میان تفسیر شیعه و تفسیر اهل سنت، تفاوت جوهری و اساسی مشاهده نمیشود، به گونهای که هر دو گروه با استفاده از روشها و گرایشهای گوناگون به تفسیر قرآن پرداخته باشند. اما آنچه تفسیر شیعه را از تفسیر اهل سنت متمایز میسازد، منابع تفسیری است؛ چرا که در منابع تفسیر، تفاوت عمدهای میان شیعه و اهل سنت به چشم میخورد. در این نوشتار، با رعایت اختصار منابع تفسیری اهل سنت و شیعه مورد بررسی قرار می گیرد: منابع تفسیری اهل سنّت از آنجا که اهل سنت، پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امامت ائمه معصومین علیهم السّلام یعنی شارحان بدون خطای اسلام و قرآن، اعتقاد نداشتند و به پیروی از خلیفه دوم میگفتند: (حسبنا کتاب الله)؛ (کتاب خدا ما را کفایت میکند) به ناچار در تفسیر قرآن به طور ناقص به منابع زیر رجوع نمودند که هیچ یک به تنهایی برای فهم معارف و معانی بلند قرآن کافی نبود. 1. قرآن کریم[1]: تفسیر قرآن به قرآن از مهمترین روشهای تفسیری است و استفاده از این روش، مستلزم اطلاع از کلّ قرآن میباشد. در حالی که یکی از خلفا هنگام رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله فوت آن حضرت را انکار نمود و گفت: پیامبر هرگز نمیمیرد. هنگامی که یکی از صحابه آیة (انک میت و انهم میتون) را برای او تلاوت کرد، با کمال هنرمندی گفت: من این آیه را در قرآن ندیده بودم. 2. روایات و سنّت پیامبر: مقصود روایاتی است که در تفسیر قرآن وارد شده است و برای تفسیر قرآن راهگشا بوده است، متأسفانه از دو طریق به روایات بیاعتنایی شده و از آنها محروم شدند. نخست: آنکه قرآنی را که امام علی علیه السّلام جمع کرده بوده و جامع همه روایات تفسیری بود نپذیرفتند. دوم: آنکه با منع کتابت و جمع حدیث به مدت یک قرن و نیم عمدة روایات اصیل نبوی نابود و یا تحریف شد و تعداد کمی از آن روایات که مخلوط با روایات جعلی است باقی مانده است. البتّه نهی خلیفه روی دانشمندان شیعه که از منویات امیر مؤمنان پیروی میکردند، کوچکترین اثری نگذارد.[2] 3. اجتهاد شخصی: هنگامی که صحابه توضیحی از خود قرآن و یا بیانی از پیامبر صلّی الله علیه و آله نمییافتند به جهت آنکه خود عرب بودند و زبان عربی را به تمامیت آن میدانستند، به اجتهاد شخصی متوسل میشدند، اما آنان از این نکته غافل بودند که فهم قرآن در بسیاری از موارد، به مسائلی بیش از آن احتیاج دارد؛ زیرا که قرآن مشتمل بر عام و خاص، مجمل و مبیّن، محکم و متشابه و ... است؛ به همین دلیل، استنباط مقاصد و مفاهیم قرآن از لابلای این مشکلات احتیاج به علم ویژهای دارد که بیشتر آنان که قرآن را از پیامبر اکرم فرا گرفته بودند، بدان آشنایی کامل نداشتند. نکته قابل توجه اینکه اجتهاد آنان در راستای قرآن نبود و بر اساس مبانیای بود که گاهی در مقابل نص قرآن و سنت اجتهاد میکردند، قیاس، استحسان و... نمونههایی از اجتهاد آنها است. این نوع اجتهاد، نفی ولایت ائمه علیهم السّلام اکتفا به قرآن و ردّ قرآن امام علی علیه السّلام را بدنبال داشت. 4. نظریات صحابه: ابن کثیر در مقدمه تفسیر خود میگوید: هرگاه تفسیر قرآن را در قرآن و سنت نیافتیم، به نظریات صحابه مراجعه میکنیم؛ زیرا آنان از قراینی برخوردار بودهاند که ما از آنها محرومیم، خصوصاً، بزرگان صحابه که دارای فهم کامل و علم صحیح و عمل صالح بودهاند[3]). بدیهی است شرایطی که ابن کثیر برای بزرگان صحابه ذکر کرده است (دارای فهم کامل و علم صحیح و عمل صالح) اگر در موردی از صحابه صدق نماید، نظریة آن یک نفر قابل قبول خواهد بود[4]. البته نباید فراموش کرد که آیات زیادی از قرآن و روایات نبوی در کتب معتبر اهل سنت در ردّ و انحراف عدهای از صحابه وارد شده است و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است تا آنجا که صحابه یکدیگر را ردّ و تکفیر نموده و به روی همدیگر شمشیر کشیده و یکدیگر را کشتند. بنابراین علاوه بر آیات و روایات، عقل سلیم در اینجا حکم میکند که تمامی صحابه قابل اعتماد نبودهاند و کلامشان مورد قبول نبوده و نیست. 5. اخبار اهل کتاب: از جمله حوادثی که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پیش آمد، منع کتابت و جمعآوری حدیث بود؛ خلیفه دوم اصحاب را از نوشتن و نقل حدیث منع کرد و در مقابل دستور داد که دانشمندان اهل کتاب به نام (قَصاص) (قصهگو) برای آنها قصههای کتابهای تحریف شده را نقل نمایند، بدین جهت بسیاری از اصحاب، جهت تکمیل معلومات خود در زمنیة حوادث تاریخی در قرآن کریم، به اهل کتاب مراجعه میکردند. و با توجه به وقوع تحریف در تورات و انجیل و پدید آمدن مطالب جعلی در اخبار یهودیان و مسیحیان، میتوان به خطر بزرگی که از این طریق تفسیر قرآن و به تبع آن دین اسلام را تهدید میکرد، پی برد[5]. مطالب تحریف شدة عهدین، نسبتهای ناروا به خدا مانند جسم بودن، دست و پا داشتن، نسبت دادن گناه به پیامبران و ... در کتب تفسیری اهل سنت از جمله موضوعاتی است که دستاویزی برای دشمنان خدا نظیر سلمان رشدی شده است. در حالی که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمودند: اهل کتاب را (در گفتارشان که نمیدانید حق است یا باطل) نه تصدیق کنید و نه تکذیب و بگویید: به خدای یکتا و آن چه بر ما نازل شده است، ایمان آوردیم[6]. به منظور آگاهی بیشتر به منابع اهل سنت مراجعه نمایید[7]. 6. اشعار و ابیات جاهلیت عرب[8]: خلیفة دوم تأکید داشت که در فهم قرآن به اشعار عرب، مراجعه شود، ذهبی نقل میکند که (خلیفه دوم میگفت: دیوان خود را حفظ کنید، تا گمراه نشوید. (اطرافیان) گفتند: دیوان ما چیست؟ گفت: شعر جاهلیت زیرا تفسیر کتاب شما و معانی گفتارتان در آن موجود است[9]. منابع تفسیری شیعه تفسیر شیعه، از دو منبع اصیل قرآنی تغذیه نموده است: 1. میراث غنی و معارف ارزشمند اهل بیت علیهم السّلام 2. اجتهاد بر اساس روشهای اتخاذ شده از ائمه معصومین علیهم السّلام از آنجا که شیعه معتقد به عصمت امامان است، آنان را از گناه و خطا مبرّا میشمارند و مفسران شیعه، هر دو منبع مذکور را نشأت گرفته از معصومین علیهم السّلام می دانند؛ از این رو تفسیر شیعه در مقایسه با دیگر تفاسیر، از امتیاز و خصوصیتی برتر برخوردار و متمایز است. بنابراین اقوال و آرای صحابه، تابعین و دیگر مفسران، نزد شیعه فاقد حجیت است و مفسر را از اجتهاد مستغنی نمیسازد؛ چنانکه مفسر هرگز در برابر نصوص و ظواهر معتبر کلام پیامبر صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام به خود اجازة اجتهاد نمیدهد. در مورد منبع اول، یعنی خود قرآن اختلافی بین سنی و شیعه وجود ندارد. اکثریت علمای شیعه، خود قرآن را نخستین منبع و مأخذ در تفسیر قرآن می دانند. زیرا تفسیر قرآن به قرآن به وسیلة خود ائمه معصومین علیهم السّلام انجام گرفت و چون اعمال آنها به عنوان سنت برای ما حجیت است، شیعه هم از این طریق پیروی نموده است. دربارة تفسیر شیعه و اهل سنت، واقعیتی را نمیتوان انکار کرد و آن اینکه علمای شیعه تفسیر قرآن را با احتیاط بیشتر مورد بحث و مطالعه قرار دادهاند. مهمترین دلیل آن هم تأکید امامان معصوم علیهم السّلام مبنی بر دور ماندن آنان از ورطهای بوده که بسیاری از دانشمندان اهل سنت، به دلیل دور بودن از سنّت قطعی، بدان کشانده شدند. ائمه علیهم السّلام پیروان خود را از بازی با قرآن و سنجش کلام خدا با معیارهای محدود عقل بشری و نسبت دادن هر سخنی به خدا تحت عنوان تفسیر قرآن بر حذر داشتهاند. از سوی دیگر، شیعه در مدت طولانی حضور ائمه علیهم السّلام به علّت دسترسی به واقعیت شریعت و تفسیر حقیقی و قطعی آیات توسط آنان، خود را از اجتهاد شخصی، بینیاز می دانستند. این دو عامل و در کنار آنها فشارهای سیاسی که آنان را به استتار و پنهانکاری (تقیّه) وامیداشت، موجب شد که روند نگارش قرآن نزد شیعه به کندی انجام گرفته، سیر تحولات علم تفسیر و علوم قرآنی و طبقات مفسران به نحو دیگری شکل گیرد. در دوران غیبت حضرت ولی عصر (عج) به دلیل نیاز ضروری به تفسیر قرآن و عدم دسترسی به امام معصوم علیهم السّلام شتاب حرکت علمی شیعه در زمینههای نامبرده، چشمگیر بودن و گرایش به تفسیر و علوم قرآن، شتاب بیشتر گرفت و در قرن اخیر به اوج خود رسید[10]. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. دکتر صبری المتولی، منهج اهل سنة فی تفسیر القرآن الکریم، (قاهره، زهرا، الشرق، بیتا). 2. شیخ سالم الصفار، نقد منهج التفسیر و المفسرین المقارن، (بیروت، دارالهادی، چ اول، 1420 ه ق). 3. محمد علی رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، (تهران، اسوه، چ اول، 1375) ص 87 - 88. 4.عباسعلی عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، (تهران، سازمان چاپ و انتشارات،چ چهارم، 1379)ص53- 92. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر.ک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ چهارم، 1379، ص 53 و 54. [2] . ر.ک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم، 1372، ج 2، مقدمه. [3] . ابن کثیر، تفسیر قرآن. ج 1، ص 3. [4] . عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 53 - 66. [5] . همان. [6] . بخاری، صحیح، ج 6، باب التفسیر، ص 25. [7] . ر.ک: الاسرائیلیات و اثر مافی التفسیر، ص 120، و احمد امین، فخرالاسلام، ص 201، و ابوریّه، اضواءٌ علی السنه المحمدیّه، ص 110. [8] . ر.ک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 53 - 66 . [9] . ذهبی، التفسیر و المفسرون، ص 74. [10] . عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 89 - 92 با تلخیص.
میان تفسیر شیعه و تفسیر اهل سنت، تفاوت جوهری و اساسی مشاهده نمیشود، به گونهای که هر دو گروه با استفاده از روشها و گرایشهای گوناگون به تفسیر قرآن پرداخته باشند. اما آنچه تفسیر شیعه را از تفسیر اهل سنت متمایز میسازد، منابع تفسیری است؛ چرا که در منابع تفسیر، تفاوت عمدهای میان شیعه و اهل سنت به چشم میخورد. در این نوشتار، با رعایت اختصار منابع تفسیری اهل سنت و شیعه مورد بررسی قرار می گیرد:
منابع تفسیری اهل سنّت
از آنجا که اهل سنت، پس از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به امامت ائمه معصومین علیهم السّلام یعنی شارحان بدون خطای اسلام و قرآن، اعتقاد نداشتند و به پیروی از خلیفه دوم میگفتند: (حسبنا کتاب الله)؛ (کتاب خدا ما را کفایت میکند) به ناچار در تفسیر قرآن به طور ناقص به منابع زیر رجوع نمودند که هیچ یک به تنهایی برای فهم معارف و معانی بلند قرآن کافی نبود.
1. قرآن کریم[1]: تفسیر قرآن به قرآن از مهمترین روشهای تفسیری است و استفاده از این روش، مستلزم اطلاع از کلّ قرآن میباشد. در حالی که یکی از خلفا هنگام رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله فوت آن حضرت را انکار نمود و گفت: پیامبر هرگز نمیمیرد. هنگامی که یکی از صحابه آیة (انک میت و انهم میتون) را برای او تلاوت کرد، با کمال هنرمندی گفت: من این آیه را در قرآن ندیده بودم.
2. روایات و سنّت پیامبر: مقصود روایاتی است که در تفسیر قرآن وارد شده است و برای تفسیر قرآن راهگشا بوده است، متأسفانه از دو طریق به روایات بیاعتنایی شده و از آنها محروم شدند. نخست: آنکه قرآنی را که امام علی علیه السّلام جمع کرده بوده و جامع همه روایات تفسیری بود نپذیرفتند. دوم: آنکه با منع کتابت و جمع حدیث به مدت یک قرن و نیم عمدة روایات اصیل نبوی نابود و یا تحریف شد و تعداد کمی از آن روایات که مخلوط با روایات جعلی است باقی مانده است. البتّه نهی خلیفه روی دانشمندان شیعه که از منویات امیر مؤمنان پیروی میکردند، کوچکترین اثری نگذارد.[2]
3. اجتهاد شخصی: هنگامی که صحابه توضیحی از خود قرآن و یا بیانی از پیامبر صلّی الله علیه و آله نمییافتند به جهت آنکه خود عرب بودند و زبان عربی را به تمامیت آن میدانستند، به اجتهاد شخصی متوسل میشدند، اما آنان از این نکته غافل بودند که فهم قرآن در بسیاری از موارد، به مسائلی بیش از آن احتیاج دارد؛ زیرا که قرآن مشتمل بر عام و خاص، مجمل و مبیّن، محکم و متشابه و ... است؛ به همین دلیل، استنباط مقاصد و مفاهیم قرآن از لابلای این مشکلات احتیاج به علم ویژهای دارد که بیشتر آنان که قرآن را از پیامبر اکرم فرا گرفته بودند، بدان آشنایی کامل نداشتند.
نکته قابل توجه اینکه اجتهاد آنان در راستای قرآن نبود و بر اساس مبانیای بود که گاهی در مقابل نص قرآن و سنت اجتهاد میکردند، قیاس، استحسان و... نمونههایی از اجتهاد آنها است. این نوع اجتهاد، نفی ولایت ائمه علیهم السّلام اکتفا به قرآن و ردّ قرآن امام علی علیه السّلام را بدنبال داشت.
4. نظریات صحابه: ابن کثیر در مقدمه تفسیر خود میگوید: هرگاه تفسیر قرآن را در قرآن و سنت نیافتیم، به نظریات صحابه مراجعه میکنیم؛ زیرا آنان از قراینی برخوردار بودهاند که ما از آنها محرومیم، خصوصاً، بزرگان صحابه که دارای فهم کامل و علم صحیح و عمل صالح بودهاند[3]). بدیهی است شرایطی که ابن کثیر برای بزرگان صحابه ذکر کرده است (دارای فهم کامل و علم صحیح و عمل صالح) اگر در موردی از صحابه صدق نماید، نظریة آن یک نفر قابل قبول خواهد بود[4]. البته نباید فراموش کرد که آیات زیادی از قرآن و روایات نبوی در کتب معتبر اهل سنت در ردّ و انحراف عدهای از صحابه وارد شده است و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است تا آنجا که صحابه یکدیگر را ردّ و تکفیر نموده و به روی همدیگر شمشیر کشیده و یکدیگر را کشتند. بنابراین علاوه بر آیات و روایات، عقل سلیم در اینجا حکم میکند که تمامی صحابه قابل اعتماد نبودهاند و کلامشان مورد قبول نبوده و نیست.
5. اخبار اهل کتاب: از جمله حوادثی که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله پیش آمد، منع کتابت و جمعآوری حدیث بود؛ خلیفه دوم اصحاب را از نوشتن و نقل حدیث منع کرد و در مقابل دستور داد که دانشمندان اهل کتاب به نام (قَصاص) (قصهگو) برای آنها قصههای کتابهای تحریف شده را نقل نمایند، بدین جهت بسیاری از اصحاب، جهت تکمیل معلومات خود در زمنیة حوادث تاریخی در قرآن کریم، به اهل کتاب مراجعه میکردند. و با توجه به وقوع تحریف در تورات و انجیل و پدید آمدن مطالب جعلی در اخبار یهودیان و مسیحیان، میتوان به خطر بزرگی که از این طریق تفسیر قرآن و به تبع آن دین اسلام را تهدید میکرد، پی برد[5]. مطالب تحریف شدة عهدین، نسبتهای ناروا به خدا مانند جسم بودن، دست و پا داشتن، نسبت دادن گناه به پیامبران و ... در کتب تفسیری اهل سنت از جمله موضوعاتی است که دستاویزی برای دشمنان خدا نظیر سلمان رشدی شده است.
در حالی که پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله فرمودند: اهل کتاب را (در گفتارشان که نمیدانید حق است یا باطل) نه تصدیق کنید و نه تکذیب و بگویید: به خدای یکتا و آن چه بر ما نازل شده است، ایمان آوردیم[6]. به منظور آگاهی بیشتر به منابع اهل سنت مراجعه نمایید[7].
6. اشعار و ابیات جاهلیت عرب[8]: خلیفة دوم تأکید داشت که در فهم قرآن به اشعار عرب، مراجعه شود، ذهبی نقل میکند که (خلیفه دوم میگفت: دیوان خود را حفظ کنید، تا گمراه نشوید. (اطرافیان) گفتند: دیوان ما چیست؟ گفت: شعر جاهلیت زیرا تفسیر کتاب شما و معانی گفتارتان در آن موجود است[9].
منابع تفسیری شیعه
تفسیر شیعه، از دو منبع اصیل قرآنی تغذیه نموده است: 1. میراث غنی و معارف ارزشمند اهل بیت علیهم السّلام 2. اجتهاد بر اساس روشهای اتخاذ شده از ائمه معصومین علیهم السّلام از آنجا که شیعه معتقد به عصمت امامان است، آنان را از گناه و خطا مبرّا میشمارند و مفسران شیعه، هر دو منبع مذکور را نشأت گرفته از معصومین علیهم السّلام می دانند؛ از این رو تفسیر شیعه در مقایسه با دیگر تفاسیر، از امتیاز و خصوصیتی برتر برخوردار و متمایز است. بنابراین اقوال و آرای صحابه، تابعین و دیگر مفسران، نزد شیعه فاقد حجیت است و مفسر را از اجتهاد مستغنی نمیسازد؛ چنانکه مفسر هرگز در برابر نصوص و ظواهر معتبر کلام پیامبر صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السّلام به خود اجازة اجتهاد نمیدهد.
در مورد منبع اول، یعنی خود قرآن اختلافی بین سنی و شیعه وجود ندارد. اکثریت علمای شیعه، خود قرآن را نخستین منبع و مأخذ در تفسیر قرآن می دانند. زیرا تفسیر قرآن به قرآن به وسیلة خود ائمه معصومین علیهم السّلام انجام گرفت و چون اعمال آنها به عنوان سنت برای ما حجیت است، شیعه هم از این طریق پیروی نموده است.
دربارة تفسیر شیعه و اهل سنت، واقعیتی را نمیتوان انکار کرد و آن اینکه علمای شیعه تفسیر قرآن را با احتیاط بیشتر مورد بحث و مطالعه قرار دادهاند. مهمترین دلیل آن هم تأکید امامان معصوم علیهم السّلام مبنی بر دور ماندن آنان از ورطهای بوده که بسیاری از دانشمندان اهل سنت، به دلیل دور بودن از سنّت قطعی، بدان کشانده شدند.
ائمه علیهم السّلام پیروان خود را از بازی با قرآن و سنجش کلام خدا با معیارهای محدود عقل بشری و نسبت دادن هر سخنی به خدا تحت عنوان تفسیر قرآن بر حذر داشتهاند. از سوی دیگر، شیعه در مدت طولانی حضور ائمه علیهم السّلام به علّت دسترسی به واقعیت شریعت و تفسیر حقیقی و قطعی آیات توسط آنان، خود را از اجتهاد شخصی، بینیاز می دانستند. این دو عامل و در کنار آنها فشارهای سیاسی که آنان را به استتار و پنهانکاری (تقیّه) وامیداشت، موجب شد که روند نگارش قرآن نزد شیعه به کندی انجام گرفته، سیر تحولات علم تفسیر و علوم قرآنی و طبقات مفسران به نحو دیگری شکل گیرد.
در دوران غیبت حضرت ولی عصر (عج) به دلیل نیاز ضروری به تفسیر قرآن و عدم دسترسی به امام معصوم علیهم السّلام شتاب حرکت علمی شیعه در زمینههای نامبرده، چشمگیر بودن و گرایش به تفسیر و علوم قرآن، شتاب بیشتر گرفت و در قرن اخیر به اوج خود رسید[10].
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دکتر صبری المتولی، منهج اهل سنة فی تفسیر القرآن الکریم، (قاهره، زهرا، الشرق، بیتا).
2. شیخ سالم الصفار، نقد منهج التفسیر و المفسرین المقارن، (بیروت، دارالهادی، چ اول، 1420 ه ق).
3. محمد علی رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، (تهران، اسوه، چ اول، 1375) ص 87 - 88.
4.عباسعلی عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، (تهران، سازمان چاپ و انتشارات،چ چهارم، 1379)ص53- 92.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ چهارم، 1379، ص 53 و 54.
[2] . ر.ک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ هشتم، 1372، ج 2، مقدمه.
[3] . ابن کثیر، تفسیر قرآن. ج 1، ص 3.
[4] . عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 53 - 66.
[5] . همان.
[6] . بخاری، صحیح، ج 6، باب التفسیر، ص 25.
[7] . ر.ک: الاسرائیلیات و اثر مافی التفسیر، ص 120، و احمد امین، فخرالاسلام، ص 201، و ابوریّه، اضواءٌ علی السنه المحمدیّه، ص 110.
[8] . ر.ک: عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 53 - 66 .
[9] . ذهبی، التفسیر و المفسرون، ص 74.
[10] . عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، ص 89 - 92 با تلخیص.
- [سایر] بین تفسیر شیعه و تفسیر سنی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
- [سایر] اطلاعاتی در مورد تفاوت اصول و فروع دین از دیدگاه تشیع و اهل سنت خواستارم؟
- [سایر] دیدگاه اهل سنت درباره (تزاحم) در علم اصول فقه چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در عصر حضور ائمه معصومین (علیهم السلام) شیعه به هیچ وجه نیازمند اجتهاد نبوده، لذا هیچ نیازی به علم اصول نداشت و بنابر این علم اصول را اهل سنت بوجود آورده اند و شیعه در عصر غیبت امام زمان(عج) که به اجتهاد روی آورد علم اصول را از آنان گرفت. پس آیا اهل سنت در زمینه علم اصول هم در تأسیس و هم در تألیف و تدوین پیشتاز بوده اند؟
- [سایر] مضمون آیه صلوات از دیدگاه مفسّران شیعه و سنی چگونه است؟
- [سایر] امامت از اصول اعتقادی است یا فروع عملی؟ نظر شیعه و سنی در این باره چیست و چه نتایجی در پی دارد؟
- [سایر] تفسیر روح المعانی از کیست؟ برای شیعه است یا سنی؟ و چگونه تفسیری از جهت محتوا است؟
- [سایر] آیا مورخین و محدثین اهل سنت نیز تفسیر شیعه از آیه اکمال دین (آیه سوم سوره مائده) را قبول دارند؟
- [سایر] آیا مورخین و محدثین اهل سنت نیز تفسیر شیعه از آیه اکمال دین (آیه سوم سوره مائده) را قبول دارند؟
- [سایر] اهل سنت ولایت را در قرآن چگونه تفسیر می کنند؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [آیت الله جوادی آملی] .اسلام, اصولی دارد; مانند توحید، نبوت و معاد, و فروعی مانند نماز، روزه و..., و مسلمان باید برپایه دلیلِ هر چند ساده, به اصول دین یقین داشته باشد و تقلید در اصول دین, جایز نیست. احکام ضروری فروع دین; مانند واجب بودن نماز, مورد تقلید نیست. در احکام غیر ضروری و موضوعاتی که نیاز به استنباط دارد, باید طبق اجتهاد یا احتیاط و یا تقلید عمل کرد. احتیاط, آن است که اگر کسی یقین دارد عملی حرام نیست .بلکه واجب یا مستحب است، آن را انجام دهد و اگر یقین دارد که عملی واجب نیست؛ بلکه حرام یا مکروه است، آن را ترک کند. احتیاط, برای مجتهد و غیر مجتهد, جایز است. کسی که مجتهد نیست و نخواست احتیاط کند, باید از مجتهد واجد شرایط تقلید کند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.