از نظر قرآن و روایات راه های شاد زیستن انسان چیست و با رعایت کدام اصول می توان زندگی شادی داشت؟
از نظر قرآن و روایات راه های شاد زیستن انسان چیست و با رعایت کدام اصول می توان زندگی شادی داشت؟ پاسخ: پرسشگر محترم در جواب سوال مفید و کاربردی شما در خصوص شادی در اسلام، مقاله ای از برخی محققان نهاد رهبری را به شما ارئه می دهیم، که امید است مورد استفاده قرار بگیرد و پاسخ گوی سوال شما باشد. اسلام و زندگی: به طور کلی اسلام یک مکتب انسان ساز است و با هدف تربیت انسان در یک بستر کاملا معتدل و مناسب با موضوعات زندگی برخورد می کند .باید توجه نمود طرح مسئله غم و شادی در آموزه های دینی به دور از استراتژی کلی آن نسبت به انسان نیست. شادی و غم، مانند بسیاری موضوعات دیگر می تواند دارای دوگونه کارکرد مثبت و منفی باشد. اسلام کوشیده است تا رابطه انسان با این موضوعات را به گونه ای تنظیم نماید که سلامتی و نشاط مادی و معنوی انسان به درستی تامین گردد. از دیدگاه اسلام که یک دین فطری و همگام با ساختار وجودی انسان است، این دو هیجان، یک نیاز برای انسان تلقی می شود، منتهی رهنمود می دهد که این نیاز باید به گونه ای تامین شود که جنبه های افراطی آن آسیب رسان نباشد. معیار کلی اسلام برای ارزیابی، داوری و مرزبندی میان جنبه های مثبت و منفی موضوعاتی از این دست، مانند لذت، بازی، سرگرمی، کارکرد مثبت آنها در جهت زندگی سالم، ایمانی و هدفمند است. اسلام با هر عاملی که به نحوی زمینه انحراف، بیماری، غفلت، خود فراموشی و خدا فراموشی را فراهم می کند، مخالف است و همواره اموری را ترویج و تشویق می کند که یاد خدا و توجه به توحید و ذات هستی را در انسان نهادینه می کند. سر این روش در آن است که یاد خدا و ارتباط با جهت حقی هستی در ساخته و شکوفا شدن انسان نقش اساسی دارد و عوامل غفلت زا و افراطی در حقیقت ناقض غرض اصلی دین و مانع تحقق هدف زندگی انسان هستند. جهان طبیعت و زندگی انسان آمیخته با غم و شادی است و آدمی از جهتی در کشاکش این دو هیجان شکوفا می شود. اسلام این نیاز اساسی انسان را به خوبی درک می کند و به منظور برخورد متعادل با آن توصیه های فراوان دارد. شادی و شادابی: شادی حالت درونی و قلبی خوش آیندی است که ما آن را در بسیاری از شرایط در خویش می‌یابیم. این حالت با حواس بیرونی؛ همچون چشم و گوش حس نمی شود، هر چند در چهره و ظاهر انسان اثر شادی که همان طراوت، شادابی است، آشکار می گردد. نسبت شادی و شادابی، نظیر نسبت آرامش و وقار است. آرامش که به عربی (سکینه) نامیده می‌شود مربوط به قلب آدمی بوده و وقار، حالتی است که در اندام و بدن ظاهر می‌گردد. شادی را به عربی (سرور، فرح) و شادابی را (نضرت) می‌نامند. که حاصل تلفیق این دو، (بهجت) بوده و با سعادت قرین و همراه است. از شادی تعاریف گوناگونی شده است، مانند حساس مثبتی که از حس ارضای پیروزی به دست می‌آید. (1)مجموع لذت‌های منهای درد. (2) حالتی که در فرآیند نیل به علاقه‌ها در آدمی به وجود می‌آید. (3) به تعبیری می توان شادی را حالت ابتهاج و هیجان مثبتی دانست که تحت تأثیر عوامل مختلف به انسان عارض می‌شود, حالتی که در آن ، روح انسان به درجه رضایت و گشایش می‌رسد. نیاز به شادی: شادی یک نیاز فطری انسان است. همه‌ انسان‌ها, ضرورت و نیاز به شادی‌ و تفریح را برای حفظ سلامت زندگی و آرامش روح و جسم، به راحتی درک می کنند. زندگی بدون شادی، استراحت و نشاط، باعث ایجاد استرس، عصبانیت مزمن، گرفتگی دائمی، بداخلاقی و کاهش شوق زندگی می شود و بیماری و افسردگی را در پی دارد. بنابر این، واضح است که خندیدن و خنداندن، شادی کردن و شادی آفریدن، دلشاد و مسرور بودن، بشاش و خنده رو بودن و لبخند داشتن، به عنوان یک (ضرورت) در زندگی انسان نقش تعیین کننده دارد. به گفته ناصر خسرو: همان بهتر که دائم شاد باشیم زهر درد و غمی آزاد باشیم‌ به خوش رویی و خوش خویی در ایام همی روتا شوی خوش دل در انجام اگر خوش دل شوی در شادمانی ‌ بماند شادمانی، جاودانی‌ اندیشمندان، روانشناسان و انسان شناسان تاکید می کنند که انسان موجودی دو بعدی است و از جسم و روح پدید آمد، هر کدام نیازها و آسیب‌های خاص خودش را دارد. همان گونه که بدن انسان برای حفظ سلامتی و بقای خود به انواع غذاها احتیاج دارد، روح آدمی نیز به شادابی و تفریحات سالم نیازمند است. از آن جا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را از انسان دور می‌سازد، روان‌شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده‌اند. این همه حکایت گر این حقیقت است که شادی نیاز اساسی و ضروری انسان می‌باشد. البته همان گونه که شادی و نشاط یک ضرورت برای زندگی انسان ها محسوب می شود، اندوه و حزن نیز گاهی ضرورت می یابد و در جای خود برای سلامت حیات بشری لازم است. شاد زیستن در اسلام: در تبیین جایگاه شادی در اسلام باید ابتدا توجه نمود که اصل شاد زیستن در اسلام مورد پذیرش بلکه تاکید است. امام علی(ع) در کلامی فرموده: کسی که شادیش کم باشد، آسایش او در مردن است. (4) در این زمینه باید اعتراف کنیم که اسلام دین شادی ، نشاط و تحرک است. در این آیین رهنمودهایی وجود دارد که عمل کردن به آنها باعث سرور و شادی واقعی انسان می شود و زمینه تحرک و فعالیت بیشتر او را فراهم می کند. فرد مومن از این نظر که شاد زندگی می کند، کارهایش را به نحواحسن انجام دهد و در تلاش بدنی، روحی وفکری خود به موفقیت بیشتری دست می یابد . بحث شادی در اسلام بسیار گسترده است و با عناوین بسیاری پیوند دارد. لذت, سعادت، آرامش, تفریح, نشاط, اخلاق, عبادت, تقوی, ایمان و و همچنین سایر آموزه های دینی از جهتی برای رسیدن به آرامش و ایجاد روحیه شاد و با نشاط برنامه ریزی شده است. به جرئت می توان گفت: یکی از مهمترین نتایج دین داری رسیدن به آرامش و شادی است. در اسلام اعیاد بسیاری مانند عید فطر و عید قربان و عید غدیر و همچنین روزهای تولد امامان (علیه السلام ) هست که در آنها توصیه به دید وبازدید و در بعضی از آنها توصیه به نماز، روزه، یعنی خوشنود ساختن خداوند وهدیه دادن و شاد ساختن دیگران، شده است. بر خلاف نظر کسانی که چهره دین را عبوس تصور می کنند، تمامی مراسم مذهبی به نحوی زمینه شادی، جشن و سرور مومنین را فراهم می کند و شاهد این معنا است که اسلام، نه تنها موافق جشن و سرور است، بلکه خود بهترین مروج شادی و شادمانی در سطح جامعه می باشد . نکته عجیب اینکه حتی در اسلام آنگاه که به گریه در دعا و مناجات و مانند آن توصیه می شود, هدف آن رسیدن به نوعی آرامش و شادی معنوی و درونی است. اشکی که اسلام بدان توصیه کرده، نتیجه اش شادی، نشاط و نوعی خوشحالی باطنی است. حالتی از شادی که انسان در هنگام خارج شدن از یک مجلس ذکر مصایب اهل بیت(ع) یا مجلس دعا و مناجات دارد, قابل توصیف نیست. درقرآن کریم و روایات اسلامی, توصیف و توصیه های فراوانی وجود دارد که حکایت از توجه این آیین کامل آسمانی به فطری بودن شادی و شادمانی در انسان دارد. آموزه های اسلامی، زندگی دنیوی و حتی اخروی را به گونه ای شاد و زیبا توصیف می کند و تصویر زیبایی از زندگی به دست می دهد. علاوه بر دین، جهان هستی بر اساس شادی و نشاط بنیان گذاری شده است و در آن نشانه ای از غم و اندوه دیده نمی شود. در ادامه به برخی از این نشانه ها اشاره خواهیم داشت: شادی فطری: قرآن کریم تایید می کند که خندیدن و شادی مطابق فطرت اولیه انسان است، از آن رو هنگامی که می خواهد کسانی را که با بهانه‌های مختلف از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف ورزیده و از شرکت در لشکر کشی و جهاد خود داری کرده بودند، مجازات کند، فرمان می دهد که باید ایشان از این به بعد، کم بخندند و بسیار گریه کنند. فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً . (5) واضح است که این فرمان به صورت کیفر و مجازات صادر شده است و احکام کیفری همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمی است و او را دچار عذاب و رنج می‌سازد. نظام شاد هستی: اساس جهان هستی و پدیده‌های آن به گونه‌ای طراحی شده‌اند که در آدمی شادی می آفرینند. طراوت و تازگی بهاران ، لطافت صبحگاهان ، ظرافت و شگفتی طبیعت ، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، باغ ها و بستان های سرسبز، چهچهه مستانه بلبلان غزل خوان، پرواز پرندگان، رودهای پرآب خروشان، آسمان نیلگون زیبا، دریاها و اقیانوسهای پهناور و خورشید درخشان، همه و همه سرود شادی سر می دهند و به زندگی انسان، فرح و مسرت هدیه می کنند. البته در جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، شادی و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگی انسان پر از قطع و وصل‌ها، شادی و رنج‌ها، نشاط و غم‌ها، امید و شکست‌ها و... است. زندگی نمی‌تواند سراسر با شادی و سرور همراه باشد. ناملایمات در عرصه زندگی، امری گریزناپذیر است و آدمی در عرصه ناملایمات پخته و آبدیده می شود. به گفته رودکی: خدای عرش، جهان را چنین نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُود ناشاد. ولی این آمیختگی تنها در زندگی انسان مطرح است و در جهان طبیعت و عوالم هستی، آنچه مشاهده می شود، سراسر شادی و حرکت و تازگی است و اثری از غم و اندوه در آن مشاهده نمی شود. فضای شاد بهشت: علاوه بر کارکرد شادی‌آفرین دین در دنیا، حتی کارکرد آخرتی دین داری نیز رسیدن به شادی است. قرآن کریم هنگامی که فضای بهشت را به تصویر می کشد، ترسیمی از فضای زیبا و شاد را به نمایش می گذارد، این توصیفات حاکی از این واقعیت است که اسلام، بر نشاط و شادی مهر تأیید نهاده است. باغ‌های زیبا، آب‌های زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم‌ترین و چشم‌گیرترین پارچه‌ها، برترین دیدنی‌هایی که در سوره های الرحمن، واقعه و یس، بدان اشاره شده است، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار می‌رود. گویی که خداوند برای شاد کردن انسان‌های مومن, بهشت را آفریده و تزیین نموده است. برنامه شادی: پیشوایان دین و دنیا، یعنی امامان معصوم از پیروانشان خواسته‌اند که علاوه بر عبادت و کار و تلاش، به لذت‌ها و تفریحات سالم هم در زندگی روزمرّه‌شان توجه ویژه داشته باشند که در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادینه‌گی آن تفریحات منتهی خواهد شد. آن جا که امام علی(ع) فرمود: (مؤمن شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم می‌کند: قسمتی را صرف مناجات با پروردگارش می‌نماید. قسمت دیگری را در طریق اصلاح معاش و تأمین هزینه زندگی‌اش به کار می‌گیرد و قسمت سوّم را برای تحصیل شادی و بهره‌گیری از لذت‌های حلال و دلپسند می‌پردازد. برای شخص عاقل درست نیست که حرکتش جز در یکی از این سه جهت باشد (6) مزاح و شوخ طبعی: در روایات دیگری رهبران معصوم مومن را شاد و شوخ طبع معرفی کرده اند، گویی که شادی و شوخ طبعی از لوازم ایمان است و غم و اندوه با وصف ایمان سازگاری ندارد. رسول اکرم(ص) می‌فرماید: مؤمن شوخ و شاداب است (7) و علی (ع) فرموده است: شوخ طبعی، بخشی از حسن خلق است وامام صادق(ع) نیز فرموده : (هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد. (8) البته خود آن بزرگواران نیز بسیار شوخ طبع بوده اند. در تاریخ آمده است که روزی پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) خرما می‌خوردند. پیامبر(ص)، هسته‌های خرما را جلوی حضرت علی(ع) می‌گذاشتند. پس از مدتی وقتی هسته‌های زیادی جلوی حضرت علی(ع) جمع شد، پیامبر(ص) به ایشان فرمودند: یا علی شما خیلی پرخوری (چرا که این همه هسته جلوی شما جمع شده است)، حضرت علی(ع) در پاسخ گفتند: پر خور کسی است که خرما را با هسته‌اش می‌خورد.(9) روابط شاداب اجتماعی: اسلام دینی است که به روابط اجتماعی و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسیله شادابی وخندان بودن تأکید بسیاری کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخی کردن وغمگین بودن دوری کنند چرا که هم در زندگی خود آنها وهم بر اطرافیان آنها اثر منفی می گذارد. شادی کردن ودوری ازغم منفی واحساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های این فرهنگ غنی و دین کامل است. دقت در سخنان ائمه و پیامبرصلی الله علیهم اجمعین اهمیت فوق العاده شادی وتبسم وخوشرویی را نشان می دهد. دید وباز دید اقوام، دوستان و همسایگان و همچنین توجه به حقوق ایشان، احساس محبت و شادی را در انسان و جامعه برمی انگیزاند و باعث می شود انسان مومن در جامعه ای شاد و پر از محبت با احساس خوشحالی وخوشبختی زندگی کند. اسلام دینی است که از ترش رویی، تنبلی، کاهلی وسستی بیزار است و از شادی، تحرک و نشاط خشنود می شود. البته انسان هایی که اجتماعی ترند و فعالیت های اجتماعی بیشتری دارند، شادتر وموفق تر خواهند بود و در مقابل انسان های گوشه نشینی که در فعالیتهای اجتماعی شرکت نمی کنند، از این شادی محروم اند. امام صادق(ع) می‌فرماید: هر که به چهرة برادر خود لبخند زند، آن لبخند برای او ثواب یک عمل نیک را خواهد داشت. (10) شاد کردن دیگران: فلسفه نهایی دین چیزی جز خشنود ساختن خداوند نیست. نیت، روح دین است و انسان با ایمان هر کاری که انجام می دهد، قصدش کسب رضایت الهی است. خدمت به خلق از عبادت های بسیار مهم تلقی شده و در بسیاری از موارد، رضایت الهی در خشنود ساختن خلق خدا قرار دارد ؛ بنابراین مبنای شاد کردن دیگران، خشنودی خداوند است و این مقوله در راستای رضایت الهی توجیه می شود، به همین جهت نیز شاد کردن برادر مومن، امری مستحب و شوخی کردن با دیگران، عملی مجاز به شمار می‌رود. در مورد شادی و شادمانی، چه خوب است عمیق‌تر بیندیشیم و از سطح فردی خارج شویم و بر این باور باشیم که کمال و سعادت ما در این است که علاوه بر سرور و شادی خود، در سرور و شادی دیگران نیز سهیم باشیم، درد و رنج آنها را بفهمیم و در زدودن آن بکوشیم. شادی دیگران را شادی خود بدانیم و در ایجاد نشاط اجتماعی تلاش کنیم. سهراب سپهری گفته است: شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر. اسلام به بحث شاد کردن دیگران، به خصوص نسبت به مومنین و خانواده، تاکید فراوان دارد. در کتاب های روایی شیعه بابی تحت عنوان ادخال سرور بر مومنین وجود دارد که مشتمل بر روایات فراوانی است. مضمون برخی از روایات این باب، به طور فشرده چنین است: امام صادق(ع) فرمود: کسی که مومنی را مسرور سازد، در حقیقت ما را مسرور ساخته و کسی که ما را مسرور سازد، پیامبرخدا (ص) را مسرور ساخته و کسی که پیامبر را مسرور سازد، خداوند را مسرور ساخته است. (11) یکی از محبوب ترین عبادت ها نزد خداوند خوشحال و شاد ساختن مومنین است. در بهشت خانه‌ای است به نام خانه شادی و تنها کسانی که یتیمان و بچه‌ها را خوشحال کند به آن داخل می‌شود. کسی که نیاز مومنی را برآورد و ناراحتی او را بزداید، خداوند قلبش را در قیامت شاد خواهد ساخت. رابطه شادی، سعادت، لذت: شادی احساس خوش آیندی است که با لذت و سعادت پیوند عمیق دارد. هر مرتبه از مراتب شادی اگر به تنهایی در نظر گرفته شود لذت است، ولکن اگر شادی در جغرافیایی گسترده به لحاظ جمیع مراتب و وضعیت کامل و بیکران آن در نظرگرفته شود، در این حال از لفظ سعادت استفاده می‌شود؛ سعادت در حقیقت واژه ای است که در قیاس با این نوع از شادی به کار برده می‌شود. لذا انسان سعید که سرور و بهجتی همیشگی و مستمر دارد، هرگز به شادی مقطعی و گذرا دلخوش نبوده و بسنده نمی‌کند. انسان سعادتمند، انسانی مبتهج، شاد و شاداب بوده و لذت و شادی لازمه سعادت است. خواجه نصیرالدین طوسی در رابطه سعادت و لذت می‌نویسد: (از جملة مشهورات این است که سعادت همان لذت است و جز آن نیست.(12) در برابر شادی و شادابی، غم و اندوه، در قبال سعادت، شقاوت و در برابر لذت، درد و ألم قرار دارد. انسان هنگامیکه لذت می‌برد سعادتمند بوده، شاداب، مسرور و مبتهج گشته و هنگامیکه درد و رنج دارد با مشقت و شقاوت دست به گریبان، غمگین و اندوهناک می‌شود. می‌توان گفت هر یک از پدیده های (لذت و رنج) یا (سعادت و شقاوت)، منشأ شادی و غم انسانی هستند. شهید مطهری، شادی و غم یا سرور و اندوه را (دو حالت خاص لذت و رنج یا خوشی و ناخوشی) می‌خواند. اقسام و مراتب شادی: بهترین راه شناخت اقسام و مراتب شادی، توجه به برخی مبادی هستی شناسی حیات است که مبنای شناخت بسیاری از سنن حاکم بر زندگی انسان قرار می گیرند. در فلسفه اثبات شده است که جهان هستی دارای مراتب تشکیکی است. اگر هستی دارای کثرت تشکیکی و مراتبی در قوت و ضعف است، مصادیق شادی و سرور در انسان نیز دارای مراتب و مصادیقی است که برخی قوی تر و با ارزش تر از مراتب نازل تر هستند. مطابق این قاعده، نازل ترین مراتب شادی، مربوط به نازلترین مراتب وجود و هستی و برترین و قوی ترین مرتبه شادی، مربوط به بالاترین مرتبه هستی می باشد. همچنین اگر هستی دارای دو بعد مجرد و مادی، روحانی و جسمانی است، شادی نیز به مناسبت خواستگاه مادی و معنوی آن به دو قسمت شادی معنوی و مادی تقسیم می شود. در ارتباط با محدودیت و ماندگاری نیز قواعد فلسفی بسیار راهگشا است. همانگونه که در عالم تکوین هستی محدود، مانند پدیده های مادی و هستی نامحدود، مانند ذات الهی، داریم، شادی نیز به مناسبت خواستگاه آن به شادی محدود و نامحدود تقسیم می شود. همین طور نسبت به ماندگاری، شادی که انسان در ارتباط با ذات الهی و امور معنوی بدست می آورد، بسی ماندگارتر از شادی هایی است که در رابطه با امور مادی و دنیوی تحصیل می کند. به لحاظ شناخت شناسی نیز، لذت و شادی انسان به عقلی، حسی، خیالی و وهمی تقسیم می شود. ابن‌سینا در یکی از کتاب های خود در این باره می گوید: لذت و رنج، ذو مراتب بوده که برخی از آن حسی، بعضی خیالی و وهمی و بعضی دیگر مربوط به مراتب و مراحل برتر از آن است. عوام بر این باورند که برترین لذتها، حسی بوده و لذت های غیر حسی، ضعیف، خیالی و غیر حقیقی هستند. او در ابطال این پندار، به این نکته تذکر می‌دهد که چه بسیارند افرادی که برای تأمین لذت های خیالی خود از لذت های حسی دست ‌کشیده و بلکه مشقات و دردهای جسمانی را متحمل می‌شوند، غافل از اینکه این گونه لذت های خیالی تنها مختص به انسان نبوده و در حیوانات نیز یافت می‌شود، چنانکه یک سگ شکاری به رغم گرسنگی، شکار را حفظ کرده و به صاحب خود می‌رساند، یا برخی حیوانات، جان خود را برای دفاع از فرزندان خویش با طیب خاطر به خطر می‌اندازند. از دیدگاه فلسفی، سعادت، نوع خاصی از لذت است که با دخالت قوه عاقله پدید آمده و در آن لذت ها، رنج ها و نتایج آنها سنجیده می‌شود. بنابراین انسان تا به عرصه عقل و کمالات مربوط به آن وارد نشده و در محدودة حس، خیال، وهم و لذائذ آنها باقی بماند، به سعادت، حیات، شادی و شادابی متناسب به آن نمی‌رسد. سپس ابن سینا تاکید می کند که سعادت، مراتب مختلفی دارد که ناشی از مراحل و شئون وجودی انسان است. هر مرتبه و شأنی از مراتب انسانی، لذت، نشاط، سرور و همچنین رنج، سختی، غم و اندوه متناسب با خود را دارد. در این راستا اگر روح، را مرتبه ای از مراتب عالی وجود انسانی بدانیم، پس شادی روحانی نیز مرتبه ای برتر از سرور و نشاط جسمانی است که از ثبات، شدت و گسترش و قوت فراوانی برخوردار است، اگر چه گاهی با سختی‌ها و رنجهای جسمانی همراه می‌شود لکن، در این حال همة دشواریها را نیز شیرین و جذاب می‌گرداند(13) شادی حقیقی: از نگاه دین، شادی حقیقی اثر لذت و سعادتی است که در ارتباط با حقیقت هستی نصیب انسان می شود. هیچ لذتی برای انسان مومن برتر از لذت عبادت و ارتباط با ذات بی نهایت هستی نیست، هیچ شادی ای با شادی راز و نیاز با خدای متعال برابری نمی کند و هیچ سعادتی با سعادت تقرب به ذات لا تعین الهی، مقایسه نمی شود. عمیق‌ترین و عالی‌ترین شادی‌ها و سرورها از آن مردان پاک سیرت و آشنا با خداوند است. شادی مومن در نیمه های شب به اوج خود می رسد، آنگاه که احساس قرب و نزدیکی بیشتری به محبوب و معشوق خود می کند. در حدیثی از پیامبر(ص) می‌خوانیم: رکعتان فی جوف اللیل أحب الی من الدنیا و مافیها. دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزنده‌تر و دوست داشتنی‌تر است. (14) حضرت صادق(ع) می‌فرماید: اگر مردم از فضیلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‌های مادی که خداوند به دشمنانش بخشیده نمی‌دوختند و دنیای آن‌ها در نظرشان از چیزی که زیر پالگد می‌کنند، بی‌ارزش‌تر بود و از شناخت خداوند چنان لذت می‌بردند که گویا پیوسته در باغ‌های بهشت با دوستان خدا، همنشین و همراهند. (15) به عبارت دیگر، شادمانی واقعی در نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت‌ها و خوی‌های انسانی و الاهی است. یا به گفته ارسطو: (شادمانی عبارت است از پروراندن عالی‌ترین صفات و خصایص انسانی. حضرت زین العابدین(ع) در دعایی فرموده: خدایا... از تو طلب بخشش می کنم از هر لذتی که به غیر یاد تو باشد و از هر راحتی که به غیر انس با تو باشد و از هر خوشحالی که به غیر قرب تو باشد و از هر دل مشغولی که به غیر اطاعت تو باشد. وأستغفرک من کل لذه بغیر ذکرک ، ومن کل راحه بغیر انسک ، ومن کل سرور بغیر قربک ، ومن کل شغل بغیر طاعتک .(16) ویژگی های شادی حقیقی: اگر بپذیریم که حقیقت هستی و انسان، روحانی، نامحدود و ماندگار است و انسان نیز طالب بقاء و جاودانگی است، پذیرفته ایم که شادی حقیقی باید دارای چنین خصوصیاتی باشد، یعنی آنچه در شان انسان است شادی درونی، معنوی، نامحدود و ماندگار است و شادی بیرونی، دنیوی، محدود و زودگذر، تنها در صورتی برای انسان مفید است که مانند ابزاری در خدمت شادی معنوی باشد و زمینه رسیدن به شادی حقیقی را در انسان فراهم آورد. راه لذت از درون دان نه از برون ابلهی دان جستن از قصر و حصون آن یکی در کنج مسجد،مست وشاد و آن دگر درباغ، ترش و بی مراد شادی و سعادت حقیقی پیوسته و جاودانه است و برای آن کرانه و کناره ای نمی‌توان تصور کرد، بنابراین مقابل ندارد، یعنی هرگز جایش را به غم و اندوه نمی دهد، حال آنکه شادی‌های گذرا، حضوری غیر دائم و مقطعی دارد و بعضاً به حالت مقابل خود، یعنی اندوه و غم مبدل می گردد. هر انسان سعادتمندی که از شادی روحانی و نامحدود که مقابل ندارد، بهره مند باشد، به دلیل گستردگی و بیکرانی آن، خود نیز بسط و سعه وجودی پیدا می کند، به رشد وشکوفایی می رسد و در همه حالات، نشاط و شادمانی را با وجود و هستی خود احساس و ادراک خواهد کرد و در مقابل، افرادی که به شادی و خوشبختی زودگذر، محدود و دنیوی دلخوش دارند، از شادی حقیقی محروم اند، محرومیتی که به محدودیت وجودی و حقارت ایشان منتهی خواهد گشت. انسان بهره مند از لذائذ محدود، دارای شادی مضطرب و ناآرامی‌ است، در عوض انسانی که بهره مند از لذت نامحدود و به تعبیر بهتر سعادت بخش، است، به نشاطی بیکران رسیده و در همه عوالم، آرامش و قرار می یابد و به مرتبه نفس مطمئنه می رسد. لذا رضایت و شادمانی او نیز از سنخ رضایت های محدود مخلوقات نبوده بلکه، رضایتی عارفانه است و در نهایت به (رضوان الهی) بار می یابد. در نتیجه این نوع شادی است که خداوند متعال، نفس مطمئنه آدمی را به محفل انس و شادمانی خود دعوت و او را در بهشت ویژه خود، مهمان می‌گرداند: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی ای صاحب نفس مطمئنه، در حالی که خشنود و راضی بوده و مورد رضایت و خشنودی خداوند هستی، به سوی پروردگار خود بازگرد، پس در زمرة بندگان من درآی و به بهشت من داخل شو. (17) شادی و شکوفایی: شادی و نشاط روحی، مهمترین زمینه شکوفایی خرد، اندیشه و استعدادهای آدمی است و افسردگی، ریشه آدمی را می خشکاند و عامل انهدام قوا و استعداد های انسانی می شود. دانشمندی گفته: ( ثروتمندترین کشور، کشوری است که بیشترین افراد شاداب و شرافتمند را زیر بال خود دارد. ) نشاط، تحرک، پویایی، شادابی و… از ویژگی‌های نسل جوان و پویا است و موافق طبع و مقتضیات فطری او است و در مقابل، خمودگی، سستی، انزوا، بی‌تحرکی، غمناکی، پژمردگی، آفت بزرگ و مانع عظیم رشد و شکوفایی و خلاقیت و کارآمدی نسل جوان است. نشاط و انبساط روحی، از عوامل مهم شکل‌گیری شخصیت کودکان و نوجوانان است و اضطراب و تشویش خاطر، عامل مهم توقف استعدادهای آنها است. روان‌شناسان حالت شادی را نتیجه‌ی عمل هماهنگ و منسجم و سامان‌یافته‌ی همه‌ی عواطف یک فرد می‌دانند و معتقدند نشاط و آرامش روحی زمینه‌های باروری خرد و اندیشه را به وجود می‌آورد، چنانکه فردوسی می گوید: چو شادی بکاهد، بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان امروز تحقیقات مربوط به اعصاب و روان نشان داده که یادگیری انسان و ساماندهی رفتار کودک در گرو نشاط و شادابی و هیجانات مثبت او است و خلاقیت و شکوفایی استعدادها در گرو نشاط و انبساط روحی انجام می‌شود.به خصوص از ویژگی‌های جوانان، شور و نشاط و پویایی و تحرک و شادابی است. این ویژگی‌ها است که به آنها امید به زندگی می‌دهد و ایشان را برای عبور از مشکلات و سختی‌ها یاری می کند و از نیرو می دهد تا از دامنه‌ها به سوی قله های زندگی صعود کنند. در حالی که انسان افسرده، انسان غمناک، انسان بی‌تحرک، احساس خستگی و درماندگی و بی‌پناهی می‌کند، احساس ناامیدی و یأس و بدبینی دارد و او را در برابر مشکلات ناتوان و عاجز می‌‌گرداند و از قله‌ها به دامنه‌ها می‌کشاند. ما نباید جاذبه‌ها و انگیزه‌های گرایش به اسلام و معنویت را از نسل جوان بگیریم، نباید نسل جوان احساس کند دین اسلام فقط شامل یک سری امر و نهی‌های خشک و غیر منعطف وحزن‌انگیز می‌باشد و با لذت و شادی مخالف است. اگر ما شرایط و زمینه را برای ابراز هیجانات و تخلیه‌ی احساسات به وجود نیاوریم، زمینه برای اختلالات روانی و رنجوری و افسردگی فراهم می‌شود. در این زمینه نشان دادن چهره‌ی خشن و متصلّب از اسلام، ظلم بزرگی به اسلام است؛ زیرا دین اسلام، دین زیبایی است، دین نشاط است، دینی آسان است و دینی منعطف است. اسلام دین جوان‌پسند و دین جوانان است، برای همین بود که در صدر اسلام اولین کسانی که اسلام را پذیرفتند و پیامبر خدا را یاری دادند، جوانان بودند. حضرت رسول (ص) در این باره فرموده‌اند: وقتی خدا مرا به پیامبری مبعوث کرد، جوانان مرا یاری دادند و پیران مخالفت کردند. (18) یکی از فصل‌های کتب روائی و احادیث (باب ادخال السرور) در مؤمنین است که چگونه برادر دینی خود را خوشحال کنیم، او را شادمان کنیم. تاکید اسلام بر شادی به خاطر آن است که انبساط روحی، ابتهاج روحی، بهجت‌افزایی، خنده‌رویی، از زمینه‌های رشد و شکوفایی انسان و زمینه‌ای برای تخلیه‌ی عقده‌های روحی و فشارهای روانی او است. رمز شادی: رمز شادی انسان در این است که به هیچ کس بدهکار نباشد و همچنین ریشه طمع را از دل خویش برکند، نه از کسی توقع داشته باشد و نه به کسی رشک برد و حسد بورزد. قبل از توضیح این مطلب لازم است توجه کنیم که مجموعه فعالیت های حیاتی انسان در قالب چهار قسم رابطه خلاصه می شود. رابطه با خداوند، رابطه با خودش، رابطه با مردم و رابطه با طبیعت. تمامی این روابط بر اساس حق و تکلیف سامان می یابد، یعنی ما حقوقی داریم و وظایفی. یکی از اموری که انسان را به شدت می آزارد و شادی او را تضعیف می کند، احساس بد بدهکار بودن در روابط چهارگانه خود است، یعنی اینکه آدمی احساس کند، حقوقی را که به عهده دارد، رعایت نکرده است و به وظایف خود در قبال خداوند، جامعه، خودش و طبیعت عمل ننموده است . احساس بدهکاری، درون انسان را می آزارد، آرامش را می زداید و شادی را تهدید می کند. خصوصا کسانی که در انجام وظایف دینی خود کوتاهی می کنند و بدین خاطر دچار احساس گناه می شوند، نمی توانند آدم های شادی باشند. حتی اگر چهره آنها بخندد، دل آنها گریان و هراسناک است. کسانی که به حق الناس احترام نمی گذارند و حقوق مردم را پایمال می کنند، اگر چه به ظاهر، پیروز و شادمان به نظر آیند، از درون تباه می شوند و خیلی زود افسرده و پژمرده خواهند شد. اولیاء الهی و مومنان همیشه بشاش و سرزنده اند، زیرا از این بابت خیالی آسوده دارند و آرامش ایمانی، بهجت و شادی زاید الوصفی را در درون ایشان ایجاد می کند. شادی انسان از جهتی، در گرو قناعت و بی نیازی است و در مقابل، طمع داشتن به دارایی دیگران و توقع داشتن از مردم، شادی او را تهدید می کند. امام زین العابدین ( علیه السلام ) در روایتی فرموده اند :تمام خیر تو در این است که نسبت به آنچه در دست مردم است، هیچ چشم داشتی نداشته باشی. (19) کسانی که حسود هستند و بر دیگران رشک می برند، نمی توانند دلشاد و آرام باشند، زیرا دائما از موفقیت دیگران در رنج و عذاب اند. اسباب شادی: عوامل شادی آفرین و مسرّت‌بخش در زندگی انسان‌ها از فراوانی و تنوع بالایی برخوردارند. اعم از سوژه‌های دیداری، شنیداری، از قبیل موسیقی، رقص و فیلم‌های گوناگون و همچنین انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های الکلی و غیرالکلی و در مقابل، انواع صداها و تصاویر، مأکولات و مشروبات، ارتباطات و تفریحات مجاز و مشروع نیز قابل تصور است. برخی از عوامل شادی، نشاط جسمانی را که اثرغیر مستقیمی نیز بر نشاط روحی دارد، برای انسان به ارمغان می‌آورد و پاره‌ای از عوامل شادی به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر می‌گذارند. عوامل معنوی چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفکر در آفریده‌های خداوند، ایمان، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملی‌اند که زمینه‌های روانی و روحی شادی را فراهم می‌آورند و عواملی چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوی خوش، خودآرایی، پوشیدن لباس‌های روشن، پیاده روی و نگاه کردن به سبزه‌ها از آن دست عواملی‌اند که زمینه‌های مادی و جسمانی نشاط را فراهم می‌آورند؛ هر چند که پس از برخورداری از نشاط جسمانی، شادی روحی نیز نصیب انسان می‌شود. اسلام برای فراهم شدن زمینه‌های شاد زیستن مومنان به ابزارهای آن توجه زیادی نموده است به عنوان مثال بوی خوش که عامل مهم شادمانی است، از سنت‌های رسول خدا(ص) است. امام صادق(ع) می‌فرماید: رسول خدا(ص) برای بوی خوش بیشتر از خوراک خرج می‌کرد. (20) یا پوشیدن لباس سفید در اسلام مورد تاکید است چون رنگ روشن بخصوص سفید شادی آفرین است و شاید از این رو پوشیدن لباس سفید بخصوص در حال نماز تأکید شده است. توصیه به نظافت، سیر و سفر، شرکت در مجالس شادی مثل مجالس عروسی و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زیارت، تاکید بر صله ارحام و دید و بازدید و دست دادن (مصافحه) با مومنان و... همه از لوازم و زمینه‌های یک اجتماع شاد و پر تحرک است که تاکید بر این موارد از سوی اسلام گواه بر اهمیت دادن دین مبین اسلام به مقوله شادی و سرور است. پیاده‌روی، سوارکاری، غوطه‌وری در آب، نگاه کردن به سبزه‌ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده، سیر و سفر در شهرها وسرزمین‌های مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره‌های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت‌ها، گذشته از فایده‌های فراوان مادی و معنوی، آدمی را از افسردگی می‌رهاند و به سلامتی جسم و روان و ایجاد شادابی کمک شایانی می‌کند. از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش کرده است و تعبیر سیروا فی الارض(21) را در آیات متعددی از قرآن می‌توان یافت. مرز شادی: گروهی اعتقاد دارند که شادمانی و نشاط، مطلق بوده و هیچ حد و مرزی را نمی‌شناسد. با هر وسیله‌ای، با هر ابزار و شیوه‌ای، می‌توان به شکار شادی و شادمانی رفت. و هر کاری مجاز است، هر نوع ترانه و رقصی روا است. هر گونه گفتن و خندیدن و خنداندن درست است. این گروه که به اصالت لذت اعتقاد دارد و هر لذت و هر شادی را با هر عاملی تجویز می‌کند. از این رو، برخی افراد به انواع مسکرات، انواع مواد مخدر و اعتیادآور، انواع رقص‌ها و موسیقی‌ها و انواع قصه‌ها و قصه‌پردازی‌ها، روی می‌آورند و در نتیجه به انواع آفات روانی دچار می‌گردند و کار به جایی می‌رسد که با چنین لذت‌هایی اقناع نمی‌شوند و آن گاه در تداوم لذت‌جویی‌های بی‌حد و مرز خود گاهی به قتل و آدم‌کشی، فساد و فحشاء، به اتبذال و مسخ ارزش‌های انسانی و فطری، دگرآزاری، خودآزاری و خودکشی گرفتار می‌شوند. بسیاری از بزهکاری‌ها و جرائم به شادی‌های بی‌حد و مرز باز می‌گردد، مردم را مسخره می‌کنند تا بخندند، آبروی دیگران را مورد تعرض قرار می‌دهند تا شادی کنند و دیگران را زجر و شکنجه می‌دهند تا خود شاد باشند. در مقابل گروهی دیگر، شادی‌ها و تفریحات را قانونمند می‌دانند و در مرز (بایدها) و حلال تفسیر می‌کنند، هر نوع شادی و تفریحی را مجاز نمی‌شمارند و در یک کلمه به تفریحات سالم باور دارند، تا از این طریق مرز حرمت و آبروی خود و دیگران محفوظ بماند، تا شادی و خنده و تفریحات ما به دیگران صدمه‌ای وارد نسازد. به نظر این گروه، خنده و شادی و لذت، خوب است، اما نه با آزار و اذیت دیگران. شادمانی خوب است نه با زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات اجتماعی و الهی. از نظر اسلام استفاده از تمامی ابزارهای شادی بخش مجاز شمرده می شود، مادامی که از مرز حلال و حرام الهی تجاوز نکند و باعث فراموشی یاد خداوند نگردد. یاد خدا و توجه به ذات روبی حق تعالی، مهمترین فلسفه دین، عامل سنجش ارزش و ضد ارزش و معیار شناخت شادی مثبت و منفی در شریعت اسلام است. غم متعالی: البته در این فرهنگ غنی جایی برای غم و اندوه نیز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و همچنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در سختی های زندگی دنیا است. در آموزه های عرفانی، غم مساوی و معادل با شادی و حتی شادی وصف ناپذیر می باشد. و منظور ازغم یک رهایی درونی ،تخلیه کامل ذهنی واحساس سرخوشی وسرزندگی و پرواز روحانی خاصی است که در ارتباط با محبوب هستی به سالک و عارف دست می دهد. شاید این حالت برای شما هم پیش آمده باشد که بعد از دعا و مجلس مصیبت اهل بیت(ع) واشک ریختن از روی صدق وصفا، احساس سبکی روحانی خاصی به شما دست داده باشد.این غم از نظر روانشناسی یک شادمانی واقعی است . حافظ می گوید: تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم از نو غمی آمد به مبارک بادم این غم ناشی از افسردگی و بن بست فکری مانند آنچه به ناامیدان و سرخوردگان دست می دهد نیست، تابشی است از نور عشق الهی ، غمی که هر دم و هر لحظه به خاطر حلقه بگوش در میخانه عشق بودن به سراغ حافظ می آید. دری ازدرهای آسمانی و شادی ومستی عاشقانه ای است که تمام ذرات وجود یک عارف را در برمی گیرد ومملو از شور وعشق و لذت میکند. شادمانی واقعی ای که به معنی لذت بردن از لحظه لحظه زندگی با محبوب حقیقی هستی است. نویسنده: محمد جواد ترکاشوند پی نوشت: 1- انگیزش و هیجان، جان مارشال ریو، ص 367. 2- روانشناسی شادی، ص 42 و 172. 3- جلوه‌های شادی در فرهنگ و شریعت، ص47. 4- میزان الحکمه، ج 6، ص 2449. 5- سوره توبه، آیه 9. 6- بحارالانوار، ج‌75، ص‌321. 7- تحف العقول، ص 49 . 8- اصول کافی، ج‌2، ص‌663. 9- نقل از ماهنامه پرسمان، مهر ماه 1383 10- میزان الحکمه، ج 7، ص 3225. 11- میزان الحکمه، ج 4، ص 440، واژه سرور. 12- شرح الاشارات و التنبیهات، النمط الثامن، الفصل الاول. 13- همان. 14- تحفة السنیه، سید عبدالله جزایری، ص 317. 15- اصول کافی، ج 8، ص 247. 16- بحارالانوار،ج 94،ص 151. 17- سوره فجر، آیات 28-30 . 18- میزان الحکمه، ج 5، ص5. 19- بحارالانوار، ج73، ص171. 20- وسایل الشیعه، باب 92 ابواب حمام 21- سوره آل عمران، آیه 137.
عنوان سوال:

از نظر قرآن و روایات راه های شاد زیستن انسان چیست و با رعایت کدام اصول می توان زندگی شادی داشت؟


پاسخ:

از نظر قرآن و روایات راه های شاد زیستن انسان چیست و با رعایت کدام اصول می توان زندگی شادی داشت؟

پاسخ:
پرسشگر محترم در جواب سوال مفید و کاربردی شما در خصوص شادی در اسلام، مقاله ای از برخی محققان نهاد رهبری را به شما ارئه می دهیم، که امید است مورد استفاده قرار بگیرد و پاسخ گوی سوال شما باشد.
اسلام و زندگی: به طور کلی اسلام یک مکتب انسان ساز است و با هدف تربیت انسان در یک بستر کاملا معتدل و مناسب با موضوعات زندگی برخورد می کند .باید توجه نمود طرح مسئله غم و شادی در آموزه های دینی به دور از استراتژی کلی آن نسبت به انسان نیست.
شادی و غم، مانند بسیاری موضوعات دیگر می تواند دارای دوگونه کارکرد مثبت و منفی باشد. اسلام کوشیده است تا رابطه انسان با این موضوعات را به گونه ای تنظیم نماید که سلامتی و نشاط مادی و معنوی انسان به درستی تامین گردد.
از دیدگاه اسلام که یک دین فطری و همگام با ساختار وجودی انسان است، این دو هیجان، یک نیاز برای انسان تلقی می شود، منتهی رهنمود می دهد که این نیاز باید به گونه ای تامین شود که جنبه های افراطی آن آسیب رسان نباشد.
معیار کلی اسلام برای ارزیابی، داوری و مرزبندی میان جنبه های مثبت و منفی موضوعاتی از این دست، مانند لذت، بازی، سرگرمی، کارکرد مثبت آنها در جهت زندگی سالم، ایمانی و هدفمند است.
اسلام با هر عاملی که به نحوی زمینه انحراف، بیماری، غفلت، خود فراموشی و خدا فراموشی را فراهم می کند، مخالف است و همواره اموری را ترویج و تشویق می کند که یاد خدا و توجه به توحید و ذات هستی را در انسان نهادینه می کند.
سر این روش در آن است که یاد خدا و ارتباط با جهت حقی هستی در ساخته و شکوفا شدن انسان نقش اساسی دارد و عوامل غفلت زا و افراطی در حقیقت ناقض غرض اصلی دین و مانع تحقق هدف زندگی انسان هستند.
جهان طبیعت و زندگی انسان آمیخته با غم و شادی است و آدمی از جهتی در کشاکش این دو هیجان شکوفا می شود. اسلام این نیاز اساسی انسان را به خوبی درک می کند و به منظور برخورد متعادل با آن توصیه های فراوان دارد.
شادی و شادابی: شادی حالت درونی و قلبی خوش آیندی است که ما آن را در بسیاری از شرایط در خویش می‌یابیم. این حالت با حواس بیرونی؛ همچون چشم و گوش حس نمی شود، هر چند در چهره و ظاهر انسان اثر شادی که همان طراوت، شادابی است، آشکار می گردد.
نسبت شادی و شادابی، نظیر نسبت آرامش و وقار است. آرامش که به عربی (سکینه) نامیده می‌شود مربوط به قلب آدمی بوده و وقار، حالتی است که در اندام و بدن ظاهر می‌گردد. شادی را به عربی (سرور، فرح) و شادابی را (نضرت) می‌نامند. که حاصل تلفیق این دو، (بهجت) بوده و با سعادت قرین و همراه است.
از شادی تعاریف گوناگونی شده است، مانند حساس مثبتی که از حس ارضای پیروزی به دست می‌آید. (1)مجموع لذت‌های منهای درد. (2) حالتی که در فرآیند نیل به علاقه‌ها در آدمی به وجود می‌آید. (3) به تعبیری می توان شادی را حالت ابتهاج و هیجان مثبتی دانست که تحت تأثیر عوامل مختلف به انسان عارض می‌شود, حالتی که در آن ، روح انسان به درجه رضایت و گشایش می‌رسد.
نیاز به شادی: شادی یک نیاز فطری انسان است. همه‌ انسان‌ها, ضرورت و نیاز به شادی‌ و تفریح را برای حفظ سلامت زندگی و آرامش روح و جسم، به راحتی درک می کنند. زندگی بدون شادی، استراحت و نشاط، باعث ایجاد استرس، عصبانیت مزمن، گرفتگی دائمی، بداخلاقی و کاهش شوق زندگی می شود و بیماری و افسردگی را در پی دارد. بنابر این، واضح است که خندیدن و خنداندن، شادی کردن و شادی آفریدن، دلشاد و مسرور بودن، بشاش و خنده رو بودن و لبخند داشتن، به عنوان یک (ضرورت) در زندگی انسان نقش تعیین کننده دارد.
به گفته ناصر خسرو:
همان بهتر که دائم شاد باشیم زهر درد و غمی آزاد باشیم‌
به خوش رویی و خوش خویی در ایام همی روتا شوی خوش دل در انجام
اگر خوش دل شوی در شادمانی ‌ بماند شادمانی، جاودانی‌
اندیشمندان، روانشناسان و انسان شناسان تاکید می کنند که انسان موجودی دو بعدی است و از جسم و روح پدید آمد، هر کدام نیازها و آسیب‌های خاص خودش را دارد. همان گونه که بدن انسان برای حفظ سلامتی و بقای خود به انواع غذاها احتیاج دارد، روح آدمی نیز به شادابی و تفریحات سالم نیازمند است.
از آن جا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را از انسان دور می‌سازد، روان‌شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده‌اند. این همه حکایت گر این حقیقت است که شادی نیاز اساسی و ضروری انسان می‌باشد.
البته همان گونه که شادی و نشاط یک ضرورت برای زندگی انسان ها محسوب می شود، اندوه و حزن نیز گاهی ضرورت می یابد و در جای خود برای سلامت حیات بشری لازم است.
شاد زیستن در اسلام: در تبیین جایگاه شادی در اسلام باید ابتدا توجه نمود که اصل شاد زیستن در اسلام مورد پذیرش بلکه تاکید است. امام علی(ع) در کلامی فرموده: کسی که شادیش کم باشد، آسایش او در مردن است. (4)
در این زمینه باید اعتراف کنیم که اسلام دین شادی ، نشاط و تحرک است. در این آیین رهنمودهایی وجود دارد که عمل کردن به آنها باعث سرور و شادی واقعی انسان می شود و زمینه تحرک و فعالیت بیشتر او را فراهم می کند. فرد مومن از این نظر که شاد زندگی می کند، کارهایش را به نحواحسن انجام دهد و در تلاش بدنی، روحی وفکری خود به موفقیت بیشتری دست می یابد .
بحث شادی در اسلام بسیار گسترده است و با عناوین بسیاری پیوند دارد. لذت, سعادت، آرامش, تفریح, نشاط, اخلاق, عبادت, تقوی, ایمان و و همچنین سایر آموزه های دینی از جهتی برای رسیدن به آرامش و ایجاد روحیه شاد و با نشاط برنامه ریزی شده است. به جرئت می توان گفت: یکی از مهمترین نتایج دین داری رسیدن به آرامش و شادی است.
در اسلام اعیاد بسیاری مانند عید فطر و عید قربان و عید غدیر و همچنین روزهای تولد امامان (علیه السلام ) هست که در آنها توصیه به دید وبازدید و در بعضی از آنها توصیه به نماز، روزه، یعنی خوشنود ساختن خداوند وهدیه دادن و شاد ساختن دیگران، شده است.
بر خلاف نظر کسانی که چهره دین را عبوس تصور می کنند، تمامی مراسم مذهبی به نحوی زمینه شادی، جشن و سرور مومنین را فراهم می کند و شاهد این معنا است که اسلام، نه تنها موافق جشن و سرور است، بلکه خود بهترین مروج شادی و شادمانی در سطح جامعه می باشد .
نکته عجیب اینکه حتی در اسلام آنگاه که به گریه در دعا و مناجات و مانند آن توصیه می شود, هدف آن رسیدن به نوعی آرامش و شادی معنوی و درونی است. اشکی که اسلام بدان توصیه کرده، نتیجه اش شادی، نشاط و نوعی خوشحالی باطنی است. حالتی از شادی که انسان در هنگام خارج شدن از یک مجلس ذکر مصایب اهل بیت(ع) یا مجلس دعا و مناجات دارد, قابل توصیف نیست.
درقرآن کریم و روایات اسلامی, توصیف و توصیه های فراوانی وجود دارد که حکایت از توجه این آیین کامل آسمانی به فطری بودن شادی و شادمانی در انسان دارد. آموزه های اسلامی، زندگی دنیوی و حتی اخروی را به گونه ای شاد و زیبا توصیف می کند و تصویر زیبایی از زندگی به دست می دهد. علاوه بر دین، جهان هستی بر اساس شادی و نشاط بنیان گذاری شده است و در آن نشانه ای از غم و اندوه دیده نمی شود.
در ادامه به برخی از این نشانه ها اشاره خواهیم داشت:
شادی فطری: قرآن کریم تایید می کند که خندیدن و شادی مطابق فطرت اولیه انسان است، از آن رو هنگامی که می خواهد کسانی را که با بهانه‌های مختلف از فرمان خدا و پیغمبر(ص) تخلف ورزیده و از شرکت در لشکر کشی و جهاد خود داری کرده بودند، مجازات کند، فرمان می دهد که باید ایشان از این به بعد، کم بخندند و بسیار گریه کنند. فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً . (5)
واضح است که این فرمان به صورت کیفر و مجازات صادر شده است و احکام کیفری همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمی است و او را دچار عذاب و رنج می‌سازد.
نظام شاد هستی: اساس جهان هستی و پدیده‌های آن به گونه‌ای طراحی شده‌اند که در آدمی شادی می آفرینند. طراوت و تازگی بهاران ، لطافت صبحگاهان ، ظرافت و شگفتی طبیعت ، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، باغ ها و بستان های سرسبز، چهچهه مستانه بلبلان غزل خوان، پرواز پرندگان، رودهای پرآب خروشان، آسمان نیلگون زیبا، دریاها و اقیانوسهای پهناور و خورشید درخشان، همه و همه سرود شادی سر می دهند و به زندگی انسان، فرح و مسرت هدیه می کنند.
البته در جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، شادی و رنج با یکدیگر آمیخته است. زندگی انسان پر از قطع و وصل‌ها، شادی و رنج‌ها، نشاط و غم‌ها، امید و شکست‌ها و... است. زندگی نمی‌تواند سراسر با شادی و سرور همراه باشد. ناملایمات در عرصه زندگی، امری گریزناپذیر است و آدمی در عرصه ناملایمات پخته و آبدیده می شود.
به گفته رودکی:
خدای عرش، جهان را چنین نهاد که گاه مردم، شادان و گه بُود ناشاد.
ولی این آمیختگی تنها در زندگی انسان مطرح است و در جهان طبیعت و عوالم هستی، آنچه مشاهده می شود، سراسر شادی و حرکت و تازگی است و اثری از غم و اندوه در آن مشاهده نمی شود.
فضای شاد بهشت: علاوه بر کارکرد شادی‌آفرین دین در دنیا، حتی کارکرد آخرتی دین داری نیز رسیدن به شادی است. قرآن کریم هنگامی که فضای بهشت را به تصویر می کشد، ترسیمی از فضای زیبا و شاد را به نمایش می گذارد، این توصیفات حاکی از این واقعیت است که اسلام، بر نشاط و شادی مهر تأیید نهاده است. باغ‌های زیبا، آب‌های زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم‌ترین و چشم‌گیرترین پارچه‌ها، برترین دیدنی‌هایی که در سوره های الرحمن، واقعه و یس، بدان اشاره شده است، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار می‌رود. گویی که خداوند برای شاد کردن انسان‌های مومن, بهشت را آفریده و تزیین نموده است.
برنامه شادی: پیشوایان دین و دنیا، یعنی امامان معصوم از پیروانشان خواسته‌اند که علاوه بر عبادت و کار و تلاش، به لذت‌ها و تفریحات سالم هم در زندگی روزمرّه‌شان توجه ویژه داشته باشند که در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادینه‌گی آن تفریحات منتهی خواهد شد. آن جا که امام علی(ع) فرمود: (مؤمن شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم می‌کند: قسمتی را صرف مناجات با پروردگارش می‌نماید. قسمت دیگری را در طریق اصلاح معاش و تأمین هزینه زندگی‌اش به کار می‌گیرد و قسمت سوّم را برای تحصیل شادی و بهره‌گیری از لذت‌های حلال و دلپسند می‌پردازد. برای شخص عاقل درست نیست که حرکتش جز در یکی از این سه جهت باشد (6)
مزاح و شوخ طبعی: در روایات دیگری رهبران معصوم مومن را شاد و شوخ طبع معرفی کرده اند، گویی که شادی و شوخ طبعی از لوازم ایمان است و غم و اندوه با وصف ایمان سازگاری ندارد. رسول اکرم(ص) می‌فرماید: مؤمن شوخ و شاداب است (7) و علی (ع) فرموده است: شوخ طبعی، بخشی از حسن خلق است وامام صادق(ع) نیز فرموده : (هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد. (8)
البته خود آن بزرگواران نیز بسیار شوخ طبع بوده اند. در تاریخ آمده است که روزی پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) خرما می‌خوردند. پیامبر(ص)، هسته‌های خرما را جلوی حضرت علی(ع) می‌گذاشتند. پس از مدتی وقتی هسته‌های زیادی جلوی حضرت علی(ع) جمع شد، پیامبر(ص) به ایشان فرمودند: یا علی شما خیلی پرخوری (چرا که این همه هسته جلوی شما جمع شده است)، حضرت علی(ع) در پاسخ گفتند: پر خور کسی است که خرما را با هسته‌اش می‌خورد.(9)
روابط شاداب اجتماعی: اسلام دینی است که به روابط اجتماعی و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسیله شادابی وخندان بودن تأکید بسیاری کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخی کردن وغمگین بودن دوری کنند چرا که هم در زندگی خود آنها وهم بر اطرافیان آنها اثر منفی می گذارد. شادی کردن ودوری ازغم منفی واحساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های این فرهنگ غنی و دین کامل است. دقت در سخنان ائمه و پیامبرصلی الله علیهم اجمعین اهمیت فوق العاده شادی وتبسم وخوشرویی را نشان می دهد.
دید وباز دید اقوام، دوستان و همسایگان و همچنین توجه به حقوق ایشان، احساس محبت و شادی را در انسان و جامعه برمی انگیزاند و باعث می شود انسان مومن در جامعه ای شاد و پر از محبت با احساس خوشحالی وخوشبختی زندگی کند. اسلام دینی است که از ترش رویی، تنبلی، کاهلی وسستی بیزار است و از شادی، تحرک و نشاط خشنود می شود.
البته انسان هایی که اجتماعی ترند و فعالیت های اجتماعی بیشتری دارند، شادتر وموفق تر خواهند بود و در مقابل انسان های گوشه نشینی که در فعالیتهای اجتماعی شرکت نمی کنند، از این شادی محروم اند.
امام صادق(ع) می‌فرماید: هر که به چهرة برادر خود لبخند زند، آن لبخند برای او ثواب یک عمل نیک را خواهد داشت. (10)
شاد کردن دیگران: فلسفه نهایی دین چیزی جز خشنود ساختن خداوند نیست. نیت، روح دین است و انسان با ایمان هر کاری که انجام می دهد، قصدش کسب رضایت الهی است. خدمت به خلق از عبادت های بسیار مهم تلقی شده و در بسیاری از موارد، رضایت الهی در خشنود ساختن خلق خدا قرار دارد ؛ بنابراین مبنای شاد کردن دیگران، خشنودی خداوند است و این مقوله در راستای رضایت الهی توجیه می شود، به همین جهت نیز شاد کردن برادر مومن، امری مستحب و شوخی کردن با دیگران، عملی مجاز به شمار می‌رود.
در مورد شادی و شادمانی، چه خوب است عمیق‌تر بیندیشیم و از سطح فردی خارج شویم و بر این باور باشیم که کمال و سعادت ما در این است که علاوه بر سرور و شادی خود، در سرور و شادی دیگران نیز سهیم باشیم، درد و رنج آنها را بفهمیم و در زدودن آن بکوشیم. شادی دیگران را شادی خود بدانیم و در ایجاد نشاط اجتماعی تلاش کنیم. سهراب سپهری گفته است: شاد بودن هنر است، شاد کردن هنری والاتر.
اسلام به بحث شاد کردن دیگران، به خصوص نسبت به مومنین و خانواده، تاکید فراوان دارد. در کتاب های روایی شیعه بابی تحت عنوان ادخال سرور بر مومنین وجود دارد که مشتمل بر روایات فراوانی است.
مضمون برخی از روایات این باب، به طور فشرده چنین است: امام صادق(ع) فرمود: کسی که مومنی را مسرور سازد، در حقیقت ما را مسرور ساخته و کسی که ما را مسرور سازد، پیامبرخدا (ص) را مسرور ساخته و کسی که پیامبر را مسرور سازد، خداوند را مسرور ساخته است. (11)
یکی از محبوب ترین عبادت ها نزد خداوند خوشحال و شاد ساختن مومنین است. در بهشت خانه‌ای است به نام خانه شادی و تنها کسانی که یتیمان و بچه‌ها را خوشحال کند به آن داخل می‌شود. کسی که نیاز مومنی را برآورد و ناراحتی او را بزداید، خداوند قلبش را در قیامت شاد خواهد ساخت.
رابطه شادی، سعادت، لذت: شادی احساس خوش آیندی است که با لذت و سعادت پیوند عمیق دارد. هر مرتبه از مراتب شادی اگر به تنهایی در نظر گرفته شود لذت است، ولکن اگر شادی در جغرافیایی گسترده به لحاظ جمیع مراتب و وضعیت کامل و بیکران آن در نظرگرفته شود، در این حال از لفظ سعادت استفاده می‌شود؛ سعادت در حقیقت واژه ای است که در قیاس با این نوع از شادی به کار برده می‌شود. لذا انسان سعید که سرور و بهجتی همیشگی و مستمر دارد، هرگز به شادی مقطعی و گذرا دلخوش نبوده و بسنده نمی‌کند.
انسان سعادتمند، انسانی مبتهج، شاد و شاداب بوده و لذت و شادی لازمه سعادت است. خواجه نصیرالدین طوسی در رابطه سعادت و لذت می‌نویسد: (از جملة مشهورات این است که سعادت همان لذت است و جز آن نیست.(12)
در برابر شادی و شادابی، غم و اندوه، در قبال سعادت، شقاوت و در برابر لذت، درد و ألم قرار دارد. انسان هنگامیکه لذت می‌برد سعادتمند بوده، شاداب، مسرور و مبتهج گشته و هنگامیکه درد و رنج دارد با مشقت و شقاوت دست به گریبان، غمگین و اندوهناک می‌شود. می‌توان گفت هر یک از پدیده های (لذت و رنج) یا (سعادت و شقاوت)، منشأ شادی و غم انسانی هستند. شهید مطهری، شادی و غم یا سرور و اندوه را (دو حالت خاص لذت و رنج یا خوشی و ناخوشی) می‌خواند.
اقسام و مراتب شادی: بهترین راه شناخت اقسام و مراتب شادی، توجه به برخی مبادی هستی شناسی حیات است که مبنای شناخت بسیاری از سنن حاکم بر زندگی انسان قرار می گیرند.
در فلسفه اثبات شده است که جهان هستی دارای مراتب تشکیکی است. اگر هستی دارای کثرت تشکیکی و مراتبی در قوت و ضعف است، مصادیق شادی و سرور در انسان نیز دارای مراتب و مصادیقی است که برخی قوی تر و با ارزش تر از مراتب نازل تر هستند. مطابق این قاعده، نازل ترین مراتب شادی، مربوط به نازلترین مراتب وجود و هستی و برترین و قوی ترین مرتبه شادی، مربوط به بالاترین مرتبه هستی می باشد.
همچنین اگر هستی دارای دو بعد مجرد و مادی، روحانی و جسمانی است، شادی نیز به مناسبت خواستگاه مادی و معنوی آن به دو قسمت شادی معنوی و مادی تقسیم می شود. در ارتباط با محدودیت و ماندگاری نیز قواعد فلسفی بسیار راهگشا است. همانگونه که در عالم تکوین هستی محدود، مانند پدیده های مادی و هستی نامحدود، مانند ذات الهی، داریم، شادی نیز به مناسبت خواستگاه آن به شادی محدود و نامحدود تقسیم می شود. همین طور نسبت به ماندگاری، شادی که انسان در ارتباط با ذات الهی و امور معنوی بدست می آورد، بسی ماندگارتر از شادی هایی است که در رابطه با امور مادی و دنیوی تحصیل می کند.
به لحاظ شناخت شناسی نیز، لذت و شادی انسان به عقلی، حسی، خیالی و وهمی تقسیم می شود. ابن‌سینا در یکی از کتاب های خود در این باره می گوید: لذت و رنج، ذو مراتب بوده که برخی از آن حسی، بعضی خیالی و وهمی و بعضی دیگر مربوط به مراتب و مراحل برتر از آن است.
عوام بر این باورند که برترین لذتها، حسی بوده و لذت های غیر حسی، ضعیف، خیالی و غیر حقیقی هستند. او در ابطال این پندار، به این نکته تذکر می‌دهد که چه بسیارند افرادی که برای تأمین لذت های خیالی خود از لذت های حسی دست ‌کشیده و بلکه مشقات و دردهای جسمانی را متحمل می‌شوند، غافل از اینکه این گونه لذت های خیالی تنها مختص به انسان نبوده و در حیوانات نیز یافت می‌شود، چنانکه یک سگ شکاری به رغم گرسنگی، شکار را حفظ کرده و به صاحب خود می‌رساند، یا برخی حیوانات، جان خود را برای دفاع از فرزندان خویش با طیب خاطر به خطر می‌اندازند.
از دیدگاه فلسفی، سعادت، نوع خاصی از لذت است که با دخالت قوه عاقله پدید آمده و در آن لذت ها، رنج ها و نتایج آنها سنجیده می‌شود. بنابراین انسان تا به عرصه عقل و کمالات مربوط به آن وارد نشده و در محدودة حس، خیال، وهم و لذائذ آنها باقی بماند، به سعادت، حیات، شادی و شادابی متناسب به آن نمی‌رسد.
سپس ابن سینا تاکید می کند که سعادت، مراتب مختلفی دارد که ناشی از مراحل و شئون وجودی انسان است. هر مرتبه و شأنی از مراتب انسانی، لذت، نشاط، سرور و همچنین رنج، سختی، غم و اندوه متناسب با خود را دارد.
در این راستا اگر روح، را مرتبه ای از مراتب عالی وجود انسانی بدانیم، پس شادی روحانی نیز مرتبه ای برتر از سرور و نشاط جسمانی است که از ثبات، شدت و گسترش و قوت فراوانی برخوردار است، اگر چه گاهی با سختی‌ها و رنجهای جسمانی همراه می‌شود لکن، در این حال همة دشواریها را نیز شیرین و جذاب می‌گرداند(13)
شادی حقیقی: از نگاه دین، شادی حقیقی اثر لذت و سعادتی است که در ارتباط با حقیقت هستی نصیب انسان می شود. هیچ لذتی برای انسان مومن برتر از لذت عبادت و ارتباط با ذات بی نهایت هستی نیست، هیچ شادی ای با شادی راز و نیاز با خدای متعال برابری نمی کند و هیچ سعادتی با سعادت تقرب به ذات لا تعین الهی، مقایسه نمی شود.
عمیق‌ترین و عالی‌ترین شادی‌ها و سرورها از آن مردان پاک سیرت و آشنا با خداوند است. شادی مومن در نیمه های شب به اوج خود می رسد، آنگاه که احساس قرب و نزدیکی بیشتری به محبوب و معشوق خود می کند. در حدیثی از پیامبر(ص) می‌خوانیم: رکعتان فی جوف اللیل أحب الی من الدنیا و مافیها. دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزنده‌تر و دوست داشتنی‌تر است. (14)
حضرت صادق(ع) می‌فرماید: اگر مردم از فضیلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‌های مادی که خداوند به دشمنانش بخشیده نمی‌دوختند و دنیای آن‌ها در نظرشان از چیزی که زیر پالگد می‌کنند، بی‌ارزش‌تر بود و از شناخت خداوند چنان لذت می‌بردند که گویا پیوسته در باغ‌های بهشت با دوستان خدا، همنشین و همراهند. (15)
به عبارت دیگر، شادمانی واقعی در نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت‌ها و خوی‌های انسانی و الاهی است. یا به گفته ارسطو: (شادمانی عبارت است از پروراندن عالی‌ترین صفات و خصایص انسانی.
حضرت زین العابدین(ع) در دعایی فرموده: خدایا... از تو طلب بخشش می کنم از هر لذتی که به غیر یاد تو باشد و از هر راحتی که به غیر انس با تو باشد و از هر خوشحالی که به غیر قرب تو باشد و از هر دل مشغولی که به غیر اطاعت تو باشد. وأستغفرک من کل لذه بغیر ذکرک ، ومن کل راحه بغیر انسک ، ومن کل سرور بغیر قربک ، ومن کل شغل بغیر طاعتک .(16)
ویژگی های شادی حقیقی: اگر بپذیریم که حقیقت هستی و انسان، روحانی، نامحدود و ماندگار است و انسان نیز طالب بقاء و جاودانگی است، پذیرفته ایم که شادی حقیقی باید دارای چنین خصوصیاتی باشد، یعنی آنچه در شان انسان است شادی درونی، معنوی، نامحدود و ماندگار است و شادی بیرونی، دنیوی، محدود و زودگذر، تنها در صورتی برای انسان مفید است که مانند ابزاری در خدمت شادی معنوی باشد و زمینه رسیدن به شادی حقیقی را در انسان فراهم آورد.
راه لذت از درون دان نه از برون ابلهی دان جستن از قصر و حصون
آن یکی در کنج مسجد،مست وشاد و آن دگر درباغ، ترش و بی مراد
شادی و سعادت حقیقی پیوسته و جاودانه است و برای آن کرانه و کناره ای نمی‌توان تصور کرد، بنابراین مقابل ندارد، یعنی هرگز جایش را به غم و اندوه نمی دهد، حال آنکه شادی‌های گذرا، حضوری غیر دائم و مقطعی دارد و بعضاً به حالت مقابل خود، یعنی اندوه و غم مبدل می گردد.
هر انسان سعادتمندی که از شادی روحانی و نامحدود که مقابل ندارد، بهره مند باشد، به دلیل گستردگی و بیکرانی آن، خود نیز بسط و سعه وجودی پیدا می کند، به رشد وشکوفایی می رسد و در همه حالات، نشاط و شادمانی را با وجود و هستی خود احساس و ادراک خواهد کرد و در مقابل، افرادی که به شادی و خوشبختی زودگذر، محدود و دنیوی دلخوش دارند، از شادی حقیقی محروم اند، محرومیتی که به محدودیت وجودی و حقارت ایشان منتهی خواهد گشت.
انسان بهره مند از لذائذ محدود، دارای شادی مضطرب و ناآرامی‌ است، در عوض انسانی که بهره مند از لذت نامحدود و به تعبیر بهتر سعادت بخش، است، به نشاطی بیکران رسیده و در همه عوالم، آرامش و قرار می یابد و به مرتبه نفس مطمئنه می رسد. لذا رضایت و شادمانی او نیز از سنخ رضایت های محدود مخلوقات نبوده بلکه، رضایتی عارفانه است و در نهایت به (رضوان الهی) بار می یابد.
در نتیجه این نوع شادی است که خداوند متعال، نفس مطمئنه آدمی را به محفل انس و شادمانی خود دعوت و او را در بهشت ویژه خود، مهمان می‌گرداند: یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی ای صاحب نفس مطمئنه، در حالی که خشنود و راضی بوده و مورد رضایت و خشنودی خداوند هستی، به سوی پروردگار خود بازگرد، پس در زمرة بندگان من درآی و به بهشت من داخل شو. (17)
شادی و شکوفایی: شادی و نشاط روحی، مهمترین زمینه شکوفایی خرد، اندیشه و استعدادهای آدمی است و افسردگی، ریشه آدمی را می خشکاند و عامل انهدام قوا و استعداد های انسانی می شود.
دانشمندی گفته: ( ثروتمندترین کشور، کشوری است که بیشترین افراد شاداب و شرافتمند را زیر بال خود دارد. ) نشاط، تحرک، پویایی، شادابی و… از ویژگی‌های نسل جوان و پویا است و موافق طبع و مقتضیات فطری او است و در مقابل، خمودگی، سستی، انزوا، بی‌تحرکی، غمناکی، پژمردگی، آفت بزرگ و مانع عظیم رشد و شکوفایی و خلاقیت و کارآمدی نسل جوان است.
نشاط و انبساط روحی، از عوامل مهم شکل‌گیری شخصیت کودکان و نوجوانان است و اضطراب و تشویش خاطر، عامل مهم توقف استعدادهای آنها است. روان‌شناسان حالت شادی را نتیجه‌ی عمل هماهنگ و منسجم و سامان‌یافته‌ی همه‌ی عواطف یک فرد می‌دانند و معتقدند نشاط و آرامش روحی زمینه‌های باروری خرد و اندیشه را به وجود می‌آورد، چنانکه فردوسی می گوید:
چو شادی بکاهد، بکاهد روان خرد گردد اندر میان ناتوان
امروز تحقیقات مربوط به اعصاب و روان نشان داده که یادگیری انسان و ساماندهی رفتار کودک در گرو نشاط و شادابی و هیجانات مثبت او است و خلاقیت و شکوفایی استعدادها در گرو نشاط و انبساط روحی انجام می‌شود.به خصوص از ویژگی‌های جوانان، شور و نشاط و پویایی و تحرک و شادابی است. این ویژگی‌ها است که به آنها امید به زندگی می‌دهد و ایشان را برای عبور از مشکلات و سختی‌ها یاری می کند و از نیرو می دهد تا از دامنه‌ها به سوی قله های زندگی صعود کنند.
در حالی که انسان افسرده، انسان غمناک، انسان بی‌تحرک، احساس خستگی و درماندگی و بی‌پناهی می‌کند، احساس ناامیدی و یأس و بدبینی دارد و او را در برابر مشکلات ناتوان و عاجز می‌‌گرداند و از قله‌ها به دامنه‌ها می‌کشاند. ما نباید جاذبه‌ها و انگیزه‌های گرایش به اسلام و معنویت را از نسل جوان بگیریم، نباید نسل جوان احساس کند دین اسلام فقط شامل یک سری امر و نهی‌های خشک و غیر منعطف وحزن‌انگیز می‌باشد و با لذت و شادی مخالف است. اگر ما شرایط و زمینه را برای ابراز هیجانات و تخلیه‌ی احساسات به وجود نیاوریم، زمینه برای اختلالات روانی و رنجوری و افسردگی فراهم می‌شود.
در این زمینه نشان دادن چهره‌ی خشن و متصلّب از اسلام، ظلم بزرگی به اسلام است؛ زیرا دین اسلام، دین زیبایی است، دین نشاط است، دینی آسان است و دینی منعطف است. اسلام دین جوان‌پسند و دین جوانان است، برای همین بود که در صدر اسلام اولین کسانی که اسلام را پذیرفتند و پیامبر خدا را یاری دادند، جوانان بودند. حضرت رسول (ص) در این باره فرموده‌اند: وقتی خدا مرا به پیامبری مبعوث کرد، جوانان مرا یاری دادند و پیران مخالفت کردند. (18)
یکی از فصل‌های کتب روائی و احادیث (باب ادخال السرور) در مؤمنین است که چگونه برادر دینی خود را خوشحال کنیم، او را شادمان کنیم. تاکید اسلام بر شادی به خاطر آن است که انبساط روحی، ابتهاج روحی، بهجت‌افزایی، خنده‌رویی، از زمینه‌های رشد و شکوفایی انسان و زمینه‌ای برای تخلیه‌ی عقده‌های روحی و فشارهای روانی او است.
رمز شادی: رمز شادی انسان در این است که به هیچ کس بدهکار نباشد و همچنین ریشه طمع را از دل خویش برکند، نه از کسی توقع داشته باشد و نه به کسی رشک برد و حسد بورزد.
قبل از توضیح این مطلب لازم است توجه کنیم که مجموعه فعالیت های حیاتی انسان در قالب چهار قسم رابطه خلاصه می شود. رابطه با خداوند، رابطه با خودش، رابطه با مردم و رابطه با طبیعت.
تمامی این روابط بر اساس حق و تکلیف سامان می یابد، یعنی ما حقوقی داریم و وظایفی. یکی از اموری که انسان را به شدت می آزارد و شادی او را تضعیف می کند، احساس بد بدهکار بودن در روابط چهارگانه خود است، یعنی اینکه آدمی احساس کند، حقوقی را که به عهده دارد، رعایت نکرده است و به وظایف خود در قبال خداوند، جامعه، خودش و طبیعت عمل ننموده است .
احساس بدهکاری، درون انسان را می آزارد، آرامش را می زداید و شادی را تهدید می کند. خصوصا کسانی که در انجام وظایف دینی خود کوتاهی می کنند و بدین خاطر دچار احساس گناه می شوند، نمی توانند آدم های شادی باشند. حتی اگر چهره آنها بخندد، دل آنها گریان و هراسناک است.
کسانی که به حق الناس احترام نمی گذارند و حقوق مردم را پایمال می کنند، اگر چه به ظاهر، پیروز و شادمان به نظر آیند، از درون تباه می شوند و خیلی زود افسرده و پژمرده خواهند شد.
اولیاء الهی و مومنان همیشه بشاش و سرزنده اند، زیرا از این بابت خیالی آسوده دارند و آرامش ایمانی، بهجت و شادی زاید الوصفی را در درون ایشان ایجاد می کند.
شادی انسان از جهتی، در گرو قناعت و بی نیازی است و در مقابل، طمع داشتن به دارایی دیگران و توقع داشتن از مردم، شادی او را تهدید می کند. امام زین العابدین ( علیه السلام ) در روایتی فرموده اند :تمام خیر تو در این است که نسبت به آنچه در دست مردم است، هیچ چشم داشتی نداشته باشی. (19)
کسانی که حسود هستند و بر دیگران رشک می برند، نمی توانند دلشاد و آرام باشند، زیرا دائما از موفقیت دیگران در رنج و عذاب اند.
اسباب شادی: عوامل شادی آفرین و مسرّت‌بخش در زندگی انسان‌ها از فراوانی و تنوع بالایی برخوردارند. اعم از سوژه‌های دیداری، شنیداری، از قبیل موسیقی، رقص و فیلم‌های گوناگون و همچنین انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های الکلی و غیرالکلی و در مقابل، انواع صداها و تصاویر، مأکولات و مشروبات، ارتباطات و تفریحات مجاز و مشروع نیز قابل تصور است.
برخی از عوامل شادی، نشاط جسمانی را که اثرغیر مستقیمی نیز بر نشاط روحی دارد، برای انسان به ارمغان می‌آورد و پاره‌ای از عوامل شادی به صورت مستقیم، بر نشاط روح اثر می‌گذارند.
عوامل معنوی چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفکر در آفریده‌های خداوند، ایمان، صدقه دادن و پرهیز از گناه، از جمله عواملی‌اند که زمینه‌های روانی و روحی شادی را فراهم می‌آورند و عواملی چون، تغذیه مناسب، ورزش، بوی خوش، خودآرایی، پوشیدن لباس‌های روشن، پیاده روی و نگاه کردن به سبزه‌ها از آن دست عواملی‌اند که زمینه‌های مادی و جسمانی نشاط را فراهم می‌آورند؛ هر چند که پس از برخورداری از نشاط جسمانی، شادی روحی نیز نصیب انسان می‌شود.
اسلام برای فراهم شدن زمینه‌های شاد زیستن مومنان به ابزارهای آن توجه زیادی نموده است به عنوان مثال بوی خوش که عامل مهم شادمانی است، از سنت‌های رسول خدا(ص) است. امام صادق(ع) می‌فرماید: رسول خدا(ص) برای بوی خوش بیشتر از خوراک خرج می‌کرد. (20)
یا پوشیدن لباس سفید در اسلام مورد تاکید است چون رنگ روشن بخصوص سفید شادی آفرین است و شاید از این رو پوشیدن لباس سفید بخصوص در حال نماز تأکید شده است.
توصیه به نظافت، سیر و سفر، شرکت در مجالس شادی مثل مجالس عروسی و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زیارت، تاکید بر صله ارحام و دید و بازدید و دست دادن (مصافحه) با مومنان و... همه از لوازم و زمینه‌های یک اجتماع شاد و پر تحرک است که تاکید بر این موارد از سوی اسلام گواه بر اهمیت دادن دین مبین اسلام به مقوله شادی و سرور است.
پیاده‌روی، سوارکاری، غوطه‌وری در آب، نگاه کردن به سبزه‌ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخی، خنده، سیر و سفر در شهرها وسرزمین‌های مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره‌های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملت‌ها، گذشته از فایده‌های فراوان مادی و معنوی، آدمی را از افسردگی می‌رهاند و به سلامتی جسم و روان و ایجاد شادابی کمک شایانی می‌کند. از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش کرده است و تعبیر سیروا فی الارض(21) را در آیات متعددی از قرآن می‌توان یافت.
مرز شادی: گروهی اعتقاد دارند که شادمانی و نشاط، مطلق بوده و هیچ حد و مرزی را نمی‌شناسد. با هر وسیله‌ای، با هر ابزار و شیوه‌ای، می‌توان به شکار شادی و شادمانی رفت. و هر کاری مجاز است، هر نوع ترانه و رقصی روا است. هر گونه گفتن و خندیدن و خنداندن درست است. این گروه که به اصالت لذت اعتقاد دارد و هر لذت و هر شادی را با هر عاملی تجویز می‌کند. از این رو، برخی افراد به انواع مسکرات، انواع مواد مخدر و اعتیادآور، انواع رقص‌ها و موسیقی‌ها و انواع قصه‌ها و قصه‌پردازی‌ها، روی می‌آورند و در نتیجه به انواع آفات روانی دچار می‌گردند و کار به جایی می‌رسد که با چنین لذت‌هایی اقناع نمی‌شوند و آن گاه در تداوم لذت‌جویی‌های بی‌حد و مرز خود گاهی به قتل و آدم‌کشی، فساد و فحشاء، به اتبذال و مسخ ارزش‌های انسانی و فطری، دگرآزاری، خودآزاری و خودکشی گرفتار می‌شوند.
بسیاری از بزهکاری‌ها و جرائم به شادی‌های بی‌حد و مرز باز می‌گردد، مردم را مسخره می‌کنند تا بخندند، آبروی دیگران را مورد تعرض قرار می‌دهند تا شادی کنند و دیگران را زجر و شکنجه می‌دهند تا خود شاد باشند.
در مقابل گروهی دیگر، شادی‌ها و تفریحات را قانونمند می‌دانند و در مرز (بایدها) و حلال تفسیر می‌کنند، هر نوع شادی و تفریحی را مجاز نمی‌شمارند و در یک کلمه به تفریحات سالم باور دارند، تا از این طریق مرز حرمت و آبروی خود و دیگران محفوظ بماند، تا شادی و خنده و تفریحات ما به دیگران صدمه‌ای وارد نسازد. به نظر این گروه، خنده و شادی و لذت، خوب است، اما نه با آزار و اذیت دیگران. شادمانی خوب است نه با زیر پا گذاشتن قوانین و مقررات اجتماعی و الهی.
از نظر اسلام استفاده از تمامی ابزارهای شادی بخش مجاز شمرده می شود، مادامی که از مرز حلال و حرام الهی تجاوز نکند و باعث فراموشی یاد خداوند نگردد. یاد خدا و توجه به ذات روبی حق تعالی، مهمترین فلسفه دین، عامل سنجش ارزش و ضد ارزش و معیار شناخت شادی مثبت و منفی در شریعت اسلام است.
غم متعالی: البته در این فرهنگ غنی جایی برای غم و اندوه نیز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و همچنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در سختی های زندگی دنیا است.
در آموزه های عرفانی، غم مساوی و معادل با شادی و حتی شادی وصف ناپذیر می باشد. و منظور ازغم یک رهایی درونی ،تخلیه کامل ذهنی واحساس سرخوشی وسرزندگی و پرواز روحانی خاصی است که در ارتباط با محبوب هستی به سالک و عارف دست می دهد.
شاید این حالت برای شما هم پیش آمده باشد که بعد از دعا و مجلس مصیبت اهل بیت(ع) واشک ریختن از روی صدق وصفا، احساس سبکی روحانی خاصی به شما دست داده باشد.این غم از نظر روانشناسی یک شادمانی واقعی است .
حافظ می گوید:
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم از نو غمی آمد به مبارک بادم
این غم ناشی از افسردگی و بن بست فکری مانند آنچه به ناامیدان و سرخوردگان دست می دهد نیست، تابشی است از نور عشق الهی ، غمی که هر دم و هر لحظه به خاطر حلقه بگوش در میخانه عشق بودن به سراغ حافظ می آید. دری ازدرهای آسمانی و شادی ومستی عاشقانه ای است که تمام ذرات وجود یک عارف را در برمی گیرد ومملو از شور وعشق و لذت میکند. شادمانی واقعی ای که به معنی لذت بردن از لحظه لحظه زندگی با محبوب حقیقی هستی است.
نویسنده: محمد جواد ترکاشوند

پی نوشت:
1- انگیزش و هیجان، جان مارشال ریو، ص 367.
2- روانشناسی شادی، ص 42 و 172.
3- جلوه‌های شادی در فرهنگ و شریعت، ص47.
4- میزان الحکمه، ج 6، ص 2449.
5- سوره توبه، آیه 9.
6- بحارالانوار، ج‌75، ص‌321.
7- تحف العقول، ص 49 .
8- اصول کافی، ج‌2، ص‌663.
9- نقل از ماهنامه پرسمان، مهر ماه 1383
10- میزان الحکمه، ج 7، ص 3225.
11- میزان الحکمه، ج 4، ص 440، واژه سرور.
12- شرح الاشارات و التنبیهات، النمط الثامن، الفصل الاول.
13- همان.
14- تحفة السنیه، سید عبدالله جزایری، ص 317.
15- اصول کافی، ج 8، ص 247.
16- بحارالانوار،ج 94،ص 151.
17- سوره فجر، آیات 28-30 .
18- میزان الحکمه، ج 5، ص5.
19- بحارالانوار، ج73، ص171.
20- وسایل الشیعه، باب 92 ابواب حمام
21- سوره آل عمران، آیه 137.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین