ادبیات هر زبانی در بردارنده اصطلاحات و جملات گوناگون کنایی و ادبی است که می‌توان با آنها مفاهیم مختلفی چون تعجب، ترس، احترام و مانند آن‌را به مخاطب منتقل کرد. قرآن نیز در آیاتی؛ مانند «الْحَاقَّةُ. مَا الْحَاقَّةُ . وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّة»[1] و سیاق‌های مانند آن، از این صنعت ادبی به خوبی بهره برده و منزلت قیامت و ترس از آن را با نهایت زیبایی در دل خواننده جای می‌دهد. برای فهم بهتر این عبارت آن‌را از نظر دستور عربی مورد بررسی قرار می‌دهیم. همان‌گونه که در زبان فارسی برای جلب توجه بیشتر مخاطب، کلمه مبهمی را در اول جمله ذکر می‌کنیم، در زبان عربی نیز از همین فن برای بیان مطالب مهم استفاده می‌شود؛ مثلاً می‌گوییم «روز قیامت، چیست آن روز؟» و وقتی بخواهیم عظمت مطلب را بیشتر به تصویر بکشیم خود کلمه را دوباره تکرار می‌کنیم: «روز قیامت، چیست روز قیامت؟». در آیه ذکر شده در بالا نیز به جای آن‌که گفته شود «الحاقة ما هی؟»[2] جهت بیان عظمت و بزرگی قیامت گفته شده است «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ». با توجه به دستور زبان عربی کلمه « الْحَاقَّةُ» اول مبتدا و تمام جمله « مَا الْحَاقَّةُ » خبر برای آن است که در جمله خبر نیز کلمه «ما» برای استفهام بوده و مبتدا قرار گرفته است. در آیه دوم، یعنی « وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّة »، نهایت عجز و ناتوانی مخاطب در درک عظمت قیامت به رخ کشیده می‌شود. فعل «أدری» از ریشه (د ر ی) به معنای علم و دانایی است، و کلمه «ما» در ابتدای جمله برای استفهام است. بنابر این، عبارت « ما أَدْراکَ » بدین معنا است: «چه چیز به تو علم داده و تو را فهمانیده است؟». به این نوع پرسش در زبان عربی، استفهام انکاری می‌گویند که به مراتب از اعلام یک خبر، تأثیر بیشتری در انکار مفهوم جمله دارد. مثلاً وقتی گفته می‌شود «چه کسی اجازه انجام فلان کار را به تو داد؟»، با تأکید می‌فهماند که او هیچ اجازه‌ای نداشت. در این آیه از قرآن نیز وقتی با این نوع استفهام سؤال می‌شود، یعنی با تأکید بیشتری خبر می دهد و می‌فهماند که هیچ چیز و هیچ کس، علم و درک چیستی قیامت را به انسانها نداده است. به گفته بسیاری از مفسران و اندیشمندان نحوی، استفاده از این تعبیر کنایی، نشان از نهایت اهمیت یک چیز داشته و گاه با بزرگ‌داشت قدر و منزلت آن چیز، ترس و بیم را نیز در دل مخاطب خود می‌نشاند.[3] با توجه به قواعد دستور زبان عربی، فعل «أدری» به معنای «أعلم»[4] و سه مفعولی بوده که در مثال ما، جمله «ما الحاقة» جانشین مفعول دوم و سوم آن شده است. [1] . الحاقة، 1 -3. [2] . حاقة هم خانواده با کلمه «حقّ» بوده و مقصود از آن قیامت است؛ و از آن جهت که قیامت یک حقیقت ثابت و انکار ناپذیر است و یا به دلیل این‌که در روز قیامت حق هر کس از خیر و شر داده می‌شود، به آن حاقة گفته‌اند. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق، میردامادی، ج10، ص54، دار الفکر، بیروت، 1414ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 392، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق. [3] . زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج 4، ص 598، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407ق؛ المیزان، همان. [4] . امام باقر(ع) نیز در حدیثی فرموده اند: «هر جا عبارت ما أدرک آمده است، به معنای ما أعلمک می‌باشد». قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 423، تحقیق موسوی جزائری، دار الکتاب، قم، 1404ق.
در قرآن جمله (ما ادراک) در مواردی آمده است. آنرا توضیح دهید، چرا خداوند آنرا به کار برده است؟ چه دلیلی دارد؟
ادبیات هر زبانی در بردارنده اصطلاحات و جملات گوناگون کنایی و ادبی است که میتوان با آنها مفاهیم مختلفی چون تعجب، ترس، احترام و مانند آنرا به مخاطب منتقل کرد. قرآن نیز در آیاتی؛ مانند «الْحَاقَّةُ. مَا الْحَاقَّةُ . وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّة»[1] و سیاقهای مانند آن، از این صنعت ادبی به خوبی بهره برده و منزلت قیامت و ترس از آن را با نهایت زیبایی در دل خواننده جای میدهد. برای فهم بهتر این عبارت آنرا از نظر دستور عربی مورد بررسی قرار میدهیم. همانگونه که در زبان فارسی برای جلب توجه بیشتر مخاطب، کلمه مبهمی را در اول جمله ذکر میکنیم، در زبان عربی نیز از همین فن برای بیان مطالب مهم استفاده میشود؛ مثلاً میگوییم «روز قیامت، چیست آن روز؟» و وقتی بخواهیم عظمت مطلب را بیشتر به تصویر بکشیم خود کلمه را دوباره تکرار میکنیم: «روز قیامت، چیست روز قیامت؟». در آیه ذکر شده در بالا نیز به جای آنکه گفته شود «الحاقة ما هی؟»[2] جهت بیان عظمت و بزرگی قیامت گفته شده است «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ». با توجه به دستور زبان عربی کلمه « الْحَاقَّةُ» اول مبتدا و تمام جمله « مَا الْحَاقَّةُ » خبر برای آن است که در جمله خبر نیز کلمه «ما» برای استفهام بوده و مبتدا قرار گرفته است. در آیه دوم، یعنی « وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّة »، نهایت عجز و ناتوانی مخاطب در درک عظمت قیامت به رخ کشیده میشود. فعل «أدری» از ریشه (د ر ی) به معنای علم و دانایی است، و کلمه «ما» در ابتدای جمله برای استفهام است. بنابر این، عبارت « ما أَدْراکَ » بدین معنا است: «چه چیز به تو علم داده و تو را فهمانیده است؟». به این نوع پرسش در زبان عربی، استفهام انکاری میگویند که به مراتب از اعلام یک خبر، تأثیر بیشتری در انکار مفهوم جمله دارد. مثلاً وقتی گفته میشود «چه کسی اجازه انجام فلان کار را به تو داد؟»، با تأکید میفهماند که او هیچ اجازهای نداشت. در این آیه از قرآن نیز وقتی با این نوع استفهام سؤال میشود، یعنی با تأکید بیشتری خبر می دهد و میفهماند که هیچ چیز و هیچ کس، علم و درک چیستی قیامت را به انسانها نداده است. به گفته بسیاری از مفسران و اندیشمندان نحوی، استفاده از این تعبیر کنایی، نشان از نهایت اهمیت یک چیز داشته و گاه با بزرگداشت قدر و منزلت آن چیز، ترس و بیم را نیز در دل مخاطب خود مینشاند.[3] با توجه به قواعد دستور زبان عربی، فعل «أدری» به معنای «أعلم»[4] و سه مفعولی بوده که در مثال ما، جمله «ما الحاقة» جانشین مفعول دوم و سوم آن شده است. [1] . الحاقة، 1 -3. [2] . حاقة هم خانواده با کلمه «حقّ» بوده و مقصود از آن قیامت است؛ و از آن جهت که قیامت یک حقیقت ثابت و انکار ناپذیر است و یا به دلیل اینکه در روز قیامت حق هر کس از خیر و شر داده میشود، به آن حاقة گفتهاند. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق، میردامادی، ج10، ص54، دار الفکر، بیروت، 1414ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 392، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق. [3] . زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض القرآن، ج 4، ص 598، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407ق؛ المیزان، همان. [4] . امام باقر(ع) نیز در حدیثی فرموده اند: «هر جا عبارت ما أدرک آمده است، به معنای ما أعلمک میباشد». قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 423، تحقیق موسوی جزائری، دار الکتاب، قم، 1404ق.
- [سایر] در قرآن جمله «ما ادراک» در مواردی آمده است. آنرا توضیح دهید، چرا خداوند آنرا به کار برده است؟ چه دلیلی دارد؟
- [سایر] سلام. آیا ادراک از جمله صفاتی است که بتوان آن را به خدا نسبت داد؟
- [سایر] آیا ادراک از جمله صفاتی است که بتوان آن را به خدا نسبت داد؟
- [سایر] آیا سؤالی بود که معصومان(ع) بنا به هر دلیلی به آن جواب ندهند؟! مصداق آنرا در قرآن یا روایات بفرمایید.
- [سایر] چرا با این که انسان نیز مثل سایر مخلوقات تجلی خدا و جلوه ای از او است، با این حال خود را مستقل از خدا ادراک می کند؟ و اگر کمال انسان در این است که از این منیت و ادراک استقلال رها شود و خود را عین وابستگی به خدا ادراک کند، پس چرا از اوّل این ادراک وابستگی به خدا در وجود انسان قرار داده نشده؟ ..... اساساً چه تفاوتی دارد که انسان خود به این ادراک برسد، یا این که خدا این ادراک را به انسان بدهد؟ لطفاً از دیدگاه فلسفی این مسئله را بررسی فرمایید.
- [سایر] آیا در قرآن دلیلی برای اثبات خدا – دلیل جزمی – ارائه شده است؟
- [سایر] خداوند در قرآن فرموده که رسولان از دانش غیب بهرهمندند. چه دلیلی بر آگاهبودن امامان بر غیب وجود دارد؟
- [سایر] آیا در قرآن واژه یا واژههایی وجود دارد که: اولاً: عرب هیچگاه تا قبل از نزول قرآن آنرا استعمال نکرده باشد؛ یعنی واضع آن خداوند متعال باشد؟ ثانیاً: یا اینکه عرب آنرا استعمال کرده باشد ولی استعمال این واژه در فلان جای قرآن خلاف عرف عرب باشد، و توجیه چنین خلافی چیست؟
- [سایر] سلام؛ در آیه شریفه (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید)، منظور از نحن چه کسانیاند؟ کسی تفسیر میکرد که منظور از نحن به معنای ما که خداوند به کار برده است، ائمه اطهار میباشند. آیا این صحیح است؟
- [سایر] این جملۀ ابن سینا که (خداوند زردآلو را زردآلو نمیکند بلکه آنرا ایجاد میکند)، در کدام اثر او آمده و مقصود از آن چیست؟ لطفاً شماره صفحه و اطلاعات طبع را هم مرقوم نمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مواردی که مال را از طرف صاحب اصلی آن در راه خدا صدقه می دهند به سید یا غیرسید می توان داد و اگر خودش مستحق باشد خودش نیز می تواند بردارد.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نذر نیازمند صیغه است و در صیغه نذر باید نام خداوند به زبان جاری گردد ولی سایر اجزاء صیغه لازم نیست با لفظ باشد، بلکه میتواند با نوشتار یا انجام کاری باشد. همچنین لازم نیست نام خدا به لفظ عربی برده شود، پس اگر مثلاً بگوید چنانچه مریض من خوب شود، برای خدا بر من است که هزار تومان به فقیر بدهم، نذر او صحیح است.
- [آیت الله جوادی آملی] .در مواردی که بهره برداری از ملک اجاری یا شخص اجیر محدود باشد , در اجاره دوم باید در همان محدوده باشد ; برای مثال , اگر مِلکی را جهت کار فرهنگی اجاره نمود , نمی تواند آن را برای استفاده از کار غیر فرهنگی اجاره دهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مس نمودن خط قران یعنی رساندن جایی از بدن به خط قران برای کسی که وضو ندارد حرام است و رساندن موی بدن به قران مانعی ندارد در صورتی که از توابع بشره شمرده نشود و اگر قران را به زبان فارسی یا به زبان دیگری ترجمه کنند مس ان در غیر اسم ذات و اسماء صفات خداوند متعال اشکال ندارد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نذر دو قسم است: اوّل: نذری که بصورت مشروط انجام می شود مثلا می گوید: چنانچه بیمار من بهبود یابد انجام فلان کار برای خدا بر عهده من است (اینگونه نذر را نذر شکر می گویند) یا اگر مرتکب فلان کار زشت شوم فلان کار خیر را برای خدا انجام خواهم داد (اینگونه نذر کردن را نذر زجر گویند). دوّم: نذر مطلق: و آن نذری است که بدون هیچ قید و شرطی بگوید: (لله علیّ) یا (برای خدا بر عهده من است) که فلان کار را انجام دهم و همه این نذرها صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] اگر بر جائی از بدن ، آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد ، چنانچه بخواهد غسل را ترتیبی بجا آورد ، باید آب را طوری به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد . و همچنین اگر بخواهد وضو بگیرد در مورد آیه قرآن بلکه در مورد اسم خداوند نیز بنابر احتیاط واجب .
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد؛ یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.