شوهرم با من حرف نمی زند ولی از من حرف می زند نزد غریبه و آشنا و فامیل من از کسی خبر ندارم ولی اطرافیانش همه از جزییات زندگی من خبر دارند محرم نامحرم هم سرش نمی شود در این ناامنی چه کنم؟ پاسخ: خوشحالیم بار دیگر شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.هر چند سوال شما واضح است اما مشخص نکردید منظور شما از اینکه همسرتان با شما صحبت نمی کنند چیست ؟علت آن چه بوده؟ از چه زمانی این رفتار را دارند؟ چند سال است که از ازدواج شما می گذارد؟و...اما برای اینکه موضوع هم برای خودتان بیشتر روشن شود در یک فضای آرام این سوالات را برای خود مرور نموده و جوابی مناسب برای آنها پیدا نمایید. 1- شما چقدر با همسرتان صحبت می کنید؟ 2- چرا از شما با دیگران گفتگو می کند؟ 3- آیا علت سکوت همسرتان را می دانید؟ 4- آیا دیگران هم همین برداشت را دارند یا آنها ادعا دارند که همسرتان با شما این برخورد را ندارد؟ 5-آیا توقع شما زیاده از حد نیست؟ 6- آیا گفتارها و درخواستهای شما عامل سکوت نبوده است؟ 7-آیا واقعا این احساس را دارید یا خودخواهی و همه چیز خواهی باعث بروز این احساس در شما شده است؟ 8- ایا نداشتن مهارت گوش دادن باعث نشده ایشان صحبت نکنند؟ 9- چه رفتاری برای جلب توجه همسرتان انجام داده اید؟ 10- چقدر حاضرید تغییر رفتار داده تا محبت همسرتان را جلب نماید؟ 11- چرا این فضا را نا امنی می دانید؟ و سوالات زیادی که پیدا نمودن جوابی برای آنها به شما کمک می نماید تا وضعیت موجود را بیشتر درک نموده و اگر در ارزیابی این وضعیت دچار اشتباه شده اید بتوانید واقعیت را بهتر درک نماید. اما برای تغییر وضعیت موجود و حرکت بسمت وضعیت مطلوب لازم است تا شما مدیریت رابطه و موضوعات را در زندگی و خانه بعهده بگیرید. منظور از مدیریت یعنی نحوه ارتباط خود با همسرتان را به بهترین وضع انجام دهید و بر روی افکار و رفتار خود کنترل داشته باشید.در کنار این کنترل خود لازم است تا بعضی از راهکارهای ایجاد محبت و عاطفه را در زندگی خود عملی سازید تا بار عاطفی زندگی خود را تامین نمایید.مسئله مطرح شده دارای دو زاویه است گاهی شما باید شنونده خوبی باشید و گاهی باید شروع کننده خوبی باشید.در اینجا این موضوع را از دو زاویه و دو مهارت بررسی می نماییم. زاویه اول :همسرتان شروع کننده ارتباط و شما بعنوان شنونده گاهی اجازه می دهیم تا مخاطب آغاز نماید و ما در ابتدا بعنوان شنونده باشیم در اینجا نیاز است تا مهارت گوش کردن پویا و فعال را بدانیم و بکار ببندیم.گوش دادن مهمترین مهارت ارتباطی است که می تواند صمیمیت را به وجود آورد و آن را حفظ نماید. وقتی خوب گوش می دهید همسرتان را بهتر درک می کنید ، با او هماهنگ می شوید ، از روابط خود بیشتر لذت می برید و بی آن که مجبور به ذهن خوانی باشید می فهمید که همسرتان چرا چنین می گوید و چنین می کند. و با چشمان همسرتان به مسائل نگاه می کنید. در ضمن گوش دادن ، نشانگر مهر و محبت شما نسبت به همسرتان است. گوش دادن مؤثر صرفاً به سکوت کردن و شنیدن حرف های همسر خلاصه نمی شود . گوش دادن واقعی به قصد و نیت شما بستگی دارد. اگر نیت شما فهمیدن، لذت بردن، آموختن و یا کمک کردن به همسرتان است ، در این صورت به واقع گوش می دهید. وقتی همسرتان موضوع مهمی را با شما در میان می گذارد باید به زبان خود و به طور خلاصه ، درک و برداشت خود را از گفته های او بیان کنید. این مهم ترین بخش خوب گوش دادن است . خلاصه کردن حرف های طرف صحبت به زبان خود معمولاً به شفاف شدن منظور گوینده و درک مطلب منتهی می شود. بعد از خلاصه کردن مطلب و طرح سؤال به منظور روشن نمودن هر چه بیشتر موضوع ، نوبت به باز خورد می رسد. به عبارت دیگر واکنش خودتان را نشان می دهید . در این مرحله باید بی آن که داوری کنید ، به آرامی افکار ، اندیشه ، احساسات ، نقطه نظرها و خواسته های خود و موارد دیگر را مطرح سازید . برداشت درونی خود را با همسرتان در میان بگذارید. باید مراقب باشید تا اسیر موانع سر راه ارتباط مؤثر نشوید. بازخورد شما سه عمل مهم انجام می دهد . اول:آنکه وقتی برداشت خود را با همسرتان در میان می گذارید، درستی آن را محک می زنید . در این زمان اگر برداشت شما از حرف او اشتباه باشد در مقام اصلاح حرف شما برمی آید. دوم، بازخورد به همسر شما کمک می کند تا در زمینه درستی و تأثیر ارتباط خود اطلاعاتی به دست آورد. سوم، همسرشما با برداشت های جدید شما آشنا می شود. حالا جای خود را با همسرتان تغییر دهید. کسی که تاکنون حرف می زده ، تبدیل به شنونده می شود و شنونده قبلی حالا حرف می زند. این برنامه آن قدر ادامه پیدا می کند تا مطلب به خوبی ایراد و درک شود .شما می توانید این مهارت را ادامه دهید و در لابلای صحبتها موضوعات و نیازهای خود را مطرح نمایید.اما لازم است توجه نمایید اگر همیشه شروع کننده همسرتان باشد ممکن است به ارتباط شما اسیب برساند لذا لازم است تا با مهارت دیگری شما آشنا شوید و شما هم بعنوان شروع کننده یک ارتباط را برقرار نمایید. مهارت دوم: شما بعنوان آغاز کننده و همسرتان بعنوان شنونده شما زمانی می توانید یک ارتباط صحیح و مؤثر و مفید داشته باشید که طرف خود را در ارتباط بشناسید. یعنی تمام آن چه را در مورد خود می دانید، در مورد مخاطب خود نیز بدانید. البته روشن است که آگاهی من در مورد خودم همواره بیش از دیگران است. و هیچ گاه نمی توان دیگری را آن گونه که خود را می شناسیم، بشناسیم. اما تردیدی نیست که هر اندازه آگاهی ما از مخاطب بیشتر باشد، همان اندازه در برقراری یک ارتباط کامل موفق خواهیم بود. کسی که می داند علایق مخاطبش چیست و سلیقه او برای شوخی کردن تا چه اندازه است، هیچ گاه دست به عملی نمی زند که رنجش او را به دنبال داشته باشد و یا با انتخاب یک لباس دست به عملی نمی زند که رنجش او را به دنبال داشته باشد و یا با انتخاب یک لباس مناسب که در آن رنگ مورد علاقه مخاطب به کار رفته، او را شیفته می کند. حدیث معروف (کَلِّم النَّاسَ عَلی قَدرِ عُقوِلِهم)؛ با مردم به میزان درک شان سخن بگو، نشان از این است که در نظر گرفتن میزان درک و قدرت فهم مخاطب شرطی اساسی برای ایجاد ارتباط و ارسال پیام ارتباطی است. فهم این که دیگران چگونه می فهمند کمک شایانی در تبادل اطلاعات میان ما و طرف ارتباطی خواهد نمود.و یا حدیث پیامبر اکرم(ص) که می فرمود: خوبی کردن به دیگران به میزان معرفت آنان بستگی دارد: (اَلمَعروفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ)(،مجمع البحرین، ج 4، ص 122.) دلیل روشنی است بر این که آزمودن میزان شناخت و معرفت مخاطب حتی در خوبی کردن به او، از جمله معیارهاست. چرا که اگر مخاطب سلام شما را دشنام بفهمد و دوستی شما را به دشمنی تعبیر کند، تلاش مثبت شما نتیجه معکوس خواهد داد، لذا پیش از هر چیز باید فهم او را تصحیح کنید و اندیشه او را اصلاح نمایید و پس از آن به اصلاح رفتار و گفتارش اقدام نمایید. نکته مهم :نقش روانی و عاطفی کلمات در ارتباط بین دو انسان،واژه ها و کلمات گاهی نقش سازنده یا مخرب دارند.بعضی از کلمات روح انسانی را خراش می دهند و موجب شیارها و زخمهایی در دل انسان می گردند.این زخمها گاهی کاری تر از زخم شمشیر و ماندگار تر از آن است و همواره مثل خوره روح آدمی را می خوردو منجر به بیماریهای عمیق روانی می گردد.کلمات و جملات نا سالم موجب ارتباط نا سالم و کلمات خوب و شاد موجب ارتباط سالم می گردد.گاهی کلمات ناسالم بطور ناخود آگاه در گفتار متداول والدین،پیامهای نامناسب و پیامد های مخربی به بار خواهد آورد و سبب تضعیف و تحقیر شخصیت و آزرده شدن روح یکدیگر می گردد.اظهار نظرها و کلمات نا هنجاری که در برخوردهای ارتباطی روزانه والدین رد و بدل می شود عزت نفس آنان را جریحه دار می سازد و تهدیدی برای ارتباط سالم خود و فرزندانشان خواهد بود. مشکل عمدة ما این است که از مهارتهای ارتباطی سالم بی بهره ایم.بیشتر اعضای خانواده ها در جامعة ما اکثراً انسانهای مؤمن،متدین و وفادار به یکدیگرند؛ولی متأسفانه در ایجاد ارتباطی سالم و شاد با هم،بخصوص از زمانی که صاحب فرزند می شوند،بی بهره اند. اختلالات ارتباطی بین زن و شوهردر سایر اعضای شبکه ارتباطی سرایت کرده و آثار تخریبی در روابط فرزندان با سایر افراد خانواده و اجتماع به جای می گذارد.ما به ظاهر ارتباط خود را به وسیلة کلمات و جملات اظهار می داریم و گفتن کلمات و رد و بدل کردن جملات را به طور روزمره امری ساده و طبیعی می انگاریم و خیلی راحت واژه ها را پشت سر هم از دهان خارج می کنیم و توجهی نداریم که این کلمات ،چه تأثیر هیجان انگیزی هر چند ظاهراً نا محسوس در روح و روان دیگران بجای خواهد گذاشت.همین سخنان روز مره است که رابطة بین زن و شوهر را تیره و تار ویا صمیمی و شاد می کند،در هر صورت ،ما موقعی شاد،سرحال و سعادتمندیم که بتوانیم ارتباطی سالم و صحیح برقرار کنیم و از این ارتباط ،هم خداوند راضی باشد و هم ما لذت ببریم.خداوند زبان را وسیله ای برای کلمات طیب و طاهر،که موجب تخلیه احساسات،کاهش دشواریها،تعالی روح و رستگاری انسان می گردد،قرار داده است.کامات را نباید ساده فرض کرد ،اینها جزء عمل انسان هستند که درباره آنها انسان مورد محاسبه و مؤاخذه قرار خواهد گرفت ما وقتی باید خود را ارزیابی کنیم و در کسب ارتباطی سالم موفق بدانیم که دچار خشم می شویم:با کسانی که از دست شما عصبانی و خشمگین هستید چگونه سخن می گویید؟یا مواقعی که انتقادی به شما وارد می سازند ،چگونه برخورد می کنید؟وقتی همسرتان به سخنان شما گوش نمی دهد چه می گویید و چه می کنید؟وقتی که شما زیر بار فشار اقتصادی قرار گرفته اید و یا غم و اندوه و رنجش خاطری برای شما فراهم شده است چه عکس العملی نشان می دهید و چه می گویید؟در حالی که خسته و کوفته و با فشار روحی که بر شما وارد آمده است از سر کار،به منزل بر می گردید و با مشکلات غیر مترقبه در خانه مواجه می شوید،چه می کنید و چه می گویید؟اگر ما بتوانیم در این گونه مواقع،بر اسب سرکش غضب افسار بزنیم و خود را کنترل و یا حداقل سکوت کنیم و یا کلماتی به زبان بیاوریم که احساسات طرف مقابل را جریحه دارنکند و ا زبار عاطفی منفی برخوردار نباشد،می توان گفت که موفق بوده ایم و توانسته ایم به گونه ای احترام متقابل را حفظ کرده و در واقع ا ز ارتباط سالمی برخوردار باشیم.در حقیقت،همین ارتباط خوب و سازنده است که موجب رضایت خداوند متعال،لذت بخشی به زندگی،رشد و تعالی روح و افزایش درجه تقوا در ما و همسرمان خواهد شد.کم اند کسانی که در چنین مواقعی ،با صمیمیت و گشاده رویی با کلماتی محبت آمیز برخوردی شرافتمندانه و کریمانه داشته باشند بیشتر زوجها در چنین مواقعی از برقراری ارتباط سالم غفلت دارند و همین غفلت،کم کم موجب شکاف عمیقی در شبکه ارتباطی خانواده گردیده و در نتیجه،سبب اختلاف و ناهنجاریهای روانی و عصبی سایر اعضای خانواده خواهد شد. گاه اتفاق می افتد که زوجها بر سر یک مسأله کوچک و پیش پا افتاده ای جر و بحث فراوانی می کنند و سخنانی رد و بدل می گردد که قلبها را می آزارد و موجب جریحه دار شدن شخصیت طرفین و ایجاد نوعی رنجش عاطفی،تعارض و اختلاف خواهد بود.تشدید این عوامل ،موجب شدت بحران در سیستم ارتباطی کودکان با یکدیگر و سایر اعضای خانواده خواهد شد و این اختلالات به صورت رفتار های نا بهنجار،در محیط خانه و مدرسه ظاهر می گردد.اغلب پر خاشگریها،افسردگیها،کمروییها ،خود آزاریها،دیگر آزاریها،انزوا طلبیها،کم رغبتی به تحصیل،بی دقتی و بی علاقگی همه ناشی از اختلالاتی است که در شبکه ارتباطی خانواده به وجود آمده است. نکات پایانی: 1 . با مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسرداری، چگونگی ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسههای آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید . 2. با همدلی، همفکری، همکاری و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضای خانواده روابط سالم پدید آورید . 3. هر یک از زوجین دیگری را نزدیکترین و محرمترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامی و پشتیبان خود تلقی کند . 4. با یادگیری مهارتهای ارتباطی نظیر فعالانه به حرفهای یکدیگر گوش کردن، احترام به نظرها و عقاید یکدیگر و تشریک مساعی و مشورت کردن روابط خود را بهبود بخشید . 5. بکوشید، باایجاد کانونی گرم و صمیمی، تمام اعضای خانواده به ویژه زن و شوهر مسؤولیت رسیدن به تفاهم را پذیرا شوند . تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد 6. هنگام اختلاف نظر یا سوء تفاهم، به جای سرزنش کردن یکدیگر یا تفسیر نادرست، به شناسایی مساله و یافتن راه حل آن بپردازید و در صورت لزوم کمک و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب کنید . 7. برای رسیدن به ا منیت روانی وعاطفی در روابط زناشویی داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهید . 8. در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندی مخرب و پیشرونده تبدیل نشود . 9. به هر طریق ممکن رفتارهای مطلوب همسرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید; به گونهای که همسرتان بفهمد برایش ارزش قائل هستید . 10. تشویق و تایید و بیان نکات مثبتبه طور آشکار یا در جمع باشد و تذکر نکات منفی و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد . 11. برای خصوصیات و نیازمندیهای یکدیگر ارزش قائل شوید و در روابط کلامی، عاطفی، اقدامها و تصمیمگیریها به افکار و خواستههای همسرتان توجه کنید . 12. اگر رفتار خاصی برای شما مبهم است، سادهترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمتآمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن کنید . 13. خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید . خشونت را با سکوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازید . 14. بکوشید در سراسر زندگی، به خصوص در روابط بین خود و همسرتان، به جای هر گونه پیشداوری یا مشاهده اشکالات و ضعفها نقاط مثبت و قوت را ببینید; به عبارت دیگر، به جای توجه به نیمه خالی لیوان به نیمه پر آن توجه کنید . 15. سعی کنید در برنامه ریزی برای فعالیتهای اجتماعی، اوقات فراغت، دید و بازدیدهای خانوادگی و نظایر آن به مشورت کردن با یکدیگر بپردازید و از یک جانبه نگری بپرهیزید . 16. در هر فرصتی که پیش میآید، با همسرتان ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کنید . شایان ذکر است زنها از صحبت کردن با همسرشان بیشتر لذت میبرند . بنابراین، مردان باید فعالانه به سخنان همسرانشان گوش کنند و واکنش مناسب نشان دهند . 17. اگر هر یک از زوجین در شرایط خاصی نمیتواند به سخنان همسرش گوش کند، باید صادقانه و صمیمانه این موضوع را به وی انتقال دهد، و تقاضا کند صحبت کردن درباره آن موضوع را به فرصتی دیگر واگذارد . 18. هر از چند گاهی زوجین در فضایی محرمانه، محبتآمیز و صمیمانه به ارزیابی رفتار و روابط یکدیگر بپردازند و از یکدیگر بپرسند، چه باید کرد تا روابطمان بهتر و بانشاطتر شود؟ 19. همیشه، در رویارویی با مسائل و مشکلات خانوادگی، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیتخود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روی آورید . 20. در روز یا در هفته زمان مشخصی را برای گفت و گو درباره مسائل و مشکلات و به اصطلاح درد دل کردن با همسرتان اختصاص دهید . 21. از داشتن نگرشهای آرمان گرایانه و شاعرانه در مساله ازدواج و روابط زناشویی و نیز انتظارات غیر واقع بینانه اجتناب کنید . 22. ارتباط زوجین باید از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست وغیر واقع بینانه دور باشد . اگر موضوع و مسالهای ذهن یکی از زوجین را به خود مشغول کرده است، باید آن را به صراحت و صادقانه مطرح کند و درستی و نادرستی اش را با همسرش مورد بررسی قرار دهد . 23. هر یک از زوجین باید زمینههای بروز سوء تفاهمها و سوء ظنها را از بین ببرد و از رفتارهایی که موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن میشود، خودداری کند . 24. هر یک از زوجین باید بکوشد با روانشناسی همسرش آشنا شود تا بداند زن یا مرد به چه اموری بها میدهد و نظام ارزشیاش چگونه است; برای مثال معمولا زن به وابسته بودن، کسب امنیت عاطفی و مورد حمایت واقع شدن اهمیت میدهد و مردان میخواهند مستقل و خود مختار باشند و آزادی عمل را دارای ارزش میدانند . 25. زن و شوهر از مسخره کردن یکدیگر و گفتن سخنان طعنهآمیز و دو پهلو جدا پرهیز کنند . 26. از رفتارهایی نظیر متلک، تحقیر، سرزنش و به رخ کشیدن یکدیگر که موجب افزایش مقاومتهای روانی در طرف مقابل است، جدا باید پرهیز شود . 27. در سراسر زندگی، از جمله در زندگی خانوادگی، بکوشید به نقاط مثبت، موهبت و نعمت هایی که در اختیار دارید بیندیشید نه به اموری که در اختیار ندارید . 28. از خطاهای یکدیگر سریعا بگذرید و خطاهای همدیگر را تحمل کنید . 29. بایادآوری برخی ایام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیههایی هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام کنید . 30. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاکیزه و جالب توجه نگه دارید از پریشانی و وضع نامرتب بپرهیزید . 31. در انتخاب دوست و برقراری روابط دوستانه و معاشرتهای خانوادگی با زوجهای دیگر دقت کنید و این امور را با توافق یکدیگر انجام دهید . 32. از هر گونه رفتاری که به مرد سالاری یا زن سالاری میانجامد، پرهیز کنید . 33. خطای یکدیگر را در حضور دیگران، آشنایان، والدین یکدیگر و . . . بازگو نکنید . 34. هرگز همسرتان را با زن یا مرد دیگر مقایسه نکنید . 35. از رفتارهای مطلوب همسرتان تشکر کرده، او را تشویق کنید و انگیزه تکرار آن رفتار را بیشتر سازید . 36. از تصمیمهای نادرست و غیر منطقی و کلیگوییهای منفی و شکلگیری افکار منفی درباره همسرتان شدیدا پرهیز کنید . 37. حتیالمقدور به قولهایی که به همسرتان دادهاید عمل کنید تا به سلب اعتماد و احساس فریب خوردگی نینجامد . 38. از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهای ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، کلهشق، یک دنده، لجباز و خودخواه به یکدیگر پرهیز کنید . 39. در مواردی که غمگینی و افسردگی و یا عصبانیت زن یا شوهر شدت مییابد و احتمال اختلال در کار سیستم عصبی یا غدد درونریز به ویژه غده تیروئید وجود دارد، در نخستین فرصتبه پزشک متخصص مراجعه کنید تا از عادی بودن ترشح غدد از جمله غده تیروئید مطمئن شوید . 40. برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق خوب بیندیشید، وقتبگذارید، احساس مسؤولیت کنید، موانع ارتباط سالم را از میان بردارید و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم توجه کنید . در این رابطه مطالعه کتابهای زیر نیز مفید خواهد بود: آئین همسرداری: دوروتی کارنگی، ترجمه مهستی شهلایی. همسرداری: ابراهیم امینی تسخیر قلب؛ خانم ها چگونه باید به قلب همسر خود راه یابند؟، تألیف رابرت، ترجمه کیهان نیا. زن، مرد، ارتباط: تألیف جان گری، ترجمه مهدی قراچه داغی. نویسنده: حامد محقق زاده
شوهرم با من حرف نمی زند ولی از من حرف می زند نزد غریبه و آشنا و فامیل من از کسی خبر ندارم ولی اطرافیانش همه از جزییات زندگی من خبر دارند محرم نامحرم هم سرش نمی شود در این ناامنی چه کنم؟
شوهرم با من حرف نمی زند ولی از من حرف می زند نزد غریبه و آشنا و فامیل من از کسی خبر ندارم ولی اطرافیانش همه از جزییات زندگی من خبر دارند محرم نامحرم هم سرش نمی شود در این ناامنی چه کنم؟
پاسخ:
خوشحالیم بار دیگر شما مخاطب ما هستید امیدواریم راهنمای خوبی در رابطه با این موضوع برای شما باشیم.هر چند سوال شما واضح است اما مشخص نکردید منظور شما از اینکه همسرتان با شما صحبت نمی کنند چیست ؟علت آن چه بوده؟ از چه زمانی این رفتار را دارند؟ چند سال است که از ازدواج شما می گذارد؟و...اما برای اینکه موضوع هم برای خودتان بیشتر روشن شود در یک فضای آرام این سوالات را برای خود مرور نموده و جوابی مناسب برای آنها پیدا نمایید.
1- شما چقدر با همسرتان صحبت می کنید؟
2- چرا از شما با دیگران گفتگو می کند؟
3- آیا علت سکوت همسرتان را می دانید؟
4- آیا دیگران هم همین برداشت را دارند یا آنها ادعا دارند که همسرتان با شما این برخورد را ندارد؟
5-آیا توقع شما زیاده از حد نیست؟
6- آیا گفتارها و درخواستهای شما عامل سکوت نبوده است؟
7-آیا واقعا این احساس را دارید یا خودخواهی و همه چیز خواهی باعث بروز این احساس در شما شده است؟
8- ایا نداشتن مهارت گوش دادن باعث نشده ایشان صحبت نکنند؟
9- چه رفتاری برای جلب توجه همسرتان انجام داده اید؟
10- چقدر حاضرید تغییر رفتار داده تا محبت همسرتان را جلب نماید؟
11- چرا این فضا را نا امنی می دانید؟ و سوالات زیادی که پیدا نمودن جوابی برای آنها به شما کمک می نماید تا وضعیت موجود را بیشتر درک نموده و اگر در ارزیابی این وضعیت دچار اشتباه شده اید بتوانید واقعیت را بهتر درک نماید. اما برای تغییر وضعیت موجود و حرکت بسمت وضعیت مطلوب لازم است تا شما مدیریت رابطه و موضوعات را در زندگی و خانه بعهده بگیرید. منظور از مدیریت یعنی نحوه ارتباط خود با همسرتان را به بهترین وضع انجام دهید و بر روی افکار و رفتار خود کنترل داشته باشید.در کنار این کنترل خود لازم است تا بعضی از راهکارهای ایجاد محبت و عاطفه را در زندگی خود عملی سازید تا بار عاطفی زندگی خود را تامین نمایید.مسئله مطرح شده دارای دو زاویه است گاهی شما باید شنونده خوبی باشید و گاهی باید شروع کننده خوبی باشید.در اینجا این موضوع را از دو زاویه و دو مهارت بررسی می نماییم.
زاویه اول :همسرتان شروع کننده ارتباط و شما بعنوان شنونده
گاهی اجازه می دهیم تا مخاطب آغاز نماید و ما در ابتدا بعنوان شنونده باشیم در اینجا نیاز است تا مهارت گوش کردن پویا و فعال را بدانیم و بکار ببندیم.گوش دادن مهمترین مهارت ارتباطی است که می تواند صمیمیت را به وجود آورد و آن را حفظ نماید. وقتی خوب گوش می دهید همسرتان را بهتر درک می کنید ، با او هماهنگ می شوید ، از روابط خود بیشتر لذت می برید و بی آن که مجبور به ذهن خوانی باشید می فهمید که همسرتان چرا چنین می گوید و چنین می کند. و با چشمان همسرتان به مسائل نگاه می کنید. در ضمن گوش دادن ، نشانگر مهر و محبت شما نسبت به همسرتان است. گوش دادن مؤثر صرفاً به سکوت کردن و شنیدن حرف های همسر خلاصه نمی شود . گوش دادن واقعی به قصد و نیت شما بستگی دارد. اگر نیت شما فهمیدن، لذت بردن، آموختن و یا کمک کردن به همسرتان است ، در این صورت به واقع گوش می دهید.
وقتی همسرتان موضوع مهمی را با شما در میان می گذارد باید به زبان خود و به طور خلاصه ، درک و برداشت خود را از گفته های او بیان کنید. این مهم ترین بخش خوب گوش دادن است .
خلاصه کردن حرف های طرف صحبت به زبان خود معمولاً به شفاف شدن منظور گوینده و درک مطلب منتهی می شود. بعد از خلاصه کردن مطلب و طرح سؤال به منظور روشن نمودن هر چه بیشتر موضوع ، نوبت به باز خورد می رسد. به عبارت دیگر واکنش خودتان را نشان می دهید . در این مرحله باید بی آن که داوری کنید ، به آرامی افکار ، اندیشه ، احساسات ، نقطه نظرها و خواسته های خود و موارد دیگر را مطرح سازید . برداشت درونی خود را با همسرتان در میان بگذارید. باید مراقب باشید تا اسیر موانع سر راه ارتباط مؤثر نشوید.
بازخورد شما سه عمل مهم انجام می دهد . اول:آنکه وقتی برداشت خود را با همسرتان در میان می گذارید، درستی آن را محک می زنید . در این زمان اگر برداشت شما از حرف او اشتباه باشد در مقام اصلاح حرف شما برمی آید. دوم، بازخورد به همسر شما کمک می کند تا در زمینه درستی و تأثیر ارتباط خود اطلاعاتی به دست آورد. سوم، همسرشما با برداشت های جدید شما آشنا می شود.
حالا جای خود را با همسرتان تغییر دهید. کسی که تاکنون حرف می زده ، تبدیل به شنونده می شود و شنونده قبلی حالا حرف می زند. این برنامه آن قدر ادامه پیدا می کند تا مطلب به خوبی ایراد و درک شود .شما می توانید این مهارت را ادامه دهید و در لابلای صحبتها موضوعات و نیازهای خود را مطرح نمایید.اما لازم است توجه نمایید اگر همیشه شروع کننده همسرتان باشد ممکن است به ارتباط شما اسیب برساند لذا لازم است تا با مهارت دیگری شما آشنا شوید و شما هم بعنوان شروع کننده یک ارتباط را برقرار نمایید.
مهارت دوم: شما بعنوان آغاز کننده و همسرتان بعنوان شنونده
شما زمانی می توانید یک ارتباط صحیح و مؤثر و مفید داشته باشید که طرف خود را در ارتباط بشناسید. یعنی تمام آن چه را در مورد خود می دانید، در مورد مخاطب خود نیز بدانید. البته روشن است که آگاهی من در مورد خودم همواره بیش از دیگران است. و هیچ گاه نمی توان دیگری را آن گونه که خود را می شناسیم، بشناسیم. اما تردیدی نیست که هر اندازه آگاهی ما از مخاطب بیشتر باشد، همان اندازه در برقراری یک ارتباط کامل موفق خواهیم بود. کسی که می داند علایق مخاطبش چیست و سلیقه او برای شوخی کردن تا چه اندازه است، هیچ گاه دست به عملی نمی زند که رنجش او را به دنبال داشته باشد و یا با انتخاب یک لباس دست به عملی نمی زند که رنجش او را به دنبال داشته باشد و یا با انتخاب یک لباس مناسب که در آن رنگ مورد علاقه مخاطب به کار رفته، او را شیفته می کند.
حدیث معروف (کَلِّم النَّاسَ عَلی قَدرِ عُقوِلِهم)؛ با مردم به میزان درک شان سخن بگو، نشان از این است که در نظر گرفتن میزان درک و قدرت فهم مخاطب شرطی اساسی برای ایجاد ارتباط و ارسال پیام ارتباطی است. فهم این که دیگران چگونه می فهمند کمک شایانی در تبادل اطلاعات میان ما و طرف ارتباطی خواهد نمود.و یا حدیث پیامبر اکرم(ص) که می فرمود: خوبی کردن به دیگران به میزان معرفت آنان بستگی دارد: (اَلمَعروفُ بِقَدرِ المَعرِفَةِ)(،مجمع البحرین، ج 4، ص 122.) دلیل روشنی است بر این که آزمودن میزان شناخت و معرفت مخاطب حتی در خوبی کردن به او، از جمله معیارهاست. چرا که اگر مخاطب سلام شما را دشنام بفهمد و دوستی شما را به دشمنی تعبیر کند، تلاش مثبت شما نتیجه معکوس خواهد داد، لذا پیش از هر چیز باید فهم او را تصحیح کنید و اندیشه او را اصلاح نمایید و پس از آن به اصلاح رفتار و گفتارش اقدام نمایید.
نکته مهم :نقش روانی و عاطفی کلمات
در ارتباط بین دو انسان،واژه ها و کلمات گاهی نقش سازنده یا مخرب دارند.بعضی از کلمات روح انسانی را خراش می دهند و موجب شیارها و زخمهایی در دل انسان می گردند.این زخمها گاهی کاری تر از زخم شمشیر و ماندگار تر از آن است و همواره مثل خوره روح آدمی را می خوردو منجر به بیماریهای عمیق روانی می گردد.کلمات و جملات نا سالم موجب ارتباط نا سالم و کلمات خوب و شاد موجب ارتباط سالم می گردد.گاهی کلمات ناسالم بطور ناخود آگاه در گفتار متداول والدین،پیامهای نامناسب و پیامد های مخربی به بار خواهد آورد و سبب تضعیف و تحقیر شخصیت و آزرده شدن روح یکدیگر می گردد.اظهار نظرها و کلمات نا هنجاری که در برخوردهای ارتباطی روزانه والدین رد و بدل می شود عزت نفس آنان را جریحه دار می سازد و تهدیدی برای ارتباط سالم خود و فرزندانشان خواهد بود. مشکل عمدة ما این است که از مهارتهای ارتباطی سالم بی بهره ایم.بیشتر اعضای خانواده ها در جامعة ما اکثراً انسانهای مؤمن،متدین و وفادار به یکدیگرند؛ولی متأسفانه در ایجاد ارتباطی سالم و شاد با هم،بخصوص از زمانی که صاحب فرزند می شوند،بی بهره اند. اختلالات ارتباطی بین زن و شوهردر سایر اعضای شبکه ارتباطی سرایت کرده و آثار تخریبی در روابط فرزندان با سایر افراد خانواده و اجتماع به جای می گذارد.ما به ظاهر ارتباط خود را به وسیلة کلمات و جملات اظهار می داریم و گفتن کلمات و رد و بدل کردن جملات را به طور روزمره امری ساده و طبیعی می انگاریم و خیلی راحت واژه ها را پشت سر هم از دهان خارج می کنیم و توجهی نداریم که این کلمات ،چه تأثیر هیجان انگیزی هر چند ظاهراً نا محسوس در روح و روان دیگران بجای خواهد گذاشت.همین سخنان روز مره است که رابطة بین زن و شوهر را تیره و تار ویا صمیمی و شاد می کند،در هر صورت ،ما موقعی شاد،سرحال و سعادتمندیم که بتوانیم ارتباطی سالم و صحیح برقرار کنیم و از این ارتباط ،هم خداوند راضی باشد و هم ما لذت ببریم.خداوند زبان را وسیله ای برای کلمات طیب و طاهر،که موجب تخلیه احساسات،کاهش دشواریها،تعالی روح و رستگاری انسان می گردد،قرار داده است.کامات را نباید ساده فرض کرد ،اینها جزء عمل انسان هستند که درباره آنها انسان مورد محاسبه و مؤاخذه قرار خواهد گرفت
ما وقتی باید خود را ارزیابی کنیم و در کسب ارتباطی سالم موفق بدانیم که دچار خشم می شویم:با کسانی که از دست شما عصبانی و خشمگین هستید چگونه سخن می گویید؟یا مواقعی که انتقادی به شما وارد می سازند ،چگونه برخورد می کنید؟وقتی همسرتان به سخنان شما گوش نمی دهد چه می گویید و چه می کنید؟وقتی که شما زیر بار فشار اقتصادی قرار گرفته اید و یا غم و اندوه و رنجش خاطری برای شما فراهم شده است چه عکس العملی نشان می دهید و چه می گویید؟در حالی که خسته و کوفته و با فشار روحی که بر شما وارد آمده است از سر کار،به منزل بر می گردید و با مشکلات غیر مترقبه در خانه مواجه می شوید،چه می کنید و چه می گویید؟اگر ما بتوانیم در این گونه مواقع،بر اسب سرکش غضب افسار بزنیم و خود را کنترل و یا حداقل سکوت کنیم و یا کلماتی به زبان بیاوریم که احساسات طرف مقابل را جریحه دارنکند و ا زبار عاطفی منفی برخوردار نباشد،می توان گفت که موفق بوده ایم و توانسته ایم به گونه ای احترام متقابل را حفظ کرده و در واقع ا ز ارتباط سالمی برخوردار باشیم.در حقیقت،همین ارتباط خوب و سازنده است که موجب رضایت خداوند متعال،لذت بخشی به زندگی،رشد و تعالی روح و افزایش درجه تقوا در ما و همسرمان خواهد شد.کم اند کسانی که در چنین مواقعی ،با صمیمیت و گشاده رویی با کلماتی محبت آمیز برخوردی شرافتمندانه و کریمانه داشته باشند بیشتر زوجها در چنین مواقعی از برقراری ارتباط سالم غفلت دارند و همین غفلت،کم کم موجب شکاف عمیقی در شبکه ارتباطی خانواده گردیده و در نتیجه،سبب اختلاف و ناهنجاریهای روانی و عصبی سایر اعضای خانواده خواهد شد.
گاه اتفاق می افتد که زوجها بر سر یک مسأله کوچک و پیش پا افتاده ای جر و بحث فراوانی می کنند و سخنانی رد و بدل می گردد که قلبها را می آزارد و موجب جریحه دار شدن شخصیت طرفین و ایجاد نوعی رنجش عاطفی،تعارض و اختلاف خواهد بود.تشدید این عوامل ،موجب شدت بحران در سیستم ارتباطی کودکان با یکدیگر و سایر اعضای خانواده خواهد شد و این اختلالات به صورت رفتار های نا بهنجار،در محیط خانه و مدرسه ظاهر می گردد.اغلب پر خاشگریها،افسردگیها،کمروییها ،خود آزاریها،دیگر آزاریها،انزوا طلبیها،کم رغبتی به تحصیل،بی دقتی و بی علاقگی همه ناشی از اختلالاتی است که در شبکه ارتباطی خانواده به وجود آمده است.
نکات پایانی:
1 . با مطالعه کتب مربوط به انتخاب همسر، آیین همسرداری، چگونگی ایجاد ارتباط با دیگران و نیز شرکت در جلسههای آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در این زمینه افزایش دهید .
2. با همدلی، همفکری، همکاری و مشورت با یکدیگر درباره مسائل مختلف میان اعضای خانواده روابط سالم پدید آورید .
3. هر یک از زوجین دیگری را نزدیکترین و محرمترین فرد بداند و او را نیمه تن، حامی و پشتیبان خود تلقی کند .
4. با یادگیری مهارتهای ارتباطی نظیر فعالانه به حرفهای یکدیگر گوش کردن، احترام به نظرها و عقاید یکدیگر و تشریک مساعی و مشورت کردن روابط خود را بهبود بخشید .
5. بکوشید، باایجاد کانونی گرم و صمیمی، تمام اعضای خانواده به ویژه زن و شوهر مسؤولیت رسیدن به تفاهم را پذیرا شوند . تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
6. هنگام اختلاف نظر یا سوء تفاهم، به جای سرزنش کردن یکدیگر یا تفسیر نادرست، به شناسایی مساله و یافتن راه حل آن بپردازید و در صورت لزوم کمک و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب کنید .
7. برای رسیدن به ا منیت روانی وعاطفی در روابط زناشویی داشتن صداقت، پذیرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهید .
8. در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستین فرصت ممکن به حل و فصل آن بپردازید تا به فرآیندی مخرب و پیشرونده تبدیل نشود .
9. به هر طریق ممکن رفتارهای مطلوب همسرتان را مورد توجه و تایید قرار دهید; به گونهای که همسرتان بفهمد برایش ارزش قائل هستید .
10. تشویق و تایید و بیان نکات مثبتبه طور آشکار یا در جمع باشد و تذکر نکات منفی و انتقاد به طور محرمانه و در تنهایی صورت گیرد .
11. برای خصوصیات و نیازمندیهای یکدیگر ارزش قائل شوید و در روابط کلامی، عاطفی، اقدامها و تصمیمگیریها به افکار و خواستههای همسرتان توجه کنید .
12. اگر رفتار خاصی برای شما مبهم است، سادهترین راه این است که از همسرتان هدف و علت آن رفتار را بپرسید و با روش مسالمتآمیز، صمیمانه و خوش بینانه موضوع را روشن کنید .
13. خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهید . خشونت را با سکوت پاسخ گویید و در موقعیتی مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازید .
14. بکوشید در سراسر زندگی، به خصوص در روابط بین خود و همسرتان، به جای هر گونه پیشداوری یا مشاهده اشکالات و ضعفها نقاط مثبت و قوت را ببینید; به عبارت دیگر، به جای توجه به نیمه خالی لیوان به نیمه پر آن توجه کنید .
15. سعی کنید در برنامه ریزی برای فعالیتهای اجتماعی، اوقات فراغت، دید و بازدیدهای خانوادگی و نظایر آن به مشورت کردن با یکدیگر بپردازید و از یک جانبه نگری بپرهیزید .
16. در هر فرصتی که پیش میآید، با همسرتان ارتباط کلامی و عاطفی برقرار کنید . شایان ذکر است زنها از صحبت کردن با همسرشان بیشتر لذت میبرند . بنابراین، مردان باید فعالانه به سخنان همسرانشان گوش کنند و واکنش مناسب نشان دهند .
17. اگر هر یک از زوجین در شرایط خاصی نمیتواند به سخنان همسرش گوش کند، باید صادقانه و صمیمانه این موضوع را به وی انتقال دهد، و تقاضا کند صحبت کردن درباره آن موضوع را به فرصتی دیگر واگذارد .
18. هر از چند گاهی زوجین در فضایی محرمانه، محبتآمیز و صمیمانه به ارزیابی رفتار و روابط یکدیگر بپردازند و از یکدیگر بپرسند، چه باید کرد تا روابطمان بهتر و بانشاطتر شود؟
19. همیشه، در رویارویی با مسائل و مشکلات خانوادگی، خود را در وضعیت طرف مقابل قرار دهید و با قبول مسؤولیتخود و شناخت انتظارات متقابل به حل و فصل اختلافات روی آورید .
20. در روز یا در هفته زمان مشخصی را برای گفت و گو درباره مسائل و مشکلات و به اصطلاح درد دل کردن با همسرتان اختصاص دهید .
21. از داشتن نگرشهای آرمان گرایانه و شاعرانه در مساله ازدواج و روابط زناشویی و نیز انتظارات غیر واقع بینانه اجتناب کنید .
22. ارتباط زوجین باید از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست وغیر واقع بینانه دور باشد . اگر موضوع و مسالهای ذهن یکی از زوجین را به خود مشغول کرده است، باید آن را به صراحت و صادقانه مطرح کند و درستی و نادرستی اش را با همسرش مورد بررسی قرار دهد .
23. هر یک از زوجین باید زمینههای بروز سوء تفاهمها و سوء ظنها را از بین ببرد و از رفتارهایی که موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن میشود، خودداری کند .
24. هر یک از زوجین باید بکوشد با روانشناسی همسرش آشنا شود تا بداند زن یا مرد به چه اموری بها میدهد و نظام ارزشیاش چگونه است; برای مثال معمولا زن به وابسته بودن، کسب امنیت عاطفی و مورد حمایت واقع شدن اهمیت میدهد و مردان میخواهند مستقل و خود مختار باشند و آزادی عمل را دارای ارزش میدانند .
25. زن و شوهر از مسخره کردن یکدیگر و گفتن سخنان طعنهآمیز و دو پهلو جدا پرهیز کنند .
26. از رفتارهایی نظیر متلک، تحقیر، سرزنش و به رخ کشیدن یکدیگر که موجب افزایش مقاومتهای روانی در طرف مقابل است، جدا باید پرهیز شود .
27. در سراسر زندگی، از جمله در زندگی خانوادگی، بکوشید به نقاط مثبت، موهبت و نعمت هایی که در اختیار دارید بیندیشید نه به اموری که در اختیار ندارید .
28. از خطاهای یکدیگر سریعا بگذرید و خطاهای همدیگر را تحمل کنید .
29. بایادآوری برخی ایام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظایر آن و دادن هدیههایی هر چند کوچک (مثل یک شاخه گل) به طور نمادین یا سمبلیک عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام کنید .
30. خود را در برابر همسرتان آراسته و پاکیزه و جالب توجه نگه دارید از پریشانی و وضع نامرتب بپرهیزید .
31. در انتخاب دوست و برقراری روابط دوستانه و معاشرتهای خانوادگی با زوجهای دیگر دقت کنید و این امور را با توافق یکدیگر انجام دهید .
32. از هر گونه رفتاری که به مرد سالاری یا زن سالاری میانجامد، پرهیز کنید .
33. خطای یکدیگر را در حضور دیگران، آشنایان، والدین یکدیگر و . . . بازگو نکنید .
34. هرگز همسرتان را با زن یا مرد دیگر مقایسه نکنید .
35. از رفتارهای مطلوب همسرتان تشکر کرده، او را تشویق کنید و انگیزه تکرار آن رفتار را بیشتر سازید .
36. از تصمیمهای نادرست و غیر منطقی و کلیگوییهای منفی و شکلگیری افکار منفی درباره همسرتان شدیدا پرهیز کنید .
37. حتیالمقدور به قولهایی که به همسرتان دادهاید عمل کنید تا به سلب اعتماد و احساس فریب خوردگی نینجامد .
38. از نسبت دادن القاب و زدن برچسبهای ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، کلهشق، یک دنده، لجباز و خودخواه به یکدیگر پرهیز کنید .
39. در مواردی که غمگینی و افسردگی و یا عصبانیت زن یا شوهر شدت مییابد و احتمال اختلال در کار سیستم عصبی یا غدد درونریز به ویژه غده تیروئید وجود دارد، در نخستین فرصتبه پزشک متخصص مراجعه کنید تا از عادی بودن ترشح غدد از جمله غده تیروئید مطمئن شوید .
40. برای داشتن یک زندگی با نشاط و موفق خوب بیندیشید، وقتبگذارید، احساس مسؤولیت کنید، موانع ارتباط سالم را از میان بردارید و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم توجه کنید .
در این رابطه مطالعه کتابهای زیر نیز مفید خواهد بود:
آئین همسرداری: دوروتی کارنگی، ترجمه مهستی شهلایی.
همسرداری: ابراهیم امینی
تسخیر قلب؛ خانم ها چگونه باید به قلب همسر خود راه یابند؟، تألیف رابرت، ترجمه کیهان نیا.
زن، مرد، ارتباط: تألیف جان گری، ترجمه مهدی قراچه داغی.
نویسنده: حامد محقق زاده
- [آیت الله مکارم شیرازی] من به تازگی نامزد کردم، نامزدم فرزند خوانده است و وقتی شیرخوار بوده توسط خاله اش شیر خورده و به مادرش محرم شده. می خواستم ببینم من بعد از ازدواج به پدر شوهرم و یا فرزند دختر من به ایشان نامحرم است؟
- [سایر] من و شوهرم زندگی بسیار خوب و عاشقانه ای با هم داریم و هیچ مشکلی در روابطمان نداریم. ولی مشکل من مربوط به روابط خانواده همسرم با من می باشد. بدین صورت که گاهی رفتارهایی از خانواده همسرم سر می زند که بسیار مرا ناراحت می کند. هر بار که از شوهرم می خواهم که این رفتار زننده آنها را به آنان گوشزد کند، از اینکار سرباز می زند. در صورتیکه اگر حرف یا حدیثی در خانواده من پیش بیاید که سبب دلخوریش شود با خانواده ام در میان می گذارم تا رعایت حالش بشود. حالا می خواهم بپرسم آیا ایراد از من است که این خواهش را از شوهرم دارم یا کار درست را ایشان انجام می دهد؟ در ضمن من اصلاً خواهان این نیستم که اهانت یا بی احترامی به خانواده شوهرم شود. چون من در روابط خودم با آنها بسیار دقیق و محترمانه عمل می کنم. خودم هم بخاطر اینکه آدم خجالتی هستم توان انجام این کار را ندارم.
- [سایر] من و شوهرم در زمان نامزدی بدون محرم بودن با هم رابطه در حد نوازش داشتیم، البته مراسم خواستگاری و بله برون انجام شده بود، الان 2 سال است که زندگی مشترکمان را شروع کردیم. آیا آن رابطه گناه محسوب می شده است، باید چکار کرد؟
- [سایر] از اینکه با پرسمان آشنا شده ام خوشحالم. واقعاً نیاز به یک مشاور و راهنما را در زندگی ام احساس می کنم. گاهی همسرم حرف هایی می زند که احساس می کنم که بهتر بود بیشتر به این انتخاب فکر می کردم یا حتی احساس پشیمانی می کنم ولی دوباره با خودم می گویم که تو تازه وارد زندگی مشترک شده ای و این حرف ها جز ناامیدی سودی ندارد، باید به خدا توکل کنی؛ اما دوباره مسئله جدیدی اتفاق می افتد و دوباره همان احساس قبلی. با این همه افکار و احساسات ناامید کننده و غمی که با من همراه شده باید چه کنم؟ چه کنم که همسرم را از دست ندهم و رابطه گرم خودم را با او حفظ کنم؟
- [سایر] سلام من دختری شانزده ساله هستم که خانواده من درگیر حجاب و نماز و مسائل محرم و نامحرم نیستند و مادرم من را اصلا درک نمی کند! من مدتی است که نسبت به زندگی بی اهمیت شدم. هدف مشخصی توی زندگی ندارم از همه آدمهای اطرافم زده شدم چون همه حتی پدر و مادرم دل منو شکستند وقتی با مادرم در مورد مشکلم حرف می زنم میگه من وقت ندارم وقتی می گم منو ببرید پیش مشاور میگه مگه تو دیوانه هستی که می ری پیش مشاور! با این شرایط روحی نمی تونم درس بخونم و پدرم منو تهدید می کنه که اگه معدلت بیاد پایین می برمت توی خونه قبلی( خونه قبلی ما یه جای خیلی بده وقتی می رم اونجا می ترسم و دلم خیلی می گیره) شما بگید من با این شرایط چی کار کنم؟
- [سایر] باعرض سلام و خسته نباشید شوهر من قبل از ازدواج با من به مدت یک سال با یک دختر 2سال بزرگتر از خود در عقد موقت بوده و قصد ازدواج داشتند تا اینکه خود دختر پیش قدم شده و با ادعای اینکه ما به درد هم نمیخوریم، عقد را به هم زده است. همسر من هنگام خواستگاری این موضوع را مطرح نکرد و بعد از آن، در دوران عقد که ما در اوج دلبری هم بودیم به گونه ای زیرکانه بیان کرد!به من گفت که همه چیز کاملا تمام شده و هیج کس حتی والدین من هم ازین موضوع خبر نداشتند. بعد از 4 ماه دوران عقد، عروسی کردیم و من با تصور اینکه همه چیز تمام شده، زندگی را با عشق و محبت شروع کردم اما کم کم فهمیدم که همسرم با این دختر که هنوزم ازدواج نکرده رابطه پیامکی دارند.از بس شوهرم را دوست داشتم و به حساب حرف او فکر میکردم رابطه ای وجود ندارد،حتی از من خواست که با دختر دوست شوم و به خاطر زحماتی که برای شوهرم کشیده از او تشکر کنم!!!این را هم انجام دادم. بعد از 2سال زندگی مشترک روابط اسمسی و تلفنی و حضوری به بهانه های مختلف با دختر، همچنان ادامه دارد و به دنبال آن بهانه گیری های بیجا و زیاد شوهرم از من... دیگر زندگی و شوهرم برایم غیرقابل تحمل است.از اعمال و رفتار او میفهمم که دیگر مرا نمی خواهد ولی برای طلاق هم پیش قدم نمیشود! نمیدانم با تنفر دوطرفه ای که بین ماست چگونه با او زندگی کنم... من 22 سال و همسرم 27 سال دارد،خانواده هردو در یزد زندگی میکنند ولی به دلیل ادامه تحصیل من،موقتا ما ساکن تهرانیم. لطفا مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] با عرض سلام 15 سال است با پسرخاله ام ازدواج کرده ام.سالهای اول زندگی خوب بود.تا کم کم دخالتهای مادرشوهرم در زندگی شروع شد. پدرشوهرم سالها قبل فوت کرده بود و شوهرم با اینکه برادر بزرگتر نبود اما چون وضعیت مالی خوبی داشت سرپرستی مادر و برادر کوچکترش را بعهده داشت. مادر شوهرم در یک روستا زندگی میکرد و از نظر مالی کمبودی نداشت اما بخاطر بلندپروازیهای شوهرم و اصرار مادر و برادرانش یک ویلای مجلل در همان روستا ساخته شد و مادرشوهرم خانه خود را رها کرده و در آنجا ساکن شد. و در عمل خانه ی پدری به یکی از برادرشوهرهایم رسید و او بهمراه خانواده اش در همانجا ساکن شد. سالها گذشت.برادرشوهر کوچکتر به پشتیبانی مالی شوهرم در دانشگاه آزاد تهران تحصیل و بعد از مدتی ازدواج کرد. خرجهای گزاف این مجالس عروسی و ساخت آن ویلا باعث ورشکستگی شوهرم شد. از سال 80 تا بحال هنوز هم زیر بار قرضهای آن دوران هستیم. در این مدت فقر و بدبختی و بدهکاری تنها برای من و فرزندانم بود. برادرشوهرها که خود را خارج از گود می دیدند روز به روز وضعیت مالی بهتری پیدا می کردند. گذشت و گذشت تا سال پیش که مادرشوهرم فوت کرد. بعد از مدتی کم کم این زمزمه به گوش رسید که ویلا برای همه ی افراد خانواده است و کسی حق فروش یا اجاره آنرا ندارد. درصورتیکه تمام اسناد و مدارک بنام شوهرم میباشد. اما از آنجاییکه شوهرم فردی بسیار ساده لوح،مهربان و خانواده دوست است، هرگز بصورت علنی با خانواده اش خصوصا برادر بزرگترش که داعیه دار این مطالب بود مخالفت نکرد. عید امسال همه افراد خانواده از تهران به روستای پدری در یکی از مناطق شمالی آمدند.بعد از گذشت چند روز بخاطر اوضاع وخیم مالی من و شوهرم قصد اجاره ویلا را بمدت سه روز به یکی از آشنایان داشتیم اما با مخالفت شدید برادرشوهر بزرگتر مواجه شدیم و کار بیخ پیدا کرد.از آنجاییکه شوهرم هرگز روی حرف بزرگترش حرف نمیزند من بخاطر فرزندانم با برادرشوهرم به مقابله برخاستم.آنها وضعیت مالی خوبی دارند میتوانستند به خانه پدر زنش یا خانه پدریشان یا حتی به هتل برونداما در صورتیکه سالهای پیش دو سه روز بیشتر نزد مادرشان در ویلا نمی ماندند امسال برای مبارزه با من و برای اینکه روی مرا کم کنند 15 روز تمام در ویلا ماندند و اجازه اجاره ویلا را به ما ندادند. من و فرزندانم هم بعد از آن اصلا به ویلا نرفتیم.اما به برادرشوهر بزرگم در همان درگیری لفظی گفتم به خدا پناه میبرم از اینکه شما میخواهید حق من و فرزندانم را بخورید. گذشت و بعد از یکماه دختر بزرگ برادرشوهرم در یک سانحه ی تصادف از دست رفت.دختری که دانشجو بود خانواده خیلی آرزوها برایش داشتند البته رابطه ی بسیار خوبی هم با من و شوهرم داشت و ما خیلی خیلی به او علاقه مند بودیم. ضربه روحی بزرگی به برادرشوهرم وارد شد. حالا او مرا مقصر می داند. در مراسمهای سوم و هفتم رفتار معمولی با من داشت اما حالا گفته که یک طالع بین به من گفته که برادرزنت بچه ات را نفرین کرده است. این موضوع را در هر مجلسی جلوی غریبه و آشنا مطرح کرده و داد و فریاد میکند و قصد دارد آبروی مرا ببرد. اکنون همه دید بدی بمن دارند حتی شوهرم هم بسیار ناراحت است و با من بد برخورد میکند.نمیدانم در مراسم چهلم شرکت کنم یا نه؟ بخدا راضی نبودم از سر دخترش یک تار مو کم شود. چکارکنم؟؟؟
- [سایر] با عرض سلام و خدا قوت. من در سال 88 با یه اقا پسری از طریق نرم افزاراهای اجتماعی آشنا شدم. در حد 3 4 ماه با تماس تلفنی و ملاقات با هم آشنا شدیم. رابطه رسمی بود ولی ایشون دوس داشتن رابطه بازتر شه ولی من به مسئله محرم و نامحرم حساس بودم امتناع کردم و رابطه کم کم کمرنگ شد و قطع شد. من ایشونو دوس داشتم واسه همین فراموششون نکردم تا اینکه شماره جدیدشونو بعد 2 سال پیدا کردم و تماس گرفتم و فهمیدم عقد کردن ولی در کشمکشو جدایی هستن. در نتیجه دوباره تماس من با ایشون قطع شد. حالا بعد 2 سال ایشون به من پیام دادن و جویای حالم شدن و وقتی فهمیدن ازدواج نکردم پیشنهاد دادن ایندفه برای ازدواج با هم آشنا شیم . به گفته ی خودشون خیلی اعتقاداتشون نسبت به قبل فرق کرده و الان نسبت به قبل بیشتر پایبند هستن به اصول اخلاقی و مذهبی. میخواستم منو راهنمایی کنید. آیا درسته اصلا من به ایشون فکر کنم و اجازه آشنایی دو باره و شناخت بیشترو بدم با توجه به اینکه ایشون یه ازدواج ناموفق داشتن هرچند در عقد بوده .؟
- [سایر] سلام حاج آقا من تصمیمی گرفتم که می دونم گناهه اما راهی برام نمونده می خوام از این زندگی خودمو راحت کنم.بگم که من آدم بی دینی نیستم اما زجر میکشم همه اطرافیانم میدونن اما کمکم نمی کنن خانواده ام با ازدواج من با خواستگاری که بهش علاقه مند شده بودم موافقت کردن ما به هم محرم شدیم اما به خاطره چشم و هم چشمی همه چیزو بهم زدن سنگ جلو پاش گذاشتن هی ایراد گرفتن منو هم با 25 سال سن تو خونه زندانی کردن از نظر قانون حق با منه اما دوست دارم همه چی با خوبی حل بشه پدر و مادرم هم چون خواسته اونارو قبول ندارم با من بد شدن به من فحش میدن همه فامیل میگن که اشتباه می کنن اما اینا گوش نمی دن به نظر شما من چیکار کنم؟کمکم کنید ممنون
- [سایر] سلام. با عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری حضرت ابا عبدالله الحسین. 25 ساله هستم و متأهل.5سال است که ازدواج کرده ام و چهارماه است که خدا یک نازنین زهرای دوست داشتنی به ما داده است. از اول ازدواج، با خانواده شوهرم زندگی کرده ایم. پدرشوهر و مادرشوهر 70 ساله و خواهر شوهر 39 ساله مجرد. در طول این 5-6 سال تقریبا هیچ مشکلی با خانواده شوهرم نداشته ام که نتوانسته باشم از عهده حل آن بر بیایم. اما الان بعد از آمدن بچه مشکل جدیدی پیش آمده که از حل آن ناتوانم. خانواده همسرم شدیدا و به طور زایدالوصفی بچه را دوست دارند و غیر از آن که واقعا حس می کنند این مستقیما بچه خودشان است دوست دارند دائما بچه نزد خودشان باشد. من بسیار خودم را به اصول اخلاق پایبند می دانم و این که اجازه دهم دیگران از نعمت این چشمه زلال بهره مند شوند را از منش بزرگان و نوعی انفاق می دانم لکن فکر میکنم دیگر توان انفاق ندارم و گویا انفاق های بزرگ از عهده انسانهای بزرگ برمی آید! احساسات زیاد آنها باعث شده زندگی ما بیش از پیش! از خصوصی بودن در بیاید از طرفی من نگران آینده هستم و تربیت کودکم، که با این روند به هر حال باب میل من نخواهد بود. هرچند که من میدانم میل من بهترین نیست! ولی این رفتارهای آنها و این تفکرات من، آرامش را از من سلب کرده. شوهرم رابطه عاطفی بسیار قوی ای با مادرش دارد و حاضر نیست به خاطر من هیچ گوشزدی به خوانواده اش بکند. شما بگویید آیا من وظیفه دارم تا آخر عمر با این وضعیت کنار بیایم یا حق دارم به خاطر آرامش خودم از ابزارهایی مثل واسطه یا رک حرف زدن خودم با اطرافیان و یا شاید کارهایی دیگر(که شما به من نشان میدهید)، استفاده کنم؟