گاهی اوقات به تمام اعتقادات شک میکنم از جمله وجود خداوند، چه کار باید بکنم؟ ابتدا باید این نکته را خاطر نشان سازیم که شک و تردید و وسوسه و تزلزل از خطرات و القائات شیطانی است. چنان که یقین و ثبات و اطمینان از الطاف رحمانی و الهی است؛ یعنی شیطان برای بیرون راندن بندگان خداوند از راه مستقیم، از وسایل و حیله های متفاوتی استفاده می کند و از آنجا که اهل کید و مکر است، روش گمراه نمودن افراد را به حسب آمادگی هایشان تشخیص داده و از همان راه وارد می شود. علاوه بر تحریکاتی که از طرف شیطان متوجه انسان است ذهن بشر نیز بیشتر اوقات آرام و قرار ندارد و در مورد هر مسأله ای دست به کاوش می زند که این مسأله هر چند امری مثبت است اما اگر نظم نیابد و روشمند نگردد مشکل آفرین خواهد بود. ذهن انسان به مقتضای ویژگی خاصش با هر پدیده ای که رو به رو می شود سؤال و مسأله ای را طرح می کند و خود نیز سعی در پاسخگویی بدان ها می نماید و چون ابزار و توانش محدود است دچار سرگردانی و حیرت می گردد. حال آنچه را ما برای جلوگیری از ورود شک و تردید و استقرار آن مفید می دانیم پیشنهاد می کنیم بدان امید که راهگشا باشد. باید سعی کرد توان و ابزار ذهنی را تقویت کرد و آن نیز با مطالعه کتاب های مفید اعتقادی و دینی و تأمل در آنها تحقق می یابد. باید با پرداختن به یک سری فعالیت های جسمی و ورزشی فرصت را از بلند پردازی ها و شیطنت ذهنی که غالبا دستمایه اهداف شیطان قرار می گیرد، گرفت بدین گونه که بخشی از اوقات روز را صرف انجام حرکات ورزشی کرد، بخشی را به مصاحبت و گفتگو با خانواده و دوستان اختصاص داد و حتی می توان در کارهای منزل حضوری فعالیت داشت. باید در مورد مسائل و تردیدهایی که برایتان پیش می آید با دقت و مطالعه دست به تحلیل و بررسی بزنید و در صورت نیاز از کتاب های مفید و افراد آگاه کمک و یاری بگیرید. در هنگام بررسی و تحلیل یک مشکل فکری بهتر است ذهن تان را از طرح مسائل دیگر و در واقع از پراکندگی حفظ کنید و تنها بر آن مسأله تمرکز نمائید تا مسائل دیگر با ورودشان مانع از رسیدن شما به نتیجه مطلوب نشوند. بهتر است بخشی از اوقات خود را صرف خواندن آیات قرآن و تأمل در آنها نمایید. به طبیعت و زیبایی های آن نگاه و فکر کنید و سعی کنید به گونه ای دیگر و نو به آنها بنگرید. معمولا آنهایی که بسیار در معرض شک و تردید از سوی خود -نه از سوی دیگران- قرار می گیرند افرادی اند با جولان فکری زیاد، افرادی اند که در مورد مسائل مختلف دوست دارند خودشان فکر کنند و نظر دهند از این رو بهتر است این قدرت جولان فکری تان را به سوی واقعیات عینی و خارجی و در واقع مخلوقات و آفریده های الهی معطوف کنید و در ساختار و کارکرد انها و در پیچیدگی موجود در آنها تأمل و تفکر کنید. سعی کنید با دوستانتان زیاد حرف بزنید و صحبت کنید اما بحث و جدال نکنید از مسائل روزمره و زیبایی ها و ظرافت موجود در جهان خارج سخن بگویید. و در آخر باید بدانید که شک کردن امری ناپسند نیست بلکه آن چه ناپسند و نابود کننده است ماندن و توقف در شک و تردید است. شک همچون پلی است که شما می توانید با عبور از آن به یقین برسید و ایمان خود را مستحکم و کامل نمایید. باید بدانید که شیطان، دشمنی ضعیف است و مکر و حیله های او در استان های عاقل و حقیقت جو کارگر نمی افتد. به نظر می رسد که شما دچار مشکل بزرگی شدهاید. شک مهمترین چالش اعتقادی صراط مستقیم است. راه ایمان و کمال انسان راهی است که یکی از شرایط اصلی آن داشتن اعتقادی یقین به مبدأ، معاد، حقانیت دین، وحی و انبیاء است و شک که نفی کننده و ضد حالت یقین است، بزرگترین مشکلی است که بر سر این راه قرار دارد و مانع حرکت مطمئن اهل ایمان میشود. علی(ع) در روایتی میفرماید: شک فاسد کنندهی یقین و باطل کنندهی دین و خنثی کنندهی ایمان است، (غررالحکم، ص 72 71). و در روایت دیگری فرموده است: بر تو باد که با یقین ملازم باشی و از شک اجتناب نمائی؛ زیرا چیزی به مانند غلبه شک بر یقین، برای دین انسان مضر نمیباشد، (غررالحکم، ص 62). دینداری که روش وصول به حقیقت است، با معرفت یقین آغاز و با وصول یقین نیز پایان مییابد. در روایتی هست که دین با معرفت خداوند آغاز میشود و در آیات قرآن میخوانیم: و عبادت نما پروردگارت را تا به یقین باریابی، (حجر / 99). ابتدا سلوک انسان با دانستن حق و علم الیقین شروع میشود و در اواسط راه با شهود حق و عین الیقین ادامه مییابد و در نهایت پا وصول به حق و حق الیقین خاتمه مییابد. دین هم ریشه در یقین دارد و هم ثمرهاش یقین است. علی(ع) فرموده است: هر قدر یقین انسان بیشتر باشد، دینداری او نیز نیکوتر خواهد بود و در مقابل قوت یقین خود، میوه و ثمرهی دینداری است، (غررالحکم، ص 275). بنابراین اهل ایمان را چارهای جز ایمان، یقین نسبت به این راه و مبدأ و مقصد آن نیست و شک که ضد یقین است، آنتیتزی است که تمام کوشش آدمی را در این راه باطل و خنثی مینماید. شک در وجود خدا و اما در مورد خصوص شک در وجود خداوند، ابتدا این سؤال مطرح است که آیا شک کردن در وجود خداوند، شکی معقول است یا نامعقول؟ آیا ممکن است شک کردن در وجود چیزی نامعقول باشد؟ پاسخ آن است که آری، شک در وجود خداوند از آن دسته شکهایی است که به طور اصولی نامعقول است و وجود خدا موضوعی است که اصلاً شکپذیر نمیباشد. در این زمینه باید بر این نکته بسیار مهم توجه شود که مشکل شناختی انسان نسبت به خداوند، یک مشکل تصدیقی نیست، تا بحث شک که از مباحث تصدیقی است بر آن مطرح باشد. مشکل انسان در این زمینه بیشتر یک مشکل تصوری است. وجود خداوند موضوعی است که اگر خوب تصور شود، تصدیق آن از بدیهیات است و از نظر علمی شک در بدیهیات بیمعنا است. به نظر ما مشکل شما نیز در این رابطه، مشکل شک و یقین و مربوط به حوزه تصدیقات نمیباشد. مشکل شما یک مشکل تصوری و شناختی است و مربوط به حوزهی تصورات است. از عملکرد شما بر میآید که شما به خداوند ایمان دارید و او را میپرستید؛ ولی تصور و شناخت درستی از حقیقت خداوند ندارید. شما اگر بتوانید با تحقیق و تفکر و استعانت از خود خداوند، برای خودتان تصور حقیقی ودرستی نیست به موضوع خداوند بدست آورید، قطعا نسبت به آن یقین و تصدیق خواهید داشت و مشکل به کلی رفع خواهد گشت. یک دلیل مهم برای اینکه مشکل انسان نسبت به حق تعالی، یک مشکل تصوری است و نه یک مشکل تصدیقی و ایمانی، قرآن کریم است. در قرآن کریم بحث اثبات اصل وجود خدا به هیچ وجه دنبال نشده است و حتی یک دلیل برای اثبات وجود خداوند در آن یافت نمیشود. آنچه در قرآن کریم در این زمینه وجود دارد مربوط به بحث توحید خداوند و صفات وکمالات و افعال اوست و کار استدلال و اثباتی که در تألیفات وجود دارد تماما مربوط به فلاسفه و متکلمین است. قرآن کریم در مورد کسی که نسبت به وجود خداوند شک دارد و یا خیال میکند که شک دارد میفرماید: (أفی الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا در وجود خدا شک میکنید، کسی که خالق آسمانها و زمین است)، (ابراهیم / 10). این آیه بدین معنی است که با دیدن آسمانها و زمین، شک نمودن در خالق آنها شکی معقول نمیباشد. امیرالمؤمنین علی(ع) در این زمینه کلام بسیار زیبائی دارد. ایشان فرموده است: تعجب میکنم از کسی که خلق خدا را میبیند ولی در وجود خالق آنها شک میکند، (نهجالبلاغه، حکمت 121، ص 422). شک در وجود خدا مانند آن است که انسان ساختمانی را ببیند و در وجود بنّای آن شک نماید، کتابی را مطالعه کند؛ ولی نسبت به وجود نویسنده آن شک کند، شعری را بخواند؛ ولی در وجود شاعر آن شاکّ باشد و یا به قول متکلمین، صنع را مشاهده نماید؛ ولی در وجود صانع آن شک داشته باشد، به نظر فلاسفه، با معلول آشنا باشد، ولی در وجود علت آن شک نماید و یا به بیان عرفا، مظهر را ببیند؛ ولی در وجو مُظهر آن تشکیک نماید. آیا به نظر شما چنین شکهائی معقول است؟ تصور خدا اکثر آدمها خیال میکنند وجود خدا یک حقیقت عجیب و غریب و دور از دسترس فکر و اندیشهی انسان است. خدائی که غیر از انسان و جهان است. تصوری که اکثر مردم از خدا دارند، تصور درستی نیست؛ تصور خدائی است که ساختهی ذهن خود آنها است و یا تصوری کاملاً گنگ و مبهم است. مؤمنان از مردم نهایتا اعتراف میکنند که خدائی هست و این عالم بالاخره خالقی دارد و به او ایمان نیز دارند؛ ولی مشکل آنها این است که نمیدانند او کیست و چیست و برخی حتی معتقدند که این موضوع اصلاً دانستنی نیست؛ در حالی که اولیاء الهی و علماء ربانی نه تنها شناخت او را ممکن میشمارند و مدعی معرفت یقینی او هستند، بلکه او را دیدنی نیز میدانند و دم از رؤیت و شهود او میزنند. علی(ع) در این زمینه فرموده است: من قبل از اینکه چیزی را مشاهده نمایم و همراه با آن و پس از آن، خدای را میبینم. از نظر عارف، کل هستی عبارت است از ذات و صفات و افعال الهی و یا به تعبیری مظاهر الهی، ذاتی که از طریق صفات جمالی و جلالی خود در مظاهر و پدیدههای مادی و مجرد جهان هستی ظهور نموده است و ما مظاهر همان ذات یگانهایم. روی این حساب که تمام جهان هستی پر از ذات و صفات و افعال الهی است و ما هر چه میبینیم، میشنویم، حس میکنیم و یا تعقل و مشاهده مینمائیم همه و همه منحصر به افعال، صفات و ذات الهی است و تصور (غیر از خدا) به هیچ وجه مصداق خارجی ندارد، حضرت سیدالشهداء(ع) در زیارت عرفه میفرماید: (الغیرک من الظهور ما لیس لک؛ آیا برای غیر تو ظهوری هست که آن ظهور، ظهور تو نباشد). در چنین فضائی، خود شما قضاوت نمائید که اصولاً شک و اثبات وجود خدا، چه معنائی میتواند داشته باشد. به طور اصولی موضوع وجود خدا یک موضوع ثبوتی است و نه اثباتی و قابل تشکیک نیز نمیباشد. خدای را باید با خود خدای شناخت و غیر از این هم چارهای نیست؛ زیرا چیزی غیر از او وجود ندارد تا ما بواسطه آن بخواهیم خدا را بشناسیم و اثبات نمائیم. در دعای ابو حمزه ثمالی میخوانیم: (الهی بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادر ما انت؛ بارپروردگارا من تو را به واسطه خود تو میشناسم و تو خود راهنمای من به سوی خود هستی و به سوی خود دعوتم نمودهای و اگر تو نبودی من تو را نمیشناختم)، (خدا، هستی مطلق و مطلق هستی). اهل معرفت در زمینه تصور و شناخت خداوند بسیار روشن، واقعی، زیبا و بیاشکال سخن گفتهاند. از نظر عارف، همانطور که قبلاً اشاره شد، تمام هستی عبارت است از وجود و مظاهر آن. منظور ایشان از وجود، ذات حق تعالی است. ذاتی که دارای صفات کمال است و از طریق صفات خود به صورت اشیاء، انسان و سایر مظاهر خلقی، ظهور نموده است. دریا، کوه، زمین، آسمان و من و تو وجود داریم؛ ولی وجود نیستیم. وجود و هستی منحصر به حق تعالی است و غیر او هر چه هست، مظاهر آن وجود یگانه است. انسان غیر از وجود و وجود غیر از انسان است. وجود، همان حق تعالی است و انسان ظهور آن ذات بیهمتا است. ما وقتی میگوئیم: من هستم، معنایش این است که هستی در تمام هیکل و اعضاء و جوارح من سریان و حضور دارد و این بدین معنا است که خدای در تمام آنچه که ما آن را من مینامیم، حضور و ظهور دارد و باز این بدین معنا است که من چیزی جز فعل وجود و ظهور حق تعالی نیستم. روی این حساب، ما پر از وجودیم و پر از خدائیم و هستی پر از خدا است و هیچ چیزی از خدا به ما نزدیکتر نیست (و هو اقرب الیک من حبل الورید) شک در وجود خدا، شک در وجود خودمان است، شک در وجود هستی است، شک در وجود وجود است. آیا ممکن است کسی بتواند در وجود وجود، شک نماید؟ آیا چنین شکی معقول است. خدا، هستی مطلق و مطلق هستی است. ما اگر تمام وجودها را با هم جمع بزنیم و آن را بدون هرگونه تعیین، تقید و ظهوری تصور نمائیم، توانستهایم وجود مطلق ذات خداوندی را ادراک نمائیم و سریان و حضور او را در تمام هستی ببینیم. یقین و شک متضایف هستند، یعنی به هر مقدار که به یقین دست می یابید از شک شما نسبت به اعتقادات رفع می شود. بنابراین برای مبارزه با شک در اعتقاد به خداوند باید مراتب یقین را در خود تقویت نمایید. یقین علمی و عقلی اگر چه راهگشا است و تا حدی انسان را به آرامش می رساند و باید از آن گذر کرد، ولی آدمی تا به یقین شهودی و قلبی نرسد، به اطمینان و آرامش واقعی دست پیدا نمی کند. یقین به خداوند اقسامی دارد و برای رسیدن به هر یک راهی ویژه را باید پیمود: الف) یقین عقلی و نظری(علم الیقین): این مرحله اولین مرتبه یقین و نیل به آن کمال قوت نظری است. برای رسیدل بهاین مرتبه باید جهاد و خیزش علمی کلامی و فلسفی نمود و با تحقیقات و کاوشهای پردامنه ادله گوناگون مربوط بهوجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسما را بررسی و حجاب شبهات را یکی پس از دیگری خرق نمود تا بتوان ازپرتو خورشید تابان معرفت بهره گرفت. ب) یقین قلبی و شهودی: دراین مرحله به جای سیر با پای چوبین استدلال با بال تزکیه و تصفیه نفس از جمیع رذایل وخبائث؛ از جمله: خودبینی و دنیا پرستی که ام الرذائل است و با آراستن دل به جمیع اوصاف محموده و عبادت وبندگی خالصانه میتوان خدا را با تمام وجود یافت. به قول حافظ: شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس ورنه هر کوورقی خواند معانی دانست از این رهگذر به آن جا توان رسید که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: (انی لم اعبد ربا لم اره؛ خدایی را که نبینم بندگیاش نمیکنم). این کشف شهودی و احساس باطنی نیز مراتبی دارد که اول آن (عین الیقین)و آخر آن (حق الیقین) است وهر یک از آن دو را نیز درجاتی است بیشمار. آن که به چنین جایگاه رفیعی رسید دیگرجهان شگفت خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمیدهد؛ بل به کشف لمی با روءیت جمال و کمال حقمخلوقات را که چیزی جز فعل او و درعین ربط و تعلق به او نیستند باز خواهد شناخت. چنان که ابا عبدالله علیهالسلام در دعای شریف عرفه به محضر حق عرضه داشت: (... کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیکایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک عمیت عین لاتراک علیها رقیبا. چگونه بر توبه چیزی استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است؟! آیا غیر تو ظهوری افزون بر تو دارد تا آشکار کننده تو باشد؟راستی کی پنهان گشتهای تا نیازمند دلیل برای راهنمایی به سویت باشی؟ و کی دور گشتی تا آثار و نشانهها رساننده بهسویت باشند؟ آه چه نابیناست چشمی که تو را مراقب خود نبیند!). نکته دیگری که در پایان سودمند است این است که لازم است در خود به خوبی این مساله را نکاوید و از احساس عدم کفایت چیست؟ آیا انتظار بیش از حد؟ گرفتاری در دام وسواس فکری و یا درگیری با شبهاتی پاسخ نایافته؟ هر یک از موارد یاد شده روشهایی برای اصلاح دارد. اگر جزئی تر مسأله را برایمان بنویسد می توان به راهکارهای بهتری دست یافت. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- بهترین راه شناخت خدا محمدی ری شهری 2- براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپزر، حمیدرضا شاکرین 3- اثبات وجود خدا به قلم، چهل تن از دانشمندان، 4- خدا در قرآن شهید بهشتی 5- اصول فلسفه و روش رئالیسم ج 5 علامه طباطبایی - شهید مطهری 6- علل گرایش به مادیگری شهید مطهری.
گاهی اوقات به تمام اعتقادات شک میکنم از جمله وجود خداوند، چه کار باید بکنم؟
ابتدا باید این نکته را خاطر نشان سازیم که شک و تردید و وسوسه و تزلزل از خطرات و القائات شیطانی است. چنان که یقین و ثبات و اطمینان از الطاف رحمانی و الهی است؛ یعنی شیطان برای بیرون راندن بندگان خداوند از راه مستقیم، از وسایل و حیله های متفاوتی استفاده می کند و از آنجا که اهل کید و مکر است، روش گمراه نمودن افراد را به حسب آمادگی هایشان تشخیص داده و از همان راه وارد می شود.
علاوه بر تحریکاتی که از طرف شیطان متوجه انسان است ذهن بشر نیز بیشتر اوقات آرام و قرار ندارد و در مورد هر مسأله ای دست به کاوش می زند که این مسأله هر چند امری مثبت است اما اگر نظم نیابد و روشمند نگردد مشکل آفرین خواهد بود. ذهن انسان به مقتضای ویژگی خاصش با هر پدیده ای که رو به رو می شود سؤال و مسأله ای را طرح می کند و خود نیز سعی در پاسخگویی بدان ها می نماید و چون ابزار و توانش محدود است دچار سرگردانی و حیرت می گردد.
حال آنچه را ما برای جلوگیری از ورود شک و تردید و استقرار آن مفید می دانیم پیشنهاد می کنیم بدان امید که راهگشا باشد. باید سعی کرد توان و ابزار ذهنی را تقویت کرد و آن نیز با مطالعه کتاب های مفید اعتقادی و دینی و تأمل در آنها تحقق می یابد. باید با پرداختن به یک سری فعالیت های جسمی و ورزشی فرصت را از بلند پردازی ها و شیطنت ذهنی که غالبا دستمایه اهداف شیطان قرار می گیرد، گرفت بدین گونه که بخشی از اوقات روز را صرف انجام حرکات ورزشی کرد، بخشی را به مصاحبت و گفتگو با خانواده و دوستان اختصاص داد و حتی می توان در کارهای منزل حضوری فعالیت داشت. باید در مورد مسائل و تردیدهایی که برایتان پیش می آید با دقت و مطالعه دست به تحلیل و بررسی بزنید و در صورت نیاز از کتاب های مفید و افراد آگاه کمک و یاری بگیرید. در هنگام بررسی و تحلیل یک مشکل فکری بهتر است ذهن تان را از طرح مسائل دیگر و در واقع از پراکندگی حفظ کنید و تنها بر آن مسأله تمرکز نمائید تا مسائل دیگر با ورودشان مانع از رسیدن شما به نتیجه مطلوب نشوند. بهتر است بخشی از اوقات خود را صرف خواندن آیات قرآن و تأمل در آنها نمایید. به طبیعت و زیبایی های آن نگاه و فکر کنید و سعی کنید به گونه ای دیگر و نو به آنها بنگرید.
معمولا آنهایی که بسیار در معرض شک و تردید از سوی خود -نه از سوی دیگران- قرار می گیرند افرادی اند با جولان فکری زیاد، افرادی اند که در مورد مسائل مختلف دوست دارند خودشان فکر کنند و نظر دهند از این رو بهتر است این قدرت جولان فکری تان را به سوی واقعیات عینی و خارجی و در واقع مخلوقات و آفریده های الهی معطوف کنید و در ساختار و کارکرد انها و در پیچیدگی موجود در آنها تأمل و تفکر کنید. سعی کنید با دوستانتان زیاد حرف بزنید و صحبت کنید اما بحث و جدال نکنید از مسائل روزمره و زیبایی ها و ظرافت موجود در جهان خارج سخن بگویید.
و در آخر باید بدانید که شک کردن امری ناپسند نیست بلکه آن چه ناپسند و نابود کننده است ماندن و توقف در شک و تردید است. شک همچون پلی است که شما می توانید با عبور از آن به یقین برسید و ایمان خود را مستحکم و کامل نمایید. باید بدانید که شیطان، دشمنی ضعیف است و مکر و حیله های او در استان های عاقل و حقیقت جو کارگر نمی افتد.
به نظر می رسد که شما دچار مشکل بزرگی شدهاید. شک مهمترین چالش اعتقادی صراط مستقیم است. راه ایمان و کمال انسان راهی است که یکی از شرایط اصلی آن داشتن اعتقادی یقین به مبدأ، معاد، حقانیت دین، وحی و انبیاء است و شک که نفی کننده و ضد حالت یقین است، بزرگترین مشکلی است که بر سر این راه قرار دارد و مانع حرکت مطمئن اهل ایمان میشود.
علی(ع) در روایتی میفرماید: شک فاسد کنندهی یقین و باطل کنندهی دین و خنثی کنندهی ایمان است، (غررالحکم، ص 72 71). و در روایت دیگری فرموده است: بر تو باد که با یقین ملازم باشی و از شک اجتناب نمائی؛ زیرا چیزی به مانند غلبه شک بر یقین، برای دین انسان مضر نمیباشد، (غررالحکم، ص 62). دینداری که روش وصول به حقیقت است، با معرفت یقین آغاز و با وصول یقین نیز پایان
مییابد. در روایتی هست که دین با معرفت خداوند آغاز میشود و در آیات قرآن میخوانیم: و عبادت نما پروردگارت را تا به یقین باریابی، (حجر / 99).
ابتدا سلوک انسان با دانستن حق و علم الیقین شروع میشود و در اواسط راه با شهود حق و عین الیقین ادامه مییابد و در نهایت پا وصول به حق و حق الیقین خاتمه مییابد. دین هم ریشه در یقین دارد و هم ثمرهاش یقین است. علی(ع) فرموده است: هر قدر یقین انسان بیشتر باشد، دینداری او نیز نیکوتر خواهد بود و در مقابل قوت یقین خود، میوه و ثمرهی دینداری است، (غررالحکم، ص 275).
بنابراین اهل ایمان را چارهای جز ایمان، یقین نسبت به این راه و مبدأ و مقصد آن نیست و شک که ضد یقین است، آنتیتزی است که تمام کوشش آدمی را در این راه باطل و خنثی مینماید.
شک در وجود خدا
و اما در مورد خصوص شک در وجود خداوند، ابتدا این سؤال مطرح است که آیا شک کردن در وجود خداوند، شکی معقول است یا نامعقول؟ آیا ممکن است شک کردن در وجود چیزی نامعقول باشد؟ پاسخ آن است که آری، شک در وجود خداوند از آن دسته شکهایی است که به طور اصولی نامعقول است و وجود خدا موضوعی است که اصلاً شکپذیر نمیباشد.
در این زمینه باید بر این نکته بسیار مهم توجه شود که مشکل شناختی انسان نسبت به خداوند، یک مشکل تصدیقی نیست، تا بحث شک که از مباحث تصدیقی است بر آن مطرح باشد. مشکل انسان در این زمینه بیشتر یک مشکل تصوری است. وجود خداوند موضوعی است که اگر خوب تصور شود، تصدیق آن از بدیهیات است و از نظر علمی شک در بدیهیات بیمعنا است.
به نظر ما مشکل شما نیز در این رابطه، مشکل شک و یقین و مربوط به حوزه تصدیقات نمیباشد. مشکل شما یک مشکل تصوری و شناختی است و مربوط به حوزهی تصورات است. از عملکرد شما بر میآید که شما به خداوند ایمان دارید و او را میپرستید؛ ولی تصور و شناخت درستی از حقیقت خداوند ندارید. شما اگر بتوانید با تحقیق و تفکر و استعانت از خود خداوند، برای خودتان تصور حقیقی ودرستی نیست به موضوع خداوند بدست آورید، قطعا نسبت به آن یقین و تصدیق خواهید داشت و مشکل به کلی رفع خواهد گشت.
یک دلیل مهم برای اینکه مشکل انسان نسبت به حق تعالی، یک مشکل تصوری است و نه یک مشکل تصدیقی و ایمانی، قرآن کریم است. در قرآن کریم بحث اثبات اصل وجود خدا به هیچ وجه دنبال نشده است و حتی یک دلیل برای اثبات وجود خداوند در آن یافت نمیشود. آنچه در قرآن کریم در این زمینه وجود دارد مربوط به بحث توحید خداوند و صفات وکمالات و افعال اوست و کار استدلال و اثباتی که در تألیفات وجود دارد تماما مربوط به فلاسفه و متکلمین است.
قرآن کریم در مورد کسی که نسبت به وجود خداوند شک دارد و یا خیال میکند که شک دارد میفرماید: (أفی الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا در وجود خدا شک میکنید، کسی که خالق آسمانها و زمین است)، (ابراهیم / 10). این آیه بدین معنی است که با دیدن آسمانها و زمین، شک نمودن در خالق آنها شکی معقول نمیباشد.
امیرالمؤمنین علی(ع) در این زمینه کلام بسیار زیبائی دارد. ایشان فرموده است: تعجب میکنم از کسی که خلق خدا را میبیند ولی در وجود خالق آنها شک میکند، (نهجالبلاغه، حکمت 121، ص 422).
شک در وجود خدا مانند آن است که انسان ساختمانی را ببیند و در وجود بنّای آن شک نماید، کتابی را مطالعه کند؛ ولی نسبت به وجود نویسنده آن شک کند، شعری را بخواند؛ ولی در وجود شاعر آن شاکّ باشد و یا به قول متکلمین، صنع را مشاهده نماید؛ ولی در وجود صانع آن شک داشته باشد، به نظر فلاسفه، با معلول آشنا باشد، ولی در وجود علت آن شک نماید و یا به بیان عرفا، مظهر را ببیند؛ ولی در وجو مُظهر آن تشکیک نماید. آیا به نظر شما چنین شکهائی معقول است؟
تصور خدا
اکثر آدمها خیال میکنند وجود خدا یک حقیقت عجیب و غریب و دور از دسترس فکر و اندیشهی انسان است. خدائی که غیر از انسان و جهان است.
تصوری که اکثر مردم از خدا دارند، تصور درستی نیست؛ تصور خدائی است که ساختهی ذهن خود آنها است و یا تصوری کاملاً گنگ و مبهم است. مؤمنان از مردم نهایتا اعتراف میکنند که خدائی هست و این عالم بالاخره خالقی دارد و به او ایمان نیز دارند؛ ولی مشکل آنها این است که نمیدانند او کیست و چیست و برخی حتی معتقدند که این موضوع اصلاً دانستنی نیست؛ در حالی که اولیاء الهی و علماء ربانی نه تنها شناخت او را ممکن میشمارند و مدعی معرفت یقینی او هستند، بلکه او را دیدنی نیز میدانند و دم از رؤیت و شهود او میزنند. علی(ع) در این زمینه فرموده است: من قبل از اینکه چیزی را مشاهده نمایم و همراه با آن و پس از آن، خدای را میبینم.
از نظر عارف، کل هستی عبارت است از ذات و صفات و افعال الهی و یا به تعبیری مظاهر الهی، ذاتی که از طریق صفات جمالی و جلالی خود در مظاهر و پدیدههای مادی و مجرد جهان هستی ظهور نموده است و ما مظاهر همان ذات یگانهایم.
روی این حساب که تمام جهان هستی پر از ذات و صفات و افعال الهی است و ما هر چه میبینیم، میشنویم، حس میکنیم و یا تعقل و مشاهده مینمائیم همه و همه منحصر به افعال، صفات و ذات الهی است و تصور (غیر از خدا) به هیچ وجه مصداق خارجی ندارد، حضرت سیدالشهداء(ع) در زیارت عرفه میفرماید: (الغیرک من الظهور ما لیس لک؛ آیا برای غیر تو ظهوری هست که آن ظهور، ظهور تو
نباشد). در چنین فضائی، خود شما قضاوت نمائید که اصولاً شک و اثبات وجود خدا، چه معنائی میتواند داشته باشد.
به طور اصولی موضوع وجود خدا یک موضوع ثبوتی است و نه اثباتی و قابل تشکیک نیز نمیباشد. خدای را باید با خود خدای شناخت و غیر از این هم چارهای نیست؛ زیرا چیزی غیر از او وجود ندارد تا ما بواسطه آن بخواهیم خدا را بشناسیم و اثبات نمائیم. در دعای ابو حمزه ثمالی میخوانیم: (الهی بک عرفتک و انت دللتنی علیک و دعوتنی الیک و لولا انت لم ادر ما انت؛ بارپروردگارا من تو را به واسطه خود تو میشناسم و تو خود راهنمای من به سوی خود هستی و به سوی خود دعوتم نمودهای و اگر تو نبودی من تو را نمیشناختم)، (خدا، هستی مطلق و مطلق هستی). اهل معرفت در زمینه تصور و شناخت خداوند بسیار روشن، واقعی، زیبا و بیاشکال سخن گفتهاند. از نظر عارف، همانطور که قبلاً اشاره شد، تمام هستی عبارت است از وجود و مظاهر آن. منظور ایشان از وجود، ذات حق تعالی است. ذاتی که
دارای صفات کمال است و از طریق صفات خود به صورت اشیاء، انسان و سایر مظاهر خلقی، ظهور نموده است.
دریا، کوه، زمین، آسمان و من و تو وجود داریم؛ ولی وجود نیستیم. وجود و هستی منحصر به حق تعالی است و غیر او هر چه هست، مظاهر آن وجود یگانه است. انسان غیر از وجود و وجود غیر از انسان است. وجود، همان حق تعالی است و انسان ظهور آن ذات بیهمتا است. ما وقتی میگوئیم: من هستم، معنایش این است که هستی در تمام هیکل و اعضاء و جوارح من سریان و حضور دارد و این بدین معنا است که خدای در تمام آنچه که ما آن را من مینامیم، حضور و ظهور دارد و باز این بدین معنا است که من چیزی
جز فعل وجود و ظهور حق تعالی نیستم.
روی این حساب، ما پر از وجودیم و پر از خدائیم و هستی پر از خدا است و هیچ چیزی از خدا به ما نزدیکتر نیست (و هو اقرب الیک من حبل الورید) شک در وجود خدا، شک در وجود خودمان است، شک در وجود هستی است، شک در وجود وجود است. آیا ممکن است کسی بتواند در وجود وجود، شک نماید؟ آیا چنین شکی معقول است.
خدا، هستی مطلق و مطلق هستی است. ما اگر تمام وجودها را با هم جمع بزنیم و آن را بدون هرگونه تعیین، تقید و ظهوری تصور نمائیم، توانستهایم وجود مطلق ذات خداوندی را ادراک نمائیم و سریان و حضور او را در تمام هستی ببینیم.
یقین و شک متضایف هستند، یعنی به هر مقدار که به یقین دست می یابید از شک شما نسبت به اعتقادات رفع می شود. بنابراین برای مبارزه با شک در اعتقاد به خداوند باید مراتب یقین را در خود تقویت نمایید. یقین علمی و عقلی اگر چه راهگشا است و تا حدی انسان را به آرامش می رساند و باید از آن گذر کرد، ولی آدمی تا به یقین شهودی و قلبی نرسد، به اطمینان و آرامش واقعی دست پیدا نمی کند.
یقین به خداوند اقسامی دارد و برای رسیدن به هر یک راهی ویژه را باید پیمود:
الف) یقین عقلی و نظری(علم الیقین): این مرحله اولین مرتبه یقین و نیل به آن کمال قوت نظری است. برای رسیدل بهاین مرتبه باید جهاد و خیزش علمی کلامی و فلسفی نمود و با تحقیقات و کاوشهای پردامنه ادله گوناگون مربوط بهوجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسما را بررسی و حجاب شبهات را یکی پس از دیگری خرق نمود تا بتوان ازپرتو خورشید تابان معرفت بهره گرفت.
ب) یقین قلبی و شهودی: دراین مرحله به جای سیر با پای چوبین استدلال با بال تزکیه و تصفیه نفس از جمیع رذایل وخبائث؛ از جمله: خودبینی و دنیا پرستی که ام الرذائل است و با آراستن دل به جمیع اوصاف محموده و عبادت وبندگی خالصانه میتوان خدا را با تمام وجود یافت. به قول حافظ: شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس ورنه هر کوورقی خواند معانی دانست از این رهگذر به آن جا توان رسید که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: (انی لم اعبد ربا لم اره؛ خدایی را که نبینم بندگیاش نمیکنم). این کشف شهودی و احساس باطنی نیز مراتبی دارد که اول آن (عین الیقین)و آخر آن (حق الیقین) است وهر یک از آن دو را نیز درجاتی است بیشمار. آن که به چنین جایگاه رفیعی رسید دیگرجهان شگفت خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمیدهد؛ بل به کشف لمی با روءیت جمال و کمال حقمخلوقات را که چیزی جز فعل او و درعین ربط و تعلق به او نیستند باز خواهد شناخت. چنان که ابا عبدالله علیهالسلام در دعای شریف عرفه به محضر حق عرضه داشت: (... کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیکایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک عمیت عین لاتراک علیها رقیبا. چگونه بر توبه چیزی استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است؟! آیا غیر تو ظهوری افزون بر تو دارد تا آشکار کننده تو باشد؟راستی کی پنهان گشتهای تا نیازمند دلیل برای راهنمایی به سویت باشی؟ و کی دور گشتی تا آثار و نشانهها رساننده بهسویت باشند؟ آه چه نابیناست چشمی که تو را مراقب خود نبیند!). نکته دیگری که در پایان سودمند است این است که لازم است در خود به خوبی این مساله را نکاوید و از احساس عدم کفایت چیست؟ آیا انتظار بیش از حد؟ گرفتاری در دام وسواس فکری و یا درگیری با شبهاتی پاسخ نایافته؟ هر یک از موارد یاد شده روشهایی برای اصلاح دارد. اگر جزئی تر مسأله را برایمان بنویسد می توان به راهکارهای بهتری دست یافت.
جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- بهترین راه شناخت خدا محمدی ری شهری
2- براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپزر، حمیدرضا شاکرین
3- اثبات وجود خدا به قلم، چهل تن از دانشمندان،
4- خدا در قرآن شهید بهشتی
5- اصول فلسفه و روش رئالیسم ج 5 علامه طباطبایی - شهید مطهری
6- علل گرایش به مادیگری شهید مطهری.
- [آیت الله مظاهری] من بسیاری از اوقات در نماز سه رکعتی، هنگام تشهّد شک میکنم که رکعت دوّم هستم یا رکعت سوّم، ولی در سایر نمازها شک نمیکنم. البته قابل ذکر است که بعضی از اوقات، آن نماز را به نیّت دو رکعتی تمام میکنم و نماز سه رکعتی را اعاده میکنم و وقتی به رکعت سومّ میرسم، احساس میکنم که نماز قبلی را نیز سه رکعت خواندهام، وظیفه چیست؟
- [سایر] چه کار کنیم که اعتقادات ما نسبت به خدا و امامان و پیامبران علیهم السلام بیشتر شود؟
- [سایر] در هنگام غسل و وضو زیاد شک میکنم، وظیفهام چیست؟
- [سایر] در کارهای وضو بسیار شک میکنم، وظیفهام چیست؟
- [سایر] بدون شک تقاضای مرگ از خدا کار درستی نیست پس چرا حضرت مریم (علیها السلام) تقاضای مرگ از خدا کرد ؟
- [سایر] در قرآن جمله (ما ادراک) در مواردی آمده است. آنرا توضیح دهید، چرا خداوند آنرا به کار برده است؟ چه دلیلی دارد؟
- [سایر] در قرآن جمله «ما ادراک» در مواردی آمده است. آنرا توضیح دهید، چرا خداوند آنرا به کار برده است؟ چه دلیلی دارد؟
- [سایر] وقتی خدا به درون و اعتقادات درون ما آگاه است چرا نکیر و منکر از ما سوال می پرسند ؟
- [سایر] برای بهتر گذراندن اوقات فراغت چه کار کنیم؟
- [آیت الله مظاهری] بنده در تطهیر محل بول و غائط شک میکنم و خانواده من را وسواسی میدانند ، وظیفهام چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر پیش از گفتن اقامه شک کند که اذان گفته یا نه، مستحب است اذان را بگوید و اگر پیش از شروع در جمله ای از جملههای اذان یا اقامه شک کند که جمله قبل را گفته یا نه , باید جمله قبل را بگوید؛ ولی پس از شروع در جمله بعدی , اگر شک کند که جمله قبل را گفته یا نه، لازم نیست جمله قبل را بازگو کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] لازم نیست در وقت غسل نیّت کند که غسل واجب یا مستحبّ میکنم و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه پیش از گفتن اقامه شک کند که اذان را گفته یا نه، اذان را بگوید، ولی اگر مشغول اقامه شود و شک کند، اعتنا به شک نکند، ولی اگر در جمله های اذان و اقامه شک کند احتیاط آن است که برگردد و به جا آورد.
- [آیت الله بروجردی] لازم نیست در وقت غسل نیت کند که غسل واجب یا مستحب میکنم و اگر فقط به قصد (قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) غسل کند کافی است.
- [آیت الله سیستانی] اگر در بین نماز شک کند که یکی از کارهای واجب آن را انجام داده یا نه ، مثلاً شک کند که حمد خوانده یا نه ، چنانچه مشغول کاری باشد که شرعاً نباید در صورتی که آن کار قبلی را عمداً ترک کرده است مشغول این کار شود ، مثلاً در حال خواندن سوره شک کند حمد خوانده یا نه ، نباید به شک خود اعتنا کند ، و در غیر این صورت باید آنچه را که در انجام آن شک کرده ، بجا آورد .
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شک کند که سلام نماز را گفته یا نه یا شک کند آن را درست گفته یا نه، چنانچه مشغول تعقیب نماز یا مشغول نماز دیگر شده باشد یا به کاری مشغول شود که عرفا بگویند از نماز خارج شده و به کار دیگری مشغول شده، نباید به شک خود اعتنا کند و اگر پیش از آنها شک کند، باید سلام را بگوید.
- [آیت الله مظاهری] اگر شک کند نماز احتیاطی را که بر او واجب بوده به جا آورده یا نه، در صورتی که مشغول کار دیگری نشده باشد باید نماز احتیاط را بخواند و اگر مشغول کار دیگری شده است به شک خود اعتنا نکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] ذکر خدا، قرائت قرآن دعا، در هر جای نماز جایز است اگر جمله ای را مانند (الله اکْبر) به قصد ذکر خدا بگوید، اما در موقع گفتن، صدا را بلندکند که چیزی را به دیگری بفهماند اشکال ندارد، ولی دعا و ذکر به زبانهای غیر عربی اشکال دارد.
- [آیت الله اردبیلی] (بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ) یعنی: (آغاز میکنم به نام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر و در آخرت بر مؤمن رحم مینماید.) (قُلْ هُوَ اللّهُ أحَدٌ) یعنی: (بگو ای محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم که خداوند، یگانه است.) (اَللّهُ الصَّمَدُ) یعنی: (خدا از تمام موجودات بینیاز است و همه به او نیازمندند.) (لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ) یعنی: (فرزند ندارد و فرزند کسی نیست.) (وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أحَدٌ) یعنی: (و هیچ کس مثل او نیست.)