تو رو خدا کمکم کنید می خوام بدونم هدف از ازدواج چیه؟ منی که از رابطه جنسی خوشم نمی آید بیمارم؟
تو رو خدا کمکم کنید می خوام بدونم هدف از ازدواج چیه؟ منی که از رابطه جنسی خوشم نمی آید بیمارم؟ با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از حسن اعتماد شما به این مرکز تشکر می کنیم و سال نو را به شما تبریک می گوییم. امیدواریم که تمام لحظات زندگی شما در سال جدید بهاری باشد. پرسشگر گرامی، همانگونه که می دانید، غریزه جنسی در انسان، همچون دیگر غرائز، یکی از نیازهای به ودیعه گذاشته شده است که باید به طور معقول و متعادل تأمین و ارضا شود. آموزه‌های پیشرو و پویای اسلام نیز بر اهمیت این موضوع تأکید دارند. اعتدال و میانه روی همراه با استفاده معقول و مشروع از این نعمت الهی، نه تنها تولید فساد نمی کند، بلکه خود مسکّن دردها و مشکلات دیگر و محرکی برای تحصیل در امر معاش و علم و دانش و فراهم ساختن موقعیت اجتماعی و خدمت به جامعه بشریت به حساب می آید. در مورد سوال شما باید بگوییم اینگونه احساسات در برخی از جوانان بویژه دختران در ابتدای دوران جوانی و قبل از ازدواج شکل می گیرد که در بسیاری از موارد با گذشت زمان و اقدام به ازدواج خود به خوود رفع می شود. البته در مواجهه با این موضوع جوانان باید با درایت و ریز بینی عمل کنند که در غیر اینصورت، می تواند آسیب هایی را برای آنان بدنبال داشته باشد. پرسشگر محترم، یکی از مهمترین ارکان مشاوره که باعث می گردد، نتیجه مطلوبی از آن حاصل گردد، میزان اطلاعاتی است که شما در اختیار مشاور قرار می‌دهید؛ زیرا به هر حال تفاوت های فردی افراد در وضعیت و شرایط خانوادگی، محیطی، شخصیتی، جنسیتی و ... ایجاب می کند که مشاوره ها با فرد مورد نظر و شرایط وی مطابقت داشته باشد. به همین دلیل از شما می خواهیم که در مکاتبات بعدی خود جنسیت و سن و اطلاعاتی از این قبیل را ذکر نمایید تا امر مشاوره و راهنمایی شما بهتر انجام پذیرد. خواهشمندیم توضیحات بیشتری در مورد آنچه در زمینه ازدواج غالبا به ذهنتان خطور می‌کند ارائه دهید. بطور مثال: 1. از چه زمانی این نوع تفکر و احساس تنفر و خجالت زدگی نسبت به ازدواج بوجود آمده است؟ 2. آیا خاطره آزار دهنده‌ای در کودکی یا بزرگسالی شما را آزار می‌دهد؟ (بطور مثال آزار جنسی، روابط نامناسب عاطفی بین والدین، شکست عاطفی در روابط دوره نوجوانی و جوانی با جنس مخالف و ...) 3. ارزیابی دیگران از روحیات و رفتارهای شما چگونه است؟ دخترانه یا پسرانه؟ با توجه به سابقه سوالات قبلی شما، احتمال می دهیم که جنسیت شما زن باشد و پاسخ سوال شما را با توجه به این مطلب تنظیم می کنیم. در صورتی که حدس ما در مورد این موضوع اشتباه می باشد، این موضوع را به ما اطلاع دهید. پرسشگر گرامی حالت روانی که شما ذکر کرده اید،علل مختلفی می تواند داشته باشد. گاهی چنین حالتی ریشه در تفکرات کمال گرایانه فرد دارد، چنین فردی خود را بالاتر از آن می داند که تن به عمل جنسی دهد و یا اینکه افراط و سخت گیری والدین فرد در زمینه تربیت جنسی می تواند عامل چنین حالتی باشد، در برخی موارد خاطره نا خوشایندی در مورد مسائل جنسی در دوران گذشته می تواند دلیل نفرت از مسایل جنسی باشد. اینکه گفته‌اید از رفتارهای پس از ازداوج متنفرم، این احتمال را پررنگ می‌کند که شما در گذشته خود (چه کودکی و چه گذشته‌ای نزدیک) تجربه آزاردهنده‌ای را گذرانده‌اید؛ تجربه ای جنسی یا عاطفی که بطور ناخودآگاه به ازدواج پیوند خورده و تنفر از آن تجربه را به ازدواج منتقل نموده است. به هر حال این حالت روانی هر علتی داشته باشد باید در گام اول به بررسی علل آن پرداخت و سپس با توجه به علل آن راهکار های مناسب را بکار گرفت. پرسشگر گرامی در اینجا با توجه به اطلاعات بدست آمده از سوالتان نکاتی را درباره سوال شما بیان می کنیم که امیدواریم به کارگیری آن موجب غلبه شما بر مشکلی که ذکر کرده اید بشود. 1. سعی کنید نسبت به مسایل جنسی اطلاعات کاملی بدست آورید. به هر حال یکی از ابعاد زندگی بشری رفتار جنسی است که ارضاء آن نقش زیادی در تعادل روحی و جسمی انسان دارد، بنابراین پاسخ گفتن به نیاز جنسی نه تنها انسان را از پیمودن مسیر کمال باز نمی دارد، بلکه تا حد زیادی موجب هموار کردن راه برای رسیدن به هدف والای انسانیت است. آری خود پاسخ دادن به نیاز جنسی در رسیدن به کمال انسانی نقش زیادی دارد. 2. دیدگاه خود را درباره مسائل گوناگون زندگی، بر مبنای واقعیت های زندگی قرار دهید، نه بر کمال گرایی افراط گونه. 3. به یاد داشته باشید اسلام نه تنها به مسایل جنسی به دید منفی نگاه نکرده است، بلکه در احادیث اسلامی برای این عمل ثواب های زیادی ذکر شده است، از این روایات می توان نتیجه گرفت خود رفتار جنسی به خودی خود از دیدگاه اسلام مورد تایید و توجه می باشد. 4. هر غریزه ای در وجود انسان حکمت و دلیلی خاص دارد که مستقیم یا غیر مستقیم در رسیدن انسان به اهداف آفرینش کمک می کند. انسان در تعامل با این غرایز که بخشی از وجود او هستند نباید دچار افراط و تفریط شود، بلکه باید با رعایت اعتدال با آن مواجه شود. 5. زن و مرد زمانی می توانند به کمال واقعی خود برسند که در کنار یکدیگر قرار بگیرند. زن و مرد بدون همدیگر ناقص هستند. این دو جنس برای اینکه بتوانند سفر خود بسوی قرب الهی را انجام دهند نیاز به همسفر دارند و هیچ همسفری برای زن بهتر از مرد نیست و بر عکس هیچ همسفری برای مرد مثل زن نیست. آری اگر زن و مرد در کنارهم نباشند هیچ وقت به کمال انسانی خود نمی رسند. شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام در این باره می گوید: تجربه های خیلی قطعی نشان داده است که افراد پاک مجرد که برای اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه، ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم، شما نکنید؛ ثانیا با این که واقعا انسان های با سوادی بودند در فقه و اصول و... اما یک روحیه بچگی و جوانی و یک خامی هایی در اینها وجود داشته است.( تعلیم و تربیت در اسلام صفحه398) طبق دیدگاه شهید مطهری انسان به آن کمال انسانی که هدف آفرینش است نمی رسد مگر اینگه ازدواج کند.( در ادامه در مورد نقش ازدواج در کمال انسانی و اهداف ازدواج بیشتر سخن می گوییم) 6. با افرادی که از ازدواج خود راضی هستند درباره ازدواج صحبت کنید و از تجربات شیرین آنان در زمینه ازدواج استفاده کنید. 7. چنانچه احساس می کنید این حالت روانی فقط یک احساس سطحی می باشد ( در اغلب موارد اینگونه است) و در لایه های زیرین شخصیت شما نفوذ نکرده است، بهتر است ازدواج کنید، چرا که در بسیاری از موارد پس ازدواج تمام دلهره و نفرت دختران نسبت به مسائل جنسی خود به خود رفع می شود. 8. به یاد داشته باشید ازدواج ابعاد گوناگونی دارد که بخش کوچکی از آن مسائل جنسی است که پس از گذشت مدت زمانی ازازدواج این جنبه در برابر جنبه های دیگر ازدواج رنگ می بازد، بنابراین منطقی نیست که به دلیل ترس از یکی از ابعاد ازدواج خود را از سایر ابعاد آن محروم کنید. اکنون به بررسی بیشتر اهداف ازدواج می پردازیم تا مشخص شود در کنار انگیزه جنسی، ازدواج دارای ابعاد دیگری هم می باشد که نباید مورد غفلت قرار بگیرد: خوب است بدانید تشریع ازدواج در همه ادیان الهی و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفه‌ی اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است. بر این اساس، می‌توان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود: 1- علت اساسی تشریع ازدواج علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساخت‌های فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه می‌گیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورنده‌ی نیازها‌ی فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین می‌شود. فلسفه‌ی اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است که می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینه‌سازی نماید. لذا افرادی که از ازدواج روی می‌گردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاسته‌اند. در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت می‌کنند، با دشواری و مشکلات فراوان مواجه می‌شوند و از مسیر اعتدال و جاده‌ی تکامل و رشد خارج می‌شوند. (مراحل ازدواج در اسلام: ص 8) 2- بعضی علل فرعی تشریع ازدواج الف- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان: از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سکون است. (من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...) (روم، 21)، (از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش بیابید.) این آرامش از این‌جا ناشی می‌شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه‌ی شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر می‌باشند. (تفسیر نمونه: ج16، ص391) ب- حفظ نوع بشر: از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع می‌باشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج می‌شمارد (نحن و الاولاد: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه برکت می‌داند. (الکافی: ج5، ص474، ح2) ج- حفظ دین: ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحراف‌ها، کژی‌ها و لغزش‌ها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج می‌شود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر می‌سازد. گویا از همین روی اولیای دین می‌فرمایند: (کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.) (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت(صل الله علیه و آله) می‌فرمایند: (مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.) (ازدواج در اسلام: ص14) د- رشد شخصیت و احساس مسؤولیت اجتماعی: مسؤولیت‌پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینه‌ی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفه‌های تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی‌توان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج می‌تواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند. (تفسیر نمونه: ج14، ص465) ازدواج اولین مرحله‌ی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. (تعلیم و تربیت در اسلام: صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی می‌نمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‌شود. ه- حفظ و ارتقاء امنیت و سلامت اخلاقی جامعه و- ارضای حس محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن پرسشگر گرامی، دنیا، یه طوفان همیشگیه. نوح باشید تا کشتی عقل و احساستون شما رو به ساحل امن خدا برسونه. باز هم با ما بگویید. نویسنده: محمد صادق آقاجانی
عنوان سوال:

تو رو خدا کمکم کنید می خوام بدونم هدف از ازدواج چیه؟ منی که از رابطه جنسی خوشم نمی آید بیمارم؟


پاسخ:

تو رو خدا کمکم کنید می خوام بدونم هدف از ازدواج چیه؟ منی که از رابطه جنسی خوشم نمی آید بیمارم؟

با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی از حسن اعتماد شما به این مرکز تشکر می کنیم و سال نو را به شما تبریک می گوییم. امیدواریم که تمام لحظات زندگی شما در سال جدید بهاری باشد.
پرسشگر گرامی، همانگونه که می دانید، غریزه جنسی در انسان، همچون دیگر غرائز، یکی از نیازهای به ودیعه گذاشته شده است که باید به طور معقول و متعادل تأمین و ارضا شود. آموزه‌های پیشرو و پویای اسلام نیز بر اهمیت این موضوع تأکید دارند.
اعتدال و میانه روی همراه با استفاده معقول و مشروع از این نعمت الهی، نه تنها تولید فساد نمی کند، بلکه خود مسکّن دردها و مشکلات دیگر و محرکی برای تحصیل در امر معاش و علم و دانش و فراهم ساختن موقعیت اجتماعی و خدمت به جامعه بشریت به حساب می آید.
در مورد سوال شما باید بگوییم اینگونه احساسات در برخی از جوانان بویژه دختران در ابتدای دوران جوانی و قبل از ازدواج شکل می گیرد که در بسیاری از موارد با گذشت زمان و اقدام به ازدواج خود به خوود رفع می شود. البته در مواجهه با این موضوع جوانان باید با درایت و ریز بینی عمل کنند که در غیر اینصورت، می تواند آسیب هایی را برای آنان بدنبال داشته باشد.
پرسشگر محترم، یکی از مهمترین ارکان مشاوره که باعث می گردد، نتیجه مطلوبی از آن حاصل گردد، میزان اطلاعاتی است که شما در اختیار مشاور قرار می‌دهید؛ زیرا به هر حال تفاوت های فردی افراد در وضعیت و شرایط خانوادگی، محیطی، شخصیتی، جنسیتی و ... ایجاب می کند که مشاوره ها با فرد مورد نظر و شرایط وی مطابقت داشته باشد. به همین دلیل از شما می خواهیم که در مکاتبات بعدی خود جنسیت و سن و اطلاعاتی از این قبیل را ذکر نمایید تا امر مشاوره و راهنمایی شما بهتر انجام پذیرد. خواهشمندیم توضیحات بیشتری در مورد آنچه در زمینه ازدواج غالبا به ذهنتان خطور می‌کند ارائه دهید. بطور مثال:
1. از چه زمانی این نوع تفکر و احساس تنفر و خجالت زدگی نسبت به ازدواج بوجود آمده است؟
2. آیا خاطره آزار دهنده‌ای در کودکی یا بزرگسالی شما را آزار می‌دهد؟ (بطور مثال آزار جنسی، روابط نامناسب عاطفی بین والدین، شکست عاطفی در روابط دوره نوجوانی و جوانی با جنس مخالف و ...)
3. ارزیابی دیگران از روحیات و رفتارهای شما چگونه است؟ دخترانه یا پسرانه؟
با توجه به سابقه سوالات قبلی شما، احتمال می دهیم که جنسیت شما زن باشد و پاسخ سوال شما را با توجه به این مطلب تنظیم می کنیم. در صورتی که حدس ما در مورد این موضوع اشتباه می باشد، این موضوع را به ما اطلاع دهید.
پرسشگر گرامی حالت روانی که شما ذکر کرده اید،علل مختلفی می تواند داشته باشد. گاهی چنین حالتی ریشه در تفکرات کمال گرایانه فرد دارد، چنین فردی خود را بالاتر از آن می داند که تن به عمل جنسی دهد و یا اینکه افراط و سخت گیری والدین فرد در زمینه تربیت جنسی می تواند عامل چنین حالتی باشد، در برخی موارد خاطره نا خوشایندی در مورد مسائل جنسی در دوران گذشته می تواند دلیل نفرت از مسایل جنسی باشد.
اینکه گفته‌اید از رفتارهای پس از ازداوج متنفرم، این احتمال را پررنگ می‌کند که شما در گذشته خود (چه کودکی و چه گذشته‌ای نزدیک) تجربه آزاردهنده‌ای را گذرانده‌اید؛ تجربه ای جنسی یا عاطفی که بطور ناخودآگاه به ازدواج پیوند خورده و تنفر از آن تجربه را به ازدواج منتقل نموده است. به هر حال این حالت روانی هر علتی داشته باشد باید در گام اول به بررسی علل آن پرداخت و سپس با توجه به علل آن راهکار های مناسب را بکار گرفت.
پرسشگر گرامی در اینجا با توجه به اطلاعات بدست آمده از سوالتان نکاتی را درباره سوال شما بیان می کنیم که امیدواریم به کارگیری آن موجب غلبه شما بر مشکلی که ذکر کرده اید بشود.
1. سعی کنید نسبت به مسایل جنسی اطلاعات کاملی بدست آورید. به هر حال یکی از ابعاد زندگی بشری رفتار جنسی است که ارضاء آن نقش زیادی در تعادل روحی و جسمی انسان دارد، بنابراین پاسخ گفتن به نیاز جنسی نه تنها انسان را از پیمودن مسیر کمال باز نمی دارد، بلکه تا حد زیادی موجب هموار کردن راه برای رسیدن به هدف والای انسانیت است. آری خود پاسخ دادن به نیاز جنسی در رسیدن به کمال انسانی نقش زیادی دارد.
2. دیدگاه خود را درباره مسائل گوناگون زندگی، بر مبنای واقعیت های زندگی قرار دهید، نه بر کمال گرایی افراط گونه.
3. به یاد داشته باشید اسلام نه تنها به مسایل جنسی به دید منفی نگاه نکرده است، بلکه در احادیث اسلامی برای این عمل ثواب های زیادی ذکر شده است، از این روایات می توان نتیجه گرفت خود رفتار جنسی به خودی خود از دیدگاه اسلام مورد تایید و توجه می باشد.
4. هر غریزه ای در وجود انسان حکمت و دلیلی خاص دارد که مستقیم یا غیر مستقیم در رسیدن انسان به اهداف آفرینش کمک می کند. انسان در تعامل با این غرایز که بخشی از وجود او هستند نباید دچار افراط و تفریط شود، بلکه باید با رعایت اعتدال با آن مواجه شود.
5. زن و مرد زمانی می توانند به کمال واقعی خود برسند که در کنار یکدیگر قرار بگیرند. زن و مرد بدون همدیگر ناقص هستند. این دو جنس برای اینکه بتوانند سفر خود بسوی قرب الهی را انجام دهند نیاز به همسفر دارند و هیچ همسفری برای زن بهتر از مرد نیست و بر عکس هیچ همسفری برای مرد مثل زن نیست. آری اگر زن و مرد در کنارهم نباشند هیچ وقت به کمال انسانی خود نمی رسند. شهید مطهری در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام در این باره می گوید: تجربه های خیلی قطعی نشان داده است که افراد پاک مجرد که برای اینکه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند، به این عنوان و به این بهانه، ازدواج نکرده اند و یک عمر مجاهده نفس کرده اند، اولا اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این کار را کردیم، شما نکنید؛ ثانیا با این که واقعا انسان های با سوادی بودند در فقه و اصول و... اما یک روحیه بچگی و جوانی و یک خامی هایی در اینها وجود داشته است.( تعلیم و تربیت در اسلام صفحه398)
طبق دیدگاه شهید مطهری انسان به آن کمال انسانی که هدف آفرینش است نمی رسد مگر اینگه ازدواج کند.( در ادامه در مورد نقش ازدواج در کمال انسانی و اهداف ازدواج بیشتر سخن می گوییم)
6. با افرادی که از ازدواج خود راضی هستند درباره ازدواج صحبت کنید و از تجربات شیرین آنان در زمینه ازدواج استفاده کنید.
7. چنانچه احساس می کنید این حالت روانی فقط یک احساس سطحی می باشد ( در اغلب موارد اینگونه است) و در لایه های زیرین شخصیت شما نفوذ نکرده است، بهتر است ازدواج کنید، چرا که در بسیاری از موارد پس ازدواج تمام دلهره و نفرت دختران نسبت به مسائل جنسی خود به خود رفع می شود.
8. به یاد داشته باشید ازدواج ابعاد گوناگونی دارد که بخش کوچکی از آن مسائل جنسی است که پس از گذشت مدت زمانی ازازدواج این جنبه در برابر جنبه های دیگر ازدواج رنگ می بازد، بنابراین منطقی نیست که به دلیل ترس از یکی از ابعاد ازدواج خود را از سایر ابعاد آن محروم کنید.
اکنون به بررسی بیشتر اهداف ازدواج می پردازیم تا مشخص شود در کنار انگیزه جنسی، ازدواج دارای ابعاد دیگری هم می باشد که نباید مورد غفلت قرار بگیرد:
خوب است بدانید تشریع ازدواج در همه ادیان الهی و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفه‌ی اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است. بر این اساس، می‌توان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:
1- علت اساسی تشریع ازدواج
علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساخت‌های فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه می‌گیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورنده‌ی نیازها‌ی فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین می‌شود. فلسفه‌ی اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است که می‌تواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینه‌سازی نماید. لذا افرادی که از ازدواج روی می‌گردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاسته‌اند. در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت می‌کنند، با دشواری و مشکلات فراوان مواجه می‌شوند و از مسیر اعتدال و جاده‌ی تکامل و رشد خارج می‌شوند. (مراحل ازدواج در اسلام: ص 8)
2- بعضی علل فرعی تشریع ازدواج
الف- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان: از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سکون است. (من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و...) (روم، 21)، (از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش بیابید.) این آرامش از این‌جا ناشی می‌شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه‌ی شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر می‌باشند. (تفسیر نمونه: ج16، ص391)
ب- حفظ نوع بشر: از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع می‌باشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج می‌شمارد (نحن و الاولاد: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه برکت می‌داند. (الکافی: ج5، ص474، ح2)
ج- حفظ دین: ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحراف‌ها، کژی‌ها و لغزش‌ها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج می‌شود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر می‌سازد. گویا از همین روی اولیای دین می‌فرمایند: (کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.) (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت(صل الله علیه و آله) می‌فرمایند: (مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.) (ازدواج در اسلام: ص14)
د- رشد شخصیت و احساس مسؤولیت اجتماعی: مسؤولیت‌پذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینه‌ی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفه‌های تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمی‌توان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج می‌تواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند. (تفسیر نمونه: ج14، ص465) ازدواج اولین مرحله‌ی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. (تعلیم و تربیت در اسلام: صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی می‌نمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی‌شود.
ه- حفظ و ارتقاء امنیت و سلامت اخلاقی جامعه
و- ارضای حس محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن
پرسشگر گرامی، دنیا، یه طوفان همیشگیه. نوح باشید تا کشتی عقل و احساستون شما رو به ساحل امن خدا برسونه.
باز هم با ما بگویید.
نویسنده: محمد صادق آقاجانی





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین