اگر نواختن آلات موسیقی از جمله دف و دایره حرام است، پس چرا در عروسی حضرت زهرا علیها السلام و یا هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب با پیروزی از جنگ برمی گشتند و عده ای دف می زدند، حضرت نهی نمی فرمودند؟ با دقت در امور ذیل، پاسخ پرسش فوق به خوبی روشن می شود: 1. این نوع احادیث که غالباً در کتاب های اهل تسنن- آن هم به طور فراوان وجود دارد- ضعیف و غیر معتبر بوده و با مذهب آنان، سازگار است؛ چه اینکه آنان غنا و دف زنی را به ویژه در ایام جشن عروسی، عید و سرور و هنگام بازگشت از جنگ، حلال و جایز می دانند!! 2. در مقابل آن، روایات فراوان و معتبر موجود در کتاب های شیعه، به روشنی بر حرمت غنا و نواختن آلات لهو دلالت دارد. 3. اگر به فرض اکثر این احادیث، معتبر و قابل پذیرش باشند، در نهایت به جهت ناهمگونی مضمون، با یکدیگر تعارض پیدا می کنند؛ در این صورت باید از قواعد فنی آن رشته بهره جست. در علم اصول قاعده ای هست که هرگاه دو دسته از روایات با یکدیگر تعارض کنند و هیچ راهی در سازگاری و جمع بین آنها نباشد، به مرجّحات عمل می شود که یکی از آنها، ناسازگاری با فتوای اهل تسنن است. هر حدیثی که با مذهب آنان مطابق و موافق باشد، آن را کنار می گذارند و به آن عمل نمی کنند و به روایتی که مخالف باشد، پایبند می شوند. مسئله فوق از این قبیل است، چه اینکه اهل تسنن غنا و موسیقی را حلال می شمارند و احادیث یاد شده، با این مذهب سازگار است (نه با مذهب شیعه). 4. آنچه در باره ازدواج حضرت زهرا علیها السلام از تاریخ و احادیث معتبر استفاده می شود، این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب عروسی دختر گرامی شان به زنان دستور دادند اظهار خوشحالی کنند؛ ولی چیزی که موجب خشم خداوند باشد، انجام ندهند. گفته شده که عایشه و برخی از زنان، اشعاری در فضیلت و مقام حضرت زهرا علیها السلام می سرودند و اظهار سرور و شادمانی می کردند و مسئله دف و دایره زنی در احادیثی که هیچ سند و اعتباری ندارد، بیان شده است.
اگر نواختن آلات موسیقی از جمله دف و دایره حرام است، پس چرا در عروسی حضرت زهرا علیها السلام و یا هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب با پیروزی از جنگ برمی گشتند و عده ای دف می زدند، حضرت نهی نمی فرمودند؟
اگر نواختن آلات موسیقی از جمله دف و دایره حرام است، پس چرا در عروسی حضرت زهرا علیها السلام و یا هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب با پیروزی از جنگ برمی گشتند و عده ای دف می زدند، حضرت نهی نمی فرمودند؟
با دقت در امور ذیل، پاسخ پرسش فوق به خوبی روشن می شود:
1. این نوع احادیث که غالباً در کتاب های اهل تسنن- آن هم به طور فراوان وجود دارد- ضعیف و غیر معتبر بوده و با مذهب آنان، سازگار است؛
چه اینکه آنان غنا و دف زنی را به ویژه در ایام جشن عروسی، عید و سرور و هنگام بازگشت از جنگ، حلال و جایز می دانند!!
2. در مقابل آن، روایات فراوان و معتبر موجود در کتاب های شیعه، به روشنی بر حرمت غنا و نواختن آلات لهو دلالت دارد.
3. اگر به فرض اکثر این احادیث، معتبر و قابل پذیرش باشند، در نهایت به جهت ناهمگونی مضمون، با یکدیگر تعارض پیدا می کنند؛ در این صورت باید از قواعد فنی آن رشته بهره جست. در علم اصول قاعده ای هست که هرگاه دو دسته از روایات با یکدیگر تعارض کنند و هیچ راهی در سازگاری و جمع بین آنها نباشد، به مرجّحات عمل می شود که یکی از آنها، ناسازگاری با فتوای اهل تسنن است. هر حدیثی که با مذهب آنان مطابق و موافق باشد، آن را کنار می گذارند و به آن عمل نمی کنند و به روایتی که مخالف باشد، پایبند می شوند. مسئله فوق از این قبیل است، چه اینکه اهل تسنن غنا و موسیقی را حلال می شمارند و احادیث یاد شده، با این مذهب سازگار است (نه با مذهب شیعه).
4. آنچه در باره ازدواج حضرت زهرا علیها السلام از تاریخ و احادیث معتبر استفاده می شود، این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب عروسی دختر گرامی شان به زنان دستور دادند اظهار خوشحالی کنند؛ ولی چیزی که موجب خشم خداوند باشد، انجام ندهند. گفته شده که عایشه و برخی از زنان، اشعاری در فضیلت و مقام حضرت زهرا علیها السلام می سرودند و اظهار سرور و شادمانی می کردند و مسئله دف و دایره زنی در احادیثی که هیچ سند و اعتباری ندارد، بیان شده است.
- [سایر] آیا در عروسی حضرت زهرا(س) زنها، دف می زدند؟
- [سایر] رابطه خلفا ثلاثه با اهل بیت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) از جمله حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) چگونه بوده است؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به طور علنی در ملاء عام موضوع بخشیدن فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را مطرح نکردند؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] درباره سن ازدواج حضرت خدیجه(علیها السلام) و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) توضیح دهید . آیا این می تواند الگوی ما باشد ؟
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] مادر محمد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان -رضی الله عنه- فاطمه بنت حسین بن علی بن ابی طالب –رضی الله عنه- است، پس مادر بزرگ محمد فاطمه –رضی الله عنها- و پدر بزرگش عثمان -رضی الله عنه- است! از شیعه می پرسیم آیا از نظر شما درست است که فاطمه نوهای ملعون داشته باشد؟! چون بنی امیّه که محمد از آنها است، از دیدگاه شیعه ملعون هستند، و منظور از شجره ملعونه در قرآن بنی امیه است.
- [سایر] رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – در عظمت مقام شوهر چه فرمودند؟
- [سایر] رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در تشویق به نوشتن دانش چه فرمودند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغه طلاق را اینطور میخواند: عَنْ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّد لِیَخْلَعَهَا عَلَیْه پس از آن بدون فاصله میگوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِأةَ توُمَان
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وکیل ، صیغه طلاق را اینطور میخواند : (عَنْ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) پس از آن میگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد ، وکیل باید بجای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید (بَذَلَتْ مِأَةَ تُومانٍ) . طلاق مبارات
- [امام خمینی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر،همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه را این طور می خواند: "عن موکلتی فاطمة بذلت مهرها لموکلی محمد لیخلعها علیه" پس از آن بدون فاصله می گوید: "زوجة موکلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق" و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر ببخشد که او را طلاق دهد وکیل به جای کلمه " مهرها" آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: "بذلت ماة تومان".
- [آیت الله بروجردی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مَهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغهی طلاق را این طور میخواند:(عَنْ مُوَکِلتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلِعَها عَلَیهِ).پس از آن بدون فاصله میگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ) و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مَهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمة (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید:(بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ).طلاق مبارات
- [آیت الله بهجت] اگر زنی، شخصی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت میخواند: (عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّد، لَیَخْلَعَهَا عَلَیه)، پس از آن بلافاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید؛ مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: (بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ. طلاق مبارات
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که وضو ندارد، حرام است اسم خداوند متعال را به هر لغت نوشته شده باشد، مس نماید. واحتیاط واجب آن است که اسم مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و امامان و حضرت زهرا: را هم مس ننماید.