خیلی از آدمها می گویند ما از خدا نمی ترسیم چون خداوند ترس ندارد ولی تا از خداوند و عذاب او ترس نداشته باشیم که سعی نمی کردیم اعمال درستی داشته باشیم، می خوام بدونم از خدا بترسیم یا نه؟
خیلی از آدمها می گویند ما از خدا نمی ترسیم چون خداوند ترس ندارد ولی تا از خداوند و عذاب او ترس نداشته باشیم که سعی نمی کردیم اعمال درستی داشته باشیم، می خوام بدونم از خدا بترسیم یا نه؟ مقدمه : می‌دانیم ترس به موقع و به صورت منطقی و معقول در وجود انسان یکی از نعمتهای الهی است، زیرا ترس یک (عامل حفاظتی) است که انسان را در برابر بسیاری از خطرات مصون می‌دارد، اگر انسان از عوامل خطر نمی‌ترسید، مثلاً از درندگان، فرو ریختن سقف خانه‌های لرزان و بیماری خطرناک نمی‌هراسید، دیری نمی‌پایید که در کام هر خطری فرو می‌رفت، و به زودی رشتة زندگی او از هم می‌گسست. همین ترس است که به انسان هشدار می‌دهد که به بدن یک جذامی ‌بدون جهت دست نزند، به لب پرتگاه نرود، و در برابر خطرات احتمالی، به وسائل ایمنی مجهز گردد. اگر در این موارد و مشابه آنها، ترس از ضرر و خطر، در وجود انسان وجود نداشت، گروه زیادی، بسیار زود به کام نیستی کشیده می‌شدند. البته ترس درصورتی مایه حفظ و تکامل انسان شمرده می‌شود، که منطقی و عقلایی باشد یعنی انسان از عواملی که واقعاً خطرناک هستند بترسد، ولی به طور مسلم ترس‌های بی‌دلیل و غیر منطقی که از آن به (جبن) تعبیر می‌شود مایه عقب افتادگی و وسیله شکست و ناکامی‌است. ترس بی جهت آن است که انسان، بدون دلیل از موضوعی بترسد، و یا در موردی که باید به میدان حوادث برود، از آن فرار کند، و در تمام صحنه‌های مختلف زندگی، جنبه و قیافه منفی به خود بگیرد، این گونه ترس ها مسلماً مذموم و بیهوده و مایه عقب افتادگی انسان است. اصل جواب : مسأله ترس از خدا قرآن مجید در سوره (نازعات، آیه 40 41) چنین می‌فرماید. (وَأَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی فَانَّ الجَنَّة هِیَ الْمأْوی؛ هر کس که از مقام پروردگارش بترسد، و خود را از هوا و هوس باز دارد، جایگاه او بهشت است). در این آیه به جای ترس از خدا، ترس از مقام خدا قرار داده شده است، اکنون ببینیم مقصود از ترس از (مقام خدا )چیست؟ مقصود از آن همان مقام عدالت و دادگری او است، آیا عدالت خدا ترس آور و وحشتناک است. جواب این سؤال روشن است، آنها که حسابشان پاک است، از عدالت خداوند ترس ندارند؛ اما آنها که پرونده تاریکی دارند، مسلماً از عدالت او می‌ترسند، زیرا اگر خداوند با بندگان بزهکار خود، بر اساس عدل و دادگری، رفتار کند، باید آنان را مطابق پرونده‌های سیاه خود به کیفر های سخت، محکوم سازد آیا یک چنین موضوعی، ترسناک و وحشتناک نیست؟ از این بیان نتیجه می‌گیریم که ترس از خداوند یعنی ترس از مقام عدالت خدا ، و ترس از مقام عدالت او یعنی ترس از گناه و اعمال زشت خویشتن. اینها است که باید انسان از آنها بترسد و هرکجا ترس از خدا مطرح است مقصود همین ترس از اعمال زشت خویشتن است. امیر مؤمنان(ع) در یکی از سخنان خود، به این حقیقت اشاره کرده می‌فرماید: (ولا یخافنّ إلّا ذنبه؛ شایسته است هر فردی فقط از گناه و عمل ناشایست خود بترسد)(نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 82) ممکن است سؤال شود که هر گاه مقصود از ترس از خدا؛ ترس از گناه و اعمال ناشایست است، پس چرا اولیا و پیشوایان معصوم بیش از همه، از خدا می‌ترسیدند با این که آنان در برابر گناه معصوم بوده و هرگز گناهی از آنان سر نمی‌زده است؟ پاسخ به این سؤال چندان پیچیده نیست، زیرا بیم آنان از سنخ ترس افراد عادی نیست. ترس اولیاء از هیبت و سولت حقّ تعالی است که کاملاً متفاوت با ترس معمولی و از سنخ ترسهایی است که ما در محضر بزرگان احساس می کنیم. در محضر بزرگان انسان می ترسد ولی از سر شوق و علاقه. در چنین مواردی شخص از این می ترسد که مبادا ادب حضور را رعایت نکند و به هجران از خدا گرفتار گردد. لذا چه بسا ممکن است عملی برای نوع افراد مباح و مشروع و حتی عبادت شمرده شود، ولی همان عمل برای کسانی که در سطح عالی قرار دارند، نسبت به موقعیت و مقامی‌که به دست آورده‌اند، نوعی لغزش و ترک ادب حضور محسوب گردد.
عنوان سوال:

خیلی از آدمها می گویند ما از خدا نمی ترسیم چون خداوند ترس ندارد ولی تا از خداوند و عذاب او ترس نداشته باشیم که سعی نمی کردیم اعمال درستی داشته باشیم، می خوام بدونم از خدا بترسیم یا نه؟


پاسخ:

خیلی از آدمها می گویند ما از خدا نمی ترسیم چون خداوند ترس ندارد ولی تا از خداوند و عذاب او ترس نداشته باشیم که سعی نمی کردیم اعمال درستی داشته باشیم، می خوام بدونم از خدا بترسیم یا نه؟

مقدمه :
می‌دانیم ترس به موقع و به صورت منطقی و معقول در وجود انسان یکی از نعمتهای الهی است، زیرا ترس یک (عامل حفاظتی) است که انسان را در برابر بسیاری از خطرات مصون می‌دارد، اگر انسان از عوامل خطر نمی‌ترسید، مثلاً از درندگان، فرو ریختن سقف خانه‌های لرزان و بیماری خطرناک نمی‌هراسید، دیری نمی‌پایید که در کام هر خطری فرو می‌رفت، و به زودی رشتة زندگی او از هم می‌گسست. همین ترس است که به انسان هشدار می‌دهد که به بدن یک جذامی ‌بدون جهت دست نزند، به لب پرتگاه نرود، و در برابر خطرات احتمالی، به وسائل ایمنی مجهز گردد. اگر در این موارد و مشابه آنها، ترس از ضرر و خطر، در وجود انسان وجود نداشت، گروه زیادی، بسیار زود به کام نیستی کشیده می‌شدند. البته ترس درصورتی مایه حفظ و تکامل انسان شمرده می‌شود، که منطقی و عقلایی باشد یعنی انسان از عواملی که واقعاً خطرناک هستند بترسد، ولی به طور مسلم ترس‌های بی‌دلیل و غیر منطقی که از آن به (جبن) تعبیر می‌شود مایه عقب افتادگی و وسیله شکست و ناکامی‌است. ترس بی جهت آن است که انسان، بدون دلیل از موضوعی بترسد، و یا در موردی که باید به میدان حوادث برود، از آن فرار کند، و در تمام صحنه‌های مختلف زندگی، جنبه و قیافه منفی به خود بگیرد، این گونه ترس ها مسلماً مذموم و بیهوده و مایه عقب افتادگی انسان است.
اصل جواب : مسأله ترس از خدا
قرآن مجید در سوره (نازعات، آیه 40 41) چنین می‌فرماید. (وَأَمّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی فَانَّ الجَنَّة هِیَ الْمأْوی؛ هر کس که از مقام پروردگارش بترسد، و خود را از هوا و هوس باز دارد، جایگاه او بهشت است). در این آیه به جای ترس از خدا، ترس از مقام خدا قرار داده شده است، اکنون ببینیم مقصود از ترس از (مقام خدا )چیست؟ مقصود از آن همان مقام عدالت و دادگری او است، آیا عدالت خدا ترس آور و وحشتناک است. جواب این سؤال روشن است، آنها که حسابشان پاک است، از عدالت خداوند ترس ندارند؛ اما آنها که پرونده تاریکی دارند، مسلماً از عدالت او می‌ترسند، زیرا اگر خداوند با بندگان بزهکار خود، بر اساس عدل و دادگری، رفتار کند، باید آنان را مطابق پرونده‌های سیاه خود به کیفر های سخت، محکوم سازد آیا یک چنین موضوعی، ترسناک و وحشتناک نیست؟
از این بیان نتیجه می‌گیریم که ترس از خداوند یعنی ترس از مقام عدالت خدا ، و ترس از مقام عدالت او یعنی ترس از گناه و اعمال زشت خویشتن. اینها است که باید انسان از آنها بترسد و هرکجا ترس از خدا مطرح است مقصود همین ترس از اعمال زشت خویشتن است. امیر مؤمنان(ع) در یکی از سخنان خود، به این حقیقت اشاره کرده می‌فرماید: (ولا یخافنّ إلّا ذنبه؛ شایسته است هر فردی فقط از گناه و عمل ناشایست خود بترسد)(نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 82) ممکن است سؤال شود که هر گاه مقصود از ترس از خدا؛ ترس از گناه و اعمال ناشایست است، پس چرا اولیا و پیشوایان معصوم بیش از همه، از خدا می‌ترسیدند با این که آنان در برابر گناه معصوم بوده و هرگز گناهی از آنان سر نمی‌زده است؟ پاسخ به این سؤال چندان پیچیده نیست، زیرا بیم آنان از سنخ ترس افراد عادی نیست. ترس اولیاء از هیبت و سولت حقّ تعالی است که کاملاً متفاوت با ترس معمولی و از سنخ ترسهایی است که ما در محضر بزرگان احساس می کنیم. در محضر بزرگان انسان می ترسد ولی از سر شوق و علاقه. در چنین مواردی شخص از این می ترسد که مبادا ادب حضور را رعایت نکند و به هجران از خدا گرفتار گردد. لذا چه بسا ممکن است عملی برای نوع افراد مباح و مشروع و حتی عبادت شمرده شود، ولی همان عمل برای کسانی که در سطح عالی قرار دارند، نسبت به موقعیت و مقامی‌که به دست آورده‌اند، نوعی لغزش و ترک ادب حضور محسوب گردد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین