می خواستم بپرسم که مد و مدگرایی چگونه باعث ایجاد بحران در هویت می شود؟ آیا مد و مدگرایی خوب است؟ خواهر محترم، ارتباط مکررتان با این نهاد، گویای اعتمادیست که به نظر مشاورین آن دارید. امیدواریم پاسخ ارائه شده، بیان خوبی از تشکرمان باشد. در پاسخ به سوالتان بطور خلاصه میتوان گفت که اگر مد را آراستگی و دوری از یکنواختی بدانیم، مورد تأیید بلکه تشویق عقل و آموزههای دینی است اما اگر از حد اعتدال خارج شود، آسیبهایی را درپی خواهد داشت که در ادامه به آنها میپردازیم. مقدمه بررسیهای تاریخی و سیر در سنتها و فرهنگها نشان میدهد که انسانها از نخستین روزهای آفرینش، در پی پوشانیدن بدن خویش در برابر سرما و گرما و نیز محافظت از نگاههای دیگران بودهاند و به تدریج، این روند راه رشد و ترقی را پیموده است. پس میل به داشتن پوشش، امری فطری است. مد و مدگرایی یکی از مسائل مهم و روز جامعه است. این موضوع از جنبه های گوناگون اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روانی بررسی و دیدگاههای متفاوتی درباره آن بیان شده است. افرادی، آن را نشانه رشد و تمدن بالا میدانند. در مقابل نیز افرادی به شدت با آن مخالفت میکنند و آن را نوعی خودباختگی و بی هویتی میدانند. در این میان، افرادی میکوشند با جداسازی مدهای خوب و بد و یافتن اشتراک میان این دو گروه، آنها را آشتی دهند، ولی خود به سردرگمی در تعریف (مد خوب) و (مد بد) دچار شده اند. مد به عنوان پدیدهای اجتماعی مختص جامعه و فرهنگ خاصی نیست و پیدایش و افول مد، پنج مرحله شامل آفرینش، معرفی مد، تبلیغ مد، تولید انبوه و تقاضای مد جدید را طی میکند. مدگرایی را به طور مطلق نمی توان رد کرد و از سویی، پذیرش کامل و بی چون و چرای آن نیز عاقلانه نیست، بلکه میانه روی در مدگرایی و مراقبت داشتن بر هماهنگی آن با فرهنگ و مذهب و ملیت خویش، مناسبت ترین راه برخورد با مد و مدگرایی است. برخی، مدگرایی را نشانه تمدن و گروهی، آن را دلیل بی هویتی فرد میدانند. حال آنکه با میانه روی در این امر و در نظر داشتن فرهنگ و مذهب سرزمین خود، میتوان از مدگرایی سود جست و نگرانی خویش را از رواج مدگرایی برطرف ساخت. تعریف مد: واژه (مد) در لغت به معنای سلیقه، اسلوب، روش شیوه و... به کار میرود و در اصطلاح، عبارت است از روش و طریقهای موقتی که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه و سبک زندگی از جمله شکل لباس پوشیدن، نوع آداب پذیرایی و معاشرت و تزیین و معماری خانه و... را تنظیم میکند. در جامعهشناسی، به رفتار جمعی نوظهوری که به قدر رسم اجتماعی تثبیت نشده باشد، مد اجتماعی میگویند. بنابراین، میتوان گفت: مد به تغییر سلیقه ناگهانی و مکرر همه یا برخی از افراد یک جامعه اطلاق میشود و منجر به گرایش به رفتاری خاص، یا مصرف کالای به خصوصی، یا در پیش گرفتن سبکی خاص در زندگی میشود. عوامل وریشههای مدگرایی: انسان به گونهای آفریده شده که همواره از حالتیکنواختی گریزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوری در زندگی استقبال میکند. این تمایل در حالت عادی و در صورتی که پذیرش تحول و نوآوری از روی آگاهی و به صورت تدریجی صورت پذیرد، ظاهر زندگی آدمی را خوشایند و دلپذیر میسازد. بنابراین میل به خودآرایی و زیباسازی محیط زندگی امری فطری است که به برکت آن، هم زمینه آراستگی صورت ظاهری محیط زندگی انسان فراهم میگردد و هم انگیزه تعالی و تداوم زندگی اجتماعی و روابط صحیح انسانی تقویت میشود. بدینسان عواملی که موجب ایجاد نفرت و انزجار افراد از یکدیگر و یا موجب یکنواختی زندگی بشر میشود، از محیط حیات اجتماعی دور شده و جنبههای مثبت کمالخواهی و زیبایی دوستی انسان، روز به روز شکوفاتر میگردد. البته گرچه یکی از جلوههای کمالجویی و زیبایی دوستی انسان به ویژه در دورة جوانی توجه به زیبایی ظاهر است؛ اما باید مراقب بود این فرایند، از حالت طبیعی خود خارج نشود؛ زیرا همة استعدادهای فطری اگر از حالت طبیعی و معقول خود خارج شوند، جنبه انحرافی پیدا کرده، آثار سویی به بار میآورند. میان روح و جسم آدمی، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و این دو، تأثیر متقابلی بر یکدیگر میگذارند و میان آنها کنش و واکنشهای مختلفی شکل می گیرد. نمادها و دگرگونی های مادی و معنوی پیرامون انسان، بر روح و روان او تأثیر مستقیم دارند و هر اثرپذیری روحی، پیآمدهای رفتاری ویژه ای دارد. برای مثال، گاهی انسان از شنیدن نوعی موسیقی و آهنگ به آرامش میرسد و از شنیدن نوعی دیگر از موسیقی، پرخاشگر میشود. همچنین رنگها به تنهایی یا در کنار دیگر رنگها تأثیر ذهنی ویژه ای بر فرد میگذارند. رنگهای گرم و رنگهای سرد، پیامهای روانی متفاوتی را به افراد منتقل میکنند. انواع خطهای موجود در طبیعت و چگونگی نمایان شدن آنها در برابر دیدگان بیننده، معانی قراردادی غیرمستقیمی را به روان آدمی القا میکنند. از سویی دیگر، انسان موجودی است کمال طلب و دوست دارد آنچه که موجب رسیدن او به کمال می شود را به دست آورد در این میان جوانان نه تنها از این قاعده مستثنا نیستند بلکه ویژگی های جوانی نیز اقتضا میکند که براین کمال طلبی پافشاری بیشتری داشته باشد چه اینکه جوان همواره دنبال ایده ال ها، کمال مطلوبها، جاودانگی، معنویت، زیبایی و خلاصه ارزشهاست در عین حال روحیه ای تنوع طلب دارد و از حالت ثابت و ایستا گریزان است.اگر این ویژگی های جوانی توام با بینش صحیح از ارزشها شود دوره جوانی یک دوره بسیار بارور و پربرکت خواهد بود و اگر این ویژگی فطری از روی غفلت، یا در نتیجة افراط و تفریط و یا تحت تاثیر القائات غلط عوامل جانبی، از مسیر طبیعی و درستخود خارج شود، سر از اموری چون خودنمایی، فخر فروشی، خودپرستی، مدپرستی و... در میآورد. عواملی که هر یک از آنها به نوبه خود، موجب پیدایش انواع نارساییها، هوسبازیها، رقابتهای غلط و اسراف و تبذیرها خواهد شد و انسان را به حیوانی پست تبدیل خواهد کرد. بنابراین پیروی از مد و زیباییخواهی و تنوعپسندی، ریشه در نهاد انسان دارد که نیازهایی چون تنوع، زیباخواهی و کمالجویی فطری منشا اصلی آن محسوب میشود. اما صورتهای افراطی رایج این گرایش، (مدپرستی)، در نتیجة جهل و نا آگاهی و ضعف ارزشهای معنوی و تبلیغات وسیع دشمنان و خودباختگی و تقلید کورکورانه از دیگران و یا آلوده شدن به رذایلی چون خودنمایی، فخرفروشی، احساس حقارت و خود کمبینی و... پیش میآید که برای افراد جامعه بسیار خطرساز است و باید از آن پرهیز کرد. طراحان مد نیز معمولاً با بهره گیری از این نکته ها میکوشند هدفهای مورد نظر را در بیننده اجرا و این افراد نیز با تأثیرپذیری روانی، بنا بر خواسته های آنان رفتار کنند. طراحان مد به کمک (روانشناسی مد)، قصد تأثیرگذاری بر مخاطب و تحریک او به انجام دادن کاری معین را دارند. بنابراین کسی که به دنبال مدگرایی است نباید از این نکته غفلت کند. پیامهای بصری مد لباس در فرهنگ سنتی ایران و همچنین در برخی توصیه های اخلاقی توجه به ظاهر و لباس چندان مورد توجه قرار نداشته است. با گذشت سالیان دراز هنوز هم در میان عموم مردم و به ویژه آنان که جوانی را پشت سر گذاشته اند، دید دقیق و آگاهانه ای نسبت به مد و تنوع لباس وجود ندارد. مسن ها مدام به جوان ها یادآوری می کنند که سیرت زیباست و در کلاس های آموزش عرفان و اخلاق عملی هم مدام تاکید می شود که دلق کهن، ساتر تن بس تو را. مسلما رویداد های تاریخی دور و نزدیک در کشور ما در رشد و ترویج چنین باور هایی بی تاثیر نبوده است. با این وجود، اکنون شاهد گسترش روزافزون علاقه و توجه جوانان به سمت مد و تنوع لباس و پوشش و آرایش سر و ظاهر هستیم. علاقه به مد و لباس که تا چندی پیش پدیده ای صرفا زنانه آنهم در شهر های بزرگ تلقی می شد اکنون نه تنها از مرز های جنسیتی عبور کرده است بلکه مرز های جغرافیایی را هم درنوردیده و جوانان شهر های کوچک را نیز به خود مشغول داشته است. مد را نباید تنها به لباسی که شخص می پوشد تفسیر کرد، بلکه مد یکی از حاضر و آماده ترین ابزار هایی است که افراد به کمک آن می توانند پیام های بصری گویایی درباره هویت خودشان صادر کنند. مد امکان ساختن هویت هایی شخصی شده را در میان ازدحام شهر های بزرگ فراهم می کند. به ویژه در شهر های مدرن و بزرگ، مد از این جهت اهمیت دارد که در چنین مکان هایی ما با انبوه غریبه ها در می آمیزیم و فقط و فقط لحظه های بسیار کوتاهی در اختیار داریم تا بر یکدیگر تاثیر بگذاریم. در شهر های امروزی مد یکی از داشته های اصلی افراد است که با استفاده از آن می توانند خود را به هم نشان بدهند؛ بفمانند، چرا که گمنامی نسبی و ضرب آهنگ پرشتاب زندگی در کلان شهر های کنونی مستلزم روش های کاملا بصری و نسبتا فوری برای ابراز هویت فرد است. چنانکه نظریه پردازان مد اشاره می کنند: ( رهگیری خلاقانه از اقلام مد روز می تواند برای ترسیم مجموعه تصویر هایی بکار رود که بر پایه سیاست های هویتی نمایش ثروت و قدرت، قدرت و موفقیت یا منزلت زیر زمینی یا کولی منشی استوار است) از سوی دیگر به نظر می رسد تمایل به مد در شهرها و شهرستانهای کوچک نیز خبر از اعلام موجودیت فرد به عنوان موجودی متمایز با ترجیحاتی متفاوت از آنچه جامعه او می پسندد دارد. به علاوه استفاده از مد برای جوانان تجربیات لذت بخشی به همراه دارد چراکه می تواند تجسم رویا های آنان در پروراندن خویشتن دیگری برای خود به حساب آید. جنبه تبلیغاتی مد در بیشتر موارد، مفهوم واژه (مد) با (شعار)، ارتباطی نزدیک دارد. امروزه در جامعه ما واژه شعار به معنای سخن بی عمل به کار می رود، در حالی که معنی واقعی آن (فهماندن) و (اعلان خلاصه) است. برای مثال گاهی میشنویم: کنگره فلان با شعارِ فلان بر پا شد یا شعار انجمن فلان این است. پس شعار؛ یعنی اعلان خلاصه هدف ها و باورها. شعار همیشه در قالب لفظ نیست، بلکه گاهی نوعی از طرح، رنگ و لباس ویژه میتواند حامل پیام یک شعار باشد. یک پلیس با لباس مخصوص خود، به بیننده می فهماند که: (من یک پلیس هستم.) نشانی که بر سربرگ نوشته ای قرار می گیرد، وابستگی آن را به یک شرکت، ادراه یا نوعی انجمن خبر میدهد. بنا براین، مد نیز نوعی شعار است و پیامی را آگاهانه به مخاطب منتقل میکند. افرادی که مخاطبان شعارها قرار میگیرند و با آن ارتباط سمعی یا بصری مییابند، معمولاً بدون تحقیق و بی اختیار، پیام نهفته در شعار را دریافت می کنند و با حرکت ذهنی معین براساس آنها، استدلالهای عقلی خود را سامان میدهند. البته این کار، از سوی افراد نکته سنج، کم دقتی به شمار می آید. در روایتهای امامان معصوم علیهمالسلام به نکته های ارزندهای دراین باره اشاره شده است. امام صادق علیه السلام میفرماید: لا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُمْ فَتَصیرُو عِنْدَ النّاسِ کَواحدٍ مِنْهُمْ. با اهل بدعت همصحبت نشوید و با ایشان همنشینی نکنید؛ زیرا نزد مردم، یکی از آنها شمرده میشوید. رسول اکرم صلی الله علیه وآله نیز فرموده است: (مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ؛ هر کس خودش را به گروه خاصی شبیه سازد، جزو آنها شمرده میشود). این سخنان، بازگوکننده یکی از حقیقتهای رفتاری انسانها در جامعه است و با توجه به آنها درمییابیم. اگر از کسی شعاری دیده یا شنیده شود، بیننده و شنونده، ناخودآگاه، پیام موجود در شعار را دریافت میکند. سپس با قضاوت کردن بر اساس آن، حکمی را برای خود، صادر و با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. این ارتباط میتواند از نوع همفکری، تقلید، عضویت، پیروی، علاقه مندی و وابستگی باشد و چه بسا خود شعاردهنده از این ارتباط و قضاوت، بی خبر باشد. مد، به طور پنهانی و سریع بر شخص مدگرا تأثیر میکند. بنا براین، انسان باید در استفاده از مد، هوشیار باشد. هر مد، درواقع، تابلوی تبلیغاتی یک فرهنگ یا خرده فرهنگ است. پس استفاده کننده از یک مد، باید به مثبت یا منفی بودن فرهنگ آن مد توجه کند و زمام فکر و عمل (در نتیجه هویت و شخصیت) خود را بدون بررسی دقیق، در اختیار آن مد و صاحبان فرهنگی آن قرار ندهد. بسیاری از شرکتهای تجاری و تولیدی برای اینکه تعدادی از مردم، محصولات نشاندار آنها را مصرف کنند، هزینه های هنگفتی می پردازند. برای نمونه، در ساخت فیلمها و سریالها و مسابقات ورزشی، به عنوان حامی مالی برخی اشخاص حقیقی و حقوقی سرمایه گذاری میکنند تا برای چند لحظه، نشان آن شرکت به نمایش درآید. جریانهای فکری، بیشتر از راه مد و تبلیغ باورهای خاستگاه خود، حضور و گسترش مییابند. در کشورهای غربی، حزبها، جمعیتها و گروههای فراوانی با باورهای گوناگون دینی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارند که اعتقادهای آنها در بیشتر موارد با هویت اسلامی و ایرانی ما سازگار نیست، به ویژه گروههایی مثل: شیطان پرستان، همجنس گرایان و فمینیستها. این گروهها برای خود شعارهایی در نوع لباس، نوع دوخت، ترکیب رنگی، طرح خاص، آرایش مو و چهره، دستبندها و گردن آویزها فراهم آورده اند. از این رو، استفاده از نشانه های مد آنان میتواند به معنی وابستگی به آن جمعیتها، پذیرش آنها، علاقه به آنها، همفکری و هم سویی با آنها و تبلیغشان باشد. کار منطقی آن است که پیش از پیروی کردن از این مدها، به شناخت کافی درباره آن گروه، هدفها و باورهای آنها دست یابیم. در غیر این صورت، حرکتی انفعالی و بی پایه و تقلیدی کورکورانه شکل خواهد گرفت. بی ثباتی هویتی مدگرایان مد حق انتخاب لباس، سبک و تصویری از خود را که از طریق آن می توان یک هویت فردی خلق کرد به انسان میدهد؛ به یک معنا مد یک مشخصه ی ثابت و مهم مدرنیته است یعنی دوره ای از تاریخ که ویژگی آن تغییر دائم،از میان بردن هر چیز کهنه و نو جویی شمرده شده است. بیتردید پدیده مد با طبقه اقتصادی اجتماعی افراد، نقش رسانههای جمعی، فرآیند جهانیسازی و نظام سرمایهداری مرتبط است. بهرهبرداری نظام سرمایهداری از رواج مد، منجر به تغییرات فرهنگی اجتماعی در کشورهای مخاطب میگردد. هویتی که از طریق مد بوجود می آید قابل تغییر و متنوع است به گونه ای که با هر موجی از مد، عوض میشود، هویتی ظاهری که اغلب متناسب است با سلیقه ها و خواسته های تولیدکنندگان مد و جامعه و خواستههای فردی تأثیر کمتری در آن دارد. لذا مد در هویتبخشی به زنان و پارادوکس توجه به جسم و روح، زنان را با چالشهای هویتی در ابعاد مختلف مواجه میسازد. نگاه اسلام به مد خوشبختانه اسلام که کامل ترین و جامع ترین دین الهی است و همه نیازهای که مربوط به کمال و شکوفایی انسان است را در بر دارد دینی است مترقی و احکام آن هماهنگ تغییراتی است که در زندگی بشر به وجود آمده و در آینده به وجود می آید به عبارت دیگر اسلام زمان و مکان و تاثیر آن در زندگی بشر را مد نظر دارد لذا هیچ گاه یک مسلمان واقعی انسانی تک بعدی و عقب افتاده از تحولات و پیشرفت های زمان خودش نیست اسلام انسانها را همواره تشویق به آموختن علوم و فنون می کند و به هنر و آراستگی ارج می نهد در عین حال بر حفظ ارزشهای اخلاقی و مسائل معنوی که در رسیدن به کمال نقش اساسی دارد تاکید می کند بنابراین اگر ما به اسلام واقعی معرفت پیدا کنیم هیچ گاه تک بعدی نخواهیم بود اما عدم آگاهی ما به دستورات اسلامی موجب می شود ما تلقی صحیحی از اسلام نداشته باشیم و گاهی اوقات دچار تعارضاتی نیز بشویم اسلام همانطور که انسانها را دعوت به خود سازی و طهارت می کند به آراستگی ظاهر نیز توجه دارد تا جایی که نظافت را نشانه ایمان می داند طبیعی است که آراستگی ظاهری در هر زمانی متناسب با شرایط آن زمان و فرهنگ حاکم بر آن جامعه است لذا اسلام انسانها را در نوع لباس پوشیدن یا رنگ لباس یا نوع آرایش محدود نکرده است که مثلا فقط مثل عربها لباس بپوشید بلکه آنچه مورد نظر است اصل پوشش است و چنانچه عفاف انسانها حفظ شود مفسده ای به دنبال ندارد بنابراین نوع آرایش یک جوان آسیایی و شرقی با نوع آرایش یک جوان غربی متفاوت است در عین حال هر دو می تواند آراستگی مورد نظر اسلام باشند به شرط اینکه با ارزشهای الهی و سایر احکام و دستورات دین منافات نداشته باشد. از طرفی هویت ایرانی ما نیز اقتضا میکند که بر آثار تمدن و فرهنگ خود پایبند باشیم و جلوه ها و نمادهای فرهنگی ایرانی را زنده کنیم و دچار خودباختگی فرهنگی و انفعال در برابر فرهنگهای بیگانه نباشیم هویت فرهنگی امری است که همه ملتها به تاریخ خود توجه و افتخار میکنند و سعی در حفظ آن دارند. از منظراسلامی سه متغیر مهم در شکل گیری دیدگاه اسلامی پیرامون پوشش نقش دارد: 1. اصول کلی که اسلام در مورد پوشش دارد. 2. مقتضیات زمان و مکان. 3. سلایق شخصی. اسلام در مورد لباس پوشیدن مرد و زن، بر دو نکته اساسی تکیه دارد: 1. این که لباس به گونه ای باشد که رعایت عفاف و پاکدامنی را نموده و از هر نوع شکل، رنگ، مُدی که باعث تهییج و بر انگیختن احساسات شهوانی شود، عاری باشد. 2. پرهیز از شباهت به کفار و تقلید از آنان، به عبارت دیگر لباس به گونه ای نباشد که یک فرد مسلمان هویت فرهنگی خود را تباه کرده و اسیر روحی و روانی کفار گردد. نتیجه این دو اصل اسلامی این است که جوان مسلمان و مؤمن تنوع طلب، چه دختر باشد و چه پسر با رعایت این دو محور، آزاد است به هر شکلی که می خواهد لباس بپوشد، از رنگ های گوناگون استفاده کند، مدها و مدل های تازه اختراع کند، تمام اینها - با رعایت دو نکته فوق و برخی موارد دیگر مثل اینکه پوشیدن لباس حریر و طلاجات برای مردان یا لباس شهرت حرام است- برای جوانان مومن مباح و مجاز است. و مطابق آن چیزی که از روایات و احادیث اسلامی فهمیده می شود، اسلام برای تمام فرهنگ ها و قومیت ها و منطقه ها برخلاف اختلافات و تفاوت هایشان یک نوع لباس و پوشش خاص تجویز ننموده است. از این روست که لباس خاص امیرالمومنین (علیه السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام) مورد تایید ایشان قرار نگرفته و به حماد بن عثمان می فرماید: ( خّیرُ لِباسُ کُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ اَهلِهِ) یعنی (بهترین لباس هر زمان لباس اهل همان زمان است. ) و به فرموده شهید مطهری: ( از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد مخصوصی نیاورده است. از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است. اما... اما اسلام یک چیز دیگر گفته است. گفته شخصیت باختن حرام است. مرعوب دیگران شدن حرام است. تقلید کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است. طفیلی گری حرام است. افسون شدن در مقابل بیگانه مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون می شود حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است. انحرافات و بدبختیهای آنها را بنام پدیده قرن جذب کردن حرام است اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسما و روحا و ظاهرا و باطنا فرنگی بشود حرام است.) با توجه به این مقدمات باید گفت انسان مومن در این دنیا پا نهاده تا خود را به تعالی برساند خواسته های خود را فدای خواسته های خداوند کند و کنترل زمام قوای خود را از نفس و شیطان گرفته به خداوند واگذارد و از طرفی برای خداوند نیز هیچ چیزی مهمتر از ایمان به او نیست او از هر گناهی اگر بخواهد حتی بدون توبه میگذرد اما از گناه شرک نمیگذرد چنانکه فرمود ﴿ إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمًا عَظیمًا﴾ نساء 48 ( خداوند شرک را نمیبخشد. و پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است). این نفرت خداوند از کافران بطوری است که شبیه شدن به آنان را نیز توسط مسلمانان جایز نمیداند. ﴿ وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون﴾ هود،113 ( و به کسانی که ستم کردهاند تمایل نشان ندهید که آتش [دوزخ] شما را میگیرد در حالی که غیر از خدا شما را مولا و سرپرستی نیست و آنگاه یاری نخواهید شد). در احادیث معصومین نیز تشبه به کفار یعنی شبیه به آنان شدن نیز مذموم شمرده شده است. مدگرایی و هویت در قرآن مد کلمهای فرنگی است، در کنار مد کلمهای دیگری به نام الگو قرار دارد که میتوان آن را از نظر مفهوم با کلمه عربی اسوه مقایسه کرد. در اصطلاح، مد تنها به مظاهر و نمادهای زندگی روزمره اشاره میکند و تنها بخشی از مقدمه الگو پذیری است. در دیدی وسیعتر الگو پذیری شامل رفتار و منشهای اجتماعی، فردی در زندگی است و محدود به ظواهر زندگی مادی و صورت زندگی نمیباشد. انسانها و جوامع انسانی برای نمایش روحیات، علایق و محتوای مطلوب زندگی خویش، به علایم و نمایهها نیاز دارند و مدها و الگوها همان مظاهر و نمایهها هستند. از آن جا که گرایش به الگو و مد که از جمله گرایشهای انسان است و روح انسان از یک نواختی، گریزان بوده و میل به تنوع دارد، قرآن کریم که کتاب هدایت و پاسخ گو به نیازهای فطری انسان است، به این نیاز مهم بشر (نیاز به الگو) پاسخ گفته است و انسانها را به الگو پذیری از شخصیتها و چیزهایی که باعث کمال میشود تشویق کرده و از مدهایی که منجر به از خود بیگانگی میشود بر حذر داشته است. قرآن کریم، برای پیمودن مسیر کمال، پیامبران و اولیأ الهی را الگوی انسان معرفی کرده و پیامبر اکرم(مظهر انسان کامل و بهترین فرد عالم) را بهترین سرمشق انسانها قرار داده است; لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاْ ئَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا (احزاب، 21) در مقابل این نوع الگو، انتخاب هر چه که باعث شود، انسان از مسیر واقعی منحرف شود و در مسیر دوری از خدا و سعادت جاودانه اخروی گام بردارد، به عنوان الگوها و مدهای نامناسب مطرح شده است. در قرآن مجید بارها نسبت به غفلت از خود و سرسپردگی انسان نسبت به غیر خدا هشدار داده شده و از بت پرستی، پیروی از شیطان، هوای نفس، تقلید کورکورانه از نیاکان و بزرگان و دیگران، نکوهش شده است. مفاهیم یاد شده در فرهنگ بشری و بینش اسلامی مفاهیمی آشنا و قابل درکند. این مفاهیم را میتوان از زاویه مسأله مد پرستی که منجر به از خود بیگانگی میشود نگریست و جلوه تازهای به آنها بخشید. به هر حال، مد پرستی و از خود بیگانگی در منظر قرآن یک حالت روانی و فکری است که دارای لوازم، نمودها و آثاری است. انسان مد پرست، هویت دیگری را هویت خود میپندارد و این هویت دیگر هر چه باشد، انسان از خود بیگانه، تصویری متناسب با آن، از خود خواهد داشت. در این جا به برخی از نمودهای از خود بیگانگی و مد پرستی اشاره میکنیم: 1. اصالت دادن به دیگری: انسان مد پرست، در تمام یا برخی از شوون خود اصالت را به دیگری میدهد و در ارزیابیها، احساس دردها، تشخیص درمانها و... آن دیگری را اصل قرار میدهد و امور خود را بر اساس او میسنجد، در موردشان قضاوت میکند، انتخاب میکند و طبق آن عمل میکند. و به طور مرتب وضع مادی خویش را با دیگران مقایسه میکند. این طرز تفکر که نشانه عدم رشد کافی و احساس حقارت درونی و کمبود همت میباشد، یکی از عوامل مؤثر عقب ماندگی در زندگی حتی مادی خواهد بود. از این رو قرآن کریم به شدت از این طرز فکر نهی میکند میفرماید: وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَیَ مَا مَتَّعْنَا بِهِیَّ أَزْوَ َجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَوَةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَیَ (طه، 131); چشم خود را به نعمت هایی که به گروه هایی از آنان دادیم نیفکن، اینها گلهای زندگی دنیا است اینها به خاطر آن است که میخواهیم آنان را با آن بیازماییم، آن چه خدا به تو روزی داده است بهتر و پایدارتر است. 2. بر هم خوردن تعادل روحی: از آن جا که حرکتهای کسی که انسان از خود بیگانه از او تقلید میکند با مقتضای ساختار وجودی او سازگار نیست و افرادی که انسان مد پرست از آنان الگو میگیرد، متعددند و خواستهای متضاد یا مختلف دارند، انسان مد پرست، دچار عدم تعادل روحی میشود. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به این افراد صادق است; از جمله در مورد انسان مشرک میفرماید:ءارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار (یوسف، 9) ; آیا خداوندان پراکنده بهترند یا خدای یگانه چیره بر همه. و نیز میفرماید: خداوند مثلی زده است مردی که چند (خواجه) بدخود و ناسازگار در او شریک باشند و مردی که از آن یک مرد است آیا این دو در مثل برابرند. (زمر، 29) 3. بی هدفی و بی معیاری: انسان بی هویت دچار بی هدفی میشود و در زندگی و رفتار خود مذبذب است; مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَ َلِکَ لاَ َّ إِلَیَ هَََّؤُلاَ َّءِ وَلاَ َّ إِلَیَ هَََّؤُلاَ َّءِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُو سَبِیلاً (النسأ:143) بین خدا و غیر خدا سرگردان اند نه با گروه مؤمنان و نه با گروه کافران ]یکسو و یکدل[ اند و هر که را خدا گمراه کند برایش راهی نیابی 4. عدم بهرهگیری از عقل و دل و... (ر.ک: انسانشناسی، آیة الله مصباح یزدی، ص 176 163، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 17، ص 242، دارالکتاب الاسلامیه.) منابعی که این مقاله از آنها بهره جست: 1. جوانان و مدگرایی، سید صادق سِد نژاد، مجله دیدار آشنا، ش19 2. جهانی شدن و فرهنگ، جان تامیلنسون 3. فرهنگ لغات معین 4. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری fasleno.com .5 hawzah.net .6 zanefarda.ir .7 porsemanequran.com .8 نویسنده:عباسعلی هراتیان
می خواستم بپرسم که مد و مدگرایی چگونه باعث ایجاد بحران در هویت می شود؟ آیا مد و مدگرایی خوب است؟
می خواستم بپرسم که مد و مدگرایی چگونه باعث ایجاد بحران در هویت می شود؟ آیا مد و مدگرایی خوب است؟
خواهر محترم، ارتباط مکررتان با این نهاد، گویای اعتمادیست که به نظر مشاورین آن دارید. امیدواریم پاسخ ارائه شده، بیان خوبی از تشکرمان باشد.
در پاسخ به سوالتان بطور خلاصه میتوان گفت که اگر مد را آراستگی و دوری از یکنواختی بدانیم، مورد تأیید بلکه تشویق عقل و آموزههای دینی است اما اگر از حد اعتدال خارج شود، آسیبهایی را درپی خواهد داشت که در ادامه به آنها میپردازیم.
مقدمه
بررسیهای تاریخی و سیر در سنتها و فرهنگها نشان میدهد که انسانها از نخستین روزهای آفرینش، در پی پوشانیدن بدن خویش در برابر سرما و گرما و نیز محافظت از نگاههای دیگران بودهاند و به تدریج، این روند راه رشد و ترقی را پیموده است. پس میل به داشتن پوشش، امری فطری است. مد و مدگرایی یکی از مسائل مهم و روز جامعه است. این موضوع از جنبه های گوناگون اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و روانی بررسی و دیدگاههای متفاوتی درباره آن بیان شده است. افرادی، آن را نشانه رشد و تمدن بالا میدانند. در مقابل نیز افرادی به شدت با آن مخالفت میکنند و آن را نوعی خودباختگی و بی هویتی میدانند. در این میان، افرادی میکوشند با جداسازی مدهای خوب و بد و یافتن اشتراک میان این دو گروه، آنها را آشتی دهند، ولی خود به سردرگمی در تعریف (مد خوب) و (مد بد) دچار شده اند. مد به عنوان پدیدهای اجتماعی مختص جامعه و فرهنگ خاصی نیست و پیدایش و افول مد، پنج مرحله شامل آفرینش، معرفی مد، تبلیغ مد، تولید انبوه و تقاضای مد جدید را طی میکند.
مدگرایی را به طور مطلق نمی توان رد کرد و از سویی، پذیرش کامل و بی چون و چرای آن نیز عاقلانه نیست، بلکه میانه روی در مدگرایی و مراقبت داشتن بر هماهنگی آن با فرهنگ و مذهب و ملیت خویش، مناسبت ترین راه برخورد با مد و مدگرایی است. برخی، مدگرایی را نشانه تمدن و گروهی، آن را دلیل بی هویتی فرد میدانند. حال آنکه با میانه روی در این امر و در نظر داشتن فرهنگ و مذهب سرزمین خود، میتوان از مدگرایی سود جست و نگرانی خویش را از رواج مدگرایی برطرف ساخت.
تعریف مد: واژه (مد) در لغت به معنای سلیقه، اسلوب، روش شیوه و... به کار میرود و در اصطلاح، عبارت است از روش و طریقهای موقتی که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه و سبک زندگی از جمله شکل لباس پوشیدن، نوع آداب پذیرایی و معاشرت و تزیین و معماری خانه و... را تنظیم میکند. در جامعهشناسی، به رفتار جمعی نوظهوری که به قدر رسم اجتماعی تثبیت نشده باشد، مد اجتماعی میگویند. بنابراین، میتوان گفت: مد به تغییر سلیقه ناگهانی و مکرر همه یا برخی از افراد یک جامعه اطلاق میشود و منجر به گرایش به رفتاری خاص، یا مصرف کالای به خصوصی، یا در پیش گرفتن سبکی خاص در زندگی میشود.
عوامل وریشههای مدگرایی: انسان به گونهای آفریده شده که همواره از حالتیکنواختی گریزان بوده و در مقابل، از تحول و نوآوری در زندگی استقبال میکند. این تمایل در حالت عادی و در صورتی که پذیرش تحول و نوآوری از روی آگاهی و به صورت تدریجی صورت پذیرد، ظاهر زندگی آدمی را خوشایند و دلپذیر میسازد. بنابراین میل به خودآرایی و زیباسازی محیط زندگی امری فطری است که به برکت آن، هم زمینه آراستگی صورت ظاهری محیط زندگی انسان فراهم میگردد و هم انگیزه تعالی و تداوم زندگی اجتماعی و روابط صحیح انسانی تقویت میشود. بدینسان عواملی که موجب ایجاد نفرت و انزجار افراد از یکدیگر و یا موجب یکنواختی زندگی بشر میشود، از محیط حیات اجتماعی دور شده و جنبههای مثبت کمالخواهی و زیبایی دوستی انسان، روز به روز شکوفاتر میگردد. البته گرچه یکی از جلوههای کمالجویی و زیبایی دوستی انسان به ویژه در دورة جوانی توجه به زیبایی ظاهر است؛ اما باید مراقب بود این فرایند، از حالت طبیعی خود خارج نشود؛ زیرا همة استعدادهای فطری اگر از حالت طبیعی و معقول خود خارج شوند، جنبه انحرافی پیدا کرده، آثار سویی به بار میآورند.
میان روح و جسم آدمی، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و این دو، تأثیر متقابلی بر یکدیگر میگذارند و میان آنها کنش و واکنشهای مختلفی شکل می گیرد. نمادها و دگرگونی های مادی و معنوی پیرامون انسان، بر روح و روان او تأثیر مستقیم دارند و هر اثرپذیری روحی، پیآمدهای رفتاری ویژه ای دارد. برای مثال، گاهی انسان از شنیدن نوعی موسیقی و آهنگ به آرامش میرسد و از شنیدن نوعی دیگر از موسیقی، پرخاشگر میشود. همچنین رنگها به تنهایی یا در کنار دیگر رنگها تأثیر ذهنی ویژه ای بر فرد میگذارند. رنگهای گرم و رنگهای سرد، پیامهای روانی متفاوتی را به افراد منتقل میکنند. انواع خطهای موجود در طبیعت و چگونگی نمایان شدن آنها در برابر دیدگان بیننده، معانی قراردادی غیرمستقیمی را به روان آدمی القا میکنند.
از سویی دیگر، انسان موجودی است کمال طلب و دوست دارد آنچه که موجب رسیدن او به کمال می شود را به دست آورد در این میان جوانان نه تنها از این قاعده مستثنا نیستند بلکه ویژگی های جوانی نیز اقتضا میکند که براین کمال طلبی پافشاری بیشتری داشته باشد چه اینکه جوان همواره دنبال ایده ال ها، کمال مطلوبها، جاودانگی، معنویت، زیبایی و خلاصه ارزشهاست در عین حال روحیه ای تنوع طلب دارد و از حالت ثابت و ایستا گریزان است.اگر این ویژگی های جوانی توام با بینش صحیح از ارزشها شود دوره جوانی یک دوره بسیار بارور و پربرکت خواهد بود و اگر این ویژگی فطری از روی غفلت، یا در نتیجة افراط و تفریط و یا تحت تاثیر القائات غلط عوامل جانبی، از مسیر طبیعی و درستخود خارج شود، سر از اموری چون خودنمایی، فخر فروشی، خودپرستی، مدپرستی و... در میآورد. عواملی که هر یک از آنها به نوبه خود، موجب پیدایش انواع نارساییها، هوسبازیها، رقابتهای غلط و اسراف و تبذیرها خواهد شد و انسان را به حیوانی پست تبدیل خواهد کرد. بنابراین پیروی از مد و زیباییخواهی و تنوعپسندی، ریشه در نهاد انسان دارد که نیازهایی چون تنوع، زیباخواهی و کمالجویی فطری منشا اصلی آن محسوب میشود. اما صورتهای افراطی رایج این گرایش، (مدپرستی)، در نتیجة جهل و نا آگاهی و ضعف ارزشهای معنوی و تبلیغات وسیع دشمنان و خودباختگی و تقلید کورکورانه از دیگران و یا آلوده شدن به رذایلی چون خودنمایی، فخرفروشی، احساس حقارت و خود کمبینی و... پیش میآید که برای افراد جامعه بسیار خطرساز است و باید از آن پرهیز کرد.
طراحان مد نیز معمولاً با بهره گیری از این نکته ها میکوشند هدفهای مورد نظر را در بیننده اجرا و این افراد نیز با تأثیرپذیری روانی، بنا بر خواسته های آنان رفتار کنند. طراحان مد به کمک (روانشناسی مد)، قصد تأثیرگذاری بر مخاطب و تحریک او به انجام دادن کاری معین را دارند. بنابراین کسی که به دنبال مدگرایی است نباید از این نکته غفلت کند.
پیامهای بصری مد لباس
در فرهنگ سنتی ایران و همچنین در برخی توصیه های اخلاقی توجه به ظاهر و لباس چندان مورد توجه قرار نداشته است. با گذشت سالیان دراز هنوز هم در میان عموم مردم و به ویژه آنان که جوانی را پشت سر گذاشته اند، دید دقیق و آگاهانه ای نسبت به مد و تنوع لباس وجود ندارد. مسن ها مدام به جوان ها یادآوری می کنند که سیرت زیباست و در کلاس های آموزش عرفان و اخلاق عملی هم مدام تاکید می شود که دلق کهن، ساتر تن بس تو را. مسلما رویداد های تاریخی دور و نزدیک در کشور ما در رشد و ترویج چنین باور هایی بی تاثیر نبوده است. با این وجود، اکنون شاهد گسترش روزافزون علاقه و توجه جوانان به سمت مد و تنوع لباس و پوشش و آرایش سر و ظاهر هستیم. علاقه به مد و لباس که تا چندی پیش پدیده ای صرفا زنانه آنهم در شهر های بزرگ تلقی می شد اکنون نه تنها از مرز های جنسیتی عبور کرده است بلکه مرز های جغرافیایی را هم درنوردیده و جوانان شهر های کوچک را نیز به خود مشغول داشته است.
مد را نباید تنها به لباسی که شخص می پوشد تفسیر کرد، بلکه مد یکی از حاضر و آماده ترین ابزار هایی است که افراد به کمک آن می توانند پیام های بصری گویایی درباره هویت خودشان صادر کنند. مد امکان ساختن هویت هایی شخصی شده را در میان ازدحام شهر های بزرگ فراهم می کند. به ویژه در شهر های مدرن و بزرگ، مد از این جهت اهمیت دارد که در چنین مکان هایی ما با انبوه غریبه ها در می آمیزیم و فقط و فقط لحظه های بسیار کوتاهی در اختیار داریم تا بر یکدیگر تاثیر بگذاریم. در شهر های امروزی مد یکی از داشته های اصلی افراد است که با استفاده از آن می توانند خود را به هم نشان بدهند؛ بفمانند، چرا که گمنامی نسبی و ضرب آهنگ پرشتاب زندگی در کلان شهر های کنونی مستلزم روش های کاملا بصری و نسبتا فوری برای ابراز هویت فرد است.
چنانکه نظریه پردازان مد اشاره می کنند: ( رهگیری خلاقانه از اقلام مد روز می تواند برای ترسیم مجموعه تصویر هایی بکار رود که بر پایه سیاست های هویتی نمایش ثروت و قدرت، قدرت و موفقیت یا منزلت زیر زمینی یا کولی منشی استوار است) از سوی دیگر به نظر می رسد تمایل به مد در شهرها و شهرستانهای کوچک نیز خبر از اعلام موجودیت فرد به عنوان موجودی متمایز با ترجیحاتی متفاوت از آنچه جامعه او می پسندد دارد. به علاوه استفاده از مد برای جوانان تجربیات لذت بخشی به همراه دارد چراکه می تواند تجسم رویا های آنان در پروراندن خویشتن دیگری برای خود به حساب آید.
جنبه تبلیغاتی مد
در بیشتر موارد، مفهوم واژه (مد) با (شعار)، ارتباطی نزدیک دارد. امروزه در جامعه ما واژه شعار به معنای سخن بی عمل به کار می رود، در حالی که معنی واقعی آن (فهماندن) و (اعلان خلاصه) است. برای مثال گاهی میشنویم: کنگره فلان با شعارِ فلان بر پا شد یا شعار انجمن فلان این است. پس شعار؛ یعنی اعلان خلاصه هدف ها و باورها. شعار همیشه در قالب لفظ نیست، بلکه گاهی نوعی از طرح، رنگ و لباس ویژه میتواند حامل پیام یک شعار باشد. یک پلیس با لباس مخصوص خود، به بیننده می فهماند که: (من یک پلیس هستم.) نشانی که بر سربرگ نوشته ای قرار می گیرد، وابستگی آن را به یک شرکت، ادراه یا نوعی انجمن خبر میدهد. بنا براین، مد نیز نوعی شعار است و پیامی را آگاهانه به مخاطب منتقل میکند.
افرادی که مخاطبان شعارها قرار میگیرند و با آن ارتباط سمعی یا بصری مییابند، معمولاً بدون تحقیق و بی اختیار، پیام نهفته در شعار را دریافت می کنند و با حرکت ذهنی معین براساس آنها، استدلالهای عقلی خود را سامان میدهند. البته این کار، از سوی افراد نکته سنج، کم دقتی به شمار می آید. در روایتهای امامان معصوم علیهمالسلام به نکته های ارزندهای دراین باره اشاره شده است. امام صادق علیه السلام میفرماید:
لا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُمْ فَتَصیرُو عِنْدَ النّاسِ کَواحدٍ مِنْهُمْ.
با اهل بدعت همصحبت نشوید و با ایشان همنشینی نکنید؛ زیرا نزد مردم، یکی از آنها شمرده میشوید.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله نیز فرموده است: (مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ؛ هر کس خودش را به گروه خاصی شبیه سازد، جزو آنها شمرده میشود).
این سخنان، بازگوکننده یکی از حقیقتهای رفتاری انسانها در جامعه است و با توجه به آنها درمییابیم. اگر از کسی شعاری دیده یا شنیده شود، بیننده و شنونده، ناخودآگاه، پیام موجود در شعار را دریافت میکند. سپس با قضاوت کردن بر اساس آن، حکمی را برای خود، صادر و با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. این ارتباط میتواند از نوع همفکری، تقلید، عضویت، پیروی، علاقه مندی و وابستگی باشد و چه بسا خود شعاردهنده از این ارتباط و قضاوت، بی خبر باشد. مد، به طور پنهانی و سریع بر شخص مدگرا تأثیر میکند. بنا براین، انسان باید در استفاده از مد، هوشیار باشد.
هر مد، درواقع، تابلوی تبلیغاتی یک فرهنگ یا خرده فرهنگ است. پس استفاده کننده از یک مد، باید به مثبت یا منفی بودن فرهنگ آن مد توجه کند و زمام فکر و عمل (در نتیجه هویت و شخصیت) خود را بدون بررسی دقیق، در اختیار آن مد و صاحبان فرهنگی آن قرار ندهد. بسیاری از شرکتهای تجاری و تولیدی برای اینکه تعدادی از مردم، محصولات نشاندار آنها را مصرف کنند، هزینه های هنگفتی می پردازند. برای نمونه، در ساخت فیلمها و سریالها و مسابقات ورزشی، به عنوان حامی مالی برخی اشخاص حقیقی و حقوقی سرمایه گذاری میکنند تا برای چند لحظه، نشان آن شرکت به نمایش درآید.
جریانهای فکری، بیشتر از راه مد و تبلیغ باورهای خاستگاه خود، حضور و گسترش مییابند. در کشورهای غربی، حزبها، جمعیتها و گروههای فراوانی با باورهای گوناگون دینی، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی وجود دارند که اعتقادهای آنها در بیشتر موارد با هویت اسلامی و ایرانی ما سازگار نیست، به ویژه گروههایی مثل: شیطان پرستان، همجنس گرایان و فمینیستها. این گروهها برای خود شعارهایی در نوع لباس، نوع دوخت، ترکیب رنگی، طرح خاص، آرایش مو و چهره، دستبندها و گردن آویزها فراهم آورده اند. از این رو، استفاده از نشانه های مد آنان میتواند به معنی وابستگی به آن جمعیتها، پذیرش آنها، علاقه به آنها، همفکری و هم سویی با آنها و تبلیغشان باشد. کار منطقی آن است که پیش از پیروی کردن از این مدها، به شناخت کافی درباره آن گروه، هدفها و باورهای آنها دست یابیم. در غیر این صورت، حرکتی انفعالی و بی پایه و تقلیدی کورکورانه شکل خواهد گرفت.
بی ثباتی هویتی مدگرایان
مد حق انتخاب لباس، سبک و تصویری از خود را که از طریق آن می توان یک هویت فردی خلق کرد به انسان میدهد؛ به یک معنا مد یک مشخصه ی ثابت و مهم مدرنیته است یعنی دوره ای از تاریخ که ویژگی آن تغییر دائم،از میان بردن هر چیز کهنه و نو جویی شمرده شده است. بیتردید پدیده مد با طبقه اقتصادی اجتماعی افراد، نقش رسانههای جمعی، فرآیند جهانیسازی و نظام سرمایهداری مرتبط است. بهرهبرداری نظام سرمایهداری از رواج مد، منجر به تغییرات فرهنگی اجتماعی در کشورهای مخاطب میگردد. هویتی که از طریق مد بوجود می آید قابل تغییر و متنوع است به گونه ای که با هر موجی از مد، عوض میشود، هویتی ظاهری که اغلب متناسب است با سلیقه ها و خواسته های تولیدکنندگان مد و جامعه و خواستههای فردی تأثیر کمتری در آن دارد. لذا مد در هویتبخشی به زنان و پارادوکس توجه به جسم و روح، زنان را با چالشهای هویتی در ابعاد مختلف مواجه میسازد.
نگاه اسلام به مد
خوشبختانه اسلام که کامل ترین و جامع ترین دین الهی است و همه نیازهای که مربوط به کمال و شکوفایی انسان است را در بر دارد دینی است مترقی و احکام آن هماهنگ تغییراتی است که در زندگی بشر به وجود آمده و در آینده به وجود می آید به عبارت دیگر اسلام زمان و مکان و تاثیر آن در زندگی بشر را مد نظر دارد لذا هیچ گاه یک مسلمان واقعی انسانی تک بعدی و عقب افتاده از تحولات و پیشرفت های زمان خودش نیست اسلام انسانها را همواره تشویق به آموختن علوم و فنون می کند و به هنر و آراستگی ارج می نهد در عین حال بر حفظ ارزشهای اخلاقی و مسائل معنوی که در رسیدن به کمال نقش اساسی دارد تاکید می کند بنابراین اگر ما به اسلام واقعی معرفت پیدا کنیم هیچ گاه تک بعدی نخواهیم بود اما عدم آگاهی ما به دستورات اسلامی موجب می شود ما تلقی صحیحی از اسلام نداشته باشیم و گاهی اوقات دچار تعارضاتی نیز بشویم اسلام همانطور که انسانها را دعوت به خود سازی و طهارت می کند به آراستگی ظاهر نیز توجه دارد تا جایی که نظافت را نشانه ایمان می داند طبیعی است که آراستگی ظاهری در هر زمانی متناسب با شرایط آن زمان و فرهنگ حاکم بر آن جامعه است لذا اسلام انسانها را در نوع لباس پوشیدن یا رنگ لباس یا نوع آرایش محدود نکرده است که مثلا فقط مثل عربها لباس بپوشید بلکه آنچه مورد نظر است اصل پوشش است و چنانچه عفاف انسانها حفظ شود مفسده ای به دنبال ندارد بنابراین نوع آرایش یک جوان آسیایی و شرقی با نوع آرایش یک جوان غربی متفاوت است در عین حال هر دو می تواند آراستگی مورد نظر اسلام باشند به شرط اینکه با ارزشهای الهی و سایر احکام و دستورات دین منافات نداشته باشد. از طرفی هویت ایرانی ما نیز اقتضا میکند که بر آثار تمدن و فرهنگ خود پایبند باشیم و جلوه ها و نمادهای فرهنگی ایرانی را زنده کنیم و دچار خودباختگی فرهنگی و انفعال در برابر فرهنگهای بیگانه نباشیم هویت فرهنگی امری است که همه ملتها به تاریخ خود توجه و افتخار میکنند و سعی در حفظ آن دارند.
از منظراسلامی سه متغیر مهم در شکل گیری دیدگاه اسلامی پیرامون پوشش نقش دارد:
1. اصول کلی که اسلام در مورد پوشش دارد.
2. مقتضیات زمان و مکان.
3. سلایق شخصی.
اسلام در مورد لباس پوشیدن مرد و زن، بر دو نکته اساسی تکیه دارد:
1. این که لباس به گونه ای باشد که رعایت عفاف و پاکدامنی را نموده و از هر نوع شکل، رنگ، مُدی که باعث تهییج و بر انگیختن احساسات شهوانی شود، عاری باشد.
2. پرهیز از شباهت به کفار و تقلید از آنان، به عبارت دیگر لباس به گونه ای نباشد که یک فرد مسلمان هویت فرهنگی خود را تباه کرده و اسیر روحی و روانی کفار گردد.
نتیجه این دو اصل اسلامی این است که جوان مسلمان و مؤمن تنوع طلب، چه دختر باشد و چه پسر با رعایت این دو محور، آزاد است به هر شکلی که می خواهد لباس بپوشد، از رنگ های گوناگون استفاده کند، مدها و مدل های تازه اختراع کند، تمام اینها - با رعایت دو نکته فوق و برخی موارد دیگر مثل اینکه پوشیدن لباس حریر و طلاجات برای مردان یا لباس شهرت حرام است- برای جوانان مومن مباح و مجاز است. و مطابق آن چیزی که از روایات و احادیث اسلامی فهمیده می شود، اسلام برای تمام فرهنگ ها و قومیت ها و منطقه ها برخلاف اختلافات و تفاوت هایشان یک نوع لباس و پوشش خاص تجویز ننموده است. از این روست که لباس خاص امیرالمومنین (علیه السلام) در زمان امام صادق (علیه السلام) مورد تایید ایشان قرار نگرفته و به حماد بن عثمان می فرماید: ( خّیرُ لِباسُ کُلِّ زَمَانٍ لِبَاسُ اَهلِهِ) یعنی (بهترین لباس هر زمان لباس اهل همان زمان است. ) و به فرموده شهید مطهری: ( از نظر کفش و کلاه و لباس نیز اسلام مد مخصوصی نیاورده است. از نظر اسلام زبان انگلیسی و ژاپنی و فارسی یکی است. اما... اما اسلام یک چیز دیگر گفته است. گفته شخصیت باختن حرام است. مرعوب دیگران شدن حرام است. تقلید کورکورانه کردن حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است. طفیلی گری حرام است. افسون شدن در مقابل بیگانه مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون می شود حرام است، الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است. انحرافات و بدبختیهای آنها را بنام پدیده قرن جذب کردن حرام است اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسما و روحا و ظاهرا و باطنا فرنگی بشود حرام است.)
با توجه به این مقدمات باید گفت انسان مومن در این دنیا پا نهاده تا خود را به تعالی برساند خواسته های خود را فدای خواسته های خداوند کند و کنترل زمام قوای خود را از نفس و شیطان گرفته به خداوند واگذارد و از طرفی برای خداوند نیز هیچ چیزی مهمتر از ایمان به او نیست او از هر گناهی اگر بخواهد حتی بدون توبه میگذرد اما از گناه شرک نمیگذرد چنانکه فرمود ﴿ إِنَّ اللّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَری إِثْمًا عَظیمًا﴾ نساء 48 ( خداوند شرک را نمیبخشد. و پایینتر از آن را برای هر کس که بخواهد میبخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است).
این نفرت خداوند از کافران بطوری است که شبیه شدن به آنان را نیز توسط مسلمانان جایز نمیداند. ﴿ وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون﴾ هود،113 ( و به کسانی که ستم کردهاند تمایل نشان ندهید که آتش [دوزخ] شما را میگیرد در حالی که غیر از خدا شما را مولا و سرپرستی نیست و آنگاه یاری نخواهید شد). در احادیث معصومین نیز تشبه به کفار یعنی شبیه به آنان شدن نیز مذموم شمرده شده است.
مدگرایی و هویت در قرآن
مد کلمهای فرنگی است، در کنار مد کلمهای دیگری به نام الگو قرار دارد که میتوان آن را از نظر مفهوم با کلمه عربی اسوه مقایسه کرد. در اصطلاح، مد تنها به مظاهر و نمادهای زندگی روزمره اشاره میکند و تنها بخشی از مقدمه الگو پذیری است. در دیدی وسیعتر الگو پذیری شامل رفتار و منشهای اجتماعی، فردی در زندگی است و محدود به ظواهر زندگی مادی و صورت زندگی نمیباشد. انسانها و جوامع انسانی برای نمایش روحیات، علایق و محتوای مطلوب زندگی خویش، به علایم و نمایهها نیاز دارند و مدها و الگوها همان مظاهر و نمایهها هستند.
از آن جا که گرایش به الگو و مد که از جمله گرایشهای انسان است و روح انسان از یک نواختی، گریزان بوده و میل به تنوع دارد، قرآن کریم که کتاب هدایت و پاسخ گو به نیازهای فطری انسان است، به این نیاز مهم بشر (نیاز به الگو) پاسخ گفته است و انسانها را به الگو پذیری از شخصیتها و چیزهایی که باعث کمال میشود تشویق کرده و از مدهایی که منجر به از خود بیگانگی میشود بر حذر داشته است. قرآن کریم، برای پیمودن مسیر کمال، پیامبران و اولیأ الهی را الگوی انسان معرفی کرده و پیامبر اکرم(مظهر انسان کامل و بهترین فرد عالم) را بهترین سرمشق انسانها قرار داده است; لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الاْ ئَخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا (احزاب، 21)
در مقابل این نوع الگو، انتخاب هر چه که باعث شود، انسان از مسیر واقعی منحرف شود و در مسیر دوری از خدا و سعادت جاودانه اخروی گام بردارد، به عنوان الگوها و مدهای نامناسب مطرح شده است. در قرآن مجید بارها نسبت به غفلت از خود و سرسپردگی انسان نسبت به غیر خدا هشدار داده شده و از بت پرستی، پیروی از شیطان، هوای نفس، تقلید کورکورانه از نیاکان و بزرگان و دیگران، نکوهش شده است. مفاهیم یاد شده در فرهنگ بشری و بینش اسلامی مفاهیمی آشنا و قابل درکند. این مفاهیم را میتوان از زاویه مسأله مد پرستی که منجر به از خود بیگانگی میشود نگریست و جلوه تازهای به آنها بخشید.
به هر حال، مد پرستی و از خود بیگانگی در منظر قرآن یک حالت روانی و فکری است که دارای لوازم، نمودها و آثاری است. انسان مد پرست، هویت دیگری را هویت خود میپندارد و این هویت دیگر هر چه باشد، انسان از خود بیگانه، تصویری متناسب با آن، از خود خواهد داشت.
در این جا به برخی از نمودهای از خود بیگانگی و مد پرستی اشاره میکنیم:
1. اصالت دادن به دیگری: انسان مد پرست، در تمام یا برخی از شوون خود اصالت را به دیگری میدهد و در ارزیابیها، احساس دردها، تشخیص درمانها و... آن دیگری را اصل قرار میدهد و امور خود را بر اساس او میسنجد، در موردشان قضاوت میکند، انتخاب میکند و طبق آن عمل میکند. و به طور مرتب وضع مادی خویش را با دیگران مقایسه میکند. این طرز تفکر که نشانه عدم رشد کافی و احساس حقارت درونی و کمبود همت میباشد، یکی از عوامل مؤثر عقب ماندگی در زندگی حتی مادی خواهد بود. از این رو قرآن کریم به شدت از این طرز فکر نهی میکند میفرماید: وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَیَ مَا مَتَّعْنَا بِهِیَّ أَزْوَ َجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَوَةِ الدُّنْیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَیَ (طه، 131); چشم خود را به نعمت هایی که به گروه هایی از آنان دادیم نیفکن، اینها گلهای زندگی دنیا است اینها به خاطر آن است که میخواهیم آنان را با آن بیازماییم، آن چه خدا به تو روزی داده است بهتر و پایدارتر است.
2. بر هم خوردن تعادل روحی: از آن جا که حرکتهای کسی که انسان از خود بیگانه از او تقلید میکند با مقتضای ساختار وجودی او سازگار نیست و افرادی که انسان مد پرست از آنان الگو میگیرد، متعددند و خواستهای متضاد یا مختلف دارند، انسان مد پرست، دچار عدم تعادل روحی میشود. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به این افراد صادق است; از جمله در مورد انسان مشرک میفرماید:ءارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار (یوسف، 9) ; آیا خداوندان پراکنده بهترند یا خدای یگانه چیره بر همه. و نیز میفرماید: خداوند مثلی زده است مردی که چند (خواجه) بدخود و ناسازگار در او شریک باشند و مردی که از آن یک مرد است آیا این دو در مثل برابرند. (زمر، 29)
3. بی هدفی و بی معیاری: انسان بی هویت دچار بی هدفی میشود و در زندگی و رفتار خود مذبذب است; مُّذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَ َلِکَ لاَ َّ إِلَیَ هَََّؤُلاَ َّءِ وَلاَ َّ إِلَیَ هَََّؤُلاَ َّءِ وَمَن یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُو سَبِیلاً (النسأ:143) بین خدا و غیر خدا سرگردان اند نه با گروه مؤمنان و نه با گروه کافران ]یکسو و یکدل[ اند و هر که را خدا گمراه کند برایش راهی نیابی
4. عدم بهرهگیری از عقل و دل و...
(ر.ک: انسانشناسی، آیة الله مصباح یزدی، ص 176 163، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 17، ص 242، دارالکتاب الاسلامیه.)
منابعی که این مقاله از آنها بهره جست:
1. جوانان و مدگرایی، سید صادق سِد نژاد، مجله دیدار آشنا، ش19
2. جهانی شدن و فرهنگ، جان تامیلنسون
3. فرهنگ لغات معین
4. نظام حقوق زن در اسلام، مرتضی مطهری
fasleno.com .5
hawzah.net .6
zanefarda.ir .7
porsemanequran.com .8
نویسنده:عباسعلی هراتیان
- [سایر] بحران هویت جوانان از کجا ناشی می شود؟
- [سایر] می خواستم در مورد تعریف مد و مدگرایی و نحوه شکل گیری و شاید تاریخچه آن بیش تر بدانم؟
- [سایر] آیا انگیزه های اجتماعی می تواند در گرایش جوان به مد و مدگرایی مؤثر باشد؛ راه درمان آن چگونه است؟
- [سایر] از چه زمانی موضوع مدگرایی در ایران مطرح شد؟ آیا ما ایرانی ها در همه تاریخ به داشتن مد غربی افتخار می کردیم؟
- [سایر] سلام می خواستم بپرسم آیا چای دکتر سینا ساخت جهاد دانشگاهی قزوین باعث لاغری میگردد یا خیر ممنون
- [سایر] شبهه: محدودیتها (در مورد لباس) باعث شکستن حرمت افراد و ایجاد عقده و حسرت میگردد؟[1]
- [سایر] چه عواملی باعث ایجاد حادثة کوی دانشگاه شد؟ لطفاً توضیح دهید.
- [سایر] چه عاملی باعث ایجاد خصومت عمیق میانن ملت ایران و دشمنان اسلام گردیده است ؟
- [سایر] چرا دست دادن با زن نامحرم اشکال دارد؟ این کار که باعث ایجاد شهوت و... نمی شود.
- [سایر] سلام خسته نباشید میخواستم بپرسم این حدیث از حضرت فاطمه است : ... من نتونستم بپذیرم و واقعا\" جا خوردم خواستم از شما که عالم هستید بپرسم فقط من فکر میکنم بهتره این مطلب در سایت گذاشته نشود میترسم باعث تغییر افکار دیگران شوم چون خودم خیلی جا خوردم ولی باز هر طور که خودتون میدنید فقط بی صبرانه منتظر جواب هستم .متشکرم.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] راه دادن بچه و دیوانه به مسجد مکروه است ولی اگر آوردن بچه ها مزاحمتی ایجاد نکند و باعث علاقمندی آنان به نماز و مسجد شود مستحب است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زنانی که بچه شیر می دهند خواه مادر بچه باشند یا دایه، اگر روزه گرفتن باعث کمی شیر آنها و ناراحتی بچه شود روزه بر آنها واجب نیست، ولی برای هر روز همان کفاره (یک مد طعام) واجب است، بعداً نیز باید روزه را قضا کنند، اما اگر روزه برای خودشان ضرر داشته باشد، نه روزه واجب است و نه کفاره، ولی باید بعداً روزه هایی را که نگرفته اند قضا نمایند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] ناآشنا به مسأله; کسی که مسأله شرعی خود را نمی داند. جاهل قاصر: جاهلی که از روی عذر حکم شرعی را نمی داند. جاهل مقصر: جاهلی که امکان آموختن مسائل را داشته ولی عمداً در فراگیری آن کوتاهی کرده است. جبیره: مرهم; پارچه و پوششی که زخم یا شکستگی را با آن ببندند. جرح، جروح: جراحت، زخم جُنُب: کسی که محتلم شده یا با دیگری مقاربت کرده است. جُعاله: قراردادی که طی آن فردی اعلام می کند هر کس برای او کار معینی را انجام دهد، اجرت مشخصی به او پرداخت می شود. مثلا هر کس گمشده مرا پیدا کند، هزار تومان به او مژدگانی می دهم. قرار گذارنده را (جاعل) و عمل کننده به آن را (عامل) می گویند. جلاّل: حیوانی که عادت کرده فقط نجاست انسان را بخورد. جماع: مقاربت: آمیزش جنسی. جهر: صدای بلند، با صدای بلند چیزی را قرائت کردن. (ح) حائض: زنی که در عادت ماهیانه باشد. حاکم شرع: مجتهدی که بر اساس موازین شرعی دارای فتوا است. حج: زیارت خانه خدا و انجام اعمالی مربوط به آن که به آن اعمال (مناسک حج) می گویند. حج نیابتی: زیارت خانه خدا به نیابت از طرف شخص دیگر با انجام مناسک آن. حدث اصغر: هر علتی که باعث وضو شود و آن شش چیز است: 1 بول، 2 مدفوع، 3 باد شکم، 4 خواب کامل، 5 امور زایل کننده عقل، 6 استحاضه. حدث اکبر: هر کاری که غسل برای نماز را سبب شود مانند احتلام و جماع. حد ترخص: حدی از مسافت که در آن صدای موذن و دیوار محل اقامت قابل تشخیص نباشد. حرام: ممنوع، هر عملی که از نظر شرعی ترکش لازم باشد. حرج: مشقت، سختی، دشواری حصه: سهم حضر: محل حضور (وطن). حنوط: مالیدن کافور بر اعضای مرده از جمله به پیشانی، کف دست ها، سرزانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها. حواله: ارجاع طلبکار به شخص ثالث برای دریافت طلبش به این نحو که ذمه خودش را بری کرده و دیگری به او بدهکار شود. حیض: قاعدگی، عادت ماهیانه زنان. حین عروض شک: وقت پدید آمدن شک. (خ) خارق العاده: غیر طبیعی. خالی از قوت نیست: معتبر است، فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی دیده شود). خالی از وجه نیست: فتوا این است (مگر در ضمن کلام قرینه ای بر غیر این معنی مشاهده شود). خبره: کارشناس خبیث: پلید، زشت. خسارت: زیان، ضرر. خصوصیات: ویژگی ها خمس: یک پنجم، بیست درصد پس انداز سالیانه و غیره که باید به مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید پرداخت شود. خوارج: کسانی که علیه امام معصوم(علیهم السلام) قیام مسلحانه نمایند مثل خوارج نهروان. خوف: ترس، هراس، واهمه خون جهنده: یعنی حیوانی که وقتی رگ آن را ببرند خون از آن جستن می کند. خیار: اختیار بر هم زدن معامله که در یازده مورد طرفین معامله یا یکی از آنها می توانند معامله را بر هم زنند. (د) دائمه: زنی که طی عقد دائم به همسری مردی درامده باشد. دُبُر: پشت; مقعد. دعوی: دادخواهی. دفاع: دفع دشمن; مقاومت در برابر دشمن. دیه: مالی که بنابر احکام شرعی به جبران خون مسلمان یا نقص بدنی به او داده می شود. (ذ) ذبح شرعی: کشتن حیوانات حلال گوشت با رعایت ضوابط شرعی. ذمّه: تعهّد به ادای چیزی یا انجام عملی. ذمّی: کافران اهل کتاب مانند یهود و نصاری در مقابل تعهّدشان نسبت به رعایت قوانین اجتماعی اسلامی از حمایت و امنیت حکومت اسلامی برخوردار می شوند و در بلاد مسلمین زندگی خواهند کرد. (ر) ربا: زیادت; اضافه; بدست آوردن مال زائد بر سرمایه با شرایط مذکور در مسائل 2356، 2357، 2361. رباء قرضی: اضافه ای که پرداخت آن در ضمن قرض شرط گردد. ربح سَنه: درآمد سالیانه انسان. رجوع: بازگشتن; بازگشت. رضاعی: همشیر; پسر و دختری که از یک زن شیر خورده باشند با شرائطی که در مسأله 2598 بیان شده نسبت به هم برادر و خواهر رضاعی می شوند و محرم ابدی می باشند. رفع ضرورت: بر طرف شدن حالت اضطرار. رکن; ارکان: پایه; اساسی ترین جزء هر عبادت. رکوع: خم شدن; یکی از ارکان نماز که برای انجام آن شخص نمازگزار در برابر عظمت خداوند چندان خم می شود که دستهایش به زانو برسد. رهن: گرو; گروی. ریبه: احتمال تحریک شهوت. (ز) زائد بر مؤونه: مازاد بر مخارج; اضافه بر هزینه مربوطه. زکات: مقدار معیّنی از اموال خاص انسان که به شرط رسیدن به حد نصاب باید در موارد مشخّص خود مصرف شود، این اموال اختصاص به نُه مورد دارد. زکات فطره: مقدار حدود 3 کیلوگرم گندم، جو، ذرت و غیره یا بهای آن که باید در عید فطر به فقرا بدهند و یا در مصارف دیگر زکات صرف کنند. زمان غیبت کبری: مثل زمان ما، که امام دوازدهم(علیه السلام) در پرده غیبت به سر می برند. زینت: زیور; آرایش. (س) سال شمسی: سالی که مشتمل بر دوازده برج است و از فروردین شروع و به اسفند ختم می شود. سال قمری: سالی که مشتمل بر دوازده ماه است و از محرم شروع و به ذی الحجه ختم می شود. سجده; سجود: بر زمین گذاردن پیشانی و کف دست ها و سر زانوها و سر دو انگشت بزرگ پاها برای ستایش خداوند. سجده سهو: سجده ای که نمازگزار در برابر اشتباهاتی که سهواً از او سر زده بجای آورد، به شرح مسأله 1262. سجده شکر: پیشانی بر زمین نهادن به منظور سپاسگزاری از نعمت های خداوند. سجده های واجب قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا گوش کند باید بلافاصله سجده نماید. 1 - جزء 21، سوره سجده، آیه 15. 2 - جزء 24، سوره فصّلت، آیه 37. 3 - جزء 27، سوره نجم، آخرین آیه. 4 - جزء 30، سوره علق، آخرین آیه. سجده های مستحبّ قرآن: وقتی انسان یکی از این آیات را تماماً بخواند یا بشنود مستحب است که بلافاصله سجده کند. 1 - جزء 9، سوره اعراف، آیه آخر. 2 - جزء 13، سوره رعد، آیه 15. 3 - جزء 14، سوره نحل، آیه 49. 4 - جزء 15، سوره اسراء، آیه 107. 5 - جزء 16، سوره مریم، آیه 58. 6 - جزء 17، سوره حج، آیه 18. 7 - جزء 17، سوره حج، آیه 77. 8 - جزء 19، سوره فرقان، آیه 60. 9 - جزء 19، سوره نمل، آیه 25. 10 - جزء 23، سوره ص، آیه 24. 11 - جزء 30، سوره انشقاق، آیه 21. سرگین: مدفوع حیوانات. سفیه: بی عقل; کسی که قدرت نگهداری مال خودش را ندارد و سرمایه اش را در کارهای بیهوده مصرف می کند. سقط شده: افتاده; جنین نارس یا مرده که از رحم خارج شده باشد. سلف: معامله پیش خرید. سؤر: نیم خورده آب یا غذا. (ش) شاخص: چوب یا وسیله ای که برای تعیین وقت ظهر در زمین نصب می کنند. شارع: بنیانگزار شریعت اسلامی; خداوند; پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله). شاهد: گواه. شرایط ذمّه: شرایطی که اگر اهل کتاب در بلاد مسلمین به آنها عمل کنند جان و مالشان در پناه حکومت اسلامی است. شهادت: گواهی دادن. شهادتین: شهادت به یگانگی الله و رسالت رسول الله(صلی الله علیه وآله). شیوع: شایع شدن; همگانی شدن. شهرت: مشهور شدن; آشکار شدن برای همه افراد. شیر کامل: منظور انجام یافتن تمام شرایط هشت گانه ای است که در مسأله 2594 گفته شده و موجب محرم شدن است. (ص) صاع: پیمانه ای دارای گنجایش حدود 3 کیلوگرم. صحّاف: شیرازه بند، تعمیرکار کتاب. صحّت: درستی. صراط: منظور پل صراط در روز قیامت است. صرف برات: نقدکردن برات; در مواردی که برات به صورت مدّت دار تنظیم شده باشد طلبکار می تواند زودتر از موعد معیّن از بدهکار بخواهد با کسر مقداری از برات نقداً وجه آن را دریافت نماید، این عمل را در عرف تجّار (صرف برات) می نامند. صغیره: دختری که به سن بلوغ نرسیده است. صلح: سازش طرفین; اینکه کسی مال یا حق خود را برای توافق و سازش به دیگری واگذار کند. صیغه: خواندن کلماتی که وسیله تحقّق عقد است. (ض) ضامن: عهده دار; متعهّد. ضرورت: وجوب; حتمیّت. ضروری دین: آنچه بدون تردید جزء دین است مانند وجوب نماز و روزه. ضعف مفرط: ضعف شدید. (ط) طلاق: گسستن پیمان زناشویی. طلاق بائن: طلاقی است که پس از آن مرد حق رجوع به همسرش را ندارد. طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست ولی شوهر او را طلاق نمی دهد و زن مهر یا مال دیگرش را به او می بخشد تا او را راضی به طلاق کند. طلاق رجعی: طلاقی است که مرد در عدّه زن می تواند به او رجوع نماید. طلاق مبارات: طلاقی است که در نتیجه تنفر زن و مرد از یکدیگر و دادن مقداری مال از طرف زن به شوهر واقع می شود. طواف نساء: اخرین طواف حج و عمره مفرده است که ترک آن موجب استمرار حرمت همبستری برای طواف کننده با همسرش می شود. طوق: گردن بند; آنچه در گردن بیاویزند. طهارت: پاکی; حالتی معنوی که در نتیجه وضو و غسل یا تیمّم حاصل شود. طهارت ظاهری: چیزی که براساس نظر شارع مقدّس محکوم به پاکی است هر چند در واقع نجس باشد مثل این که شخصی وارد خانه مسلمانی شود مادام که صاحب خانه نجاست چیزی را مطرح ننماید تمام اشیاء آن خانه محکوم به پاکی است. (ظ) ظاهر این است: فتوا این است، مگر اینکه در کلام قرینه ای برای مقصود دیگر باشد. ظهر شرعی: وقت اذان ظهر که سایه شاخص محو می شود یا به کمترین حد آن می رسد و ساعت آن نسبت به فصول مختلف و افق های گوناگون فرق می کند. (ع) عاجز: ناتوان; درمانده. عادت ماهیانه: قاعدگی; حیض. عادت وقتیّه و عددیّه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها دارای وقت مشخّص و زمان معیّن باشد; عادتشان (وقتیّه و عددیّه) است. عادل: شخصی که دارای ملکه عدالت است. عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت و بلاعوض از آن. عاصی: عصیان کننده; کسی که نسبت به احکام الهی نافرمان است. عامل: عمل کننده: 1 - کسی که به قرارداد جعاله عمل می کند; 2 - کسی که متصدّی جمع آوری، حسابرسی و تقسیم و سایر امور مربوط به زکات است; 3 - اجیر. عایدات: درآمد. عدول: اشخاص عادل. عذر شرعی: توجیه قابل قبول; دلیل قابل قبول از نظر شرعی. عرف: فرهنگ عموم مردم. عَرَق جُنُب از حرام: عرقی که پس از آمیزش نامشروع یا استمناء از بدن خارج گردد. عزل: کنار گذاشتن: 1 - انزال نمودن در خارج از رحم برای جلوگیری از آبستنی زن; 2 - برکنار کردن وکیل یا مأمور خود از کار مانند برکناری وصی یا متولّی خائن توسط حاکم شرع. عسرت: سختی; تنگدستی. عقد: گره; پیمان زناشویی; پیوند. عقدبیع: قرارداد خرید و فروش. عقد دائم: ازدواج مادام العمر. عقد غیر دائم: ازدواج موقت. عقود: قراردادهای دو طرفه مثل خرید و فروش، ازدواج، مصالحه. عمّال: کارگزاران. عمداً: از روی قصد; کاری را با علم و آگاهی انجام دادن. عمره: زیارت خانه خدا و انجام اعمال مخصوص خانه کعبه که تا حدودی شبیه حج است و آن بر دو قسم است: عمره تمتّع که قبل از حج تمتّع انجام می گیرد، و عمره مفرده که پس از حج قران و افراد یا بدون حج انجام می گیرد. عمل به احتیاط: مکلّف تکلیف خود را به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف شرعیش را انجام داده است. طریقه احتیاط در کتاب های فقهی مطرح شده است. عنین: مردی که قادر به انجام آمیزش جنسی نیست. عورت: آنچه انسان از ظاهر کردنش حیا می کند; اعضاء تناسلی. عهد: پیمان; تعهّد انسان در برابر خداوند برای کار پسندیده یا ترک ناپسند که با صیغه مخصوص ادا می شود. عیال: زن; همسر. عید فطر: نخستین روز ماه شوّال که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. عید قربان: دهمین روز ماه ذی الحجّه که یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. (غ) غائط: مدفوع. غرض عقلائی: هدفی که از نظر عقلا قابل قبول و پسندیده باشد. غساله: آبی که معمولا پس از شستن چیزی خود به خود یا با فشار از آن می چکد. غسل: شستن; شستشو; شستشوی بدن با کیفیت مخصوصی که بر دو نوع است: 1 - ترتیبی; 2 - ارتماسی. غسل واجب: غسلی که انجام دادن آن الزامی است و اقسام آن عبارت است از: 1 - غسل جنابت; 2 - غسل حیض; 3 - غسل نفاس; 4 - غسل استحاضه; 5 - غسل مسّ میّت; 6 - غسل میّت. غسل مستحب: غسلی که به مناسبت ایّام و لیالی خاص یا عبادات و زیارات مخصوص رواست مانند غسل جمعه و غسل زیارت و غیره. غسل ارتماسی: به نیّت غسل یک مرتبه در آب فرو رفتن. عسل ترتیبی: به نیّت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ را شستن. غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام می گیرد و الزاماً باید به صورت غسل ترتیبی باشد. غُلات: گروهی از مسلمانان هستند که درباره امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) غلّو می کنند و آن حضرت را خدا می شمارند. (ف) فتوا: رأی مجتهد در مسائل شرعیه. فجر: سپیده صبح. فجر اول و دوم: نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سپیده ای رو به بالا حرکت می کند که آن را فجر اول می گویند. موقعی که آن سپیده گسترده شد، فجر دوم، و اولِ نماز صبح است. فجر صادق: منظور فجر دوم است. فجر کاذب: منظور فجر اول است. فرادا: نمازی که انسان به طور انفرادی می گزارد. فَرْج: عورت انسان (زن و مرد; قُبُل و دُبُر). فرض: امرالزامی; امری که انجام یا ادای آن واجب است. فضله: مدفوع حیوانات. فطر: نخستین روز ماه شوّال و یکی از دو عید بزرگ اسلامی است. فطریه: زکات فطره. فقّاع: آب جو. فقیر: محتاج; کسی که نیازمند تأمین مخارج سال خود و عیالش است و چیزی هم ندارد که به طور روزانه قادر به تأمین هزینه زندگیش باشد. فی سبیل الله: در راه خدا انجام کار خیری که نفعش به عموم مسلمانان برسد مثل ساختن مسجد، پل، جاده و غیره. (ق) قُبُل: پیش (کنایه از عضو جنسی انسان است). قتل: کشتن. قتل نفس محترمه: کشتن کسی که خونش از نظر شرعی محترم است و نباید کشته شود. قرائت: خواندن; خواندن حمد و سوره در نمازهای یومیّه. قروح: دُمَل ها; زخم های چرکین. قریب: نزدیک به واقع و حقیقت. قرینه: نشانه; علامت; همانند. قسم: سوگند; سوگند به یکی از اسامی خداوند برای انجام امور پسندیده یا ترک ناپسند. قصاص: کیفر; نوعی از مجازات است که مشابه با جنایت انجام شده می باشد، مثل اینکه شخصی کسی را عمداً بکشد او را خواهند کشت. قصد اقامه: قصد مسافر به ماندن ده روز یا بیشتر در یک محل. قصد انشاء: تصمیم به ایجاد یک امر اعتباری مانند بیع و شراء و غیره همراه با ادای کلمات مربوطه. قصد وجه: در جایی که مکلّف عمل را با حفظ وصف وجوب و یا استحباب انجام دهد، یعنی بگوید این عمل واجب و یا این عمل مستحب را انجام می دهم. قصد رجاء: در موردی است که مکلّف عمل را به احتمال اینکه به خدا نزیک می کند انجام می دهد. قصد قربت مطلقه: چنانچه مکلّف می داند عملی مورد رضا و قرب خداست ولی نمی داند عنوان آن چیست، مثل اینکه می داند گفتن این جمله در نماز خوب است اما نمی داند استحباب خاص دارد یا به عنوان مطلق ذکر و یا دعا باید خوانده شود. قصد قربت: یعنی کاری را برای خدا انجام دادن. قضا: بجا آوردن عملی که در وقت خاص خود انجام نشده است بعد از آن وقت; قضاوت کردن. قنوت: اطاعت; تواضع در برابر خدا; در رکعت دوم نماز پس از قرائت سوره ها، دست ها را در مقابل صورت قراردادن و ذکر و دعا خواندن. قوی: محکم (کنایه از فتوا) قیام: ایستادن; اقامه نماز. قیام متّصل به رکوع: به نیت رکوع از حالت ایستاده خم شدن و رکن نماز است. قی: استفراغ. قیّم: سرپرست; کسی که براساس وصیّت یا حکم حاکم شرع مسؤول امور یتیم و غیره می شود. (ک) کافر: کسی که به توحید و نبوّت یا هر دوی آنها معتقد نیست، یعنی: 1 - کسی که وجود خدا را انکار می کند. 2 - کسی که برای خدا شریک می تراشد. 3 - کسی که پیغمبری پیغمبر اسلام را قبول ندارد. 4 - کسی که در امور فوق شک دارد. 5 - کسی که منکر ضرورت دین است و انکار او به انکار خدا و رسول(صلی الله علیه وآله)می انجامد. کافر حربی: کافری که با مسلمانان در حال جنگ می باشد و یا در پناه مسلمانان نیست. کافر ذمّی: اهل کتاب که در بلاد اسلامی با شرایط مخصوص اهل ذمّه در پناه حکومت اسلامی قرار گرفته و زندگی می کند. کثیر الشّک: کسی که زیاد به شک می افتد. کشف خلاف شدن: آشکار شدن اشتباه، روشن شدن این که یک عمل درست انجام نشده است. کفّاره: کاری که انسان برای جبران گناهش انجام دهد. کفّاره جمع: کفّاره سه گانه (60 روز روزه گرفتن، 60 فقیر را سیر کردن و بنده ای را آزاد نمودن). کفالت: ضمانت. کفیل: ضامن. کیفیّت: چگونگی. (ل) لازم: واجب; اگر مجتهد دلیل الزامی بودن امری را از ایات و روایات کشف کند و بتواند آن را به شارع نسبت دهد، معمولا تعبیر به واجب می کند. و اگر الزامی بودن آن را به طریق دیگر نظیر ادلّه عقلیّه استفاده کند طوری که استناد آن به شارع میسّر نباشد، معمولا تعبیر به لازم می کند. لازم الوفا بودن: باید به آن عمل شود. لزوجت محل: لغزندگی همراه با چسبندگی که در محلی وجود دارد. لغو: بی فایده; بی معنا; بیهوده. لُقطه: پیدا شده; مال پیدا شده ای که صاحب آن معلوم نباشد. (م) ماترک: آنچه از متوفّی باقی مانده باشد. مال الاجاره: مالی که مستأجر بابت اجاره بپردازد. مال المصالحه: مالی که مورد صلح قرار گرفته است. مالیّت شرعی: چیزهایی که از نظر شارع مقدّس مال محسوب می شود مانند همه اموال مشروع (که ضوابط آن توسّط شارع مقدّس بیان گردیده است). مالیّت عرفی: چیزهایی که از نظر فرهنگ عموم مردم (عرف) مال محسوب می شود، هر چند از نظر دین اسلام مالیّت نداشته باشد، مثل خوک و مشروب. ماه هلالی: گردش ماه به دور زمین، ماه قمری که از ماه محرم شروع می شود و به ماه ذی الحجّه ختم می گردد و در مقابل ماه شمسی است که از فروردین ماه شروع و در اسفند پایان می یابد. مأموم: پیرو; کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا نماید. مؤونه: مخارج یا هزینه. مباح: هر فعلی که از نظر شرعی نه پسندیده است و نه ناپسند (در برابر واجب و حرام و مستحب و مکروه). صفحه 542 مبتدئه: زنی که برای اولین بار عادت شود. مبطلات: اموری که باطل کننده عبادت می شود. متعه: زنی که با عقد موقّت به همسری مردی درآمده است. متنجّس: هر چیزی که ذاتاً پاک است و در اثر برخورد با شیء نجس آلوده شده است. متولّی: سرپرست. مثمن: قیمت گذاری شده; فروخته شده; کالایی که در معرض فروش قرار گرفته باشد. مجتهد: کوشا; کسی که در فهم احکام الهی به درجه رسیده و دارای قدرت علمی مناسبی است که می تواند احکام اسلام را از روی کتاب و سنّت استنباط نماید. مجتهد جامع الشرائط: مجتهدی که شرایط مرجعیّت تقلید را دارا می باشد. مجرای طبیعی: مسیر طبیعی هر چیز. مجهول المالک: مالی که معلوم نیست به چه کسی متعلّق است. مجزی است: کافی است ساقط کننده تکلیف است. محتضر: کسی که در حال جان کندن است. محتلم: کسی که در خواب منی از او خارج شده باشد. محذور: مانع; کنار گذاشته شده; آنچه از آن پرهیز گشته است. محرّم (محرّمات): چیزی که حرام است; اولین ماه از سال قمری. مَحْرَم: کسانی که ازدواج با آنها به جهت نسبی و یا سببی و یا شیر خوردن حرام ابدی است مانند: خواهر، مادر، دختر و دخترِ دختر، جدّات، عمّه و عمّات، خاله و خالات، ربائب، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، زن پسر، زن پدر و نبیره. مُحرِم: کسی که در حال احرام حج یا عمره باشد. محظور: ممنوع. محفوظ: حفظ شده; نگهداری شده. محلّ اشکال است: اشکال دارد; خلاف احتیاط واجب است (مقلّد می تواند در این مسأله به مجتهد دیگری مراجعه کند). محل تأمّل است: باید احتیاط کرد (مقلّد می تواند در این مسأله به دیگری مراجعه کند). صفحه 543 مخیّر است: فتواست، مقلّد بایستی یکی از دو طرف و یا بیشتر را انتخاب نماید. مخرج بول و غائط: مجرای طبیعی خروج ادرار و مدفوع. مخمّس: مالی که خمس آن پرداخت شده باشد. مُدّ: پیمانه ای که تقریباً ده سیر گنجایش داشته باشد (750 گرم). مدّعی: خواهان ; کسی که برای خودش حقّی قائل است. مذی: رطوبتی که پس از ملاعبه از انسان خارج گردد. مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول یا حکمی از ضروریّات دین شده که انکارش به انکار خدا و رسول باز گردد. مرتدّ فطری: کسی که از پدر یا مادر مسلمان متولّد شده و خودش نیز مسلمان بوده و سپس از دین خارج شده است. مرتدّ ملّی: کسی که از پدر و مادر غیر مسلمان متولّد شده ولی خودش پس از اظهار کفر مسلمان شده و مجدّداً کافر گردیده است. مرجوح (مرجوح شرعی): چیزی که کراهت شرعی داشته باشد. مردار: حیوانی که خود به خود مرده و یا بدون شرایط لازم کشته شده باشد. مزارعه: قراردادی که بین مالک زمین و زارع منعقد می شود که براساس آن مالک درصدی از محصول زراعی را صاحب می شود. مس: لمس کردن. مسّ میت: لمس کردن انسان مرده. مساقات: آبیاری کردن; قراردادی بین صاحب باغ و باغبان که براساس آن باغبان در برابر آبیاری و تربیت درختان، حقّ استفاده از مقدار معیّنی میوه باغ را پیدا می کند. مستحاضه: زنی که در حال استحاضه باشد. مستحب: پسندیده; مطلوب; چیزی که مطلوب شارع است ولی واجب نیست; هر حکم شرعی که اطاعت آن موجب ثواب است ولی مخالفت آن عقاب ندارد. مستطیع: توانا; کسی که امکانات و شرائط سفر حج را دارا باشد. مستهلک: از میان رفته; نابود شده; نیست شده. مسح: دست کشیدن بر چیزی; دست کشیدن به فرق سر و روی پاها با رطوبت باقیمانده از شستشوی صورت و دست ها در وضو. مسکین: بیچاره; مفلوک; کسی که از فقیر هم سخت تر می گذراند. مسکرات: چیزهای مست کننده. مشقّت: سختی; رنج; دشواری. مصالحه: سازش; آشتی. مصو نیّت: آسیب ناپذیری. مضطر: ناچار; ناگزیر. مضطربه: زنی که عادت ماهیانه اش بی نظم است. مضمضه: چرخانیدن آب در دهان. مضیقه: تنگدستی; تنگنایی. مطهّرات: پاک کننده ها. مظالم: چیزهایی که در ذمّه انسان است ولی صاحب آن معلوم نیست و یا دسترسی به آن ممکن نمی باشد، مانند اینکه شخصی یقین دارد در زمان طفولیّت به صورت غیر مجاز در مال کسی تصرّف نموده و در اثر تصرّف ضرری به صاحب آن رسیده است، اکنون برای اینکه یقین به برائت ذمّه خود پیدا کند، لازم است مقداری از مال خود را از طرف صاحب مال به عنوان مظالم با اجازه مجتهد جامع الشرایط به فقیر پرداخت نماید. معامله غرری: معامله ای است که اوصاف کالای مورد معامله (مبیع) به صورت کامل مشخّص نباشد مثل اینکه شخصی خانه ای را که اصلا ندیده است و از خصوصیات آن اطلاع ندارد بخرد یا بفروشد، و این نوع معامله کلا باطل است. معرض: برای عموم نشان دادن; در دیدِ همگان قرار دادن. معهود: شناخته شده; معمول و متداول; آنچه به طور ضمنی مورد قبول باشد. مفطِر: چیزی که روزه را می شکند. مفلّس: کسی که دارائیش کمتر از بدهکاریش می باشد. و از طرف حاکم شرع از تصرف در اموالش منع شده است. مقاربت: نزدیکی کردن; آمیزش جنسی. مقرّرات شرعیه: آنچه از طرف خداوند به عنوان تکلیف شرعی معیّن گردیده است. مکروه: ناپسند; نامطلوب; آنچه انجام آن حرام نیست ولی ترکش اولی است. مکلّف: هر انسانی که بالغ و عاقل است. ملاعبه: بازی کردن; معاشقه کردن. ممیّز: خردسالی که خوب و بد را تمیز می دهد. منذورله: کسی که به نفع او نذر شده است مثل امام(رحمه الله). منعزل: خود به خود برکنار شده. موازین شرعیّه: معیارهای شرعیّه. موالات: پشت سر هم; پیاپی انجام دادن. موجر: اجاره دهنده. مورد اشکال است: خلاف احتیاط است; در این مورد می توان به مجتهددیگر مراجعه کرد. موقوفٌ علیهم: کسانی که به نفع آنها وقف شده است. موقوفه: وقف شده. موکّل: وکیل کننده. منع کردن: جلوگیری کردن; بازداشتن. میّت: مرده; جسد بی جان انسان. (ن) ناسیه: زنی که وقت عادت ماهیانه خود را از یاد برده است. نافله: نماز مستحبّی. نری: بیضه. نبش قبر: شکافتن قبر. نصاب: حدّ مشخّص; حد یا مقدار معیّن. نصاب زکات: حدّ مشخّصی که برای هر یک از موارد وجوب زکات در نظر گرفته شده است. نظر به ریبه: نگاه کردن به گونه ای که موجب تحریک شهوت شود; نگاهی که موجب فتنه شود. نجس: پلید; ناپاک. نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج می گردد. نکاح: ازدواج کردن; زناشویی. نماز آیات: دو رکعت نماز مخصوص که در مواردی نظیر زلزله و کسوف و خسوف واجب است. نماز احتیاط: نماز بدون سوره ای که برای جبران رکعات مورد شک بجا آورده می شود. نماز استسقاء: نمازی که با کیفیت مخصوص برای طلب باران خوانده شود. نماز جماعت: نماز واجبی که دو نفر یا بیشتر با امامت یکی از آنها بجا می آوردند (در نماز جمعه حدّاقل جماعت 5 نفر است). نماز جمعه: دو رکعت نماز مخصوص که در زوال جمعه به جای نماز ظهر و به طور جماعت برگزار می گردد و با کمتر از 5 نفر انجام پذیر نیست. نماز خوف: نماز یومیّه انسان در حال جنگ و امثال آن که با کیفیت مخصوص و به طور شکسته بجا آورده شود. نماز شب: هشت رکعت نماز مستحبّی که به صورت 4 نماز دو رکعتی در ثلث آخر شب گزارده می شود. نماز شفع: دو رکعت نماز مستحبّی که پس از هشت رکعت نافله های شب، پیش از نماز وتر گزارده می شود. نمازطواف: دورکعت نمازمخصوص که در مراسم حجوعمره پس ازطواف گزارده می شود. نماز عید: دو رکعت نماز مخصوص که روز عید فطر و قربان می خوانند. نماز غفیله: دو رکعت نماز مخصوص که پس از نماز مغرب تا وقتی که سرخی مغرب از بین نرفته مستحب است. نماز قصر: نماز کوتاه; نمازهای چهار رکعتی که در سفر دو رکعت خوانده می شود. نماز قضا: نمازی است که به جای نمازهای فوت شده گزارده می شود. نماز مسافر: نماز کوتا; نمازهای چهار رکعتی که مسافر باید در سفر دو رکعتی بجا آورد. نماز مستحب: هر نمازی که بجا آوردن آن پسندیده است ولی واجب نیست. نماز میّت: نماز مخصوصی که باید بر جنازه مسلمان خوانده شود. نماز واجب: نمازی که بجا آوردن آن بر هر مکلّفی لازم است و اقسام آن عبارت است از: 1 - نمازهای یومیّه; 2 - نماز آیات; 3 - نماز میّت; 4 - نماز طواف; 5 - نماز قضای پدر و مادر; 6 - نمازی که انسان با نذر و عهد و قسم بر خود واجب کرده است. نماز وتر: یک رکعت نماز که پس از نماز شفع خوانده می شود و آخرین رکعت از نماز شب محسوب می گردد. نماز وحشت: دو رکعت نماز که برای شب اوّل قبر متوفّی خوانده می شود. نماز یومیّه: نماز روزانه; نمازهای واجب در هر شبانه روز که مجموعاً 17 رکعت است. نوافل یومیّه: نمازهای مستحبّی روزانه که هر شبانه روز 34 رکعت و در جمعه 38 رکعت است. نهی از منکر: بازداشتن دیگری از هر عملی که به حکم شارع ناپسند است. نیّت: قصد; تصمیم به انجام عمل دینی با هدف تقرّب به خداوند. (و) واجب: هر امری که انجام آن از نظر شرع الزامی و اجباری است. واجب تعبّدی: واجبی که در انجام آن قصد قربت لازم است (عبادات) واجب تعیینی: واجبی که به طور مشخّص وجوب به آن تعلّق گرفته است مانند نماز، روزه و حج. واجب توصلی: واجبی که قصد قربت لازم ندارد، مانند ادای دین کردن و جواب سلام دادن و شستن لباس و بدن برای نماز. واجب تخییری: امری که وجوب بین آن و دیگری دوران دارد، مانند کفّاره روزه که مخیّر است بین سه امر: 1 - آزاد کردن بنده; -2 شصت روز روزه گرفتن; 3 - شصت مسکین را اطعام کردن. واجب عینی: واجبی که برهر فردی با قطع نظر از دیگران واجب است، مانند نماز و روزه. واجب کفایی: واجبی که اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود، مانند غسل و سایر تجهیزات میّت که بر همه واجب است ولی وقتی که عدّه ای اقدام کنند، از دیگران ساقط می شود. واجب معلّق: واجبی که زمان وجوب آن (حال) و زمان واجب (آینده) یعنی وجوبش فعلی است ولی واجب را باید در شرایط مشخّصی انجام داد مانند وجوب حج پس از تحقّق شرایط استطاعت یعنی کسی که مستطیع شد حج بر او واجب است ولی باید صبر کند تا ایّام مخصوص حج فرا رسد و آنگاه عمل نماید. واجب منجّز: واجبی است که زمان وجوب و واجب یکی است، مانند روزه که در همان وقتی که واجب می گردد در همان وقت هم باید آن را انجام داد. واجب مطلق: واجبی که در هر شرایطی وجوب دارد، مانند نماز. واجب مشروط: واجبی که تنها در شرایط خاصّی واجب می گردد، مانند حج که تنها با شرط استطاعت واجب می شود. واجب موسّع: واجبی است که وقت انجام آن وسیع است، مانند نماز ظهر و عصر که از ظهر تا غروب وقت دارد. واجب مضیّق: واجبی است که دارای وقت مشخّص و محدود است، مانند روزه گرفتن در ماه رمضان. وارث: کسی که ارث می برد. واقف: وقف کننده. وثیقه: سپرده; گرویی. وجه: صورت; دلیل; عنوان. ودی: رطوبتی که گاهی پس از خروج بول مشاهده می شود. ودیعه: امانت. وذی: رطوبتی که گاهی پس از خروج منی مشاهده می شود. وصل به سکون: حرکت آخر کلمه ای را انداختن وبدون وقف آن را به کلمه بعد چسباندن. وصی: کسی که مسؤول انجام وصیّتی شود. وصیّت: سفارش; توصیه هایی که انسان برای کارهای پس از مرگش به دیگری می کند. وضو: شستن صورت و دست ها و مسح سر و پاها برای برپا داشتن نماز. وضوی ارتماسی: وضویی که انسان به عوض آنکه آب را روی صورت و دست هایش بریزد، صورت و دست هایش را در آب فرو می برد و در حال فروبردن یا بیرون آوردن آن قصد وضو می کند. وضوی ترتیبی: وضویی که انسان با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست هایش آنها را می شوید. وضوی جبیره: آن است که در محل وضو، جبیره باشد. وطن: جایی که انسان برای اقامت و زندگی دائمی خود اختیار کند. وطی: لگدمال کردن; کنایه از عمل جنسی است. وقف به حرکت: در حین ادای حرکت آخرین حرف یک کلمه بین آن و کلمه بعد فاصله انداختن. وکیل: نماینده; کسی که از طرف شخصی اختیار انجام کاری را داشته باشد. ولایت: سرپرستی; صاحب اختیار بودن. ولیّ (یا قیّم): کسی که به دستور شارع مقدّس سرپرست دیگری است مانند پدر و پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط. (ه) هبه: بخشش. هدم: ویرانی. هدیه: تحفه; ارمغان. (ی) یائسه: زنی که سنّش به حدّی رسیده که دیگر عادت ماهیانه نمی شود.