یکی از مباحثی که در بیشتر عرفانهای نوظهور مطرح میباشد، بحث تناسخ میباشد. آیا این مسئله دارای پیشینه تاریخی میباشد و مکاتب دیگر نیز به آن اعتقاد داشتند؟ عقیده به انتقال روح مجرد یا جزئی مادّی از یک فرد به جسم دیگر در تاریخ بشر سابقة دیرینه دارد و حضور آن را از اساطیر تا حکایات عامیانه و از کتب دینی تا ادبیات و شعر و علوم نظری می توان سراغ کرد. جدا از اینکه اعتقاد به تناسخ در میان اقوام گوناگون ، علل و انگیزه های متفاوتی دارد، میتوان از زمینه های روانی این اعتقاد برای تبیین قدمت آن بهره برد. از جملة این زمینه ها درک شباهت نسلها بدون داشتن علم وراثت است که در میان اقوام بدوی مشاهده می شود، همچنین میل به جاودانگی و غلبه بر مرگ نزد کسانی که هویت را در حضور دنیوی می دانند که این امر را بخصوص در فرقه هایی که در پی جبران مرگ رهبر خود هستند مشاهده می کنیم ، نیاز به دیدن پاداش و کیفر اعمال در دنیا، و توجیه تفاوتهای نوع زندگی انسانها و شرور و مصائب زندگی انسان و حیوانات . البته پیششناسی باوری به راحتی امکان ندارد، ولی با بررسی اقوال گوناگون، تا حدودی میتوان به پیشینه تناسخ، پی برد. به نظر جان بی ناس، با پایان یافتن عصر ودایی در هند، برهمنان کم کم دارای افکار فلسفی شدند. از آنجا که میخواستند اصل پیدایش عالم را معلوم کنند و بدانند که اشیا از کجا آمدهاند، به ناچار به تفکرات فیلسوفانه متوسل شدند. پس از این دوران، در افکار هندوهای آریایی نژاد دو نظریه و عقیده جدید ظهور میکند. جان ناس بر این باور است که این دو نظریه یعنی کارما و تناسخ پایه و اساس اصلی و جوهری فلسفه هندوئیزم گردیدند. ( جان ناس، تاریخ جامع ادیان، 145) شهرستانی، مولف الملل و النحل میگوید: مذهبی نیست که تناسخ در آن پایه ثابتی نداشته باشد؛ البته اختلاف آنها در تقریر و تبیین تناسخ وجود دارد. حتی غلات و تناسخیان منتسب به تشیع و تصوف، برای تناسخ به آیاتی از قبیل ( لترکبن طبقا عن طبقا)، ( ما من دابة فی الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم مثلکم) و نیز ایه مسخ استناد میکردهاند. البته ما این استناد را تائید نمیکنیم. بنابراین، مسلمانان خود به قدمت این عقیده وقوف داشته اند. تناسخ از طریق منابع متعددی در سرزمینهای اسلامی شناخته شده است که هند و یونان از مهمترینشان بوده اند. در آیینهای مختلف هندی ، از جمله آیین بودا، صورتهایی از اعتقاد به تناسخ از دیرباز رایج بوده است . سخن ابوریحان بیرونی که تناسخ را در مقایسه با یوم السبت یهودیان و تثلیث مسیحیان و شهادت بر توحید مسلمانان ، نشانه و مشخصة هندوان می خواند، حاکی از شناخت مسلمانان از این امر است . یونانیان باستان نیز تناسخ را می شناختند و آن را به مصریان نسبت می دادند. افلاطون (ج 1، ص 483484) احتمالاً به پیروی از سنّت اورفِه ای فیثاغوری ، فرض تناسخ را مطرح کرده است . همین سنّت از افلاطون به نوافلاطونیان و غُنوسیان منتقل شده است ، تا جایی که بسیاری فرقه های غنوسی از جمله مانویان که ظاهراً تحت تأثیر آیینهای هند هم بوده اند به نوعی تناسخ اعتقاد داشته اند. با ترجمة آثار فلسفی یونان و رواج عقاید مانویان در عصر عباسی ، این سنّت به جهان اسلام رسیده است . علاوه بر اینها، باید به مفهوم مسخ اشاره کرد که در ادیان ابراهیمی وجود دارد. احتمالاً آشنایی بعضی اعراب جاهلی با تناسخ ( رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج 1، ص 119) از همین مقولة مسخ بوده است . در اعتقادات اعراب آمده که مار را صورت مسخ شدة جنها می دانستند و آن را جن و شیطان می نامیدند ، هرچند تناسخ روح در بدنهای انسانی را هم به اعراب جاهلی نسبت داده اند. به نقل از کتاب فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری.
یکی از مباحثی که در بیشتر عرفانهای نوظهور مطرح میباشد، بحث تناسخ میباشد. آیا این مسئله دارای پیشینه تاریخی میباشد و مکاتب دیگر نیز به آن اعتقاد داشتند؟
یکی از مباحثی که در بیشتر عرفانهای نوظهور مطرح میباشد، بحث تناسخ میباشد. آیا این مسئله دارای پیشینه تاریخی میباشد و مکاتب دیگر نیز به آن اعتقاد داشتند؟
عقیده به انتقال روح مجرد یا جزئی مادّی از یک فرد به جسم دیگر در تاریخ بشر سابقة دیرینه دارد و حضور آن را از اساطیر تا حکایات عامیانه و از کتب دینی تا ادبیات و شعر و علوم نظری می توان سراغ کرد.
جدا از اینکه اعتقاد به تناسخ در میان اقوام گوناگون ، علل و انگیزه های متفاوتی دارد، میتوان از زمینه های روانی این اعتقاد برای تبیین قدمت آن بهره برد.
از جملة این زمینه ها درک شباهت نسلها بدون داشتن علم وراثت است که در میان اقوام بدوی مشاهده می شود، همچنین میل به جاودانگی و غلبه بر مرگ نزد کسانی که هویت را در حضور دنیوی می دانند که این امر را بخصوص در فرقه هایی که در پی جبران مرگ رهبر خود هستند مشاهده می کنیم ، نیاز به دیدن پاداش و کیفر اعمال در دنیا، و توجیه تفاوتهای نوع زندگی انسانها و شرور و مصائب زندگی انسان و حیوانات .
البته پیششناسی باوری به راحتی امکان ندارد، ولی با بررسی اقوال گوناگون، تا حدودی میتوان به پیشینه تناسخ، پی برد.
به نظر جان بی ناس، با پایان یافتن عصر ودایی در هند، برهمنان کم کم دارای افکار فلسفی شدند. از آنجا که میخواستند اصل پیدایش عالم را معلوم کنند و بدانند که اشیا از کجا آمدهاند، به ناچار به تفکرات فیلسوفانه متوسل شدند. پس از این دوران، در افکار هندوهای آریایی نژاد دو نظریه و عقیده جدید ظهور میکند. جان ناس بر این باور است که این دو نظریه یعنی کارما و تناسخ پایه و اساس اصلی و جوهری فلسفه هندوئیزم گردیدند. ( جان ناس، تاریخ جامع ادیان، 145)
شهرستانی، مولف الملل و النحل میگوید: مذهبی نیست که تناسخ در آن پایه ثابتی نداشته باشد؛ البته اختلاف آنها در تقریر و تبیین تناسخ وجود دارد.
حتی غلات و تناسخیان منتسب به تشیع و تصوف، برای تناسخ به آیاتی از قبیل ( لترکبن طبقا عن طبقا)، ( ما من دابة فی الارض و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم مثلکم) و نیز ایه مسخ استناد میکردهاند. البته ما این استناد را تائید نمیکنیم.
بنابراین، مسلمانان خود به قدمت این عقیده وقوف داشته اند. تناسخ از طریق منابع متعددی در سرزمینهای اسلامی شناخته شده است که هند و یونان از مهمترینشان بوده اند. در آیینهای مختلف هندی ، از جمله آیین بودا، صورتهایی از اعتقاد به تناسخ از دیرباز رایج بوده است . سخن ابوریحان بیرونی که تناسخ را در مقایسه با یوم السبت یهودیان و تثلیث مسیحیان و شهادت بر توحید مسلمانان ، نشانه و مشخصة هندوان می خواند، حاکی از شناخت مسلمانان از این امر است . یونانیان باستان نیز تناسخ را می شناختند و آن را به مصریان نسبت می دادند. افلاطون (ج 1، ص 483484) احتمالاً به پیروی از سنّت اورفِه ای فیثاغوری ، فرض تناسخ را مطرح کرده است . همین سنّت از افلاطون به نوافلاطونیان و غُنوسیان منتقل شده است ، تا جایی که بسیاری فرقه های غنوسی از جمله مانویان که ظاهراً تحت تأثیر آیینهای هند هم بوده اند به نوعی تناسخ اعتقاد داشته اند. با ترجمة آثار فلسفی یونان و رواج عقاید مانویان در عصر عباسی ، این سنّت به جهان اسلام رسیده است . علاوه بر اینها، باید به مفهوم مسخ اشاره کرد که در ادیان ابراهیمی وجود دارد. احتمالاً آشنایی بعضی اعراب جاهلی با تناسخ ( رجوع کنید به ابن ابی الحدید، ج 1، ص 119) از همین مقولة مسخ بوده است . در اعتقادات اعراب آمده که مار را صورت مسخ شدة جنها می دانستند و آن را جن و شیطان می نامیدند ، هرچند تناسخ روح در بدنهای انسانی را هم به اعراب جاهلی نسبت داده اند.
به نقل از کتاب فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری.
- [سایر] با سلام.وجه تمایز عرفان اسلامی از عرفانهای نوظهور چیست؟ عرفان اسلامی دارای چه شاخصهائی میباشد
- [آیت الله خامنه ای] منظور از سن تمییز که در بحث تکلیف پسران مطرح میباشد، چیست؟ آیا داشتن شهوت یا برانگیخته شدن شهوت در پسران مطرح میباشد؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا میتوان یک فیلم خارجی را که لزوما دارای برهنگی نیست به دوستی معرفی کرد و احتمال درگیر گناه شدن را (این احتمال کم یا زیاد باشد) بر گردن شخص بیننده گذاشت و مسئولیتی بر گردن خویش نداشت؟ در هر فیلم ایدههایی مطرح میشود از جمله تبلیغ مکاتب فلسفی غرب و شرق و حتی اسلامی . آیا صرف احتمال وجود تبلیغاتی غیر از صراط مستقیم باعث منع از تماشای فیلم مذکور میشود؟
- [سایر] آقا این بحث دانش و ارزش که آقای سروش مطرح کرده چیست و ایشان مقصودش از این حرفها چیست؟ آیا همان بحث شناخت است ... که شهید مطهری و امثال ایشان معتقدند که بایدها و نبایدها ریشه در هستها و نیستها دارد ... ایدئولوژی ریشه در جهان بینی دارد و جهان بینی ریشه در جهان شناسی و نوع تفسیر انسان از عالم طبیعت؟<BR>تفاوت دیدگاه مطهری و مصباح یزدی و جوادی آملی و علامه طباطبایی و حتی آقای سید مهدی میرباقری مدیر فرهنگستان علوم دراین زمینه چیست؟ و تفاوت آنها با نظر آقای سروش چیست؟ نتایج عملی که از اعتقاد به هر یک از این نظرات آقایانی که اسم آوردم چیست؟ آیا تفاوت ماهوی دارد اعتقاد به نظر آقای سروش با آقای مطهری؟ یا اعتقاد به نظر استاد مطهری تفاوت دارد با اعتقاد به نظر استاد مصباح؟ منظور تفاوت عملی است؟ در نوع برنامه ریزی انسان برای زندگی و هدف گذاریها و نوع تعریف سعادت و کمال برای خود.
- [آیت الله اردبیلی] آیا میتوان یک فیلم خارجی را که لزوما دارای برهنگی نیست به دوستی معرفی کرد و احتمال درگیر گناه شدن را (این احتمال کم یا زیاد باشد) بر گردن شخص بیننده گذاشت و مسئولیتی بر گردن خویش نداشت؟ در هر فیلم ایدههایی مطرح میشود از جمله تبلیغ مکاتب فلسفی غرب و شرق و حتی اسلامی . آیا صرف احتمال وجود تبلیغاتی غیر از صراط مستقیم باعث منع از تماشای فیلم مذکور میشود؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا میتوان یک فیلم خارجی را که لزوما دارای برهنگی نیست به دوستی معرفی کرد و احتمال درگیر گناه شدن را (این احتمال کم یا زیاد باشد) بر گردن شخص بیننده گذاشت و مسئولیتی بر گردن خویش نداشت؟ در هر فیلم ایدههایی مطرح میشود از جمله تبلیغ مکاتب فلسفی غرب و شرق و حتی اسلامی . آیا صرف احتمال وجود تبلیغاتی غیر از صراط مستقیم باعث منع از تماشای فیلم مذکور میشود؟
- [سایر] برادرم زودتر از پدرم فوت کرده(با فاصله 35 روز). حالا فرزندان مرحوم برادرم انتظار ارث از مرحوم پدر بزرگ را دارند. هرچند میدانند که ارث به آنها تعلق نمیگیرد. اما مادرشان(زنداداش) دائما مسئله عاطفه را مطرح میکند. توضیح اینکه:1. پدرم از مرحوم برادر، همسر و نوهها ناراضی بودند.2. سایر وراث پدرم، یعنی من، برادر و خواهرم از پرداخت هرگونه مبلغی از ارث به فرزندان برادرم رضایت نداریم. حال در مقابل بحث عاطفه که دائما مطرح میکنند، ما چگونه عدم رضایت خود را از طریق شرعی و اخلاقی مطرح کنیم؟
- [آیت الله مظاهری] گروهی هستیم که تحقیقاتی در خصوص برزخ و رجعت انجام می دهیم. دیدگاه ملاصدرا، علامه طباطبایی و امام محمد غزالی را مطالعه کرده ایم و در جمع بندی صحبتهای این بزرگان به این نتیجه رسیده ایم که چند نفس در یک جسد متجلی می شود ولی در نهایت نفهمیدیم که علماء ما مانند بوداییان به چیزی شبیه تناسخ اعتقاد دارند یا خیر؟ از طرفی برخی اعتقاد دارند که یک نفس آنقدر می آید و می رود و در اجساد مختلف زنده می شود و می میرد تا به تکامل برسد و در بهشت وارد شود و جهنّم هم همین آمدنها در دنیاست و به برخی از آیات قرآن هم استناد می کنند. حال تقاضا می شود ما را در مورد عالم برزخ و بحث رجعت راهنمایی فرمایید.
- [سایر] با اعتقاد به حضرت آدم و حوا (علیهما السلام) و اینکه بشر از نسل آن دو بزرگوار است، اختلاف زبان ها چگونه توجیه پذیر است. قاعدتا آدم و حوا دارای زبان بوده اند و فرزندانشان نیز به تبع آنها با آن زبان تکلم می کرده اند و اختلاف های فاحش بین زبان های موجود (چینی، انگلیسی، فارسی، ترکی و ... ) این فرضیه را که به مرور زمان تغییر کرده است غیرقابل قبول می نمایاند. مرور زمان امکان تغییر لهجه را دارد، اما تغییر کلی زبان چطور؟ همچنین فرضیه های تاریخی مبنی بر اینکه بشر در آغاز فاقد زبان بوده و با ایما و اشاره صحبت می کرده و بعداً خط اختراع گردید، با مفاهیم دینی بویژه موضوع بحث (آدم و حوا و اینکه آنها با هم مکالمه می کرده اند) چگونه قابل جمع است؟
- [آیت الله نوری همدانی] شخصی وصیّت نموده خانه مسکونی خود را بعد از فوت خود به همسر دائمیش واگذار نماید، امّا همسرش بعد از 16 روز فوت نموده و ایشان وصیت کرده بعد از من در میان این خانه دعای ندبه و زیارت عاشورا و ماه رمضان جلسه قرآن بخوانند و دارای 1 پسر و 1 دختر نیز میباشد و پسر میگوید من میخواهم این خانه پدری را بفروشم و دختر قصد فروش خانه را ندارد، حکم مسئله چیست؟