پنج سخن از سخنان علمای اهل سنت (از قرن چهارم هجری تا قرن دهم هجری) در دلالت حدیث غدیر بر جانشینی علی(ع) را ذکر نمائید. (با ذکر منبع) درباره حقانیت شیعه که اساسیترین رکن برتری میباشد، در طول تاریخ صدها جلد کتاب پر حجم و عمیق توسط عالمان و فرزانگان نگاشته شده که در غالب آنها استناد به معتبرترین منابع اهل سنت شده و هیچ جای گریزی برای مخالفین باقی نگذاشته است. برای روشن شدن این مطلب باید ابتدا توجه کرد که اساسیترین رکن اختلاف بین شیعه و دیگر مسلمانان چیست؟ آنچه در این باره میتوان گفت این است که: شیعه معتقد است پیامبر(ص) به امر الهی برای رهبری دینی و اجتماعی امت افراد معصوم و شایستهای را نصب و معرفی نمودهاند که اولین آنها حضرت علی(ع)میباشد. بنابراین رهبر و پیشوای حقیقی امت پس از پیامبر(ص)، امامان اهلبیت(ع) میباشند. تنها یکی از دهها دلیل متقن و معتبر شیعه در این باره حادثه غدیرخم در حجةالوداع است. در رابطه با مسأله حجة الوداع و غدیر خم، عین واقعه را به نقل از ترجمه الغدیر (ج 1، ص 29 - 37) تقدیم میداریم. لازم است بدانید که این واقعه و خطبه پیامبر اکرم(ص) در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان شیعه وسنی است و جایگاه ویژهای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه به حد فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. در میان صحابه پیامبر(ص) 110 نفر و از تابعین 89 نفر آن را نقل کردهاند و طبقات راوی آن، به 360 نفر رسیده است. شاعران بسیاری نیز این جریان را به نظم آوردهاند؛ ازجمله: در قرن اول: امیرالمؤمنین(ع)، حسان بن ثابت انصاری، قیس بن سعد بن عباده انصاری، عمر و بن عاص بن وائل، محمد بن عبداللّه حمیری. در قرن دوم: کمیت بن زیاد، سید اسماعیل بن محمد حمیری، شعیان بن مصعب کوفی. در قرن سوم: ابو تمام حبیب بن اوس طایی، دعبل بن علی بن رزین الخزاعی و در قرون بعد دهها نفردیگر. از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند (الغدیر) را درباره این حادثه به نگارش درآورده است. اکنون این سؤال رخ مینماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ اساس اختلاف بر سر همان ماهیت و دلالت این واقعه است: 1 برادران اهل تسنن اظهار میدارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم(ص)، صرفا به معنای لزوم (محبت و دوستی) حضرت علی(ع) است، و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد. دلیل آنان نیز آن است که (ولایت) چند معنا دارد و یکی از معانی آن (دوستی) است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمیتوان به معانی دیگر آن تمسّک جست. 2 دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم(ص)، نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است و قراین و شواهد حالی، مقالی و مقامی به گونهای است که هرگز نمیتوان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد. البته باید توجه داشته باشید که شیعه ادله بیشمار دیگری از قرآن و عقل و سنت بر امامت آنحضرت در دست دارد و این مسأله یکی از آن ادله میباشد، نه تنها دلیل. در عین حال این رخداد، حجتی قاطع وخللناپذیر است و به هیچ روی نمیتوان از آن دست برداشت. دلایل و قرائنی که بر صحّت دیدگاه شیعه گواهی میدهد، عبارت است: معنای ولایت: لغت شناسان و کتابهای برجسته و ممتاز لغت، کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهدهداری امور، سلطه، استیلا،رهبری و زمامداری معنا کردهاند. در این جا معنای این کلمه را با برخی از مشتقاتش فقط از کتابهای لغت اهل سنت برایتان نقل میکنیم: - راغب اصفهانی مینویسد: (وِلایت؛ یعنی، یاری کردن. و وَلایت؛ یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که ولایت و ولایت مانند دِلالت و دَلالت است وحقیقت آن (سرپرستی) است. ولی و مولی نیز در همین معنا به کار میرود)، (المفردات الراغب، ص 570). - ابن اثیر مینویسد: (ولیّ؛ یعنی، یاور... و هر کس امری را بر عهده گیرد، (مولی و ولیّ آن است). سپس خودش میگوید: (و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه )... و سخن عمر که به علی(ع) گفت: (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی، (ولی مؤمنان گشتی)،(النهایة، لابن اثیر، ج 5، ص227). - صاحب صحاح اللغة مینویسد: (... هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد ولی او است)،(الصحاح فی لغة العرب، ج 6، ص 2528). - صاحب مقاییس مینویسد: (.. هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد (ولیّ او است)، (معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص ص 141). اکنون با این گفتههای مصرّح ارباب لغت، چگونه میتوان (من کنت مولاه فعلی مولاه) را به (دوستی) صرف معنا کرد و سرپرستی اجتماعی وزمامداری را از آن جدا ساخت؟! مگر نه این است که (ابن اثیر) لغتشناس معروف عرب و سنی، خودش تصریح میکند که کلمه (مولی) درروایت (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) از زبان پیامبر(ص) و در گفتار عمر در همین معنا به کار رفته است؟ 2 _ خطاب تند و قاطع الهی: آیا اگر حادثه غدیر صرفا برای اعلام دوستی حضرت علی(ع) بود، آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحی کند، که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام ندادهای؟ خداوند میفرماید: ( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللّه یعصمک من الناس ان اللّه لایهدی القوم الکافرین )؛ ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند(مائده، آیه 67). آیا این اخطار شدید اللحن به خوبی نشان نمیدهد که مسأله بالاتر از این حرفها است؟ البته محبت امیرالمؤمنین(ع) جایگاه بسیار بلندی دارد و یکی از نشانههای ایمان است؛ لیکن بحث در این است که این خطبه بنا به دلایل ذکر شده، قطعا منحصر به (ولایت محبت) نیست. 3 دلداری خدایی: در آیه یاد شده، خداوند پیامبر را دلداری داده، میفرماید: در راستای اجرای این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئههای مردم محافظت میکند ( واللّه یعصمک من الناس ). آیا این مسأله نشان نمیدهد که این مأموریت، مسأله مهمی بوده است که پیامبر(ص)بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟ آیا فقط با اعلام دوستی حضرت علی(ع) جای چنین خوفی بود؟ 4 گزینش مکان: آیا این که پیامبر(ص) جحفه را - که مکان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب کردند، تا همگی قبل از انشعاب در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند و نیز این که پیامبر(ص)دستور دادند کسانی که از آن مکان گذشته بودند برگردند، و صبر نمودند تاکسانی هم که عقب مانده بودند، از راه برسند و... نشانه چیست؟ این که دستور دادند که شاهدان به غایبان اطلاع دهند و این (نبأ عظیم) را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مسأله، برای امت اسلامی فوقالعاده مهم و حیاتی است؟ آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان در آخرین سخنرانی برای جمعیت باشکوه حجگزاران و در آن گرمای سوزان، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید: (علی را دوست داشته باشید)؟! 5 نزول آیه اکمال: این که پس از اجرای این مأموریت، آیه نازل شد که:( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا )؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شماپذیرفتم (مائده، آیه 3) . آیا دلالت بر این ندارد که مسأله بالاتر از صرف محبت بوده و آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) - نه رهبری و پیشوایی آن حضرت - دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟ اگر مسأله فقط دوستی و مودّت بود، که در این رابطه قبلاً آیهای نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود؛ زیرا آیه ( قل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم(اهل بیتم) (شوری، آیه 23) قبلاً نازل گشته بود. پس نتیجه میگیریم که آیه اکمال، پیام دیگری را در بر دارد. 6 چرا پیامبر(ص) در آن حادثه، به مسائل اعتقادی استشهاد نموده و در کنار آنها مسأله ولایت را مطرح کردند؟ 7 چرا پیامبر(ص) عترت را در کنار قرآن و به عنوان (ثقل اصغر) ذکر نمودند؟ 8 چرا پیامبر(ص)فرمودند: قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمیشوند و فرمودند: امت باید به هر دو چنگ زند؟ آیا صرف دوست داشتن قرآن کافی است یا باید از آن پیروی کرد و آن را امام و پیشوای خود دانست؟ وحدت سیاق نشان میدهد که در مورد اهل بیت(ع) ، نیز باید همینگونه رفتارکرد و آنان را سرمشق، الگو و پیشوای عملی خود قرار داد. 9 چرا پیامبر(ص) به مسأله ایفای رسالت و سپس به (اولویت) خود بر مؤمنان انگشت میگذارد و بلافاصله مسأله ولایت را طرح میکند؟ 10 چرا پیامبر(ص) مسأله ولایت را سه یا چهار بار تکرار میکند؟ این همه تأکید برای چیست؟ 11 چرا پیامبر(ص) بعد از این حادثه فرمودند: (اللّه اکبر) بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی (بعد ازمن)؟ نکته مهم در این جا این است که اگر مقصود از (ولایت) محبت باشد دیگر قید (بعد از من), زاید است ; زیرا محبت حضرت علی (ع) مقید به زمان پس از مرگ پیامبر(ص) نیست و بسیار مسخره است اگر منظور پیامبر(ص) را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید؟ زیرا محبت علی (ع) با حیات پیامبر(ص) قابل جمع است و این رهبری امام علی (ع) است که پس از پیامبر(ص) مورد نظر می باشد ; زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست . 12- چرا بعد از این ماجرا, مردم با حضرت علی (ع) بیعت کردند؟ مگر دوستی بیعت دارد؟ بیعت در لغت به معنای التزام به فرمان برداری و تبعیت است و حتی ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده و هر یک گفتند: (بخأ بخأ لک یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مومن). 13- نکته دیگر آن که همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبر(ص) مسائله (امامت و پیشوایی حضرت علی (ع)) را فهمیدند و بلافاصله (حسان بن ثابت انصاری) از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن از زبان پیامبر(ص) چنین می گوید: ......... قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا یعنی : ای علی ! برخیز, خرسندم که تو امام و هادی بعد از من می باشی . ذکر این نکته لازم است که تقریر ; یعنی، سکوت و عدم مخالفت پیامبر(ص) در برابر یک سخن یا رفتار در نزد همه مسلمانان - اعم از شیعه و سنی - حجت و جزء سنت است . بنابراین اگر مسائله غدیر معنایی غیر از امامت داشت، چرا پیامبر(ص) سخنان (حسابن بن ثابت) را تایید کرده و او را تشویق فرمودند؟ و چرا دیگران اعتراض نکردند که منظور پیامبر(ص) (امامت و هدایت) امت نبوده است؟ 14- نکته بسیار جالب توجه دیگر, مسائله (جابر بن نضر) یا (حارث بن النعمان الفهری) است . در روایت است که پس از انتشار سخن پیامبر(ص) در غدیر خم، وی نزد پیامبر(ص) آمده و عرض کرد: (ای محمد ; از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم ما نیز همه این ها را از تو پذیرفتیم ; لیکن به این حد راضی نگشتی و پسر عمویت را بر ما برتری دادی و گفتی : (هر که را من مولای اویم، این علی مولای او است). اکنون بگو که این سخن را از پیش خود گفتی، یا از جانب خدا؟ پیامبر(ص) فرمودند: سوگند به آن که جز او خدایی نیست، این مطلب از سوی خداوند است . در این هنگام او برگشت و به سوی اسب خود شتافت، در حالی که می گفت : خدایا! اگر آنچه محمد(ص) می گوید حق است، پس سنگی بر ما ببار, یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن ! هنوز به اسب خود نرسیده بود که از طرف خدا, سنگی بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت . آن گاه این آیه نازل شد که : (سائل سائل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع، من الله ذی المعارج), (سوره معارج، آیات 1 - 3). اکنون باید دید چه چیزی در سخن پیامبر(ص) نهفته بود که آن مرد خیره سر را بر آشفته کرد؟ آیا اگر صرف مسائله محبت و دوستی بود, این همه لجبازی و خیره سری پدید می آمد؟ مسلما مساله بالاتر از این بوده است ; زیرا شخص مزبور از طرفی دلی پر کینه نسبت به حضرت علی (ع) داشت و از سوی دیگر, می دید با ولایت آن حضرت، باید عمری تحت فرمان و رهبری ایشان سپری کند و از سر بی خردی و کبر و کژاندیشی، مرگ و عذاب را بر ولایت مولای متقیان و فخر کائنات ترجیح داد. برای آگاهی بیشتر ر . ک : الغدیر - متن عربی - ج 1, ص 239 - 246 . 15- نکته مهم دیگر آن که، خود امیرالموئمنین در روز (شوری) برای اثبات امامت خود, به حادثه غدیر استناد کردند. عامربن واثله می گوید: (در روز شوری کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم که امیرالموئمنین (ع) خطاب به آنان فرمود: من برای شما دلیلی می آورم که احدی نمی تواند بر آن خدشه ای وارد کند. سپس فرمود: (ای جماعت ! - آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند: نه . - آیا در بین شما کسی هست که برادری چون جعفر طیار داشته باشد که با ملائک پرواز می کند؟ گفتند: نه . - آیا کسی از شما غیر از من عمویی همچون حمزه - شمشیر خدا و شمشیر رسول خدا(ص) - دارد؟ گفتند: نه . - آیا غیر از من کسی از شما همسری چون فاطمه (س) دختر پیامبر(ص) و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه . - آیا کسی از شما فرزندانی مانند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه . - آیا کسی از شما هست که [به دستور قرآن] پیش از نجوای با پیامبر(ص) صدقه داده باشد؟ گفتند: نه . - آیا در میان شما غیر از من کسی هست که پیامبر(ص) درباره اش فرموده باشند: (من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عادمن عاداه وانصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب)؟ گفتند: نه). برای آگاهی بیشتر ر . ک : الغدیر - متن عربی - ج 1, ص 159 - 213 . 16- شاهد دیگر آن است که پس از اعلام ولایت امیرالمومنین (ع), پیامبر(ص) چنین دعا کردند: (اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و احب أ من احبه ... ; خدایا! آنکه علی را به ولایت برگزیند تو ولی او باش و آن که با او به عداوت در آید, با او دشمنی کن و دوست بدار آن که علی را دوست دارد...), (الغدیر, ج 1، ص 11) ]توجه داشته باشید که این قسمت در متن عربی وجود دارد و در ترجمه ارسالی به خوبی ترجمه نشده است ]. اکنون به خوبی روشن می شود که اگر مقصود از ولایت، همان محبت و دوستی باشد, آن گاه دعای بعدی پیامبر که عرض داشتند: (و احب من احبأه) تکرار و لغو خواهد بود. بنابراین وجود هر دو سخن نشان می دهد که اینها, دو موضوع متفاوت می باشند و ولایت چیزی برتر از صرف محبت است و البته از لوازم ولایت، محبت و دوستی ولی است . اثبات این مقصود در ضمن نامه نمی گنجد. توصیه ما آن است که با مراجعه به کتاب های مستند و مفید, در این زمینه به تحقیق بپردازید تا حقیقت آشکار شود. در این رابطه می توانید از کتاب های زیر استفاده کنید. 1- بررسی مسائل کلی امامت ابراهیم امینی 2- امامت و رهبری شهید مطهری 3- آنگاه هدایت شدم تیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری 4- اهل سنت واقعی کیست؟تیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری 5- از آگاهان بپرسیدتیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری 6- اهل بیت، کلید مشکل هاتیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری 7- همراه با راستگویان تیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری 8- عبدالله بن سبا, ج 3 - 1علامه عسکری 9- نقش ائمه در احیای دین، ج 15 - 1علامه عسکری 10- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی علامه عسکری 11- نقش عایشه در تاریخ اسلام علامه عسکری 12- اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین), ج 2 - 1، علامه عسکری، ترجمه : دکتر جلیل تجلیل 13- حق جو و حق شناس (ترجمه المراجعات), علامه سید شرف الدین، ترجمه محمد رضا امامی 14- شیعه در اسلام علامه طباطبایی 15- شیعه و تهمت های ناروا، علامه جواد شری 16- شیعه پاسخ می گوید، سید رضا حسینی نسب 17- فریب صالح الوردانی 18- خاطرات مدرسه، سید محمد جواد مهری 19- سیری در صحیحین، محمد صادق نجمی 20- الغدیر،علامه امینی 21- عبقات الانوار، میرحامد حسین 22- احقاق الحق، علامه شهید تستری 23- شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی 24- راه ما, راه و روش پیامبر ما، علامه امینی، ترجمه : موسوی همدانی 1. الفقیه ابوعبدالله المحالی البغدادی، متوفی 330، در امالی خود حدیث غدیر را تصحیح نموده و گفته صحیح است. 2. ابوعبدالله الحاکم، متوفی 405، در مستدرک گفته حدیث صحیح است. 3. ابوحامد غزالی، متوفی 505، گفته جمهور اتفاق کرده بر متن حدیث از خطبه روز غدیر خم. 4. حاقط ابوالفرج ابن جوزی حنبلی، متوفی 595، در مناقب گفته، علماء سیره اتفاق کرده اند که قصه غدیر بعد از رجوع پیامبر(ص) از حجه الوداع در 18 ذیحجه واقع شده و از صحابه و ساکنان اطراف 120 هزار نفر حاضر بودند. 5. ابو مظفر سبط بن جوزی حنفی متوفی 654 در تذکره ص 18 می گوید این حدیث را احمد بن حنبل هم ذکر کرده و در آخر هم اتفاق سیره نویسان را بر قصه غدیر نقل می کند. 6. شمس الدین ذهبی شافعی متوفی 748 7. حاقط انورالدین هیثمی متوفی 807، تصحیح کرده حدیث را 8. حاقط شهاب الدین ابن حجر متوفی 974 حدیث را صحیح دانسته است.(الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 294 به بعد)
پنج سخن از سخنان علمای اهل سنت (از قرن چهارم هجری تا قرن دهم هجری) در دلالت حدیث غدیر بر جانشینی علی(ع) را ذکر نمائید. (با ذکر منبع)
پنج سخن از سخنان علمای اهل سنت (از قرن چهارم هجری تا قرن دهم هجری) در دلالت حدیث غدیر بر جانشینی علی(ع) را ذکر نمائید. (با ذکر منبع)
درباره حقانیت شیعه که اساسیترین رکن برتری میباشد، در طول تاریخ صدها جلد کتاب پر حجم و عمیق توسط عالمان و فرزانگان نگاشته شده که در غالب آنها استناد به معتبرترین منابع اهل سنت شده و هیچ جای گریزی برای مخالفین باقی نگذاشته است. برای روشن شدن این مطلب باید ابتدا توجه کرد که اساسیترین رکن اختلاف بین شیعه و دیگر مسلمانان چیست؟ آنچه در این باره میتوان گفت این است که: شیعه معتقد است پیامبر(ص) به امر الهی برای رهبری دینی و اجتماعی امت افراد معصوم و شایستهای را نصب و معرفی نمودهاند که اولین آنها حضرت علی(ع)میباشد. بنابراین رهبر و پیشوای حقیقی امت پس از پیامبر(ص)، امامان اهلبیت(ع) میباشند. تنها یکی از دهها دلیل متقن و معتبر شیعه در این باره حادثه غدیرخم در حجةالوداع است.
در رابطه با مسأله حجة الوداع و غدیر خم، عین واقعه را به نقل از ترجمه الغدیر (ج 1، ص 29 - 37) تقدیم میداریم. لازم است بدانید که این واقعه و خطبه پیامبر اکرم(ص) در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان شیعه وسنی است و جایگاه ویژهای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه به حد فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. در میان صحابه پیامبر(ص) 110 نفر و از تابعین 89 نفر آن را نقل کردهاند و طبقات راوی آن، به 360 نفر رسیده است. شاعران بسیاری نیز این جریان را به نظم آوردهاند؛ ازجمله:
در قرن اول: امیرالمؤمنین(ع)، حسان بن ثابت انصاری، قیس بن سعد بن عباده انصاری، عمر و بن عاص بن وائل، محمد بن عبداللّه حمیری.
در قرن دوم: کمیت بن زیاد، سید اسماعیل بن محمد حمیری، شعیان بن مصعب کوفی.
در قرن سوم: ابو تمام حبیب بن اوس طایی، دعبل بن علی بن رزین الخزاعی و در قرون بعد دهها نفردیگر.
از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند (الغدیر) را درباره این حادثه به نگارش درآورده است. اکنون این سؤال رخ مینماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ اساس اختلاف بر سر همان ماهیت و دلالت این واقعه است:
1 برادران اهل تسنن اظهار میدارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرم(ص)، صرفا به معنای لزوم (محبت و دوستی) حضرت علی(ع) است، و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد. دلیل آنان نیز آن است که (ولایت) چند معنا دارد و یکی از معانی آن (دوستی) است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمیتوان به معانی دیگر آن تمسّک جست.
2 دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرم(ص)، نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است و قراین و شواهد حالی، مقالی و مقامی به گونهای است که هرگز نمیتوان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد. البته باید توجه داشته باشید که شیعه ادله بیشمار دیگری از قرآن و عقل و سنت بر امامت آنحضرت در دست دارد و این مسأله یکی از آن ادله میباشد، نه تنها دلیل. در عین حال این رخداد، حجتی قاطع وخللناپذیر است و به هیچ روی نمیتوان از آن دست برداشت. دلایل و قرائنی که بر صحّت دیدگاه شیعه گواهی میدهد، عبارت است:
معنای ولایت: لغت شناسان و کتابهای برجسته و ممتاز لغت، کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهدهداری امور، سلطه، استیلا،رهبری و زمامداری معنا کردهاند. در این جا معنای این کلمه را با برخی از مشتقاتش فقط از کتابهای لغت اهل سنت برایتان نقل میکنیم:
- راغب اصفهانی مینویسد: (وِلایت؛ یعنی، یاری کردن. و وَلایت؛ یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که ولایت و ولایت مانند دِلالت و دَلالت است وحقیقت آن (سرپرستی) است. ولی و مولی نیز در همین معنا به کار میرود)، (المفردات الراغب، ص 570).
- ابن اثیر مینویسد: (ولیّ؛ یعنی، یاور... و هر کس امری را بر عهده گیرد، (مولی و ولیّ آن است). سپس خودش میگوید: (و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه )... و سخن عمر که به علی(ع) گفت: (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی، (ولی مؤمنان گشتی)،(النهایة، لابن اثیر، ج 5، ص227).
- صاحب صحاح اللغة مینویسد: (... هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد ولی او است)،(الصحاح فی لغة العرب، ج 6، ص 2528).
- صاحب مقاییس مینویسد: (.. هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد (ولیّ او است)، (معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص ص 141).
اکنون با این گفتههای مصرّح ارباب لغت، چگونه میتوان (من کنت مولاه فعلی مولاه) را به (دوستی) صرف معنا کرد و سرپرستی اجتماعی وزمامداری را از آن جدا ساخت؟! مگر نه این است که (ابن اثیر) لغتشناس معروف عرب و سنی، خودش تصریح میکند که کلمه (مولی) درروایت (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) از زبان پیامبر(ص) و در گفتار عمر در همین معنا به کار رفته است؟
2 _ خطاب تند و قاطع الهی: آیا اگر حادثه غدیر صرفا برای اعلام دوستی حضرت علی(ع) بود، آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحی کند، که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام ندادهای؟ خداوند میفرماید: ( یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللّه یعصمک من الناس ان اللّه لایهدی القوم الکافرین )؛ ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان، اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند(مائده، آیه 67). آیا این اخطار شدید اللحن به خوبی نشان نمیدهد که مسأله بالاتر از این حرفها است؟ البته محبت امیرالمؤمنین(ع) جایگاه بسیار بلندی دارد و یکی از نشانههای ایمان است؛ لیکن بحث در این است که این خطبه بنا به دلایل ذکر شده، قطعا منحصر به (ولایت محبت) نیست.
3 دلداری خدایی: در آیه یاد شده، خداوند پیامبر را دلداری داده، میفرماید: در راستای اجرای این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئههای مردم محافظت میکند ( واللّه یعصمک من الناس ). آیا این مسأله نشان نمیدهد که این مأموریت، مسأله مهمی بوده است که پیامبر(ص)بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟ آیا فقط با اعلام دوستی حضرت علی(ع) جای چنین خوفی بود؟
4 گزینش مکان: آیا این که پیامبر(ص) جحفه را - که مکان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب کردند، تا همگی قبل از انشعاب در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند و نیز این که پیامبر(ص)دستور دادند کسانی که از آن مکان گذشته بودند برگردند، و صبر نمودند تاکسانی هم که عقب مانده بودند، از راه برسند و... نشانه چیست؟
این که دستور دادند که شاهدان به غایبان اطلاع دهند و این (نبأ عظیم) را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مسأله، برای امت اسلامی فوقالعاده مهم و حیاتی است؟ آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان در آخرین سخنرانی برای جمعیت باشکوه حجگزاران و در آن گرمای سوزان، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید: (علی را دوست داشته باشید)؟!
5 نزول آیه اکمال: این که پس از اجرای این مأموریت، آیه نازل شد که:( الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا )؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شماپذیرفتم (مائده، آیه 3) . آیا دلالت بر این ندارد که مسأله بالاتر از صرف محبت بوده و آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) - نه رهبری و پیشوایی آن حضرت - دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟
اگر مسأله فقط دوستی و مودّت بود، که در این رابطه قبلاً آیهای نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود؛ زیرا آیه ( قل لا اسألکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم(اهل بیتم) (شوری، آیه 23) قبلاً نازل گشته بود. پس نتیجه میگیریم که آیه اکمال، پیام دیگری را در بر دارد.
6 چرا پیامبر(ص) در آن حادثه، به مسائل اعتقادی استشهاد نموده و در کنار آنها مسأله ولایت را مطرح کردند؟
7 چرا پیامبر(ص) عترت را در کنار قرآن و به عنوان (ثقل اصغر) ذکر نمودند؟
8 چرا پیامبر(ص)فرمودند: قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمیشوند و فرمودند: امت باید به هر دو چنگ زند؟ آیا صرف دوست داشتن قرآن کافی است یا باید از آن پیروی کرد و آن را امام و پیشوای خود دانست؟ وحدت سیاق نشان میدهد که در مورد اهل بیت(ع) ، نیز باید همینگونه رفتارکرد و آنان را سرمشق، الگو و پیشوای عملی خود قرار داد.
9 چرا پیامبر(ص) به مسأله ایفای رسالت و سپس به (اولویت) خود بر مؤمنان انگشت میگذارد و بلافاصله مسأله ولایت را طرح میکند؟
10 چرا پیامبر(ص) مسأله ولایت را سه یا چهار بار تکرار میکند؟ این همه تأکید برای چیست؟
11 چرا پیامبر(ص) بعد از این حادثه فرمودند: (اللّه اکبر) بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی (بعد ازمن)؟
نکته مهم در این جا این است که اگر مقصود از (ولایت) محبت باشد دیگر قید (بعد از من), زاید است ; زیرا محبت حضرت علی (ع) مقید به زمان پس از مرگ پیامبر(ص) نیست و بسیار مسخره است اگر منظور پیامبر(ص) را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید؟ زیرا محبت علی (ع) با حیات پیامبر(ص) قابل جمع است و این رهبری امام علی (ع) است که پس از پیامبر(ص) مورد نظر می باشد ; زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست .
12- چرا بعد از این ماجرا, مردم با حضرت علی (ع) بیعت کردند؟ مگر دوستی بیعت دارد؟ بیعت در لغت به معنای التزام به فرمان برداری و تبعیت است و حتی ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده و هر یک گفتند: (بخأ بخأ لک یا علی، اصبحت مولای و مولی کل مومن).
13- نکته دیگر آن که همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبر(ص) مسائله (امامت و پیشوایی حضرت علی (ع)) را فهمیدند و بلافاصله (حسان بن ثابت انصاری) از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن از زبان پیامبر(ص) چنین می گوید: ......... قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا یعنی : ای علی ! برخیز, خرسندم که تو امام و هادی بعد از من می باشی . ذکر این نکته لازم است که تقریر ; یعنی، سکوت و عدم مخالفت پیامبر(ص) در برابر یک سخن یا رفتار در نزد همه مسلمانان - اعم از شیعه و سنی - حجت و جزء سنت است . بنابراین اگر مسائله غدیر معنایی غیر از امامت داشت، چرا پیامبر(ص) سخنان (حسابن بن ثابت) را تایید کرده و او را تشویق فرمودند؟ و چرا دیگران اعتراض نکردند که منظور پیامبر(ص) (امامت و هدایت) امت نبوده است؟
14- نکته بسیار جالب توجه دیگر, مسائله (جابر بن نضر) یا (حارث بن النعمان الفهری) است . در روایت است که پس از انتشار سخن پیامبر(ص) در غدیر خم، وی نزد پیامبر(ص) آمده و عرض کرد: (ای محمد ; از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم ما نیز همه این ها را از تو پذیرفتیم ; لیکن به این حد راضی نگشتی و پسر عمویت را بر ما برتری دادی و گفتی : (هر که را من مولای اویم، این علی مولای او است). اکنون بگو که این سخن را از پیش خود گفتی، یا از جانب خدا؟ پیامبر(ص) فرمودند: سوگند به آن که جز او خدایی نیست، این مطلب از سوی خداوند است . در این هنگام او برگشت و به سوی اسب خود شتافت، در حالی که می گفت : خدایا! اگر آنچه محمد(ص) می گوید حق است، پس سنگی بر ما ببار, یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن ! هنوز به اسب خود نرسیده بود که از طرف خدا, سنگی بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت . آن گاه این آیه نازل شد که : (سائل سائل بعذاب واقع، للکافرین لیس له دافع، من الله ذی المعارج), (سوره معارج، آیات 1 - 3). اکنون باید دید چه چیزی در سخن پیامبر(ص) نهفته بود که آن مرد خیره سر را بر آشفته کرد؟ آیا اگر صرف مسائله محبت و دوستی بود, این همه لجبازی و خیره سری پدید می آمد؟ مسلما مساله بالاتر از این بوده است ; زیرا شخص مزبور از طرفی دلی پر کینه نسبت به حضرت علی (ع) داشت و از سوی دیگر, می دید با ولایت آن حضرت، باید عمری تحت فرمان و رهبری ایشان سپری کند و از سر بی خردی و کبر و کژاندیشی، مرگ و عذاب را بر ولایت مولای متقیان و فخر کائنات ترجیح داد. برای آگاهی بیشتر ر . ک : الغدیر - متن عربی - ج 1, ص 239 - 246 .
15- نکته مهم دیگر آن که، خود امیرالموئمنین در روز (شوری) برای اثبات امامت خود, به حادثه غدیر استناد کردند. عامربن واثله می گوید: (در روز شوری کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم که امیرالموئمنین (ع) خطاب به آنان فرمود: من برای شما دلیلی می آورم که احدی نمی تواند بر آن خدشه ای وارد کند. سپس فرمود: (ای جماعت ! - آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند: نه . - آیا در بین شما کسی هست که برادری چون جعفر طیار داشته باشد که با ملائک پرواز می کند؟ گفتند: نه . - آیا کسی از شما غیر از من عمویی همچون حمزه - شمشیر خدا و شمشیر رسول خدا(ص) - دارد؟ گفتند: نه . - آیا غیر از من کسی از شما همسری چون فاطمه (س) دختر پیامبر(ص) و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه . - آیا کسی از شما فرزندانی مانند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند: نه . - آیا کسی از شما هست که [به دستور قرآن] پیش از نجوای با پیامبر(ص) صدقه داده باشد؟ گفتند: نه . - آیا در میان شما غیر از من کسی هست که پیامبر(ص) درباره اش فرموده باشند: (من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عادمن عاداه وانصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب)؟ گفتند: نه). برای آگاهی بیشتر ر . ک : الغدیر - متن عربی - ج 1, ص 159 - 213 .
16- شاهد دیگر آن است که پس از اعلام ولایت امیرالمومنین (ع), پیامبر(ص) چنین دعا کردند: (اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و احب أ من احبه ... ; خدایا! آنکه علی را به ولایت برگزیند تو ولی او باش و آن که با او به عداوت در آید, با او دشمنی کن و دوست بدار آن که علی را دوست دارد...), (الغدیر, ج 1، ص 11) ]توجه داشته باشید که این قسمت در متن عربی وجود دارد و در ترجمه ارسالی به خوبی ترجمه نشده است ]. اکنون به خوبی روشن می شود که اگر مقصود از ولایت، همان محبت و دوستی باشد, آن گاه دعای بعدی پیامبر که عرض داشتند: (و احب من احبأه) تکرار و لغو خواهد بود. بنابراین وجود هر دو سخن نشان می دهد که اینها, دو موضوع متفاوت می باشند و ولایت چیزی برتر از صرف محبت است و البته از لوازم ولایت، محبت و دوستی ولی است . اثبات این مقصود در ضمن نامه نمی گنجد.
توصیه ما آن است که با مراجعه به کتاب های مستند و مفید, در این زمینه به تحقیق بپردازید تا حقیقت آشکار شود. در این رابطه می توانید از کتاب های زیر استفاده کنید.
1- بررسی مسائل کلی امامت ابراهیم امینی
2- امامت و رهبری شهید مطهری
3- آنگاه هدایت شدم تیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری
4- اهل سنت واقعی کیست؟تیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری
5- از آگاهان بپرسیدتیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری
6- اهل بیت، کلید مشکل هاتیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری
7- همراه با راستگویان تیجانی سماوی، ترجمه : سید محمد جواد مهری
8- عبدالله بن سبا, ج 3 - 1علامه عسکری
9- نقش ائمه در احیای دین، ج 15 - 1علامه عسکری
10- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی علامه عسکری
11- نقش عایشه در تاریخ اسلام علامه عسکری
12- اندیشه های اسلامی در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین), ج 2 - 1، علامه عسکری، ترجمه : دکتر جلیل تجلیل
13- حق جو و حق شناس (ترجمه المراجعات), علامه سید شرف الدین، ترجمه محمد رضا امامی
14- شیعه در اسلام علامه طباطبایی
15- شیعه و تهمت های ناروا، علامه جواد شری
16- شیعه پاسخ می گوید، سید رضا حسینی نسب
17- فریب صالح الوردانی
18- خاطرات مدرسه، سید محمد جواد مهری
19- سیری در صحیحین، محمد صادق نجمی
20- الغدیر،علامه امینی
21- عبقات الانوار، میرحامد حسین
22- احقاق الحق، علامه شهید تستری
23- شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی
24- راه ما, راه و روش پیامبر ما، علامه امینی، ترجمه : موسوی همدانی
1. الفقیه ابوعبدالله المحالی البغدادی، متوفی 330، در امالی خود حدیث غدیر را تصحیح نموده و گفته صحیح است.
2. ابوعبدالله الحاکم، متوفی 405، در مستدرک گفته حدیث صحیح است.
3. ابوحامد غزالی، متوفی 505، گفته جمهور اتفاق کرده بر متن حدیث از خطبه روز غدیر خم.
4. حاقط ابوالفرج ابن جوزی حنبلی، متوفی 595، در مناقب گفته، علماء سیره اتفاق کرده اند که قصه غدیر بعد از رجوع پیامبر(ص) از حجه الوداع در 18 ذیحجه واقع شده و از صحابه و ساکنان اطراف 120 هزار نفر حاضر بودند.
5. ابو مظفر سبط بن جوزی حنفی متوفی 654 در تذکره ص 18 می گوید این حدیث را احمد بن حنبل هم ذکر کرده و در آخر هم اتفاق سیره نویسان را بر قصه غدیر نقل می کند.
6. شمس الدین ذهبی شافعی متوفی 748
7. حاقط انورالدین هیثمی متوفی 807، تصحیح کرده حدیث را
8. حاقط شهاب الدین ابن حجر متوفی 974 حدیث را صحیح دانسته است.(الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 294 به بعد)
- [سایر] فضیلت های امام محمد باقر ع از دیدگاه علمای اهل سنت را بفرمایید؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبۀ غدیر چند مرتبه کلمات وصی و امام را در مورد حضرت علی (ع) ذکر فرمودند؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبه غدیر چند مرتبه کلمات وصی و امام را در مورد حضرت علی (ع) ذکر فرمودند؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) در مکه پیام غدیر و جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام نکرد؟
- [سایر] آیا حضرت علی (ع) به حدیث غدیر و ماجرای غدیر خم استدلال کرده است؟
- [سایر] آیا از دیدگاه اهل سنت حدیث غدیر متواتر است؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبۀ غدیر چند مرتبه کلمۀ علی را ذکر فرمودند؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبه غدیر چند مرتبه کلمه علی را ذکر فرمودند؟
- [سایر] دانشمندان اهل سنت در مورد امام علی ع چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [آیت الله بهجت] در رکعت دوم تمام نمازهای واجب و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا باید انسان بعد از سجده دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن تشهّد بخواند، و ذکر تشهد بنابر احتیاط عبارت است از: (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللّه وَحْدَهُ لا شَریک لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد).
- [آیت الله نوری همدانی] در خطبة اوّل واجب است حَمْدِ الهی ، گرچه به هر لفظی که حمد الهی محسوب شود جائز است ، ولی احتیاط مستحبّ آن است که به لفظ جَلاله ( الله) باشد و احتیاط واجب آن است که پس از آن به ثنای الهی بپردازد و سپس به پیغمبر اسلام درود فرستد و واجب است مردم را به تقوی سفارش کند و یک سورة کوچک از قرآن را بخواند . و در خطبة دوّم نیز حمد و ثنای الهی ( به صورتی که ذکر شد ) و درود بر پیغمبر اسلام واجب است .و احتیاط واجب آن است که در این خطبه نیز به تقوی سفارش کند و سورة کوچکی از قرآن تلاوت نماید . و احتیاط مستحبّ و مُؤَکَّدْ آن است که در خطبة دوّم پس از درود بر پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) به اَئِمَّة معصومین ( علیه السّلام ) نیز درود فرستد و برای مؤمنین استغفار کند . و بهتر است از خطبه های منسوب به امیر المؤمنین ( علیه السّلام ) یا آنچه از ائمه معصومین ( علیه السّلام ) وارد شده ، انتخاب کند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در خطبه اول واجب است حمد الهی، گر چه به هر لفظی که حمد الهی محسوب شود جائز است، ولی احتیاط مستحب آن است که به لفظ جلاله (الله) باشد و احتیاط واجب آن است که پس از آن به ثنای الهی بپردازد و سپس به پیغمبر اسلام درود فرستد، و واجب است مردم را به تقوی سفارش کند و یک سوره کوچک از قرآن را بخواند. و در خطبه دوم نیز حمد و ثنای الهی (به صورتی که ذکر شد) و درود بر پیغمبر اسلام واجب است. و احتیاط واجب آن است که در این خطبه نیز به تقوی سفارش کند و سوره کوچکی از قرآن تلاوت نماید. و احتیاط مستحب و مؤکد آن است که در خطبه دوم پس از درود بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) به ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز درود فرستد و برای مؤمنین استغفار کند. و بهتر است از خطبه های منسوب به امیر المؤمنین(علیه السلام) یا آنچه از ائمه معصومین(علیهم السلام)وارد شده انتخاب کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط؛ گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند؛ مگر آنکه قبرستان دورتر؛ از جهتی بهتر باشد؛ مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند؛ یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر؛ زمین بگذارند و سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند. و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهائی که دستور داده شده؛ پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت نگردد و پیش از آنکه لحد را پوشانند؛ دست راست را به شانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگویند؛ مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند اسمع افهم یا محمد بن علی؛ پس از آن بگویند: هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا اللّه وحده لا شریک له و ان محمدا صلی اللّه علیه و آله عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المؤمنین و سید الوصیین و امام افترض اللّه طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القائم الحجه المهدی صلوات اللّه علیهم ائمه المؤمنین و حجج اللّه علی الخلق اجمعین و أئمتک أئمه هدی بک ابرار؛ یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: اذا أتاک الملکان المقربان رسولین من عند اللّه تبارک و تعالی و سألاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن أئمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما: اللّه ربی و محمد (ص) نبیی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی؛ هؤلاء صلوات اللّه علیهم أئمتی و سادتی و قادتی و شفعائی؛ به هم اتولی و من اعدائهم اتبرا فی الدنیا و الاخره. ثم اعلم یا فلان ابن فلان و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: ان اللّه تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا (ص) نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الائمه الاثنی عشر نعم الائمه و ان ما جاء به محمد (ص) حق و ان الموت حق و سؤال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها و ان اللّه یبعث من فی القبور پس بگوید: افهمت یا فلان و به جای فلان اسم میت را بگوید؛ پس از آن بگوید: ثبتک اللّه بالقول الثابت و هداک اللّه الی صراط مستقیم عرف اللّه بینک و بین اولیائک فی مستقر من رحمته پس بگوید: اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک. و اگر میت زن است تمام خطابها و ضمیرها و افعال؛ مؤنث ذکر شود.
- [آیت الله مظاهری] خوب است قبر را به اندازه قد انسان متوسّط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا میروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کمکم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک، زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان). یعنی (بشنو و بفهم ای فلان فرزند فلان) و به جای فلان اسم میّت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ). پس از آن بگویند: (هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداًصلی الله علیه وآله وسلم عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ النَّبیّینَ وَ خاتَمُ المُرْسَلینَ وَ اَنَّ عَلِیّاً اَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیّینَ وَ اِمامٌ اِفْتَرَضَ اللَّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ وَ عَلیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ الْقائِمَ الحُجَّةَ الْمَهْدِیَّ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ و حُجَجُ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ اَجْمَعین وَ اَئِمَّتُکَ اَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ).(1) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد بگوید: (اِذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِاللَّهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَ عَنْ دینِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنْ وَ قُلْ فی جَوابِهِما اَللَّهُ رَبّی وَ مُحَمَّدٌ 6 نَبِیّی وَ الْاِسلامُ دینی وَ الْقُرانُ کِتابی وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَ أَمیرُالمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ اِمامی وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَ الحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَ عَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی و مُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الکاظِمُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الرِّضا اِمامی، وَ مُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامی، وَ عَلِیٌّ الْهادی اِمامی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ اِمامی وَ الْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ اِمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعین اَئِمَّتی وَ سادَتی وَ قادَتی وَ شُفَعائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَ مِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَبْنَ فَلانٍ).(2) و به جای فلان بن فُلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: (اَنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله وسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَ اَنَّ أمیرَالْمُؤْمِنینَ عَلِیَّ بْنَ اَبیطالِبٍ وَ اَوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الْاَئمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ اَلْاَئِمَّةُ وَ اَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌصلی الله علیه وآله وسلم حَقٌّ وَ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ فِی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَ النُّشُورَ حَقٌّ وَ الصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَ تَطائُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَ اَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النّارَ حَقٌّ وَ اَنَّ السّاعَةَ اتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَ اَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).(3) پس بگوید: (اَفَهِمْتَ یا فُلانُ). یعنی(آیا فهمیدی ای فلان؟) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَ هَداکَ اللَّهُ اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ).(4) پس بگوید: (اَللَّهُمَّ جافِ الْاَرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیْکَ وَ لَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اَللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).(5)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آن جا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند. و اگر میت مرد است در دفعه سوّم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند. و اگر زن است در دفعه سوّم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آنکه لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا فُلانَ ابنَ فُلانْ و به جای فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمّدبن عَلِیّ پس از آن بگویند: هَلْ اَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاّالله وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلّی الله عَلَیْهِ وَآلِه عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النّبیّینَ وَخْاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَاَنَّ عَلیّاًاَمِیرُالْمُؤمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِییّنَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللهُ طاعَتَهَ عَلَی الْعالَمیِنَ وَاَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْن وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْن وَمُحَمَّدَبْن عَلِیٍّ وَجَعْفَرَبْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَر وَعلیَّ بْنَ موُسی وَمُحَمَّدَبْنَ عَلِیٍّ وَعلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدِیّ صَلَواتُ الله عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ الْمُؤْمِنیِنَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعینَ وَاَئِمَّتکَ اَئِمَّةٌ هُدِیَ اَبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید: و بعد بگوید: اذا اَتاکَ الْمَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِاللهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ و عَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلاْ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نَبِیّی وَالاِْسْلامُ دینی وَالْقُرآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُالْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ اَبِی طالب اِمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلیٍّ الْمُجْتَبی اِمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهیدُ بِکَرْبَلا اِمامی وَعلِیُّ زَیْنُ الْعابِدینَ اِمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ اِمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ اِمامی، وَ مُوسَی الْکاظِمُ اِمامی، وَعَلیُّ الرِّضا اِمامِی، وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ اِمامِی، وَعَلِیٌّ الْهادِی اِمامِی وَالْحَسنُ الْعَسْکَری اِمامی وَالْحُجَّةَ الْمُنْتَظَرُ اِمامِی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اَئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعْائی بِهِمْ اَتَوَلَّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فِی الدُّنْیا وَالاخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید بعد بگوید: اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَّسوُلُ وَاَنَّ عَلِیِّ بْنَ اَبیِ طالِب وَاوْلادَهُ الْمَعْصوُمینَ الاَْئِمَّةَ الاِْثْنی عَشَرَ نِعْمَ الائَمَّةُ وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ حَقُّ وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکِیر فیِ القَبْرِ حَقُّ وَالْبَعْثَ حَقٌ والنُشُورَ حَقٌ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمِیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ وَاَنَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَالنّارَ حَقُّ وَاَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فیها وَاَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبوُرِ پس بگوید: اَفَهِمْتَ یا فُلانُ و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقوُلِ الثّابِتِ وَهَدیکَ اللهُ اِلی صِراط مُسْتَقیم عَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگوید: اللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِروُحِه اِلَیْکَ وَلَقّنهُ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَک.
- [آیت الله خوئی] مستحب است قبر را به انداز قد انسان متوسط، گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد. مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند، و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند، و اگر میت مرد است در دفع سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد، و در دفع چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند، و اگر زن است در دفع سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده، و پیش از دفن و موقع دفن بخوانند، و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند، و صورت میت را روی خاک بگذارند، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند، و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد، و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میت بزنند، و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدت حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ". و بهجا ی فُلانَ ابْنَ فُلانٍ اسم میت و پدرش را بگویند. مثلًا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است، سه مرتبه بگویند:" اسْمَعْ افْهَمْ یا مُحَمَّدْ آبْنِ عَلی". پس از آن بگویند: " هَلْ انْتَ عَلی اْلعَهْدِ ألِذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَةِ انْ لا إلهَ الّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وَ انَّ مُحَمَّداً صَلَی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ سَّیِّدُ النَّبِیِیِّنَ وَ خاتَمُ المُّرْسَلِیْنَ وَ أنَ عَلِیّاً امِیْرُ الُمُؤْمِّنْیِنَ وَ سَّیِّدُ اْلوَصِیّیْنَ وَ امامٌ اْفَتَرضَ اللهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالِمْینَ، وَ انَّ اْلحَسَنَ وَ اْلُحَسْینَ وَ عَلِیَّ بْنَ اْلُحُسْینَ وَ مُحَمَّد بْنِ عَلِّیٍّ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَ مُوْسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِیَّ بْنَ مُوْسَی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلِیَّ وَ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الُحَسَنَ بْنَ عَلِیَّ وَ الْقائمَ الْحُجَّةِ الْمَهْدِی صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائمّةُ الْمُؤمِنْیِنَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ اجْمَعِیْنَ وَ ائُمَّتُکَ ائمّةُ هُدیً ابْرارُ" یا" فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" و بهجا ی فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. و بعد بگوید:" اذا اتاکَ اْلمَلَکانِ اْلمُقَرَّبانِ رَسُوْلَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ سَالاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نِبِیِّکَ وَ عَنْ دِیْنِکَ وَ عَنْ کِتابِکَ وَ عَنْ قِبْلَتِکَ وَ عَنْ ائمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَ لا تَحْزَنٌ وَ قُلْ فِی جَوابِهما اللهُ رَبِیّ وَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَبِیّیْ والاسْلامُ دِیْنیٌ وَ اْلقُرآنُ کِتابِی وَ اْلکَعْبَةُ قِبَلتی وَ امِیْرُ الْمُؤْمِنْینَ عَلِیِّ بْنِ ابّیْ طالِبٍ امامِی وَ الْحَسَنٌ بْنُ عَلِیَ الْمُجْتَبی امامِیْ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا امامِی وَ عَلِیٌ زَیْنُ الْعابِدْینَ امامِی وَ مُحَمَّدُ الْباقِرُ امامِی وَ جَعْفَرُ الْصّادِقُ امِامِی وَ مُوْسیَ الْکاظِمُ امامِی وَ عَلِیُ الْرِضا امامِی وَ مُحَمَّدُ الْجَوادُ امامِی وَ عَلِیُ الْهادِی امامِی وَ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِی امامِی وَ الْحُجَةُ الْمُنْتَظَرُ امامِی هؤُلآءِ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ائِمَتِیْ وَ سادَتِیْ وَ قادَتِیْ وَ شُفَعائِی بَهَمْ أَتوَلّی وَ مِنْ اعْدائهِمْ اتَبَرَّا فِی الْدُنْیا والاخِرَةِ، ثُمَّ اعْلَمْ فُلانَ ابْنَ فُلانٍ" بهجای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید. بعد بگوید:" ان الله تَبَارَکَ وَ تَعالی نِعْمَ الْرَبَّ، وَ انَّ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ نِعْمَ الْرَسُوْلٌ وَ انَّ عَلِیُ بْنَ ابِی طالِبٍ وَ اولادُهُ الْمَعْصُومِیْنةَ الائمة الاثنی عشر نعم اْلَائِمَّةُ، وَ انَّ ما جآءِ بِهِ مُحَمَّدُ صَلِی اللهُ عَلَیِهْ وَ آلِهِ حَقُّ وَ انَّ الْمُوْتَ حَقُّ وَ سُؤالَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیْرٍ فِی الْقَبْرِ حَقُّ وَ الْبَعْثَ حَقُّ وَ الْنُّشُوْرَ حَقُّ وَ الْصِّراطَ حَقُّ وَ الْمِیْزانَ حَقُّ وَ تَطایِرَ الْکُتُبِ حَقُّ وَ انَّ الْجَنَّةَ حَقُّ وَ الْنّارَ حَقُّ وَ انَّ الْسّاعَةَ آتَیةُ لا رَیْبَ فِیْها وَ انَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُوْرِ" پس بگوید:" افَهِمْتَ یا فُلانُ" و بهجا ی فلان اسم میت را بگوید. پس از آن بگوید:" ثَبَتَّکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ وَ هداکَ اللهَ الی صِراطٍ مُسْتَقِیْمٍ، عَرَّفَ الله بَیْنَکَ وَ بَیْنَ أوْلیآئک فِیْ مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمِتَهِ" پس بگوید:" الّلهُمَّ جافِ اْلَارْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَ اصْعَدْ بِرُوْحِهِ الَیْکَ وَ لَقّهِ مُنْکَ بُرْهاناً الّلهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ".
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند مگر ان که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل ان که مردمان خوب در ان جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به ان جا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچه ای روی قبر بگیرند و نیز مستحب است جنازه را به ارامی از تابوت بگیرند و وارد قبر نمایند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از ان که میت را در لحد گذاشتند گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از ان که لحد را بپوشانند کسی دست راست را به شانه راست میت بزند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارد و دهان را نزدیک گوش او ببرد و به شدت حرکتش دهد و سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید مثلا اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگوید اسمع افهم یا محمد بن علی پس از ان بگوید هل انت علی العهد الذی فارقتنا علیه من شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم عبده و رسوله و سید النبیین و خاتم المرسلین و ان علیا امیر المومنین و سید الوصیین و امام افترض الله طاعته علی العالمین و ان الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و القایم الحجه المهدی صلوات الله علیهم ایمه المومنین و حجج الله علی الخلق اجمعین و ایمتک ایمه هدی ابرار یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید اذا اتاک الملکان المقربان رسولین من عند الله تبارک و تعالی و سیلاک عن ربک و عن نبیک و عن دینک و عن کتابک و عن قبلتک و عن ایمتک فلا تخف و لا تحزن و قل فی جوابهما الله ربی و محمد صلی الله علیه واله وسلم نبیی و الاسلام دینی و القران کتابی و الکعبه قبلتی و امیر المومنین علی بن ابی طالب امامی و الحسن بن علی المجتبی امامی و الحسین بن علی الشهید بکربلا امامی و علی زین العابدین امامی و محمد الباقر امامی و جعفر الصادق امامی و موسی الکاظم امامی و علی الرضا امامی و محمد الجواد امامی و علی الهادی امامی و الحسن العسکری امامی و الحجه المنتظر امامی هولاء صلوات الله علیهم ایمتی و سادتی و قادتی و شفعایی بهم اتولی و من اعدایهم اتبرء فی الدنیا و الاخره ثم اعلم یا فلان بن فلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگوید و بعد بگوید ان الله تبارک و تعالی نعم الرب و ان محمدا صلی الله علیه واله وسلم نعم الرسول و ان علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین الایمه الاثنی عشر نعم الایمه و ان ما جاء به محمد صلی الله علیه واله وسلم حق و ان الموت حق و سوال منکر و نکیر فی القبر حق و البعث حق و النشور حق و الصراط حق و المیزان حق و تطایر الکتب حق و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور پس بگوید افهمت یافلان و به جای فلان اسم میت را بگوید و پس از ان بگوید ثبتک الله بالقول الثابت و هداک الله الی صراط مستقیم عرف الله بینک و بین اولیایک فی مستقر من رحمته پس بگوید اللهم جاف الارض عن جنبیه و اصعد بروحه الیک و لقه منک برهانا اللهم عفوک عفوک