من مجرد هستم مدتی است که حال خوبی ندارم احساس می کنم زندگیمان خیلی یکنواخته. یه خواهر دارم 25ساله و خودم 20. خواهرم خواستگارای زیادی داشت اما به علتهایی قبول نکرد الان دیگه به اون صورت خواستگار نداره نمی دونم از آینده خودم و خودش می ترسم چه کار کنم؟ احساس می کنم خودم زیاد خوشگل نیستم با این دورو زمونه ای که مردها زیاد به خوشگلی اهمیت می دن نمی دونم عاقبتم چی میشه؟ پرسشگر گرامی از اینکه این مجموعه را مورد اعتماد دانسته و سؤالاتتان را با ما درمیان میگذارید از شما متشکریم. پاسخ شما را در دو محور تقدیمتان می کنیم 1- زیبایی ظاهری و اهمیت آن در ازدواج، 2- تاخیر در ازدواج و بیان راهکارهای عملی برای رفع مشکل پاسخ محور اول را با گفتاری از امام علی (علیه السلام) آغاز میکنم. آن حضرت میفرماید: (قیمت هر انسانی به مقدار دانایی و تخصص اوست)( نهجالبلاغه، حکمت 81 )؛ یعنی، اگر کسی دارای صفات خوبی باشد، ارزش او به اندازهی همان خوبیهای او است. امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: (برای زنان نمیتوان قیمتی گذاشت ؛ زیرا خوبانشان ارزشی بالاتر از طلا و نقره دارند و بدانشان کمتر از خاکاند)(وسائل الشیعه، ج 20، ص 47. ). بدون تردید اگر انسانها در روابط خود با دیگران و ارزش گذاری و نمره دادن به آنها، به معیارهایی دینی، توجه میکردند، بسیاری از این مشکلات به وجود نمیآمد و همگی در یک فضای سالم زندگی میکردند، اما چه کنیم که جنبههای ظاهری (مانند قیافه و چهره و امکانات اقتصادی و پست و مقام) معیارهای درجه اول انتخاب دوست و همسر و سایر روابط اجتماعی برای برخی مردم گردیده و معیارهای اصلی (مانند تقوا، ایمان، عفت و پاکدامنی، صداقت و امانت داری و...) رنگ باخته و یا به عنوان معیارهای درجه دوم و فرعی تلقی میشود. اسلام با این گونه تفکرات مبارزه کرده و سیره عملی پیامبر اسلام، بهترین دلیل این مدعا است. آن حضرت، جویبر مسلمان و مؤمن را - که قیافه ظاهری چندانی نداشت - به همسری یکی از زیباترین و ثروتمندترین دختران مدینه درآورد و فرمود: (اگر مرد مؤمن باشد؛ میتواند با هر زن مؤمنی ازدواج کند)(کافی، ج 5، ص 339. ). خواهر محترم، جامع نگری و واقعبینی از پایههای اندیشه صحیح است و زمانی میتوان به این مهم دست یافت که جنبههای مختلف هر پدیده مورد توجه قرار گیرد و از نگرش تک بعدی دوری شود. به هر چیزی نگاه کنید، دارای جنبههای مثبت و منفی است؛ انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین برای اینکه نگرش صحیح و جامعی - چه از محیط اطراف و چه نسبت به خود داشته باشیم - باید به هر دو جنبه آن توجه کنیم. نقاط قوت چیزی ما را به نادیده گرفتن ضعفهای آن نکشاند و برعکس نقاط ضعف چیزی، ما را از مشاهده مسائل مثبت و ارزشمند آن محروم نکند. روانشناسان میگویند: انسان سالم، کسی است که خود را آنگونه که هست، بپذیرد؛ یعنی، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود را مد نظر قرار دهد؛ زیرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به خود بزرگبینی منجر میشود و با برجسته کردن نقاط ضعف، احساس کهتری و ناارزنده سازی در فرد به وجود میآید. انسان پخته و سالم، کسی است که به هر دو جنبه نگاه کند و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد. دوست عزیز در این زمینه توجه به نکات زیر ضروری است : یکم. باید دید این ذهنیت و تصویری که از خود دارید، چقدر با واقعیت مطابق است؟! چه بسا افراد با منفی نگری و نگرش خاصی، نمیتوانند واقع را آن گونه که هست، مشاهده کنند. بایسته است در این باره خوب بیندیشید و از هر گونه مبالغه در این باره اجتناب کنید. دوم. به فرض که از نظر ظاهری چنین نقطه ضعفی در شما وجود دارد؛ ولی باید دید آیا تمام هستی شما در همین مطلب خلاصه میشود و هیچ نقطه قوتی در شما نیست!؟ به نظر نمیرسد که از نعمتهای وجودی دیگری برخوردار نباشید. اگر فقط اندکی در این باره بیندیشید، صدها خصوصیت مثبت و ارزشمند در خودتان مییابید که به سادگی، از کنار آن گذشتهاید و توجه چندانی به آنها نکردهاید. بنابراین توصیه میشود آنها را به یاد آورده و برای خود بازگو کنید و به زبان آورید و یا روی کاغذی یادداشت کنید. به خود بباورانید که من از این امتیازات و ارزشهای مثبت بهرهمند هستم. سوم. زیبایی ظاهری گر چه یک امتیاز محسوب میشود، اما علت موفقیت، سعادت و خوشبختی انسان نیست. افراد زیادی هستند که از وضعیت ظاهری چندانی برخوردار نیستند؛ ولی هیچگاه احساس بیارزشی نمیکنند، بلکه احساس خوشبختی و موفقیت دارند و با آرامش زندگی میکنند و با تکیه بر جنبههای مثبت و ارزشمند خود بسیار شاد و با نشاط هستند. بنابراین، خوشبختی، مساوی با خوش چهره بودن نیست. چهارم. بسیاری از شرایط و موقعیتهایی که در آن واقع هستیم، در اختیار ما نیست و بر طبق ذوق و سلیقه و خواست ما شکل نگرفته است و گاهی با آرزوهای ما مطابقت ندارد و در واقع نمیتوانیم آنگونه که میخواهیم شرایط و امکانات را تغییر دهیم. اما میتوانیم خود را با آن موقعیتها منطبق کنیم و با انعطاف و اصلاح نگرش خود و پذیرفتن این واقعیتهای خارجی به سازگاری با خود و اطراف خود بیندیشیم و عمل کنیم. با این مقدمه توجه شما را به چند نکته مهم جلب میکنیم. لازم به ذکر است عمل به راهکارهای ارائه شده می تواند زندگی شما را از یکنواختی خارج کرده و روحیه شما را عوض کند. 1. بکوشید ارزشهای واقعیتان مسائل معنوی باشد و نگرانی شما، بیشتر برای به دست آوردن زیباییهای باطنی باشد. به عبارت دیگر توجه شما به حسن سیرت باشد، نه حسن صورت. درباره انواع زیباییها - اعم از ظاهری و معنوی - و ارزش و اهمیت هر کدام و نقش هر یک در موفقیت و خوشبختی انسانها، بیشتر بیندیشید و مطالعه کنید. مطمئناً در خواهید یافت زیباییهای معنوی بسیار متنوعتر و نقش آفرینی آن در زندگی بیشتر و عمیقتر است. 2. گرچه شما به تصور خودتان شاید از زیبایی ظاهری بهره کمتری نسبت به دیگران دارید ؛ ولی مگر همه چیز در زیبایی ظاهری خلاصه میشود؟! آیا بهتر نیست به آن نعمتهایی که خداوند در اختیارتان گذاشته، فکر کنید و به جای غصه خوردن در این مورد شکرگذار باشید؟ 3. در روایتی از امامان (علیهم السلام) رسیده است: در مسائل مادی همیشه به کمتر از خودتان بنگرید تا حالت رضایت و شکرگزاری شما بیشتر شود. شما هم همیشه به افرادی فکر کنید که دارای نقص عضوهایی چون نابینایی، فلج و مانند آن هستند ؛ ولی با روحیهای بسیار بالا زندگی میکنند. درباره لقمان گفتهاند: بسیار زشت و بدشکل بود ؛ ولی بر اثر کسب علم و معرفت، به درجهای رسید که بخشی از قرآن به سخنان ارزشمند او پرداخته و سورهای نیز به نام او است. پس شما به جای اینکه به کمبودها، عیبها و ناکامیهای خود فکر کنید، به موفقیتها و آن امکاناتی که در زندگی از آن بهره مند بوده و هستید بیندیشید. از منفی بافی نسبت به خودتان اجتناب کنید ؛ از کجا معلوم که قیافه شما جذاب نیست ؛ شاید این تفکرات منفی و احساس خودکمبینی، باعث شده که شما خود را از نظر قیافه ظاهری کمتر از دیگران ارزیابی کنید! چه بسا افرادی، به خصوصیات و صفات پسندیده شما (مانند عفت، نجابت و پاکدامنی) غبطه میخورند. بنابراین خودتان را دست کم نگیرید و هنگامی که به مجالس جشن یا سایر مجالس عمومی میروید، حتماً به ظاهر خود اهمیت دهید. لباسهای خوب و زیبا بپوشید و آرایش کنید (البته با رعایت شئونات اسلامی). 4. در فعالیتهای اجتماعی مثل مسجد، بسیج، کارهای هنری دسته جمعی و مانند آن شرکت کنید و از این طریق با افراد شاداب، فعال، متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و برای خود دوستان زیادی به دست آورید. 5. ورزش را جزء ضروریترین فعالیتهای خود قرار دهید و هر روز حداقل نیم ساعت ورزش کنید (هر ورزشی که مورد علاقه شماست) ترجیحاً ورزش بدن سازی. 6. از بیکاری و بیبرنامگی اجتناب کنید و اوقات فراغت خود را با مطالعه کتابهای مفید در زمینههای علمی و مذهبی پر کنید. 7. به امور معنوی (مثل قرائت قرآن، دعا، نماز و شرکت در مجالس مذهبی) توجه داشته باشید و به این طریق رابطه عاشقانهای با آفریدگار خود برقرار کنید که بهترین دوست و مونس شما در تنهایی است و درد دل شما را میشنود. 8. موفقیتهای گذشته و توانمندیهای مختلف خود را در ذهنتان مرور کنید. 9. از نظر جسمانی و ظاهری، خود را با دیگران مقایسه نکنید. 10. هرگاه جلوی آینه قرار گرفتید، داشتن ویژگیهای مثبت ظاهری را به خود تلقین کنید. 11. درباره خوشبختی و سعادت مطالعه کنید و خوب درباره ملاکها و معیارهای آن بیندیشید. 12. سعی کنید افکار خود را اصلاح کنید؛ یعنی تصویری مثبت از خود درست کنید؛ ریشه و اساس نگرش منفی که شما نسبت به خود پیدا کردهاید، همین خود پنداره منفی است و توصیههایی که شده همه برای این است که شما نگرشی که از خود دارید تغییر دهید. در پایان توجه شما را به این نکته نیز جلب می کنیم که زیبایی امری مطلق نیست، بلکه یک امر کاملا نسبی است. انتخاب هر شخصی به سلیقه او در زیبا دانستن یک فرد بستگی دارد. ممکن است فردی کسی را زیبا بداند و خواستار ازدواج با او باشد در حالی که دیگری او را به هیچ وجه زیبا نداند. بنابراین، نگرانی شما در مورد زیباییتان کاملا بیمورد است. یقینا شما هم به عنوان یک دختر از جذابیتهایی برخوردارید که میتواند باعث تمایل به ازدواج پسری با شما گردد. از این بابت مطمئن باشید. 2- تاخیر در ازدواج و بیان راهکارهای عملی برای رفع مشکل مسئلۀ ازدواج نکردن دختران و رد نمودن خواستگاران توسط آنها به دلایل مختلف و در نتیجه بالا رفتن سن آنها یکی از معضلات کشور ما شده است و حداقل باید برای دیگران عبرتی باشد تا اشتباه آنها را مرتکب نشوند. مطمئنا شما هم با ما هم عقیده اید که این اشتباه بزرگی است که دختران خواستگارهای مناسب را به دلایل واهی رد می کنند. اما در حال حاضر هم شما و هم خواهرتان برای رفع مشکل باید به چند نکته توجه داشته باشید: 1- پایین آوردن سطح توقعات. تا خواستگارهای آینده را بی جهت رد نکنید و اشتباه گذشته تکرار نگردد. توصیه ما به خواهرتان این است که بهتر است از سخت گیریهای بیجا خودداری کرده و به بهانه های واهی بیش از این ازدواجشان را به تاخیر نیندازند. چرا که درست یا نادرست تجربه ثابت کرده است که با افزایش سن دختران از تعداد خواستگاران آنها کاسته می شود کما اینکه این موضوع را خود ایشان تجربه کرده اند. بنابراین به جای سخت گیری در مورد شرایط همسر آینده بهتر است در مورد ویژگیها و ملاکهای یک همسر مناسب تحقیق کنید تا هنگام انتخاب با دید بازتری تصمیم بگیرید. در صورت تمایل می توانید این ملاکها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید. 2. خویشتن داری و رعایت تقوا و کمک خواستن از خداوند برای رفع مشکل. دعا برای فراهم شدن زمینه ازدواج با همسری شایسته از کارهای مستحب و مورد ترغیب خداوند است چرا که قبل از اقدامات شخصی و تصمیم گرفتن بر اساس فهم و شناخت فردی به خداوند روی آورده و از او خیرخواهی نمودهاید و از او هدایت جستهاید لذا در روایات متعدد حضرات ائمه علیهم السلام ما را به دعا کردن و نماز خواندن برای دست یافتن به یک ازدواج موفق توصیه و سفارش نمودهاند. کافی است با حسن اعتماد و قلب پاک رو به درگاه الهی آورید و دعا کنید. در صورت نیاز می توانید این دعاها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید. بیان راهکارهای عملی : 1- ضمن رعایت حجاب و مسائل و حدود شرعی ، سعی کنید با اقوام و خویشان و دوستان ارتباط بیشتری داشته باشید و در جلسات خانوادگی و خویشاوندی حضوری فعال داشته باشید و درمجالس زنانه با ظاهری آراسته و زیبا حاضر شوید. 2- همیشه با لباس های تمیز و مناسب در جلسات و ارتباطات با دیگران شرکت کنید. 3- سعی کنید با مطالعه کتب و تمرین مهارت های ارتباطی، خصوصا مهارت گفتگوی موثر، مهارت های خود را افزایش دهید. 4- با پر کردن اوقات فراغت خود به نحوی شایسته، خصوصا با پرداختن به کارهای هنری ( مثل خیاطی و گلدوزی و ...) و یا ارتباط با دوستان و پیاده روی و ورزش های گروهی، شادابی و سرزندگی خود را حفظ نمایید. 5- از والدین خود بخواهید برایتان دعا کنند زیرا دعای والدین در حق فرزند مستجاب می شود. 6. بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد باشید. 7. به سر و وضع و آراستگی ظاهری خود بیشتر برسید و از شلختگی اجتناب کنید. البته با رعایت حلال و حرام و اجتناب از خودآرایی در مقابل نامحرم. 8. بعد از هر نماز سه بار سوره توحید بخوانید و حتما از خداوند بخواهید که این مسئله را حل نماید. 9 . دعا، توکل، توسل و نذر صلوات برای روح اولیاء خدا معمولا مشکل گشا بوده است. 10. درگفت وگوهای خود به صورت غیرمستقیم علاقه و میل خود را برای ازدواج با فرد مومن و متدین ابراز دارید. 11. چنانچه در رفتار و کردار خود نقاط منفی مشاهده می کنید سعی کنید این نکات را برطرف کنید. 12. با دقت به بررسی موانع ازدواج خود بپردازید و از این موانع لیستی تهیه کنید سپس با تمام وجود سعی در برطرف کردن این موانع داشته باشید. چنانچه برطرف کردن این موانع را از توان خود خارج می دانید از افراد آگاه و دلسوز کمک بگیرید. 13. تقوا پیشه کنید. قرآن کریم می فرماید: ( وَ مَن یَتَّقِی الله یَجعَل لَهُ مَخرَجا وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب)؛ (کسی که به واجبات عمل و از گناهان دوری نماید، خدای مهربان راه خروجی برایش قرار می دهد و روزیش را از جایی که حساب نمی کند، می رساند). با توکل به خداوند و توسل به اولیای الهی از خداوند بخواهید که هر چه زودتر مشکل حل شود. مطمئن باشید اگر به خداوند متعال توکل کنید و تمام امور زندگی خود را به او واگذار کنید، خداوند به بهترین وجه و شکل به آن رسیدگی خواهد کرد. 14. استفاده از واسطه برای ازدواج نیز امر پسندیده ای است، از اینرو چنانچه در اطراف خود جوان متدینی را سراغ دارید که به او علاقمند هستید، از فردی آگاه، رازدار و دارای نفوذ و موجه بخواهید که با آن جوان و یا خانواده او صحبت کند و به صورت غیر مستقیم (به گونه ای عمل کند که گویی شما اصلا از این ماجرا خبر ندارید) شما را به عنوان یکی از گزینه های ازدواج به او معرفی کند. همچنین شما برای رسیدن به یک ازدواج خوب، می توانید در مکانهای سالم مثل مساجد در رفت و آمد باشید، در کانون های مذهبی فعالیت کنید و در مجالس مذهبی بیشتر شرکت کنید. افراد مؤمن اکثراً در این مکانها در رفت و آمد هستند. از این رو بستر مناسبی است، برای انشاءالله یک ازدواج مناسب. نکته : در صورتی که خواستگار یا خواستگارانی برای شما یا خواهرتان آمد ، ضمن در نظر گرفتن معیارهای و ملاک های ازدواج موفق از وسواس و سخت گیری بیش از حد اجتناب کنید و اگر حدود 60 تا 70 درصد شرایط را داشت ، حتما به او جواب مثبت دهید، مطمئنا با هنرمندی دو طرف می توانید بقیه شرایط را نیز در ادامه زندگی خودتان تکمیل نمایید. امیدواریم، با توکل به خدا و استعانت جستن از او همسری شایسته بیابید و زندگی شاد و سعادتمندی در انتظارتان باشد. فاطمه السادات حسین پور
من مجرد هستم مدتی است که حال خوبی ندارم احساس می کنم زندگیمان خیلی یکنواخته. یه خواهر دارم 25ساله و خودم 20. خواهرم خواستگارای زیادی داشت اما به علتهایی قبول نکرد الان دیگه به اون صورت خواستگار نداره نمی دونم از آینده خودم و خودش می ترسم چه کار کنم؟ احساس می کنم خودم زیاد خوشگل نیستم با این دورو زمونه ای که مردها زیاد به خوشگلی اهمیت می دن نمی دونم عاقبتم چی میشه؟
من مجرد هستم مدتی است که حال خوبی ندارم احساس می کنم زندگیمان خیلی یکنواخته. یه خواهر دارم 25ساله و خودم 20. خواهرم خواستگارای زیادی داشت اما به علتهایی قبول نکرد الان دیگه به اون صورت خواستگار نداره نمی دونم از آینده خودم و خودش می ترسم چه کار کنم؟ احساس می کنم خودم زیاد خوشگل نیستم با این دورو زمونه ای که مردها زیاد به خوشگلی اهمیت می دن نمی دونم عاقبتم چی میشه؟
پرسشگر گرامی از اینکه این مجموعه را مورد اعتماد دانسته و سؤالاتتان را با ما درمیان میگذارید از شما متشکریم.
پاسخ شما را در دو محور تقدیمتان می کنیم 1- زیبایی ظاهری و اهمیت آن در ازدواج، 2- تاخیر در ازدواج و بیان راهکارهای عملی برای رفع مشکل
پاسخ محور اول را با گفتاری از امام علی (علیه السلام) آغاز میکنم. آن حضرت میفرماید: (قیمت هر انسانی به مقدار دانایی و تخصص اوست)( نهجالبلاغه، حکمت 81 )؛ یعنی، اگر کسی دارای صفات خوبی باشد، ارزش او به اندازهی همان خوبیهای او است.
امام صادق (علیه السلام) نیز میفرماید: (برای زنان نمیتوان قیمتی گذاشت ؛ زیرا خوبانشان ارزشی بالاتر از طلا و نقره دارند و بدانشان کمتر از خاکاند)(وسائل الشیعه، ج 20، ص 47. ).
بدون تردید اگر انسانها در روابط خود با دیگران و ارزش گذاری و نمره دادن به آنها، به معیارهایی دینی، توجه میکردند، بسیاری از این مشکلات به وجود نمیآمد و همگی در یک فضای سالم زندگی میکردند، اما چه کنیم که جنبههای ظاهری (مانند قیافه و چهره و امکانات اقتصادی و پست و مقام) معیارهای درجه اول انتخاب دوست و همسر و سایر روابط اجتماعی برای برخی مردم گردیده و معیارهای اصلی (مانند تقوا، ایمان، عفت و پاکدامنی، صداقت و امانت داری و...) رنگ باخته و یا به عنوان معیارهای درجه دوم و فرعی تلقی میشود.
اسلام با این گونه تفکرات مبارزه کرده و سیره عملی پیامبر اسلام، بهترین دلیل این مدعا است. آن حضرت، جویبر مسلمان و مؤمن را - که قیافه ظاهری چندانی نداشت - به همسری یکی از زیباترین و ثروتمندترین دختران مدینه درآورد و فرمود: (اگر مرد مؤمن باشد؛ میتواند با هر زن مؤمنی ازدواج کند)(کافی، ج 5، ص 339. ).
خواهر محترم، جامع نگری و واقعبینی از پایههای اندیشه صحیح است و زمانی میتوان به این مهم دست یافت که جنبههای مختلف هر پدیده مورد توجه قرار گیرد و از نگرش تک بعدی دوری شود. به هر چیزی نگاه کنید، دارای جنبههای مثبت و منفی است؛ انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین برای اینکه نگرش صحیح و جامعی - چه از محیط اطراف و چه نسبت به خود داشته باشیم - باید به هر دو جنبه آن توجه کنیم. نقاط قوت چیزی ما را به نادیده گرفتن ضعفهای آن نکشاند و برعکس نقاط ضعف چیزی، ما را از مشاهده مسائل مثبت و ارزشمند آن محروم نکند.
روانشناسان میگویند: انسان سالم، کسی است که خود را آنگونه که هست، بپذیرد؛ یعنی، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف خود را مد نظر قرار دهد؛ زیرا بزرگ جلوه دادن نقاط قوت، به خود بزرگبینی منجر میشود و با برجسته کردن نقاط ضعف، احساس کهتری و ناارزنده سازی در فرد به وجود میآید. انسان پخته و سالم، کسی است که به هر دو جنبه نگاه کند و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد.
دوست عزیز در این زمینه توجه به نکات زیر ضروری است :
یکم. باید دید این ذهنیت و تصویری که از خود دارید، چقدر با واقعیت مطابق است؟! چه بسا افراد با منفی نگری و نگرش خاصی، نمیتوانند واقع را آن گونه که هست، مشاهده کنند. بایسته است در این باره خوب بیندیشید و از هر گونه مبالغه در این باره اجتناب کنید.
دوم. به فرض که از نظر ظاهری چنین نقطه ضعفی در شما وجود دارد؛ ولی باید دید آیا تمام هستی شما در همین مطلب خلاصه میشود و هیچ نقطه قوتی در شما نیست!؟ به نظر نمیرسد که از نعمتهای وجودی دیگری برخوردار نباشید. اگر فقط اندکی در این باره بیندیشید، صدها خصوصیت مثبت و ارزشمند در خودتان مییابید که به سادگی، از کنار آن گذشتهاید و توجه چندانی به آنها نکردهاید. بنابراین توصیه میشود آنها را به یاد آورده و برای خود بازگو کنید و به زبان آورید و یا روی کاغذی یادداشت کنید. به خود بباورانید که من از این امتیازات و ارزشهای مثبت بهرهمند هستم.
سوم. زیبایی ظاهری گر چه یک امتیاز محسوب میشود، اما علت موفقیت، سعادت و خوشبختی انسان نیست. افراد زیادی هستند که از وضعیت ظاهری چندانی برخوردار نیستند؛ ولی هیچگاه احساس بیارزشی نمیکنند، بلکه احساس خوشبختی و موفقیت دارند و با آرامش زندگی میکنند و با تکیه بر جنبههای مثبت و ارزشمند خود بسیار شاد و با نشاط هستند. بنابراین، خوشبختی، مساوی با خوش چهره بودن نیست.
چهارم. بسیاری از شرایط و موقعیتهایی که در آن واقع هستیم، در اختیار ما نیست و بر طبق ذوق و سلیقه و خواست ما شکل نگرفته است و گاهی با آرزوهای ما مطابقت ندارد و در واقع نمیتوانیم آنگونه که میخواهیم شرایط و امکانات را تغییر دهیم. اما میتوانیم خود را با آن موقعیتها منطبق کنیم و با انعطاف و اصلاح نگرش خود و پذیرفتن این واقعیتهای خارجی به سازگاری با خود و اطراف خود بیندیشیم و عمل کنیم.
با این مقدمه توجه شما را به چند نکته مهم جلب میکنیم. لازم به ذکر است عمل به راهکارهای ارائه شده می تواند زندگی شما را از یکنواختی خارج کرده و روحیه شما را عوض کند.
1. بکوشید ارزشهای واقعیتان مسائل معنوی باشد و نگرانی شما، بیشتر برای به دست آوردن زیباییهای باطنی باشد. به عبارت دیگر توجه شما به حسن سیرت باشد، نه حسن صورت. درباره انواع زیباییها - اعم از ظاهری و معنوی - و ارزش و اهمیت هر کدام و نقش هر یک در موفقیت و خوشبختی انسانها، بیشتر بیندیشید و مطالعه کنید.
مطمئناً در خواهید یافت زیباییهای معنوی بسیار متنوعتر و نقش آفرینی آن در زندگی بیشتر و عمیقتر است.
2. گرچه شما به تصور خودتان شاید از زیبایی ظاهری بهره کمتری نسبت به دیگران دارید ؛ ولی مگر همه چیز در زیبایی ظاهری خلاصه میشود؟! آیا بهتر نیست به آن نعمتهایی که خداوند در اختیارتان گذاشته، فکر کنید و به جای غصه خوردن در این مورد شکرگذار باشید؟
3. در روایتی از امامان (علیهم السلام) رسیده است: در مسائل مادی همیشه به کمتر از خودتان بنگرید تا حالت رضایت و شکرگزاری شما بیشتر شود. شما هم همیشه به افرادی فکر کنید که دارای نقص عضوهایی چون نابینایی، فلج و مانند آن هستند ؛ ولی با روحیهای بسیار بالا زندگی میکنند. درباره لقمان گفتهاند: بسیار زشت و بدشکل بود ؛ ولی بر اثر کسب علم و معرفت، به درجهای رسید که بخشی از قرآن به سخنان ارزشمند او پرداخته و سورهای نیز به نام او است.
پس شما به جای اینکه به کمبودها، عیبها و ناکامیهای خود فکر کنید، به موفقیتها و آن امکاناتی که در زندگی از آن بهره مند بوده و هستید بیندیشید.
از منفی بافی نسبت به خودتان اجتناب کنید ؛ از کجا معلوم که قیافه شما جذاب نیست ؛ شاید این تفکرات منفی و احساس خودکمبینی، باعث شده که شما خود را از نظر قیافه ظاهری کمتر از دیگران ارزیابی کنید! چه بسا افرادی، به خصوصیات و صفات پسندیده شما (مانند عفت، نجابت و پاکدامنی) غبطه میخورند. بنابراین خودتان را دست کم نگیرید و هنگامی که به مجالس جشن یا سایر مجالس عمومی میروید، حتماً به ظاهر خود اهمیت دهید. لباسهای خوب و زیبا بپوشید و آرایش کنید (البته با رعایت شئونات اسلامی).
4. در فعالیتهای اجتماعی مثل مسجد، بسیج، کارهای هنری دسته جمعی و مانند آن شرکت کنید و از این طریق با افراد شاداب، فعال، متدین و در عین حال مثبت نگر معاشرت کنید و برای خود دوستان زیادی به دست آورید.
5. ورزش را جزء ضروریترین فعالیتهای خود قرار دهید و هر روز حداقل نیم ساعت ورزش کنید (هر ورزشی که مورد علاقه شماست) ترجیحاً ورزش بدن سازی.
6. از بیکاری و بیبرنامگی اجتناب کنید و اوقات فراغت خود را با مطالعه کتابهای مفید در زمینههای علمی و مذهبی پر کنید.
7. به امور معنوی (مثل قرائت قرآن، دعا، نماز و شرکت در مجالس مذهبی) توجه داشته باشید و به این طریق رابطه عاشقانهای با آفریدگار خود برقرار کنید که بهترین دوست و مونس شما در تنهایی است و درد دل شما را میشنود.
8. موفقیتهای گذشته و توانمندیهای مختلف خود را در ذهنتان مرور کنید.
9. از نظر جسمانی و ظاهری، خود را با دیگران مقایسه نکنید.
10. هرگاه جلوی آینه قرار گرفتید، داشتن ویژگیهای مثبت ظاهری را به خود تلقین کنید.
11. درباره خوشبختی و سعادت مطالعه کنید و خوب درباره ملاکها و معیارهای آن بیندیشید.
12. سعی کنید افکار خود را اصلاح کنید؛ یعنی تصویری مثبت از خود درست کنید؛ ریشه و اساس نگرش منفی که شما نسبت به خود پیدا کردهاید، همین خود پنداره منفی است و توصیههایی که شده همه برای این است که شما نگرشی که از خود دارید تغییر دهید.
در پایان توجه شما را به این نکته نیز جلب می کنیم که زیبایی امری مطلق نیست، بلکه یک امر کاملا نسبی است. انتخاب هر شخصی به سلیقه او در زیبا دانستن یک فرد بستگی دارد. ممکن است فردی کسی را زیبا بداند و خواستار ازدواج با او باشد در حالی که دیگری او را به هیچ وجه زیبا نداند. بنابراین، نگرانی شما در مورد زیباییتان کاملا بیمورد است. یقینا شما هم به عنوان یک دختر از جذابیتهایی برخوردارید که میتواند باعث تمایل به ازدواج پسری با شما گردد. از این بابت مطمئن باشید.
2- تاخیر در ازدواج و بیان راهکارهای عملی برای رفع مشکل
مسئلۀ ازدواج نکردن دختران و رد نمودن خواستگاران توسط آنها به دلایل مختلف و در نتیجه بالا رفتن سن آنها یکی از معضلات کشور ما شده است و حداقل باید برای دیگران عبرتی باشد تا اشتباه آنها را مرتکب نشوند. مطمئنا شما هم با ما هم عقیده اید که این اشتباه بزرگی است که دختران خواستگارهای مناسب را به دلایل واهی رد می کنند.
اما در حال حاضر هم شما و هم خواهرتان برای رفع مشکل باید به چند نکته توجه داشته باشید:
1- پایین آوردن سطح توقعات. تا خواستگارهای آینده را بی جهت رد نکنید و اشتباه گذشته تکرار نگردد. توصیه ما به خواهرتان این است که بهتر است از سخت گیریهای بیجا خودداری کرده و به بهانه های واهی بیش از این ازدواجشان را به تاخیر نیندازند. چرا که درست یا نادرست تجربه ثابت کرده است که با افزایش سن دختران از تعداد خواستگاران آنها کاسته می شود کما اینکه این موضوع را خود ایشان تجربه کرده اند.
بنابراین به جای سخت گیری در مورد شرایط همسر آینده بهتر است در مورد ویژگیها و ملاکهای یک همسر مناسب تحقیق کنید تا هنگام انتخاب با دید بازتری تصمیم بگیرید. در صورت تمایل می توانید این ملاکها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید.
2. خویشتن داری و رعایت تقوا و کمک خواستن از خداوند برای رفع مشکل. دعا برای فراهم شدن زمینه ازدواج با همسری شایسته از کارهای مستحب و مورد ترغیب خداوند است چرا که قبل از اقدامات شخصی و تصمیم گرفتن بر اساس فهم و شناخت فردی به خداوند روی آورده و از او خیرخواهی نمودهاید و از او هدایت جستهاید لذا در روایات متعدد حضرات ائمه علیهم السلام ما را به دعا کردن و نماز خواندن برای دست یافتن به یک ازدواج موفق توصیه و سفارش نمودهاند. کافی است با حسن اعتماد و قلب پاک رو به درگاه الهی آورید و دعا کنید. در صورت نیاز می توانید این دعاها را در مکاتبات بعدی از ما بخواهید.
بیان راهکارهای عملی :
1- ضمن رعایت حجاب و مسائل و حدود شرعی ، سعی کنید با اقوام و خویشان و دوستان ارتباط بیشتری داشته باشید و در جلسات خانوادگی و خویشاوندی حضوری فعال داشته باشید و درمجالس زنانه با ظاهری آراسته و زیبا حاضر شوید.
2- همیشه با لباس های تمیز و مناسب در جلسات و ارتباطات با دیگران شرکت کنید.
3- سعی کنید با مطالعه کتب و تمرین مهارت های ارتباطی، خصوصا مهارت گفتگوی موثر، مهارت های خود را افزایش دهید.
4- با پر کردن اوقات فراغت خود به نحوی شایسته، خصوصا با پرداختن به کارهای هنری ( مثل خیاطی و گلدوزی و ...) و یا ارتباط با دوستان و پیاده روی و ورزش های گروهی، شادابی و سرزندگی خود را حفظ نمایید.
5- از والدین خود بخواهید برایتان دعا کنند زیرا دعای والدین در حق فرزند مستجاب می شود.
6. بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد باشید.
7. به سر و وضع و آراستگی ظاهری خود بیشتر برسید و از شلختگی اجتناب کنید. البته با رعایت حلال و حرام و اجتناب از خودآرایی در مقابل نامحرم.
8. بعد از هر نماز سه بار سوره توحید بخوانید و حتما از خداوند بخواهید که این مسئله را حل نماید.
9 . دعا، توکل، توسل و نذر صلوات برای روح اولیاء خدا معمولا مشکل گشا بوده است.
10. درگفت وگوهای خود به صورت غیرمستقیم علاقه و میل خود را برای ازدواج با فرد مومن و متدین ابراز دارید.
11. چنانچه در رفتار و کردار خود نقاط منفی مشاهده می کنید سعی کنید این نکات را برطرف کنید.
12. با دقت به بررسی موانع ازدواج خود بپردازید و از این موانع لیستی تهیه کنید سپس با تمام وجود سعی در برطرف کردن این موانع داشته باشید. چنانچه برطرف کردن این موانع را از توان خود خارج می دانید از افراد آگاه و دلسوز کمک بگیرید.
13. تقوا پیشه کنید. قرآن کریم می فرماید: ( وَ مَن یَتَّقِی الله یَجعَل لَهُ مَخرَجا وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب)؛ (کسی که به واجبات عمل و از گناهان دوری نماید، خدای مهربان راه خروجی برایش قرار می دهد و روزیش را از جایی که حساب نمی کند، می رساند).
با توکل به خداوند و توسل به اولیای الهی از خداوند بخواهید که هر چه زودتر مشکل حل شود. مطمئن باشید اگر به خداوند متعال توکل کنید و تمام امور زندگی خود را به او واگذار کنید، خداوند به بهترین وجه و شکل به آن رسیدگی خواهد کرد.
14. استفاده از واسطه برای ازدواج نیز امر پسندیده ای است، از اینرو چنانچه در اطراف خود جوان متدینی را سراغ دارید که به او علاقمند هستید، از فردی آگاه، رازدار و دارای نفوذ و موجه بخواهید که با آن جوان و یا خانواده او صحبت کند و به صورت غیر مستقیم (به گونه ای عمل کند که گویی شما اصلا از این ماجرا خبر ندارید) شما را به عنوان یکی از گزینه های ازدواج به او معرفی کند.
همچنین شما برای رسیدن به یک ازدواج خوب، می توانید در مکانهای سالم مثل مساجد در رفت و آمد باشید، در کانون های مذهبی فعالیت کنید و در مجالس مذهبی بیشتر شرکت کنید. افراد مؤمن اکثراً در این مکانها در رفت و آمد هستند. از این رو بستر مناسبی است، برای انشاءالله یک ازدواج مناسب.
نکته : در صورتی که خواستگار یا خواستگارانی برای شما یا خواهرتان آمد ، ضمن در نظر گرفتن معیارهای و ملاک های ازدواج موفق از وسواس و سخت گیری بیش از حد اجتناب کنید و اگر حدود 60 تا 70 درصد شرایط را داشت ، حتما به او جواب مثبت دهید، مطمئنا با هنرمندی دو طرف می توانید بقیه شرایط را نیز در ادامه زندگی خودتان تکمیل نمایید.
امیدواریم، با توکل به خدا و استعانت جستن از او همسری شایسته بیابید و زندگی شاد و سعادتمندی در انتظارتان باشد.
فاطمه السادات حسین پور
- [سایر] سلام من همیشه به سایت شما زیاد سر میزنم سوالم مثل سوال خودم زیاد دیدم ولی مثل خیلی ها فکر میکنم مورد من فرق داره .من دختر 19 ساله ای هستم که از 3 سال پیش با یک پسری که الان 21 سالشه اشنا شدم (با چت) من از مشهد اون از یزد تا الانم 2 بارم حضوری هم دیدیم. مهر سال پیش بود که من می خواستم تموم کنم برم که اون گفت من به قصد ازدواج با تو اشنا شدم... دیگه نمیدونم چی شد که موندم تا الان. ما هر دو تامون بچه های مثبتی بودیم بزرگترین خلافمون چت بود متاسفانه کاش نبود که به اینجا برسیم .اون الان سال اول دانشگاه مهندسی سربازیم نرفته. منم واسه کنکور میخونم .خانواده هر 2 تامونم با این روشا مخالفن شدید خبرم ندارن. منم خواستگارایی که دارم شرایطشون با این پسر قابل مقایسه نیست خیلی بهتر از این هستن. اون الان یه وابستگی خیلی زیادی به من پیدا کرده اگه یه روز با من صحبت نکنه دیونه میشه بعضی روزا 100 اس ام اس بیشتر به هم میزنیم من اونقدری که دوستم داره دوسش ندارم شاید به بودنش عادت کردم . دیگه من الان حرف اینکه نباشم جرات ندارم بگم. اون تا چند سال دیگه شرایط ازدواج نداره من می ترسم الان جدا بشم اون یه بلایی سر خودش بیاره یا اینکه یه کار عجولانه کنه بیاد خواستگاری ابرمونو ببره . کمکم کنید بگید چی کار کنم؟ اقای مرادی خیلی ذهنم درگیر شده ؟ یه راه حل عملی به من بگید
- [سایر] سلام آقای مرادی دیروز که اومدید دانشگاه ما به گوشه ای از مشکلم اشاره کردید. من دختری هستم که با پسری دوستم و باهاش رابطه ی ... بر قرار کردم ولی حالا می بینم که نمی تونم باهاش خوشبخت شم . خیلی دوستش داشتم ولی اون اینو نمی فهمه رفتارش خیلی سرد شده میگه که دوستم داره ولی می دونم این طور نیست... یه روز بهش گفتم دیگه نمی خوام ادامه بدم اول قبول نکرد ولی بعد گفت دیگه بهم زنگ نزن اما من به خاطرگناهی که کردم پشیمون شدم و التماسش کردم که ولم نکنه... الان دوباره با هم هستیم ولی من دیگه حق اعتراض ندارم. هر روز و هر شب به خاطر غلطی که کردم گریه میکنم و از خدا آرزوی مرگ میکنم... بگید چی کار کنم می ترسم از گذشته،حال و آینده ی تلخی که دارم کمکم کنید من خجالت میکشم که به مشاور مراجعه کنم!
- [سایر] سلام خصوصی...امسال برای من اصلا سال خوبی نبود چون هم مادر بزرگم فوت کرد هم بچه خواهرم که واقعا برام سخت بود بعدم بیکاریه بابام که هر قدر دعا و نذرونیاز می کنیم فایده ای نداره انگار خدا نمی خواد صدای مارو بشنوه اما ازهمه بدتر مریضیه مامانمه یه مریضیه لاعلاج که تنها علاجش فقط معجزست من خیلی می ترسم حتی نمی تونم فکرشم بکنم که یه روز مامانم نباشه مگه خدا نگفته شما کار خیر انجام بدید خودم بهتون پاداش میدم پاداش خدا این همه رنج وسختی بود چی بدتر از این که هروقت مامانتو می بینی بگی شاید تا یه ماه دیگه نباشه بعضی وقتا فکر میکنم به خاطر این انقدر بلا سرمون میاد که زیادی خیر خواهیم بابام از اون ادماست که به همه کمک میکنه نمی دونم امتحانه یا عذاب دیگه واقعا کم اوردم حتی دیگه بعضی وقتا کفرم میگم شماکمکم کنید وای اگه خدا جوابمو نده من که همیشه سعی کردم بنده ی خوبش باشم دیگه باید چی کار کنم ازتون میخوام کمکم کنید التماس دعا
- [سایر] سلام پارک ملت 1-با توصیفی که در مورد تبلیغ دین تو این برنامه ارائه کردید حالا دیدیم آره واقعاً میشه و واقعاً ممکنه تاثیر گذار هم باشه.چه بسا خودمون با شنیدن این تعاریف از دینمون حد اقل یه احساس خوبی از اینکه مسلمون و شیعه هستیم پیدا کردیم. 2-من از موقعی که عقلم رسید تلاش کردم که پدرمو (که به هیچی جز خدا اعتقادی نداره )به دین اسلام علا قه مند کنم.از اینکه نتونستم واقعاًناراحتم و دیگه نا امید شدم .و چون آدم خوبیه و مهم تر اینکه چون پدرمه همیشه غصه می خورم.به احتمال زیاد من بلد نبودم و نیستم که چی کار کنم.داشتن پدر مومن یه آرزو موند واسم. 3-آیا واقعاً میشه آدمی رو که 60 سال این طوری زندگی کرده عوضش کرد؟(هر حرفی که می زنم شاید تو روم نه ولی تو دلش بهم میخنده) التماس دعا
- [سایر] من یه سوال با کد 766789از شما پرسیدم از جوابی که دادید کاملا راضی ام وقبول دارم اما ما الان حدودا5ساله که حتی یه نگاه مستقیم تو صورت هم ننداختیم و حتی یک کلمه باهم حرف نزدیم درضمن ما هیچ بحثی باهم نداریم من اصلا به کارایی که اون انجام میده وموجب ازار بقیه میشه نه گیر میدم نه با کسی درموردش حرف میزنم من خودمم قبلا به این نتیجه رسیده بودم که بهترین راه اینه که باهاش اشتی کنم ولی خوب بعد از 5سال تقریبا خیلی خیلی خیلی سخته تازه من نسبت به اون یه احساس نفرت خاص دارم که نسبت به کفار ندارم با این وجود دیگه جایی برا اشتی کردن نمی مونه بزار اینطوری بهتون بگم خواهرو برادرایی که تو زمان بچگی باهم خوب بودن تو زمان بزرگسالی باهم بد میشن و خواهر و برادرایی که تو زمان بچگی باهم بد بودن تو زمان بزرگی باهم خوبن من 7تاخواهروبرادر دارم رابطم باهمشون همینطور بوده بغیه رو دیگه نمی دونم خلاصه من از اون گروهیم که تا بچگی با برادرم خوب بودم والان ازش بدم میاد ولی اون موقع برادرم خیلی بهتر بود ورزش می کرد نماز می خوند اخلاق بهتری داشت ولی حالا چی؟ خلاصه با این وضعیت تنها دلیلی که باعث میشه باهاش اشتی کنم اینه که می گن اگه بابرادرت قهر باشی نمازت قبول نیست ولی من حتی نمازمو زمین گذاشتم چون نمی تونم با این هیولا اشتی کنم دیگه حرفی واسه گفتن ندارم حالا شما فقط نظر بدید اگرم می تونید من رو قانع کنید که باهاش اشتی کنم
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] سلام حاج آقا.واقعا دسستتون درد نکنه و خدا قوت (از اینکه وقت میذارین و پیام ها رو می خونید و جواب میدین) حاج آقا چند ماهیه یه مسایلی برام پیش اومده اگه لطف کنید حرفای منم بخونیدو راهنماییم کنید یه دنیا ازتون ممنون میشم.اجرتون با آقا امام حسین(ع) ... من یه دختره...ساله ام و سال ... دانشگاه و تقریبا معتقد و مذهبی . چند وقتی بود برای سرگرمی چت میکردم میدونم که شاید گناه داشته باشه ولی من که هدف خاصی نداشتم تا اینکه نمیدونم چی شد که یه دفعه خر شدم با یه پسره دوست شدم .البته از همون فرداش پشیمون بودم و به پسره گفتم بیا تا شروع نشده تمومش کنیم اما اون قبول نکرد . پیش خودم گفتم بذار همدیگرو ببینیم اون خودش بی خیال میشه چون من ازون دخترایی نیستم که به درد دوستی بخورم...اما اون ول کن نبود. تا اینکه ما 4-3 ماهی با هم بودیم ولی در تمام این مدت من احساس گناه می کردم و هر چند وقت یکبار جوابشو نمیدادم و می خواستم تموم بشه اما نمی دونم چرا نمی شد . بهش می گفتم این با اعتقادات من جور در نمی یاد که با یه پسر دوست باشم یه غلطی کردم و حالا پشیمونم ولی اون می گفت تو اعتقاداتت هست که با یه آدم این طوری رفتار کنی تو داری با احساسات من بازی میکنی دل منو میشکنی من واقعا به تو علاقه مندم و از اینجور چرت و پرتا که من هیچ وقت حرفاش باورم نشد میدونید حاج آقا من یه گناه دیگه ام کردم که هنوزم باورم نمیشه اون من بودم که دستم تو دست یه نامحرم بود البته الان توبه کردم و یک هفته است که دیگه جوابشو نمیدم . این همه نوشتم که از شما بخوام بهم بگید الان چیکار کنم ؟به نظرتون خدا منو میبخشه؟ خیلی از خودم بدم اومده همش عذاب وجدان دارم . پیشاپیش از راهنمایی شما متشکرم
- [سایر] سلام. 1-مجرد،23 ساله،دانشجو 2-بین اقوام یک نفر رو دوست داشتم اما تو،توهم عاشقی نبودم. 3-زمستان سال قبل همون شخص از علاقه ی چند سالش به من گفت و خواست که منتظرش بمونم تا شرایط کارش مشخص بشه. 4-بعد از 2هفته برام خواستگار اومد و اونم خواست که همه چیز رو فعلاً فراموش کنیم. 5-دلیلش:از دست دادن موقعیت های بهتر برای من و عوض شدن نظر هرکدوم از ما تا سال دیگه که نتیجه ی خوبی برای طرف مقابل نداره. 6-خواستم که این مسأله بین خانواده ها مطرح بشه اما قبول نکرد بخاطر شرایط کارش و قسمت اول مورد 5. 7-قانع کننده بودن دلایلش و قطع ارتباط بعد از 2هفته چون ما اهل دوستی نبودیم وراهمون رو اشتباه انتخاب کردیم. 8-پدرم با خواستگارم مخالفت کرد بخاطر فرهنگ متفاوت. 9-خواهری دارم که 2سال از من بزرگتره و مجرد. 10-میخوام که اول خواهرم ازدواج کنه. 11-مادرم اصرار به ازدواج ما داره چون میترسه سن ما زیاد بشه و ازدواج نکنیم. 12-هنوز هم بعد از چند ماه بهش علاقمندم وفعلاً هم خواستگاری ندارم ومیخوام که تا یکسال دیگه صبر کنم تا درسم تموم بشه و بخاطر مورد 10. اگه تا یکسال دیگه هیچ اتفاقی نیافته بازم ناراحت نمیشم چون یادگرفتم منطقی باشم.اشکالی داره که بخوام یکسال صبر کنم؟ 13-مشکل اصلیم اصرار مادرم هستش. 14-و از همه مهمتر اینکه یه نفر تمام اتفاقات رو برای من با گرفتن فال گفته بوداز این موضوع حتی خواهرم هم خبر نداشت. 15-فال رو قبول ندارم برای کنجکاوی گرفتم اما نمیدونم چرا تمام حرفهایی که گفته بود برای من اتفاق افتاد. خواهش میکنم که راهنماییم کنید مخصوصاً درمورد 14 چون تمام فکر و زندگی من رو مشغول کرده. حلالم کنید بخاطر طولانی شدن حرفهام.
- [سایر] سلام من یه دختر 19 ساله هستم دوستی دارم که شش ساله با هم دوستیم یعنی از 13 سالگی همدیگه رو میشناسیم خونه ی اون روبرویی خونه ی ما است و به همین علت ما دو تا خیلی همدیگه رو میبینیم و خیلی با هم صمیمی هستیم اون یه برادر داره که 7 سال از ما بزرگتره من همیشه اون رو به چشم برادرم میدیدم و هیچ وقت چندان اهمیتی بهش نمیدادم ولی یه ساله بهش علاقه پیدا کردم و از این بابت خیلی ناراحتم چون میدونم این قضیه منتفیه چون هیچ وقت توجه خاصی رو از طرف اون نسبت به خودم ندیدم هر چند که اون پسر متین و تا حدی خجالتیه واسه همین فهمیدن این که واقعا چه احساسی داره برام سخته البته من هم هیچ وقت بهش نشون ندادم که ازش خوشم میاد چون نخواستم غرورم رو به خاطر کسی که از طرفش مطمئن نیستم بشکنم و فکر میکنم چون اون منو از بچگی دیده منو مثل خواهرش بدونه و چندین بار هم از دوستم شنیدم که خونواده اش با اختلاف سنی زیاد موافق نیستن و احتمالا اون هم همین نظر رو داره غیر از همه ی اینا من دوستم رو قد خواهرم دوست دارم و احساس میکنم با این کارم از اعتمادش سوء استفاده کردم من هر روز به خودم میگم که با وجود همه ی این شرایط دیگه نباید بهش فکر کنم چون فقط خودمو سر کار گذاشتم ولی برام خیلی سخته اون به خاطر کارش مدتی رو تو شهر های دیگه میگذرونه تا وقتی که اینجا نیست سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی وقتی که برمیگرده با وجود این که در ظاهر خیلی عادی و رسمی باهاش رفتار میکنم ولی باز قولی رو که به خودم دادم رو یادم میره و میدونم که هنوز دوسش دارم و چون اون واقعا پسر خوبیه باعث شده فراموش کردنش برام سخت تر هم بشه با وجود این که ظاهر خوبی دارم ولی بعضی وقتا فکر میکنم مشکلی دارم که اون بهم توجه نمیکنه و این باعث میشه اعتماد به نفسم بیاد پایین و غیر از این هم من الان دانشجوام و میخوام از پاییز شروع کنم برای کارشناسی بخونم و نمیخوام این قضیه باعث بشه نتونم روی اون چیزایی که میخوام بهشون برسم تمرکز کنم خواهش میکنم کمکم کنید بهم بگید چی کار کنم لطفا از طریق ایمیل جوابم رو بدید ممنون
- [سایر] با سلام خدمت اقای مرادی. ممنون که تا حالا به هیچ سوالم جواب ندادین.درسته بازم اعتقاد دارم که شما اصلا مجبور به جواب دادن نیستید ولی با دیدن پاسخ های شما به افراد دیگه کمی حسودیم می شه. واقعا کشور ما به افرادی مثل شما واقعا نیاز داره این رو از ته دل می گم. کاش همه روحانیون مثل شما باشند. من با اجازه شما سوالم رو مطرح می کنم و این بار دیگه منتظر جواب هستم. سوال: کاملا خصوصی: من پسری 22 ساله هستم دانشجوی سال 3 کامپیوتر.مدتی پیش دوستام فقط برای شوخی و سرگرمی یکی از دختر ها رو برام نشون کردند. البته همین طوری. و من هیچ احساسی نسبت به این دختر خانم نداشتم. تا اینکه یواش یواش حس کردم یه احساسی نسبت به این دختر خانم پیدا کردم. نمی دونم اسمش چی هست ولی فکر کنم همون دوست داشتن باشه. ولی چون من از یک خانواده ی مذهبی هستم از این جور احساس ها تقریبا می ترسم. از طرفی بعد از مدتی دیگه اون احساس رو نسبت به اون دختر نداشتم البته بود ولی کمتر شد. چون چند تا از هم کلاسی ها هم در فکر اون دختر بودند.و من ناراحت شدم.البته از خودم.یعنی چطور ممکنه همه به اون دختر علاقه مند بشن و عشق همشون پاک باشه.البته مطمئن هستم عشق خودم پاک بوده.آقای مرادی ما 2 جور وصلت داریم. یکی اینکه به مادر می گیم بره و برامون یکی رو پیدا کنه و یا اینکه خودمون عاشق یه دختر می شیم.هر کدوم از این روش ها ضرر و سود خودشون رو دارند.من با روش اول بیشتر مخالف هستم که مادر بره پیدا کنه چون در این روش فکر می کنم اصلا بین دختر و پسر اون رابطه ی خوب و عاشقانه نباشه. از طرفی هم می دونم که عاشق شدن هم اشکال داره. چون عقلی در کار نیست.حالا موندم که چی کار کنم.آیا در مورد اون دختر خانم تحقیق کنم یا نه؟ آیا هنوز باید صبر کنم؟ همچنین خواهش دارم در مورد راه های بهتر شناختن همسر آینده رو در برنامه مردم ایران سلام مطرح کنین همه می گن باید خوب تحقیق کنیم اما هیچ کس نمی گه چطور؟ با چه روش های ؟ خواهش می کنم این دفعه جواب من رو بدین. ممنون می شم. خداحافظ