نظر مراجع محترم تقلید درباره صوفیه چیست؟ آیا علمای سابق با صوفیان هم درگیر بودند؟
نظر مراجع محترم تقلید درباره صوفیه چیست؟ آیا علمای سابق با صوفیان هم درگیر بودند؟ شیخ بهایی در کشکول از حضرت رسول صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله روایت کرده که فرمود: ( قیامت، قیام نخواهد نمود بر امت من تا که بیرون آیند طایفه‌ای از امت من که آنها را صوفی گویند، نیستند از امت من، حلقه زنند از برای ذکر سرهای خود را، و بلند سازند به ذکر صداهای خود را، گمان کنند که آنها بر طریقه ابراهیم‌اند. بلکه آنها گمراه‌ترند از کفار و از اهل آتش هستند، از برای آنها نعره‌هاست مثل نعره‌های خرها، قولشان قول فجّار است و عملشان عمل جهّال و آنها نزاع‌کنندگان با علمایند، ایشان ایمان ندارند و به اعمال خود عُجب کنند و حال آن که از برای ایشان از عمل خود غیر از تعب نباشد). ملا محسن فیض کاشانی عارف وارسته، در کتاب وافی و کتاب بشارة الشیعه به مذمت صوفیه پرداخته و بدعت‌های آنها مانند غنا و سماع و حرکات خاصه و دعاوی گمراه کننده را افشا می‌کنند. حضرت آیت‌ الله خامنه‌ ای: سؤال: آیا شرکت کردن در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها چه صورت دارد؟ جواب : جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه علیهم‌السلام معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه‌ای را که لازم نیست بلکه مضرّ است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشند حضرت آیت الله مکارم شیرازی: سؤال: ایجاد مکتب‌ها و مرام‌های انحرافی یکی از اهداف شوم قدرت‌های استکباری بوده است. در طی سال‌های اخیر فرقه‌های مختلف صوفیه در حال فعالیت گسترده‌تری گردیده و مراکزی را به عنوان پایگاه‌های خود بنا می‌سازند. مستدعی است نظر خود را درباره صوفیه و مشارکت و ایجاد بناها و مراکز تبلیغی آنان و شرکت در محافل آنها بیان فرمایید. جواب : تمام فرق صوفیه دارای انحرافاتی هستندو شرکت در فعالیت‌های آنان و کمک به اهدافشان جایز نیست. تمام فرق صوفیه و از جمله فرقه ذهبیه احمدیه دارای انحرافاتی هستند و خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی بسیاری از مراکز آنان تعطیل شد. مسؤولین محترم دزفول هم نباید اجازه تأسیس یا تعمیر خانقاه تحت هر اسم و عنوانی به آنها بدهند. همیشه موفق باشید. حضرت آیت الله سیستانی: اجتناب از حضور در مجامع آنان و دور کردن مردم از آنها لازم است. حضرت آیت الله تبریزی(ره): هر مسلمانی که بر خلاف آن چه علمای شیعه در رساله‌های عملیه فرمودند، عمل کند باطل است و ترویج و اعانت و شرکت در مجالسی که بر خلاف آن چه علمای شیعه فرمودند تشکیل شود مشروعیت ندارد. حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره): معبد مسلمانان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر برای این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد صحیح نیست بلکه اگر به این عنوان بروند که آن جا شرعا پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام می‌باشد. لذا بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی، مذهبی و اعیاد موالید ائمه علیهم‌السلام در مساجد اجتماع کنند که (انما یعمر مساجد الله من آمن بالله) و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر عمل کنید. سؤال: چند ماهی است که ضمن تکالیف دینی، شب‌های جمعه برای دعا و انابه به درگاه خدا در خانقاه شرکت می‌کنم. چون مشاهده کردم بجز قرائت قرآن و دعا و ثنا و یک ذکری هم برای مولا، چیز دیگری در آنجا انجام نمی‌دهند؛ حالا رفتن من به آن جا ثواب دارد یا نه؟ حضرت آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی: واضح است که معبد مسلمانان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر برای این باشد که گمان کنید آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد بدعت و حرام است. و به علاوه، این تشکیلات، موجب تفرقه مسلمین و اختلاف و ضعف آنها می‌شود و ذکرهایی که در آن جا خوانده می‌شود اگر مدرک و سند معتبری نداشته باشد خواندنش به قصد ورود جایز نیست و اگر اعتبار آن هم با عقاید حقه موافق نباشد خواندنش مطلقا حرام است. شما در وظایف خود به رساله‌های عملیه و در اذکار و ادعیه به کتب دعا مانند مفاتیح الجنان رجوع کنید. حضرت آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی: سؤال: رفتن به خانقاه دراویش جهت استماع مرثیه و سوگواری ائمه علیهم‌السلام و اقامه فاتحه مردانه و زنانه با وجود مساجد و شرکت نمودن در اجتماع آنان به عنوان اعیاد و غیره و منبر رفتن در آن‌جا جهت ختم فواتح و کمک به ساختمان خانقاه جایز است یا نه؟ جواب : امور مذکوره ترویج باطل است و جایز نیست. اعاذنا الله من فتن آخر الزمان. حضرت آیت الله صافی گلپایگانی: صوفیه با فرقه‌ها و انشعابات بسیاری که دارند اگر چه در انحراف در یک سطح نیستند و بسا که برخی از آنان از ربقه اسلام شمرده نشوند در مجموع منحرف‌اند و عقاید خاصه‌ای که دارند غیر اسلامی است؛ بنابراین مشارکت در ایجاد بناها و مراکز تبلیغی آنها و شرکت در محافل آنها خلاف شرع و حرام است. چون روش گروه مذکور بر خلاف روش رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه هدی علیهم‌السلام است و در اسلام محلی به نام خانقاه وجود ندارد این روش، انحراف از طریقه متشرّعه که متلقاه از ائمه هدی علیهم‌السلام است و موجب اضلال می‌باشد، مباشرت در ساختن خانقاه و کمک مالی برای ساختن آن و همکاری با این گروه و موافقت با ساختن آن به هر شکلی حرام است. خداوند مؤمنین را از فتن مُضلّه محفوظ بدارد. و الله العالم. حضرت آیت الله بهجت: سئوال: مستدعی است به این چند سؤال، جواب مرفوم فرمایید: 1 ساختن خانقاه و تجدید بناء شرعا حکم آن چیست؟ 2 کمک کردن در جهت ساخت خانقاه و برپایی مراسم در آن و هرگونه کمک کردن و تقویت این فرقه‌های دراویش، حکم آن چیست؟ 3 حکم شرکت کردن در مراسم و حضور در خانقاه چیست؟ 4 آیا فرقی بین فرق دراویش مثل ذهبیه، سلفیه، خاکسار و... هست؟ جواب : هر چه سبب تفرقه در بین مسلمان‌ها باشد جایز نیست و آن‌چه در اسلام معروف است همان مساجد و حسینیه‌ها و امثال آنهاست و هر عنوانی که سبب تشکیل حزب و گروهی شود که مولّد فرقه‌ای از 72 فرقه شود باطل است و تأسیس و ترویج آن جایز نیست و الله العالم. سؤال: 1 شرکت در مجالس ذکر و دعای فرقه‌های صوفیه از جمله ذهبیه احمدی که در اماکن هم‌چون خانقاه و حسینیه و نام‌هایی از این دست که ویژه عبادت این فرقه ساخته می‌شود چه حکمی دارد؟ 2 کمک مادی یا معنوی (مثل دادن مجوز قانونی از طریق دولت) در ساخت و عمران اماکن عبادت و ذکر فرقه‌های منحرفی هم‌چون ذهبیه احمدی چه حکمی دارد؟ 3 با عنایت به احادیث مختلفی که در باب ضلالت و حتی عناد فرق منحرفه صوفیه با اهل بیت عصمت و طهارت رسیده است، بعضی مراجع ذی ربط مجوز قانونی جهت ساخت یک عبادتگاه به نام حسینیه احمدی جهت فرقه ذهبیه در شهر دارالمؤمنین دزفول صادر نموده‌اند، وظیفه مؤمنین نسبت به این قصور و احیانا تعمّد بعضی مسؤولین در صدور یک مجوز قانونی که هیچ وجهه شرعیه‌ای ندارد چیست؟ 4 با توجه به قصور و اهمال مسئولین شهر آیا از باب وظیفه نهی از منکر تخریب این حسینیه (حسینیه احمدی) که معبد فرقه ذهبیه احمدی و بدعتی آشکار در دین اسلام است، چگونه می‌باشد؟ حضرت آیت الله بهجت: تأسیس وترویج این قبیل اماکن و مجالس کلاً جایز نیست و نهی از منکر و جلوگیری از آن‌ها با احراز شرایط امر به معروف بر همگان واجب است. اما برای بهتر متوجه شدن شما مقاله ای نیز از جناب آقای خسرو پناه در ادامه می آوریم نقد تصوف درآینه دانشمندان اسلامی عبدالحسین خسروپناه قال رسول الله(صلی الله علیه وآله): اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله ما در دنیایی به سر می بریم که انواع کثرت های فلسفی، کلامی، فرهنگی و... وجود دارد. مکاتب سیاسی و اجتماعی و فرقه های عرفانی و صوفیه نیز در این تنوع بشری ظاهر گردیده اند. متأسفانه با اینکه این‌گونه فرقه ها در سرزمین های اسلامی روییده و رشد و نمو یافته اند، مستشرقینی مانند آربری، نیکلسون، گلذیهر و ادوار براون بیش از محققان مسلمان پیرامون تصوّف و انواع آن پژوهش کرده اند به همین دلیل، اقبال و ادبارها، ردّ و قبول ها، همیشه معللانه نه مدللانه یا خشونت وار، تساهل گونه و غیر منطقی انجام گرفته است. تصوّف، یک نوع ایدئولوژی مخصوصی است که از نظر تا عمل و از بینش تا کُنش را در بر می گیرد. تفسیر خاص زندگی و نحوۀ تعامل با حیات دنیوی است. این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف و شهود تحصیل می‌گردد. البته فرقه های صوفیه آنقدر متنوع و متلّون اند که به راحتی نمی توان پیرامون آنها سخن گفت و برهمه آنها حکم واحدی راند. لکن با تأمل در ریشه های اولیه و بررسی وضعیت موجود آنها می توان به نتایج عالمانه ای دست یازید. شایان ذکر است که تصوّف و عرفان در آغاز راه یکسان بودند و به عنوان یک جریان تلقی می شدند تا اینکه جریان تصوّف از توده مردم جدا گشت و عالمان وارسته با استفاده از روش شهود و قرآن و سنت به تدوین عرفان اسلامی پرداختند بنابراین، عارفانی چون سیدحیدر آملی، سیدعلی شوشتری، سیداحمد کربلایی، ملا حسینعلی همدانی، سیدعلی قاضی طباطبایی و علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی را نباید با فرقه های صوفیه یکی پنداشت. تصوّف و صوفی گری به اعتراف جامی در نفحات الانس از قرن دوّم هجری در میان مسلمین ظاهر گشت. بزرگترین مظهر روح تصوّف در این دوره، تحقیر دنیا، فرار از تمتعات و تمام شؤون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمّل شکنجه ها می باشد. به همین جهت،صوفیان در برابر ائمه اطهار(علیهم السلام)ایستادند و بر بینش و سیره زندگی آنها متعرض شدند. برای نمونه، سفیان ثوری بر امام صادق(علیه السلام) در مدینه وارد شد در حالیکه امام(علیه السلام) جامه ای سپید و لطیف بر تن داشت سفیان بر امام(علیه السلام) اعتراض کرد که چرا زهد نمی ورزی؟ امام فرمود: خوب گوش فرا ده تا برای دنیا و آخرت تو مفید باشد مگر اینکه بخواهی بدعتی در اسلام ایجاد کنی. وضع ساده و فقیرانه پیامبر و صحابه، تکلیفی برای همه مسلمین تا روز قیامت نیست. رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) در زمانی زندگی می کرد که عموم مردم از لوازم اولیه زندگی محروم بودند اما اگر در عصر و روزگاری، وسایل زندگی فراهم شد؛ سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها صالحانند، نه فاسقان؛ مسلمانانند نه کافران. سفیان در برابر پاسخ امام(علیه السلام) عاجزانه بیرون رفت و سپس به همراه یارانش بر امام(علیه السلام) وارد شدند تا دسته جمعی با امام(علیه السلام) مباحثه کنند. آنها به آیه 9سورۀ حشر وآیه 8 سورۀ دهر تمسک کردند تا بر دین شناسی امام خرده گیرند و روش او را با آیه (ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً نقد کنند. در این وضعیت، یک نفر بلند شد و به صوفیان اعتراض کرد که چرا مردم را فریب می دهید غذاهای خوب می خورید و مردم را از آن نعمت ها پرهیز می دهید. امام(علیه السلام) فرمود: این حرف ها را کنار بگذارید. و سپس توضیح دادند که این آیات بر حرمت استفاده از نعمت های الهی دلالت ندارد بلکه بخشش و ایثار را توصیه می کنند. و آیه (ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً) (اسراء/29) را که دلالت بر اعتدال دارد را به آنها فهماند. صوفیه بر امام رضا(علیه السلام) هم تاختند که چرا لباس درشت بر تن نداری و غذای خشن نمی خوری و امام(علیه السلام) فرمود: یوسف، پیامبر خدا، قباهای دیباجی و لباس های زربفت بر تن داشت. پس اولین منتقدان صوفیه،امامان معصوم بودند که درکتاب های روایی می توان آنها رایافت. نگارنده دراین مقال درصدد است تا با معرفی محتوایی پاره‌ای ازآثارانتقادی به خوانندگان حقیقت طلب مدد برساند وآنها که درمقام کشف حقیقت هستند با مطالعه این آثار، سره ازناسره را تشخیص دهند وعرفان حقیقی راازعرفان های کاذب بازشناسند، به ویژه جوانان عزیزی که با انگیزۀ درک معنویات به محفل شیاطین زهرآلودوخوش خط وخال رفته ودر دام ضلالت وگمراهی آنها قرارمی گیرند. بنابراین، مخاطبان این مقاله کسانی نیستندکه درقلبشان مرض هست وطالب هوای نفس ومنافع دنیوی اند وهیچ استدلالی به گوش آنان فرونمی‌رود.بزرگان وعالمان صدراسلام ومعاصرآثارفراوانی درردّ صوفیه نوشته اند که ازجملۀ آنها می توان به رسالۀ الردّ علی الصوفیه و الغالیه(جناب حسین بن سعید اهوازی یکی ازاصحاب امام رضا)، ردّ برحسن بصری (فضل بن شاذان)، الردّ علی الغلاه (ابواسحاق کاتب ازاصحاب امام عسکریع)، الرد علی اصحاب الحلاج (شیخ مفید)، مجامیع فی ردالصوفی وغیره (شهیداول)، حدیقه الشیعه (مقدس اردبیلی)، رساله فی ردّ الصوفیه (علی بن محمد بن الشهید الثانی)، کسراصنام الجاهلیه (ملاصدرا) ، الردّ علی الصوفیه (ابوالفتح محمد بن علی الکراجکی)، المطاعن المجرمیه فی ردّ صوفیه، (شیخ نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعالی الکرکی)، عین الحیاه، (محمدباقر مجلسی)، الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه (شیخ حرعاملی) ، نفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه (شیخ یوسف بحرانی)، خیراتیه فی ابطال الصوفیه (آقامحمد علی بن وحیدبهبهانی) ، تحفه الاخیار (مولی محمد طاهر قمی) ، جلوه حق (آیت الله مکارم شیرازی) ، تحقیق وبررسی درتاریخ تصوف (آیت الله عمیدزنجانی) ، سلسله های صوفیۀ ایران ( نورالدین مدرسی چهاردهی) و... اشاره کرد. شایان ذکر است که اهل عرفان وتصوف نیزدرنقد صوفیان ساده لوح یا منحرف وریاکارسخن هاگفته اند:برای نمونه مولوی درموارد مختلفی ازمثنوی معنوی به نقد صوفیان پرداخته است که به برخی ازآنها اشاره می شود. دردفتراول، چنین می سرآید: صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن ازشرط طریق تو مگرخود، مرد صوفی نیستی هست را از نَسیه خیزد نیستی گفتمش: پوشیده خوشتر سرّ یار خود، تو درضمنِ حکایت گوش دار خوشترآن باشد که سرّ دلبران گفته آید د ر حدیثِ دیگران مولوی دردفتردوم، به اندرزکردن صوفی می پردازد؛ با این بیان که یکی ازصوفیان، سفری طولانی وپررنج وتعب به خانقاهی می رسد ودرآنجا رحل اقامت می افکند. ابتدا چهارپا را به آخور می بندد وسپس به حلقۀ ذکرصوفیان می پیوندد. پس ازپایان مجلس ذکر، خوان طعام می گسترند، چنانکه عادت صوفیان چنین است دراین هنگام، صوفیِ مسافر به یاد مرکوبش می افتد وخادم را صدا می‌زند وبه او می گوید: برو برای آن زبان بسته، کاه وجو فراهم کن تا شب را گرسنه سر نکند، پشتش زخم شده ،روی زحمهایش مرحم بگذار، آبش نیم گرم باشد زیرا آب سرد با مزاجش سازگار نیست، مواظب باش کاه، کمتر قاطی جو کنی، زیرش خیس نباشد، پشت حیوان را قشو بزن. خادم دربرابرهریک ازسفارش های صوفی ناراحت می شد ومی گفت لاحول ولاقوه الابالله من دراین کار سابق ای طولانی دارم ومی دانم چه بکنم. خادم برمی خیزد تا به مرکب صوفی برسد که باجمعی ازبیکاران وولگردان هم صحبت می شود وقول وقرارهایش رافراموش می کند. صوفی ازفرط خستگی می خوابد. بامداد فرا می رسد وخادم به آخور می رود وبه شیوۀ خرفروشان حرفه ای باضربات نیشتر، حیوان رابه دویدن وچالاکی وا می دارد تا صوفی گمان بد بدو نبرد اما صوفی سوار برمرکوب خود می شود وعجز حیوان رامی بیند وبه دوستان وهمراهان می گوید: آری، خری که شب غذایش فقط لاحول ولاقوه الا بالله باشد وسراسر شب به تسبیح گفتن مشغول باشد بامداد نیز به سجده می‌رود . مولوی، خادم را به مثابه نفس اماره ونُماد مَرد فریبکار معرفی می کند که صوفی ساده لوح رافریب داد. نمونه دیگردرمثنوی معنوی این است که یکی ازصوفیان ازراهی دور ودراز به خانقاهی رسید وبی درنگ خَرخود را به طویله برد و درآخوری بست ومقداری آب وعلف به آن زبان بسته داد وخود نزد دیگر صوفیان رفت. صوفیان که گرسنه وفقیر بودند تصمیم گرفتند خَر اورا بفروشند وازبهای آن مجلسی بیارایند وشکمی ازعزا دربیاورند. خَرفروخته شد ومجلس آراسته وطعام های الوان خورده شد وولوله وغوغایی به راه افتاد واز شدت پایکوبی ورقص وسماع آنان، دود وگرد، همۀ فضا راگرفته بود. صوفیِ مسافر نیز بی خبر ازهمه جا یکسره مغلوب ومبهوت این همه شادی وشعف، دست افشان وپایکوبان به حلقۀ سماع کنندگان پیوست پس ازمدتی، رفته رفته سماع به پایان رسید که یکی ازصوفیان، قطعه ای آهنگین را باضربی سنگین آغاز کرد وخواند: خَر برفت وخَر برفت وخَربرفت. سایر صوفیان هم دم گرفتند وصوفی مسافر نیز باجمع، همراهی می کرد سرانجام مجلس تمام شد وصوفی مسافر به طرف طویله رفت خبری ازخَر نیافت خادم به اوگفت چند بارجریان را به تو گفتم؛ تو شورانگیز تروقوی تراز حاضران می خواندی که خَر برفت وخَر برفت وخَربرفت. وصوفی با آه وحسرت گفت: ای دوصد لعنت براین تقلید باد. ونمونه های دیگری که برای گزارش کامل آن مثنوی، هفتاد مَن کاغذ کم است. حال، خوانندگان عزیزرا به جهت محدودیت نوشتاری تنها به شناخت برخی ازمنابع نقد صوفی وتصوف جلب می کنم: 1- مقدس اردبیلی ، حدیقه الشیعه ، تصحیح: صادق حسن زاده باهمکاری علی اکبرزمانی نژاد،انتشارات انصاریان، 1377، 1165 صفحه احمد بن محمد، مشهور به مقدس اردبیلی درزمرۀ فقهای بزرگ ونامی مکتب امامیه ومعاصرشیخ بهایی به شمارمی رود. که علاوه برنبوغ علمی، دارای کرامات ومقامات عرفانی شگفت انگیز بوده است. علامۀمجلسی درتجلیل او می گوید: محقق اردبیلی درتقوا وزهد وفضل به عالیترین درجات رسیده بود ومن دربین علمای گذشته وحال،نظیر وهمتایی برایش سراغ ندارم. کتاب حدیقه الشیعه درتوصیف واثبات امامت درفصول دوازده گانه نگاشته شده است. ومباحثی مانند: لطف بودن نصب امام، لزوم افضلیت امام، طریق تعیین امام، دلایل تعیین امام، اعم ازادله عقلی و نقلی( قرانی وروایی)،فضایل حضرت علی (ع)، مطاعن ابوبکروعمروعثمان ومعاویه،معجزات وقضاوتهای امام علی،تعداد اوصیای پیامبر اسلام وزندگانی آنها بیان شده است. مؤلف بزرگواردرضمن زندگانی امام صادق(ع) ازصفحه 750 تا817 به ذکرمذاهب صوفیه پرداخته وسخنان شیخ صدوق وشیخ مفید وعلامه حلی رادرباره صوفیه ونیز بحث صوفیه با امام صادق ومطالبی همچون طوائف صوفیه بیان کرده است. مقدس اردبیلی درفصل نخست این باب به معرفی مذهب حلولیه ومذهب اتحادیه ودرفصل دوم به مذهب حبیبیه ومذهب ولاییه ومذهب مشارکیه ومذهب شمراخیه ومذهب مباحیه ومذهب ملامتیه ومذهب حالیه ومذهب حوریه و مذهب واقفیه ومذهب تسلیمیه ومذهب تلقینیه ومذهب کاملیه ومذهب الهامیه ومذهب نوریه ومذهب باطنیه ومذهب جوریه ومذهب عشاقیه ومذهب جمهوریه ومذهب زراقیه وانحراف های آنها پرداخته است. 2- صدرالدین محمد الشیرازی، کسراصنام الجاهلیه،تصحیح:محسن جهانگیری،بنیاد حکمت اسلامی صدرا،زمستان،1381 این کتاب توسط محسن بیدارفربه فارسی برگردانده وانتشارات الزهرادرسال 1366به زیورطبع آراسته است.پیش ازمعرفی کتاب به استحضار خوانندگان می رسانم که ملا صدرا با اینکه بیشترسرگرم مباحث فلسفی وتاحدودی تفسیری وحدیثی بود اما بسیاری ازاندیشه های فلسفی اوازصفای باطن وضمیروارسته اش زایید.گرایش عرفانی وی به حدی گسترده است که با کمال جسارت، عقل آدمی را برای رسیدن به درک حقایق کافی ندانسته وقیاس پاره ای ازفلاسفه راعقیم می داند وبرترجیح معرفت شهودی برمعرفت استدلالی تصریح می کند وکسانی را که علم غیبی لدنّی مورد اعتماد عرفا وسالکان راانکار می کنند، منتسبان به علم معرفی کرده وعرفان را ازسایر علوم محکم تروقوی تر می‌شمارد. حتا ملاصدرا دربسیاری ازنگاشته های خود، نام برخی ازاهل ذوق وعرفان مانند بایزید بسطامی، حلاج،ابن فارض،عطار،مولوی،غزالی،ابن عربی رامی برد. پس ملاصدرا با عارفان راستین وعرفان حقیقی موافقت کرده وبا بهره گیری ازاساتیدش مانند: شیخ بهایی ومیرداماد ومیرفندرسکی به سیروسلوک می‌پرداخت.با وجود این رویکرد،ملاصدرا به شدّت با تصوّف دروغین وریا کاران جاه طلب مخالفت ورزیده وکتاب کسراصنام الجاهلیه یعنی،شکستن بت های جاهلیت را می نگارد.و به انتقاد ازصوفیان دروغین می پردازد. البته رویکرد نقادانۀ ملاصدرابه جریان تصوّف اختصاصی به وی نداردو درمیان صوفیان گذشته مانند ابوالقاسم قشیری(متوفای465ق) دررسالۀ قشیریه وابوحامدغزالی(متوفای505ق) دراحیاء علوم الدین وابن عربی( متوفای638ق) درفتوحات ومولوی(متوفای 672ق) درمثنوی وسعدی شیرازی(متوفای691)وحافظ شیرازی(متوفای790ق) درغزلیات، رویکرد نقادانه به صوفیان دروغین داشته اند. برای نمونه حافظ دردیوانش می سراید: نقد صوفی نه همه صافی وبی غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد رسالۀ کسرالاصنام الجاهلیه به تعبیردکترجهانگیری، کتاب درسی بوده وشایسته است این رساله به صورت کتاب درسی عرفان اسلامی درمدرسه ها ودانشگاه هاتدریس شود.زیراخلاصه وعصاره ای ازعرفان اسلامی است که درعین انتقاد ازتصوّف دروغین ونشان دادن ناهنجاریها،نابسامانیها،نقطه ضعف ها وموارد منفی آن، عرفان وتصوّف صحیح را آنچنانکه عارفان وصوفیان بزرگ عالم اسلام تصور کرده، بامبانی دینی سازگاریافته وپذیرفته اند،تعلیم می دهد وگاهی هم تعلیمات خود رابا نقل احادیثی ازاهل بیت عصمت وطهارت، که درکتب روایی شیعۀ امامیه آمده، تأیید می نماید.و این رهیافت به قدروشرف ووزانت ومنزلت رساله می‌افزاید. نگارنده، فراموش نمی کند که وقتی نگرانی خودراازوضعیت فرقه های صوفیه معاصروفعالیت گستردۀ آنها به علامه جوادی آملی مطرح می کرد،معظم له همین پیشنهادرابه حقیردادند وفرمودند درمناطقی که این فرقه ها فعالیت می کنند کتاب کسراصنام الجاهلیه را برای طالبان علم وحقیقت تدریس کنید. این رساله به تصریح صدرالمتألهین، دراوایل ماه شعبان 1027 قمری به پایان رسیده است.قدتمت کتابته بید مؤلفه فی اوائل شهرشعبان المعظم لعام سبع وعشرین بعد الالف بنابراین، نویسنده این کتاب را درسن چهل وهشت سالگی درکهک قم، نگاشته است. این کتاب دریک پیش مقدمه درآغازرساله ویک مقدمه وچهار مقاله ویک خاتمه تنظیم شده است.ملاصدرا درآغاز رساله، پس ازحمد وثنای الهی ودرود به سید اولین وآخرین وخاندان برگزیده اش ازدوران معاصرخود وپراکندگی تاریکی ها ونادانی ونابینایی ها درشهرها شکایت می کند. ومدعیانی که خودرا ابدال واوتاد معرفی می کنند وبدون بهره گیری ازقرآن وسنت،مطالبِ بی معنا بافته، مذمّت می نماید.وی می گوید:نفوذ این فریبکاران تاآنجا است که بعضی صنعتگران وپیشه وران، پیشۀ خود رها کرده وروزگاری به ملازمت این مدعیان دروغین می پردازند وسخنانِ ساخته وپرداختۀ اینان را فرا گیرند، تادیگرعوام را چه رسد. وی، بیشترین سبب پیدا شدن اشتباهات و وسوسه های شیطانی درقلبهای این گروه رادوچیزمی داند: نخست، گروهی به مجاهدت ها وچله نشینیها شروع کرده وبه لباس صوفیان درآمدند وازمریدان بیعت می گرفتند ومقام ارشاد وهدایت رابه خود نسبت می دادند، بدون اینکه، دانش خداشناسی وصفات وافعال الهی ونبوت ومعاد رادر خود مستحکم سازند.ودوم، شعبده ونیرنگ هایی که به عنوان کرامت وخوارق عادت برای مردم آشکارمی کنند ملا صدرا درپایان پیش مقدمه می نویسد: چون مشاهده کردم که نابودی این شرّ، کارمهمّی دردین است ورفع وازالۀ این شبهه ازقلوب متعلمان ومبتدیان ، امر عظیمی است؛ ازخداوند طلب خیر نمودم ودرنابودی وسوسه‌ها وشبهات ... برای تقرب به خدا وتوسل به اولیا شریعت حقه ورؤسای عصمت وهدایت شروع کردم. ونام آن را کسراصنام الجاهلیه گذاشتم صدرالمتألهین درمقدمۀ این کتاب،به مطالبی اشاره می کند که برای خوانندگان ضرورت دارد. ازجمله اینکه انسان ازدوجوهر نورانی وظلمانی یعنی نفس وبدن تشکیل شده وحصول کمال انسانی به علم وعمل مبتنی است ودانشی که برتری انسان ازحیوانات راتضمین می کند شناخت خدا وصفات وافعال الهی وکتاب های آسمانی وعلم به قیامت ونفس انسانی وکیفیت کمال او است وچنین کمال علمی تنها ازطریق ریاضت های شرعی وعلمی با شرایط خاصی به دست می آید.این مطلب مهّم با بیان مثال آینه وحجاب های نفس وموانع معرفت تبیین گشته است مقالۀ اول رساله کسراصنام الجاهلیه، دربیان این مطلب است که هیچ مرتبه ای نزد خداوند بالاتر ازمعرفت به ذات وصفات و افعال الهی نیست واینکه عارف همان عالم ربانی است وهرکسی که عالم تر است، عارف‌ترونزدیک‌تردرنزد خداوند است. واگرکسی درعبادات شرعیه کوتاهی کند،به عبادات حکیمانه هم نایل نمی‌گردد.ودرآن صورت،اگربه ریاضتهای سلوکی ومجاهدت های صوفیانه بپردازد،هم خود رابه هلاکت رسانده وهم دیگران را به هلاکت می رساند.وگمراه وسرگردان می سازد.وکسانی که دراین زمان برای خود مقام ارشاد وخلافت قایل است، جملگی احمق ونادان هستند. وگمان می‌کنند که صورت های ادراکی راباید منتفی ساخت.پس نادانی وبزرگ نمایی وتکبّر وسایراعتقادات پست،آتش هایی هستند که درنفوس آنها شعله می افکنند.ملاصدرا درفصل دوم ازمقالۀ اول به بطلان شطحیات متصوّفه وبیان آسیب های آنها برای مسلمانان می پردازد.وتوصیه می کند به مخاطبان که از مجالست با این طائفۀ نادان پرهیزنمایند.کیستی صوفی وحکیم،فصل سوم این مقاله است که به پاکیزگی عقول آنها به آداب شرعی وفلسفی واخلاق پاکیزه اشاره می کند ومی‌فرماید:عارف وحکیم حقیقی کسی است که حقایق الهی ومعالم ربوبی را به صورت برهانی ویقینی بپذیرد.به گونه ای که ذره ای گرفتار شک وشبهه نشود.وبه زهد حقیقی وتهذیب اخلاق وتطهیرملکات اتصاف یابد. مقالۀ دوم درهشت فصل، به غایت نهایی درعبادات بدنی وریاضت های نفسانی برای انسان که عبارت ازتحصیل معارف واکتساب علوم است، می پردازد.معارف وعلوم ربانی که اهمال وجهل درآنها مستلزم بدعاقبتی وهلاکت سرمدی است. واما غایت حقیقی انسان، عبارت ازعلم الهی وفن ربوبی است که درحقیقت مخدوم سایر علوم است.علوم واحوال واعمالی که منبع تحقّق مقامات وملکات می باشد. وفایدۀ اصلاح اعمالی همچون نماز وروزه و... اصلاح حال قلب به زایل کردن ومرضهای باطنی وزدودن صفات ناپسند است. زیراملکات نفسانی ازرفتارانسانها پدید می‌آید.واما غرض ازآفرینش، عالم ربانی شدن است.وبد عاقبتی، زاییدۀ اعتقادات واعمال است. علامت دوستداران خداوند وصفات آنها فصل پایانی این مقاله است که مرگ ووصول ولقای الهی رایکی ازنشانه های آن می شمارد. مقالۀ سوم در نُه فصل به صفات ابرارواهل عمل که مرتبۀ پایین تری ازمقرّبان دارند،اختصاص یافته است.وراههای تصفیه را درانجام وظایف عبادت واستمراربرعدالت ونابود ساختن وسوسه ها وعشق وشوق الهی به عنوان مبدأ اعمال صالح معرفی می کند. وتنها عارف راکسی می داندکه خداوند سبحان راعبادت می کند.ملا صدرا دراین مقاله به چگونگی تناسب ظاهر وباطن ومواد غذایی وآشامیدنی جسم وبدن ودرنهایت، به بیان غرض افعال واعمال انسانی وغایت درعبادات وطاعات شرعیه می پردازد.وعلّتِ شقاوت اخروی توسط اعمال زشت وناپسند وسبب متمایزنبودن میان اشرارواخیاررا بیان می نماید مقالۀ چهارم درپنج فصل به موعظه های حکیمانه ونصیحت های عقلی وخطابه های روحانی پیرامون مذمّت دنیا واهل آن می پردازد که برای قلب سلیم وعقل مستقیم منفعت دارد وبرای آنان که فاقد حیات عقلیند مانند حیوانات وحشرات فایده ای ندارد. وخاتمه نیز به سالکان راه نجات، مخاطبان کتاب خود وغرض ازنکوهش های دنیا ودنیا دوستی رامعرفی می کند.وچهارحجاب مال ومقام وتقلید ومعصیت را بیان می سازد. 3- آقامحمد جعفر بن آقا محمد علی بن وحیدبهبهانی، فضایح الصوفیه،،تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحیدبهبهانی، انتشارات انصاریان ، قم اول ذیقعده 1413،355 صفحه ولادت آقا محمد جعفردرکربلا درشب چهارشنبه 26 جمادی الاخری سنۀ یکهزار ویکصد وهفتادوهشت اتفاق افتاد. وبا والد مرحوم به ایران رفته ومدتی دردارالمؤمنین قم درخدمت صاحب قوانین الاصول وصاحب ریاض وپدربزرگوارش تلمّذکرد.وی توفیق پیدا کرد تا سی ویک کتاب ورساله منتشرکند وپس ازسالها خدمت به مکتب اهل بیت(ع) درسن هشتاد ویک سالگی درسال 1259 درکرمانشاه وفات نمود ودرآرامگاه خانوادگی آل آقا مدفون گردید. کتاب فضایح الصوفیه، مشتمل بریک مقدمه ودو فصل ویک خاتمه است. مقدمۀ به مذمت بدعت دردین، لزوم متابعت ائمه(ع) درامردین،پیدایش تصوف درمیان اهل تسنن، مخترع تصوف، نامهای گوناگون صوفیه، چهرۀ تصوف درحدیث،اصول فرقه های تصوف پرداخته وفصل اول به بیان اصل مذهب صوفیه وفصل دوم دربیان برخی فروع مذهب صوفیه ومعرفی بیست ویک فرقه صوفیه وذم عقاید آنها ولزوم امربه معروف ونهی ازمنکرواخبار وارده درمذمت صوفیه وعقاید باطله آنها وگفتاربزرگان ومطالب دیگراختصاص یافته است. نویسنده درمقدمه می نویسد: عقول خلایق عاجزاست ازاحاطه کردن به حسن وقبح خصوصیات شریعت، پس درهر شرعی آنچه صاحب آن شرع قرار دادبجا می باید آورد، وبه عقل ناقص خود اختراعِ عبادتها وبدعتها نمی باید کرد که آن موجب ضلالت وگمراهی است وگول شیطان را نمی باید خورد. وی دربارۀ پیدایش تصوف واستناد این جریان به اهل سنت ومخترع تصوف یعنی ابو هاشم کوفی ونامهای گوناگون صوفیه (متصوّفه، متصلّفه،مبتدعه،زراقیه،غلات،غالیه وحلاجیه) مطالب فراوانی بیان می کند. روایات واحادیث پیامبراکرم وائمه اطهارپیرامون تصوف نیز دراین مقدمه بیان شده ازجمله روایت، امام رضا (ع) به سند صحیح ازبزنطی که فرمود: کسی که مذکور شود نزداوصوفیان وانکار نکند ایشان رابه زبان یادل پس نیست ازما، وکسی که انکار کندایشان را پسگویا جهاد کرده است باکفار درپیش روی حضرت رسول(ص). وی دربارۀ اصول فرقه های تصوف می نویسد:مذاهب صوفیه بسیار است بعضی گفته اندازآن جمله چهارمذهب یکی: مذهب حلولیّه است، دویم: مدهب اتحادیّه، سیم، مذهب واصلیه، چهارم: مذهب عشّاقیّه وبعضی اصول راشش گرفته اند به اضافۀ تلقینیّه ورزّاقیه وبعضی هفت گفته اند: به اضافۀ وحدتیّه وبعضی گفته اند که: اصل دوبود، پس جمعی ازمتأخرین صوفیه ، مذهب دیگر اختراع نموده اند وآن قایل بودن به وحدت وجوداست. نویسنده پس ازبیان اصل مذهب صوفیه وذکر بعضی ازفروع مذهب آنها به بیان عقاید بیست ویک فرقه ونقد آنها می پردازد. این فرقه ها عبارتنداز: وحدتیه، واصلیه، حبیبیه، ولائیه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه، زراقیه. مذمت گرایش به عقاید صوفیه، استشهاد به برخی ازسخنان صوفیه، اخبار وارده درمذمت حسن بصری، حلاج ازدیدگاه حدیث، عشق ازدیدگاه صوفیه وفلاسفه، ساختگی بودن حدیث من عشق....، گفتاردانشمندان دربارۀ صوفیه، حرمت شرب خمر وزنا ولواط وغنا وموسیقی، عقاید باطلۀ صوفیه، نشانه های شیعیان علی(ع)، مبارزۀعلما باصوفیه، فضیلت دانش ودانشمند، لزوم متابعت علما، ذم مصاحبت اهل بدعت، وظایف علما وفرومانروایان سوء، سپاس ازفرمانروایان دادگر، کیستی اولواالامر، نشانه های پایداری نعمت، دلهای فرمانروایان، مسؤلیت فرمانروایان ازدیگرمباحثی است که نویسنده به آنها پرداخته است. 4- آقا محمود بن آقامحمدعلی بن وحید بهبهانی،تنبیه الغافلین وایقاظ الراقدین درردصوفیه،تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحیدبهبهانی، انتشارات انصاریان،قم، اول ذیقعذه 1413، 137 صفحه این کتاب با کتاب فضایح الصوفیه دریک مجاد به انتشار رسیده است ومؤلف آن، چهارمین پسر ازآقا محمد علی بن وحید بهبهانی است که درسال1200 قمری درکرمانشاه متولد یافت.وی عالمی فاضل ومتقی وصاحب اخلاق پسندیده بود وحدود سی اثر منتشر ساخته است.اوپس ازاتمام مدارج علمی، خطۀ نهاوند رابرای انجام وظیفۀ هدایت وارشاد برگزید ودرآن شهر رحل اقامت افکند. واولاد واحفادی نیز ازاو درآن سامان به یادگار مانده است که درمیان آنها چهرۀ علمی یافت می‌شود.معصوم علی شاه درجلدسوم کتاب طرایق الحقایق اورابه مسلک تصوف منتسب می کند درحالیکه ازمنتقدان صوفیه بوده است. این کتاب دریک مقدمه وهفت تنبیه ویک خاتمه تنظیم شده که به اختصارگزارش می شود.تنبیه اول به احادیث منقول درمذمت صوفیّه به نقل ازکتاب حدیقه الشیعه آخوند ملااحمد اردبیلی وتنبیه دوم به برخی سخنان کفربنیان طائفه صوفیه وتنبیه سوم به تطبیق عقاید صوفیه با عقاید کفارهنوداشاره می کند. نویسنده درتنبیه چهارم به یکی ازعقاید فاسد صوفیه یعنی اسقاط تکلیف بعدازوصول سالک می پردازد.وآن رابا استمداد ازآیات وروایات نقد می‌کند.تنبیه پنجم وششم اشاره دارند به ذکر کلمات واهیه وادعا های باطلۀ صوفیه واعمال قبیحۀ آنها ودرتنبیه هفتم، به بعضی ازکلمات کاملان ازعامه وخاصه، مانند: زمخشری،شیخ مفید، طبرسی،محمد بن شهر آشوب، محمد بن بابویه قمی،مجلسی و غیره برمخالف حق بودن این جماعت صوفیه استشهاد شده است. نویسنده درخاتمه می نویسد: پس ای عزیز، اولی وانسب واصلح وارغب همان اکتفا نمودن درعقاید به اجمالیات ومسلمات بدیهیات، وامتناع ورزیدن ازغورکردن دربحراجاج کثیر الامواج معرفت ذات وکنه صفات وافعال واجب متعال است. چه امثال این اعمال یا موجب کفر واعانت برکفر ویا منجربه فسق واعانت به فسق است...بلکه آنچه فی الحقیقه موجب ترقیات نفسانی وتحصیل قرب به درگاه ربانی است اعمال حسنه وافعال مستحسنه وتعلیم وتعلّم علوم شرعیه فرعیه است. 5- شیخ عباسعلی کیوان قزوینی، رازگشا ، به اهتمام : محمود عباسی، بی تا، بی جا، 560 صفحه محمود عباسی که کتاب راز گشا به اهتمام او منتشر شده درپیشگفتارکتاب ازکنجکاویش دربارۀ ملاعباسعلی خبر می دهد ومی نویسد:ازجناب صوفی املشی که به عزّت علی شهرت داشت ازملا عباسعلی سؤال کردم که کیست ؟ کوتاه شنیدم ازمشایخ دورۀ نورعلیشاهی وصالح علیشاهی است که ازایام سلطان علیشاه درسلسله بوده، چون ازصراط سنت سلسله دور افتاد از انجام خدمت معاف شد. چون به ادامۀ مطالب راضی نبود من هم به همان بسنده کردم.ولی درسالهای بعد که نزدیکی توام با صداقتم آشکار شده بود داستانهایی اززندگی ملا عباسعلی رااز ایشان می شنیدم وگاهی چنان با دلسوزی توام بود که استنباط می کردم ازبی مروتی اتباع فرقه نسبت به او دلی تنگ داشت. از همان روزها موضوعی برایم جالب بود که جناب عزّت علی به من می فهماند رویداد زندگی ملا عباسعلی برای همۀ مأذونین ومجازین درسی شد که هر کس چون او عمل کند همان آش است وهمان کاسه از همان ایام تا به امروز آثارش راجستجو می کردم اگر هم داشتند چون می‌خواستند ماجرای ملاعباسعلی درپس پرده بمانددراختیارم نمی گذاشتند.امروز که تقریبا دانستم اززمان حاج میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه ودوره های سلطان علیشاهی ونور علیشاهی وصالح علیشاهی ورضا علیشاهی ومحبوب علیشاهی پس پرده دور ازچشم اتباع فرقه چه گذشته است ومی گذرد به راز گشا وبَهین سخن واستوار وثمره الحیوه که به تازی نوشته شده، دست یافتم ... احساس مسؤ لیت نموذه مصمم شدم مطاع کفر ودین که بی مشتری نیست رابه طالبان تصوفی که امروز برای بعضی از خاندانها سریر پادشاهی شده است پیشکش کرده تا هر خواننده ای خواست پند گیرد وخواست توجهی به آن ننموده پشت به کعبۀ حقایق روی ترکستان ریاست های صوفیانه داشته باشد. این کتاب مشتمل بریک مقدمه وسه رساله ازکیوان قزوینی یعنی: رازگشا وبهین سخن واستوار است.درمقدمه به پیشینه تصوف نعمت اللهی، صوفیان نعمت اللهی، انحطاط تصوف نعمت اللهی، تجدید حیات تصوف نعمت اللهی، خودمختاری درتصوف نعمت اللهی، انقراض تصوف نعمت اللهی،مدعیان ریاست نعمت اللهی، تصوف نعمت اللهی گنابادی، ورود کیوان قزوینی به تصوف نعمت اللهی، علت گرایش کیوان به تصوف، احتجاج با ملاسلطان، اهمیت اجازه وسبک اجازه نویسی وموقعیت اجازه دهنده ومنظور از اجازه واجازات کیوان، بی اعتقادی کیوان وحکم عزل کیوان ازمنصب، شایعه سازی وسیاست صالح علی شاه وسکوت وفریاد کیوان اشاره شده است . عباسعلی کیوان قزوینی در روز چهارشنبه 24ذیحجه سال 1277 درمحله شیخ آباد قزوین به دنیا آمد. پس ازکسب مقدمات علوم درزادگاهش درسال 1300 جهت فرا گرفتن فلسفه وعلوم ریاضی به تهران عزیمت کرده وبرای تکمیل علوم اسلامی به ویژه فقه واصول به عراق مشرف می شود ودرسامرا ازمحضرحاج میرزا حسن شیرازی ودرنجف ازدرس میرزا حبیب الله رشتی بهره می گیرد. کیوان قزوینی، وقتی نزاع فقها وصوفیه را مشاهده کرد با خود گفت: که من تا حال مذاق فقها را کاملا فهمیده ام وانکار آنها را نسبت به صوفیه دانستم حالا باید بروم میان صوفیه بادلی صاف وقدمی راسخ وخدمات صمیمی به آنها وعمل صمیمی وکامل به گفته های آنها، تا بببینم چه نتیجه می‌دهد. اولا پایه ومایه ادعای آنها را ببینم چیست؟ فقها که دعوی غیر عادی هیچ ندارند اگرآنها نیز چنین اند، برمی گردم زیرا من بی نیاز ازکسی که دعوی غیرعادی نداشته باشد که او هم مانند من است وکسی به مثل خودش محتاج نیست احتیاج من منحصر است به کسی که درآن امر مطلوب، فوق من باشد. همانگونه که احتیاج مریض به طبیب عالم وسالم نه جاهل یا عالم بیمار بدیهی است. به همین دلیلف بدون ترس ازدیگران به سوی سلاسل صوفیه شیعه رفته وبه ایران باز گشته ودست ارادت به صفی علیشاه داده اما به علت مشارکتی که درمراحل علمی با ملاسلطان علی داشت ازهمه بید ودرسال 1314 دربیدخت به خدمت ملا سلطان مؤسس فرقه گنابادی رسید. وازاو پرسید که مرید چه احتیاجی به شمادارد آیا احتیاج علمی یا احتیاج وحیانی دارد؟ او گفته ازهمه اینها بالاتر است قطب، جان جان مرید است هر که قطبی را مرید نیست او مردار است وجان ندارد واز همه کمالات انسانی محروم است.واگر علم را ازما دریافت نکند هیچ نفهمیده ونجات آخرتی برای او محال است. اجتهاد وتقلید وفقه واصول همه سراب است وخانه ساختن برآب دین اصلا وفرعا منحصر به اطاعت ما است.کیوان می گوید: من دیدم که مطلب غلیظ شد وکار بالا گرفت نباید صرف نظر کرد من اکنون خود را محقِّق دراصول دین ومجتهد در فروع دین می دانم حالا می‌شنوم که هیچ نفهمیده ام؛ اختلاف خیلی وتفاوت زیاد است. کیوان پرسشهای دیگری ازاوپرسید وملاسلطان به برخی ازآنها پاسخ داد لیکن پاره ای دیگر را حواله می کرد که باید بعد ازاین بفهمی اگر مرید شدی وسالها خدمت کردی خواهی فهمید. کیوان به تحقیق پرداخت و خدمات همراه با ریاضت های شاقه را انجام داد تا ازمرشدش اجازۀ دستگیری یافت وشیخ سیّار گشت. ومُجاز به دستگیری طالبین گردید. ولقب درویشی منصور علیشاه دریافت کرد. وی درتصوف به چنان شهرتی رسید که اغلب مردم اورا قطب سلسله گنابادی می پنداشتند. کیوان به توصیه ملا سلطان مبنی برخدمت مجانی دوازده ساله جهت رسیدن به مقامات عرفانی، عمل کرد اما پس از چهارده سال خدمت با وجود اجازات ازملا سلطان علی ونورعلی وصالح علیشاه چیزی دستگیرش نشد و ازاین فرقه جداگشت ودردوجلد کیوان نامه واستوار رازدار وعرفان نامه وبهین سخن وراز گشا ومیوه زندگی وحج نامه ومعراجیه وثمره الحیوه واختلافیه را بعد ازترک نگاشت وبه طور واضح علت های بی اعتقادی اورا نسبت به تصوف نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی آشکار ساخت. وخوشبختانه کتاب راز گشا واستوار وبهین سخن واختلافیه دردسترس قرار گرفته ومی توان دراین مسیر کارگشا باشند. البته تاریخ وزمان دقیق مخالفت کیوان قزوینی با فرقه گنابادی مشخص نیست ولی درتاریخ ششم جمادی الاول سنه 1345 اوراازمنصب شیخی عزل کردند. ودشمنی همراه با شایعه نسبت به اوورزیدند. ملا عباسعلی کیوان پس ازهشتادسال درنوزدهم شعبان 1357 چشم ازجهان فرو بست ودرگورستان داراب نزدیک شهر رشت به خاک سپرده شد. کتاب راز گشا دربردارندۀ پرسشهایی پیرامون تصوف به ویژه فرقۀگنابادیه واسرارآنها واعمال واصطلاحات صوفیان وپاره ای پرسشهای شخصی دربارۀ علت فاصله گرفتن ازتصوف است ورساله بهین سخن نیز به چرایی گسترش تصوف کیوان قزوینی دربلاد وعلت ترک وی ازتصوف و معرفی ملاسلطان وچیستی دیگ جوش و مجلس نیاز و مراد صوفیه از فکرومنازل سلوک و انحصار تصوف به اسلام و مطالب دیگرپرداخته است. وکیوان قزوینی کتاب استوار را دربیان عقاید واعمال صوفیه پس ازترک دوازده ساله ازتصوف درچهار مقدمه وهجده فصل ویک فصل خاتمه نگاشته است. این مقدمات وفصول به باورها وروحیه روان شناختی مؤلف وتبیین اساس تصوف و چیستی تصوف حقیقی ومعنای آن و تأسیس اصل تصوف وتشخیص روح و موضوع آن و فرق تصوف با اسلام وبیان صفات قطب وصدور دعاوی قطب و صفات مرید و مسأله تشرف وآداب رفتار قطب بامرید وآداب پذیرفتن مرید وآداب مجلس نیاز و تفصیل اعمال مجلس نیاز وآداب دیگ جوش واصطلاحات تصوف ومطالب دیگرپرداخته است. 6- سیدتقی واحدی صالح علیشاه، درکوی صوفیان ،انتشارات نخل دانش،چاپ چهارم،بهار1384،550 صفحه این کتاب درچاپ های قبلی با عنوان ازکوی صوفیان تاحضورعارفان منتشر می شد؛اما عنوان آن درچاپ چهارم،درکوی صوفیان گشت. مؤلف این اثردرخانواده ای شیفته وخدمتگذاربه آل رسول صلوات الله علیهم اجمعین درسال 1333قمری پا به عرصۀ وجود نهاده ازهمان دوران کودکی به اتفاق والد ماجد خود به حضورشمس العرفا وسپس با آقای شیخ عبدالحسین ذوالریاستین مونس علیشاه وآقای حاج محمد حسن مراغه ای محبوب علیشاه ملاقات نموده ازنزدیک آقای شیخ محمد حسن گنابادی صالح علیشاه وآقای حاج مطهّرعلیشاه واین اواخرآقای سلطان حسین تابنده رضاعلیشاه را دیده به تمام مبانی اعتقادی وخانقاهی صوفیه آشنا شده تا اینکه عنایت وهدایت الهی چراغ راهش گردیده ازکوی صوفیان به حضورعارفان راه یافته خود شمع جمع سوته دلان گردید که به نور قرآن وقوۀ سنت آل رسول طی طریق عشق می نماید. وی درسن 94 سالگی دار دنیا را وداع گفت. این کتاب به صورت فصل بندی نگارش نشده است اما با بهره گیری ازمنابع دست اول ومعتبرِفرقه های صوفیه به چیستی وعوامل پیدایش تصوّف و تبیین وتحلیل فرقه های ذهبیه ونعمت اللهی ومونس علیشاهی و صفی علیشاهی وکوثریه وشمسیه وگنابادی پرداخته وآراء وعقاید آنها وادعای انتسابشان به اهل بیت (ع) را نقد کرده اند. چکیدۀ این کتاب به شرح ذیل بیان می گردد: *- انگیزۀ تدوین: نویسنده، نیازهای معنوی ودرجستجوی خضرطریقت راانگیزۀ اصلی تدوین معرفی می کند ومی نویسد:بخت یاری کرد دردِطلبِ، دیدارجمال دلنشین، صاحب جمالی که راه به حضرت دوست برده باشد وبتواند راهبری کند، دامن جان را گرفته، دل برکف کوچه به کوچه ازهر دیاری به جستجوی مقصود پرداختم تا شاید اوکه قرنها خضرراهش خوانده اند را یافته و حلقۀ ارادتش را به گوش کشم بلکه دل به او سپرم، قدم برقدمگاهش گذارم،آنقدربا اووادی طلب را با صدق وصفا به پویم تا به محبوب رسم.به همین منظورهرکجا هرنشانی ازمقصود دادند رفتم، وبه هرکس حوالتم کردند دیدم ولی نه ازتاک نشان بود ونه ازتاکنشان نویسنده درپی حقیقت به جداانگاری تصوّف وعرفان می رسد ومی گوید:ازاینجا بود که بارورم کردند راه عرفان وتصوّف جداگانه است آنان که می گویند یا شعارمی دهند یا می نویسند : تصوّف وعرفان ریشه درقرآن وسنت پیامبروائمه معصومین دارد، حقیقتی راتحریف وبی بهائی راقیمت می نهند . *- اشتقاق کلمۀ صوفی: این واژه به ادعای صوفیان ازسوف یونانی به معنای حکمت،صوف به معنای پشم ،مشتق ازصُفّه، مکانی درمدینه،صوفه القفا،به معنای موهای آویخته درگودال پس گردن، صوفانه به معنای گیاه خُرد وناچیز،صوفه نام قبیله ای درعصرجاهلیت ،صَف وصفا مشتق شده ونویسنده، ضمن بازگو کردن این وجوه به تحلیل آنها پرداخته است. *- سرچشمه وعوامل پیدایش تصوّف: یافتن تولدگاه دقیق تصوّف غیرممکن است ولی آن راباید درمیان تمامی فرقه ها،ملت ها،مذهب ها، جستجو کردواعتقاد داشت که عواملی خارج ازمتن ادیان تحریف نشده درپیدایش وتشکیل عقاید وافکارصوفیه تأثیر داشته اند.وآیین هایی مانند: آیین میترایی، آیین برهمایی،آیین تائو،آیین زرتشتی ومناسک آنها نشان می دهد که رد پایی درتصوّف اسلامی داشته اند . پژوهشگرانی همچون ابوریحان بیرونی، سعید نفیسی، جلال همائی، زرین کوب،کیوان سمیعی،گولدزیهر،عمرفروخ،نیکلسون وحتا صوفیانی مثل سلطان حسین تابنده و میرزا زین العابدین شیروانی درحدائق السیاحه به این مطلب تصریح کرده اند. البته صوفیان، مدعیات خودرابه قرآن وسنت مستند می سازند.ولی حق مطلب آن است که تصوّف معجونی ازافکار وعقاید آداب ورسوم نصرانیت ومسیحیت وزردشتی وبودایی
عنوان سوال:

نظر مراجع محترم تقلید درباره صوفیه چیست؟ آیا علمای سابق با صوفیان هم درگیر بودند؟


پاسخ:

نظر مراجع محترم تقلید درباره صوفیه چیست؟ آیا علمای سابق با صوفیان هم درگیر بودند؟

شیخ بهایی
در کشکول از حضرت رسول صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله روایت کرده که فرمود: ( قیامت، قیام نخواهد نمود بر امت من تا که بیرون آیند طایفه‌ای از امت من که آنها را صوفی گویند، نیستند از امت من، حلقه زنند از برای ذکر سرهای خود را، و بلند سازند به ذکر صداهای خود را، گمان کنند که آنها بر طریقه ابراهیم‌اند. بلکه آنها گمراه‌ترند از کفار و از اهل آتش هستند، از برای آنها نعره‌هاست مثل نعره‌های خرها، قولشان قول فجّار است و عملشان عمل جهّال و آنها نزاع‌کنندگان با علمایند، ایشان ایمان ندارند و به اعمال خود عُجب کنند و حال آن که از برای ایشان از عمل خود غیر از تعب نباشد).
ملا محسن فیض کاشانی
عارف وارسته، در کتاب وافی و کتاب بشارة الشیعه به مذمت صوفیه پرداخته و بدعت‌های آنها مانند غنا و سماع و حرکات خاصه و دعاوی گمراه کننده را افشا می‌کنند.
حضرت آیت‌ الله خامنه‌ ای:
سؤال: آیا شرکت کردن در مجالس صوفیه و انجام اعمال و گفتن اذکار آنان و حضور در خانقاه آنها چه صورت دارد؟
جواب : جایز نیست و کسانی که اوامر و نواهی قرآن کریم را قبول داشته و به امامت ائمه علیهم‌السلام معتقدند چه بهتر است که اسم جداگانه‌ای را که لازم نیست بلکه مضرّ است کنار گذاشته و در جماعت عظیم ملت بزرگ و مسلمان خود منسلک باشند
حضرت آیت الله مکارم شیرازی:
سؤال: ایجاد مکتب‌ها و مرام‌های انحرافی یکی از اهداف شوم قدرت‌های استکباری بوده است. در طی سال‌های اخیر فرقه‌های مختلف صوفیه در حال فعالیت گسترده‌تری گردیده و مراکزی را به عنوان پایگاه‌های خود بنا می‌سازند. مستدعی است نظر خود را درباره صوفیه و مشارکت و ایجاد بناها و مراکز تبلیغی آنان و شرکت در محافل آنها بیان فرمایید.
جواب : تمام فرق صوفیه دارای انحرافاتی هستندو شرکت در فعالیت‌های آنان و کمک به اهدافشان جایز نیست. تمام فرق صوفیه و از جمله فرقه ذهبیه احمدیه دارای انحرافاتی هستند و خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی بسیاری از مراکز آنان تعطیل شد. مسؤولین محترم دزفول هم نباید اجازه تأسیس یا تعمیر خانقاه تحت هر اسم و عنوانی به آنها بدهند. همیشه موفق باشید.
حضرت آیت الله سیستانی:
اجتناب از حضور در مجامع آنان و دور کردن مردم از آنها لازم است.
حضرت آیت الله تبریزی(ره):
هر مسلمانی که بر خلاف آن چه علمای شیعه در رساله‌های عملیه فرمودند، عمل کند باطل است و ترویج و اعانت و شرکت در مجالسی که بر خلاف آن چه علمای شیعه فرمودند تشکیل شود مشروعیت ندارد.
حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره):
معبد مسلمانان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر برای این باشد که گمان کند آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد صحیح نیست بلکه اگر به این عنوان بروند که آن جا شرعا پایگاه ذکر و مدح و منقبت است حرام می‌باشد. لذا بر عموم مسلمانان است که برای امور عبادی، مذهبی و اعیاد موالید ائمه علیهم‌السلام در مساجد اجتماع کنند که (انما یعمر مساجد الله من آمن بالله) و شما هم در مقابله با این حرکت طبق شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر عمل کنید.
سؤال: چند ماهی است که ضمن تکالیف دینی، شب‌های جمعه برای دعا و انابه به درگاه خدا در خانقاه شرکت می‌کنم. چون مشاهده کردم بجز قرائت قرآن و دعا و ثنا و یک ذکری هم برای مولا، چیز دیگری در آنجا انجام نمی‌دهند؛ حالا رفتن من به آن جا ثواب دارد یا نه؟
حضرت آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی:
واضح است که معبد مسلمانان مسجد است و رفتن به خانقاه اگر برای این باشد که گمان کنید آنجا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد بدعت و حرام است. و به علاوه، این تشکیلات، موجب تفرقه مسلمین و اختلاف و ضعف آنها می‌شود و ذکرهایی که در آن جا خوانده می‌شود اگر مدرک و سند معتبری نداشته باشد خواندنش به قصد ورود جایز نیست و اگر اعتبار آن هم با عقاید حقه موافق نباشد خواندنش مطلقا حرام است. شما در وظایف خود به رساله‌های عملیه و در اذکار و ادعیه به کتب دعا مانند مفاتیح الجنان رجوع کنید.
حضرت آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی:
سؤال: رفتن به خانقاه دراویش جهت استماع مرثیه و سوگواری ائمه علیهم‌السلام و اقامه فاتحه مردانه و زنانه با وجود مساجد و شرکت نمودن در اجتماع آنان به عنوان اعیاد و غیره و منبر رفتن در آن‌جا جهت ختم فواتح و کمک به ساختمان خانقاه جایز است یا نه؟
جواب : امور مذکوره ترویج باطل است و جایز نیست. اعاذنا الله من فتن آخر الزمان.
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی:
صوفیه با فرقه‌ها و انشعابات بسیاری که دارند اگر چه در انحراف در یک سطح نیستند و بسا که برخی از آنان از ربقه اسلام شمرده نشوند در مجموع منحرف‌اند و عقاید خاصه‌ای که دارند غیر اسلامی است؛ بنابراین مشارکت در ایجاد بناها و مراکز تبلیغی آنها و شرکت در محافل آنها خلاف شرع و حرام است.
چون روش گروه مذکور بر خلاف روش رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و ائمه هدی علیهم‌السلام است و در اسلام محلی به نام خانقاه وجود ندارد این روش، انحراف از طریقه متشرّعه که متلقاه از ائمه هدی علیهم‌السلام است و موجب اضلال می‌باشد، مباشرت در ساختن خانقاه و کمک مالی برای ساختن آن و همکاری با این گروه و موافقت با ساختن آن به هر شکلی حرام است. خداوند مؤمنین را از فتن مُضلّه محفوظ بدارد. و الله العالم.
حضرت آیت الله بهجت:
سئوال: مستدعی است به این چند سؤال، جواب مرفوم فرمایید:
1 ساختن خانقاه و تجدید بناء شرعا حکم آن چیست؟
2 کمک کردن در جهت ساخت خانقاه و برپایی مراسم در آن و هرگونه کمک کردن و تقویت این فرقه‌های دراویش، حکم آن چیست؟
3 حکم شرکت کردن در مراسم و حضور در خانقاه چیست؟
4 آیا فرقی بین فرق دراویش مثل ذهبیه، سلفیه، خاکسار و... هست؟
جواب : هر چه سبب تفرقه در بین مسلمان‌ها باشد جایز نیست و آن‌چه در اسلام معروف است همان مساجد و حسینیه‌ها و امثال آنهاست و هر عنوانی که سبب تشکیل حزب و گروهی شود که مولّد فرقه‌ای از 72 فرقه شود باطل است و تأسیس و ترویج آن جایز نیست و الله العالم.
سؤال: 1 شرکت در مجالس ذکر و دعای فرقه‌های صوفیه از جمله ذهبیه احمدی که در اماکن هم‌چون خانقاه و حسینیه و نام‌هایی از این دست که ویژه عبادت این فرقه ساخته می‌شود چه حکمی دارد؟
2 کمک مادی یا معنوی (مثل دادن مجوز قانونی از طریق دولت) در ساخت و عمران اماکن عبادت و ذکر فرقه‌های منحرفی هم‌چون ذهبیه احمدی چه حکمی دارد؟
3 با عنایت به احادیث مختلفی که در باب ضلالت و حتی عناد فرق منحرفه صوفیه با اهل بیت عصمت و طهارت رسیده است، بعضی مراجع ذی ربط مجوز قانونی جهت ساخت یک عبادتگاه به نام حسینیه احمدی جهت فرقه ذهبیه در شهر دارالمؤمنین دزفول صادر نموده‌اند، وظیفه مؤمنین نسبت به این قصور و احیانا تعمّد بعضی مسؤولین در صدور یک مجوز قانونی که هیچ وجهه شرعیه‌ای ندارد چیست؟
4 با توجه به قصور و اهمال مسئولین شهر آیا از باب وظیفه نهی از منکر تخریب این حسینیه (حسینیه احمدی) که معبد فرقه ذهبیه احمدی و بدعتی آشکار در دین اسلام است، چگونه می‌باشد؟
حضرت آیت الله بهجت:
تأسیس وترویج این قبیل اماکن و مجالس کلاً جایز نیست و نهی از منکر و جلوگیری از آن‌ها با احراز شرایط امر به معروف بر همگان واجب است.
اما برای بهتر متوجه شدن شما مقاله ای نیز از جناب آقای خسرو پناه در ادامه می آوریم
نقد تصوف درآینه دانشمندان اسلامی
عبدالحسین خسروپناه
قال رسول الله(صلی الله علیه وآله): اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله
ما در دنیایی به سر می بریم که انواع کثرت های فلسفی، کلامی، فرهنگی و... وجود دارد. مکاتب سیاسی و اجتماعی و فرقه های عرفانی و صوفیه نیز در این تنوع بشری ظاهر گردیده اند. متأسفانه با اینکه این‌گونه فرقه ها در سرزمین های اسلامی روییده و رشد و نمو یافته اند، مستشرقینی مانند آربری، نیکلسون، گلذیهر و ادوار براون بیش از محققان مسلمان پیرامون تصوّف و انواع آن پژوهش کرده اند به همین دلیل، اقبال و ادبارها، ردّ و قبول ها، همیشه معللانه نه مدللانه یا خشونت وار، تساهل گونه و غیر منطقی انجام گرفته است.
تصوّف، یک نوع ایدئولوژی مخصوصی است که از نظر تا عمل و از بینش تا کُنش را در بر می گیرد. تفسیر خاص زندگی و نحوۀ تعامل با حیات دنیوی است. این تفسیر به ادعای صوفیه با روش کشف و شهود تحصیل می‌گردد. البته فرقه های صوفیه آنقدر متنوع و متلّون اند که به راحتی نمی توان پیرامون آنها سخن گفت و برهمه آنها حکم واحدی راند. لکن با تأمل در ریشه های اولیه و بررسی وضعیت موجود آنها می توان به نتایج عالمانه ای دست یازید. شایان ذکر است که تصوّف و عرفان در آغاز راه یکسان بودند و به عنوان یک جریان تلقی می شدند تا اینکه جریان تصوّف از توده مردم جدا گشت و عالمان وارسته با استفاده از روش شهود و قرآن و سنت به تدوین عرفان اسلامی پرداختند بنابراین، عارفانی چون سیدحیدر آملی، سیدعلی شوشتری، سیداحمد کربلایی، ملا حسینعلی همدانی، سیدعلی قاضی طباطبایی و علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی را نباید با فرقه های صوفیه یکی پنداشت.
تصوّف و صوفی گری به اعتراف جامی در نفحات الانس از قرن دوّم هجری در میان مسلمین ظاهر گشت. بزرگترین مظهر روح تصوّف در این دوره، تحقیر دنیا، فرار از تمتعات و تمام شؤون مربوط به زندگی مادی و دنیوی و ریاضت کشی و تحمّل شکنجه ها می باشد. به همین جهت،صوفیان در برابر ائمه اطهار(علیهم السلام)ایستادند و بر بینش و سیره زندگی آنها متعرض شدند. برای نمونه، سفیان ثوری بر امام صادق(علیه السلام) در مدینه وارد شد در حالیکه امام(علیه السلام) جامه ای سپید و لطیف بر تن داشت سفیان بر امام(علیه السلام) اعتراض کرد که چرا زهد نمی ورزی؟ امام فرمود: خوب گوش فرا ده تا برای دنیا و آخرت تو مفید باشد مگر اینکه بخواهی بدعتی در اسلام ایجاد کنی. وضع ساده و فقیرانه پیامبر و صحابه، تکلیفی برای همه مسلمین تا روز قیامت نیست. رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) در زمانی زندگی می کرد که عموم مردم از لوازم اولیه زندگی محروم بودند اما اگر در عصر و روزگاری، وسایل زندگی فراهم شد؛ سزاوارترین مردم برای بهره بردن از نعمت ها صالحانند، نه فاسقان؛ مسلمانانند نه کافران. سفیان در برابر پاسخ امام(علیه السلام) عاجزانه بیرون رفت و سپس به همراه یارانش بر امام(علیه السلام) وارد شدند تا دسته جمعی با امام(علیه السلام) مباحثه کنند. آنها به آیه 9سورۀ حشر وآیه 8 سورۀ دهر تمسک کردند تا بر دین شناسی امام خرده گیرند و روش او را با آیه (ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیماً و اسیراً نقد کنند. در این وضعیت، یک نفر بلند شد و به صوفیان اعتراض کرد که چرا مردم را فریب می دهید غذاهای خوب می خورید و مردم را از آن نعمت ها پرهیز می دهید. امام(علیه السلام) فرمود: این حرف ها را کنار بگذارید. و سپس توضیح دادند که این آیات بر حرمت استفاده از نعمت های الهی دلالت ندارد بلکه بخشش و ایثار را توصیه می کنند. و آیه (ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً) (اسراء/29) را که دلالت بر اعتدال دارد را به آنها فهماند.
صوفیه بر امام رضا(علیه السلام) هم تاختند که چرا لباس درشت بر تن نداری و غذای خشن نمی خوری و امام(علیه السلام) فرمود: یوسف، پیامبر خدا، قباهای دیباجی و لباس های زربفت بر تن داشت.
پس اولین منتقدان صوفیه،امامان معصوم بودند که درکتاب های روایی می توان آنها رایافت. نگارنده دراین مقال درصدد است تا با معرفی محتوایی پاره‌ای ازآثارانتقادی به خوانندگان حقیقت طلب مدد برساند وآنها که درمقام کشف حقیقت هستند با مطالعه این آثار، سره ازناسره را تشخیص دهند وعرفان حقیقی راازعرفان های کاذب بازشناسند، به ویژه جوانان عزیزی که با انگیزۀ درک معنویات به محفل شیاطین زهرآلودوخوش خط وخال رفته ودر دام ضلالت وگمراهی آنها قرارمی گیرند. بنابراین، مخاطبان این مقاله کسانی نیستندکه درقلبشان مرض هست وطالب هوای نفس ومنافع دنیوی اند وهیچ استدلالی به گوش آنان فرونمی‌رود.بزرگان وعالمان صدراسلام ومعاصرآثارفراوانی درردّ صوفیه نوشته اند که ازجملۀ آنها می توان به رسالۀ الردّ علی الصوفیه و الغالیه(جناب حسین بن سعید اهوازی یکی ازاصحاب امام رضا)، ردّ برحسن بصری (فضل بن شاذان)، الردّ علی الغلاه (ابواسحاق کاتب ازاصحاب امام عسکریع)، الرد علی اصحاب الحلاج (شیخ مفید)، مجامیع فی ردالصوفی وغیره (شهیداول)، حدیقه الشیعه (مقدس اردبیلی)، رساله فی ردّ الصوفیه (علی بن محمد بن الشهید الثانی)، کسراصنام الجاهلیه (ملاصدرا) ، الردّ علی الصوفیه (ابوالفتح محمد بن علی الکراجکی)، المطاعن المجرمیه فی ردّ صوفیه، (شیخ نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعالی الکرکی)، عین الحیاه، (محمدباقر مجلسی)، الاثنی عشریه فی الرد علی الصوفیه (شیخ حرعاملی) ، نفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه (شیخ یوسف بحرانی)، خیراتیه فی ابطال الصوفیه (آقامحمد علی بن وحیدبهبهانی) ، تحفه الاخیار (مولی محمد طاهر قمی) ، جلوه حق (آیت الله مکارم شیرازی) ، تحقیق وبررسی درتاریخ تصوف (آیت الله عمیدزنجانی) ، سلسله های صوفیۀ ایران ( نورالدین مدرسی چهاردهی) و... اشاره کرد. شایان ذکر است که اهل عرفان وتصوف نیزدرنقد صوفیان ساده لوح یا منحرف وریاکارسخن هاگفته اند:برای نمونه مولوی درموارد مختلفی ازمثنوی معنوی به نقد صوفیان پرداخته است که به برخی ازآنها اشاره می شود. دردفتراول، چنین می سرآید:
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن ازشرط طریق
تو مگرخود، مرد صوفی نیستی هست را از نَسیه خیزد نیستی
گفتمش: پوشیده خوشتر سرّ یار خود، تو درضمنِ حکایت گوش دار
خوشترآن باشد که سرّ دلبران گفته آید د ر حدیثِ دیگران
مولوی دردفتردوم، به اندرزکردن صوفی می پردازد؛ با این بیان که یکی ازصوفیان، سفری طولانی وپررنج وتعب به خانقاهی می رسد ودرآنجا رحل اقامت می افکند. ابتدا چهارپا را به آخور می بندد وسپس به حلقۀ ذکرصوفیان می پیوندد. پس ازپایان مجلس ذکر، خوان طعام می گسترند، چنانکه عادت صوفیان چنین است دراین هنگام، صوفیِ مسافر به یاد مرکوبش می افتد وخادم را صدا می‌زند وبه او می گوید: برو برای آن زبان بسته، کاه وجو فراهم کن تا شب را گرسنه سر نکند، پشتش زخم شده ،روی زحمهایش مرحم بگذار، آبش نیم گرم باشد زیرا آب سرد با مزاجش سازگار نیست، مواظب باش کاه، کمتر قاطی جو کنی، زیرش خیس نباشد، پشت حیوان را قشو بزن. خادم دربرابرهریک ازسفارش های صوفی ناراحت می شد ومی گفت لاحول ولاقوه الابالله من دراین کار سابق ای طولانی دارم ومی دانم چه بکنم. خادم برمی خیزد تا به مرکب صوفی برسد که باجمعی ازبیکاران وولگردان هم صحبت می شود وقول وقرارهایش رافراموش می کند. صوفی ازفرط خستگی می خوابد. بامداد فرا می رسد وخادم به آخور می رود وبه شیوۀ خرفروشان حرفه ای باضربات نیشتر، حیوان رابه دویدن وچالاکی وا می دارد تا صوفی گمان بد بدو نبرد اما صوفی سوار برمرکوب خود می شود وعجز حیوان رامی بیند وبه دوستان وهمراهان می گوید: آری، خری که شب غذایش فقط لاحول ولاقوه الا بالله باشد وسراسر شب به تسبیح گفتن مشغول باشد بامداد نیز به سجده می‌رود . مولوی، خادم را به مثابه نفس اماره ونُماد مَرد فریبکار معرفی می کند که صوفی ساده لوح رافریب داد. نمونه دیگردرمثنوی معنوی این است که یکی ازصوفیان ازراهی دور ودراز به خانقاهی رسید وبی درنگ خَرخود را به طویله برد و درآخوری بست ومقداری آب وعلف به آن زبان بسته داد وخود نزد دیگر صوفیان رفت. صوفیان که گرسنه وفقیر بودند تصمیم گرفتند خَر اورا بفروشند وازبهای آن مجلسی بیارایند وشکمی ازعزا دربیاورند. خَرفروخته شد ومجلس آراسته وطعام های الوان خورده شد وولوله وغوغایی به راه افتاد واز شدت پایکوبی ورقص وسماع آنان، دود وگرد، همۀ فضا راگرفته بود. صوفیِ مسافر نیز بی خبر ازهمه جا یکسره مغلوب ومبهوت این همه شادی وشعف، دست افشان وپایکوبان به حلقۀ سماع کنندگان پیوست پس ازمدتی، رفته رفته سماع به پایان رسید که یکی ازصوفیان، قطعه ای آهنگین را باضربی سنگین آغاز کرد وخواند: خَر برفت وخَر برفت وخَربرفت. سایر صوفیان هم دم گرفتند وصوفی مسافر نیز باجمع، همراهی می کرد سرانجام مجلس تمام شد وصوفی مسافر به طرف طویله رفت خبری ازخَر نیافت خادم به اوگفت چند بارجریان را به تو گفتم؛ تو شورانگیز تروقوی تراز حاضران می خواندی که خَر برفت وخَر برفت وخَربرفت. وصوفی با آه وحسرت گفت: ای دوصد لعنت براین تقلید باد. ونمونه های دیگری که برای گزارش کامل آن مثنوی، هفتاد مَن کاغذ کم است. حال، خوانندگان عزیزرا به جهت محدودیت نوشتاری تنها به شناخت برخی ازمنابع نقد صوفی وتصوف جلب می کنم:
1- مقدس اردبیلی ، حدیقه الشیعه ، تصحیح: صادق حسن زاده باهمکاری علی اکبرزمانی نژاد،انتشارات انصاریان، 1377، 1165 صفحه
احمد بن محمد، مشهور به مقدس اردبیلی درزمرۀ فقهای بزرگ ونامی مکتب امامیه ومعاصرشیخ بهایی به شمارمی رود. که علاوه برنبوغ علمی، دارای کرامات ومقامات عرفانی شگفت انگیز بوده است. علامۀمجلسی درتجلیل او می گوید: محقق اردبیلی درتقوا وزهد وفضل به عالیترین درجات رسیده بود ومن دربین علمای گذشته وحال،نظیر وهمتایی برایش سراغ ندارم. کتاب حدیقه الشیعه درتوصیف واثبات امامت درفصول دوازده گانه نگاشته شده است. ومباحثی مانند: لطف بودن نصب امام، لزوم افضلیت امام، طریق تعیین امام، دلایل تعیین امام، اعم ازادله عقلی و نقلی( قرانی وروایی)،فضایل حضرت علی (ع)، مطاعن ابوبکروعمروعثمان ومعاویه،معجزات وقضاوتهای امام علی،تعداد اوصیای پیامبر اسلام وزندگانی آنها بیان شده است. مؤلف بزرگواردرضمن زندگانی امام صادق(ع) ازصفحه 750 تا817 به ذکرمذاهب صوفیه پرداخته وسخنان شیخ صدوق وشیخ مفید وعلامه حلی رادرباره صوفیه ونیز بحث صوفیه با امام صادق ومطالبی همچون طوائف صوفیه بیان کرده است. مقدس اردبیلی درفصل نخست این باب به معرفی مذهب حلولیه ومذهب اتحادیه ودرفصل دوم به مذهب حبیبیه ومذهب ولاییه ومذهب مشارکیه ومذهب شمراخیه ومذهب مباحیه ومذهب ملامتیه ومذهب حالیه ومذهب حوریه و مذهب واقفیه ومذهب تسلیمیه ومذهب تلقینیه ومذهب کاملیه ومذهب الهامیه ومذهب نوریه ومذهب باطنیه ومذهب جوریه ومذهب عشاقیه ومذهب جمهوریه ومذهب زراقیه وانحراف های آنها پرداخته است.
2- صدرالدین محمد الشیرازی، کسراصنام الجاهلیه،تصحیح:محسن جهانگیری،بنیاد حکمت اسلامی صدرا،زمستان،1381
این کتاب توسط محسن بیدارفربه فارسی برگردانده وانتشارات الزهرادرسال 1366به زیورطبع آراسته است.پیش ازمعرفی کتاب به استحضار خوانندگان می رسانم که ملا صدرا با اینکه بیشترسرگرم مباحث فلسفی وتاحدودی تفسیری وحدیثی بود اما بسیاری ازاندیشه های فلسفی اوازصفای باطن وضمیروارسته اش زایید.گرایش عرفانی وی به حدی گسترده است که با کمال جسارت، عقل آدمی را برای رسیدن به درک حقایق کافی ندانسته وقیاس پاره ای ازفلاسفه راعقیم می داند وبرترجیح معرفت شهودی برمعرفت استدلالی تصریح می کند وکسانی را که علم غیبی لدنّی مورد اعتماد عرفا وسالکان راانکار می کنند، منتسبان به علم معرفی کرده وعرفان را ازسایر علوم محکم تروقوی تر می‌شمارد. حتا ملاصدرا دربسیاری ازنگاشته های خود، نام برخی ازاهل ذوق وعرفان مانند بایزید بسطامی، حلاج،ابن فارض،عطار،مولوی،غزالی،ابن عربی رامی برد. پس ملاصدرا با عارفان راستین وعرفان حقیقی موافقت کرده وبا بهره گیری ازاساتیدش مانند: شیخ بهایی ومیرداماد ومیرفندرسکی به سیروسلوک می‌پرداخت.با وجود این رویکرد،ملاصدرا به شدّت با تصوّف دروغین وریا کاران جاه طلب مخالفت ورزیده وکتاب کسراصنام الجاهلیه یعنی،شکستن بت های جاهلیت را می نگارد.و به انتقاد ازصوفیان دروغین می پردازد. البته رویکرد نقادانۀ ملاصدرابه جریان تصوّف اختصاصی به وی نداردو درمیان صوفیان گذشته مانند ابوالقاسم قشیری(متوفای465ق) دررسالۀ قشیریه وابوحامدغزالی(متوفای505ق) دراحیاء علوم الدین وابن عربی( متوفای638ق) درفتوحات ومولوی(متوفای 672ق) درمثنوی وسعدی شیرازی(متوفای691)وحافظ شیرازی(متوفای790ق) درغزلیات، رویکرد نقادانه به صوفیان دروغین داشته اند. برای نمونه حافظ دردیوانش می سراید:
نقد صوفی نه همه صافی وبی غش باشد ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
رسالۀ کسرالاصنام الجاهلیه به تعبیردکترجهانگیری، کتاب درسی بوده وشایسته است این رساله به صورت کتاب درسی عرفان اسلامی درمدرسه ها ودانشگاه هاتدریس شود.زیراخلاصه وعصاره ای ازعرفان اسلامی است که درعین انتقاد ازتصوّف دروغین ونشان دادن ناهنجاریها،نابسامانیها،نقطه ضعف ها وموارد منفی آن، عرفان وتصوّف صحیح را آنچنانکه عارفان وصوفیان بزرگ عالم اسلام تصور کرده، بامبانی دینی سازگاریافته وپذیرفته اند،تعلیم می دهد وگاهی هم تعلیمات خود رابا نقل احادیثی ازاهل بیت عصمت وطهارت، که درکتب روایی شیعۀ امامیه آمده، تأیید می نماید.و این رهیافت به قدروشرف ووزانت ومنزلت رساله می‌افزاید.
نگارنده، فراموش نمی کند که وقتی نگرانی خودراازوضعیت فرقه های صوفیه معاصروفعالیت گستردۀ آنها به علامه جوادی آملی مطرح می کرد،معظم له همین پیشنهادرابه حقیردادند وفرمودند درمناطقی که این فرقه ها فعالیت می کنند کتاب کسراصنام الجاهلیه را برای طالبان علم وحقیقت تدریس کنید.
این رساله به تصریح صدرالمتألهین، دراوایل ماه شعبان 1027 قمری به پایان رسیده است.قدتمت کتابته بید مؤلفه فی اوائل شهرشعبان المعظم لعام سبع وعشرین بعد الالف بنابراین، نویسنده این کتاب را درسن چهل وهشت سالگی درکهک قم، نگاشته است. این کتاب دریک پیش مقدمه درآغازرساله ویک مقدمه وچهار مقاله ویک خاتمه تنظیم شده است.ملاصدرا درآغاز رساله، پس ازحمد وثنای الهی ودرود به سید اولین وآخرین وخاندان برگزیده اش ازدوران معاصرخود وپراکندگی تاریکی ها ونادانی ونابینایی ها درشهرها شکایت می کند. ومدعیانی که خودرا ابدال واوتاد معرفی می کنند وبدون بهره گیری ازقرآن وسنت،مطالبِ بی معنا بافته، مذمّت می نماید.وی می گوید:نفوذ این فریبکاران تاآنجا است که بعضی صنعتگران وپیشه وران، پیشۀ خود رها کرده وروزگاری به ملازمت این مدعیان دروغین می پردازند وسخنانِ ساخته وپرداختۀ اینان را فرا گیرند، تادیگرعوام را چه رسد. وی، بیشترین سبب پیدا شدن اشتباهات و وسوسه های شیطانی درقلبهای این گروه رادوچیزمی داند: نخست، گروهی به مجاهدت ها وچله نشینیها شروع کرده وبه لباس صوفیان درآمدند وازمریدان بیعت می گرفتند ومقام ارشاد وهدایت رابه خود نسبت می دادند، بدون اینکه، دانش خداشناسی وصفات وافعال الهی ونبوت ومعاد رادر خود مستحکم سازند.ودوم، شعبده ونیرنگ هایی که به عنوان کرامت وخوارق عادت برای مردم آشکارمی کنند ملا صدرا درپایان پیش مقدمه می نویسد: چون مشاهده کردم که نابودی این شرّ، کارمهمّی دردین است ورفع وازالۀ این شبهه ازقلوب متعلمان ومبتدیان ، امر عظیمی است؛ ازخداوند طلب خیر نمودم ودرنابودی وسوسه‌ها وشبهات ... برای تقرب به خدا وتوسل به اولیا شریعت حقه ورؤسای عصمت وهدایت شروع کردم. ونام آن را کسراصنام الجاهلیه گذاشتم
صدرالمتألهین درمقدمۀ این کتاب،به مطالبی اشاره می کند که برای خوانندگان ضرورت دارد. ازجمله اینکه انسان ازدوجوهر نورانی وظلمانی یعنی نفس وبدن تشکیل شده وحصول کمال انسانی به علم وعمل مبتنی است ودانشی که برتری انسان ازحیوانات راتضمین می کند شناخت خدا وصفات وافعال الهی وکتاب های آسمانی وعلم به قیامت ونفس انسانی وکیفیت کمال او است وچنین کمال علمی تنها ازطریق ریاضت های شرعی وعلمی با شرایط خاصی به دست می آید.این مطلب مهّم با بیان مثال آینه وحجاب های نفس وموانع معرفت تبیین گشته است مقالۀ اول رساله کسراصنام الجاهلیه، دربیان این مطلب است که هیچ مرتبه ای نزد خداوند بالاتر ازمعرفت به ذات وصفات و افعال الهی نیست واینکه عارف همان عالم ربانی است وهرکسی که عالم تر است، عارف‌ترونزدیک‌تردرنزد خداوند است. واگرکسی درعبادات شرعیه کوتاهی کند،به عبادات حکیمانه هم نایل نمی‌گردد.ودرآن صورت،اگربه ریاضتهای سلوکی ومجاهدت های صوفیانه بپردازد،هم خود رابه هلاکت رسانده وهم دیگران را به هلاکت می رساند.وگمراه وسرگردان می سازد.وکسانی که دراین زمان برای خود مقام ارشاد وخلافت قایل است، جملگی احمق ونادان هستند. وگمان می‌کنند که صورت های ادراکی راباید منتفی ساخت.پس نادانی وبزرگ نمایی وتکبّر وسایراعتقادات پست،آتش هایی هستند که درنفوس آنها شعله می افکنند.ملاصدرا درفصل دوم ازمقالۀ اول به بطلان شطحیات متصوّفه وبیان آسیب های آنها برای مسلمانان می پردازد.وتوصیه می کند به مخاطبان که از مجالست با این طائفۀ نادان پرهیزنمایند.کیستی صوفی وحکیم،فصل سوم این مقاله است که به پاکیزگی عقول آنها به آداب شرعی وفلسفی واخلاق پاکیزه اشاره می کند ومی‌فرماید:عارف وحکیم حقیقی کسی است که حقایق الهی ومعالم ربوبی را به صورت برهانی ویقینی بپذیرد.به گونه ای که ذره ای گرفتار شک وشبهه نشود.وبه زهد حقیقی وتهذیب اخلاق وتطهیرملکات اتصاف یابد. مقالۀ دوم درهشت فصل، به غایت نهایی درعبادات بدنی وریاضت های نفسانی برای انسان که عبارت ازتحصیل معارف واکتساب علوم است، می پردازد.معارف وعلوم ربانی که اهمال وجهل درآنها مستلزم بدعاقبتی وهلاکت سرمدی است. واما غایت حقیقی انسان، عبارت ازعلم الهی وفن ربوبی است که درحقیقت مخدوم سایر علوم است.علوم واحوال واعمالی که منبع تحقّق مقامات وملکات می باشد. وفایدۀ اصلاح اعمالی همچون نماز وروزه و... اصلاح حال قلب به زایل کردن ومرضهای باطنی وزدودن صفات ناپسند است. زیراملکات نفسانی ازرفتارانسانها پدید می‌آید.واما غرض ازآفرینش، عالم ربانی شدن است.وبد عاقبتی، زاییدۀ اعتقادات واعمال است. علامت دوستداران خداوند وصفات آنها فصل پایانی این مقاله است که مرگ ووصول ولقای الهی رایکی ازنشانه های آن می شمارد. مقالۀ سوم در نُه فصل به صفات ابرارواهل عمل که مرتبۀ پایین تری ازمقرّبان دارند،اختصاص یافته است.وراههای تصفیه را درانجام وظایف عبادت واستمراربرعدالت ونابود ساختن وسوسه ها وعشق وشوق الهی به عنوان مبدأ اعمال صالح معرفی می کند. وتنها عارف راکسی می داندکه خداوند سبحان راعبادت می کند.ملا صدرا دراین مقاله به چگونگی تناسب ظاهر وباطن ومواد غذایی وآشامیدنی جسم وبدن ودرنهایت، به بیان غرض افعال واعمال انسانی وغایت درعبادات وطاعات شرعیه می پردازد.وعلّتِ شقاوت اخروی توسط اعمال زشت وناپسند وسبب متمایزنبودن میان اشرارواخیاررا بیان می نماید مقالۀ چهارم درپنج فصل به موعظه های حکیمانه ونصیحت های عقلی وخطابه های روحانی پیرامون مذمّت دنیا واهل آن می پردازد که برای قلب سلیم وعقل مستقیم منفعت دارد وبرای آنان که فاقد حیات عقلیند مانند حیوانات وحشرات فایده ای ندارد. وخاتمه نیز به سالکان راه نجات، مخاطبان کتاب خود وغرض ازنکوهش های دنیا ودنیا دوستی رامعرفی می کند.وچهارحجاب مال ومقام وتقلید ومعصیت را بیان می سازد.
3- آقامحمد جعفر بن آقا محمد علی بن وحیدبهبهانی، فضایح الصوفیه،،تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحیدبهبهانی، انتشارات انصاریان ، قم اول ذیقعده 1413،355 صفحه
ولادت آقا محمد جعفردرکربلا درشب چهارشنبه 26 جمادی الاخری سنۀ یکهزار ویکصد وهفتادوهشت اتفاق افتاد. وبا والد مرحوم به ایران رفته ومدتی دردارالمؤمنین قم درخدمت صاحب قوانین الاصول وصاحب ریاض وپدربزرگوارش تلمّذکرد.وی توفیق پیدا کرد تا سی ویک کتاب ورساله منتشرکند وپس ازسالها خدمت به مکتب اهل بیت(ع) درسن هشتاد ویک سالگی درسال 1259 درکرمانشاه وفات نمود ودرآرامگاه خانوادگی آل آقا مدفون گردید. کتاب فضایح الصوفیه، مشتمل بریک مقدمه ودو فصل ویک خاتمه است. مقدمۀ به مذمت بدعت دردین، لزوم متابعت ائمه(ع) درامردین،پیدایش تصوف درمیان اهل تسنن، مخترع تصوف، نامهای گوناگون صوفیه، چهرۀ تصوف درحدیث،اصول فرقه های تصوف پرداخته وفصل اول به بیان اصل مذهب صوفیه وفصل دوم دربیان برخی فروع مذهب صوفیه ومعرفی بیست ویک فرقه صوفیه وذم عقاید آنها ولزوم امربه معروف ونهی ازمنکرواخبار وارده درمذمت صوفیه وعقاید باطله آنها وگفتاربزرگان ومطالب دیگراختصاص یافته است. نویسنده درمقدمه می نویسد: عقول خلایق عاجزاست ازاحاطه کردن به حسن وقبح خصوصیات شریعت، پس درهر شرعی آنچه صاحب آن شرع قرار دادبجا می باید آورد، وبه عقل ناقص خود اختراعِ عبادتها وبدعتها نمی باید کرد که آن موجب ضلالت وگمراهی است وگول شیطان را نمی باید خورد. وی دربارۀ پیدایش تصوف واستناد این جریان به اهل سنت ومخترع تصوف یعنی ابو هاشم کوفی ونامهای گوناگون صوفیه (متصوّفه، متصلّفه،مبتدعه،زراقیه،غلات،غالیه وحلاجیه) مطالب فراوانی بیان می کند. روایات واحادیث پیامبراکرم وائمه اطهارپیرامون تصوف نیز دراین مقدمه بیان شده ازجمله روایت، امام رضا (ع) به سند صحیح ازبزنطی که فرمود: کسی که مذکور شود نزداوصوفیان وانکار نکند ایشان رابه زبان یادل پس نیست ازما، وکسی که انکار کندایشان را پسگویا جهاد کرده است باکفار درپیش روی حضرت رسول(ص). وی دربارۀ اصول فرقه های تصوف می نویسد:مذاهب صوفیه بسیار است بعضی گفته اندازآن جمله چهارمذهب یکی: مذهب حلولیّه است، دویم: مدهب اتحادیّه، سیم، مذهب واصلیه، چهارم: مذهب عشّاقیّه وبعضی اصول راشش گرفته اند به اضافۀ تلقینیّه ورزّاقیه وبعضی هفت گفته اند: به اضافۀ وحدتیّه وبعضی گفته اند که: اصل دوبود، پس جمعی ازمتأخرین صوفیه ، مذهب دیگر اختراع نموده اند وآن قایل بودن به وحدت وجوداست. نویسنده پس ازبیان اصل مذهب صوفیه وذکر بعضی ازفروع مذهب آنها به بیان عقاید بیست ویک فرقه ونقد آنها می پردازد. این فرقه ها عبارتنداز: وحدتیه، واصلیه، حبیبیه، ولائیه، مشارکیه، شمراخیه، مباحیه، ملامتیه، حالیه، حوریه، واقفیه، تسلیمیه، تلقینیه، کاملیه، الهامیه، نوریه، باطنیه، جوریه، عشاقیه، جمهوریه، زراقیه. مذمت گرایش به عقاید صوفیه، استشهاد به برخی ازسخنان صوفیه، اخبار وارده درمذمت حسن بصری، حلاج ازدیدگاه حدیث، عشق ازدیدگاه صوفیه وفلاسفه، ساختگی بودن حدیث من عشق....، گفتاردانشمندان دربارۀ صوفیه، حرمت شرب خمر وزنا ولواط وغنا وموسیقی، عقاید باطلۀ صوفیه، نشانه های شیعیان علی(ع)، مبارزۀعلما باصوفیه، فضیلت دانش ودانشمند، لزوم متابعت علما، ذم مصاحبت اهل بدعت، وظایف علما وفرومانروایان سوء، سپاس ازفرمانروایان دادگر، کیستی اولواالامر، نشانه های پایداری نعمت، دلهای فرمانروایان، مسؤلیت فرمانروایان ازدیگرمباحثی است که نویسنده به آنها پرداخته است.
4- آقا محمود بن آقامحمدعلی بن وحید بهبهانی،تنبیه الغافلین وایقاظ الراقدین درردصوفیه،تحقیق: مؤسسه علامه مجدد وحیدبهبهانی، انتشارات انصاریان،قم، اول ذیقعذه 1413، 137 صفحه
این کتاب با کتاب فضایح الصوفیه دریک مجاد به انتشار رسیده است ومؤلف آن، چهارمین پسر ازآقا محمد علی بن وحید بهبهانی است که درسال1200 قمری درکرمانشاه متولد یافت.وی عالمی فاضل ومتقی وصاحب اخلاق پسندیده بود وحدود سی اثر منتشر ساخته است.اوپس ازاتمام مدارج علمی، خطۀ نهاوند رابرای انجام وظیفۀ هدایت وارشاد برگزید ودرآن شهر رحل اقامت افکند. واولاد واحفادی نیز ازاو درآن سامان به یادگار مانده است که درمیان آنها چهرۀ علمی یافت می‌شود.معصوم علی شاه درجلدسوم کتاب طرایق الحقایق اورابه مسلک تصوف منتسب می کند درحالیکه ازمنتقدان صوفیه بوده است.
این کتاب دریک مقدمه وهفت تنبیه ویک خاتمه تنظیم شده که به اختصارگزارش می شود.تنبیه اول به احادیث منقول درمذمت صوفیّه به نقل ازکتاب حدیقه الشیعه آخوند ملااحمد اردبیلی وتنبیه دوم به برخی سخنان کفربنیان طائفه صوفیه وتنبیه سوم به تطبیق عقاید صوفیه با عقاید کفارهنوداشاره می کند. نویسنده درتنبیه چهارم به یکی ازعقاید فاسد صوفیه یعنی اسقاط تکلیف بعدازوصول سالک می پردازد.وآن رابا استمداد ازآیات وروایات نقد می‌کند.تنبیه پنجم وششم اشاره دارند به ذکر کلمات واهیه وادعا های باطلۀ صوفیه واعمال قبیحۀ آنها ودرتنبیه هفتم، به بعضی ازکلمات کاملان ازعامه وخاصه، مانند: زمخشری،شیخ مفید، طبرسی،محمد بن شهر آشوب، محمد بن بابویه قمی،مجلسی و غیره برمخالف حق بودن این جماعت صوفیه استشهاد شده است.
نویسنده درخاتمه می نویسد: پس ای عزیز، اولی وانسب واصلح وارغب همان اکتفا نمودن درعقاید به اجمالیات ومسلمات بدیهیات، وامتناع ورزیدن ازغورکردن دربحراجاج کثیر الامواج معرفت ذات وکنه صفات وافعال واجب متعال است. چه امثال این اعمال یا موجب کفر واعانت برکفر ویا منجربه فسق واعانت به فسق است...بلکه آنچه فی الحقیقه موجب ترقیات نفسانی وتحصیل قرب به درگاه ربانی است اعمال حسنه وافعال مستحسنه وتعلیم وتعلّم علوم شرعیه فرعیه است.
5- شیخ عباسعلی کیوان قزوینی، رازگشا ، به اهتمام : محمود عباسی، بی تا، بی جا، 560 صفحه
محمود عباسی که کتاب راز گشا به اهتمام او منتشر شده درپیشگفتارکتاب ازکنجکاویش دربارۀ ملاعباسعلی خبر می دهد ومی نویسد:ازجناب صوفی املشی که به عزّت علی شهرت داشت ازملا عباسعلی سؤال کردم که کیست ؟ کوتاه شنیدم ازمشایخ دورۀ نورعلیشاهی وصالح علیشاهی است که ازایام سلطان علیشاه درسلسله بوده، چون ازصراط سنت سلسله دور افتاد از انجام خدمت معاف شد. چون به ادامۀ مطالب راضی نبود من هم به همان بسنده کردم.ولی درسالهای بعد که نزدیکی توام با صداقتم آشکار شده بود داستانهایی اززندگی ملا عباسعلی رااز ایشان می شنیدم وگاهی چنان با دلسوزی توام بود که استنباط می کردم ازبی مروتی اتباع فرقه نسبت به او دلی تنگ داشت. از همان روزها موضوعی برایم جالب بود که جناب عزّت علی به من می فهماند رویداد زندگی ملا عباسعلی برای همۀ مأذونین ومجازین درسی شد که هر کس چون او عمل کند همان آش است وهمان کاسه از همان ایام تا به امروز آثارش راجستجو می کردم اگر هم داشتند چون می‌خواستند ماجرای ملاعباسعلی درپس پرده بمانددراختیارم نمی گذاشتند.امروز که تقریبا دانستم اززمان حاج میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه ودوره های سلطان علیشاهی ونور علیشاهی وصالح علیشاهی ورضا علیشاهی ومحبوب علیشاهی پس پرده دور ازچشم اتباع فرقه چه گذشته است ومی گذرد به راز گشا وبَهین سخن واستوار وثمره الحیوه که به تازی نوشته شده، دست یافتم ... احساس مسؤ لیت نموذه مصمم شدم مطاع کفر ودین که بی مشتری نیست رابه طالبان تصوفی که امروز برای بعضی از خاندانها سریر پادشاهی شده است پیشکش کرده تا هر خواننده ای خواست پند گیرد وخواست توجهی به آن ننموده پشت به کعبۀ حقایق روی ترکستان ریاست های صوفیانه داشته باشد. این کتاب مشتمل بریک مقدمه وسه رساله ازکیوان قزوینی یعنی: رازگشا وبهین سخن واستوار است.درمقدمه به پیشینه تصوف نعمت اللهی، صوفیان نعمت اللهی، انحطاط تصوف نعمت اللهی، تجدید حیات تصوف نعمت اللهی، خودمختاری درتصوف نعمت اللهی، انقراض تصوف نعمت اللهی،مدعیان ریاست نعمت اللهی، تصوف نعمت اللهی گنابادی، ورود کیوان قزوینی به تصوف نعمت اللهی، علت گرایش کیوان به تصوف، احتجاج با ملاسلطان، اهمیت اجازه وسبک اجازه نویسی وموقعیت اجازه دهنده ومنظور از اجازه واجازات کیوان، بی اعتقادی کیوان وحکم عزل کیوان ازمنصب، شایعه سازی وسیاست صالح علی شاه وسکوت وفریاد کیوان اشاره شده است . عباسعلی کیوان قزوینی در روز چهارشنبه 24ذیحجه سال 1277 درمحله شیخ آباد قزوین به دنیا آمد. پس ازکسب مقدمات علوم درزادگاهش درسال 1300 جهت فرا گرفتن فلسفه وعلوم ریاضی به تهران عزیمت کرده وبرای تکمیل علوم اسلامی به ویژه فقه واصول به عراق مشرف می شود ودرسامرا ازمحضرحاج میرزا حسن شیرازی ودرنجف ازدرس میرزا حبیب الله رشتی بهره می گیرد. کیوان قزوینی، وقتی نزاع فقها وصوفیه را مشاهده کرد با خود گفت: که من تا حال مذاق فقها را کاملا فهمیده ام وانکار آنها را نسبت به صوفیه دانستم حالا باید بروم میان صوفیه بادلی صاف وقدمی راسخ وخدمات صمیمی به آنها وعمل صمیمی وکامل به گفته های آنها، تا بببینم چه نتیجه می‌دهد. اولا پایه ومایه ادعای آنها را ببینم چیست؟ فقها که دعوی غیر عادی هیچ ندارند اگرآنها نیز چنین اند، برمی گردم زیرا من بی نیاز ازکسی که دعوی غیرعادی نداشته باشد که او هم مانند من است وکسی به مثل خودش محتاج نیست احتیاج من منحصر است به کسی که درآن امر مطلوب، فوق من باشد. همانگونه که احتیاج مریض به طبیب عالم وسالم نه جاهل یا عالم بیمار بدیهی است. به همین دلیلف بدون ترس ازدیگران به سوی سلاسل صوفیه شیعه رفته وبه ایران باز گشته ودست ارادت به صفی علیشاه داده اما به علت مشارکتی که درمراحل علمی با ملاسلطان علی داشت ازهمه بید ودرسال 1314 دربیدخت به خدمت ملا سلطان مؤسس فرقه گنابادی رسید. وازاو پرسید که مرید چه احتیاجی به شمادارد آیا احتیاج علمی یا احتیاج وحیانی دارد؟ او گفته ازهمه اینها بالاتر است قطب، جان جان مرید است هر که قطبی را مرید نیست او مردار است وجان ندارد واز همه کمالات انسانی محروم است.واگر علم را ازما دریافت نکند هیچ نفهمیده ونجات آخرتی برای او محال است. اجتهاد وتقلید وفقه واصول همه سراب است وخانه ساختن برآب دین اصلا وفرعا منحصر به اطاعت ما است.کیوان می گوید: من دیدم که مطلب غلیظ شد وکار بالا گرفت نباید صرف نظر کرد من اکنون خود را محقِّق دراصول دین ومجتهد در فروع دین می دانم حالا می‌شنوم که هیچ نفهمیده ام؛ اختلاف خیلی وتفاوت زیاد است. کیوان پرسشهای دیگری ازاوپرسید وملاسلطان به برخی ازآنها پاسخ داد لیکن پاره ای دیگر را حواله می کرد که باید بعد ازاین بفهمی اگر مرید شدی وسالها خدمت کردی خواهی فهمید. کیوان به تحقیق پرداخت و خدمات همراه با ریاضت های شاقه را انجام داد تا ازمرشدش اجازۀ دستگیری یافت وشیخ سیّار گشت. ومُجاز به دستگیری طالبین گردید. ولقب درویشی منصور علیشاه دریافت کرد. وی درتصوف به چنان شهرتی رسید که اغلب مردم اورا قطب سلسله گنابادی می پنداشتند. کیوان به توصیه ملا سلطان مبنی برخدمت مجانی دوازده ساله جهت رسیدن به مقامات عرفانی، عمل کرد اما پس از چهارده سال خدمت با وجود اجازات ازملا سلطان علی ونورعلی وصالح علیشاه چیزی دستگیرش نشد و ازاین فرقه جداگشت ودردوجلد کیوان نامه واستوار رازدار وعرفان نامه وبهین سخن وراز گشا ومیوه زندگی وحج نامه ومعراجیه وثمره الحیوه واختلافیه را بعد ازترک نگاشت وبه طور واضح علت های بی اعتقادی اورا نسبت به تصوف نعمت اللهی سلطان علیشاهی گنابادی آشکار ساخت. وخوشبختانه کتاب راز گشا واستوار وبهین سخن واختلافیه دردسترس قرار گرفته ومی توان دراین مسیر کارگشا باشند. البته تاریخ وزمان دقیق مخالفت کیوان قزوینی با فرقه گنابادی مشخص نیست ولی درتاریخ ششم جمادی الاول سنه 1345 اوراازمنصب شیخی عزل کردند. ودشمنی همراه با شایعه نسبت به اوورزیدند. ملا عباسعلی کیوان پس ازهشتادسال درنوزدهم شعبان 1357 چشم ازجهان فرو بست ودرگورستان داراب نزدیک شهر رشت به خاک سپرده شد. کتاب راز گشا دربردارندۀ پرسشهایی پیرامون تصوف به ویژه فرقۀگنابادیه واسرارآنها واعمال واصطلاحات صوفیان وپاره ای پرسشهای شخصی دربارۀ علت فاصله گرفتن ازتصوف است ورساله بهین سخن نیز به چرایی گسترش تصوف کیوان قزوینی دربلاد وعلت ترک وی ازتصوف و معرفی ملاسلطان وچیستی دیگ جوش و مجلس نیاز و مراد صوفیه از فکرومنازل سلوک و انحصار تصوف به اسلام و مطالب دیگرپرداخته است. وکیوان قزوینی کتاب استوار را دربیان عقاید واعمال صوفیه پس ازترک دوازده ساله ازتصوف درچهار مقدمه وهجده فصل ویک فصل خاتمه نگاشته است. این مقدمات وفصول به باورها وروحیه روان شناختی مؤلف وتبیین اساس تصوف و چیستی تصوف حقیقی ومعنای آن و تأسیس اصل تصوف وتشخیص روح و موضوع آن و فرق تصوف با اسلام وبیان صفات قطب وصدور دعاوی قطب و صفات مرید و مسأله تشرف وآداب رفتار قطب بامرید وآداب پذیرفتن مرید وآداب مجلس نیاز و تفصیل اعمال مجلس نیاز وآداب دیگ جوش واصطلاحات تصوف ومطالب دیگرپرداخته است.
6- سیدتقی واحدی صالح علیشاه، درکوی صوفیان ،انتشارات نخل دانش،چاپ چهارم،بهار1384،550 صفحه
این کتاب درچاپ های قبلی با عنوان ازکوی صوفیان تاحضورعارفان منتشر می شد؛اما عنوان آن درچاپ چهارم،درکوی صوفیان گشت. مؤلف این اثردرخانواده ای شیفته وخدمتگذاربه آل رسول صلوات الله علیهم اجمعین درسال 1333قمری پا به عرصۀ وجود نهاده ازهمان دوران کودکی به اتفاق والد ماجد خود به حضورشمس العرفا وسپس با آقای شیخ عبدالحسین ذوالریاستین مونس علیشاه وآقای حاج محمد حسن مراغه ای محبوب علیشاه ملاقات نموده ازنزدیک آقای شیخ محمد حسن گنابادی صالح علیشاه وآقای حاج مطهّرعلیشاه واین اواخرآقای سلطان حسین تابنده رضاعلیشاه را دیده به تمام مبانی اعتقادی وخانقاهی صوفیه آشنا شده تا اینکه عنایت وهدایت الهی چراغ راهش گردیده ازکوی صوفیان به حضورعارفان راه یافته خود شمع جمع سوته دلان گردید که به نور قرآن وقوۀ سنت آل رسول طی طریق عشق می نماید. وی درسن 94 سالگی دار دنیا را وداع گفت.
این کتاب به صورت فصل بندی نگارش نشده است اما با بهره گیری ازمنابع دست اول ومعتبرِفرقه های صوفیه به چیستی وعوامل پیدایش تصوّف و تبیین وتحلیل فرقه های ذهبیه ونعمت اللهی ومونس علیشاهی و صفی علیشاهی وکوثریه وشمسیه وگنابادی پرداخته وآراء وعقاید آنها وادعای انتسابشان به اهل بیت (ع) را نقد کرده اند. چکیدۀ این کتاب به شرح ذیل بیان می گردد:
*- انگیزۀ تدوین: نویسنده، نیازهای معنوی ودرجستجوی خضرطریقت راانگیزۀ اصلی تدوین معرفی می کند ومی نویسد:بخت یاری کرد دردِطلبِ، دیدارجمال دلنشین، صاحب جمالی که راه به حضرت دوست برده باشد وبتواند راهبری کند، دامن جان را گرفته، دل برکف کوچه به کوچه ازهر دیاری به جستجوی مقصود پرداختم تا شاید اوکه قرنها خضرراهش خوانده اند را یافته و حلقۀ ارادتش را به گوش کشم بلکه دل به او سپرم، قدم برقدمگاهش گذارم،آنقدربا اووادی طلب را با صدق وصفا به پویم تا به محبوب رسم.به همین منظورهرکجا هرنشانی ازمقصود دادند رفتم، وبه هرکس حوالتم کردند دیدم ولی نه ازتاک نشان بود ونه ازتاکنشان نویسنده درپی حقیقت به جداانگاری تصوّف وعرفان می رسد ومی گوید:ازاینجا بود که بارورم کردند راه عرفان وتصوّف جداگانه است آنان که می گویند یا شعارمی دهند یا می نویسند : تصوّف وعرفان ریشه درقرآن وسنت پیامبروائمه معصومین دارد، حقیقتی راتحریف وبی بهائی راقیمت می نهند .
*- اشتقاق کلمۀ صوفی: این واژه به ادعای صوفیان ازسوف یونانی به معنای حکمت،صوف به معنای پشم ،مشتق ازصُفّه، مکانی درمدینه،صوفه القفا،به معنای موهای آویخته درگودال پس گردن، صوفانه به معنای گیاه خُرد وناچیز،صوفه نام قبیله ای درعصرجاهلیت ،صَف وصفا مشتق شده ونویسنده، ضمن بازگو کردن این وجوه به تحلیل آنها پرداخته است.
*- سرچشمه وعوامل پیدایش تصوّف: یافتن تولدگاه دقیق تصوّف غیرممکن است ولی آن راباید درمیان تمامی فرقه ها،ملت ها،مذهب ها، جستجو کردواعتقاد داشت که عواملی خارج ازمتن ادیان تحریف نشده درپیدایش وتشکیل عقاید وافکارصوفیه تأثیر داشته اند.وآیین هایی مانند: آیین میترایی، آیین برهمایی،آیین تائو،آیین زرتشتی ومناسک آنها نشان می دهد که رد پایی درتصوّف اسلامی داشته اند . پژوهشگرانی همچون ابوریحان بیرونی، سعید نفیسی، جلال همائی، زرین کوب،کیوان سمیعی،گولدزیهر،عمرفروخ،نیکلسون وحتا صوفیانی مثل سلطان حسین تابنده و میرزا زین العابدین شیروانی درحدائق السیاحه به این مطلب تصریح کرده اند. البته صوفیان، مدعیات خودرابه قرآن وسنت مستند می سازند.ولی حق مطلب آن است که تصوّف معجونی ازافکار وعقاید آداب ورسوم نصرانیت ومسیحیت وزردشتی وبودایی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین