ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شدهام. لطفاً درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید. همانگونه که خود میدانید، تاکنون در محیط تحصیلی، کمتر با جنس مخالف برخورد داشتهاید. در مقاطع تحصیلی قبلی، با فضای آموزشی مختلط مواجه نبودید. زندگی آموزشی شما، فارغ از حضور جنس مخالف بود. شاید محیط دانشگاه، نخستین تجربه برخورد مستقیم شما با جنس مخالف است. بر این اساس، بایسته است با شکل این نوع ارتباط و پیامدهای مثبت و منفی و راههای کنار آمدن با این پدیده، آشنایی بیشتری پیدا کنید. ناآشنایی میتواند موجب خسران و ضرر آموزشی گردد و به جای بهرهمندی علمی و آموزشی، زیان اجتماعی، اخلاقی و حیثیتی به شما تحمیل کند. همچنین بدون قصد و برنامه قبلی، شما را از هدف دور کرده، به سمت انحرافهای پیشبینی نشده ببرد. بر این اساس، آگاهی از مواجهه صحیح با این پدیده و داشتن ارتباط سالم و صحیح با جنس مخالف و شناخت کافی از شرایط، آداب و مقررات این نوع ارتباط، برای شما لازم و بایسته است. از این رو، به منظور روشنگری، نکاتی بیان میشود. اما پیش از پرداختن به جزئیات، توجّه به یک نکته اساسی - که کلید ارتباط با تمام انسانها و در تمام محیطها است - بایسته است. انسان، هرگز بدون ارتباط و تعامل با دیگران زندگی نکرده است و اگر چه سطح و نوع ارتباطها متنوّع بوده؛ ولی هیچگاه قطع نشده است؛ زیرا ارتباط با همنوع برای آدمی ضرورت دارد. نوع و کیفیت ارتباط، بر اساس اهداف و اغراض اشخاص تعیین میشود. بدین جهت این ارتباط گاهی آموزشی است و گاهی اقتصادی، فرهنگی و یا اجتماعی. هر نوع ارتباطی، شرایط خاص خود را دارد که باید رعایت گردد تا ارتباط به هدف خود برسد. یک مجموعه، دارای اصول و قواعدی است که باید در تمام ارتباطها، رعایت گردد. به عنوان نمونه هرگز ارتباطها، نباید با همدیگر همپوشی و تداخل کند؛ یعنی، در ضمن یک ارتباط، نباید هدف گم شود. پیام مبادله شده، باید محدود و منحصر به نوع ارتباط باشد؛ مثلاً در ضمن یک ارتباط اقتصادی، نباید پیام خانوادگی مبادله شود. این تداخل، موجب ضرر به هر دو نوع ارتباط شده و طرفین را از اهداف خود دور میسازد. همان طور که در ضمن ارتباط آموزشی، اگر حواس متوجه مطالب دیگر شود، موجب افت کیفیت آموزش میشود. به هر حال باید به اصول ارتباطهای انسانی پایبند بود تا بتوان به اهداف ارتباطها دست یافت. توجه دارید که علت اصلی حضور شما در دانشگاه - همان گونه که از نام این محیط پیدا است - تحصیل دانش و علم است؛ از این رو، ارتباط اساسی و اصلی شما با تمام افراد در این محیط، (آموزشی) است و اگر ارتباط دوستی یا اقتصادی و ... برقرار شود، در مسیر تکمیل آموزش و یا مقدمهای جهت رسیدن به اهداف آموزشی است. اما هر رفتار و یا ارتباطی که شما را از این هدف دور کند، آفت زندگی دانشجویی و انحراف از مسیر آموزش تلقی میشود. هر ارتباط دیگری - غیر از ارتباط آموزشی - فقط یک عامل مزاحم است و باید آنها را از مسیر زندگی دانشجویی خود حذف کنید تا بتوانید به اهداف علمی و معرفتی نایل آیید. از دیدگاه تعلیم و تربیت، ارتباط با جنس مخالف، یک عامل مزاحم است و در اولین گام، سطح تمرکز شما را کاهش میدهد. کافی است یک پیام غیر آموزشی از جنس مخالف، نظر شما را به خود جلب کند؛ تا ساعتها فکر و ذهن شما را به خود مشغول سازد!! پس هر عمل و ارتباطی که آموزش و فعالیت تحصیلی شما را تحت تأثیر خود قرار دهد و کمیت و کیفیت دانش اندوزی شما را کاهش دهد، باید از زندگی دانشجوییتان حذف شود. تأثیر مزاحمتی ارتباط با جنس مخالف، نه قابل کتمان است و نه با مزاحمتهای دیگر (همانند سر و صدا) قابل مقایسه است؛ یعنی، کسی نیست که بگوید ارتباط با جنس مخالف، همانند خرید لوازم التحریر، مقدمهای برای تحصیل موفق است؛ زیرا بروز عامل مزاحم، برابر است با افت تحصیلی! افزون بر این، پژوهشهای صورت گرفته و تجربیات افراد مبتلا به ارتباط با جنس مخالف، گویای افت شدید تحصیلی این گونه افراد است. موضوع ارتباط با جنس مخالف، تنها نظر اندیش ورزان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب نکرده است؛ بلکه این مسئله از دیدگاه فقهی، جامعهشناختی، روانشناختی و ... نیز مورد بررسی قرار میگیرد. اینک از دیدگاه روانشناختی این مسئله را مورد بررسی کوتاه قرار میدهیم. در هر ارتباطی پنج مؤلفه نقش آفرین است: 1. پیامدهنده، 2. پیامگیرنده، 3. محتوای پیام، 4. کانال، 5. رسانه. از بین این امور، بیشترین تأثیر و نقش تعیین کننده از آن مؤلفه سوم (محتوای پیام) است. آنچه یک ارتباط را از دیگر ارتباطها متمایز میسازد، محتوا و پیام است. حال سخن این است که در ارتباط دوستی با جنس مخالف، چه نوع پیامی مبادله میگردد که آن را(دوستی با جنس مخالف) میگویند؟ چرا ارتباط با استاد در کلاس درس یا ارتباط با دفتردار دانشگاه را (ارتباط دوستی) نمیگویند؟ آیا چیزی جز محتوا و پیام مبادله شده، میتواند نقش مؤثر و تعیین کنندهای داشته باشد؟ باید مشخص شود در ارتباط دوستی با جنس مخالف، محتوا و پیام مبادله شده چیست که آن را از دیگر ارتباطها - همانند ارتباطات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... - متمایز میسازد؟ آنچه در ارتباط با جنس مخالف مبادله میشود، محبت و عشق ویژهای است؛ محبتی که یک همجنس از ارائه آن ناتوان است. از این رو به سراغ جنس مخالف میرود! پس محبت از نوع جنسیتی است و اگر پیام آرامش، سکون و ... نیز مبادله میگردد، رنگ جنسیتی - نه جنسی - میپذیرد. در این نوع ارتباط، چون قواعد، شرایط و تعهّدات طرفین تعریف نشده، با پیامد منفی فراوانی همراه است. برای مثال چون سطح دوستی تعریف نشده، دوستان در برابر همدیگر احساس تعهد نمیکنند که معمولاً با خیانت، بیوفایی، شکست و ... همراه است. گاهی اوقات به واسطه اینکه سطح دوستی و ارتباط تعریف نشده است، اندک اندک از ارتباط دوستی فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگی و کارکردهایی از آن دست میشود و چون شرایط آن با توافق طرفین قرین نشده، به هتک حیثیت اجتماعی و چه بسا خسارتهای جبرانناپذیر - به ویژه از طرف دختر - همراه میشود! هرگز کسی در ابتدا پیشبینی نمیکند که این دوستی، به این نقطه ختم شود؛ ولی کم کم به جایی میرسد که نتیجهای جز پشیمانی به بار نمیآورد! بنابراین چون در فرهنگ دینی و عرف ایران اسلامی، این نوع ارتباط تعریف نشده است، نباید به سراغ آن برویم؛ چون هر ارتباطی که از شرایط، آداب و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها به هدف خود نمیرسد، بلکه جز خسارت نتیجهای ندارد. اگر ارتباط اقتصادی با آداب، شرایط و تعهدهای بیگانه باشد، نه تنها سود نمیدهد؛ بلکه خسارت اقتصادی تنها نتیجه آن خواهد بود. در این نوع ارتباط هم، وضعیت به همین منوال است. در ارتباط دوستی با جنس مخالف، آنچه در معرض خسارت و ضرر (و یا بهتر بگوییم تهدید) قرار میگیرد، مال، سرمایه و تحصیل دانش نیست؛ بلکه آبرو و پاکی است که اگر از کف رود، هرگز جبران نمیشود. آیا انسان عاقل حاضر است در یک ارتباط دوستی فاقد تعهّد لازم، حیثیت خود را در معرض آسیب و خطر قرار دهد! اگر این ضرر رخ داد، چه کسی آن را جبران میکند و آیا آبروی بر باد رفته، قابل برگشت است! چه بسیار افرادی که هرگز گمان نمیکردند به بیآبرویی و از دست دادن آبرو و ... مبتلا شوند؛ ولی مبتلا شدند! بنابراین، از دیدگاه روانشناختی، چون ارتباط دوستی با جنس مخالف فاقد شرایط یک ارتباط سالم است و ویژگیهای لازم در مؤلفههای آن رعایت نشده، یک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسیب است و تا زمانی که به یک تعهد طرفینی همراه با رعایت آداب و شرایط منتهی نشود، باید از آن سخت پرهیز کرد. حال که ارتباط با جنس مخالف در فضای آموزشی و غیر آموزشی ممنوع است، پس شکل رفتار ما با جنس مخالف چگونه باید باشد؟ به طور کلی در جامعه ما چند شیوه برخورد وجود دارد که یک شیوه آن درست و شیوههای دیگر غلط است. برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل، مواجهه صحیح با جنس مخالف است. در این شیوه، دختران و پسران به محض دیدن یکدیگر، خود را نمیبازند و هیجان زده نمیشوند. اینان یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نمیکنند، آن را در ذهن خود و در رؤیاهای خویش نمیپرورانند؛ بلکه در برخوردها در مجامع فامیلی، تحصیلی و ... بسیار با وقار و سنگین برخورد میکنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر و پاسخگویی به پرسشهای آنان، دچار افراط در خنده و شوخی نمیشوند. آنان جنس مخالف را افرادی چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود نمیدانند و آدابی را که از لحاظ شرعی و اجتماعی در برخورد با دیگران لازم است، رعایت میکنند. آنان بر اثر تربیت خانوادگی، برقراری رابطه پنهان با جنس مخالف را بیمعنا میدانند و درباره روحیات جنس مخالف، به حد کافی آگاهند و برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی با جنس مخالف، برنامه دارند و آن را از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعی، به تحقّق میرسانند. شیوههای نادرست ارتباط 1.برخورد احساسی و هیجان زده؛ این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف است. آنان یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقی عمیق میدانند و هیجان زده میشوند که معمولاً در دختران چنین واکنشی بیش از پسران به چشم میخورد! 2. برخورد خشک و محدود؛ عدهای از جوانان، بر اساس تربیتهای غلط، گاهی در میان خویشان و آشنایان از افراد همجنس نیز اجتناب میکنند و رفتاری سرد و یا خشن دارند. البته خشک نبودن، هرگز به معنای رعایت نکردن حدود شرعی نیست؛ ولی رعایت موازین شرعی هم لزوماً به معنای بد اخلاقی و سرد بودن نیست. 3. داشتن روابط پنهانی؛ داشتن روابطی مثل نامه نگاری، تماسهای تلفنی و مخفیانه و... عواقب روانی و اجتماعی بسیار خطرناکی در پی دارد که متأسفانه بیشترین آسیب، نصیب دختران میشود. 4. افراط در معاشرت؛ بعضی از خانوادهها، به بهانه اجتماعی کردن فرزندان خود، سعی در ایجاد روابط افراط گونه بین پسر و دختر میکنند که نوعی تبعیت کورکورانه از فرهنگ غربی است! بنابراین به نظر میرسد شیوه صحیح در رابطه با جنس مخالف، تابع اصولی است که به بعضی از آنها اشاره میشود: 1. برخورد با جنس مخالف، بر اصل (تکبّر ورزی) استوار شده است. رفتار صمیمانه و چهره گشاده و لب خندان داشتن، برای مواجهه با همجنس و محارم است؛ نه برای نامحرم و جنس مخالف. راه حفظ حریم و مصونیت و حرمت نهادن برای خود، (تکبرورزی) است تا ناشناسان و نامحرمان، به حریم شما بار نیابند. 2. نباید به بعضی از تأثیرات مثبت و اندک این ارتباط دل خوش کرد. باید بدانیم انسانهای پشیمان، اندک اندک به خط قرمز رسیده، از آن عبور کردهاند! اگر شما یک قدم جلو بگذارید، باید ده قدم از ارزشهای خود عقبنشینی کنید! جاذبه طبیعی و زیستی دختر و پسر - به ویژه در سنین جوانی - زمینه انحراف در ارتباطهای انسانی را فراهم میسازد. در محیط آموزشی هم نباید از آفاتی که در جاذبههای زیستی ریشه دارد، غفلت کنید؛ زیرا روابط انسانی از این ناحیه، بسیار آسیبپذیر بوده و به انحراف میگراید. بر همین اساس شارع مقدس به ما هشدار میدهد که هرگاه دو غیر هم جنس، در قالب هر ارتباطی و در مکانی خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند؛ شیطان آنها را به سمت روابط تهدیدآمیز میکشاند و باید از آن محیط و ارتباط بگریزند. نکته دیگری که به این حساسیت میافزاید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه این خطر است؛ یعنی، در حالی که دیگر عوامل تهدید کننده، نیازمند زمان و مکان خاصی است تا آدمی را در معرض تهدید قرار دهد و در رفتار وی نفوذ کند؛ این عامل همیشه نقش تهدید کننده دارد و انسان هوشیار، نباید یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند. 3. محیط آموزشی، بدون ارتباط آموزشی نیست و طرف دوم این ارتباط، همیشه از جنس شما نیست. شاید شما در بعضی اوقات، مجبور به برقراری ارتباط با جنس مخالف شوید؛ در این صورت، نباید از محدوده پیام آموزشی تجاوز کنید و فقط به مبادله همین نوع پیام - در صورت مستقیم یا غیر مستقیم - اکتفا نمایید. برای اینکه یقین کنید مخاطب شما پیام دیگری دریافت نکرده است و پیام دیگری مبادله نکردهاید، به نکات زیر بسیار پایبند باشید. الف. به محض احساس دریافت پیامی غیرآموزشی، به سرعت رابطه را در همان لحظه قطع کنید. ب. در فضای آموزشی مختلط، مواظب نگاه خود باشید و به پیامهای شفاهی و کتبی افراد مزاحم توجه نکنید و حتی اگر به داد و فریاد متوسّل شدند، ناشنیده گرفته، از موقعیت دور شوید. ج. در جمع دوستانی که به این نوع روابط دل خوش کردهاند، شرکت نکنید و از آنها کناره بگیرید. د. توجه داشته باشید هیچ انسان مبتلا به انحراف رفتار، با قصد و غرض قبلی به این وادی وارد نشده؛ بلکه دستهای ناپیدایی او را در این گرداب مبتلا ساخته است. شما نیز از حیله این دستها، خود را در امان نپندارید؛ زیرا همیشه آنها با شما و در کمین شما هستند؛ (گرچه شما از آنها غافل هستید)! به همین جهت در قرآن مجید به انسانهای پاک و وارسته سفارش شده که از دوستگیری پنهانی خودداری کنند و این توصیه هم به دختران شده و هم به پسران. (... وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ ) ؛ نساء (4)، آیه 25. ([ زنان ]دوستگیران پنهانی نباشند). (... وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ ) مائده (5)، آیه 5.؛ ([ مردان] زنان را در پنهانی دوست خود نگیرند). برای مطالعه بیشتر ر.ک: تحلیلی تربیتی به روابط دختر و پسر، علی اصغر احمدی (انتشارات سازمان انجمن اولیاء و مربیان)، 1375 محمد رضا احمدی
ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شدهام. لطفاً درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید.
ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شدهام. لطفاً درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید.
همانگونه که خود میدانید، تاکنون در محیط تحصیلی، کمتر با جنس مخالف برخورد داشتهاید. در مقاطع تحصیلی قبلی، با فضای آموزشی مختلط مواجه نبودید. زندگی آموزشی شما، فارغ از حضور جنس مخالف بود. شاید محیط دانشگاه، نخستین تجربه برخورد مستقیم شما با جنس مخالف است. بر این اساس، بایسته است با شکل این نوع ارتباط و پیامدهای مثبت و منفی و راههای کنار آمدن با این پدیده، آشنایی بیشتری پیدا کنید. ناآشنایی میتواند موجب خسران و ضرر آموزشی گردد و به جای بهرهمندی علمی و آموزشی، زیان اجتماعی، اخلاقی و حیثیتی به شما تحمیل کند. همچنین بدون قصد و برنامه قبلی، شما را از هدف دور کرده، به سمت انحرافهای پیشبینی نشده ببرد. بر این اساس، آگاهی از مواجهه صحیح با این پدیده و داشتن ارتباط سالم و صحیح با جنس مخالف و شناخت کافی از شرایط، آداب و مقررات این نوع ارتباط، برای شما لازم و بایسته است. از این رو، به منظور روشنگری، نکاتی بیان میشود. اما پیش از پرداختن به جزئیات، توجّه به یک نکته اساسی - که کلید ارتباط با تمام انسانها و در تمام محیطها است - بایسته است. انسان، هرگز بدون ارتباط و تعامل با دیگران زندگی نکرده است و اگر چه سطح و نوع ارتباطها متنوّع بوده؛ ولی هیچگاه قطع نشده است؛ زیرا ارتباط با همنوع برای آدمی ضرورت دارد.
نوع و کیفیت ارتباط، بر اساس اهداف و اغراض اشخاص تعیین میشود.
بدین جهت این ارتباط گاهی آموزشی است و گاهی اقتصادی، فرهنگی و یا اجتماعی. هر نوع ارتباطی، شرایط خاص خود را دارد که باید رعایت گردد تا ارتباط به هدف خود برسد. یک مجموعه، دارای اصول و قواعدی است که باید در تمام ارتباطها، رعایت گردد. به عنوان نمونه هرگز ارتباطها، نباید با همدیگر همپوشی و تداخل کند؛ یعنی، در ضمن یک ارتباط، نباید هدف گم شود. پیام مبادله شده، باید محدود و منحصر به نوع ارتباط باشد؛ مثلاً در ضمن یک ارتباط اقتصادی، نباید پیام خانوادگی مبادله شود. این تداخل، موجب ضرر به هر دو نوع ارتباط شده و طرفین را از اهداف خود دور میسازد. همان طور که در ضمن ارتباط آموزشی، اگر حواس متوجه مطالب دیگر شود، موجب افت کیفیت آموزش میشود. به هر حال باید به اصول ارتباطهای انسانی پایبند بود تا بتوان به اهداف ارتباطها دست یافت. توجه دارید که علت اصلی حضور شما در دانشگاه - همان گونه که از نام این محیط پیدا است - تحصیل دانش و علم است؛ از این رو، ارتباط اساسی و اصلی شما با تمام افراد در این محیط، (آموزشی) است و اگر ارتباط دوستی یا اقتصادی و ... برقرار شود، در مسیر تکمیل آموزش و یا مقدمهای جهت رسیدن به اهداف آموزشی است. اما هر رفتار و یا ارتباطی که شما را از این هدف دور کند، آفت زندگی دانشجویی و انحراف از مسیر آموزش تلقی میشود. هر ارتباط دیگری - غیر از ارتباط آموزشی - فقط یک عامل مزاحم است و باید آنها را از مسیر زندگی دانشجویی خود حذف کنید تا بتوانید به اهداف علمی و معرفتی نایل آیید. از دیدگاه تعلیم و تربیت، ارتباط با جنس مخالف، یک عامل مزاحم است و در اولین گام، سطح تمرکز شما را کاهش میدهد. کافی است یک پیام غیر آموزشی از جنس مخالف، نظر شما را به خود جلب کند؛ تا ساعتها فکر و ذهن شما را به خود مشغول سازد!!
پس هر عمل و ارتباطی که آموزش و فعالیت تحصیلی شما را تحت تأثیر خود قرار دهد و کمیت و کیفیت دانش اندوزی شما را کاهش دهد، باید از زندگی دانشجوییتان حذف شود.
تأثیر مزاحمتی ارتباط با جنس مخالف، نه قابل کتمان است و نه با مزاحمتهای دیگر (همانند سر و صدا) قابل مقایسه است؛ یعنی، کسی نیست که بگوید ارتباط با جنس مخالف، همانند خرید لوازم التحریر، مقدمهای برای تحصیل موفق است؛ زیرا بروز عامل مزاحم، برابر است با افت تحصیلی! افزون بر این، پژوهشهای صورت گرفته و تجربیات افراد مبتلا به ارتباط با جنس مخالف، گویای افت شدید تحصیلی این گونه افراد است. موضوع ارتباط با جنس مخالف، تنها نظر اندیش ورزان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب نکرده است؛ بلکه این مسئله از دیدگاه فقهی، جامعهشناختی، روانشناختی و ... نیز مورد بررسی قرار میگیرد. اینک از دیدگاه روانشناختی این مسئله را مورد بررسی کوتاه قرار میدهیم. در هر ارتباطی پنج مؤلفه نقش آفرین است: 1. پیامدهنده، 2. پیامگیرنده، 3. محتوای پیام، 4. کانال، 5. رسانه.
از بین این امور، بیشترین تأثیر و نقش تعیین کننده از آن مؤلفه سوم (محتوای پیام) است. آنچه یک ارتباط را از دیگر ارتباطها متمایز میسازد، محتوا و پیام است. حال سخن این است که در ارتباط دوستی با جنس مخالف، چه نوع پیامی مبادله میگردد که آن را(دوستی با جنس مخالف) میگویند؟ چرا ارتباط با استاد در کلاس درس یا ارتباط با دفتردار دانشگاه را (ارتباط دوستی) نمیگویند؟ آیا چیزی جز محتوا و پیام مبادله شده، میتواند نقش مؤثر و تعیین کنندهای داشته باشد؟ باید مشخص شود در ارتباط دوستی با جنس مخالف، محتوا و پیام مبادله شده چیست که آن را از دیگر ارتباطها - همانند ارتباطات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... - متمایز میسازد؟ آنچه در ارتباط با جنس مخالف مبادله میشود، محبت و عشق ویژهای است؛ محبتی که یک همجنس از ارائه آن ناتوان است. از این رو به سراغ جنس مخالف میرود! پس محبت از نوع جنسیتی است و اگر پیام آرامش، سکون و ... نیز مبادله میگردد، رنگ جنسیتی - نه جنسی - میپذیرد. در این نوع ارتباط، چون قواعد، شرایط و تعهّدات طرفین تعریف نشده، با پیامد منفی فراوانی همراه است. برای مثال چون سطح دوستی تعریف نشده، دوستان در برابر همدیگر احساس تعهد نمیکنند که معمولاً با خیانت، بیوفایی، شکست و ... همراه است. گاهی اوقات به واسطه اینکه سطح دوستی و ارتباط تعریف نشده است، اندک اندک از ارتباط دوستی فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگی و کارکردهایی از آن دست میشود و چون شرایط آن با توافق طرفین قرین نشده، به هتک حیثیت اجتماعی و چه بسا خسارتهای جبرانناپذیر - به ویژه از طرف دختر - همراه میشود! هرگز کسی در ابتدا پیشبینی نمیکند که این دوستی، به این نقطه ختم شود؛ ولی کم کم به جایی میرسد که نتیجهای جز پشیمانی به بار نمیآورد! بنابراین چون در فرهنگ دینی و عرف ایران اسلامی، این نوع ارتباط تعریف نشده است، نباید به سراغ آن برویم؛ چون هر ارتباطی که از شرایط، آداب و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها به هدف خود نمیرسد، بلکه جز خسارت نتیجهای ندارد. اگر ارتباط اقتصادی با آداب، شرایط و تعهدهای بیگانه باشد، نه تنها سود نمیدهد؛ بلکه خسارت اقتصادی تنها نتیجه آن خواهد بود. در این نوع ارتباط هم، وضعیت به همین منوال است. در ارتباط دوستی با جنس مخالف، آنچه در معرض خسارت و ضرر (و یا بهتر بگوییم تهدید) قرار میگیرد، مال، سرمایه و تحصیل دانش نیست؛ بلکه آبرو و پاکی است که اگر از کف رود، هرگز جبران نمیشود. آیا انسان عاقل حاضر است در یک ارتباط دوستی فاقد تعهّد لازم، حیثیت خود را در معرض آسیب و خطر قرار دهد! اگر این ضرر رخ داد، چه کسی آن را جبران میکند و آیا آبروی بر باد رفته، قابل برگشت است! چه بسیار افرادی که هرگز گمان نمیکردند به بیآبرویی و از دست دادن آبرو و ... مبتلا شوند؛ ولی مبتلا شدند! بنابراین، از دیدگاه روانشناختی، چون ارتباط دوستی با جنس مخالف فاقد شرایط یک ارتباط سالم است و ویژگیهای لازم در مؤلفههای آن رعایت نشده، یک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسیب است و تا زمانی که به یک تعهد طرفینی همراه با رعایت آداب و شرایط منتهی نشود، باید از آن سخت پرهیز کرد. حال که ارتباط با جنس مخالف در فضای آموزشی و غیر آموزشی ممنوع است، پس شکل رفتار ما با جنس مخالف چگونه باید باشد؟ به طور کلی در جامعه ما چند شیوه برخورد وجود دارد که یک شیوه آن درست و شیوههای دیگر غلط است. برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل، مواجهه صحیح با جنس مخالف است. در این شیوه، دختران و پسران به محض دیدن یکدیگر، خود را نمیبازند و هیجان زده نمیشوند. اینان یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نمیکنند، آن را در ذهن خود و در رؤیاهای خویش نمیپرورانند؛ بلکه در برخوردها در مجامع فامیلی، تحصیلی و ... بسیار با وقار و سنگین برخورد میکنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر و پاسخگویی به پرسشهای آنان، دچار افراط در خنده و شوخی نمیشوند. آنان جنس مخالف را افرادی چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود نمیدانند و آدابی را که از لحاظ شرعی و اجتماعی در برخورد با دیگران لازم است، رعایت میکنند. آنان بر اثر تربیت خانوادگی، برقراری رابطه پنهان با جنس مخالف را بیمعنا میدانند و درباره روحیات جنس مخالف، به حد کافی آگاهند و برای برقراری روابط نزدیک و صمیمی با جنس مخالف، برنامه دارند و آن را از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعی، به تحقّق میرسانند.
شیوههای نادرست ارتباط
1.برخورد احساسی و هیجان زده؛
این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف است. آنان یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقی عمیق میدانند و هیجان زده میشوند که معمولاً در دختران چنین واکنشی بیش از پسران به چشم میخورد!
2. برخورد خشک و محدود؛
عدهای از جوانان، بر اساس تربیتهای غلط، گاهی در میان خویشان و آشنایان از افراد همجنس نیز اجتناب میکنند و رفتاری سرد و یا خشن دارند. البته خشک نبودن، هرگز به معنای رعایت نکردن حدود شرعی نیست؛ ولی رعایت موازین شرعی هم لزوماً به معنای بد اخلاقی و سرد بودن نیست.
3. داشتن روابط پنهانی؛
داشتن روابطی مثل نامه نگاری، تماسهای تلفنی و مخفیانه و... عواقب روانی و اجتماعی بسیار خطرناکی در پی دارد که متأسفانه بیشترین آسیب، نصیب دختران میشود.
4. افراط در معاشرت؛
بعضی از خانوادهها، به بهانه اجتماعی کردن فرزندان خود، سعی در ایجاد روابط افراط گونه بین پسر و دختر میکنند که نوعی تبعیت کورکورانه از فرهنگ غربی است! بنابراین به نظر میرسد شیوه صحیح در رابطه با جنس مخالف، تابع اصولی است که به بعضی از آنها اشاره میشود: 1. برخورد با جنس مخالف، بر اصل (تکبّر ورزی) استوار شده است. رفتار صمیمانه و چهره گشاده و لب خندان داشتن، برای مواجهه با همجنس و محارم است؛ نه برای نامحرم و جنس مخالف. راه حفظ حریم و مصونیت و حرمت نهادن برای خود، (تکبرورزی) است تا ناشناسان و نامحرمان، به حریم شما بار نیابند. 2. نباید به بعضی از تأثیرات مثبت و اندک این ارتباط دل خوش کرد. باید بدانیم انسانهای پشیمان، اندک اندک به خط قرمز رسیده، از آن عبور کردهاند! اگر شما یک قدم جلو بگذارید، باید ده قدم از ارزشهای خود عقبنشینی کنید! جاذبه طبیعی و زیستی دختر و پسر - به ویژه در سنین جوانی - زمینه انحراف در ارتباطهای انسانی را فراهم میسازد. در محیط آموزشی هم نباید از آفاتی که در جاذبههای زیستی ریشه دارد، غفلت کنید؛ زیرا روابط انسانی از این ناحیه، بسیار آسیبپذیر بوده و به انحراف میگراید. بر همین اساس شارع مقدس به ما هشدار میدهد که هرگاه دو غیر هم جنس، در قالب هر ارتباطی و در مکانی خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند؛ شیطان آنها را به سمت روابط تهدیدآمیز میکشاند و باید از آن محیط و ارتباط بگریزند. نکته دیگری که به این حساسیت میافزاید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه این خطر است؛ یعنی، در حالی که دیگر عوامل تهدید کننده، نیازمند زمان و مکان خاصی است تا آدمی را در معرض تهدید قرار دهد و در رفتار وی نفوذ کند؛ این عامل همیشه نقش تهدید کننده دارد و انسان هوشیار، نباید یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند. 3. محیط آموزشی، بدون ارتباط آموزشی نیست و طرف دوم این ارتباط، همیشه از جنس شما نیست. شاید شما در بعضی اوقات، مجبور به برقراری ارتباط با جنس مخالف شوید؛ در این صورت، نباید از محدوده پیام آموزشی تجاوز کنید و فقط به مبادله همین نوع پیام - در صورت مستقیم یا غیر مستقیم - اکتفا نمایید. برای اینکه یقین کنید مخاطب شما پیام دیگری دریافت نکرده است و پیام دیگری مبادله نکردهاید، به نکات زیر بسیار پایبند باشید.
الف. به محض احساس دریافت پیامی غیرآموزشی، به سرعت رابطه را در همان لحظه قطع کنید.
ب. در فضای آموزشی مختلط، مواظب نگاه خود باشید و به پیامهای شفاهی و کتبی افراد مزاحم توجه نکنید و حتی اگر به داد و فریاد متوسّل شدند، ناشنیده گرفته، از موقعیت دور شوید.
ج. در جمع دوستانی که به این نوع روابط دل خوش کردهاند، شرکت نکنید و از آنها کناره بگیرید.
د. توجه داشته باشید هیچ انسان مبتلا به انحراف رفتار، با قصد و غرض قبلی به این وادی وارد نشده؛ بلکه دستهای ناپیدایی او را در این گرداب مبتلا ساخته است. شما نیز از حیله این دستها، خود را در امان نپندارید؛ زیرا همیشه آنها با شما و در کمین شما هستند؛ (گرچه شما از آنها غافل هستید)!
به همین جهت در قرآن مجید به انسانهای پاک و وارسته سفارش شده که از دوستگیری پنهانی خودداری کنند و این توصیه هم به دختران شده و هم به پسران.
(... وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ ) ؛ نساء (4)، آیه 25.
([ زنان ]دوستگیران پنهانی نباشند). (... وَ لا مُتَّخِذِی أَخْدانٍ ) مائده (5)، آیه 5.؛ ([ مردان] زنان را در پنهانی دوست خود نگیرند).
برای مطالعه بیشتر ر.ک: تحلیلی تربیتی به روابط دختر و پسر، علی اصغر احمدی (انتشارات سازمان انجمن اولیاء و مربیان)، 1375
محمد رضا احمدی
- [سایر] ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شده ام. لطفا درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید.
- [سایر] آیا دختر و پسر میتوانند در محیط دانشگاه در مورد ازدواج با همدیگر، صحبت کنند؟
- [سایر] خواستگاری در محیطی مثل محیط دانشگاه چگونه باید باشد و بزرگتر بودن دختر از پسر چه مشکلی بوجود می آورد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] رابطه دختر و پسر در دانشگاه یا در بعضی از مکانها چگونه حلال است؟
- [سایر] به چه علت رابطه دختر و پسر اشکال دارد؟
- [سایر] به چه علت رابطه دختر و پسر اشکال دارد؟
- [سایر] در دانشگاه ها، روابط پسر و دختر غوغا می کند ؛ وظیفه ما نسبت به آنان چیست؟
- [آیت الله سیستانی] ایا نشستن یک دختر در کنار یک پسر در یک کلاس دانشگاه چه حکمی دارد؟
- [سایر] چندحدیث در مورد نهی کردن رابطه پسر و دختر نامحرم می خواستم؟
- [سایر] آیا با عشقهای خیابانی می توان انتظار ازدواجی موفق داشت ؟ رابطه دختر و پسر چگونه است ؟
- [آیت الله اردبیلی] بر هر مکلفی واجب است تکالیف شریعت اسلام را آن چنانکه متوجه او میباشد انجام دهد. شرایط تکلیف چند چیز است: الف (بلوغ)؛ نشانه بالغ شدن دختر یا پسر یکی از سه چیز است: اوّل:روییدن موی زبر و درشت زیر شکم و بالای عورت. دوم: بیرون آمدن منی در خواب یا بیداری. سوم:برای پسر تمام شدن پانزده سال قمری هر چند وقتی سیزده سال او تمام شد، خوب است بنابر احتیاط مستحب واجبات را بجا آورد و از کارهای حرام اجتناب کند و زنهای نامحرم نیز خودشان را از او بپوشانند و برای دختر تمام شدن نه سال قمری، و اگر سن دختر معلوم نباشد و آبستن شود یا خونی ببیند که صفات حیض را داشته باشد، حکم میشود که قبلاً بالغ شده است. ب (عقل)؛ پس دیوانه تکلیفی ندارد. ج (توانایی انجام تکلیف و اختیار)؛ پس شخصی که به طور کلّی از انجام وظایف خود عاجز است، تکلیفی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] مادر در (حِضانت) نوزاد پسر تا دو سال و نوزاد دختر تا هفت سال اولویّت دارد، به شرط آن که مادر مسلمان، عاقل و آزاد باشد و به دیگری شوهر نکرده باشد، در غیر این صورت پدر مقدّم است و پس از این مدّت، حضانت با پدر است، ولی اگر پدر مرده باشد یا واجد شرایط لازم برای حضانت بچّه نباشد، مادر هرچند شوهر کرده باشد بر جدّ و دیگران مقدّم است، واگر مادر در زمانی که مسئول حضانت و نگهداری کودک است بمیرد، پدر بر دیگران در حضانت کودک مقدّم است.
- [آیت الله مظاهری] بعد از ولادت نوزاد هفت مورد مستحب است: 1 - غسل دادن نوزاد. 2 - پوشاندن جامه سفید به او. 3 - گفتن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او. 4 - برداشتن کام او با تربت حضرت ابی عبداللَّه الحسینعلیه السلام یا با آب فرات یا آب باران یا خرما. 5 - انتخاب نام خوب برای او، مخصوصاً نام چهارده معصومعلیهم السلام . 6 - دادن ولیمه. 7 - تراشیدن سر او و به وزن موهای سر او طلا یا نقره صدقه دادن. 8 - عقیقه دادن (یعنی کشتن شتر یا گاو یا گوسفند) و آن از مستحبّات مؤکّد است و بهتر است شرایط قربانی (حیوان سالم و بیعیب و چاق و پرگوشت و اقلاً شتر پنج ساله و گاو دو ساله و گوسفند یک ساله باشد) در آن رعایت شود و استخوانهای آن را نشکنند، و خوب است عقیقه برای پسر، نر و برای دختر، ماده باشد، و عقیقه را آب گوشت کنند و عدّهای را (حدّاقلّ ده نفر) دعوت کنند تا از آن بخورند و خوب است پدر و مادر از آن نخورند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.