تثلیث در مسیحیت را توضیح داده و پیشینه تثلیث در مسیحیت چیست؟ دلائل تحریف انجیل چیست؟
تثلیث در مسیحیت را توضیح داده و پیشینه تثلیث در مسیحیت چیست؟ دلائل تحریف انجیل چیست؟ تَثلیث واژه‌ای عربی است به معنای (سه‌گانگی) این واژه همچنین در ترجمه واژهی (تری‌آس) در یونانی آمده‌است. مسیحیان با استناد به برخی از آیات کتاب مقدس چنین اعتقاد دارند که خدا، در عهد جدید(و همچنین عتیق) خود را یک خدای واحد در سه شخص معرفی کرده ‌است، که بعدا در قرن دوم میلادی این آموزه تثلیث نام گرفت. تثلیث به صورت مستقیم در عهد جدید وجود ندارد ولی این تعلیم به طور غیر سیستماتیک در عهد جدید مطرح گشته است. چنانچه ترتولیان پدر کلیسای شهیر قرن 2-3 میلادی مینویسد: (کتاب مقدس به بهترین شکل تثلیث را بیان میسازد) تثلیث یکی از اعتقادات بنیادین مسیحیت میباشد که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر(که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روح‌القدس میباشند. این سه ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند. مورخین عموماً توافق نظر دارند که کتاب مقدس هیچ جا آشکارا تثلیث را بیان نکرده است. مورخ ریچارد سووین بورن (از جمله مؤرخینی که اعتقاد به تثلیث دارد) این مسئله را اینگونه توضیح میدهد که اگر عیسی میخواست تثلیث را مشخصاً بیان کند بجز اندکی، بقیه منظور او را اشتباه میفهمیدند. بنابراین او تعلیماتی بر جای گذاشت که بصورت ضمنی تأیید کننده تثلیث باشند و مسیحیان بعدی بتوانند آنها را به شکل منظم در آورند. بین مؤرخین توافق نظری در مورد اینکه آیا واقعاً تثلیث جزو تعلیمات کتاب مقدس هست وجود ندارد. نوشته های به دست رسیده از قدیمیترین الاهیدانان مسیحیان نشان دهنده تأکید زیاد آنان روی ذات خدایی عیسی میباشد. سؤالی که برای این الاهیدانان پیش آمده بود و به موضوع مناظرات بین این الاهیدانان تبدیل شده بود، این بود که چگونه میتوان هم عیسی را خدا حساب آورد و هم به واحد بودن خدا اعتقاد داشت راه حل های زیادی پیشنهاد شده و مورد بحث قرار گرفت که از بین آنها اعتقاد بیان شده در ابتدای مقاله از تثلیث بر بقیه غالب آمده است. در قرن دوم میلادی ترتولیان برای اولین بار از کلمه trinitas(شکل لاتین trinity)، استفاده کرده و ماهیت خدا را بشکل ذات واحدی که از سه شخص تشکیل شده توصیف کرد (اگر چه ترتولیان اولین کسی بود که از کلمه تثلیث استفاده کرد ولی الاهیدانان دیگری مانند ایرنیوس هم توضیحات مشابهی ارایه کرده بود). اریگن پس از او نیز تاکید بر واحد بودن خدای متعال (که خالق جهان است)، پسر (که رهایی بخش بشر بوده)که با خدا هم ازل بود و روح‌القدس(که تطهیرکننده بشر است)کرد. از جمله عقاید که مورد قبول واقع نشده این دید که عیسی از نظر مرتبه پایینتر و تحت فرمان خدای پدر میباشد، یا اینکه پدر، پسر و روح القدس تمایزی از هم نداشته و سه طرقی هستند که خدای واحد خود را افشا کرده، بودند اینگونه بحث ها تا قرن چهارم ادامه داشت تا اینکه اعتقاد به تثلیث به عنوان عقیده رسمی مسیحیان بیان و به تصویب رسید. بحث ها بر سر جزئیات تثلیث بین مسیحیان ادامه یافت. یکی از موضوعات مورد اختلاف بین مسیحیان که منجر به انشقاق بزرگ کلیسای شرقی و غربی گردید اختلاف نظر در مورد ماهیت روح‌القدس بود. عقیده کلیسای شرقی این بود که روح‌القدس نشأت گرفته یا برخاسته از پدر از طریق پسر میباشد ولی کلیسای غربی معتقد بود که روح‌القدس برخاسته از پدر و پسر میباشد. فرمول تثلیث در مسیحیت در کتاب اصول اعتقادات کاتولیک چنین تعریف شده‌است: (تثلیثْ واحد است. ما قائل به سه خدا نیستیم، بلکه به یک خدای واحد در سه شخص، یعنی (تثلیثِ هم‌ذات‌) معتقد هستیم . شخص‌های الهی در الوهیتِ یکتا شریک نیستند، بلکه هر یک از آنها، خدای کامل است: (پدر همانی است که پسر است، و پسر همانی است که پدر است، و پدر و پسر همانی هستند که روح‌القدس است، یعنی در طبیعت خود، یک خدای واحد.) هر یک از این سه شخص همین واقعیت است، یعنی ذات، جوهر، یا ماهیت الهی.) لوئیس برکوف، الاهیدان مسیحی، در کتاب (خلاصهی اعتقادات مسیحی) تثلیث را اینچنین شرح میدهد: (...پدر و پسر و روح‌القدس ... چنان ماهیتی دارند که میتوانند با یکدیگر وارد رابطهٔ شخصی شوند... هر یک از اشخاص از تمامی و کل ذات یا جوهر الهی برخوردارند و اینکه این جوهر خارج از این سه شخص موجودیت ندارد.) مهرداد فاتحی در کتاب (خدای مسیحیان: نگاهی به تثلیث) مینویسد: (...در خدا بُعدی متعال وجود دارد که (پدر) خوانده می‌شود. خدا بی‌نهایت برتر و بالاتر از همهٔ مخلوقات خویش است و هیچ چیز و هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد. اما در همین خدا، چون محبت است، بُعدی دوم وجود دارد که بُعدی حلولی یا درون‌باشنده است و سبب می‌شود که او در شخص عیسای ناصری در تاریخ حلول کند و خود را از نزدیک به انسان بشناساند. خدا مخلوقیت را برخود می‌گیرد و اینگونه در تجربهٔ بشری و رنج‌های او شریک می‌شود تا از درون، وضعیت او را شفا بخشد. این بُعد دوم (پسر) خوانده می‌شود. همچنین بُعد سومی در خدا وجود دارد، یعنی (روح‌القدس)، که باز بُعدی حلولی است، با این تفاوت که خدا این‌بار نه به‌طور عینی در یک شخصیت تاریخیِ خاص، بلکه در قلوب تک تک مؤمنان و در جامعهٔ مسیحی یعنی کلیسا ساکن می‌شود و با مؤمنان رفاقت و صمیمیت نزدیک برقرار می‌کند.) تثلیث در عهد قدیم خدا در شکل عیسی در باغ عدن با آدم و حوا روبرو میشود. الاهیدانان مسیحی بصورت سنتی به آیاتی از عهد عتیق در جهت اثبات تکثر در خدا اشاره میکردند. به عنوان مثال آیه 26 فصل 1 از کتاب پیدایش (بیاییم انسان را در تصویر خودمان، و شبیه خودمان بسازیم) یا اشاره به روح خداوند در آیه 2 فصل 1 کتاب پیدایش جهت تایید تثلیث و سازگاری آن با عهد عتیق ذکر میشده است. برخی از الاهیدانان مسیحی خدای قوم اسرائیل را با تثلیث یکی گرفته، گروهی دیگر خدای قوم اسرائیل را با پدر یکی گرفته و گروه دیگری از الاهیدانان خدای قوم بنی اسرائیل را با عیسی یکی گرفته اند. دیدگاه اول و دوم طرفداران بیشتری نسبت به دیدگاه سوم داشته است. به گفته مورخ میرسیا الیاد مفسرین و مورخین امروزی از دیدگاه سنتی الاهیدانان مسیحی فاصله گرفته و عموماً اعتقادی به وجود آموزه تثلیث در عهد عتیق ندارند. زیرا اگر چه عهد عتیق خدا را پدر قوم بنی اسرائیل خوانده و از شخصیت پردازی خدا به عنوان کلام، روح، خرد و حضور استفاده جسته، ولی فضای حاکم بر متون عهد عتیق و اهداف مورد نظر این متون اجازه مرتبط کردن آنها با آموزه تثلیث (که بعدها تبیین شد) را نمیدهد. تثلیث در عهد جدید در انجیل متی، اثری از قرن یک میلادی که اولین کتاب عهد جدید میباشد، فرمول تثلیث توسط عیسی اینگونه بکار گرفته شده‌است: پس بروید و همهی قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهید. 19:28 چنین استدلال شده‌است که اقانیم پدر، پسر و روح القدس در این فرمول، به موازات یگدیگر مطرح گشته‌اند. همچنین نکته ظریفی که در این فرمول گنجانده شده کلمهٔ (نام) میباشد که نه به صورت جمع بلکه به صورت مفرد بکار برده شده که میتواند به یک نهاد و وجود این سه اقنوم دلالت داشته باشد. پولس رسول 1، یوحنای حواری و پطرس حواری نیز در کتاب مقدس از فرمول تثلیث سود جسته و از هر سه اقنوم خدا را در جایگاهی هم سطح نام برده‌اند. الوهیت پسر در عهد جدید در عهد جدید عیسی خود را به طور مستقیم خدا نخوانده؛ در فراز انجیل یوحنا باب 10 آیات 25 تا 33 میخوانیم: عیسی پاسخ داد: (... (من و پدر یکی هستیم). آنگاه بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند. عیسی به ایشان گفت: (کارهای نیکِ بسیار از جانب پدر خود به شما نمایانده‌ام. به ‌سبب کدامین یک از آنها می‌خواهید سنگسارم کنید؟) پاسخ دادند: (به ‌سبب کار نیک سنگسارت نمی‌کنیم، بلکه از آنرو که کفر می‌گویی، زیرا انسانی و خود را خدا می‌خوانی.) یوحنای حواری در دیباچهیانجیل خود الوهیت مسیح، هم ذات بودن وی با پدر، تمایز با پدر و تجسم وی را اینگونه شرح میدهد: در ازل کلمه بود. کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود، از ازل کلمه با خدا بود. همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود. نور در تاریکی می‌تابد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشده‌است. مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادهی خدا بود. او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلهی او همه ایمان بیاورند... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید. ما شکوه و جلالش را دیدیم شکوه و جلالی شایستهی فرزند یگانهی پدر و پر از فیض و راستی. شهادت یحیی این بود که فریاد میزد و می گفت: (این همان شخصی است که در بارهی او گفتم که بعد از من می‌آید اما بر من برتری و تقدم دارد زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.) انجیل یوحنا باب 1 آیات 1-7 و 14-15 آر. سی اسپرول (R. C. Sproul)،الهی دان مسیحی، در مورد یوحنا با اشاره به[کلمه] (Logos) (یونانی: λογος)چنین مینویسد: (در این آیهی چشمگیر،Logosهم از خدا متمایز شده کلمه نزد خدا بود و هم با او یکی انگاشته شده‌است کلمه خدا بود . این جمعِ اضداد تاثیر بسیاری بر شکل گیری آموزهٔ تثلیث داشت زیرا به موجب آن،Logos به عنوان دومین شخصِ تثلیث ظاهر می‌شود. کلمه به لحاظ شخص از پدر متمایز است، اما با او هم ذات می‌باشد.) دکتر دانِیل بی. والاس استاد زبان یونانی، در مورد اهمیت ساختار فراز اینچنین توضیح میدهد:(ساختاری که انجیل نگار انتخاب کرده، موجزترین شکل ممکن بود برای بیان این اندیشه که (کلمه) خدا بود، اما متمایز از پدر.) بدین ترتیب تشخص کلام(اقنوم پسر-عیسی مسیح) متمایز از تشخص پدر اما هم ذات با وی میباشد. ویلیام بیدِروُلف(W. Biederwolf)می نویسد: (کسی که بتواند عهد جدید را بخواند اما پی نبرد که عیسی ادعا میکند که شخصی برتر از یک انسان است، مانند کسی است که به هنگام ظهر به آسمان صاف نگاه کند و خورشید را نبیند.) الوهیت پدر در عهد جدید غالبا معتقدند خصوصیات (پدر)، بعد اول تثلیث در سخنان مسیح، به موازات خصوصیات و توصیفات (یهوه) در عهد عتیق میباشند، با این حال در هیچ فرازی از چهار انجیل کانن، پدر، توسط مسیح، مستقیما یهوه نامیده نشده است. این در صورتیست که غالب مسیحیان، پدر را در کلمات مسیح به یهوه تعبیر می کنند. البته وی، بارها توسط انبیا، مسیح و حواریون، خدا (Theos یا الوهیم)خوانده شده‌است. عیسی پاسخ داد: (... کار کنید، امّا نه برای خوراک فانی، بلکه برای خوراکی که تا حیات جاویدان باقی است، خوراکی که پسرانسان به شما خواهد داد. زیرا بر اوست که خدای پدر مُهر تأیید زده‌است.) یوحنا در فراز یوحنا باب 17 آیات 1-4 میخوانیم: پس از این سخنان، عیسی به آسمان نگریست و گفت: (پدر، ساعت رسیده‌است. پسرت را جلال ده تا پسرت نیز تو را جلال دهد؛ زیرا او را بر هر بشری قدرت داده‌ای تا به همهٔ آنان که به او عطا کرده‌ای، حیات جاویدان بخشد. و این است حیات جاویدان، که تو را، تنها خدای حقیقی، و عیسی مسیح را که فرستاده‌ای، بشناسند. من کاری را که به من سپردی، به ‌کمال رساندم، و اینگونه تو را بر روی زمین جلال دادم. پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم. دیدگاه مسلمانان مسلمانان، عموماً از اصلی ترین منتقدان آموزه تثلیث بوده‌اند. قرآن، درباره آموزه ثثلیث چنین گفته‌است: کسانی که گفتند: (خدا سومین شخص از سه شخص یا سه اقنوم‌ است، قطعاً کافر شده‌اند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست. و اگر از آنچه می‌گویند باز نایستند، به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید. بر اساس قرآن، خداوند هرگز پسری اختیار نکرده‌است و در جای دیگری از قرآن گفته شده‌است: نزدیک است که آسمان‌ها بشکافند، زمین شکافته شود، کوهها فروافتند، و همه در هم بریزند، زیرا که برای خدای رحمان فرزندی گفته‌اند. و هرگز شایسته نیست خدای رحمان را که فرزندی داشته باشد. قرآن درباره عیسی چنین می‌گوید: و نبود مسیح فرزند مریم مگر فرستاده‌ای که پیش از وی نیز فرستادگان بودند و مادرش بسیار راست گوینده بود؛ هر دو خوردنی می‌خوردند. پس تو بنگر که چگونه نشانه‌ها را برای ایشان نمایان و آشکارا می‌سازیم و نیز بنگر که چگونه از راه راستی روی برمی گردانند. رنه گنون می‌نویسد: مسیحیان به جای این که خود را به خدا نزدیک کنند، خدا را مسیحی کرده اند؛ از زمان مسیح، برای ایشان تصور خدا یا پرستش او جدا از مسیح که خدا-انسان است غیرممکن شده‌است، و هر کس خدا را به آن شیوه که پیش از ظهور این تصور می‌شود، تصور کند، او را به خداناشناسی و کفرگویی متهم می‌کنند. اگر کسی خدا را جز از عیسی بپذیرد، و یا عیسی را به خدایی نپذیرد، او را به دشمنی و بدخواهی عیسی و دشمنی با خدا، متهم می‌کنند؛ این در حالی است که برای مسلمانان پرستش خدای یگانه با عشق و محبت نسبت به عیسی و مادرش مریم تلفیق شده‌است. دیدگاه عموم مسلمین این است که مسیحیان با پرستش انحصارگرایانه سه تجلی خداوندی، پرستش خدا را هم غصب می‌کنند، و آموزه مشترک تمام ادیان را نفی می‌کنند. عمده آنچه به سبب آن اسلام مسیحیت را نکوهش می‌کند این است که مسیحیان تثلیث را هم تراز وحدت خدا قرار داده اند؛ این نیست که جنبه سه گانگی به خدا نسبت می‌دهد، بلکه این است که خدا را به عنوان یگانه سه گانه تعریف می‌کند و این همان حرفی است که مطلق بودن خدا را نفی می‌کند و قرآن نیز سه گانه بودن امر مطلق را نادرست می داند. دلایل تحریف: قبل از پرداختن به اصل پاسخ لازم است ابتداء معنای تحریف ذکر شود سپس دلایل مسلمانان بازگو شود. تحریف در لغت به معنای تغییر و تبدیل است)(1) و غرض اصلی در بحث ما از تحریف آن است که کتاب مقدس که شامل عهد قدیم و جدید می باشد، توسط افراد بشر مورد دستبرد واقع شده است. مطالبی از آن حذف شده و مطالبی که اصلاً ربطی به کتاب آسمانی و الهی ندارد به آن اضافه شده است. بنابراین در کتب مقدس تحریف هم به زیادی و هم به نقصان رخ داده است. دلایل مسلمانها بر تحریف کتب مقدس(تورات و انجیل): حکم عقل: عقل سلیم وجود پاره ای از گزاره های انحرافی در کتاب مقدس را نشانة تردید ناپذیر تحریف در این کتاب می شمارد به عنوان مثال مواردی از گزاره های انحرافی را برای اثبات مطلب یادآوری می کنیم. 1. خدا در کتب مقدس:خداوند در کتاب مقدس بصورت ضعیف، ناقص، ترسو، حسود و انسان واره توصیف شده است و هم طراز با عیسی دانسته شده است. به عنوان مثال: علّت منع آدم و حوّا از درخت ممنوعه و اخراج آن دو از بهشت آن بوده که خداوند ترسیده بود که آدم با خوردن از میوه درخت ممنوعه عارف به نیک و بد گردیده، از تمام جهات مثل خداوند گردند یعنی حیات ابدی پیدا کنند.(2) و در عهد جدید علّت مخالفت یهودیان با حضرت عیسی الوهیت وی دانسته شده است.(3) در نامه پولس به فیلپیان خدا و عیسی هم طراز و برابر معرفی شده است.(4) بنابراین آموزه های فوق که در کتاب مقدس مکتوب است با قدرت، علم و حکمت الهی و غنای ذاتی پروردگار در تعارض می باشد. عقل سلیم ساحت مقدس ربوبی را از نسبت های فوق مبرا و منزه می داند. پس چنین نسبت هایی، ناشی از توهمات انحرافی انسانها است که به نام دین آسمانی قالب گردیده است. 2. پیامبران در کتب مقدس: متأسفانه در کتاب مقدس نسبت های ضداخلاقی و ناروائی دربارة پیامبران الهی مطرح شده است. به صورت مثال: حضرت لوط توسط دخترانش با شراب مست می شود و در نتیجه با دختران خود همبستر می شود تا از لوط نسلی بیادگار بماند.(5) حضرت ابراهیم به علّت ترس از جانش زن خود ساره را که از زیبایی فوق العاده برخوردار بوده به عنوان خواهر خود در دربار فرعون معرّفی و به فرعون تزویج می کند. سرانجام فرعون از واقعیت مطلب مطلع می شود، و ابراهیم را بخاطر اقدامش سرزنش می کند.(6) و نیز حضرت داود به خاطر پنهان نگهداشتن رابطه نامشروعش با زن اوریاه رحتّی، او را که از مجاهدان مخلص و پاکدل بوده است بر اثر یک توطئه به قتل می رساند. و زن او را تصاحب می کند.(7) حضرت سلیمان بخاطر تمایل زنانش به بت پرستی، دستور ساخت و ساز بتخانه های متعدد را صادر می کند.(8) به حضرت عیسی نسبت داده اند که وی در اثر معجزه ای در یک مراسم عروسی شرابی بسیار مست کننده تهیه می کند(9) در حالیکه شراب در کتاب مقدس تحریم گردیده است.(10) و نیز این نسبت که وی پاهایش را با اشک زن خاطئه شستشو و با موهای او خشک می کرده است.(11) و نمونه های شرم آور دیگر که حکایت از تحریف خطرناک در کتاب مقدس دارد.(12) در حالیکه پیامبران الهی باید واجد صفات و اخلاقی باشند که ذرّه ای خدشه به امانت داری و صداقت آنان در پیام رسانی از جانب خداوند، وجود نداشته باشد امّا تصویر پیامبران الهی در کتاب مقدس آنچنان مخدوش و آلوده است که جای هیچ اطمینان منطقی، بر صداقت و درستکار و امانت داری آنان باقی نمی ماند. قرآن: قرآن کریم در آیات متعددی از تحریف آیین اهل کتاب سخن گفته است: به عنوان نمونه در آیه 79 سوره مبارکه بقره آمده است: (وای بر آنانی که چیزهای را بدست خود می نویسند سپس می گویند این از طرف خداست تا به بهای کمی آنرا بفروشد...) در آیات 7875 آل عمران و نیز آیه های 1513 سوره مائده سخن از تحریف کتمان و نسیان آیات تورات و انجیل به اهل کتاب نسبت داده شده است. از نظر قرآن تنها تورات، زبور و انجیل کتاب الهی بوده است. و اهل کتاب با تحریفات زیاد و نقصان در این کتاب های الهی راه انحراف از مسیر اصلی هدایت را باز کرده اند. سنت: در روایات اسلامی، یهود در دین حضرت موسی و پولس در آیین حضرت عیسی مسیح، مسئول گمراهی و انحرافات معرفی شده است.(13) بنابراین براساس روایات اسلامی پولس که بیشترین سهم را در ترویج مسیحیت ایفا کرده است، مسئول انحرافات و تحریفات آیین مسیحیت می باشد. پس وی که یک یهودی متعصب و دشمن سرسخت حضرت عیسی بوده است(14) بعد از واقعه تصلیب از در دوستی و ایمان به مسیحیت وارد شد و افکار مسموم و انحرافی و بت پرستی را در آیین مسیح وارد کرده است. شواهد تاریخی: براساس تاریخ سرگذشت بنی اسرائیل کتاب مقدس (دچار تحوّلات گوناگون گردیده است. در اینجا نخست سرگذشت عهد عتیق و سپس به سرگذشت عهد جدید می پردازیم. 1. عهد عتیق و تحریف: یهودیان تورات را در میان تابوت مقدس می گذاشتند و از آن به شدّت مواظبت می کردند. تا اینکه در سال 586 قبل از میلاد بخت النصر پادشاه بابل تمام سکنه فلسطین را به اسارت گرفت و تمام آثار یهود از جمله تابوت و تورات را نابود کرد. تمام میراث فرهنگی و معنوی یهود که در تابوت قرار داشت کاملاً محو و نابود گردید. یهودیان تا پنجاه سال دیگر در اسارت بابلیان باقی ماند. کوروش پادشاه ایران در جنگ بابلیان موفق شد که آنها را شکست داده و یهودیان را از اسارت رهائی بخشد. و به آنان اجازه عودت به فلسطین داد. یهودیان تنها در سال 475 قبل از میلاد موفق شدند که تحت ریاست عُزیر اقدام به جمع آوری و تدوین عهدعتیق نمایند.(15) یعنی فاصله نابودی تورات و زمان تدوین مجرد آن (111) سال می باشد طبیعی است که بسیاری از مطالب عهد عتیق در مرور این سالها فراموش گردیده و بسیاری از مطالب که عمدتاً متأثر از محیط بت پرستی بابل و عقاید مشرکانه ایران آن زمان بوده است. در تدوین مجدد عهد عتیق جا باز کند.(16) پس بصورت طبیعی هیچ اعتبار منطقی و علمی برای تدوین مجدد عهد عتیق نمی ماند که عیناً همان کتابی باشد که در 111 سال قبل بوده است. و استناد همین عهد عتیق به أنبیا و پیامبران قبل از حادثه بابل کاملاً مشکوک و غیرقابل اطمینان است. 2. عهد جدید و تحریف: از میان اناجیل موجود تنها انجیل متی قدیمی ترین انجیل تدوین شده است که تاریخ تدوین آن میان سال 38 میلادی تا 60 میلادی دور می زند.(17) براساس اینکه زبان اصلی فلسطین و اطراف آن عبری بوده باید انجیل متی هم به زبان عبری نوشته شده باشد. امّا عجیب این است که انجیل به زبان یونانی تدوین شده است. سئوال دینی این است اگر انجیل متی ترجمه یونانی از زبان عبری است نسخه اصلی زبان عبری آن کجا است؟ آیا ترجمه دقیق است یا نه؟ مطابق با اصل نسخه است یا نه؟.(18) همه این پرسشها پاسخ منطقی و اطمینان بخشی ندارد. زیرا که نسخه اصلی عبری متی در دسترس نبوده است. از همین جا است که اصالت و وثاقت انجیل متی زیر سئوال می رود هیچ استناد علمی و منطقی وجود ندارد. که انجیل متی یونانی زبان دقیقاً همان انجیلی عبری و اصل باشد. در حالی که بر سایر اناجیل اعتماد و استنادشان به انجیل متی ختم می شود.(19) انجیل لوقا توسط شخصی تدوین شده است که هرگز مسیح را ندیده بلکه تعالیم مسیحیت را از پولس که او هم از حواریون مسیح نبود بلکه بعد از حادثه تصلیب به مسیح گرویده است.(20) انجیل مرقس نیز توسط یکی از شاگردان پطرس نوشته شده است. مرقس در تدوین انجیل خود از پطرس و انجیل متی متأثر بوده است.(21) انجیل یوحنا آخرین انجیل تدوین شده است که زمان تدوین آن قریب سال 100 میلادی می باشد. یعنی 30 سال پس از مرگ پولس. یوحنای تدوین کننده انجیل همان یوحنای حواری نیست گرچه مسیحیان بر این عقیده اند امّا شخصی دیگری که معروف به یوحنای شیخ بوده است، چنین انجیلی را تدوین کرده است.(22) و این انجیل مملو از مطالب غلوآمیز و از جمله الوهیت حضرت مسیح است.(23) بنابراین اولاً نسبت این اناجیل به نویسندگان واقعی شان در حد حدس و گمان است. ثانیاً در قرنهای نخست میلادی تا حدودی، صد تا انجیل موجود بوده است. و از میان آن همه اناجیل تنها چهار انجیل مورد قبول کلیسا واقع شده است.(24) انجیل برنابا به علّت اینکه سخن از بشارت بعثت حضرت محمد در آن است. و نیز فداء، تصلیب تثلیث و الوهیت و فرزندی مسیح نسبت به خداوند را مردود شمرده است، توسط کلیسا کنار گذاشته شده است،(25) براساس نقل تفسیر المنار از پروفسور أکهارن آلمانی (مسیحی ها در قرن دوّم سه تا چهاربار اناجیل را تغییر و تبدیل داده اند. فرقة (ابیونیه) تنها به انجیل متی که نسخه وقت آن با نسخه فعلی آن کاملاً متفاوت است، اعتقاد داشته است. و فرقه دیگری بنام (مارسیونیه) تنها به انجیل لوقا اعتماد داشته است که نسخه آن در همان زمان غیر از نسخه موجود فعلی بوده است.(26) بنابراین براساس شواهد تاریخی، برای انسان منصف و حق طلب وثاقت و اصالت اناجیل اربعه مورد تردید و ابهام قرار دارد. نتیجه و جمع بندی: اعتبار کتاب مقدس اعم از عهد عتیق(تورات) و جدید(انجیل) از نظر عقلی و نقلی و نیز شواهد تاریخی و علمی مخدوش است به همین جهت حتی برخی نویسندگان در وجود عیسی و موسی تردیدها کرده اند.(27) بنابراین وجود تحریف در کتاب مقدس غیر قابل کتمان و انکار است. به حکم عقل ونقل و شواهد تاریخی کتاب مقدس به شدت مورد دستبرد منحرفین و دنیاپرستان واقع شده است. پس گزاره های خود ستیز و متناقض در کتاب مقدس ناشی از تمایلات ضد الهی افراد منحرف است. پاورقی: 1. مرتضی الذبیدی، تاج العروس، دارالفکر بیروت، 1414، چ جدید، ج 12: 136، ماده حرف. 2. کتاب مقدس عهد عتیق سفر پیدایش باب 2: 16 و 25 باب 3: 341. 3. همان عهد جدید، انجیل متی یوحنا باب 10: 3831. 4. همان رساله پولس به فیلپیان، باب 2: 1110. 5. همان عهد عتیق سفر پیدایش، باب 19: 3831. 6. همان، باب 12: 2012 و باب 20: 122. 7. همان کتاب دوم سموئیل باب 11: 272. 8. همان کتاب اول پادشاهان باب 11: 14-1. 9. عهد جدید، انجیل یوحنّا، ب 2: 111. 10. عهد عتیق، سفر لاویان، ب 10: 109. 11. عهد جدید انجیل لوقا, ب 7: 4737. 12. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به البیان تألیف آیت الله خوئی ترجمه صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، چ پنجم، 1375 ه. ش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی، ج اول، از ص 90 الی 100. 13. ر.ک. بحارالانوار، کتاب المعاد، ج 8، ب 24، حدیث 77 و 83 و کتاب الامامة، ج 25، ب 13، حدیث 24 و ج 30: 189، حدیث 145، طبع تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا. 14. جیمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس، چاپ دوم، کتابخانه طهوری، 1349، 331328. 15. طباطبائی، المیزان، ج 3، 309، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. 16. توفیقی، حسین, آشنائی با ادیان بزرگ جهان، چ پنجم، 1381، سمت و... ص 91 و 92. 17. قاموس کتاب مقدس، پیشین، 782. 18. المیزان، ج 3:522، همان. 19. مدرک سابق. 20. قاموس کتاب مقدس پیشین، 331. 21. همان، 761. 22. همان، 965964 . 23. توفیقی, آشنائی با ادیان بزرگ جهان، 148 پیشین. 24. المیزان، ج 3، 524، همان. 25. همان، 525. 26. رشید رضا، المنار، ج 6:36، طبع قاهره، نوبت چهارم، 1380 ه.ق، مطبعة القاهرة. 27. المنار، ج 6:55، پیشین.
عنوان سوال:

تثلیث در مسیحیت را توضیح داده و پیشینه تثلیث در مسیحیت چیست؟ دلائل تحریف انجیل چیست؟


پاسخ:

تثلیث در مسیحیت را توضیح داده و پیشینه تثلیث در مسیحیت چیست؟ دلائل تحریف انجیل چیست؟

تَثلیث واژه‌ای عربی است به معنای (سه‌گانگی) این واژه همچنین در ترجمه واژهی (تری‌آس) در یونانی آمده‌است. مسیحیان با استناد به برخی از آیات کتاب مقدس چنین اعتقاد دارند که خدا، در عهد جدید(و همچنین عتیق) خود را یک خدای واحد در سه شخص معرفی کرده ‌است، که بعدا در قرن دوم میلادی این آموزه تثلیث نام گرفت. تثلیث به صورت مستقیم در عهد جدید وجود ندارد ولی این تعلیم به طور غیر سیستماتیک در عهد جدید مطرح گشته است. چنانچه ترتولیان پدر کلیسای شهیر قرن 2-3 میلادی مینویسد: (کتاب مقدس به بهترین شکل تثلیث را بیان میسازد) تثلیث یکی از اعتقادات بنیادین مسیحیت میباشد که بر اساس آن خدای یگانه در سه شخص خدای پدر، خدای پسر(که در عیسی مسیح تجسم پیدا کرد) و خدای روح‌القدس میباشند. این سه ذات یکسانی داشته ولی از هم متمایز میباشند. مورخین عموماً توافق نظر دارند که کتاب مقدس هیچ جا آشکارا تثلیث را بیان نکرده است. مورخ ریچارد سووین بورن (از جمله مؤرخینی که اعتقاد به تثلیث دارد) این مسئله را اینگونه توضیح میدهد که اگر عیسی میخواست تثلیث را مشخصاً بیان کند بجز اندکی، بقیه منظور او را اشتباه میفهمیدند. بنابراین او تعلیماتی بر جای گذاشت که بصورت ضمنی تأیید کننده تثلیث باشند و مسیحیان بعدی بتوانند آنها را به شکل منظم در آورند. بین مؤرخین توافق نظری در مورد اینکه آیا واقعاً تثلیث جزو تعلیمات کتاب مقدس هست وجود ندارد. نوشته های به دست رسیده از قدیمیترین الاهیدانان مسیحیان نشان دهنده تأکید زیاد آنان روی ذات خدایی عیسی میباشد. سؤالی که برای این الاهیدانان پیش آمده بود و به موضوع مناظرات بین این الاهیدانان تبدیل شده بود، این بود که چگونه میتوان هم عیسی را خدا حساب آورد و هم به واحد بودن خدا اعتقاد داشت راه حل های زیادی پیشنهاد شده و مورد بحث قرار گرفت که از بین آنها اعتقاد بیان شده در ابتدای مقاله از تثلیث بر بقیه غالب آمده است. در قرن دوم میلادی ترتولیان برای اولین بار از کلمه trinitas(شکل لاتین trinity)، استفاده کرده و ماهیت خدا را بشکل ذات واحدی که از سه شخص تشکیل شده توصیف کرد (اگر چه ترتولیان اولین کسی بود که از کلمه تثلیث استفاده کرد ولی الاهیدانان دیگری مانند ایرنیوس هم توضیحات مشابهی ارایه کرده بود). اریگن پس از او نیز تاکید بر واحد بودن خدای متعال (که خالق جهان است)، پسر (که رهایی بخش بشر بوده)که با خدا هم ازل بود و روح‌القدس(که تطهیرکننده بشر است)کرد. از جمله عقاید که مورد قبول واقع نشده این دید که عیسی از نظر مرتبه پایینتر و تحت فرمان خدای پدر میباشد، یا اینکه پدر، پسر و روح القدس تمایزی از هم نداشته و سه طرقی هستند که خدای واحد خود را افشا کرده، بودند اینگونه بحث ها تا قرن چهارم ادامه داشت تا اینکه اعتقاد به تثلیث به عنوان عقیده رسمی مسیحیان بیان و به تصویب رسید. بحث ها بر سر جزئیات تثلیث بین مسیحیان ادامه یافت. یکی از موضوعات مورد اختلاف بین مسیحیان که منجر به انشقاق بزرگ کلیسای شرقی و غربی گردید اختلاف نظر در مورد ماهیت روح‌القدس بود. عقیده کلیسای شرقی این بود که روح‌القدس نشأت گرفته یا برخاسته از پدر از طریق پسر میباشد ولی کلیسای غربی معتقد بود که روح‌القدس برخاسته از پدر و پسر میباشد. فرمول تثلیث در مسیحیت در کتاب اصول اعتقادات کاتولیک چنین تعریف شده‌است: (تثلیثْ واحد است. ما قائل به سه خدا نیستیم، بلکه به یک خدای واحد در سه شخص، یعنی (تثلیثِ هم‌ذات‌) معتقد هستیم . شخص‌های الهی در الوهیتِ یکتا شریک نیستند، بلکه هر یک از آنها، خدای کامل است: (پدر همانی است که پسر است، و پسر همانی است که پدر است، و پدر و پسر همانی هستند که روح‌القدس است، یعنی در طبیعت خود، یک خدای واحد.) هر یک از این سه شخص همین واقعیت است، یعنی ذات، جوهر، یا ماهیت الهی.) لوئیس برکوف، الاهیدان مسیحی، در کتاب (خلاصهی اعتقادات مسیحی) تثلیث را اینچنین شرح میدهد: (...پدر و پسر و روح‌القدس ... چنان ماهیتی دارند که میتوانند با یکدیگر وارد رابطهٔ شخصی شوند... هر یک از اشخاص از تمامی و کل ذات یا جوهر الهی برخوردارند و اینکه این جوهر خارج از این سه شخص موجودیت ندارد.) مهرداد فاتحی در کتاب (خدای مسیحیان: نگاهی به تثلیث) مینویسد: (...در خدا بُعدی متعال وجود دارد که (پدر) خوانده می‌شود. خدا بی‌نهایت برتر و بالاتر از همهٔ مخلوقات خویش است و هیچ چیز و هیچ کس را با او قیاس نتوان کرد. اما در همین خدا، چون محبت است، بُعدی دوم وجود دارد که بُعدی حلولی یا درون‌باشنده است و سبب می‌شود که او در شخص عیسای ناصری در تاریخ حلول کند و خود را از نزدیک به انسان بشناساند. خدا مخلوقیت را برخود می‌گیرد و اینگونه در تجربهٔ بشری و رنج‌های او شریک می‌شود تا از درون، وضعیت او را شفا بخشد. این بُعد دوم (پسر) خوانده می‌شود. همچنین بُعد سومی در خدا وجود دارد، یعنی (روح‌القدس)، که باز بُعدی حلولی است، با این تفاوت که خدا این‌بار نه به‌طور عینی در یک شخصیت تاریخیِ خاص، بلکه در قلوب تک تک مؤمنان و در جامعهٔ مسیحی یعنی کلیسا ساکن می‌شود و با مؤمنان رفاقت و صمیمیت نزدیک برقرار می‌کند.) تثلیث در عهد قدیم خدا در شکل عیسی در باغ عدن با آدم و حوا روبرو میشود. الاهیدانان مسیحی بصورت سنتی به آیاتی از عهد عتیق در جهت اثبات تکثر در خدا اشاره میکردند. به عنوان مثال آیه 26 فصل 1 از کتاب پیدایش (بیاییم انسان را در تصویر خودمان، و شبیه خودمان بسازیم) یا اشاره به روح خداوند در آیه 2 فصل 1 کتاب پیدایش جهت تایید تثلیث و سازگاری آن با عهد عتیق ذکر میشده است. برخی از الاهیدانان مسیحی خدای قوم اسرائیل را با تثلیث یکی گرفته، گروهی دیگر خدای قوم اسرائیل را با پدر یکی گرفته و گروه دیگری از الاهیدانان خدای قوم بنی اسرائیل را با عیسی یکی گرفته اند. دیدگاه اول و دوم طرفداران بیشتری نسبت به دیدگاه سوم داشته است. به گفته مورخ میرسیا الیاد مفسرین و مورخین امروزی از دیدگاه سنتی الاهیدانان مسیحی فاصله گرفته و عموماً اعتقادی به وجود آموزه تثلیث در عهد عتیق ندارند. زیرا اگر چه عهد عتیق خدا را پدر قوم بنی اسرائیل خوانده و از شخصیت پردازی خدا به عنوان کلام، روح، خرد و حضور استفاده جسته، ولی فضای حاکم بر متون عهد عتیق و اهداف مورد نظر این متون اجازه مرتبط کردن آنها با آموزه تثلیث (که بعدها تبیین شد) را نمیدهد. تثلیث در عهد جدید در انجیل متی، اثری از قرن یک میلادی که اولین کتاب عهد جدید میباشد، فرمول تثلیث توسط عیسی اینگونه بکار گرفته شده‌است: پس بروید و همهی قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر، پسر و روح‌القدس تعمید دهید. 19:28 چنین استدلال شده‌است که اقانیم پدر، پسر و روح القدس در این فرمول، به موازات یگدیگر مطرح گشته‌اند. همچنین نکته ظریفی که در این فرمول گنجانده شده کلمهٔ (نام) میباشد که نه به صورت جمع بلکه به صورت مفرد بکار برده شده که میتواند به یک نهاد و وجود این سه اقنوم دلالت داشته باشد. پولس رسول 1، یوحنای حواری و پطرس حواری نیز در کتاب مقدس از فرمول تثلیث سود جسته و از هر سه اقنوم خدا را در جایگاهی هم سطح نام برده‌اند. الوهیت پسر در عهد جدید در عهد جدید عیسی خود را به طور مستقیم خدا نخوانده؛ در فراز انجیل یوحنا باب 10 آیات 25 تا 33 میخوانیم: عیسی پاسخ داد: (... (من و پدر یکی هستیم). آنگاه بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند. عیسی به ایشان گفت: (کارهای نیکِ بسیار از جانب پدر خود به شما نمایانده‌ام. به ‌سبب کدامین یک از آنها می‌خواهید سنگسارم کنید؟) پاسخ دادند: (به ‌سبب کار نیک سنگسارت نمی‌کنیم، بلکه از آنرو که کفر می‌گویی، زیرا انسانی و خود را خدا می‌خوانی.) یوحنای حواری در دیباچهیانجیل خود الوهیت مسیح، هم ذات بودن وی با پدر، تمایز با پدر و تجسم وی را اینگونه شرح میدهد: در ازل کلمه بود. کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود، از ازل کلمه با خدا بود. همه چیز به وسیله او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود. نور در تاریکی می‌تابد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشده‌است. مردی به نام یحیی ظاهر شد که فرستادهی خدا بود. او آمد تا شاهد باشد و بر آن نور شهادت دهد تا بوسیلهی او همه ایمان بیاورند... پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید. ما شکوه و جلالش را دیدیم شکوه و جلالی شایستهی فرزند یگانهی پدر و پر از فیض و راستی. شهادت یحیی این بود که فریاد میزد و می گفت: (این همان شخصی است که در بارهی او گفتم که بعد از من می‌آید اما بر من برتری و تقدم دارد زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.) انجیل یوحنا باب 1 آیات 1-7 و 14-15 آر. سی اسپرول (R. C. Sproul)،الهی دان مسیحی، در مورد یوحنا با اشاره به[کلمه] (Logos) (یونانی: λογος)چنین مینویسد: (در این آیهی چشمگیر،Logosهم از خدا متمایز شده کلمه نزد خدا بود و هم با او یکی انگاشته شده‌است کلمه خدا بود . این جمعِ اضداد تاثیر بسیاری بر شکل گیری آموزهٔ تثلیث داشت زیرا به موجب آن،Logos به عنوان دومین شخصِ تثلیث ظاهر می‌شود. کلمه به لحاظ شخص از پدر متمایز است، اما با او هم ذات می‌باشد.) دکتر دانِیل بی. والاس استاد زبان یونانی، در مورد اهمیت ساختار فراز اینچنین توضیح میدهد:(ساختاری که انجیل نگار انتخاب کرده، موجزترین شکل ممکن بود برای بیان این اندیشه که (کلمه) خدا بود، اما متمایز از پدر.) بدین ترتیب تشخص کلام(اقنوم پسر-عیسی مسیح) متمایز از تشخص پدر اما هم ذات با وی میباشد. ویلیام بیدِروُلف(W. Biederwolf)می نویسد: (کسی که بتواند عهد جدید را بخواند اما پی نبرد که عیسی ادعا میکند که شخصی برتر از یک انسان است، مانند کسی است که به هنگام ظهر به آسمان صاف نگاه کند و خورشید را نبیند.) الوهیت پدر در عهد جدید غالبا معتقدند خصوصیات (پدر)، بعد اول تثلیث در سخنان مسیح، به موازات خصوصیات و توصیفات (یهوه) در عهد عتیق میباشند، با این حال در هیچ فرازی از چهار انجیل کانن، پدر، توسط مسیح، مستقیما یهوه نامیده نشده است. این در صورتیست که غالب مسیحیان، پدر را در کلمات مسیح به یهوه تعبیر می کنند. البته وی، بارها توسط انبیا، مسیح و حواریون، خدا (Theos یا الوهیم)خوانده شده‌است. عیسی پاسخ داد: (... کار کنید، امّا نه برای خوراک فانی، بلکه برای خوراکی که تا حیات جاویدان باقی است، خوراکی که پسرانسان به شما خواهد داد. زیرا بر اوست که خدای پدر مُهر تأیید زده‌است.) یوحنا در فراز یوحنا باب 17 آیات 1-4 میخوانیم: پس از این سخنان، عیسی به آسمان نگریست و گفت: (پدر، ساعت رسیده‌است. پسرت را جلال ده تا پسرت نیز تو را جلال دهد؛ زیرا او را بر هر بشری قدرت داده‌ای تا به همهٔ آنان که به او عطا کرده‌ای، حیات جاویدان بخشد. و این است حیات جاویدان، که تو را، تنها خدای حقیقی، و عیسی مسیح را که فرستاده‌ای، بشناسند. من کاری را که به من سپردی، به ‌کمال رساندم، و اینگونه تو را بر روی زمین جلال دادم. پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم. دیدگاه مسلمانان مسلمانان، عموماً از اصلی ترین منتقدان آموزه تثلیث بوده‌اند. قرآن، درباره آموزه ثثلیث چنین گفته‌است: کسانی که گفتند: (خدا سومین شخص از سه شخص یا سه اقنوم‌ است، قطعاً کافر شده‌اند، و حال آنکه هیچ معبودی جز خدای یکتا نیست. و اگر از آنچه می‌گویند باز نایستند، به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید. بر اساس قرآن، خداوند هرگز پسری اختیار نکرده‌است و در جای دیگری از قرآن گفته شده‌است: نزدیک است که آسمان‌ها بشکافند، زمین شکافته شود، کوهها فروافتند، و همه در هم بریزند، زیرا که برای خدای رحمان فرزندی گفته‌اند. و هرگز شایسته نیست خدای رحمان را که فرزندی داشته باشد. قرآن درباره عیسی چنین می‌گوید: و نبود مسیح فرزند مریم مگر فرستاده‌ای که پیش از وی نیز فرستادگان بودند و مادرش بسیار راست گوینده بود؛ هر دو خوردنی می‌خوردند. پس تو بنگر که چگونه نشانه‌ها را برای ایشان نمایان و آشکارا می‌سازیم و نیز بنگر که چگونه از راه راستی روی برمی گردانند. رنه گنون می‌نویسد: مسیحیان به جای این که خود را به خدا نزدیک کنند، خدا را مسیحی کرده اند؛ از زمان مسیح، برای ایشان تصور خدا یا پرستش او جدا از مسیح که خدا-انسان است غیرممکن شده‌است، و هر کس خدا را به آن شیوه که پیش از ظهور این تصور می‌شود، تصور کند، او را به خداناشناسی و کفرگویی متهم می‌کنند. اگر کسی خدا را جز از عیسی بپذیرد، و یا عیسی را به خدایی نپذیرد، او را به دشمنی و بدخواهی عیسی و دشمنی با خدا، متهم می‌کنند؛ این در حالی است که برای مسلمانان پرستش خدای یگانه با عشق و محبت نسبت به عیسی و مادرش مریم تلفیق شده‌است. دیدگاه عموم مسلمین این است که مسیحیان با پرستش انحصارگرایانه سه تجلی خداوندی، پرستش خدا را هم غصب می‌کنند، و آموزه مشترک تمام ادیان را نفی می‌کنند. عمده آنچه به سبب آن اسلام مسیحیت را نکوهش می‌کند این است که مسیحیان تثلیث را هم تراز وحدت خدا قرار داده اند؛ این نیست که جنبه سه گانگی به خدا نسبت می‌دهد، بلکه این است که خدا را به عنوان یگانه سه گانه تعریف می‌کند و این همان حرفی است که مطلق بودن خدا را نفی می‌کند و قرآن نیز سه گانه بودن امر مطلق را نادرست می داند.
دلایل تحریف:
قبل از پرداختن به اصل پاسخ لازم است ابتداء معنای تحریف ذکر شود سپس دلایل مسلمانان بازگو شود.
تحریف در لغت به معنای تغییر و تبدیل است)(1) و غرض اصلی در بحث ما از تحریف آن است که کتاب مقدس که شامل عهد قدیم و جدید می باشد، توسط افراد بشر مورد دستبرد واقع شده است. مطالبی از آن حذف شده و مطالبی که اصلاً ربطی به کتاب آسمانی و الهی ندارد به آن اضافه شده است. بنابراین در کتب مقدس تحریف هم به زیادی و هم به نقصان رخ داده است.
دلایل مسلمانها بر تحریف کتب مقدس(تورات و انجیل):
حکم عقل: عقل سلیم وجود پاره ای از گزاره های انحرافی در کتاب مقدس را نشانة تردید ناپذیر تحریف در این کتاب می شمارد به عنوان مثال مواردی از گزاره های انحرافی را برای اثبات مطلب یادآوری می کنیم.
1. خدا در کتب مقدس:خداوند در کتاب مقدس بصورت ضعیف، ناقص، ترسو، حسود و انسان واره توصیف شده است و هم طراز با عیسی دانسته شده است. به عنوان مثال: علّت منع آدم و حوّا از درخت ممنوعه و اخراج آن دو از بهشت آن بوده که خداوند ترسیده بود که آدم با خوردن از میوه درخت ممنوعه عارف به نیک و بد گردیده، از تمام جهات مثل خداوند گردند یعنی حیات ابدی پیدا کنند.(2) و در عهد جدید علّت مخالفت یهودیان با حضرت عیسی الوهیت وی دانسته شده است.(3) در نامه پولس به فیلپیان خدا و عیسی هم طراز و برابر معرفی شده است.(4) بنابراین آموزه های فوق که در کتاب مقدس مکتوب است با قدرت، علم و حکمت الهی و غنای ذاتی پروردگار در تعارض می باشد. عقل سلیم ساحت مقدس ربوبی را از نسبت های فوق مبرا و منزه می داند. پس چنین نسبت هایی، ناشی از توهمات انحرافی انسانها است که به نام دین آسمانی قالب گردیده است.
2. پیامبران در کتب مقدس:
متأسفانه در کتاب مقدس نسبت های ضداخلاقی و ناروائی دربارة پیامبران الهی مطرح شده است. به صورت مثال: حضرت لوط توسط دخترانش با شراب مست می شود و در نتیجه با دختران خود همبستر می شود تا از لوط نسلی بیادگار بماند.(5) حضرت ابراهیم به علّت ترس از جانش زن خود ساره را که از زیبایی فوق العاده برخوردار بوده به عنوان خواهر خود در دربار فرعون معرّفی و به فرعون تزویج می کند. سرانجام فرعون از واقعیت مطلب مطلع می شود، و ابراهیم را بخاطر اقدامش سرزنش می کند.(6) و نیز حضرت داود به خاطر پنهان نگهداشتن رابطه نامشروعش با زن اوریاه رحتّی، او را که از مجاهدان مخلص و پاکدل بوده است بر اثر یک توطئه به قتل می رساند. و زن او را تصاحب می کند.(7) حضرت سلیمان بخاطر تمایل زنانش به بت پرستی، دستور ساخت و ساز بتخانه های متعدد را صادر می کند.(8) به حضرت عیسی نسبت داده اند که وی در اثر معجزه ای در یک مراسم عروسی شرابی بسیار مست کننده تهیه می کند(9) در حالیکه شراب در کتاب مقدس تحریم گردیده است.(10) و نیز این نسبت که وی پاهایش را با اشک زن خاطئه شستشو و با موهای او خشک می کرده است.(11) و نمونه های شرم آور دیگر که حکایت از تحریف خطرناک در کتاب مقدس دارد.(12)
در حالیکه پیامبران الهی باید واجد صفات و اخلاقی باشند که ذرّه ای خدشه به امانت داری و صداقت آنان در پیام رسانی از جانب خداوند، وجود نداشته باشد امّا تصویر پیامبران الهی در کتاب مقدس آنچنان مخدوش و آلوده است که جای هیچ اطمینان منطقی، بر صداقت و درستکار و امانت داری آنان باقی نمی ماند.
قرآن:
قرآن کریم در آیات متعددی از تحریف آیین اهل کتاب سخن گفته است: به عنوان نمونه در آیه 79 سوره مبارکه بقره آمده است: (وای بر آنانی که چیزهای را بدست خود می نویسند سپس می گویند این از طرف خداست تا به بهای کمی آنرا بفروشد...) در آیات 7875 آل عمران و نیز آیه های 1513 سوره مائده سخن از تحریف کتمان و نسیان آیات تورات و انجیل به اهل کتاب نسبت داده شده است. از نظر قرآن تنها تورات، زبور و انجیل کتاب الهی بوده است. و اهل کتاب با تحریفات زیاد و نقصان در این کتاب های الهی راه انحراف از مسیر اصلی هدایت را باز کرده اند.
سنت:
در روایات اسلامی، یهود در دین حضرت موسی و پولس در آیین حضرت عیسی مسیح، مسئول گمراهی و انحرافات معرفی شده است.(13) بنابراین براساس روایات اسلامی پولس که بیشترین سهم را در ترویج مسیحیت ایفا کرده است، مسئول انحرافات و تحریفات آیین مسیحیت می باشد. پس وی که یک یهودی متعصب و دشمن سرسخت حضرت عیسی بوده است(14) بعد از واقعه تصلیب از در دوستی و ایمان به مسیحیت وارد شد و افکار مسموم و انحرافی و بت پرستی را در آیین مسیح وارد کرده است.
شواهد تاریخی:
براساس تاریخ سرگذشت بنی اسرائیل کتاب مقدس (دچار تحوّلات گوناگون گردیده است. در اینجا نخست سرگذشت عهد عتیق و سپس به سرگذشت عهد جدید می پردازیم.
1. عهد عتیق و تحریف: یهودیان تورات را در میان تابوت مقدس می گذاشتند و از آن به شدّت مواظبت می کردند. تا اینکه در سال 586 قبل از میلاد بخت النصر پادشاه بابل تمام سکنه فلسطین را به اسارت گرفت و تمام آثار یهود از جمله تابوت و تورات را نابود کرد. تمام میراث فرهنگی و معنوی یهود که در تابوت قرار داشت کاملاً محو و نابود گردید. یهودیان تا پنجاه سال دیگر در اسارت بابلیان باقی ماند. کوروش پادشاه ایران در جنگ بابلیان موفق شد که آنها را شکست داده و یهودیان را از اسارت رهائی بخشد. و به آنان اجازه عودت به فلسطین داد. یهودیان تنها در سال 475 قبل از میلاد موفق شدند که تحت ریاست عُزیر اقدام به جمع آوری و تدوین عهدعتیق نمایند.(15) یعنی فاصله نابودی تورات و زمان تدوین مجرد آن (111) سال می باشد طبیعی است که بسیاری از مطالب عهد عتیق در مرور این سالها فراموش گردیده و بسیاری از مطالب که عمدتاً متأثر از محیط بت پرستی بابل و عقاید مشرکانه ایران آن زمان بوده است. در تدوین مجدد عهد عتیق جا باز کند.(16) پس بصورت طبیعی هیچ اعتبار منطقی و علمی برای تدوین مجدد عهد عتیق نمی ماند که عیناً همان کتابی باشد که در 111 سال قبل بوده است. و استناد همین عهد عتیق به أنبیا و پیامبران قبل از حادثه بابل کاملاً مشکوک و غیرقابل اطمینان است.

2. عهد جدید و تحریف:
از میان اناجیل موجود تنها انجیل متی قدیمی ترین انجیل تدوین شده است که تاریخ تدوین آن میان سال 38 میلادی تا 60 میلادی دور می زند.(17) براساس اینکه زبان اصلی فلسطین و اطراف آن عبری بوده باید انجیل متی هم به زبان عبری نوشته شده باشد. امّا عجیب این است که انجیل به زبان یونانی تدوین شده است. سئوال دینی این است اگر انجیل متی ترجمه یونانی از زبان عبری است نسخه اصلی زبان عبری آن کجا است؟ آیا ترجمه دقیق است یا نه؟ مطابق با اصل نسخه است یا نه؟.(18) همه این پرسشها پاسخ منطقی و اطمینان بخشی ندارد. زیرا که نسخه اصلی عبری متی در دسترس نبوده است. از همین جا است که اصالت و وثاقت انجیل متی زیر سئوال می رود هیچ استناد علمی و منطقی وجود ندارد. که انجیل متی یونانی زبان دقیقاً همان انجیلی عبری و اصل باشد. در حالی که بر سایر اناجیل اعتماد و استنادشان به انجیل متی ختم می شود.(19) انجیل لوقا توسط شخصی تدوین شده است که هرگز مسیح را ندیده بلکه تعالیم مسیحیت را از پولس که او هم از حواریون مسیح نبود بلکه بعد از حادثه تصلیب به مسیح گرویده است.(20) انجیل مرقس نیز توسط یکی از شاگردان پطرس نوشته شده است. مرقس در تدوین انجیل خود از پطرس و انجیل متی متأثر بوده است.(21) انجیل یوحنا آخرین انجیل تدوین شده است که زمان تدوین آن قریب سال 100 میلادی می باشد. یعنی 30 سال پس از مرگ پولس. یوحنای تدوین کننده انجیل همان یوحنای حواری نیست گرچه مسیحیان بر این عقیده اند امّا شخصی دیگری که معروف به یوحنای شیخ بوده است، چنین انجیلی را تدوین کرده است.(22) و این انجیل مملو از مطالب غلوآمیز و از جمله الوهیت حضرت مسیح است.(23)
بنابراین اولاً نسبت این اناجیل به نویسندگان واقعی شان در حد حدس و گمان است. ثانیاً در قرنهای نخست میلادی تا حدودی، صد تا انجیل موجود بوده است. و از میان آن همه اناجیل تنها چهار انجیل مورد قبول کلیسا واقع شده است.(24) انجیل برنابا به علّت اینکه سخن از بشارت بعثت حضرت محمد در آن است. و نیز فداء، تصلیب تثلیث و الوهیت و فرزندی مسیح نسبت به خداوند را مردود شمرده است، توسط کلیسا کنار گذاشته شده است،(25) براساس نقل تفسیر المنار از پروفسور أکهارن آلمانی (مسیحی ها در قرن دوّم سه تا چهاربار اناجیل را تغییر و تبدیل داده اند. فرقة (ابیونیه) تنها به انجیل متی که نسخه وقت آن با نسخه فعلی آن کاملاً متفاوت است، اعتقاد داشته است. و فرقه دیگری بنام (مارسیونیه) تنها به انجیل لوقا اعتماد داشته است که نسخه آن در همان زمان غیر از نسخه موجود فعلی بوده است.(26) بنابراین براساس شواهد تاریخی، برای انسان منصف و حق طلب وثاقت و اصالت اناجیل اربعه مورد تردید و ابهام قرار دارد.
نتیجه و جمع بندی:
اعتبار کتاب مقدس اعم از عهد عتیق(تورات) و جدید(انجیل) از نظر عقلی و نقلی و نیز شواهد تاریخی و علمی مخدوش است به همین جهت حتی برخی نویسندگان در وجود عیسی و موسی تردیدها کرده اند.(27) بنابراین وجود تحریف در کتاب مقدس غیر قابل کتمان و انکار است. به حکم عقل ونقل و شواهد تاریخی کتاب مقدس به شدت مورد دستبرد منحرفین و دنیاپرستان واقع شده است. پس گزاره های خود ستیز و متناقض در کتاب مقدس ناشی از تمایلات ضد الهی افراد منحرف است.

پاورقی:
1. مرتضی الذبیدی، تاج العروس، دارالفکر بیروت، 1414، چ جدید، ج 12: 136، ماده حرف.
2. کتاب مقدس عهد عتیق سفر پیدایش باب 2: 16 و 25 باب 3: 341.
3. همان عهد جدید، انجیل متی یوحنا باب 10: 3831.
4. همان رساله پولس به فیلپیان، باب 2: 1110.
5. همان عهد عتیق سفر پیدایش، باب 19: 3831.
6. همان، باب 12: 2012 و باب 20: 122.
7. همان کتاب دوم سموئیل باب 11: 272.
8. همان کتاب اول پادشاهان باب 11: 14-1.
9. عهد جدید، انجیل یوحنّا، ب 2: 111.
10. عهد عتیق، سفر لاویان، ب 10: 109.
11. عهد جدید انجیل لوقا, ب 7: 4737.
12. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به البیان تألیف آیت الله خوئی ترجمه صادق نجمی و هاشم زاده هریسی، چ پنجم، 1375 ه. ش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوی، ج اول، از ص 90 الی 100.
13. ر.ک. بحارالانوار، کتاب المعاد، ج 8، ب 24، حدیث 77 و 83 و کتاب الامامة، ج 25، ب 13، حدیث 24 و ج 30: 189، حدیث 145، طبع تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
14. جیمیز هاکس، قاموس کتاب مقدس، چاپ دوم، کتابخانه طهوری، 1349، 331328.
15. طباطبائی، المیزان، ج 3، 309، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
16. توفیقی، حسین, آشنائی با ادیان بزرگ جهان، چ پنجم، 1381، سمت و... ص 91 و 92.
17. قاموس کتاب مقدس، پیشین، 782.
18. المیزان، ج 3:522، همان.
19. مدرک سابق.
20. قاموس کتاب مقدس پیشین، 331.
21. همان، 761.
22. همان، 965964 .
23. توفیقی, آشنائی با ادیان بزرگ جهان، 148 پیشین.
24. المیزان، ج 3، 524، همان.
25. همان، 525.
26. رشید رضا، المنار، ج 6:36، طبع قاهره، نوبت چهارم، 1380 ه.ق، مطبعة القاهرة.
27. المنار، ج 6:55، پیشین.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین