حق بودن شیعه را اثبات کنید. حقانیت شیعه پرسش 1 . آیا در اسلام حتماً باید پیرو فرقه خاصی بود یا این که انسان تابع کدام فرقه باشد تفاوتی ندارد؟ و اگر تنها یک گروه بر حق است به چه دلیل آن گروه شیعه است؟ یک. ملاک اصلی مسلمان بودن ایمان به حقیقت ناب اسلام و پیروی از آموزهها و تعالیم اسلام خالص و پیراسته از پیرایهها است. این مسأله در زمان پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله در تبعیت و پیروی یکپارچه از آن حضرت تبلور مییابد. پس از رحلت پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله نیز تبعیت از اسلام ناب در گرو پیروی کامل از مسیری است که حضرتش برای امت ترسیم فرموده و بدان راهنمایی کرده است. دو. براساس آنچه در روایات متعدد و متواتری شیعه و سنی نقل کردهاند، پیامبر اکرم در موارد مختلفی مسیر آینده امت را ترسیم کرده و راه راست و ضلالتناپذیر را پیروی کامل از (ثقلین) یعنی قرآن و عترت دانستهاند. از جمله در صحیح مسلم و مسند احمد بن حنبل و سنن دارمی و سنن بیهقی و دیگر منابع معتبر روایی اهلسنت آمده است که پیامبرصلی الله علیه وآله در خطبه غدیر فرمودند : (هان ای مردم! همانا من یک بشر هستم و انتظار میرود که فرستاده پروردگارم (ملکالموت) نزد من آید پس او را اجابت گویم. به درستی که من دو چیز گرانبها نزد شما میگذارم : یکی از آن دو کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. پس کتاب خدا را دریابید و به آن چنگ زنید... و دیگری اهل بیت من است...).(1) نیز آن حضرت اضافه فرمودند : (آن دو (قرآن و عترت) جدایی ناپذیرند تا بر حوض کوثر به من بازگردند. پس بنگرید پس از من چسان آن دو را پی میگیرید).(2) و نیز بر این نکته تأکید کردند که : (اگر آن دو را پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد).(3) بنابراین گوهر هدایت اسلام ناب پس از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله جز از طریق پیروی قرآن و عترت به چنگ آمدنی نیست. از این احادیث نکاتی چند به شرح زیر به دست میآید : 2-1. قرآن و اهلبیتعلیهم السلام همیشه همراه یکدیگرند و جدایی ناپذیرند و طالبان حقایق قرآن باید به اهلبیتعلیهم السلام چنگ بزنند. 2-2. چنان که پیروی از قرآن بدون هیچ قید و شرطی بر همه واجب است پیروی از اهلبیتعلیهم السلام نیز چنین است. 2-3. اهلبیتعلیهم السلام معصومند، زیرا جداییناپذیر بودن آنها از قرآن، و لزوم پیروی بیقید و شرط از آنان از دلایل روشنی بر معصوم بودن آنها است، چرا که اگر گناه و خطایی داشتند از قرآن جدا میشدند، و پیروی از آنان، مسلمانان را از ظلالت و گمراهی بیمه نمیکرد، و اینکه فرمودند با پیروی از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنها است. 2-4. پیامبرصلی الله علیه وآله این برنامه را برای تمام ادوار تاریخ مسلمین تا روز قیامت تنظیم کرده، میفرماید : (این دو همیشه با هماند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند). این به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیتعلیهم السلام به عنوان پیشوای معصومعلیه السلام وجود دارد، و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتند. 2-5. جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهلبیتعلیهم السلام مایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر آنها مقدم داشت زیرا آنها از همه افضل و اعلم و برترند.(4) سه. پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله در موارد مکرر مصادیق اهل بیت را با نام و عدد معرفی نمودهاند. دراین دسته از روایات که در منابع مختلف شیعه و سنی نقل گریده است حضرت علیعلیه السلام به عنوان امام اول و جانشین بلافصل آن حضرت معرفی شده و آخرین امام که دوازدهمین آنان است حضرت مهدی خواهد بود.(5) چهار. بر اثر عللی که پیش از این گفته آمد امت اسلامی پس از آن حضرت به گروهای مختلفی تقسیم شدند. عمدهترین تقسیم به دو گروه شیعه و سنی است. شیعه کسانی را گویند که به لزوم پیروی از اهل بیت و امامت آنان به دلیل اشارت قرآنی و نصوص قطعی رسیده از پیامبر ایمان دارند. در مقابل اهل سنت و جماعت کسانی را گویند که منکر وابستگی امر امامت و رهبری دینی و سیاسی امت به نص بوده و لزوم پیروی از اهل بیتعلیهم السلام را انکار میکنند. گروه نخست به عنوان شیعه علیعلیه السلام شناخته شده و از زبان پیامبرصلی الله علیه وآله به این نام خوانده شدهاند. از جمله پیامبر به حضرت علیعلیه السلام فرمود : (یا علی انت و اصحابک فی الجنه، انت و شیعتک فی الجنه)؛ ای علی تو و یارانت در بهشتید، تو و شیعیانت در بهشتید).(6) مشابه این روایت در منابع اهل سنت به تکرار یافت میشود.(7) پنج. همان طور که حقانیت همه ادیان در عرض یکدیگر مردود است، حقانیت همه فرقهها در درون یک دین نیز ممکن نیست و به تناقض میانجامد. در روایات متعددی که شیعه و سنی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نقل کردهاند امت پس از آن حضرت به فرقههای متعددی تقسیم شده و در این میان تنها یک گروه اهل نجات و رستگاریاند. نتیجه : براساس آنچه گذشت آیا میتوان غیر از تشیع راستین، یعنی پیروی حقیقی از قرآن و عترت را، راه حق و صراط مستقیم و نجات آفرین به حساب آورد؟ پرسش 2 . چه دلیلی بر حقانیت شیعه، در اعتقاد به امامت حضرت علیعلیه السلام وجود دارد؟ براهین موجود در این زمینه را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد : 1. براهین عقلی؛ 2. دلایل قرآنی؛ 3. روایات پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله. هر یک از این شیوهها، دلایل بسیاری را شامل میشود؛ به طوری که گستردگی هر یک از این استدلالات، مطالعه کتابهای متعددی را میطلبد و در این مختصر امکان بحث از آنها نیست؛ لیکن به طور فشرده چند برهان بیان میگردد : یک. دیدگاه قرآن 1. از نظر قرآن، رهبری و امامت امت، اصالتاً باید به دست معصوم و دور از هرگونه کژی باشد. این نکته با تعابیری مختلف در کتاب الهی بیان شده است؛ از جمله هنگامی که ابراهیمعلیه السلام به امامت رسید و خداوند به او فرمود : (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)(8) ابراهیمعلیه السلام آن منصب الهی را برای فرزندانش درخواست کرد (قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی)؛ ولی در پاسخ آمد : (لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)(9)؛ (عهد من به ستمکاران نمیرسد). آیه بالا نشان میدهد که امامت منصبی الهی است - نه به انتخاب افراد - و به کسانی اعطا میشود که از هر ظلمی (اعتقادی، اخلاقی و رفتاری) پاک و مبرّا باشند و نفی مطلق ظلم، مساوی با عصمت است. 2. در آیه ابلاغ نیز میفرماید : (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)(10) و به دنبال آن برای تحقق این مسئله (معرفی و اعلام ولایت امیرمؤمنانعلیه السلام در غدیر خم) آیه اکمال دین نازل شد. بنابراین خداوند با اعلام ولایت و جانشینی حضرت علیعلیه السلام، کامل شدن دین اسلام را اعلام کرد و فرمود : (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً(11))(12). دو. دیدگاه عقلی 1. لزوم رهبری در جامعه، امری انکارناپذیر است. 2. رهبری در جامعه اسلامی، باید براساس احکام و قوانین الهی باشد. 3. احکام الهی به دست کسی اجرا میشود که به طور کامل به زوایای آن احکام، آگاه و نسبت به آنها متعهّد باشد. به عبارت دیگر اگر پیامبر نیست، پیشوای امت - از نظر شرایط و اوصاف - باید نزدیکترین فرد به آن حضرت باشد. 4. به شهادت تاریخ و گواهی بسیاری از صحابه و تابعین و اعتراف خلفا، هیچ کس در جهات یاد شده قابل مقایسه با امامان معصومعلیهم السلام نبوده است. حتی خلفا در موارد بسیاری، احساس نیاز به آنان میکردند؛ چنان که خلیفه دوم خود بارها اعلام کرد : (لولا علی لهلک عمر)(13)؛ یعنی، (اگر علیعلیه السلام نبود هر آینه عمر هلاک میگشت). سه. از دیدگاه روایی روایات بیشماری از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در کتابهای شیعه و سنی، به تواتر نقل شده که به صراحت امامت و ولایت اهل بیتعلیهم السلام را اثبات میکند؛ مانند : 1. روایات مربوط به حادثه غدیر، 2. روایات لیلة الانذار، 3. احادیث سفینه، 4. احادیث ثقلین، 5. احادیث ائمه دوازده گانه؛ 6. حدیث منزلت و ... .(14) در میان احادیث مختلف - به عنوان نمونه - به بیان حادثه غدیر و توضیحی درباره آن بسنده میکنیم. جریان حدیث غدیر خم رسول خداصلی الله علیه وآله در سال دهم بعثت، تصمیم گرفت عمل حج به جای آورد و آن را به مسلمانان اعلام فرمود. عده زیادی به مدینه آمدند تا در رکاب آن حضرت حج به جای آورند و به او تأسی کنند. آن حج را حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ و حجةالکمال نامیدهاند. رسول خداصلی الله علیه وآله از هجرت تا رحلت جز آن حج، حج دیگری نیاورده است. پیامبرصلی الله علیه وآله پنج یا شش روز به ماه ذیحجه مانده، از مدینه خارج شد ... . آن گاه اعمال حج و عمره به هدایت خود ایشان انجام گردید و عملی را که تا قیامت باید به جای آورده شود، عملاً به مردم نشان داد. پس از پایان حج، از مکه به طرف مدینه خارج شد؛ در حالی که جماعت یاد شده در محضرش بودند. روز پنج شنبه هجدهم ماه ذی حجه با آن جمعیت انبوه به (غدیر خم) در جحفه رسید. در آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد : (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللَّهَ لا یَهدِیَ القَومَ الکافِرینَ)(15). بدین طریق خدا به پیامبرش امر کرد تا علیعلیه السلام را در جای خویش نصب کند و ولایت و لزوم طاعت او را ابلاغ نماید. در آن وقت طلیعه کاروان به جحفه نزدیک شده بود، حضرت فرمان داد تا آنهایی که از محل گذشته بودند، برگردند و آنانی که در محل بودند، توقف کنند. در آنجا پنج درخت کنار هم بود، فرمان داد کسی زیر سایه آنها ننشیند. جمعیت همه در جای خود قرار گرفتند، زیر آن درختها را پاک کردند، آن گاه اذان نماز ظهر گفته شد. حضرت رسول زیر آن درختان ایستاد و نماز ظهر را با جماعت خواند. هوا به قدری گرم بود و آفتاب چنان آتش میریخت که مردم از شدت گرما، گوشهای از عبا را سر کشیده و گوشهای را از حرارت سنگریزهها زیر پا گذاشته بودند، پارچهای بر یکی از درختها کشیده و برای آن حضرت سایبان درست کردند. چون از نماز فارغ شد، بالای جهازهای شتر رفت که روی هم چیده بودند. صدایش را بلند کرد، به طوری که همه شنیدند و فرمود : (الحمدللّه، از خدا مدد میجوییم، به او ایمان میآوریم، بر او توکل میکنیم و به خدا پناه میبریم از شر نَفْسْهای خود از سیئات اعمال خویش ... . شهادت میدهم که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است ... احتمال میرود که خدا مرا به طرف خود ببرد و عمر من سر آید؛ من پیش خدا مسئولم و شما مسئولید، چه میگویید؟ گفتند : گواهی میدهیم که پیغام خدا را رساندی و در رساندن آن تلاش کردی و خیرخواه بودی، خدا تو را جزای خیر دهد! فرمود : آیا شهادت نمیدهید که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است و بهشت و آتش خدا و مرگ حق است و قیامت خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد کرد؟ گفتند : آری شهادت میدهیم. عرض کرد : خدایا! شاهد باش. سپس فرمود : ای مردم! آیا سخن مرا نمیشنوید؟ گفتند : آری میشنویم. فرمود : من پیش از شما به کنار حوض کوثر خواهم رفت، شما در آنجا پیش من خواهید آمد. عرض آن به فاصله صنعاء (پایتخت یمن) و بُصری (قصبهای است از توابع دمشق) است. در کنار آن کاسههایی به عدد ستارگان از نقره است؛ بنگرید در حفظ (ثقلین) که چطور جانشین من خواهید بود؟ گفتند : ای رسول خدا! ثقلین چیست؟ فرمود : ثقل بزرگتر کتاب خدا است. یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شما است. به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک عترت (اهل بیت) من است. خدای لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو، از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر پیش من آیند. من از خدا چنین خواستهام، از قرآن و اهل بیت جلو نیفتید؛ وگرنه هلاک میشوید و از آن دو کنار نمانید؛ وگرنه نابود میگردید. آن گاه دست حضرت علیعلیه السلام را گرفت و بلند کرد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو دیده شد و همه علیعلیه السلام را شناختند، بعد از آن فرمود : مردم، کیست که بر مؤمنان از خودشان مقدمتر است؟ گفتند : خدا و رسولش داناترند. فرمود : (ان اللّه مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه)(16). این سخن را سه بار تکرار کرد. سپس گفت : (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار)(17). آن گاه فرمود : هر که در اینجا حاضر است به غایبان برساند. هنوز از آنجا حرکت نکرده بودند که جبرئیل این آیه را آورد : (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً) ؛ (امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان اسلام راضی شدم). رسول خداصلی الله علیه وآلهفرمود : اللّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضای خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من. سپس جمعیت به امیر مؤمنان علیعلیه السلام تهنیت گفتند؛ از جمله ابوبکر و عمر گفتند : (بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة)؛ (به به بر تو ای پسر ابی طالب! صبح و شام کردی در حالی که سرپرست من و سرپرست هر مؤمن و زن مؤمنی). حسانبن ثابت شاعر که در آنجا بود گفت : ای رسول خدا! اجازه دهید درباره علی ابیاتی بگویم تا بشنوید؟ فرمود : بگو با برکت خدا. حسان گفت : ای شیوخ قریش! سخن من، پیرو سخن رسول خدا درباره ولایت و سرپرستی است. آن گاه گفت : ینادیهم یوم الغدیرنبیّهم بخم فاسمع بالرسول منادیاً و قال : فمن مولاکم و ولیکم فقالوا و لم یبدلوا هناک التعادیا الهک مولانا و انت ولینا و لن تجدن منا لک الیوم عاصیاً فقال له قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً فمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیاً هناک دعا اللهم و ال ولیه و کن للذی عادی علیّاً معادیا این خلاصهای از جریان غدیر و تعیین حضرت علیعلیه السلام برای خلافت و امامت بود.(18) شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژهای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کردهاند و طبقات راوی آن، به 360 تن رسیده است. شاعران بسیاری نیز این جریان را به نظم درآوردهاند؛ از جمله : در قرن اول : حسانبن ثابت انصاری، قیسبن سعدبن عباده انصاری، عمر و بن عاصبن وائل و محمدبن عبداللَّه حمیری. در قرن دوم : کمیتبن زیاد، سیداسماعیلبن محمد حمیری، شعیانمصعب کوفی. در قرن سوم : ابو تمام حبیببن اوس طایی و دعبلبن علیبن رزین الخزاعی و در قرون بعد دهها نفر دیگر. از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره آن به نگارش درآورده است. اکنون این سؤال رخ مینماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ در پاسخ گفتنی است : اساس اختلاف بر سر ماهیت و دلالت این واقعه است؛ یعنی : الف. اهل تسنن اظهار میدارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، به معنای لزوم (محبت و دوستی) حضرت علیعلیه السلام و یا حداکثر معرفی ایشان به عنوان یکی از نامزدهای خلافت است و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد! دلیل آنان این است که (ولایت) چند معنا دارد و یکی از معانی آن (دوستی) است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمیتوان به معانی دیگر آن تمسّک جست. ب. دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، نص صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علیعلیه السلام و لزوم اطاعت از او است. قرینهها و شواهد، به گونهای است که هرگز نمیتوان آن را تنها به دوستی و محبت و یا نامزدی خلافت تفسیر کرد. دلایل صحّت دیدگاه شیعه عبارت است از : 1. معنای ولایت : اگر چه در مواردی ولایت به معنای دوستی نیز به کار میرود؛ ولی لغت شناسان و کتابهای معتبر لغتشناسی، عمدتاً کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهدهداری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کردهاند. در اینجا معنای این کلمه با برخی از مشتقاتش از کتابهای لغت اهل سنت نقل میشود : - راغب اصفهانی مینویسد : (وِلایت؛ یعنی، یاری کردن و وَلایت یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که وِلایت و وَلایت، مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن (سرپرستی) است؛ ولیّ و مولا نیز در همین معنا به کار میرود).(19) - ابن اثیر مینویسد : (ولیّ؛ یعنی، یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد، مولا و ولیّ آن است). سپس میگوید : و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علیعلیه السلام گفت : (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی، (ولی مؤمنان گشتی).(20) - صاحب صحاح اللغة مینویسد : (هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است).(21) - مقاییس اللغة آورده است : (هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولیّ او است).(22) حال با گفتههای صریح ارباب لغت، چگونه میتوان (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) را به (دوستی) صرف معنا کرد و سرپرستی اجتماعی و زمامداری را از آن جدا ساخت؟ مگر نه این است که (ابن اثیر) - لغتشناس معروف عرب و سنی - خودش تصریح میکند کلمه (مولا) در روایت (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) از زبان پیامبرصلی الله علیه وآله و در واکنش عمر در همین معنا به کار رفته است؟ بنابراین استعمال ولایت در دوستی نیاز به قرینه دارد و بدون آن، به معنای زمامداری است. افزون بر آن در این مورد همه قرینهها به کاربرد آن در زمامداری و مرجعیت دینی و سیاسی و اجتماعی دلالت دارد. 2. خطاب تند و قاطع الهی : اگر حادثه غدیر صرفاً برای اعلام دوستی حضرت علیعلیه السلام بود، آیا آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحی کند اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام ندادهای : (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکافِرِینَ)(23)؛ (ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای. و خدا تو را از [ گزندِ] مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند). آیا این اخطار شدید اللحن به خوبی نشان نمیدهد که مسئله بالاتر از این حرفها است؟ البته محبت امیرمؤمنانعلیه السلام جایگاه بسیار بلندی دارد و یکی از نشانههای ایمان است؛ اما مولا در اینجا قطعاً به معنای محبت و منحصر به (ولای محبت) نیست. 3. دوستی و ولای محبت در قرآن : با واژههایی چون (حب)، (مودّت) و ... اشاره شده است؛ چنان که در مورد محبت اهل بیتعلیهم السلام آمده است : (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)(24)؛ (بگو : به ازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان). بنابراین فرو کاستن معنای ولایت به محبت و مودّت و انحصار به آن، مغایر کاربرد قرآنی این واژه است. 4. دلداری خدایی : خداوند پیامبرصلی الله علیه وآله را دلداری داده، میفرماید : در راستای اجرای این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئههای مردم محافظت میکند : (وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ). آیا این مسئله نشان نمیدهد که این مأموریت، چنان مهم بوده است که پیامبرصلی الله علیه وآله بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و علیه دین توطئه کنند؟! آیا فقط با اعلام دوستی حضرت علیعلیه السلام جای خوف از توطئه بود؟ 5. گزینش مکان : پیامبرصلی الله علیه وآله مکان جدا شدن و انشعاب مسافران را خود انتخاب کرد، تا همگی در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند و نیز دستور داد کسانی که از آن مکان گذشته بودند برگردند و کسانی هم که عقب مانده بودند، از راه برسند؛ این نشانه چیست؟ اینکه دستور دادند شاهدان به غایبان، اطلاع دهند و این خبر بزرگ را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مسئله، برای امت اسلامی بسیار مهم و حیاتی بوده است؟ آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان، در آخرین سخنرانی عمومی خود، برای جمعیت باشکوه حجگزاران و در آن گرمای سوزان، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید : (علی را دوست داشته باشید)؟ 6. نزول آیه اکمال : پس از اجرای این مأموریت، آیه نازل شد که : (اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً)(25)؛ (امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [ به عنوان ]آیینی برگزیدم). آیا نزول چنین آیهای دلالت بر این ندارد که مسئله، بالاتر از صرف محبت بوده است؟ آیا فقط با دوستی حضرت علیعلیه السلام - نه رهبری و پیشوایی آن حضرت - دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟ اگر مسئله فقط دوستی و مودّت بود که در این رابطه آیه : (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبی)(26)، مدتها پیش از آیه اکمال نازل گشته و از این جهت نقصی در دین نبود. پس نتیجه میگیریم که آیه اکمال، پیام بسیار مهم دیگری در بر دارد. 7. دلیل دیگر : معرفی (ثقلین) است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود : (انّی تارک فیکم الثقلین : کتاب اللَّه و عترتی ...)؛ (من در میان شما دو چیز گرانبها به ودیعت میگذارم : کتاب خدا و عترتم را). اکنون باید پرسید : چرا پیامبرصلی الله علیه وآله عترت را در کنار قرآن و به عنوان (ثقل اصغر) ذکر فرمود؟ آیا محبت اهل بیتعلیهم السلام همسنگ قرآن است یا امامت و پیشوایی و مرجعیت دینی و سیاسی آنان؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمیشوند و امت باید به هر دو چنگ بزنند. آیا صرف دوست داشتن قرآن، کافی است یا باید از آن پیروی کرد و آن را امام و پیشوای خود دانست؟ همسنگ قرار دادن قرآن و اهل بیتعلیهم السلام از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله، نشان میدهد که در مورد اهل بیتعلیهم السلام، نیز باید همینگونه رفتار کرد و آنان را سرمشق، الگو و پیشوای عملی خود قرار داد. 8. پیامبرصلی الله علیه وآله به مسئله ایفای رسالت و سپس (اولویت) خود بر مؤمنان انگشت میگذارد و بلافاصله موضوع (ولایت) را طرح میکند؛ این نشان میدهد که نوع ولایت مطرح شده در اینجا، از همان سنخ ولایت و اولویت پیامبرصلی الله علیه وآله بر مؤمنان است که به موجب آن پیامبر خدا، حق تصرف در شئون دینی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان را دارد؛ نه صرف دوستی و محبت (بدون مشروعیت سیاسی و اجتماعی). 9. پیامبرصلی الله علیه وآله مسئله ولایت را سه یا چهار بار تکرار میکند؛ این همه تأکید برای چیست؟ 10. اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله در دعای خویش مسئله یاری کردن امام علیعلیه السلام را مطرح میکنند و بر تنها گذاشتن و یاری نکردن او نفرین میفرستد، قرینه روشنی است بر اینکه ولایت مورد نظر، از نوع ولایت زعامت و رهبری است، نه صرف محبت و علاقه قلبی؛ زیرا آنچه با اطاعت، و نصرت و یاری همگانی جامعه تلازم دارد، پیشوایی و رهبری امت است، نه صرف محبت و علاقه قلبی. 11. برپایی حقیقت، همراه با امام علیعلیه السلام و همپایی آن دو نیز با ولایت، به معنای رهبری تناسب دارد. به عبارت دیگر پیشوایی و مرجعیت دینی و سیاسی امام علیعلیه السلام است که میتواند به برپایی حقیقت همگام با آن حضرت بینجامد؛ نه صرف دوستی و محبت آن حضرت. 12. پیامبرصلی الله علیه وآله بعد از این حادثه فرمود : (اللَّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من). نکته مهم در اینجا این است که اگر مقصود از (ولایت)، محبت باشد، دیگر قید (بعد از من)، زاید است؛ زیرا محبت حضرت علیعلیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله نیست. معنا ندارد منظور پیامبرصلی الله علیه وآله را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید! زیرا محبت علیعلیه السلام با حیات پیامبرصلی الله علیه وآله قابل جمع است؛ بلکه رهبری امام علیعلیه السلام است که پس از آن حضرت مورد نظر است؛ زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست. 13. بعد از این ماجرا، مردم با حضرت علیعلیه السلام بیعت کردند. مگر دوستی بیعت دارد؟ بیعت در لغت به معنای التزام به فرمانبرداری و تبعیت است و حتی ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده، گفتند : (بخٍّ بخٍّ لک یا علی! اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة). 14.همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبرصلی الله علیه وآله، مسئله (امامت و پیشوایی حضرت علیعلیه السلام) را فهمیدند و بلافاصله (حسانبن ثابت انصاری) از پیامبرصلی الله علیه وآله اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن، از زبان پیامبرصلی الله علیه وآلهچنین میگوید : فقال له قم یا علی! فانّنی رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً (پیامبر به او فرمود : ای علی! برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من میباشی). ذکر این نکته بایسته است که (تقریر) - یعنی سکوت و عدم مخالفت پیامبرصلی الله علیه وآله در برابر یک سخن یا رفتار در نزد همه مسلمانان - حجت و جزء سنت است. بنابراین اگر مسئله غدیر معنایی غیر از امامت داشت، چرا پیامبرصلی الله علیه وآله سخنان (حسانبن ثابت) را تأیید کرده، او را تشویق فرمود؟ چرا دیگران اعتراض نکردند که منظور پیامبرصلی الله علیه وآله (امامت و هدایت) امت نبوده است؟ 15. نکته جالب توجّه دیگر، موضعگیریهای مخالفان مانند (جابربن نضر) یا (حارثبن النعمان الفهری) است. در روایت است که پس از انتشار سخن پیامبرصلی الله علیه وآله در غدیر خم، وی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد : (ای محمد! از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم. ما نیز همه اینها را از تو پذیرفتیم؛ لیکن به این حد راضی نگشتی و پسر عمویت را بر ما برتری دادی و گفتی : (هر که را من مولای اویم، این علی مولای او است). اکنون بگو که این سخن را از پیش خود گفتی، یا از جانب خدا؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود : (سوگند به آنکه جز او خدایی نیست! این مطلب از سوی خداوند است). در این هنگام او برگشت و به سوی اسب خود شتافت؛ در حالی که میگفت : خدایا! اگر آنچه محمدصلی الله علیه وآله میگوید حق است، پس سنگی بر ما ببار، یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن. هنوز به اسب خود نرسیده بود که از طرف حق، سنگی بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت. آن گاه این آیه نازل شد : (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اَللَّهِ ذِی اَلْمَعارِجِ)(27)؛ (پرسندهای از عذاب واقع شوندهای پرسید که اختصاص به کافران دارد [ و ]آن را بازدارندهای نیست. [ و ]از جانب خداوند صاحب درجات [ و مراتب ]است). اکنون باید دید چه چیزی در سخن پیامبرصلی الله علیه وآله نهفته بود که آن مرد خیره سر را برآشفته کرد؟ اگر صرف مسئله محبت و دوستی بود، آیا این همه لجبازی و خیرهسری پدید میآمد؟ به طور مسلّم مسئله بالاتر از این بود. زیرا شخص یاد شده از طرفی دلی پر کینه نسبت به حضرت علیعلیه السلام داشت و از سوی دیگر، میدید با ولایت آن حضرت، باید عمری تحت فرمان و رهبری ایشان سپری کند واز سر بیخردی و کبر و کژاندیشی، مرگ و عذاب را بر ولایت مولای متقیان و فخر کائنات ترجیح داد.(28) 16. خود امیر مؤمنانعلیه السلام و ائمه اطهارعلیهم السلام در اثبات امامت بارها به حدیث غدیر استناد کردهاند. عامربن واثله میگوید : (در روز شوری با علیعلیه السلام کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم او خطاب به آنان فرمود : من برای شما دلیلی میآورم که احدی نمیتواند بر آن خدشهای وارد کند. سپس فرمود : ای جماعت! آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند : نه! - آیا در بین شما کسی هست که برادری چون جعفر طیّار داشته باشد که با ملائک پرواز میکند؟ گفتند : نه! - آیا کسی از شما غیر از من عمویی همچون حمزه شمشیر خدا و شمشیر رسول خداصلی الله علیه وآله دارد؟ گفتند : نه! - آیا غیر از من کسی از شما همسری چون فاطمه، دختر پیامبرصلی الله علیه وآله و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند : نه! - آیا کسی از شما فرزندانی مانند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند : نه! - آیا کسی از شما هست که [ به دستور قرآن] پیش از نجوا با پیامبرصلی الله علیه وآله صدقه داده باشد؟ گفتند : نه! - آیا در میان شما غیر از من کسی هست که پیامبرصلی الله علیه وآله دربارهاش فرموده باشد : (من کنت مولاه فعلیٌ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره، لیبلّغ الشاهد الغائب؟) گفتند : نه!(29). 17. اگر مقصود از ولایت، همان محبت و دوستی باشد، آن گاه دعای بعدی پیامبرصلی الله علیه وآله که فرمود : (و احبّ من احبّه) تکرار و لغو خواهد بود. بنابراین وجود هر دو سخن نشان میدهد که اینها، دو موضوع متفاوت بوده و ولایت برتر از صرف محبت است؛ هر چند از لوازم ولایت، محبت و دوستی ولیّ است. در پایان گفتنی است در رابطه با حقانیت شیعه، هزاران کتاب و مقاله به نگارش درآمده که بسیاری از آنها مانند عبقاتالانوار نوشته میرحامد حسین لکنهوی، مشتمل بر دهها مجلد است و تمام منابع و مدارک آن، بدون استثنا از منابع اولیه اهل سنت میباشد(30). پرسش 3 . به چه دلیل امامان دوازده نفرند و امام آخر حضرت مهدی(عج) است؟ راه اثبات امامان دوازده گانه تنها از طریق شیعه نیست . در کتابهای روایی اهل سنت نیز به امامت دوازده گانه بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله تصریح شده است . برای روشن شدن مسئله به روایاتی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله - که در کتابهای اهل سنت در مورد ائمه اثنی عشر آمده است - اشاره میشود . 1 . (لا یزال امر الناس ماضیاً ما ولیهم اثنا عشر رجلاً)(31) ؛ (کار مردم پیوسته میگذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند) . 2 . (انّ عدة الخلفاء بعدی عدة نقباء موسی)(32) ؛ (شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (12 نفر) است) . 3 . (لا یزال الدین قائماً حتی تقوم الساعة او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش)(33) ؛ (تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپا است...) . 4 . (لاتزال هذه الائمة مستقیماً امرها... حتی یمضی منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش...)(34) ؛ (این امر (دین اسلام ) به سر نمیآید تا اینکه تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد...) . 5 . (بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنیاسرائیل) .(35) 6 . امام علیعلیه السلام در توضیح انحصار امامت در قریش میفرماید : (ان الائمة من قریش فی هذا البطن من هاشم لا تصلح علی سواهم...)(36)؛ (امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست...). 7 . (الائمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم)(37)، نظیر این روایات را - که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه علیهم السلام وارد شده است - میتوان در سایر منابع مطالعه کرد .(38) 8 . در روایت سفیانبن عیینه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نقل شده است : (همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما دوازده خلیفه حکم رانند که همه آنان از بنی هاشماند).(39) 9 . امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میکند : (انا سید النبیین و علی ابن ابیطالب سید الوصیین و ان اوصیایی بعدی اثنا عشر اولهم علیبن ابیطالب و آخرهم المهدی)(40)؛ (من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی). 10 . ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه وآله : (جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است). پرسیده شد : برادرتان کیست؟ فرمودند : علیبن ابیطالب. پرسیده شد : فرزندتان کیست؟ فرمودند : مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است...)(41).(42) بنابراین با نصوصی که از پیامبر اکرم در مورد تعداد ائمه علیهم السلام وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند، حقانیت شیعه اثبات میشود . اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازده گانه - چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد - نصوص خاص وارد شده و هر یک از امامان، امام بعد از خود را معرفی کرده است .(43) ...................) Anotates (................. 1) صحیح مسلم، باب فضائل علی ابن ابی طالب؛ مسند احمد، 4/364؛ سنن دارمی، 2/431؛ سنن بیهقی، 2/148 و 7/30؛ الطحاوی، 4/368. 2) الترمذی، 13/201؛ اسدالغابه، 2/12؛ الدر المنثور، تفسیر سوره شوری، آیه مودت. 3) مستدرک الصحیحین و تلخیصه، 3/109؛ فضائل الطائی، ص 30؛ مسند احمد، 3/17 و... . 4) جهت آگاهی بیشتر بنگرید : الف. آیه الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، ص 75 و 76، تهران : دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1377. ب. علی اصغر رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج 2. ج. حمیدرضا شاکرین، چرا تشیع (مق) معارف (ماهنامه)، ش 53 و 54. 5) جهت آگاهی بیشتر به پاسخ پرسشهای بعدی رجوع کنید. 6) جهت آگاهی بیشتر بنگرید : علی ربانی گلپایگانی، درآمدی به شیعهشناسی، ص 31-28، قم : مرکز جهانی علوم اسلامی. 7) ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقه، ص 161، ط. مکتبه القاهره. 8) بقره (2)، آیه 124. 9) همان. 10) مائده (5)، آیه 67. 11) مائده (5)، آیه 3. 12) جهت آشنایی بیشتر با امامت در قرآن نگا : ناصر، مکارم شیرازی، پیام قرآن (تفسیر نمونه موضوعی)، (تهران : دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1377)، ج 9. 13) الف. محمد عبدالرؤف، المناوی، فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، (بیروت : دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی)، ج 4، ص 470؛ ب. جمال الدین محمد، الزرندی الحنفی، نظم الدرر السمطین فی فضائل المصطفی والمرتضی والبتول والسبطین، (مکتبة امیرالمؤمنین العامة، الطبعة الاولی، 1377ه.ق - 1958م)، ص 130. 14) برای آگاهی بیشتر ر.ک : الف. مرتضی، مطهری، امامت و رهبری، (قم : صدرا)؛ ب. رهبری امام علیعلیه السلام در قرآن (ترجمه المراجعات)؛ پ. تیجانی سماوی، آن گاه هدایت شدم؛ ت. ابراهیم، امینی، بررسی مسائل کلی امامت. 15) مائده(5)، آیه 67. 16) همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم و بر آنان از خودشان اولی میباشم. پس هر که را مولا منم علی مولای اوست). 17) خدایا! دوستی گزین با هر که او [ علی] را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد؛ دوستش دار آنکه با او دوستی ورزد و خشمگین باش از آنکه به او خشم میورزد؛ یاری کن آنکه او را یاری کند و خوار گردان آنکه او را تنها گذارد و به او پشت کند؛ و حق را همپای او بپادار). 18) علی اکبر، قرشی، خاندان وحی، (تهران : دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول 1368)، ص 152 - 157. 19) الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570. 20) ابوالحسن علیبن عبدالواحد، ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج 5، ص 227. 21) اسماعیلبن حماد، الجوهری، الصحاح فی لغة العرب، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطار، (بیروت : دارالعلم للملایین)، ج 6، ص 2528. 22) معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص 141. 23) مائده (5)، آیه 67. 24) شوری (42)، آیه 23. 25) مائده (5)، آیه 3. 26) بگو : به ازای آن [ رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان) : شوری (42)، آیه 23. 27) معارج (70)، آیات 1 - 3. 28) برای آگاهی بیشتر ر.ک : الغدیر، ج 1، صص 239-246. 29) برای آگاهی بیشتر ر.ک : الغدیر، ج 1، صص 159- 213. 30) برای مطالعه بیشتر ر.ک : الف. ابراهیم، امینی، بررسی مسائل کلی امامت؛ ب. مرتضی، مطهری، امامت و رهبری، (قم : صدرا)؛ پ. تیجانی سماوی، آن گاه هدایت شدم، ترجمه : سید محمد جواد مهری؛ ت. همو، اهل سنت واقعی کیست؟، ترجمه : سید محمد جواد مهری؛ ث. همو، از آگاهان بپرسید، ترجمه : سید محمد جواد مهری؛ ج. علامه عسکری، عبداللَّهبن سبا، ج 1- 3؛ چ. همو، نقش ائمه در احیای دین، ج 1- 15؛ ح. همو، یکصد و پنجاه صحابی ساختگی؛ د. همو، نقش عایشه در تاریخ اسلام؛ ذ. همو، اندیشههای اسلامی در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین)، ج 1- 2، ر. علامه سید شرف الدین، رهبری امام علیعلیه السلام در قرآن (ترجمة المراجعات)؛ ز. علامه طباطبایی، شیعه در اسلام؛ ص. علامه جواد شری، شیعه و تهمتهای ناروا؛ ض. سید رضا، حسینی نسب، شیعه پاسخ میگوید؛ ط. صالح الوردانی، فریب؛ ظ. سید محمد، جواد مهری، خاطرات مدرسه؛ ع. محمد صادق، نجمی، سیری در صحیحین؛ غ. میرحامد حسین، اللکنهوی، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، بیتا، بیجا؛ م. شهید تستری، احقاق الحق. ن. علی اصغر رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج 1 و 2. 31) صحیح مسلم به شرح نووی، ج 12، ص 202 ؛ نیز : الصواعق المحرقه، ص 18، و نیز : تاریخ الاسلام، سیوطی، ص 10 . 32) کنزالعمال، ح 14971 . 33) صحیح مسلم، ج 6، (کتاب الاماره ) ؛ صحیح بخاری، ج 4، ص 165 ؛ سنن ابی داود، ج 3، ص 106 ؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 86 - 108 . 34) منتخب کنزالعمال، ج 5، ص 338 ؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 617 . 35) منتخب کنز العمال . 36) نهج البلاغه، خطبه 142 . 37) کفایة الاثر، ص 23 . (به نقل از موسوعه الامام علیبن ابیطالب، ج 2، ص 48 ) . 38) ر .ک : الف . ینابیع الموده، ص 2 .44 . ب . البدایه و النهایه، ج 6، ص 3 .247 . پ . سنن ابن ماجه، ج 4، 4085 / 1367 . ت . مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 645 / 183 . ث . سنن ابی داود، 107 / 4 . 39) ینابیع الموده، ج 3، باب 77. 40) فرائد المسطین، ج 2، ص 312. 41) همان. 42) روایات متعدد دیگری در این باب وجود دارد، بنگرید : الف. العلامه السید مرتضی العسکری، معالم المدرستین، ج 1، ص 333 - 341، تهران : بعثت، چاپ دوم، 1406 ه.ق. ب. السید عبدالرحیم الموسوی، فی رحاب اهل البیت، الامامة والنص، المجمع العالمی لاهل البیت، بیجا، 1426 ه.ق الطبعة الثانیه. 43) برای آگاهی بیشتر بنگرید : الف. امامان دوازده نفرند، ب. منتخب الاثر فی الامام اثنی فی عشر.
حق بودن شیعه را اثبات کنید.
حقانیت شیعه
پرسش 1 . آیا در اسلام حتماً باید پیرو فرقه خاصی بود یا این که انسان تابع کدام فرقه باشد تفاوتی ندارد؟ و اگر تنها یک گروه بر حق است به چه دلیل آن گروه شیعه است؟
یک. ملاک اصلی مسلمان بودن ایمان به حقیقت ناب اسلام و پیروی از آموزهها و تعالیم اسلام خالص و پیراسته از پیرایهها است. این مسأله در زمان پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله در تبعیت و پیروی یکپارچه از آن حضرت تبلور مییابد. پس از رحلت پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله نیز تبعیت از اسلام ناب در گرو پیروی کامل از مسیری است که حضرتش برای امت ترسیم فرموده و بدان راهنمایی کرده است.
دو. براساس آنچه در روایات متعدد و متواتری شیعه و سنی نقل کردهاند، پیامبر اکرم در موارد مختلفی مسیر آینده امت را ترسیم کرده و راه راست و ضلالتناپذیر را پیروی کامل از (ثقلین) یعنی قرآن و عترت دانستهاند. از جمله در صحیح مسلم و مسند احمد بن حنبل و سنن دارمی و سنن بیهقی و دیگر منابع معتبر روایی اهلسنت آمده است که پیامبرصلی الله علیه وآله در خطبه غدیر فرمودند : (هان ای مردم! همانا من یک بشر هستم و انتظار میرود که فرستاده پروردگارم (ملکالموت) نزد من آید پس او را اجابت گویم. به درستی که من دو چیز گرانبها نزد شما میگذارم : یکی از آن دو کتاب خداست که در آن هدایت و نور است. پس کتاب خدا را دریابید و به آن چنگ زنید... و دیگری اهل بیت من است...).(1) نیز آن حضرت اضافه فرمودند : (آن دو (قرآن و عترت) جدایی ناپذیرند تا بر حوض کوثر به من بازگردند. پس بنگرید پس از من چسان آن دو را پی میگیرید).(2) و نیز بر این نکته تأکید کردند که : (اگر آن دو را پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد).(3)
بنابراین گوهر هدایت اسلام ناب پس از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله جز از طریق پیروی قرآن و عترت به چنگ آمدنی نیست. از این احادیث نکاتی چند به شرح زیر به دست میآید :
2-1. قرآن و اهلبیتعلیهم السلام همیشه همراه یکدیگرند و جدایی ناپذیرند و طالبان حقایق قرآن باید به اهلبیتعلیهم السلام چنگ بزنند.
2-2. چنان که پیروی از قرآن بدون هیچ قید و شرطی بر همه واجب است پیروی از اهلبیتعلیهم السلام نیز چنین است.
2-3. اهلبیتعلیهم السلام معصومند، زیرا جداییناپذیر بودن آنها از قرآن، و لزوم پیروی بیقید و شرط از آنان از دلایل روشنی بر معصوم بودن آنها است، چرا که اگر گناه و خطایی داشتند از قرآن جدا میشدند، و پیروی از آنان، مسلمانان را از ظلالت و گمراهی بیمه نمیکرد، و اینکه فرمودند با پیروی از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنها است.
2-4. پیامبرصلی الله علیه وآله این برنامه را برای تمام ادوار تاریخ مسلمین تا روز قیامت تنظیم کرده، میفرماید : (این دو همیشه با هماند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند). این به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیتعلیهم السلام به عنوان پیشوای معصومعلیه السلام وجود دارد، و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است، آنها نیز همیشه چراغ هدایتند.
2-5. جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهلبیتعلیهم السلام مایه گمراهی است و هیچ انتخابی را نباید بر آنها مقدم داشت زیرا آنها از همه افضل و اعلم و برترند.(4)
سه. پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله در موارد مکرر مصادیق اهل بیت را با نام و عدد معرفی نمودهاند. دراین دسته از روایات که در منابع مختلف شیعه و سنی نقل گریده است حضرت علیعلیه السلام به عنوان امام اول و جانشین بلافصل آن حضرت معرفی شده و آخرین امام که دوازدهمین آنان است حضرت مهدی خواهد بود.(5)
چهار. بر اثر عللی که پیش از این گفته آمد امت اسلامی پس از آن حضرت به گروهای مختلفی تقسیم شدند. عمدهترین تقسیم به دو گروه شیعه و سنی است. شیعه کسانی را گویند که به لزوم پیروی از اهل بیت و امامت آنان به دلیل اشارت قرآنی و نصوص قطعی رسیده از پیامبر ایمان دارند. در مقابل اهل سنت و جماعت کسانی را گویند که منکر وابستگی امر امامت و رهبری دینی و سیاسی امت به نص بوده و لزوم پیروی از اهل بیتعلیهم السلام را انکار میکنند. گروه نخست به عنوان شیعه علیعلیه السلام شناخته شده و از زبان پیامبرصلی الله علیه وآله به این نام خوانده شدهاند.
از جمله پیامبر به حضرت علیعلیه السلام فرمود : (یا علی انت و اصحابک فی الجنه، انت و شیعتک فی الجنه)؛ ای علی تو و یارانت در بهشتید، تو و شیعیانت در بهشتید).(6)
مشابه این روایت در منابع اهل سنت به تکرار یافت میشود.(7)
پنج. همان طور که حقانیت همه ادیان در عرض یکدیگر مردود است، حقانیت همه فرقهها در درون یک دین نیز ممکن نیست و به تناقض میانجامد.
در روایات متعددی که شیعه و سنی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نقل کردهاند امت پس از آن حضرت به فرقههای متعددی تقسیم شده و در این میان تنها یک گروه اهل نجات و رستگاریاند.
نتیجه :
براساس آنچه گذشت آیا میتوان غیر از تشیع راستین، یعنی پیروی حقیقی از قرآن و عترت را، راه حق و صراط مستقیم و نجات آفرین به حساب آورد؟
پرسش 2 . چه دلیلی بر حقانیت شیعه، در اعتقاد به امامت حضرت علیعلیه السلام وجود دارد؟
براهین موجود در این زمینه را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد :
1. براهین عقلی؛ 2. دلایل قرآنی؛ 3. روایات پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله.
هر یک از این شیوهها، دلایل بسیاری را شامل میشود؛ به طوری که گستردگی هر یک از این استدلالات، مطالعه کتابهای متعددی را میطلبد و در این مختصر امکان بحث از آنها نیست؛ لیکن به طور فشرده چند برهان بیان میگردد :
یک. دیدگاه قرآن
1. از نظر قرآن، رهبری و امامت امت، اصالتاً باید به دست معصوم و دور از هرگونه کژی باشد. این نکته با تعابیری مختلف در کتاب الهی بیان شده است؛ از جمله هنگامی که ابراهیمعلیه السلام به امامت رسید و خداوند به او فرمود : (إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً)(8) ابراهیمعلیه السلام آن منصب الهی را برای فرزندانش درخواست کرد (قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی)؛ ولی در پاسخ آمد : (لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)(9)؛ (عهد من به ستمکاران نمیرسد).
آیه بالا نشان میدهد که امامت منصبی الهی است - نه به انتخاب افراد - و به کسانی اعطا میشود که از هر ظلمی (اعتقادی، اخلاقی و رفتاری) پاک و مبرّا باشند و نفی مطلق ظلم، مساوی با عصمت است.
2. در آیه ابلاغ نیز میفرماید : (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ)(10) و به دنبال آن برای تحقق این مسئله (معرفی و اعلام ولایت امیرمؤمنانعلیه السلام در غدیر خم) آیه اکمال دین نازل شد. بنابراین خداوند با اعلام ولایت و جانشینی حضرت علیعلیه السلام، کامل شدن دین اسلام را اعلام کرد و فرمود : (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً(11))(12).
دو. دیدگاه عقلی
1. لزوم رهبری در جامعه، امری انکارناپذیر است.
2. رهبری در جامعه اسلامی، باید براساس احکام و قوانین الهی باشد.
3. احکام الهی به دست کسی اجرا میشود که به طور کامل به زوایای آن احکام، آگاه و نسبت به آنها متعهّد باشد. به عبارت دیگر اگر پیامبر نیست، پیشوای امت - از نظر شرایط و اوصاف - باید نزدیکترین فرد به آن حضرت باشد.
4. به شهادت تاریخ و گواهی بسیاری از صحابه و تابعین و اعتراف خلفا، هیچ کس در جهات یاد شده قابل مقایسه با امامان معصومعلیهم السلام نبوده است. حتی خلفا در موارد بسیاری، احساس نیاز به آنان میکردند؛ چنان که خلیفه دوم خود بارها اعلام کرد : (لولا علی لهلک عمر)(13)؛ یعنی، (اگر علیعلیه السلام نبود هر آینه عمر هلاک میگشت).
سه. از دیدگاه روایی
روایات بیشماری از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در کتابهای شیعه و سنی، به تواتر نقل شده که به صراحت امامت و ولایت اهل بیتعلیهم السلام را اثبات میکند؛ مانند :
1. روایات مربوط به حادثه غدیر،
2. روایات لیلة الانذار،
3. احادیث سفینه،
4. احادیث ثقلین،
5. احادیث ائمه دوازده گانه؛
6. حدیث منزلت و ... .(14)
در میان احادیث مختلف - به عنوان نمونه - به بیان حادثه غدیر و توضیحی درباره آن بسنده میکنیم.
جریان حدیث غدیر خم
رسول خداصلی الله علیه وآله در سال دهم بعثت، تصمیم گرفت عمل حج به جای آورد و آن را به مسلمانان اعلام فرمود. عده زیادی به مدینه آمدند تا در رکاب آن حضرت حج به جای آورند و به او تأسی کنند. آن حج را حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ و حجةالکمال نامیدهاند. رسول خداصلی الله علیه وآله از هجرت تا رحلت جز آن حج، حج دیگری نیاورده است.
پیامبرصلی الله علیه وآله پنج یا شش روز به ماه ذیحجه مانده، از مدینه خارج شد ... . آن گاه اعمال حج و عمره به هدایت خود ایشان انجام گردید و عملی را که تا قیامت باید به جای آورده شود، عملاً به مردم نشان داد. پس از پایان حج، از مکه به طرف مدینه خارج شد؛ در حالی که جماعت یاد شده در محضرش بودند.
روز پنج شنبه هجدهم ماه ذی حجه با آن جمعیت انبوه به (غدیر خم) در جحفه رسید. در آنجا جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد : (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللَّهَ لا یَهدِیَ القَومَ الکافِرینَ)(15).
بدین طریق خدا به پیامبرش امر کرد تا علیعلیه السلام را در جای خویش نصب کند و ولایت و لزوم طاعت او را ابلاغ نماید. در آن وقت طلیعه کاروان به جحفه نزدیک شده بود، حضرت فرمان داد تا آنهایی که از محل گذشته بودند، برگردند و آنانی که در محل بودند، توقف کنند. در آنجا پنج درخت کنار هم بود، فرمان داد کسی زیر سایه آنها ننشیند. جمعیت همه در جای خود قرار گرفتند، زیر آن درختها را پاک کردند، آن گاه اذان نماز ظهر گفته شد.
حضرت رسول زیر آن درختان ایستاد و نماز ظهر را با جماعت خواند. هوا به قدری گرم بود و آفتاب چنان آتش میریخت که مردم از شدت گرما، گوشهای از عبا را سر کشیده و گوشهای را از حرارت سنگریزهها زیر پا گذاشته بودند، پارچهای بر یکی از درختها کشیده و برای آن حضرت سایبان درست کردند.
چون از نماز فارغ شد، بالای جهازهای شتر رفت که روی هم چیده بودند. صدایش را بلند کرد، به طوری که همه شنیدند و فرمود : (الحمدللّه، از خدا مدد میجوییم، به او ایمان میآوریم، بر او توکل میکنیم و به خدا پناه میبریم از شر نَفْسْهای خود از سیئات اعمال خویش ... .
شهادت میدهم که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است ... احتمال میرود که خدا مرا به طرف خود ببرد و عمر من سر آید؛ من پیش خدا مسئولم و شما مسئولید، چه میگویید؟
گفتند : گواهی میدهیم که پیغام خدا را رساندی و در رساندن آن تلاش کردی و خیرخواه بودی، خدا تو را جزای خیر دهد! فرمود : آیا شهادت نمیدهید که جز خدا معبودی نیست و محمد بنده و رسول او است و بهشت و آتش خدا و مرگ حق است و قیامت خواهد آمد و خداوند مردگان را زنده خواهد کرد؟ گفتند : آری شهادت میدهیم. عرض کرد : خدایا! شاهد باش.
سپس فرمود : ای مردم! آیا سخن مرا نمیشنوید؟ گفتند : آری میشنویم. فرمود : من پیش از شما به کنار حوض کوثر خواهم رفت، شما در آنجا پیش من خواهید آمد. عرض آن به فاصله صنعاء (پایتخت یمن) و بُصری (قصبهای است از توابع دمشق) است. در کنار آن کاسههایی به عدد ستارگان از نقره است؛ بنگرید در حفظ (ثقلین) که چطور جانشین من خواهید بود؟
گفتند : ای رسول خدا! ثقلین چیست؟ فرمود : ثقل بزرگتر کتاب خدا است. یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگرش به دست شما است. به آن چنگ زنید تا گمراه نشوید. ثقل کوچک عترت (اهل بیت) من است. خدای لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو، از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر پیش من آیند. من از خدا چنین خواستهام، از قرآن و اهل بیت جلو نیفتید؛ وگرنه هلاک میشوید و از آن دو کنار نمانید؛ وگرنه نابود میگردید.
آن گاه دست حضرت علیعلیه السلام را گرفت و بلند کرد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو دیده شد و همه علیعلیه السلام را شناختند، بعد از آن فرمود : مردم، کیست که بر مؤمنان از خودشان مقدمتر است؟ گفتند : خدا و رسولش داناترند. فرمود : (ان اللّه مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم فمن کنت مولاه فعلی مولاه)(16). این سخن را سه بار تکرار کرد.
سپس گفت : (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار)(17).
آن گاه فرمود : هر که در اینجا حاضر است به غایبان برساند.
هنوز از آنجا حرکت نکرده بودند که جبرئیل این آیه را آورد : (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً) ؛ (امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و از دینتان اسلام راضی شدم).
رسول خداصلی الله علیه وآلهفرمود : اللّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و رضای خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من. سپس جمعیت به امیر مؤمنان علیعلیه السلام تهنیت گفتند؛ از جمله ابوبکر و عمر گفتند : (بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت و امسیت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة)؛ (به به بر تو ای پسر ابی طالب! صبح و شام کردی در حالی که سرپرست من و سرپرست هر مؤمن و زن مؤمنی).
حسانبن ثابت شاعر که در آنجا بود گفت : ای رسول خدا! اجازه دهید درباره علی ابیاتی بگویم تا بشنوید؟ فرمود : بگو با برکت خدا. حسان گفت : ای شیوخ قریش! سخن من، پیرو سخن رسول خدا درباره ولایت و سرپرستی است. آن گاه گفت :
ینادیهم یوم الغدیرنبیّهم
بخم فاسمع بالرسول منادیاً
و قال : فمن مولاکم و ولیکم
فقالوا و لم یبدلوا هناک التعادیا
الهک مولانا و انت ولینا
و لن تجدن منا لک الیوم عاصیاً
فقال له قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً
فمن کنت مولاه فهذا ولیه
فکونوا له اتباع صدق موالیاً
هناک دعا اللهم و ال ولیه
و کن للذی عادی علیّاً معادیا
این خلاصهای از جریان غدیر و تعیین حضرت علیعلیه السلام برای خلافت و امامت بود.(18)
شایان ذکر است که واقعه غدیر و خطبه پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در آن، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان است و جایگاه ویژهای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان اعم از عرب و غیر عرب - دارد. در متون اسلامی هیچ روایتی به اندازه این واقعه، به حد تواتر یا فوق تواتر نرسیده است و احدی را یارای تردید در آن نیست. از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله 110 تن و از تابعین 89 تن آن را نقل کردهاند و طبقات راوی آن، به 360 تن رسیده است. شاعران بسیاری نیز این جریان را به نظم درآوردهاند؛ از جمله :
در قرن اول : حسانبن ثابت انصاری، قیسبن سعدبن عباده انصاری، عمر و بن عاصبن وائل و محمدبن عبداللَّه حمیری.
در قرن دوم : کمیتبن زیاد، سیداسماعیلبن محمد حمیری، شعیانمصعب کوفی.
در قرن سوم : ابو تمام حبیببن اوس طایی و دعبلبن علیبن رزین الخزاعی و در قرون بعد دهها نفر دیگر.
از اهمیت این واقعه، همان بس که علامه امینی یازده جلد کتاب ارزشمند الغدیر را درباره آن به نگارش درآورده است.
اکنون این سؤال رخ مینماید که اگر این واقعه در میان همه مسلمین، اجماعی و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چیست؟ در پاسخ گفتنی است : اساس اختلاف بر سر ماهیت و دلالت این واقعه است؛ یعنی :
الف. اهل تسنن اظهار میدارند که این حادثه عظیم تاریخی و سخنان و تأکیدات پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، به معنای لزوم (محبت و دوستی) حضرت علیعلیه السلام و یا حداکثر معرفی ایشان به عنوان یکی از نامزدهای خلافت است و هیچ دلالتی بر امامت و زمامداری و لزوم پیروی از ایشان ندارد! دلیل آنان این است که (ولایت) چند معنا دارد و یکی از معانی آن (دوستی) است. بنابراین تا زمانی که به این معنا قابل حمل است، نمیتوان به معانی دیگر آن تمسّک جست.
ب. دیدگاه شیعه این است که ماهیت این حادثه و سخنان پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله، نص صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علیعلیه السلام و لزوم اطاعت از او است. قرینهها و شواهد، به گونهای است که هرگز نمیتوان آن را تنها به دوستی و محبت و یا نامزدی خلافت تفسیر کرد. دلایل صحّت دیدگاه شیعه عبارت است از :
1. معنای ولایت : اگر چه در مواردی ولایت به معنای دوستی نیز به کار میرود؛ ولی لغت شناسان و کتابهای معتبر لغتشناسی، عمدتاً کلمه ولایت را به معنای سرپرستی، عهدهداری امور، سلطه، استیلا، رهبری و زمامداری معنا کردهاند. در اینجا معنای این کلمه با برخی از مشتقاتش از کتابهای لغت اهل سنت نقل میشود :
- راغب اصفهانی مینویسد : (وِلایت؛ یعنی، یاری کردن و وَلایت یعنی، زمامداری و سرپرستی امور و گفته شده است که وِلایت و وَلایت، مانند دِلالت و دَلالت است و حقیقت آن (سرپرستی) است؛ ولیّ و مولا نیز در همین معنا به کار میرود).(19)
- ابن اثیر مینویسد : (ولیّ؛ یعنی، یاور و هر کس امری را بر عهده گیرد، مولا و ولیّ آن است). سپس میگوید : و از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلی مولاه) و سخن عمر که به علیعلیه السلام گفت : (تو مولای هر مؤمنی شدی)؛ یعنی، (ولی مؤمنان گشتی).(20)
- صاحب صحاح اللغة مینویسد : (هر کس سرپرستی امور کسی را به عهده گیرد، ولی او است).(21)
- مقاییس اللغة آورده است : (هر کس زمام امر دیگری را به عهده گیرد، ولیّ او است).(22)
حال با گفتههای صریح ارباب لغت، چگونه میتوان (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) را به (دوستی) صرف معنا کرد و سرپرستی اجتماعی و زمامداری را از آن جدا ساخت؟ مگر نه این است که (ابن اثیر) - لغتشناس معروف عرب و سنی - خودش تصریح میکند کلمه (مولا) در روایت (من کنت مولاه فعلیّ مولاه) از زبان پیامبرصلی الله علیه وآله و در واکنش عمر در همین معنا به کار رفته است؟
بنابراین استعمال ولایت در دوستی نیاز به قرینه دارد و بدون آن، به معنای زمامداری است. افزون بر آن در این مورد همه قرینهها به کاربرد آن در زمامداری و مرجعیت دینی و سیاسی و اجتماعی دلالت دارد.
2. خطاب تند و قاطع الهی : اگر حادثه غدیر صرفاً برای اعلام دوستی حضرت علیعلیه السلام بود، آیا آن قدر اهمیت داشت که خداوند به پیامبرش وحی کند اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام ندادهای : (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ إِنَّ اَللَّهَ لا یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکافِرِینَ)(23)؛ (ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن؛ و اگر نکنی پیامش را نرساندهای. و خدا تو را از [ گزندِ] مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند). آیا این اخطار شدید اللحن به خوبی نشان نمیدهد که مسئله بالاتر از این حرفها است؟ البته محبت امیرمؤمنانعلیه السلام جایگاه بسیار بلندی دارد و یکی از نشانههای ایمان است؛ اما مولا در اینجا قطعاً به معنای محبت و منحصر به (ولای محبت) نیست.
3. دوستی و ولای محبت در قرآن : با واژههایی چون (حب)، (مودّت) و ... اشاره شده است؛ چنان که در مورد محبت اهل بیتعلیهم السلام آمده است : (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)(24)؛ (بگو : به ازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان). بنابراین فرو کاستن معنای ولایت به محبت و مودّت و انحصار به آن، مغایر کاربرد قرآنی این واژه است.
4. دلداری خدایی : خداوند پیامبرصلی الله علیه وآله را دلداری داده، میفرماید : در راستای اجرای این مأموریت، خداوند تو را در مقابل توطئههای مردم محافظت میکند : (وَ اَللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنَّاسِ). آیا این مسئله نشان نمیدهد که این مأموریت، چنان مهم بوده است که پیامبرصلی الله علیه وآله بیم آن داشته که برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و علیه دین توطئه کنند؟! آیا فقط با اعلام دوستی حضرت علیعلیه السلام جای خوف از توطئه بود؟
5. گزینش مکان : پیامبرصلی الله علیه وآله مکان جدا شدن و انشعاب مسافران را خود انتخاب کرد، تا همگی در سخنرانی آن حضرت حضور داشته باشند و نیز دستور داد کسانی که از آن مکان گذشته بودند برگردند و کسانی هم که عقب مانده بودند، از راه برسند؛ این نشانه چیست؟ اینکه دستور دادند شاهدان به غایبان، اطلاع دهند و این خبر بزرگ را به گوش همگان برسانند، دلالت بر این ندارد که مسئله، برای امت اسلامی بسیار مهم و حیاتی بوده است؟ آیا عاقلانه است که پیشوای بزرگ مسلمانان، در آخرین سخنرانی عمومی خود، برای جمعیت باشکوه حجگزاران و در آن گرمای سوزان، مسافران خسته و کوفته را گرد آورد و با این تأکیدات، با آنان سخن بگوید و تنها مقصودش این باشد که بگوید : (علی را دوست داشته باشید)؟
6. نزول آیه اکمال : پس از اجرای این مأموریت، آیه نازل شد که : (اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً)(25)؛ (امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [ به عنوان ]آیینی برگزیدم). آیا نزول چنین آیهای دلالت بر این ندارد که مسئله، بالاتر از صرف محبت بوده است؟ آیا فقط با دوستی حضرت علیعلیه السلام - نه رهبری و پیشوایی آن حضرت - دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟ اگر مسئله فقط دوستی و مودّت بود که در این رابطه آیه : (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبی)(26)، مدتها پیش از آیه اکمال نازل گشته و از این جهت نقصی در دین نبود. پس نتیجه میگیریم که آیه اکمال، پیام بسیار مهم دیگری در بر دارد.
7. دلیل دیگر : معرفی (ثقلین) است که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود : (انّی تارک فیکم الثقلین : کتاب اللَّه و عترتی ...)؛ (من در میان شما دو چیز گرانبها به ودیعت میگذارم : کتاب خدا و عترتم را). اکنون باید پرسید : چرا پیامبرصلی الله علیه وآله عترت را در کنار قرآن و به عنوان (ثقل اصغر) ذکر فرمود؟ آیا محبت اهل بیتعلیهم السلام همسنگ قرآن است یا امامت و پیشوایی و مرجعیت دینی و سیاسی آنان؟
پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمیشوند و امت باید به هر دو چنگ بزنند. آیا صرف دوست داشتن قرآن، کافی است یا باید از آن پیروی کرد و آن را امام و پیشوای خود دانست؟ همسنگ قرار دادن قرآن و اهل بیتعلیهم السلام از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله، نشان میدهد که در مورد اهل بیتعلیهم السلام، نیز باید همینگونه رفتار کرد و آنان را سرمشق، الگو و پیشوای عملی خود قرار داد.
8. پیامبرصلی الله علیه وآله به مسئله ایفای رسالت و سپس (اولویت) خود بر مؤمنان انگشت میگذارد و بلافاصله موضوع (ولایت) را طرح میکند؛ این نشان میدهد که نوع ولایت مطرح شده در اینجا، از همان سنخ ولایت و اولویت پیامبرصلی الله علیه وآله بر مؤمنان است که به موجب آن پیامبر خدا، حق تصرف در شئون دینی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان را دارد؛ نه صرف دوستی و محبت (بدون مشروعیت سیاسی و اجتماعی).
9. پیامبرصلی الله علیه وآله مسئله ولایت را سه یا چهار بار تکرار میکند؛ این همه تأکید برای چیست؟
10. اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله در دعای خویش مسئله یاری کردن امام علیعلیه السلام را مطرح میکنند و بر تنها گذاشتن و یاری نکردن او نفرین میفرستد، قرینه روشنی است بر اینکه ولایت مورد نظر، از نوع ولایت زعامت و رهبری است، نه صرف محبت و علاقه قلبی؛ زیرا آنچه با اطاعت، و نصرت و یاری همگانی جامعه تلازم دارد، پیشوایی و رهبری امت است، نه صرف محبت و علاقه قلبی.
11. برپایی حقیقت، همراه با امام علیعلیه السلام و همپایی آن دو نیز با ولایت، به معنای رهبری تناسب دارد. به عبارت دیگر پیشوایی و مرجعیت دینی و سیاسی امام علیعلیه السلام است که میتواند به برپایی حقیقت همگام با آن حضرت بینجامد؛ نه صرف دوستی و محبت آن حضرت.
12. پیامبرصلی الله علیه وآله بعد از این حادثه فرمود : (اللَّه اکبر! بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خدا به رسالت من و ولایت علی بعد از من). نکته مهم در اینجا این است که اگر مقصود از (ولایت)، محبت باشد، دیگر قید (بعد از من)، زاید است؛ زیرا محبت حضرت علیعلیه السلام مقید به زمان پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله نیست. معنا ندارد منظور پیامبرصلی الله علیه وآله را این بگیریم که بعد از رحلت من، علی را دوست بدارید! زیرا محبت علیعلیه السلام با حیات پیامبرصلی الله علیه وآله قابل جمع است؛ بلکه رهبری امام علیعلیه السلام است که پس از آن حضرت مورد نظر است؛ زیرا در یک زمان وجود دو پیشوا در عرض هم ممکن نیست.
13. بعد از این ماجرا، مردم با حضرت علیعلیه السلام بیعت کردند. مگر دوستی بیعت دارد؟ بیعت در لغت به معنای التزام به فرمانبرداری و تبعیت است و حتی ابوبکر و عمر نیز با آن حضرت بیعت کرده، گفتند : (بخٍّ بخٍّ لک یا علی! اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة).
14.همه حاضران در آن جلسه از خطابه پیامبرصلی الله علیه وآله، مسئله (امامت و پیشوایی حضرت علیعلیه السلام) را فهمیدند و بلافاصله (حسانبن ثابت انصاری) از پیامبرصلی الله علیه وآله اجازه گرفت و اشعاری زیبا سرود که در یکی از ابیات آن، از زبان پیامبرصلی الله علیه وآلهچنین میگوید :
فقال له قم یا علی! فانّنی
رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً
(پیامبر به او فرمود : ای علی! برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من میباشی).
ذکر این نکته بایسته است که (تقریر) - یعنی سکوت و عدم مخالفت پیامبرصلی الله علیه وآله در برابر یک سخن یا رفتار در نزد همه مسلمانان - حجت و جزء سنت است. بنابراین اگر مسئله غدیر معنایی غیر از امامت داشت، چرا پیامبرصلی الله علیه وآله سخنان (حسانبن ثابت) را تأیید کرده، او را تشویق فرمود؟ چرا دیگران اعتراض نکردند که منظور پیامبرصلی الله علیه وآله (امامت و هدایت) امت نبوده است؟
15. نکته جالب توجّه دیگر، موضعگیریهای مخالفان مانند (جابربن نضر) یا (حارثبن النعمان الفهری) است. در روایت است که پس از انتشار سخن پیامبرصلی الله علیه وآله در غدیر خم، وی نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و عرض کرد : (ای محمد! از جانب خدا به ما گفتی شهادت دهیم که جز خدای یگانه پروردگاری نیست و شهادت دهیم که تو پیامبر خدایی و نماز بخوانیم و روزه بداریم و حج انجام دهیم و زکات بپردازیم. ما نیز همه اینها را از تو پذیرفتیم؛ لیکن به این حد راضی نگشتی و پسر عمویت را بر ما برتری دادی و گفتی : (هر که را من مولای اویم، این علی مولای او است). اکنون بگو که این سخن را از پیش خود گفتی، یا از جانب خدا؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود : (سوگند به آنکه جز او خدایی نیست! این مطلب از سوی خداوند است).
در این هنگام او برگشت و به سوی اسب خود شتافت؛ در حالی که میگفت : خدایا! اگر آنچه محمدصلی الله علیه وآله میگوید حق است، پس سنگی بر ما ببار، یا ما را به عذابی دردناک گرفتار کن. هنوز به اسب خود نرسیده بود که از طرف حق، سنگی بر سرش بارید و او را بر زمین کوبید و جانش را بگرفت. آن گاه این آیه نازل شد : (سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْکافِرینَ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اَللَّهِ ذِی اَلْمَعارِجِ)(27)؛ (پرسندهای از عذاب واقع شوندهای پرسید که اختصاص به کافران دارد [ و ]آن را بازدارندهای نیست. [ و ]از جانب خداوند صاحب درجات [ و مراتب ]است).
اکنون باید دید چه چیزی در سخن پیامبرصلی الله علیه وآله نهفته بود که آن مرد خیره سر را برآشفته کرد؟ اگر صرف مسئله محبت و دوستی بود، آیا این همه لجبازی و خیرهسری پدید میآمد؟ به طور مسلّم مسئله بالاتر از این بود. زیرا شخص یاد شده از طرفی دلی پر کینه نسبت به حضرت علیعلیه السلام داشت و از سوی دیگر، میدید با ولایت آن حضرت، باید عمری تحت فرمان و رهبری ایشان سپری کند واز سر بیخردی و کبر و کژاندیشی، مرگ و عذاب را بر ولایت مولای متقیان و فخر کائنات ترجیح داد.(28)
16. خود امیر مؤمنانعلیه السلام و ائمه اطهارعلیهم السلام در اثبات امامت بارها به حدیث غدیر استناد کردهاند. عامربن واثله میگوید : (در روز شوری با علیعلیه السلام کنار درب خانه ایستاده بودم و شنیدم او خطاب به آنان فرمود : من برای شما دلیلی میآورم که احدی نمیتواند بر آن خدشهای وارد کند. سپس فرمود :
ای جماعت! آیا در میان شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خداوند ایمان آورده باشد؟ گفتند : نه!
- آیا در بین شما کسی هست که برادری چون جعفر طیّار داشته باشد که با ملائک پرواز میکند؟ گفتند : نه!
- آیا کسی از شما غیر از من عمویی همچون حمزه شمشیر خدا و شمشیر رسول خداصلی الله علیه وآله دارد؟ گفتند : نه!
- آیا غیر از من کسی از شما همسری چون فاطمه، دختر پیامبرصلی الله علیه وآله و سرور زنان اهل بهشت دارد؟ گفتند : نه!
- آیا کسی از شما فرزندانی مانند حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت دارد؟ گفتند : نه!
- آیا کسی از شما هست که [ به دستور قرآن] پیش از نجوا با پیامبرصلی الله علیه وآله صدقه داده باشد؟ گفتند : نه!
- آیا در میان شما غیر از من کسی هست که پیامبرصلی الله علیه وآله دربارهاش فرموده باشد : (من کنت مولاه فعلیٌ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره، لیبلّغ الشاهد الغائب؟) گفتند : نه!(29).
17. اگر مقصود از ولایت، همان محبت و دوستی باشد، آن گاه دعای بعدی پیامبرصلی الله علیه وآله که فرمود : (و احبّ من احبّه) تکرار و لغو خواهد بود. بنابراین وجود هر دو سخن نشان میدهد که اینها، دو موضوع متفاوت بوده و ولایت برتر از صرف محبت است؛ هر چند از لوازم ولایت، محبت و دوستی ولیّ است.
در پایان گفتنی است در رابطه با حقانیت شیعه، هزاران کتاب و مقاله به نگارش درآمده که بسیاری از آنها مانند عبقاتالانوار نوشته میرحامد حسین لکنهوی، مشتمل بر دهها مجلد است و تمام منابع و مدارک آن، بدون استثنا از منابع اولیه اهل سنت میباشد(30).
پرسش 3 . به چه دلیل امامان دوازده نفرند و امام آخر حضرت مهدی(عج) است؟
راه اثبات امامان دوازده گانه تنها از طریق شیعه نیست . در کتابهای روایی اهل سنت نیز به امامت دوازده گانه بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله تصریح شده است . برای روشن شدن مسئله به روایاتی از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله - که در کتابهای اهل سنت در مورد ائمه اثنی عشر آمده است - اشاره میشود .
1 . (لا یزال امر الناس ماضیاً ما ولیهم اثنا عشر رجلاً)(31) ؛ (کار مردم پیوسته میگذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند) .
2 . (انّ عدة الخلفاء بعدی عدة نقباء موسی)(32) ؛ (شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (12 نفر) است) .
3 . (لا یزال الدین قائماً حتی تقوم الساعة او یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش)(33) ؛ (تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپا است...) .
4 . (لاتزال هذه الائمة مستقیماً امرها... حتی یمضی منهم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش...)(34) ؛ (این امر (دین اسلام ) به سر نمیآید تا اینکه تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد...) .
5 . (بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنیاسرائیل) .(35)
6 . امام علیعلیه السلام در توضیح انحصار امامت در قریش میفرماید : (ان الائمة من قریش فی هذا البطن من هاشم لا تصلح علی سواهم...)(36)؛ (امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست...).
7 . (الائمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم)(37)، نظیر این روایات را - که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه علیهم السلام وارد شده است - میتوان در سایر منابع مطالعه کرد .(38)
8 . در روایت سفیانبن عیینه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله نقل شده است : (همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما دوازده خلیفه حکم رانند که همه آنان از بنی هاشماند).(39)
9 . امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل میکند : (انا سید النبیین و علی ابن ابیطالب سید الوصیین و ان اوصیایی بعدی اثنا عشر اولهم علیبن ابیطالب و آخرهم المهدی)(40)؛ (من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی).
10 . ابن عباس از پیامبرصلی الله علیه وآله : (جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است).
پرسیده شد : برادرتان کیست؟
فرمودند : علیبن ابیطالب.
پرسیده شد : فرزندتان کیست؟
فرمودند : مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است...)(41).(42)
بنابراین با نصوصی که از پیامبر اکرم در مورد تعداد ائمه علیهم السلام وارد شده و اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند، حقانیت شیعه اثبات میشود . اضافه بر آن در مورد امامت ائمه دوازده گانه - چه به صورت دسته جمعی و چه به صورت فرد به فرد - نصوص خاص وارد شده و هر یک از امامان، امام بعد از خود را معرفی کرده است .(43)
...................) Anotates (.................
1) صحیح مسلم، باب فضائل علی ابن ابی طالب؛ مسند احمد، 4/364؛ سنن دارمی، 2/431؛ سنن بیهقی، 2/148 و 7/30؛ الطحاوی، 4/368.
2) الترمذی، 13/201؛ اسدالغابه، 2/12؛ الدر المنثور، تفسیر سوره شوری، آیه مودت.
3) مستدرک الصحیحین و تلخیصه، 3/109؛ فضائل الطائی، ص 30؛ مسند احمد، 3/17 و... .
4) جهت آگاهی بیشتر بنگرید :
الف. آیه الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، ص 75 و 76، تهران : دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1377.
ب. علی اصغر رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج 2.
ج. حمیدرضا شاکرین، چرا تشیع (مق) معارف (ماهنامه)، ش 53 و 54.
5) جهت آگاهی بیشتر به پاسخ پرسشهای بعدی رجوع کنید.
6) جهت آگاهی بیشتر بنگرید : علی ربانی گلپایگانی، درآمدی به شیعهشناسی، ص 31-28، قم : مرکز جهانی علوم اسلامی.
7) ابن حجر عسقلانی، الصواعق المحرقه، ص 161، ط. مکتبه القاهره.
8) بقره (2)، آیه 124.
9) همان.
10) مائده (5)، آیه 67.
11) مائده (5)، آیه 3.
12) جهت آشنایی بیشتر با امامت در قرآن نگا : ناصر، مکارم شیرازی، پیام قرآن (تفسیر نمونه موضوعی)، (تهران : دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1377)، ج 9.
13) الف. محمد عبدالرؤف، المناوی، فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر، (بیروت : دارالکتب العلمیة، الطبعة الاولی)، ج 4، ص 470؛
ب. جمال الدین محمد، الزرندی الحنفی، نظم الدرر السمطین فی فضائل المصطفی والمرتضی والبتول والسبطین، (مکتبة امیرالمؤمنین العامة، الطبعة الاولی، 1377ه.ق - 1958م)، ص 130.
14) برای آگاهی بیشتر ر.ک :
الف. مرتضی، مطهری، امامت و رهبری، (قم : صدرا)؛
ب. رهبری امام علیعلیه السلام در قرآن (ترجمه المراجعات)؛
پ. تیجانی سماوی، آن گاه هدایت شدم؛
ت. ابراهیم، امینی، بررسی مسائل کلی امامت.
15) مائده(5)، آیه 67.
16) همانا خدا مولای من است و من مولای مؤمنانم و بر آنان از خودشان اولی میباشم. پس هر که را مولا منم علی مولای اوست).
17) خدایا! دوستی گزین با هر که او [ علی] را دوست دارد و دشمن دار هر که او را دشمن دارد؛ دوستش دار آنکه با او دوستی ورزد و خشمگین باش از آنکه به او خشم میورزد؛ یاری کن آنکه او را یاری کند و خوار گردان آنکه او را تنها گذارد و به او پشت کند؛ و حق را همپای او بپادار).
18) علی اکبر، قرشی، خاندان وحی، (تهران : دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول 1368)، ص 152 - 157.
19) الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 570.
20) ابوالحسن علیبن عبدالواحد، ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ج 5، ص 227.
21) اسماعیلبن حماد، الجوهری، الصحاح فی لغة العرب، تحقیق احمدبن عبدالغفور عطار، (بیروت : دارالعلم للملایین)، ج 6، ص 2528.
22) معجم مقاییس اللغة، ج 6، ص 141.
23) مائده (5)، آیه 67.
24) شوری (42)، آیه 23.
25) مائده (5)، آیه 3.
26) بگو : به ازای آن [ رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان) : شوری (42)، آیه 23.
27) معارج (70)، آیات 1 - 3.
28) برای آگاهی بیشتر ر.ک : الغدیر، ج 1، صص 239-246.
29) برای آگاهی بیشتر ر.ک : الغدیر، ج 1، صص 159- 213.
30) برای مطالعه بیشتر ر.ک :
الف. ابراهیم، امینی، بررسی مسائل کلی امامت؛
ب. مرتضی، مطهری، امامت و رهبری، (قم : صدرا)؛
پ. تیجانی سماوی، آن گاه هدایت شدم، ترجمه : سید محمد جواد مهری؛
ت. همو، اهل سنت واقعی کیست؟، ترجمه : سید محمد جواد مهری؛
ث. همو، از آگاهان بپرسید، ترجمه : سید محمد جواد مهری؛
ج. علامه عسکری، عبداللَّهبن سبا، ج 1- 3؛
چ. همو، نقش ائمه در احیای دین، ج 1- 15؛
ح. همو، یکصد و پنجاه صحابی ساختگی؛
د. همو، نقش عایشه در تاریخ اسلام؛
ذ. همو، اندیشههای اسلامی در دیدگاه دو مکتب (ترجمه معالم المدرستین)، ج 1- 2،
ر. علامه سید شرف الدین، رهبری امام علیعلیه السلام در قرآن (ترجمة المراجعات)؛
ز. علامه طباطبایی، شیعه در اسلام؛
ص. علامه جواد شری، شیعه و تهمتهای ناروا؛
ض. سید رضا، حسینی نسب، شیعه پاسخ میگوید؛
ط. صالح الوردانی، فریب؛
ظ. سید محمد، جواد مهری، خاطرات مدرسه؛
ع. محمد صادق، نجمی، سیری در صحیحین؛
غ. میرحامد حسین، اللکنهوی، عبقات الانوار فی امامة الائمة الاطهار، بیتا، بیجا؛
م. شهید تستری، احقاق الحق.
ن. علی اصغر رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج 1 و 2.
31) صحیح مسلم به شرح نووی، ج 12، ص 202 ؛ نیز : الصواعق المحرقه، ص 18، و نیز : تاریخ الاسلام، سیوطی، ص 10 .
32) کنزالعمال، ح 14971 .
33) صحیح مسلم، ج 6، (کتاب الاماره ) ؛ صحیح بخاری، ج 4، ص 165 ؛ سنن ابی داود، ج 3، ص 106 ؛ مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 86 - 108 .
34) منتخب کنزالعمال، ج 5، ص 338 ؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 617 .
35) منتخب کنز العمال .
36) نهج البلاغه، خطبه 142 .
37) کفایة الاثر، ص 23 . (به نقل از موسوعه الامام علیبن ابیطالب، ج 2، ص 48 ) .
38) ر .ک : الف . ینابیع الموده، ص 2 .44 .
ب . البدایه و النهایه، ج 6، ص 3 .247 .
پ . سنن ابن ماجه، ج 4، 4085 / 1367 .
ت . مسند احمدبن حنبل، ج 5، ص 645 / 183 .
ث . سنن ابی داود، 107 / 4 .
39) ینابیع الموده، ج 3، باب 77.
40) فرائد المسطین، ج 2، ص 312.
41) همان.
42) روایات متعدد دیگری در این باب وجود دارد، بنگرید :
الف. العلامه السید مرتضی العسکری، معالم المدرستین، ج 1، ص 333 - 341، تهران : بعثت، چاپ دوم، 1406 ه.ق.
ب. السید عبدالرحیم الموسوی، فی رحاب اهل البیت، الامامة والنص، المجمع العالمی لاهل البیت، بیجا، 1426 ه.ق الطبعة الثانیه.
43) برای آگاهی بیشتر بنگرید :
الف. امامان دوازده نفرند،
ب. منتخب الاثر فی الامام اثنی فی عشر.
- [سایر] چرا اسلام و چرا تشیع حقانیت دارند؟
- [سایر] می خواستم حقانیت شیعه اسلام بهم ثابت بشه، چه دلیل و معجزه ای کمکم می کنه؟
- [سایر] دلیل حقانیت شیعه چیست؟
- [سایر] دلیل حقانیت شیعه چیست؟
- [سایر] دلایل حقانیت شیعه چیست؟
- [سایر] دلیل حقانیت شیعه چیست؟
- [سایر] اگر حقانیت مذهب شیعه از بدیهیات و واضحات است پس چطور اینهمه سنی، شیعه نمیشوند؟ به چه دلیل عقلی یا قرآنی، اکثریّت را دلیل بر حقّانیّت می دانید؟
- [سایر] دلایل اصلی حقانیت شیعه چیست؟
- [سایر] آیا ماجرای غدیر حقانیت شیعه را اثبات می کند؟
- [سایر] چگونه حقانیت شیعه بر اهل سنت را اثبات می کنید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] گروه سوم عمو و عمه و دایی و خاله و اولاد آنان است که اگر از گروه اول و دوم کسی نباشد آنها ارث می برند.
- [آیت الله علوی گرگانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکاْ فطره را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شود، فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه، شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافری که بعد از مغرب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود باید زکات فطره را بدهد
- [آیت الله سیستانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده ، فطره بر او واجب نیست . ولی مسلمانی که شیعه نبوده ، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود ، باید زکات فطره را بدهد .
- [آیت الله اردبیلی] زکات فطره بر کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله بروجردی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست. ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده؛ فطره بر او واجب نیست. ولی مسلمانی که شیعه نبوده؛ اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود؛ باید زکاه فطره را بدهد.