دخترعمویی داشتم که فکر میکنم خیلی دوستش داشتم.او هم منو دوست داشت ولی خانواده من مخالف بودند.در هر صورت دختر عموی من ازدواج کرد.الان من خیلی احساس سر خوردگی میکنم و ناراحت هستم که خیلی راحت او را از دست دادم.چطور میتونم فراموشش کنم؟ پاسخ: خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.دوست عزیز کاملا احساس شما را درک می کنیم و اعتقاد داریم شما باید برای رسیدن به ایشان تلاش می نمودید و اگر هم به نتیجه نمی رسیدید امروز واقعا افسوس تلاش نکرده را نمی خوردید اما الان چه باید کرد؟آیا باید زمان حال را برای افسوس گذشته از دست داد؟آیا این احساس سرخوردگی و ناراحتی توانایی تغییر وضعیت را دارد؟مطمئنا جواب شما هم مثل ما منفی است زیرا خودتان هم به این نتیجه رسیده اید که باید فراموش نماید و بجای افسوس بر گذشته برای خوشبختی و شادی زندگی او دعا نماید.اگر توانستید این دعا را انجام دهید بدانید روح بلندی دارید و کوچکترین کار را برای آن دوست داشتن انجام داده اید.شاید کمی سخت باشد فراموشی گذشته اما یکی از نعمت های خداوند به انسان فراموشی است شاید خودتان هم دیده باشید که بستگان نزدیک شخصی از دنیا می روند در روزهای اول او فکر می کند که دیگر دنیا برایش غیر قابل تحمل است ولی به مرور زمان ممکن است روزها بگذرد ولی حتی برای چند ثانیه هم ,یادی از آن مرحوم نکند.شما چه بخواهید وچه نخواهید بعد از مدتی ایشان را فراموش خواهید کرد والان تنها کاری که می توانید بکنید این است که سرعت این کار را افزایش دهید تا از ضررهای روحی روانی ومادی این افکار بکاهید. لذا سعی کنید به جایگزین بهتری برای ایشان بیندیشید مانند حالتی که می خواهی چاقویی را ازدست بچه ای بگیری در نتیجه باید وسیله جذابتری را به او می دهی در اصطلاح روانشانسی به این حالت جابه جایی گفته می شود.همانطور که خودتان هم تجربه نموده اید هیچ جایگزینی بهتر و زیباتر از خداوند نیست پس دل از غیر او ببندید و دل را به او بسپارید و لذت مناجات را درک نمایید.در کنار این عشق الهی سعی کنید خود را با موضوعات مورد علاقه مشغول کنید. مسائلی مانند مطالعه، ورزش، کارهای گروهی ، کارهای هنری ودر صورت ممکن یک سفر می تواند در تقویت روحیه شما مناسب باشد. با توکل به خداوند و ارداه محکم خود راهکارهای بیان شده را به عمل نزدیک نمایید و لذت قدرت روح و توانایی خود را تجربه نمایید. 1. اگر رابطه ایی با ایشان دارید را قطع کنید (تلفنی، مکاتبهای و ملاقاتهای رو در رو). 2. از نگاه کردن به او یا حرف زدن با او جدّا خودداری کنید باز هم تذکر میدهیم نگاه خود را کنترل کنید مثلا در مهمانی و روابط فامیلی و... 3. از فکر کردن به گذشته اجتناب کنید و هرگاه فکر او به ذهن شما خطور کرد بلا فاصله خود را به فکر دیگری و کار دیگری مشغول کنید. 4. هرگاه متوجه شدید ذهنتان ناخودآگاه به آن مشغول شده است به خود چنین تلقین کنید و بگوئید (بس است) و آهسته مشت خودتان را روی میز یا زمین بزنید. بدین ترتیب تغییر حالت به وجود آمده، فضای ذهنیتان را تغییر خواهد داد. 5. از بیکاری اجتناب کنید و برای اوقات شبانهروزی و بخصوص برای واحدهای درسی برنامهریزی کنید و همهی اوقات خود را طبق برنامه پر کنید. 6. سعی کنید حساسیت مثبت خود را نسبت به او از بین ببرید.شاید واقعا دوست داشتن باعث ندیدن اختلافات شده بود و با معیارهای شما سازگار نبود.احتمالاً چند نکته یا ویژگی منفی هم در او یافتهاید یا مشاهده کردهاید، بنابر این هرگاه ذهنتان به سوی او معطوف شد بلافاصله به ویژگیهای منفی او فکر کنید و به خود بگوئید او به خاطر این اوصاف مناسب و شایستهی من نیست. 7. به خود چنین بگوئید که مطمئناً برای هر (به)ای، بهتری وجود دارد. اگر او خوب است میتوانم بهتری پیدا کنم. 8. انجام یک کار مهم و جدی که در راستای تحصیلات و رشته درسی تان است را آغاز کنید. مثلا روی یک موضوع علمی به طوری جدی به تحقیق بپردازید یا خود را برای مراحل بالاتر تحصیل آماده نماید. 9. روابط اجتماعی و دوستانه بیشتری با همسن و سالان خود برقرار کنید. 10. هر روز حداقل ده دقیقه قرآن (با توجه به معنا و ترجمه آن) تلاوت کنید. 11. با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل کار و فعالیت طرح دوستی بریزید که نقش بسیار زیادی در تقویت ایمان و اراده شما دارند. 12. توکل به خدا و توسل به ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را فراموش نکنید. نکته مهمی که در همه شرایط و موقعیتها باید به یاد داشته باشید اینست که یاد خداوند آرام بخش دلهاست.دعا می کنیم همیشه آرام باشید. ما هم در کنار حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیه برای شما انسانهای خواستار پاکی دعا می کنیم و منتظر نظر شما نسبت به این مطالب هستیم تا در کنار یکدیگر به سمت وضعیت مطلوب حرکت نماییم.
دخترعمویی داشتم که فکر میکنم خیلی دوستش داشتم.او هم منو دوست داشت ولی خانواده من مخالف بودند.در هر صورت دختر عموی من ازدواج کرد.الان من خیلی احساس سر خوردگی میکنم و ناراحت هستم که خیلی راحت او را از دست دادم.چطور میتونم فراموشش کنم؟
دخترعمویی داشتم که فکر میکنم خیلی دوستش داشتم.او هم منو دوست داشت ولی خانواده من مخالف بودند.در هر صورت دختر عموی من ازدواج کرد.الان من خیلی احساس سر خوردگی میکنم و ناراحت هستم که خیلی راحت او را از دست دادم.چطور میتونم فراموشش کنم؟
پاسخ: خوشحالیم شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.دوست عزیز کاملا احساس شما را درک می کنیم و اعتقاد داریم شما باید برای رسیدن به ایشان تلاش می نمودید و اگر هم به نتیجه نمی رسیدید امروز واقعا افسوس تلاش نکرده را نمی خوردید اما الان چه باید کرد؟آیا باید زمان حال را برای افسوس گذشته از دست داد؟آیا این احساس سرخوردگی و ناراحتی توانایی تغییر وضعیت را دارد؟مطمئنا جواب شما هم مثل ما منفی است زیرا خودتان هم به این نتیجه رسیده اید که باید فراموش نماید و بجای افسوس بر گذشته برای خوشبختی و شادی زندگی او دعا نماید.اگر توانستید این دعا را انجام دهید بدانید روح بلندی دارید و کوچکترین کار را برای آن دوست داشتن انجام داده اید.شاید کمی سخت باشد فراموشی گذشته اما یکی از نعمت های خداوند به انسان فراموشی است شاید خودتان هم دیده باشید که بستگان نزدیک شخصی از دنیا می روند در روزهای اول او فکر می کند که دیگر دنیا برایش غیر قابل تحمل است ولی به مرور زمان ممکن است روزها بگذرد ولی حتی برای چند ثانیه هم ,یادی از آن مرحوم نکند.شما چه بخواهید وچه نخواهید بعد از مدتی ایشان را فراموش خواهید کرد والان تنها کاری که می توانید بکنید این است که سرعت این کار را افزایش دهید تا از ضررهای روحی روانی ومادی این افکار بکاهید. لذا سعی کنید به جایگزین بهتری برای ایشان بیندیشید مانند حالتی که می خواهی چاقویی را ازدست بچه ای بگیری در نتیجه باید وسیله جذابتری را به او می دهی در اصطلاح روانشانسی به این حالت جابه جایی گفته می شود.همانطور که خودتان هم تجربه نموده اید هیچ جایگزینی بهتر و زیباتر از خداوند نیست پس دل از غیر او ببندید و دل را به او بسپارید و لذت مناجات را درک نمایید.در کنار این عشق الهی سعی کنید خود را با موضوعات مورد علاقه مشغول کنید. مسائلی مانند مطالعه، ورزش، کارهای گروهی ، کارهای هنری ودر صورت ممکن یک سفر می تواند در تقویت روحیه شما مناسب باشد. با توکل به خداوند و ارداه محکم خود راهکارهای بیان شده را به عمل نزدیک نمایید و لذت قدرت روح و توانایی خود را تجربه نمایید.
1. اگر رابطه ایی با ایشان دارید را قطع کنید (تلفنی، مکاتبهای و ملاقاتهای رو در رو).
2. از نگاه کردن به او یا حرف زدن با او جدّا خودداری کنید باز هم تذکر میدهیم نگاه خود را کنترل کنید مثلا در مهمانی و روابط فامیلی و...
3. از فکر کردن به گذشته اجتناب کنید و هرگاه فکر او به ذهن شما خطور کرد بلا فاصله خود را به فکر دیگری و کار دیگری مشغول کنید.
4. هرگاه متوجه شدید ذهنتان ناخودآگاه به آن مشغول شده است به خود چنین تلقین کنید و بگوئید (بس است) و آهسته مشت خودتان را روی میز یا زمین بزنید. بدین ترتیب تغییر حالت به وجود آمده، فضای ذهنیتان را تغییر خواهد داد.
5. از بیکاری اجتناب کنید و برای اوقات شبانهروزی و بخصوص برای واحدهای درسی برنامهریزی کنید و همهی اوقات خود را طبق برنامه پر کنید.
6. سعی کنید حساسیت مثبت خود را نسبت به او از بین ببرید.شاید واقعا دوست داشتن باعث ندیدن اختلافات شده بود و با معیارهای شما سازگار نبود.احتمالاً چند نکته یا ویژگی منفی هم در او یافتهاید یا مشاهده کردهاید، بنابر این هرگاه ذهنتان به سوی او معطوف شد بلافاصله به ویژگیهای منفی او فکر کنید و به خود بگوئید او به خاطر این اوصاف مناسب و شایستهی من نیست.
7. به خود چنین بگوئید که مطمئناً برای هر (به)ای، بهتری وجود دارد. اگر او خوب است میتوانم بهتری پیدا کنم.
8. انجام یک کار مهم و جدی که در راستای تحصیلات و رشته درسی تان است را آغاز کنید. مثلا روی یک موضوع علمی به طوری جدی به تحقیق بپردازید یا خود را برای مراحل بالاتر تحصیل آماده نماید.
9. روابط اجتماعی و دوستانه بیشتری با همسن و سالان خود برقرار کنید.
10. هر روز حداقل ده دقیقه قرآن (با توجه به معنا و ترجمه آن) تلاوت کنید.
11. با افراد مومن، موفق، با نشاط و اهل کار و فعالیت طرح دوستی بریزید که نقش بسیار زیادی در تقویت ایمان و اراده شما دارند.
12. توکل به خدا و توسل به ائمۀ اطهار (علیهم السلام) را فراموش نکنید.
نکته مهمی که در همه شرایط و موقعیتها باید به یاد داشته باشید اینست که یاد خداوند آرام بخش دلهاست.دعا می کنیم همیشه آرام باشید. ما هم در کنار حرم کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیه برای شما انسانهای خواستار پاکی دعا می کنیم و منتظر نظر شما نسبت به این مطالب هستیم تا در کنار یکدیگر به سمت وضعیت مطلوب حرکت نماییم.
- [سایر] سلام چجور میتونم همسری را انتخا کنم که بفهمم منو درک میکنه؟یعنی همو خوب بفهمیم واز لحاظ روحی به هم نزدیک باشیم؟حتی در خانواده احساس میکنم کسی منو درک نمیکنه میخوام با یکی ازدواج کنم منو بفهمه ممنون میشم راهنمایی کنید
- [سایر] سلام .لطفا سوال من عمومی باشد.من گاهی اوقات احساس میکنم اعصابم ناراحت است .به طوری که احساس میکنم حالم خیلی بداست .وفقط دوست دارم تنها باشم وازجمع دور باشم .ایا دارویی هست؟ ضمنا من 3سال است طلاق گرفته ام .به اینده وگذشته خیلی فکر میکنم وخیلی تنها هستم 0ولی بیشتر این اعصاب ناراحت اذیتم میکند واعتماد به نفس ازدست رفته ام ..داروهای خواب اور مثل الپرازولام چند بار خوردم ولی چون سر کار میروم کارم مختل میشود کمکم کنید خواهش میکنم
- [سایر] با سلام من حدود 1سال است ازدواج کرده ام احساس تنهایی میکنم حوصله ندارم دائم احساس دلتنگی میکنم باهمه رفتار خوبی دارم و از اینکه مادرشوهرم غیرمستقیم با حرفاش منو میرنجونه خیلی ناراحتم ایشون همیشه منو دست کم میگیره و خودشا خیلی بالا میبره من فکر میکنم بی حوصلگی من به دلیل رفتار مادرشوهرم است لطفا به من بگوئید با او چطور رفتار کنم که منو باور کنه واقعا از رفتارش خسته شدم خیلی وقتا وقتی یادم به رفتارش می افتد بی اختیار گریه میکنم آیا افسردگی نگرفته ام؟ کمکم کنید باتشکر از شما
- [سایر] حاج آقا من عاشق همکارم شدم 2 ماه با هم تلفنی حرف زدیم اونم میگفت منو دوست داره ولی حالا جدا شدیم من نمیتونم فراموشش کنم دعا هم میکنم ولی مستجاب نمیشه نمیدونم چیکار کنم .من 31 سالمه و ازدواج نکردم هیچ کس رو هم نمیتونم جایگزینش بکنم وبرام دعا کنین یا یه راهی نشون بدین .سر همین ماجرا به افسردگی خفیف دچار شدم .ممنونم از لطفتون
- [سایر] سلام خسته نباشید میدونم که وقت ندارید باور کنید اگه مسئله مهمی نبود مزاحمتون نمیشدم خواهش میکنم راهنمائیم کنید آقای مرادی مشکل من اینه که در مقابل دختر ها خیلی ضعیفم اول اینکه دختری را که دوست دارم اصلا نمیتوانم با او ارتباط برقرار کنم و اگر هم ارتباط برقرار کنم به خاطر از دست ندادن او حاضرم هر کاری بکنم.آقای مرادی من آدم هوسبازی نیستم فقط به خاطر این احساس نیاز به جنس مخالف میکنم که تنهاییم پر بشه فقط زمانی احساس شادمانی میکنم که با دختر مورد علاقه ام صحبت میکنم وقتی نمیتوانم با او صحبت کنم حتی گریه هم میکنم و این برای یک پسر 24 ساله خیلی بده خانواده خیلی خوبی دارم اما گفتم فقط با صحبت کردن با آن دختره که از لحاظ روحی ارضا میشم در حال حاضر با دختری ارتباط دارم که خیلی دوستش دارم ولی شرایط ازدواج برایم مهیا نیست از طرفی او هم به خاطر شرایط خانوادگی نمیتونه صبر کنه . مسئله من این دختر نیست بلکه مهمتر از آن این است که چگونه میتوانم از این تفکرات بیرون بیام که اینقدر زود به دختری دل نبندم هر چقدر که او خوب باشد چون فکر میکنم که در زندگی هم آسیب پذیر باشم . استدعا میکنم راهنماییم کنید . قبلا از حسن نظر شما به مردم کمال تشکر را دارم
- [سایر] با سلام، آدم زود باور،ساده ،خیلی زود به دیگران اطمینان می کنم درد و دل میکنم ، نمی خوام کسی از من ناراحت بشه،احساس میکنم همیشه سرم کلاه میره ،انگارقدرت نه گفتن رو ندارم وکاری رو شروع میکنم اطمینان به اتمام درست اون ندارم، در هرکاری تردید وتشویش دارم، ترس ازمافوق و سرزنش شدن دارم تا جایی که میتونم خودمو تو فشار می زارم اما قُرقُر زیاد میکنم.، گاهی احساس ضعف وحقارت درخودم میکنم عُرضه کاری رو ندارم استرس زیادی در هر کار کوچیکی به خودم وارد می کنم ، پُر حرفم اما همیشه می ترسم سوتی بدم یا اشتباه کنم .( بقول خانواده بد شانس هستیم) مشکل دیگری که دارم خیلی از کودکی خرافاتی و ترسم حتی الان هم که 2 ساله ازدواج کردم از تنهایی وتاریکی خیلی می ترسم وهم تحت تاثیر فیلمهای ماورای طبیعه قرار میگیرم (با اینکه علاقه به دیدن دارم ) دوست دارم قدرت مافوق طبیعت داشته باشم ، یه دوره مسلک درویشی هم رفتم ( چله نشینی )، بعضا گاهی احساس توهم میکنم شیطان دور ورم هست ومی خواد منو بترسونه وتا جایی که ترس من روی خانومم تاثیر گذاشته و مثل من گاهی خوابهای اشفته میبینه . لطفا من رو راهنمایی کنید تا رنج کمتری بکشم
- [سایر] سلام خانم بهرامی راستش من کلا نمیتونم منظورم و به شوهرم بیان کنم یه موقع هایی از محل کار ناراحتم می خوام بگم براش ولی تا شروع به صحبت می کنم منظور منو یه چیز دیگه دریافت میکنه حس میکنم اگه سکوت کنم بهتره تا ناراحتش کنم زمانی که مجرد بودم در مواقعی که ناراحت می شدم می نوشتم من فرزند آخر خانواده ام 2 تا خواهر دارم اونا همیشه تا ناراحت میشدن راحت می گفتن که برا چی ناراحتن ولی من همیشه تا می خواستم دلیلشو بگم با خودم می گفتم نکنه ناراحتشون کنم تو این 22 سال زندگیم تا حالا با کسی قهر نکردم ولی الان احساس میکنم توی روابطم با همسرم دارم دچار مشکل می شم چون وقتی ناراحتم دلم می خواد گریه کنم بغض می کنم اما نمیتونم گریه کنم احساس می کنم نیاز دارم با یکی صحبت کنم یا احساس میکنم حداقل 2 ماه نیاز دارم تنها زندگی کنم تا خودمو پیدا کنم نمیدونم
- [سایر] با سلام من مجرد هستم و 30 سالمه مدت 3 ساله که با همکارم آشنا شدم و قصد هردو ازدواج هست اما خانواده اون مخصوصاً پدرشون اصرار داره که با دختر عموش ازدواج کنه ولی خودش میگه نه دوست داره و نه این کارو میکنه و میخواد فقط با من ازدواج کنه اما من با اینکه دوستش دارم و خواستگارهامو به خاطرش جواب منفی دادم اما نگرانم که این طولانی تر بشه و ...خیلی افسرده شدم چکار باید بکنم تاکی صبر کنم که پدرش راضی بشه.بعضی وقتها فکر میکنم نکنه نشه اونوقت چه بلایی سرمن میاد چون دیگه نمیتونم به کسی نه اعتماد کنم نه دوست داشته باشم.راستی عموش هم همش بهش زنگ میزنه ولی اون جواب نمیده.به نظرتون اون واقعاًمنو دوست داره؟میگه برام مهمه که با رضایت خانواده بیام جلو وگرنه خودم تنهایی میومدم .به حرفش اعتماد کنم؟
- [سایر] سلام من مدتی است که با دختری دوست شدم و احتمالاً می خواهیم با هم ازدواج کنیم ولی ما با هم اختلاف عقاید داریم یعنی دختر دوست دارد جلوی فامیل بی حجاب بیاید و یا در مسافرت های خارجی حجاب خود را بردارد ولی من با این موضوع کاملاً مخالفم ولی دختر به من خیلی ابراز علاقه می کند و من هم دوستش دارم ولی در این موضوع به حرفم گوش نمی دهد . ایا ازدواج با همچین دختری درست است ؟
- [سایر] سلام نوزاد دو ماهه ای دارم که بعد از شیر خوردن تا مدتی احساس ناراحتی میکنه و بعضی وقتا شیر رو برمی گردونه . در ضمن مدفوعش خیلی رقیق و آبکی هست. خیلی به خودش فشار میاره و زور میزنه حتی تو خواب این حالت رو داره . بعضی وقتا هم شکمش صدا میده حتی اگه سیر باشه. آیا میتونم داروی گیاهی بهش بدم. برای سر ما خوردگی اطفال و نوزادان چه چیزی رو پیشنهاد میکنید؟ ممنونم