجرا این است که شیطان برای سرگردان کردن انسان در حلقههای رحمانیت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهی کشیدن فرصتها و نعمتهای رحمانی، دست به شیطنتهای شگفتانگیزی میزند که یکی از آنها بهبودنمایی است. به این معنا که شیاطین که از جن و جنس آتش هستند، از نیروهایی برخوردار بوده و در شرایطی میتوانند از نیروی خود استفاده کنند. همچنانکه در قرآن مجید و در ماجراهای حضرت سلیمان آمده است که آن پیامبر بزرگ خدا به اطرافیان خود گفت چه کسی میتواند تخت بلقیس را حاضر کند، یکی از جنیان گفت: پیش از آنکه از جای خود برخیزی تخت را به اینجا میآورم. (سورة مبارکة نمل/38و39) جنها میتوانند در عالم مادی کارهایی انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پای آنها را در زندگی خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طریق و با هر نامی به نیروی آنها پناه ببرد و تسلیمشان شود، آنگاه میتوانند کارهایی انجام دهند. چنانکه قرآن کریم در این باره میفرماید: (بعضی از انسانها به گروهی از جنها پناه میبرند و بر ذلتشان افزودند.) (سورة مبارکة جن/6) جنها ممکن است به کسانی که به آنها پناه بردهاند، کمکهایی بکنند از جمله اینکه امور پنهان را برایشان آشکار کنند، یا اشیائی را جابجا کنند و یا از نیروی خود برای جبران ضعفها و بیماریها استفاده کنند بدون اینکه درمان و بهبودی اتفاق افتاده باشد. مثل اینکه به یک فلج کمک کنند تا روی پا بایستد. این مورد بهبودنمایی یا شفا نمایی است که در واقع درمانی صورت نگرفته، فقط با تسلیم شدن فرد نیروهای شیطانی وارد زندگی او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتی خواهد داشت. در عرفان حلقه نیروهای شیطانی با نام شبکة شعور منفی (عرفان کیهانی (حلقه).ص93) یا موجودات غیر ارگانیک نامیده شدهاند و ادعا میشود که با آنها ارتباطی ندارند. اما گذشته از معیارهای روشن اخلاقی و دینی در درمانگر و درمانجو که نفوذ نیروهای شیطانی را نشان میدهد، شاخصهای دیگری برای تشخیص درمانهای شیطانی وجود دارد، از جمله تدریجی بودن و زمانبری درمانهای شیطانی؛ زیرا نیروهای شیطانی محدود است و برای حصول نتیجه نیاز به زمان دارد. اما نیروی الاهی در لحظهای با (کن فیکون) اوضاع را دگرگون میکند. همانطور که در ماجرای حضرت سلیمان آمده افریت جنی برای آوردن تخت بلقیس نیاز به زمان داشت و گفت پیش از آنکه از جای خود برخیزی آن را میآورم، و حضرت سلیمان به او و نیرویش هیچ اعتنایی نمیکند. در مقابل وقتی که آن انسان مؤمن به نام (عاصف بن برخیا) با نیروی الاهی خواستة جناب سلیمان را پاسخ میدهد، در چشم به هم زدنی تخت حاضر میشود و حضرت سلیمان به خاطر توفیق تربیت چنین انسانهایی خدا را شکر میکند. (سوره مبارکة نمل/ آیه40) نشانة دیگر درمانهای شیطانی و تفاوت آن با درمانهای الاهی با مقایسة درمانجویان عرفان حلقه با شفا یافتگان در زیارتگاهها و توسل به معصومین معلوم میشود. درمان یافتگان از طریق الاهی و معنوی تمام امراضشان و به طور کامل برطرف میشود. یعنی اگر کسی فلج باشد و کور هم باشد، وقتی شفای الاهی میآید، همة مرضها کاملاً از بین میرود؛ اما با درمانهای شیطانی همة مشکلات برطرف نمیشود و در بسیاری از موارد مرض اصلی و مورد نظر هم به طور کامل درمان نمیپذیرد. راه نفوذ نیروهای شیطانی در وجود فرد و زندگی او، تسلیم شدن است. تسلیم شدن دو صورت دارد: یا تسلیم شدن به خواستههای مشخص و روشن خداوند است که در شریعت آمده و در هر دینی احکام آن معلوم است. در این صورت ظاهر و باطن شخص شهادت میدهد که تسلیم و دلباختة خداوند است. صورت دوم تسلیم برابر دربرابر اموری ناشناخته است که به شکلی مبهم و ذهن فرد انجام میگیرد؛ در این صورت راه نفوذ شیاطین کاملاً باز میشود؛ به خصوص اگر پای استفاده از نیروهای آنها در میان باشد و فردی که به طور مبهم خود را در وضعیت تسلیم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رویدادی مثل درمان شدن یا جابجایی اجسام را داشته باشد. پایه و اساس عرفان حلقه دستدرازی به سوی نیروهای شیطانی است که آثار و نشانههای آن به صورت علمی و تجربی در زندگی و اطراف درمانگران و درمانجویان کاملاً قابل بررسی است. دیگر روزگاری که گروهی با تنگ نظری این پدیدهها را خرافات میپنداشتند گذشته است. جن میتواند در شرایط خاصی به زندگی انسان وارد شود که سادهترین راه ورودشان به تعبیر قرآن کریم پناه بردن به آنهاست. عرفان حلقه این در را میگشاید و نیروهای شیطانی را به نام شعور کیهانی و حلقههای رحمانی معرفی میکند. به همین علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بیت خللی در حلقههای آنها ایجاد نمیکند، بلکه واسطة این نفوذ شیطانی مرکزیت عرفان حلقه و سلسلة مراتب مسترهاست. از عشق تا شریعت وقتی انسان در برابر ناشناخته و در ابهام کامل تسلیم شد، شیاطین بر او مسلط میشوند و نیروی خود را در او جریان میدهند. حضرت علی در این باره فرمودهاند: (شیطان در سینههایشان تخم میگذارد و جوجه میآورد و با چشمان آنها مینگرد با زبان آنها سخن میگوید.) (نهجالبلاغه.) شیطان که برای پیشبرد برنامههای خود معمولا خودش را پنهان میکند، خود را به عنوان خدا معرفی کرده و وسوسههای خود را به دل تسلیم شدگانش سرازیر میکند؛ آنگاه دلی که لانة شیطان شده این وسوسهها را الهام الاهی پنداشته و خود را در مسیر عرفان میبیند، با این که ظاهر و باطن او شهادت میدهد که در مسیر عرفان نبوده بلکه دقیقاً بر خلاف خواست خدا در حرکت است. در اساسنامة عرفان حلقه نوشتهاند: (انسان نمیتواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی. و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص124و125) آغاز این اصل یک دروغ بزرگ و شیطانی است، برای شعلهور شدن آتش عشق خداوند، کمترین درجات معرفت کافی است. اگر چه انسان نمیتواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولی قلبی که هنوز لانة شیطان نشده بهتر از همة مظاهر هستی، هستی بخش مهربان را درک میکند و به او عشق میورزد و در شرایط سخت زندگی امید و عشق به او را تجربه میکند. هم از این رو همة قلبها با او آشنا هستند، اگر چه ذهنها سوالات و مجهولاتی داشته باشند. اگر آدمی خود را تسلیم شیطان کند صد البته که دیگر از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست، اما قلبهای لبریز از نور فهم و فروغ ایمان تمام عالم را نشانههای او میدانند و ذرهذرة عالم و لحظه لحظة زندگیشان گامی در راه عشق خداوند و شکوفایی معرفت اوست. وقتی خداوند از فهم بشری کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبیعی عشق به او هم مفهوم خود را از دست میدهد و آنگاه بشر میماند و دلباختگی به مظاهر جهان هستی از این عشق و دلباختگیهم هرچیزی ممکن است به وجود بیاید. که نمونههای بارز آن مسترپارتیهای عرفان حلقه یا میهمانی مربیان عرفان حلقه است. البته ممکن است از این میهمانیها جاهای دیگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلی در اینجا این است که در عرفان حلقه، خانمها و آقایان استاد عرفان هستند، آن هم عرفانی که در اساسنامة خود شریعت و طریقت و حقیقت را در نهایت یکی میداند! (رک: عرفان کیهانی (حلقه).ص112) نسبت میان شریعت و طریقت و حقیقت در عرفان حلقه با اینکه از سوی مرکزیت عرفان حلقه بر التزام به شریعت تأکید میشود. اما عملاً بسیاری از سلسله مراتب مربیان چندان پایبند نیستند و حتا بعد از آشنا شدن با عرفان حلقه دلبستگی و پایبندی آنها به شریعت کاهش مییابد. علت این دوگانگی میان گفتار و رفتار یکی از اصول اساسنامة عرفان حلقه است. در این اصل آمده است: (در عرفان کیهانی (حلقه)، مسیر اصلی طریقت است که بر روی این مسیر که مسیر عمل است، از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت میگیرد. و در انتها هر سه بر یکدیگر منطبق میگردند. این حرکت میتواند مطابق شکل زیر باشد و این بدان معنی ست که در جریان عمل، انسان به کاربرد شریعت پی برده و به حقیقت نیز نایل میگردد. حقیقت طریقت شریعت بدیهی است که انسان به لحاظ ساختار وجودیاش، متکی به گونهای عمل برای شکل گیری و رشدیابی در مسیر کمال است؛ این اعمال را آفرینندهی او که داناست، برای او در طرح عظیمش طراحی عظیمی کرده و آن مستعد ساختن حضور هزاران نبی و خبرگیرنده و پیامآور است، که به عنوان رسول و فرستاده موظف به ابلاغ پیام و انذار بشر و تبشیر راه یافتگان شده و شریعت و نحوهی راه رفتن در مسیر کمال خواهی را برای انسان ترسیم کردهاند.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص112) پیچیدگی و ناروان بودن این عبارات برای این است که کمر جملات زیر بار معانی دوپهلو و غیر صریح خم شده و نوشته را با پیچ و تابهای غریبی آمیخته است. نخست اینکه طریقت اصل است و همانطور که در تصویر دیده میشود، شریعت و حتا حقیقت باید به آن نزدیک و با آن منطبق شوند. یا به بیانی که در اصل آمده، (از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت میگیرد.) حال میپرسیم این طریقت چیست که نه تنها شریعت، بلکه حقیقت هم از روی آن دریافت میشود؟ پاسخ این پرسش در بخش دوم اصل یعنی بخش بعد از تصویر آمده است. طریقت اعمالی است که آفرینندة دانا در طرح عظیمش برای انسان طراحی کرده است. این طرح عظیم چیست؟ آیا دین است؟ هیچ اشارهای نشده؛ چیزی غیر از دین است؟ آیا نوعی سیستم ارتباط شخصی با آفریننده است؟ اصل باید خیلی صریح و روشن باشد، اما در این جا میبینیم با ابهام و استفاده از عبارات کمر خمیده و گرانبار نگارش یافته، در حالیکه دربارة ارتباط شریعت و طریقت و حقیقت تاکنون سخنان بسیار گفته شده و با این پیشینه، چند سطر شیوا نوشتن، کار دشواری نیست. به هر روی در توضیح طرح عظیم نوشتهاند: (مستعد ساختن حضور هزاران هزارنبی و خبرگیرنده و پیامآور است...) با توجه به این جمله ظاهراً این طرح عظیم خود دین نیست، بلکه پیش از حضور پیامآوران و فرستاده شدن دین است. بستر و طرحی که مستعد ساختن حضور هزاران پیامآور است. حضور پیامآوران هم نکتة قابل توجهی است. چون حضور با فرستاده شدن فرق دارد، ممکن است پیامبرانی فرستاده شوند، اما همیشه حضور نخواهند داشت. از دیدگاه این اصل طرح عظیم آفرینندة دانا مستعد ساختن حضور پیامآوران است، نه فرستادن آنها. پس با پیروی از این طرح باید در جستجوی پیامآوری حاضر باشیم که طریقت در استعداد اوست و شریعت و حقیقت که کمال و راه کمالخواهی است، از روی آن دریافت میشود. بنابراین سرنوشت شریعت و طریقت و حقیقت بسیار مبهم و نامعلوم است، اگر چه درنهایت به هم خواهند رسید. اما کجا به هم میرسند؟ و آنگاه که گرد هم آیند شریعت چه شریعتی خواهد بود و حقیقت چه حقیقتی؟ چندان معلوم نیست و شاید طریقت عرفان حلقه بتواند چشم اندازی از شریعت و حقیقت مورد نظر آن به ما نشان دهد؟ البته این همه در نهایت که به هم برسند و منطبق گردند آشکار میگردد. بنابراین طریقت عرفان حلقه در نهایت سرنوشت حقیقت و شریعت را معلوم خواهد کرد. و شریعت و حقیقت باید از روی طریقت حلقه دریافت شود و با آن منطبق گردد. اگر کسی بیاید و صادقانه و به دور از فریبکاری اساسا آیین جدیدی بیاورد، میتوان با او گفتگو کرد، اشکالات را به گفت و حرفهایش را شنید؛ اما اینکه با شعار شریعتگرایی و استفاده از آیات پیش آیند و در پس آن افکار و عقاید دیگری را پنهان کنند منصفانه نیست و باب گفتگو و طرح و بررسی اندیشهها و باورها بسته میشود. گذشته از آنچه دربارة نگرش عرفان حلقه نسبت به شریعت گفته شد و پر از ابهامها و نقضها بود. اساساً ورود عرفان حلقه به موضوع شریعت یک دین خاص مثل شریعت اسلام و تأکید بر آن با برخی از اصول اساسنامة این فرقه تعارض دارد. در یکی از اصول آمده است: (اعتقادات افراد به دو بخش زیربنا و روبنا تقسیم میشود. زیربنا بخش اشتراک فکری همهی انسانها بوده، همانگونه که در بخش نظری و عملی عرفان کیهانی (حلقه) به اثبات میرسد، شعور الهی و یا هوشمندی حاکم بر جهان هستی است، که در این شاخهی عرفانی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. روبنای فکری نیز شامل دستورالعملهای ادیان و مذاهب و تعاریف و راههای مختلف رسیدن انسان به تعالی است، که آن نیز خود میتواند به دو بخش اشتراکی و اختصاصی تقسیم شود. در عرفان کیهانی (حلقه)، زیربنای فکری انسان مورد بررسی اصلی قرار گرفته، در مورد روبنای فکری اشتراکی، تعاریفی پیشنهاد مینماید و با بخش اختصاصی روبنای فکری انسانها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخلهای ندارد. در واقع، عرفان کیهانی (حلقه)، شعور الهی را به طور نظری و عملی ثابت نموده، از این طریق وجود صاحب این هوشمندی یعنی خداوند را به اثبات میرساند و در واقع این عرفان، منجر به خداشناسی عملی میگردد.) (عرفان کیهانی(حلقه).ص70و71) با این وصف عرفان حلقه به شریعت و حتا اعتقادات خاص ادیان و مذاهب کاری ندارد. پس مرکزیت عرفان حلقه این اختیار را که در رابطه با شرایع و باورهای مذاهب و ادیان مداخلهای کند، از خود سلب کرده است. یا دست کم ادعای سلب آن را دارد، حالا چگونه میتواند به شریعت خاصی دعوت کند؟! یا حتا باورهای خاص مذهبی مثل اعتقاد به امامان معصوم، حتا خاتمیت رسول خدا و حتی کلام الله بودن قرآن را مورد تأکید قرار دهد؟ طبق این اصل عرفان حلقه از همة این امور دست کشیده است و طریقت عملی آن به راستی هیچ نسبت و سنخیتی با این امور ندارد. اکنون در مقام بررسی این نیستیم که این اصل به طور کلی درست است یا نه و آیا درست است که فرقهای از رسالت پیامبر اسلام و قرآن مجید دست بکشد و دم از عرفان بزند؟ اما آنچه از اصول عرفان حلقه برمیآید این است که آن ارزشها و باورها ارتباطی با طریقت عملی عرفان حلقه ندارد که در این باره کاملاً صادق هستند، یعنی آنچه در عرفان حلقه تعلیم داده میشود یا تفویض میشود یا دریافت میشود، ارتباطی با قرآن و تعالیم دین و مذهب خاصی مثل اسلام و تشیع ندارد. اما اینکه در مواردی از آیات قرآن استفاده میکنند، یا پای شریعت را به میان کشیدهاند و یا گاه و بیگاه مرکزیت عرفان حلقه اعضای جنبش را به التزام به شریعت دعوت میکند، تناقضی آشکار است. مگر اینکه منظور آنها از شریعت، شریعت اسلام نباشد. طریقت بیکوشش تمام عرفان در فرقةحلقه به طریقت عملی آن برمیگردد، که از نوعی ارتباط عملی با شعور کیهانی است و شریعت و حقیقت هرچه باشد از روی آن دریافت میشود. حال این طریقت چیست؟ دستیابی به نیروی درمانگری یا شعور کیهانی که نشانهای از ظرفیت معنوی انسان است. و راه دست یابی به آن این است که تسلیم شعور کیهانی یا رحمت عام الاهی شویم البته تنها از طریق سلسله مراتب و مرکزیت عرفان حلقه. به بیان دقیقتر باید تسلیم حلقههای عرفان حلقه شود. این سهولت در رسیدن به مواهب عرفانی که میتوان آن را رانتخواری معنوی نامید، فقط با تسلیم شدن در حلقههای عرفان کیهانی به دست میآید. بدون هیچ زحمتی و برای گناهکار و بیگناه فرقی نمیکند. عارف یک دقیقهای! با این وصف اگر کسی اهل قناعت بود و به همین مقدار از ارتباط با رحمت الاهی قناعت کرد و معجزة عیساگونة درمانگری را برای خود کافی دانست، چه میشود؟ آیا اینطور نیست که برای رسیدن به هر چیز با ارزشی باید رنجی را تحمل کرد و زحمتی کشید؟ آیا بیرنج و زحمت به دست آمدن این موهبت رحمانی! دلیل بیارزش بودن یا نشانة راهزنی شیطان نیست؟ آنچه بزرگان گفتهاند از دولت بیخون دل و تکیه نکردن بر دانش و تقوا در طریقت، به معنای دستکشیدن از شریعت و فروگذاشتن اخلاق نیست؛ بلکه به این معناست که هر چه تلاش و کوشش از سوی بندة خدا صورت بگیرد در برابر لطف و عنایت او هیچ است و تنها ایجاد آمادگی برای دریافت فیض الاهی است. و الا یک گام انسان کوچک زمینی کجا و ده گام خداوند بزرگ کجا. اگر هم تسلیم شدن یک گام محسوب شود، که صد البته گام بلندی هم هست، تسلیم شدن در برابر اراده و امر خداوند است و نشانة آن تعبد به شریعت و آراستگی به اصول اخلاقی است. نه تسلیم شدن به حلقههای این فرقه بدون تقید به شریعت و اخلاق. توضیح پایانی عرفان حلقه با تأکید بر اتصال به حلقههای رحمانیت خداوند، به دنبال تجلی صفات قهر و غضب و اضلال او رفته که پیشگام این راه شیطان است. بارزترین نشانههای شیطانی بودن این فرقه خودپرستی افراطی و شدیدی است که نه تنها راهی غیر از راه خود را قبول ندارند، بلکه هر نامی غیر از نام خود را انحراف میدانند. عرفان حلقه به بهانة درمانگری مردم را به نفوذ نیروهای شیطانی در آورده و با عنوان عرفان آنها را به راه عصیان در برابر معشوق و معبود هستی میکشاند. آنچه که بهداشت معنوی به آن میپردازد فقط این نیست که جامعه روبه تاریکی و ناپاکی میرود یا در مسیر پاکی و روشنایی حرکت میکند، بلکه هزار مرتبه از این مهمتر مواردی است که معیارها دگرگون میشود و اعمال شیطانی به نام طریقت، و تسیلم هوسها و وسوسههای شیطانی شدن به نام عرفان معرفی میشود. گناه با توبه جبران میشود و انسان را به عشق و آمرزش الاهی نزدیک میسازد، اما اگر این گناه به نام سلوک الی الله انجام شد، چه کسی میتواند از آن توبه کند و به سوی معبود و معشوق حقیقی باز گردد؟ با این خرافات و دروغهاست که بهداشت معنوی در جامعه تهدید میشود. اینکه به نام عرفان و رحمانیت خداوند بندگان خدا را به نیروهای شیطانی بفروشند و اخلاق و انسانیت و ایمان را در آنها نابود کنند، تهدیدی جدی برای سلامت معنوی جامعه است. وظیفة دولتهاست که حقوق انسانها را در ابعاد معنوی محترم بشمارند و به کسی اجازه ندهند که راه شکوفایی معنوی مردم را مسدود کند و نیازهای معنوی آنها برای ارضای خودپرستی دیگران هزینه شود. اگر چه مردم غرق گناه و غفلت باشند، حقوق معنوی آنها محفوظ است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. جامعه هر چه قدر هم که در فساد غوطهور باشد، حق دارد که امکان تشخیص و تمایز میان عرفان و عصیان و فرصت بازگشتن به سوی خدا را داشته باشد. هدف نظریة بهداشت معنوی این است که با جلوگیری از نشر خرافات و انحرافات معنوی، از گمشدن راههای خداوند در میان هوسهای شیادان یا فریبخوردگان جلوگیری کند و از امکان تجربة زندگی معنوی برای شهروندان پاسداری نماید. حمیدرضا مظاهری سیف
عرفان حلقه تهدیدی برای معنوی جامعه محسوب می شود یا اینکه کمک می کند به بعد معنوی جامعه؟
سلامت زندگی انسان همیشه از سوی عوامل مخربی تهدید میشود، گاهی این عوامل به بدن و سلامت جسمانی آسیب میرسانند، که در این صورت بهداشت جسمی و مباحث علوم پزشکی مطرح میشود. گاه دیگر عوامل آسیبزای روانی هستند که موضوع بهداشت روانی را پیش میکشند و دانش روانشناسی به آن رسیدگی میکند. اما نوع دیگری از عوامل آسیبزا هستند که اندیشههای معنوی، باورها، اخلاق و ارزشهای انسانی را تهدید میکنند، در این جاست که بهداشت معنوی به میان میاید و علمای علوم دینی، انسانشناسان متأله و اساتید اخلاق و عرفان مسئول رسیدگی به آن هستند.
با افزایش خرافات و آسیبهای معنوی صاحب این قلم به تازگی نظریة بهداشت معنوی را در مجامع علمی مطرح کرده و امیدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهایی برای بخشی از مسائل و مشکلات امروز مردم پیدا شود.
بسمه تعالی
عرفان حلقه تهدیدی جدی برای بهداشت معنوی جامعه
مقدمه
سلامت زندگی انسان همیشه از سوی عوامل مخربی تهدید میشود، گاهی این عوامل به بدن و سلامت جسمانی آسیب میرسانند، که در این صورت بهداشت جسمی و مباحث علوم پزشکی مطرح میشود. گاه دیگر عوامل آسیبزای روانی هستند که موضوع بهداشت روانی را پیش میکشند و دانش روانشناسی به آن رسیدگی میکند. اما نوع دیگری از عوامل آسیبزا هستند که اندیشههای معنوی، باورها، اخلاق و ارزشهای انسانی را تهدید میکنند، در این جاست که بهداشت معنوی به میان میاید و علمای علوم دینی، انسانشناسان متأله و اساتید اخلاق و عرفان مسئول رسیدگی به آن هستند.
با افزایش خرافات و آسیبهای معنوی صاحب این قلم به تازگی نظریة بهداشت معنوی را در مجامع علمی مطرح کرده و امیدوار است که با استقبال محققان و دانشمندان، راه حلهایی برای بخشی از مسائل و مشکلات امروز مردم پیدا شود.
یکی از بستر پیدایش آسیبهای معنوی
همیشه نیازهای انسانی موجب میشود که عدهای آگاهانه به قصد سوءاستفاده یا ناآگاهانه جایگزینی بدلی برای پاسخ به نیاز مردم ارائه دهند. نیاز به معنویت در روزگار ما از یک سو و افزایش بیماریهای ناشناختة جسمی و روحی از سوی دیگر باعث شده است که مدعیان دروغین و عرفان فروشان درونتهی بازاری برای ترویج خرافات و بازیگریهای خود پیدا کنند. در این بین عدهای که هوشمندتر هستند و با تشکیلات و کارگروهی وارد عمل میشوند، موفقتر بوده و گروهی از مردم گرفتار را به سوی خود جذب میکنند.
وقتی کسی دچار مشکلات باشد بیش از اینکه به اشکلات مدعی حل مشکل فکر کند، در جستجوی نتیجه است و نسبت به تناقضها، دروغها و کجرویهای طرف مقابل چشم فرومیبندد و تجربه را بر تحقیق مقدم میکند. حتی ممکن است خطاهای آشکاری را به عنوان اینکه شاید من نمیفهمم، فروبگذارد، تا روزنة امیدی را برای درمان دردها و پایان رنجهای خود از دست ندهد. و صد البته آمیخته شدن موضوع خطیر درمان با اسرار پیچیدة عرفان، کار اندیشهورزی و تحقیق را دشوار میسازد و برای کسانی که شتابزده در انتظار نتیجه هستند، زمینهساز سست گرفتن رشتة خرد و تحقیق میشود.
عرفان حلقه اما چند سالی در کشور ما تاخت و تحلیلهای نقادان و هشدارهای دلسوزان کمتر اثری میگذاشت. اشتیاق و سادهدلی عدهای از یک سو و اشتباه و سهلانگاری مسئولین از سوی دیگر بستر گسترش سرطانی این جریان فریبنده و پرتناقض را در کشور فراهم کرد. تا جایی که شبکة هرمی آموزش عرفان حلقه در تمام کشور گسترده شد و شاید امروز دیگر نتوان از پیشرفت آن جلوگیری کرد، مگر با ایجاد یک نهضت روشنگری و هوشیاری گروهی از مردم که مخاطب این جریان بودهاند. در این مقالة کوتاه به جایگاه معنوی عرفان حلقه و سپس نمونههایی از تناقضگوییهای آنها اشاره میشود.
عرفان حلقه در جغرافیای معنوی
از دیدگاه عرفانی سراسر عالم هستی رحمت عام الاهی است. مؤمنان و کافران، خوبان و بدان، حقیقتطلبان و حقیقتستیزان و حتا شیاطین و فرشتگان غرق در رحمت عام یا رحمت رحمانی هستند. رحمانیت خداوند هیچ مقابل و متضادی ندارد. اما رحمت خاصه یا رحیمی خدا مخصوص خوبان و حقیقتجویان و دوستان خداست، و در مقابل آن قهر و غصب الاهی است.
خداوند به رحمانیتش به شیطان فرست داد و به بدکاران زندگی و نعمت میدهد تا یا خود را تغییر دهند و به رحیمیت خداوند راهیابند و یا در قهر او غوطهور شوند. بنابراین رحمانیت او هیچ خصوصیتی ندارد و همه را در برگرفته است. از یک جهت هم شامل رحیمیت خدا و هم شامل قهر غضب اوست و نتیجة برخورداری از رحمانیت هم هدایت است و هم گمراهی و اضلال.
در عرفان حلقه ادعا این است که پیروان به حلقههای رحمانیت خداوند متصل میشوند. و حقیقت رحمانیت هم فرصتی برای همشنینی با شیاطین و شرارت کردن است و هم مقدمهای برای همسخنی با فرشتگان و سیر به سوی معبود. که البته هر کدام از اینها نشانههایی دارد. اگر در فرصتی که رحمانیت خداوند به انسان داده به رحیمیت او بیاندیشد و آن را بجوید به راستی اهل رحمت است و به زودی در آغوش عشق و رحمت خاصة خداوند آرام خواهند گرفت و از او خواهند شنید که (ای جان به آرامش رسیده به سوی پروردگارت بازگرد در حالیکه شادمان و راضی هستی و او نیز از تو خشنود و راضی است.) (فجر/27و28)
اما کسانی که به رحمانیت تکیه کرده و در آن فروماندهاند، مثل شیطان و بلکه شیاطنی انساننما خواهند بود که از فرصتها و نعمتهای الاهی برای دور شدن و دشمنی با خدا استفاده میکنند، و مورد قهر و ناخشنودی او قرار میگیرند. عرفان حلقه به اعتراف پایهگذاران آن برای اتصال به حلقههای رحمانی است (انساناز منظری دیگر ص 15تا18) و در طول این سالها نه در دورههای آموزشی و نه در کتابهایشان برای حلقههای رحیمیت تعریف و برنامهای ارائه نداده است.
بنابراین با صرف نظر از شواهد عینی که تسلیم شدن در برابر شیطان و وسوسههای نفسانی را در عرفان حلقه نشان میدهد، با تحلیل مدعای آنها بر اساس چارچوب نظری برآمده از عرفان، این جنبش شبه معنوی به روشنی در فضای شیطانی قرار میگیرد. در این باره نمونههایی از تناقضگویی و خودپرستی که در اساسنامة این فرقه موجود است، موضوع را کاملاً روشن مینماید.
واسطة فیض!ْ
پایهگذاران عرفان حلقه معتقدند که: (رحمت عام شامل همة انسانها میشود و انسان در این مورد، حق انتخاب داشته و میتواند از آن استفاده نموده و یا اجتناب نماید و برای برخوردار شدن از آن هیچ اجباری ندارد؛ سفرهای است که هر روز گسترده است، تا چه کسی به سوی آن دست برده، لقمهای را بردارد.
هر سحرگه کیمیای سرخ رویی، میزند آفتاب رحمت عام تو بر دیوارها (صائب تبریزی)
به طور کلی، همة انسانها صرف نظر از نژاد، ملیت، جنسیت، سن و سال، سودا و معلومات، استعداد و لیاقتهای فردی، دین و مذهب، گناهکاری و بیگناهی، پاکی و ناپاکی و... میتوانند از رحمت عام الهی برخوردار شوند.
خار وگل، در پلهی تردستان یکی است چون کنم قطع امید، از رحمت عام بهار (صائب تبریزی)
فیض و رحمت الهی در انحصار هیچ گروه خاصی نیست. افراد و گروهها فقط میتوانند معرف باشند، تا اشخاصی که خود را از پرتو این نور نجات بخش مخفی کردهاند، در معرض آن قرار بگیرند.) (انسان از منظری دیگر .ص15)
این سخن اشکالاتی دارد و بر کسانی که تا حدودی با عرفان آشنا هستند پوشیده نیست، ولی به هر صورت در اساس نامه عرفان حلقه تبیین بیشتر موضوع آمده است. البته در اساسنامه، حلقههای رحمانیت با نام شعور الهی مورد اشاره قرار گرفته و این طور معرفی شده است: )نظر به اینکه شعور الهی نیاز به هیچ مکملی ندارد، لذا چیزی تحت هر نام و عنوان، قابل اضافه کردن به آن نبوده و این موضوع به راحتی قابل اثبات میباشد؛ چرا که با حذف عامل اضافه شده، مشاهده میشود که حلقهی وحدت همچنان عمل مینماید و این خود رسواکنندهی بدعت گذاران و متقلبان خواهد بود، که در دل این رابطه برای تشخیص حق از باطل وجود دارد. در این رابطه، هیچ گونه بدعتی پذیرفته نیست و فقط نشان دهندهی میل فرد به خودنمایی و مطرح نمودن خود میباشد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص103)
با این عقیده در دورههای آموزشی عرفان حلقه موضوع توسل به معصومین و زیارت و دعاهای مربوطه مورد نفی و نکوهش قرار میگیرد. و این دقیقاً شبیه موضعگیری وهابیان است، که کشتن شیعیان را موجب ورود به بهشت میدانند. زیارت از نظر آنها مکانپرستی و توسل شخصپرستی و روحپرستی و مردهپرستی است؛ حتا تکریم قران کریم را کتابپرستی میپندارند و از خواندن آن که شفا و رحمت است، بر بالین بیماران جلوگیری میکنند. چنانکه در اصل دیگری از اساس نامه آمده است:
(نام خداوند در رأس همهی نامها قرار دارد و خواندن و استعانت فقط سزاوار اوست و نقض آن شرک است. (اصل اجتناب از من دون الله) مهمترین مصادیق بارز شرک عبارتند از: شخصپرستی، روحپرستی، مردهپرستی، مکانپرستی، کتابپرستی، خودپرستی، دنیاپرستی، ظاهرپرستی. بین انسان و خدا، تنها واسطهای که وجود دارد، هوشمندی و شعور الهی (یدالله) است، که به صورتهای مختلف نقش یداللهی خود را ایفا نموده، پل ارتباط عالم پایین و عالم بالا میباشد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص119و120)
نکتة جالب در این اصل اینکه روحپرستی و کتابپرستی و مکانپرستی حتا قبل از خودپرستی و دنیا پرستی ذکر شده است. حالا بر فرض صحت این حرفها که پاکان و ناپاکان اگر بخواهند از رحمانیت برخوردارند و هیچ افزودهای به شعور کیهانی و حلقههای رحمانی لازم نیست و همه بدعت گذاری و تقلب است؛ در جایی از مانیفست عرفان حلقه این طور میخوانیم:
(برای بهرهبرداری از عرفان عملی عرفان کیهانی (حلقه)، نیاز به ایجاد اتصال به حلقههای متعدد شبکة شعور کیهانی میباشد و این اتصالات، اصل لاینفک این شاخهی عرفانی است. جهت تحقق بخشیدن به هر مبحث در عرفان عملی، نیاز به حلقهی خاص و حفاظهای خاص آن حلقه میباشد. اتصال به دو دسته کاربران و مربیان ارایه میشود، که تفویضی بوده، در قبال مکتوب نمودن سوگندنامههای مربوط، به آنان تفویض میگردد. تفویضها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایتکنندهی جریان عرفان کیهانی (حلقه) میباشد، انجام میگیرد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص80)
به این ترتیب مربیان عرفان حلقه که اتصال را از مرکز مدیریت عرفان حلقه دریافت کردهاند میتوانند آن را به دیگران انتقال دهند یعنی اتصال به رحمت عام الاهی با وساطت فیض در سلسله مراتب عرفان حلقه امکان پذیر است! با این وصف یک مربی عرفان حلقه اگر چه دروغ گو باشد و یا به ناپاکیهای دیگر آلوده باشد، چون اتصال به رحمت عام الاهی فراتر از این قیدهاست، چون او اتصال را از مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه و شعور کیهانی دریافت کرده و اجازة تفویض را هم گرفته است، میتواند آن را به دیگران منتقل کند، اگرچه گیرندة اتصال از مربیخود پرهیزکارتر باشد، در غیر این صورت شاید، بلکه قطعاً به رحمت عام الاهی نمیرسد!
بنابراین رحمت عام الاهی با اجازة مرکزیت عرفان حلقه در دسترس بندگان خدا قرار میگیرد. توسل و توجه به انبیاء و اولیاء و واسطة فیض بودن آنها مردود است و تنها مرکزیت عرفان حلقه و سلسله مراتب مربیان آن واسطة فیض شعور الاهی و اتصال به رحمت عام حق تعالی هستند.
برای نقش واسطة فیض بودن مرکزیت و سلسله مراتب عرفان حلقه توصیفهای زیبایی بیان شده است از جمله اینکه (از آن چه را که روزی آسمانی دارند، مانند روزی زمینی خود، به دیگران انفاق کنند (مما رزقناهم ینفقون) و از اتصال خود برای آنها نیز ایجاد اتصال کنند.) (انسان از منظری دیگر.ص15و16) اما این توصیفات زیبا و استفاده تأویلی از آیات قرآن مشکل تناقض گویی را پیچیدهتر میکند. چون از دیدگاه قرآن رحمت عام الاهی در دسترس همه است و هیچ اختیاری برای استفاده از آن وجود ندارد، نعمتها و مهلتهایی که بین مؤمنان و کافران مشترک است از رحمت عام سرچشمه میگیرد و کسانی که از آن درست استفاده کنند و به راه ایمان و شکرگذاری و عشق به خداوند قدم بردارند در حقیقت به حلقهها یا مراتب رحمت خاصه و رحیمیت او متصل شدهاند. (و کان بالمؤمنین رحیماً) (سورة مبارکة احزاب/آیة 43)
بنابراین تناقض بزرگ عرفان حلقه را میتوانیم این طور عنوان گذاری کنیم: رحمت عام خدا فقط در دست ماست. اگر سازندگان این فرقه دست به ابتکار میزدند و نوع دیگری از رحمت الاهی را تعریف میکردند، به نام رحمت حلقهای بهتر بود، البته باز هم دروغ میشد، ولی دست کم تناقضی دیگر تناقضی وجود نداشت.
طراحان عرفان حلقه میتوانستند بگویند این یک کشف جدید عرفانی است، حتا میتوانستند بگویند این رحمت جدید و تازه کشف شده، اساساً به تازگی از سوی خداوند در جهان جریان یافته است، و اگر پیامبران گذشته از آن سخن نگفتهاند به این علت است که در زمانة آنها این نوع رحمت وجود نداشته است. خداوند مهربان در روزگاری که پلیدی همة دنیا را فراگرفته است و بشر راه نجات و سعادت را در غوغای زندگی مدرن و تکنولوژی گم کرده، رحمت حلقهای را اعمال فرمود تا راهی برای بندگانش بگشاید.
به این ترتیب عرفانی کاملاً جدید و مناسب با شرایط زمانه طراحی میشد که پیوند زدن آن با نظریات فیزیک کوآنتوم و نسبیت و نیز منشور حقوق بشر و اندیشه صلح جهانی و سایر پدیدهها و مفاهیم امروزی خیلی سادهتر انجام میگرفت. در این صورت با سرعت مدخلها و سرفصلهایی در دانشنامههای ادیان جدید (New Religious Movements) به نام عرفان حلقه نوشته میشد و با چند اقدام دیگر حتی میتوانستند جایزة پلکروس یا جایزة صلح نبل را به خود اختصاص دهند.
آنچه گفته شد پیشنهاد نیست، بلکه پیشبینیهایی است که برای بازار پررونق معنویتهای آسیبزا قابل تصور است و افرادی که بهداشت معنوی جامعه را مسألة خود میدانند، باید به آنها فکر کنند و برای جامعه نسبت به این آسیبها (ایمنی معنوی) ایجاد کنند.
تا اینجا معلوم شد که عرفان حلقه رحمت عام الاهی را در اختیار خود میداند و اتصال بندگان خدا با آن باید از طریق مرکزیت و سلسله مراتب مربیان این فرقه انجام شود. اگر بخواهیم با ادبیات عرفان حلقه سخن بگوییم، باید گفت که خودپرستیها و خودنماییهای عرفان حلقه به این اندازه پایان نیافته و دامنة آن بسیار گسترده شده است. در واقع این فرقه نه تنها عقاید و تصورات خود را یگانه راه حقیقت میپندارد بلکه هیچ نام دیگری را غیر از نام خود مجاز نمیشمارد.
(هیچ کس حق معرفی این اتصال را با نام دیگری غیر از شبکهی شعور کیهانی و یا شعور الهی نداشته، این کار فریب دیگران محسوب شده و باعث سوق آنها به سمت غیر از خدا (اصل اجتناب از من دون الله) و انحراف همگان خواهد شد و همچنین هر عاملی که فرد اتخاذ نموده تا بدان وسیله خود را مطرح نماید و یا منجر به منیت و ادعای رجحان و برتری نسبت به دیگران شود، از انحرافات بارز هستند. (اصل اجتناب از اَنا خیر منه).) (عرفان کیهانی (حلقه).ص90و91)
معلوم نیست که اگر حقیقت ماجرا فرقی نداشته باشد تغییر نام چگونه موجب سوق به سمت غیر خدا و فریب دیگران خواهد شد؟ و جالب اینجاست که ادعای رجحان و برتریطلبی برای همه از انحرافات بارز است اما در خصوص سازندگان عرفان حلقه انحراف بارز نیست؛ اگر چه در حد پرستیدن نام خود باشد. اگر عرفان حلقه درست است، چه اشکالی دارد که گروهی به جای شعور کیهانی بگویند، شعور جهانی، یا روح کیهانی، یا آگاهی الهی، یا شعور هستی، یا هوشیاری خلاق، یا نیروی بیکران، یا نیروی الهی، یا هر نام دیگر؟
این در حالی است که دربارة خداوند معتقدند، اگر چه با نامهای گوناگون یاد شود، چون منظور و مقصود یکی است، خواندن او به نامهای گوناگون در ادیان مختلف اشکالی ندارد.
درمانگری شیطانی
در عبارات بالا خواندیم که اساسنامة عرفان حلقه همة کسانی که بر رحمت الاهی چیزی میافزایند متقلب اعلام میکند و اثبات این تقلب و بدعت گذاری به این است که با حذف آن عامل حلقة وحدت که همان حلقههای شعور کیهانی یا رحمانیت است همچنان عمل میکند. (عرفان کیهانی (حلقه).ص103) به طور مصداقی و روشن توسل به اهل بیت و قرآن کریم در تعالیم عرفان حلقه افزودههای متقلبانه است و طلب اتصال از طریق تشکیلات عرفان حلقه درست و صادقانه چون با حذف دعاها و قرآن و توسل به اهل بیت شعور کیهانی عمل میکند، ولی بدون اتصال از طریق تشکیلات حلقه عمل نمیکند. پس میبینیم که درمانگری در تشکیلات عرفان حلقه فقط درمان نیست بلکه یک متدلوژی معرفتشناختی است و برای اثبات عرفان راستین و عرفان تقلبی ارائه میشود و نتیجة آن هم این است که نفی رسول الله و خاندان او و کتاب خدا به عنوان واسطههای اتصال به رحمت الاهی است، در حالی که خداوند پیامبر را رحمةٌ للعالمین معرفی کرده و قرآن را با وصف شفا و رحمت میشناساند. به همین علت لازم است که با دقت موضوع درمانگری در عرفان حلقه را بررسی کنیم.
مهمترین مسألة مطرح دربارة عرفان حلقه، توانایی ظاهری آنها برای درمانگری است. توضیح اینکه افراد تحت تعلیم در این فرقه با چند لحظه تسلیم شدن و گشودن وجود خود، به شعور کیهانی متصل میشوند و از آن پس نیروی درمانگری پیدا میکنند. بدون اینکه تغییری در خود ایجاد کنند یا برای جلب رضای خدا عملی انجام دهند، در یک لحظه تسلیم شدن به نیروی درمانگری دست پیدا میکنند.
راز ماجرا این است که شیطان برای سرگردان کردن انسان در حلقههای رحمانیت و باز داشتن او از رحمت خاصه و به تباهی کشیدن فرصتها و نعمتهای رحمانی، دست به شیطنتهای شگفتانگیزی میزند که یکی از آنها بهبودنمایی است. به این معنا که شیاطین که از جن و جنس آتش هستند، از نیروهایی برخوردار بوده و در شرایطی میتوانند از نیروی خود استفاده کنند. همچنانکه در قرآن مجید و در ماجراهای حضرت سلیمان آمده است که آن پیامبر بزرگ خدا به اطرافیان خود گفت چه کسی میتواند تخت بلقیس را حاضر کند، یکی از جنیان گفت: پیش از آنکه از جای خود برخیزی تخت را به اینجا میآورم. (سورة مبارکة نمل/38و39)
جنها میتوانند در عالم مادی کارهایی انجام دهند اما تا انسان سراغ آنها نرود و پای آنها را در زندگی خود باز نکند توان دخالت ندارند. اما اگر به هر طریق و با هر نامی به نیروی آنها پناه ببرد و تسلیمشان شود، آنگاه میتوانند کارهایی انجام دهند. چنانکه قرآن کریم در این باره میفرماید: (بعضی از انسانها به گروهی از جنها پناه میبرند و بر ذلتشان افزودند.) (سورة مبارکة جن/6) جنها ممکن است به کسانی که به آنها پناه بردهاند، کمکهایی بکنند از جمله اینکه امور پنهان را برایشان آشکار کنند، یا اشیائی را جابجا کنند و یا از نیروی خود برای جبران ضعفها و بیماریها استفاده کنند بدون اینکه درمان و بهبودی اتفاق افتاده باشد. مثل اینکه به یک فلج کمک کنند تا روی پا بایستد. این مورد بهبودنمایی یا شفا نمایی است که در واقع درمانی صورت نگرفته، فقط با تسلیم شدن فرد نیروهای شیطانی وارد زندگی او شده و بدون شک دردسرها و تبعاتی خواهد داشت.
در عرفان حلقه نیروهای شیطانی با نام شبکة شعور منفی (عرفان کیهانی (حلقه).ص93) یا موجودات غیر ارگانیک نامیده شدهاند و ادعا میشود که با آنها ارتباطی ندارند. اما گذشته از معیارهای روشن اخلاقی و دینی در درمانگر و درمانجو که نفوذ نیروهای شیطانی را نشان میدهد، شاخصهای دیگری برای تشخیص درمانهای شیطانی وجود دارد، از جمله تدریجی بودن و زمانبری درمانهای شیطانی؛ زیرا نیروهای شیطانی محدود است و برای حصول نتیجه نیاز به زمان دارد. اما نیروی الاهی در لحظهای با (کن فیکون) اوضاع را دگرگون میکند. همانطور که در ماجرای حضرت سلیمان آمده افریت جنی برای آوردن تخت بلقیس نیاز به زمان داشت و گفت پیش از آنکه از جای خود برخیزی آن را میآورم، و حضرت سلیمان به او و نیرویش هیچ اعتنایی نمیکند. در مقابل وقتی که آن انسان مؤمن به نام (عاصف بن برخیا) با نیروی الاهی خواستة جناب سلیمان را پاسخ میدهد، در چشم به هم زدنی تخت حاضر میشود و حضرت سلیمان به خاطر توفیق تربیت چنین انسانهایی خدا را شکر میکند. (سوره مبارکة نمل/ آیه40)
نشانة دیگر درمانهای شیطانی و تفاوت آن با درمانهای الاهی با مقایسة درمانجویان عرفان حلقه با شفا یافتگان در زیارتگاهها و توسل به معصومین معلوم میشود. درمان یافتگان از طریق الاهی و معنوی تمام امراضشان و به طور کامل برطرف میشود. یعنی اگر کسی فلج باشد و کور هم باشد، وقتی شفای الاهی میآید، همة مرضها کاملاً از بین میرود؛ اما با درمانهای شیطانی همة مشکلات برطرف نمیشود و در بسیاری از موارد مرض اصلی و مورد نظر هم به طور کامل درمان نمیپذیرد.
راه نفوذ نیروهای شیطانی در وجود فرد و زندگی او، تسلیم شدن است. تسلیم شدن دو صورت دارد: یا تسلیم شدن به خواستههای مشخص و روشن خداوند است که در شریعت آمده و در هر دینی احکام آن معلوم است. در این صورت ظاهر و باطن شخص شهادت میدهد که تسلیم و دلباختة خداوند است. صورت دوم تسلیم برابر دربرابر اموری ناشناخته است که به شکلی مبهم و ذهن فرد انجام میگیرد؛ در این صورت راه نفوذ شیاطین کاملاً باز میشود؛ به خصوص اگر پای استفاده از نیروهای آنها در میان باشد و فردی که به طور مبهم خود را در وضعیت تسلیم قرار داده و وجود خود را کاملاً گشوده، انتظار رویدادی مثل درمان شدن یا جابجایی اجسام را داشته باشد.
پایه و اساس عرفان حلقه دستدرازی به سوی نیروهای شیطانی است که آثار و نشانههای آن به صورت علمی و تجربی در زندگی و اطراف درمانگران و درمانجویان کاملاً قابل بررسی است. دیگر روزگاری که گروهی با تنگ نظری این پدیدهها را خرافات میپنداشتند گذشته است. جن میتواند در شرایط خاصی به زندگی انسان وارد شود که سادهترین راه ورودشان به تعبیر قرآن کریم پناه بردن به آنهاست. عرفان حلقه این در را میگشاید و نیروهای شیطانی را به نام شعور کیهانی و حلقههای رحمانی معرفی میکند. به همین علت کنار گذاشتن قرآن و اهل بیت خللی در حلقههای آنها ایجاد نمیکند، بلکه واسطة این نفوذ شیطانی مرکزیت عرفان حلقه و سلسلة مراتب مسترهاست.
از عشق تا شریعت
وقتی انسان در برابر ناشناخته و در ابهام کامل تسلیم شد، شیاطین بر او مسلط میشوند و نیروی خود را در او جریان میدهند. حضرت علی در این باره فرمودهاند: (شیطان در سینههایشان تخم میگذارد و جوجه میآورد و با چشمان آنها مینگرد با زبان آنها سخن میگوید.) (نهجالبلاغه.) شیطان که برای پیشبرد برنامههای خود معمولا خودش را پنهان میکند، خود را به عنوان خدا معرفی کرده و وسوسههای خود را به دل تسلیم شدگانش سرازیر میکند؛ آنگاه دلی که لانة شیطان شده این وسوسهها را الهام الاهی پنداشته و خود را در مسیر عرفان میبیند، با این که ظاهر و باطن او شهادت میدهد که در مسیر عرفان نبوده بلکه دقیقاً بر خلاف خواست خدا در حرکت است.
در اساسنامة عرفان حلقه نوشتهاند: (انسان نمیتواند عاشق خدا شود، زیرا انسان از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست و در حقیقت خدا عاشق انسان میشود و انسان معشوق میباشد و مشمول عشق الهی. و انسان میتواند فقط عاشق تجلیات الهی، یعنی مظاهر جهان هستی شود و پس از این مرحله است که مشمول عشق الهی میگردد.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص124و125)
آغاز این اصل یک دروغ بزرگ و شیطانی است، برای شعلهور شدن آتش عشق خداوند، کمترین درجات معرفت کافی است. اگر چه انسان نمیتواند خداوند را به طور کامل بشناسد ولی قلبی که هنوز لانة شیطان نشده بهتر از همة مظاهر هستی، هستی بخش مهربان را درک میکند و به او عشق میورزد و در شرایط سخت زندگی امید و عشق به او را تجربه میکند. هم از این رو همة قلبها با او آشنا هستند، اگر چه ذهنها سوالات و مجهولاتی داشته باشند. اگر آدمی خود را تسلیم شیطان کند صد البته که دیگر از هیچ طریقی قادر به فهم او نیست، اما قلبهای لبریز از نور فهم و فروغ ایمان تمام عالم را نشانههای او میدانند و ذرهذرة عالم و لحظه لحظة زندگیشان گامی در راه عشق خداوند و شکوفایی معرفت اوست.
وقتی خداوند از فهم بشری کاملاً کنار گذاشته شود به طور طبیعی عشق به او هم مفهوم خود را از دست میدهد و آنگاه بشر میماند و دلباختگی به مظاهر جهان هستی از این عشق و دلباختگیهم هرچیزی ممکن است به وجود بیاید. که نمونههای بارز آن مسترپارتیهای عرفان حلقه یا میهمانی مربیان عرفان حلقه است. البته ممکن است از این میهمانیها جاهای دیگر هم برگزار شود، اما مشکل اصلی در اینجا این است که در عرفان حلقه، خانمها و آقایان استاد عرفان هستند، آن هم عرفانی که در اساسنامة خود شریعت و طریقت و حقیقت را در نهایت یکی میداند! (رک: عرفان کیهانی (حلقه).ص112)
نسبت میان شریعت و طریقت و حقیقت در عرفان حلقه
با اینکه از سوی مرکزیت عرفان حلقه بر التزام به شریعت تأکید میشود. اما عملاً بسیاری از سلسله مراتب مربیان چندان پایبند نیستند و حتا بعد از آشنا شدن با عرفان حلقه دلبستگی و پایبندی آنها به شریعت کاهش مییابد. علت این دوگانگی میان گفتار و رفتار یکی از اصول اساسنامة عرفان حلقه است. در این اصل آمده است: (در عرفان کیهانی (حلقه)، مسیر اصلی طریقت است که بر روی این مسیر که مسیر عمل است، از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت میگیرد. و در انتها هر سه بر یکدیگر منطبق میگردند. این حرکت میتواند مطابق شکل زیر باشد و این بدان معنی ست که در جریان عمل، انسان به کاربرد شریعت پی برده و به حقیقت نیز نایل میگردد.
حقیقت
طریقت
شریعت
بدیهی است که انسان به لحاظ ساختار وجودیاش، متکی به گونهای عمل برای شکل گیری و رشدیابی در مسیر کمال است؛ این اعمال را آفرینندهی او که داناست، برای او در طرح عظیمش طراحی عظیمی کرده و آن مستعد ساختن حضور هزاران نبی و خبرگیرنده و پیامآور است، که به عنوان رسول و فرستاده موظف به ابلاغ پیام و انذار بشر و تبشیر راه یافتگان شده و شریعت و نحوهی راه رفتن در مسیر کمال خواهی را برای انسان ترسیم کردهاند.) (عرفان کیهانی (حلقه).ص112)
پیچیدگی و ناروان بودن این عبارات برای این است که کمر جملات زیر بار معانی دوپهلو و غیر صریح خم شده و نوشته را با پیچ و تابهای غریبی آمیخته است. نخست اینکه طریقت اصل است و همانطور که در تصویر دیده میشود، شریعت و حتا حقیقت باید به آن نزدیک و با آن منطبق شوند. یا به بیانی که در اصل آمده، (از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت میگیرد.) حال میپرسیم این طریقت چیست که نه تنها شریعت، بلکه حقیقت هم از روی آن دریافت میشود؟
پاسخ این پرسش در بخش دوم اصل یعنی بخش بعد از تصویر آمده است. طریقت اعمالی است که آفرینندة دانا در طرح عظیمش برای انسان طراحی کرده است. این طرح عظیم چیست؟ آیا دین است؟ هیچ اشارهای نشده؛ چیزی غیر از دین است؟ آیا نوعی سیستم ارتباط شخصی با آفریننده است؟ اصل باید خیلی صریح و روشن باشد، اما در این جا میبینیم با ابهام و استفاده از عبارات کمر خمیده و گرانبار نگارش یافته، در حالیکه دربارة ارتباط شریعت و طریقت و حقیقت تاکنون سخنان بسیار گفته شده و با این پیشینه، چند سطر شیوا نوشتن، کار دشواری نیست.
به هر روی در توضیح طرح عظیم نوشتهاند: (مستعد ساختن حضور هزاران هزارنبی و خبرگیرنده و پیامآور است...) با توجه به این جمله ظاهراً این طرح عظیم خود دین نیست، بلکه پیش از حضور پیامآوران و فرستاده شدن دین است. بستر و طرحی که مستعد ساختن حضور هزاران پیامآور است. حضور پیامآوران هم نکتة قابل توجهی است. چون حضور با فرستاده شدن فرق دارد، ممکن است پیامبرانی فرستاده شوند، اما همیشه حضور نخواهند داشت. از دیدگاه این اصل طرح عظیم آفرینندة دانا مستعد ساختن حضور پیامآوران است، نه فرستادن آنها. پس با پیروی از این طرح باید در جستجوی پیامآوری حاضر باشیم که طریقت در استعداد اوست و شریعت و حقیقت که کمال و راه کمالخواهی است، از روی آن دریافت میشود.
بنابراین سرنوشت شریعت و طریقت و حقیقت بسیار مبهم و نامعلوم است، اگر چه درنهایت به هم خواهند رسید. اما کجا به هم میرسند؟ و آنگاه که گرد هم آیند شریعت چه شریعتی خواهد بود و حقیقت چه حقیقتی؟ چندان معلوم نیست و شاید طریقت عرفان حلقه بتواند چشم اندازی از شریعت و حقیقت مورد نظر آن به ما نشان دهد؟ البته این همه در نهایت که به هم برسند و منطبق گردند آشکار میگردد. بنابراین طریقت عرفان حلقه در نهایت سرنوشت حقیقت و شریعت را معلوم خواهد کرد. و شریعت و حقیقت باید از روی طریقت حلقه دریافت شود و با آن منطبق گردد.
اگر کسی بیاید و صادقانه و به دور از فریبکاری اساسا آیین جدیدی بیاورد، میتوان با او گفتگو کرد، اشکالات را به گفت و حرفهایش را شنید؛ اما اینکه با شعار شریعتگرایی و استفاده از آیات پیش آیند و در پس آن افکار و عقاید دیگری را پنهان کنند منصفانه نیست و باب گفتگو و طرح و بررسی اندیشهها و باورها بسته میشود.
گذشته از آنچه دربارة نگرش عرفان حلقه نسبت به شریعت گفته شد و پر از ابهامها و نقضها بود. اساساً ورود عرفان حلقه به موضوع شریعت یک دین خاص مثل شریعت اسلام و تأکید بر آن با برخی از اصول اساسنامة این فرقه تعارض دارد. در یکی از اصول آمده است: (اعتقادات افراد به دو بخش زیربنا و روبنا تقسیم میشود. زیربنا بخش اشتراک فکری همهی انسانها بوده، همانگونه که در بخش نظری و عملی عرفان کیهانی (حلقه) به اثبات میرسد، شعور الهی و یا هوشمندی حاکم بر جهان هستی است، که در این شاخهی عرفانی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. روبنای فکری نیز شامل دستورالعملهای ادیان و مذاهب و تعاریف و راههای مختلف رسیدن انسان به تعالی است، که آن نیز خود میتواند به دو بخش اشتراکی و اختصاصی تقسیم شود. در عرفان کیهانی (حلقه)، زیربنای فکری انسان مورد بررسی اصلی قرار گرفته، در مورد روبنای فکری اشتراکی، تعاریفی پیشنهاد مینماید و با بخش اختصاصی روبنای فکری انسانها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و مداخلهای ندارد. در واقع، عرفان کیهانی (حلقه)، شعور الهی را به طور نظری و عملی ثابت نموده، از این طریق وجود صاحب این هوشمندی یعنی خداوند را به اثبات میرساند و در واقع این عرفان، منجر به خداشناسی عملی میگردد.) (عرفان کیهانی(حلقه).ص70و71)
با این وصف عرفان حلقه به شریعت و حتا اعتقادات خاص ادیان و مذاهب کاری ندارد. پس مرکزیت عرفان حلقه این اختیار را که در رابطه با شرایع و باورهای مذاهب و ادیان مداخلهای کند، از خود سلب کرده است. یا دست کم ادعای سلب آن را دارد، حالا چگونه میتواند به شریعت خاصی دعوت کند؟! یا حتا باورهای خاص مذهبی مثل اعتقاد به امامان معصوم، حتا خاتمیت رسول خدا و حتی کلام الله بودن قرآن را مورد تأکید قرار دهد؟ طبق این اصل عرفان حلقه از همة این امور دست کشیده است و طریقت عملی آن به راستی هیچ نسبت و سنخیتی با این امور ندارد. اکنون در مقام بررسی این نیستیم که این اصل به طور کلی درست است یا نه و آیا درست است که فرقهای از رسالت پیامبر اسلام و قرآن مجید دست بکشد و دم از عرفان بزند؟ اما آنچه از اصول عرفان حلقه برمیآید این است که آن ارزشها و باورها ارتباطی با طریقت عملی عرفان حلقه ندارد که در این باره کاملاً صادق هستند، یعنی آنچه در عرفان حلقه تعلیم داده میشود یا تفویض میشود یا دریافت میشود، ارتباطی با قرآن و تعالیم دین و مذهب خاصی مثل اسلام و تشیع ندارد. اما اینکه در مواردی از آیات قرآن استفاده میکنند، یا پای شریعت را به میان کشیدهاند و یا گاه و بیگاه مرکزیت عرفان حلقه اعضای جنبش را به التزام به شریعت دعوت میکند، تناقضی آشکار است. مگر اینکه منظور آنها از شریعت، شریعت اسلام نباشد.
طریقت بیکوشش
تمام عرفان در فرقةحلقه به طریقت عملی آن برمیگردد، که از نوعی ارتباط عملی با شعور کیهانی است و شریعت و حقیقت هرچه باشد از روی آن دریافت میشود. حال این طریقت چیست؟ دستیابی به نیروی درمانگری یا شعور کیهانی که نشانهای از ظرفیت معنوی انسان است. و راه دست یابی به آن این است که تسلیم شعور کیهانی یا رحمت عام الاهی شویم البته تنها از طریق سلسله مراتب و مرکزیت عرفان حلقه. به بیان دقیقتر باید تسلیم حلقههای عرفان حلقه شود.
این سهولت در رسیدن به مواهب عرفانی که میتوان آن را رانتخواری معنوی نامید، فقط با تسلیم شدن در حلقههای عرفان کیهانی به دست میآید. بدون هیچ زحمتی و برای گناهکار و بیگناه فرقی نمیکند. عارف یک دقیقهای!
با این وصف اگر کسی اهل قناعت بود و به همین مقدار از ارتباط با رحمت الاهی قناعت کرد و معجزة عیساگونة درمانگری را برای خود کافی دانست، چه میشود؟ آیا اینطور نیست که برای رسیدن به هر چیز با ارزشی باید رنجی را تحمل کرد و زحمتی کشید؟ آیا بیرنج و زحمت به دست آمدن این موهبت رحمانی! دلیل بیارزش بودن یا نشانة راهزنی شیطان نیست؟
آنچه بزرگان گفتهاند از دولت بیخون دل و تکیه نکردن بر دانش و تقوا در طریقت، به معنای دستکشیدن از شریعت و فروگذاشتن اخلاق نیست؛ بلکه به این معناست که هر چه تلاش و کوشش از سوی بندة خدا صورت بگیرد در برابر لطف و عنایت او هیچ است و تنها ایجاد آمادگی برای دریافت فیض الاهی است. و الا یک گام انسان کوچک زمینی کجا و ده گام خداوند بزرگ کجا. اگر هم تسلیم شدن یک گام محسوب شود، که صد البته گام بلندی هم هست، تسلیم شدن در برابر اراده و امر خداوند است و نشانة آن تعبد به شریعت و آراستگی به اصول اخلاقی است. نه تسلیم شدن به حلقههای این فرقه بدون تقید به شریعت و اخلاق.
توضیح پایانی
عرفان حلقه با تأکید بر اتصال به حلقههای رحمانیت خداوند، به دنبال تجلی صفات قهر و غضب و اضلال او رفته که پیشگام این راه شیطان است. بارزترین نشانههای شیطانی بودن این فرقه خودپرستی افراطی و شدیدی است که نه تنها راهی غیر از راه خود را قبول ندارند، بلکه هر نامی غیر از نام خود را انحراف میدانند. عرفان حلقه به بهانة درمانگری مردم را به نفوذ نیروهای شیطانی در آورده و با عنوان عرفان آنها را به راه عصیان در برابر معشوق و معبود هستی میکشاند.
آنچه که بهداشت معنوی به آن میپردازد فقط این نیست که جامعه روبه تاریکی و ناپاکی میرود یا در مسیر پاکی و روشنایی حرکت میکند، بلکه هزار مرتبه از این مهمتر مواردی است که معیارها دگرگون میشود و اعمال شیطانی به نام طریقت، و تسیلم هوسها و وسوسههای شیطانی شدن به نام عرفان معرفی میشود. گناه با توبه جبران میشود و انسان را به عشق و آمرزش الاهی نزدیک میسازد، اما اگر این گناه به نام سلوک الی الله انجام شد، چه کسی میتواند از آن توبه کند و به سوی معبود و معشوق حقیقی باز گردد؟
با این خرافات و دروغهاست که بهداشت معنوی در جامعه تهدید میشود. اینکه به نام عرفان و رحمانیت خداوند بندگان خدا را به نیروهای شیطانی بفروشند و اخلاق و انسانیت و ایمان را در آنها نابود کنند، تهدیدی جدی برای سلامت معنوی جامعه است. وظیفة دولتهاست که حقوق انسانها را در ابعاد معنوی محترم بشمارند و به کسی اجازه ندهند که راه شکوفایی معنوی مردم را مسدود کند و نیازهای معنوی آنها برای ارضای خودپرستی دیگران هزینه شود. اگر چه مردم غرق گناه و غفلت باشند، حقوق معنوی آنها محفوظ است و کسی حق تعرض به آن را ندارد.
جامعه هر چه قدر هم که در فساد غوطهور باشد، حق دارد که امکان تشخیص و تمایز میان عرفان و عصیان و فرصت بازگشتن به سوی خدا را داشته باشد. هدف نظریة بهداشت معنوی این است که با جلوگیری از نشر خرافات و انحرافات معنوی، از گمشدن راههای خداوند در میان هوسهای شیادان یا فریبخوردگان جلوگیری کند و از امکان تجربة زندگی معنوی برای شهروندان پاسداری نماید.
حمیدرضا مظاهری سیف
- [سایر] آیا عرفان حلقه صحت دارد؟
- [سایر] فرقه عرفان حلقه با چه هدفی کرامت سازی می کنند؟
- [آیت الله خامنه ای] بعضی از زنان برای تأمین هزینه های زندگی خانوادگی خود در آرایشگاهها کار می کنند، آیا این کار ترویج بی عفّتی و یا تهدیدی برای عفّت جامعه اسلامی محسوب نمی شود؟
- [سایر] لطفاً در مورد عرفان کیهانی (عرفان حلقه) و فرادرمانی که به تازگی بسیار رواج پیدا کرده، توضیح دهید و قضیه را روشن کنید.
- [سایر] لطفاً در مورد عرفان کیهانی (عرفان حلقه) و فرادرمانی که به تازگی بسیار رواج پیدا کرده، توضیح دهید و قضیه را روشن کنید.
- [سایر] آیا بحرانهای روانی تأثیری در گرایش به عرفان و گرایش های معنوی جدید دارد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] احتراما با توجه به استفتایی که از معظم له درباره عرفان کیهانی (حلقه) شده است بفرمایید آیا پاسخ ایشان نظر به ارتداد شخص خاصی دارد یا خیر؟
- [سایر] در جامعه ای که فساد آن زیاد است، برای رسیدن به تکامل معنوی و اخلاقی چه باید کرد؟
- [آیت الله سیستانی] آیا استفاده از حلقه برای زن در اماکن عمومی مثل محل کار زینت محسوب شده و استفاده از آن جایز است ؟
- [سایر] در یوگا مفهوم آگاهی کیهانی آمده است و در عرفان حلقه شعور کیهانی وارد شده و همین طور در کابالا هم شعورمندی الهی وجود دارد. بعضی میگویند این مفاهیم همان مفهوم تعین اول در عرفان اسلامی است؛ این برداشت را تأیید میکنید؟
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است در برابر نعمتِ رسیده یا نقمت رفع شده, سجده انجام شود. نعمت, گاهی مادّی است و زمانی معنوی مانند ادای فریضه یا نافله و گاهی سیاسی است و زمانی اجتماعی. نظام اسلامی را تقویت کردن و وحدت جامعه را تأمین نمودن، همگی سجدهّ شکر دارد. صحّت سجده شکر, مشروط به ذکر نیست و فقط نهادن پیشانی به قصد تعظیم پروردگار بر زمین, کافی است. مستحب است که گفته شود: (شکراً للّه).
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسب و کار و تلاش برای زندگی از طریق تجارت و زراعت و صنعت و مانند آن برای کسانی که مخارج همسر و فرزند خود را ندارند واجب است، همچنین برای حفظ نظام و تأمین احتیاجات جامعه اسلامی، و در غیر این صورت، مستحب مؤکد است، مخصوصاً برای کمک به فقرا و یا وسعت بخشیدن به زندگی خانواده.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی همراه ظالمی سفر کند و مسافرت او کمک به ظالم محسوب شود سفر او حرام است و نمازش را باید تمام بخواند، مگر آن که مجبور باشد یا برای انجام وظیفه مهمتری مانند نجات جان مظلومی با او سفر کند که در این صورت نمازش شکسته است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.