چرا پیامبر(ص) در مکه پیام غدیر و جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام نکرد؟ پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) در مورد مسائل مهم و ضروری در دین از خود اختیاری نداشتند و تنها با دستور خداوند – سبحانه و تعالی – مطالب را به مردم می رساندند. جناب ابن حجر عسقلانی از بزرگترین علما و دانشمندان اهل سنت در کتاب فتح الباری جلد 13 صفحه 248 می گوید : جبریئل همانگونه که قرآن را بر پیامبر نازل می کرد ، سنت را نیز بر ایشان نازل می نمود . پیامبر هیچ حرکتی انجام نداد و هیچ نگفت مگر آنکه دستورش از جانب خداوند فرا رسید. بنابر این در هر حال و در هر موقیعتی پیامبر تابع فرامین خداوند می باشد و این پیامبر هر آنچه که باید بگوید و انجام دهد از جانب خداوند – سبحانه و تعالی – می باشد. اما در مورد این شبهه که چرا پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در مکه علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود انتخاب نکردند و از این قبیل مسائل توجهتان را به نکات ذیل جلب می کنم: 1 ) عنادورزان و متعصبان زمانی که نمی توانند یک حقیقت را بپذیرند سعی می کنند که با سخنان نامعقول اصل مطلب را منکر شوند. زمانی که شخصی می گوید چرا پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) علی را در مکه جانشین خود نکرد این برای ما معلوم می شود که این فرد خلافت علی را پذیرفته و چون نمی تواند اصل مطلب را زیر سوال ببرد ، سعی میکند با شبهه های بی اساس راهی برای دست و پا زدن خود پیدا کند . ( البته سخن من کلی است و روی صحبتم اصلا با شما دوست عزیز نیست . ) 2 ) تعیین علی ( علیه السلام ) به عنوان جانشین از سوی حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فقط یکبار و دوبار صورت نگرفته که بخواهیم منکر آن شویم و آنرا ندید بگیریم. پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) از بای بسم الله رسالت خود تا تای تمام رسالتشان دائما وصایت و خلافت علی ( علیه السلام ) را به مردم گوشزد کرده اند . واقعه جدید در غدیر اینست که حضرت در روز غدیر برای امیر المومنین ( علیه السلام ) بیعت گرفتند و رسما ایشان را خلیفه بعد از خود معرفی کردند. 3 ) اما برای اینکه به سوال اصلی شما پاسخ بدهیم از حواشی که نیاز به بحث کردن در مکان و زمان خود را دارند پرهیز می کنم و سعی می کنیم سوال اصلی شما را کامل پاسخ دهیم: 1 .همانطور که قبلا گفتیم پیامبر برای هر مطلبی در مورد دین اسلام و مسائل مربوط به آن نیازمند دستور خداوند بودند. پاسخ اول بنده به سوال شما اینست که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد . خداوند آیه تبلیغ را در روز هجدهم ذی الحجه سال حجه الوداع ( دهم هجری ) زمانی که پیامبر اعظم به مکان غدیر خم رسیده بودند و حدود پنج ساعت از روز گذشته بود بر قلب مصفای آنحضرت نازل کردند. جناب حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبری ( متوفی 310 هجری ) در کتاب الولایه که آنرا پیرامون طرق حدیث غدیر نگاشته با سند خود از زید بن ارقم روایت کرده : که در بازگشت از حجه الوداع در محل غدیر خم بودیم ، پس از اقامه نماز جماعت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در ضمن خطبه ای طولانی فرمودند (( خداوند تبارک و تعالی آیه :" یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ " را بر نازل کرده است و جبرییل از جانب پروردگار به من فرمان داد تا در این مکان ایستاده و به هر سیاه و سفیدی و جن و انسی اعلام کنم که : (( إن علی بن ابیطالب أخی و وصی و خلیفتی و امام بعدی )) البته این روایت ادامه نیز دارد که آنرا در محل خود می آورم . مشاهده می کنید که خداوند آیه تبلیغ را در همان مکان و همان زمان بر پیامبر نازل می کند و لذا پیامبر دستور می دهد آنان که رفته اند بازگردنند و منتظر آنان که نیامده اند باشیم و این خود به اهمیت فوق العاده موضوع اضافه می کند که این چه امری است که مردم باید برای شنیدن آن زیر گرمای آفتاب داغ و سوزان و با آن خستگی مفرط بعد از اعمال حج، پیام خدا را از دهان مبارک پیامبر بشنوند. آنچه که برای من در اینجا مهم است این مطلب می باشد : که ما با دانستن شان نزول آیه متوجه شویم که پیامبر باید این مسئله را هر جایی که خدای رحمان صلاح بداند بیان کند و در واقع اگر تعیین خلیفه و امام از جانب خود پیامبر باشد می توان این مسئله را مطرح کرد ، اما می بینیم که خواست خداوند اینست و باید این بشود و همین موضوع امامت منصوص من الله را تقویت می کند چرا که حتی تعیین محل ابلاغ رسمی آن را هم خداوند تعیین می کند. در این جا برای اینکه مطمئن شوید که این آیه در همان روز و مکانی که خدمتتان عرض کردم نازل شده ( به جهت قصار کلام ) آدرس کتب معروف و بزرگ تفسیری اهل سنت که شان نزول آیه را مکان و زمان غدیر بیان کرده اند را خدمتتان عرض می کنم : الف ) ابوالقاسم حافظ حاکم حسکانی ( متوفی 490 هجری ) در ج 1 ص 255 ح 249 از کتاب شواهد التنزیل ب) حافظ ابوالقاسم بن عساکر شافعی ( متوفی 571 ) در ج 12 ص 237 از کتاب تاریخ مدینه دمشق پ) ابوعبدالله فخرالدین رازی شافعی ( متوفی 606 ) در ج 12 ص 49 از کتاب تفسیر الکبیر ت) جلال الدین سیوطی شافعی ( متوفی 911 ) در ج 3 ص 116 از کتاب الدر المنثور ث) قاضی شوکانی ( متوفی 1250 ) در ج 2 ص 60 از کتاب فتح القدیر ج ) شهاب الدین آلوسی شافعی بغدادی ( متوفی 1270 ) در ج 6 ص 192 از کتاب روح المعانی چ) شیخ سلیمان قندوزی حنفی ( متوفی 1293 ) در ج 1 ص 119 از کتاب ینابیع الموده ح) شیخ محمد عبده مصری ( متوفی 1323 ) در ص 463 از کتاب تفسیر المنار خ ) جناب علامه امینی نظر قریب به سی تن از علمای طراز اول اهل سنت در مورد شان نزول و جزییات این آیه و روز غدیر را در ج اول ص 424 – 438 از کتاب گرانسنگ خود (( الغدیر )) آورده اند که می توانید به آن کتاب نیز رجوع کنید. بنابراین شکی نمی ماند که آیه تبلیغ در روز غدیر و چندی قبل از اعلام ولایت امیر المومنین ( علیه السلام ) بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شده است و بنابر نظر طبری و حسکانی و سیوطی و فخر رازی آنچه که باید پیامبر در مورد ابلاغ رسالت خود انجام می داده اند که همانا تعیین علی ( علیه السلام ) به عنوان امام و ولی مومنین بوده است را نیز جبرئیل بر پیامبر خبر آورده است. لذا به نظر بنده اگر اعتراضی بماند باید آنرا به خود خداوند عزوجل ارجاع داد. .2 اما در اینجا می خواهم مطلبی را خدمت شما عرض کنم : الف ) پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بنابر احادیث و روایات معتبر و صحیحی که از طریق علمای اهل سنت وارد شده است در خود مکه نیز زمینه سازی ها و مقدمه چینی هایی برای اعلان ولایت حضرت امیر ( علیه السلام ) انجام داده بودند که در ذیل مطلب را برایتان شرح می دهم : الف) ترمذی از بزرگترین علمای اهل سنت و صاحب یکی از کتب صحاح سته با سند صحیح خود از جابر نقل می کند که : پیامبر در خطبه عرفه به ثقلین و گمراهی امت بعد از خودشان و اعتصام به کتاب خدا و عترتشان اشاره می کنند و فراز هایی از حدیث ثقلین را بیان می کنند. (سنن ترمذی ج 5 ص 327 ح 3874 ) همچنین ابن کثیر دمشقی نیز در کتاب تفسیر خود( ج 4 ص 428) همین روایت را نقل کرده و آنرا از هر جهت صحیح می داند. علاوه بر این جناب حاکم نیشابوری نیز در ج 3 ص 623 این حدیث را صحیح دانسته اند. هم چنین جناب یعقوبی از بزرگان اهل سنت در ج 2 ص 111 کتاب تاریخ خود می نویسد : پیامبر در خطبه بعد از قربان حدیث ثقلین را قرائت کردند و در ادامه فرمودند : ای مردم بعد از من به کفر و جاهلیت باز نگردید و همانا شما را به توسل به ثقلین ( کتاب الله و عترتی ) سفارش می کنم. ب ) به نقل از امامان بزرگوار ( علیهم السلام ) و بزرگان اهل سنت پیامبر از بیان ولایت حضرت علی در مکه دلهره داشتند. حاکم حسکانی از عثمان اعشی از امام محمد باقر ( علیه السلام ) نقل می کند که آنحضرت فرمودند : پیامبر از اینکه خلافت و ولایت حضرت امیر را بیان کند نوعی دلهره و نگرانی داشتند و این اضطراب در مکه بیشتر بود. هنگامی که پیامبر به محل غدیر رسید خداوند به پیامبر فرمود : ای پیامبر همانگونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی ، ولایت اولی الامر را نیز بیان کن تا حجت را بر امتت تمام کرده باشی. در این هنگام پیامبر خطاب به خداوند فرمود : خدایا اصحاب و امت من تازه از جاهلیت بازگشته اند و هنوز به آن دوران نزدیک اند و البته همگی شیفته ریاست و خلافت هستند. بیم من بر علی می رود که امت پس از من علی را که اکثر کسان و نزدیکان اینان را در راه تو کشته ، اذیت کرده و قصد جانش را بکنند.خدای من ، من می ترسم از بیان ولایت علی و شورش اینان و ... ] شواهد التنزیل ج 1 ص 254 [ همچنین حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از زبان ابن عباس در ج 1 ص 257 شواهد التنزیل نقل می کند. علاوه بر اینها آلوسی نیز از مفسران بزرگ وهابیت ( البته به قول خود شافعی مذهب ) می گوید : خداوند دستور به نصب علی داد ، لیکن پیامبر این دلهره را داشت که مبادا اصحاب شورش کرده و بگویند که محمد پسر عم و فامیل جوانش را بر ما سروری داد ] مانند همان چیزی که ابوجهل و ابولهب به پیامبر گفتند [ ] تفسیر روح المعانی ج 6 ص 193 [ همچنین سیوطی در ج 2 ص 298 از کتاب الدرالمنثور خود و جناب زمیلی در ج 1 ص 480 از کتاب تفسیر الوسیط خودشان آورده اند که : پیامبر در ابلاغ ولایت علی دچار نگرانی بود که خداوند با عبارت وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ پیامبر را تهدید کرد. پس از آنکه پیامبر انتصاب علی به جانشینی را بیان کرد خداوند با عبارت (وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ) ایشان را دلداری دادند. چرا که خود پیامبر بیش از همه در خطر بودند. هم چنین اگر به کتب فتح القدیر شوکانی و رو ح المعانی آلوسی و الدر المنثور سیوطی و تفسیر الکبیر فخر رازی آدرس هایی که در قسمت قبل دادم و نیز ج 6 ص 414 تفسیر طبری مراجعه کنید می توانید دلهره و نگرانی پیامبر از بیان این مسئله چه در مکه و چه در غدیر را مشاهده نمایید، حتی برخی نظیر طبری و سیوطی و شوکانی می گویند که : پیامبر خطاب به خداوند فرمود : اگر ولایت علی را به آنها بگویم قبول می کنند ؟ . این عبارت نشانگر اوج مظلومیت حضرت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد. البته در کتاب منهاج السنه ابن تیمیه ج 7 ص 178 آمده که ابن مسعود دائما آیه ابلاغ را می خواند و پس از آن می گفت : علی مولی کل مومن و مومنه . البته ابن تیمیه این قول را رد می کند و آنرا ضعیف می داند. هرچند که راویان آن همگی از راویان محمد بن اسماعیل بخاری هستند. ممکن است در اینجا سوال شود که پیامبر از شورش چه کسانی می ترسید و از چه کسانی بر جان خود و علی بیم داشت ؟ در ج 3 ص 382 از کتاب مجمع البیان شیخ طبرسی ( که مورد اعتماد شیعه و سنی است ) و عمده القاری فی شرح صحیح بخاری ج 18 ص 206 و ج 4 ص 592 از کتاب جمع بین الصحیحین حمیدی آمده که: پیامبر در ابلاغ ولایت علی از قریش و یهود می ترسید و بر اجتماع آنها و انهدام اسلام همواره بیم داشت، چرا که هم یهود و هم قریش از علی زخم خورده بودند . ج ) حتی شواهدی وجود دارد که بیان می کند پیامبر در خود مکه هم نسبت به تعیین جانشین خود سعی و تلاش می کرده اند. در کتاب مسند احمد بن حنبل ج 5 ص 99 با سند بسیار صحیح و معتبر آمده که : پیامبر در مکه فرمودند : ... دوازده نفر بعد از من بر مومنان ریاست و حکومت و امامت و خلافت می کنند . احمد بن حنبل از ابن عباس نقل می کند که عده ای از صحابه با ایجاد سر و صدا و مزاحمت مانع از ادامه سخنان پیامبر شدند. عین همین مطلب را ابن کثیر دمشقی در کتاب البدایه و النهایه خود ج 4 ص 257 با سند صحیح و معتبر آورده است. ابن حجر عسقلانی نیز در تهذیب التهذیب ج 3 ص 396 و هیثمی نیز در مجمع الزوائد ج 8 ص 427 این حدیث را آورده و آنرا صحیح و معتبر دانسته اند. همچنین احمد بن حنبل نیز در مسند خود ج5 ص 98 همان عبارت را آورده و به نقل از ابن عباس می گوید مردم پس از سخنان پیامبر ضجه می زدند و تکبیر می گفتند تا صدای پیامبر را قطع کرده و سخنان ایشان را نا تمام بگذارند. عده ای نیز نشست و برخاست کرده و محل را ترک کرده و یا مجلس را بهم زدند. جالب اینکه در کتاب صحیح مسلم ج 6 ص 264 ح 4603 از ابن عباس از پیامبر نقل شده که در خود مکه در ضمن سخنرانی خود فرمودند : عزت دین من با 12 نفر است و مادامی که به کتاب خدا و اینان متمسک شوید گمراه نمی شوید؛ پس از این مسئله مردم به شدت سر وصدا کردند. زید بن ارقم می گوید شنیدم که پیامبر می گفت : کلهم من قریش . جالب اینکه در ص 42 مناقب علی از ابن مغازلی و ج 42 ص 226 از کتاب تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر آمده که : در غدیر نیز برخی از مردم و صحابه به هنگام سخنان پیامبر قصد برهم زدن مجلس را داشتند که این بار موفق نشدند . این مطلب را هیثمی در مجمع الزوائد ج 1 ص 271 آورده و آنرا صحیح می داند. شما می توانید شباهت میان حرکت مردم و صحابه در جریان غدیر و هنگام نوشتن حدیث قرطاس مشاهده کنید می بینید که در هر دو مورد با ایجاد مزاحمت می خواستند در سخنان پیامبر اخلال ایجاد کنند که خوشبختانه نتوانستند. پس پیامبر در خود مکه هم می خواستند این مهم را مقدمه چینی کرده و شرایط لازم آنرا فراهم آورند . ولیکن آنچه مهم است اینست که ایشان با عمل به دستور خداوند ولایت علی ( ع ) را ابلاغ کرده و موجب اکمال دین اسلام شدند. گردآوری و پاسخ: سید محمد مهدی حسین پور مدیر گروه وهابیت
چرا پیامبر(ص) در مکه پیام غدیر و جانشینی حضرت علی (ع) را اعلام نکرد؟
پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) در مورد مسائل مهم و ضروری در دین از خود اختیاری نداشتند و تنها با دستور خداوند – سبحانه و تعالی – مطالب را به مردم می رساندند.
جناب ابن حجر عسقلانی از بزرگترین علما و دانشمندان اهل سنت در کتاب فتح الباری جلد 13 صفحه 248 می گوید : جبریئل همانگونه که قرآن را بر پیامبر نازل می کرد ، سنت را نیز بر ایشان نازل می نمود . پیامبر هیچ حرکتی انجام نداد و هیچ نگفت مگر آنکه دستورش از جانب خداوند فرا رسید.
بنابر این در هر حال و در هر موقیعتی پیامبر تابع فرامین خداوند می باشد و این پیامبر هر آنچه که باید بگوید و انجام دهد از جانب خداوند – سبحانه و تعالی – می باشد. اما در مورد این شبهه که چرا پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در مکه علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود انتخاب نکردند و از این قبیل مسائل توجهتان را به نکات ذیل جلب می کنم:
1 ) عنادورزان و متعصبان زمانی که نمی توانند یک حقیقت را بپذیرند سعی می کنند که با سخنان نامعقول اصل مطلب را منکر شوند. زمانی که شخصی می گوید چرا پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) علی را در مکه جانشین خود نکرد این برای ما معلوم می شود که این فرد خلافت علی را پذیرفته و چون نمی تواند اصل مطلب را زیر سوال ببرد ، سعی میکند با شبهه های بی اساس راهی برای دست و پا زدن خود پیدا کند . ( البته سخن من کلی است و روی صحبتم اصلا با شما دوست عزیز نیست . )
2 ) تعیین علی ( علیه السلام ) به عنوان جانشین از سوی حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فقط یکبار و دوبار صورت نگرفته که بخواهیم منکر آن شویم و آنرا ندید بگیریم. پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) از بای بسم الله رسالت خود تا تای تمام رسالتشان دائما وصایت و خلافت علی ( علیه السلام ) را به مردم گوشزد کرده اند . واقعه جدید در غدیر اینست که حضرت در روز غدیر برای امیر المومنین ( علیه السلام ) بیعت گرفتند و رسما ایشان را خلیفه بعد از خود معرفی کردند.
3 ) اما برای اینکه به سوال اصلی شما پاسخ بدهیم از حواشی که نیاز به بحث کردن در مکان و زمان خود را دارند پرهیز می کنم و سعی می کنیم سوال اصلی شما را کامل پاسخ دهیم:
1 .همانطور که قبلا گفتیم پیامبر برای هر مطلبی در مورد دین اسلام و مسائل مربوط به آن نیازمند دستور خداوند بودند. پاسخ اول بنده به سوال شما اینست که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد . خداوند آیه تبلیغ را در روز هجدهم ذی الحجه سال حجه الوداع ( دهم هجری ) زمانی که پیامبر اعظم به مکان غدیر خم رسیده بودند و حدود پنج ساعت از روز گذشته بود بر قلب مصفای آنحضرت نازل کردند. جناب حافظ ابو جعفر محمد بن جریر طبری ( متوفی 310 هجری ) در کتاب الولایه که آنرا پیرامون طرق حدیث غدیر نگاشته با سند خود از زید بن ارقم روایت کرده : که در بازگشت از حجه الوداع در محل غدیر خم بودیم ، پس از اقامه نماز جماعت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در ضمن خطبه ای طولانی فرمودند (( خداوند تبارک و تعالی آیه :" یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ " را بر نازل کرده است و جبرییل از جانب پروردگار به من فرمان داد تا در این مکان ایستاده و به هر سیاه و سفیدی و جن و انسی اعلام کنم که : (( إن علی بن ابیطالب أخی و وصی و خلیفتی و امام بعدی )) البته این روایت ادامه نیز دارد که آنرا در محل خود می آورم . مشاهده می کنید که خداوند آیه تبلیغ را در همان مکان و همان زمان بر پیامبر نازل می کند و لذا پیامبر دستور می دهد آنان که رفته اند بازگردنند و منتظر آنان که نیامده اند باشیم و این خود به اهمیت فوق العاده موضوع اضافه می کند که این چه امری است که مردم باید برای شنیدن آن زیر گرمای آفتاب داغ و سوزان و با آن خستگی مفرط بعد از اعمال حج، پیام خدا را از دهان مبارک پیامبر بشنوند. آنچه که برای من در اینجا مهم است این مطلب می باشد : که ما با دانستن شان نزول آیه متوجه شویم که پیامبر باید این مسئله را هر جایی که خدای رحمان صلاح بداند بیان کند و در واقع اگر تعیین خلیفه و امام از جانب خود پیامبر باشد می توان این مسئله را مطرح کرد ، اما می بینیم که خواست خداوند اینست و باید این بشود و همین موضوع امامت منصوص من الله را تقویت می کند چرا که حتی تعیین محل ابلاغ رسمی آن را هم خداوند تعیین می کند. در این جا برای اینکه مطمئن شوید که این آیه در همان روز و مکانی که خدمتتان عرض کردم نازل شده ( به جهت قصار کلام ) آدرس کتب معروف و بزرگ تفسیری اهل سنت که شان نزول آیه را مکان و زمان غدیر بیان کرده اند را خدمتتان عرض می کنم :
الف ) ابوالقاسم حافظ حاکم حسکانی ( متوفی 490 هجری ) در ج 1 ص 255 ح 249 از کتاب شواهد التنزیل
ب) حافظ ابوالقاسم بن عساکر شافعی ( متوفی 571 ) در ج 12 ص 237 از کتاب تاریخ مدینه دمشق
پ) ابوعبدالله فخرالدین رازی شافعی ( متوفی 606 ) در ج 12 ص 49 از کتاب تفسیر الکبیر
ت) جلال الدین سیوطی شافعی ( متوفی 911 ) در ج 3 ص 116 از کتاب الدر المنثور
ث) قاضی شوکانی ( متوفی 1250 ) در ج 2 ص 60 از کتاب فتح القدیر
ج ) شهاب الدین آلوسی شافعی بغدادی ( متوفی 1270 ) در ج 6 ص 192 از کتاب روح المعانی
چ) شیخ سلیمان قندوزی حنفی ( متوفی 1293 ) در ج 1 ص 119 از کتاب ینابیع الموده
ح) شیخ محمد عبده مصری ( متوفی 1323 ) در ص 463 از کتاب تفسیر المنار
خ ) جناب علامه امینی نظر قریب به سی تن از علمای طراز اول اهل سنت در مورد شان نزول و جزییات این آیه و روز غدیر را در ج اول ص 424 – 438 از کتاب گرانسنگ خود (( الغدیر )) آورده اند که می توانید به آن کتاب نیز رجوع کنید.
بنابراین شکی نمی ماند که آیه تبلیغ در روز غدیر و چندی قبل از اعلام ولایت امیر المومنین ( علیه السلام ) بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شده است و بنابر نظر طبری و حسکانی و سیوطی و فخر رازی آنچه که باید پیامبر در مورد ابلاغ رسالت خود انجام می داده اند که همانا تعیین علی ( علیه السلام ) به عنوان امام و ولی مومنین بوده است را نیز جبرئیل بر پیامبر خبر آورده است. لذا به نظر بنده اگر اعتراضی بماند باید آنرا به خود خداوند عزوجل ارجاع داد.
.2 اما در اینجا می خواهم مطلبی را خدمت شما عرض کنم :
الف ) پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بنابر احادیث و روایات معتبر و صحیحی که از طریق علمای اهل سنت وارد شده است در خود مکه نیز زمینه سازی ها و مقدمه چینی هایی برای اعلان ولایت حضرت امیر ( علیه السلام ) انجام داده بودند که در ذیل مطلب را برایتان شرح می دهم :
الف) ترمذی از بزرگترین علمای اهل سنت و صاحب یکی از کتب صحاح سته با سند صحیح خود از جابر نقل می کند که : پیامبر در خطبه عرفه به ثقلین و گمراهی امت بعد از خودشان و اعتصام به کتاب خدا و عترتشان اشاره می کنند و فراز هایی از حدیث ثقلین را بیان می کنند. (سنن ترمذی ج 5 ص 327 ح 3874 ) همچنین ابن کثیر دمشقی نیز در کتاب تفسیر خود( ج 4 ص 428) همین روایت را نقل کرده و آنرا از هر جهت صحیح می داند. علاوه بر این جناب حاکم نیشابوری نیز در ج 3 ص 623 این حدیث را صحیح دانسته اند. هم چنین جناب یعقوبی از بزرگان اهل سنت در ج 2 ص 111 کتاب تاریخ خود می نویسد : پیامبر در خطبه بعد از قربان حدیث ثقلین را قرائت کردند و در ادامه فرمودند : ای مردم بعد از من به کفر و جاهلیت باز نگردید و همانا شما را به توسل به ثقلین ( کتاب الله و عترتی ) سفارش می کنم.
ب ) به نقل از امامان بزرگوار ( علیهم السلام ) و بزرگان اهل سنت پیامبر از بیان ولایت حضرت علی در مکه دلهره داشتند. حاکم حسکانی از عثمان اعشی از امام محمد باقر ( علیه السلام ) نقل می کند که آنحضرت فرمودند : پیامبر از اینکه خلافت و ولایت حضرت امیر را بیان کند نوعی دلهره و نگرانی داشتند و این اضطراب در مکه بیشتر بود. هنگامی که پیامبر به محل غدیر رسید خداوند به پیامبر فرمود : ای پیامبر همانگونه که سایر احکام را به مردم بیان کردی ، ولایت اولی الامر را نیز بیان کن تا حجت را بر امتت تمام کرده باشی. در این هنگام پیامبر خطاب به خداوند فرمود : خدایا اصحاب و امت من تازه از جاهلیت بازگشته اند و هنوز به آن دوران نزدیک اند و البته همگی شیفته ریاست و خلافت هستند. بیم من بر علی می رود که امت پس از من علی را که اکثر کسان و نزدیکان اینان را در راه تو کشته ، اذیت کرده و قصد جانش را بکنند.خدای من ، من می ترسم از بیان ولایت علی و شورش اینان و ... ] شواهد التنزیل ج 1 ص 254 [ همچنین حاکم حسکانی نظیر همین روایت را از زبان ابن عباس در ج 1 ص 257 شواهد التنزیل نقل می کند. علاوه بر اینها آلوسی نیز از مفسران بزرگ وهابیت ( البته به قول خود شافعی مذهب ) می گوید : خداوند دستور به نصب علی داد ، لیکن پیامبر این دلهره را داشت که مبادا اصحاب شورش کرده و بگویند که محمد پسر عم و فامیل جوانش را بر ما سروری داد ] مانند همان چیزی که ابوجهل و ابولهب به پیامبر گفتند [ ] تفسیر روح المعانی ج 6 ص 193 [ همچنین سیوطی در ج 2 ص 298 از کتاب الدرالمنثور خود و جناب زمیلی در ج 1 ص 480 از کتاب تفسیر الوسیط خودشان آورده اند که : پیامبر در ابلاغ ولایت علی دچار نگرانی بود که خداوند با عبارت وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ پیامبر را تهدید کرد. پس از آنکه پیامبر انتصاب علی به جانشینی را بیان کرد خداوند با عبارت (وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ) ایشان را دلداری دادند. چرا که خود پیامبر بیش از همه در خطر بودند. هم چنین اگر به کتب فتح القدیر شوکانی و رو ح المعانی آلوسی و الدر المنثور سیوطی و تفسیر الکبیر فخر رازی آدرس هایی که در قسمت قبل دادم و نیز ج 6 ص 414 تفسیر طبری مراجعه کنید می توانید دلهره و نگرانی پیامبر از بیان این مسئله چه در مکه و چه در غدیر را مشاهده نمایید، حتی برخی نظیر طبری و سیوطی و شوکانی می گویند که : پیامبر خطاب به خداوند فرمود : اگر ولایت علی را به آنها بگویم قبول می کنند ؟ . این عبارت نشانگر اوج مظلومیت حضرت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد. البته در کتاب منهاج السنه ابن تیمیه ج 7 ص 178 آمده که ابن مسعود دائما آیه ابلاغ را می خواند و پس از آن می گفت : علی مولی کل مومن و مومنه . البته ابن تیمیه این قول را رد می کند و آنرا ضعیف می داند. هرچند که راویان آن همگی از راویان محمد بن اسماعیل بخاری هستند.
ممکن است در اینجا سوال شود که پیامبر از شورش چه کسانی می ترسید و از چه کسانی بر جان خود و علی بیم داشت ؟ در ج 3 ص 382 از کتاب مجمع البیان شیخ طبرسی ( که مورد اعتماد شیعه و سنی است ) و عمده القاری فی شرح صحیح بخاری ج 18 ص 206 و ج 4 ص 592 از کتاب جمع بین الصحیحین حمیدی آمده که: پیامبر در ابلاغ ولایت علی از قریش و یهود می ترسید و بر اجتماع آنها و انهدام اسلام همواره بیم داشت، چرا که هم یهود و هم قریش از علی زخم خورده بودند .
ج ) حتی شواهدی وجود دارد که بیان می کند پیامبر در خود مکه هم نسبت به تعیین جانشین خود سعی و تلاش می کرده اند. در کتاب مسند احمد بن حنبل ج 5 ص 99 با سند بسیار صحیح و معتبر آمده که : پیامبر در مکه فرمودند : ... دوازده نفر بعد از من بر مومنان ریاست و حکومت و امامت و خلافت می کنند . احمد بن حنبل از ابن عباس نقل می کند که عده ای از صحابه با ایجاد سر و صدا و مزاحمت مانع از ادامه سخنان پیامبر شدند. عین همین مطلب را ابن کثیر دمشقی در کتاب البدایه و النهایه خود ج 4 ص 257 با سند صحیح و معتبر آورده است. ابن حجر عسقلانی نیز در تهذیب التهذیب ج 3 ص 396 و هیثمی نیز در مجمع الزوائد ج 8 ص 427 این حدیث را آورده و آنرا صحیح و معتبر دانسته اند. همچنین احمد بن حنبل نیز در مسند خود ج5 ص 98 همان عبارت را آورده و به نقل از ابن عباس می گوید مردم پس از سخنان پیامبر ضجه می زدند و تکبیر می گفتند تا صدای پیامبر را قطع کرده و سخنان ایشان را نا تمام بگذارند. عده ای نیز نشست و برخاست کرده و محل را ترک کرده و یا مجلس را بهم زدند. جالب اینکه در کتاب صحیح مسلم ج 6 ص 264 ح 4603 از ابن عباس از پیامبر نقل شده که در خود مکه در ضمن سخنرانی خود فرمودند : عزت دین من با 12 نفر است و مادامی که به کتاب خدا و اینان متمسک شوید گمراه نمی شوید؛ پس از این مسئله مردم به شدت سر وصدا کردند. زید بن ارقم می گوید شنیدم که پیامبر می گفت : کلهم من قریش .
جالب اینکه در ص 42 مناقب علی از ابن مغازلی و ج 42 ص 226 از کتاب تاریخ مدینه دمشق ابن عساکر آمده که : در غدیر نیز برخی از مردم و صحابه به هنگام سخنان پیامبر قصد برهم زدن مجلس را داشتند که این بار موفق نشدند . این مطلب را هیثمی در مجمع الزوائد ج 1 ص 271 آورده و آنرا صحیح می داند.
شما می توانید شباهت میان حرکت مردم و صحابه در جریان غدیر و هنگام نوشتن حدیث قرطاس مشاهده کنید می بینید که در هر دو مورد با ایجاد مزاحمت می خواستند در سخنان پیامبر اخلال ایجاد کنند که خوشبختانه نتوانستند. پس پیامبر در خود مکه هم می خواستند این مهم را مقدمه چینی کرده و شرایط لازم آنرا فراهم آورند . ولیکن آنچه مهم است اینست که ایشان با عمل به دستور خداوند ولایت علی ( ع ) را ابلاغ کرده و موجب اکمال دین اسلام شدند.
گردآوری و پاسخ:
سید محمد مهدی حسین پور
مدیر گروه وهابیت
- [سایر] به روایت ابن هشام: به هنگام مرگ حضرت محمد(ص)، عباس (عموی پیامبر) از حضرت علی(ع) خواست که نزد پیامبر(ص) برود و درباره جانشین آینده وی، نظر خواهی کند، اما حضرت علی از اینکار پرهیز کرد و گفت: (مرا با این سؤال کاری نیست و اگر سید(حضرت محمد) ما را منع کند یقین میباید دانست که هیچکس بعد از وی چیزی به ما ندهد). (سیرت رسول الله، ج 2، ص 1112). سؤال این است که؛ اگر حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در غدیر خم انتخاب کرده بود، دلیل این سؤال چه بوده است؟ چرا حضرت علی در پاسخ اشارهای به ماجرای غدیر خم نکرد؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبه غدیر چند مرتبه کلمات وصی و امام را در مورد حضرت علی (ع) ذکر فرمودند؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبۀ غدیر چند مرتبه کلمات وصی و امام را در مورد حضرت علی (ع) ذکر فرمودند؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبه غدیر چند مرتبه کلمه علی را ذکر فرمودند؟
- [سایر] پیامبر (ص) در خطبۀ غدیر چند مرتبه کلمۀ علی را ذکر فرمودند؟
- [سایر] شیعه میگوید: هزاران صحابه در غدیر خم حضور داشتند، و همه شنیدند که پیامبر(ص) علی را به عنوان جانشین خود بعد از وفاتش تعیین کرد؛ اگر چنین است پس چرا از هزاران صحابه یکی به خاطر غصب شدن حق علی اعتراض نکرد، حتی عمار بن یاسر و مقداد بن عمرو و سلمان فارسی چیزی نگفتند و یکی از اینها نگفت: ای ابوبکر چرا خلافت را از علی غضب میکنی و حال آنکه میدانی که پیامبر(ص) در غدیر خم چه گفت؟!
- [سایر] عقیده شیعه در مسئله خلافت و جانشینی بعد از پیامبر(ص) چیست، آیا آنان علی(ع) را خلیفه بلافصل پیامبر(ص) میدانند و خلفای دیگر را که صحابه پیامبر(ص) بودند قبول ندارند؟
- [سایر] چرا حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) برای معرفی امام علی(علیه السلام) به جای غدیر خم، در مکه اقدام به این کار نکرد؟
- [سایر] چگونه ممکن است که دهها هزار نفر، شاهد اعلام جانشینی حضرت علی (ع) بوده باشند، اما کس دیگری جانشین پیامبر(ص) شده باشد؟
- [سایر] می خواستم بدونم در غدیر خم اولین کسانی که به پیامبر و امیر مومنان حضرت علی(ع)تبریک گفتند چه کسانی بودند؟و آیا ثقل در خطبه غدیر به معنی سنگ گران است یا نه؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن (فاطمه) باشد، باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زن موکّلم فاطمه را در برابر مهر او، پس او رهاست) و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَهْرِها)، (بِمَهرِها) بگوید، اشکال ندارد و اگر مالی را که زن بخشیده مقداری از مهر باشد، باید به جای (مَهرِها) بگوید: (عَلی هَذَا الْمِقْدارِ مِنْ مَهْرِها) و اگر مالی که زن بخشیده از مهر نباشد باید به جای آن بگوید: (عَلی ما بَذَلَتْ).
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: )بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: )بارَأتُ زَوْجََْ مُوَکِّلی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( و در هر دو صورت اگر به جای کلمه )عَلی مَهْرِها( )بِمَهْرِها( بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی الی الاجل المعلوم عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ)، بعد بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التزویجَ الی الاجلِ المعلومِ علی المهرِ المعلومِ)، صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکّلَکَ الی الاجل المعلوم عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ ذلک لِمُوَکِّلِی) صحیح می باشد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغ? مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: ب?ارَأتُ زَوْجَتِی ف?اطِمَةَ عَلی? مَهْرِه?ا فَهِیَ ط?الِقٌ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیلباید بگوید: ب?ارَأتُ زَوْجَةَ مُوکِّلی ف?اطِمَةَ عَلی? مَهْرِه?ا فَهِیَ ط?الِقٌ و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی? مَهْرِه?ا) (بِمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد.